• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 220
تعداد نظرات : 51
زمان آخرین مطلب : 5356روز قبل
دانستنی های علمی

انکه خدا را دارد، چه ندارد؟  

         و آنکه خدا را ندارد، چه دارد؟ 

شنبه 11/8/1387 - 12:6
دانستنی های علمی

        با خدا باش و پادشاهی کن.            

                   بی خدا باش و هر چه خواهی کن.

شنبه 11/8/1387 - 12:5
دعا و زیارت

چگونه به خداى نادیده ایمان بیاوریم؟

هرچه به زمین نگاه كنیم و خاك‏ها و سنگ‏هاى آن را به آزمایشگاه ببریم، چیزى به نام جاذبه نمى‏بینیم ولى از افتادن سیب از درختى پى مى‏بریم كه جاذبه وجود دارد. پس لازم نیست هر چیزى را با چشم ببینیم تا به وجود آن ایمان بیاوریم. جاذبه را با حواسّ پنجگانه حس نمى‏كنیم، امّا از آثار آن پى به وجود آن مى‏بریم. 
چنانكه شناخت ما نسبت به دانش، بینش، هنر و مهارت مردم، از راه گفتار و رفتار و آثار آنان است.

 

 برگرفته از مطالب سایت آقای قرائتی  

 

شنبه 11/8/1387 - 12:5
دعا و زیارت

آیا گفتن «بسم اللّه» و شروع كار با نام خدا، قبل از اسلام هم سابقه داشته است؟

بله؛ حضرت نوح هنگام سوار شدن به كشتى نجات، به یاران خود فرمود: حركت و توقّف كشتى ما با نام خداست. «بسم اللّه مجراها و مرساها»(هود، 41.) 
حضرت سلیمان نیز دعوتنامه‏ى خود را با «بسم اللّه» شروع كرد. «و انّه من سلیمان و انّه بسم اللّه الرّحمن الرحیم»(نمل، 30.)

 

برگرفته از مطالب سایت آقای قرائتی   

شنبه 11/8/1387 - 12:5
دعا و زیارت

دین به چه معنا و چه لزومى دارد؟

اولاً براى دین چندین معنا بیان شده است، از جمله: 
الف) به هر عقیده و فكر و آداب و فرهنگى، حق یا باطل دین مى‏گویند. در قرآن خداوند به كفّار مى‏فرماید: «لكم دینكم»(13) به راه و روش كفّار، دین اطلاق كرده است. 
ب) به معناى عمل و اطاعت است. «للّه الدّین الخالص»( زمر، 3.) 
ج) به معناى آیین و شریعت حق است. «انّ الّدین عنداللّه الاسلام»(آل عمران، 19.)، دین حق نزد خدا تنها اسلام و تسلیم او بودن است. 
د) به معناى حساب و جزاست. «مالك یوم الدین» صاحب روز جزا، روزى كه هیچ‏كس نمى‏تواند آن را درك كند و بفهمد، روزى كه هیچ‏چیز براى هیچ‏كس كارایى ندارد. «ثمّ ما أدراك ما یوم الدّین یوم لاتملك نفس لنفس شیئاً والامر یومئذ للّه»(انفطار، 18 - 19.) 
ثانیاً پس انسان نمى‏تواند بى دین یعنى بى‏راه و رسم و بى‏آداب و فرهنگ باشد؛ لیكن بحث آن است كه آیا این راه و روش را از كى بگیریم؟ الف) از طاغوت، ب) از نیاكان، ج) از خالق. 
در میان این نظریه‏ها، نظریه سوم، هم مطابق با عقل و فطرت است و هم جامع و كامل. «انّ الدّین عند اللّه الاسلام»(آل‏عمران، 19.)

 

 برگرفته از مطالب سایت آقای قرائتی   

شنبه 11/8/1387 - 12:5
دعا و زیارت

آیا ایمان بدون عمل ارزش دارد؟

در قرآن همواره ایمان در كنار عمل صالح آمده است: «آمنوا و عملوا الصّالحات» ایمان و عمل صالح مانند نخ و سوزن هستند و به شرطى كارآیى دارند كه به هم متّصل باشند. با جدایى آنها از هم، چیزى دوخته نمى‏شود. 
قرآن مى‏فرماید: اگر خدا را دوست دارید، از پیامبر اطاعت كنید: «اِن كنتُم تُحبّون اللّه فاتّبعونى»(سوره آل‏عمران، آیه 31) 
بسیارند كسانى كه مى‏گویند: ایمان داریم ولى عمل نمى‏كنند، مى‏گویند: خدا را دوست داریم ولى با او حرف نمى‏زنند و نماز نمى‏خوانند، مى‏گویند: ولایت امیرالمؤمنین‏علیه السلام را به دل داریم، امّا در عمل هیچ شباهتى به آن حضرت ندارند، مى‏گویند: به امام زمان علیه السلام ایمان داریم، ولى سهم امام را كه بر آنان واجب است نمى‏پردازند، اگر به دنبال این ادّعاها عمل و حركتى نباشد، باید در صداقت خود شك كنیم. 
در روزگار قدیم كسانى را كه در جنگ‏ها اسیر مى‏شدند به نام برده در بازار مى‏فروختند. شخصى به بازار برده‏فروشان آمد تا برده‏اى خریدارى كند. هر برده كه هنرى داشت گران‏تر بود. به سراغ برده‏اى رفت و دید قیمت آن بسیار گران است. سبب را پرسید، گفتند: او تشنه‏شناس است و مى‏فهمد چه كسى تشنه است. 
خریدار علاقمند شد، او را خرید و به منزل آورد و دوستانش را دعوت و غذایى تهیّه كرد ولى سر سفره آب نگذاشت. مهمانان چند لقمه‏اى كه خوردند، یكى پس از دیگرى تقاضاى آب نمودند. برده تشنه شناس نگاهى به او مى‏كرد و مى‏گفت: دروغ مى‏گوید، او تشنه نیست. كم كم به تعداد تشنه‏ها اضافه شد و هركدام فریاد آب سردادند. امّا برده مى‏گفت: همه دروغ مى‏گویند. تا اینكه یك نفر از میان آنان برخاست تا آبى تهیّه كند. برده گفت: این شخص راست مى‏گوید، زیرا از جایش بلند شد و فقط داد و فریاد نكرد. 
آرى، كسى در ادّعاى خود صادق است كه حركت و اقدامى كند. كسانى كه اهل عمل نیستند، در واقع مؤمن نیستند و تنها ادّعاى ایمان دارند.

 

 برگرفته از مطالب سایت آقای قرائتی  

شنبه 11/8/1387 - 12:5
دعا و زیارت

 چرا خدا را «مالك یوم الدین» مى‏خوانیم، مگر او مالك دنیا نیست؟ 

 اولاً؛ خداوند مالك همه چیز و همه جا و براى همیشه است؛ بر خلاف مالك بودن انسان كه نه مالك همه چیز است و نه مالك همه جا و نه براى همیشه. 
مالكیّت خداوند حقیقى است؛ ولى مالكیّت انسان اعتبارى. 
مالكیّت خداوند همراه با احاطه و سلطنت است؛ ولى گاهى ما مالك گنجشكى هستیم؛ ولى تحت سلطه ما نیست. 
مالكیّت ما تنها در زمان حیات ما مى‏باشد و بعد از مرگ، دیگران مالك مى‏شوند. 
مالكیّت ما انتقال یافته از دیگران است؛ ولى خداوند مالك همه چیز بوده و مى‏باشد؛ بنابراین حساب مالكیّت خداوند از حساب مالكیّت ما جداست و هرگز قابل مقایسه نیست. 
ثانیاً؛ در دنیا به دلیل وجود واسطه‏ها و اسباب، نسبت‏ها و خویشاوندى‏ها، دوستان و آشنایان، خانواده و فرزندان، مال و ثروت، زبان و هنر، حیله و تدبیر، انسان خود را صاحب قدرت و نصرت مى‏داند و از خدا غافل مى‏شود تا آنجا كه مثل قارون مغرورانه مى‏گوید: مال و ثروت را خدا به من نداده است؛ بلكه بر اساس علم و تخصّص و زرنگى خودم به دست آورده‏ام. «انّما أوتیتُه على علمٍ عندى» 
امّا روز قیامت تمام این دلبستگى‏ها و وابستگى‏ها بى‏اثر مى‏شود: واسطه و اسباب از بین مى‏رود. «تقطّعت بهم الاسباب»(بقره، 166.) 
خویشاوندى و نسبت‏ها از بین مى‏رود. «فلا أنساب بینهم»(مؤمنون، 101.) 
مال و ثروت ارزشى ندارد. «لاینفع مال و لابنون»(شعراء، 88.) 
بستگان كارایى ندارند. «لن‏تنفعكم أرحامكم و لا أولادكم»(ممتحنه، 3.) 
گاهى اجازه حرف زدن و عذرخواهى هم داده نمى‏شود. «و لایؤذن لهم فیعتذرون»( مرسلات، 36.) 
قدرت فكر و تدبیر از دست آنها گرفته مى‏شود. «ترَى النّاسَ سُكارى‏»(حج، 2.) 
آرى، در چنین روزى كه همه رزق و برق‏ها و جلوه‏ها رنگ مى‏بازد، مالكیّت خداوند با تمام وجود جلوه مى‏كند. 
بنابراین مراد از «مالك یوم الدّین» این است كه گرچه خدا مالك مطلق دنیا و آخرت است؛ امّا مالكیّت خداوند در آن روز بیشتر جلوه مى‏كند. 
كوتاه سخن آنكه «مالك یوم الدین» همان معنایى را مى‏دهد كه در آیه دیگر مى‏خوانیم: «یوم لاتملك نفس لنفس شیئا و الامر یومئذ للّه»(نفطار، 19) و یا در جاى دیگر مى‏خوانیم: «لمن الملك الیوم للّه الواحد القهّار»(غافر، 16.)

 

 برگرفته از مطالب سایت آقای قرائتی   

شنبه 11/8/1387 - 12:4
دعا و زیارت

مهم‏ترین دعا چیست؟

تنها دعایى كه بر هر مسلمانى واجب است كه آن را در واجب‏ترین اعمال خود - نماز - روزى ده مرتبه بگوید، دعاى
«اهدنا الصّراط المستقیم» است؛ بنابراین، درخواست هدایت به راه مستقیم، مهم‏ترین دعاست. 
آرى، در مقابل راههاى متعدّدى كه در برابر انسان قرار دارد، (راه هوسهاى خود و دیگران، راه وسوسه‏هاى شیطان، راه نیاكان و پیشینیان، راه طاغوت‏ها، راه توقّعات و انتظارات این و آن و راه خدا و اولیاى او) انسان هر لحظه و براى هر چیزى باید از خدا استمداد جوید كه او را به راه مستقیم هدایت كند. 
راه مستقیم راه خدا و اولیاى خداوند و بندگان مخلص خداست. 
براى اطمینان به راه خدا، باید پیرو و دنباله‏رو اولیاى خدا باشیم، چنانكه در زیارت جامعه مى‏خوانیم: هركس به شما (اهل بیت) متوسّل شد، به خدا متوسّل شده است. «مَن اعتصم بكم فقد اعتصَم باللّه» و در قرآن مى‏خوانیم: هركس به خدا متوسّل شد به راه مستقیم هدایت شده است. «و من یعتصم باللّه فقد هُدِىَ الى صراط مستقیم»( آل عمران، 101.) 
در روایات، راه مستقیم، راه توحید، قرآن و فطرت سالم، معرفى شده است.(تفسیر نور، ج 1، ص 30.) 
شكّى نیست كه تقاضاى راه مستقیم حتى بر اولیاى خدا نیز لازم است؛ زیرا اولاً؛ ماندگارى در راه مستقیم، غیر از پیدا كردن راه مستقیم است. چه بسیار افرادى كه به راه مستقیم هدایت مى‏شوند؛ ولى پایدار نمى‏مانند؛ یعنى بعد از ایمان، منحرف مى‏شوند. «آمنوا ثمّ كفروا...»(نساء، 137.) 
ثانیاً؛ هدایت شدن نیز درجات و مراحلى دارد، همان‏گونه كه نور ضعیف و قوى دارد، بنابراین افراد هدایت شده، باید به فكر هدایت برتر و بیشتر باشند. «زادهم هُدى»(محمّد، 17) 
ثالثاً؛ ممكن است افرادى در بعضى امور در راه مستقیم باشند؛ ولى نسبت به مواردى در راه نباشند و لذا باید براى رسیدن به جامعیت راه مستقیم از خداوند كمك بخواهیم. مثلاً؛ انتخاب شغل، دوست، رشته تحصیلى، همسر، عقاید، عمل، اخلاق، رهبر، نماینده، چگونگى در آمد و مصرف آن، ستایش، انتقاد، محبت، قهر، صلح، جنگ، خوردن، قضاوت، انفاق، عبادت، اقتصاد، سیاست، روابط و در همه امور بدون الگوى صحیح و كامل نیست؛ لذا انسان نیاز به الگوى كامل و بدون نقص دارد كه همان انبیا و اوصیا هستند.

