• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 380
تعداد نظرات : 62
زمان آخرین مطلب : 5945روز قبل
دعا و زیارت
 

بسم الله الرحمن الرحیم

اصلاح اوضاع شیعیان اهل بیت (علیهم السلام)

امام على بن موسى (علیهما السلام) فرمود :

« مهدى براى مؤمنان مایه رحمت و براى كافران مایه عذاب خواهد بود »

امام على بن الحسین (علیهما السلام) فرمود :

« اگر قائم قیام كند ، خداوند آسیب را از شیعیان ما مى زداید »

امام محمد باقر (علیه السلام) فرمود :

« در روزگار مهدى  خداوند در كار شیعیان ما گشایش مى آورد و اگر نیكبختى آنان را در نیابد ، سركشى خواهند كرد »

امام على بن الحسین (علیهما السلام) :

« چون قائم ما قیام كند ، آسیب را از هر مؤمنى برمى دارد و توانمندیش را به او باز مى گرداند »

امام جعفر صادق (علیه السلام) :

« چون قائم ما قیام كند ، دوره همراهى و همدلى فرا مى رسد و فرد نیازش را از كیسه برادر خود برمى گیرد بى آنكه از او ممانعت كند »

امام جعفر صادق (علیه السلام) :

« خداوند در معراج به پیامبر درباره مهدى فرمود : با او از دشمنان انتقام مى جویم ، او مایه آسایش دوستان من است و اوست كه حس انتقام جویى شیعیانت را از ستمگران و منكران و كافران آرام مى كند و تشفى مى دهد »

برگرفته از سایت استاد حسین انصاریان (بخش مقالات استاد) به نشانی Erfan.ir

جمعه 21/10/1386 - 10:43
دعا و زیارت
 

بسم الله الرحمن الرحیم

دادگرى و عدالت پرورى

به على بن موسى (علیهما السلام) گفته شد :

یابن رسول اللّه قائم شما اهل بیت كیست ؟ فرمودند : چهارم از فرزندان من ، فرزند سرور كنیزان ، خداوند با او زمین را از ستم پاك مى سازد و از هر ظلمى تطهیر مى كند . . . چون ظاهر شود ، زمین با فروغ خدایش تابناك گردد و میزان عدل را بین مردم برقرار كرده ، كسى به دیگرى ظلم روا ندارد .

على بن عقبه از پدر خود روایت مى كند كه گفت :

« چون مهدى به پا خیزد ، به داد فرمانروایى مى كند و جور در روزگارش برداشته گردد . . . و هر حقى را به صاحبانش بازمى گرداند . . . »

در باب نص بر  امامان  دوازده گانه ، از امیرمؤمنان (علیه السلام) از پیامبر (صلى الله علیه وآله) آورده كه فرمود :

« واپسین آنان ، نام او بر وفق نام من است ، ظهور مى نماید و زمین را پر از داد مى كند چنانكه پر از جور و بى داد بود . . . »

على (علیه السلام) از پیامبر (صلى الله علیه وآله) روایت كرده كه فرمود :

« منادى ندا در دهد : این مهدى است خلیفه خداوند ، از او پیروى كنید . زمین را پر از عدل و داد كند چنانكه پر از ظلم و جور شده بود ، آن زمان كه هرج و مرج دنیا را در بر گیرد و برخى بر برخى دیگر شبیخون زنند ، نه بزرگان بر خردان رحم كنند و نه توانمندان بر ناتوانان مهر آورند . در این هنگامه است كه خداوند بدو اذن خروج مى دهد »

امام جعفر بن محمد صادق (علیهما السلام) فرموده :

« نخستین چیزى كه از عدل قائم نمایان مى شود ، این است كه ندا دهنده اى از طرف او ندا در مى دهد ، آنكه حج نافله دارد ، طواف و  استلام  حجر را به كسى كه حج واجب دارد بسپارد »

در اینكه حضرت مهدى ( عج ) زمین را لبریز از دادگرى مى كند ، صدو بیست روایت وجود دارد .

صلح و امنیت

امیرمؤمنان (علیه السلام) فرمود :

چون قائم ما قیام كند ، . . . دشمنى از دل هاى بندگان رخت بر مى بندد .

امام محمد باقر (علیه السلام) فرموده است :

وقتى سیصد و اندى از یاران امام بر سراسر جهان فرمانروا شوند  پیر زن ناتوان از شرق آهنگ غرب كند بى آنكه كسى او را باز دارد . . . .

. . . على بن عقبه از پدر خود حدیث كرده است كه : . . . اگر قائم قیام كند . . . راهها امن مى شود .

 

برگرفته از سایت استاد حسین انصاریان (بخش مقالات استاد) به نشانی Erfan.ir

جمعه 21/10/1386 - 10:42
دعا و زیارت
 

بسم الله الرحمن الرحیم

رفاه عمومى

امام محمد باقر (علیه السلام) فرموده :

« آسیب دیدگانى كه قائم اهل بیتم را درك كنند ، درمان مى یابند و ناتوانانى كه او را دریابند ، توانا مى شوند »

امام جعفر صادق (علیه السلام) فرموده اند :

« قائم ما اگر قیام كند ، فردى از شما كسى را مى جوید كه مال به او برساند و از زكاتى كه به عهده دارد بردارد اما پیدا نمى كند تا آن را از او بپذیرد و مردم بدانچه خدایشان از فضل خویش به آنان روزى كرده ، بى نیاز مى شوند »

امیرمؤمنان (علیه السلام) از پیامبر آورده كه فرمود :

فرد به سوى او روى مى آورد در حالى كه مال بر هم انباشته شده ، به وى مى گوید : اى مهدى به من عطا كن ، مهدى مى گوید :  هر چه خواهى  بردار !

امام محمد باقر (علیه السلام) فرموده است :

چون قائم ظاهر شود سالى دو بار به مردم بخشش مى كند و در ماه دو بار ارزاق مى دهد و بین مردم مساوات مى كند تا آنجا كه نیازمند به زكات را نیابى . زكات پردازان با زكات خود به سوى نیازمندان از شیعیان مهدى مى آیند اما آنان نمى پذیرند ، پول زكات را كیسه مى كنند و بر خانه هاى شیعیان مى گردانند ، شیعیان از خانه هاى خود بیرون آمده ، به آنان مى گویند : ما نیازى به پول هاى شما نداریم .

امام باقر (علیه السلام) در ادامه سخنان خود فرموده است :

اموال مردم همه دنیا از درون و بیرون زمین براى مهدى جمع مى شود كه به دنبال آن به مردم گفته مى شود : رو آورید به آنچه به خاظر آن رحم ها را قطع كردید و در آن خون هاى حرام را ریختید و به سبب آن مرتكب انواع گناه ها شدید . در اینجا امام مهدى بخشش مى كند كه پیش از او هیچ كس چنان بخششها نكرده است .

رسول خدا (صلى الله علیه وآله) فرمود :

« در آخر زمان خلیفه اى خواهد بود كه مال را پخش مى كند و نمى شمارد »

از خلیفگان شما خلیفه اى است كه مال را بدون شمارش پخش مى كند .

عطایش گواراستعطاؤهُ هَنِیّاً .

رسول خدا (صلى الله علیه وآله) مى فرماید :

وَیَمْلاَُ اللّهُ قُلُوبَ أُمَّةِ مُحَمّد غِنى .

« خداوند ( در روزگار مهدى ) دلهاى امت محمد را پر از بى نیازى مى كند »

 

برگرفته از سایت استاد حسین انصاریان (بخش مقالات استاد) به نشانی Erfan.ir

جمعه 21/10/1386 - 10:40
دعا و زیارت
 

بسم الله الرحمن الرحیم

در خلقت و خو همچو پیامبر (صلى الله علیه وآله)

. . . امیرمؤمنان على (علیه السلام) به حضرت حسین (علیه السلام) نگاهى افكنده ، فرمود :

« این فرزند من آقاست چنانكه پیامبر خدا او را آقا نامید و از صلب او مردى برخواهد آمد كه هم نام پیامبر شماست ، در خلقت و خو به او مى ماند . . . »

عبداللّه بن عطا گوید : از امام صادق (علیه السلام) درباره سیرت مهدى ( عج ) پرسیدم كه چگونه است ؟ فرمود :

آنچه پیامبر (صلى الله علیه وآله) انجام داد انجام مى دهد . . . .

ابن عباس از پیامبر (صلى الله علیه وآله) حدیث كرده كه فرمود :

« نهمین آنان قائم اهل بیتم و مهدى امتم ، در شمایل و گفتار و كردار ، شبیه ترین مردم به من است . . . »

از احمد بن اسحاق بن سعد روایت است كه از ابا محمد حسن بن على عسگرى (علیهما السلام) شنیدم كه گفت :

« خداى را سپاس كه پیش از اینكه مرا از دنیا بیرون برد ، جانشین پس از مرا به من نشان داد كه در خلقت و خوى شبیه ترین مردم به پیامبر خداست .»

كعب الاحبار از قول قتاده آورده :

المَهْدِیُّ خَیْرُ النّاسِ . . . مَحْبُوبُ الخَلائِقِ .

«« مهدى بهترین مردم است . . . محبوب مخلوقات است »»

 

برگرفته از سایت استاد حسین انصاریان (بخش مقالات استاد) به نشانی Erfan.ir

جمعه 21/10/1386 - 10:39
دعا و زیارت
 

بسم الله الرحمن الرحیم

اینك از میان كلمات و سخنانِ آن منجىِ بشریّت و مهدى موعود، چهل حدیث برگزیده را كه هر یك رهنمودى بزرگ و امّید بخش است، به جویندگان هدایت و منتظران ظهورش تقدیم مى دارم.
چهل حدیث از امام زمان (علیه السلام):  

قالَ الاِْمامُ الْمَهْدِىُّ(علیه السلام):

