بیت المال در نهج البلاغه نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

بیت المال در نهج البلاغه - نسخه متنی

حسین نوری همدانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید


تا گاهى كه آن پليد به خلافت رسيد، وقتى نزد آن مغنيه فرستاد كه جوارى خويش را براى تغنى بفرستد گفتند سفر رفته است و اين هنگام ماه شعبان بود و در آن ايام به سفر كربلا رفته بود و چون مراجعت كرد يكى از كنيزكان خود را براى تغنى به نزد متوكل فرستاد متوكل از آن جاريه پرسيد كه در اين ايام كجا رفته بوديد؟ گفت با خانم خود به سفر حج رفته بوديم، متوكل گفت: در ماه شعبان به حج رفته بوديد؟ جاريه گفت: به زيارت قبر حسين مظلوم "ع"، متوكل از شنيدن اين كلام در غضب شد كه كار قبر حسين به جائى رسيده كه زيارت او را حج گويند، پس امر كرد كه خانم او را بگرفتند و حبس كردند و اموال او را نيز بگرفت، پس يكى از اصحاب خود را به نام ديزج كه مرد يهودى بود و به حسب ظاهر در نزد قبر شريف اسلام آورده بود براى شخم و شيار و محو آثار قبر امام حسين عليه السلام و عقوبت كردن زوار حضرت به كربلا روانه كرد. مسعودى نوشته كه اين واقعه در سنه "236" دويست و سى و شش بوده، پس ديزج با عمله ى بسيار سر قبر شريف رفت و هيچكدام جرئت نكردند كه اقدام كنند بر خراب كردن آن موضع شريف. اما ديزج بيلى در دست گرفت و اعالى قبر شريف را خراب كرد آنگاه ساير عمله و فعله بر خراب كردن قبر اقدام كردند و بناء قبر مطهر را منهدم ساختند. و ابوالفرج گفته كه هيچكس را جرئت بر اين امر نبود، ديزج قومى از يهود آورده تا به اين كار شنيع اقدام كردند گفته است كه تا دويست جرب از اطراف قبر را شخم كردند و آب بر آن زمين جارى كردند و در اطراف آن زمينى به مساحت هر ميل نگاهبانانى گماشته بود كه هر
كس به زيارت قبر منور آيد او را ماخوذ دارند و به نزد او برند تا او را عقوبت كند'. [ تتمه المنتهى ص 239 نقل از "اغانى". ]

بهاى كنيزان


خلفاى عياشى و ستمگر براى تكميل مجالس بزم و سرور و ارضاء تمايلات نفسانى خود ناگزير بودند كنيزكان ماه روى خويش پيكر را به هر قيمتى كه باشد خريدارى كنند بازرگانان برده فروش هم فرصت را غنيمت مى دانستند و از اين راه سودهاى كلانى بدست مى آوردند و در تجارت بهترين بردگان ممتاز، در اقصى نقاط دنيا مشغول فعاليت بودند و با تشكيل روابط فعال سيل بردگان را به دربار خلفا و فرمانروايان و رجال اسلامى آن روز سرازير مى كردند. جنگ ها نيز هميشه مولد خوبى براى بردگى اسيران جنگى بود و راه ديگر توليد برده انتخاب غلامان و كنيزكانى براى زناشوئى با همديگر و در نتيجه فرزندان اين پدر و مادرهاى برده كه خود نيز برده محسوب مى شدند بوده است.

خلفا و رجال آن روز ديوانه وار براى خريد كنيزكان مطلوب خود پول مى پرداختند و لذت مى بردند و به اين صورت يك سهم بزرگ بيت المال به زيان ملت مسلمان در مرداب شهوت و لذت خلفا فرومى ريخت.

جرجى زيدان مى نويسد: براى نخستين بار سعيد برادر سليمان عبدالملك كنيزكى زيباروئى را به نام زلفا به يك مليون درهم كه تقريبا برابر است با 70 هزار دينار خريدارى كرد. [ تاريخ تمدن جرجى زيدان ج 5 ص 163. ]
يكى از مدارك مهم جرجى زيدان كتاب الاغانى تاليف ابوالفرج اصفهانى است. داستان عجيبى را از گشادبازى امين نقل مى كند به اين صورت كه جعفر بن هادى كنيزك زيبائى داشت به نام بذل كه چون محمد امين آگاه شد نتوانست آرام بگيرد و بر هوس خود سخت پافشارى كرده و از جعفر خواست كه آن كنيزك را به او بفروشد. جعفر پيغام داد كه قصد فروش ندارد امين كه هر مانعى را در سر راه تمايلات نفسانى خود با طلا حل مى كرد قيمت كنيز را مرتب بالا برد تا به اينجا كه اعلام داشت حاضرم قايق سوارى ترا در مقابل بهاى كنيز پر از طلا كنم كه با اين كيفيت جعفر راضى به معامله شد. بايد توجه داشت كه ارزش آن قايق پر از طلا را به 20 ميليوم درهم برابر با يك ميليون دينار تخمين زداند كه با صدق اين وقعه مى توان گفت اين بزرگترين قيمتى بوده كه براى خريد يك كنيز پرداخت شده است. [ الاغانى ج 15. ]

'هارون الرشيد' كنيزى را بر صد هزار دينار و كنيز ديگرى را به 36000 دينار خريدارى كرد و پس از آنكه يك شب با او همبستر شد آن را به فضل برمكى بخشيد.

عون خياط كنيزى داشت كه به زيبائى و ادب ممتاز بود روزى نزد هارون نامى از آن كنيز به ميان آمد هارون كه آماده چنين حوادثى بود دستور داد تا كنيز را با صاحبش حاضر ساختند كنيزك مورد توجه هارون قرار گرفت در نتيجه پاى قيمت به ميان آمد عون گفت آنرا در مقابل 100 هزار دينار طلا معامله مى كنم هارون اين قيمت گزاف را بدون واهمه پذيرفت و فورا شخص را نزد نخست وزير خود يحيى فرستاد تا او را از
اين پيش آمد مهم آگاه كند و در خاتمه خواست كه پس از تصويب دستور بدهد كه خزانه دار خالد صد هزار دينار را براى خريد كنيز به دربار بفرستد. يحيى صلاح نديد كه اين مبلغ گزاف از بيت المال به بهاى كنيزكى پرداخت شود براى آنكه هارون را منصرف كند پيغام فرستاد كه من نمى توانم فعلا اين مبلغ را تهيه كنم هارون از اين حرف يحيى سخت خشمگنى شد و فرياد زد در بيت المال من 100 هزار دينار پول نيست مامورى فرستاد و به طورى جدى خواست كه يحيى مبلغ مذكور را ارسال دارد يحيى چاره اى انديشيد و بالافاصله دستور داد تا دينارها را به درهم تبديل كردند تا بيشتر جلوه كند و سپس به دربار ارسال داشت و دستور داد تا كيسه هاى نقره را در رواقى كه هارون هنگام وضوى نماز ظهر از آنجا مى گذرد به طور چشم گيرى بچينند وقتى هارون وارد رواق شد كوهى از كيسه هاى رويهم انباشته در مقابل خود ديد با تعجب پرسيد اينها چيست گفت قربان اينها به بهاى كنيزكى است كه يحيى ارسال داشته و چون دينار موجود نبوده درهم فرستاد هارون حيله يحيى را دريافت و آن پول ها را در مقابل كنيزك بسيار ديد دستور داد آنها را به نام "بيت المال عروسى" به خزانه برگرداندند. اين دلسوزى بسيار كوچك يحيى نسبت به بيت المال يكى از انگيزه هاى سقوط برامكه و كشتار آنان به وسيله هارون شمرده مى شود. [ تاريخ طبرى ج 11 ص 1333 -1332. ]

يزيد بن عبدالملك خليفه اموى 'سلامه' كنيزك آوازه خوان را به مبلغ 20 هزار دينار خريدارى كرد و كنيزك ديگرى به نام ضياء در دربار به 50 هزار دينار به فروش رسيد.

جعفر برمكى كنيزى را به 40 هزار دينار و
كنيزك خواننده اى را به نام صالحيه به مبلغ ده هزار دينار خريدارى كردند. [ تاريخ تمدن ج 5 ص 163. ]

خواجگان


نگهدارى غلامان و كنيزكان در كاخها و حرمسراهاى خلفا مشكلات و مخارج سنگينى را به بار مى آورد كه از نظر خلفا و رجال آن روز پوشيده نبود و آنان بى پروا بدون توجه به عواقب شوم و نكبت بار آن براى رفع اينگونه مشكلات فرمان مى دادند و اقدام جدى به عمل مى آمد.

مشكل او مخارج سنگين نگهدارى بردگان از قبيل ساختمانها و اطاقهاى مجهز و خوراك هاى مناسب و متنوع لباس و پوشاك گرانقيمت و خصوصا زينت آلات و وسائل جلوه و آرايش آنها بود كه خلفا با سخاوت بيش از حد خود در اين مورد بار آنها را به دوش ملت ستمديده و رنجبر و فقير مسلمان گذاشته بودند تا از دسترنج آنان بيت المال پر شود و سپس براى اينگونه هوسرانى ها و خودكامگى ها مصرف شود. مشكل دوم وضع رابط غلامان تن پرور با زنان و كنيزكان حرمسرا بود كه عاقبت به معاشقه ها و روابط سوء بين آنها مى انجاميد.

خلفا و رجال از اين حقيقت غافل نبودند و از اينرو چاره شومى انديشيدند و آن انديشه خواجه سازى بود كه به وقوع پيوست. جرجى زيدان مى نويسد: خلفا و رجال پسران به جهات بسيارى اخته مى كردند از جمله اين بود كه غلام پسرها بتوانند آزادانه در حرمسرا بمانند و رابط ميان زنان و مردان باشند...

اولين خليفه مسلمان كه خواجه در حرمسراى خود نگاه
داشت يزيد بن معاويه بود و خواجه اى به نام فتح خدمتگزار مخصوص او در حرمسرا بود.

پس از يزيد ساير خلفا و بزرگان نيز خواجه ها را به حرمسرا آوردند در صورتى كه مقررات اسلامى به خصوص روايت ابن مظعون عمل اخته كردن را حرام مى شمرد. [ تاريخ تمدن جرجى زيدان ج 5 ص 2. ]

جرجى زيدان در كتاب خود فصلى را درباره دستگاه ها و كارگاه هاى اخته گرى و عمل هاى وحشيانه برده فروشان اختصاص داده كه سخت تاثرانگيز است او مى نويسد: بازرگانان كه بيشترشان يهودى بودند به اخته كردن بردگان مشغول شدند و بهاى گزافى براى اينگونه خواجه گان تعيين كردند آنها كارگاهها و دستگاههاى متعددى براى اخته كردن تاسيس كردند مشهورترين آن موسسه وردون در ايالت لورن فرانسه بود تجار يهودى با كمال بى رحمى كودكان را به آن كشتارگاه برده اخته مى كردند و بسيارى از آنان زير عمل جراحى مى مردند و آن عده معدودى كه زنده مى ماندند به اسپانى برده مى شدند و در آنجا به بهاى گزافى به فروش مى رسيدند و گاه اين خواجگان را مانند اسب و ظروف و جواهرات هديه مى دادند. هر يك از پادشاهان فرنگ كه به دوستى با خلفاى اسلامى علاقمند بودند براى آنها خواجه مى فرستادند چنانكه پادشاه بوشلونه "بارسلن" و پادشاه طركونه در موقع تجديد صلح با المستنصر بالله خليفه اندلسى تعداد 20 خواجه صقلبى و بيست قنطار و پوست سمور و اشياء ديگر هديه فرستاد.

شماره خواجگان در دربار خلفا به قدرى زياد شد كه دسته
مخصوصى مانند دسته مماليك و عبيد تشكيل يافت و هر گاه كه خليفه براى بيعت و امثال آن جشن مى گرفت دسته هاى مماليك و خواجگان را بعنوان تجمل نمايش مى دادند. 'المقتدر' خليفه عباسى 11 هزار خواجه رومى داشت. [ تاريخ تمدن جرجى زيدان ج 5 ص 32. ]

خواجگانى در لباس زنانه


مسئله بردگان و خواجگان در دربار خلفا و رجال آن روز ره آورد خطرناكى در برداشت كه يك باره به فساد و تباهى و بى عفتى آنان انجاميد زيرا با راه يافتن غلام پسرهاى خواجه و زيبارو، در دربار، حس همجنس بازى در خلفا و رجال برانگيخته شد و كم كم تمايل سخت و عادتى پست و نكوهيده در آنها به وجود آمد. از اينرو توجه زيادى در وضع لباس و زينت و آرايش و زيبائى اين خواجگان و كودكان بى پناه مبذول مى داشتند مخصوصا پوشيدن لباسهاى زنانه بر تن اين بردگان مهيج شهوات نابجاى آنان بود.

نخستين بار امين پسر هارون الرشيد به اين عمل اقدام كرد وى غلامان زيادى به خصوص خواجگان خريدارى كرد و به آنها لباس زنانه پوشانيده و در كاخهاى خود جاى داد ساير خلفا نيز در اين عمل از او پيروى كردند و بالعكس لباسهاى مردانه بر تن كنيزكان مى پوشيدند. [ تاريخ تمدن جرجى زيدان ج 5 ص 36. ]

زيبائى كنيزكان و خواجگان تمايلات افسار گسيخته خلفا و رجال را بر مى انگيخت و قدرت زر و زور آنان زمينه را براى بى عفتى ها و رواج فحشاء و منكرات مهيا مى ساخت تا جائى كه كم كم از دربار خلفا و كاخ رجال عياش به خانه هاى رجال
عياش براى تهيج شهوات و ارضاء تمايلات نابجاى خود از هر گونه اقدام فجيع و منافى عفت خوددارى نمى كردند.

جرجى زيدان مى نويسد: اين طبيعى است كه آسايش و ثروت و تن پرورى فحشاء و بى ناموسى ببار مى آورد گر چه مردم فقير و صحرا گردهم تا حدى دچار اين آلودگى ها هستند اما شهرنشينان بيش از ديگران آلوده اند. براى تشويق بزرگان تصوير زنان برهنه بر ديوار گرمابه ها رايج بود بزرگانى مثل "ابن طولون" فرمانفرماى مصر تصوير همخوابه ها و محبوبه هاى خود را بر ديوار سالون هاى پذيرائى نقاشى كرده بودند بعضى فرمانروايان خردمند ابتداء با اين جريانات كه به عفت عمومى لطمه مى زند مخالف بودند و از آن ممانعت مى كردند اما وقتيكه بكلى رايج شد و از مقاومت عاجز ماندند مالياتهائى براى اعمال منافى عفت وضع كرده و آن را مانند شغل هاى ديگر آزاد كردند. [ تاريخ تمدن ج 5 ص 178. ]

بر اثر توجه رجال به هم جنس بازى و لذت با خواجگان و پسركان زيبا كه در اسلام زشترين و نكوهيده ترين عمل غير انسانى محسوب مى شود و قرآن اين عمل حيوانى را از آثار پست ترين و وحشى ترين اقوام بشر در دوران رسالت لوط پيغمبر مى داند كه عواقب ننگين و شوم آن موجب خشم و قهر الهى شد و يك باره با اراده خداى توانا آن قوم بكلى نابود شده و به عذاب دردناك الهى مبتلا شدند مى شمرد، متاسفانه در دوره تمدن چشمگير اسلامى كه جهانيان را سخت شيفته جنبه هاى معنوى و مادى خود كرده بود يك بار ديگر ديوسيرتان عياش با اتكاء بر قدرت و ثروت بيت المال مسلمانان اين جنايت و ناپاكى قرون
گذشته را تجديد كرده و لكه ننگى بر دامن بشريت و نقطه تاريكى در تاريخ تمدن اسلامى بر جاى نهادند.

همجنس بازى بعضى خلفا و رجال قدرتمند آن روز آنچنان نبود كه تنها آتش شهوت آنها را خاموش كند و گناهش گريبانگير خود آنها باشد بلكه سرآغاز يك سلسله فجايع و گناهان ديگر براى سايرين خصوصا زنان حرمسرا بود و اين طبيعى است كه وقتى مردان از همخوابگى با همسران زيباى خود كنار آمدند و چشم به خواجگان و امردهاى هوس انگيز دوختند يك انحراف بزرگ در زنان به وجود خواهد آمد و آنان ناگزير براى ارضاء تمايلات شهوى خود دست به يك عصيان فجيع خواهند زد و آن همجنس بازى زنان با زنان بود كه به سرعت در دربار خلفا و رجال رايج گشت چنانكه جرجى زيدان مى نويسد: زشت ترين بى ناموسى و بى عفتى كه در آن دوره از تمدن اسلامى پديد آمد امردبازى و همخوابگى با جوانان بود. اين علم شنيع كم كم در شهرهاى اسلامى رواج گرفت و جوانان و پسركان ماهروى رومى و ترك كه به عنوان اسير يا تجارت وارد مى شدند در ميان مسلمانان فراوان شده و در اختيار آنان قرار مى گرفتند. مسلمانان عياش هم از زنان چشم پوشيده و به مردان روآور شدند و هر كس امردى "پسرك بى موى" را مانند زن براى خود مى گزيد و او را به طرز دلخواه آرايش مى كرد و براى آينكه آزادانه به حرمسرا ببرد آنها را اخته مى كردند. در مصر و ساير ممالك اسلامى عشقبازى با زنان منسوخ شد و در عوض عشقبازى با مردان معمول گشت و شعرهائى كه سابقا در وصف زيبائى و دلربائى زنان سروده مى شد اكنون براى
جوانان امر مى سرودند تا آنجا كه زنان بى نوا به ناچار لباس مردان مى پوشيدند و خود را شبيه مردان مى ساختند، همينكه همجنس بازى بين مردان معمول گشت و زنان را در حرمسرا واگذاردند آنان هم براى رفع حاجت خويش با همجنس خود مشغول گشتند و با اينكه امردان خواجه را به جاى شوهر برگزيدند چنانكه كنيزان حرمسراى "خمارويه" فرمانرواى مصر به اينگونه عمليات فاسد مشغول بودند و از اين رهگذر حتى زنان محترمه و شرافتمند نيز از اين قبيل مفاسد بر كنار نماندند.

مى گويند دختر "اخشيد" فرمانرواى مصر كنيزكى زيبا خريدارى كرد تا تمايلات شهوى خود را به وسيله او ارضاء كند و با وى خوش باشد. اين خبر كه به المعزالدين الله فاطمى رسيد از خوشى فرياد بر آورد كه مدتها در كمين بودم تا مگر مصر را بگشايم ولى بيم داشتم كه مبادا شكست بخورم حال كه دانستم خاندان سلطنتى اين قسم دچار فساد اخلاقى مباشند وقت آن رسيده كه حمله را آغاز كنم و حتم دارم كه در فتح پيروى مى شوم. به همين منظور "جوهر" سردار خود را مامور فتح مصر كرد فرمانروايان فاسد مصر كه سخت آلوده شده بودند مقاومت را از دست داده و حكومت آنان به دست فاطميان سقوط كرد و هر كس مى داند كه عفت بهترين نگهبان هر حكومت و سلطنتى است. [ تاريخ تمدن جرجى زيدان ج 5 ص 179 -178. ]

طنطاوى در تفسير خود به سقوط اسپانيا "اندلس" مى پردازد و عياشى و مفاسد اخلاقى و رواج منكرات را از مهمترين علل سقوط مسلمانان اندلس مى داند. او مى گويد: مفاسد و زشتى ها تنها مخصوص ممالك شرقى و آسيا نبود بلكه هر كجا

/ 15