 

 برگرفته از مطالب سایت آقای قرائتی 

شنبه 11/8/1387 - 12:4
دعا و زیارت

امام صادق علیه السلام:

«اَرجالله رَجاءَ لایجرّئک عَلی مَعصیتِه و خَف اللهَ خوفاً لا یؤیسُک مِن رَحمته»

ترجمه:

به خداوند امیدوار باش، امیدی که تو را بر انجام معصیتش جرأت نبخشد و از خداوند بیم داشته باش بیمی که تو را از رحمتش ناامید نگرداند.

(جهادالنفس، ح109)

شنبه 11/8/1387 - 11:10
دعا و زیارت

مرگ انسان به دست كیست؟ خدا، یا عزرائیل؟


در قرآن، گاهى خداوند كارهایى را به خودش نسبت مى‏دهد و گاهى همان كار را به دیگرى، مثلاً در مورد گرفتنِ جان انسان، یك جا مى‏فرماید: «اللّه یتوفّى الانفس»(سوره زمر، آیه 42.) خدا، جان مردم را مى‏گیرد. 
و در جاى دیگر مى‏فرماید: «یتوفّاكم ملك الموت»(سوره سجده، آیه 11.) ملك الموت «عزرائیل»، جان مردم را مى‏گیرد. 
و جایى دیگر مى‏فرماید: «تَوفّته رُسُلنا»( سوره انعام، آیه 61.) فرشتگان، جان مردم را مى‏گیرند. 
هر سه تعبیر قابل قبول است. چنانكه وقتى شما به یك ساختمان نگاه مى‏كنید، مى‏توانید بگویید: 
این ساختمان را مهندس و معمار ساخت، 
این ساختمان را بنّا و كارگران ساختند، 
این ساختمان را صاحبش ساخت، 
نسبت ساختن خانه به همه این‏ها درست است. 
چنانكه مى‏توان گفت: كلید، در را باز كرد، 
دستم در را باز كرد، 
خودم در را باز كردم، 
زیرا كلید در اختیار دست و دستم در اختیار من است. 
در آیات فوق نیز شاید این گونه باشد: فرشتگان جان‏ها را مى‏گیرند و به عزرائیل تحویل مى‏دهند و عزرائیل جان‏ها را به خدا تحویل مى‏دهد. 
شاید هم این گونه باشد: جان افراد عادى را فرشتگان مى‏گیرند، جان افراد برجسته را عزرائیل مى‏گیرد و جان اولیاى الهى را خداوند مى‏گیرد. 
همان‏گونه كه قرآن درباره اهل بهشت تعبیرهاى مختلفى دارد؛ یك جا مى‏فرماید: «یسقیهم ربّهم»( سوره انسان، آیه 21.) خداوند آنان را سیراب مى‏كند. در جاى دیگر مى‏فرماید: «یُسقَون فیها كأساً»(سوره انسان، آیه 17.) اینها از طریقى سیراب مى‏شوند و نامى از خداوند برده نشده است.

برگرفته از مطالب سایت آقای قرائتی   

شنبه 11/8/1387 - 11:8
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته