بیت المال در نهج البلاغه نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

بیت المال در نهج البلاغه - نسخه متنی

حسین نوری همدانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید


خراج دهندگان توصيه هاى عميق و ارزنده اى مى كند، در ضمن مى فرمايد:

''''با توجه مهرآميز و عميق به اصلاح خراج دهندگان بپرداز، زيرا اصلاح آنها در حقيقت اصلاح عموم مردم غير از آنها است، و منافع و صلاح عموم بستگى به صلاح آنها دارد لان الناس كلهم عيان على الخراج و اهله: ''''زيرا همگى روزى خوار خراج و خراج پردازنند'''' [ نهج البلاغه، نامه 53. ] از اين عبارت به خوبى استفاده مى شود كه ''''خراج'''' از بنيادهاى اساسى اقتصاد و رفاه زندگى عموم مسلمين و تامين معاش و مصالح آنها است، و به همين جهت بايد براى پربار كردن آن كوشش همه جانبه بعمل آيد.

هدف على از بدست گرفتن حكومت


همانگونه كه قبلا گفتيم بحث و بررسى ما درباره ى بيت المال بطور فشرده از ديدگاه اسلام است، پس از بررسى منابع درآمد بيت المال، اكنون مناسب است كه به طرز توزيع عادلانه آن و به چگونگى شيوه ى اميرمومنان على "ع" در مورد بيت المال از جنبه هاى گوناگون به بررسى بپردازيم، با توجه به اينكه شيوه ى آن حضرت كه بحق شخص دوم اسلام است، تابلوى واقعى و راستين از اسلام راستين مى باشد.

در اينجا نخست به فرازى از سخنان آن بزرگ مرد الهى كه هدف از بدست گرفتن حكومت را بيان مى كند مى پردازيم، كه آن را اساس سياست خود قرار داده و همه ى شيوهايش از اين اساس سرچشمه مى گيرد.
او مى گويد:

اما و اذلى فلق الحبه، و برء النسمه، لولا حضور الحاضر، و قيام الحجه بوجود الناصر، و ما اخذ الله على العلماء ان لا يقاروا على كظله ظالم و لا سغب مظلوم لا لقيت حبلها على غرابها و لسقيت آخرها بكاس اولها.

''''آگاه باشيد، سوگند به خداوندى كه دانه را شكافت و انسان را آفريد اگر آن جمعيت بسيار براى بيعت، حاضر نمى شدند، و نبود پيمانى كه خداوند بر دانشمندان آگاه گرفته كه سيرى ستمگر و گرسنگى ستم ديده را نپسندند، حتما مهار شتر خلافت را بر كوهان آن مى انداختم، و آخر خلافت رابه كاسه اول آن "زمان خلفا" آب مى دادم'''' [ نهج البلاغه خطبه 3. ] در اين عبارت، على "ع" دو اصل را پايه براى بدست گرفتن حكومت قرار داده يكى شركت و پذيرفتن مردم، دوم برقرارى عدالت، و جلوگيرى از ظلم.

از همينجا مى فهميم كه در همه ى موارد حكومت على ''''ع'''' بويژه در بيت المال، هر گونه ظلم و ستم و تبعيض ممنوع است، و بطور جدى بايد از آن جلوگيرى شود.

اعلام برنامه حكومت


برنامه ى حكومت على "ع" بر پايه ى عدالت و احسان بنا شده بود، روى اين اصل هر چيزى كه مانع و يا مزاحم اين برنامه بود، شديدا با آن پيكار مى كرد، تا آن را از ميان بردارد، يكى از موارد اين بود كه ناشايستگان را گرچه با تردستى و چابكى خود پيشى گرفته بودند، بر كنار زند، و شايستگان را در راس امور قرار
دهد، و روشن است كه براى حفظ عدالت و نگهدارى و صرف عادلانه ى بيت المال، در مرحله ى اول قطع ايادى خائن و بكار گماردن افراد پاك لازم است. [ اين روش كه از آن امروز به ''''تصفيه'''' تعبير مى شود، از امورى است كه در برنامه ى حكومت مردان خدا از همه چيز بيشتر اولويت دارد. ] از اينرو وقتى كه على "ع" خلافت را پذيرفت، دستور داد تا مردم به مسجد بروند، كه بر تعداد بيعت كنندگان بيفزايد، مردم از پير و جوان و مرد و زن با شنيدن اين دستور با شوق و شور فراوان به مسجد سراسيمه شدند، حتى كودكان خردسال و بچه هاى شيرخوار كه در آغوش مادران بودند به مسجد سرازير گشتند، همه در حال انتظار بودند كه ناگهان ديدند على "ع" با دو فرزندش حسن و حسين "ع" وارد مسجد شدند.

او با گامهاى آهسته از ميان جمعيت عبور كرد، كه هر گامش شوقى تازه در دل مردم ايجاد مى نمود، تا آنكه به پاى منبر رسيد و بر منبر بالا رفت و نشست، سكوت آنچنان مسجد را فراگرفت كه گويا جاندارى در مسجد نيست، و دلها در حال طپش متوجه على "ع" است، تا آنكه شنيدند آن بزرگمرد سخن خود را با اين جمله آغاز كرد:

''''ذمتى بما اقول رهينه و انا به زعيم''''

پيمان من در گرو گفته هاى من است، و من آن گفته هايم را انجام خواهم داد.

و پس از سخنانى ادامه داد كه هان اى مردم!

سوگند به خدائى كه محمد "ص" را به حق مبعوث كرد، آنچنان به اضطراب خواهيد افتاد كه تا كنون بدانگونه به اضطراب نيامده بوديد، و آنچنان غربال و تصفيه خواهيد شد، كه تا كنون آن گونه نشده بوديد، و آنچنان به هم زده شويد مانند
به هم زدن خوراك داخل ديگ، به گونه اى كه پائين شما بالا رود و بالاى شما پائين آيد.

و ليسقن سابقون كانوا قصروا، و ليقصرن سباقون كانون سبقوا

آن پيشروان در اسلام كه در جامعه، به كنار زده شده بودند پيشى خواهند گرفت و آنانكه بدون شايستگى، پيشى گرفته بودند بر كنار خواهند شد... [ نهج البلاغه خطبه 16 "نخستين خطبه على "ع" پس از بيعت در مدينه". ]

برنامه اصلاحى كامل على در بيت المال


پس از آنكه هدف على "ع" در بدست گرفتن حكومت و اساس برنامه حكومت على "ع" را دانستيم و دريافتيم كه على "ع" تنها حرف نمى زند بلكه به گفته هايش عمل مى كند، و عملش در حمايت از مستضعفين و جلوگيرى از فساد و تبعيض خلاصه مى شود و بر محور واقعيتهاى عينى جامعه دور مى زند، اكنون به بررسى برنامه ى اصلاحى كامل على "ع" كه در مورد بيت المال اجرا كرد بپردازيم:

با دقت و بررسى عميق در گفتار و نامه هاى نهج البلاغه، در مورد بيت المال يك سلسله برنامه هاى كلى بچشم مى خورد كه مى توان همه ى آنها را به هفت موضوع ذيل، خلاصه كرد:

1- كوشش در آباد كردن زمينها و گسترش توليدات اقتصادى و حفاظت جدى از آنها.

2- چگونگى گردآورى و نگهدارى بيت المال.

3- شرائط كسانى كه بيت المال تحت نظر آنها اداره مى شود.

4- مصارف بيت المال.

5- تقسيم بيت المال بطور مساوى و جلوگيرى از تبعضات.

6- دقت در حفظ بيت المال و هشدار به كسانى كه بيت المال در اختيار آنها است.

7- كيفر جنايتكاران به بيت المال.

هر يك از فصول هفتگانه فوق نياز به بررسى و تحليلهاى فراوان دارد، ولى نظر به اينكه از اول بناى اختصار در اين كتاب بوده، تنها به بررسى ''''توزيع عادلانه بيت المال'''' "ماده 5" مى پردازيم و كتاب را بپايان مى رسانيم، زيرا آنچه در اين كتاب هدف است، دو چيز مى باشد:

يكى اينكه در اسلام منابع مهمى از درآمدهاى بيت المال وجود دارد كه با اجراى آن همه ى مشكلات اقتصادى حل مى شود، و يك اقتصاد سالم و معقول بر جامعه حكومت خواهد كرد "به اضافه ى نهى شديد از احتكار، كنز، گرانفروشى، رباخوارى، استثمار و هر گونه عوامل تجمع بى رويه و بى حساب ثروت".

