بیت المال در نهج البلاغه نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

بیت المال در نهج البلاغه - نسخه متنی

حسین نوری همدانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید


به جاى ماند به اين شرح:

لباسهاى دوخته و بريده 40000 عدد

جامه هاى مروى و خراسانى 63000 عدد

ملافه و امثال آن 8000 عدد

عمامه هاى مروى 13000 عدد

جامه هاى يمنى زربفت 18000 عدد

شال هاى كرمانى 18000 عدد

فرش هاى ارمنستان 18000 عدد

همينكه ذواليمينين مرد هزار و سيصد شلوار در جامه دانهاى او به جا مانده بود كه هيچ يك از آنها را نپوشيده بود. يختيشوع طبيب پس از مرگ 400 شلوار حرير از خود باقى گذاشت.

پس از قتل 'بر جوان' وزير هزار شلوار حرير با هزار بند شلوار گلابتون از او بجاى ماند. رجال آنروز براى خودآرائى و اظهار تجمل بيشتر جل هاى اسب و استر و الاغ هاى خود را از حرير و مخمل قرار مى دادند.

خلفاى فاطمى پارچه هاى حرير زربفت خسروانى روى فيل ها مى انداختند.

در قاهره براى تامين لباس حرير كارگاه مهمى بود كه آنرا دارالديباج مى گفتند.

فاطميان پاساژ بزرگ پوشاك ساخته بودند كه نامش در آن عصر 'دارالكسوه' بود در اين موسسه انواع و اقسام لباسهاى تابستانى و زمستانى تهيه مى شد و در اختيار خريداران قرار مى گرفت. [ تاريخ تمدن جرجى زيدان ج 5 ص 147 -144. ]

جزء جهيزيه 'قطر الندى' دختر خمارويه فرمانرواى مصر
هزار بند شلوار گلابتون بود كه هر يك ده دينار ارزش داشت و بهاى ساير ملبوسات عروس به همين نسبت بالا بود. [ تاريخ تمدن جرجى زيدان ج 5 ص 974 -975. ]

آنچه 'رشيده' دختر المعز بالله خليفه فاطمى پس از مرگ از خود به جاى گذاشت يك ميليون و هفتصد هزار دينار ارزش داشت و از آن جمله دو هزار دست لباس و فرش زرين بود كه 76 رطل وزن داشت.

تفنن در خوراك


يكى از موارد اسراف و اتراف هول انگيز خلفا و رجال آن روز وضع افسانه اى آشپزخانه ها و تفنن در خوراك آنان مى باشد. واقعا باعث تاثر است كه اگر 1/10 توجه به خوارك را صرف امور ملت و جامعه آن روز مى كردند بسيارى از مشكلات ملل اسلامى حل شده بود. جرجى زيدان مى نويسد: 'خلفاء و بزرگان عباسى همين كه سر سفره مى نشستند پزشكان مخصوص بالاى سر آنها مى ايستادند. اين پزشكان در زمستان شربت هاى اشتها آور و گرمى بخش و ادويه هاى متنوع به دست مى گرفتند و وسط غذا به خلفا تقديم مى كردند تا بيشتر گرم شوند و سر اشتها بيايند و در تابستان شربت هاى خنك و چاشنى هاى فصل در بين غذا به خلفا عرضه مى كردند. ساير رجال م به تبعيت از خليفه، پزشكان مخصوص استخدام مى كردند و در هر مورد براى صرف غذاهاى مطبوع و مناسب از پزشكان دستور مى گرفتند'.

سيف الله همدانى 24 پزشك مخصوص استخدام كرده بود كه در موقع صرف شام و نهار بر سر سفره حاضر مى شدند و در
باره ى غذاها نظر مى دادند. [ تاريخ تمدن جرجى زيدان ج 5 ص 143. ]

هميشه دلالان و ماموران از نقاط دور دست با مخارج هنگفت و با زحمات فراوان انواع و اقسام ميوه ها و شكارها و سبزى هاى گوناگون تهيه مى كردند و به وسيله 'بريد' "پست" به مركز خلافت ارسال مى داشتند خلفا براى لذيذ شدن غذا و تسهيل هضم آن تصور مى كردند بايد به مرغان خانگى غذاى مقوى بدهند از اين رو دستور مى دادند از مغز گردو و شير گاو براى جوجه ها غذا تهيه كنند. مخصوصا در ميهمانى هاى خصوصى بيشتر شاهكارها و هنر نمائى هاى خود را عرضه مى كردند مثلا موقعى كه ابراهيم بن مهدى هارون را به مهمانى دعوت كرد هارون در ميان غذاها چشمش به ظرفى افتاد كه گوشتهاى ريز در آن بود. ميزبان براى خليفه توضيح داد كه اين غذا از زبان ماهى تهيه شده است! و براى تهيه آن هزار درهم مصرف شده. خليفه و رجال آن روز در سر سفره پالوده اى مى خوردند كه خيلى گران تمام مى شد. زيرا مى بايست آن را از مغز بره و روغن پسته و عسل با شكر تهيه كنند. [ تاريخ تمدن جرجى زيدان ج 5 ص 144 -143. ] قهرا براى تهيه اينگونه غذاها مى بايست هر روز امور آشپزخانه به وضع قابل توجهى توسعه يابد از اينرو آشپزخانه خلفا به صورت يك سازمان بزرگى در جنب سازمان هاى اداره مملكت درآمده بود. اين سازمان از قسمتهاى مختلف تشكيل مى شد كه براى هر قسمت رئيس و مامورين استخدام شده بودند. از آن جمله اداره اى براى پرورش طيور ترتيب داده بود كه مبالغ هنگفتى بودجه آن بود. در زمان مقتدر عباسى هر ماه بودجه سنگينى براى
خوراك مرغان آشپزخانه معين شده بود و ساير موارد را بايد به همين نسبت قياس كرد.

آشپزخانه عمر بن ليث صفارى را 600 شتر از محلى به محل ديگر حمل مى كرد.

المتقى خليفه عباسى تنها 80 شتر آبكش داشت كه روزانه براى مطبخ و حرمسرا آب مى آوردند.

آشپزخانه خلفا و امرا ملزم بود هر روز چند برابر احتياجات خود خوراك تهيه كند تا مبادا مهمانانى ناگهان برسند و غذا كم بيايد. درنتيجه هر روز مقدار زيادى غذا زياد مى آمد كه ملازمان، آنها را براى خود مى فروختند.

پرخورى در ميان خلفا و رجال آن روز رواج داشت، زيرا قهرا با اين همه دقت در امر خوراك و لذيذ بودن آن اشتهاى بيشترى پيدا مى كردند، افرادى كه از همه بيشتر به پرخورى مشهور بودند عبارت بودند از: معاويه بن ابى سفيان، عبيدالله بن زياد، حجاج بن يوسف، سليمان بن عبدالملك و امين عباسى كه بيش از حد معمول غذا مى خوردند. [ تاريخ تمدن جرجى زيدان ج 5 ص 144. ]

ثمره اين پرخورى ها و تفنن در تهيه غذا آن شد كه غالب بزرگان دوره تمدن اسلامى به سوء هاضمه و قولنج و اسهال خونى و زخم معده دچار شدند و بواسطه افراط در مصرف گوشت گرفتار رماتيسم و نقرس و امثال آن مى شدند و هميشه تندخو و آتش مزاج بودند و به آسان فرمان زدن و بستن و قتل مردم بى گناه را صادر مى كردند، چنانكه اخبار زندگى روزانه آنان گواه بر اين مدعا است و اين از نظر طبى واضح است كه پرخورى و افراط در مصرف گوشت و چربى و شيرينى انسان را
به سوء هاضمه مبتلا مى كند و نتيجه سوء هاضمه تندخوئى و بى حوصلگى خواهد بود.

تجمل در اثاث و جواهرات


پس از پيامبر بزرگوار اسلام فرماندهان مسلمان با ارتش هاى شكست ناپذير خود در سايه جذابيت و حقانيت اسلام و قرآن دروازه هاى كشورها و شهرهاى مهم آن روز را به روى مسلمانان باز مى كردند و مردم استثمار شده و محروم آن سامان از قيد و بندهاى حكومتهاى ستمگر و عقايد خرافى رها مى ساختند. همزمان با اين پيروزيهاى معنوى ثروتهاى كلان مترفين و ستمگران كافر كه مقاوت مى كردند و حاضر نبودند تسليم قوانين آسمانى اسلام شوند به صورت غنائم جنگى نصيب مسلمانان مى شد. اين غنائم غالبا طلا و جواهرات گرانبهاى كاخهاى حكام و فرمانفرمايان ستمگر بود و قهرا مسلمانان با مسائل تازه اى از قبيل تمدن هاى جديد، صنايع جديد، زندگى هاى جديد، لباس پوشيدنها و تجملات مردم ديگر روبرو مى شدند كه قهرا بر روحيه آنها اثر مى گذاشت، ولى تنها چيزى كه جلوى آنها را مى گرفت و نمى گذاشت رنگ ديگران را به خود بگيرند و به هيولاى تقليد مبتلا شوند آهنگ روح بخش وحى و هشدارهاى سخت پيامبر اسلام در اين موارد بود كه اجازه نمى داد در زندگى، دست به اسراف و اتراف و عياشى بزنند و خود را به دنيا و ماديات مشغول كنند. از همه مهمتر تسلط و اراده رهبر و پيشواى آنها مى توانست با قاطعيت جلوى آنها را بگيرد. در دوران زعامت ابوبكر و عمر تا اندازه اى
از اين پيش آمدها جلوگيرى به عمل آمد چنانكه وقتى مدائن و كاخهاى آن بدست مسلمانان فتح شد سربازان مسلمان ناگهان خود را بر خزائن كسرى و گنيجنه هاى پر از طلا و جواهرات روبرو ديدند كه قبل از آن قدرت تصور آنرا هم نداشتند.

پاره اى از غنائم كاخ مدائن عبارت بود از ظروف طلا و نقره مرصع تاج كسرى، جامه هاى زيباى زربفت جواهرنشان، صندوقى كه درون آن مجسمه اسبى از طلا يا زينتى از نقره و دندانها و يال ياقوت و زمرد و مجسمه فردى كه بر آن سوار بود تمام از نقره جواهرنشان بود. در صندوق ديگر شترى از نقره با جهاز زربفت جواهرنشان بود بساط و فرش زرنگار كسرى كه طول و عرض آن 60 ذرع در 60 ذرغ به مساحت 3600 متر مربع كه زمينه فرش تمام از طلا و جويهاى آب نقاشى شده از انواع جواهرات و تصوير درختان و بوته هائى از نقره با شاخه هائى از طلا و ميوه هائى از جواهرات گرانبهاى رنگارنگ بود. هنگامى كه مسلمانان اين خزائن گرانبها را به مركز خلافت مدينه حمل كردند و به بيت المال مسلمين تحويل دادند عمر تمام آنها را بر حسب قانون اسلام بين مسلمانان تقسيم كرد. اما آنچه كه موجب تاثر عمر در اين پيروزى بزرگ شد و او را به گريه انداخت توجه به خطرى بود كه نسبت به آينده مسلمانان پيش بينى مى كرد و باعث سقوط و نابودى آنان مى شود و آن اينكه پيامبر به طور جدى مسلمانان را از پوشيدن لباسهاى حرير و ابريشمى و استعمال ظروف طلا و نقره ممنوع ساخته و همه را بر آنها حرام كرده بود. عمر مى ترسيد كه مسلمانان آن دستورات حكيمانه را فراموش كنند و گرايش مادى و روح عياشى در آنان
جايگزين شود.

در نتيجه، اختلاف طبقاتى كه فرزند نامشروع اينگونه عياشى ها و گشادبازى هاى رجال است به دنيا آمد و زمينه سقوط ملت اسلام فراهم گشت. اگر حكومت اسلامى به دست على عليه السلام و فرزندانش سپرده شده بود هرگز تصور آن نمى رفت كه روزى مسلمانان و رجال آنها گرايش غلط به امور مادى و عياشى هاى نابجا پيدا كنند.

اينك با اندك توجهى به حرص و ولع خلفاى اموى و عباسى در استفاده از تجملات و زينت و زيورهاى نامشورع بايد بگوئيم چه انحرافهاى بزرگى در حكومت اسلامى به وجود آمده كه هرگز در حكومت هاى ظالمانه فرعون و نمرود و كسرى هم سابقه نداشته است.

جرجى زيدان مى نويسد: 'تجمل پرستى و گرايش به ظاهر سازى از زمان بنى اميه آغاز شد. زيرا آنان خلافت را به يك نوع سلطنت تبديل كردند و از حكومت شرعى چشم پوشيدند و به اندوختن زر و سيم و اسراف و اتراف پرداختند. وليد بن يزيد بقدرى گردن بند جواهر تهيه كرده بود كه هر روز همانند تعويض لباس يك نوع و يك مدل مخصوص آن را به گردن مى انداخت و آنقدر در خريد جواهرات عشق مى ورزيد و از هر قيمتى باك نداشت كه بهاى جواهرات در بازارهاى آن روز به طور بى سابقه اى بالا رفت'. سپس مى نويسد همينكه خلافت به عباسيان رسيد سفاح و منصور براى استحكام مبانى دولت خود كوشيدند و پس از فراغ از آن به تقليد و پيروى از دولت هاى گذشته دست به عياشى و خودكامگى زدند. براى سلطنت خود
تخت هاى طلاى مرصع نشان و آبنوس و عاج تهيه كردند. صندلى ها و پشتى ها و مخده هاى زيبا ساختند. شمعدان هاى طلا فراهم كردند و در آن شمعهاى عنبر و كافور سوزاندند. پرده هاى زربفت و حرير آويخته و فرش ها و بساطهاى ابريشى و طلاكارى شده مرصع گستردند.

ظروف طلا و نقره ساختند و از هر شهرى بهترين و گرانترين كالاها را وارد مى ساختند. مثلا پرده هاى پر نقش و نگار را از فسا و سجاده ها و قاليچه ها را از شوشتر و بخارا و حصير را از آبادان و تشك و مخده هاى خوب را از دشتشان و بهترين فرشهاى زربفت را از ارمنستان و سينى هاى چوبى را از مازندران و ظرف هاى شيشه اى و سفالين را از بصره به دست مى آوردند و شيشه هاى ظريف را از شام وارد مى ساختند. زيرا نازكى و ظريفى اين شيشه ها ضرب المثل بود چنانكه مى گفتند فلان چيز از شيشه هاى شامى هم ظريفتر است. عربها استعمال اين گونه وسائل را از ايرانيان و روميان فراگرفته و سپس به آنها رنگ عربى دادند. به اين معنى كه امثال اشعار و اندرزهائى به خط و زبان عربى بر آنها ترسيم كردند و در وسط آن اشكال حيوانات دريائى و صحرائى نگاشته و در حاشيه هاى زرنگار آن اشعار زيبا نوشتند تا جائى كه در حاشيه يك بساط گاهى قصيده كامل مى نگاشتند. چنانكه قبلا گفتيم مادرالمستعين بالله فرشى زيبا داشت كه اشكال مختلف حيوانات را با جواهرات گوناگون روى آن كشيده بود و ارزش آن به 130 ميليون درهم مى رسيد.

در زمان هارون استعمال فرشها و پرده هاى زيبا بيشتر در
بين مردم معمول گشت خلفاى عباسى جواهرات زيادى جمع آورى كردند و بيشتر به مرواريد درشت علاقمد بودند، آنها ياقوت سرخ را به قيمت گزاف مى خريدند. ياقوت هاى ديگر به ترتيب ياقوت رمانى 'به رنگ دانه هاى انار' و ياقوت كبود كه آن را سابخونى "آسمانگونى" مى ناميدند و ياقوت زرد و طلائى مورد توجه آنها بود.

عباسيان الماس گلى رنگ را بيشتر از الماس سفيد مى پسنديدند.

هارون يك نگين ياقوت را به 40 هزار دينار خريدارى كرد. اين ياقوت به قدرى بزرگ بود كه آن را كوه مى گفتند او نگين ديگرى را به 120 هزار درهم خريدارى كرد.

يكى از جواهرفروشان بغداد جعبه جواهرى براى يحيى برمكى آورد كه بهاى آن را هفت ميليون درهم پيشنهاد كرد.

تعداد ظروف و لباس ها و جواهرات و زينت آلات عباسى ها را خدا مى داند فقط در اواسط قرن 5 هجرى در فتنه 'بساسيرى' كه در بغداد رخ داد قسمتى از اثاثيه دارالخلافه بغداد را به غارت بردند. از آن جمله 65 هزار طاقه حرير و 30 هزار شمش بود. مامون در شب عروسى پوراندخت هزار دانه ياقوت به وى هديه داد. شمعهائى از عنبر روشن كرده بودند كه هر يك 2/3 من، وزن داشت. اسبهايى با زين و برگ طلا و مجسمه هاى طلا و نقره جواهرنشان چشمگير بود. او مجسمه هائى از عود عنبر ساخته بود كه چشمانشان از ياقوت قرمز بود كاسه هاى بلور با تصويرهاى زيبا و بشقابهاى مينا كارى جزء اثاث منزل او بود. المستنصر بالله 18 هزار تكه
بلور كه بهاى هر يك 10 تا هزار دينار بود و 23 هزار مجسمه از عنبر داشت كه كوچكترين آن 12 من بود و 4 هزار فرش خسروانى زربفت تالارهاى او را مفروش مى ساخت. در ايران نيز سلطان سنجر پسر ملكشاه سلجوقى 1030 رطل جواهر گوناگون داشت. [ تاريخ تمدن جرجى زيدان ج 2 ص 148 تا 190 و تفسير طنطاوى ج 2 ص 166. ]

عباسيان با اين همه تجمل پرستى و توجه به ظواهر زندگى تازه نسبت به خلفاى فاطمى در درجات پائين ترى محسوب مى شدند.

جرجى زيدان سپس به شرح تجملات زندگى خلفاى فاطمى و اندلسى مى پردازد كه انسان را ديوانه مى كند. طنطاوى در تفسير معروفش مى نويسد خارويه پسر ابن طولون در ايوان خانه اش تالارى به نام بيت الذهب بود كه تمام سقف و ديوار آن را با لاجورد و طلا و نقشه هاى زيبا و دقيقترين ريزه كارى ها تزيين كرده بود و بر ديوارهاى آن تالار به اندازه يك برابر و نيم قد يك انسان بر روى چوب هائى صورت خود و همسرانش و آوازه خوانانى را كه براى او آواز مى خواندند به بهترين نقشه ها و سرورانگيزترين ذوق و سليقه ها نقاشى كرده بود و بر سر هر يك از آنان تاجى از طلاى خالص و ناب به تناسب شان آنان قرار داده بود و شنل هاى جواهرنشان در بر آنان و در گوش آن طنين اندازهاى سنگين وزن محكم كارى شده كه در ديوارها ميخ كوب شده بودند و اجسام آنها را با رنگهاى شگفت انگيز رنگ آميزى كرده بود اين خانه از شگفت انگيزترين بناهاى جهان بود در برابر اين عمارت فواره هائى پر از جيوه بود و علت احداث آن اين بود كه وى از بى خوابى خود

/ 15