• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 380
تعداد نظرات : 62
زمان آخرین مطلب : 5961روز قبل
دعا و زیارت
 

1 ـ آنان با همه وجود از خداوند راضى بودند و حضرت حقّ هم از آنان راضى بود .

پنج شنبه 27/10/1386 - 18:38
دعا و زیارت
 

بسم الله الرحمن الرحیم

حر بن یزید ریاحى قسمت چهارم

در نبرد حقّ و باطل سرفراز آمد حسین *** عاقبت بر ظلمت شب چیره شد نور سحر

كاخ ایمان از شهامت هاى او شد استوار *** نخل دین از جانفشانى هاى او شد بارور

مرد میدان شجاعت آن كه در مردانگى *** سینه سازد پیش تیغ و تیر نامردان سپر

قامت مردانگى افراشت سبط مصطفى *** تا بیاموزد فداكارى به افراد بشر

فرق بین حقّ و باطل بین كه بعد از قرن ها *** جلوه حقّ مانده جاویدان و باطل بى اثر

آستانش كعبه حاجات ارباب یقین *** بارگاهش قبله گاه مردم صاحب نظر

خواست تا خاموش سازد نور یزدان را یزید *** كاخ بیدادش ز باد فتنه شد زیر و زبر

گفت : من آزاد مردم یادگار حیدرم *** میوه بستان زهرا زاده خیر البشر

مظهر ناموس و غیرت آیت مردانگى *** كى شوم تسلیم حكم غاصب بیدادگر

گر كند پیكان زهر آلود قلبم را نشان *** گر بسوزد تشنه كامى تشنه كامان را جگر

من نه آن باشم كه آرم پیش دشمن سر فرود *** كى ز جان بازى بود آزاد مردان را حذر

عزّت و مردانگى را یاد گیرید از حسین *** تا چو جان گیرید در بر شاهد فتح و ظفر

خاك خوشبویش روان راخرّمى بخشد«رسا» *** خرّم آن روزى كه خاكش راچو جان گیرم ببر

 

برگرفته از کتاب با كاروان نور به نویسندگی استاد حسین انصاریان

پنج شنبه 27/10/1386 - 15:33
دعا و زیارت
 

بسم الله الرحمن الرحیم

جابر بن حجاج  از یاران امام حسین (ع)

مامقانى در كتاب رجال خود از او یاد كرده ، و ارباب تاریخ در باره او گفته اند :

او سواركارى بسیار شجاع و انسانى والا و از مردم كوفه و شیعه اى ناب و خالص بود .

وى در كوفه با كمال صلابت با مسلم بن عقیل به عنوان نایب خاص حضرت حسین (علیه السلام) دست بیعت داد ، و هنگامى كه مردم سست پیمان آن شهر ، مسلم را رها كردند ، جابر میان قبیله خود پنهان شد تا زمانى كه شنید حضرت حسین (علیه السلام)به كربلا آمده است .

او با ترفندى شگفت و با حیله اى كارساز و نقشه اى عجیب و تدبیرى غریب ، خود را به لباس دشمن آراست و وارد لشگر عمر سعد شد و در كمال آرامش خود را به كربلا رسانید . آنگاه از صف دشمن جدا شد و به صف دوست پیوست و روز عاشورا به فیض با عظمت شهادت نایل شد ، تا ثابت كند اگر انسان بخواهد صراط الهى را طى كند و به دوست بپیوندد مى تواند ، گرچه مسیرش از لابلاى هزاران دشمن و انواع فتنه ها و بلاها بگذرد .

برگرفته از کتاب با كاروان نور به نویسندگی استاد حسین انصاریان

پنج شنبه 27/10/1386 - 15:31
دعا و زیارت
 

بسم الله الرحمن الرحیم

وهب بن وهب  از یاران امام حسین (ع)

طریحى در كتاب با ارزش منتخب از این جوان كم نظیر و عارف بى بدیل یاد كرده است و محدث قمى در نفس المهموم از روضة الواعظین فتّال نیشابورى و امالى حضرت صدوق نقل مى كند كه : وهب بن وهب مردى نصرانى بود و در مسیر راه با كاروان نور برخورد كرده و خود و مادر و همسرش به دست حضرت حسین (علیه السلام)به شرف اسلام مشرف شدند و به كاروان نور پیوستند و دل از هرچه بود جز حضرت حسین (علیه السلام) گسستند .

روز عاشورا براى رفتن به میدان كارزار و جهاد فى سبیل اللّه از معشوق طلب رخصت كرد ، و چون از شب زفافش با همسرش بیش از هفده روز نگذشته بود مفارقت او بر همسرش گران آمد .

زن در آن وضعیت شگفت ، به شوى خود گفت : اى وهب ! براى من روشن است كه چون تو در ركاب حضرت حسین (علیه السلام) به شهادت رسى در بهشت عنبر سرشت جاى گیرى ، و با حور بهشت هم آغوش شوى ، واجب و فرض است كه در محضر حضرت حسین (علیه السلام) با من عهد استوار و پیمان پایدار بندى كه فرداى قیامت جداى از من در بهشت اقامت ننمایى .

پس هر دو به محضر حضرت حسین (علیه السلام)رسیدند زن به امام ملكوتیان و هادى خاكیان عرضه داشت : مرا از حضرت تو دو خواسته است : نخست این كه این جوان برومند و شوى نیكو صورت و زیبا سیرت به زودى شهید مى شود ، و مرا در این معركه هیچ فریادرسى نیست بنابر این مرا به اهل بیت خویش سپار تا هم چون یكى از خودشان از من محافظت نمایند . و دیگر این كه : امروز وهب شما را گواه گیرد كه فرداى قیامت مرا فراموش نكند .

امام از شنیدن این سخنان به شدت گریست و هر دو درخواست او را اجابت فرمود و خاطر آن زن با معرفت و وفادار را مطمئن ساخت .

وهب براى دفاع از دین به میدان شتافت . در گرماگرم كارزار دو دستش از بدن جدا شد . همسر مهربان و گران قدرش عمود خیمه را بر گرفت و به رزمگاه آمد و فریاد زد : اى وهب ! پدر و مادرم فدایت باد ، چندان كه در توان دارى و قدرت و نیرویت اجازه مى دهد به رزم و جهاد ادامه ده ، و دشمن را از حریم رسول خدا دور كن .

وهب گفت : همسر با وفایم ! چه شده كه مرا به جنگ ترغیب مى كنى و به جهاد تشویق مى نمایى ؟

زن گفت : من خود وقتى صداى

 وَاغُرْبَتَاه وَاقِلَّةَ نَاصِراه وَوَاوَحْدَتاه هَلْ مِنْ ذابٍّ یَذُبُّ عَنّا .

 را از حسین شنیدم دل از حیات شستم و به زندگى دنیا پشت پا زدم و با خود گفتم : زندگى پس از اهل بیت به چه كار آید ؟ اكنون عزم جزم كرده ام تا با این نابكاران بجنگم و جان بر سر این كار دربازم !

وهب گفت : اى زن ! به خیمه ها باز گرد كه تو را جهاد بر عهده نیست .

همسر شیر دلش گفت : من روى از جهاد نتابم تا همراه تو به خون درغلطم و جان ناقابل فداى حسین (علیه السلام)كنم .

وهب چون دست در بدن نداشت كه او را باز دارد ، با دندان جامه همسر برگرفت و از حمله به دشمن باز داشت .

زن خود را از دست وهب رهانید . وهب فریاد برداشت و از حضرت حسین (علیه السلام)براى بازگرداندن همسرش یارى خواست .

امام به میدان آمد و فرمود : خدایتان پاداش خیر دهد ، شما را از سوى اهل بیت من جزاى نیكو باد . اى زن ! به سراپرده زنان بازگرد ; زیرا مقاتلت بر زنان روا نیست .

زن گفت : مولاى من ! بگذار تا بجنگم چون كشته شدن بر من آسانتر از اسارت به دست بنى امیه است .

حضرت فرمود : برگرد تو با زنان ما به یك حال خواهى زیست و نهایتاً او را به زبان نصیحت و موعظت بازگردانید .

