• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
عضویت در خبرنامه
    • عبارت :
      تعداد درصفحه :
کد سوال : 54254
موضوع : گنجینه مذهبی>واحد پاسخ به سوالات دفتر تبليغات اسلامي
پرسش : اختيار انسان با قضا و قدر الهي چگونه قابل توجيه است؟(پ)
پاسخ : انسان در تمامي كارهايي كه از او سر مي زند، مختار و آزاد است و در عين حال اين تقدير الهي است كه او را به هر سو مي كشد، چرا كه مختار بودن انسان جزء تقديرات و قضا و قدر الهي است. براي روشن شدن رابطة قضا و قدر با اختيار انسان اندكي توضيح مي دهيم:قدر: يعني اندازه و اندازه گيري و تعيين حدّ و حدود چيزي و در اصطلاح به اين معنا است كه خداوند براي هر چيزي اندازه اي قرار داده و آن را بر اساس اندازه گيري و محاسبه و سنجش آفريده است.قضا: يعني حكم و قطع و حتميت. در نظام آفرينش،‌موجودات مادي از چندين راه ممكن است به وجود بيايند، (مثلاً اگر به خانة شما از چند كوچه راه باشد، ورود به خانة شما از چند راه ممكن است. حال اگر از ميان چندين راه ممكن، علل و اسباب پيدايش يكي از آن‌ها فراهم شد و تنها همان يكي تحقق يافت،‌ اين مرحله از تحقق را قضا مي نامند. ترديدي نيست كه خداوند براي هر چيزي علت ها و اسباب هايي قرار داده كه هستي و مشخصات آن بستگي به آن‌ها دارد. اين طور نيست كه هر چه در جهان پديد مي آيد، بدون رابطه با قبل و بعد و صرفاً اتفاقي و بي حساب باشد. همان گونه كه در بارش برف و باران و ... علل و عواملي دخالت دارد و هرگز چنين كاري بي علل و اسباب انجام نمي پذيرد، همچنين كارهاي بشر از روي تصادف و اتفاق از او سر نمي زند، بلكه نخست چيزي را تصور مي كند، سپس به آن مي انديشد و پس از آن كه فايدة واقعي يا پنداري آن را پذيرفت،‌ به انجام آن مي كوشد. پس انجام هر حادثه اي در جهان علت و سببي دارد و اين نظامي است تخلف ناپذير و خداوند نيز اين چنين مقرّر كرده است.بديهي است اين مسئله با اصل آزادي و اختيار انسان منافات ندارد،‌زيرا اختيار و آزادي يكي از اسباب و علل جهان است؛ يعني خداوند خواسته و مقدّر نموده كه بشر كارهاي خود را به ارادة خود انجام دهد، و سرنوشت خويش را رقم زند. اين كه مي گوييم كارهاي انسان هم به اختيار خود او است و هم قضا و قدر الهي دخالت دارد، به همين معني است كه خدا اراده فرموده و مقدّر كرده كه بشر سرنوشت خود را تعيين كنند. بشر مختار و آزاد آفريده شده، يعني به او عقل و فكر و اراده داده شده است. بشر در كارهاي ارادي خود مانند سنگ نيست كه او را از بالا به پايين رها كرده باشند و تحت تأثير عامل جاذبة زمين خواه نا خواه به طرف زمين سقوط كند. نيز مانند گياه نيست كه تنها يك راه محدود در جلوي او هست و همين كه در شرايط معيّن رشد و نمو قرار گرفت، خواه ناخواه مواد غذايي را جذب و راه رشد و نمو را طي مي‌كند. هم چنين مانند حيوان نيست كه به حكم غريزه كارهايي انجام دهد. بشر هميشه خود را در سر چهار راه هايي مي بيند و هيچ گونه اجباري كه فقط يكي از آن‌ها را انتخاب كند ندارد و ساير راه ها بر او بسته نيست. انتخاب يكي از آن‌ها به نظر و فكر و ارادة او مربوط است؛ يعني طرز فكر و انتخاب او است كه يك راه خاص را معيّن مي‌كند.[1] اين جا است كه پاي شخصيت و صفات اخلاقي و روحي و سوابق تربيتي و موروثي و ميزان عقل و دور انديشي بشر به ميان مي آيد و معلوم مي‌شود كه آينده سعادت بخش يا شقاوت بار هر كس تا چه اندازه مربوط به شخصيت و صفات روحي و ملكات اخلاقي و قدرت عقلي و علمي او است،‌ و بالاخره به راهي كه براي خود انتخاب مي‌كند. تفاوتي كه ميان بشر و آتش كه مي سوزاند و‌آب كه غرق مي‌كند و گياه كه مي رويد و حتي حيوان كه راه مي رود وجود دارد، اين است كه هيچ يك از آن‌ها كار و خاصيت خود را از چند كار و چند خاصيت براي خود انتخاب نمي كنند، ولي انسان انتخاب مي‌كند. او هميشه در برابر چند كار و چند راه قرار گرفته است، و قطعيت يافتن يك راه و يك كار فقط به خواست شخصي او مربوط است.انسان، عملي را كه با غريزه طبيعي و حيواني او موافق است و هيچ مانعي خارجي براي آن وجود ندارد، به حكم تشخيص و مصلت انديشي قادر است ترك كند (مانند ترك گناهان) هم چنين كاري را كه مخالف خواسته هاي نفساني او است و هيچ گونه عامل اجبار كنندة خارجي وجود ندارد، به حكم مصلحت انديشي و نيروي خرد مي‌تواند انجام دهد مانند خوردن دارو و حاضر شدن براي عمل جراحي.اين كه از يك طرف مسئله تقدير الهي مطرح است و از طرف ديگر اختيار انسان، به اين معنا است كه خداوند مقرّر كرده است كه انسان با اختيار و ارادة خود، يكي از راه ها را انتخاب كند و آن راهي كه انسان با ارادة خود انتخاب كرده، همان است كه مقدّر است. به عبارت ديگر:‌خداوند به قضا و قدر مقرّر كرده كه انسان با اختيار خود، آن راهي كه خداوند از ازل مي داند، انتخاب كند.پس تقدير خداوندي اين است كه بشر افعال خود را از روي اختيار انجام دهد، نه اين كه تقدير او را به انجام يك طرف مجبور سازد. انسان به هر سو كه رو آورد، همان قضا و قدر او است كه با دست خود آن را انتخاب مي‌كند.انسان فقط يك نوع سرنوشت ندارد، بلكه سرنوشت هاي گوناگوني در پيش دارد كه ممكن است هر كدام از آن‌ها جانشين ديگري گردد، مثلاً اگر كسي بيمار شود و معالجه كند و نجات پيدا كند، به موجب سرنوشت و قضا و قدر است. نيز اگر معالجه نكند و رنجور بماند و يا بميرد، آن نيز به موجب سرنوشت و قضا و قدر است.امام علي(ع) از پاي ديوار كجي برخاست و پاي ديوار ديگري نشست. گفتند: آيا از قضاي الهي فرار مي كني؟ پاسخ داد: "از قضاي خدا به قَدَر وي و قضاي ديگري فرار مي كنم".[2] يعني قضا و قدر معيّن كرده كه هر چيزي اثر خود را داشته باشد و من با آگاهي كه دارم، چيزي را انتخاب مي كنم كه اثر خوب داشته باشد. البته گاهي انسان در آزادي و انتخاب اشتباه مي‌كند. و آن چيزي را كه صحيح مي دانسته، صحيح نبوده، يا آن چيزي را كه علت مي پنداشته،‌ علت واقعي نبوده است.به اين نكته نيز، بايد توجه داشت كه عوامل مؤثر در كار جهان كه مجموعاً‌ علل و اسباب جهان را تشكيل مي دهند و مظاهر قضا و قدر به شمار مي روند،‌ منحصر به امور مادي نيستند. يك سلسله امور معنوي نيز وجود دارد كه در تغيير و تبديل سرنوشت بشر مؤثر است. رفتار و كردار بشر حساب و عكس العمل دارد. خوب و بد در مقياس جهان بي تفاوت نيست، مثلاً آزار رساندن به جاندار، اعم از حيوان و انسان به ويژه به صاحبان حقوق از قبيل پدر و مادر و معلم،‌ اثرهاي بدي در زندگي دنيا به بار مي آورد. هم چنين احترام به آن‌ها در سعادت و زندگي انسان بي اثر نيست. دعا هم يكي از عوامل معنوي اين جهان است كه مي‌تواند در سرنوشت حادثه اي مؤثر باشد. صدقه نيز يكي از عوامل مهم معنوي است. اصولاً كارهاي خير و نيكويي ها و به طور كلي گناه يا اطاعت، توبه يا پرده دري، دادگري يا بيدادگري، نيكوكاري يا بدكاري،‌دعا يا نفرين و همانند آن‌ها چيزهايي هستند كه در سرنوشت بشر از نظر عمر، سلامت، روزي و موفقيت مؤثر مي‌باشند. امام صادق(ع) مي‌فرمايد: "عدد كساني كه به واسطة گناهان مي ميرند،‌از آنان كه به واسطة‌سر آمدن مدت عمر جان مي سپارند، بيشتر است، و شمار كساني كه به سبب نيكوكاري، زندگي دراز مي يابند، از آنان كه با عمر اصلي خود زندگي مي كنند، فزون تر است".[3] بنابر آن چه گفته شد روشن گرديد كه انسان در تمام كارهاي ارادي اش مختار و ازاد است و دخالت قضا و قدر الهي در سرنوشت انسان به اين است كه خداوند اين موجود را مختار آفريده و اراده كرده كه او در انتخاب سعادت يا شقاوت آيندة خويش مختار و آزاد باشد و سرنوشت خويش را به دست خود رقم زند. قرآن كريم تصريحاً‌ و تلويحاً آزادي بشر را مورد تأكيد قرار داده و فرمود: "ما انسان را هدايت كرديم. يا سپاس گزار است يا ناسپاس".[4] "هر كس خواست ايمان آورد و هر كه خواهد كفر ورزد".[5] "خدا وضع هيچ مردمي را عوض نمي كند مگر آن كه آن‌ها وضع خود را تغيير دهند".[6] [1] مرتضي مطهري، مجموعه آثار (انسان و سرنوشت) ص 385؛ مؤسسه در راه حق،‌بيست پاسخ، (8) ص 17.[2] توحيد صدوق، ص 369.[3] بحارالانوار، ج 73، ص 354.[4] انسان (76) آية 3.[5] كهف (18) آية 29.[6] رعد(13) آية 11.
کد سوال : 54255
موضوع : گنجینه مذهبی>واحد پاسخ به سوالات دفتر تبليغات اسلامي
پرسش : فلسفه رجعت چيست؟ بعد از ظهور امام زمان وقتي جهان پر از عدل شود، ديگر چه لزومي به رجعت و حكومت يك يك امامان (ع) است؟(پ)
پاسخ : 1ـ رجعت از عقايد معروف شيعه است، و مقصود از آن در فرهنگ شيعه، بازگشت گروهي امت اسلامي پس از ظهور حضرت مهدي(عج) و قبل از بر پايي قيامت به دنيا است. 2ـ همان گونه كه اشاره شد، در رجعت همه مردگان يا همة شيعيان به دنيا باز نمي‌گردند، بلكه عده اي مؤمنان خالص و كفار و طاغيان بسيار شرور به اين جهان باز مي گردند.[1]3ـ بازگشت گروهي از صالحان و يا تبهكاران به اين جهان امري شگفت آوري نيست، زيرا در امت هاي پيشين نيز گروهي پس از مرگ بار ديگر زنده شده و پس از مدتي براي بار دوم در گذشته اند،‌[2] مانند زنده شدن عزير پس از صد سال،[3] و موارد ديگري كه قرآن مجيد از آن‌ها خبر داده است.[4]4ـ در رجعت، بازگشت كنندگان به امر پروردگار عالَم زنده مي شوند، هم چنان كه در قيامت همگان به امر و قدرت ذات اقدس الله زنده مي گردند. اگر تعدادي به دست حضرت عيسي(ع) زنده شده اند، آن هم به اذن الهي و قدرت خدادادي بوده است. قرآن مي‌فرمايد: "(به خاطر بياور) هنگامي را كه خداوند به عيسي بن مريم گفت: ياد كن نعمتي را كه به تو و مادرت بخشيدم... و هنگامي كه به اذن و فرمان من مردگان را زنده مي كردي".[5] بنابراين چنانچه رجعت به دعاي امام زمان(ع) صورت گيرد؛ باز به قدرت خدا انجام گرفته است؛ پس لازم نيست حتماً پيامبر باشد، بلكه به وسيلة حجت الهي و به اذن خدا نيز مي‌توان صورت گيرد.5ـ پس از اعتقاد به رجعت كه از عقايد شيعه است، ممكن است از تفاصيل و علت واقعي آن آگاهي نداشته باشيم، و اين هيچ گونه اشكال و سستي در عقيدة ما ايجاد نمي‌كند. مثل اين كه به وجود ملائكه ايمان داريم، چون قرآن از آن خبر داده، ولي تعدادشان چقدر است، نحوة زندگي شان چگونه است و كارهايشان به طور تفصيل چگونه است، اطلاع دقيق نداريم.6ـ ممكن است علت واقعي رجعت براي ما روشن نباشد، ولي با توجه به روايات رجعت، چنين به نظر مي‌رسد كه بازگشت دو گروه از مؤمنان و كافران به زندگي دنيا، به منظور تكميل يك حلقة تكاملي گروه اوّل "مؤمنان" و چشيدن كيفر دنيوي گروه دوم "كافران" است.به تعبير ديگر: گروهي از مؤمنان خالص كه در مسير تكامل معنوي با موانعي در زندگي خود رو به رو شده اند و تكامل آن‌ها ناتمام مانده است، حكمت الهي ايجاب مي‌كند كه سير تكاملي خود را از طريق بازگشت مجرّد به اين جهان ادامه دهند؛ شاهد و ناظر حكومت جهاني حق و عدالت باشند؛ و در بناي اين حكومت شركت جويند، چرا كه شركت در تشكيل چنين حكومتي از بزرگ ترين افتخارات است.به عكس گروهي از منافقان و كافران جبار سرسخت علاوه بر كيفر خاص خود در رستاخيز بايد مجازات هايي در اين جهان، نظير آن چه اقوام سركشي مانند فرعونيان و عاد و ثمود، و قوم لوط ديدند ببينند، و تنها راه آن رجعت است.[6]انسان معتقد به حكمت و عدل الهي، همان گونه كه معتقد است باطن اين عالم پاك و بر اساس عدالت و درستي بنيان شده، معتقد است روزي فرا مي‌رسد كه ظاهر تمام اين عالم همانند باطن مي‌شود و همان گونه كه باطن آن بر اساس عدل در جريان است، ظاهر آن نيز اين گونه مي‌شود و براي تحقق چنين امري، كساني كه مصداق تمام و كمال ظلم و عدل بوده اند، برانگيخته مي‌شوند تا حقيقت اين عالم نمايانده شود. اگر ظالمان اين دنيا را با كاميابي سپري كرده اند، گمان نرود كه واقعاً پايان آن‌ها همين گونه استك زيرا مي دانيم كه قيامت، چيزي جز ظهور و تجسم اين عالم نيست، ‌پس بايد سرانجام دنياي ظالمان و كافراني كه با كاميابي سپري كرده اند مانند معاويه، شكست و ذلت باشد، تا در قيامت، ذلت به صورت واقعي آشكار شود. به عبارت ديگر: همان گونه كه براي مؤمنان بايد مسير تكاملي آن‌ها كه با موانعي در دنيا رو به رو بوده اند، برداشته شود تا اين مسير به پايان خود و سير تكاملي صعودي برسد، كافران خالص و ظالمان نيز بايد به نهايت مسير تكاملي نزولي خود برسند و حكومت و قدرتي كه باعث شده كه نهايت سير نزولي آشكار نشود، آشكار شود و در قيامت طبق همين عذاب، يا نعمت الهي هويدا شود. بايد توجه داشت هنوز كساني مانند معاويه به عنوان انسان هاي درستكار نزد بسياري از مسلمانان شناخته مي‌شوند. البته اين نكته كه بيان شده، به عقل و دانش ما رسيده، امكان دارد مسايلي در فلسفه و علت آن بيان شده كه دست نيافته ايم، يا بسياري از مسايل طرح شود كه اصولاً فلسفه آن بيان نشده و يا عقل ما نتواند به علت واقعي آن‌ها دست يابد، امام آن‌ها را به حكم عقل و منطق قبول مي‌كنيم چون از جايگاه خطا ناپذير الهي صادر شده است. اين مسئله در پايان توضيح داده مي‌شود. 7ـ براي رجعت چندين دليل ذكر شده، حتي مرحوم شيخ حرعاملي در كتاب شريف "الايقاظ من الهجعه" دوازده دليل بيان نموده است. در اين جا به دو دليل اكتفا مي‌كنيم: الف) اجماع اماميه (شيعه). مرحوم سيد مرتضي كه از بزرگان شيعه است مي‌گويد: "خدا بعد از ظهور حضرت مهدي(ع) گروهي از كساني را كه قبلاً از دنيا رفته اند، به اين جهان باز مي گرداند. دليل بر صحت اين عقيده آن است كه هيچ عاقلي نمي تواند قدرت خدا را بر اين امر انكار كند، چرا كه مسئلة محالي نيست. دليل بر اثبات اين عقيده، اجماع اماميه است، زيرا احدي از آن‌ها با اين عقيده (رجعت) مخالفت نكرده است".[7]البته گروهي از علماي شيعه رجعت را به اين معنا قبول نداشته و رجعت را به معناي حكومت و دولت حضرت مهدي (ع) تفسير كرده اند.ب) روايات. احاديث از ائمه اطهار(ع) در مورد رجعت فراوان است و به حد تواتر رسيده تا جايي كه مرحوم علامه مجلسي مي‌فرمايد: "چگونه ممكن است كسي به صدق گفتار ائمة اهل بيت(ع) ايمان داشته باشد و روايات متواتر رجعت را نپذيرد؟ احاديث صريحي كه شمار آن به حدود دويست حديث مي‌رسد كه چهل و چند نفر از روايات موثّق، و علماي اعلام در بيش از پنجاه كتاب آورده اند".[8]از امام صادق(ع) معناي آيه "و يوم نحشرِ من كلّ أمة فوجاً؛ روزي كه از هر امتي، گروهي را زنده مي‌كنيم".[9] سؤال شد، فرمود: مردم چه مي‌گويند؟ مسائل گفت: مردم مي‌گويند: آن روز قيامت است. حضرت فرمود:‌ مگر در قيامت از هر امتي گروهي را زنده مي كنند و بقيه را زنده نمي كنند؟ خير (مردم اشتباه مي كنند) اين آيه مربوط به رجعت است (نه قيامت، زيرا در قيامت همه محشور مي‌شوند، نه عده اي، در صورتي كه اين آيه از زنده شدن گروهي سخن مي‌گويد).[10]مأمون (خليفه دانشمند عباسي) به حضرت رضا(ع) عرض كرد: دربارة رجعت چه مي فرماييد؟ حضرت فرمود: رجعت درست است. بازگشت بعضي از مردگان در امت هاي پيشين سابقه داشته و قرآن شاهد آن است، و پيامبر(ص) فرمود: "آن چه در امت هاي گذشته بوده، در امت من نيز خواهد بود".[11]يادآوري: همان گونه كه نيافتن چيزي دليل بر نبودن آن نيست، نفهميدن مطلبي هم دليل بر درست نبودن آن نمي‌باشد. مطالب علمي بسياري هست كه ما نمي فهميم، ولي نفهميدن دليل نمي شود كه آن مطلب صحيح نباشد. در اعتقادات شرعي هم همين طور است، مثلاً فلسفة مسح در وضو ممكن است براي ما روشن نباشد. اين نشانه آن نيست كه مسح سر يا پا علت ندارد. نيز بايد توجه داشت كه اگر مسئله اي براي ما حل نشد، به اين معني نيست كه عقيدة ما با قرآن يا ساير عقايد در تضاد است،‌ زيرا مي گوييم چون قرآن يا معصوم از اين مسئله خبر داده مي پذيريم، اگر چه برا ي ما هنوز فلسفة آن حل نشده باشد، زيرا معتقديم آن چه خدا يا پيامبر و امام از آن خبر داده باشند، مسلّماً درست است، چون از مقام خطا ناپذيري صادر شده است، اگر چه كيفيت مسئله و فلسفه و اهداف آها را درك نكنيم. مسئلة رجعت چيزي است كه در امت هاي گذشته واقع شده و قرآن به صراحت از آن‌ها خبر داده است، و بنا به روايات شيعه، در امت اسلام هم واقع خواهد شد. اين نه چيز محالي است كه انسان را گيج كند و نه عدم اطلاع از جزئيات آن مسئله اي است كه ايجاد خلل در عقيدة ما كند، كه خيال كنيم عقيدة ما در تضاد با قرآن است. پس مسئلة رجعت امري است ممكن و نفهميدن فلسفة آن مشكلي در عقيدة ما ايجاد نمي كند. مانند بعضي از امور ديگر كه از فلسفة‌ آن‌ها آگاهي نداريم، اما چون از منبع خطا ناپذير آمده، به حكم عقل مي پذيريم. مثلاً ابن سينا در كتاب شفا مي‌گويد: اگر چه من با عقل خود نمي توانم معاد جسماني را ثابت كنم، اما چون خبر دهنده صادقي (پيامبر اسلام) از آن خبر داده، مي پذيرم (و اين مسئله منطقي و عقلاني است).در در پايان اضافه مي كنيم: آنچه در مورد امامان قطعي به نظر مي رسد، اصل رجعت و شركت در برپايي حكومت عدل جهاني است، اما اينكه آيا آنها هم به طور مستقل حكومت خواهند كرد يا به همراه امام زمان، يا پس از او حكومت خواهند كرد يا نه، و اصلاً حكومت مي كنند، نيز ايا همه حكومت مي كنند يا بعضي مانند حضرت امير و امام حسين(ع) به طور قطعي نمي توان سخن گفت و روايات در اين باره متعدد و مختلف است. پي نوشت ها : [1]تفسير نمونه، ج 15، ص 555.[2]جعفر سبحاني، منشور عقايد اماميه، ص 241، ص 129.[3]بقره (2) آية 259.[4]بقره (2) آية 55 و 56 و 72 و 73 و 243؛ آل عمران (3) آية 49.[5]مائده (5) آية 110.[6]تفسير نمونه، ج 15، ص 559.[7]شيخ عباس قمي(صاحب مفاتيح الجنان) سفينه البحار، ج 1، ص 511، مادهرجع.[8]بحارالانوار، ج 53.[9]نمل (27) آية‌83.[10]مصطفي حسيني دشتي، معارف و معاريف، ج 5، ص 632 (ماده: رجعت).[11]مهدي موعود‌ (ترجمة ج 51 تا ج 53 بحارالانور، ص 1200).
کد سوال : 54256
موضوع : گنجینه مذهبی>واحد پاسخ به سوالات دفتر تبليغات اسلامي
پرسش : آيا امام زمان داراي همسر و فرزند مي باشد؟(پ)
پاسخ : پاسخ را با ذكر چند نكته بيان مى داريم:اوّل: چون امام زمان(عج) از ديده‏ها پنهان است و در پشت پرده غيبت قرار دارد، نمى‏توان از راه حس و مشاهده و به صورت عادى به پاسخ سؤال نايل شد؛ نيز چون سؤال از مباحث عقلى و انتزاعى نيست، از راه برهان عقلى نيز نمى‏توان پاسخ را دريافت نمود. تنها راه پاسخ گويى، روايات پيشوايان معصوم(ع) است كه چون آنان از علم برترى بهره‏مند مى باشند، مى توانند از آينده خبر دهند كه از آن جمله حوادث و مسائل مربوط به مهدى منتظر(ع) است.دوم: حال كه پاسخ را مى بايست از اخبار پيشوايان معصوم(ع) جستجو نمود، به سراغ روايات مى رويم. در روايات صحيح و معتبر، پاسخ روشنى به پرسش وجود ندارد؛ بلكه در برخى روايات با ايهام و اشاره در اين زمينه سخن به ميان آمده است، از جمله:1- مفضل بن عمر گويد: از امام باقر(ع) شنيدم كه در مورد امام مهدى(عج) فرمود: "صاحب الزمان را دوغيبت است. يكى از آن دو به اندازه‏اى طولانى شود كه برخى گويند: حضرت از دنيا رفته و برخى گويند كشته شده است اما كسى جز آنانى كه امور حضرت را پى‏گيرى مى كنند، از مكان و فرزندان وى آگاه نيستند".(1)2- از امام صادق(ع) آمده است: "گويا مى بينم حضرت مهدى(عج) با اهل و عيالش در مسجد سهله است".(2)3- از امام هشتم(ع) در دعايى نقل شده است: "اللّهم اعطه فى نفسه و أهله و ولده و ذريته و جميع معصيته ما تقرّ به عنيه و تسرّ به نفسه؛(3) خدايا، مايه چشم روشنى و خوشحالى امام زمان(عج) را در او و خانواده و فرزندان و ذريه و تمام پيروانش فراهم فرما!".4- نيز از آن حضرت در مورد امام زمان(عج) اين دعا نقل شده است: "اللهم صل على ولاة عهده و الائمة من ولده؛(4) خدايا، بر واليان و فرزندان وى كه امامند، درود فرست!".ظاهر اين اين روايات دلالت بر زن و فرزند داشتن است.اين روايات به فرض پذيرش و درستى سند و صحت انتساب آن به امام معصوم، از نظر دلالت به روشنى گويا نيست كه امام مهدى(عج) در دوره غيبت همسر و فرزند دارد. در برخى احاديث مشكل سندى و در برخى ديگر مشكل دلالت وجود دارد.افزون بر اين رواياتى وجود دارد كه با صراحت وجود فرزند را براى حضرت نفى مى كند.(5)سوم: با توجه به روايات مذكور مى گوييم: در مورد زن و فرزند امام مهدى(ع) سه احتمال وجود دارد:أ) حضرت ازدواج نكرده است.لازمه اين احتمال آن است كه امام(ع) يكى از سنت‏هاى مهم اسلامى را ترك كرده باشد، كه با شأن امام سازگار نيست. امّا از سوى ديگر چون غيبت از اهميت بيشترى برخوردار است؛ به ناچار امام از سنت چشم پوشى مى كند، كه اشكالى ندارد. براى حفظ مصلحت بالاتر، از مصلحت پايين‏تر چشم پوشى مى گردد.ب) حضرت ازدواج نموده امّا فرزندى ندارد. نداشتن فرزند به سبب غيبت است. پذيرش اين فرض، سؤالى را با خود مى آورد كه آيا همسرش هم از عمر طولانى بهره‏مند است يا اين كه مدّتى با حضرت زندگى كرده و بعد از دنيا رفته است؟ در اين صورت حضرت به سنت ازدواج عمل كرده و بعد بدون زن و فرزند زندگيش را ادامه مى دهد.پ) حضرت زن و فرزند دارد. با پذيرش اين فرض، اين سؤالات مطرح است: آيا آنان نيز عمرى طولانى دارند؟ فرزندان حضرت نيز فرزندانى دارند؟ اگر دارند، اين همه اولاد، در پى اصل خويش مى افتند و همين كنجكاوى، مسئله را به جايى مى رساند كه با فلسفه غيبت منافات دارد.با توجه به مطالب مذكور، نمى‏توان يكى از اين سه احتمال را قاطعانه پذيرفت و اين به مقتضاى خرد ورزى است كه در جايى كه دليل كافى براى اثبات يا انكار چيزى وجود ندارد، از ابراز حكم قطعى خوددارى گردد.بنابراين از راه هايى كه پيش روى ما است، نمى‏توان وجود زن و فرزندى را براى حضرت مهدى(عج) ثابت نمود. نيز به ديگر پرسش هايى كه در مورد زن و فرزند حضرت مهدى(عج) هست، نمى‏توان پاسخ قطعى داد.(6)پى نوشت‏ها: 1. شيخ طوسى، كتاب الغيبه، ص 162.2. مجلسى، بحارالانوار، ج 52، ص 317.3. سيد ابن طاووس، جمال الاسبوع، ص 510.4. همان، ص 510.5. مسعودى، اثبات الوصيه، ص 221.6. براى اطلاع بيشتر رجوع شود به چشم به راه مهدى، جمعى از نويسندگان.
کد سوال : 54257
موضوع : گنجینه مذهبی>واحد پاسخ به سوالات دفتر تبليغات اسلامي
پرسش : آيا شيطان راه برگشت و توبه دارد؟
پاسخ : از چند جهت مي توان گفت: براي شيطان راه توبه و برگشت وجود ندارد.1 - قرآن مجيد اعمالي را قابل توبه مي داند كه از روي ناداني انجام گيرد:"انما التوبة علي الله للذين يعملون السوء بجهالة؛ پذيرش توبه بر خدا است نسبت به كساني كه از روي جهالت كار زشت انجام مي دهند".(1)در جاي ديگر فرمود: "پروردگارتان رحمت بر بندگان را بر خود نوشته است كه هر كس از روي ناداني كار زشتي انجام دهد، سپس توبه نمايد و خود را اصلاح كند، او توبه پذير و مهربان است".(2)منظور از جهالت، ندانستن نيست، بلكه عمل زشتي است كه از روي طغيانگري و عناد سر نزده باشد، بلكه از روي هوي و هوس انجام شده باشد. در روايتي از امام صادق (ع) نقل شده كه مقصود از جهالت ، گناهي است كه بندة خدا آن را انجام مي دهد كه گرچه از حكم آن آگاه مي باشد، ولي آن گاه كه تصميم مي گيرد عمل خلافي انجام مي دهد، در واقع جاهل است. آن گاه حضرت به آيه اي كه مربوط به حضرت يوسف (ع) است استدلال مي كند.(3) قرآن مجيد از يوسف ياد مي كند كه وي به برادرانش گفت: آيا به خاطر داريد ستمي كه بر يوسف و برادرش روا داشتيد، در حالي كه همگي نادان بوديد؟(4) ناداني به معناي ناآگاهي آنان از زشتي ظلم نبود، بلكه همگي آن را مي دانستند، ولي اين علم در بازداري آنان مؤثر نبود، گويي نسبت به زشتي كار خود به كلي ناآگاه بودند. خودخواهي و هوي و هوس مانند حسادت ميان آنان و زشتي عمل پردة ضخيمي پديد آورده بود.بر اين اساس شيطان كه از روي طغيان و تمرد نافرماني خدا را كرد، راه توبه را روي خود بسته است.شيطان از خدا مي خواهد به او مهلت دهد تا ديگران را گمراه كند، نه اين كه به جبران گذشته بپردازد. "از آيات قرآن استفاده مي شود كه شيطان بعد از انجام آن گناه و ايستادگي و لجاجت در برابر پروردگار سعادت و نجات خود را در جهان ديگر به كلي به خطر انداخت، بنابراين ، گناهان شيطان به حدي است كه قابليت توبه را از او سلب كرده و توبة او قابل پذيرش نيست و جايگاه ابدي او جهنم خواهد بود".(5)2 - يكي از شرايط توبه، جبران گذشته و اصلاح آن است و اين امر براي شيطان قابل اجرا نيست، زيرا گناه او علاوه بر نافرماني خدا، گمراهي بسياري از مردم بوده است. كسي كه ديگري را گمراه كرده، اگر بخواهد توبه كند و توبه اش پذيرفته شود، بايد همه آن ها را هدايت نمايد. چگونه مي تواند شيطان، افرادي را كه در طول قرن هاي متمادي به هر طريق گمراه كرده، هدايت كند؟!پ نوشت ها : 1 - نساء (4) آيه 17.2 - انعام (6) آيه 54.3 - بحارالانوار، ج6، ص 32.4 - يوسف (12) آيه 89.5 - تفسير نمونه، ج6، ص 112 - 105، با تلخيص.
کد سوال : 54258
موضوع : گنجینه مذهبی>واحد پاسخ به سوالات دفتر تبليغات اسلامي
پرسش : در جشن عروسي از دوربين فيلمبرداري استفاده مي كنند، چه حكمي دارد؟
پاسخ : استفاده از دوربين فيلمبرداري اگر توسط مردان در مجالس عروسي همراه با تصويربرداري از مجالس زنانه (كه در آن حجاب رعايت نمي شود و به طور كلي شئون اسلامي مراعات نمي شود) باشد اشكال دارد، چون اين امر منشأ فساد و گناه مي باشد، مگر اين كه فيلمبرداري از زنان توسط بانوان صورت گيرد و فيلم در اختيار مردان قرار نگيرد.(1) چون موارد بسياري ديده شده فيلم هاي مجالس خصوصي عروسي در بازار به صورت سي دي عرضه شده و آبرو و حيثيت افراد را خدشه دار كرده است.پي نوشت ها : 1 - آيت الله مكارم شيرازي ، استفتائات جديد، ج1، ص 228، س 798.
کد سوال : 54259
موضوع : گنجینه مذهبی>واحد پاسخ به سوالات دفتر تبليغات اسلامي
پرسش : برگزار نكردن مجلس ختم و يادوارة شهداي عزيز چه حكمي دارد؟
پاسخ : برگزاري مجلس ختم و يادواره شهداي عزيز براي طلب مغفرت و آمرزش آنان مي باشد. ياد نمودن از ايثارگري ها و رشادت هاي شهيداني است كه چون شمع سوختند و روشني بخش محفل ديگران گشتند و باعث حفظ امنيت و استقلال كشور اسلامي شدند. برگزاري مجالس ختم و بزرگداشت شهدا اگر همراه با سادگي و مخارج كم باشد، امري شايسته و قابل قبول مي باشد، ولي وجوب شرعي ندارد. اگر كسي انجام ندهد، كار حرامي و گناه نكردن است، مگر اينكه متوفي وصيت كرده كه مجلس ترحيم برگزار كنند و هزينه را از ثلث اموال او بپردازند، اما اگر ميت چيزي در اين خصوص نگفته يا براي ثلث، مصارف ديگري را تعيين نموده باشد، ورثه او مي توانند از اموال خود براي متوفي مصرف كنند.(1) وجوهي كه در اين مجالس مصرف مي شود، اگر صرف خيرات و دادن صدقه براي ميت شود، از جهات گوناگون ، بهتر و مستحب و موجب ثواب ميت است. (2) مگر آنكه بزرگداشت شهدا اثر اجتماعي و فرهنگي بزرگ تري داشته باشد.پي نوشت ها : 1 - آيت الله صافي گلپايگاني ، جامع الاحكام، ج1، ص 53 ، س 180.2 - همان، ص 53، س 181.
کد سوال : 54260
موضوع : گنجینه مذهبی>واحد پاسخ به سوالات دفتر تبليغات اسلامي
پرسش : آيا نمي توان با روش هاي كنوني در مقابله با تهاجم فرهنگي پيروز شويم؟
پاسخ : منظور از روش هاي كنوني در سؤال روشن نيست. مسلّم است تهاجم فرهنگي از پيچيدگي خاصي برخوردار است. مقابله با آن نيز كاري ساده و كوتاه مدت نيست، بلكه به عوامل مختلفي بستگي دارد. از آن جا كه دشمن از ترفندهاي جديدي استفاده مي كند، مقابله با آن نيز بايد متناسب با ابزارهاي تهاجمي باشد و يك روش ثابت و غير قابل تغيير در مقابله با آن وجود ندارد، بلكه مي تواند روش ها متناسب با تهاجم متغير باشد. در اين باره همة جامعه با تمام امكانات بايد به دنبال خنثي كردن تهاجم فرهنگي باشند. از سوي ديگر هجوم فرهنگي بر ضد فرهنگ غرب را در برنامه قرار دهند و هميشه در مقابل دشمن موضع انفعالي نگيرند. اين امر با ترويج ارزش هاي اسلامي از راه فيلم، نمايشنامه ، كتاب ، رمان و آثار هنري حاصل مي شود.علاوه بر آن بايد زمينه هاي تهاجم فرهنگي را از بين برد، مانند بيكاري ، فقر، بي عدالتي و موانع ازدواج و مسكن جوانان.به نظر مي رسد با وجود همه تلاش هايي كه ارگان هاي مختلف در جهت مقابله با تهاجم فرهنگي داشته اند، اين اندازه كفايت نمي كند ، چون آن چه واقع شده، دفع تهاجم بوده و حالت انفعالي داشته است. دستگاه هاي فرهنگي اعم از آموزش و پرورش ، آموزش عالي، صدا و سيما، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي و دستگاه هاي تبليغاتي مانند سازمان تبليغات و رسانه هاي گروهي و روزنامه ها بايد به طور ريشه اي و اصولي، فرهنگ بومي و خودي را با استفاده از روش هاي مدرن معرفي كنند و ايمان و خداباوري را در بين نسل جوان نهادينه نمايند، نيز چهرة واقعي فرهنگ غرب را بشناسانند و با ارتباط صميمي با جوانان ، از مشكلات آگاه گردند، همچنين براي رويارو يي با تنگناها چاره جويي نمايند و فرهنگ غني اسلامي را به رخ جهانيان بكشانند در عين حال بايد حجم گسترده تهاجم فرهنگي و ابعاد مختلف آن را نيز در نظر داشت كه مقابله با آن كار ساده و اساني نخواهد بود . البته كارهاي صورت گرفته را نيز با توجه به موانع موجود نبايد كوچك و حقير دانست.
کد سوال : 54261
موضوع : گنجینه مذهبی>واحد پاسخ به سوالات دفتر تبليغات اسلامي
پرسش : ترك كردن امر به معروف و نهي از منكر چه حكمي دارد؟
پاسخ : امر به معروف و نهي از منكر با وجود شرايط ، واجب است و ترك واجب حرام است. بنابراين ترك امر به معروف و نهي از منكر حرام است.(1)روزي پيامبر وارد خانه شد، از چهره اش نمايان بود ناراحت است، پس از وضو به مسجد رفت و بالاي منبر قرار گرفت و فرمود: "اي مردم، خدا به شما مي گويد: امر به معروف و نهي از منكر كنيد وگرنه هر چه دعا و نفرين بكنيد، مستجاب نخواهد شد و هر چه مرا صدا بزنيد، اجابت نخواهم كرد".(1)امام كاظم (ع) فرمود: "اگر امر به معروف و نهي از منكر نكنيد، اشرار و بدان بر شما مسلط خواهند شد و خوبان هر چه دعا كنند، مستجاب نخواهد شد".از آثار ترك امر به معروف و نهي از منكر در روايات آمده است: 1 - مسلط شدن افراد بد بر جامعه،2 - عدم استجابت دعا و نفرين خوبان،3 - از بين رفتن هيبت و عظمت اسلامي،4 - محروم شدن از بركات وحي،5 - نزول عذاب الهي،6 - فراگير شدن فساد و تباهي،7 - رخت بر بستن بركات الهي.(3)كسي كه مي خواهد به اين واجب ديني اقدام نمايد، همانند ديگر واجبات ديني، بايد احكام خاص و شرايط آن را به خوبي بداند، تا آن را به شكل صحيح به جاي آورد و خداي نكرده آثار منفي آن به جهت ندانستن مسئله ، از آثار مثبت بيشتر نشود.پي نوشت ها : 1 - امام خميني ، تحريرالوسيله، ج1، ص 462.2 - ميزان الحكمه، عنوان 2692 ، حديث 12727.3 - ميزان الحكمة، عنوان 2692.
کد سوال : 54262
موضوع : گنجینه مذهبی>واحد پاسخ به سوالات دفتر تبليغات اسلامي
پرسش : مخالفت با ولي فقيه و انقلاب اسلامي چه حكمي دارد؟
پاسخ : مخالفت با فقيه جامع الشرائط از دو نگرش قابل بحث است.1 - گاهي مخالفت با او در نظريات استنباطي و اجتهادي او است، مانند اين كه يك مجتهد يا يك صاحب نظر در مسائل علمي با مرجع تقليد از نظر علمي ديدگاه متفاوتي دارد.اين گونه اختلاف نظرها، مخالفت هاي علمي و اجتهادي است كه نه تنها اشكال ندارد، بلكه باعث رونق نظري و علمي مي شود. در درس هاي حوزه هاي علميه ، شاگردان زبده و با سواد با نظر استاد (كه شايد مرجع تقليد باشد) به بحث و مجادله مي نشينند و پاسخ مي گيرند.2 - گاهي مخالفت با فقيه به خاطر عناد و لجاجت و يا از سوي برداشت هاي مغرضانه است.در اين صورت اين گونه مخالفت ها نه تنها صحيح نيست، بلكه گناه و حرام است. در روايتي از امام صادق (ع) آمده است: "كساني كه صاحب نظر در مسائل فقهي هستند (فقها) از طرف من بر شما حاكم هستند و شما بايد از آنان اطاعت كنيد، پس هر گاه او براساس حكم ما حكم كرد، اگر كسي آن را نپذيرد (مخالفت بكند) حكم خدا را سبك شمرده و عليه ما اقدام كرده، و اين در حد شرك به خدا است".(1)بنابراين مخالفت با فقيه جامع الشرائط (كه از بين فقها انتخاب مي شود و در حقيقت از طرف ائمه (ع) بر اين كار نصب شده است) جائز نيست.فقيه از طرف امامان معصوم (ع) بر مردم ولايت دارد كه اصطلاحاّ به آن ولايت فقيه مي گويند. اطاعت از ولايت فقيه به ولايت ائمه (ع) باز مي گردد؛ زيرا مشروعيت ولايت فقيه از طرف آنان اعلام شده است.البته آنچه در مسئله ولايت فقيه مطرح است و منصوب از طرف امام معصوم است، شخصيت حقوقي آن است ، يعني در واقع ارزش ولي فقيه به جهت ويژگي هايي است كه در او وجود دارد نه شخصيت حقيقي ا و.با انقلاب اسلامي كه توسط حضرت امام خميني (ره) و مراجع و علما و به رهبري آنان به وجود آمده و به تأييد آنان رسيده است و در زمان ما نيز مورد تأييد مراجع عظام است، نبايد مخالفت كرد. همة مردم بايد به انقلاب اسلامي كمك كنند تا همچنان بر پاية ارزش هاي اسلامي بماند و ارزش ها را جايگزين مفاسد غرب و شرق نمايند تا زمينه ساز ظهور حضرت ولي عصر (ع) باشد و به دست صاحب اصلي آن برسد.پي نوشت ها : 1 - وسائل الشيعه، ج18، ص 99، باب يازده، از ابواب صفات القاضي.
کد سوال : 54263
موضوع : گنجینه مذهبی>واحد پاسخ به سوالات دفتر تبليغات اسلامي
پرسش : چرا مشروبات الكلي باعث مي شود كه انسان نتواند تا چهل روز اعمال دين خود را انجام دهد؟
پاسخ : مشروبات الكليِ مست كننده، حرام و نجس است و خوردن كم يا زياد آن فرقي نمي كند.(1) در روايات از آن بسيار مذمت شده، حتي نشستن سر سفره اي كه شراب باشد، تحريم شده است.ده گروه در مورد شراب مورد لعن و نفرين پيامبر(ص) قرار گرفته اند: خود خمر، كسي كه درخت انگور مي كارد، يا آن را آب مي دهد به خاطر اين كه بعداً شراب درست كند، فروشنده، خريدار، حمل كننده و گيرندة پول، ساقي و نگهدارندة آن، همه مورد لعن پيامبر قرار گرفته اند.(2)امام صادق(ع) فرمود: "تمام انبيا خمر را حرام كرده اند".(3)پيامبر(ص) فرمود: "خمر و ايمان در يك قلب جمع نمي شود".(4) يعني كساي كه خمر مي نوشد، مؤمن نيست و نور ايمان از قلب او زايل مي شود.باز فرمود: "خمر منشأ كارهاي زشت و ناپسند است".(5)از خمر به عنوان "امّ الفواحش"، "امّ الخبائث"، "مفتاح الشر" ياد شده است.پيامبر(ص) فرمود: هر كس خمر بخورد، تا چهل شبانه روز نمازش مقبول درگاه خدا واقع نمي شود. اگر قبل از توبه در آن مدّت بيمرد، خداوند در جهنم از چرك جوشان جهنم به او مي خوراند".(6)شرابخوار از نظر اخلاقي گناهكار است، ولي حتي گناهكار بايد نمازها و روزه هايش را انجام دهد. همان طور كه دروغگو يا كسي كه غيبت مي كند، با اين كه گناه بزرگي انجام مي دهد، بايد نمازش را بخواند. بحث صحّت نماز با قبولي آن نزد خدا دو مطلب جداگانه است. در رواياتي كه در مورد خمر آمده تا چهل شبانه روز نماز قبول نيست، معنايش اين نيست كه اگر شرابخوار نماز بخواند، صحيح نيست. نماز گناهكار صحيح است و بايد آن را انجام دهد و روزه بگيرد و توبه كند تا اعمالش مورد قبول حق تعالي قرار گيرد. البته رخي از گناهان موجب مي شود كه توفيق عبادات و اعمال خير از انسان سلب گردد و شراب نيز از آن گناهان است.اگر شرابخوار بعد از اين كه از حالت مستي بيرون آمد، نماز بخواند يا روزه بگيرد، اعمالش صحيح است. بنابراين چنين كسي مؤاخذه نمي شود كه چرا روزة صحيح به جا نياورده، بلكه چنين كسي از آثار روزه مقبول نزد خداوند (كه پاداش بسياري براي آن مقرر گرديده) بهره مند نخواهد شد. اگر انجام ندهد، از اين بابت نيز گناهكار و معذّب خواهد بود. اما اگر در جايي آمده باشد كه شرابخوار تا چهل روز نمي تواند اعمال دين (عبادات) را انجام دهد، مي تواند مقصود آن باشد كه توفيق انجام عبادات و اعمال ديني از چنين كسي سلب مي شود، زيرا بعضي از گناهان موجب مي شود انگيزه انجام اعمال ديني و عبادات در انسان سست و ضعيف شود، كه شراب خوردن از آن جمله است.پي نوشت ها: 1. توضيح المسائل مراجع، ج 2، مسئلة 2633 و 2634.2. ميزان الحكمه، عنوان 1122، حديث 5126 و 5127.3. همان، حديث 5129.4. همان، حديث 5128.5. همان، عنوان 1123، حديث 5130.6. همان، عنوان 1126، حديث 5148.