دوم اينكه: با توزيع عادلانه آن، بر اساس عدالت و حقوق همه جانبه ى افراد، هر گونه اشكال اقتصادى حل خواهد شد. اكنون لازم است مطالبى نيز درباره ى اين موضوع "توزيع عادلانه" در اينجا بياوريم.

توزيع بيت المال بر اساس مساوات


پس از آنكه دانستيم ''''بيت المال'''' در چه مواردى بايد مصرف شود و نيز افرادى را كه استحقاق براى استفاده از بيت المال داشتند شناختيم، اكنون به بررسى قسمت ديگرى از
سياست اقتصادى مكتب على ''''ع'''' مى پردازيم كه آن مساله ''''تقسيم بيت المال بر اساس مساوات و استحقاق'''' است.

عمر و عثمان در طول مدت بيست و چند سال خلافت خود، در مورد تقسيم بيت المال، تبعيضات فردى و طبقاتى دردناكى بوجود آورده بودند و اين روش باطل در ميان مردم، سنتى شده بود.

على ''''ع'''' وقتى كه روى كار آمد، با دشواريهاى سختى روبرو شد روش على در تقسيم بيت المال بر اساس مساوات و استحقاق بود، روشن است كه بر هم زدن روش عمر و عثمان كه سالها مردم با آن خو گفته بودند آسان نبود، او هر گونه تبعيض و طبقه بندى در تقسيم بيت المال را روا نمى دانست.

اينك ببينيم اين مطلب از ديدگاه فقه اسلامى چگونه است.

تقسيم بيت المال بطور مساوى از ديدگاه فقه اسلامى


يكى از مسائلى كه در بحت بيت المال عنوان مى شود مساله چگونگى تقسيم بيت المال است، اين مساله در كتب فقهى عنوان شده و در اين باره فقهاى مذاهب اسلامى اختلاف نظر دارند.

اما از ديدگاه فقهاى تشيع، بايد بيت المال بطور مساوى بين مستحقين تقسيم گردد.

عالم بزرگ و معروف شيعه شيخ طوسى در كتاب ''''خلاف'''' خود ذيل باب ''''كتاب الغين و قسمه الغنيمه'''' پس از ذكر اين مساله از ديدگاه فقهاى مذاهب مختلف اسلامى در
مساله 44 چنين گويد:

''''در مصرف بيت المال، بين مردم بخاطر شرافت يا سابقه ى بيشتر در اسلام و يا دانش و زهد، فرقى نبايد گذاشت، و شيوه ى على ''''ع'''' همين بود كه بيت المال را بطور مساوى قسمت مى كرد، ابوبكر نيز همين روش را داشت، حتى به افرادى كه حاضر نمى شدند نيز به همان اندازه مى داد، ولى عمر دسته اى را بر دسته ى ديگر برترى مى بخشيد.

آنگاه اضافه مى كند: دليل بر تقسيم بيت المال بطور مساوى اين است كه اسم ''''بيت المال'''' مطلق است و شامل همه ى مردم مى شود، و هر كسى از هر طبقه اى باشد، در اين جهت هيچگونه امتيازى ندارد، و برترى دادن بعضى بر بعض ديگر جايز نيست، زيرا برترى دادن نياز به دليل دارد و در اينجا دليلى براى برترى دادن بعضى بر بعض ديگر جايز نيست، زيرا برترى دادن نياز به دليل دارد و در اينجا دليلى براى برترى دادن اشخاص وجود ندارد'''' [ خلاف ط جديد ج 2 ص 344. ]

محقق عاليقدر صاحب جواهر گويد: ''''روايات صحيح و فراوان بر اين معنى دلالت مى كند كه حضرت على "ع" بيت المال را بطور مساوى بين مردم تقسيم كرد، و رعايت عدالت در اين مورد از صفات خاص آن حضرت بشمار آمده بود'''' [ جواهر الكلام ج 16. ] در اينجا در ميان روايات فراوان به ذكر دو نمونه اكتفا مى كنيم:

1- على "ع" فرمود: در روز قيامت در مورد هفت چيز بازخواست مى كنند كه عبارتند از: انجام نماز، پرداخت زكات، امر به معروف و نهى از منكرو تقسيم بيت المال بطور مساوى و رعايت عدالت در ميان مردم، و اجراى حدود الهى [ بحارالانوار ج 41 ص 106 حديث 9. ]

2- عاصم بن كليب از پدرش نقل مى كند كه گفت: من
در حضور على "ع" بودم كه اموالى مربوط به بيت المال از يكى از نواحى ايران آورده بودند، حضرت برخاست و تصميم به تقسيم آن گرفت و ما نيز با او برخاستيم، مردم براى دريافت آن هجوم مى آوردند، حضرت براى رعايت انضباط،دستور فرمودند طنابى به عنوان حائل اطراف اموال كشيده، تا جمعيت در آن طرف طناب قرار گيرند و فرمود: اجازه نيست كه كسى از اين ريسمان عبور كند، مردم آن طرف طناب نشستند، و خود داخل طناب شد و فرمود: روساى هفتگانه كجايند؟ "آنروز در كوفه هفت قبيله از مسلمين زندگى مى كردند كه هر كدام نماينده ى خاص داشتند" حضرت سهم هر يك از قبائل را به نماينده ى آن قبيله تحويل دادند تا آنها بطور مساوى آنرا در ميان اعضاء قبيله خود تقسيم كنند، در كنار اموال در داخل ظرفهاى خالى شده يك قرص نان بدست آمد، على "ع" فرمود: اين قرص نان را هفت قسمت كنيد و براى هر قبيله اى از قبائل هفت گانه، يك قسمت آن را بگذاريد، سپس فرمود:




  • هذا جناى و خياره فيه
    اذ كل جان يده الى فيه



  • اذ كل جان يده الى فيه
    اذ كل جان يده الى فيه



[ اين شعر، از عمرو بن عدى است، كه على "ع" در اينجا آن را تمثيل آورده و منظورش اين است كه بايد بيت المال مسكين را در جاى خود قرار داد، و نبايد تبعيض قائل شد "تاج العروس ج 10 ص 78- جنو". ]

يعنى اين چيده، بهترينش در ميانش است، زيرا هر چيننده دستش به طرف دهان خودش بر مى گردد، آنگاه همه ى آن اموال را تحويل نماينده ها داد، آنان در حضور آن حضرت، افراد قبيله ى خود را مى خواندند و اموال را در ميان آنها قسمت مى كردند. [ [عاصم بن كليب الحر بن عن ابيه قال شهدت عليا عليه السلام و قد جاء مال من الحبل، فقام و قمنامعه و جاء الناس يزدحمون فاخذ حبالا فوصلها بيده و عقد بعضها الى بعض، ثم ادارها حول المال و قال ''''لا احل لاحد ان يجاوز هذا الحبل قال فقعد الناس كلهم من وراء الحبل، و دخل هو فقال: اين رووس الاسباع ''''و كانت الكوفه يومئذ اسباعا'''' فجعلوا يحملون هذا الجوالق الى هذا، و هذا الى هذا حتى استوت القسمه سبعه اجزاء و وجد مع المتاع رغيف فقال: اكسروه سبع كسر وضعوا على كل جزء كسره ثم قال:




  • هذا جناى و خياره فيه
    اذ كل جان يده الى فيه



  • اذ كل جان يده الى فيه
    اذ كل جان يده الى فيه



ثما فرغ عليها و رفعها الى رووس الاسباع، فجعل كل واحد منهم يدعو قومه فيعملون الجوالق "بحارالانوار ج 1 ص 136".] ]

خلاصه اينكه: طبق مبانى شيعه بطور كلى، تقسيم بيت المال بايد بطور مساوى بين افراد باشد، ولى در پاره اى از موارد بخاطر امورى در تقسيم به بعضى بيشتر داده مى شود، مثلا
در تقسيم غنائم جنگى "كه يكى از منابع بيت المال است" به جنگجويان پياده يك سهم داده مى شود اما به جنگجويانى كه سواره اند اگر يك اسب دارند، دو سهم داده مى شود و اگر چند اسب دارند سه سهم تعلق مى گيرد. [ لمعه كتاب الجهاد ج 1 ص 191. ]

روشن است كه اين فرق بخاطر مخارج خوراكى و نگهدارى اسبها است، و با توجه به اين مطلب، مى فهميم كه اين موضوع حاكى از تبعيض در تقسيم بيت المال نيست. [ [اين سئوال در اينجا مطرح مى شود كه اگر تقسيم بيت المال بطور مساوى لازم باشد در اين صورت فرق اسلام و سيستم اقتصاد كمونيست چيست؟

پاسخ اينكه:

در سيستم كمونيسم ادعا مى شود كه همه ى اموال براى عموم است، و اصولا مالكيت شخصى در اين سيستم نيست، ولى در اسلام ''''بيت المال'''' براى عموم است كه بطور مساوى بايد تقسيم گردد نه همه ى اموال، در صدر اسلام نوع مردم به جهاد مى پرداختند و فرصت كسب و كار براى آنها نبود و زندگيشان از بيت المال اداره مى شد، آنگاه بيت المال بين آنها بطور مساوى تقسيم مى گرديد و اين يك مرحله ى استثنائى بوده، اما كسانى كه به كار و كسب مى پردازند آزاد بودند، كه نتيجه كارشان را بگيرند، و در اين راه بعضى بيشتر گيرشان مى آمد و بعضى كمتر، و همانگونه كه در فصل قبل گفتيم، بيت المال مصارف مخصوص و مشخصى دارد و براى تامين نيازها، تشريع شده است، با توجه به اين مطلب فرق اساسى و روشن بين آن و سيستم اقتصادى كمونيسم وجود دارد.] ]

شيوه على در تقسيم بيت المال


ابن ابى الحديد صاحب شرح نهج البلاغه كه از بزرگان اهل تسنن است داستان ذيل را از ابوجعفر اسكافى [ ابوجعفر اسكافى بغدادى يكى از دانشمندان علم كلام از معتزله است، او داراى كتابهاى متعددى است، و اهل نظر بوده و با دانشمندان مناظراتى داشته است، تاريخ فوت او را سال 240 ذكر كرده اند "تاريخ خطيب ج 5 صفحه 416". ] نقل مى كند:

على "ع" در دومين روز بيعت بر بالاى منبر رفت و پس از حمد و ثنا چنين فرمود:

هنگامى كه رسول خدا "ص" رحلت كرد، مردم ابوبكر را براى خلافت برگزيدند، و ابوبكر نيز عمر را خليفه ى بعد از خود قرار كرد، عمر به روش ابوبكر رفتار مى كرد، و سپس در پايان عمر، شوراى شش نفرى تشكيل داد كه در ميان آن شورا، خلافت به عثمان واگذار شد، او هر چه را كه شما نمى خواستيد انجام مى داد، تا آنكه به كارهاى او پى برديد، آنگاه محصور گرديد و كشته شد.

پس از كشتن عثمان به سوى من آمديد، و من خلافت را پذيرفتم ''''من مردى هستم از شما و دارائى و جان شما را از آن خود مى دانم، و در نگهدارى آنها مى كوشم''''.

براستى خداوند درهاى رحمت را به سوى شما و اهل قبله
گشوده است و فتنه ها همچون شب تار رو آور شده است، كه جز افراد صبور و بينا و آگاه به رازها، تاب اين حوادث را ندارند، من شما رابه راه و رسم پيامبر اسلام "ص" سوق خواهم داد، و آنچه را كه به آن مامور شدم در ميان شما اجرا مى كنم، در صورتى كه از يارى من دست برنداريد، و من از خداوند يارى مى طلبم.

آگاه باشيد، گمان مبريد كه پس از درگذشت پيامبر خدا "ص" من دگرگون شده ام، بلكه من اكنون همان هستم كه در زمان رسول خدا بودم، پس هر فرمانى از جانب من به شما رسد، انجام دهيد، و در آنجا كه شما را پرهيز دهم گام بر نداريد و در كارها شتاب نكنيد، تا آن را براى شما روشن سازم و در حقيقت هر دستورى را كه نافرمانى كنيد ما عذر شما را نمى پذيريم.

آگاه باشيد، خداوند بيشتر از آسمان و عرش خود، داناتر است و مى داند كه من حكومت بر امت محمد "ص" را خوش نداشتم، تا اينكه خواسته ى تمام شما بر اين شد كه من آن را بپذيرم، براى اينكه من شنيدم پيامبر خدا مى گفت:

''''هر حاكم كه زمام امور بعد از مرا به عهده گيرد، بر ميزان نگه داشته شود، و فرشتگان، صحيفه ى "آمار خير و شر" وى را پخش مى كنند، پس اگر دادگر باشد خدا او را نجات مى دهد و اگر ستمگر باشد، ميزان به گونه اى تكان مى خورد كه استخوانهايش مى شكند، و سپس به سوى آتش سرازير مى شود...''''

آنگاه على "ع" به راست و چپ نگاهى كرد و گفت:

/ 15