اهل بيت (عليهم السلام) راه مستقيم خداوند
«بسم اللّه الرّحمن الرّحيم»
الّلهم صل على محمّد و آل محمّد و عجل فرجهم الهى انطقنى بالهدى و الهمنى التقوى
ماه رمضان در امسال سيرهى اهل بيت را گفتم و بينندههاى عزير در جريان باشيد كه حالا رابطه ى ما با اهل بيت چى است از اهل بيت هم دو سه تايش را نتوانستيم بگوييم كمى راجع به پيغمبر صلى اللَّه عليه و آله و سلم صحبت كرديم، كمى راجع به اميرالمؤمنين عليه السلام، كمى راجع به حضرت زهرا (سلام اللّه عليها)، حالا رابطه ى ما با اهل بيت در اين جلسه مىخواهيم مطرح شود. پس موضوع بحث ما سيره پيامبر اكرم و اهل بيت اين موضوع بعد حالا رابطه ى ما و اهل بيت ما در نماز مىگوييم «اهدنا الصراط المستقيم» خدايا ما را به راه مستقيم هدايت كن اين راه مستقيم چى است «اهدنا» هدايت كن ما را «الصراط المستقيم» ما راه به راه مستقيم هدايت كن. راه مستقيم چى است؟ در زيارت جامعه داريم «من اعتصم» كسى كه اعتصام «من اعتصم بكم» كسى كه به شما متوسل شود «قفد اعتصم باللّه» به خدا متوسل شده است بعد در قرآن داريم «من يعتصم باللّه» كسى كه به خدا متوسل شود «فقد هدى الى صراط مستقيم» هر كس كه به شما متوسل شده به خدا متوسل مىشود و هر كس كه به خدا متوسل شده هدايت و راه مستقيم است توسل به اهل بيت توسل به خداست. توسل به خدا راه مستقيم ما كه ما مىگوييم «اهدنا الصراط المستقيم» يعنى ما را به راه توسل به اهل بيت هدايت كن. حالا راه مستقيم كه ما مىگوييم «اهدنا اصراط المستقيم» ما را در راه پيغمبر صلى اللَّه و عليه و آله و سلم) قرار بده در راه انبياء و شهدا قرار بده. راه انبياء با شهدا رابطه ى علمى داريم، رابطه ى عاطفى داريم، رابطه ى مالى و رابطهاى حمايت، اين همه را بنويسم. حمايت، اينها بايد با هم چهار تا باشد يك ماشين چهار تا چرخ داشته باشد راه مىرود. يك از آن نباشد، بعضىها پول مىدهند، معرفتشان كم است، شناخت ندارند بعضىها دهها كتاب مطالعه كردند، مقاله مىنويسند، راجع به اميرالمؤمنين سخنرانى مىكنند. فاطمه الزهرا (سلام اللّه عليها) براى امام حسين عليه السلام گريه مىكنند. عاطفه آنها خوب است، ولى پول نمىدهند. بعضىهاپول مىدهند گريه ندارند بعضىها، همچنين خلاصه هر كدام يك جورى گفت مثل جبهه بعضىها آرپيجى مىكنند، بعضىها پول مىدهند، بعضىها جبهه نمىروند. اين رابطه بايد رابطه باشد. بحث هايى كه ما مىكنيم بحثهاى علمى است، يعنى آشنا شدن يا فضائل. زهرا (سلام اللّه عليها) چه جور بود؟ اميرالمؤمنين عليه السلام چه جور بود؟ همش مىگوييم از فضائل اهل بيت، مىگوييم اينها غذاى خودشان را وقت افطار به فقير مىدهند در جبهه چقدر اميرالمؤمنين عليه السلام شركت مىكرد. ضربت اميرالمؤمنين روز خندق كه از عبادت جن و انس بهتر است. زهرا (سلام اللّه عليها) وصيت كرد تمام اموالش را در راه خدا بدهند
وظايف مالى يك فرد مؤمن
امام حسن عليه السلام چند بار اموال خودش را داد اينها همه رابطه ى علمى است من چه كردهام. گفت گيرم پدر تو بود فاضل يك آيه داريم در قرآن مىفرمايد «واعلموا انَّماغَنَمتُم من شئ» رابطه علمى آشنايى با كمالات است. رابطه ى عاطفى مراسم جشن و چى سوگوارى است، رابطه ى حمايت عرض كنم به حضور شما كه اطاعت، اطاعتها و نصرتها است. مثلاً در جبهه رابطه ى مالى، دادن خمس است. اين چهار عاطفه بايد با هم تنظيم بشود، جلسات حدود 20 جلسه ما رابطه ى علمى داشتيم اين جلسه مىخواهم رابطه ى مالى را بگويم. قرآن مىفرمايد: «و اعلموا» بدانيد «انَّماغَنَمتُم من شئفانّ للَّه خمسه» آيه 41 سوره انفال يك صلوات بفرستيد (صلوات حضار)
«واعلموا انَّماغَنَمتُم من شى فانّ للَّه خمسه و للرسول و لذى القربى و اليتامى و ابن السبيل، ان كنتم آمنتم باللَّه» حالا و ما انزلنا على عبدنا، و ما انزلنا على صبرنا» آيه 41 سوره انفال «واعلموا» بدانيد جدى بگيريد غافل نشويد كه آنچه غنيمت به دست آوردهايد «من شى» هر چه كه مىخواهد باشد چه در جنگ غنيمت كردهاى، چه تجارت كردهاى، چه، چه، چه، هر چى كه به دست آوردهاى، تمام سودهايى كه دارى بدان، جدى بگير تمام سودهايى كه دارى «من شى» يعنى هر چى، هر چى كه غنائم است به عنوان درآمد دارى «فانّ للَّه خمسه» يك پنجمش مال خداست و مال رسول خداست و مال ذى القربى پيامبر (صلى اللَّه و عليه و آل و سلم) است اهل بيت است و براى يتيمها است و براى مسكينها است و براى ،ابن سبيل، در راه ماندههاست. بايد صد تومانى، بيشت تومانش را بدهى بعد مىگويد «ان كنتم آمنتم» اگر ايمان دارى، به كى؟ به خدا و قرآن، اگر به خدا و قرآن ايمان دارى بايد خمس بدهى حالا يك چيزى به شما بگويم، مهم است. براى اينكه اين آيه در جنگ بنى قينقاع بوده يا مثلاً در جنگ بدر بوده است
اوّلين فرمان خمس در جنگ بدر
در دوم رمضان سال دوم هجرى يا در جنگ احد بوده است، مهم نيست نزول آيه در جنگ بوده در جنگ بدر بوده به شما بگيم چقدر مهم بوده. جنگ بدر خيلى جنگ مهمى بود. گاهى وقتها مىخواستند براى كسى دعا كنند مىگفتند خدا شما را با شهداى بدر محشور كند. بدر جنگى بوده كه همه ى آن دست خدا توش بود. بنا نبود جنگ شود، چون به پيغمبر اطلاع دادند تجار كافر مكه جنس برداشتهاند، از شام مىبردند مكه. ايشان گفتند حالا كه جنسهاى ما را در مكه اينها گروگان گرفتهاند، ما هم در راه مدينه جلو شترها و جنسهاى آنها را مىگيريم. مصادره كنيم مالهاى آنها را كفّار اموال مسلمين را مصادره كردند و اينجا توى بيابان آنها جلوى كفار بودند مسلمانها هم به هواى اينكه مىروند مال مصادره كنند، جمعى آمدند تا آمدند گفت بايد بجنگيد. هيچ آماده ى جنگى هم نداشتند. گفت بابا آخه فرمود هر چى هست من حل مىكنم. شن زير پاست، شنها سفت مىشود. علف كم است، فرشتهها كمك مىكنند. نيرو كم است توانتان مىدهم چند تا مشكل داشتند، خداوند قرآن گفت كه يعنى قرآن چند تا آيه دارد 60 50 تا آيه داريم در سوره ى آل عمران يكى از اين سورههاست 60 50 تا آيه است كه خدا اراده كرده كه شما كه به قصد گرفتن مال آمدهايد، حالا كه جنگ پيش آمده بجنگيد و شما هم پيروز شويد. خوب پيروز شدند و غنائم را گرفتند. حالا در شب بدر شرايط بك جورى شد، پيغمبر صل اللَّه و عليه و آله وسلم دست به دعا برداشت گفت: خدايا روى كره زمين همين چند تا مسلمانهاست اگر شكست بخوردند ديگر تو روى كره زمين كسى كه تو را عبادت كند نخواهد بود يعنى همين چندتاست حفظشان كن. با اينكه مسلمانها منحصر به فرد بودند و مشغول دعاى پيغمبر بودند و حاضر شدند خون در راه اسلام بدهند و حاضر شدند شهيد بدهند و آخر آيه مىگويد «ان كنتم» سطر آخر «ان كنتم آمنتم باللّه» اگر دين داريد بايد خمس بدهيد. يعنى اگر با پيغمبر صلى اللَّه و عليه و آله و سلم بودى كافى نيست، اصحاب پيغمبر كافى نيست، جبهه رفتن هم كافى نيست، پيروز شدن هم كافى نيست، آمادگى، جانبازى، جانفشانى هم كافى نيست، منحصر به فرد بودن هم كافى نيست. چيزى كه مهم است اين است كه همهاينها را كه دارى، تازه بايد هر چه گيرت آمد خمس هم بدهى
پرداخت خمس، شرط ايمان به خداوند
«ان كنتم آمنتم باللّه» اين دو آيه آيه خيلى تند است. آيه خيلى تند است. خدا به كسانى مىگويد اگر دين دارى، بگو من دين دارم. مىگويد آقاى قرائتى اگر تو مسلمانى، خيلى به تو برخورد. تازه اگر مسلمان هستم ريشم سفيد شده. 40 30 سال است كه آخوندم كلى حرف زدهام، كتاب نوشتهام، سخنرانى كردهام. حالا تازه به من مىگويى اگر دين دارى خيلى به آدم بر مىخورد. خدابه كسانى مىگويد اگر دين دارى كه 1- مسلمان هستند، 2- جبهه هستند، 3- منحصر به فرد هستند، يعنى همين چند تا هم بيشتر نيستند، 4- پيغمبر در حقشان بگوييد دعا كرده، 5- آماده جانفشانى هستند، همه ى پلههاى ترقى را طى كردهاند. تازه مىگويد حالا يك پله ى ديگر، اگر خمس دادى دين دارى. يعنى ممكن است آدم دو روز گريه كند تمام عمرش هم چادر مشكى بپوشد. همه ى افطارىها، روزهها، نذرها، تمام كارهاى دينى هم بكند ولى خمس ندهد. مىگويد «ان كنتم آمنتم» اين رابطه خيلى رابطه ى مهمى است، حالا پس خمس از لوازم ايمان است (چيزى هم كه از لوازم ايمان است يك كسى نگويد آقا خواب حالااين پيغمبر بوده، براى ما كه نيست مگر مىشود چيزى از لوازم ايمان باشد موسمى باشد. بله يك چيزها ممكن است موسمى باشد، خربزه، هندوانه، اما دو تا دو تا چهار تا جفت بودن. شرط عدد دو است يعنى عدد 2 جفت است. حالا نمىشود گفت حالا فعلاً در اين تاريخ بله عدد 2 زوج و جفت است، ممكن است بعدها عدد 2 جفت نباشد. اگر يك چيزى لازم است يك چيزى شد ديگر بگوييم بله شرط نماز وضو بود، ولى اين مربوط به زن پيغمبر است. اگر يك چيزى شرط يك چيزى شد، هيچ وقت شرط و شروط از هم جدا نمىشود) اگر گفتند وضو شرط نماز است يعنى هيچ تاريخى تاريخ بردار نيست اينجا مىگويد «ان كنتم» «ان كنتم آمنتم» اگر ايمان داريد يعنى شرط ايمان خمس دادن است يعنى وقتى يك چيزى شرط يك چيزى شد نمىشود گفت مال كدام زمان است و بعد هم اول آيه مىگويد «واعلموا» ما در اسلام نماز هم واجب است، روزه هم واجب است، زكات هم واجب است، جهاد هم واجب است، اما هيچ كدام واجبات با كلمه ى وعلموا نيامده است «واعلموا» يعنى باورتان بيايد يعنى جدى است قصه، پس آغاز سوره با «واعلموا» است آخرش با «ان كنتم» است اينها اهميت خمس كه اين رابطه ى مالى است حالا نقش خمس چى است؟
خمس براى خدا، نه دل خود
اهميت خمس، راجع به اهميت خمس يك مطالبى را بگويم خمس يك رابطه ى خمس با خدا، خمس با خدا رابطه دارد. چرا؟ براى اينكه بايد قصد قربت كرد شما اگر دلت سوخت كمكى به يك كسى كردى اينها خمس است. بايد قصد قربت كنى، اينكه مىگويند قصد قربت كن يعنى صد در صد عبادى است يك در صدش هم غير خدايى باشد باطل است. بعضى از علما گفتند كه اگر كسى سيدى را ديد دلش سوخت، خمس داد خمسش قبول نيست، چون اين براى سوز دلش داده است نه براى رضاى خدا. رابطه ى با صد در صد عبادى است، يعنى با خدا چون قصد قربت دارد رابطهاى با پيغمبر. چون مىگويد كه و «للرسول» رابطه با پيغمبر صلى اللَّه و عليه و آل و سلم دارد. چرا مىگويد كه«للرسول» خمس را بايد داد به پيغمبر صلى اللَّه و عليه و آل و سلم. رابطه با اهل بيت هم دارد. رابطه با اهل بيت پيغمبر هم دارد، چون در قرآن مىگويد «و لذى القربى» فاميلهاى پيغمبر، اهل بيت پيغمبر صلى اللَّه و عليه و آله و سلم. رابطه با فقرا دارد. رابطه با ايتام دارد، چون مىگويد و ايتام. رابطه با فقرا دارد، چون مىگويد «والمساكين». رابطه با خود انسان دارد، خمس رابطه با خود انسان دارد. خود انسان چون انسان وقتى سالى يك مرتبه 2 درصد مالش را داد حرسش كم مىشود انسان «اذا مسّه الشّر جزوعاً، اذا مسّه الخير منوعاً» قرآن مىگويد: انسان را زير پول خواهد بدهد. اما كسى كه خمس مىدهد بخل را از خودش دور مىكند، سخاوت را در خودش زنده مىكند، حرس را در خودش كم مىكند، ثروت خودش را تعديل مىكند، اموال خودش را كنترل مىكند. اينها چيزهايى است خود انسان گيرش مىآيد. خوب بى عاطفگى خودش انسان كه خمس نمىدهد. مىگويد جيب من پر شود فقرا مردند بسمه تعالى به درك. يك گاو صندوق گوشتى است ما دو تا گاو صندوق داريم، يكى فلزى، يكى توى بانكهاست. يك گاو صندوق گوشتى سرمايه دار است، خم به ابرويش نمىآورد. هر چى مىگويند آقا فلانى سوخت، فلان جوان نابود شد، فلان دختر نابود شد، فلان فاميل نابود شد، هر چى به آن مىگويى، نگاه مىكند اين گاو صندوق گوشتى، خمس انسان را انسان مىدهد. هر كسى كه خمس نمىدهد زكات نمىدهد. آدمى كه پول خرج نمىكند يك گاو صندوق گوشتى است انسان را از بى تفاوتى رابطه ى انسان با نسل، رابطه ى انسان با نسل آينده كسى كه خمس نمىدهد لقمهاش مشكل دارد لقمه مشكل بچه را مشكل دار مىكند از اين ده ميليون، دو ميليون بناست كه خمس دهد، نمىدهد يك بچه ى فاسدى پيدا مىكند. اين دو ميليون را خرج فساد بچهاش مىكند. ماهى چى پول خرج مسجد نكنيم، بايد خرج دادگسترى و زندان بكنيم. اگر پول خرج دين مردم شود، يعنى مردم مسئله ى اعتقادشان، مسئله ى ازدواجشان، نصفى گناهان به خاطر شهوت و نصفى به خاطر غفلت است، اگر بودجه مملكت خرج غفلت و شهوت زدايى شود، يعنى مسئله ازداوج و اعتقاد پررنگ شود، زندآنها مىشود. هر چى مردم بى اعتقادتر باشند و ازدواج مشكلتر باشد، آمار فساد بالاتر مىرود. آنوقت پولى كه خرج اينجا نمىكنيم بايد خرج،
خمس بر مازاد درآمد، نه اصل درآمد
حالا تازه خمس هم چيه، خمس مازاد است نه اينكه يعنى هر چى دارى بدهى كسى كه خانه دارد خمس ندارد. خانه و يخچال و فرش و ماشين و اينها كه خمس ندارد. مىگويد آن سرمايهاى كه دارى اگر زياد آمد. يعنى ده ميليون است، باهاش كارى كردى، شده دوازده ميليون، ده ميليون مال خودت، دو ميليونش هم، يك ميليون و ششصد هزار هم
هر يك ميليونى، 200 هزار تومان بده، مازاد، يكى با صد ميليون تجارت مىكند شده M و دو ميليون اين ده ميليونش را خمس بدهد، مازاد يعنى هر چى سود كردى 80% مال خودت، 20% را بده به پيامبر (صلى اللَّه و عليه وآل و سلم): كسى كه خمس نمىدهد لخت مىشود، پينه مىزند يا على، خوب اين رابطه ى عاطفىاش خوب است، رابطه ى ماديش كم رنگ. دو ليتر گريه مىكند، اما خمس نمىدهد.
مثل يه بچهاى كه آدم دوستش دارد، مىگريد، سرت را شانه مىكنم اما كيف و دفتر برايت نمىخرم، مدرسه نرو. مثل يك مادر سر بچهاش را شانه كند ولى او را مدرسه نفرستد، يا مدرسهاش مىفرستد، كفش پاى او نمىكند. كفش براى او خريده، كتاب نمىخرد، آخه يك تربيت بچه از شير مادر گرفته تا كفش و كلاه و مدرسه و خط كش و همه نيازها. ضمناً فكر نكنيد ائمه، من اين را يك بار ديگر هم گفتم. فكر نكنيد ائمه ما نياز به ما دارند، خود اميرالمؤمنين (عليه السلام) زندگىاش ساده بود، فقير نبود، هزار برده را از بازوى خودش آزاد كرد.
انشاءاللَّه خدا قسمتتان كند برويد مدينه، يك فرسخى مدينه منطقهاى است مىگويند «آبار على» «آبار» جمع «بئر» است، يعنى «چاه» آنقدر اميرالمؤمنين (عليه السلام) چاه كند و همينطور آب مثل گردن شتر بيرون مىآمد و مىگفت: وقف كردم .
امام حسن (عليه السلام) چند مرتبه تمام اموالش را داد. حضرت زهرا (سلام اللّه عليها) وضع مالىاش خوب بود، تمام را مىبخشيد
مالكيّت عيب نيست، دلبستگى عيب است
مالكيت عيب نيست، دلبستگى عيب است. يه كسى ممكن است يه دوچرخه قراضه دارد. به برادرش نمىدهد. يك كسى ممكن است ماشين قيمتى و سوئيچاش را به رفقايش مىدهد، از ماشين من استفاده كن. آيا دوچرخهاى دنيا طلب است يا ماشين قشنگه، دوچرخهاى دلبستگى دارد و اين دلبستگى ندارد و اونيكه در اسلام بد است دلبستگى به دنياست، داشتن دنيا بد نيست، وابستگى به دنيا بد است، انسان جورى وابسته شود كه سى تا دروغ مىگويد به خاطر مثلاً يه مبلغ پول. اين اينقدر دنيا ارزش داشته باشد كه تو واقعيات را واژگون كنى، خلاف عمل كرده و بگويى و فكر كسى، مشترى مىآيد به مغازهاش مىبيند سر تا پايش گناه است مىگوييم نهى از منكر، مىگويد: اگر بگويم مىروند يه مغازه ديگر
نهى از منكر رزق را قطع نمىكند
مگر ما ايمان به اميرالمؤمنين (عليه السلام) نداريم كه آن حضرت فرمود:
مردم بدانيد امر به معروف و نهى از منكر، نه مرگ كسى را نزديك مىكند و نه رزق كسى را قطع مىكند. يك نمونه عملى هم برايتان بگويم: شخصى داريم الان هم زنده است، بنام بهلول شايد صد سالش باشد و يه وقتى هم تلويزيون او را نشان دادها، اينجا آمده؟ بهلول زمان زضا شاه رفت توى مسجد گوهر شاد لعنت كرد بر رضا شاه، شاه بود. در بى حجابى يك سخنرانى عليه شاه رفت يه جورى كه. البته برنامه هم اين بود، رضا شاه گنبد امام رضا (عليه السلام) را به توپ بست. صدها نفر را در مسجد گوهر شاد كشتند، كشتهها روى هم بودند تا يك متر، دو متر كشته انسانى روى هم بود، خون راه افتاد، حكومت را با اين به توپ بستن گرفت، مردم همه ترسيدند. بسيارى از آقايان علما هجرت كردند رفتند نجف، كه ايران، بى حجابى، اجبارى شده بود، مسجدها درش بسته بود، روضهها ممنوع، همه كارها را رها كرد. اين آقاى بهلول گفت من نهى از منكر مىكنم و در مقابل رضا شاه مىايستم (آمد به خانهاش گفت: من مىخواهم در مقابل شاه، شاه مرا تكه تكه مىكند. بيا من تو را طلاق بدهم، زنش را طلاق داد بعد گفت براى اينكه غصه نخورى يك شوهر هم برايت مىگيرم. يك شوهر هم برايش گير آورد (؟!!). زندگى داخلى اش به هم نخورد)، كمرش را بست در مقابل رضا شاه ايستاد، هنوز زنده است و هزارها آدم كه به خاطر ترس، چادرشان را برداشتند و نمازشان را قطع كردند، و مسجدشان را قطع و به اينطرف و آنطرف هجرت كردند همه شان مردند و اين يكى ماند، اين معناى سخن اميرالمؤمنين (عليه السلام) است كه فرمود:
(امر به معروف و نهى از منكر عمر كسى را کم نمىكند و رزق كسى را ).
شما بگو آقا، اين كار خلاف و اين جنس حرام است. من اين كار را نمىآورم توى مغازهام، نه ببين ما كاسبيم، كاسب هم بايد همه جنسهايش جور باشد. يه كسى كه مىآيد اگر يه قلم نداشته باشم، به خاطر اين يك قلم مىرود و مشترى كس ديگر مىشود. مىگوييم بابا اين يك قلم حرام است. مىگويد: من كارى به حلال و حرامش ندارم مىخواهم جنس جور باشد. اين كاسبهاى اين رقمى آخر عمرشان آيا چيزى گيرشان مىآيد يا نه، آيا آنها كه در بازار با تقواتر هستند گرسنگى مىخورند.
(قرآن مىگويد: گاهى وقتها دو تا پيامبر را به عملگى وادار مىكنيم، براى اينكه پدر خوب بوده و بچهاش بايد به نون بخورد. موسى و خضر دو تا پيامبر وارد روستايى شدند يك تكه نان مىخواستند، كسى نداد. گرسنه، گرسنه دو تا پيامبر، يه وقت خضر ديد اين ديوار خراب مىشود. به موسى گفت بيا اين ديوار را بنايى كنيم. گفت: اِ روستايى كه يك نون به ما ندادهاند بخوريم، حالا عملگى مفت بكنيم، ما كه نيستيم. موسى رفت كنار ايستاد، تأمين اعتبار نشده، به قول ادارىها بودجهاش تأمين نشد.
خضر گفت: يه كار حقّى را بكن، تأمين اعتبار نداشته باشد، بسيجى برو جلو. ايشان گفت: نه من اداريم. تأمين اعتبار باشد. خلاصه خضر ديد موسى نمىآيد. خودش تنها شروع كرد به كار كردن. آخرش مىشود، گفت: آقا مىشود بگويى روستايى كه دو تا تكه نان به دو پيامبر نداد چرا عملگى مفت كردى؟
گفت: زير اين ديوار خراب يك گنجى است، نبايست بر سر بچهها اين ديوار خراب شده، و گنج پيدا شود و مردم غريبه بر مىدارند، يه پدر خوبى مرده، خدا اراده كرده چون پدر خوب بوده وضع بچهها خوب بشود، من و تو دو تا پيامبر عملگى مفت بكنيم، بچهها كه بزرگ شدند، خودشان وصيت نامه را مىخوانند، مىفهمند گنج كجاست. ديوار را خراب كرده و برمىدارند.
يعنى خدا، خدايى است كه براى رزق نسل ما دو تا پيامبر را به عملگى مفت وامىدارد، آخه وقتى يه همچنين خدايى داريم چرا نهى از منكر نمىكنيم؟ حرفت را بزن، بنده خدا باش، خدا بلد است). ما فكر مىكنيم، آخه زندگى بچهها، ما و زن و بچه داريم. به يكى گفتند تو طرفدار مشروطه هستى يا مصدق؟ گفت: به خدا من زن و بچه دارم وِلَم كنيد.
يه بار ديگه بگويم اين جمله را كه گفتم مال نهج البلاغه است:
«ان الامر بالمعروف و النهى عن المنكر لا يعجلانِ عَجَلاً» مرگ كسى را به عجله نمىآورد و پيش نمىكشد. «و لا يَقْطعان رزقاً» رزق را قطع نمىكنند و مرگ را هم پيش نمىكشند.
حالا شما نگو ما امر به معروف و نهى از منكر كنيم و خمس بدهيم، بچهها چى مىشوند؟ الان هم كه فتواها، ماشاءاللّه
از بركات اين است كه چند تا مرجع داريم بضى از مراجع مىگويد حتى اگر يك چيزى را هم براى بچه ات پس انداز كردى، خمس ندارد. چون بالاخره يه مرتبه كه آدم پول ندارد خانه بخرد، جمع مىكند، همينكه چند سال جمع مىكند. چون خانه بخرد. البته نمىدانم خود مرجع است. ولى ببينيد مرجع است. خودتان، يه مقدارى تصميم بگيريد، كسانى كه اشك مىريزند، يعنى مغزشان ، يعنى عشق پيامبر (صلّى اللّه عليه و آله و سلّم) را دارد. معرفتشان، يعنى در كلاس اول قبول شد، كلاس رابطه علمى، كمالات را مىدانند. در رابطه عاطفى هم قبول اند، در رابطه حمايت هم، امام حسن (عليه السلام) كه هيچى، بنيانگذار جمهورى اسلامى ايران فرمود: برويد جبهه، رفتند جبهه. اين هم حمايت مىكنند و هم گريه و هم چراغانى و هم شناخت دارند و اين آخرى مىلنگد، سابقه جبهه دارد، ولى خمس نمىدهد، بدنش تركش دارد ولى الان پولدار شده، خمس نمىدهد. بله، مىگويد ده سال جبهه بودهام ولى الان تجارت مىكند. مىگويد انشاءاللَّه بعد. اِ تو جون دادى ولى پول، يعنى گاهى وقتها، فيزيك و شيمى همه خوب است، توى امتحان دينى، مىمانند حالا.«اِن كُنتم آمنتم» يعنى اگر ايمان داريد.
خدايا! تو را به حق محمّد و آل محمّد رابطه علمي و معرفتى ما را با خودت و اولياءت را روز به روز، زياد بگردان.
خدايا! رابطه عاطفى، عشق و سوز و گداز ما را نسبت به اين عزيزان روز به روز بيشتر بفرما.
خدايا! ما را از حاميان و انصار مخلص امام زمان (عليه السلام) قرار بده .
خدايا! در رابطه مالى هم حالا اگر درجه يك نيستيم ما را رفوزه نكن.
«والسلام عليكم و رحمة اللَّه و بركاته»