• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
عضویت در خبرنامه
    • عبارت :
      تعداد درصفحه :
کد سوال : 54224
موضوع : گنجینه مذهبی>واحد پاسخ به سوالات دفتر تبليغات اسلامي
پرسش : چرا خداوند جهان را آفريد و دوباره مي خواهد از بين ببرد؟
پاسخ : آفرينش جهان ماده مقدمه است براي آفرينش و آزمايش و به كمال رساندن انسان. وقتي هدف حاصل شد، يعني انسان خلق شد و به كمال رسيد( = قرب الهي) جهان ماده از بين مي رود، ولي انسان براي هميشه مي ماند، يعني پس از مرگ وارد عالم برزخ مي شود و پس از انقراض عالم و تمام شدن مدت عالم برزخ قيامت برپا مي شود و انسان ها براي زندگي پايدار و ابدي زنده مي شوند. قرآن مي فرمايد: "اوست كه خلق كرد آسمان و زمين را در شش روز در حالي عرش او (مقرّ فرماندهي) بر آب بود، تا شما را بيازمايد".(1) و فرمود: "اوست كه تمام نعمت هاي زمين را براي شما (انسان ها) آفريد".(2) نيز فرمود: "آن چه را روي زمين است، زينت زمين قرار داديم تا شما انسان ها را بيازماييم كه كدام يك نيكوكارتريد".(3)بنابراين، جهان مادي خلقت از ابتدا براي آزمايش انسان ها و يك دوره گذراي از زندگي آفريده شده بود، نه براي بقا و جاودانگي. جهان ماده، جهان دگرگوني و زوال و نيستي است و قابليت بقا و جاودانگي ندارد، پس باقي نمي ماند، به همين جهت خداوند فرموده كه هر آنچه در زمين است، فاني است.موجودات براي اين آفريده شده بودند كه زمينة آفرينش انسان فراهم شود و بشر آفريده شود تا خدا را عبادت كند و بدين وسيله به كمال نهايي و بهشت برين راه يابد، البته با اختيار خودش. انسان موجود ابدي و هميشگي است. اميرمؤمنان(ع) خطاب به مردم فرمود: "إنّما خُلقتم للبقاء لا للفناء؛ براي ماندن و بقا آفريده شده ايد، نه براي فاني شدن و از بين رفتن".(4) نيز فرمود: "براي آخرت آفريده شده ايد، نه براي دنيا و براي بقا خلق شده ايد، نه براي فنا و نيستي".(5) البته نه بقاي مادي كه كل جهان ماده دچار زوال و فنا است، بلكه حقيقت وجود انسان (كه روح انساني است) هميشه باقي مي ماند.پي نوشت ها: 1. هود (11) آية 7.2. بقره (2) آية 29.3. كهف (18) آية 7.4. غررالحكم، ج 3، ص 75، مادة خلق.5. همان، ص 66.
کد سوال : 54225
موضوع : گنجینه مذهبی>واحد پاسخ به سوالات دفتر تبليغات اسلامي
پرسش : چرا خداوند غريزة جنسي را در وجود انسان ها قرار داد، ولي براي آن قانوني گذاشت كه حتماً از راه شرعي ارضا شوند؟ اگر دو نفر به هم علاقه داشته باشند، چرا نمي توانند غريزة جنسي خود را ارضا كنند؟
پاسخ : خداوند غريزة جنسي را وسيلة توليد مثل و بقاي نسل قرار داده است. دكتر كارل مي نويسد: "غدد جنسي نه تنها وظيفة حفظ نسل و نژاد را بر عهده دارند، بلكه در فعاليت هاي رواني و معنوي ما نيز مؤثرند".(1) با اين خواستة طبيعي سه برخورد مي توان كرد: 1ـ برخورد تفريطي: كليسا و بعضي از مكاتب و اديان شرقي، غرايز را محكوم كرده و آن را سدّ راه رشد بشر دانسته اند و علاقة جنسي را پليد شمرده اند.(2) 2ـ برخورد افراطي: برخي چون فرويد و همفكران او راه افراط را برگزيده و طرفدار آزادي غرايز بوده اند. اينان معتقدند: آتش ميل و رغبت بشر در اثر منع و محدوديت فزوني مي گيرد و در اثر ارضا و اشباع كاهش مي يابد. يگانه راه صحيح آن است كه هر گونه قيد و ممنوعيتي را برداريم و آزادي كامل دهيم.(3)3ـ برخورد متعادل: اسلام نه راه افراط را پذيرفته و نه تفريط را بلكه راه سومي را پيشنهاد كرده، و آن ارضاي غريزة جنسي از راه فطري و طبيعي و به شكل قانوني است. استاد مطهري مي گويد: "همان طوري كه محدوديت و ممنوعيت، غريزه را سركوب و توليد عقده مي كند، رها كردن و تسليم شدن و در معرض تحريكات و تهييجات در آوردن، آن را ديوانه مي سازد و چون اين امكان وجود ندارد كه هر خواسته اي براي هر فردي برآورده شود، بلكه امكان ندارد همة خواسته هاي بي پايان يك فرد برآورده شود، غريزه بدتر سركوب مي شود و عقدة روحي به وجود مي آيد".(4)ايشان در جاي ديگر مي گويد: "به عقيدة ما براي آرامش غريزه دو چيز لازم است: يكي ارضاي غريزه در حد حاجت طبيعي و ديگري، جلوگيري از تهييج و تحريك آن".(5)امام علي(ع) مي فرمايد: "آن كه در شهوات تند روي كند، آفات و بلايا نيز به سرعت به سوي او مي شتابد".(6)مصالح اجتماعي انسان نياز دارد كه زندگي وي به صورت خانواده اي تشكيل شود و روابط مرد و زن تحت كنترل و ضوابط و معيارهاي خاصي انجام شود. از جمله مصالح آن است كه بايد با تشكيل خانواده نسل انسان حفظ شود و سپس بسياري از مسايل اجتماعي و حقوقي مانند مسايل ارث، انفاق و تربيت و برقرار ماندن روابط عاطفي ميان پدر و مادر و فرزندان و ديگر مسئوليت هايي كه پدر و مادر نسبت به فرزند دارند، بسته به تشكيل خانواده و حفظ نسل خواهد شد. اگر بنا باشد هر انساني با هر فردي از جنس مخالفش كه بخواهد، بتواند آميزش جنسي داشته باشد، بنياد خانواده متزلزل شده و مصالح فراواني كه بر وجود آن مترتب مي شود، از بين برود. بنابراين براي حفظ مصالح مترتب بر خانواده و دفع مفاسد مترتب بر بي بند و باري جنسي، لازم است همة افراد به اين گونه محدوديت هاي معقول و منطقي گردن نهند.(7) پس با ازدواج هم غريزة جنسي به طور طبيعي ارضا مي شود و هم مصالح اجتماعي انسان رعايت مي گردد، نيز بنيان خانواده محفوظ مي ماند.بنابراين اسلام مانع از آن نمي شود دو نفري كه به هم علاقه مند هستند، نتوانند رابطة زناشويي داشته باشند، بلكه دين، قوانين و چارچوب هايي قرار داده كه هم مصالح و منافع افراد تأمين شود و هم مصالح اجتماعي، تا بي بند و باري پديد نيايد. در آيات و روايات بر استواري و تقويت رابطة عاطفي ميان زوج ها تأكيد فراوان شده و توصيه شده است كه زن و مرد حفظ رابطه خود را بر غريزة جنسي بنا نكنند. بنابراين بايد بين زوج علاقه و محبت حاكم باشد.متأسفانه چيزهايي كه امروزه ميان تعداد بسياري از نسل جوان وجود دارد، در اثر نفوذ فرهنگ بي بند و بار غرب در جامعه و قشر جوان است. آزادي روابط جنسي با عنوان عشق و علاقه، باعث وارد شدن ضربات روحي و اجتماعي و سرخوردگي و مشكلات بسيار ديگر ميان افراد و خانواده ها است. در حالي كه مي تواند اين روابط به صورت مشروع و قانوني در آيد و آن همه اثار ناهنجار اجتماعي و فردي به و جود نيايد.متأسفانه يكي از علت هاي بي رغبتي جوانان به ازدواج و تشكيل خانواده و بر قراري روابط عاطفي و صميمي و صادقانه و به دور از فريب، آزادي ارتباط جنسي است كه نگاه مردان و جوانان را به زنان در حد اشباع غريزة جنسي و معشوقه تنزل داده است.پي نوشت ها: 1. الكسيس كارل، انسان موجود ناشناخته، ص 100.2. استاد مطهري، اخلاقي جنسي، ص 12.3. همان، ص 26.4. استاد مطهري، مسئلة حجاب، ص 104 ـ 103.5. همان، ص 104.6. غررالحكم، ج 5، ص 327.7. مصباح يزدي، اخلاق در قرآن، ج 2، ص 246 ـ 245، با تلخيص.
کد سوال : 54226
موضوع : گنجینه مذهبی>واحد پاسخ به سوالات دفتر تبليغات اسلامي
پرسش : چرا پوشش و محدوديت پوششي تا اين حد براي خانم ها است؟
پاسخ : براي اين كه فلسفة پوشش و حجاب خانم ها روشن شود و مترقي بودن اين حكم اسلامي آشكار گردد، لازم است كتاب ارزشمند "مسئلة حجاب" شهيد مطهري را مطالعه فرماييد.ايشان در اين كتاب در بخشي كه آرامش رواني جامعه را يكي از آثار حجاب بر مي شمارد مي فرمايد: "اما علت اين كه در اسلام دستور پوشش، اختصاص به زنان يافته، اين است كه ميل به خود نمايي و خودآرايي مخصوص زنان است. از نظر تصاحب قلب ها و دل ها مرد شكار است و زن شكارچي، همچنان كه از نظر تصاحب جسم و تن، زن شكار است و مرد شكارچي. ميل زن به خود آرايي از حس شكارچي گري او ناشي مي شود. در هيچ جاي دنيا سابقه ندارد كه مردان لباس هاي بدن نما و آرايش هاي تحريك كننده به كار برند. اين زن است كه به حكم طبيعت خاص خود مي خواهد دلبري كند و مرد را دل باخته و در دام علاقه خود اسير سازد. بنابراين انحراف تبرّج و برهنگي، از انحراف هاي مخصوص زنان است و دستور پوشش هم براي آنان مقرر گرديده است".(1) به عبارت ديگر: جاذبه و كشش جنسي و زيبايي خاص زنانه و تحريك پذيري جنس مردانه، يكي از علت هاي اين حكم است.توصيه و دستور الهي به پوشش و حجاب براي زنان، به منظور ايجاد محدوديت و محروميت و چيزهايي از اين قبيل كه تنها فريب شيطاني اند نمي باشد، بلكه در واقع براي آگاهي دادن به گوهر ارزشمند در وجود زنان است كه بايد از آن مراقبت شده و حفظ شود و به تاراج نرود. اين كاملاً معقول است كه هر چيزي ارزشمندتر باشد، مراقبت و محافظت بيشتري را مي طلبد تا از دست راهزنان در امان باشد و به شكل يك ابزار براي مطامع سودپرستان در نيايد. در واقع حجاب محدوديت براي مردان زياده خواه و تجاوزگر است، زيرا هنگامي كه با حجاب زن روبرو شوند، با مانع و سدي برخورد كرده و وارد اين حريم نمي شوند، اما اگر اين مانع وجود نداشته باشد، خود را در وارد شدن به حريم خصوصي و تجاوز و انجام هر كاري ازاد مي بينند.برخي مي گويند كه اگر خانم ها مقيّد به حجاب نباشند مانند كشورهاي غربي، حساسيت ها از بين مي رود، در حالي كه اين سخن نادرست است، زيرا غريزة جنسي، نيرومند و عميق است. هر چه بيشتر اطاعت شود، سركش تر مي گردد، همچون آتش كه هر چه به آن بيشتر هيزم بدهند، شعله ور تر مي شود، و شهوت خواه تقاضاي خود را به صورت يك عطش روحي و خواست اشباع نشدني در مي آورد.(2) وضعيت جهان معاصر و كشانده شدن عده اي به همجنس بازي نشانة آشكاري از اين حالت است. اگر مي بينيم كه در جهان غرب به ظاهر اين حساسيت وجود ندارد، نه براي اين است كه انسان ها اشباع شده اند و دنبال غريزة جنسي و تجاوز و استفاده ابزاري از زن نمي روند، بلكه به اين خاطر است كه اين مسايل براي آن ها عادي شده است مانند كساني كه آن قدر در فساد غوطه ورند كه حساسيتشان از بين رفته است. در غرب، آمارهاي تجاوز بيشتر شده است. بنابراين رعايت نكردن پوشش اسلامي توسط زنان نه تنها از بين رفتن حساسيت مردان را به دنبال ندارد، بلكه موجب طغيان غريزة جنسي آنان نيز مي گردد. گاهي نيز لذت غريزة جنسي را به واسطة زياده روي و افراط از بين مي برد و انسان را به امور ديگر مي كشاند.پي نوشت ها: 1. مرتضي مطهري، مجموعة آثار، ج 19، ص 436، با تلخيص.2. همان، ص 434.
کد سوال : 54227
موضوع : گنجینه مذهبی>واحد پاسخ به سوالات دفتر تبليغات اسلامي
پرسش : چرا پيامبر و امامان در زندگي ستم كش بودند؟
پاسخ : اين جمله كه امامان و پيامبران در زندگي ستم كش بودند، به اين معنا كه تسليم زور و ستم مي شدند؛ نادرست است. سيره و سنّت پيامبران و امامان(ع) (كه مردم را به آن دعوت مي كردند) آن بود كه نه بر ديگران ستم كنند و نه اين كه ظلم را بپذيرند. پذيرش ستم، تأييد عمل ستمگران است و آن ها را در ظلم تشويق خواهد كرد. اما اگر مقصود وجود سختي ها و مصيبت ها در زندگي پيامبر و امامان معصوم(ع) باشد، درست است و در بيان فلسفة آن مي گوييم: خداوند نه تنها ائمه بلكه ساير انسان ها را نيز مي توانست در مرتبه و رتبه اي بالا بيافريند كه ديگر نيازي به تحمل سختي ها و مشكلات نداشته باشند، ولي در اين صورت ديگر صحنة جهان بدين گونه نبود. اراده خداوند در آفرينش جهان ماده و انسان ها بر اين تعلق گرفته است كه موجوداتي مختار را خلق كند تا ايشان با اختيار خود و با تلاش و رنج و مبارزه راه كمال را بپيمايند. براي رسيدن به مراتب بالاتري از كمال، بايد از عهدة آزمايش هاي بيشتر و سنگين تر و مشكلات و سختي ها برآيند.پيامبران و امامان(ع) نيز از اين قاعده مستثنا نيستند، زيرا آنان نيز بشرند و همان خصوصيات را دارا هستند، ولي بدان جهت كه با وحي مرتبط بوده و سنگيني رسالت الهي را بر دوش دارند و وقايع و حقايقي را دريافت كرده اند. مسير دشوارتري را در راه دعوت و تبليغ خويش طي كرده كه موجب زيادي كمال و ترفيع درجه آنان مي شود.بر هيمن اساس پيامبران و اولياي الهي نيز از امتحان مصون نبوده، بلكه به در مرحله اي بسيار دشوارتر قرار دارند.سختي ها و بلاها كه وسيلة آزمونند، مقدمة كمال و سعادتند. شدت سختي ها و گرفتاري ها براي دوستان خدا لطفي است كه زمينه ساز رشد و پرورش استعدادهاي عالي آنان را فراهم مي آورد، پس هر كه محبوب تر، بلايش بيشتر و صخت تر است. حافظ مي گويد: هركه در اين بزم مقرّب تر است جـام بلا بيشتــرش مـي دهنـــددر برخي از روايات آمده است: "مؤمن به فراخور كارهاي نيكش بلا مي بيند، پس هر كه دينش درست و كردارش نيكو باشد، بلايش سخت است، زيرا خدا دنيا را پاداش مؤمن و كيفر كافر قرار نداده است. هر كس دينش سست و كردارش ضعيف باشد، بلايش اندك است".(1)پي نوشت ها: 1. كافي، كتاب الايمان و الكفر، باب شده ابتلاء المؤمن، ج 2، ص 259، ح 29.
کد سوال : 54228
موضوع : گنجینه مذهبی>واحد پاسخ به سوالات دفتر تبليغات اسلامي
پرسش : آيا كسي كه دزدي كرده است، بايد حتما دستش قطع شود؟ شرايطش چيست؟
پاسخ : دزد، با داشتن شرايط ذيل دستش قطع مي شود:1 - بالغ باشد، 2 - عاقل باشد، 3 - با اختيار خودش دزدي كرده باشد، نه اين كه وي را به دزدي مجبور كرده باشند،4 - ناچار به دزدي نباشد، بنابراين اگر گرسنه باشد و پولي براي خريد نان نداشته باشد و از كسي هم نتواند قرض بگيرد و اگر نان نخورد، از گرسنگي مي ميرد، اگر براي رفع اضطرارش دزدي كند، دستش قطعنمي شود.5 - حرز را بشكند، مثلا در خانه را باز كند يا در ماشين قفل باشد و دزد به وسيله اي در را باز كند و ماشين را بدزدد.اما اگر در ماشين باز باشد ، يا پولي در خيابان افتاده باشد و مورد سرقت قرار گيرد، دست دزد قطعنمي شود.6 - پول يا مال را خودش يا با مشاركت ديگري از حرز خارج كرده باشد. از اين رو اگر كسي از خانه اي چيزي بدزد و بيرون آورد، و دزد ديگري در بيرون خانه از او مال را بدزدد، دست دزد دوم قطع نمي شود.7 - دزد پدر صاحب مال نباشد، پس اگر پدر پول فرزندش را دزديد، دستش قطع نمي شود.8 - مخفيانه بدزدد، پس اگر به زور وارد خانه اي شود و در جلوي چشم صاحبخانه به زور چيزي را بردارد و برود ، دستش قطع نمي شود.9 - مال دزديده شده حداقل بايد به اندازة يك چهارم مثقال شرعي (18نخود) طلاي سكه دار ارزش داشته باشد.10 - در قحطسالي دزدي نكرده باشد. اگر در سال قحطي دزدي كند، دستش قطع نمي شود.11 - دزد نزد قاضي دوبار اقرار كند و يا دو شاهد عادل به دزدي فردي شهادت دهند.(1)اگر كسي دزدي كرده باشد، ولي يكي از شرايط بالا را نداشته باشد، دستش قطع نمي شود، ولي مال دزديده شده، از وي گرفته و توسط قاضي تعزير مي شود، يعني به وي شلاق زده مي شود يا به زندان محكوممي گردد.خواهر گرامي ، بعضي از پرسش ها ، مربوط به علم پزشكي است كه براي اطلاع از آن ها به كتاب هاي مربوطه يا پزشك مراجعه فرماييد.پي نوشت ها : 1 - امام خميني ، تحريرالوسيله، ج2، ص 482 تا 488.
کد سوال : 54229
موضوع : گنجینه مذهبی>واحد پاسخ به سوالات دفتر تبليغات اسلامي
پرسش : مصرف چه ميوه هايي براي رشد و تكامل ما بيش تر از بقيه مفيد است؟ ويتامينهاي موجود در هر ميوه را بيان كنيد.
پاسخ : ميوه (انواع آن ) يكي از بهترين نعمت هاي الهي است كه در اختيار بشر قرار گرفته تا آن جا كه حتي در بهشت، يكي از نعمات ممتاز الهي كه براي بهشتيان فراهم شده است، ميوه مي باشد : "براي شما در آن جا انواع ميوه فراوان است كه از آن هر چه بخواهيد، تناول كنيد".(1)در مورد ميوه و موارد مصرف و نيز فوائد و آثار آن روي بدن، كتاب هاي بسياري نگاشته شده كه ذكر آن ، از حوصله پاسخ خارج است. مي توانيد كتاب هاي نظير "اسرار خوراكي ها" و "اعجاز خوراكي ها " نوشتة دكتر غياث الدين جزايري و به سري كتاب اولين دانشگاه و آخرين پيامبر نوشتة شهيد دكتر پاك نژاد جلدهاي 9 و 10 مراجعه كنيد.از باب نمونه به چند نمونه ميوه (كه در قرآن از آن ياد شده و در روايت پيامبر (ص) و ائمه (ع) تأييد شده است ) اشاره مي كنيم.امام رضا (ع) فرمود: " انجير بوي دهان را از بين مي برد، استخوان را محكم مي كند، مو را مي روياند و بيماري را برطرف مي كند".(2)امام باقر (ع) فرمود: "يكصد و بيست گونه ميوه وجود دارد كه بهترين آن ها انار است".(3)امام صادق (ع) فرمود: "به كودكان خود انار بخورانيد كه زود آن ها را به جواني مي رساند".(4)امام رضا (ع) فرمود : "بر شما باد كه به بخوريد، زيرا عقل را فزوني مي بخشد".(5)امام صادق (ع) فرمود "به تپ داران خود سيب بدهيد كه چيزي سودمند تر از آن نيست".(6)امام صادق (ع) فرمود :"نوح (ع) به پيشگاه خدا از زيادي و فشار اندوه و غصه شكايت برد، خدا به وي وحي فرمود كه : انگور سياه بخور كه انگور سياه اندوه را مي برد".مولاي متقيان فرمود: "گلابي دل را جلوه و جلا مي دهد و به فرمان خدا دردهاي دروني را آرامش مي بخشد".(7)پيامبر (ص) فرمود : "خربزه را به جاي ميوه به كار بريد، زيرا آبش رحمت و شيريني آن را شيريني بهشت است". (8)در قرآن از بعضي ميوه ها چون انار، انجير، انگور، زيتون ، موز و خرما به صراحت نام برده شده است كه حتما حكمتي در آن وجود دارد.پي نوشت ها : 1 - سورة زخرف ( 43) آية 73.2 - سفينةالبحار، ج1، ص 535.3 - بارالانوار ، ج1، ص 105.4 - مكارم الاخلاق ، ص 172.5 - محاسن برقي، ص 551.6 - مكارم الاخلاق ، ص 174.7 - همان، ص 175. 8 - همان، ص 184.
کد سوال : 54230
موضوع : گنجینه مذهبی>واحد پاسخ به سوالات دفتر تبليغات اسلامي
پرسش : آيا فرزندان به پدري كه قسم دروغ خورده و به خانواده اش ناسزا گفته است، بايد احترام بگذارند؟
پاسخ : از روايات معصومان استفاده مي‌شود كه والدين چه مؤمن باشند و چه كافر و چه نيكوكار و چه معصيت كار بايد مورد احترام قرار گيرند و استثنا بردار نيست. امام‌رضا(ع) مي‌فرمايد: "نيكي به والدين واجب است گرچه مشرك باشند، ولي در معصيت خدا نبايد آنان را اطاعت كرد".[1]قرآن مجيد تنها در يك مورد مخالفت با پدر و مادر را جايز دانسته و آن صورتي است كه پدر و مادر فرزند را به شرك فرا خوانند، ولي در ساير موارد به رفتار پسنديده توصيه نموده است.[2]امام باقر(ع) مي‌فرمايد: "سه چيز است كه خداوند دربارة آن‌ها براي مخالفت رخصت نفرموده است: رد امانت به نيكوكار و بد كردار،‌ وفا به پيمان نسبت به نيكوكار و بدكردار و خوش رفتاري با پدر و مادر، نيكوكار باشند يا بد كردار".[3]البته احترام گذاشتن به پدر و مادر به معناي قبول همة نظريات آنان نيست.فرزند مي‌تواند با رعايت ادب و متانت و حفظ جايگاه پدر و مادر نظر خود را در موضوعات مختلف بيان كند و از منطق خود دفاع نمايد. والدين نيز نبايد توقع داشته باشند كه فرزندشان هميشه پيرو نظريات آن‌ها باشد. مهم حفظ حدود و رعايت تواضع و فروتني است. هرگز قرآن و روايات معصومان از فرزندان نمي خواهد در بست تمام نظريات پدر و مادر را بپذيرند، بلكه آية‌"فبشّر عباد الّذين يستمعون القول فيتبعون احسنه".[4] بندگاني را بشارت مي‌دهد كه سخنان را مي ‍‌شنوند و بهترين را انتخاب مي كنند، فرزندان را نيز در بر مي گيرد. فرزندان بايد از جدل و بحث هاي بيهوده كه ممكن است به تيرگي روابط و موجب ناراحتي پدر و مادر بيانجامد، اجتناب ورزند، يعني براي پدر و مادر حريم قائل شوند.در هر حال دو مسئله وجود دارد: يكي احترام به پدر و مادر كه هميشه بايد باشد و دوم اطاعت از آنها كه اين هميشگي نيست. اطاعت از آن‌ها در كارهاي خوب، حتي در كارهاي مباح است، اما اطاعت از آن‌ها در كارهاي گناه و يا آنچه به نفع و مصلت واقعي شخص نيست، لازم، بلكه جايز نيست. پي نوشت ها : [1]عيون اخبار الرضا، ج 2، ص 124.[2]لقمان(31) آيه 15.[3]اصول كافي، ج 3، ص 236.[4]زمر (39) آية 18.
کد سوال : 54231
موضوع : گنجینه مذهبی>واحد پاسخ به سوالات دفتر تبليغات اسلامي
پرسش : خواندن سوره ها و دعاها به آب نيسان به چه صورت مي باشد؟ آيا بايد نفس خواننده قرآن و دعا به آب برخورد كنيد. آيا كل سوره ها را بايد در يك وقت بخوانيم؟
پاسخ : برخورد كردن نفس قرآن خوان و دعا خوان به آب لازم نيست. ظاهر روايتي كه در مورد خواص آب نيسان نقل شده ، اين است كه سوره ها پشت سرهم خوانده شود، ولي چون روايت صراحت ندارد كه سوره ها را پشت سر هم بخوانيد. احتمال دارد اگر با فاصله خوانده شود؟ اشكال نداشته باشد. البته قدر يقين پشت سر هم خواندن است، يعني اگر انسان سوره هاي دنبال هم بخواند، مطمئن مي شود كه به روايت عمل كرده است.پي نوشت ها : 1 - مفاتيح الجنان ، ص 607 ( فضل يازدهم در اعمال ماه هاي رومي).
کد سوال : 54232
موضوع : گنجینه مذهبی>واحد پاسخ به سوالات دفتر تبليغات اسلامي
پرسش : با اين كه ازدواج كرده و داراي همسر و فرزند مي باشم، ميل به همجنسي بازي دارم. مرا راهنمايي كنيد.
پاسخ : در نامة شما نكات مبهمي وجود دارد كه اميدواريم در صورت امكان در نامه بعدي آن ها را روشن كنيد، مثلا چرا احساس مي كنيد همسرتان وظيفه زناشويي را انجام نمي دهد؟ با وجود داشتن همسر، آيا از نظر جنسي، ارضا نمي شويد؟ آيا همسرتان متوجه اين حالت شما است و در عين حال اقدامي براي بهبود اين حالت در شما نمي كند؟آيا فكر مي كنيد با ازدواج مجدد به صورت دائم يا موقت (با رضايت همسرتان يا بدون آگاهي او) مشكل تان حل شده يا كاهش يابد؟پاسخ به سؤالات : آيات و روايات مربوط به توبه شامل همه گناهان مي شود و گناه هر اندازه بزرگ باشد، با توبه پاك مي شود، و اين بشارتي است از ناحيه خداوند، كه خطاب به گناهكاران فرموده است: "از رحمت خدا نااميد نشويد كه خداوند همه گناهان را خواهد بخشيد".(1) گناه هر چه بزرگ باشد، از رحمت خداوند بزرگ تر و با عظمت تر نيست. عفو عمومي و فراگير پيام مهم آيه است. طبيعي است كه همجنس بازي نيز شامل اين حكم مي گردد، پس شكي نداشته باشيد كه اگر توبه واقعي كرديد، خداوند توبه شما را خواهد پذيرفت و اين وعدة تخلف ناپذير الهي است. قرآن مجيد مي فرمايد:" او است خدايي كه توبه بندگانش را مي پذيرد و گناهان آنان را عفو مي نمايد". (2)امام علي (ع) نيز مي فرمايد : "هر كس توفيق توبه به دست آورد، از قبول آن محروم نمي گردد".(3) يكي از آثار توبه آن است كه نه تنها گناهان محو مي شود، بلكه به جايش نور طاعت جايگزين مي گردد، و اين نهايت لطف خداوند است.قرآن مجيد مي فرمايد: "كساني كه توبه كنند و ايمان آورند و عمل نيكو انجام دهند، خداوند اعمال زشتشان را به اعمال نيكو تبديل مي كند".(4) در آيه فوق براي توبه از گناه خاصي اين فضيلت ذكر نشده ، بلكه توبه از هر گناه اين خاصيت را دارد.مطمئن باشيد اگر كار خوبي انجام دهيد، خداوند ده برابر آن را پاداش خواهد داد و اين وعدة الهي است، اما لزوما به اين معنا نيست كه خداوند پاداش را در دنيا به انسان عنايت كند، بلكه چه بسا عمل خير انسان آن قدر عظمت دارد كه دنيا گنجايش پاداش عمل انسان نمي تواند باشد. اصولا خداوند به انسان وعده پاداش بزرگ تر را در عالم آخرت داده است.آرزوي مرگ براي هيچ مسلماني روا نيست و از آن در روايات مذمت شده است.خودكشي يكي از گناهان كبيره است و موجب از دست دادن دنيا و آخرت مي شود و براي هيچ كس مجوز اين عمل صادر نشده است.بنابراين به فكر خودكشي نباشيد كه تسليم شدن در برابر مشكلات است.اگر چه برخي از نيكي ها و حسنات، گناهان را مي پوشاند، اما به معناي مجوزي براي انجام گناه نيست، يا اينكه خيال انسان آسوده باشد كه با انجام اعمال خير اثر گناه را از بين مي برد و بدين ترتيب خود را تسليم گناه و هواي نفس نمايد، زيرا اوّلا گناه مورد نظر تنها آثار و عواقب اخروي ندارد كه با انجام اعمال خير انسان اثر آن را محو كند، بلكه آثار و نتايج زيانبار دنيوي نيز دارد.ثانيا: تسليم شدن انسان در مقابل گناه و دست كشيدن از مبارزه با گناه و نفس اماره و شيطان ، چه بسا توفيق اعمال خير را از انسان سلب مي نمايد يا اثري را كه بايد عمل خير داشته باشد، ندارد و يا اينكه به تدريج (سنت استدراج) انسان را از خدا و اعمال خير دور مي نمايد، به طوري كه خود انسان متوجه نباشد، يا روح اعمال خير را از بين ببرد و آن اثر از بين بردن سيئات را نداشته باشد.در ضمن اضافه مي كنيم كه اصولا دنيا ، محل آزمايش است و آزمون هاي انسان ها متفاوت است . هيچ گاه خداوند نفرموده كه همه انسان را به يك شكل و يك نوع مورد آزمايش قرار مي دهد، بلكه انسان ها را با آزمون هاي متفاوت و انسان هاي در مراتب بالاتررا با آزمون هاي سخت تر مي آزمايد، در عين حال اين سنت و اصل فراگير است و هيچ انساني از آزمايش استثنا نمي شود.بنابراين، اگر انساني در مرتبه بالاتر و نزديك تر به خداوند قرار داشته باشد، آزمون هاي او سخت تر است. براي شما آزمايش الهي بسيار مشكل مي نمايد و شايد به شكل ضعيف تر تا پايان عمر با شما باقي بماند ما رجعنا من جهاد الاصغريم با نبي اندر جهاد اكبريم جهاد اكبر در يك لحظه و يا يك مقطع خاص از زندگي نيست و تا پايان عمر با انسان خواهد بود، اما مهم آن است كه انسان هيچ گاه خود را تسليم نكند. از اين كه همچنان ارتباط با خداوند را حفظ كرده ايد و از گناه بيزاريد، معلوم است كه لطف خداوند شامل حال شما است. در واقع اين حالت، لبيك خواسته هاي شما از خداوند است. منتها ميدان مبارزه براي شما همچنان باز مانده است تا در نهايت به پيروزي و موفقيت از اين آزمون نائل شويد بنابراين ، حسن ظن به خداوند و پاداش او و عنايت و توجه و رحمت او به خويش، در اين راه ثابت قدم بمانيد و خود را تسليم گناه يا خودكشي و يا هر چيزي مانند اين ، كه به ذهن خطور مي كند، نكنيد.با توجه به اين كه شخص مذهبي هستيد، با اتكا به عقايد مذهبي و آموزه هاي ديني و تقويت اراده مي توانيد بر عادت ناپسند خود غلبه كنيد. در اين باره موارد ذير را دقيقا عمل كنيد و در نامه بعدي ما را در جريان قرار دهيد:1 - در برابر عادت ناپسند احساس ضعف نكنيد و به خود نوميدي راه ندهيد.2 - غريزه جنسي را به صورت صحيح و از طريق آميزش با همسر ارضا كنيد.اگر مشكلاتي در اين باره هست، از طريق تغذيه مناسب، مهر و محبت به همسر و شوخي با وي قبل از آزمايش حل كنيد. آن چه در جنس موافق هست، در همسرتان نيز وجود دارد. اين شيطان است كه گناه را بر انسان لذيذ و گوارا مي سازد و از لذت حلال منصرف مي دارد.3 - به خود تلقين كنيد كه از عهده حل مشكل بر مي آييد و براي اين كار تصميم جدي بگيريد.با عهد يا نذر ترك گناه را بر خود لازم و واجب كنيد. در صورت تخلف، خود را تنبيه و مؤاخذه نماييد، مثلا اگر گناه كرديد، فلان مقدار پول به فقير دهيد يا چند روز روزه بگيريد.4 - ارتباط خود را با خدا و پيامبر و ائمه (ع) بيشتر كنيد كه در كنترل شهوت بسيار مؤثر است.5 - وقت خود را بيشتر در كنار همسر و فرزندان بگذرانيد و در خارج از منزل كمتر حضور داشته باشيد.6 - به اين نكته توجه داشته باشيد كه براي ترك هر عادتي ، گام نخست را بايد خودتان برداريد. در اين باره به هيچ دارويي نياز نداريد و تنها به توسل اكتفا نكنيد، بلكه با عزمي راسخ در اين وادي قدم برداريد . البته آغاز كار با سختي همراه است، ولي به تدريج آسان خواهد شد.مشكلي نيست كه آسان نشود مرد بايد كه هراسان نشوداكنون كه نه ماه موفق به ترك گناه شده ايد، قدر زحمات خود را بدانيد و به گناه برنگرديد. هر چه به پيش برويد ، ترك گناه برايتان آسان تر خواهد شد.7 - از مرگ و قيامت زياد ياد كنيد كه پيامبر اكرم (ص) فرمود: "آن چه لذت ها را از بين مي برد، زياد ياد كنيد". اصحاب گفتند : منظور چيست؟ حضرت فرمود : "ياد مرگ".(5) البته نه اينكه مرگ را از خدا بخواهيد، بلكه متوجه حساب و كتاب قيامت باشيد و در عين حال راضي به رضاي خدا.از خداوند متعال توفيق شما را خواستاريم.پي نوشت ها : 1 - زمر (39) آيه 53.2 - شوري (42) آيه 25.3 - نهج البلاغه ، قصار 135.4 - فرقان (25) آيه 70.5 - بحارالانوار،ج79، ص 167.
کد سوال : 54233
موضوع : گنجینه مذهبی>واحد پاسخ به سوالات دفتر تبليغات اسلامي
پرسش : انسان در رسيدن به كمال و حقيقت نيازمند به پيامبر يا امام است، پس چرا در زمان ما پيامبر نيست و امام هم غايب است؟
پاسخ : تجديد نبوت‏ها و آمدن پيامبران مختلف مى‏تواند به دو علت باشد: 1 - تحريف اديان و شرايع آسمانى.2 - عدم رشد و بلوغ فكرى انسان‏ها و تغيير شرايط و نيازهاى جديد.در دوران گذشته كه پيامبران متعدد آمده و بعضاً شريعت تغيير مى‏يافت، يا از اين جهت بود كه شريعت پيامبران سابق و دين‏شان مورد تحريف واقع مى‏شد و دست بشر در آن رخنه مى‏نمود و موجب تغيير و تبديل دين و شريعت پيامبران مى‏شد، يعنى عالمان و دانشمندان دين را به دلخواه خود تفسير و آن را از حقيقت منحرف مى‏كردند. در نتيجه طبعاً انتظارى كه از دين و شريعت پيامبر مى‏رفت، برآورده نمى‏شد. و يا به جهت آن كه انسان‏ها (چون دوران رشد را پشت سر مى‏گذارند) در هر دوره‏اى نياز به تعاليم جديد و شريعت و قوانين تازه (با توجه به شرايط زمان و نيازهاى عصر خود) دارند، مانند بچه‏اى كه دوران كودكى و دبستان را پشت سر گذاشته و وارد مرحله جديدى از فراگيرى مى‏شود كه طبعاً بايد با توجه به رشد فكرى و نيازهاى او تعاليم و دانش‏هاى جديد به او داده شود امكان نداشت اين تعاليم در دوره قبل به او ياد داده شود.علت تجديد نبوت‏ها به خاطر اين دو مسئله اساسى بوده است، به همين خاطر بعد از شريعت حضرت موسى(ع)، پس از ساليان و قرن‏هاى بسيار پيامبر جديد (حضرت عيسى(ع)) مبعوث شد، كه آيين جديدى آورد. حال اگر اين دو عامل براى تجديد نبوت‏ها وجود نداشته باشد، يعنى اگر دين و آيين پيامبر مورد تحريف واقع نشود، هم چنين بشر به اندازه‏اى از رشد و بلوغ فكرى دست يابد كه بتواند همه تعاليم را دريافت كند و آنها را حفظ نمايد و يا قانونى كلى را دريافت كند كه در سايه آن بتواند به نيازهاى زمان خود پاسخ دهد، ديگر علت‏هاى تجديد نبوت و شريعت وجود نخواهد داشت. با رجوع به قرآن و زمان نزول آن و وضعيت فكرى بشر در آن زمان و پس از آن درمى‏يابيم كه: 1 - زمان نزول قرآن يعنى چهارده قرن پيش مقارن است با دوره‏اى كه بشر، كودكى خود را پشت سر گذاشته و مى‏توانست آموخته‏هاى علمى و دينى خود را حفظ كند، از اين رو در آخرين كتاب مقدس آسمانى يعنى قرآن تحريف رخ نداده است. مسلمانان به هنگام نزول هر آيه عموماً آن را در دل‏ها و در نوشته‏ها حفظ مى‏كردند، به گونه‏اى كه امكان هر گونه تغيير، تحريف، حذف و اضافه از بين مى‏رفت، بنابراين ديگر تحريف و نابودى كتاب آسمانى رخ نداده و اين علت (كه يكى از علل تجديد نبوت بود) از بين رفت.2 - در دوره‏هاى پيش بشر به علت عدم رشد و بلوغ فكرى قادر نبود يك نقشه كلى براى مسير خود دريافت كند. و با راهنمايى آن نقشه راه خويش را ادامه بدهد. لازم بود مرحله به مرحله راهنمايى شود و راهنمايانى هميشه او را همراهى كنند، ولى مقارن با دوره رسالت پيامبر اسلام و از آن به بعد، انسان اين بلوغ و رشد را پيدا كرد كه بتواند نقشه كلى زندگى خويش را دريافت كند، از اين رو روش دريافت راهنمايى‏هاى مرحله به مرحله متوقف گشت.قرآن كتابى است كه روح همه تعليمات موقت و محدود كتب آسمانى ديگر را (كه مبارزه با انواع انحراف‏ها و بازگشت به تعادل است) در بردارد، بنابراين با پيدايش آمادگى در بشر، قانون كلى و جامع زندگى در اختيار او قرار گرفت و باز علت تجديد نبوت‏ها و شريعت‏ها از بين رفت.3 - غالب پيامبران بلكه اكثر قريب به اتفاق آن‏ها پيامبران تبليغى بودند، نه تشريعى. كار پيامبران تبليغى، ترويج و تبليغ و اجرا و تفسير شريعتى بود كه حاكم بر زمان آن‏ها بود.در عصر خاتميت كه عصر علم است، با پيروى از پيامبر(ص) و ائمه معصومين(ع)، علماى امت قادرند با شناخت اصول كلى اسلام و شرايط زمان و مكان، آن اصول كلى را با مقتضيات زمانى و مكانى تطبيق دهند و حكم الهى را استخراج و اجرا نمايند. نام اين عمل "اجتهاد" است. فقها و علماى شايسته امت اسلامى بسيارى از وظايفى را كه پيامبران تبليغى و قسمتى از وظايف پيامبران تشريعى را (بدون آن كه خود شريعتى وضع كنند) با عمل اجتهاد و با وظيفه رهبرى انسان‏ها انجام مى‏دهند.از اين رو در عين اين كه نياز به دين همواره باقى است و بلكه هر چه بشر به سوى تمدن پيش رود، نياز به دين، افزايش مى‏يابد، احتياج به تجديد نبوت و آمدن كتاب آسمانى و پيامبر جديد براى هميشه برطرف شد و پيامبرى پايان يافت.انسان امروزى با وجود تعاليم پيامبران و آخرين پيام الهى (كه مصون از تحريف و تغيير مى‏باشد) نيز با توجه به پيشرفت عقل و انديشه بشرى، اگر خواهان سعادت و رسيدن به خوشبختى جاودانه در دنيا و آخرت باشد، مى‏تواند از آموزه‏هاي و دينى ماندگار بهره‏مند شده و نياز به تجديد نبوت و آمدن پيامبر جديد نيست. پى‏نوشت‏ها: 1 - نحل (16) آيه 36.2 - مائده (5) آيه 48 و شورى (42) آيه 13.3 - فاطر (35) آيه 42 و نحل (16) آيه 36.