• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
عضویت در خبرنامه
    • عبارت :
      تعداد درصفحه :
کد سوال : 54284
موضوع : گنجینه مذهبی>واحد پاسخ به سوالات دفتر تبليغات اسلامي
پرسش : چرا بعضي در دنيا وقتي كه مي ميرند، با بيماري و سختي مي ميرند، ولي بعضي در آرامش و راحتي كامل از دنيا مي روند؟
پاسخ : افرادي كه از دنيا رحلت مي كنند، از نظر نوع جان دادن به چهار گروه تقسيم مي شوند:1 - خوباني كه راحت جان مي دهند.حضرت علي (ع) مي فرمايد: "هنگام مرگ خوبان بشارتي به آنان داده مي شود كه چشمشان روشن شده و به مرگ علاقه پيدا كرده و راحت جان مي دهند".(1)2 - خوباني كه سخت جان مي دهند، پيامبر اكرم (ص) فرمود: "الموت كفارة لذنوب المؤمنين...؛ مرگ و سختي هاي آن سبب جبران گناهاني است كه مؤمنان دارند تا پس از مرگ كيفر ديگري نداشته و پاك و پاكيزه نزد خدا روند".3 - بداني كه راحت جان مي دهند.امام كاظم (ع) مي فرمايد: "و تصفي الكافرين من حسناتهم؛ راحت مردن كفار به خاطر تصفيه حسابي است كه خداوند نسبت به كارهاي نيك آنان انجام مي دهند چون بعضي از كافران در زندگي نقاط خوبي دارند كه آسان مردن جزاي آن ها است . 4 - بداني كه به سختي جان مي دهند كه اين اولين سيلي و شكنجه الهي و مأموران خدا است.در برخي از روايات آمده است كه مؤمن به هنگام مرگ وحشت دارد، ولي مأمور قبض روح به او دلداري داده و مي گويد: چرا مي ترسي ؟ من از پدر به تو مهربان ترم، چشمانت را باز كن!در اين هنگام مؤمني كه در حال مرگ است، چشم خود را باز مي كند، قيافه هاي ملكوتي رسول خدا و ائمه اطهار را مي بيند، سپس از طرف خداوند ندايي مي رسد كه: آرام به سوي پروردگارت برگرد و در مدار بندگان مخصوص من قرار گير و داخل بهشت خودم شو
کد سوال : 54285
موضوع : گنجینه مذهبی>واحد پاسخ به سوالات دفتر تبليغات اسلامي
پرسش : ملا صدرا چه كسي بود؟ تفسيري از كارهاي او را ارائه فرماييد. آيا همه انسان ها مي توانند به مقام منزلت او برسند؟
پاسخ : نام ملا صدرا محمد، فرزند ابراهيم بن يحيي شيرازي ، ملقب به صدرالدين و صدرالمتألهين، معروف به صدرا و ملاصدرا، از بزرگان فلاسفه و حكيمان قرن يازدهم هجري است.وي علاوه بر تبحر در كلام و فلسفه در حديث و تفسير قرآن نيز مهارت داشت.ملا صدرا نزد اساتيدي همچون شيخ بهايي، ميرداماد و ميرفندرسكي شاگردي كرد و جمعي از بزرگان فلسفه و حديث نزد وي به تحصيل اشتغال داشتند، از جمله : ملا محسن فيض كاشاني و ملا عبدالرزاق فياض لاهيجاني.ملا صدرا داراي كتاب ها و رساله هاي فراواني است كه در ذيل به برخي از آن ها اشاره مي كنيم: الاسفار الاربعه، اتحاد العاقل و المعقول، اتصاف الماهيه بالوجود، اسرار الايات و انوار البينات، اكسير العارفين في معرفة طريق الحق و اليقين، الامامة، بدء الانسان، التصور و التصديق .كه در آخر كتاب "الجوهر التضيد" در تهران به چاپ رسيده.تفسير آية الكرسي ، تفسير آيه النور، تفسير آيه "وتري الجبال تحسبها جامده " تفسير سوره الاعلي و سجده و القره تا آيه "كونوا قردة خاسئين" و سوره جمعه و سوره حديد و سوره زلزال و سوره ضحي و سوره طارق و سوره يس.الجبر و التفويض، حاشيه بر الهيات شفا و تجريد خواجه و تفسير نيماوي و رواشح سماويه ميرداماد و روضه شهيد (شرح لمعه) و شرح تجريد قوشجي و شفاي ابن سينا.حدوث العالم، الحشر، الحكمة العرشية، و رسائل كه حاوي هشت رساله متفرقه از رساله هاي ملا صدرا است.نيز شرح اصول كافي ، شرح حكمةالاشراق،شرح الهدايةالاثيريه، الشواهد الربوبية في المناهج السلوكية، القواعد الملكوتيه، كسر اقسام الجاهلية، المبدء و المعاد، المسائل القدسية، المشاعرو مفاتيح الغيب.او بنيانگذار فلسفه متعاليه در جهان اسلام است. معروف ترين كتاب او "الاسفار الاربعة" با ارزش ترين كتاب در فلسفه اسلامي است. فلسفه متعاليه او مانند شاهراهي است كه تمام فلسفه هاي پيش از او مانند مشاء و اشراق به آن ختم مي شود. مكتب فلسفي او اگراز چه مكاتب فلسفي پيش از خود بهره برده است، اما متمايز از آنها و در مقام بسيار بلندتر و با عظمت تري از آنها قرار دارد. پس از او تمام فيلسوفان جهان اسلام و تشيع، متأثر از انديشه فلسفي او هستند.ملا صدرا هفت بار پياده به حج رفت و بار هفتم در سال يك هزار و پنجاه هجري در بصره درگذشت و در همان جا دفن شد.همه افراد با تلاش و فعاليت مي توانند به مقام علمي ملا صدرا و امثال او برسند، زيرا اين مقام ها منحصر به ايشان نيست و آن ها نيز مثل ما افراد عادي بوده اند كه با تلاش و فعاليت و قدري نبوغ به مقام هاي علمي دست يافته اند.
کد سوال : 54286
موضوع : گنجینه مذهبی>واحد پاسخ به سوالات دفتر تبليغات اسلامي
پرسش : بنابر آمار از هر سه ازدواج در ايران و آمريكا ، يكي به طلاق مي انجامد، پس فرق بين يك كشور اسلامي با كشور مسيحي چيست؟
پاسخ : آمار مذكور به صورتي كه ذكر شده صحيح نيست. آمار طلاق در آمريكا به مراتب از ايران بيشتر است. صاحب نظران آمريكا را يكي از كشورهاي پرطلاق دنيا دانسته اند و دليلش ، آسانگيري در امر طلاق است كه حتي احتياج به مراجعه به دادگاه و وكيل و دفتر ثبت نيست، بلكه هر فرد مي تواند از طريق اينترنت به صورت آن لاين در خانه اش طلاق بگيرد.(1)به همين خاطر ثبت رسمي براي تمام ازدواج و طلاق ها صورت نمي گيرد تا آمار دقيقي از آن ارائه شود.البته آمار طلاق در ايران مختلف گزارش شده است. براساس يك آمار در سال 82 از هر نه ازدواج ، يك طلاق ؛ در سال 80 از هر 5/10 ازدواج ، يك طلاق و در تهران در سال 82 از هر 5/5 ازدواج يكي به طلاق منتهي شده است. (2)اما بايد اعتراف كرد كه اينجا غرب نيست، بلكه شرق است و گوشه اي از شرق اسلامي كه پر از سنت هاي ايراني و فرهنگ اسلامي است.اسلام راه هاي طلاق را محدود كرده و آن را منفورترين حلال دانسته است. آمار فوق زنگ خطري براي مسؤلان فرهنگي جامعه است كه بايد در اين باره چاره اي بينديشند. طلاق پديده و رفتاري ضد اجتماعي است و عوامل خاص دارد. هر جا عوامل محقق شود، قطعاً شاهد تزلزل اركان خانواده و طلاق خواهيم بود. فرقي نمي كند در كشور ايران باشد و يا در آمريكا.بررسي علل و عوامل رشد طلاق: جستجوي علل پيدايش و افزايش بحران ها و جدايي ها در كانون خانواده از منظر دانش هاي متفاوتي مي تواند پيگيري شود. هر گروه از دانشمندان رشته هاي مختلفي كه پيگير كشف علل اين مشكل اجتماعي هستند، از نگاه خود دلايل محكم و همخوان با واقعيت ها ارائه مي دهند.به ذكر برخي علل بسنده مي كنيم:1 - آشنا نبودن با وظايف خانوادگيكسي كه در انديشه تشكيل كانون خانوادگي است، نخست بايد بداند كه سازمان خانواده مانند هر سازمان اجتماعي ديگر داراي اصولي است كه تنها در ساية شناخت اصول و انجام وظايف مي تواند به هدف هاي مقدس ازدواج دست يابد ناآگاهي از اصول سبب مي شود آسيب هاي جبران ناپذيري بر پيكر خانواده وارد آيد و زن و شوهر نتوانند خوشبختي خود و فرزندان شان را در پيوند زناشويي تضمين كنند.برخي زوج هاي جوان بدون آمادگي قبلي و بي آن كه با وظايف و مسئوليت هاي خود و حقوق شريك زندگي اش به درستي آشنا شوند و راه و روش سلوك در زندگي خانوادگي را بياموزند، به تشكيل خانواده اقدام مي كنند و پس از گذشت مدت زماني در مي يابند چه اشتباه بزرگي را مرتكب شده اند2 - عدم شناخت زوجين از يكديگر: كسي كه در انديشه ازدواج است ، پس از آشنايي با وظايف و مسئوليت هاي خود و حقوق شريك زندگي اش بايد بداند با چه كسي ازدواج مي كند. نيز معيارهاي مهمي كه از ديد صاحب نظران ، از شرايط ازدواج موفق بيان شده، تا چه ميزان وجود دارد . شناخت زن و شوهر از وضعيت اخلاقي و معنوي و تفكر اجتماعي و بينش اقتصادي و ميزان پاي بندي به آداب و رسوم يا گرايش به مدرنيسم ، قبل از ازدواج امري لازم است.اسلام اجازه داده است هنگاني كه زن و مرد قصد ازدواج دارند، همديگر را ببينند ، با هم گفتگو كنند، به شرطي كه اين كار از روي هوسراني نباشد. بايد توجه داشت كه تحقيق ، با معاشرت ها و انتخاب دوست غير همجنس كه منشأ آن هوس هاي زودگذر است ، تفاوت دارد 3 - سست شدن مباني اعتقادي و عدم پايبندي به مقررات ديني:اگر با نگاه جستجوگرانه وضع خانواده هايي را كه متلاشي شده اند، مورد مطالعه قرار دهيم، درمي يابيم كه مهم ترين عامل آن ضعف اصول اخلاقي مي باشد.تجربه نشان مي دهد كساني كه فاقد تعهدات ايماني هستند و حتي اگر قبل از ازدواج مدت ها با هم آشنايي داشته باشند، پس از تشكيل زندگي مشترك به دليل نداشتن ارزش هاي ثابت و يكسان و نداشتن پشتوانة دروني، با كوچك ترين آسيب، پيوندشان سست شده، چه بسا از هم مي گسلد.(3)غرق شدن در ماديات و لذت جويي ها و روي گرداني عملي از دين (اگر چه در ذهن معتقد باشد) هيچ نقطة مشترك و عاملي براي وحدت باقي نمي گذارد تا موجب استمرار صميميت و استواري بنيان خانواده گردد.4 - گرايش به فرهنگ مصرف غرب و گسترش فساد و بي بند و باري هاي جنسي و آزادي هاي افسارگسيخته: تفكري حاكم بر جامعه امريكا است، مبني بر اين كه "خوشي و لذت مقدّم بر استواري و نگهداري كانون خانوادگي است".ترويج اين انديشه در جوامع ديگر از جمله ايران يكي از عوامل گسترش جدايي ها و سست شدن بنيان خانواده است.شهيد مطهري در اين مورد مي گويد:"در هر جا كه آداب و رسوم جديد غربي بيشتر نفوذ كرده است، آمار طلاق هم افزايش يافته است . آمار طلاق ها در شهرها بيشتر از روستاها و شهرهاي بزرگ تري كه آداب غربي را بيشتر پذيرفته اند، زيادتر است، مثلا بيش از يك چهارم طلاق هاي ثبت شده سراسر كشور (يعني 27 درصد) مربوط به تهران است، در حالي كه نسبت جمعيت تهران به جمعيت سراسر كشور تقريبا ده درصد مي باشد".(4)5 - ازدياد اعتياد: اعتياد به مواد مخدر، قاچاق، الكل، قمار و ساير مفاسد باعث اختلال در سلامت جسمي، روحي و شخصيت خانوادگي و اجتماعي شده، در نتيجه آمار طلاق را بالا برده است.6 - بالا بودن ميزان مهريه ها: يكي از علل طلاق بالا بودن ميزان مهريه ها و هوس گرايي زنان جهت دريافت مهريه ها و ازدواج مجدد با مردي ديگر و اخذ مهريه اي ديگر است.7 - قرار گرفتن طلاق به بهانه هاي مختلف در دست زنان:يكي از احكام اسلام اين است كه طلاق را در دست مرد قرار داده است، علاوه بر قرآن كه در آياتي چند نظير49 احزاب و 231 بقره، روايات (5) معتبر زيادي ، قرار گرفتن طلاق به دست مردان را بحث كرده است.جهت روش شدن ارزش اين حكم ، و اين كه يكي از عوامل شكاف بين خانواده ها ، انحراف از اين قانون به بهانه هاي متفاوت است، به گزارش زيرتوجه كنيد."طلاق هاي ثبت شده در دادگاه هاي فرانسه نشان مي دهد كه بيش از هفتاد درصد طلاق ها به درخواست زنان بوده است".(6)لوسون د انشمند امريكايي ، ضمن بيان آمارهاي هولناك طلاق در امريكا مي نويسد :"قابل توجه اين كه هشتاد درصد طلاق ها به تقاضاي زنان واقع شده است".خانم مونيكا ، نويسندة انگليسي ، ضمن اظهار تأسف شديد از آمارهاي وحشت افزاي طلاق در آن كشور مي نويسد:"دوام و استحكام هر ازدواجي در درجة اول به درايت و سبكسر نبودن زنان بسته است و با توجه به اين حقيقت تلخ اعتراف مي كنم كه آمارها و پرونده هاي دادگاه ها در انگليس نشان مي دهد كه از هر صد ازدواجي كه به طلاق منجر مي شود، در نود و نه درصد آنان زنان مقصرند".(7)اين وضعيت به بهانه هاي مختلف در سال هاي بعد از انقلاب در ايران افزايش يافته است.8 - صنعتي و ماشيني شدن زندگي زنان و مردانصنعتي شدن زندگي و زنان و مردان موجب بالا رفتن سطح توقعات بانوان و زياده طلبي و تنوع خواهي مردان گشته و زمينه را براي بروز اختلاف و جدايي ها فراهم ساخته است.نويسنده كتاب "طلاق يا فاجعه انحلال" مي نويسد : "طبق آمار ، زن و شوهرهاي تهراني ماهانه دو هزار دادخواست طلاق به دادگستري مي دهند.يكي از قضات در اين باره اظهار مي دارد كه : اكثر دادخواست هاي طلاق از طرف زنان به دادگستري داده مي شود. اختلافات اين زن و شوهر ها بيشتر در نتيجه ماشيني شدن زندگي و بيشتر شدن توقعات زنان و زياده طلبي و تنوع خواهي مردان است".(8)دكتر آذرمان روانپزشك مي گويد: "بخشي از مشكلات خانواده هاي جديد، ريشه در تغيير و تحول روحي زنان مدرن دارد. همان گونه كه مشكلات مردان جديد هم شكل عوض كرده و چهرة تازه تري را به رخ مي كشد، اما اين مشكل خاص يعني تحمل ناپذيري برخي از زنان به خصوص قشر فرهيخته، به دليل تغيير شكل جامعه است. در واقع جامعه ما به سرعت از جامعة سنتي به سوي صنعتي شدن پيش مي رود، طبيعي است كه در اين مسير زناني بيشتر درگير تحول مي شوند كه در جريان مستقيم اين تغييرات قرار دارند".(9)9 - ناهماهنگي زن و شوهر از جهت وضعيت اقتصادي ، علمي و سطح تحصيلات:اسلام توصيه كرده است با كسي ازدواج كنيد كه "هم كفو" شما باشد، يعني از جهت اعتقادي ، فكري ، سطح علمي و موقعيت مالي، به هم نزديك باشيد تا بتوانيد همديگر را درك كنيد و به احساسات يكديگر پاسخ مناسبي بدهيد. ناديده گرفتن اين اصل ، يكي ديگر از علل جدايي ها و ناسازگارهاي زن و شوهر ها مي باشد، به خصوص اگر زن از جهت سطح تحصيلات يا موقعيت مالي فراهم شده از طريق خانواده ، ارث يا شغل و درآمد ، وضعيت برتري نسبت به شوهر داشته باشد، زمينه براي تنش و اختلاف سريع تر فراهم مي شود.ناهماهنگي قدرت علمي، اقتصادي و فكري موجب متفاوت شدن انتظارات مي شود و زمينه را براي بروز ناسازگاري فراهم مي سازد.عوامل ديگري نيز در گسترش جدايي ها دخالت دارند، مانند فرق ديدگاه ها و مباني نظري در مسئله طلاق . جهت آگاهي بيشتر به كتاب نظام حقوق زن در اسلام، نوشته شهيد مطهري ، از ص 263 به بعد مراجعه شود.پي نوشت ها :1 - مجله پيام زن، ش 143، ص 51.2 - همان.3 - بينش اسلامي پيش دانشگاهي ، ص 93.4 - حقوق زن در اسلام، ص 261.5 - وسايل الشيعه، ج7، ص 340، باب الطلاق بيدالرجل دون المرأه.6 - طلاق يا فاجعه انحلال خانواده، حسين حقاني زنجاني، ص 86.7 - همان، ص 99.8 - ص 94.9 - روزنامه كيهان، شماره 17856 ، شنبه 20 دي 1382، ص 5.
کد سوال : 54287
موضوع : گنجینه مذهبی>واحد پاسخ به سوالات دفتر تبليغات اسلامي
پرسش : علت حرمت قمار چيست؟
پاسخ : قمار به علت پي آمدهاي زيان باري كه بر فرد و اجتماع وارد مي كند، در شرع انور حرام شده است. كمتر كسي را مي توان يافت كه از زيان هاي گوناگون قمار بي خبر باشد. براي توضيح بيشتر گوشه اي از عواقب شوم و خانمان برانداز آن را به طور فشرده يادآور مي شويم:أ) قمار بزرگترين عامل هيجان:روان شناسان و دانشمندان معتقدند هيجانات رواني عامل اصلي بسياري از بيماري ها است، مثلاً كم شدن ويتامين ها ، زخم معده ، ديوانگي، بيماري هاي عصبي رواني به صورت كم و زياد و مانند آن در بسياري از موارد ناشي از هيجان مي باشد.قمار بزرگترين عامل پيدايش هيجان است تا آن جا كه يكي از دانشمندان آمريكا مي گويد:در هر سال در اين كشور فقط دو هزار نفر در اثر هيجان قمار مي ميرند، و به طور متوسط قلب يك "پوكرباز" ( يك نوع بازي قمار) متجاوز از صد بار در دقيقه مي زند. قمار گاهي سكته قلبي و مغزي نيز ايجاد مي كند، و قطعاً عامل پيري زودرس خواهد بود.به علاوه به گفتة دانشمندان شخصي كه مشغول بازي قمار است، نه تنها روح وي دستخوش تشنج است ، بلكه تمام جهازات بدن او در يك حالت فوق العاده به سر مي برند، يعني ضربان قلب بيشتر مي شود، مواد قندي در خون او مي ريزد، در ترشحات غدد داخلي اختلال حاصل مي شود، رنگ صورت مي پرد، دچار بي اشتهايي مي شود، و پس از پايان قمار به دنبال يك جنگ اعصاب و حالت بحراني به خواب مي رود، و غالباً براي تسكين اعصاب و ايجاد آرامش در بدن متوسل به الكل و ساير مواد مخدر مي شود، كه در اين صورت زيان هاي ناشي از آن را نيز بايد به زيان هاي مستقيم قمار اضافه كرد.از زبان دانشمندان ديگري مي خوانيم : "قمار باز، انساني مريض است كه دائماً احتياج به مراقبت رواني دارد. فقط بايد سعي كرد به او فهماند كه يك خلأ رواني وي را به سوي اين عمل ناهنجار سوق مي دهد، تا درصدد معالجة خويش برآيد".ب ) رابطه قمار با جنايات: يكي از بزرگترين مؤسسات آمارگيري جهاني ثابت كرده است كه 30 درصد جنايت ها با قمار رابطه مستقيم دارد و از عوامل به وجود آمدن 70 درصد جنايات ديگر نيز به شمار مي رود.ج ) ضررهاي اقتصادي قمار: در طول سال ميليون ها بلكه ميلياردها دلار ثروت مردم جهان در اين راه از بين مي رود، گذشته از ساعات زيادي كه از نيروي انساني در اين راه تلف مي شود، و حتي نشاط كار مداوم را در ساعات ديگر سلب مي كند، مثلاً در گزارش ها آمده است: در شهر "مونت كارلو" كه يكي از مراكز معروف قمار در دنيا است، يك نفر در مدت 19 ساعت قمار بازي چهار ميليون تومان ثروت خود را از دست داد. وقتي درهاي قمارخانه بسته شد، يك راست به جنگل رفت و با يك گلوله مغز خويش را متلاشي كرد و به زندگي خود خاتمه داد.گزارش دهنده اضافه مي كند: جنگل هاي "مونت كارلو" بارها شاهد خودكشي اين پوكربازها بوده است.د) زيان هاي اجتماعي قمار: بسياري از قماربازان به علت اين كه گاهي برنده مي شوند و در يك ساعت ممكن است ميليون ها تومان سرمايه ديگران را به جيب خود بريزند، حاضر نمي شوند تن به كارهاي توليدي و اقتصادي بدهند، در نتيجه چرخ هاي توليد و اقتصاد به همان نسبت لنگ مي شود.اگر دقت كنيم مي بينيم تمام قمار بازان و خانوادة آنان سربار اجتماع هستند، و بدون اين كه كمترين سودي به اجتماع برسانند، از دسترنج آن ها استفاده مي كنند. گاهي هم كه در بازي قمار باختند، براي جبران آن دست به دزدي مي زنند. خلاصه زيان هاي ناشي از قمار به حدي است كه حتي بسياري از كشورهاي غير اسلامي آن را قانوناً ممنوع اعلام داشته اند، مثلاً انگلستان در سال 1853، آمريكا در سال 1855، روسيه در سال 1854 و آلمان در سال 1873 قمار را ممنوع اعلام كردند.اگر بخواهيم يك تعريف جامعي براي قمار كنيم بايد بگوييم : قمار يعني قرباني كردن مال و شرف براي به دست آوردن مال غير به خدعه و تزوير و احياناً به عنوان تفريح و نرسيدن به هيچ كدام.در پايان به اين آمار توجه كنيد: طبق آماري كه بعضي از محققان تهيه كرده اند، جيب بري 90 درصد ، فساد اخلاق 10 درصد، ضرب و جرح 40 درصد، جرائم جنسي 15 درصد، طلاق 30 درصد و خودكشي 5 درصد معلول قمار است. (1)در روايات ديني، مهم ترين عامل حرمت قمار، اكل مال به باطل (تصاحب مال ديگران به روش باطل و ناحق) دانسته شده است. انساني بدون زحمت و تلاش ، مال ديگري را كه گاهي با نيرنگ و فريب نيز همراه است ، تصاحب مي كند و شايد از اين جهت از ربا هم بدتر است.در ضمن بايد مسئله زير پا گذاشتن ارزش هاي اخلاقي و انساني را نيز به آمار و مطالب ارائه شده موفق اضافه كرد كه كمتر مورد توجه نويسندگان غربي قرار مي گيرد.پي نوشت ها : 1 - تفسير نمونه، ج2، ص 126 ( ذيل آيه 219) سورة بقره).
کد سوال : 54288
موضوع : گنجینه مذهبی>واحد پاسخ به سوالات دفتر تبليغات اسلامي
پرسش : تقوا چيست و متقي كيست؟
پاسخ : راغب مي گويد: تقوا از ماده "وقايه" به معني حفظ كردن چيزي در برابر آفات است. تقوا به معني محفوظ داشتن روح و نفس است از آن چه بيم مي رود و به آن زيان رساند؛ سپس به خوف و ترس نيز تقوا گفته شده است و در لسان شرع آن را به خويشتن داري در برابر گناه و محرّمات اطلاق مي كنند و كمال آن به ترك بعضي از مباحات مشكوك است. (1) جمعي از مفسران حديثي از بعضي صحابه نقل كرده اند كه او در مقابل سؤال از حقيقت تقوا گفت: آيا هرگز از راه پرخاري گذشته ايد؟ وقتي پاسخ مثبت شنيد گفت: در آن حال چه مي كرديد؟ آيا دامان خود را جمع نكرده و كوشش براي نجات از خارها نداشته ايد؟ اين همان تقواست. (2) امام علي(ع) دربارة تقوا مي فرمايد: "گناهان همچون مركب هاي سركش است كه گناهكاران بر آن ها سوار مي شوند و لجامشان گسيخته مي گردد و آنان را در قعر دوزخ سرنگون مي سازد، اما تقوا مركبي است راهوار و آرام كه صاحبانش بر آن سوار مي شوند. زمام آن ها را به دست مي گيرند و تا قلب بهشت پيش مي‌تازند".(3)در جاي ديگر حضرت مي فرمايد: "بدانيد اي بندگان خدا كه تقوا قلعه اي محكم و شكست ناپذير است، اما فجور و گناه حصاري است سست و بي دفاع كه اهلش را از آفات نجات نمي دهد و كسي كه به آن پناهنده شود،‌ در امان نيست. بدانيد انسان تنها به وسيلة تقوا از گزند گناه مصون مي‌ماند".(4) در جاي ديگر حضرت مي فرمايد: "تقوا كليد درستي و توشة قيامت و آزادي از هر بندگي و نجات از هر تباهي است".(5) استاد مطهري در شرح احاديث فوق مي گويد: "تقوا مصونيت است، نه محدوديت.قدر مشترك پناهگاه و زندان مانعيت است،‌ اما پناهگاه مانع خطرها است و زندان مانع بهره برداري از موهبت هاست. حضرت در برخي از كلمات تصريح مي كند كه تقوا ماية اصلي آزادي ها است، يعني نه تنها خود قيد و بند و مانع آزادي نيست، بلكه منبع و منشأ همة آزادي ها است. تقوا به انسان آزادي معنوي مي دهد، يعني او را از اسارت و بندگي هوا و هوس آزاد مي كند. رشتة آز و طمع و حسد و شهود و خشم را از گردنش بر مي دارد و به اين ترتيب ريشة بردگي هاي اجتماعي را از بين مي برد. مردمي كه بنده و بردة پول و مقام و راحت طلبي نباشند، هرگز زير بار اسارت ها و رقيّت هاي اجتماعي نمي روند".(6)امام علي(ع) بين انسان و تقوا تعهدي متقابل در نظر گرفته و فرموده اند: "خواب خويش را به وسيلة تقوا به بيداري تبديل كنيد ... از تقوا صيانت كنيد و خود را به وسيلة تقوا محفوظ بداريد".(7) استاد مطهري مي گويد: "تقوا نگهبان انسان است و انسان نگهبان تقوا و اين دور محال نيست، بلكه دور جايز است. اين نگهباني متقابل از نوع نگهباني انسان و جامه است كه انسان نگهبان جامه از دزديدن و پاره شدن است و جامه نگهبان انسان از سرما و گرما است".(8)در آيات و روايات به عوامل تقوا اشاره شده است . به طور اجمال مى توان موارد ذيل را ذكركرد.1- انجام واجبات ; قرآن مجيد مى فرمايد: له لله <ان هذا صراطى مستقيماً فاتبعوه و لا تتبعوا السبل فتفرق بكم عن سبيله ذلكم وصاكم به لعلكم تتقون ؛ له لله اين راه مستقيم من است . آن را پيروى كنيد و از راه هاى ديگر تبعيت ننمايد كه شما را از راه تان متفرق مى سازد. اين چيزى است كه خداوند به آن سفارش مى كند تا به تقوا برسيد>.(9)در آيهء ديگر در مورد فسلفهء روزه مى فرمايد: له لله <يا ايها الذين آمنوا كتب عليكم الصيام كما كتب علي الذين من قبلكم لعلّكم تتقون ؛ اى مؤمنان ! روزه بر شما واجب شده , همان طورى كه بر پيشينيان شما واجب گرديد. اميداست كه به تقوا برسيد>. (10)2- ترك محرمات و شبهات ; رسول اكرم (ص ) مى فرمايد: <انسان به رتبهء تقوا نمى رسد مگر آن كه از حلال پرهيز كند تا به دام حرام نيفتد>. (11)3- محاسبه نفس ; در وصيتى پيامبر اسلام (ص ) به ابوذر مى فرمايد: <هرگز انسان از پارسايان محسوب نمى شود مگر آن كه خودش را محاسبه كند, شديدتر از محاسبة شريك از شريك خود, تا بداند از كجا طعام وآب و لباسش به دست آمده ; آيا از حلال است يا از حرام >. (12)4- حفظ زبان ; امام على (ع ) مى فرمايد: <به خدا قسم ! نمى بينم بنده اى به تقوا برسد مگر آن كه زبانش را حفظ نمايد>. (13) 5- ترك دنياطلبى ; امام على (ع ) مى فرمايد: <بر دل دنيا طلب حرام است كه تقوا را در خود جا دهد>. (14)6- حيا از مردم % امام عسكرى (ع ) مى فرمايد: <كسى كه از مردم حيا نكند و پروايى نداشته باشد, از خدانخواهد ترسيد>. (15)7- ترك پرگويى ; امام على (ع ) مى فرمايد: <كسى كه زياد حرف بزند, لغزشش فزونى گردد و كسى كه لغزشش زياد شود, شرمش اندك شود و آن كه شرمش كم شود, پارسايى و ورعش كم گردد و كسى كه ورعش كم شود,قلبش بميرد و قلب مرده به آتش در افتد>. (16) 8- توفيق الهى ; امام على (ع ) مى فرمايد: <خدايا! هييچ دستاوردى نتوانم داشت , جز آن چه تو ارزانى ام دارى واز بدى نمى توانم بپرهيزم , جز آن چه تو از آن مصونم دارى > (17)پي نوشت ها : 1 - راغب اصفهاني، مفردات، ص 530.2 - مكارم شيرازي، پيام قرآن، ج 1، ص 428.3 - نهج البلاغه، فيض الاسلام، خطبة‌ 16.4 - همان، خطبة 156.5 - همان، خطبة 219.6 - استاد مطهري،‌ سيري در نهج البلاغه، ص 207 و 208.7 - نهج البلاغه، خطبة 231.8 - استاد مطهري، مسيري در نهج البلاغه، ص 209.9- انعام (6 آيه 153.10- بقره (2 آيه 183.11- ميزان الحكمه , ج 4 ص 3636 به نقل از كنز العمال , ص 5642.12- همان , به نقل از كنز العمال , ص 8501.13- نهج البلاغه , فيض الاسلام , خطبه 175.14- غرر الحكم , ج 3 ص 405.15- بحار الانوار, ج 78 ص 377.16- نهج البلاغه , قصار 341.17- نهج البلاغه , فيض الاسلام , خطبه 206.
کد سوال : 54289
موضوع : گنجینه مذهبی>واحد پاسخ به سوالات دفتر تبليغات اسلامي
پرسش : مدتي است كه اعتمادم از ديگران سلب شده ، هميشه در فكر گذشته ام. نمي توانم به آينده فكر كنم. چگونه مي توانم گذشته را فراموش كنم؟ چگونه مي توانم به حرف ها فكر نكنم و وجه اي شاد داشته باشم؟
پاسخ : از نامه شما بر مي آيد كه دختري احساسي ، عاطفي و زودرنج هستيد. البته اين حالات براي دوران بلوغ براي پسران و دختران قابل پيش بيني است اما آن چه باعث شده روحية شاد و با نشاط خود را از دست داده و تنها و دوري از مردم گرايش پيدا كنيد، مرور گذشته و خاطرات تلخ به مانده از ديگران و يا برخورد غير منطقي اطرافيان ، نيز تلقين منفي و نگرش بدبينانه به خود و تلقي بدشانس بودن از خود است. جواب همه سؤالات شما يك جمله است و آن اصلاح فكر و انديشة خويش است.به نظر بعضي از روان شناسان افكار ما معرّف شخصيت ما است و زندگي ما ساختة افكار است. "وينسنت پيل" مي گويد: "شما آن طوري كه فكر مي كنيد هستيد، نيستيد بلكه آن طوري كه فكرمي كنيد هستيد".(1)اي برادر تو همه انديشه اي ما بقي خود استخوان و ريشه اي گر بود انديشه ات گل، گلشني گر بود فاري، تو هيمه گلخنيكسي كه خود را بدشانس بداند يا شكست خورده و غير مفيد بپندارد، براي ناكامي خود اولين قدم را برداشته است. كسي كه فكر مثبت داشته باشد، در سخت ترين اوضاع، از زندگي لذت مي برد و احساس خوبي از آن دارد. "ناپلئون آن چه را كه بشر مي تواند آرزو كند، مانند شهرت، قدرت و ثروت را دارا بود و باز مي گفت: هرگز شش روز خوش در زندگانيم نداشته ام ، در صورتي كه "هلن" كه از دو سالگي كور، كر و لال بود، از زندگاني اظهار رضايت مي كرد و اعلام مي داشت كه : زندگاني را بيش از آن چه تصور مي كردم زيبا يافتم".(2)مونتيس، فيلسوف شهير فرانسوي جملة زير را شعار خود در زندگاني قرار داده بود: "بشر آن قدري كه از فكر حوادث ناراحت مي شود، از خود آن حوادث زحمت نمي بيند".(3)دختري براي پدر از زندگي بسيار سخت خود شكايت كرد، حتي گفت: در اين صورت تنها راه چاره را خودكشي مي بيند. پدر در پاسخ نامه دختر نوشت: دو نفر از زندان بيرون آمدند. يكي پايين پاي خود را ديد كه جز لجن و كثافت نبود، اما ديگري سر را بالا كرد و آسمان آبي را ديد. دختر با خواندن نامه پدر مسير زندگي اش تغيير كرد و همه چيز براي او معنا دار و لذت بخش شد.وقتي براي خود عقايد و بايد و نبايدهايي درست مي كنيم، چون بر آورده نمي شوند، نگران مي شويم، مثلاً مي گوييم مردم بايد محبت هايم را پاسخ دهند؛ مردم بايد مرا ستايش كنند؛ آنان بايد حق شناس باشند اما وقتي "بايدها" را فراموش مي كنيم، صرف نظر از رفتارهاي ديگران مي توانيم هميشه شاد و خوشبخت زندگي كنيم.اعتقاد به بايدها هيچ كمكي به ما نمي كند، زيرا دنياي واقعيت ها بايد را نمي شناسد. بايد و نبايدي وجود ندارد . همه چيز همين است كه هست. وقتي از واقعيت انتقاد مي كنيم، هميشه بازنده مي شويم... پس هيچ كس نمي تواند به اندازه اعتقاداتتان شما را عصباني كند.(4) البته وظيفه انساني اسلامي حكم مي كند افرادي كه به آن ها كمك كرده ايد، سپاسگزاري كنند، ولي تكيه بر منطق هميشه كارساز نيست.خواه ناخواه با برخوردهايي رو به رو هستيم كه پايه منطقي و عقلايي ندارد.پس به عوض نگران شدن از ناسپاسي، انتظار ناسپاسي را داشته باشيد. مي گويند: از ده بيمار جذامي كه عيسي (ع) شفا بخشيد، فقط يك دختر از او تشكر كرد.(5)نكتة ديگر : نيكي و احسان اگر براي خدا باشد، او تلافي مي كند و همين امر كافي است. امام علي(ع) مي فرمايد: "به خاطر ناسپاسي افراد ، از كار نيك خودداري نكنيد ، چون كه در عوض گاهي كسي از تو سپاسگزاري مي كند كه از عمل نيك بهره اي نبرده، چه بسا همين شكرگزاري ها اثرش بيش از ناسپاسي افراد ناسپاس است".(6)سعدي مي گويد: تو نيكويي مي كن و در دجله انداز كه ايزد در بيابانت دهد بازحافظ مي گويد:تو با خداي خويش انداز و كار دل خوش دار كه رحم اگر نكند مدعي، خدا بكنداگر در پي شادابي هستيد، به رويدادهاي زندگي بر چسب خوب يا بد نزنيد و دنيا را به همين صورتي كه هست بپذيريد. "آن چه مايه خوش بختي و شادي انسان مي شود، درون اوست، نه عوامل بيروني".(7) اگر با زندگي بجنگيد، هميشه بازنده مي شويد، پس بايد با ديگران كنار بياييد و با زندگي رابطه دوستي برقرار كنيد. البته به خاطر داشته باشيد كه مي توانيد انديشه هاي خود را تغيير دهيد. روي انديشه هاي خود كار كنيد تا كيفيت زندگي تان را بهبود بخشيد اما در مورد افكار گذشته، لازم است ديروز را از امروز جدا سازيد . بدانيد تنها امروز را در اختيار داريد، نه ديروز و فردا را كه گفته اند: ديروز بخشي از تاريخ است. فردا رمز و رازي بيش نيست، امروز هديه است، به همين دليل است كه آن را هديهمي ناميم.(8) پيشوايان بزرگ اسلام قرن ها پيش به اين مسئله اشاره كرده اند. امام علي (ع) مي فرمايد: "گذشته گذشت و آينده روشن نيست، بايد در اين ميان امروز را غنيمت دانست".سعدي با استفاده از اين سخن گفته اند:سعديا دي رفت و فردا همچنان معلوم نيست درميان اين و آن فرصت شمار امروز رااگر انگيزه خود خود را الهي كنيم، ديگر از ناسپاسي و يا احتمالاً زخم زبان ها و تمسخر ديگران احساس ناراحتي نمي كنيم، چنان كه پيامبران و اولياي الهي همواره مورد انتقاد بيرحمانة مغرضان بودند، ولي با خونسردي از كنار آن عبور كردند. قرآن كريم توجه نكردن به انتقادات بي جا را از صفات نيك كساني مي شمارد كه در راه خدا تلاش مي كنند.(9) بيش از اندازه به حرف ديگران اهميت مي دهيد. يكي از علت هاي اساسي آسيب كه بر شما وارد شده ، همين است . فكر ديگران را نسبت به خود يا سخنان يا نظرشان را به طور كلي از خود دور نماييد. ديگران هيچ گاه نمي توانند از درون تان و احساساتي كه داريد، آگاه شوند.ديگران انسان هايي ناقص در فكر و انديشه هستند كه گاهي ارزش گذاري آنها در خوبي ها و بدي ها هيچ معيار صحيحي ندارد. ديگران دچار اشتباهات بسياري مي شوند كه متوجه نيستند. اگر به آنها بفهماني، باز متوجه نمي شوند، پس چرا بايد به خاطر ديگران و سخنشان به خود آسيب برسانيم؟!ما نمي توانيم جلو زبان مردم را بگيريم، ولي مي توانيم از خود مراقبت نماييم. اگر به راه و گفتار خود ايمان داريم، با قاطعيت دنبال كنيم و به ستايش يا نكوهش ديگران اعتنايي ننماييم.لينكلن مي گفت: "اگر بخواهم نامه هاي انتقادي را كه برايم مي آيد بخوانم، وقت هيچ كاري را نخواهم داشت. من كار خود را به بهترين وجهي كه مي توانم، انجام خواهم داد، اگر خوب از آب درآمد، انتقادها مهم نيست و اگر بد در آيد، فرشتگان هم اگر قسم بخورند كه اين كار صحيح بوده، تأثيري در حقيقت امر نخواهد داشت".(10)با توجه به مطالب پيش گفته، روحية شما بهبود خواهد يافت و به تدريج شادابي گذشته را باز مي يابيد. در آن صورت نسبت به ادامه تحصيل انگيزة لازم را پيدا مي كنيد. در فرصت باقي مانده ، نكات ذيل را به كار بنديد:1 - تنها به امروز و وظيفه كنوني خود فكر كنيد. درهاي گذشته و آينده را روي خود ببينديد.2 - منتظر معجزه از سوي ديگران نباشيد، بلكه خود معجزه گر باشيد.3 - با تلقين مثبت و پرهيز از واژه هاي منفي مانند بدشانسي يا غيره نيروي خود را چند برابر سازيد.4 - به سخنان ديگران اهميت ندهيد و براي خود زندگي كنيد، نه براي ديگران .5 - براي قبولي در كنكور به خود باوري برسيد و به استعداد و قابليت خود ايمان داشته باشيد. براي آن برنامه ريزي كنيد و به قضاوت اطرافيان توجهي ننماييد.همه چيز به ارادة شما بستگي دارد. ارتباط خود را با ما ادامه دهيد و از نتايج كار ما را آگاه سازيد.پي نوشت ها : 1 - ديل كارنگي، آيين زندگي، ص 115.2 - همان، ص 121.3 - همان، ص 122.4 - اندرومتيوس، آخرين راز شاد زيستن، ترجمه وحيد افضلي زاد، ص 62 - 167.5 - محمد جعفر امامي، بهترين راه غلبه بر نگراني ها و نااميدي ها، ص 167.6 - نهج البلاغه، قصار 204.7 - اندرومتيوس، همان، ص 163.8 - دكتر باربارادآنجليس، لحظه هاي ناب زندگي ، ترجمه شهرزاد لولاچي، ص 30.9 - مائده (5) ايه 54.10 - محمد جعفر امالي، همان، ص 240.
کد سوال : 54290
موضوع : گنجینه مذهبی>واحد پاسخ به سوالات دفتر تبليغات اسلامي
پرسش : دختري 16 ساله هستم. از خودم و از همه مردم بدم مي آيد. فكر مي كنم تمام آن ها نيت سوء استفاده كردن از آدم را دارند. به يك از دوستان خيلي وابسته بودم، ولي از من جدا شد. فكر مي كنم او هم بي وفا بود. لطفاً مرا كمك كنيد.
پاسخ : يكي از ويژگي هاي دورة بلوغ، احساس خلأ و تنهايي است. اين احساس جوان و نوجوان را بر آن مي دارد كه با همسالان خود ارتباط برقرار كند، پس دوستي ها در اين دوره براساس نياز اجتماعي شكل مي گيرد. يكي از دلايل دوستي ها و پناه بردن به همسالان ، مشابهت مشكلات آنان است. متأسفانه در اين باره از دو چيز غفلت مي شود: 1 - انتخاب منطقي دوست2 - اعتدال در دوستي، يعني دوستي ها جنبة جذبه و شور مي گيرد و معيار دوستي ها بيش تر بر مبناي عواطف شكل مي گيرد و از پايه هاي منطقي و ارزشي كمتر برخورد مي شود و به گونه اي افراطي عمل مي كنند . اين نوعدوستي با تقديم هدايا و احساسات خالصانه به اوج مي رسد و غالباً اين دوستان ترجيح مي دهند دوست، همواره متعلق و منحصر به خودشان باشد و ديگري در اين ارتباط عاطفي ، مشاركتي نداشته باشد. البته دوستي هاي افراطي زماني محدود و مشخص دارد، به نحوي كه شروع آن پيرامون 12 و 13 سالگي و دوام آن حداكثر تا 18 سالگي است، پس از آن، احساسات فرو مي نشيند و به اصطلاح تصفيه مي گردد.(1) اسلام، اصل معاشرت با مردم و دوستي با همسالان را تأييد كرده و حتي بر دوست گيري تأكيد نموده است، تا جايي كه امام علي (ع) مي فرمايد: "كسي كه دوست پاك ضمير خود را براي خدا با وي پيوند دوستي داشته ، از دست بدهد، مثل اين است كه شريف ترين اعضاي بدن خود را از دست داده است".(2)اما اسلام به منظور پيشگيري از خطرات احتمالي بر رعايت نكاتي تأكيد كرده است، مانند 1 - جهت گيري صحيح در برخوردها و ارتباط انساني:اسلام مي خواهد همه دوستي ها و دشمني ها براي خدا باشد و اغراض نفساني در آن دخالت نداشته باشد.2 - دوستي حساب شده:جوانان در انتخاب دوست . آسان پذير و زود پسند و با يك برخورد عادي مجذوب ديگري مي گردند.چنين دوستي هاي تصادفي و حساب نشده مي تواند ثمرات تلخي داشته باشد .3 - اعتدال در دوستي:جوانان به دليل برخورداري از احساسات و عواطف، در دوستي افراط مي كنند و ارتباط امروز را ثابت و ناگسستني مي پندارند، از اين رو به قدري در دوستي زياده روي مي كنند كه گويي يك روح در دو بدن اند، از جمله مثل هم لباس مي پوشند و مانند يكديگر موي و روي خود را مي آرايند، نيز با هم از هر سرّي سخني مي گويند و تحمل جدايي از يكديگر را ندارند، چنان كه در ايام جدايي بيش از حد ابراز مخالفت و دشمني مي كنند اما اسلام اعتدال در دوستي را مطرح كرده ، در دوستي و دشمني خواهان ميانه روي است. امام علي (ع) مي فرمايد: "با دوستت با حفظ جهات و مدارا اظهار دوستي كن. شايد روزي دشمنت شود. همچنين در اظهار دشمني نيز مدارا كن، شايد روزي دوستت گردد".(1)متأسفانه از نامه شما بر مي آيد كه اين موضوع را رعايت نكرده ايد و در مهرورزي و دوستي زياده روي كرده و به وابستگي افراطي رسيده ايد. شايد دوستتان نيز به اين دليل شما را ترك كرده، از اين رو گفته : دوري به نفع ما است. البته در دراز مدت چنين خواهد بود. قطع رابطه به طور ناگهاني با دوستتان راه مناسبي نبوده و اگر قرار بود اين كار روزي انجام گيرد، بايد به تدريج و با ظرافت و ملايمت انجام مي گرفت. آشفتگي و عدم تعادل روحي و افت تحصيلي و احساس تنهائي ناشي از قطع رابطه شما با دوستتان است. با توجه به اين معضل، بايد نگرش خود را نسبت به دوست و حقيقت زندگي دنيا اصلاح نماييد. فراموش نكنيد با بي وفا دانستن دوستان و يا مذمت از دنيا و بي اعتمادي به مردم و احساس تنهايي ، باز از اعتدال خارج شده ايد و اين بار به تفريط روي آورده ايد. روش تفريطي مثل مشي افراطي، هر دو غلط و غير منطقي است. نه آن تعلق و وابستگي به دوست صحيح بوده و نه دلزدگي شديد و نااميدي از ديگران.اين نكته را مورد توجه قرار دهيد كه تنها شما هدف توجه نيستيد . ديگران نيز در اين مجموعه، به لحاظ روابط انساني سهمي دارند، پس دوست شماحق دارد با افراد ديگر نيز رفيق باشد.نكته ديگر آن است كه دوستي ها پايدار نمي ماند و در روابط و پيوند دوستي فراز و نشيب وجود دارد. چه بسا افرادي در يك مقطع دوست اند و در مقطع ديگر از هم جدا مي شوند. اين خاصيت دنيا و زندگي اين عالم است. به ندرت مي توان پيدا كرد كسي را كه به شخصي تا آخر عمر در همه مقاطع دوست باشد. شرايط كار و شغل و محل زندگي اقتضا مي كند كه دوستان از يكديگر جدا شوند. دوستتان اگر در اين شرايط جدا نمي شد، قطعاً يكي دو سال يا حداكثر چند سال ديگر كه به دانشگاه مي رفت، اين اتفاق مي افتاد، پس بايد به واقعيت زندگي توجه داشته باشيد.در شرايط فعلي، به خود بياييد و فرصت طلايي حاضر را از دست ندهيد. شما كه توانسته ايد با استعداد درخشان خود به مدرسه تيزهوشان راه يابيد، قدر اين نعمت خدادادي را بدانيد. نعمتي كه بسياري از آن محروم بوده و در آرزوي آنند.حيف است كه از تحصيل باز بمانيد و فكر خود را به مسائل ديگر معطوف داريد. يكي از شيوه هاي برخورد با اختلال عاطفي در شرايط فعلي، جايگزين نمودن يك رشته فعاليت هاي ذوقي، هنري، فكري و عملي است تا بتواند خلأ به وجود آمده را پر كند، مثلا در برنامه هاي مدرسه و مانند برنامه هاي سرود و نمايشنامه و كارهاي گروهي شركت كنيد و از ورزش كه موجب پالايش روان است، غافل نشويد. فعاليت هاي ورزشي ، دريچه اي براي خروج فشارهاي عصبي و رواني و ايجاد تعادل روحي است.خود خواهي و نگاه منفي به ديگران يكي از عوامل افسردگي است. توجه داشته باشيد كه انسان ها خوب مطلق نيستند. هر كس به نسبت داراي خوبي ها است. انسان هايي كه بي وفا تصور مي كني، مشكل آنجا است كه از ابتدا خوب مطلق تصور كردي يا در ذهن از او چيزي ساخته اي، در حالي كه او انساني است با همه ضعف ها و كمبودها و نقص ها . در عين حال در او نيكي هايي وجود دارد. برخورد و نگاه به ديگران از نوع همه يا هيچ (خوب يا بد مطلق) نباشد.پي نوشت ها : 1 - دكتر محمد رضا شرفي، دنياي نوجوان ، ص 131.2 - غررالحكم، ج5، ص 472.3 - نهج البلاغه، قصار260.
کد سوال : 54291
موضوع : گنجینه مذهبی>واحد پاسخ به سوالات دفتر تبليغات اسلامي
پرسش : پس انداز در بانك و يا تعاوني هاي موجود به قصد دريافت وام در صورتي كه مدت يك سال از واگذاري مبلغ پس انداز شده بگذرد، از مواردي است كه به آن خمس تعلق مي گيرد؟
پاسخ : اگر پس انداز كردن پول در بانك ها فقط جهت افزايش وام باشد، به پول خمس تعلق مي گيرد (1) اما اگر پس انداز كردن براي تهيه خريد مسكن باشد و شخص چاره اي جز اين نداشتنه باشد، خمس ندارد، (2) به فتواي حضرت آيت الله بهجت اگر براي تهية منزل چاره اي جز جمع كردن پول نباشد، به پول هاي جمع آوري شده در بانك، بعد از گذشت سال بر آن خمس تعلق نمي گيرد. (3) اما اگر جمع آوري پول در بانك يا در تعاوني براي تهية منزل يا وسائل ضروري زندگي نباشد، با گذشت سال پول بدان تعلق مي گيرد.پي نوشت ها : 1 - آيت الله مكارم شيرازي، استفتاآت جديد، ج2، ص 174 ، سؤال 533.2 - آيت الله فاضل لنكراني، جامع المسائل ، ج1، ص 178 ، س 681.3 - توضيح المسائل ، مسئله 1391.
کد سوال : 54292
موضوع : گنجینه مذهبی>واحد پاسخ به سوالات دفتر تبليغات اسلامي
پرسش : حكم شرعي سپرده بانكي كه متضمن سود مي باشد، مطابق با فتواي آيت الله بهجت چگونه است؟ آيا در اين گونه مسائل مي توان از مجتهد ديگري تقليد نمود؟
پاسخ : به فتواي آيت الله بهجت سود بانك ها اشكال دارد، مگر اين كه پول را به بانك قرض بدهد و قصدش اين باشد كه اگر بانك سودي هم ندهد، راضي است در اين صورت اگر بانك سودي داد، اشكال ندارد.حكم قرض گرفتن از بانك مانند قرض دادن به آن است، يعني سود گرفتن و سود دادن به بانك جائز نيست، مگر به آن صورت كه ذكر شد، يا به صورت خريد و فروش جنسي از بانك، به شرط قرض دادن آن مقدار پول، مثلا يك دوچرخه را از بانك مي خرد، به قيمت هزار تومان، به شرط اين كه صدهزار تومان يا يك ميليون تومان به بانك قرض دهد.(1)حكم سپردة بانكي با شرط سود به فتواي ايشان جائز نيست.(2)ايشان چون در رجوع از مرجع زنده به مرجع ديگر فتوا به عدم رجوع نداده اند و فقط خلاف احتياطمي دانند،(2) لذا مي توانيد با رجوع به مرجع ديگر مثلا آيت الله فاضل يا آيت الله خامنه اي در مسائلبانك ها به فتواواي اين بزرگواران عمل كنيد.پي نوشت ها : 1 - توضيح المسائل آيت الله بهجت، احكام بانك بانك ها.2 - همان.3 - احمدي، احكام بانوان، از آيت الله بهجت.
کد سوال : 54293
موضوع : گنجینه مذهبی>واحد پاسخ به سوالات دفتر تبليغات اسلامي
پرسش : اگر ما در بزرگي به نوه دختري خود شير بدهد، در حالي كه به پسر خود نيز شير مي دهد، آيا دختر مادربزرگ بر شوهرش حرام مي شود؟ چه شرايطي موجب حرمت مي باشد؟
پاسخ : اگر زني بچه دختر خود (نوه دختري) را شير دهد، آن دختر به شوهر خود حرام مي شود و همچنين است اگر بچه اي را كه شوهر دخترش از زن ديگر دارد شير دهد ولي اگر بچه پسر خود (نوه پسري) را شير دهد، زن پسرش كه مادر آن طفل شير خوار است بر شوهر خود حرام نمي شود.(1)البته بايد شرايط خاص براي محرميت (و حرمت مذكور) در شير دادن وجود داشته باشد.1 - بچه شير زن زنده را بخورد، پس اگر از پستان زني كه مرده است شير بخورد فايده ندارد . 2 - شير آن زن از حرام نباشد، پس اگر شير بچه اي را كه از زنا به دنيا آمده به بچه ديگر بدهند بواسطه آن شير بچه به كسي محرم نمي شود.3 - بچه شير را از پستان بمكد، پس اگر شير را در گلوي او با وسيله ديگر بريزند نتيجه ندارد.4 - شير خالص باشد و با چيز ديگر مخلوط نباشد.5 - شير از يك شوهر باشد، پس اگر زن شير دهي را طلاق دهند، بعد شوهر ديگري كند و از او آبستن شود و تا موقع زاييدن ، شيري كه از شوهر اول داشته باقي باشد و مثلا هشت دفعه پيش از زاييدن از شير شوهر اول و هفت دفعه بعد از زاييدن از شير شوهر دوم به بچه اي بدهد، آن بچه به كسي محرم نمي شود.6 - بچه بواسطه مرض، شيرا را قي نكند و اگر قي كند بنابر احتياط واجب كساني كه بواسطه شير خوردن به آن بچه محرم مي شوند، بايد با او ازدواج نكنند و نگاه محرمانه هم به او نكنند.7 - پانزده مرتبه، يا يك شبانه روز (به طوري كه در اين مدت غذا يا شير كس ديگر را نخورد ولي اگر كمي غذا بخورد كه نگريند در بين غذا خورده اشكالي ندارد و نيز بايد پانزده مرتبه را از شير يكزن بخورد و در بين پانزده مرتبه شير كس ديگر را نخورد و در هر دفعه بدون فاصله شير بخورد ولي اگر در بين شير خوردن نفس تاره كند، يا كمي صبر كند، كه از اولي كه پستان در دهان مي گيرد تا وقتي سير مي شود ، يك دفعه حساب شود اشكالي ندارد، ( 2) شير سير بخورد يا مقداري شير به او بدهند كه بگويند از آن شير استخوانش محكم شده و گوشت در بدنش روييده است ، بلكه اگر ده مرتبه هم به او شير دهند، احتياط مستحب آن است كساني كه بواسطه شير خوردن او به او محرم مي شوند با او ازدواج نكنند.8 - دو سال بچه تمام نشده باشد و اگر بعد از تمام شدن دو سال، او را شير دهند به كسي محرم نمي شود، بلكه اگر مثلا پيش از تمام شده دو سال، چهارده مرتبه و بعد از آن تا يك مرتبه شير بخورد به كسي محرم نمي شود، ولي چنانچه از موقع زاييدن زن شيرده بيشتر از دو سال گذشته باشد و شير او باقي باشد و بچه اي را شير دهد، آن بچه به كساني كه گفته شد محرم مي شود. (3)اگر مجموعه شرايط ذكر شده محقق باشد محرميت حاصل مي شود و اگر نباشد محرميتي ايجاد نمي شود. و اگر شك در وجود يكي از اين شرايط باشد، محرميت حاصل نمي شود . بنابراين چون در شيردهي مادربزرگتان به شما احراز شرايط مذكور نمي شود براي مادر و پدرتان مشكلي پيش نمي آيد.پي نوشت ها : 1 - توضيح المسائل مراجع، ج2، ص 435 ، مسأله 2472.2 - توضيح المسائل مراجع، ج2، ص 438، مسأله 2475.3 - همان، ص 436 ، مسأله 2474.