• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
عضویت در خبرنامه
    جستجو :
جلد پانزدهم - صفحه 432 -  رهايي از وابستگي در خودباوري
صفحه : 432
كشوري را كه نگذاشته اند جلو برود و در طول مدتي كه اين پدر و پسر نگذاشتند كه اين كشور جلو برود، نگذاشتند دانشگاه ، دانشگاه باشد.
رهايي از وابستگي در خودباوري
بايد ما فكر كنيم كه چنانچه خودمان بخواهيم كار بكنيم مي توانيم . افكارمان را بايد به كار بيندازيم . شما ملاحظه مي كنيد در همين چند وقتي كه اين جنگ بوده است بسياري افكار خودشان را به كار انداخته اند و بسياري از چيزها را درست كرده اند. مي توانيم درطول يك مدت دراز ما از همه چيز مستغني بشويم ، از همه كس مستغني بشويم . وقتي كه ما مي توانيم خودمان را مستغني كنيم ، جوانهايمان را مستغني كنيم ، بايد كوشش بكنيم .بايد همه مان دست به هم بدهيم تا اينكه اين وابستگي به خارج را از بين ببريم . آنها هم هميشه با تبليغات به ما حكومت مي كنند. خارجيها با تبليغ حكومت مي كنند به ما و دامنه تبليغشان هم بيشتر راجع به اين مسائل زياد بود. شايد بسياري از اين اساتيدي كه خيلي بندو باري نداشتند و متمايل به غرب يا شرق بودند، اينها هم اين تبليغات را مي كردند كه : "مابايد وابسته باشيم ، زندگي نمي شود كرد بدون وابستگي ". خير، مسئله اينطور نيست .
و خدا خواسته است كه اين دو تا قدرت بزرگ دنيا در مقابل هم باشند و هر كدام بخواهند يك تعدي بكنند از ترس ديگري نكنند و آنها هم فهميده اند كه همه اين ملت ايستاده اند و نمي خواهند زير بار بروند. آنها كه نمي خواهند يك ملت را همه اش را از بين ببرند، اينها مي خواهند استفاده كنند از ملت ؛ نمي خواهند دانشگاه نباشد، مي خواهند ازدانشگاه استفاده بكنند، نمي خواهند زراعت نباشد، نمي خواهند صنعت نباشد،مي خواهند ما بازار باشيم . هم مخازن ما را ببرند، هم ما بازار باشيم و آنها از ما استفاده بازاري بكنند. بنابراين ، اگر آنها يك وقت احساس كردند كه يك ملتي در مقابلشان ايستاده است مثل حالا . . . محمدرضا اين خيال را مي كرد و گفته بود كه اگر من بروم ايران تجزيه مي شود؛ نه ، ايشان رفتند و تجزيه نشد. اينها [دو ابرقدرت ] هيچ وقت تفاهم حقيقي با هم نمي كنند. اينها هميشه مثل دو تا گرگ مي مانند كه مي خواهند همديگر را