1- توجّه امام مهدى(علیه السلام) به شیعیان خویش
«إِنّا غَیْرُ مُهْمِلینَ لِمُراعاتِكُمْ، وَ لا ناسینَ لِذِكْرِكُمْ، وَ لَوْ لا ذلِكَ لَنَزَلَ بِكُمُ اللاَّْواهُ، وَ اصْطَلَمَكُمُ الاَْعْداءُ. فَاتَّقُوا اللّهَ جَلَّ جَلالُهُ وَ ظاهِرُونا.»:
ما در رعایت حال شما كوتاهى نمى كنیم و یاد شما را از خاطر نبرده ایم ، كه اگر جز این بود گرفتارى ها به شما روى مى آورد و دشمنان، شما را ریشه كن مى كردند. از خدا بترسید و ما را پشتیبانى كنید.
2- عمل صالح و تقرّب به اهل بیت(علیهم السلام)
«فَلْیَعْمَلْ كُلُّ امْرِء مِنْكُمْ بِما یُقَرَّبُ بِهِ مِنْ مَحَبَّتِنا، وَلْیَتَجَنَّبْ ما یُدْنیهِ مِنْ كَراهِیَّتِنا وَ سَخَطِنا، فَإِنَّ امْرَأً یَبْغَتُهُ فُجْأَةً حینَ لا تَنْفَعُهُ تَوْبَةٌ، وَ لا یُنْجیهِ مِنْ عِقابِنا نَدَمٌ عَلى حَوْبَة.»:
هر یك از شما باید به آنچه كه او را به دوستى ما نزدیك مى سازد، عمل كند و از آنچه كه خوشایند ما نبوده و خشم ما در آن است، دورى گزیند، زیرا خداوند به طور ناگهانى انسان را مى گیرد، در وقتى كه توبه برایش سودى ندارد و پشیمانى او را از كیفر ما به خاطر گناهش نجات نمى دهد.
3- تسلیم در مقابل دستورهاى اهل بیت(علیهم السلام)
«فَاتَّقُوا اللّهَ، وَ سَلِّمُوا لَنا، وَ رُدُّو الاَْمْرَ إِلَیْنا، فَعَلَیْنَا الاِْصْدارُ، كَما كانَ مِنَّا الاِْیرادُ، وَ لا تَحاوَلُوا كَشْفَ ما غُطِّىَ عَنْكُمْ، وَ اجْعَلُوا قَصْدَكُمْ إِلَیْنا بِالْمَوَدَّةِ عَلَى السُّنَّةِ الْواضِحَةِ.»:
از خدا بترسید و تسلیم ما شوید و كارها را به ما واگذارید، بر ماست كه شما را از سرچشمه، سیراب برگردانیم، چنان كه بردن شما به سرچشمه از ما بود، در پى كشف آنچه از شما پوشیده شده نروید. مقصد خود را با دوستى ما بر اساس راهى كه روشن است به طرف ما قرار دهید.
4- تحقّق حتمى حقّ
«أَبَى اللّهُ عَزَّوَجَلَّ لِلْحَقِّ إِلاّ إِتْمامًا وَ لِلْباطِلِ إِلاّ زَهُوقًا، وَ هُوَ شاهِدٌ عَلَىَّ بِما أَذْكُرُهُ.»:
خداوند مقدّر فرموده است كه حقّ به مرحله نهایى و كمال خود برسد و باطل از بین رود، و او بر آنچه بیان نمودم گواه است.
5- خلقت هدفدار و هدایت پایدار
«إِنَّ اللّهَ تَعالى لَمْ یَخْلُقِ الْخَلْقَ عَبَثًا وَ لا أَهْمَلَهُمْ سُدًى بَلْ خَلَقَهُمْ بِقُدْرَتِهِ وَ جَعَلَ لَهُمْ أَسْماعًا وَ أَبْصارًا وَ قُلُوبًا وَ أَلْبابًا ثُمَّ بَعَثَ إِلَیْهِمُ النَّبِیّینَ عَلَیْهِمُ السَّلامُ مُبَشِّرینَ وَ مُنْذِرینَ، یَأْمُرُونَهُمْ بِطاعَتِهِ وَ یَنْهَوْنَهُمْ عَنْ مَعْصِیَتِهِ وَ یُعَرِّفُونَهُمْ ما جَهِلُوهُ مِنْ أَمْرِ خالِقِهِمْ وَ دینِهِمْ وَ أَنـْزَلَ عَلَیْهِمْ كِتابًا، وَ بَعَثَ إِلَیْهِمْ مَلائِكَةً یَأْتینَ بَیْنَهُمْ وَ بَیْنَ مَنْ بَعَثَهُمْ إِلَیْهِمْ بِالْفَضْلِ الَّذى جَعَلَهُ لَهُمْ عَلَیْهِمْ.»:
خداوند متعال، خلق را بیهوده نیافریده و آنان را مهمل نگذاشته است، بلكه آنان را به قدرتش آفریده و براى آنها گوش و چشم و دل و عقل قرار داده، آن گاه پیامبران را كه مژده دهنده و ترساننده هستند به سویشان برانگیخت تا به طاعتش دستور دهند و از نافرمانى اش جلوگیرى فرمایند و آنچه را از امر خداوند و دینشان نمى دانند به آنها بفهمانند و بر آنان كتاب فرستاد و به سویشان فرشتگان برانگیخت تا آنها میان خدا و پیامبران ـ به واسطه تفضّلى كه بر ایشان روا داشته ـ واسطه باشند.
6- ظهور حقّ
«إِذا أَذِنَ اللّهُ لَنا فِى الْقَوْلِ ظَهَرَ الْحَقُّ وَ اضْمَحَلَّ الْباطِلُ، وَ انْحَسَرَ عَنْكُمْ.»:
هرگاه خداوند به ما اجازه دهد كه سخن گوییم، حقّ ظاهر خواهد شد و باطل از میان خواهد رفت و خفقان از [سرِ] شما برطرف خواهد شد.
7- تفتیش ناروا
«مَنْ بَحَثَ فَقَدْ طَلَبَ، وَ مَنْ طَلَبَ فَقَدْ دَلَّ، وَ مَنْ دَلَّ فَقَدْ أَشاطَ وَ مَنْ أَشاطَ فَقَدْ أَشْرَكَ.»:
حضرت مهدى(علیه السلام) در خصوص كسانى كه در جستجوى او بوده اند تا به حاكم جور تحویلش دهند فرموده است: آن كه بكاود، بجوید و آن كه بجوید دلالت دهد و آن كه دلالت دهد به هدف رسد و هر كه [در مورد من] چنین كند، شرك ورزیده است.
8- ظهور حقّ به اذن حقّ
«فَلا ظُهُورَ إِلاّ بَعْدَ إِذْنِ اللّهِ تَعالى ذِكْرُهُ وَ ذلِكَ بَعْدَ طُولِ الاَْمَدِ وَ قَسْوَةِ الْقُلُوبِ وَ امْتِلاءِ الاَْرْضِ جَوْرًا.»:
ظهورى نیست، مگر به اجازه خداوندمتعال و آن هم پس از زمان طولانى و قساوت دلها و فراگیر شدن زمین از جور و ستم.
9- مدّعیان دروغگو
«سَیَأْتى إلى شیعَتى مَنْ یَدَّعِى المُشاهَدَةَ. أَلا فَمَنِ ادَّعَى المُشاهَدَةَ قَبْلَ خُرُوجِ السُّفْیانى وَ الصَّیْحَةِ فَهُوَ كَذّابٌ مُفْتَر وَ لا حَوْلَ وَ لا قُوَّةَ إِلاّ بِاللّهِ الْعَلِىِّ الْعَظیم.»:
آگاه باشید به زودى كسانى ادّعاى مشاهده (نیابت خاصّه) مرا خواهند كرد. آگاه باشید هر كس قبل از «خروج سفیانى» و شنیدن صداى آسمانى، ادّعاى مشاهده مرا كند دروغگو و افترا زننده است; حركت و نیرویى جز به خداى بزرگ نیست.
10- دنیا در سراشیبى زوال
«إِنَّ الدُّنْیا قَدْ دَنا فَناؤُها وَ زَوالُها وَ أَذِنَتْ بِالْوِداعِ وَ إِنّى أَدْعُوكُمْ إِلَى اللّهِ وَ رَسُولِهِ(صلى الله علیه وآله وسلم) وَ الْعَمَلِ بِكِتابِهِ وَ إِماتَةِ الْباطِلِ وَ إِحْیاءِ السُّنَّةِ.»:
دنیا فنا و زوالش نزدیك گردیده و در حال وداع است، و من شما را به سوى خدا و پیامبرش ـ كه درود خدا بر او و آلش باد ـ و عمل به قرآنش و میراندن باطل و زنده كردن سنّت، دعوت مى كنم.
11- ذخیره بزرگ
«أَنَا بَقِیَّةٌ مِنْ آدَمَ وَ ذَخیرَةٌ مِنْ نُوح وَ مُصْطَفى مِنْ إِبْراهیمَ وَ صَفْوَة مِنْ مُحَمَّد(صَلَّى اللّهُ عَلَیْهِمْ أَجْمَعینَ).»:
من باقیمانده از آدم و ذخیره نوح و برگزیده ابراهیم و خلاصه محمّد (درود خدا بر همگى آنان باد) هستم.
12- حجّت خدا
«زَعَمَتِ الظَّلَمَةُ أَنَّ حُجَّةَ اللّهِ داحِضَةٌ وَ لَوْ أُذِنَ لَنا فِى الْكَلامِ لَزالَ الشَّكُّ.»:
ستمگران پنداشتند كه حجّت خدا از بین رفته است، در حالى كه اگر به ما اجازه سخن گفتن داده مى شد، هر آینه تمام شكّ ها را از بین مى بردیم.
13- عطسه، نشانه سلامت
«أَلا أُبَشِّرُكَ فِى الْعِطاسِ فَقُلْتُ بَلى قالَ: هُوَ أَمانٌ مِنَ الْمَوْتِ ثَلاثَةَ أَیّام.»:
نسیم، خدمتكار حضرت مهدى(علیه السلام) گوید: آن حضرت به من فرمود:آیا تو را در مورد عطسه كردن بشارت دهم؟ گفتم: آرى. فرمود: عطسه، علامتِ امان از مرگ تا سه روز است.
14- نماز، طردكننده شیطان
«ما أُرْغِمَ أَنْفُ الشَّیْطانِ بِشَىْء مِثْلِ الصَّلوةِ، فَصَلِّها وَ أَرْغِمْ أَنْفَ الشَّیْطانِ.»:
هیچ چیز مثل نماز، بینى شیطان را به خاك نمى مالد، پس نماز بخوان و بینى شیطان را به خاك بمال.
15- اذن مالك
«لا یَحِلُّ لاَِحَد أَنْ یَتَصَرَّفَ فى مالِ غَیْرِهِ بِغَیْرِ إِذْنِهِ.»:
تصرّف در مال هیچ كس بدون اجازه او جایز نیست.
16- استعاذه به خدا
«أَعُوذُ بِاللّهِ مِنَ الْعَمى بَعْدَ الْجَلاءِ وَ مِنَ الضَّلالَهِ بَعْدَ الْهُدى وَ مِنْ مُوبِقاتِ الاَْعْمالِ وَ مُرْدِیاتِ الْفِتَنِ.»:
پناه به خدا مى برم از نابینایى بعد از بینایى و از گمراهى بعد از راهیابى و
از اعمال ناشایسته و فرو افتادن در فتنهها.
17- اسوه هاى حقیقت
«إِنَّ الْحَقَّ مَعَنا وَ فینا، لا یَقُولُ ذلِكَ سِوانا إِلاّ كَذّابٌ مُفْتَر.»:
حقّ با ما و در میان ماست، كسى جز ما چنین نگوید، مگر آن كه دروغگو و افترا زننده باشد.
18- ظهور فَرَج به اذن خدا
«وَ أَمّا ظُهُورُ الْفَرَجِ فَإِنَّهُ إِلَى اللّهِ عَزَّوَجَلَّ، كَذَبَ الْوَقّاتُونَ. وَ أَمّا قَوْلُ مَنْزَعَمَ أَنَّ الْحُسَیْنَ(علیه السلام) لَمْ یُقْتَلْ، فَكُفْرٌ وَ تَكْذیبٌ وَ ضَلالٌ.»:
امّا ظهور فرج، موكول به اراده خداوند متعال است و هر كس براى ظهور ما وقت تعیین كند دروغگوست. و امّا گفته كسانى كه پنداشته اند امام حسین(علیه السلام) كشته نشده، كفر و دروغ و گمراهى است.
19- شناخت خدا
«إِنَّ اللّهَ تَعالى هُوَ الَّذى خَلَقَ الاَْجْسامَ وَ قَسَّمَ الاَْرْزاقَ لاَِنَّهُ لَیْسَ بِجِسْم وَلا حالّ فىجِسْم«لَیْسَ كَمِثْلِهِ شَىءٌ وَ هُوَالسَّمیعُ الْعَلیمُ».»:
همانا خداوند متعال، كسى است كه اجسام را آفریده و ارزاق را تقسیم فرموده، او جسم نیست و در جسمى هم حلول نكرده، «چیزى مثل او نیست و شنوا و داناست».
20- ائمّه(علیهم السلام) دست پرورده هاى پروردگار
«إِنَّ اللّه مَعَنا و لا فاقَةَ بِنا إِلى غَیْرِهِ وَ الْحَقَّ مَعَنا فَلَنْ یُوحِشَنا مَنْ قَعَدَ عَنّا وَ نَحْنُ صَنائِعُ رَبِّنا وَ الْخَلْقُ بَعْدُ صَنائِعُنا.»:
خداوند با ماست، و به جز ذات پروردگار به چیزى نیاز نداریم، و حقّ با ماست. اگر كسانى با ما نباشند، هرگز در ما وحشتى ایجاد نمى شود، ما دست پرورده هاى پروردگارمان، و مردمان، دستپرورده هاى ما هستند.
21- دانش حقیقى
«أَلْعِلْمُ عِلْمُنا وَ لا شَىْءَ عَلَیْكُمْ مِنْ كُفْرِ مَنْ كَفَرَ.»:
دانش، دانشِ ماست، از كفرِ كافر، گزندى بر شما نیست.
22- اتّفاق و وفاى به عهد
«لَوْ أَنَّ أَشْیاعَنا وَفَّقَهُمُ اللّهُ لِطاعَتِهِ عَلَى اجْتِماع مِنَ الْقُلُوبِ فِى الْوَفاءِ بِالْعَهْدِ عَلَیْهِمْ لَما تَأَخَّرَ عَنْهُمُ الُْیمْنُ بِلِقائِنا وَ لَتَعَجَّلَتْ لَهُمُ السَّعادَةُ بِمُشاهَدَتِنا.»:
اگر شیعیان ما ـ كه خداوند آنها را به طاعت و بندگى خویش موفّق بدارد ـ در وفاى به عهد و پیمان الهى اتّحاد واتّفاق مى داشتند و عهد و پیمان را محترم مى شمردند، سعادت دیدار ما به تأخیر نمى افتاد و زودتر به سعادت دیدار ما نائل مى شدند.
23- پیروان نادان
«قَدْ آذانا جُهَلاءُ الشّیعَةِ وَ حُمَقاؤُهُمْ، وَ مَنْ دینُهُ جَناحُ الْبَعُوضَةِ أَرْجَحُ مِنْهُ.»:
حضرت مهدى(علیه السلام) به محمّد بن على بن هلال كرخى فرموده اند :نادانان و كمخردان شیعه و كسانى كه بال پشه از دیندارى آنان محكمتر است، ما را آزردند.
24- بیزارى از غالیان
«أَنـَا بَرىءٌ إِلَىاللّهِ وَ إِلىرَسُولِهِ مِمَّنْ یَقُولُ إِنّا نَعْلَمُ الْغَیْبَ وَ نُشارِكُهُ فىمُلْكِهِ أَوْ یُحِلُّنا مَحَلاًّ سِوَى الَْمحَلِّ الَّذى رَضِیَهُ اللّهُ لَنا.»:
من از افرادى كه مى گویند: ما اهل بیت [مستقلاًّ از پیش خود و بدون دریافت از جانب خداوند] غیب مى دانیم و در سلطنت و آفرینش موجودات با خدا شریكیم، ما را از مقامى كه خداوند براى ما پسندیده بالاتر مى برند، نزد خدا و رسولش، بیزارى مى جویم.
25- سجده شكر
«سَجْدَةُ الشُّكْرِ مِنْ أَلْزَمِ السُّنَنِ وَ أَوْجَبِها.»:
سجده شكر از لازمترین و واجبترین مستحبّات است.
26- فضیلت تعقیبات نماز
«إِنَّ فَضْلَ الدُّعاءِ وَ التَّسْبیحِ بَعْدَ الْفَرائِضِ عَلَى الدُّعاءِ بِعَقیبِ النَّوافِلِ كَفَضْلِ الْفَرائِضِ عَلَى النَّوافِلِ.»:
فضیلت دعا و تسبیح بعد از نمازهاى واجب در مقایسه با دعا و تسبیح پس از نمازهاى مستحبى، مانند فضیلت واجبات بر مستحبّات است.
27- سجده، مخصوص خداست
«فَأَمّا السُّجُودُ عَلَى الْقَبْرِ فَلا یَجُوزُ.»:
سجده بر قبر جایز نیست.
28- راه اندازى كار مردم
«أَرْخِصْ نَفْسَكَ وَ اجْعَلْ مَجْلِسَكَ فِىَ الدِّهْلیزِ وَ اقْضِ حَوائِجَ النّاسِ.»:
خودت را [براى خدمت] در اختیار مردم بگذار، و محلّ نشستن خویش را درِ ورودى خانه قرار بده، و حوائج مردم را برآور.
29- امنیّت بخش زمین
«إِنّى أَمانٌ لاَِهْلِ الاَْرْضِ كَما أَنَّ النُّجُومَ أَمانٌ لاَِهْلِ السَّماءِ.»:
وجود من براى اهل زمین، سبب امان و آسایش است، همچنان كه ستارگان سبب امان آسماناند.
30- رجوع به راویان حدیث
«وَ أَمَّا الْحَوادِثُ الْواقِعَةُ فَارْجِعُوا فیها إِلى رُواةِ حَدیثِنا فَإِنَّهُمْ حُجَّتى عَلَیْكُم وَ أَنـَا حُجَّةُاللّهِ عَلَیْهِمْ.»:
در پیشامدهاى مهمّ اجتماعى به راویان حدیث ما مراجعه كنید، زیرا كه آنان حجّت من بر شما هستند و من هم حجّت خدا بر آنان هستم.
31- مطاع، نه مطیع كسى
«إِنَّهُ لَمْ یَكُنْ أَحَدٌ مِنْ آبائى إِلاّ وَقَدْ وَقَعَتْ فى عُنُقِهِ بَیْعَةٌ لِطاغِیَةِ زَمانِهِ وَ إِنّى أَخْرُجُ حینَ أَخْرُجُ وَ لا بَیْعَةَ لاَِحَد مِنَ الطَّواغیتِ فى عُنُقى.»:
هریك از پدرانم بیعت یكى از طاغوت هاى زمان به گردنشان بود، ولى من در حالى قیام خواهم كرد كه بیعت هیچ طاغوتى به گردنم نباشد.
32- آفتاب پشت ابر
«وَ أَمّا وَجْهُ الاِْنْتِفاعِ بى فى غَیْبَتى فَكَالاِْنْتِفاعِ بِالشَّمْسِ إِذا غَیَّبَها عَنِ الاَْبْصارِ السَّحابُ.»:
كیفیّت بهره ورى از من در دوران غیبت، مانند كیفیّت بهره ورى از آفتاب است هنگامى كه ابر آن را از چشم ها پنهان سازد.
33- سبقت اراده خدا بر همه چیز
«وَ لكِنَّ اَقْدارَ اللّهِ عَزَّوَجَلَّ لاتُغالَبُ، وَ إِرادَتُهُ لاتُرَدُّ، وَ تَوْفیقُهُ لایُسْبَقُبه »:
راستى كه مقدّرات خداوند متعال، مغلوب نشود و اراده الهى مردود نگردد و چیزى بر توفیق او پیشى نگیرد.
34- علّت اصلى غیبت امام(علیه السلام)
«وَ أَمّا عِلَّةُ ما وَقَعَ مِنَ الْغَیْبَةِ، فَإِنَّ اللّهَ عَزَّوَجَلَّ قالَ: «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تَسْأَلُوا عَنْ أَشْیاءَ إِنْ تُبْدَلَكُمْ تَسُؤْكُمْ.»:
امّا علّت و فلسفه آنچه از دوران غیبت اتّفاق افتاده [كه درك آن براى شما سنگین است] آن است كه خداوند در قرآن فرموده: «اى مؤمنان از چیزهایى نپرسید كه اگر آشكارتان شود، بدتان آید».
35- آگاهى هاى امام(علیه السلام)
«إِنّا یُحیطُ عِلْمُنا بِأَنْبائِكُمْ، وَ لا یَعْزُبُ عَنّا شَىْءٌ مِنْ أَخْبارِكُمْ.»:
علم و دانش ما به خبرهاى شما احاطه دارد و چیزى از اخبار شما بر ما پوشیده نمى ماند.
36- دعاى فراوان
«أَكْثِرُو الدُّعاءَ بِتَعْجیلِ الْفَرَجِ فَإِنَّ ذلِكَ فَرَجُكُمْ.»:
براى تعجیل فَرَج زیاد دعا كنید، زیرا همین دعا كردن، فَرَج و گشایش شماست.
37- سؤال نامطلوب
«فَأَغْلِقُوا أَبْوابَ السُّؤالِ عَمّا لا یَعْنیكُمْ.»:
درهاى سؤال را از آنچه كه مطلوب شما نیست ببندید.
38- آخرین اوصیا
«أَنَا خاتَمُ الأَوْصِیاءِ وَ بى یَدْفَعُ اللّهُ الْبَلاءَ عَنْ أَهْلى وَ شیعَتى.»:
من آخرین نفر از اوصیا هستم، خداوند به وسیله من بلا را از خانواده و شیعیانم برطرف مىگرداند.
39- حجّت خدا در زمین
«إَنَّ الاَْرْضَ لا تَخْلُوا مِنْ حُجَّة إِمّا ظاهِرًا وَ إِمّا مَغْمُورًا.»:
زمین خالى از حجّت خدا نیست، یا آشكار است و یا نهان.
40- علمدار هدایت در هر زمان
«كُلَّما غابَ عَلَمٌ بَدا عَلَمٌ، وَ إِذا أَفَلَ نَجْمٌ طَلَعَ نَجْمٌ.»:
هرگاه عَلَم و نشانه اى پنهان شود، عَلَم دیگرى آشكارگردد، و هر زمان كه ستاره اى افول كند، ستاره اى دیگر طلوع نماید.

برگرفته از سایت استاد حسین انصاریان (بخش معصومین) به نشانی Erfan.ir

جمعه 21/10/1386 - 10:39
دعا و زیارت
 

بسم الله الرحمن الرحیم

فضیلت سیاه پوشى در ایام سوگوارى اهلبیت (ع)  درماه محرم

موضوع پوشیدن جامه سیاه كه با فرا رسیدن ایام محرم الحرام حال و هواى خاصى به خود مى گیرد، از گذشته تا به امروز مطرح بوده و همیشه با دو دیدگاه با آن برخورد شده است.

دیدگاه اول، نظر كسانى است كه با عشق و علاقه وصف ناپذیرى در ایام محرم سوگوارى اهلبیت(ع) خصوصاً در دو ماه محرم و صفر، لباس سیاه به تن كرده و برقه هاى مشكى بِیرقهاى مشكى بر سردر منازل خود نصب مى كنند و معتقدند كه این لباسِ اظهار حزن و همدردى با عترت پاك پیامبر اكرم(ص) است. دیدگاه دوم، نظر كسانى است كه مى گویند پوشیدن لباس سیاه، مفهوم چندانى ندارد و بى خاصیت است، و به نوعى تحت تأثیر القائات و تفكرات روشنفكر مأبانه قرار گرفته و با ژستهاى به اصطلاح علمى و تجددگرایانه به دیدگاه اول حمله مى كنند و آنان را بدور از قافله تمدن معرفى مى كنند. متأسفانه عده اى نیز به خاطر عدم آگاهى از حقیقت امر، دچار تحیر شده و در بلاتكلیفى اند كه واقعیت كدام است؟!

الف) از نظر فقهى، آنچه از روایات استفاده مى شود، مكروه بودن پوشیدن لباس سیاه در نماز و غیر نماز است و از حد كراهت تجاوز ننموده است. نكته اى كه قابل توجه مى باشد اینكه، عده اى از فقها قائلند كه پوشیدن لباس سیاه در عزادارى امام حسین (ع) از این حكم كراهت مستثنى است و پوشیدن آن در عزادارى امام حسین (ع) كراهت ندارد، علت كراهت را اینگونه بیان كرده اند كه پوشیدن لباس سیاه در ایام وفات ائمه (ع) خصوصاً در ایام محرم و صفر، در حقیقت اظهار مودت و محبت به ساحت مقدس اهلبیت (ع) است.

« شیعیان و محبان آن بزرگواران با به تن كردن جامه سیاه، حزن و اندوه خود را ابراز كرده و به سفارش ائمه (ع) كه فرموده اند: شیعیان در حزن ما محزونند، عمل مى كنند »

بعلاوه این سیاه پوشى، خاصیت سازنده دیگرى بنام احیاء امر اهلبیت (ع) دارد كه مطلوب و محبوب آن ذوات مقدس است كه فرمودند: «رحم الله من احیا امرنا» یعنى مشمول رحمت حق باد، كسى كه امر ما را احیا كند.

بدون تردید وقتى پیر و جوان، بزرگ و خردسال، در این ایام لباس سیاه مى پوشند، یادآور حزن و مصیبت جانكاهى است كه وجود مقدس حضرت سید الشهداء (ع)، رسیده است و حقیقت این است كه بقاء اسلام مرهون دو ماه محرم و صفر است.

ب) از نظر تاریخ. چنانكه مورخین نوشته اند، بعد از واقعه جانسوز عاشورا، زنانِ خاندان پاك رسول الله (ص) اولین كسانى بودند كه تا یك سال لباس سیاه به تن داشتند و چنان مشغول عزادارى بودند كه امام سجاد (ع) براى آنها غذا فراهم مى ساختند. در طول تاریخ نیز پوشیدن لباس سیاه در عزادارى اهلبیت (ع) به صورت یك سنت ارزشمندى در بین شیعیان و محبان رایج بوده است.

بعضى از فقهاى بزرگ مقید بودند در ایام سوگوارى امام حسین (ع) جامه سیاه مى پوشیدند و به آن تبرك مى جستند و با جدیت از آن نگهدارى و مراقبت مى كردند و وصیت مى نمودند بعد از رحلتشان به عنوان تبرك با آنها دفن شود!

بنابراین پوشیدن لباس سیاه در ایام سوگوارى ائمه (ع) خصوصاً در دو ماه محرم و صفر نه تنها كراهت ندارد بلكه از آن جهت كه اظهار همدردى با آن ذوات مقدس و احیاى امر ایشان مى باشد، داراى فضیلتى بس بزرگ است.

«و لقد عظمت المصیبة بك علینا و على جمیع اهل الاسلام»

برگرفته از سایت استاد حسین انصاریان (بخش مقالات استاد) به نشانی Erfan.ir

جمعه 21/10/1386 - 10:34
دعا و زیارت
 

بسم الله الرحمن الرحیم

حیات پس از مرگ صفحه 85 الی 90

 

فصل پنجم

ترسیمی از حیات برزخی

تشبیه حیات برزخی

مطالبی كه در این سطور ـ از زبان اولیای دین ـ می‏نگاریم، بیانگر شمه‏ای از حقایق شگفت انگیز جهان برزخی است.

در آغاز این گفتار، توجه شما خوانندگان عزیز را به تشبیه برزخ با دنیا جلب می‏كنیم؛ تا بتوانیم ترسیمگر چهره‏ای ـ هر چند ناقص ـ از حیات برزخی باشیم.

عالم و دانشمند ربانی، مرحوم «فیض كاشانی»(متوفی 1091ه••. ق) در كتاب نفیس و ارزشمند «الْمُحجَّةُ الْبَیْضاء فی تَهْذیبِ الاْءحیاء» در این‏باره چنین می‏نویسد:

«دنیا، همچون زندان تاریكی است كه انسان در آن حبس باشد و برزخ همانند بستان وسیع و گسترده‏ای است كه انواع درختان سر

به فلك‏كشیده، گلهای زیبای عطرآگین، پرندگان خوش الحان و... در آن باشند».1

پیامبر گرامی صلی‏الله‏علیه‏و‏آله با تعبیری بسیار زیبا و دقیق ـ به مضمون زیر ـ دنیا و برزخ را چنین تشبیه نموده است:

«مِثال مؤمن در دنیا، مثل جنین است در شكم مادر [چنان به آن خوگرفته است كه گویی عالمی برتر و با صفاتر از آن نیست].از این رو پس از پایان عمر آن جهان، با اكراه و سختی، همراه با ترس و گریه، دل از آن مكان می‏كند.

پس از اندكی كه با این جهان انس گرفت، دیگر میل بازگشت به وطن نُه ماهه خویش را ندارد.

مؤمن نیز چنان به دنیا خوگرفته است كه دل كندن از آن، برایش سخت و مرگ بر او ناپسند است؛ اما پس از مرگ، وقتی چشمش به جمال نعمتهای فرحبخش و دل انگیز برزخی روشن شد، به هیچ وجه حاضر نیست به وطن چند ده ساله خویش بازگردد».2

 

________________________________________

1 . «المحجة البیضاء»، ج8، ص298:

«...یكون الدنیا بالاضافة الیه كالسجن و المضیق و یكون مثاله كالمحبوس فی بیت مظلم، فتح له باب الی بستان واسع الاكناف، لایبلغ طرفه اقصاه، فیه انواع الاشجار و الازهار و الثمار فلایشتهی العود الی السجن المظلم».

2 . «المحجة البیضاء»، ج8، ص299:

قال رسول اللّه‏ صلی‏الله‏علیه‏و‏آله : «ان مثل المؤمن فی الدنیا كمثل الْبجنین من بطن امه؛ اذا خرج من بطنها، بكی علی مخرجه؛ حتی اذا رأی الضوء یحب ان یرجع الی بطن امه؛ فكذلك المؤمن یجزع من الموت؛ فاذا أفضی الی ربه، لم یحب ان یرجع الی الدنیا، كما لایحب الجنین ان یرجع الی مكانه».

________________________________________

ثواب و عذاب «عالم برزخ» را نیز می‏توان به پاداش و كیفر «عالم رؤیا» تشبیه كرد. انسان، در خواب، اموری از قبیل: خوردن، آشامیدن، اندیشیدن و... را انجام می‏دهد و این كارها به وسیله قالبی غیر از قالب مادی صورت می‏پذیرد؛ زیرا در هنگام خواب دیدن، بدن و قالب مادی در بستر خفته است.1

در حدیث آمده است:

«هنگام خواب، قالب مادی باقی می‏ماند و آنچه از انسان خارج می‏شود، قالب برزخی اوست».2

طبق نظر فلاسفه الهی (از جمله ملاصدرا) انسان، دارای دو قالب و كالبد است:

1 ـ قالب مادی (چهره ظاهری و بیرونی).

2 ـ قالب مثالی (چهره باطنی و درونی).

قالب مثالی چیست؟

چنانكه بیان شد، روح انسان همواره باقی است و فنا در آن راه ندارد. پس از مرگ، آنچه كه از انسان جدا می‏شود، قالب مادی اوست و روح در عالم برزخی به واسطه قالب مثالی ـ كه با آن جهان، سنخیت دارد ـ سیر خود را ادامه می‏دهد.

________________________________________

1 . برای توضیح بیشتر، به گفتار دوم، مبحث«اصالت روح» مراجعه شود.

2 . «بحار»، ج61، ص43. «میزان الحكمة»، ج4 ،ص30:

روی عن ابی الحسن علیه‏السلام یقول: «ان المرء اذا نام، فان روح الحیوان باقیة فی البدن؛ والذی یخرج منه روح العقل...».

________________________________________

مرحوم «فیض كاشانی» در این‏باره چنین می‏نویسد:

روح به واسطه مرگ، تغییر نمی‏كند؛ بلكه قالب مادی و اعضای ظاهری بدن دگرگون می‏شود. روح پس از مرگ باقی است؛ رنجها و لذّتها را همانند دنیا [لیكن با قالب درونی و مثالی] درك می‏كند.

قالب درونی و مثالی از جنس ماده نیست؛ بلكه مجرد(خالی) از طول و عرض [و دیگر خواص ماده] است».1

با آوردن دو مثال، كیفیت قالب مثالی را نسبت به قالب مادی بیان می‏كنیم؛ تا فهمِ عبارات دقیق و حكیمانه فوق، آسان‏تر گردد:

مثال اول: سوار كاری را در نظر بگیرید كه پس از مرگ استرش، مركب دیگری را بر می‏گزیند.

مثال دوم: شخصی جامه‏ای به تن دارد، پس از مدتی كه كهنه و فرسوده شد، جامه‏ای دیگر می‏پوشد.

روح انسان نیز پس از مرگ، بدن و قالب مادی را همانند استر مرده و لباس فرسوده كنار می‏گذارد و سوار بر اسبی تازه‏نفس می‏شود و جامه‏ای نو به تن می‏كند كه از آن به قالب مثالی(بدن مثالی، قالب درونی و بدن برزخی) تعبیر می‏شود.

________________________________________

1 . «المحجة البیضاء»، ج8، ص311:

«و هذا نص صریح فی ان العقل لایتغیر بالموت؛ انما یتغیر البدن و الاعضاء فیكون المیت عاقلاً مدركا عالما بالالام واللذات كما كان فی حیاته لایتغیر من عقله شیء، و لیس العقل المدرك هذه الاعضاء بل هوشیء باطن لیس له طول و لاعرض...».

برگرفته از کتاب حیات پس از مرگ به نویسندگی علــی‏محمّد اســدی

جمعه 21/10/1386 - 10:31
دعا و زیارت
 

بسم الله الرحمن الرحیم

عبودیت و بندگى

بى تردید انسان از خط بندگى نمى تواند گریز داشته باشد ، و در هیچ لحظه اى از لحظات زندگى ، از مسئله بندگى و عبودیت آزاد نیست . چیزى كه هست این است كه بندگى انسان ممكن است به دو صورت شكل بگیرد : یكى بندگى صحیح و دیگر بندگى و عبادت غلط .

در صورتى كه عبودیت انسان صحیح صورت بگیرد ، یعنى انسان به حقیقت، تابع برنامه هاى سعادت بخش پروردگار مهربان عالم باشد ، تمام استعدادها ، هنرها و مایه هاى اصالت و معرفت انسان شكوفا خواهد شد ، و از این موجود محدود خاكى ، وجودى الهى و ملكوتى و بنده اى متصل به خداى متعال كه صفاتش نامحدود است ساخته خواهد گشت(1) .

« بنده من ! مرا اطاعت كن تا تو را همانند خود قرار دهم ، من زنده اى هستم كه هرگز نمى میرم ، تو را نیز زنده اى قرار مى دهم كه هرگز نمیرى ، من بى نیازى هستم كه هرگز محتاج نمى شوم ، تو را نیز بى نیازى قرار دهم كه هرگز محتاج نشوى ، من هرگاه به چیزى بگویم باش پس مى باشد ، تو را نیز چنان قرار دهم كه هرگاه به چیزى بگویى باش مى باشد » .

آثار شوم بندگى غلط

انسان در صورت دچار شدن به بندگى غلط ، یعنى گرفتار آمدن به بند طاغوت ها و هواى نفس ، تمام استعدادها و حقایق عالى وجودیش بسته خواهد ماند ، و در این رشته ، انسان تبدیل به شرورترین موجود زمین خواهد شد ، قرآن مجید مى فرماید :

( إِنَّ شَرَّ الدَّوَابِّ عِندَ اللهِ الصُّمُّ الْبُكْمُ الَّذِینَ لاَیَعْقِلُونَ )(2) .

« بدترین جنبندگان نزد خدا افراد كر و لالى هستند كه اندیشه نمى كنند » .

در این حال انسان منبعى از شر و پلیدى و ظرفى از پستى و شقاوت مى شود ، به طورى كه جنبندگان دیگر از او جز شر و ضرر ، چیزى نخواهند دید .

انسان هنگام دچار شدن به بندگى غلط ، حتى به نزدیكترین افرادش ، كه زن و فرزندان هستند ، رحم نخواهد كرد ، عدم ترحم او به معناى نپرداختن نفقه آنان نیست ، ممكن است از نظر مادى به بهترین صورت خانواده خود را اداره كند ; اما از نظر تربیت و معنویت ، بزرگترین لطمه را به آنان خواهد زد ; زیرا وقتى سرپرست خانواده ، داراى مسیرى غلط و راهى شیطانى باشد ، به ناچار افراد تحت تكفّلش به راه او كشیده مى شوند و در گمراهى و ضلالت خواهند افتاد .

البته هر كدام از افراد خانواده ، خودشان انسان هاى مسئولى هستند و باید تكالیف الهى خود را به طور شایسته اى انجام دهند ; ولى این طور نیست كه اثرپذیر از سرپرست خود نباشند ، قطعاً پدر در شكل دادن شخصیتى آنان اثر دارد ، و بیشتر اوقات ، زن و فرزند تصور مى كنند راه پدر خانواده راه صحیحى است و این گونه پدران خائن همانانى هستند كه قرآن مجید در سوره «احزاب»

درباره آنان و شكایت زن و فرزند از جنایات آنان مى فرماید :

( وَقَالُوا رَبَّنَا إِنّا أَطَعْنَا سَادَتَنَا وَكُبَرَاءَنَا فَأَضَلُّونَا السَّبیلاَ * رَبَّنَا آتِهِمْ ضِعْفَیِنِ مِنَ الْعَذَابِ وَالْعَنْهُمْ لَعْناً كَبِیراً )(3) .

« ما از فرمانروایان و بزرگانمان اطاعت كردیم ، در نتیجه گمراهمان كردند * پروردگارا ! آنان را از عذاب دو چندان ده ، و كاملاً از رحمتت دورشان ساز » .

گناه گمراه كردن دیگران به اندازه اى سنگین است كه در تأویل آیه 32 سوره « مائده » گفته اند گمراه كردن یك انسان ، یا به یادگار گذاشتن یك روش غلط كه دیگران دچار آن شوند ، مساوى با كشتن تمام مردم است(4) .

در روایات آمده است كه مراد از « قتل » در آیه مورد نظر فقط كشتن نیست ; بلكه قتل عقل ، فطرت ، روح و روان ، و به تعبیر دیگر پیشگیرى از رشد و كمال دیگران است .

در هر صورت در عبودیت غلط ، هم نابودى واقعیات اصیل انسانى خود انسان و هم تباه شدن مایه هاى تربیتى دیگران مطرح است ، و انسان در طول تاریخ گناهى بزرگتر و پر خطرتر از این گناه به خود ندیده است .

« هر كس انسانى را بدون ارتكاب قتل یا فساد در روى زمین بكشد ، چنان است كه گویى همه انسان ها را كشته و هر كس انسانى را از مرگ رهایى بخشد چنان است كه گویى همه مردم را زنده كرده است » .

 

مهمترین نوع بندگى

راویان احادیث از امام باقر (علیه السلام) نقل مى كنند ، كه حضرت در ترجمه بندگى فرموده است :

« هر كس سخن گوینده اى را بشنود و به آن عمل كند او را بندگى كرده است ، اگر سخن را از منبع صحیح شنید و به اجرا گذاشت بندگى صحیح ورنه دچار عبودیت غلط شده است »(5) .

بندگى گویندگان

گویندگان را در یك تقسیم مى توان به دو گروه تقسیم نمود :

1 ـ گوینده صادق ، حكیم ، عادل ، خیرخواه ، عالم ، بینا و دلسوز .

2 ـ گوینده كاذب ، خائن ، غارتگر ، شقى و گمراه .

خداوند بزرگ متكلمى است كه مستجمع جمیع صفات كمال است ، و همانند او كسى طالب خیر دنیا و آخرت بشر نیست ، البته براى رسیدن به كمالات و حقیقت گفتار او ، باید دست به دامن سه نفر زد : پیامبر ، امام معصوم ، فقیه جامع  الشرایط . پیامبر و امام با تفسیر و توضیحشان بر قرآن ، و فقیه با اجتهادش در روایات و عرضه اجتهاد از مسائل الهى خبر مى دهند .

انسان با شنیدن سخن پیامبر ، امام و فقیه و به اجرا گذاشتن آن ، در حقیقت خدا را عبادت كرده ; زیرا پیامبر ، امام و فقیه فقط مبلّغ فرهنگ حقند ، و در این خط، انسان جز عبادت خدا عبادت دیگرى ندارد ; زیرا در قرآن مجید اطاعت از

پیامبر و امام و عالم ربانى ، در حقیقت اطاعت از خدا شناخته شده چنانچه در قرآن آمده است :

( مَن یُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطَاعَ اللهَ )(6) .

« هر كه از پیامبر اطاعت كند ، در حقیقت از خدا اطاعت كرده » .

و نیز قرآن دستور داده از « اُولِى الاَْمْر » كه عبارت از امام معصوم و فقیه عادل است اطاعت كنید ; چرا كه اطاعت از اینان اطاعت از خداست .

اما اگر انسان از اطاعت خدا ، پیروى از پیامبر ، امام و فقیه جامع الشرایط سر باز زند ، این طور نیست كه از بندگى و فرمان برى آزاد شود و به خیال خود راحت گردد ; بلكه در این زمینه ، مطیع غیر خدا خواهد شد ، حال این غیر یا طاغوت هاى بیرونى و یا طاغوت درون كه هواى نفس است مى باشد .

مطیع خدا و تسلیم حق ، راهى براى فرمان دادن غیر خدا در شئون حیاتش باقى نمى گذارد ، و مطیع و فرمانبر غیر ، راهى براى برنامه هاى الهى در زندگیش قرار نمى دهند ، و در صورت دو شكل اطاعت ، هم اطاعت از خدا و هم اطاعت از غیر خدا ، انسان را به پلیدى شرك دچار مى كند .

در صورت نشنیدن فرمان خدا كه باعث رشد و كمال انسان است ، آدمى دچار شنیدن خواسته هاى خود و خواسته هاى دیگران شده و متّصف به صفت بندگى غیر مى گردد . تعبیراتى از قبیل عبد هوى ، عبد دنیا ، عبد شكم ، عبد مال ، عبد طاغوت در قرآن و روایات زیاد آمده و خلاصه باید گفت : بیرون آمدن از خط نورانى بندگى حق ، انسان را به ناچار دچار بندگى ذلت بار شیطانى ، در همه چهره هایش و بندگى هواى نفس مى كند و نقطه شروع خسارت انسان هم از همین جاست . قرآن مى گوید: كسى كه خود را از حق محروم كند ، در قید ولایت طاغوت خواهد رفت :

( وَالَّذِینَ كَفَرُوا أَوْلِیَاؤُهُمُ الطَّاغُوتُ )(7) .

« و كسانى كه كافر شدند ، سرپرستان آنان طغیان گرانند » .

یا جاى دیگر مى فرماید :

( أَفَرَأَیْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلهَهُ هَوَاهُ )(8) .

« پس آیا كسى كه معبودش را هواى نفسش قرار داده دیدى ؟ » .

 

همرنگ با حق

در شنیدن كلام خدا ، از طریق قرآن و سخنان پیامبر و گفتار امامان و فقیهان جامع الشرایط ، آدمى آیینه منعكس كننده صفات حق گشته و به قول قرآن به رنگ حق در خواهد آمد :

( صِبْغَةَ اللهِ وَمَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللهِ صِبْغَةً وَنَحْنُ لَهُ عَابِدُونَ )(9) .

