• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 380
تعداد نظرات : 62
زمان آخرین مطلب : 5960روز قبل
دعا و زیارت
 

بسم الله الرحمن الرحیم

سلام بر محرم

السلام علیک یا اباعبدالله وعلی الارواح التی حلت بفنائک علیک منی سلام الله ابدا ما بقیت و بقی اللیل و النهارولا جعله الله آخرالعهد منی لزیارتکم السلام علی الحسین وعلی علی بن الحسین وعلی اولاد الحسین وعلی اصحاب الحسین

پنج شنبه 20/10/1386 - 9:44
دعا و زیارت
 

بسم الله الرحمن الرحیم

حیات پس از مرگ صفحه 80 الی 84

7 ـ تجسم عمل:

قال علیٌّ علیه‏السلام : «اِنَّ لِلْمَرْءِ الْمُسْلِم ثَلاثَةُ اَخِلاّء: فَخَلیلٌ یَقُولُ: اَ نَا مَعَكَ حَیّا وَمَیِّتا وَ هُوَ عَمَلُه...».1

امام علی علیه‏السلام فرمود: «دوستان شخص مسلمان سه تا هستند[: مال، فرزندان، عمل] و عمل، دوستی است كه می‏گوید من در زندگی و مرگ همدم تو هستم».

8 ـ پرسشهای برزخ:

قال علیٌّ علیه‏السلام : «اِنَّ الْعَبْدَ اِذا اُدْخِلَ حُفْرَتَه، اَتاهُ مَلَكان [اسمُهُما: مُنكَرٌ وَ نَكیرٌ]. فَاْلاوَّلُ ما یَسْألانَهُ: عَنْ رَبِّه، ثُمَّ عَنْ نَبیِّهِ، ثُمَّ عَنْ وَلیِّهِ ...».2

امام علی علیه‏السلام فرمود: «هنگام ورود شخص به قبر، دو فرشته [به نامهای: نكیر و منكر] سراغ او می‏آیند. نخستین چیزهایی كه می‏پرسند: از خدا، پیامبر و امام است...».

9 ـ پاداشها و كیفرها:

فیما كَتَبَ اَمیرُالْمؤمنین علیٌ علیه‏السلام ، لِمُحَمَّدِ ابْنِ اَبی بَكْر: «یا عِبادَاللّه‏! ما بَعْدَ الْمَوْتِ لِمَنْ لایُغْفَرُلَهُ اَشَدُّ مِنَ الْمَوْتِ؛ اَلْقَبْرُ فَاحْذَروا ضَیْقَهُ وَضَنْكَهُ وَظُلْمَتَه وَ غُرْبَتَه! اِنَّ الْقَبْرَ یَقُولُ فِی كُلِّ یَوْمٍ: انا بَیْتُ الْغُرْبَة؛ اَ نَا بَیْتُ التُّرابِ؛ اَ نَا بَیْتُ الْوَحْشَةِ؛ اَ نَا بَیْتُ الدُّودِ والْهَوامِّ. وَالْقَبْرُ

________________________________________

1 . «كتاب الخصال»، الشیخ الصدوق، ج1، ص114، منشورات جماعة المدرسین. «معانی الاخبار»، ص232.

2 . «بحار الانوار»، ج6، ص233.

________________________________________

رَوْضَةٌ مِنْ ریاض الْجَنَّةِ، اَوْحُفْرَهٌ مِنْ حُفَرِ النَّار.

اِنَّ الْعَبْدَ الْمُؤْمِنَ اِذا دُفِنَ، قالَتْ لَهُ اْلأَرْضُ: مَرْحَبا وَاَهْلاً! قَدْ كُنْتَ مِمّنْ اُحِبُّ اَنْ تَمْشِیَ عَلی ظَهْری؛ فَاِذا وَلَّیْتُكَ فَسَتَعْلَمُ كَیْفَ صَنیعی بِكَ؛ فَیَتّسعُ لَهُ مَدَّ البَصَر! وَاِنَّ الْكافِرَ اِذا دُفِنَ؛ قالَتْ لَهُ اْلارْضُ: لامَرْحَبا بِكَ وَلا اَهلاً! لَقَدْ كُنْتَ مِمَّنْ اَبْغَضُ أنْ تَمْشیَ عَلی ظَهْری؛ فَاِذا ولّیتُك فَسَتَعْلَمُ كَیْفَ صنیعی بِكَ فَتَضُمُّه حَتَّی تَلْتَقیَ اَضْلاعَه!».1

امیرمؤمنان علی علیه‏السلام به محمدابن ابی‏بكر نوشت:

«ای بندگان خدا! سختی و آزار قبر برای گروهی كه به درگاه پروردگار آمرزیده نشده‏اند، دردآورتر از سختی هنگام جان كندن است؛ پس، از تنگی، فشار، تاریكی و تنهایی آن بهراسید!

قبر، هر روز چنین ندا سر می‏دهد: منم خانه غربت! منم خانه ظلمت! منم خانه وحشت![برای بدكاران] منم خانه مهر و بخشش![برای نیكوكاران].

قبر[محدود به این ظاهر نیست؛ بلكه] باغی از باغستانهای بهشت و یا گودالی از گودالهای جهنم است.

وقتی، مؤمن وارد قبر شود، به او گوید: اهلاً و مرحبا2... و تا چشم كار می‏كند، قبرش را گشایش دهد؛ اما هنگامی كه كافر وارد قبر شود، به او گوید: لااهلاً و لامرحبا ـ وه! كه خوش نیامدی ـ و چنان فشارش دهد كه استخوانهایش

________________________________________

1 . «امالی»، الشیخ المفید، ص 154 ـ 155، مكتبة بصیرتی. بحار، ج، ص218. المحجة البیضاء، ج8، ص301.

2 . كنایه از این است كه: با سعه و فراخی مصادف شدی؛ پس انس والفت بگیر و وحشت مدار. (فرهنگ عمید، ص 941).

________________________________________

درهم شكند و خُرد شود».

10 ـ در آستانه خروج:

سُئِلَ عَنِ الصّادِقِ علیه‏السلام : اَیُتَلاشَی الرُّوحُ بَعْدَ خُروجِه عَنْ قالِبه اَمْ هُوَ باقٍ؟

قالَ: «بَلْ هُوَ باقٍ اِلی وَقْتٍ یُنْفَخُ فِی الصُّورِ؛ فَعِنْدَ ذلِكَ تُبْطَلُ الاْءَشیاءُ كَما بَدأها مُدْبِرُها...».1

از امام صادق علیه‏السلام پرسیده شد: آیا روح بعد از خارج شدن از كالبدش متلاشی می‏شود یا باقی می‏ماند؟

فرمود: «روح تا نفخه صور اول در برزخ باقی می‏ماند و پس از آن، همه موجودات تا نفخه صور دوم از بین می‏روند و انسان نیز در خاموشی و سكوت خواهد بود».

________________________________________

1 . «احتجاج الطبرسی»، الشیخ الطبرسی، ج2، ص350، مؤسسة الاعلمی للمطبوعات.

________________________________________

برگرفته از کتاب حیات پس از مرگ به نویسندگی علــی‏محمّد اســدی

پنج شنبه 20/10/1386 - 9:43
دعا و زیارت
 

بسم الله الرحمن الرحیم

اسلام آگاه به انسان

تنها مكتبى كه به تمام زوایاى حیات انسانى آگاه است ، مكتب سعادت بخش اسلام است .

اسلام ، در بعد معنوى اجازه تحمل ریاضت هاى غیر منطقى و سخت گیرى هاى زیان بخش را نمى دهد .

اسلام ، براى رشد بعد معنوى ، سلسله مسائلى را به عنوان عبادات ، و سلسله برنامه هایى را كه تحت عنوان حسنات اخلاقى براى تزكیه نفس ، ارائه كرده و در بعد مادى ، انسان را به هر كار با منفعتى تشویق كرده است .

اسلام ، در تمام امور مربوط به ترقّى و رشد انسان ، از نظر شخصى و اجتماعى سخن دارد ، به عنوان نمونه در فصل مسائل اقتصادى ، ابوابى تحت عناوین باب الصناعة ، باب التجارة ، باب المزارعة دارد .

اسلام ، به مسئله كشاورزى در درجه اول ، و صنعت و تجارت در درجه بعد اهمیت داده است ، و پیامبر بزرگ اسلام به نشانه احترام عمیقش به مسئله كار و كارگر ، در بازگشت از یك سفر ، دست كشاورزى را بوسید .

اسلام ، طلب هر علمى كه در جهت رشد معنویت و مادیّت انسان نقشى ایفا مى كند را به عنوان فریضه اعلام كرده است .

اسلام ، دست انسان را در آبادكردن زمین و استخدام نیروهاى طبیعت و ذخایر آن باز گذاشته ، و از طرفى در راه انتخاب چگونگى زندگى انسانى ، او را به خود وانگذاشته ; بلكه در این مرحله او را مقیّد به پیمودن راه و روش معیّنى نموده است . راه و روشى كه در آن انسان به خود حق هیچ گونه تجاوزى به حق دیگر را نمى دهد .

اسلام ، پیمودن راه معنویت بر اساس راهنمایى هاى وحى ، و تلاش براى به دست آوردن روزى ، و ازدواج و تشكیل خانواده جهت به دست آوردن آرامش و تولید نسل ، و بهره گیرى از زندگى را بر انسان واجب نموده است .

روى گرداندن از ازدواج را روى گرداندن از هدف نبوت دانسته و فرموده :

اَلنِّكاحُ سُنَّتِى فَمَنْ رَغِبَ عَنْ سُنَّتِى فَلَیْسَ مِنِّى(4) .

« ازدواج سنّت من است ; كسى كه از سنّت من سرپیچى كند از من نیست » .

و محبت كردن به همسر و فرزندان را از بهترین عبادات به حساب آورده است .

دنبال زراعت و صنعت و تجارت رفتن را مطابق با جهاد فى سبیل الله دانسته، و براى كار و كارگر ارزشى بس والا قائل شده است .

اسلام ، بدخلق و كسى كه دچار سیّئات اخلاقى است را از خود ندانسته ، و معاشرت با آلودگان به رذائل را به خاطر حفظ حدود انسانیت انسان ، ممنوع اعلام كرده است .

اسلام ، براى بُعْد تفكّر و تعقّل آنچنان ارزش قائل شده كه در قرآن مجید نزدیك به هزار آیه در این زمینه نازل كرده و بابى در كتاب هاى روایى مستقل تحت عنوان « باب العقل و الجهل » كه مستند بر هزاران روایت است را تنظیم نموده است .

پیامبر اكرم (صلى الله علیه وآله) مى فرماید :

فِكْرَةَ ساعَة خَیْرٌ مِنْ عِبادةِ سِتِّینَ سِنَة(5) .

اندیشه در كار ، دوربینى و تعقل، ارزشش با شصت سال یا بنا بر نقل روایات دیگر با یك سال عبادت برابر است .

اسلام ، در بُعْد اخلاق ، سفارش به عفو و گذشت از برادران دینى ، رعایت توجه به یتیمان ، دستگیرى از مستمندان ، رسیدگى به درد دردمندان ، حفظ آبروى مسلمانان ، رعایت حقوق پدر و مادر و همسایگان نموده است، و در این زمینه ها به خوشبختى خانواده و جامعه كمك شایانى كرده است .

و در بعد اندیشه و روح و جسم ، انسان را از راهنمایى تنها نگذاشته ، و همه جا به دنبال ایجاد سعادت براى انسان است .

اسلام ، براى تأمین خیر دنیا و آخرت مردم آمده ، و به طور مكرر پیامبر عزیز اسلام (صلى الله علیه وآله) هدف از رسالت خود را چنین بیان مى كند :

اِنّى قَدْ جِئْتُكُمْ بِخَیْرِ الْدُّنْیا وَالاْخِرَةِ(6) .

« من براى تأمین خیر دنیا و آخرت شما مبعوث به رسالت شده ام » .

كوتاه سخن اینكه : اسلام براى تأمین نیازهاى انسان ، چه در زمینه مادى و چه در زمینه معنوى ، وظایف و مسئولیت هاى مهمى را معین كرده كه با به كار گرفتن آن ، مشكلات شخصى و اجتماعى قابل حل و در پرتو عمل به آن ، سعادت نصیب انسان خواهد شد .

( إِنَّ الدِّینَ عِندَ اللهِ الاِْسْلاَمُ )(2) .

« مسلماً دینِ [ واقعى كه همه پیامبرانْ مُبلّغ آن بودند ] نزد خدا اسلام است » .

پیامبر اكرم (صلى الله علیه وآله) مى فرماید :

اَلاِْسْلامُ یَعْلُوا وَلا یُعْلى عَلَیْهِ(3) .

« اسلام ( دین ) برتر است و هیچ ( دینى ) بر او برترى ندارد » .

 

-----------------------------------------------------------------

2 ـ آل عمران (3) : 19 .

3 ـ من لا یحضره الفقیه : 4/334 ، باب میراث اهل الملل ، حدیث 5719 ; وسائل الشیعه : 26/14 باب 1 ، حدیث 32383 .

4 ـ بحار الانوار : 100/220 ، باب 1 ، حدیث 23 ; جامع الاخبار : 101 ، فصل 85 .

5 ـ كنز العمال : 3/106 .

6 ـ بحار الانوار : 18/191 ، باب 1 ، حدیث 27 ; شرح نهج البلاغه : 13/210

برگرفته از سایت استاد حسین انصاریان (بخش مقالات استاد) به نشانی Erfan.ir

چهارشنبه 19/10/1386 - 13:14
دعا و زیارت
 

بسم الله الرحمن الرحیم

از موانع نماز  2 ـ قمار 3 ـ بت پرستى 4 ـ ریا

 

2 ـ قمار

قمار عمل پلیدى است كه مانند شراب مخترعش شیطان است ، و از جمله علل كینه و دشمنى بین مردم است .

مالى كه از قمار بدست مى آید بر اساس آیات و روایات حرام است ، و با آن مال هیچ برنامه اى نمى توان داشت ، و بر بدست آورنده مال واجب است ، آن مال را به صاحبش بازگرداند .

قمار برنامه كثیفى است كه براى دو طرف آن مایه دشمنى و علت رنجش ، و كینه توزى است .

قمارباز اگر ببازد دشمن برنده مى شود و اگر ببرد ، بازنده دشمن او مى گردد ، كمتر مجلسى براى قمار تشكیل مى شود كه در آن نزاع و كینه برنخیزد ، و چه بسا بازنده مال به خاطر مالى كه با حسرت و اندوه نسبت به باختنش مواجه شده دست به خودكشى بزند . قمارباز موجودى به تمام معنى بى رحم است ، زیرا مالى كه باید نفقه زند و فرزند شدو ، و در راه خداى مهربان به انفاق و صدقه و خیرات و مبرات خرج گردد ، مفت به یك مفت خوارى مانند خودش مى بازد ، و زن و فرزند را از نفقه و خویش را از رحمت حضرت حق محروم مى كند .

بعید نیست كه قمارباز بخاطر باختن مال و بدست آوردن مایه جدید ، دست به دزدى ، خدعه ، مكر و حیله و آدم كشى بزند .

ساختن و نگاه داشتن و خرید و فروش جمیع ادوات قمار از نظر مكتب عالى اسلام حرام است .

روایات حرمت قمار ، همانند حرمت شراب در كتاب وسائل قرار دارد ، شما مى توانید به این منبع ارزنده الهى مراجعه كنید :

امام ششم مى فرماید :

فروش شطرنج و خوردن پولش و نگاه داشتنش كفر و بازى با آن شرك ، و سلام به بازى دهنده اش گناه و یاد دادن آن به مردم معصیت بزرگ است .

بازى كننده با وسیله قمار و سلام دهنده بر بازیگر ، و تماشاگر بازى ، در گناه مساوى هستند ، و هر كس به بازى با شطرنج بنشیند براى خود در دوزخ جا تهیه مى كند ، و در زندگى آن جهان دچار حسرت مى گردد .

از همنشینى با قماربازان بپرهیزید ، زیرا اهل آن مجلس محل خشم خدایند و هر ساعت در معرض غضب حقند ، اگر عذاب خدا نازل شود ، شما را هم خواهد گرفت(6) .

قمار بازان چون به قمار بنشینند همه حواس آنان متوجه بردن مال و ثروت طرف مقابل است ، و این برنامه اكثراً از سر شب تا صبح یا از صبح تا شب به طول مى انجامد و پس از پایان كار قمار ، قماربازان با خستگى مفرط و اعصاب كوبیده و فكر از كار افتاده مواجهند و مجبورند براى جبران این همه رنج و خستگى به خواب روند و مدتها در بستر غفلت و خواب مرگ بمانند و نماز آنان ضایع گردد .

و چه بدبخت انسانى با اتصال به این عمل شیطانى دچار رجس روحى و پلیدى نفس شود و از طرف دیگر به خاطر ضایع شدن نمازش از بركات و عنایات الهى محروم گردد .

3 ـ بت پرستى

بت پرستى یعنى بریدن از حق و تعلق قلبى و عملى پیداكردن به اشیاء یا احوال .

بت هائى كه معمولاً مورد پرستش قرار گرفته اند بر دو دسته اند :

1 ـ بیجان

2 ـ جاندار

جاندار همانند طواغیت و ستمگران تاریخ كه خویش را بر جان و مال ملت ها مالك مى دانستند ، و گروهى بدنبال این رشته غرق در پیروى از آنان مى شدند ، البته كسى آنان را خالق نمى دانست ، بلكه از خالق دست برداشته و خود را مملوك آنان مى كرد ، و به هر چه آنان امر مى كردند اینان بدون چون و چرا از امر آن پلیدان و ستمگران پیروى مى كردند .

اینگونه بت هاى جاندار ، همیشه بوسیله پیروانشان به راه كثیف و تحمیل اراده خود بر مردم ادامه مى دادند ، و اگر در میان ملت ها اینگونه پیروان و مطیعان و بقول قرآن بت پرستان را نداشتند ، هرگز حكومت و سلطه آنان پایه نداشت

و ادامه زندگى ننگین و شیطانى آنان برایشان میسر نبود .

بت ، جاندار یا بى جانش بخودى خود قدرت ندارد ، فرعون یك نفر بود ، نمرود یك شخص بود ، معاویه و یزید ، ابوسفیان و ابولهب هر كدام یك نفر بودند ، آنچه باعث حكومت و سلطه و جنایت و خیانت آنان شد ، بت پرستى بت پرستان بود .

امام ششم (علیه السلام) به مردى كه از كارگزاران حزب كثیف اموى بود ، فرمودند ، شما پیروان بنى امیه باعث این همه جنایت در میدان حیات مردم شدید ، ورنه بنى امیه قدرتى نداشتند و عده زیادى نبودند ! !

با توجه به این واقعیت ببینید بت پرست چه گناه عظیمى را مرتكب مى شود و حمایت چه گناهان عجیب و غریبى در عالم مى شود . امروز شرق و غرب به مثابه همان فرعون و نمرود و ابو سفیان و معاویه و یزید هستند یعنى بت جاندار .

ما براى قدرتهاى ظالم جهان معنائى جز این نمى توانیم داشته باشیم ، قرآن مجید اینان را ائمه كفر مى داند و امام كفر طاغوت و طاغوت صنم یا بت است و پیرو طاغوت و امام كفر بت پرست و كثیف ترین موجود روى زمین است ! !

بت بى جان همانند خورشید ، ماه ، ستاره ، درخت ، پول ، ریاست ، و از همه بدتر هواى نفس و غرائز و شهوات است .

آرى انسان وقتى دچار بت بیرونى یا درونى شود از حركت فكرى و روحى باز مانده و در تمام عبادات كه باعث سعادت دنیا و آخرت آدمى است به روى انسان بسته مى شود .

اینكه به هنگام گرفتار آمدن به پرستش بت هاى جاندار و بى جان ، یا درونى و بیرونى ، آدمى از همه فضائل مخصوصاً عبادت حق و بخصوص نماز باز مى ماند جاى تردید نیست .

ولى در میان اینها ، بت هواى نفس از همه زیانبارتر و خسارت آورتر است ، و دچار شدن به پرستش هواى نفس و شهوات و غرائز ، و زیانهاى این پرستش ، مسئله اى است كه عمیقاً در خور تحقیق است و كتابى جداگانه مى خواهد .

زیرا به طور قطع مى توان گفت منشأ پرستش بت هاى جاندار و بیجان درون خود انسان است .

آدمى اول هواپرست مى شود سپس فرعون پرست یا آمریكاپرست یا شوروى پرست یا شاه پرست یا پول پرست یا زن پرست ! !

این قلب و روح است كه اگر با قواعد عالى الهى و معارف حقه و قرآن مجید و بیانات پیامبران و ائمه و اولیاء تزكیه نشود ، آدمى دچار بت پرستى مى گردد و اگر تصفیه شد و با تعالیم الهى زنده گردد ، آدمى را از اسارت بت هاى درون و برون حفظ كرده و به اوج كمال مى رساند . اما با خواب رفتن دل و افسردگى جان ، وجود آدمى در تنگناى پرستش هاى غلط قرار خواهد گرفت ، و در این صورت است كه از انسان نباید توقع نیكى و شرف و فضیلت و انسانیت داشت ، چگونه مى توان پس از اسارت در بند بت پرستى در مدار عبادت و به خصوص نماز كه رمز حریت و آزادى است قرار گرفت ؟ !

خوش ترین حال انسان ، حال آزادى و حریت از بت هاى درونى و بیرونى است و این حال بدست نمى آید ، مگر با دنبال كردن خط با عظمت معرفت .

معرفت به اینكه در دار وجود اصالت از خداست و بقیه موجودات چه غیبى و چه شهودى نمودى بیش نیستند ، و هیچ كدام لیاقت آن را ندارند كه انسان آنان را اصل بداند چه رسد به اینكه دست وجود خویش را به پرستش سنگ و چوب یا یك ظالم ستمگر یا حیوانى همانند گاو و گوساله آلوده و نجس كند ! !

معرفت به اینكه در دار حقیقت فقط و فقط حق مطلب خداست و كل موجودات سایه و تجلى اسماء و صفات او هستند ، و حیثیتى جز علت و سبب آنهم نه علت و سبب مستقل ، ندارند .

معرفت به اینكه او اگر بخواهد وجود موجود اثر مى بخشد و اگر نخواهد از هیچ موجودى هیچ اثرى ظاهر نمى شود .

اگــــر تیـــــغ عالم بجــنبد زجاى *** نبرد رگى گر نخواهد خداى

برد كشتى آنجا كه خواهد خداى *** اگـر جامه بر تن درد ناخداى

معرفت به اینكه وجود مقدس حضرت او ، موجودات و بخصوص جنس انسان را در این صفحه پهناور هستى ، سرخود و عبث رها نكرده ، بلكه حكمت بالغه او اقتضا كرده كه هر موجودى براى ظهور آثار وجودیش در چارچوب شرایط و مقررات خداوندى باشد .

و این چهارچوب و شرایط در كنار حیات انسان عبارت از كتاب و نبوت و امامت و فقاهت است .

معرفت به اینكه این دنیاى چند روزه بى اعتبار و كم ارزش پایان حیات نیست ، بلكه این زندگى محدود اگر مطابق با روش انبیاء و قواعد قرآن و سنت امامان و فقه فقیهان پایه گذارى شود مقدمه اى براى پدید آمدن سعادتى ابدى در جهان بعد است كه جهانى است جاویدانى و همیشگى .

معرفت به اینكه عشق و محبت در قلب انسان باید وقف حریم مقدس او باشد و بقیه محبت ها سایه اى و ظلى از این محبت باشد .

معرفت به اینكه مقصود و محبوب و معبود و معشوق یكى است و باید دل و جان و قلب و روح و نفس و عقل در گرو عشق و محبت او باشد ، و  تمام حركات و اعمال انسان پرتو آن محبت و شعله فروزان آن عشق باشد ، كه بدون این عشق ، پیداكردن معناى حیات محال و آدم شدن و به انسانیت رسیدن و مقصد اصلى را پیدا كردن امرى صد در صد غیر ممكن است .

4 ـ ریا

ریا علامت نفاق است ، و قرآن و روایات به شدت به ریاكاران حمله آورده و  آنان را از حریم انسانیت دور مى دانند .

كسى كه آلوده به ریا است بدون شك اگر بیننده اى نباشد ، به نماز برنمى خیزد ، و چون نماز بخواند بقول قرآن ظاهرش با كسالت و باطنش محضر جلب توجه دیگران است .

آرى ریا هم چون شراب و قمار و بت پرستى از موانع راه نماز است.

------------------------------------------------

6 ـ وسائل 6 / 241 باب 103

برگرفته از سایت استاد حسین انصاریان (بخش مقالات استاد) به نشانی Erfan.ir

چهارشنبه 19/10/1386 - 13:11
دعا و زیارت
 

بسم الله الرحمن الرحیم

از چهار عامل خطر بپرهیزید تا به خدا برسید

یكى از پیران معرفت را پرسیدند كه : عارف را چگونه باید كه باشد ؟

گفت : چنان باید كه از میان خویش و آن خداوند خویش چهار چیز بردارد :

1 ـ یكى ابلیس را و هر چه او خواهد و خواست وى معصیت بُوَد ، كه اندر وى زوال ایمان بُوَد ، و اندر زوال ایمان دوزخ جاودان بود .

( كَمَثَلِ الشَّیْطَانِ إِذْ قَالَ لِلاِْنسَانِ اكْفُرْ فَلَمَّا كَفَرَ قَالَ إِنِّی بَرِیءٌ مِنكَ إِنِّی أَخَافُ اللهَ رَبِّ الْعَالَمِینَ * فَكَانَ عَاقِبَتَهُمَا أَنَّهُمَا فِی النَّارِ خَالِدَیْنِ فِیهَا وَذلِكَ جَزَاؤُا الظَّالِمِینَ ) . (2)

در مثل مانند شیطانند كه از انسان خواست به خدا كافر شود ، پس از آن كه انسان از طاعت حق روى گرداند و از عبادت الهى برید ، گفت من از تو بیزارم كه از عذاب پروردگار عالمین مى ترسم .

پس عاقبت شیطان و آدمى كه بخواست او كافر شد این است كه هر دو در آتش دوزخ مخلّدند و این دوزخ كیفر متجاوزان است .

2 ـ و دیگر نفس و آنچه خواهد ، كه نفس بدان كارى كند بد ، و بد كردارى را جاى آتش بود ، چنان كه گفت در قصه یوسف صدیق :

( وَمَا أُبَرِّئُ نَفْسِی إِنَّ النَّفْسَ لاََمَّارَةُ بِالسُّوءِ إِلاَّ مَا رَحِمَ رَبِّی إِنَّ رَبِّی غَفُورٌ رَّحِیمٌ ) . (3)

من خودستائى نكرده ، نفس خویش را از عیب و تقصیر مبرا نمى دانم زیرا نفس به شدت انسان را به كارهاى زشت و ناروا مى خواند جز آن كه خدا به لطف خاص خود انسان را حفظ كند ، كه خداى من بسیار آمرزنده و مهربان است .

3 ـ و دیگر هواى تن را و آنچه او خواهد ، و اندرین جهان هر كه به راحت بود بدان جهان رنج برد چنان كه گفت حق تعالى :

( أَرَأَیْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلهَهُ هَوَاهُ ) . (4)

اى رسول من دیدى حال آن كس كه هواى نفس خود را معبود خویش گرفت « چگونه به ضلالت و گمراهى افتاد و هلاك گشت و به عذاب ابد دچار شد ؟ !

4 ـ چهارم دنیا را و آنچه او خواهد دست بازدارى ، كه دنیا از تو خدمت خواهد و فراموشى آخرت خواهد قوله تعالى :

( فَأَمَّا مَن طَغَى * وَآثَرَ الْحَیَاةَ الدُّنْیَا * فَإِنَّ الْجَحِیمَ هِیَ الْمَأْوَى ) . (5)

و اما چون كسى طغیان كند دنیا را بر آخرت بخواهد ، پس جهنم جایگاه اوست .

پس چون بنده عارف ، این چیزها را از میان برداشت معرفت قرار گرفت ، و حلاوت معرفت یافت ، پس هر كه با ابلیس صحبت كند از هاویه نرهد كه با خداوند صحبت كند از این همه برهد .

برگرفته از سایت استاد حسین انصاریان (بخش مقالات استاد) به نشانی Erfan.ir

چهارشنبه 19/10/1386 - 13:11
دعا و زیارت
 

بسم الله الرحمن الرحیم

حیات پس از مرگ صفحه 76 الی 80

فصل چهارم

برزخ در آیینه عترت

سیمایی روشن‏تر

در گفتار پیشین، برزخ را در قرآن بررسی نمودیم؛ اینك، برای اینكه سیمایی روشن‏تر از این جهان بیابیم، این موضوع را در سخنان گرانبهای نغمه‏پردازان راستین وحی پی‏می‏گیریم.

اخبار و احادیثی كه از اهل بیت عصمت و طهارت علیهم‏السلام در این‏باره وارد شده است، علاوه بر اینكه صراحت بیشتری در حیات برزخی و زندگی قبر دارد، تا حدودی چگونگی و كیفیت آن عالم را روشن می‏نماید؛ هر چند تا مادامی كه پای در آن جهان نگذاریم از پی‏بردن به حقایق آن جهان ـ چنان كه هست ـ عاجزیم؛ لیكن بنا به فرموده امیرمؤمنان، حضرت علی علیه‏السلام :

«[انسانهای اهل ذكر، چنان به آخرت و جهان پس از مرگ، یقین دارند كه] گویی دنیا را به پایان رسانده و وارد آخرت شده‏اند. آنان،

ماورای دنیا را می‏بینند؛ گویا بر حالات پنهانی برزخیان آگاهند؛ آن جهان را می‏نگرند و انگار كه قیامت، وعده‏هایش را بر ایشان عملی ساخته است.

پس، پرده از اوضاع آن عالم را از جلوی مردم دنیا برداشته‏اند [و آنچه را به نور ایمان و یقین دیده‏اند، فاش كرده‏اند] به طوری‏كه گویی ایشان می‏بینند و می‏شنوند چیزهایی را كه دیگران نه می‏بینند و نه می‏شنوند».1

بنابراین، تنها از طریق اینگونه انسانهای اهل ذكر ـ كه امامان معصوم علیهم‏السلام نمونه بارز و از مصادیق آشكار آنند ـ می‏توانیم از برخی پدیده‏های جهان دیگر آگاه شویم؛ زیرا آنان برای برداشتن حجابها از برابر خود و مشاهده آن جهان ـ به اذن خدا ـ توانا و قادرند و چون در گفتارشان ذره‏ای خطا و اشتباه راه ندارد، گفته‏هایشان بر ما حجت است.

***

برای اینكه دیده‏ها و یافته‏های آن ستارگان پرفروغ عالم

________________________________________

1 . «نهج البلاغه»، شرح و ترجمه فیض الاسلام، خ213، ص704. (با استفاده از: «شرح فشرده‏ای بر نهج البلاغه»، امامی ـ آشتیانی، ج2، خ222، ص430 ـ 404، مؤسسه مطبوعاتی هدف):

«فكأنما قطعوا الدنیا إلی الآخرة وهم فیها فشاهدوا ماوراء ذلك،فكأنما اطلعوا غیوب اهل البرزخ فی طول الاقامة فیه،وحققت القیامة علیهم عداتها،فكشفوا غطاء ذلك لاهل الدنیا حتی كانهم یرون ما لایری الناس ویسمعون ما لایسمعون».

________________________________________

انسانیت روشن‏تر شود، در این گفتار به اختصار و در گفتارهای آتی به طور مفصل، از اخبار و روایات رسیده از آنان بحث می‏كنیم.

موضوعات برزخ

روایات فراوانی در این باب وارد شده است. علامه مجلسی رحمه‏الله ، شیخ كلینی قدس‏سره ، فیض كاشانی رحمه‏الله و... مجموعه عظیمی از این روایات را در جلد ششم بِحارالانوار، جلد سوم فروع الكافی، جلد هشتم المحجة البیضاء و... جمع آوری نموده‏اند.

در این قسمت، گلچینی از مجموع عظیم روایات برزخ را به ترتیب گفتارهای این كتاب می‏آوریم:1

1 ـ در آستانه ورود:

قالَ النبی صلی‏الله‏علیه‏و‏آله : «مَنْ اَحَبّ لِقاءَ اللّه‏ِ، اَحَبَّ اللّه‏ُ لِقاءَه؛ وَمَن كَرِهَ لِقاءَ اللّه‏ِ، كَرِهَ اللّه‏ُ لِقاءَه».2

پیامبر اكرم صلی‏الله‏علیه‏و‏آله فرمود: «هر كه مشتاق دیدار خداست، خدا هم مشتاق دیدار اوست و هر كه دیدار خدا بر او ناپسند است، خدا هم دیدار او را ناپسند دارد».

________________________________________

1 . مباحث این كتاب در ده گفتار بیان شده است كه درباره هر گفتار، یك حدیث به عنوان شاهد و گواه آورده می‏شود و چون در گفتارهای مربوط، توضیحات لازم داده خواهد شد، در اینجا از تفسیر و توضیح خودداری و فقط به بیان حدیث می‏پردازیم.

2 . «المحجة البیضاء»، ج8، ص243. «بحار»، ج6، ص133.

________________________________________

2 ـ ماهیت برزخ:

قالَ الصّادِقُ علیه‏السلام : «... اَمّا فی الْقِیامَةِ فَلَكُمْ فِی الْجَنَّةِ بِشَفاعَةِ النَّبیِّ الْمُطاعِ وَ وَصیّ النّبیِّ؛ وَلكنّی وَاللّه‏ِ أَتَخَوَّفُ عَلیْكُمْ فِی البَرْزَخِ!».

قیل: وَمَا الْبَرْزَخُ؟

قالَ: «اَلْقَبْرُ مُنْذُ حینِ مَوْتِهِ اِلَی یَوْم القِیامَةِ».1

امام صادق علیه‏السلام فرمود: «شیعیان ما، با شفاعت پیامبر و امامان معصوم علیهم‏السلام در قیامت، همگی بهشتی‏اند؛ امّا سوگند به خدا، از وضع و حالتان در برزخ، خوف دارم» [زیرا، در برزخ، دیگر شفاعت نیست!]

پرسیدند: برزخ چیست!؟

فرمود: «از هنگام مرگ تا روز قیامت».

3 ـ برزخ در آیینه وحی:

قالَ الصّادِقُ علیه‏السلام : «فَاَمّا اِنْ كانَ مِنَ الْمُقَرَّبینَ فَرَوْحٌ وَ رَیْحانٌ فی قَبْرِه، وَجَنَّتُ نَعیمٍ فی الأخِرَة؛ وَ اَمّا اِن كانَ مِنْ الْمُكَذِّبینَ الضّالّینَ فَنُزُلٌ مِنْ حَمیمٍ فی قَبْرِهِ وَتَصْلِیَةُ جَحیمٍ فِی اْلآخِرَة».2

امام صادق علیه‏السلام [در تفسیر آیات 88 تا 94 سوره واقعه، چنین] فرمود: «اگر از نیكان نزدیك به درگاه خدا باشد، در قبرش آسوده و شادمان است و در آخرت نیز در بهشت جاودان خواهد بود.

________________________________________

1 . «الكافی»، ج3، ص242. «بحار»، ج6، ص267. «سفینة البحار»، الشیخ عباس القمی، ص71، انتشارات سنایی.

2 . «تفسیر القمی»، ج2، ص350. «بحار»، ج6، ص267.

________________________________________

اگر از بدان گمراه باشد، در قبرش آب جوشان بدو آشامند و در آخرت نیز جایگاهش آتش است».

4 ـ برزخ در آیینه عترت:

قالَ النبیُّ صلی‏الله‏علیه‏و‏آله : «إنّی كُنْتُ أَنْظُرُ اِلی اْلاِبِلِ وَالْغَنَمِ وَاَ نَا اَرْعاها ـ وَلَیْسَ مِنْ نبیٍّ الاّ وَقَدْ رَعَی الْغَنَمَ ـ وَكُنْتُ أَنْظُرُ اِلَیْها قَبْلَ النبُوَّةِ وَهِیَ مُتَمَكِّنَةٌ فِی الْمَكینَةِ مَا حَوْلَها شَیْءٌ یُهَیِّجُها حَتّی تَذْعَرَ فَتَطیرُ، فَأَقُولُ: ما هذا!؟ وَاَعْجَبُ! حَتّی حَدَّثَنی جبْرئیلُ علیه‏السلام : اَنَّ الْكافِرَ یُضْرَبُ ضَربَةً ما خَلَقَ اللّه‏ُ شَیْئا اِلاّ سَمِعَها وَیَذْعَرُ لَها اِلاّ الثَّقَلَیْنِ؛ فَقُلْنا: ذلِك لِضَرْبَةِ الْكافِر؛ فَنَعُوذُ بِاللّه‏ِ مِنْ عَذابِ الْقَبْر».1

پیامبر اكرم صلی‏الله‏علیه‏و‏آله فرمود: «همه پیامبران، زمانی چوپان بودند ـ من هم، پیش از رسیدن به این مقام، چوپان بودم ـ گاهی می‏دیدم كه گوسفندان وشتران بی‏جهت، رم كرده‏اند و با ترس و وحشت سر از چرا بر می‏دارند.

از این موضوع، بسیار در شگفت بودم، تا اینكه پس از پیامبری، فرشته وحی[جبرئیل امین] ماجرا را برایم چنین گفت:

هنگامی كه كافری را در قبر تازیانه می‏زنند، همه موجودات ـ غیر از جن و انس ـ صدای ضربات تازیانه را می‏شنوند وبا شنیدن این صدای مهیب وحشت و ترس بر آنها چیره می‏شود.

پس گفتم: آن به خاطر زدن كافر بوده است، پس پناه بر خدا از عذاب سخت قبر!».

________________________________________

1 . «الكافی»، ج3، ص233. «بحار»، ج1، ص226.

________________________________________

5 ـ ترسیمی از «حیات برزخی»:

قالَ الصّادِقُ علیه‏السلام : «فَاِذا قَبضَهُ اللّه‏ُ عَزَّوَجَلَّ صَیَّرَ تِلْكَ الرُّوحَ فی قالبٍ كَقالِـبِه فِی الدُّنْیا؛ فَیأكُلُونَ و یَشْرَبُونَ؛ فَاِذا قَدِمَ عَلَیْهِمُ الْقادِم، عَرَفُوهُ بِتِلْكَ الصُّورَةِ الّتی كانَتْ فِی الدُّنیا».1

امام صادق علیه‏السلام فرمود: «هنگامی كه خداوند، جان مؤمن را بگیرد، او را در كالبدی همانند دنیا قرار می‏دهد و [با آن قالب از خوردنی‏ها و آشامیدنی‏های بهشت برزخی] می‏خورند و می‏آشامند؛ و اگر كسی بر آنان وارد شود[به همان شكل و قیافه‏ای كه در دنیا داشتند] ایشان را می‏شناسند».

6 ـ وادی برزخ:

قال علیٌّ علیه‏السلام لاِبْن نُباتَةَ مِنْ اَصْحابِه: «لَوْكُشِفَ لَكُمْ لَرَأیتُمْ أرْواحَ الْمُؤمنینَ فی هَذا الظَّهْرِ، حَلْقا یَتَزاوَرُون وَ یَتَحَدَّثُونَ؛ اِنَّ فی هذا الظَّهْر رُوحُ كلِّ مُؤمِنٍ، وَ بِوادِی بَرَهُوتَ نسمَةُ كلِّ كافِرٍ».2

امام علی علیه‏السلام به ابن نباته فرمود: «اگر، [حجاب برزخی كنار رود و آن جهان[ بر شما نمایان گردد، هر آیینه ارواح مؤمنان را در پشت این شهر [نجف[ خواهید دید كه حلقه‏وار گردهم آمده؛ با هم دیدار كنند و سخن گویند.

روح هر مؤمنی در اینجاست3 و ارواح كفار در وادی برهوت».

________________________________________

1 . «الكافی»، ج3، ص245. «بحار»، ج6، ص269. «المحجة البیضاء»، ج8، ص300.

2 . «بحار الانوار»، ج6، ص243.

3 . در گفتار 5 خواهد آمد كه بهشت برزخی در وادی السلام؛ و وادی السلام نیز از توابع نجف اشرف است.

برگرفته از کتاب حیات پس از مرگ به نویسندگی علــی‏محمّد اســدی

چهارشنبه 19/10/1386 - 13:9
دعا و زیارت
 

بسم الله الرحمن الرحیم

از موانع نماز 1 ـ شراب

  موانع نماز

در راه حركت انسان به سوى نماز ، این واقعیت پر بركت الهى ، موانعى هست ، كه لازم است ، عاشق نماز ، با تمام وجود با این موانع به مبارزه برخیزد ، سستى در مقابل این موانع ، انسان را از فیض با عظمت نماز باز داشته و از رحمت حضرت حق محروم مى كند ، در متن قرآن مجید در باره موانع نماز در ضمن چند آیه مى خوانیم :

( یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنَّمَا الْخَمْرُ وَالْمَیْسِرُ وَالاَْنْصَابُ وَالاَْزْلاَمُ رِجْسٌ مِنْ عَمَلِ الشَّیْطَانِ فَاجْتَنِبُوهُ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ * إِنَّمَا یُرِیدُ الشَّیْطَانُ أَنْ یُوقِعَ بَیْنَكُمُ الْعَدَاوَةَ وَالْبَغْضَاءَ فِی الْخَمْرِ وَالْمَیْسِرِ وَیَصُدَّكُمْ عَن ذِكْرِ اللهِ وَعَنِ الصَّلاَةِ فَهَلْ أَنْتُمْ مُنْتَهُونَ )(1) .

اى كسانى كه ایمان آورده اید جز این نیست كه شراب و قمار و بت ها و تیرهاى قرعه ، برنامه هاى پلیدى است از عمل شیطان ، دورى از آنها بر شما واجب است ، كه رستگارى شما در گرو دورى از آنهاست .

بطور حتم شیطان مى خواهد میان شما در مسئله خمر و قمار دشمنى و كینه بیندازد و شما را از یاد خدا و از نماز باز دارد ، آیا این كارها را ترك مى كنید ؟

( قُلْ أَنفِقُوا طَوْعاً أَوْ كَرْهاً لَن یُتَقَبَّلَ مِنكُمْ إِنَّكُمْ كُنتُمْ قَوْماً فَاسِقِینَ * وَمَا مَنَعَهُمْ أَن تُقْبَلَ مِنْهُمْ نَفَقَاتُهُمْ إِلاَّ أَنَّهُمْ كَفَرُوا بِاللهِ وَبِرَسُولِهِ وَلاَ یَأْتُونَ الصَّلاَةَ إِلاَّ وَهُمْ كُسَالَى وَلاَ یُنفِقُونَ إِلاَّ وَهُمْ كَارِهُونَ )(2) .

به منافقین دو رو و پست بگو :

انفاق كنید به حال رغبت یا اكراه ، این انفاق از شما پذیرفته نخواهد شد ، به حقیقت كه شما گروهى فاسق هستید .

چه مانع شد اینان را كه انفاقشان پذیرفته نشود مگر كفرشان به خدا و رسول خدا ، اینان به نماز حاضر نمى شوند مگر با حال كسالت ، و انفاق نمى كنند مگر از روى بى رغبتى !

آنچه به عنوان موانع نماز از آیات ذكر شده استفاده مى شود مى توان در چهار قسمت خلاصه كرد :

1 ـ شراب

2 ـ قمار

3 ـ بت پرستى

4 ـ تظاهر و خودنمائى

در اینجا لازم است به توضیح هر یك از این چهار مانع اقدام شود ، باشد كه گمراهى با خواندن آن از خواب غفلت بیدار گردد .

1 ـ شراب

مشهور است كه مخترع شراب شیطان رجیم بود ، او با اختراع این ماده فساد كه اهل دل آن را ام الخبائث نامیده اند ، به عقل و قلب و روح و ایمان و عمل و ادب و تربیت انسان حمله برد ، و در این حمله ناجوانمردانه هم در طول تاریخ موفق بود ، زیرا آنان كه به این ماده فساد آلوده شدند ، قواى عاقله را از دست دادند ، و در نتیجه تبدیل به حیوانى بى فكر شدند ، و چون از اندیشه در عواقب امور بازماندند ، از اثر بى فكرى به انواع گناهان و معاصى آلوده شدند ، و در آلودگى به معاصى حركت الهى قلب و روح را از دست داده خود را به هلاكت ابدى دچار كردند !

امتیاز انسان بر سایر موجودات عالم به عقل اوست ، چون عقل را از دست بدهد ، از تمام موجودات بى ارزش تر و پست تر مى گردد .

عقل حوزه جاذبه ، تكالیف و مسؤولیت هاى الهى و انسانى است ، وقتى جاذبه این حوزه نورانى از دست برود ، خود بخود ظرف وجود و صفحه حیات از تابش نور پر فروغ تكلیف و مسئولیت محروم مى گردد .

كسى كه از نور عقل و تفكر بهره مند است ، جز به سوى خیر دنیا و آخرت حركتى ندارد ، عقل محبوب ترین خلق خداست ، و عاقل كه عقلش را بكار گیرد محبوب ترین بنده الهى است .

در آثار « طبسى » صفحه سى و یك آمده :

بدان كه تفكر سیر انسانى است از مبادى به مقاصد ، و نظر را همین معنا گفته اند .

و هیچ كس از مرتبه نقصان به مرتبه كمال نتواند رسید الا به سیرى ، و به این سبب اول واجبات تفكر و نظر است .

و بدان كه مبادى سیر ، كه از آنجا حركت باید كرد ، آفاق و انفس است ، و سیر استدلال است از آیات هر دو ، یعنى از حكمت هائى كه در هر ذره از ذرات هر یكى از این دو كون یافته شود ، بر عظمت و كمال مبدع هر دو ، تا مشاهده نور ابداع او در هر ذره ذره كرده شود :

( سَنُرِیهِمْ آیَاتِنَا فِی الاْفَاقِ وَفِی أَنفُسِهِمْ حَتَّى یَتَبَیَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَقُّ )(3) .

تفكر اسباب را به حق قائم دیدن است ، و فاضل ترین اعمال ، فكرت است و ورع .

بدان كه هر كه را سخن نه از سر حكمت است آن عین آفت است ، و هر كه را خاموشى نه از سر فكرت است آن همه شهوت و غفلت است ، و هر نظر كه نه از سر عبرت است آن همه سهو و زلت است .

قالَ النَّبِیُّ تَفَكُّرُ ساعَة خَیْرٌ مِنْ عِبادَةِ سَبْعینَ سَنَةً .

بعثت انبیاء و امامت امامان بنا به فرموده على(ع)  در خطبه اول نهج البلاغه براى حركت فكرى انسان بوده .

اگر بخواهید آثار و نتائج و محصولات و ثمرات اندیشه و فكر را در طول تاریخ به حساب بیاورید ، در هیچ كتاب و كتابخانه اى گنجایش نخواهد داشت .

تمام كتب علمى ، و تمدن با عظمت انسانى بر این صفحه خاك و در این میدان تابناك نتیجه اندیشه انسان در امور مادى و معنوى است .

شما خود فكر كنید كه شراب این دو ماده فساد ، چه تیشه اى به ریشه انسانیت ، كه عبارت از قوه اندیشه اوست مى زند ، و چگونه آدمى را از دست راه راست الهى و صراط مستقیم ربانى به كجى و ضلالت مى برد ، حركت در راه راست چه سودها ، و سیر در راه ضلالت چه ضررها و خسارتها براى انسان دارد ؟

امام باقر (علیه السلام) مى فرماید :

شراب خوار با روى سیاه ، دهان كج ، زبان بیرون آمده ، و با ناله و فریاد سخت از شدت تشنگى وارد قیامت مى شود ، و از چاهى كه چرك بدن زناكاران در آن است به او مى آشامانند !

امام ششم (علیه السلام) به یونس بن ظبیان فرمود :

از طرف من كه به مردم لطف و محبت دارم بگو : هر كس یك جرعه شراب بنوشد ، خداوند و ملائكه و انبیاء و مؤمنان او را لعنت مى كنند ، مستى شراب روح ایمان را از كالبد برده و بجایش روح پست و كثیف و لعنت شده قرار مى دهد .

پیامبر بزرگ در مسئله شراب ده طائفه را لعنت كردند :

غرس كننده مُو ، نگهبان آن ، فشار دهنده انگور جهت شراب ، خورنده ، ساقى ، حمل كننده ، تحویل گیرنده ، خریدار ، فروشنده ، دریافت كننده پول .

پیامبر فرمودند :

از اولین برنامه هائى كه خداوند منع فرمود ، عبارت است از بت پرستى ، شرابخوارى .

و نیز آن حضرت فرموده :

شراب خوارى مبدء تمام گناهان است(4) .

امام ششم (علیه السلام) مى فرماید :

شراب منع تمام آلودگى هاست و شراب خوار ، تكذیب كننده قرآن است ، زیرا اگر قرآن را باور داشت ، حرامش را حرام مى دانست ! !

امام باقر (علیه السلام) مى فرماید :

خداوند به چیزى همانند شرابخوارى معصیت نشده ، براى شراب خوار مست زناى با مادر و دختر و خواهر امرى است عادى ، زیرا به هنگام مستى ، آنان را تشخیص نمى دهد كه چه كسى هستند و نیز براى مشروبخوار ترك نماز برنامه اى است سهل و آسان .

به امیرالمؤمنین (علیه السلام) عرضه داشتند ، شما فرموده اید شراب از دزدى و زنا بدتر است فرمود : آرى ، زناكار ممكن است گناه دیگرى مرتكب نشود ، ولى شراب خوار چون مست شد زنا مى كند ، آدم مى كشد ، و نماز را ترك مى نماید(5) .

در این روایات ملاحظه كردید ، كه از جمله موانع راه نماز آلوده بودن به شراب است .

دانــــــا نخورد شراب و مستى نكند *** با طبع بلند میل پستى نكند

خوشبخت كسى بود كه اوقات عزیز *** صرف هوس و هواپرستى نكند

مضرات شراب و شرابخوارى ، و خسارتهائى كه از این ناحیه به تاریخ حیات خورده قابل شمردن نیست ، همین بس كه در باره شراب در روایات خواندید كه شراب ریشه همه خبائث و آلودگى ها و گناهان است .

ابلیس شبى رفــت به بالین جوانى *** آراسته با شكل مهیبى سر و بر را

گفتا كه منم مرگ اگر خواهى زنهار *** باید بگزینى تو یكى زین سه خطر را

یا آن پدر پیـــــر خودت را بكشى زار *** یا بشكنى از مادر خود سینه و سر را

یا آن كه بنوشى و سه جامى تو از این مى *** تا آن كه بپوشم زهلاك تو نظر را

لرزید از این بیم جوان بر خود و جا داشت *** كز ترس فتد لرزه بتن ضیغم نر را

گفتا پدر و مادر مـــــــن هر دو عزیزند *** هرگز نكنم ترك ادب این دو نفر را

لكن چو به مى دفع شر از خویش توان كرد *** نوشم دو سه جامى و كنم دفع خطر را

نوشید دو جامى و چو شد خیره زمستى *** هم مادر خود را زد و هم كشت پدر را

اى كاش شود خشك بن تاك ، خداوند *** زین مایه شر حفظ كند نوع بشر را

-----------------------------------------------------------------

1 ـ سوره مائده (5) : 90 ـ 91 .

2 ـ سوره توبه (9) : 53 ـ 54 .

3 ـ سوره فصلت (41) : 53 .

4 ـ تمام این روایات در وسائل 17 / است .

5 ـ وسائل 17 / 250 .

برگرفته از سایت استاد حسین انصاریان (بخش مقالات استاد) به نشانی Erfan.ir

سه شنبه 18/10/1386 - 13:16
دعا و زیارت
 

بسم الله الرحمن الرحیم

حیات پرفروق حضرت امام زین العابدین(علیه السلام) قسمت 3

3. گذشت عجیب امام از استاندار معزول

هشام بن اسماعیل از طرف عبدالملك مروان به استاندارى مدینه منصوب شد.

مقام ریاست او را به دایره غرور و كبر و ستم و ظلم كشید، حقّ را ناحقّ كرد، و هر چه در توان داشت به میدان آورد. از افرادى كه ازاو رنج بسیار و آزار فراوان دیدند حضرت زین الابدین علیه السّلام بود.

پس از مدّتى از مقامش عزل شد. استاندار جدید مدینه به نام وَلید، ماموریّت یافت استاندار قدیم را در برابر مردم به ستونى ببندد، تا هر كس بخواهد آزارهاى او را تلافى كند بتواند!

در چنان حالى مى گفت تمام وحشت من از برخورد با زین العابدین است، زیرا وى را زیاد آزار داده ام.

امام در آن هنگام به یاران و دوستانش فرمود، به هیچ صورت متعرّض وى نشوید، آنگاه به دیدن هشام بن اسماعیل رفت و فرمود: پسر عمو از آنچه برایت پیش آمده ناراحتم، آنچه دوست دارى از من بخواه كه من در اجابت درخواست تو مضایقه ندارم. هشام بن اسماعیل فریاد زد: اَللّهُ أعْلَمُ حَیْثُ یَجْعَلُ رِسالَتَهُ(11)

4. از تو درامانم

وجود مقدّسش، روزى یكى از خدمتكارانش را دوبار صدا زد، از پاسخ دادن خوددارى كرد. چون بار سوّم جواب داد، حضرت فرمود: صداى مرا در دوبار گذشته نشدنیدى؟ عرضه داشت: چرا، فرمود: چرا جوابم را نمى دادى؟ گفت: یابن رسول اللّه از سیاستت در امان بودم. امام چهارم زبان به شكر گشود و به پیشگاه حقّ عرضه داشت: خدا را سپاس كه مملوكان من خودشان را از این بنده ربّ در امان مى بینند.

5. اینهمه عنایت از كجاست

خانواده هاى فقیرى در مدینه بودند كه از وسائل زندگى و خورد و خوراك آنچه كم داشتند تأمین مى شد، ولى نمى دانستند اینهمه لطف و مرحمت و اینگونه مهر و عنایت از كجاست. چون زین العابدین علیه السّلام شهید شد و تمام آن برنامه ها به تعطیلى رسید، دانستند كه منبع آنهمه فیض و فضیلت حضرت سجّاد علیه السّلام بود!

6. دیونت بر عهده من است

زید بن اُسامة بن زید به وقت مشاهده آثار مرگ به سختى گریست. حضرت سجّاد در حالى كه ناظر وضع او بود، سبب گریه و ناله او را پرسید. عرضه داشت: پانزده هزار درهم بدهكارم، آنچه از من مى ماند خلإ قرضم را پُر نمى كند. حضرت فرمود: تمام دیونت بر عهده من است، از گریه خوددارى كن كه هم اكنون به هیچ كس بدهكار نیستى. آنگاه به اداى دَین زید اقدام كرد و او را از سختى حقّ النّاس نجات داد.


7. در مسیر مسجد

در شبى سرد غلامى از غلامانش آن حضرت را در مسیر مسجد دید در حالیكه جبّه و لباس و عمامه اى از خز بر سر داشت و با خوشبوترین عطرخود را زینت داده بود. عرضه داشت: مولاى من در این ساعت با این وضع و شكل كجا مى روى؟ فرمود: مسافر مسجد جدّم رسول خدایم، تا برنامه ازدواج با حورالعین را براى خود فراهم آورم...

چه نیكوست كه تمام مسلمانان براى رفتن به مسجد جهت انجام نماز جماعت علاوه بر نیّت خالص، از بهترین لبس و خوشبوتریت عطر استفاده كنند، تا در برخورد با یكدیگر غرق در نشاط و انبساط گشته، و محلّ عبادت هم بطور دائم از بهداشت و طهارت برخوردار باشد.


8. روزى حلال صدقه خدا بر بندگان است

براى كسب معاش اوّل صبح از خانه بیرون مى رفت. چون به آن حضرت مى گفتند: این وقت روز كجا مى روى؟ مى فرمود: جهت صدقه دادن به عیالاتم مى روم. با تعجّب عرضه مى داشتند؟ صدقه پاسخ مى داد: آرى آنچه از حلال به دست مى آید، صدقه حقّ بر بندگان است.


9. دوست دارم تسلیم محض باشم

امام چهارم علیه السّلام مى فرماید: به بیمارى سختى دچار شدم. پدرم حضرت حسین علیه السّلام به من فرمود: چه میل دارى؟ عرضه داشتم: میل دارم نسبت به خود براى حضرت حقّ تعیین تكلیف نكنم; او آنچه به نفع من است از باب لطف و مهرش تدبیر مى كند، من علاقه دارم در پیشگاه حضرتش تسلیم محض باشم. پدرم فرمود: آفرین، با ابراهیم خلیل هماهنگ شدى، به هنگامى كه مى خواستند او را در آتش بیندازند، جبرئیل به او گفت: چه حاجتى دارى؟ پاسخ داد براى حقّ تعیین تكلیف نمى كنم; او مرا كفایت مى فرماید كه بهترین وكیل من در تمام شئون حسات است.


10. سرگذشتى عاشقانه

روزى از روزها كنیزش از ابریقى گلین به روى دستش جهت وضو آب مى ریخت، از بى توجّهى كنیز آفتابه رها شد و پیشانى حضرت را مجروح كرد!

حضرت سربلند كرد; كنیز عرضه داشت: خداوند عزّوجلّ مى فرماید: وَ الْكاظِمینَ الْغَیظَ

حضرت فرمود: خشمم را فرو خوردم.

عرضه داشت: وَ الْعافینَ عَنِ النّاسِ

فرمود: از تو گذشت نمودم.

گفت:  وَ اللّه یُحِبُّ الْمُحْسرنینَ

فرمود: برو در راه خدا آزادى!


11. داستانى بسیار عجیب

امام صادق علیه السّلام مى فرماید: مرد هرزه اى در مدینه بود كه مردم از اطوار و افعال و حركات و اداهاى او مى خندیدند.

روزى در حالى كه حضرت علىّ بن الحسین با دو نفر از خادمانش در حركت بود، به دنبال آن جناب آمد و قصد كرد كارى خنده دار انجام دهد; در برابر دیدگان مردم عباى حضرت را از گردن آن جناب كشید، سپس دور شد; دوباره آمد عبا را برداشت و فرار كرد; آنگاه بازگشت و عبا را به طرف آنجناب انداخت. حضرت بدون آنكه به وى التفات كند، فرمودند: این شخص كیست؟ عرضه داشتند: دلقكى است كه مردم مدینه را مى خنداند، حضرت فرمودند: به او بگوئید: براى خداوند روزى است كه در آن روز اهل باطل غرق در خسارتند.


12. واقعه اى حیرت آور

امام صاق علیه السّلام مى فرمایند: حضرت سجّاد در سفرهاى خود با كسانى همراه مى شدند كه آن حضرت را نشناسند، و با آنان شرط مى كرد در تمام امور قافله را خدمت كند!

همراه با قافله به سفر رفت; از هیچ خدمتى نسبت به آنان مضایقه نفرمود. شخصى در برخورد به كاروان حضرت را شناخت. از اهل قافله پرسید، این انسان والا را مى شناسید؟ گفتند: نه!

گفت: او حضرت علىّ بن الحسین علیه السّلام است. به جناب حضرت هجوم بردند و دست و پایش را غرق بوسه كردند و آن مقام بزرگ عرضه داشتند: مى خواستى دچار عذاب حقّ شویم! اگر ترا نمى شناختم و خداى ناخواسته با دست و زبان به آزارت بر مى آمدیم چه مى كردیم! بى شك به هلاكت ابدى دچار مى شدیم.

حضرت سجّاد فرمودند: من یك بار با قافله اى همفسر شدم; آنان مرا مى شناختند; محض رسول خدا به آنچه شایسته آن نبودم از من پذیرائى و احترام كردند; من به آن خاطر از كار خیر باز ماندم; اینبار با شما آمدم كه مانند گذشته گرفار نشوم، كه اینگونه سفر براى من محبوب تر است!!

برگرفته از سایت استاد حسین انصاریان (بخش مقالات استاد) به نشانی Erfan.ir

سه شنبه 18/10/1386 - 13:14
دعا و زیارت
 

بسم الله الرحمن الرحیم

حیات پس از مرگ صفحه 71 الی 75

«یا أَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ ارْجِعی إلی رَبِّكِ راضِیَةً مَرْضِیَّةً فَادْخُلی فی عِبادی وَادْخُلی جَنَّتی»1

ای نفس قدسی آرام! به نزد پروردگارت باز آی در حالی كه خدایت از تو خشنود است و تو هم از خدایت خشنود؛ باز آی و در صف بندگان خاصم درآی! و وارد بهشتم شو!

دسته بندی موضوعی

با اندكی ژرف اندیشی در آیات برزخ، می‏توان آنها را به چهار دسته تقسیم نمود:2

الف ـ گفت و شنود فرشتگان با نیكان:

«الّذینَ تَتَوَفّاهُم الْمَلائِكةُ طَیِّبینَ یَقُولُونَ سَلامٌ عَلیْكُم»3

فرشتگان به پرهیزكاران گویند: «سلام علیكم».

«یا اَیَّتُها النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ ارْجِعی اِلی رَبِّكِ راضِیَةً مَرْضِیّةً»4

فرشتگان به انسانهای صالح گویند: «به سوی پروردگارتان بازآیید!».

ب ـ گفت و شنود فرشتگان با بدان:

«قالَ رَبِّ ارْجَعُونِ لَعَلّی اَعْمَلُ صالِحا فیما تَرَكْتُ، كَلاّ»5

 

________________________________________

1 . فجر (89) آیه 27 ـ 29.

2 . این فكر (دسته بندی در آیات برزخی) را از «حیات اخروی»، شهید مطهری گرفته‏ایم؛ لیكن نظم، روش و نگارشِ بحث، از نگارنده است.

3 . نحل (16) آیه 32.

4 . فجر (89) آیه 27 ـ 28.

5 . مؤمنون (23) آیه 99.

________________________________________

گویند: «مرا بازگردان».

فرشتگان خواهند گفت: «هرگز، بازنخواهی گشت!».

«قالُوا كُنّا مُستَضْعَفینَ فِی اْلاَرْضِ قالُوا اَلَمْ تَكُنْ اَرْضُ اللّه‏ِ واسِعَةً فَتُهاجِروا فیها»1

گویند: «ما مستضعف بودیم».

فرشتگان خواهند گفت: «چرا هجرت نكردید؟»

ج ـ حیات با سعادت نیكان:

«وَلَهُم رِزْقُهم فِیها بُكْرَةً وَعَشِیّا»2

رزق و روزی ـ صبح و شب ـ بدون رنج به آنان می‏رسد.

«بَلْ اَحیاءٌ عِنْدَ رَبِّهم یُرْزَقُون»3

شهدا زنده‏اند و پیش خدا روزی داده می‏شوند.

د ـ حیات بی‏سعادت بدان:

«اَلنّارُ یُعْرَضُونَ عَلیْها غُدُوّا وَ عَشِیّا»4

صبح و شب، آتش بر آنان عرضه می‏گردد.

«مِمّا خَطیئاتِهم اُغْرِقُوا فَاُدْخِلُوا نارا»5

پس از غرق شدن، در آتش افكنده شدند.

________________________________________

1 . نساء (4) آیه 97.

2 . مریم (19) آیه 62.

3 . آل عمران (3) آیه 169.

4 . مؤمن (40) آیه 46.

5 . نوح (71) آیه 25.

________________________________________

برگرفته از کتاب حیات پس از مرگ به نویسندگی علــی‏محمّد اســدی

سه شنبه 18/10/1386 - 13:12
دعا و زیارت
 

بسم الله الرحمن الرحیم

بعثت پیامبر(ص) فرازی مهم از تاریخ اسلام

کلمه بعثت به معنای "برانگیخته شدن" بوده و در اصطلاح به مفهوم فرستاده شدن انسانی از سوی خداوند متعال برای هدایت دیگران است. بعثت پیامبر(ص) یا برانگیخته شدن آن حضرت به مقام رسالت، مهمترین فراز از تاریخ اسلام است که به عنوان حادثه ای بس بزرگ و عظیم نقش مهم و تأثیرگذاری در سرنوشت انسانها داشته است .

بعثت پیامبر اسلام (ص)، حادثه ‌ای بس بزرگ در سرنوشت هدایت بشری بوده و عظمت این امر عاملی بود که خداوند متعال به عنوان مقدمه این امر بزرگ، تربیت و پرورش آن حضرت را به عهده داشته و ایشان را برای آینده دشواری که در پیش رو داشتند، آماده سازد.

در پی همین تربیت الهی بود که پیامبر (ص) در سالهای قبل از بعثت نیز حالات فوق العاده معنوی و مشاهدات روحانی داشته و در نتیجه ایشان تمام این دوران را با پاکی و طهارت و معنویت سپری کرده ‌اند. حضرت علی (ع) می‌ فرمایند: "خداوند بزرگترین فرشته خود را از خردسالی پیامبر، همدم و همراه ایشان ساخت. این فرشته در تمام لحظات شبانه روز با آن حضرت همراه بود و او را به راههای بزرگواری و اخلاق پسندیده و شایسته رهبری می‌کرد."

پیامبر به دلیل همین حالات معنوی و طهارت روحی، ناگزیر از وضع نابسامان مردم و از جهل و فسادی که بر جامعه آن روز و به ویژه در شهر مکه حاکم بود، رنج می ‌بردند.

همچنین به منظور تفکر و عبادت در مکانی خلوت، مدتی محدود در سال را از آنها کناره می‌گرفتند و به کوه حرا می‌ رفتند. این کناره‌ گیری برای حنفا و برخی یکتاپرستان قبل از پیامبر نیز وجود داشته است. می گویند عبدالمطلب، جد بزرگوار پیامبر (ص) پایه ‌گذار این رسم بوده است. او به هنگام ماه رمضان برای خلوت و عبادت به کوه می‌ رفت و مستمندانی را که از آنجا می‌ گذشتند، اطعام می‌نمود.

در واقع می ‌توان گفت که این خلوت‌ گزینی، زمینه ‌ای برای تقویت هرچه بیشتر حیات روحانی رسول اکرم (ص) و مقدمه ‌ای برای بعثت و نزول وحی به آن حضرت بوده است.

در دوران این خلوت ‌گزینی‌ها نیز چون سایر مراحل مختلف زندگی رسول اکرم (ص)، حضرت علی (ع) که پرورش یافته در خانه پیامبر و دامان ایشان است، آن حضرت را همراهی می کرد و گاهی اوقات برای ایشان آذوقه می‌برد.

پس از سپری شدن ایام عبادت، پیامبر به مکه برگشته و پیش از اینکه به خانه خویش بازگردند، خانه خدا را طواف می‌نمودند.

این حالات همچنان ادامه یافت تا اینکه سن آن حضرت به چهل سالگی رسید و خداوند که دل ایشان را برترین و مطیع‌ ترین و خاضع و خاشع ‌ترین دلها در برابر خویش یافت، ایشان را مبعوث کرد و به پیامبری گرامی داشت، تا به وسیله قرآنی که آن را روشن و استوار گردانیده، بندگانش را از پرستش بر بتان خارج ساخته و به پرستش خویش هدایت کند.

نزول اولین وحی

بعثت پیامبر (ص) در روز 27 ماه رجب، پنج سال پس از تجدید بنای کعبه، اتفاق افتاد و پیامبر اکرم  در این هنگام چهل سال داشتند.

پیامبر طبق رسم خویش چند روزی بود که برای عبادت و تفکر به غار حرا آمده بودند. روز بیست و هفتم ماه رجب بود که جبرئیل (یکی از چهار فرشته مقرب الهی و مأمور ابلاغ وحی از جانب پروردگار به پیامبران) به سوی ایشان نازل شد. او بازوی پیامبر را گرفت و تکان داد و گفت: ای محمد بخوان. پیامبر فرمود: چه بخوانم؟ جبرئیل آیات آغازین سوره علق را از جانب خداوند نازل کرد.

همراه اولین نزول وحی و در لحظه بعثت، حوادثی بزرگ اتفاق افتاد که از آن جمله می ‌توان به شنیده شدن صدای ناله ‌ای اشاره کرد. حضرت علی (ع) در این باره می‌گوید: "صدای ناله شیطان را در هنگام نزول اولین وحی به آن حضرت شنیدم. عرضه داشتم: "یا رسول الله این ناله چیست؟" فرمود: "این شیطان است که از اطاعت شدن مأیوس و ناامید شده و چنین به ناله در آمده است." سپس رسول اکرم (ص) اضافه فرمود: "تو می‌ شنوی آنچه را من می‌شنوم و می‌ بینی آنچه را که من می‌ بینم الا اینکه تو مقام نبوت نداری و فقط وزیر و کمک کار من هستی و از راه خیر جدا نمی‌شوی."

حضرت علی (ع) در مواقع مختلف از جمله در دوران خلوت ‌گزینی‌های پیامبر (ص) همراه حضرت بود، این سخن امام علی  در نهج البلاغه نیز به طور خاصی بیان می ‌دارد که ایشان در لحظه نزول اولین وحی، در کنار پیامبر حضور داشته ‌اند. البته مطالعات تاریخی بیانگر آن است که تنها شخصی که در آن لحظات پیامبر را همراهی نموده، امام علی (ع) بود و احدی جز ایشان، ادعای همراهی رسول اکرم در آن لحظات را ننموده است. جبرئیل پس از انجام وظیفه خود و ابلاغ آیات الهی، بار دیگر به آسمان بازگشت.

پیامبر (ص) پس از نزول اولین وحی

قبل از بعثت، به پیامبر (ص) الهاماتی می‌ شد و ایشان حالات فوق العاده ‌ای داشتند. اما کیفیت نزول اولین وحی بر پیامبر و موضوع آن، به ‌طور کلی با الهامات قبل از بعثت ایشان متفاوت بود. این امر سبب شد تا حالات روحی پیامبر و در نتیجه حالات جسمانی ایشان تغییر نماید.

پس از این پیامبر (ص) از کوه پایین آمدند و به سمت مکه و خانه خویش عازم شدند. هنگامیکه به خانه رسیدند ماجرای بعثت خویش را برای همسر گرامیشان حضرت خدیجه (س) بازگو کردند. حضرت خدیجه نیز که در سالهای همسری با پیامبر آثار بزرگی و پیامبری در ایشان را دیده بود، گفت: "به خدا دیر زمانی است که من در انتظار چنین روزی به سر برده ‌ام و امیدوار بودم که روزی تو رهبر خلق و پیغمبر این مردم شوی."

برگرفته از سایت استاد حسین انصاریان (بخش مقالات استاد) به نشانی Erfan.ir

دوشنبه 17/10/1386 - 13:10
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته