کد سوال : 54294
موضوع : گنجینه مذهبی>واحد پاسخ به سوالات دفتر تبليغات اسلامي
پرسش : پدرم بعد از فوت مادرم در 80 سالگي با زني 30 ساله ازدواج كرد. بسيار بدحجاب بود. پدرم را مجبور كرديم او را طلاق داد. هنگام طلاق اظهار داشت كه حامله هستم. پدرم از اين موضوع تعجب كرد، ما هم به ايشان گفتيم: برو سقط كن، هيچ كس تعهدي در قبال بچة تو ندارد. ايشان
پاسخ : طبق قاعدة "الولد للفراش" جنين سقط شده منتسب به پدر شما بوده و شرعا فرزند او محسوب مي شده است، بنابراين نمي بايستي او را سفارش و توصيه يا مجبور مي كرديد بچه را سقط كند، ولي چون مباشر سقط جنين نبوديد، دية آن برعهدة شما نيست. آن زن مي توانست بدون توجه به خواسته و سفارش شما دست به سقط جنين نكند. كار اشتباهي كرده ايد كه او را سفارش به سقط كرده ايد. بايد توبه كنيد.
کد سوال : 54295
موضوع : گنجینه مذهبی>واحد پاسخ به سوالات دفتر تبليغات اسلامي
پرسش : آيا انسان هايي كه از دين اسلام خبري ندارند و نمي شناسند كافرند؟(پ)
پاسخ : انسان ها يا به طور كامل سر در گرو هيچ يك از مكاتب آسماني ننهاده اند و متدين به هيچ دين و آييني نيستند و يا اين كه يكي از اديان توحيدي را پذيرفته اند، مثلاً يهودي هستند و كتابشان تورات است و پيامبر شان موسي مي باشد و يا اين كه مسيحي بوده و به پيامبري حضرت عيسي اعتقاد دارند و انجيل كتابشان مي باشد. هر دو دسته در قيامت در بارگاه الهي باز خواست مي شوند و هيچ گونه عذري در مورد عدم پذيرش دين اسلام از آن ها پذيرفته نيست. طبق نظر فقهاي شيعه اين گونه اشخاص علاوه بر اين كه در اصول مورد مؤاخذه قرار مي گيرد، در فروع و جزء جزء احكام ديني نيز مسئول هستند. اگر ظهور دين اسلام را درك كرده اند، در كتب ديني آنها بشارت به ظهور پيامبر اسلام داده شده است و بايد به دين اسلام ايمان مي آوردند. اينان در كلية اعمال مورد بازخواست قرار مي گيرند. اگر عذر صحيحي نداشته باشند، مستحق عذاب الهي هستند.البته همة آن ها به يك گونه نيستند. كساني ميانشان هستند كه حداقل به دستورهاي ديني خود عمل مي كنند و يا بر اساس نداي فطرت و وجدان خود، سعي در زندگي پاك و درست دارند. كساني ديگر كه حتي به همان دستورهاي ديني خود عمل نميكنند و بر خلاف فطرت و وجدان عمل مي كنند. مطمئناً حساب اين دو دسته در روز قيامت يكي نيست.
کد سوال : 54296
موضوع : گنجینه مذهبی>واحد پاسخ به سوالات دفتر تبليغات اسلامي
پرسش : آيا افراد غير مسلمان كه در زندگي كارهاي خوب انجام داده اند به بهشت مي روند؟(پ)
پاسخ : در مورد قيامت و محاسبه اعمال پيروان غير اسلامى لازم است گذرا امورى را متذكر شويم، بدين شرح: 1 - دين حق در هر زمانى يكى بيش، نيست، بنابر اين معنا ندارد بعد از بعثت پيامبر اسلام(ص) و با توجه به خاتميت آن حضرت، دينى غير از اسلام مورد قبول درگاه خداوندى باشد (و من يبتغ غير الاسلام دينا فلن يقبل منه) (1)2 - رستگارى در جهان آخرت به دو چيز (عمل صالح و اعتقاد راستين به خدا) وابسته است. اگر فردى از عمل پسنديده بهرهمند باشد و نسبت به مبدأ و قيامت باورى درست داشته باشد و به تعبير قرآن از قلبى سليم بهرهمند باشد، در قيامت رستگار مىگردد. "يوم لا ينفع و لا بنون إلّا عن أتى اللَّه بقلب سليم".(2)3 - در جهان بينى اسلامى اين باور آمده است كه خداوند با بندگانش به عدل حكم مىكند و به متقضاى آن عذاب الهى بعد از اتمام حج است، يعنى خداوند حكيم و عادل بعد از آن كه راه حق را بررسى انسانها تبيين نمود (توسط حجتهاى باطن و ظاهرى) آن گاه آنان را به حساب و كتاب عمل فرامى خواند. (ماكنا معذّبين حتى نبعث رسولاً)(3) به مقتضاى اين آيه كسانى كه حجت بر آنان تمام نشده است و نتوانستند دين حق را بشناسند و در نتوانستن تقصيرى نداشتند، از اين جهت مشمول عذاب الهى قرار نمىگيرند. 4 - در فرهنگ اسلامى كفر چند معنا دارد كه يكى از آنها عناد و انكار حقايق است و اين در قيامت باعث عقوبت مىگردد، نه كفرى كه از روى نادانى و از قصور و استضعاف فكرى باشد كه در اين صورت ممكن است مشمول رحمت الهى قرار گيرد.(4) 5 - هر فعلى دو جنبه دارد: يكى از جهت وجود خارجى آن و ديگرى از جهت وجود داخلى يا انگيزه فاعل و نيّت. فعلى كه از هر دو جهت خوب و ارزشمند باشد، يعنى هم از حُسن فعلى بهرهمند باشد(مانند خدمت به مردم) و هم از حُسن فاعلى (يعنى با انگيزه الهى و به خاطر خدمت به مردم)، چنين فعلى آدمى را در قيامت رستگار مىكند. حال اگر عملى از غير مسلمان از حُسن فعلى و حُسن فاعلى بهرهمند باشد، به مقتضاى حكم عقل و روايات اسلامى احتمال نجات در اين گونه افراد وجود دارد.(5) 6 - يك سرى امور ممكن است اعمال پسنديده را نابود كند كه از آنها به "حبط اعمال" يا آفت اعمال ياد مىشود، ممكن است غير مسلمان كار خوبى انجام دهد و در پى حق باشد، ولى بعد از آن با ارتكاب يك سرى امور، اعمال خوب گذشتهاش را نابود كند. (6) با بيان اين امور مىگوييم: اگر بعد از بعثت پيامبر اسلام(ص) غير مسلمان(اعم از يهوديان، مسيحيان و ديگران) كه: اولاً: در پى شناخت و يافتن دين حق برآيند، نه در پى انكار و عناد، و بدون اين كه تقصيرى داشته باشند، نتوانند به حقانيت دين اسلام نايل گردند، ثانياً: با شناختى كه به حقانيت دينشان دارند، حال دينشان دين حضرت مسيح باشد يا دين حضرت عيسى و يا غير آن به دستورهاى آن نيز پاى بند باشند، ثالثاً كارهايى كه انجام مىدهند، هم از حسن فعلى بهرهمند باشند و هم از حسن فاعلى، رابعاً: بعد از آن كارهاى نيكشان به آفتها (؛ يعنى حبط اعمال) دچار نشده باشد: در اين صورت اين گونه افراد كه به تعبير شهيد مطهرى مسلمان فطرى هستند) (7) بعيد نيست در آخرت در زمره نجات يافتگان از دوزخ قرار گيرند. اين به مقتضاى عدل و حكمت خداوندى است كه روايات اسلامى اين سخن را تصديق مىكند(8) شهيد مطهرى در اين باره مىگويند: "اگر كسى داراى صفت تسليم باشد و به عللى حقيقت اسلام بر او مكتوم مانده باشد و او در اين باره بى تقصير باشد، هرگز خداوند او را معذّب نمىسازد، او اهل نجات از دوزخ است" (9) نيز گفته است: "به نظر من اگر افرادى يافت شوند كه نيكى به انسانهاى ديگر و حتى نيكى به يك جاندار اعم از انسان يا حيوان را بدون هيچ چشم انتظارى انجام دهند و حتى در عمق وجدان خود از آن جهت خدمت نكنند كه چهره خود را در آيينه وجود محرومين مىبينند، يعنى ترس از اين كه روزى چنين سرنوشتى داشته باشند، عامل محرك آنها نباشد، بلكه طورى انگيزه احسان و خدمت در آنها قوى باشد كه اگر بدانند هيچ گونه سودى عايد آنها نمىشود، حتى يك نفر هم از كار آنها آگاه نمىگردد و احدى به آنها يك "بارك اللَّه" هم نخواهد گفت، باز هم آن كار خير را انجام مىدهند و تحت تأثير عادت و امثال آن هم نباشد، بايد گفت:در عمق ضمير اين انسانها نورى از معرفت خداوند هست و به فرض اين كه به زبان انكار كنند، در عمق ضمير اقرار دارد، افكارشان در واقع و نفس الامر انكار يك موهومى است كه آن را به جاى خدا تصور كردهاند و يا انكار يك موهوم ديگرى است كه آن را به جاى بازگشت به خدا و قيامت تصور كردهاند ،نه انكار خداو معاد واقعى... بنابر اين بعيد نيست كه اين گونه كسان واقعاً و عملاً در زمره اهل كفر محشور نگردند، هر چند لساناً منكر شمرده مىشود، واللَّه اعلم"(10) پى نوشتها:1 - آل عمران، (3)، آيه 85. 2 - شعرا (26)، آيات 88 و 89. 3 - اسراء (17)، آيه 15. 4 - رجوع شود به آيات سوره توبه(9)، آيه 106، ونساء(4)، آيات 98 و 99. 5 - مرتضى مطهرى، مجموعه آثار، ج 1، ص 307 و 308. 6 - همان، ص 313.7 - مرتضى مطهرى، همان، ص 294.8 - رجوع شود به همان، ص 307 و 308. 9 - همان، ص 293. 10 - همان، ص 309.
کد سوال : 54297
موضوع : گنجینه مذهبی>واحد پاسخ به سوالات دفتر تبليغات اسلامي
پرسش : آيا كسي خدا را به وجود آورده يا اين كه خودش ، خودش را به وجود آورده است؟(پ)
پاسخ : اين سؤال ممكن است براي خيلي ها مطرح باشد كه همه چيز را خدا آفريده، پس خدا را كه آفريد؟ جواب اين است كه: خدا آفريننده ندارد، زيرا موجودي نيازمند به آفريننده است كه ممكن الوجود و پديده باشد، يعني قبلاً وجود هستي نداشته و براي پديد آمدن نياز به پديد آورنده داشته باشد، ولي خدا اين گونه نيست، يعني او ممكن الوجود و پديده نيست، بلكه واجب الوجود و ازلي است و هستي را دارا است و نياز به بخشندة هستي ندارد. پس هستي مخلوقات از خدا است، ولي هستي خدا از چيزي ديگر نيست، بلكه او خود داراي هستي و بلكه عين هستي است و موجودي كه چيزي را داشته باشد، ديگر در داشتن آن نياز به ديگري ندارد. شوري هر چيز از نمك است، ولي شوري نمك ذاتي است، يعني ذاتاً شور است. چربي همه غذاها از روغن است، ولي چربي روغن ذاتي است.هستي همة مخلوقات از خدا است، ولي هستي خدا ذاتي است. به ديگر سخن: خدا عين هستي است و موجودي كه عين هستي است و خودِ هستي است، خالي از هستي نيست تا نيازمند به هستي بخش باشد. چيزي نيازمند هستي بخش است كه هستي نداشته باشد، اما خداوند ذاتش هستي است و ذاتش وجود است.1از طرف ديگر اگر خدا مانند ساير موجودات نياز به علت پدپد آورنده داشته باشد، لازم مي آيد جملگي جهان معلول بدون علت باشد. واضح است كه معلول بدون علت امكان ندارد. پس براي اين كه همه آفريده ها بدون علت نباشند لازم است از خدايي سرچشمه گرفته باشند كه معلوليت در او راه نداشته باشد.2اگر قرار باشد كه خدا نيز علتي داشته باشد و كسي او را به وجود آورده باشد، ديگر خدا نخواهد بود، بلكه موجودي كه او را به وجود آورده، بالاتر از او است و او مي تواند خدا باشد. در هر حال بايد به موجودي برسيم كه ديگر نياز به هيچ كس و هيچ چيز نداشته باشد و همان خدا است وگرنه جهان هستي، معلول بدون علت خواهد شد. پي نوشت ها : 1 - مرتضي مطهري، علل گرايش به مادي گري، ص 106 ـ 107.2 - مؤسسه در راه حق، بيست پاسخ، ص 7.
کد سوال : 54298
موضوع : گنجینه مذهبی>واحد پاسخ به سوالات دفتر تبليغات اسلامي
پرسش : آيا خدا مذكر است يا مؤنث؟(پ)
پاسخ : جواب : با احترام و سپاس از اين كه با ما مكاتبه نموده و پرسشهاى خويش را براى ما ارسال نموديد. اينكخداوند نه مرد است و نه زن. او فوق امور طبيعى و ماديات است و به طور كلى در مورد امور فوق طبيعى (مجردات) زن و مرد بوده معنا ندارد. امّا اين كه چرا براى خدا از ضمير مذكر استفاده مىشود، مربوط به ادبيات عرب است. در ادبيات فارسى ضمير مذكر و مؤنّث نداريم، ولى در عربى داريم. در ادبيات فارسى ضمير مثنى نداريم، امّا در ادبيات عرب داريم. اين از ويژگىهاى ادبيات عرب است. حال چرا ضميرى ويژه براى خدا وضع نكردهاند، مىگوييم: اگر بنا باشد براى امورى كه نه زن هستند و نه مرد، ضميرى وضع گردد، مشكلات عديدهاى در تكلّم پيدا مىشود، آن گاه ديگر زبان عربى، زبانى فصيح و روان نمىباشد. مىبايست براى خداوند ضميرى ويژه، براى فرشتگان ضميرى ديگر، همين طور براى هر چيز غير مادى، حتى امور مادى (كه زن و مرد در آنان نيست) مىبايست براى همه ضميرى ويژه در نظر گرفت. در اين صورت تعليم و تعلّم و تكلّم زبان عربى مشكل و دشوار مىشد.با توجه به مطالب فوق اين نكته را نيز متذكر مىشويم كه اصولاً ضماير مذكر تنها براى جنس مذكر يا مردان در كلام و ادبيات عرب استفاده نمىشود، بلكه استفاده از ضماير يا صيغه مذكر متعدد است كه تنها يك مورد آن براى جنس مذكر (مردان) استفاده مىشود. گاهى با توجه به لفظ، ضمير مذكر مىآيد، در حالى كه شايد جنس مؤنث باشد، هم چنين در مورد خداوند و برخى از مجردات كه زن و مرد در آنها معنا ندارد. در مورد خداوند با توجه به لفظ اللَّه و بعضى از معيارهاى ديگر است كه ربطى به جنس مذكّر و مؤنّث ندارد.
کد سوال : 54299
موضوع : گنجینه مذهبی>واحد پاسخ به سوالات دفتر تبليغات اسلامي
پرسش : با توجه به اينكه خداوند بي نياز است ، پس حكمت پرستش خدا چيست؟
پاسخ : خداوند غنى و بى نياز از همه چيز است، چون غير از خدا هر چه موجود است ، همه مخلوق خدا است و نيازمند به او. قرآن ميفرمايد : "اى مردم! شما همگى نيازمند به خداييد. تنها خداوند است كه بى نياز و شايستة هر گونه حمد و ستايش است"1 در آية ديگر فرمود: " هر كسى كفر ورزد و حج را ترك كند، به خود زيان رسانده است . خداوند از همة جهانيان بى نياز است".2بنابر اين خداوند بى نياز مطلق است و مخلوقات همه محتاج اويند. او است كه همة نيازهاى مخلوقاتش را بر طرف ميكند. ما انسانها كه يكى از مخلوقات خداييم ، سراسر وجودمان را نياز و احتياج فرا گرفته است، مانند نياز به آب و غذا و هوا و . . . كه با نبود يكى از اين ها قادر به ادامة حيات نيستيم . ما چند دقيقه يا چند ثانيه نميتوانيم بدون هوا زنده بمانيم. همة اين نيازمنديها به وسيلة آب و هوا و غذا و . . . بر طرف ميشود كه خداى مهربان با خلق آن نياز ما را برطرف كرده است . آرى اين خداى حكيم ومهربان است كه به هنگام تولد بچه، خون را تبديل به شير ميكند و نوزاد آن را از پستان مادر تغذيه مينمايد. يكى از نيازهاى ما نيازهاى روحى است مثل احتياج به محبت . از اين رو بچههايى كه در خانوادة خود احساس كمبود محبت نسبت به خودشان كنند، دچار اختلالات روحى و روانى ميگردند. يكى از نيازهاى واقعى و اساسى روح بشر مسئله عبادت و پرستش است، چون خداوند انسان را براى تكامل آفريده است و تكامل او جز از راه عبادت و بندگى به دست نميآيد.بنابر اين خداوند نياز به عبادت ما ندارد، بلكه ما محتاج به عبادت او هستيم كه با بندگى او به نعمت هاى جاودان نايل شويم. قرآن ميفرمايد : "كسى كه جهاد و تلاش كند ، براى خود جهاد مى كند؛ چرا كه خداوند از همة جهانيان بى نياز است". 3 در جاى ديگر ميفرمايد: " كسى كه عمل صالحى به جا آورد ، به سود خود به جا آورده است، و كسى كه كار بدى انجام دهد ، به زيان خود او است. سپس همة شما به سوى پروردگارتان باز ميگرديد".4در آيه ديگر فرمود: "كسى كه پاكى گزيند، به نفع خود او است".5 نتيجه اينكه انسان در پرتو اعمال صالح تكامل مييابد و به آسمان قرب خدا پرواز ميكند وبه خوشبختى هميشگى ميرسد. و بر اثر جرم و گناه سقوط ميكند و بر بدبختى ابدى گرفتار ميشود . عبادت خداوند انجام هر عملي است كه انسان را به خدا نزديك ساخته واز زشتي ها دور نمايد .بنابر اين عبادت خدا منحصر در نماز نيست.خدمت خالصانه به انسان ها و...نيز عبادت است. انجام هر عملي كه در آيات و روايات به انجام آنها توصيه شده عبادت است.اما به نظر مي رسد كه مقصود از سوال نماز است: پى بردن به تمام آثار و فلسفه نماز و عبادت شايد در توان بشر عادى نباشد، در آيات قرآن و از طريق پيامبر و پيشوايان دينى نيز تنها بخشى از آثار و حكمتهاى نماز و عبادت بيان شده است. با توجه به آيات و روايات در اين زمينه، برخى از آثار و حكمتها چنين است: 1 - قرب معنوى يكى از آثار بسيار مهم نماز قرب به خداوند است. اين اثر روح عبادت و نماز را تشكيل مىدهد و يكى از آيات قرآن هدف آفرينش انسان عبادت بيان شده است 6 كه حكايت گر بعد معنوى نماز و اهميت آن است، امام على(ع) فرمود: "الصلوة قربان لكل تقى 7، نماز وسيله تقرب هر پرهيز كارى به خداوند است". در برخى از روايات از نماز به عنوان معراج مؤمن ياد شده كه اشاره به آثار معنوى آن مىباشد. 2 - ياد خدا و آرامش روانى در قرآن آمده است: "اقم الصلوة لذكرى8، نماز را بر پا دار تا به ياد من باشى". يكى از نويسندگان در تفسير اين آيه مىنويسد: "روح واساس و هدف و پايه و مقدمه و نتيجه و بالاخره فلسفه نماز همان ياد خدا است. همان "ذكر اللَّه" است كه در آيه فوق به عنوان برترين نتيجه بيان شده است" 9 ذكر و ياد خداوند نقش تعيين كننده در آرامش روانى دارد. نماز به عنوان ذكر خدا به انسانهاى نماز گذار آرامش مىدهد، "ألا بذكر اللَّه تطمئن القلوب10، آگاه باشيد ياد خدا مايه اطمينان است". 3 - عامل باز دارنده از گناه يكى از آثار مهم نماز جلوگير از گناه است: "إنّ الصلوة تنهى عن الفحشا و المنكر"(11). طبيعت نماز از آن جا كه انسان را به ياد خدا نيرومندترين عامل بازدارنده يعنى اعتقاد به مبدأ و معاد مىاندازد، داراى اثر بازدارندگى از فحشا و منكر است. انسان كه به نماز مىايستد و تكبير مىگويد، خدا را از همه چيز بالاتر مىشمرد... بدون شك در قلب و روح چنين انسانى، جنبشى به سوى حق و حركت به سوى پاكى و جهشى به سوى تقوا پيدا مىشود..."(12) 4 - گناه زدايى يكى از آثار بسيار مهم نماز گناه زدايى است. نماز وسيله شستشو از گناهان و مغفرت و آمرزش الهى است(13). پيامبر(ص) از ياران خود سؤال كرد: اگر بر در خانه يكى از شما نهرى از آب صاف و پاكيزه باشد و در هر روز پنج بار خود را در آن شستشو دهيد، آيا چيزى از آلودگى و كثافت در بدن او مىماند؟ در پاسخ عرض كردند،نه. حضرت فرمود: نماز درست هماننداين آب جارى است. هر زمان كه انساننماز مىخواند، گناهانى كه در ميان دو نماز انجام شده است، از بين مىرود."(14)5 - غفلت زدايىبزرگترين مصيبت براى رهروان راه حق آن است كه هدف آفرينش خود را فراموش كند. و غرق در زندگى مادى و لذائذ زودگذر گردند، اما نماز به حكم اين كه در فواصل مختلف در هر شبانه روز پنج بار انجام مىشود، مرتباً به انسان اخطار مىكند و هشدار مىدهد و هدف آفرينش او را خاطر نشان مىسازد... و اين نعمت بزرگى است كه انسان وسيلهاى در اختيار داشته باشد كه در هر شبانه روز چند مرتبه به او بيدار باش گويد.(15) 6 - تكبر زدايىيكى از عوامل مهم تكبر زدايى نماز است، زيرا انسان در هر شبانه روز هفده ركعت و در هر ركعت دو بار پيشانى بر خاك در برابر خدا مىگذارد و خود را ذره كوچكى در برابر عظمت او مىبيند، از اين رو پردههاى غرور و خودخواهى را كنار مىزند. از اين رو على(ع) بعد از بيان فلسفه عبادت، يكى از آثار نماز 1 - تكبر زدايى بيان نمود: "خداوند ايمان را براى پاكسازى انسان هااز شرك واجب كرده است و نماز را براى پاكسازى از كبر"(16). 7 - عامل پرورش فضائل اخلاقى نماز روح اخلاص و خداباورى را در انسان افزايش مىدهد و نتيجه آن پرورش فضايل اخلاقى است، انسان با نماز خواندن خود را از جهان محدود ماده و چهار ديوار طبيعت بيرون مىبرد و به ملكوت آسمانها دعوت مىكند و با فرشتگان هم صدا مىشود و خدا را درهمه حال حاضر و ناظر مىداند. 8 - همگرايى علاوه بر آثار مذكور كه معمولاً آثار خودى نماز محسوب مىشودند، يكى از آثار مهم اجتماعى و سياسى نماز، همگرايى است، برگزارى نماز جمعه و جماعت، وحدت مسلمانان را به نمايش مىگذارد زيرا مسلمانان با صفوف فشرده در كنار هم قرار گرفته و با اوضاع سياسى و اجتماعى جهان آگاهى پيدا مىكنند. خطيب جمعه با بيان احكام و طرح مسايل سياسى و اجتماعى به نمازگزاران رشد سياسى مىدهد شايد به خاطر آثار مهم نماز جمعه و جماعت است كه در آموزههاى دينى به اين دو فريضه اهميت خاصى داده شده است.(17) پيامبر اسلام(ص) فرمود: "خداوند نماز جمعه را بر شما واجب كرده است هر كس آن را در حيات من يا بعد از وفات من از روى استخفاف يا انكار ترك كند، خداوند او را پريشان مىكند و به كار او بركت نمىدهد. بدانيد نماز او قبول نمىشود، بدانيد زكات او قبول نمىشود، بدانيد حج او قبول نمىشود،..، تا از اين كار توبه كند..."(18). 9 - نفى طاغوت و ايستاگى در مقابل ستمانسانى كه فقط خداوند را عبادت نمايد در مقابل او سر تعظيم و تسليم فرود آورد، هر چه غير خداوند است، براى او حقير و كوچك مىشود و كسى نمىتواند با ظلم و ستم بر او چيره شود. و در مقابل گردنكشان و ظالمان سر تسليم فرود نمىآورد و با طاغوت كنار نمىآيد. خداوند اين مسئله را يكى از اهداف بعثت پيامبر(ص) دانسته است: "و در ميان هر امتى، پيامبرى را مبعوث كرديم تا خداوند را عبادت نماييد و از طاغوت (هر چه در مقابل خدا است) پرهيز كنيد.(19)پى نوشتها:1 فاطر (35) آية 15.2 آل عمران (3) آية 973 عنكبوت (28) آيه 6. 4 فجر (89) آيه 27-30. 5 ذاريات (51) آيه 56.6 ذاريات(51)، آيه 56. 7 نهج البلاغه، كلمات قصار، جمله 136، با اقتباس از: تفسير نمونه، ج 16، ص 292.8 طه(20)، آيه 14. 9 تفسير نمونه، ج 16، ص 289. 10 رعد(13)، آيه 28. 11 عنكبوت (29)، آيه 45. 12 تفسير نمونه، ج 16، ص 284. 13 - همان، ص 290. 14 - وسايل الشيعه، ج 3، ص 7. 15 - تفسير نمونه، ج 16، ص 290 - 291.16 - نهج البلاغه، كلمات قصار 252. 17 - جمعه (62) آيهى 9، تفسير نمونه، ج 24، ص 125 به بعد. 18 - وسايل الشيعه، ج 5، ص 7. 19 - نحل (16)، آيه 36.
کد سوال : 54300
موضوع : گنجینه مذهبی>واحد پاسخ به سوالات دفتر تبليغات اسلامي
پرسش : وظيفه من نسبت به پولهايي كه از مردم دست من مانده (به عنوان قرض الحسنه خانوادگي) چيست؟ برخي از افراد بدحساب پول را برده و عودت ند اده اند. آيا بايد آن مبلغ را از جيب خودم بدهم يا از وديعة اعضا كسر كنم؟
پاسخ : وظيفة شما نسبت به اموال مردم ( كه نزد شما امانت گذارده اند) اين است كه آنها را به صاحبانش برگردانيد. بايد در شناسايي آنان تا آنجا كه مقدور است، كوشش كنيد . اگر دسترسي به آنان ناممكن باشد، وظيفة شما اين است كه پول ها را به نيت صاحبانشان به فقرا صدقه بدهيد.اما اين كه برخي بدحساب به وظيفة خود عمل نكرده و بدهي هاي خود را نپرداخته اند، مديون هستند. تا آن جا كه براي شما مقدور است، بايد كوشش كنيد اموال را دريافت كنيد و به صاحبان آنها بپردازيد و اگر در گرفتن آنها كوتاهي نكرده باشيد، ضامن نيستيد و لزومي ندارد از جيب خود ، پول را به طلبكاران بدهيد. چون پول ها پيش شما امانت بوده و در حفظ و نگهداري آنها كوتاهي نكرده ايد، پس ضامن نيستيد.بايد اين مطلب را با طلبكارها در ميان بگذاريد و بگوييد: بعضي بدحسابي كرده و پول هايتان را پرداخت نكرده اند.
کد سوال : 54301
موضوع : گنجینه مذهبی>واحد پاسخ به سوالات دفتر تبليغات اسلامي
پرسش : در مورد مراسم سوم و هفتم و ... براي ميت توضيح دهيد كه آيا وجه شرعي دارد؟ خرج هاي سنگيني كه در اين مراسم مي شود، چگونه است؟(پ)
پاسخ : بسياري از چيزهايي كه هم اكنون در جامعه جزء سنت هاي فراموش نشدني مردم شده است فاقد وجاهت شرعي و ديني است . يكي از همان سنت ها مراسمي است كه هنگام فوت و خصوصا بعد از فوت تحت عنوان هاي مختلف برگزار مي شود.در حالي كه برخي از اين كارها برعكس روايات و احكام ديني است.اگر شخصي از خانواده اي رحلت كرد و از دنيا رفت مستحب است كه تا سه روز غذايي از بيرون تهيه كرده و براي بازماندكان ارسال كنند و اين سنت احتمالا تا به امروز در بعضي از كشورهاي اسلامي متداول است نقل شده در نقاطي از استان لرستان ايران مردم به اين مهم اهتمام داشته و عمل مي كنند.امام باقر (ع) فرمود: سزاوار است همسايگان صاحب عزا به مدت سه روز براي صاحبان عزا طعام درست كنند. (1)امام صادق (ع) فرمود: غذا خوردن نزد اهل مصيبت از كارهاي دوران جاهليت است و سنت (پسنديده) آن است كه براي آنان (عزاداران) طعام و غذا ارسال شود. آن گونه كه پيامبر اسلام (ص) درباره بازماندگان جعفر بن ابي طالب سفارش به ارسال طعام كردند(2) پس سنت اسلام اين است . البته گرفتن مجلس ترحيم و خواندن فاتحه بدون پذيرايي هاي مفصل خوب است ، تا ثواب فاتحه و ... به ميت واصل شود. و در عوض هزينه هاي هنگفتي كه مي شود، مي توان در راههاي بهتر و سودمند تر براي ميت و بازماندگان خرج كرده مانند وقف و ديگر صدقات جاريه، خدمات آموزش و پرورش، مدرسه سازي، ساختن راه ها و بناهايي كه عموم مردم از آن استفاده كنند و شناسايي افراد فقير و مستمند و رسيدگي به وضع آنان . در مورد مراسم سوم و هفتم و ... در روايات چيزي ذكر نشده است ، اما مراسم چهلم به خصوص متأثر از برپايي مراسم اربعين سالار شهيدان مي باشد.پي نوشت ها : 1 - وسايل الشيعه، ج2، ص 889 ، حديث 5.2 - همان، حديث6.
کد سوال : 54302
موضوع : گنجینه مذهبی>واحد پاسخ به سوالات دفتر تبليغات اسلامي
پرسش : اسامي پيامبراني كه در قرآن ذكر شده ، كمتر از 40 مي باشد، پس چرا تعداد پيامبران الهي را تا 124000 برشمرده اند؟
پاسخ : نام بيست و هفت پيامبرالهى در قران مجيد ذكر شده است كه اسامى آن ها به ترتيب عبارت انداز: 1 حضرت آدم 2 حضرت ادريس 3 حضرت نوح 4 حضرت هود 5 حضرت صالح 6 حضرت ابراهيم 7 حضرت اسحاق 8 حضرت اسماعيل 9 حضرت لوط 10 حضرت يعقوب 11 حضرت يوسف 12حضرت ايوب 13 حضرت شعيب 14 حضرت موسى 15 حضرت هارون 16 حضرت طالوت 17-حضرت الياس 18 حضرت اليسع 19 حضرت ذوالكفل 20 حضرت داوود 21 حضرت سليمان 22حضرت يونس 23 حضرت زكريا 24 حضرت يحيى 25 حضرت عيسى 26 حضرت عزير 27 حضرت محمد پيامبرعظيم الشان اسلام (1).در عين حال پيامبران ديگري نيز بوده اند كه نام آنها در قرآن بيان نشده است.خداوند مي فرمايد: و پيش از تو پيامبراني را فرستاديم. سرگذشت بعضي از آنها را براي تو بيان كرديم و سرگذشت برخي ديگر را بيان نكرديم . (2)بنابراين پيامبران منحصر در آناني نيست كه نام شان در قرآن بيان شده است. در برخي از آيات اشاره مي شود كه براي قوم بني اسرائيل پيامبران بسياري بوده اند.روايات واخبار در منابع شيعه وجود دارد كه تعداد پيامبران الهى را تا يكصد و بيست و چهارهزار نفر ذكر مى كنند كه به عنوان نمونه روايتى را از كتاب بحارالأنوار مطرح مى كنيم :در باب وصاياى پيامبر(ص) به أبى ذر آمده است كه أبى ذر غفارى مى گويد: روزى بر پيامبر گرامى اسلام (ص) وارد شدم در حاليكه پيامبر به تنهايى در مسجد نشسته بودند, من خلوتى مسجد را غنيمت شمردم تا اين كه وصايايى را از پيامبر(ص) بشنوم . اتفاقاً از پيامبر(ص) سوال كردم كه : يا رسول الله , أنبياى الهى قبل ازشما چند نفر بودند؟ پيامبر فرمود: يكصد وبيست و چهار هزار نبى(ع) . البته اين روايت طولانى است كه از ادامه آن خوددارى مى كنيم .(3)پي نوشت ها : 1 - احمدعلى بابائى و رضا محمدى , فهرست موضوعى تفسير نمونه , ص 500- 456و على موسوى گرمارودى , داستان پيامبران , جلد هاى 1و 2از آدم تاخاتم , بخش فهرست انبياء.2 - غافر (40) آيه (78) . 3 - محمد باقر مجلسي، بحارالانوار ت ج74، ص 7071.
کد سوال : 54303
موضوع : گنجینه مذهبی>واحد پاسخ به سوالات دفتر تبليغات اسلامي
پرسش : آيا وسط اذان مي توان نماز خواند؟
پاسخ : هرگاه گوينده اذان شخص دقيق و وقتشناسى باشد، موقعى كه اذان را شروع كرد، مىتوان نماز را شروع نمود يا روزه را افطار كرد، ولى اگر با بلند شدن صداى اذان يقين به دخول وقت نكريم، نمىتوانيم نماز را شروع كنيم، بلكه بايد مقدارى صبر كنيم تا يقين نماييم ظهر يا صبح شده، بعد نماز بخوانيم. مىتوان گفت اذانهاى راديو و تلويزيون جمهورى اسلامى دقيق است، در عين حال احتياطاً چند لحظه صبر بهتر است.موقعى انسان مىتواند مشغول نماز شود كه يقين كند وقت داخل شده است يا دو مرد عادل به داخل شدن وقت خبر دهند.(1)پى نوشتها: 1. توضيح المسائل مراجع، مسئله 742 و ذيل آن.