« [ به یهود و نصارى بگویید :  ]رنگ خدا را [ كه اسلام است ، انتخاب كنید  ]و چه كسى رنگش نیكوتر از رنگ خداست ؟ و ما فقط پرستش كنندگان اوییم » .

انسان در صورتى كه مستمع كلام حق باشد ، اهل حق و عدل ، نور و روشنایى ، حقیقت و واقعیت ، اصالت و معرفت و اهل شرف و وجدان گشته و مصداق واقعى خلیفة الله خواهد شد .

انسان در صورت فرمان بردن از فرامین خدا ، منبعى از بركت ، ظرفى از

فضیلت ، موجودى وارسته ، بشرى پیراسته و شخصیتى الهى خواهد شد .

ولى در صورت مستمع غیر شدن ، اعم از اینكه مستمع خواسته هاى خود و یا خواسته هاى غیر خود گردد ، منبعى از شر ، موجودى پست ، انسانى رذل ، و ظرفى پر از زشتى ها خواهد شد .

زمانى كه انسان از كلام حق جدا شود ، حركت انتقالى ; یعنى حركت انسانى و اینكه هر روز او از روز دیگر بهتر شود نخواهد داشت ; بلكه مانند اسب عصارخانه ، تنها حركت وضعى ، یعنى حركت به دور شكم و شهوت خود خواهد داشت ، و با این حركت است كه به خوشبختى خود پشت پا زده و پس از هفتاد یا هشتاد سال فعالیت و حركت ، برایش روشن خواهد شد كه نه تنها چیزى به دست نیاورده ; بلكه تمام سرمایه هاى عالى انسانى و الهى خود را نیز از دست داده است .

 

حركات صعودى

با توجه به فرامین خداست كه انسان داراى حركت انتقالى مى گردد ; یعنى از ذلت به عزت ، از پستى به بلندى ، از شقاوت به سعادت ، از جهل به علم ، از ظلمت به نور ، از كبر به تواضع و از بخل به جود ، منتقل خواهد شد ; اما در حركت وضعى كه فقط گشتن و گردیدن به دور خود است ، انسان جز به بدن عنصرى خود نمى افزاید ، بدنى كه پس از سال ها با مرگ متلاشى مى گردد و چون قیامت به انسان برگردد فقط درخور عذاب خدا خواهد بود ، چه خیانتى بالاتر از این است كه انسان اصل عالم را كه خداست بگذارد و از او جدایى كند و به فروعاتى كه مایه اى براى رشد انسان در آنها نیست متصل گردد .

راستى اگر شاخه وجود انسان از ریشه عالم قطع گردد و به جاى دیگر بپیوندد ، راهى براى شكوفا شدن انسان و به كمال رسیدنش هست ؟

شنوندگان سخن غیر حق

انسان وقتى مستمع كلام الله نباشد ، ناچار است مستمع خود یا غیر گردد ، در این مسیر است كه تمام زحمت انسان صرف ساختن یك خانه ، فراهم آوردن چند قطعه زمین ، بپا كردن چند تجارت خانه ، جمع كردن مقدارى اثاث شده و در پایان باید همه را بگذارد و برود . چه قبیح است كه همه همت انسان صرف مواد بى جان گردد و نسبت به مقام و موقعیّت خود و سایر انسان ها ، به مملكت و ملت و حوادثى كه بر آن مى گذرد ،و به خیانت خائنین و استعمار و استبداد و یورش هاى ظالمانه ستمگران به دین و فرهنگ و حقوق انسان ها بى تفاوت باشد ، و به جز بلوغ جنسى به بلوغ دیگر كه بلوغ انسانى و اخلاقى و عملى است نرسد ، و در سن هفتاد یا هشتاد سالگى ، همان طفل چند ساله باشد كه سرگرمى او جز تعدادى اسباب بازى چیز دیگرى نیست و به قول نظامى گنجوى :

به شصت آمد اندازه سال من *** نگشت از خود اندازه احوال من

همانم كه بودم به ده سالگى *** همان دیو با من به دلالگى

گذشته چنان شد كه بادى به دشت *** فرو مانده ام زود خواهم گذشت

 

از منظر قرآن

قرآن مجید درباره این گونه مردم كه عبادتى به جز عبادت هوا و پرستش شكم و شهوت و پیروى از خواسته هاى شیطانى خود و دیگران نداشتند مى فرماید :

« آیا خبر حادثه هولناكى كه [ همه انسان ها را از هر سو ] فرا مى گیرد ، به تو رسیده است ؟ * در آن روز چهره هایى زبون و شرمسارند ; * [ آنان كه همواره در دنیا  ]كوشیده اند و خسته شده اند [ و سرانجام سودى نیافته اند ] * در آتشى سوزان درآیند . * آنان را از چشمه اى بسیار داغ مى نوشانند ; * براى آنان

طعامى جز خار خشك و زهرآگین وجود ندارد * كه نه فربه مى كند و نه از گرسنگى بى نیاز مى نماید »(10) .

راستى چه بدبختى خطرناكى است ، كه انسان عمرى بكوشد و نتیجه كوشش و محصول زحماتش عذاب خدا شود .

خداى متعال در مقابل، از گروهى نام مى برد كه در خط بندگى الله بودند و كلامى جز كلام حق نشنیدند ، گروهى كه در قیامت به خوشحالى غیر قابل وصفى مى رسند . درباره آنان مى گوید :

« در آن روز چهره هایى شاداب و باطراوت اند * از تلاش و كوشش خود خشنودند * در بهشتى برین اند * در آنجا سخن لغو وبیهوده نشنوند * در آن چشمه اى روان است * [ و ] در آنجا تخت هایى بلند و با ارزش قرار دارد * و [ در كنار چشمه هایش ] قدح ها نهاده شده است * و [ دیگر از نعمت هایش  ]بالش هایى پهلوى هم چیده [ براى تكیه زدن بهشتى ها  ]است * و فرش هایى زربفت و گسترده [ كه روى آن مى نشینند .  ] »(11) .

--------------------------------------------------------------------------------

1 ـ یَابْنَ آدَمَ اَنَا غَنِیّاً لا اَفْتَقِرُ اَطِعْنِى فِیمااَمَرْتُكَ اَجْعَلُكَ غَنِیّاً لا تَفْتَقِر یابْنَ آدَمَ اَنَا حىٌّ لا اَُمُوتُ اَطِعْنِى فِیما اَمَرْتُكَ اَجْعَلُكَ حیّاً لا تَمُوتُ ، یابْنَ آدَمَ اَنَا اَقُولُ لِلشَّىء كُنْ فَیَكُونُ اَطِعْنِى فِیما اَمَرْتُكَ اَجْعَلُكَ تَقُولُ لِلشَّىء كُنْ فَیَكُونُ ( بحار الانوار:90 / 376 ،باب 24. )

2 ـ انفال (8) : 22 .

3 ـ احزاب (33) : 67 ـ 68 .

4 ـ ( مَن قَتَلَ نَفْساً بِغَیْرِ نَفْس أَوْ فَسَاد فِى الاَْرْضِ فَكَأَنَّمَا قَتَلَ النَّاسَ جَمِیعاً وَمَنْ أَحْیَاهَا فَكَأَنَّمَا أَحْیَا النَّاسَ جَمِیعاً ) .

5 ـ قال الباقر (علیه السلام) : « مَنْ اَصْغى اِلى ناطِق فَقَدْ عَبْدَهُ فَاِنْ كانَ النّاطِقُ یُؤَدى عَنِ اللهِ عَزَّوَجَلَّ فَقَدْ عَبَدَ اللهَ وَاِن كانَ النّاطِقُ یُؤَدّى عَنِ الشَّیطانِ فَقَدْ عَبَدَ الشَّیطانَ » ( كافى : 6/434 ، باب الغناء ، حدیث 24 ) .

6 ـ نساء (4) : 80 .

7 ـ بقره (2) : 257 .

8 ـ جاثیه (45) : 23 .

9 ـ بقره (2) : 138 .

10 ـ ( هَلْ أَتَاكَ حَدِیثُ الْغَاشِیَةِ * وُجُوهٌ یَوْمَئِذ خَاشِعَةٌ * عَامِلَةٌ نَاصِبَةٌ * تَصْلَى نَاراً حَامِیَةً * تُسْقَى مِنْ عَیْن آنِیَة * لَیْسَ لَهُمْ طَعَامٌ إِلاَّ مِن ضَرِیع*لایُسْمِنُ وَلاَ یُغْنِى مِن جُوع ) غاشیه(88):1 ـ 7 .

11 ـ ( وُجُوهٌ یَوْمَئِذ نَاعِمَةٌ * لِسَعْیِهَا رَاضِیَةٌ * فِى جَنَّة عَالِیَة * لاَ تَسْمَعُ فِیهَا لاَغِیَةً * فِیهَا عَیْنٌ جَارِیَةٌ * فِیهَا سُرُرٌ مَرْفُوعَةٌ * وَأَكْوَابٌ مَّوْضُوعَةٌ * وَنَمَارِقُ مَصْفُوفَةٌ * وَزَرَابِىُّ مَبْثُوثَةٌ )  غاشیه (88) : 8 ـ 16  .

برگرفته از سایت استاد حسین انصاریان (بخش مقالات استاد) به نشانی Erfan.ir

پنج شنبه 20/10/1386 - 9:47
دعا و زیارت
 

بسم الله الرحمن الرحیم

 

سلام بر محرم

سلام بر محرم، سلام بر ماه غم، سلام بر طلیعه حزن و ماتم.

سلام بر حسین، سلام بر خون خدا، سلام بر سبط مصطفی، سلام بر زاده علی و زهرا. 

سلام بر کربلا، سلام بر کویر تف دیده تشنه خون، سلام بر صحنه تجلی عشق اله، سلام برسرزمین بلا.

سلام بر زینب ، سلام بر دختر علی، سلام بر ظفرمند عرصه دلدادگی، سلام بر غیرت آموز مکتب حسین.

 

سپیده صبح محرم سرزد و دل هزاران عاشق حسین به خروش برآمد. سالی نو رسید و حجاب ظلمت و غفلت  به تجلی حسینی دریده شد.

دریغا که خون حسین و اشک یتیمان و رعد صدای زینب، دل در تکاپو نیندازد و زنگار از قلب نزداید. هان، محرم آمد و صدای "هل من ناصر" حسین در صحرای کربلا نه که در تمام زوایای عالم پیچید. زهره در تکاپو آمد و کیهان را غیرت درگرفت. آیا یاوری هست؟ آیا دین را نزد مسلمانان بهایی هست؟ آیا خون خدا را می توان به خونخواهی برنخواست؟

 

آیا در ظلمتکده ای چنین رنگین و صحنه ای چنین مرصع و بازاری چنین آباد از متاع عشق و غیرت و آزادگی چیزی یافت می شود؟ از نگرانی برای دین خبری هست؟ که اگر نیست شما را با حسین چه کار؟

 

محرم جلوه عشق حضرت حق و رسیدن به مقام "راضیه مرضیه" است. حسین بن علی(ع) با لشکری  از نور به قلب شب زد تا دلدادگی خود به حضرت دوست و دلسوزی برای اسلام عزیز را به تصویر کشد. مگر نه این است که در خانه نشستن برایش میسر بود و رسیدن به همه مقامات و متاعات مقدور؟ اما هیهات که کاخ ظلم سربرافرازد و فرزند علی ساکت بماند. همان علی که اشک یتیم را تاب نمی آورد و بی مروتی را به نظاره نمی نشست. حسین همان علی است با یارانی با وفا و خاندانی از جان گذشته که رحل اقامت در مسلخ عشق دوست انداختند و جان شیرین برایش باختند.

 

«محرم فرصتی است تا عاشورایی شویم و عاشورایی بمانیم. دست به دامان حسین زنیم و تا ماورای هستی به پرواز درآییم. از غیرت زینب درس گرفته و نوامیس خویش را از عطر حیای دختر علی معطر بخواهیم »

 

«بی شک صدای مظلومیت حسین بن علی(ع) همیشه تاریخ در گوش جهانیان طنین افکن است و یزیدیان را به هراس می افکند. آنانکه به این صوت الهی لبیک گویند و ندای "یالیتنی کنت معکم" سردهند از تبار عاشورا خواهند بود»

برگرفته از سایت استاد حسین انصاریان (بخش مقالات استاد) به نشانی Erfan.ir

پنج شنبه 20/10/1386 - 9:46
دعا و زیارت
 

بسم الله الرحمن الرحیم

مظلومیت حضرت سجاد(ع) در مهجوریت «صحیفه»

آنچه شیعیان بدان معتقدند و شالوده تفکرات خویش را مبتنی بر آن میدانند این است که هر یک از معصومین(ع) در انجام وظائف خویش و در مقابله با جو حاکم بر جامعه زمان خود و با پیروی از فرمان حضرت حق، سیاستی خاص اتخاذ می کردند.

از میان امامان معصوم، حضرت امام زین العابدین(ع) جایگاه ویژه و منحصر به فردی داشته اند که به واسطه موقعیت حاد فکری و سیاسی حاکم، با استعانت از حضرت حق(عز و جل) و با تمسک به زبان دعا - این سلاح بی بدیل اهل ایمان و حربه شیطان شکن اهل عرفان – به راهنمایی جامعه انسانی پرداختند.

هم اکنون مجموعه کلمات نورانی آن سرور عابدان و امام زاهدان با عنوان «صحیفه سجادیه» در اختیار اهل ایمان و دوستداران معرفت است. اما با این حال آنچه نمی توان انکار کرد، مهجوریت این زبور آل محمد است.

انزوای «صحیفه سجادیه» را می توان امتداد مظلومیت حضرت زین العابدین(ع) دانست که البته اکنون با عنایت حضرت احدیت و تلاش اهل معرفت، این انزوا در حال کاهش است و تبلور روز افزون این گنجینه ارزشمند بیش از پیش مشاهده می شود.

استاد حسین انصاریان در مقدمه کتاب ارزشمند «دیار عاشقان» که شرحی بسیط و پژوهشی بر صحیفه سجادیه است به بیان مطالبی پیرامون این کتاب ارزشمند و لزوم توجه بیشتر به آن توسط تمام اقشار جامعه اسلامی پرداخته اند:

«صحیفه سجادیه خزانه پر گوهر سلطان مُلک و ملکوت، حاكم عرصه گاه ناسوت و لاهوت، امیركشور جلال و جبروت، فرمانروای جهان صدق و عشق مولای عارفان روشن دل و پیشوای عاشقان عامل، وجود مقدس حضرت سجاد(ع) است.

این خزانه دارای گنج‌های حكمت است  و هر آنچه برای رشد و كمال انسان لازم است در این منبع گنجانده شده.

صحیفه، مدرسه ایست، كه معلم آن امام چهارم(ع) است و این معلم است كه با این كتاب، جهانیان را در تمام اعصار درس می‌دهد، و هر كسی را در حد توان و قدرتش و به اندازه تكلیف و استعدادش به مقامی كه باید برسد می‌رساند.

صحیفه، دریای پرخروش فیض الهی است، كه لؤلؤ و مرجاتش از شمارش بیرون و اشیاء پرقیمتش از حد احصا خارج است.

صحیفه، خورشید پر فروغی است كه چون نهال وجود انسان در پرتو تابنده‌اش قرار گیرد تبدیل به شجره طیبه گردد.

صحیفه، آفتاب پر حرارت الهی است، كه از مشرق وجود حضرت زین العابدین برای تربیت درخت وجود انسان طلوع كرده، و تا عمق ابدیت از فروغ بخشی باز نخواهد ماند!!

صحیفه، میزان سنجش سره از ناسره، حق از باطل، نور از ظلمت، درستی از نادرستی، حیات از مرگ، دنیا از آخرت و سلامت از مرض است.

صحیفه، چشمه فیض الهی، نجات دهنده از تباهی، رها كننده انسان ازگمراهی است.

صحیفه، معلم حكمت، منبع معرفت، جاذب رحمت، ایجاد كننده محبت، سازنده شخصیت، به وجود آورنده و رساننده انسان به مقام با عظمت قرب و معیّت است.

صحیفه، طبیب حاذق، محبوب قلب صادق، آرامش جان عاشق، عذرای دل را وامق، روشنگر مغارب و مشارق، كاشف حقایق، دوای درد نفوس ناطق، كوبنده منافق، و به حقیقت چشمه فیاض حضرت خالق است.

صحیفه، آرام جان پاكبازان، محرك قلب تیز پروازان، نوای نای دلنوازان، قدرت نفس جوانمردان، عشق عاشقان، عرفان عارفان، پناه بی پناهان، راز دل رازداران، آه دل مستمندان به وقت شامگاهان، مناجات پرشور سحر خیزان و سرمایه روح امیدواران است.

صحیفه سجادیه، خزانه پرگوهری است، كه با كمال تأسف تاكنون ناشناخته مانده و آنطور كه شایسته این كتاب با عظمت است، از آن استفاده نشده و شرح جامعی كه قابل استفاده تمام مردم باشد، برای این دریای بی ساحل معنوی فراهم نیامده.

اكثریت شیعه دوازده امامی، چنان كه از نهج البلاغه عظیم بی‌خبرند، از صحیفه عزیز نیز در غفلت‌اند!!

در كنار دریایی بی كرانند ولی تشنه‌اند، در جنب‌ بزرگترین گنجینه معارفند ولی بی‌خبرند، از غنی‌ترین معدن حكمت و علم و بزرگ‌ترین منبع دانش و بینش برخوردا‌ر‌ ولی تهیدستند.

آنقدر كه به دنیای خود می‌رسند، از آخرت اطلاع نمی‌گیرند؛ و در حدی كه به جسم می‌پردازند، احوالی از قلب و روح و نفس نمی‌پرسند، به اندازه‌ای كه برای آبادی شكم و پاسخگوئی به شهوت اقدام  می‌نمایند، به معنا و معنویت و به مقام و شخصیت خود توجه نمی‌كنند.

بعد از گذشت پانزده قرن از طلوع صحیفه هنوز اكثریت مردم در تاریكی جهل نسبت به این سرمایه بی نظیر الهی بسر می‌برند.

دقت در دعاهای صحیفه سجادیه، این معنی را به انسان نشان می‌دهد كه واجب شرعی و عقلی است كه صحیفه بزرگ باید در حوزه‌های علمی شیعه و در مدارس فرهنگی، جزء كتب اصولی درسی شود و برجستگان با هنری برای تعلیم این فرهنگ پرفروغ تربیت شوند.

صحیفه باید در دانشگاههای اسلامی، به عنوان یكی از مهمترین منابع درسی مورد استفاده قرار گیرد، تا در سایه آن در هر رشته‌ای از علم، متخصصانی با فضیلت، و فارغ‌التحصیلاتی با كرامت، و اندیشمندانی دلسوز، و دانشمندانی متعهد تحویل جامعه گردد.

لازم است مراجع دینی در پایان درس فقه و اصول هر روز خود فصولی از صحیفه را به شاگردان مكتب حق القاء نمایند، تا پس از طی مراحل فقه و اصول، افرادی عابد و زاهد، بینا و بصیر، خبیر و علیم، قوی و آگاه، مخلص و خالص، شیفته و سوخته، عارف و عاشق در جامعه ظهور كنند!

واجب است گویندگان مذهبی بخشی از سخنان خود را در وقت تبلیغ بخصوص ایام محرم و صفر و ماه مبارك رمضان در محور معارف صحیفه قرار دهند، تا مستمعان بزرگوار از خواسته‌های ناب حق آگاه شده و به حسنات الهیه آراسته گردند،  و نیز بر هر امام جماعتی لازم است بعد از نماز جماعت یا بین دو نماز فرازهائی از این كتاب گرانبها را بر مردم نمازگزار بخواند، باشد كه از این مائده الهی نصیب قابل توجهی به آنان برسد.بر اندیشمندان آگاه و متفكران بینا و محققان توانا فرض است كه در شرح و تفسیر این كتاب همت گمارند و از این طریق به كشف حقایق این منبع ناشناخته نائل آیند، باشد كه به انسان و انسانیت خدمتی شود.

بر آنان كه از نعمت‌ مال در حدود اسلامی آن برخوردارند، لازم و واجب است بینایان راه را در تفسیر مفصل این كتاب تشویق كنند، و آنان را با بذل مال خود، جهت انجام امور چاپی و پخش این منبع فیض حق به تعداد مسلمانان جهان، امیدوار و دلگرم سازند، كه یكی از بهترین و ارزنده‌ترین نقاط خرج مال و انفاق در راه خدای متعال این نقطه روشن و این گذرگاه پر قیمت است. بدون شك اگر این كتاب به دست عالمان آگاه، و متخصصان والا، و حكیمان دانا، تفسیر و تحلیل شود، و به بهترین صورت و با زیباترین كیفیت چاپ شود و به دست مردم برسد، نیكوترین اثر تربیتی را در وجود مردم خواهد گذاشت، و از این مسیر هزاران نفر به راه آشتی با حق و حقیقت در خواهند آمد، و چه بسا كه جرقه ‌ها و بارقه‌های آتشین این كتاب از زشت كارترین افراد، نیكوكارترین انسانها به وجود آورد. مگر با یك جرقه الهی پسر یزید ریاحی ، حر الهی نشد! مگر با یك بارقه ربانی كه از طریق قرآن جهید هولناك‌ترین دزد سرگردنه بهترین عارف و معلم عرفان نشد! مگر بازیگری شهوت ران، و غرق شده‌ای در لهو و لعب، با نسیمی كه از قلب موسی بن جعفر به او رسید عابد و زاهد زمانه نشد؟!

برای چه پس از این همه و برهان و این همه مصادیقی كه قرآن روایات و تاریخ نشان می‌دهد معطل نشسته‌ایم؟»

در هر صورت توجه به این کتاب ارزشمند و یادگار آن حضرت نیازمند برنامه ای اساسی است. در این باره توجه به مناجات های عاشقانه حضرت سجاد(ع) می تواند راهگشایی برای آشنایی بیشتر جامعه ما با زیبایی های بی بدیل این کتاب باشد.

مناجات زین العابدین(ع)

وجود مقدّس حضرت سجّاد علیه السّلام، در تمام لحظات عمرش در مناجات و دعا بود، مسئله غرق بودنش در دعا و مناجات آنقدر عجیب است، كه در هر كجا و در هر زمان نام مقدّسش برده شود; گریه و زارى، اصرار و الحاح، دعا و مناجات به ذهن شنونده تداعى مى كند.

مناجات خمس عشر، دعاى بسیار بسیار عرفانى ابوحمزه ثُمالى در سحر ماه مبارك رمضان، قطعاتى از زیارت امین اللّه و پنجاه و چهار دعاى «صحیفه» دورنمائى از حالات درون آن حضرت، و نورانیّت قلب و جان آنجناب است.

در این مجال به چند بخش از مناجاتهاى آنجناب اشاره مى شود، باشد كه ما منغمران در چاه طبیعت، و گرفتار ذلّت و شیطنت، در این مسیر الهى قرار بگیریم.

1- اصمعى ادیب معروف مى گوید: شبى در طواف كعبه بودم، جوانى خوش منظر را دیدم كه به پرده خانه آویخته بود، و اینچنین با حضرت معبود مناجات مى كرد:

«دیده ها به خواب رفت، ستارگان بر صفحه دل انگیز آسمان برآمدند، پادشاه حىّ و قیّوم توئى، سلاطین و دنیاداران در به روى مردم بستند، و بر ابواب كاخها و خانه هاى خود پاسبان گماشتند، تاكسى به وقت شب به آنان رجوع نكند، ولى درهاى رحمت تو به روى گدایان باز است، سائلى چون من به امید ارحم الراحمینى». سپس اشعارى به مضمون زیر زمزمه كرد:

«اى آنكه به تاریكى شب دعاى بیچاره را اجابت مى كنى! اى آن كه گره از كار بسته مى گشائى! میهمانانت به دور خانه ات درخوابند، امّا تو اى نگهدارنده تمام كائنات بیدارى، به مناجاتى كه به آن امر فرموده اى برخاسته ام، به حرمت بیت و حرم به گریه ام رحمت آور، كه اگر گنهكار بیچاره را مشغول عفو و بخششت نكنى، پس چه كسى باید به فریاد او برسد»؟

به دنبال صاحب ناله رفتم، و وى را با پاى جان جستجو كردم دیدم وجود مقدّس حضرت سجّاد، امام زین العابدین علیه السّلام است!(1)

2ـ طاووس فقیه مى گوید: وجود مبارك حضرت علىّ بن الحسین امام سجّاد را در حرم امن الهى دیدم كه از سر شب تا به سحر در طواف و عبادت و نماز شب بود، چون مسجد الحرام و اطراف بیت را خلوت دید، گوشه چشم به آسمان انداخت و اینچنین با محبوب محبّان و معروف عارفان و معشوق عاشقان به مناجات برخاست:

«الهى ستارگان آسمان ناپدید شدند، دیده ها به خواب رفت، پیشگاهت براى ورود گدایان آماده است، گدائى چون من به اشتیاق غفران و رحمتت به درگاهت روى آورده، او امیدوار است كه در قیامت از زیارت رسول مكرّمت محرومش ننمائى».

سپس چون ابر بهار از دیدگانش اشك بارید و به محضر حضرت دوست عرضه داشت:

«پروردگارا، از باب مخالفت به معصیت برنخاستم، و به هنگام گناه تردیدى نسبت به تو در دلم نبود، به عذاب و جریمه ات جاهل نبودم، و از عقوبتت روى گردانى نداشتم، این نفس بد اندیش بود كه با من خدعه كرد، این دلگرمى درونم به ستّاریّت تو بود كه مرا در لغزش انداخت؟ اكنون آن كه مرا از عذابت برهاند كیست؟ به كدام ریسمان محكم چنگ بزنم اگر رابطه ات را با من قطع كنى؟ افسوس بر من به وقتى كه مرا در پیشگاهت براى محاكمه حاضر كنند، آن زمانى كه سبكباران را اجازه عبور دهى، و حمّالان گناه را به چاه جهنّم دراندازى، در آن روز در صنف سبكبارانم، تا نجات یابم، یا زیر بار سنگین گناهانم تا در عذاب درافتم؟ آه و حسرت بر من كه به موازات طول عمرم بر گناهم افزوده شد و در مقام توبه برنیامدم، چرا زمان حیاى از پروردگارم به من نمى رسد»؟

سپس گریست و اینچنین زمزمه كرد:

«آیا مرا به آتش جهنّم مى سوزانى، اى منتهاى آرزوى من! اگر چنین باشد پس امید و عشقم به تو چه مى شود؟!

مولاى من با اعمال زشت و پست به پیشگاهت رو كرده ام و اقرار مى كنم كه در میان بندگانت گنهكارى چون من وجود ندارد»!!

باز به سختى گریست و عرضه داشت:

«از هر عیب و نقصى منزّهى، مردم آنچنان به معصیت و گناه بر مى خیزند گوئى از دیده تو دورند، و تو چنان نسبت به آنان بردبارى كه گویا گناهى مرتكب نشده اند. آنگونه با برنامه هاى نیكویت به خلق محبّت مى كنى كه گویا به آنان نیازمندى، در حالیكه وجود مقدّست از همه هستى و عناصرش بى نیاز است».

پس از آن به زمین افتاد و با حلى عاشقانه و غیر قابل وصف به سجده رفت. به او نزدیك شدم، سرش را به زانو گذاشتم، و چنان گریستم كه اشكم به صورت پاكش ریخت، سر از زانویم برداشت و به حال نشسته درآمد و گفت: كیست كه مرا از محبوبم به برنامه دیگر مشغول كرد؟

عرضه داشتم: طاووسم، اى پسر رسول خدا این گریه و فرید و این ناله و زارى و این جزع و فزع چیست؟ این ما عاصیان و خطاكاران هستیم كه باید اینچنین به پیشگاه حضرت دوست بنالیم، شما چرا؟ شمائى كه پدرت حضرت سیّد الشهداء و مادرت فاطمه و جدّت رسول خدا علیهم السّلام است؟

به من متوجّه شد و فرمود: آه آه  اى طاووس سخن پدر و مادر و جد را رها كن، خداوند بهشت را براى مطیع نیكوكار آفریده گر چه سیاه حبشى باشد، و نشنیدى: جهنّم را براى گنهكار مقرّر فرموده گرچه فرزند قرشى قلمداد شود، مگر این آیه را

فَإذا نُفِحَ فِى الصُّورِ فَلا اَنْسَابِ بَیْنَهُمْ یَوْمَئِذ وَ لا یَتَسائَلُونَ!(2)

چون در صور دمیده شود، پس در آنروز هیچگونه خویشاوندى اى میان آنها برقرار نیست، و از یكدیگر سؤال و درخواست نتوانند نمود.

به خدا قسم در قیامت جز عمل صالحى كه پیش فرستاده اى، برنامه اى دیگر برایت سودمند نیست!!(3)

3ـ طاووس فقیه مى گوید: حضرت سجّاد را در حِجِ اسماعیل دیدم نماز مى خواند و مى گوید:

عُیِیْدُكَ بِبابِكَ، أسیرُكَ بِفِنائِكَ، مِسْكینُكَ بِفِنائِكَ، سائِلُكَ بِفِنائِكَ، یَشْكُو إلَیْكَ، ما لا یَخْفى عَلَیْكَ، لا تَرُدَّنى عَنْ بابِكَ:(4)

بنده اى كوچك به پیشگاه توست، اسیرى فانى، زمین گیرى فانى، گدائى فانى در درگاه تست، از آنچه بر تو مخفى نیست به تو شكایت دارد، عنایت كن او را از خانه رحمتت مران.

4ـ امام صادق علیه السّلام مى فرماید: حضرت باقر بر پدر بزرگوارش امام سجّاد وارد شد، او را در عبادت آنچنان دید كه از كسى سابقه نداشت: از بیدارى زیاد رنگش زرد شده، و گوئى از شدّت گریه چشمش سوخته بود، و پیشانى مباركش از زیادى سجود زخم آورده، و از كثرت قیام قدمش ورم داشت. حضرت باقر چون این حالات را دید7 نتوانست از گریه خوددارى كند. امام سجّاد در فكر بود، ناگهان به فرزندش رو كرد، و فرمود: این اوراقى كه عبادات على علیه السّلام بر آن ثبت است بیاور، براى آن جناب اوراق را آوردم، كمى از آن را خواند سپس با ناراحتى زمین گذاشت و فرمود: چون كسى قدرت دارد همانند علىّ بن ابیطالب عبادت كند؟!(5)

5ـ شبى در حال عبادت و مناجات بود، یكى از فرزندانش افتاد و دستش شكست، اهل خانه فریاد زدند، همسایه ها آمدند، با كمك هم طبیب شكسته بندى آوردند، دست كودك را بست. چون صبح شد دست طفل را به گردنش آویخته دید، پرسید: این چه وضع است؟ حادثه را در حالى كه به خاطر غرق بودنش در مناجات توجّه نفرموده بود به او خبر دادند.(6)

6ـ آن حضرت چون به مناجات و راز و نیاز و عبادت و نماز بر مى خواست چهره اش رنگ به رنگ مى شد، و قیامش براى عبادت و راز و نیاز قیام عبد ذلیل در برابر مولاى جلیل بود، از خشیت حق كه معلول آگاهى قلب او نسبت به حضرت ربّ العزّه بود، اعضایش مى لرزید، و نمازش در هر بار نماز وداع بود، كه گوئى پس از آن دیگر مهلت نماز ندارد!(7)

این همه محصول قلب پاك و دل عرشى حضرت سجّاد، و معرفت والاى آن حضرت نسبت به مقام قدس ربّ العالمین بود.

--------------------------------------------------------

1 - مناقب : 4 / 150.

2 – مومنون / 101.

3 – بحار الانوار : 46 / 81.

4 – مناقب : 4 / 148.

5 – 7 – مناقب : 4 / 159.

برگرفته از سایت استاد حسین انصاریان (بخش مقالات استاد) به نشانی Erfan.ir

پنج شنبه 20/10/1386 - 9:46
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته