• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
عضویت در خبرنامه
    جستجو :
جلد چهارم - صفحه 371 -  غفلت قوام السلطنه و دكتر مصدق
صفحه : 371
صلاح ديدند من باشم " اين را حكش كردند. اگر آن وقت يك نفر، مثلا از رجال ، يك نفر از علما، يك جمعي از مردم ، صدا كرده بودند كه ما نمي خواهيم اين سلسله را، اينهاچه كردند با ما؛ پدرش چه كرد كه اين چه بكند. اين يكي از غفلتهايي بود در تاريخ ايران كه مسير تاريخ ايران را اگر اين غفلت نشده بود برگردانده بود و ما حالا ابتلاي به اين صحبتها اينجا نداشتيم ؛ و نه من اينجا بودم و نه آقايان ؛ همه سر كار خودشان در مملكت خودشان بودند.
غفلت قوام السلطنه و دكتر مصدق
اين غفلت بزرگ از رجال سياسي و علما و - عرض مي كنم كه - ساير اقشار مملكت ماواقع شد، و اين آدم را تحميل كردند بر ما و دنباله اش را هم گرفتند كه قدرتمندش كنند. ازآن وقت تا حالا هم غفلتها شده است . "قوام السلطنه "(2) مي توانست اين كارها را بكند لكن با غفلتها، با ضعف نفسها نكرد. از او بالاتر "دكتر مصدق "(3) بود. قدرت دست دكترمصدق آمد لكن اشتباهات هم داشت . او براي مملكت مي خواست خدمت بكند لكن اشتباه هم داشت . يكي از اشتباهات اين بود كه آن وقتي كه قدرت دستش آمد، اين راخفه اش نكرد كه تمام كند قضيه را. اين كاري براي او نداشت آن وقت ، هيچ كاري براي او نداشت ، براي اينكه ارتش دست او بود، همه قدرتها دست او بود، و اين (4) هم اين ارزش نداشت آن وقت . آن وقت اينطور نبود كه اين يك آدم قدرتمندي باشد. . . مثل بعد كه شد. آن وقت ضعيف بود و زير چنگال او بود لكن غفلتي شد. غفلتي ديگر اينكه مجلس را ايشان منحل كرد و يكي يكي وكلا را وادار كرد كه برويد استعفا بدهيد. وقتي استعفا دادند، يك طريق قانوني براي شاه پيدا شد و آنكه بعد از اينكه مجلس نيست ،تعيين نخست وزير با شاه است ؛ شاه تعيين كرد نخست وزير را! اين اشتباهي بود كه از دكترواقع شد. و دنبال آن اين مرد را دوباره برگرداندند به ايران . به قول بعضي كه "محمدرضا