مردمى بودن پيامبر
«بسم اللّه الرّحمن الرّحيم»
اللهم صل على محمد و آل محمد و عجل فرجهم اللهى انطقنى بالهدى و الهمنى التقوى
گاهى انسان مىرود روبروى آينه مىايستد ببيند چه طورى است يك نگاه توى آينه مىكند بعد عيبهاى خودش را مىبيند آينهاى را كه مىكويم امسال ماه رمضان ترسيم كنيم پيغمبر و اهل بيتش است كارهاى اين عزيزان را مىگوييم سيدهى پيغمبر، يعنى اينها چه طورى زندگى مىكردند ما روبروى اينها مىايستيم ببينيم فاصله ى ما چقدر است تا 30 تايش را جلسات قبل گفتيم 31 را مىخواهيم بگوييم.
بسم الله الرحمن الرحيم، پيغمبر «صلى الله عليه و آله و سلم» (صلوات حضار) وقتى مىنشست گرد نشست قيافهاش هم عادى بود يك غريبه كه وارد مىشد مىگفت «ايكم رسول الله» كدامهايتان پيغمبريد اين خيلى مهم است كه مردمى بودن موضوع: سيدهى پيامبر اكرم و اهل بيت او، آيهاش «و لقد كان لكم فى رسول الله اسوة» پيغمبر اسوهى شماست الگوى شماست ببنيم چه جورى بود است لباس، نشستن، خوردن، حركت همه بايد يك جورى عادى باشد اگر من نيستم معيوب ام بله گاهى بايد آدم شناخته شده باشد مثلاً بايد لباس پليس بپوشد كه بفهمد اين پليس است وقتى مىگويد وايسا، نگوييم بتوچه خوب پليس است بايد معلوم شودكه اين اتاق عمل جراحى اين لباس را مىپوشد اين خلبان است اين آخوند است معلوم بشود كه مادينمان را از اين بپرسيم اين ماشين آتش نشانى است يعنى گاهى براى شناسايى لباس لازم است قرآن هم آيه داريم نمىدانم چه مىگويند انى فرم مىگويند يعنى گاهى بايد لباس جورى باشد كه آدم شناخته بشود منتهى شناخته بشود نه بخاطر اينكه اين شناسايى يك شناسايى است اما طبيعى زندگى كردن يك چيز ديگرى است يعنى ممكن است يك نفر سرهنگ است، يك نفر آخوند است، يك نفر خلبان است يك نفر كارگر است هر كس لباس خودش را لباس كارش را بپوشد اما هيچ كدام بر ديگران پز، ندهند جورى حضرت مىنشست كه يك غريبه وارد مىشد مىگفت «ايكم رسول الله» كدامهايتان پيغمبريد؟ اين يك
حركت در مسير خوبىها
مسألهى ديگر لوس نباشيم بعضى آدمها لوساند در يك سفر دسته جمعى امروزىها مىگويند چى يك اردو حالا، يك گروهى داشتند با پيغمبر سفر مىرفتند وقت غذا شد يكى گفت من مثلاً گوسفند ى ذبح مىكنم يكى گفت من پوست مىكنم يكى گفت من آشپزى مىكنم يكى گفت من ظرفها را مىشويم يكى گفت من نان تهيه مىكنم يكى گفت من سبزى پاك مىكنم پيغمبر همم فرمود سپس من هم هيزم جمع مىكنم گفتند آقا يا رسول الله شما حيفيد گفت حيفم چيه؟ مگه نمىگذاريد من آبگوشت بخورم خوب كسى كه مىخواهد بخورد بايد كار هم بكند اگر نكنم پس غذا هم نخورم يعنى لوس نبود.
گروهى داشتند مىرفتند بند كفش امام صادق پاره شد فورى دويدند كفش بياورند فرمود خوب بند كفش من پاره شده شما پياده برويد هركس بند كفشش پاره شده پابرهنهگىاش هم مال خودش گفتند آقا شما اما صادق هستيد كفش مارا بگيريد، خيلى ما فاصله داريم تا اينها، منتهى ببينيم اينها چى چنينند حالا اگر هم يك وقت ديديم خلاف است اين است بد است آن خوب است آخه گاهى وقتها مىگوييد اگر اسلام اين است من نمىخواهم بله اگر اسلام من است شما اسلام را كنار بگذار اما آن است اسلام ما پيغمبر را بگوييم حالا لازم هم نيست مثل پيغمبر باشيم خود اميرالمؤمنين فرمود شما مثل ما نمىتوانيد باشيد منتهى ضد ماهم نباشيد همين توى راه باشيد بس است والا نه زن ما مىتواند فاطمه الزهرا باشد نه مرد ما مىتواند امام باشد اين محال است منتهى حالا يك جورى باشيم كه ضد زهرا هم نباشيم در مسير باشيم يعنى علاقمند باشيم دوست داشته باشيم يعنى كمالات را دوست داشته باشيم دوست داشتن كمال هم خودش يك كارى است ببينيد قرآن مىگويد كه بعضىها در «يحبون ان يطقهروا»، «يحبون» دوست دارند محبت دارند «ان ينظهروا» دوست دارند آدم خوبى باشند خودش باتقوا نيست امابا تقوا را دوست دارد خودش دين ندارد ولى دين را دوست دارند خودش افطارى نمىدهد ولى هر كس افطارى مىدهد مىگويد خدا پدرش را بيامرزد خودش افطارى نمىدهد ولى به آن كه افطارى مىدهد مىگويد باريكلاه خودش جبهه نمىرود ولى مىگويد درود بر شهدا، درود بر رزمندگان، اينها كشور مارا حفظ كردند اجمالا دوست داشتن خوبها هم يك كارى است چون آدم يك چيزى را دوست داشت يك ذره يك ذره به سمتش كشيده مىشود «يحبون ان ينظهروا» كسى بگويد آقاى قرائتى چىچى مىگويى تو، تو خودت مثل امام صادق هستى «بسم الله الرحمن الرحيم» نه ولى امام صادق را دوست دارم گاهى اين كارهايى هم كه آسان است انجام مىدهيم و شما هم توقع نداشته باشيد همه ى اينها كه گفته مىشود عمل بشود عرض كردم اون را خود امير المؤمنين بايد عمل كند ولى اجمالا آخه يك كسى بود يك آخوندى بود گفت آقا شما همه ى حرفهايى كه مىزنى عمل مىكنى آخوند بهش گفت شغل شما چيه گفت كفاش گفت شما همهى كفشهايى كه مىدوزى خودت پا مىكنى لازم نيست همه ى كفشها مگر نانوا همه ى نانها را مىخورد همين كه بالاخره يك تكهاش را بخورد كه خودش هم عالم بى عمل نباشد همين قدمى است پس ببينيد چند مرحله است:
1- ميل به خوبى 2- در راه بودن 3- دوست داشتن 4- عمل اجمالى، اون عمل اجمالى هم كه انجام داديد انشاالله باقى اش را كمك مىكند لوس نباشد براى لوسى دو تا حديث خواندم، هيزم جمع كردن پيغمبر، برهنه رفتن امام صادق، برويم سراغ بعد.
حضرت وقتى مىخوابيد مىگفت «اللهم باسمك الاحيى و باسمك عمود» خدايا به نام تو زنده مىشوم به نام تو مىميرم پيداست مردن، خوابيدن هم يك نوع مردن است قرآن مىگويد كه: «الاينمنف انفس بعد موتها» يعنى خدا وقتى مىميريد جونتان را مىگيرد بعد مىگويد «والذى لم يمت» اونى هم كه نمىميرد «من منابها» «مناب» يعنى خواب آنى هم كه نمىميرد توى خواب جانش را مىگيرد پيداست ما يك بار جونمان موقع مرگ گرفته مىشود يك بار جونمان در خواب گرفته مىشود منتهى توى خواب بگذار بگذار من سه تا ماشين بكشم فرض كنيد اين سه تا ماشين است ما وقتى بيداريم هم چراغهاى ماشين روشن است هم راننده زنده است وقتى مىميريد وقتى مىخوابيم چراغها روشن است ولى راننده رفته است بيرون، وقتى مىميريم هم چراغها خاموش مىشود هم راننده الان كه هستيم هم روح در بدنمان است روح يعنى راننده هم روح در بدن است هم قلب كار مىكند كليد، جگر همه كار مىكند هم چراغها روشن است هم روح وقتى مىخوابيم قلب كار مىكندكليه كار مىكند چراغها روشن است اما رانندهاش مىرود بيرون وقتى مىميريم هم چراغها خاموش مىشود هم راننده مىرود قرآن مىفرمايد كه «الله يتوقف انفس» يعنى خداوند جانها را مىگيرد «حسين موتها» يعنى وقت موت، وقت خداوند جانها را مىگيرد «ولم لم تحوت» آنى كه نمىميرد «خى مفاخها» «مناب» يعنى خواب آنى هم كه نمىميرد در وقت خواب جانش را مىگيرد منتهى وقتى مىخواهد بيدار شود دو مرتبه برمى گيرد اين راننده برمى گردد توى ماشين مىنشيند يكى مىرود يكى مىآيد همينطور كه مىخوابيم مىميريم همينطور كه بيدار مىشويم زنده مىشويم ولذا حضرت وقتى مىخواهد بخوابد مىگويد خدايا به نام توزنده مىشوم و به نام تو مىميرم، خوب، بايد وقتى بيدار مىشويم بگوييم «الحمدالله الذى احيانى بعد مااماتنى» خدا را شكر كه زندهام كردى بعد از آنى كه من را جانم را گرفت يعنى خدايا پس هر كسى از خواب بلند مىشود احساس كند امروز دو مرتبه زنده شده چه دستورهايى
رعايت بهداشت در آشاميدن
خوب حضرت كه آب مىخورد يك مرتبه لب را نمىگذاشت لب ليوان يا تند برود تا آخر آب را سه بار مىخورد با سه نفس آب مىخورد يعنى مثلاً يك استكان آب هم ميل مىكرد سه بار مىخورد و بعد هم آب را در حالتى مىخورد كه مثلاً دارد مىمكد مثل شكلات حالا اين رااز نظر دكترها، و دنياى پزشكى چون معده دريك حرارتى است در يك شرايطى است يك مرتبه مقدار زيادى آب يخ ريختن روش، آثار سويى ممكن است داشته باشد يعنى گفتند آب خيلى يخ نباشد آب سه مرتبه باشد يك ذره يك ذره بمكيد يك مقدار بوى دهنتان فضايش با فضاى معده هماهنگ بشود حمامهاى قديم همينطورى بود حمامهاى قديم از توى خيابان تا توى خزينه دوسه تا پيچ مىخورد اين طور نبود كه يك مرتبه در حمام را باز كنى يك دفعه برف باشد يعنى جورى بدن را عادت مىدادى به گرم شدن و جورى بدن را عادت مىدادند به اون وقتى مىرود تو يك جا سرحمام بود لباس را مىكندند بعد دوسه تا پيچ مىخورد تا برود توى حمام همينطور قدم به قدم آب با بدن آشنا مىشد مىخواست بيايد بيرون قدم به قدم با سرماى بيرون آشنا مىشد اينهايى كه يك مرتبه خيس عرقاند يك مرتبه آب يخ مىخورند سخنرانىها، مداحها اينهايى كه با حنجره هايش كار دارند اينها وسط گرما آب مىخورند صدايشان مىگيرد طبيعى بينى هم همين نقشها را دارد بينى ما فايدهاش اين است كه هوا سرد را توى لولهها يك خورده گرمش مىكند تا با گرما بسوزد هواى خشك را توى لولهها يك خورده غنا كامى كند كه با رطوبت تو بخورد هواى غبار را يك خورده تصفيه مىكند لولههاى بينى تا با فضاى ريه بخورد سردراگرم مىكند خشك راتر مىكند غبار را تصفيه مىكند اين ساختمان بدن اين رقمى است.
(حديث داريم: حضرت وقتى آب مىخورد حيف حيف اين حديثها كه عمل نمىشود چه امرازى در آينده معلوم خواهد شد ماه رمضان ماه قرآن يك دو سه تا نكته بگويم قرآن مىگويد ايوب پوست بدنش مشكل داشت خدابهش گفت «اضرب يربح» پايت را بزن به زمين «هذا مغتسل بارد و شراب» «مغتسل» غسل «بارد» يعنى سرد با آب سرد خودت را بشور آب تنى با آب سرد براى پوست بدن چه كارهاى مىكند اين ممكن است در آينده بفهمند شايد هم كشف شده من خبر ندارم يا مثلاً حضرت يونس راوقتى بدنش زخمى بود قرآن مىگويد «شجرةمن يتستين» بتدى كدو حالا بترى كدو روى سوختگى چه نقشى دارد اين ممكن است در آينده كشف بشود صدها آيه توى قرآن هست و توى روايات هست نگاهى كه هر يك جملهاش در آينده كشف مىشود اصلاً دين ما دينى است كه هر چه صنعت پيش مىرود عجب يك خاطره گفتم بگذار تكرار كنم علماى قديم اين آيه را مىخواندند در حج مىفرمايد «كم من آية فى اسموات» «فى سموات» كه مىدانيد چيه؟ آيه را هم مىدانيد چيه آيه يعنى «كم» يعنى بسيار «كم» در عربى يعنى بسيار «كم من آية فى السماوات» چه بسيار نشانه هايى توى آسمانهاست كه «يمرون عليها» انسانها از كمالش «يمرون» يعنى مرورى كنند ولى «بها آنهاغافلون» نشانههاى آسمانها كه بشر زمينى از كنارش رد مىشود ولى غافل است قديم كه همواپيما نبود اين آيه را نمىفهميدند يعنى چه مىگفتند آخه بشر اينجا «عيه» آنجا آخه چه جورى انسان اينجا «يمه» آنجا مىگفتند حالا «يمرون» مراد يعنى «ينظرون» مثل شما مىگوييد كتاب را مرور كردم كتاب را مرور كردم يعنى كتاب را نگاه كردم پس «يمرون» يعنى نگاه كردن هواپيما كه ساخته شد يكى از مراجع تقليد مىگويد سوار هواپيما كه شدم رفتم بالا بعد هواپيما رفت توى ابرها و رفت بالاى ابرها ديدم اِ «يمرون» يعنى «عيرون» منتهى بايد 1400 سال بگوييد صبر كرد يك سرى چيزها است نمىفهميم خوب بعد مىفهميم اسلام وقتى مىگويد شير مادر تبليغات مىكنند براى شير خشك بعد از دهها سال دو مرتبه كنگره مىگيرند بهترين غذاى بچه، حالا اين ده صد سال چقدر دلارهارفت حالا مىگويند شير خشك براى چشم شيرخشك براى اعصاب شير خشك براى لثه شيرخشك... اصلاً به سينه چسبيدن يك آثار روحى دارد و لذا اگر مادرشيرش را بدوشد توى يك زنى شيرش را بدوشدتوى شيشه كند بدهد بچه بخورد اون بچه به آن زن محرم نمىشود يعنى دايه به شرطى محرم است كه اين بچه به سينه دايه چسبيده اگر به سرشير است محرم نمىشود گرچه شير دايه است اما توى شيشه كنند بدهند اين معلوم مىشود اين چسبيدن بچه به سينههاى دايه خودش يك اثرى است اسلام همان طورى كه هست بايد عمل كرد همانطورى كه هست بايد عمل كرد خوب )
اصلاح صورت، لبهاى حضرت رسول پيدا بود اين آقايونى كه موهاى روى لبشان مىآيد پايين لبشان پيدانيست بدانند پيغمبر اين طورى نبود پيغمبر ما موى لب را جورى مىزد كه تمام دوتا لب پيدا باشد حالابه مناسبت موهاى روى لب يك چيزهاى بهتان بگويم آرايشگاهى پيرايش گاهى به قول امروزىها به قول امروزىها سلمانىها آمدند بالاخره آمدند صورت حضرت على را اصلاح كنند اين لب تكان مىخورد گفتند يا على اين لبت را نگهدار من اين مورا بزنم گفت آخه لبم را نگه دارم يك «سبحان الله» عقب مىافتم من مىخواهم از دقيقههاى عمرم استفاده كنم حالا جوانهاى ما يك زنجير دست مىگيرد 40 سانت كنار خيابان همچين مىكند تمام كه شد همچين مىكند(خنده حضار) همينطور دقيقههاى عمر را استفاده كنيم
سه مرتبه مسواك در روز
سه بار مسواك مىكرد حضرت يك قبل از خواب، بعد از خواب هنگام نماز شب يكى هم نماز صبح يك چيزى هم براى مسواك بگويم اگر كسى مسواك بزند در مسواك و شانه و حوله گفتند هيچ كس شريك نشود يك دوم مسواك را مىگويند عرضى بزنيد يعنى اين وقتى حديث داريم سوم: گويند كه كسى اگر مسواك بزند دو ركعت نمازش مىشود هفتاد برابر در نمازش اثر دارد
دورى از وسواس در عبادت
سوار مركب كه مىشد اين آيه را مىخواند «سبحان الذى سخرنا هذا و ماكناله مونس لا الالنا مغلنون» خدا منزه است تسخير كرد اين حيوآنهارا به ما تسخير كرد يعنى اگر واقعاً شترها وحشى بودند چى مىشد اين حكمت خداست كه بزرگترين حيوان را صدتايش را به طناب ببند دست يك بچهى يك ساله بود. بچه يك ساله مىرود اونها هم مىروند بزرگترين حيوان رامترين حيوان يك بچه گربه وحشى باشد آدم يك خانه را عذاب مىدهد خدارا شكر كه اينها وحشى نيستند خدا را شكر كه اين امكانات در اختيار، (اگر اين فرمول آهن جورى ديگر بود فرمول دريا فرمول چوب اگر اين موادى كه ازش هواپيما كشتى ساخته مىشد فرمولها اين خاصيت را نداشتند تنظيم اينها و تركيب اينها براى بهره بردارى مشكل بود منتهى ما از بس توى نعمت هستيم نمىدانيم چيه شما تا حالا گفتيد الحمدالله گوشم چين و چروك است الحمدالله گوشم چين و چروك است نه اگر گوش شما مثل پيشانى صاف بود صدارا مىفهميديم اما نمىفهميم كدام طرف است تا مىگفتند آقاى قرائتى بايد به شش طرف نگاه كنم امااين چين و چروكها با امواج جورى تنظيم شده است كه جهت صدارا تشخيص مىدهيم شما تا حالا گفتى الحمدالله دستم از اين طرف خم مىشود احدى نيست كه دستش از اين طرف خم بشود چون از اين طرف هيچ مارى روى كرهى زمين پيدا نشده كه نياز داشته باشيم انگشتها از آنور خم بشود در كل دنيا هيچ نيازى نداريم كه زانويمان از اينور خم بشود تا حالا گفتى الحمدالله چانهام مىجنبد اگر چانه نمىجنبيد در وقت غذا كله مىجنبيد چى مىشد اذيت مىشديم (خنده حضار) تا حالا گفتى الحمدالله دندانهايمان از هم تفكيك است اگر همهى دندآنهامثلاً يك قطعه استخوان دراز يكى اش خراب مىشد كل دندآنهارا بايد مىكشيدى يك دندان مىكشى چى مىشود تا همه دندآنهارا خواسته باشى بكشى اميرالمؤمنين دندانش درد گرفت خدا را شكر يكذره استخوانم درد گرفت حالا اگر همه استخوآنهاى بدنم درد مىگرفت چى مىشد اين زلزلهاى كه قرآن مىگويد «ان الزلة ساعة سوشيئاً عظيم» يك گوشه زمين زلزله مىشود اين همه اوقات تلخى مىشود قرآن مىگويد «اذا زلزلة الارض ذالزالها»نمىگويد «بعد الارض» «ذالزالت الارض»، نمىگويد «زلزالا»، «زلزالة» اون زلزلهاى كه مخصوص خودش است كل كره زمين مو زلزله مىشود آن هم زلزله مخصوص و لذا قرآن مىگويد «ان الزلة ساعة شيئاً عظيم» آنوقت خدايى كه به زلزله قيامت مىگويد عظيم به خلق پيغمبر هم مىگويد عظيم «انك لعلى خلق عظيم» اين پيداست خلق پيغمبر هموزن زلزله قيامت است چى خلق پيغمبر چه خلقى است) خوب در خانه حضرت يك پردهاى داشت نقش داشت فرمود اين پرده را بردار حواسم پرت مىشود من را ياد دنيا مىاندازد ما گاهى وقتها توى كل عمرمان كه حواسمان پرت است يك غازى مىخوانيم يك ده دقيقه 5 دقيقه هم آنقدر به محراب و به سجاده و اين سجادهها را گل وبلبل مىسازيم كه حتى براى يك لحظه حواسمان جمع، يعنى آنجايى هم كه پرت نيست خودمان مصنوعى پرت مىكنيم ساده بايد باشيم هم روبه قبله بايد ساده باشد هم سجاده بايد ساده باشد پيغمبر با 10 سير آب وضو مىگرفت و با سه كيلو آب غسل مىكرد «صاع» مد يعنى تقريباً ده سير كه وضو مىگرفت «صاع» يعنى تقريباً سه كيلو كدام زن و مرد را شما سراغ داريد البته ولىاش مىشود باده سير مىشود وضو گرفت اما با سه كيلو آب كى است كه با سه كيلو آب غسل كند سه كيلو آب يعنى يك آفتابه كى پا يك آفتابه، همه مان آب زيادى مىريزيم آنوقت اين مسأله وسواس متأسفانه كم هم نيست بلاى عمومى است در فقه چند تا اصل است اين اصلها يعنى وسواسى نباش اصالة طهارة يعنى هر چى هست پاك است انشاالله پاك است يقين كه ندارى نجس است پاك است پيغمبر وقتى مىگويد پاك شد من چرا بگويم پاك نشد مىگويد من در مقابل پيغمبر بايد بايستم وسواسى گاهى كه به افرادى مىگفتند فلانى همچين كرده است فلانى همچين كرده روى منبر خرابش نمىكرد مىگفت چرا بعضىها همچنيناند مثلاً سه نفر بودند يك نفر گفت من ديگر با خانمم زندگى نمىكنم يكى گفت من ديگر غذاى من روزه مىگيرم يكى گفت مثلاً فرض كنيد كه من هر شب تا صبح عبادت مىكنم اصلاً اين حرفها چيه يك مقدار عبادت بكن برو بخواب چرا هر روز روزه مىگيريد فوقش ماهى سه روز روزه مىگيرد همه چيز بخور غير ماه رمضان چرا پهلوى خانم نمىروى بعد فهميد بعضىها دارند بيخودى مقدس بازى مىكنند افت بالاى منبر فرمود «مابال اقوام ينعلون» «ما بال اقوام» چرا يك گروهى اين طورى شدند به اين گفت بيا تو همچين كردى تو همچين كردى يعنى كسى را استيزا نمىكرد مثلاً مىگفت چرا بعضىها اين طورند (آخه خيلى مهم است توى مملكت ما گاهى وقتها توى تلويزيون مىخوانيم كه آقاى فلانى چنين كرده بعد هم ثابت نمىشود فقط آبروى طرف مىرود حتى) توى جمهورى اسلامى چقدر آدم داريم كه عزيزند عادلاند، عالماند، محترماند، حالا چه كت شلوارى چه آخوند و همين طور با موج اينها را از گردانه از علمشان استفاده مىشود نه از تخصص و مديريت شان هيچ جرمى هم برايشان ثابت نمىشود بله اگر يكى جرمش ثابت شد خوب هر كس خربزه خورده پا لرزش هم بنشينه اما كسى كه ثابت نشده روى موج كسى را از گردانه خارج نكنيد به چه دليل خيلى چيزها شايع است فلانى از چه طريقى چى چى شده ثابت نشده خوشش مىآيد مىگويد آزاد بايد گردد بدش مىآيد مىگويد اعدام بايد گردد هيچى نبايد گردد تا ببينم چى چى بايد گردد حرفها سؤال گردد جوابها گوش گردد حتى قضاوت گردد مواظب باشيم حضرت آب دهانى را در مسجد مشاهده كرد ديد يك جاى مسجد آب دهن افتاده است سريع رفت ليف خرمايى آورد و تميز كرد مسجد بايد ذرهاى چيزى كه دليل تنفرو اشمنداروبدى باشد كه آدم چند شش بشود در مسجد نبايد باشد
نظافت و زينت در موى سر
«يحب الدهن و يكلف الشمس» پيغمبر از موى پريشان ناراحت بود مىگفت آقا اگر زلف دارى قشنگ شانه كن و روغن بزن يكى از اشكالهايى كه به جوآنها مىگيرند مىگويند زلفش را روغن زده روغن زدن حديث داريم آنى كه بد است خود باختگى است ببين گاهى وقتها مىگوييم آقا چون اون روغن زده من هم مىزنم چون اروپا اين طورى است من هم اين طورىام آخه مايك خورده خودباختگى است مىرود دكان آرايشگاهى مىگويد چطورى مىگويد اين زير چانهام را آسمانى سبيل را اتريشى اينجايم را فرانسوى (خنده حضار) اين آدمى كه اينقدر خودش راپست احساس مىكند كه فكر مىكند ضعيف است و زلف و ريشش هم دراختيار خودش نباشد اين خودباختگىاش بد است والا شما برو روبروى آينه هر جورى خوشت مىآيد همانجورى درست كن به شرطى كه خودت انتخاب كنى گير ما اين است كه مدهايمان دراختيار خودمان نيست همينطور مىگوييم اون اين كار را كرد پس ما هم بكنيم و گرنه اگر منطق داشته باشيم اگر ثابت كردى كروات خاقيش چيه من دو تايش را روى هم مىگذارم با امامه چون لباس يا بايد گرم كند يا بايد سرد كند يا بايد زينت باشد يا بايد علامت شغل باشد يا بايد علامت سن باشد يا بايد علامت تخصص و روز باشد بى خاصيتترين لباسها كه هيچ عالمتى درش نيست چون پير مىزند هم بچه هم باسواد مىزند هم بى سواد هم قنى هم غير قنى هم متخصص هم غير متخصص يعنى علامتى توى اين نيست بله بگو اين لباس علامت خلبان است اين علامت پزشكى است اين علامت اين علامت. يعنى بايد يا اين لباس معرف علم باشد يا معرف فن و حرفه باشد يا زيبايى باشد يا گرم كند يا سرد كند يك خاصيتى داشته باشد اين كه مىگوييم بى خاصيترين مقالهاى است در اتريش پخش شده است من اتريش بودم يك مقاله آوردند گفتند يكى از، هيچ لباسى بىخاصيتتر از كروات نيست اين حرف من نيست خيلى هم جالب بوديك چيزهايى كه ما مىبينيم مىگوييم كه فكر مىكنيد حرف ما است بله شما برو روبروى آينه هر جورى قشنگى بگو آقا من اين رقمى خوشم مىآيد خوب «بسم الله» كسى نگفته موى سر دوسانت باشد يا سه سانت منتهى به شرطى كه خودت، خودت باشى اگر خودت يك انسانى هستى كه خودت تصميم گرفتى ارزش است و مادر اسلام مىگويند مرجع تقليد هم خودت بايد انتخاب كنى اگر نمىتوانى باز يك نفركه خودت مىپسندى يعنى خبرگانى كه خودت بهش راى دادى پيش نماز را آقا من اين آقارا دوستش ندارم هيچ مانعى ندارد برو يك مسجدى كه آقايش را دوست دارى من پولهايم را به اين نمىدهم مانعى ندارد برو به كسى بده كه دوستش دارى به هر حال خودت بايد انتخاب كنى «يحب الدهن و تلبرف اشمس» از روغن خوشش مىآمد و از ژوليدگى مو متنفر بود وقت تمام شد خيلى حرفهايم ماند (خوب تمام شد كه تمام شد توى ماشين مىرفتم به بغل دستىام غيض كردم كه آخر چرا همچين شد نبايد همچين بشود هى حرص مىخوردم كه چرا همچين شد يك اتوبوس گازش داد از بغل ماشين ما رفت جلو ديديم پشت اتوبوس نوشته است شد شد، نشد نشد (خنده حضار) يك مرتبه گفتم خوب اين مىخواهد بگويد يعنى غيض نكن يك خورده آرام باش شد شد نشد نشد شما كوتاهى نكن منتهى همه مقدرات هم دست شمانيست يك رفت ممكن است همه كارها را بكنى بعد خراب بشود مىگفت تصميم گرفتم يك خواب راحت بكنم بچهها را بيرون كردم نوهها را بيرون كردم نمىدانم دو شاخ تلفن را كشيدم تلويزيون را خاموش كردم برقها را خاموش كردم پشه بند بستم كه پشه نيايد خوب كه برنامه ريزى كردم دوتا گربه را سر ديوار آمد روى پشه بند دوتا به هم پريدند كه نيم متر پريدم بالا (خنده حضار) و اون شبى كه مىخواستم خواب راحت بكنم يك متر پريدم بالا (خنده حضار) اين ديگر خيلى دست ما نيست بسيار خوب اگر برادرها و خواهرها ماه رمضان امسال باهم باشيم يك خورده ببينيم پيغمبر چه طورى بوده لباسش، خوراكش، جنگش، صلحش، بچه دارىاش با مردم با دوست با بازارىها اصلاً يك خورده باسيره پيغمبر و اميرالؤمنين يكى يك تا آخر ماه رمضان اين سيده را امسال گوش بدهيم و انشاالله اگر هم توفيق باشد بعد به صورت يك كتاب در بيايد حالا فعلاً بگوييم و اينها را كه مىگويم حرفهايى است كه هم از شيعه نقل مىكنم هم از سنى قبلاً مطالعه كرديم بعد تكميل كرديم اين ايام هم كه مىخواهيم بگوييم تمام كتابهاى شيعه و سنى را از طريق كامپيوتر استفاده مىكنيم كه يك چيزى باشدكه شيعه و سنى سرش اختلاف نداشته باشد از قطعيات و مسلمات باشد اميدوارم هر روز اين 25 دقيقه را با ما باشيد.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
اللهم صل على محمد و آل محمد و عجل فرجهم