• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
عضویت در خبرنامه
    جستجو :
1381/04/27 ÏÑíÇÝÊ ÝÇíá
تفسير سوره قصص (2)

تاريخ قانونمند است

«بسم اللّه الرّحمن الرّحيم» اللهم صلى على محمد و آل محمد الهى انطقنى بالهدى و الهمنى به التقوى‏ گفتيم هماهنگ با مسابقه ميلونى سوره‏ى قصص ما هم اين شبها تفسير سوره‏ى قصص را بگوييم براى آنهائى كه بالاخره كتاب دستشان نيست يا مشكلى دارند، همه سر سفره بنشينيم. جزء بيستم سوره‏ى قصص آيه 1و2و3 را معنا كرديم تا رسيدن يه اين آيه كه: «نتلوا عليك» آيه دوم «نتلوا عليك بنيا موسى و فرعون» ما قصه موسى و فرعون را مى‏خواهيم برايتان بگوييم بحث اين است كه آيا نقل اين قصه‏ها كشف مى‏كند كه تاريخ هم يك قانونى دارد همانطوريكه فرد مريض مى‏شود، سالم مى‏شود. بر فرد يك چيزى حاكم است و بر تاريخ هم يك چيزهايى حاكم است چون اگر تاريخ قانون‏مند نباشد تارخ گذشته به درد زندگى امروز من نمى‏خورد بايد يك چيزى قانون‏مند باشد مثلاً مى‏گوييم اين غذا با اين غذا با هم نمى‏سازد نه كه توى معده شما به هيچ معده‏اى نمى‏سازد چون اگر قانون شد شما مى‏توانيد بنويسيد كه اين غذا رابخور و يا نخور و گرنه مى‏گوييد خوب اين معده ايشان بود، خوب اگر اين معده ايشان بود، آدم اصلاً علم طب متوقف مى‏شود اگر چيزها قانون‏مند نباشد هيچ كس نمى‏تواند نسخه را براى ديگر يبنويسد مى‏گويد خوب اين مربوط به اين بود از كجا، كس ديگرى جور ديگرى باشد، بايد اگر شورست براى همه شورست، براى شرين هم برا ي همه شيرين باشد، تاريخ قانون دارد اين آقا بلند پروازى كرد گردن كلفتى كرد، بديخت شد. يعنى چى؟ يعنى هر كس بلند پروازى كند و گردن كلفتى كند آن هم نابود مى‏شود يعنى اگر اين رقمى نباشد اگر فتو كپى اش براى ديگران نباشد نقشى ندارد خوب من بفهمم كى چه كار كرد خوب اين به من چه؟ پس اين كه قرآن، تاريخ نقل مى‏كند، قصه نقل مى‏كند از نقل قصه‏هاى قرآن نشانده اين است كه تاريخ هم قانون‏مند است و اصول حاكم بر تاريخ براى همه تاريخ‏ها هست و لذلا در قرآن مى‏گويد: «كذلك نجزى المحسنين» فكر نكينيد يك يوسف بود هر كس در شرايط يوسف قرار بگيرد، خودش را حفظ كند «و كذلك»،«وكذلك ننجى المؤمنين» كلمات «كذلك‏ها» يعنى قان‏ونمد تاريخ 2قصه موسى و فرعون را گفتيم براى زندگى امروز شما هم مفيد است مسئله ديگر «انّ فرعون الى فى الارض و جعل اهلها شيعا» درباره اين مى‏گويد «يذبه ابنائَهم» در جلسه قبل گفتيم فرعون پسرها را مى‏كشت چون به فرعون گفته بودند امسال زنى پسرى زايد كه پسرش كاخ تو را زير و رو كند آن هم دستور داد هر زنى پسر زايد بچه‏اش را بكشند دخترها را زنده نگاه مى‏داشتند پسرها را مى‏كشتند حالا بحث اين است كه چرا نمى‏گويد «يذبهون»، «يستهيون» مى‏گويد «يذبه»، «يستهيى»، «جعل» يعنى همه كارها را مى‏گويند فرعون مى‏دانى مى‏خواهد چه بگويد مى‏خواهد بگويد در مملكت همه كارمندان كه كار مى‏كنند عيبهايشان را به گردن رئيس مى‏اندازند الآن در حكومت مثلاً رهبر مان روحانى است، رئيس جمهور ما روحانى است حالا پياز گران مى‏شود، خوب، اين هم حكومت آخوندها بابا پياز گران است به من چه؟ يعنى وقتى نظام دست ولايت فقيه، همه چيزها را مردم مى‏اندازند... مثلاً گاهى مى‏آيد و مى‏گويد آقاى قرآئتى شما توى تلويزون نيستى، مى‏گويم چرا مى‏گويد اگر توى تلويزيون هستى پس چرا مثلاً چرا مدرسه غير انتفاعى كجا از من پول يا اين قدر گرفت مى‏گويم حالا، مثلاً مى‏گويى من چه كار كنم؟ اين، بله، گاهى طرف بى تقضير است گاهى طرف مقصر است حالا اگر بنده توى نهضت سواد آموزى هستم تمام مسائل نهضت به من منسوب بشود اينجا نسبت غلط است اما بعضى‏ها نسبت هم درست است چون امر مى‏كند كه بچه‏ها را بكش اوامر مى‏كند كه دخترها را زنده نگهدار اگر با امر او و رضايت او و با اجازه و اشاره او بود همه بايد به او نسبت بدهند خداوند همه را به او نسبت مى‏دهد خداوند همه بدى‏ها را به فرعون نسبت مى‏دهد چطور چون قآن مى‏فرمايد «جعل اهلها شيعا» فرعون «جعلا» فرعون مردم را دسته دسته كرد «يذبه» فرعون مى‏كشت «يستهيى» چرا همه بدى‏ها به فرعون است چون فرعون دستور داد چون به امر او و رضايت او اين نسبتها درست است اما گاهى وقتها يك كارى توى مملكت مى‏شود توى اداره يك كارى مى‏شود كه ممكن است رئيس اداره هم متوجه نشود خوب شما حق نداريد اين را به رئيس اداره نسبت بدهى بابا اين آقا هم رئيس است در زمانى كه ايشان رئيس كل بود، وزير بود، وكيل بود، يعنى مى‏شود نسبت داد برادره و خواهرها من توجيح گر انشاء الله نيستم چون غلط است آدم توجيح كند، براى چى توجيه كند يك كسى خلاف كرده من بيايم توجيه كنم ولى اين رقمى هم همه چيز را نسبت به همه كس بدهيم اين هم بى دينى است يك خلاف مى‏بينى بگو ييم بابا اين است آموزش و پرورش آقا اين را وزير گفت نه، مدير گفت نه، مدير كل گفت نه، رئيس دبيرستان گفت نه، يك نفر توى مدرسه يك كارى كرده، توى مسجد يك آدمى برخورد بدى مى‏كند مى‏گوييم مسجدى‏ها، توى بازار يك نفر كلاهبردار است بازارى‏ها، توى اين ادار 2 نفر رشوه مى‏گيرند.اداريها، اين روند نسبتهاى كيلويى كه ما مد هيم روز قيامت گير هستيم مجرم را بايد معين كرد جرمش كه ثابت شد همان جرم ثابت شده را نسبت بدهيم حتى اگر كسى عرق مى‏خورد نبايد بگوييم ول كن عرق خور قمار باز، بابا من عرق خور هستم قمار باز كه نيستم شما يك نسبت ديگر هم به كار مى‏گيرى تازه اگر شخصش معلوم شد، جرمش معين شد، همان جرم نسبت به همان شخص در آن زمان، نه مى‏شود زمانش را توسعه داد حالا ايشان يك بار دروغ گفت بابا اين صبح تا شب دروغ مى‏گويد. بابا يكبار دروغ گفت چرا مى‏گويى صبح تا شب. حالا يكبار نمازش غذا شد، بابا اين به فكر نماز صبح نيست حالا يكروز نمازش غذا شد، نه مى‏شود زمان را توسعه داد و نه مى‏شود زمان را توسعه داد مردم از زندگى آدم عكس مى‏گيرند و اين خيلى كار زشتى است بايد فيلم بگيرند. فرق بين عكس و فيلم مى‏دانى چيست؟ فيلم تمام زندگى است خوب توى تمام زندگى خنده است، گريه هست، باهم قضاوت مى‏كنند عكس در يك لحظه عكس مى‏گيرد تا مى‏رود بخندد عكس مى‏گيرد ببين اين هم، قرائتى توى روز عاشورا داشت مى‏خنديد بابا از صبح تا ظهر گريه كردم. حالا يك گربه به يك گربه ديگر پريد من خنده‏ام گرفت تب مى‏گيرد همان لحظه را برمى دارد علم شنگه مى‏كند از زندگى‏ها نبايد، ما بگوييم چون ايشان در اين صحنه... خوب مثلاً خانمى رفته عروسى يك پيراهن ديده يك خانم پوشيده اينها را مى‏بينى ساعتى يك پيراهن عوض مى‏كنند. خانم تقوا داشته باش روزى يك پيراهن مى‏دوزد خانم تقوا داشته باش نه مى‏شود يك كار را به همه زمانها نسبت داد نه مى‏شود يك كار را به همه مكانها نسبت داد نه مى‏شود يك كار را به همه صنف‏ها نسبت داد اينطورى آقا


مسئوليت حاكمان در برابر دستورات

خلاصه حكومت دست جمهورى اسلامى است ولى حالا اين شرايط مال حكومت اسلامى است اين مال اين كار است يك خرده مواظب باشيم. من نمى‏گويم جرم نيست نمى‏گويم مردم عادل هستند همه عادل نيستند جرم هم زياد واقع مى‏شود اما گسترش جرم فردى به ديگران خلاف شرع است حالا يك كسى از يك شهرى يك سادگى كرده است آقا اون شهر را دست مى‏دهند هر طنزى كه مى‏خواهند براى آن شهر... آره يك همچنين چيزى بود اسم آن شهر را مى‏برم تمام سادگى‏ها و لودگى‏ها را يك كسى توى شهر ترسيد، آقا شما هم كه اين شهرى هستيد خوب پيداست كه ترسو هستيد. اى بابا يك نفر ساده‏اى توى شهر پيدا بوده است تمام كارهاى ساده را بند اون شهر مى‏كنند. يك رندى توى شهر پيدا مى‏شود اوه اوه اوه...! فلانى است حواست را جمع كن اجمالاً اين است متأسفانه ما دين فروشيمان آسان شده به خاطر اينكه اين نسبت‏ها را گسترش مى‏دهيم اگر مثل خدا باشيم خوب است خداوند همه جنايتها را گردن فرعون مى‏گذارد چون امر فرعون بود اما اين آقا امر نكرده بود. بعضى وقت‏ها واقعاً نمى‏شود كارى كرد. يك خاطره بگويم براتون يك كسى آمد خدمت امام «رضوان الله تعالى عليه» گفت آقا فلانى نماينده شما نيست گفت: چرا،گفت: در فلان منطقه نمايندگى شمارا ندارد؟ گفت: چرا، گفت: پس چرا مثلاً اگر نماينده شماست در حج، در سپاه، در جهاد در نمى‏دانم كجا پس چرا نمى‏دونم در اون منطقه‏اى كه نماينده شما هست خلاف شده؟ امام فرمود كه من قوى ترم يا نماينده‏ام گفت خوب شما امامى اون نماينده شماست. گفت: حسينيه جماران بزرگتر است يا منطقه اون، اون بر كل كشور مثلاً يك استان دستش است با همه پادگان‏ها با همه نمى‏دونم وزارتخانه‏ها گفت: من كه امامم توى حسينيه جماران دارم حرف مى‏زنم يك كسى بى‏سليقه بى ربط مى‏گويد تكبير و حال اينكه من تكبير نداشت حالا چه كنم بگويم كلاغ پرش كنيد. حرفهايم راقطع كنم قهر كن و بروم اين را بيرونش كنم من در يك حسينيه جماران كه امام هستم يك نفر هم يك حرف بى ربط مى‏زند به نظر تو چه كارش كنم چه توقعى دارى كه نماينده من در يك جاى بزرگ، در محيط بزرگ تمام مسائل ريز را مراعات كند مگه مى‏شود يك پدر ومادر تا بچه دارند از دستشان در مى‏رود مگه همه مادرها كارهاى بچه هاشون را خبر دارند آنوقت شما توقع دارى... بابا اين آموزش و پرورش بابا جون نمى‏دانيم توى كيف بچه تون چيه... يعنى آموزش و پرورش بايد تمام كيفهاى بچه‏ها را بگردد يعنى مثلاً حالا اين درسته يعنى گاهى وقتها خودتان را بجاى اون بگذار بد نيست يك چيزى برايتان بگويم: خيلى سر به سر زليخا گذاشتند گفتند: عاشق شده است چه كشورى! زن شاه عاشق شده است خيلى متلك گفتند به زليخا اما خودشان را چى، يوسف را ديدند دستشان را بريدند كه باز صد رحمت به گور پدر زليخا كه يك عمرى يوسف را ديد دستش را نبريده فقط دلش هوايش را كرد شما يكبار ديديد، دستتون را بريديد، با يك نگاه دست بريديد، او هزار بار ديد، دستش را نبريد يعنى خيلى‏ها كه متلك مى‏گويند اگر خودشان بجاى فلانى باشند هزار برابر از او بدتر مى‏شود البته اين حرفهاى من توجيه گر نيست نمى‏خواهم بگويم هر كس هر غلطى مى‏كند درست است غلطها غلط است بحث ما اين است غلط فرد را به جامعه گسترش ندهيم حرف ما اين است وگرنه هر كس كه خربزه خورده پاى لرزش هم بايد بنشيند منتهى حالا يك آقا زاده‏اى يك دسته گلى به آب داد آقازاده‏ها يك كارى مى‏كنند كه ديگه پسر آخوندها آخوند نشوند مى‏گويند آقا تورا به حضرت عباس ولمان كن مگه نبودى توى بحث آقا زاده‏ها چند هزار تا روحانى داريم چند هزار تا آخوند پسر دارند. توى اينها چندتاشون آخوند شدند آخرش چندتاشون پابت شد فرض كنيد كه مثلاً 80 هزار تا روحانى داريم هر كدام ميانگين دو تا پسر داشته باشند مى‏شود 160 هزار تا 160 هزار تا فرض كنيم دست گل به آب دادند آخه اين 16 تا را نبايد يك جورى گسترش بدهيم كه من ديگر به پسرم، البته من پسر ندارم حالا فرض كنيم من هم بگويم اقا بيا طلبه شو آقا نمى‏خواهم طلبه شوم ببين آقا زاده‏ها را چه كارشان مى‏كنند يعنى پسر آخوند بودن عيب نباشد چرا؟ يخاطر اينكه اين بازاريها را مى‏بينى دزدند، بابا نگو دزدند، متديّن اند، بله در يك بازار ممكن است يك دزد هم پيدا شود، ادارى‏ها هم رشوه گيرند، نگو همه توى اداره رشوه هست، توى آخوند آدم بد هست، ولى اين گسترش كه ما مى‏دهيم قيامت گير هستيم


تفاوت سنّت‏هاى الهى با احكام الهى

خوب برويم سراغ آيه بعد «ونريدان نحنّ» اراده كرديم «نريد» يعنى برنامه ما اين است فعل مضارع در ادبيّات عرب يعنى استمرار، يعنى كار ما اين است، يعنى برنامه خدا اين است كه برنامه و سنّت خداوند، اين سنّت هم توى عبادتها هم هست بد نيست البتّه خيلى‏ها مى‏دانند ممكن است يك عدّه پاى تلويزيون نتوانند... مى‏گويند سنّت خدا اين است با سنّت خدا چى است؟ ببين مجلس شورا 2 تا قانون براى اعضاء خودش، يك قانون براى مردم، قانو.ن براى اعضاى خودش مثل چى مثلاً مى‏گويند تابستان چند روز تعطيل باشد، اما، با 15 روز حد نصاب رسمى مى‏شود چند نفر باشند خوب اين قانون مجلس، يك نماينده چند روزى مى‏تواند مرخصى بگيرد قانون مجلس است، يك دوره يك نماينده چقدر حق دارد سفر خارج برود، سن نماينده از چه قدر نبايد كمتر نباشد و از چه قدر بيشتر نباشد سوادش از چه قدر كمتر و بيشتر نباشد اين يك قوانينى است كه مجلس براى خودش تعيين مى‏كند يك قانون هم كه براى ما كه ماليات بگيرند، ماليات بدهند، كى چكار كنند، قرار داد ببندند پس قوانينى براى خودش است قوانينى براى مردم خداوند متعال هم همينطور است بلا تشبيه، خداوند متعال يك قانونى براى خودش تعيين كرده است اين‏ها را مى‏گويند سنّت‏هاى الهى يك قانون براى مردم تعيين كرده اين‏ها را مى‏گويند احكام الهى آنهايى كه براى مردم است مى‏گويند احكام الهى، آن هايى كه براى خودش است مى‏گويند سنّت‏هاى الهى گرفتى چى شد!!!! پس سنتهاى الهى يعنى چه؟ يعنى قوانينى كه خداوند براى خودش اعيين كرده مثل اينكه گفته «على الله رزقها» خداوند گفته واجب است بر من رزق مردم را بدهم، «ان علينا للهدى» واجب است به من مردم را به هر نحو با عقل و فطرت و نبوت مردم را هدايت كنم كارهايى كه خداوند مى‏گويد ما بايد فعل مضارع مى‏آوريم، اينها سنت‏هاى خدا هست


اراده خداوند بر حكومت جهانى مستضعفان

اينحا هم فعل مضارع است «نريد» يعنى خداوند واجب كرده كه اين كار را بكند كه چى؟ مستضعفين حاكم زمين بشوند، حالا آمريكا هر چقدر مى‏خواهد افغانستان، هر جا را كه مى‏خواهد بمباران كند اراده خداوند بر نابودى قدرتهاست اراده خدا بر حكومت مستضعفين است، اين اراده خدا است باطل هم هر چه مى‏خواهد... اراده خدا اين است كه امام حسين «عليه السلام» عزيز بشود ولو برود زير سم اسب، و اراده خدااين است كه يزيد خوار بشود ولو روى كاخ نابود شود او از زير سم اسب گنبدش طلا مى‏شود اين اراده خدا است «و نريد» پس معناى نسبت را گفتيم سنتهاى الهى يعنى قوانينى كه خدا براى خودش تعيين كرده است «نريد» خداوند اراده است «ان نمنّ» «نمنّ» منت، اين سنت خداوند خيلى به ما چيزى داده اما همه را نمى‏گويد «نعم» نعمت داديم ولى منت نداديم چند تا نعمت را منت گذاشته مثلاً مى‏فرمايد كه «كذلك كنتم» نعمت اسلا م مى‏گويد «كنتم من قبل فمنّالله عليكم» منحرف بود خدا منت گذاشت كه شما را هدايت كرد يا مى‏گويد كه «نمن عليكم ان هداكم» نعمت هدايت يا مى‏گويد نعمت حكومت خداوند خيلى چيزى به ما داده چشم داده، دست داده، خورشيد داده، ماه داده، دريا داده، جنگل داده، آب داده، خدا خيلى چيزها داده هر يك چيزى هم بند به هزار چند... مثلاً مى‏گويد «مدهآمتان» دو برگ سبز بعدى گويد «فباى آلاء» در سوره واقعه 30، 40 بار «آلاء» مى‏گويد يعنى نعمت‏ها، يعنى يك نعمت را هم ريش ريشش كنى يك نعمت مى‏شود نعمتها مثلاً شما كه نان مى‏خورى مى‏گويى «الحمدالله»نان خوردم نه اين نان را نخ نخ كن مى‏بينى 300200 نفر كار كرده‏اند تا شما نان بخورى يعنى يك نعمت را نخ نخ كنى... نگوييد الحمدالله سفر رفتيم به خير گذشت نه اين سفر، شما سوار ماشين بودى 4 تا ماشين داشت هر لاستيكى مثلاً 100 ميليون بار تاب خورد و در هر بارى كه تاب خورد مى‏توانست لاستيك بتركد و شما سرنگون شوى، من سرنگون شوم پس درسته. يك سفر است اما سفر را نخ نخ كنيم خيلى مى‏شود و لذا قرآن مى‏گويد:«فباى آلاء ربكما»«آلا» يعنى هر نعمتى ريش ريشش كنيم. سعدى يك خورده رسش ريشش كرده گفته است در هر نفسى 2 نعمت چون فرو مى‏برى ممد حيات است، چون برمى گردد مفرّح ذات است پس در هر نفسى 2 نعمت است. اين سعدى يك خورده نخ نخش كرده باز اگر نخ نخش كنى امام صادق «عليه السلام» مى‏فرمايد: در هر نفسى هزارها نعمت است كه اين را چند بار گفتم. خداوند نعمت خيلى داده است اما كلمهؤ منت، فقط گفته نعمت هدايت منت است «من الله هداكم»،«نمن» كه شما حكومت، نعمت حكومت و اسلام نعمت است «و نريدان نمن على الذين استضعفوا فى الارض» خداوند ارده كرده است، ما اراده كرديم منت بگذاريم بر كسانى كه مستضعف هستند نمى‏گويد «على الذين استضعفوا» مى‏گويد:«على الذين استضعفوا» «استضعف» غير «استضعف»،«استضعف» يعنى بى حال است بى نشاط و بدبخت است مى‏گويد اينها آدمهاى قوى هستند اينها مثل پهلوانى كه توى... مثل شيرى كه توى قفس كردند نمى‏خواهد بگويدبى عرضه است نمى‏گويد حكومت در آينده دست بى عرضه هاست مى‏گويد: «بسم الله الرحمن الرحيم» متخصصين قوى را خدا مى‏خواهد بگيرد يك مشت آدم بى حال... نمى‏گويد ما يك مشت آدم كش بى حال را حكومت بهش مى‏دهيم مى‏گويد «استضعفوا» آدمهاى قوى كه در حال... مثل يك بچّه تيزهوش كه كتاب بهش نمى‏دهند مطالعه كند. مثل يك آدمى كه مى‏خواهد برود در را به رويش قفل مى‏كنند به استضعاف كشيده شده‏اند آخر ما توى فرهنگمان مى‏گوييم فلانى مستضعف است يعنى بد بخت است به هرچى ترياكى، هروئينى، شل، وارفته مى‏گوييم مستضعف است مستضعف نه اينكه آدم ول شل، مستضعف يعنى قهرمانى كه جلوى رشدش را گرفته‏اند «اُستضعفوا» نگفته«اِستضعفوا»،«اِستضعف» يعنى بى حال است «اُستضعفَ» يعنى بى حالش كردند، قوى است منتهى آمپول خونى بهش نزده‏اند و نگذاشته‏اند كه اين جهش كند خدا اراده كرده است و به فهرمانى كه در بند هستند، تيز هوشانى كه محروم اند منت گذاشته كه چى؟ «نجعلهم ائمه» اينها را امام قرار بدهد «نجعلهم الوارثين» و ارث زمين اينها باشند اين بنده خداست 3 مرتبه خداوند فرمود: «ليظهره على الدين كله» اين آيه سه بار تكرار شده «ارسل رسوله بالهدى» خداوند پيغمبرش را فرستاد همراه با هدايت بعد هم مى‏فرمايد «ليظهره على الدين» يعنى اسلام همه دنيا را خواهد گرفت 3 مرتبه اين تكرار شده است، اين وعده خداست


آينده از آن صالحان است

در عبارتهاى ديگر هم خداوند همچنين وعده هايى داده است مثلاًمى فرمايد كه «اورثتم القوم الذين كانوإ؛ّّ يستضعفون»«مشارق الارض و مغاربها»،مشارق و مغارب را مى‏دهيم دست مستضعفين «لنهلكن الظالمين»،ظالمين را هلاك خواهيم كرد، قطعاً،«و لنذكرنهم الارض»من بعد هم، ستكگران را قطعاً نابود خواهيم كرد و قطعاً شما را جايگزين خواهيم كرد


قانون جهانى، رهبر جهانى مى‏خواهد

«و انّ الارض يرثها غبادى الصالحون» و زمين، وارث زمين عباد صالح خدا هستند، بندگان صالح حكومت را دست خواهند گرفت. پس چى مى‏گوييم خداوند با چند بيان قول داده، وعده داده يك جاى ديگر هم داريم «وعدالله الذين امنوا». خدا وعده داده است كه «ليستخلفنهم فى الارض و ليمكننهم لهم دينهم للرتضى» با چند بيان با چند آيه، با چند شيوه خدا قول داده اسلام دنيا را خواهد گرفت چه اميدى! يا مهدى! براى اينكه دنيا تحت پرچم اسلام در آيد 3 تا چيز مى‏خواهيم 1 - رهبر لايقى مى‏خواهيم كه بتواند دنيا را اداره كند اين را خدا ذخيره كرده است امام زمان عليه السلام، رهبر جهانى، امام زمان هم براى اينجور جاها خواسته‏ايم، توى يك كتاب نوشته بود كه يك نفر وسواسى بود از ايران رفت مكّه، چون وسواسى بود يك آفتابه بزرگ با خودش از ايران برد در مكه، منى و عرفات آفتابه سوراخ شد متوسل شد به امام زمان، امام زمان آمد آفتابه‏اش را لحيم كرد اى بابا خدا چى مى‏گويد، اين چى ميگويد، كره زمين در اختيار حضرت مهدى است اين مى‏گويد امام زمان مى‏آيد آفتابه را لحيم مى‏كند، خيلى‏ها مى‏روند متوسل به امام زمان مى‏شوند از اين حرفها را مى‏زنند يك كسى مى‏گفت اى خدا اگر خدايى اين را كه من مى‏گويم گوش بده مثل اينكه اگر حرفش را گوش ندهد خدا نيست، اينطور نيست كه خداوند ذخيره‏اى كرده بقية الله كه اين ذخيره خداست پس براى اينكه دنيا دست اسلام بيافتد يك رهبر جهانى مى‏خواهيم يك قانون جهانى مى‏خواهيم، دست نخورده اين قران يك واو و يك نقطه اش تحريف نشده است يك وقتى تويد كتابها نوشتند علمى بودن ما كى هستيم ماهم مى‏خوانديم، كتابهايشان را ما كى هستيم، مكتب علمى است رفت روى هوا تزو انتى تز و سنتزى درست كرده بودند كه سوزان رخنه‏اش نمى‏رفت بعد ديدند ميخ طويله هم رخنه‏اش نمى‏رفت اين طور نيست كه سوزن دخنه‏اش نرود بسيارى از تحقيقات قطعى رفت روى هوا، هيئت بطلميوس رفت روى هوا، بسيارى از فرضيه‏ها رفت روى هوا، هنوز قران چيزى نگفته كه برود روى هوا. از افتخارات ما اين است كه هنوز آيه‏اى در قرآن نداريم كه پيشرفت علم مانع اون بشود تا كنون نبوده هرچى علم پيشرفته، يك كشف جديدى شده است اما تاكنون كسى نگفته الو الو يك چيزى پيدا كردم كه با آيات قرآن نمى‏سازد تا حالا كسى نشده، از افتخارات ما است، مكتب درست مى‏كنند 10 سال 20 سال 30 سال يك كس ديگر مى‏آيد روى هوايش مى‏كند ما بايد افتخار كنيم مسلمانيم اين هم با اينكه اسلام اين همه دشمن دارد 4 مرتبه قرآن فرياد مى‏زند يك بار مى‏گويد «فاتوا بكتاب مثله» يك قرآن مثل اين قرآن بياوريد بساط را جمع كنيم بعد مى‏گويد يك قرآن مثل كتاب بيا يكذره تعاونى حساب كنيم يك مرتبه 104 تا را يك جا مى‏بخشد مى‏گويد:«فاتوا بعشر سور» 10 تا سوره بياوريد ما بساطمان را جمع مى‏كنيم باز مى‏گويد ببين 9 تا را باز هم مى‏بخشم «فاتوا بسوره» يك سوره بياوريد بعد مى‏گويد بابا يك سوره را هم مى‏بخشم «على ياتوالديث مثله» 4 بار تخفيف مى‏دهد 4 بار آدم را سوك مى‏زند كه يالّا «ان كنتم صادقين» اگر راستش را مى‏گويى بگو ببينم بيار مثلش را «لو كان بعضهم لبعض ظهيرا» پشت به پشت هم در بياوريد ببينم مثلش را مى‏توانيد يا نه الان كه ديگر اينترنت است مادرها با بچه‏هاشون اونور دنيا حرف مى‏زنند عكس بچه هاشون را هم مى‏بينند الان كه ديگر ماهواره، كامپيوتر، و... الان كه همه دنيا به هم وصل شده است «و ادعوا من استطعتم» از هر كس كه توان دارى دعوت كن، هواپيما دوسره بگير همه جمع شويد اين چيه قران كه اين همه توطئه عليه اسلام مى‏كنند اما تا حالا نه مثل اين كتاب آوردند نه 10 سوره آوردند و نه يك سوره آوردند اين چيه قصه؟ اين چيه قصه؟ خداوند قول داده كه اسلام دنيا را خواهد گرفت وعده خداست «ولن يخلف الله وعده» خدا خلاف نمى‏كند «ومن اصدق من الله قيلا» كى از خدا راستگوتر حالا منتهى براى اينكه اسلام دنيا را بگيرد 3 تا چيزى مى‏خواهيم


آمادگى براى ظهور امام زمان (عليه السلام)

تا شرط يكى اش نيست يكى‏اش كه هست ذخيره‏اش رهبر است ذخيره هست امام زمان «عليه السلام»، قانون جهانى هم هست، آمادگى جهانى نيست ما آمادگى جهانى ندارم ما هنوز توى مسجدهامون گير داريم هنوز توى مسجد هامون اون كسى كه پول دارد چايى پررنگش مى‏دهند فكر مى‏كنند اينجا بانك است به اميد روزى كه امام زمان ظهور كند، اول از مسجدالحرام اصلاح را شروع مى‏كند يعنى اصلاحات بايد از خودمان باشد، اگر مى‏گوييم صرفه جويى، از خودمان باشد اگر... هرچى مى‏گوييم از خودمان باشد خدا اراده كرده براى مستضعفين آنوقت قصه‏اى را دارد نقل مى‏كند. يكى از راههاى آمادگى جهانى رشد علمى است حديث داريم از امام زمان كه ظهور كنند حتى زنهاى خانه دار به قدرى از نظر علمى بالا هستند كه يك درگيرى كه مى‏شود مى‏توانند، قدرت قضاوت دارند مى‏تواند بگويد، مى‏تواند بگويد حق با اين است اين دليل به جا نبود، يعنى قدرت قضاوت دارند زنهاى خانه دار، يعنى اينقدر سطح يك فرهنگ مى‏رود بالا، يكى از راهها وجود طلبه هاست، طلبه‏هاى با سواد، من مكرر گفتم حالا هم مى‏خواهم بگويم چون تعطيلات تابستانه آقا جون هر كدام هوشتان خوب است، آمادگى تحصيل داريد دعوت مى‏كنم بياييد طلبه شويد ما صد هزار تا مطهرى مى‏خواهيم صد هزار تا دكتر بهشتى ميخواهيم اگر صد هزار تا داشته باشيم به هر كشورى 2، 3 تا بيشتر نمى‏رسد وقتى مى‏گوييم اسلام دنيا را مى‏گيرد يعنى اسلام شناس‏ها به همه دنيا بروند ما يك امام داشتيم ايران اينطور شد كتاب مسيحيت به 2 هزار زبان ترجمه شده است قرآن ما به 42 زبان ترجمه شده است يعنى اينقدر در ترجمه قرآن ما عقب هستيم رفته بودم چين، صد نفر را تربيت كرده بودند كه راحت فارسى حرف مى‏زدند و ما يك ايرانى نداريم كه راحت چينى حرف بزند ما خيلى كار داريم، خيلى كار داريم هر كس هوشش خوب است و توان دارد بياييد طلبه شود آنهايى هم كه طلبه نيستند، عدالت را تمرين كنيم آقا من... اصلاً صداقت را تمرين كنيم پزشك توى بيمارستان مريض را بگويد فلانى از من سوادش بيشتر است آدرسش هم اين است ويزيتش هم برگرداند بگويد چون من برايتان تشخيص ندادم اين پول هم برگردون براى خودت برو بده به اون كه مى‏خواهى بروى. چند تا پزشك داريم كه اين رقمى، اين طورى صاف باشد 1 - صاف بگويد بلد نيستم، صاف بگويد اون از من بهتر است صاف پول را هم پس بدهد يعنى اگر بنا است به سمت يك عدالت برويم بايد از حالا تمرين كنيم بنده آخوندم آقا من بلد نيستم فلانى از من بهتر است منم آقا دو تا منبر داريم ايشان از من... درسته من توى تلويزيونم ايشان سوادش از من بيشتر است از اوّل دعوت كن چندتا ما آخوند اين طورى داريم چند تا پزشك اون طورى داريم اگر بنا است به سمت يك عدالت برويم بايد عدالت را در خودمان تمرين كنيم خدايا: به حق محمد و آل محمد حالا كه نسبت و برنامه‏ قطعى تو اين است كه مستضعفين يعنى قهرمانى كه به استضعاف كشيده شده‏اند حاكم بشوند خدايا آن ظهور را هر چه زودتر تعجيل بفرما. (آمين) امام زمان سفارش كرده براى ظهور من عجله كنيد چون تمام غصه‏ها را ايشان خبر دارد ما قصه هايى را خبر نداريم ما10 تا20 تا غصّه دور و ورمان را مى‏فهميم امام زمان تمام غصّه‏ها را در جريان است با آن غيرتى هم كه دارد همش همش دارد مى‏سوزد خدايا قلب مطهّرش را تعجيل فرجش شاد بفرما. (آمين) به ما توفيق بده جورى باشيم كه امام زمان حداقل از ما رنجيده نشود. (آمين) رهبر ما، دولت ما، ملّت ما، نفوس ما، نسل ما، استقلال ما، آب و خاك ما، عزت ما حفظ بفرما. (آمين) خدايا اين گردن كلفتهايى كه خيلى دم تكون مى‏دهند همين طورى كه طاغوت ايران را در هم شكستى طاغوت جهان را هم در هم بشكن. (آمين) «و السلام عليكم و رحمة الله و بركاته» «اللهم صل على محمد و آل محمد»