از طرف دیگر دشمن به وهب حمله كرد و او را دستگیر نمود و نزد عمر سعد گسیل داشت . عمر سعد گفت : ما اشد صولتك ! حمله ات در این میدان رزم چه سخت و دشوار بود ! و آنگاه فرمان داد تا سر از بدن وهب جدا كردند و آن سر را به سوى سپاه حسین پرتاب كرد . مادر وهب سر بریده دل بندش را گرفت و بوسید و گفت :

« اَلْحَمْدُ لِلّهِ الَّذی بَیَّضَ وَجْهی بِشَهَادَتِكَ بَیْنَ یَدَی اَبی عَبْدِاللّه » .

خدا را سپاس كه به سبب شهادتت در پیش روى حسین مرا آبرومند ساخت .

 سپس روى به دشمن كرد و گفت : اى امت نكوهیده ، و جمعیت عارى از شرف ! و اى مردمان ناخلف ! گواهى مى دهم كه نصارى در كلیسا و یهود در كنیسه بر شما شرف و برترى دارند .

و سپس از روى خشم سر بریده را به سوى سپاه عمر سعد پرتاب كرد ، و آنگاه عمود خیمه را برگرفت و به میدان تاخت و دو نفر از نفرات دشمن را به خاك هلاك انداخت .

حضرت حسین (علیه السلام) به میدان رفت و او را بازگردانید و گفت : بر جاى بنشین كه جهاد بر زنان روا نیست تو و فرزندت وهب با جدّ من پیامبر در بهشت جاى دارید .

آن مادر نیكو سیرت به فرمان امام بازگشت و گفت :

اِلَهی لاَ تَقْطَعْ رَجَائی .

خدایا ! امیدم را به رحمت و عنایاتت و به لطف و كراماتت ناامید مكن .

امام به او فرمود : خدا هرگز امید تو را قطع نخواهد كرد .

برگرفته از کتاب با كاروان نور به نویسندگی استاد حسین انصاریان

پنج شنبه 27/10/1386 - 15:30
دعا و زیارت
 

بسم الله الرحمن الرحیم

جابر بن عروه غفارى   از یاران امام حسین (ع)

شرح شافیه از مقتل خوارزمى روایت مى كند :

جابر بن عروه مردى سالخورده و پارسا بود ، و در جنگ بدر و دیگر جنگ ها در ركاب پیامبر اسلام (صلى الله علیه وآله)براى اعتلاى دین شمشیر زد .

روز عاشورا دستمالى بر پیشانى بسته بود كه ابروانش را از فرو افتادن بر چشم حفظ كند تا از دیدار چهره مبارك و نورانى حضرت حسین (علیه السلام) باز نماند .

امام چون نگریست جابر با آن سالخوردگى و پیرى ـ كه هنگام استراحت و بازنشستگى است ـ با كمال رغبت و شوق آهنگ رزم با دشمن را دارد تا با خون درخت دین را آبیارى نماید ، و چراغ اسلام را روشن نگاه دارد ، و از حریم اهل بیت دفاع نماید ، فرمود :

شَكَرَ اللّهَ سَعْیَكَ یَا شَیْخ .

اى پیرمرد ! خدا به كوشش و جهادت پاداش فراوان دهد .

او ثابت كرد كه انسان براى دفاع از اسلام و كیان انسانیت زمانى به نام بازنشستگى ندارد .

برگرفته از کتاب با كاروان نور به نویسندگی استاد حسین انصاریان

پنج شنبه 27/10/1386 - 15:29
دعا و زیارت
 

بسم الله الرحمن الرحیم

حضرت صادق (علیه السلام) فرمود :

« چهار هزار ملك غبار آلوده كنار قبر حسین هستند ، تا قیامت بر او گریه مى كنند ، سرپرست آنان فرشته ایست بنام منصور ، زائرى به جانب زیارت نمى رود مگر این كه او را استقبال مى كنند ; و وداع كننده اى با او وداع نمى كند مگر این كه او را مشایعت كنند ; بیمار نمى شود مگر این كه او را عیادت مى نمایند ; نمى میرد مگر این كه بر جنازه اش نماز مى خوانند و پس از مرگ او برایش استغفار مى كنند »

برگرفته از کتاب با كاروان نور به نویسندگی استاد حسین انصاریان

پنج شنبه 27/10/1386 - 15:28
دعا و زیارت
 

بسم الله الرحمن الرحیم

زمینه های قیام سید الشهداء(علیه السلام) 5

موارد زیر تنها بخشی ا ز بدعت­هایی است که در زمان خلفا صورت پذیرفت :

1 – غصب خلافت

علی(ع) در بیان ماجرای سقیفه و چگونگی چیرگی دنیاطلبان بر او چنین فرمود:

" به خدا قسم ابوبکر خلعت خلافت را در حالی بر تن کرد که می­دانست منزلتم نسبت به خلافت منزلتی محوری است..."(5)

2 – تبعیض نژادی

در عصر خلیفه دوم بر خلاف نص صریح قرآن و کلام رسول خدا(ص)، سیاست تبعیض نژادی بنیان نهاده شد و در تدابیر احکام، مقررات و مواضعی که در شرایط و مناسبت­ها حالات مختلف داشت، حقوق غیرعرب پایمال گردید و عرب بر عجم تفضیل و برتری یافت.

ابن ابی الحدید می­نویسد: عمر در پرداخت اموال به مسلمانان، قانون مساوات عصر پیامبر(ص) را نقض کرد؛ او سابقین در اسلام را بر دیگر مسلمانان، مهاجرین از قریش را بر غیر قریش، مهاجرین را بر انصار، عرب را بر عجم و آزادگان را بر بردگان ترجیح و برتری داد.(6)

برخی از تبعیضات  عمر را می­توان چنین برشمرد:

الف) تحریم مدینه بر غیر عرب.

ب) عدم قصاص عرب در مقابل غیر عرب.

ج)تبعیض در تقسیم اموال.

د) هم کفو نبودن عرب و عجم در ازدواج.

 ه) قلع و قمع عجم . و ...

3 – قطع سهم ذی القربی

پیامبر اکرم(ص) طبق نص قرآن، بخشی از خمس را برای ذوی القربی قرار داد که این امر در زمان ابوبکر نقض شد.

4 – قطع سهم مؤلفه قلوبهم

یکی از گروه­هایی که به تصریح قرآن کریم از زکات بهره می­برند" مؤلفه قلوبهم" هستند یعنی کسانی که حاکم اسلامی به صلاح­ دید خود و به جهت جلب رضایت و یا تحکیم ایمانشان به آنها بخشی از زکات را می­پردازد. اما سهم این گروه نیز در زمان ابوبکر و به دست عمر قطع شد.

5 – غصب فدک و آزار فاطمه

داستان منع اهل بیت(ع) از یک منبع مالی عظیم به نام فدک و آزارهایی که از سوی خلیفه اول و دوم در مورد ایشان صورت پذیرفت را همه می­دانند که به جهت اختصار و با توجه به روشن بودن مطلب، از بیان آن صرف نظر می­کنیم.

6 – تحریم متعه زنان و متعه حج

از جمله مسائل فقهی مورد اختلاف شیعه و سنی، مسأله متعه و ازدواج موقت است که  قرآن کریم بر حلیت و جواز آن تصریح دارد.(7)

عمل به متعه در زمان پیامبر(ص) و ابوبکر صورت می­گرفت(8) اما وقتی خلیفه دوم به خلافت رسید، با آن به شدت برخورد و از آن نهی کرد. (9)

این بدعت عمر پیامدها سوئی در جامعه اسلام به جا گذاشت. به تعبیر ابن عباس: لولا نهی عمر لما احتاج الی الزنا الا الشقی(10) اگر عمر از متعه نهی نمی­کرد کسی محتاج زنا نمی­شد مگر آدم فرومایه و بی­آبرو.

از دیگر مسائل اختلافی نیز، متعه تمتع است؛ به این بیان که حجاج بعد از عمره ، به حج تمتع بپردازند( این حج را متعه گفته­اند بدان جهت است که شخص می­تواند بین احرام عمره و حج بیشتر لذات ممنوعه در ایام احرام را مرتکب شود) این امر نیز از تصریحات قرآن کریم است(11) و در زمان پیامبر(ص) بدان عمل می­شده است اما در زمان خلیفه دوم مورد نهی قرار گرفت(12)

7 انحطاط سیاسی و اقتصادی در عصر عثمان

در عصر خلفای اول و دوم تنها انحطاط فرهنگی بود که گریبان­گیر جامعه بود اما در عصر عثمان این فساد و افساد به مقوله سیاست و اقتصاد نیز سرایت پیدا کرد. علی(ع) در خطبه شقشقیه می­فرماید:

"... تا سومین آنها بر سر کار آمد، او همانند شتر پرخور و شکم برآمده، تلاشی جز جمع آوری و خوردن بیت المال نداشت. بستگانش به همکاری­اش برخاستند. آنها همچون شتران گرسنه­ای که بهاران به علفزار بیفتد و با ولع شدید گیاهان را ببلعند، برای خوردن اموال خدا دست از آستین درآوردند..."(13)

دوران خلافت عثمان، دوران خاصی بود که طی آن، تفکر استثمار رشد کرده و بزرگترین کاخ­ها توسط استانداران او ساخته شد تا جایی که صدای حق طلبی بسیاری از مهاجرین و انصار برخاست .

نمونه­هایی از بخشش­های عثمان به خویشانش از این قرار است:

عثمان به حارث بن حکم (برادر مروان) 000/300 درهم بخشید و شترهای زکات و قطعه زمینی که پیامبر(ص) وقف مسلمانان کرده بود به او داد.

به سعید بن عاص بن امیه 000/100 درهم ، به مروان بن حکم 000/100درهم ، به ابوسفیان 000/200 درهم ، به طلحه 000/200/2 درهم و به زبیر 000/980/5 درهم بخشید. خود عثمان از بیت المال 000/500/30 درهم و 000/350 دینار، یعلی بن منبه 000/500 دینار و عبد الرحمن 000/560/2 دینار برداشتند.(14)

اینها تنها بخشی از بدعت­هایی بود که در زمان خلفا صورت گرفت و پس از آن نیز در زمان معاویه و فرزندش یزید، با لاابالی­گریهایی غیر قابل وصف ادامه یافت و زمینه را برای قیام سید الشهداء(ع) مهیا ساخت.

آنچه در این نوشتار گذشت خلاصه­ای از کتاب ارزشمند "زمینه­های قیام امام حسین(ع)" تألیف حسین عبدالمحمدی بود که دوست­ داران اهل بیت(ع) می­توانند با مراجعه به این کتاب، به مطالب گسترده­تری در این زمینه دست پیدا کنند.

5 – نهج البلاغه، خطبه 3 .

6 – شرح نهج البلاغه: 8/111 .

7 – نساء : 24.

8 – مسند احمد:4/436.

9 – الغدیر:6/238.

10 – همان.

11 – بقره: 196.

12 – الغدیر:6/210.

13 – نهج البلاغه، خطبه 3.

14 _شرح ابن ابی الحدید:1/198؛ الغدیر: 8/286.

برگرفته از سایت استاد حسین انصاریان (بخش مقالات استاد) به نشانی Erfan.ir

چهارشنبه 26/10/1386 - 19:20
دعا و زیارت
 

بسم الله الرحمن الرحیم

حر بن یزید ریاحى قسمت سوم

آرى ، اگر چشم بصیرت مردم باز باشد هم چون هفتاد و دو نفر كربلا شاهد ایمان و جهاد را به آغوش جان مى گیرند ، و همان راهى را در زندگى طى مى كنند كه آنان با یك جهان شور و نشاط و عشق و محبّت طى كردند .

به دنبال تحقق ایمان و جهاد است كه حضرت حقّ وعده مى دهد :

 یَغْفِرْ لَكُمْ ذُنُوبَكُمْ وَیُدْخِلْكُمْ جَنَّات تَجْرِی مِن تَحْتِهَا الأَنْهَارُ وَمَسَاكِنَ طَیِّبَةً فِى جَنَّاتِ عَدْن ذلِكَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ * وَأُخْرَى تُحِبُّونَها نَصْرٌ مِنَ اللَّهِ وَفَتْحٌ قَرِیبٌ وَبَشِّرِ الْمُؤْمِنِینَ 

تا گناهتان را بیامرزد ، و شما را در بهشت هایى كه از زیر ] درختان  [آن نهرها جارى است و خانه هاى پاكیزه در بهشت هاى جاویدان درآورد ; این است كامیابى بزرگ . * و نعمت هاى دیگرى كه آن را دوست دارید ] و به شما عطا مى كند  [یارى و پیروزى نزدیك از سوى خداست . و مؤمنان را مژده ده .

آرى ، آن چهره هاى جاودانه و همیشه زنده ، با ایمان و جهاد همه جانبه به فوز عظیمى كه حضرت حقّ در آیات سوره مباركه صف وعده داده رسیدند و میلیاردها نفر در بستر تاریخ در پیشگاه خود آرزومند رسیدن به آن درجه اختصاصى شدند ، چنان كه در جملات آخر زیارت وارث مى خوانند :

یا لَیْتَنا كُنّا مَعَكُمْ فَنَفُوزَ فَوْزاً عَظیماً

ابتلاء آزمایش الهى

آنان به آزمایشى بسیار سخت و ابتلایى جانكاه مبتلا شدند ، ولى محض ایمان و بصیرتى كه داشتند در آن طوفان آزمایش و ابتلا كه چون آنان كسى در همه تاریخ به آن كیفیت امتحان نشده بود ، دشمن را با شكست سختى روبرو كردند ، و خود به فتح و پیروزى ابدى رسیدند .

عارفى صمدانى و حكیمى فرزانه در زمینه ابتلا مى فرماید :

اى عزیز ! قدم در نه كه آدمى صنیع خداست و قوّتى در او هست كه روى به هر چه آورد و سست نشود از پیش برد

اسیر لذّت تن گشته اى و گرنه ترا *** چه عیش هاست كه در ملك تن مهیّا نیست

و تا به بلا و آلام و مصایب او را امتحان ننمایند و خالص نگرداند به آن لذّات روحانیّه نمى رسد .

طلا با آتش آزموده مى شود ، و بنده صالح با بلا . حكمت آزمایش خداى متعال بندگان صالح خود را اظهار صدق و كذب ادّعایى است كه در باطن دارند .

امام صادق (علیه السلام) بنا به نقل باب 94 مصباح الشریعه مى فرماید :

و مدعى ناگزیر از وى دلیل خواهند ، و چون از داشتن دلیل تهیدست است رسوا خواهد شد ، ولى به راستگو نمى گویند دلیلت چیست ؟

به این خاطر گفته اند : هر كس خدا را بر بساط رنج و گرفتارى عبادت كند برتر است از كسى كه او را بر بساط نعمت عبادت نماید ; زیرا پیامبران از نظر مرتبه و منزلت برتر و بالاتر از دیگران بودند ، و خداوند همه آنان را با انواع گرفتارى ها و بلاها آزمایش فرموده است .

و نیز به دلیل این فرمایش رسول خدا (صلى الله علیه وآله وسلم) كه : شدیدترین بلاها براى انبیاست ، سپس براى هر كه بهتر داراى منزلتى بالاتر است .

وهب بن منبه گوید : ما در كتاب هاى آسمانى مى یابیم كه : بندگان صالح خدا چنین بودند كه چون خداوند آنان را به راه نعمت و آسایش مى برد اندوهگین شده و دلهره داشتند ، و از غافلگیرى خداوند مى هراسیدند ، و چون آنان را به راه بلا و سختى ببرد خوشحال و مسرور شده مى گفتند : اكنون پروردگارمان به سراغ ما آمده و از ما تفقّد مى كند ! ! روى این حساب اگر ناملایم به انسان نرسد خام است و خام بماند و شایسته بساط خداوندى نگردد ، و اگر گوشت خام بى حرارت آتش پخته شود شاید كه آدمى نیز بى تعب مصایب پخته گردد .

گاه هست كه به شخصى مكروهى رسد و او دعا كند كه : خدایا ! بر من رحم كن و این مكروه را از من بگردان و خداى عزّ و جل فرماید : « از رحم من است كه این مكروه را بر تو گماشته ام » ; پس باید مكروه را با نشاط و خوشى و عشق و محبّت بپذیرد كه عارف را ادّعا و محب را شكایتى نباشد .

اینك به ابتلاى یاران امام بنگرید ، و عظمت روح و ثابت قدمى آنان را در راه حقّ تماشا كنید .

منبع و مأخذ ما در شرح مختصر حیات نورانى و زندگى ملكوتى بعضى از اصحاب حضرت سیدالشهداء (علیه السلام)كه در كتب مختلف كمتر از آنها نامى برده شده است عبارتند از : رجال كشى ، اعیان الشیعه ، ارشاد شیخ مفید ، ابصار العین ، بصائر الدرجات ، مقتل خوارزمى ، مقتل ابو مخنف ، تاریخ طبرى ، رجال مامقانى ، عنصر شجاعت علامه كمره اى و فرسان الهیجاء محدث خبیر شیخ ذبیح اللّه محلاتى و . . .

برگرفته از کتاب با كاروان نور به نویسندگی استاد حسین انصاریان

چهارشنبه 26/10/1386 - 19:19
دعا و زیارت
 

بسم الله الرحمن الرحیم

ابوالحتوف بن حرث وسعد بن حرث  از یاران امام حسین (ع)

رجال مامقانى و اعیان الشیعه والكنى والالقاب از كتاب حدائق الوردیه نقل مى كنند كه : این دو برادر از خوارج نهروان بودند، و با عمر سعد براى جنگ با حضرت حسین (علیه السلام)و مقاتله با امام معصوم به سرزمین كربلا آمدند و تا روز عاشورا در لشگر عمر سعد بودند .

چون یاران حضرت حسین (علیه السلام) در كمال معرفت و اخلاص به جهاد برخاستند ، و با جانفشانى از تنگناى زندگى موقت دنیا رستند و به لقاى حق پیوستند ، آن دو برادر صداى غربت امام و یارى خواهى او را با جمله :

هل من ناصر ینصرنى و هل من معین یعیننى

شنیدند ، و اضطراب و ناله و فریاد اهل بیت و زنان و دختران حرم را دیدند ، با اندكى تأمل و اندیشه در كار خود و در كار حضرت حسین (علیه السلام)دریافتند كه مسیرشان باطل و مسیر حضرت حسین (علیه السلام) حق است ، و این تفكر و اندیشه پاك سبب شد كه رحمت حضرت محبوب آنان را دریابد ، و دست لطف و عنایت حق از آنان دست گیرى كند .

روى به یكدیگر كردند و گفتند : ما شعارمان این است :

 لاَحُكْمَ إلاّ لِلّه وَلاَطَاعَة لِمَنْ عَصَى اللّه .

حكومت جز ویژه خدا نیست ، و هرگز اطاعت و پیروى از كسى كه بر خدا عصیان ورزیده جایز نمى باشد .

آیا یزید و ابن زیاد و عمر سعد مطیع خدایند تا اطاعت از آنان جایز باشد ، و حسین عاصى بر خدا تا پیروى از او حرام و ممنوع باشد ؟ !

این حسین است كه فرزند پیامبر ماست ، و از افق وجودش جز بندگى و عبادت و دانش و بصیرت طلوع نمى كند . این عمر سعد است كه به خواسته حرام زاده اى چون ابن زیاد براى كشتن حسین فرزند پیامبر ـ آن پیامبرى كه فرداى قیامت به شفاعت حضرتش در عرصه محشر امید داریم ـ آمده !

چگونه و با چه دلیل عقلى در این حالى كه یكّه و تنهاست و دچار غربت و بى یارى است و هدفى جز حق ندارد با او بجنگیم و فریاد هل من ناصر او را پاسخ نگوییم ؟ !

پس هر دو كه از برق بصیرت دلشان روشن شده بود ، و به عروة الوثقاى هدایت خاص حق چنگ زده بودند ، و از چاه ضلالت بِدر آمده و به قلّه هدایت رسیده بودند ، و این معنا را عملا به اثبات رسانیدند كه مى توان با كمترین وقت به تجارت پرسود ابدى دست زد ، و ساختمان بى پایه گمراهى را با توبه و بازگشت به حق و چنگ زدن به دامان امام هدایت تخریب و به جایش ساختمان با بنیان هدایت و فضیلت را ساخت ، شمشیر از غلاف كشیدند و به سوى حضرت حسین (علیه السلام)آمده ، پیش روى حضرت با دشمن به مقاتله برخاستند و گروهى را به چاه هاویه در دوزخ پر عذاب فرستادند ، و هر دو با كمال اخلاص و معرفت و بینش و بصیرت در برابر دیدگان حضرت حسین (علیه السلام) آن منبع شرافت و عزت به شرف شهادت نائل شدند ، تا به جهانیان ثابت كنند كه توبه و بازگشت ، و اندیشه و تفكّر و از خود گذشتگى ، و پیروى از مقام امامت و ولایت گرچه در زمانى اندك مى تواند مایه به دست آوردن سعادت دنیا و آخرت و سبب نیك نامى در فضاى گنبد دوّار ، و پاك شدن زشتى هاى پرونده گردد .

برگرفته از کتاب با كاروان نور به نویسندگی استاد حسین انصاریان

چهارشنبه 26/10/1386 - 19:18
دعا و زیارت
 

بسم الله الرحمن الرحیم

فرزند برادر حذیفة بن اسید غفارى  از یاران امام حسین (ع)

شیخ جلیل محمد بن حسن صفار قمى در كتاب معتبر و با ارزش بصائر الدرجات به سند خود از حذیفة بن اسید كه از اصحاب رسول خدا بود ، و از بیعت كنندگان زیر درخت كه خدا از آنان اعلام رضایت كرد ، و در قیامت از حوارى حضرت حسن (علیه السلام) است روایت مى كند : چون حضرت مجتبى پس از صلح با معاویه كه مایه بقاى درخت دین و حافظ اسلام تا قیامت بود به سوى مدینه حركت كرد ، من با حضرت همراه شدم .

در طور مسیر ملاحظه مى كردم شترى با بارش پیش روى حضرت در حركت است و آن بزرگوار از آن شتر جدا نمى شود !

من از بار آن شتر خبر نداشتم ، ولى مى دیدم شتر به هر طرف مى رود حضرت مجتبى متوجه اوست ! به حضرت گفتم : پدر و مادرم فدایت ، مگر بار این شتر چیست كه شما چشم از آن بر نمى دارید ، و از آن جدا نمى شوید ؟

فرمود : نمى دانى بارش چیست ؟ گفتم : نه . فرمود : بارش دیوان و دفتر است . گفتم چه دیوان و دفترى ؟ فرمود : دیوان و دفترى كه نام شیعیان و پیروان ما در آن ثبت است .

حذیفه مى گوید : به حضرت گفتم : اى فرزند رسول خدا ! من دوست دارم نام خود را در این دیوان ببینم ، حضرت فرمود : فردا بیا تا به تو نشان دهم .

حذیفه مى گوید : چون صبح دمید با فرزند برادرم به محضر حضرت رسیدیم ، فرمود : حاجتت چیست ؟

عرض كردم وفا به وعده اى كه دیروز به من دادید فرمود : این جوان كیست ؟ گفتم : فرزند برادر من است . او با سواد است و من بى سواد . وى را همراه خود آورده ام تا اسامى را در آن دیوان بخواند . حضرت فرمان داد دیوان و دفتر اوسط را بیاوردند . چون آوردند پسر برادر حذیفه شروع به مطالعه كرد ، ناگهان در حال قرائت گفت : اى عمو ! این نام من است كه در این دیوان ثبت است و نور مى دهد و از آن روشنائى تلألؤ دارد !

حذیفه گفت : بنگر به بین نام من در كجاى دفتر است ؟ فرزند برادرش نام او را در آن دیوان ملكوتى پیدا كرد ، هر دو مسرور و خوشحال شدند كه نامشان به عنوان شیعه در دفتر اهل بیت ثبت است .

پسر برادرش كه نور ایمان و اخلاق و عمل صالحش از افق نامش در دیوان نام شیعیان مى درخشید و از نوریان و ملكوتیان بود در حادثه بى نظیر كربلا كنار حضرت سید الشهدا (علیه السلام) ثابت قدم ماند تا به درجه رفیع شهادت رسید و ثابت كرد كه : نوریان مر نوریان را جاذبند . و ثابت كرد كه :

( الطَّیِبینَ لِلطَّیِبات ) .

و ثابت كرد كه انسان خاكى با تحقق دادن مقام خلافت اللّهى مى تواند انسان نورى شود و از پهن دشت ناسوت به عرضه گاه ملكوت برسد و آوازه اش را در همه هستى پایدار و جاودان سازد .

برگرفته از کتاب با كاروان نور به نویسندگی استاد حسین انصاریان

چهارشنبه 26/10/1386 - 19:17
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته