• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 5528
تعداد نظرات : 628
زمان آخرین مطلب : 4147روز قبل
موبایل
مدیرفنی برنامه جستجوی کتاب و کتابخانه دیجیتال گوگل که با هدف دیجیتالی کردن تمام کتابهای جهان و فراهم آوردن امکان دسترسی به آنها در حال تکمیل است در گفتگوی مشروح با گروه فناوریهای نوین خبرگزاری مهر از جزئیات ایجاد کتابخانه گوگل و دلایل اعتراض به آن سخن گفت.

به گزارش خبرنگار مهر، مدیر فنی پروژه کتابخانه دیجیتال گوگل که سابقه کار در مرکز مطالعاتی امس ناسا را نیز دارد در رشته های هوش مصنوعی، علوم رایانه ای و تئاتر در دانشگاههای تگزاس و داک تحصیل کرده است و اکنون بخشی از مسئولیت سنگین پروژه جنجالی کتابخانه دیجیتال گوگل و برنامه جستجوی کتاب گوگل را به عهده دارد. وی در مصاحبه اش با گروه فناوریهای نوین خبرگزاری مهر تاکید می کند که اعتراضات اخیر علیه برنامه کتابخانه دیجیتال کاملا عادی بوده و ناشی از عظمت بالای این پروژه است.

* خبرگزاری مهر - گروه فناوریهای نوین: جنگی علیه کتابخانه دیجیتال گوگل در شرف آغاز است. گوگل چگونه به مصاف این مبارزه خواهد رفت و چگونه قصد پیروزی در آن را دارد؟

برنامه کتابهای دیجیتالی و کتابخانه دیجیتالی گوگل در حال حاضر بزرگترین پروژه در جهان است که قصد دارد اطلاعات مکتوب در کتابهای سراسر جهان را در اختیار مردم قرار دهد

- دنیل کلنسی مدیر فنی کتابخانه دیجیتال گوگل:
 برنامه کتابهای دیجیتالی و کتابخانه دیجیتالی گوگل در حال حاضر و به خودی خود بزرگترین پروژه در جهان است که قصد دارد اطلاعات مکتوب در کتابهای سراسر جهان را در اختیار مردم کشورهای مختلف قرار دهد. برنامه جستجوی کتابهای دیجیتال گوگل به دو بخش مجزا تقسیم می شود: برنامه مشارکتی و پروژه کتابخانه. در برنامه مشارکتی، ناشران کتابهای خود را به ما تحویل می دهند تا آنها را دیجیتال کرده و بر روی شبکه قرار دهیم. سپس کاربران می توانند تعداد محدودی از صفحات کتاب را مرتبط با نوع جستجوی خود مشاهده کنند تا ایده کلی درباره مطالب درون کتاب را به دست آورند. در صورتی که کتاب مورد توجه آنها قرار گیرد، کاربر می تواند بر روی لینک ناشر و یا فروشگاهی آنلاین کلیک کرده و کتاب را خریداری کند. گوگل این کتابها را بدون دریافت هزینه اسکن می کند و در عین حال پس از خریداری کتاب هزینه ای دریافت نمی کند. همچنین تبلیغاتی در زیر کتابها در شبکه نمایش داده می شوند که بخش بیشتر سود این تبلیغات به ناشران تعلق می گیرد.

در پروژه کتابخانه دیجیتال مشابه آنچه دانشگاههای آکسفورد و میشیگان و کتابخانه بارسلونا انجام دادند، کتابخانه ها کتابهای خود را برای دیجیتالی شدن در اختیار گوگل قرار خواهند داد. در این صورت کتابهایی که در گذشته تنها در ساختمانهای معین قابل دسترسی بودند با استفاده از اینترنت در هر نقطه ای از جهان در دسترس قرار خواهند گرفت. در صورتی که کتابخانه در اختیار مصارف عموم و خارج از محدوده قوانین کپی رایت باشد کاربران می توانند کل کتاب را در این کتابخانه دیجیتال مشاهده کنند و اگر کتاب تحت پوشش کپی رایت قرار داشته باشد تنها به اندازه ای در اختیار کاربر قرار خواهد گرفت که ایده کلی کتاب را به دست آورده و اطلاعات کافی در رابطه با کتابخانه یا فروشگاه آن را کسب کند. ما در حال حاضر 30 هزار ناشر و 40 کتابخانه را در عضویت کتابخانه دیجیتال خود داریم که این پیشرفت خوبی در پیشی گرفتن در رقابتی سخت است.

* شرکت گوگل پروژه کتابخانه دیجیتال خود را از سال 2005 آغاز کرده است. فرایند پیشرفت این پروژه را چگونه می بینید؟

اکنون کاربران می توانند متن کامل 10 میلیون کتاب را جستجو کنند. 1.5 میلیون کتاب برای خواندن و دانلود کردن و بیش از 1.8 میلیون کتاب تحت پوشش کپی رایت تا بتوانند ایده کلی را از مطالب کتاب به دست آورند

پیشرفتهای زیادی از آن زمان تا کنون به دست آمده است. اکنون کاربران می توانند متن کامل 10 میلیون کتاب را در این سرویس جستجو کنند. 1.5 میلیون کتاب برای خواندن و دانلود کردن در اختیار کاربران قرار دارد و بیش از 1.8 میلیون کتاب تحت پوشش کپی رایت به گونه ای در اخیار کاربران قرار دارند تا بتوانند ایده کلی را از مطالب کتاب به دست آورند. در حال حاضر کاربران ماهانه بیش از 80 درصد از کتابهای برنامه مشاراکتی و 35 درصد از کتابهای عمومی را بازبینی و مشاهده می کنند. فهرست این کتابها در 100 زبان مختلف در دسترس کاربران قرار دارد و کاربران 124 کشور مختلف جهان با 42 زبان مختلف می توانند از آنها استفاده کنند.

* چه کشورهایی برای پیشبرد این برنامه با گوگل همکاری داشته اند؟

در برنامه مشارکتی جستجوی کتاب دیجتال گوگل بیش از 30 هزار ناشر همکاری دارند
همانطور که گفتم در برنامه مشارکتی جستجوی کتاب دیجتال گوگل بیش از 30 هزار ناشر همکاری دارند، ناشرانی مانند Penguin و Harper Collins از آمریکا، البته باید بگویم که تقریبا تمامی ناشران مشهور در ایالات متحده با ما همکاری دارند و به جز این ناشران 100 کشور دیگر در جهان نیز در حال همکاری با ما به سر می برند. در برنامه کتابخانه دیجیتال نیز 40 کتابخانه با ما همکاری دارند که تنها هشت کتابخانه به کشورهایی به جز آمریکا تعلق دارند. کتابخانه دانشگاههای بائوارین، کلمبیا، کورنل، هاروارد، ایندیانا، میشیگان، اوهایو، آکسفورد، پوردو، استنفورد، کالیفرنیا، شیکاگو، مادرید، ایلینویز، آیووا، لوزان، مینه سوتا، تگزاس، ویرجینیا، و ویسکونسین و کتابخانه هایی مانند کتابخانه ملی کاتالونیا و کتابخانه عمومی نیویورک از جمله کتابخانه هایی هستند که با کتابخانه دیجیتال گوگل همکاری دارند.

* شرکت گوگل این امر که پروژه کتابخانه دیجیتالش ناقض قوانین کپی رایت است را قبول ندارد اما برخی از شرکتها از جمله مایکروسافت معتقدند این پروژه قوانین کپی رایت را نقض خواهد کرد. دلیل وجود این تضاد در چیست؟

- این تضاد به این دلیل به وجود آمده است که گوگل در حال اسکن کردن برخی از کتابها است که هنوز تحت پوشش کپی رایت قرار دارند اما به ناشر خاصی تعلق نداشته و چاپ نمی شوند. با این حال ما تنها قسمتهایی از این کتابها را به همراه اطلاعات فهرستی و سر فصلی آنها در اختیار کاربران قرار می دهیم و بنابراین هیچ تخطی از قوانین کپی رایت صورت نخواهد گرفت.

 

* آیا پروژه کتابخانه دیجیتال روزی تمامی کتابخانه ها و کتابهای منتشر شده در سرتاسر جهان را تحت پوشش خواهد داد یا محدود به آثار کشورهای تعیین شده ای خواهد بود؟

هزینه اجرای این پروژه ارتباط مستقیمی با وضعیت ناشران دارد. البته ما هرگز اطلاعات مالی و هزینه های خود را آشکار نمی کنیم. منطق فعالیت ما بسط دادن بیشتر جستجوی اینترنتی گوگل در جهان است

- کتابخانه ها مجموعه های واقعا عظیمی را در اختیار ما قرار می دهند که ما باید این مجموعه ها را برای مردم در سرتاسر جهان قابل جستجو کنیم. ما به همراه شرکایمان بر روی قسمتهایی از این مجموعه ها تمرکز می کنیم که بسیار خاص و بی همتا هستند و در عین حال گوگل تمامی تلاش خود را خواهد کرد تا از اسکن دوباره یک کتاب جلوگیری به عمل آورد. به بیانی دیگر گوگل همیشه از پذیرفتن شرکای جدید و فعال در این زمینه از سرتاسر جهان استقبال می کند و خود را به کشورهایی خاص محدود نکرده است.

* به نظر شما تکمیل چنین پروژه وسیعی چه میزان سرمایه نیاز خواهد داشت؟

- هزینه اجرای این پروژه ارتباط مستقیمی با وضعیت ناشران دارد. البته ما هرگز اطلاعات مالی و هزینه های خود را آشکار نمی کنیم. منطق فعالیت ما بسط دادن هرچه بیشتر جستجوی اینترنتی گوگل در جهان است و در صورتی که کاربران بتوانند آنچه می خواهند در گوگل بیابند به آن وفادار خواهند ماند. این امری است که هزینه کردن برای آن ارزشمند خواهد بود.

* با وجود تمامی چالشها و موانعی که بر سر راه این پروژه قرار گرفته است به نظر شما تا چند سال دیگر چنین پروژه ای به حد کمال خود نزدیک خواهد شد؟ با توجه به اینکه سالانه میلیونها نسخه کتاب جدید در سراسر جهان منتشر می شوند؟

برخی از شکایات وارد شده از سوی شرکتهایی است که به صورت مجزا برای موفقیت در زمینه کتابهای دیجیتالی به سختی در تلاشند و یا به دلایل مشکلات مالی پروژه های خود را در این زمینه متوقف کرده اند

- هدف ما فراهم آوردن شرایطی برای قابل دسترس بودن و قابل استفاده بودن دانش جهان برای همه مردم است به همین دلیل تخمین زدن زمان مورد نیاز برای دیجیتالی کردن تمامی کتابهای جهان و فراهم آوردن شرایطی برای قابل جستجو بودن این مجموعه برای تمامی ساکنان جهان تقریبا غیر ممکن است. اما گوگل امیدوار است به زودی امکان دسترسی به کتابهای بیشتری را برای کاربران بیشتری به زبانهای متفاوت و متعددی به وجود آورد.

* تا آنجایی که می دانم دو کتابخانه دیجیتال بزرگ دیگر در حال حاضر در جهان به بهره برداری رسیده اند. "کتابخانه دیجیتال جهان" و "یوروپینا". پس چرا تنها پروژه کتابخانه دیجیتال گوگل تا این اندازه مخالف دارد؟ به نظر شما چه عاملی این اختلاف را ایجاد کرده است؟

- باید بگویم برخی از شکایات وارد شده از سوی شرکتهایی است که به صورت مجزا برای موفقیت در زمینه کتابهای دیجیتالی به سختی در تلاشند و یا به دلایل مشکلات مالی پروژه های خود را در این زمینه متوقف کرده اند. برنامه کتابخانه دیجیتال گوگل در حال تزریق حس رقابت زیادی در فضای کتابهای دیجیتالی است به همین دلیل وجود سرسختی و حس جنگجویانه در رقبای گوگل برای جلوگیری از شکل گیری از رقابتی بزرگتر کاملا قابل درک است. 

-------------------------------
  گفتگو: سمیرا مصطفی نژاد

پنج شنبه 9/7/1388 - 18:45
شهدا و دفاع مقدس
مزار شهید سید احمد پلارك در میان سی هزار شهید آرمیده در این گلزار شهدا از ویژگی بارزی برخوردار است كه باعث ازدحام همیشگی زائران مشتاق بر گرد آن می شود. تربت پاك این بسیجی شهید همیشه خدا معطر به رایحه مشك استو این عطر همواره از مرقد او به مشام می رسد.كم نیستند كسانی كه تنها به نیت زیارت این شهید عزیز به بهشت زهرای تهران و قطعه 26 آن سر می زنند. درباره این شهید اطلاعات زیادی وجود ندارد . او بسیجی گمنام و بی ادعایی از خیل رزمندگان دفاع مقدس بوده است و بس.
آن چه می خوانید متن كامل وصیت نامه صاحب آن قبر معطر است:

بسم ا... الرحمن الرحیم

سـتایش خدای را كه ما را به دین خود هدایت نـمود و اگر مـا را هـــدایت نمی كردما هـدایت نمی شــدیم السلام علیك یا ثارا... ای چراغ هدایت و كشتی نجات ، ای رهبر آزادگان ، ای آموزگار شهادت بر حران ای كه زنـــده كردی اسلام را با خونت و با خون انــصار و اصــحاب باوفایت ای كه اسلام را تا ابــــد پایدار و بیمـه كردید .
یا حسین(ع) دخیلم! آقا جانم وقتی كه ما به جبهه می رویم به این نیت می رویم كه انتقام آن سیلی كه آن نامردان برروی مادر شیعیان زده برای انتقام آن بازوی ورم كرده و گرفتن انتقام آن سینه ســــوراخ شده می رویم . سخت است شنیدن این مصیبتها خدایا به ما نیرویی و توانی عنایت كـن تا بتوانیم بـرای یـاری دینت بكار ببندیم . خدایا به ما توفیق اطاعت و فــرمانبرداری به این رهبر و انقـــلاب عنایت بفرما . خـــــدایا توفیق شناخت خودت آنطور كه شـــــهداء شناختند به ما عطا فرما و شهداء را از ما راضـی بفرمــا و ما را به آنها ملحق بفرما .خدایا عملی ندارم كه بخواهم به آن ببالم ، جز معصیت چیزی ندارم و الله اگر تو كمك نمی كردی و تو یاریم نمی كردی به اینجا نمی آمدم و اگر تو ستــارالعــیوبی را بر می داشــتی میدانم كـه هیچ كدام از مردم پیش من نمی آمدند ، هیچ بلكه از من فرار می كردند حتی پدر و مادرم . خدایا به رمت و مهربانیت ببخش آن گناهانیكه مانع از رسیدن بنده به تو می شود . الهی عفو...
بر روی قبرم فقط و فقط بنویسید ( امام دوستت دارم و التماس دعا دارم )
كه میدانم بر سر قبرم می آید .
ظهر عاشورا 24/6/1365
سید احمد پلارك
سه شنبه 7/7/1388 - 20:41
هوا و فضا
سیارک وستا از محدوده خوشه کندوی عسل عبور خواهد کرد که به دلیل درخشندگی بالای این سیارکها فرصت مناسبی برای رصد این پدیده است.

به گزارش خبرنگار مهر در روزهای آینده سیارک وستا از محدود خوشه "کندوی عسل" عبور می کند که به دلیل اینکه این سیارک به بیشترین قدر (درخشندگی) خود می رسد، فرصت مناسبی برای رصد این سیارک است.

قدر این سیارک در حال حاضر 6 است و تا آخر آذر ماه به 5/7 می رسد.

سیارک وستا در صورت فلکی نهنگ (قیطس) قرار دارد و می توان چند ساعت پس از غروب خورشید آن را رصد کرد. البته صورت فلکی نهنگ در این ایام در حدود ساعت 20 شب طلوع  می کند ولی باید مدت زمانی بگذرد تا صورت فلکی از افق فاصله گرفته  و شرایط برای رصد ایده آل ایجاد شود.

این سیارک در سال 1807 توسط ستاره شناس آلمانی "ویلیام اولبرس" کشف شد و نام آن را "وستا" به معنی خدای قلبها نامگذاری شد. در حال حاضر سیارک "وستا"از سوی منجمان در حال بررسی است تااطلاعات ارزشمند آن را کشف کنند.

سیارک وستا بزرگترین سیارک کمربند سیارکهااست. این کمربند متشکل از سیارات خردی است که مابین مشتری و مریخ قراردارد.این سیارک درخشان به دور تک ستاره منظومه شمسی می گردد و گاهی اوقات به اوج روشنایی خود می رسد. در این زمان می توان با چشم غیر مسلح رصد کرد.

فضاپیمای "سپیده دم" (Dawn) اولین فضاپیمایی است که ماموریت یافت تا به سراغ وستا برود وآن را بررسی کند ولی چند سالی است که این پرواز به تعویق افتاده و طبق برنامه اخیر ناسا قرار است که در سال 2010 به این سیارک برسد. براساس تصاویری که از هابل مخابره شده یک دهانه برخوردی در جنوب وستا که تقریباَ به ابعاد خود سیارک ست وجود دارد واغلب شهاب سنگهایی که با سطح زمین برخورد می کنند ناشی از همان برخورد بزرگ است.

خوشه کندوی عسل

درصورت فلکی کم نور سرطان یا خرچنگ، خوشه کندوی عسل که آخور یا علفگاه هم خوانده می شود، یکی از نزدیکترین و عریض ترین خوشه های باز محسوب می شود. می توان آن را در شبهای تاریک بدون کمک ابزار چشمی به صورت لکه ای بیضی شکل به درازای یک درجه قوسی (یعنی دو برابر قطر ماه) دید.

اگر با ابزار کمکی یعنی دوربین دوچشمی یا تلسکوپ های کوچک نگاه کنیم آن گاه توده ای از ستارگان درهم تنیده، همانند زنبورهایی که به دور کندوی عسل هستند، مشاهده می شود.

دوشنبه 6/7/1388 - 23:24
کامپیوتر و اینترنت
گروههای مختلفی از دانشمندان در تلاشند با بررسی خصوصیات ویژه نانو ذراتی که به صورت متداول در تولیدات مختلف صنعتی مورد استفاده قرار می گیرند از احتمال خطرساز بودن این ذرات برای سلامت انسانها و یا محیط زیست آگاه شوند.

به گزارش خبرگزاری مهر، دانشمندان معتقدند به منظور تعیین میزان ایمنی ذرات بسیار کوچکی که به نام نانو ذرات شناخته می شوند، خصوصیات ویژه ای که با این ذرات در ارتباط است می تواند نقشی کلیدی داشته باشد.

فناوری نانو، طراحی و ساخت مواد در ابعادی هزاران بار کوچک تر از یک رشته از موی انسان به عنوان شیوه ای برای تولید موادی مقاوم تر و سبک وزن تر، مواد بهداشتی موثرتر و حتی غذاهای خوش طعم تر مورد استفاده قرار گرفته است.

اما دانشمندان به تازگی و پس از تولید صدها نمونه محصولات مختلف و ارائه آنها در بازار بررسی بر روی تاثیرات احتمالی این ذرات کوچک بر روی سلامتی انسانها را آغاز کرده اند. برخی از مطالعات نشان می دهد مواد در ابعاد نانو می توانند بر روی بدن و سلامت تاثیراتی به مراتب بیشتر از ماده در ابعاد بزرگتر داشته باشد.

معمولا زمانی به یک ذره نانو خطاب می شود که قطر آن در محدوده ای میان یک تا صد نانومتر قرار داشته باشد، ابعادی به اندازه یک ده هزارم قطر یک رشته از تار موی انسان داشته باشد و در عین حال از خصوصیاتی غیر از آنچه در ماده طبیعی و اصلی آن قرار دارد برخوردار باشد.

گروهی از محققان در دانشگاه دارهام معتقدند تمرکز بر روی این خواص ویژه می تواند روشی مناسب تر را برای بررسی جنبه های خطرساز فناوری نانو ارائه کند.

به گفته وینزر مدیر مرکز مطالعات فناوری نانو در حال حاضر تعداد نامحدودی از نانو ذرات دست ساز بشر وجود دارند و به همین دلیل باید راهی برای محدودتر کردن فعالیتها در این زمینه یافته شود.

وی معتقد است نانو ذراتی که از کوچکترین ابعاد - قطری کمتر از 30 نانومتر - برخوردارند توانایی بیشتری برای خطر ساز بودن خواهند داشت.

به گفته وینزر بسیاری از نانوذرات کوچکتر از 30 نانومتر در ساختار کریستالی خود تغییرات شدیدی را تحمل می کنند که تعامل سطح اتمها را در این ساختارها با محیط اطراف افزایش می دهد. نانوذرات می توانند نسبت به مواد شیمیایی موجود در محیط بسیار واکنش پذیر باشند و به این شکل بسیاری از فعالیتهای سلولی را با اختلال مواجه می کنند.

در حالی که گزارشهای متعددی از احتمال خطرساز شدن نانو ذرات با کوچکتر شدن ابعاد آنها دریافت شده است اما تا کنون تاثیر افزایش این واکنش پذیری نسبت به محیط زیست یا انسانها تعیین نشده است. به اعتقاد وینزر تعیین تعریفی واضح و درست از نانوذرات برای درک تاثیر خطرساز آنها بر روی انسانها یا محیط زیست بسیار مهم و تاثیرگذار خواهد بود.

بر اساس گزارش رویترز، در حال حاضر بیش از 600 محصول مختلف که با استفاده از فناوری نانو تولید شده اند در بازارها وجود دارند که اکثر آنها محصولاتی مرتبط با سلامتی، زیبایی و بهداشت هستند و بررسی احتمال خطرساز بودن مواد استفاده شده در این محصولات قبل از توسعه بیشتر فناوری نانو در تولیدات صنایع مختلف بسیار حیاتی به شمار می رود.

دوشنبه 6/7/1388 - 23:23
هوا و فضا
داستان بازگشت اشیای ناشناخته در آسمان ایران در حالی دوباره زمزمه می شود که به باور اختر شناسان، ما با نزدیکترین ستاره 7/4 سال نوری فاصله داریم و موجودات فضایی برای رسیدن به ما چهار سال و نیم زمان نیاز دارند.

به گزارش خبرنگار مهر، رویت اشیاء نورانی در آسمان کشور به اوایل سال 1383 برمی گردد. اولین گزارشها از مناطق مرزن آباد و سپس بابل و مشکین شهر ارسال شد. این گزارشها از مشاهده گویهای نورانی خبر می دادند که موجبات ترس و نگرانی اهالی را فراهم کرده بود. پیرو این گزارشها اظهار نظرهای متفاوتی از سوی مقامات بلند پایه کشور تا شهروندان عادی در مورد این پدیده بیان می شد.

این ماجرا به تدریج به سایر شهرها سرایت کرد و در مناطقی چون مشکین شهر، اردبیل، گنبد کاووس، تبریز، اراک، اشنویه، سنندج، مناطق مرزی اهواز و اصفهان گزارشهایی از مشاهده اشیای ناشناخته در آسمان مخابره شد. این ماجرا هر سال در فصول خاصی ادامه دارد.

اما این اشیای نورانی چه هستند؟ آیا موجودات فرازمینی قصد ارتباط با موجودات زمینی را دارند؟ آیا باید داستانهای مربوط به UFO ها را باور کرد؟

تلاش انسان برای پیدا کردن موجودات فرازمینی

نخستین جرقه در زمینه کشف هوش فرازمینی یا موجودات فرازمینی و امکان برقراری ارتباط با تمدنی دیگر در مقاله ای در نشریه "نیچر" از سوی دو دانشمند مطرح شد. آنها در این مقاله این موضوع را به طور جدی مطرح کردند که اگر در نقاط دیگر کیهان موجودات هوشمندی وجود داشته باشند و مجهزبه تجهیزاتی همانند آنچه ما در اختیار داریم٬ باشند، خواهند توانست سیگنالهای رادیویی ما را دریافت کنند و یا اگر پیامی مخابره کرده باشند بی شک می توان از راه بسیار دور سیگنالهای رادیویی آنها را دریافت و تقویت کرد. از نظر آنها این ارتباط بسیار دور رادیویی امکانپذیر بود.

انتشار این مقاله باعث شد تا در سال ۱۹۵۹ پروژه "ازما 1" آغاز شود. "ازما" یک پروژه استراق سمع بود و در طی آن "فرانک دریک" با رادیو تلسکوپ ٨٥ فوتی در رصدخانه ملی در "گرین بنگ" فعالیتهای خود را با مطالعه بر روی دو ستاره آغاز کرد.
هر چند او تلاش بسیار کرد اما هیچ سیگنالی دریافت نشد.

این پایان کار نبود بلکه تلاشهای "دریکگ آغازگر راهی شد که بعدها "ساگان" یکی از دانشمندان ناسا و از پیشگامان اکتشافات فضایی بدون سرنشین سفینه های وایکینگ را واداشت تا پروژه دیگری را در این زمینه تعریف کند.

"ساگان" در هنگام انجام آزمایشهای خود بارها و بارها به سیگنالهای مشکوکی برخورد کرد. امری که تاکنون نیز ادامه دارد و هیچ کدام از آنها مورد تایید قرار نگرقته اند. اما بدون تردید دریافت این دست سیگنالهای رادیویی دانشمندان را به مراتب آماده کرد تا با مواجه با سیگنالهای ناشناخته درصدد پاسخ برآیند.

اما به راستی موجودات فرازمینی وجود دارند؟ پاسخ این سئوال را "دریک" با ارائه معادله ای معروف به "معادله فرانک دریک"  داده است. هر چند بیشتر متغیرهای این معادله بر اساس حدس و گمان است ولی با وارد کردن مقادیر متغیرها می توان به تصویر جالبی دست یافت.

از خیال پردازی تا واقعیت

به گزارش مهر، با حل معادله فرانک دریک می توان وجود 250 تمدن فرازمینی در کهکشان که قادر و مایل به برقراری ارتباط رادیویی با زمین هستند را تخمین زد. اما به باور اخترشناسان مسئله فاصله بسیار زیاد ستاره ها تا ما و محدودیت سرعت حرکت در عالم مانع از پذیرش پاسخ "دریک" می شود.

اسدالله قمری نژاد دبیر انجمن نجوم ایران در گفتگو با خبرنگار مهر با تاکید بر اینکه معمولا افراد مشاهده هر نوع اشیای نورانی در آسمان را به وجود موجودات فرازمینی ربط می دهند، گفت: این ادعا تنها از سوی افرادی که با علم نجوم و فاصله های نجومی اطلاعی ندارند مطرح می شود.

وی با بیان اینکه برای فاصله های نجومی از واحدی به نام سال نوری استفاده می شود، افزود: سال نوری مقدار مسافتی است که نور در مدت یک سال طی می کند. نور در طی یک ثانیه، 300 هزار کیلومتر را طی می کند و از سوی دیگر نزدیکترین ستاره به زمین 7/4 سال نوری با زمین فاصله دارد که با یک ضرب و تقسیم ساده می توان پی برد که نور برای رسیدن به ما باید 4 سال و نیم در راه باشد.

قمری نژاد با تاکید بر اینکه ستاره های دورتر نیز چهار میلیون سال نوری با ما فاصله دارند، ادامه داد: از سوی دیگر ادعا می شود که این موجودات از سایر کهکشانها می آیند این در حالی است که نزدیکترین کهکشان به ما "آندرومدا" است که لبه این کهکشان تا ما دو میلیون سال نور فاصله دارد.

وی ادامه داد: بر فرض اینکه موجوات فرازمینی هم موجود بوده و قادر باشند با تکنولوژی برتری که دارند به زمین نزدیک شودن اما هرگز منطقی نخواهد بود که فکر کنیم به زمین نزدیک فرود آیند، ایجاد ترس و وحشت کنند و دوباره به سرزمین خود برگردند.

جهل ما و پهنه بیکران آسمان

به گزارش مهر، اگر این اشیای نورانی که ما زمینیها می بینیم موجودات فرازمینی نیستند پس چه چیزی می توانند باشد؟ آیا فیلمها و داستانهایی که در باره بشقاب پرنده ها ساخته و نوشته شده است، حقیقت دارد؟ 

طی جنگ جهانی دوم برخی از خلبانها ادعا کردند شیء عجیب و به ظاهر فلزی را مشاهده کرده اند که بر روی هواپیمای آنها سایه انداخته است. در 24 ژوئن 1947 "کنت آرنولد" خلبان یک هواپیمای مسافربری گزارش کرد ناوگانی از 9 شیء پرنده گرد را مشاهده کرده است که در خط پرواز وی ظاهر شدهاند. آرنولد در گزارش خود توضیح داده بود این اشیاء شبیه نعلبکی هایی هستند که روی آب حرکت می کنند.

به همین دلیل از آن پس مردم از این اشیاء ناشناخته با عنوان "بشقاب پرنده" یاد کردند. از سال 1947 به بعد این اشیا ناشناخته تقریبا در تمام نقاط جهان مشاهده شد و حتی برخی ادعا کردند که با سرنشینان آنها ارتباط برقرار کرده اند. در تحقیقات دقیق تر اعلام شد که این اشیا پدیده های اختر شناختی یا پیامدهای شرایط جوی خاص بوده اند و بعدها نیروی هوایی آمریکا نیز اعلام کرد که در هر صورت این اشیا پرنده از فضا به زمین نیامده اند. 

قمری نژاد با اشاره به پهنه بیکران آسمان و میلیونها جرم نورانی در آن به مهر گفت: معمولا رصدگران آماتور با دیدن اجرام نورانی چون "مشتری"، "زهره" و یا هر جرم نورانی دیگر حتی هواپیماهایی که به تدریج درخشان می شود، تصور می کنند بشقاب پرنده ها را مشاهده کرده اند.

وی ایجاد پدیده های جوی را از دیگر عوامل مشاهده UFO ها دانست و ادامه داد: این موارد بارها دیده شده است و با بررسی گزارشهای ارائه شده و محاسبه زمان رصدی آنها مشخص می شود که آنچه که دیده اند ربطی به بشقاب پرنده ها ندارد.

دبیر انجمن نجوم ایران با تاکید بر اینکه بحث UFO ها علاقه مندان خاص خود را دارد، خاطرنشان کرد: تاکنون هیچ گزارشی از سوی رصدگران حرفه ای و متخصصان علم نجوم که بیشترین ساعات خود را به رصد آسمان می پردازند در زمینه مشاهده اشیای ناشناخته نورانی دریافت نشده است.

از تخیل تا تولد فناوریهای فضایی

قمری نژاد با اشاره به علاقه برخی از کشورها به ایده بشقاب پرنده ها تصریح کرد: بسیاری از کشورها از این ایده بهره بردند و اقدام به ساخت پرنده هایی برای اقدامات جاسوسی، فلیمبرداری و عکسبرداری از مناطق مورد نظر کردند.

قمری نژاد "آلمان" را از اولین کشورهایی نام برد که در این زمینه گامهایی برداشته است و اضافه کرد: این اقدام تاکنون ادامه دارد و بسیاری از کشورها با سرمایه گذاریهای بسیار تکنولوژیهای فضایی برای کاربردهای جاسوسی را توسعه داده اند.

دوشنبه 6/7/1388 - 23:21
هوا و فضا
Objects unknown Flying نام اشیاء پرنده ی ناشناخته در فضا است كه غالباً با نام UFO شناخته میشود.این اشیاء كه از سالهای دور همواره ناشناخته باقی مانده باعث توجه و جلب نظر بیشتر دانشمندان به سوی خود شده است.
طی این قرن كه فناوری ها و نوآوری ها درنقاط مختلف جهان شكوفا شد،ufo به پدیده ی تازه ای تبدیل شد و موجب برانگیخته شدن حس كنجكاوی مردم و به وجود آمدن سوالاتی در اذهان عمومی انسانها گردید.
افراد سودجو با بهره گیری از نا آگاهی عمومی جامعه با انتشار تصاویر و مطالب غیر معتبر شروع به فریب دادن مردم كردند و با خیالات و تصورات بچگانه ی خود از موجودات فضایی و ماجراهای ساختگی رو به رو شدنشان با موجودات فضایی كتابها نوشتند و چه بسا از این راه به ثروتهای هنگفتی رسیدند.
من در این مقاله سعی كرده ام تا واقعیت هایی را درباره ی ufo) ) یوفوها بیان كنم تا بتوانیم بیشتر در باره ی این اشیاء ناشناخته بدانیم.
اكثر شاهدان عینی بیان كرده اند كه موجودی با چشم های كشیده،قد 150 سانتیمتر و چشمانی بزرگ دیده اند، ولی سوال اینجاست كه لزوم تشابه موجودات فضایی با انسان ها چیست؟
چرا موجودات فضایی نیز همانند انسان باید، چشم،گوش یا بینی داشته باشند؟
آیا این نشان دهنده ی كذب بودن این ادعا ها نیست؟
چرا افراد اكثراً در تنهایی موجودات فضایی را مشاهده میكنند؟
شاید این افراد در تنهایی دچار توهّم بینایی یا Hallucination Visual شده بودند و در تاریكی شب،از سایه ها برای خود اشكالی همانند سفینه های فضایی و موجودات بیگانه درست كرده بوده اند. توهّم بینایی یكی از مهمترین خطاهای حسی در انسان است كه این نوع توهم ممكن است ابتدایی وناقص باشد (مثل برق جرقه دود و شعله) یا به شكل آدمها حشرات پرندگان اشیاء جامد حتی اعضای بدن انسان یا حیواناتی را كه هیچكدام وجود خارجی ندارند می بیند. گاهی این توهمات یك منظره كامل را شامل می شوند. توهم بینایی هم در پسیكوزهای فونكسیونل و هم عضوی ممكن است مشاهده شود.
همچنین خطاهای حسی ایلوزیون (Illusion) یكی از اختلالات درك است كه در آن اشیاء یا پدیده های واقعی بصورت متفاوت یا تغییر یافته درك می شوند. مثال كلاسیكی از خطای حسی بصری شكسته و خمیده به نظر رسیدن قاشق در لیوان پر از آب است. دكارت در این مورد گفته است "چشم من آن را شكست و عقل من آن را ساخت "

به وضوح مشخص است كه استدلالاتی كه برخی افراد در رابطه با ربوده شدن انسانها توسط موجودات فرازمینی مطرح می كنند كاملاً كذب وبر پایه همین توهمات ذكر شده است. در بسیاری از متون منتشره درباره ufo ها به پنجاه وپنج به اصطلاح دلیل استناد شده كه هر كدام از آنها نمایانگر توهمات و هذیانات فكری این افراد است. نمونه هایی از این دلایل عبارتند از:


ایا در رختخواب خود دچار نوعی فلج شده اید؟ در حالی كه احساس میكنید موجودی در اتاق تان است؟!!


(فلج خواب - بختك فلج خواب(sleep paralysis) به حالت ناتوانی در انجام حركات ارادی حین خواب اطلاق می شـود. فلج خواب یـك تـجربـه ی دلــهره آور و هراس انگیز می بـاشد. فـلـج خـواب اغـلب اوقات هنگام بیدار شـدن از خـواب و یـا در مـوارد نـادر در لحظه ی به خـواب رفتن رخ میدهد. فلج خواب از چند ثانیه تا چـند دقیـقه بـه طـول می انجامد. جالب است بدانید 25 تا 30 درصد جـمعیت كشـور حـداقل یكبار در طول زندگی خود اخـتـلال فلج خـواب را تـجـربه كرده اند. علایم فلج خواب: 1- ناتوانی در حركت دادن تنه، دستها و پاها و صحبت كردن (فرد از فرط ترس میخواهد فریاد بكشد و برای بیدار شدن تقلا میكند، اما گویی تلاش وی بی نتیجه است). 2- فلج تمام و یا بخشی از عضلات اسكلتی ی بدن. 3- احساس خفگی و نزدیك بودن زمان مرگ (گویی موجودی روی قفسه سینه ی شما قرار گرفته است). 4- وحشتزدگی و اضطراب. 5- توهمات خواب (hypnologic hallucinations): به توهمات شنیداری، دیداری و لمسی ی رویا مانند اطلاق میشود. احساس حضور یك انسان دیگر در اتاق، احساس فشردگی در قفسه سینه، دیدن سایه ی افراد، دیدن منبع نورانی، شنیدن صدای افراد، شنیدن صدای قدمهایی كه نزدیك میشوند، دیدن شبح، تجربه خروج از بدن، احساس شناور شدن در هوا، شنیدن صدای بازو بسته شدن درها. تصورات غلط نسبت به فلج خواب و یا بختك: آزار و اذیت توسط جن، شیطان، دیو و یا موجودات فرازمینی. مكانیسم ایجاد فلج خواب: در طی خواب در مرحله ی حركات سریع چشم(REM)، یعنی مرحله ای كه رویا بینی در آن روی میدهد، مغز انتقال سیگنالهای عصبی بسوی عضلات اسكلتی (به استثنای عضله دیافراگم و عضلات چشم) را مسدود و متوقف میسازد، تا شما رویاهای خود را برون ریزی نكنید )


دیدن خواب های زیاد در مورد بشقاب پرنده ها - نورهای رنگارنگ و موجودات فرازمینی!

(احتمالاً شخص پیش از خواب فیلم تخیلی راجع به موجودات فضایی یا احیاناً e t را مشاهده كرده و روی مبل یه خواب رفته است!)

داشتن احساس مرموز در مورد اینكه شما انسان بخصوص یا یك ((انتخاب شده)) هستید!!!
( هذیان خود بزرگ بینی یا همان delusion grandiose كه در آن بیمار خود را یك انسان بخصوص
می داند. در این اختلال هذیانی مایه مسلط هذیان این می باشد كه شخص از ارزش و قدرت و معلومات و هویت خاص برخوردار است)

نیمه شب از خواب پریدن با وحشت و اضطراب زیاد!
) وحشت شبانه / این اختلال به شكل بیدار شدن از خواب در ثلث اول شب. تقریباً همیشه با فریاد وگریه گوش خراش اضطراب شدید تا حد حمله هراس آغاز می شود. بیمار با حالت وحشت زده در بستر می نشیند و گاهی بلافاصله بیدار شده و احساس وحشت شدیدی به او دست می دهد)

داشتن ترس زیاد و غیر قابل توضیح. (برای مثال از ارتفاع - مار ها - عنكبوت ها - حشرات بزرگ - صداها ی بلند - نورهای درخشنده - امنیت شخصی یا تنهایی! (از علائم رایج بیماری روانی فوبیای ساده phobia simple كه در آن شخص از دچار وحشت شدیدی از اشیاء پیرامون خود می گردد)

داشتن خاطره از وجود مكان مخصوصی كه معانی روحی برای شما داشته در بچگی!!

بودن شخصی در زندگیتان كه ادعا میكند در نزدیكی شما یك سفینه یا یك موجود عجیب دیده و پس از ان شما برای مدتی مفقود شده اید!!!

علاقه زیاد به موضوع بشقاب های پرنده و موجودات فرازمینی یا مطالعه زیاد درباره آنها!!!!!!!!


داشتن احساس اینكه تحت نظر هستید و به مدت طولانی شما را نگاه می كنند. بخصوص در شب!!؟
(درست نشان دهنده بیماری روانی paranoid ideation كه در آن بیمار ادعا میكند تحت نظر است و كسی به او نگاه و توجه می كند)


دیدن مه یا دود عجیب در مكانی كه نمی تواند وجود داشته باشد! (توهم بینایی ناقص یا همان (Hallucination Visual

شنیدن صداهای عجیب وزوز یا صداهای ضربان دار بدون اینكه بفهمید منشا انها كجاست؟!!!
)توهم شنیداری یا همان Auditory Hallucination
این توهم اغلب به صورت درك خودبخوی كلمات صداها و صحبتها و سر و صداها ظاهر میشود. توهمات كلامی از نظر محتوی ممكن است خیلی با هم فرق داشته باشند. مثلاً بیماری صدای كسی را می شنود كه او را به نام می خوانند گاهی بیمار جمله ای یا صحبتی طولانی را با چندین صدای متفاوت می شنود. این اتفق برای افراد سالم نیز روی می دهد. بیماران اسكیزوفرنیك گاهی صداهایی می شنوند كه آنها را بعنوان سوم شخص مورد خطاب قرار می دهد)

داشتن بی خوابی یا اختلال در خوابیدن.
(اختلال خواب یا Insomnia)

شنیدن صدایی خارجی كه از درونتان با شما سخن می گوید. به شما دستور میدهد یا شما را راهنمایی می كند.
(توهم شنیداری Auditory Hallucination
بیماران اسكیزوفرنیك كه بعضاً می تواند خطرآفرین باشد و قطعاً نیاز به درمان دارد)


از گنجه یا كمدتان میترسید.
(از علائم رایج بیماری روانی فوبیای ساده phobia simple كه در آن شخص از دچار وحشت شدیدی از اشیاء پیرامون خود می گردد)


این همه دلیل برای اثبات كذب بودن استدلالات بالا كافیست تا ما درك كنیم استدلالات ذكر شده بالا در رابطه با ربوده شدن افراد توسط موجودات فضایی ناشی از عوامل روانی همچون توهم است و علم روانكاوی میتواند همه این به اصطلاح استدلالات را نفی كند و حقیقت را برای ما روشن سازد. تا ما عوامل روانی خود را نشانه ای از وجود فرازمینیان ندانیم و اگر به اصول تحقیق و پژوهش علمی پایبند باشیم لااقل با چشمی باز و با تمسك به شواهد و قرائن مستدل به دنبال دلایلی محكم و قانع كننده برای اثبات وجود موجودات فرازمینی بگردیم.

منبع:Psichology and Psychiatry (1
N.Pourafkarry

Sleep & Dreem(2
A Medical Approach
F. Fadai

نویسنده: عماد كسرایی
دوشنبه 6/7/1388 - 23:20
موبایل
هدف این گروه طراحی ویروس برای برنامه های نرم افزاری و سیستم عامل های كمتر شناخته شده وغیر مشهور بود كه تصور می شد امكان آلوده كردن آنها وجود ندارد.
مشخص بود كه اعضای این گروه مصمم به نشان دادن قدرت خود به شركت های امنیتی و تولیدكنندگان نرم افزارهای ضدویروس هستند و از سوی دیگر قصد دارند رقبای ویروس نویسشان را نیز به چالش بكشند، زیرا تا آن زمان آلوده كردن تلفن های همراه به ویروس غیرممكن دانسته می شد.
ویروس Cabir ضمن آلوده كردن گوشی های هوشمند از روشی غیراستاندارد برای تكثیر خود بهره می برد. كرم ها و ویروس هایی كه تا آن زمان شناخته شده بودند معمولا از سرویس های پست الكترونیك یا شبكه های P2P و در نهایت از حفره های امنیتی برنامه های مختلف برای نفوذ به رایانه ها استفاده می كردند، اما ویروس Cabir با كنار گذاشتن این شیوه ها همه را غافلگیر كرد.
انتظار شركت های امنیتی این بود كه این ویروس هم از سرویس اینترنت همراه برای تكثیر خود بهره بگیرد، اما Cabir به فناوری بلوتوث متوسل شد. كدنویسی ویروس Cabir بر اساس سیستم عامل سیمبین صورت گرفته بود كه هنوز هم از پركاربردترین سیستم عامل های تلفن همراه است.
عرضه ویروس Cabir آغازگر فصلی جدید در تاریخ نگارش ویروس های مخرب شد. به طور كلی برای آلوده كردن یك سیستم عامل یا یك پلاتفورم توسط یك برنامه مخرب باید به سه نكته توجه شود.

** محبوبیت پلاتفورم
سیستم عامل سیمبین از محبوبیت كافی در میان گوشی های همراه برخوردار بود و هم اكنون هم دهها میلیون نفر در سراسر جهان از آن استفاده می كنند. با توجه به اینكه نوكیا برترین سازنده گوشی های همراه هم از این سیستم عامل استفاده می كرد، ویروس Cabir با سرعت باورنكردنی در دهها كشور جهان پخش شد و به یك بحران جهانی مبدل گشت.


** استفاده از ابزار مناسب برای طراحی ویروس
با توجه به آنكه ویروس Cabir با زبان برنامه نویسی c++ نوشته شده بود، اجرای آن بر روی گوشی های مجهز به سیستم عامل سیمبین ممكن بود.


** وجود آسیب پذیری در پلاتفورم مورد نظر
طراحان ویروس Cabir از وجود نقص های مختلفی در سیستم عامل سیمبین مطلع بودند. بخشی از این نقص ها به طراحی و بخشی از آن به نحوه رسیدگی و تعامل این سیستم عامل با فایل ها و خدمات گوناگون بازمی گشت. البته طراحان ویروس های تلفن همراهی كه بعد از Cabir توزیع شدند از این نقص ها به شكل بسیار گسترده تری سواستفاده كردند.
Cabir به سرعت شهرت جهانی پیدا كرد و با توجه به گستره وسیع كاربران تلفن همراه نگرانی های وسیعی را به دنبال داشت. البته شركت هآی ضدویروس هم به سرعت دست به كار شدند و بسیاری از آنها به فاصله چند ماه پس از عرضه این ویروس برای اولین بار نرم افزارهایی را برای حفظ امنیت كاربران تلفن همراه طراحی و برای فروش عرضه كردند.
پس از گذشت مدتی گروه طراح ویروس یعنی 29A كدهای برنامه نویسی آن را نیز منتشر كردند كه نتیجه این امر الگوبرداری دهها ویروس نویس دیگر و طراحی دهها ویروس مخرب دیگر برای گوشی های هوشمند بود.

دوشنبه 6/7/1388 - 23:19
شهدا و دفاع مقدس
دریكی از روزهای سرد زمستان دی ماه سال 1317 در محله چرنداپ شهر تبریز در یك خانواده مذهبی متولد شد.
پدر شهید فردی مذهبی و از كاسب های جزء بود. به دلیل این كه كارش رونق نداشت، به همراه خانواده به تهران عزیمت می كند. جواد در این موقع دوران كودكی را سپری می كند. پس از طی شدن دوران كودكی، برای گذراندان دوره تحصیلات ابتدایی وارد مدرسه اقبال می شود و پس از آن تحصیلات متوسطه خود را در دبیرستان مروی تهران آغاز و در سال 1337 مدرك دیپلم خود را با موفقیت كسب می كند.

فكوری در سال 1338 در كنكور سراسری شركت كرده و در رشته پزشكی پذیرفته شد ولی به خاطر علاقه زیادی كه به خلبانی داشت، با انصراف دادن از تحصیل در دانشگاه در مهر ماه همین سال وارد دانشكده خلبانی نیروی هوایی شد. پس از گذراندن دوره مقدماتی پرواز، اولین پرواز مستقل خود را درسال 1339 با هواپیمای T-33 بر فراز آسمان دوشان تپه در وضعیت های مختلف و به مدت یك ساعت ونیم با موفقیت انجام داد.

فكوری پس گذراندن این دوره، جهت تكمیل آموزش به كشور آمریكا اعزام شد و پس از یك سال و نیم با 263 ساعت آموزش پرواز، موفق به اخذ گواهینامه خلبانی هواپیمای شكاری بمب افكن اف 4 شد و پس از بازگشت به ایران، با درجه ستواندومی در پایگاه یكم شكاری مشغول به خدمت شد و پس از مدتی به پایگاه هوایی شیراز منتقل شد و در گردان تاكتیكی شكاری مشغول به خدمت شد.

او در سال 1343 ازدواج كرد كه ثمره این ازدواج 2 فرزند پسر و یك دختر است. در طول این مدت وی به پایگاه های مختلف سفر می كرد. ابتدا پایگاه مهرآباد، سه سال پایگاه همدان،‌ 3 سال در تهران، 8 سال در شیراز.


دینم را به درجه نمی فروشم

در مدت حضور در شیراز، فكوری چهار، پنج سال مطالعات گسترده بر ادیان مختلف انجام داد كه این مطالعات باعث گرایش شدید او به اسلام شد. نماز به موقع، قرآن و روزه‌اش ترك نمی‌شد. در آن زمان تیمسار ربیعی فرمانده پایگاه شیراز بود. یك روز ربیعی در ماه رمضان ساعت 10 صبح فكوری را برای صرف نوشیدنی به دفترش دعوت كرده بود. فكوری هم كه روزه دار بود نرفت. چند روز بعد تیمسار ربیعی همسر ایشان را می بیند و گله می كند. در بازگشت همسر فكوری به او می گوید:
- امسال،‌ سال درجه‌ات است. با ربیعی سر ناسازگاری نگذار.
اما او تاكید می كند:
- دینم را به درجه و دوره نمی‌فروشم.
فكوری به تدریج با گذراندن دوره های هنر آموزگاری پرواز، تیراندازی هوایی در شب و فرماندهی ستاد با ساعت پروازی بالا بر روی هواپیمای اف 4 یكی از بهترین خلبانان این جنگنده تا قبل از پیروزی انقلاب بود.

مسئولیت های عملیات گردان 102 شكاری، گردان یكم شكاری، گردان پرواز كور و عملیات تیپ سوم شكاری از عمده مسئولیت های جواد فكوری تا قبل از پیروزی انقلاب اسلامی بود.

در تمام این مدت او اصلا به مرخصی نمی رفت كه بعد از طی شدن این مراحل تصمیم می گیرد سه ماه مرخصی بگیرد. در این هنگام او به همراه خانواده برای گذراندن دوره ستاد در آمریكا زندگی می كرد كه انقلاب اسلامی پیروز می شود و در اسفند 57 او به ایران باز می گردد و بعد از سه ماه به تبریز منتقل می شود.

در تبریز وی گرفتار ماجرای جدایی طلبان حزب خلق مسلمان می شود كه بعد از مخالفت با درخواست آنان مبنی بر در اختیار گذاشتن اسحله به این گروه، بعد از مدت زمان اندكی توسط این گروه به گروگان گرفته می شود كه بعد از 48 ساعت توسط شهید اردستانی و تعدادی از پرسنل نیروی هوایی نجات پیدا می كند.

وقتی فكوری آزاد شد، تمام تنش كبود بود،. زخم های عمیقی در پایش به وجود آمده بود. لباس پروازی اش تكه تكه بود. ولی گروگان گیران نتوانسته بودند بر مقاومت او غلبه كنند.

شب هنگام دكتر چمران به منزل او زنگ می زند و خواستار این می شود كه هیاتی به تبریز اعزام شود كه فكوری می گوید صلاح نمی دانم زیرا تعدادی از پرسنل پایگاه (كه بعدا دستگیر شدند) با آنها هستند و بر روی باند، ضدهوایی كار گذاشته اند و هر هواپیمایی كه نزدیك شود آن را هدف قرار می دهند.

در این هنگام فكوری بعد از اقامت سه روزه در تهران به تبریز می رود و با كمك او و پرسنل گروه ضربت و انجمن اسلامی پایگاه، عناصر فریب خورده دستگیر و همه چیز به حالت عادی بر می گردد.

فكوری در تمام دوران خدمتش در ارتش، به عنوان فردی مذهبی و قاطع شناخته می‌شد و به همین علت پس از پیروزی انقلاب اسلامی هم او به ترتیب به عنوان فرمانده پایگاه هوایی تبریز، فرمانده منطقه هوایی مهرآباد، معاونت عملیات نیروی هوایی و به علت جدیت در كار و مسئولیت های محوله، در هفتم خرداد سال 1359 به عنوان فرمانده نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران منصوب شد.

فكوری جزء، بزرگانی بود كه پله به پله،‌ نردبان ترقی را طی كرد و وقتی به جایگاه خلبانی و كسوت هدایت جنگنده‌های ایرانی رسید،‌ كمال واقعی را با تمام وجود حس و لمس كرد.

سرتیپ خلبان جواد فكوری، مردی بزرگ و وارسته بود كه در برهه ای از زمان پا در ركاب رزم نهاد و با طرح ها و ابتكارات خود ضربه شستی به دشمن نشان داد، كه دیگر نامردانه یا دزدانه به حریم مقدس ایران پای نگذارد.

فكوری وزیر دفاع و فرمانده نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران، در شرایطی فرمانده این نیرو شد كه بعد از كودتای نافرجام نوژه، شیرازه امور از هم پاشیده شده بود. عناصر وابسته، با طرح مسائل انحرافی و شعار انحلال ارتش درصدد آشوب بودند. در این برهه از زمان امام خمینی (ره) كه خوب می دانستند اگر ارتش از بین برود استقلال ایران به خطر می افتد، با تمام قدرت از ارتش و فرماندهان آن پشتیبانی كردند و در اطلاعیه هایی از ارتش و نیروی های نظامی حمایت كردند و روحانیت نیز با الهام از سخنان گهربار امام (ره) شروع به تقویت ارتش كردند.

او به دلیل لیاقت، كاردانی، شایستگی و احساس مسئولیت در زمان تصدی پست فرماندهی نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران در بیستم شهریور ماه سال 1359 با حفظ سمت به عنوان وزیر دفاع در كابینه شهید رجایی انتخاب شد. البته پس از مدتی مورد تشویق قرار گرفت و به سمت مشاور جانشینی رئیس ستاد مشترك ارتش انتخاب شد.

جنگ آغاز می شود

فكوری به عنوان وزیر دفاع و فرمانده نیروی هوایی، مسئولیت سختی در زمان جنگ داشت. به طوری كه بعد از شروع جنگ 20 روز فرصت پیدا نكرد به منزل شان سر بزنند.

بعد از حمله نیروی هوایی عراق به ایران، فكوری به فكر جوابی دندان شكن به آنها بود كه طی دستوری دو پایگاه هوایی را مامور می كند تا در كم تر از 2 ساعت جوابی دندان شكن به آنها بدهند.

یكی از كارهای گران قدر او، اعزام 140 هواپیمای جنگنده در تاریخ یكم مهر ماه سال 1359 به سوی خاك عراق پس از اولین حمله هوایی ناگهانی مزدوران بعث بود. فكوری به عنوان فرمانده جهت منسجم و هماهنگ كردن نیروها بسیار تلاش می كرد.
وی در تمام دوران خدمتش در ارتش به عنوان فردی مذهبی و قاطع شناخته می شد.

این شهید بزرگوار دست به تغییر ساختار بنیادی و ساماندهی در نیروی هوایی زد و هنوز سرگرم سر و سامان دادن اوضاع بود كه ابتدا ماجرای كودتای نوژه و سپس جنگی ناخواسته آغاز شد و به راستی با نگاهی به وضعیت او در آن زمان می توان گفت كم تر فرماندهی رویدادهای سنگین و پرمخاطره ای را كه در زمان مسئولیت او حادث شده بود، به خود دیده است.



توطئه آمریكا

بعد از تسخیر لانه جاسوسی سندی بدست آمد كه در آن نقشه گرافیكی طراحی شده بود كه در آن وضعیت نیروی های نظامی ایران و عراق و نحوه تمركز نیروی هوایی دو طرف در غرب و جنوب ایران ترسیم شده بود. حتی محورهای عملیاتی نیز با نوك پیكان مشخص شده بود.

نقشه مذكور توسط یكی از عوامل جاسوسی كه خود را در پوشش یك چوپان جا زده بود به سفارت آمریكا در عراق ارسال شد كه عراق بعدا از همان نقاط به ایران حمله كرد.

در این نقشه یك پایگاه متروكه وجود داشت كه كاملا استتار شده بود تا در تیررس ایران نباشد (البته این نقشه بدین شكل بعد از حمله عراق كشف شد).

از این فرودگاه حملات زیادی به ایران می شد. پس از كشف این سند، فكوری دستور عكس برداری هوایی از مختصات منطقه مزبور را به صورت محرمانه صادر می كند كه بعد از عكس برداری مشخص شد كه در این پایگاه متروكه یك باند فرعی وجود دارد كه از آن مخفیانه برای حمله به ایران استفاده می شود.

چند روز بعد از عكس برداری شهید فكوری به صورت كاملا محرمانه دستور بمباران آن جا را صادر می كند.


جنگنده بمب افكن های نیروی هوایی این باند و پایگاه را به شدت بمباران می كنند. شدت خسارات وارده به قدری زیاد بود كه تا پایان جنگ هم عراق نتوانست آن جا را بازسازی كند.



ابتكار و خودكفایی در نیروی هوایی

در آخرین روزهای پاییز سال 1359 جنگ روزهای سخت و بحرانی خود را طی می كرد. دشمن با اتكا به انواع تانك و نفربرهای زرهی از هیچ گونه جنایتی فروگذار نبود و در مسیر حركت خود هر كه را می دید به خاك و خون می كشید، بیمار، كودك، پیرزن و پیرمرد برایش هیچ فرقی نمی كرد.

در این بین خلبانان شجاع شكاری و خلبان شجاع هلی كوپترهای كبری در اقداماتی بی سابقه به جنگ های انفرادی با تانك ها می پرداختند.

در این زمان فكوری در این فكر بود كه اگر جنگ به همین شكل ادامه پیدا كند باید از تاكتیك ها و روش های جدید برای مقابله استفاده كرد كه به وسیله آنها علاوه بر این كه دشمن نتواند دست نیروی هوایی را بخواند، بلكه تلفات و ضایعات بیشتری نیز به آن وارد شود.

در این هنگام خلبانان شجاع هلی كوپترهای كبری برای منهدم كردن تانك ها و ادوات دشمن از "موشك تاو " استفاده می كردند كه به دلیل استفاده زیاد، این درحال اتمام بود و همان طور كه گفته شد، به دلیل این كه ایران در تحریم تسلیحاتی بود، باید برای این مشكل فكری می شد.

جواد فكوری به عنوان وزیر دفاع در جلسه ای با حضور فرماندهان و كارشناسان نظامی و متخصصین و خلبانان، از آنها خواست كه هر چه سریع تر طرحی ارائه كنند كه بتوان طی آن موشك هوا به زمین "ماوریك " كه بر روی هواپیماهای اف 4 نصب می شد را برروی هلی كوپتر كبری نیز نصب كنند.

بلافاصله كار آغاز شد ولی این كار بسیار مشكل بود؛ به دلیل این كه باید موشكی را كه تا آن روز برای هواپیماهای شكاری بود روی هلی كوپتر نصب كنند و برای این كار باید علاوه بر تغییراتی كه در لانچر موشك و سیسم آیرودینامیك هلی كوپتر داده می شد، كنسول كنترل اسلحه، مانیتور، پانل كنترل موشك نیز در هلی كوپتر نصب می شد.

به هرحال كار شبانه روزی بر روی یك فروند هلی كوپتر كبری آغاز شد و پس از دو ماه كار بی وقفه اولین نمونه آماده آزمایش شد.

برای آزمایش، هلی كوپتر به منطقه كوشك نصرت انتقال پیدا كرد. هلی كوپتر توسط خلبان روشن شد و بعد از مدتی در آسمان جای گرفت. با شمارش خلبان موشك شلیك شد و با هدف برخورد كرد.

نتایج خارج از پیش بینی ها بود. تخریب موشك بعد از برخورد با هدف عالی بود.

فكوری كه خود در محل انجام آزمایش حضور داشت طی سخنانی برای حاضرین گفت:
- امروز یكی از روزهای تاریخی و سرنوشت ساز و نقطعه عطفی در تاریخ جهاد خودكفایی نیروهای مسلح به شمار می آید .


تعمیرات باید در داخل نیروی هوایی انجام شود
با توجه به تحریم تسلیحاتی و همچنین قطع رابطه ایران و آمریكا و به دلیل این كه عمده ترین تامین كننده ادوات و تجهیزات نیروی هوایی تا آن زمان كشور آمریكا بود، نیروی هوایی بشدت دچار كمبود قطعات شده بود. در آن زمان طرحی از سوی تنی چند از فرماندهان به دكتر چمران ارائه شد كه به سبب آن تعمیرات اساسی هواپیما در ایران صورت بگیرد.

با موافقت چمران این طرح طی نامه ای به فكوری اطلاع داده شد. فكوری هم در اولین گام با جذب پرسنل خوش فكر،خلاق، توانمند، پرتلاش و مومن نیروی هوایی با كم ترین امكانات شروع به تشكیل تیم های مخصوص با تخصص های مختلف نمود و پایه گذار خودكفایی نیروی هوایی شد. این حركت در كوران جنگ هنگامی كه تعمیرات و نگهداری هواپیما، پدافندی، راداری، سیستم های ارتباطی همگی در نیروی هوایی انجام می شد نمود بیشتری پیدا كرد.

این كار همچنان ادامه دارد؛ به طوری كه علاوه به تعمیرات، ما شاهد ساخت انواع هواپیما و سیستم های پدافندی در داخل كشور هستیم. كه همگی این تحولات عظیم و زیر بنایی در نیروی هوایی با رهنمودهایی این شهید بزرگ بود كه مانع خروج میلیون ها دلار ارز از كشور شد.


سیل اتهامات به سوی جواد فكوری
پس از فرار خائنانه بنی صدر رئیس جمهور معزول و رجوی رهبر سازمان منافقین به وسیله یك فروند هواپیمای 707 نیروی هوایی در سال 1360 از ایران، سیل اتهامات به سوی فكوری سرازیر شد و تا جایی پیش رفت كه منجر به استعفای او از وزارت دفاع و نیروی هوایی شد. البته پس از این ماجرا سرلشكر فلاحی با حكمی از سوی امام خمینی (ره) ایشان را به سمت مشاور ستاد مشترك ارتش جمهوری اسلامی ایران منصوب كرد.

ولی ماجرا چه بود ؟
نیازهای عملیاتی نیروی هوایی در آن زمان باعث شده بود كه هواپیماهای تانكر در شبانه روز در آسمان حضور داشته باشند.
برای یكی از این پروازها "بهزاد معزی، خلبانی كه شاه را از ایران خارج كرد و با بازگرداندن هواپیمای شاه به ایران چهره قابل قبولی در بین خلبانان داشت، انتخاب شد. او با تهدید كادر پروازی، بنی صدر و رجوی را سوار بر هواپیما می كند و به قصد گشت زنی و سوخت رسانی، به پرواز در می آید. هواپیما بعد از پرواز مدتی در مسیر تعیین شده بود و بعد از مدتی سمت خود را تغییر داده و با سرعتی زیاد به سمت غرب حركت می كند. بلافاصله هواپیماهای شكاری از فرودگاه مهرآباد به پرواز در می آیند. در این هنگام از سوی رادارهای زمینی مرتب به هواپیمای تانكر اخطار داده می شود كه به مسیر برگردید وگرنه هدف قرار می گیرید. در این زمان فكوری كه سراسیمه خود را رسانده است، با حالت عصبانی دستور می دهد كه هواپیماهای شكاری كه در منطقه پرواز می كنند هواپیمای تانكر را تعقیب كنند و پیاپی اخطار بدهند، در صورت عدم بازگشت و تغییر مسیر، توسط هواپیماهای شكاری مورد هدف قرار گیرد و تاكید می كند حتی اگر در تعقیب و گریز از مرز هم خارج شدند ولی به تعقیب ادامه داده تا هواپیما را سرنگون كنند و اگر خود نیز با كمبود سوخت مواجه شدند هواپیما را ترك كنند.

در این هنگام شكاری های پایگاه همدان نیز به پرواز در می آیند كه اثری ندارد.

شكاری های مهرآباد هم با تانكر حدود 190 مایل فاصله دارند كه در این فاصله به هیچ وجه نمی توانستند تانكر را هدف قرار دهند.
هواپیما بعد از گذشتن از مرز به فرانسه می رود و بعد از بازگشت دو نفر از خدمه پروازی یكی از آنها تاكید می كند كه:
- مرتبا از رادار زمینی به ما اخطار می دادند و ذكر می كردند كه اگر ادامه بدهید مورد اصابت موشك قرار می گیرید. در همین زمان هواپیمای جنگنده نیز به ما اخطار داد كه اگر برنگردید شما را هدف قرار می دهم. معزی با هواپیما گردشی كرد ولی چون جنگنده با ما فاصله زیادی داشت و او مطمئن شد كه به ما نمی رسد، با سرعت به راه خود ادامه داد و از شمال كشورمان گریخت.

فكوری در هنگام تحویل مسئولیت به فرمانده بعدی نیروی هوایی، به پرسنل دفتر خود می گوید:
- مولا علی (ع) می فرماید، زندگی بی شك به مثابه مسافرخانه ای است كه امشب توقف گاه من است و فردا دیگری، دل بستن به امكانات و مقدورات دنیوی چیزی بس عبث و بیهوده است كه من هرگز چنین نكردم.


باقی مانده هواپیمای سی 130 پس از سقوط

جواد پرواز بی فرود خود را آغاز می كند. شامگاه هفتمین روز مهر ماه سال 1360، بعد از شكسته شدن حصر آبادان به فرمان امام (ره) و توسط رزمندگان اسلام، سرداران تصمیم می گیرند كه گزارش فتح و پیروزی را به اطلاع امام خمینی (ره) برسانند.

هواپیمای سی 130 كه از تهران برای انتقال مجروحان به اهواز آمده بود به زمین می نشیند. پس از انتقال مجروحین، خلبان از تیمسار فلاحی می خواهد به دلیل این كه می خواهد در اسرع وقت مجروحان را برساند، او و همراهان با پروازی دیگر به تهران بیایند كه فلاحی موافقت می كند.

بعد از انتقال مجروحان به داخل هواپیما، خلبان متوجه می شود كه فلاحی، نامجو، فكوری، كلاهدوز و جهان آرا نیز سوار بر هواپیما شده اند.

خلبان مجددا نزد فلاحی می رود و او به خلبان می گوید چون هواپیمای دیگری فعلا نمی تواند پرواز كند، ما با شما می آئیم.
هواپیما به سمت تهران حركت می كند، همه چیز تا 70 مایلی تهران نرمال است. هواپیما با سرعت 200 نات در ارتفاع 24000 پایی درحال پرواز است كه ناگهان صدای انفجار مهیبی در قسمت راست هواپیما روی می دهد. در پی این انفجار برق هواپیما قطع می شود و هواپیما هر چهار موتور خود را از دست می دهد.
در این لحظه هواپیما در وضعیت بدی قرار دارد و با سرعت درحال كم كردن ارتفاع می باشد. خلبان بلافاصله از كادر پرواز می خواهد كه چرخ های هواپیما را باز كنند تا در موقع برخورد باز زمین ضربه كم تر باشد. چرخ های سمت راست باز می شود ولی چرخ های سمت چپ ...

فكوری با شنیدن صدای انفجار، سراسیمه به داخل كابین هواپیما می رود و علت را جویا می شود. خلبان با چراغ قوه تمامی علائم كابین را كه بر روی صفر بود به فكوری نشان می دهد. كه فكوری می گوید:
- همه چیز تمام شد، امیدی نیست، به خدا توكل كنید.
او كابین را ترك می كند و در كنار دیگر سرداران می نشیند و قرآن كوچك جیبی خود را باز كرده و شروع به تلاوت قرآن می كند.
خلبان در آخرین لحظات از طریق باتری هواپیما با برج مراقبت تماس می گیرد و تاكید می كند:
- هیچی ندارم، هیچی ندارم.

لحظاتی بعد از مخابره این پیام، هواپیما به سختی با زمین برخورد می كند و بر اثر برخورد، چرخ قسمت راست هواپیما كنده می شود. خلبان و كمك به سختی و از پنجره كوچك كابین خارج می شوند، در این هنگام كپسول اكسیژن كابین منفجر می شود و كابین خلبان را منهدم می كند.
قسمت دم و بال چپ هواپیما آتش می گیرد و درنتیجه آن تمامی مسافرینی كه در این قسمت بودند در دم شهید می شوند و حفره ای در كنار هواپیما ایجاد می شود كه خلبان و كمك خلبان، موفق می شوند تعدادی از مسافرین را نجات بدهند.

به دلیل وجود تابوت شهدا در هواپیما و درست بسته نشدن آنها، تعدادی از تابوت ها با مسافرین برخورد كرده و آنها را بیهوش می كنند كه این خود باعث سوختن تعدادی در آتش می شوند.

در این هنگام روح بزرگ شهید فكوری پرواز بی فرود خود را آغاز نموده بود.

با شهادت شهید فكوری، ارتش ایران یكی از بزرگ ترین تئوریسین های خود را از دست داد. شهید فكوری كه خدمات ارزنده ای به ارتش ایران و بخصوص نیروی هوایی كرده بود، سبك بال به سوی معبود شتافت.

ولی نیروهای ارتش جمهوری اسلامی ایران تا پایان جنگ هرگز این سخن شهید فكوری را فراموش نكردند.
- این جنگ پایانش زمانی است كه ما به دنیا اثبات كنیم ملتی هستیم كه به زانو در نخواهیم آمد و حاضر هستیم بهای این تسلیم نشدن را بپردازیم.
شنبه 4/7/1388 - 19:47
شعر و قطعات ادبی
خواب دیدم خواب مردی سرخ پوش

مثل موجی خط شكن توفان به دوش

آنكه چشمش نیمه شب خونابه ریخت

صبح، خونش گرم در «چزابه» ریخت

خواب دیدم باز نخلی سر نداشت

بال می‌زد، مردی اما پر نداشت

خواب دیدم باز هم پرپر زدیم

عشق را آوازه‌ی دیگر زدیم

خواب دیدم دشتی از یاس است و من

باز بوی « دشت عباس» است و من

خواب دیدم، روشن و آیینه وار

خواب مردان، خواب «تیپ ذوالفقار»

خواب گُردانی كه در ایثار بود

غرقه خون در «كربلای چار» بود

خواب مردانی كه غیرت داشتند

با لب شمشیر الفت داشتند

آن سحر زادان خورشیدی كه باز

بال بگشودند در «بازی دراز »

خطی از پروازهای بی فرود

سایه پروازشان «اروند رود»

بالی از پرواز ، اما آتشین

پاره‌ی خورشید در «میدان مین»

خوابی از تصویرهای رندو مست

كز تپش آینه‌های را می‌شكست

خطی از رنگین كمان پرشتاب

بوسه گاه ابرها با آفتاب

خوابی از آلاله‌ها در كوه و دشت

خیزش تكبیر در «والفجر هشت»

خطی از دلدادگان بی شكیب

تكیه گاه جانشان «اَمن یجیب»

خطی از آئینه‌های كربلا

اتصال خاك تا عرش خدا

خطی از آنان كه در شام ستیز

دستهاشان ماند پشت «خاكریز»

چشم را حیرت فزود اعجازشان

غرش خمپاره‌ها آوازشان

دست چون بر «حمله‌ی خیبر» زدند

شعله‌ها بر خرمن كافر زدند

خطی از خون و شقایق، از شهید

از علمداران بی دست رشید



*سروده :«حسین اسرافیلی»
شنبه 4/7/1388 - 19:32
شهدا و دفاع مقدس

سرشب در دفترچه خاطراتم نوشتم امروز همه چیز تمام شد. و بعد هر چه كردم نتوانستم چیز دیگری بنویسم. همه چیز تمام شده بود. حتی كلمه‌هایی كه چهار ماه و نیم امیدوارانه توی دفترم می‌نوشتم. دهانم تلخ بود. همان وقتی كه خبر را توی كابین مخابرات شنیدم دهانم تلخ شد. گفته بودند نمی‌شود. یعنی پدرش گفته بود نمی‌شود. گفته بود نمی‌تواند دخترش را به كسی بدهد كه نه كارش معلوم است، نه درسش و نه حتی خدمت سربازی‌اش. نفهمیدم چه طور از مخابرات لشگر ما مقر خودمان رفتم. وقتی رسیدم شب شده بود. دو سه تا از بچه‌ها را راه انداختم. و رفتم سراغ دفترم. تنها چیزی را كه می‌شد نوشتم و دفترچه‌ام را بستم. حال و حوصلة هیچ‌كاری را نداشتم. شامم را با بی میلی خوردم و رفتم سرجایم كه بخوابم؛ اما خوابم نمی‌برد، آن قدر غلت زدم كه خسته شدم. دلم می‌خواست كلمة نه را از زبان خودش بشنوم. دلم می‌خواست پیش رویم بایستد و خودش بگوید نمی شود. بگوید وضع كارت معلوم نیست. وضع درست معلوم نیست ؛ نمی‌شود. مگر از اول همه اینها را نمی‌دانست؟ پس چرا نشانی داد؟ چرا گفت بیا خانه‌مان؟ می‌خواست اسم یك نفر دیگر را در فهرست طولانی خواستگارهایش ثبت كند؟ بازی‌ام داده بود؟ كلافه بودم. خوابم نمی‌برد. بلند شدم و تكیه دادم به ردیف جعبه‌های پشت سرم. دفترچه را از كنارم برداشتم و باز كردم. خودكار لای صفحة آخر بود (امروز همه چیز تمام شد.) زیر نور فانوس بالای جعبه‌ها جمله‌ام رنگ پریده بود. خودكار را برداشتم و بعد از كلمه «شد» یك نقطه گذاشتم و آن را سیاه كردم. از بیرون مثل هر شب صدای انفجار می‌آمد. انفجارهایی كه گاهی دور و گاهی نزدیك بود. نه میل خوابیدن داشتم و نه حال بیرون رفتن. به چهار ماه و نیمی فكر می‌كردم كه با یك امید واهی گذشته بود. به كلمه‌هایی كه روی كاغذ آورده بودم؛ به شعرهایم . چهار ماه و نیم به كسی دل بسته بودم كه دل بسته‌ام نبود. جرأت ورق زدن دفترم را نداشتم. انگار كسی لای صفحة قبل كمین كرده بود تا به من دهن كجی كند. خودكار را روی نقطه سیاه شده گذاشتم و پر رنگ ترش كردم. بعد به روبه رو نگاه كردم؛ به در سنگر و پتویی كه جلوی آن آویزان بود. پتو بانرمة باد بیرون تكان می‌خورد و من با هر تكانش تكه‌ای از آسمان را می‌دیدم كه آن شب پر از ستاره بود. صدای انفجار می‌آمد. بدنم كرخت شده بود. پاهایم را دراز كردم و سرم را تكیه دادم به ردیف جعبه های مقوایی. دفتر همان طور باز روی پاهایم بودم. چند لحظه بعد صدایی سكوتم را شكست :
ـ صاحبخونه !
پلك هایم را باز كردم. یك نفر سرش را از لای پتو آورده بود تو و صدا میزد :
ـ صاحبخونه ! بیداری ؟
محسن بود. با همان صدای زنگ ‌دار و قد تركه‌ای كه از پشت پتو هم خودش را نشان می‌داد بی آن كه تكان بخورم، دهان خشك شده‌ام را به زحمت باز كردم و گفتم :
ـ بفرما !
پتو را كنار زد و تو آمد. گردنش را خم كرده بود تا سرش به سقف نخورد.
ـ ای والله ، بیداری؟
دفترم را بستم و كنار گذاشتم . سرسنگین جواب دادم :
ـ تقریباً ، بفرما!
خنده ای كرد و گفت :
ـ خوابم بودی بیدارت می‌كردم.
بعد جلو آمد. خندة شیطنت آمیزی روی لب داشت كه در آن حال اصلاً از آن خوشم نمی‌آمد. با همان لحن قبل گفتم :
ـ فرمایش ؟
نگاهی به سمت جعبه‌ها انداخت. بعد جلویم چندك زد و خنده كنان گفت :
ـ كمپوت گیلاس داری ؟
پاهایم را جمع كردم توی سینه‌ام و گفتم :
ـ كمپوت گیلاس ؟ این وقت شب ویار كردی؟
خندید و گفت :
ـ ای همچین.
ابروهایم را بالا انداختم و گفتم :
ـ برو صبح بیا.
دست‌هایم را گرفت میان دو دستش . صاف به چشم‌هایم نگاه كرد و گفت :
ـ الان هوس كردم.
دست‌هایم را بیرون كشیدم و گفتم :
ـ برو جون مادرت. الان حال و حوصله ندارم.
جلوتر آمد ، سینه‌اش را چسباند به كاسة زانوهایم :
ـ ببین بی معرفت نباش دیگه! پاشو ، پاشو پسر خوب، پاشو یكی بده.
ساكت زل زدم به صورتش. موهای نرمش را صاف به یك طرف شانه كرده بود و چشم‌های ریزش در تاری روشن سنگر دو دو می‌زد. وقتی دید چیزی نمی‌گویم عقب كشید و با لحن تریاكی‌ها گفت :
ـ داداش غلامتم. یه امشب ما رو بساز، ببین فاطی دم در منتظره، نمی‌خوام منو این ریختی ببینه.
پوزخندی زدم و گفتم : كمپوت گیلاس نداریم. چهار پنج تا داشتیم، همین بعدازظهری بچه‌ها بردن. از جا بلند شد. لحن صدایش را عوض كرد و گفت :
ـ خالی نبند. اون پشت مشتا داری؛ پاشو دیگه !
بعد دست‌هایم را كشید و بلندم كرد. ول كن نبود. غرغر كنان فانوس را برداشتم و راه افتادم. خواست همراهم بیاید، نگذاشتم. جعبه‌های كمپوت ته سنگر بود. كمپوت‌های گیلاس را زیر جعبه‌های دیگر گذاشته بودم. چند جعبه را جابه جا كردم تا به آنها رسیدم. یكی برداشتم و برگشتم. تكیه داده بود به دیوار سنگر و از لای پتو به بیرون نگاه می‌كرد. قوطی را كه توی دستم دید گل از گلش شكفت :
ـ ای والله دمت گرم، كارت خیلی درسته.
قوطی را به طرفش پرت كردم آن را توی هوا گرفت و دو بار بالا و پایین انداخت.
ـ دیوونه‌تم.
گفتم : « من یا كمپوت ؟»
گفت : « هر دووانه.»
گفتم : « خب دیگه، برو بذار تو حال خودم باشم.»
گفت: « ای به چشم!»
اما نرفت. سرجایش ماند و با گردن خمیده‌اش به صورتم نگاه كرد و گفت :
ـ ببین یه چاقویی، دروازكنی . چیزی نداری؟
دلخور گفتم : « لا اله الا الله !‌مگه خودت نداری؟»
گفت :« تو این تاریكی كی می‌تونه درواز كن پیدا كنه. ناصر حشمتی رو كه می‌شناسی، اگه خواب باشه و پا رو دمش بذاری، وامصیبتا!»
گفتم : « پس فقط زورت به من رسیده؟»
كمپوت را یك بار دیگر بالا و پایین انداخت. و گفت :
ـ تو كه خواب نبودی نازنین !
از روی یكی از جعبه‌ها در بازكن را برداشتم و به طرفش انداختم. با همان دست كه قوطی كمپوت را گرفته بود، دربازكن را هم توی هوا گرفت.
بابا كارت خیلی درسته ، همه چیزت دم دسته.
گفتم : « تو رو به سر جدت دیگه برو.»
با پررویی سرجایش نشست و گفت :
ـ آخه تو كه فهم و كمالات داری بگو خدا رو خوش می‌آد كه من توی این ظلمات برم بیرون كمپوت بخورم. ناصر حشمتی رو كه برات گفتم. جای دیگه هم نمی‌تونم برم. آقایی كه خودت باشی همین جا بازش می‌كنم و دو تایی با هم می‌زنیم تو رگ باشه ! كمپوت دوستی !
با حرص گفتم :
ـ مرد حسابی وقت گیر آوردی ؟ برو یه جای دیگه.
ـ خونسرد گفت :
ـ جون تو ایكی ثانیه تمومش می‌كنم. بعد من می‌رم تو بشین نوار خالی گوش كن.
و مشغول باز كردن قوطی شد. همان طور سرپا تكیه دادم به جعبه‌ها و نگاهش كردم. شست پای راستش از پارگی جوراب بیرون زده بود. عین خیالش نبود كه مزاحم شده است. از سر لج گفتم :
ـ حالا اگه امشب كمپوت نمی‌خوردی بچه‌ات می‌افتاد ؟
همان طور كه سرگرم كارخودش بود گفت :
ـ تقریباً همین طوره كه می‌گی.
تا بخواهم چیز دیگری بگویم در قوطی را باز كرد و گفت :
ـ به به ، چه گیلاسایی !
و من همان طور سرپا نگاهش می‌كردم. سرش را بالا آورد و رو به من گفت :
ـ بیا بزن !
گفتم : « نوش جان، زودتر زحمتو كم كن».
قوطی كمپوت را به طرف دهانش برد و كمی از آن را مزمزه كرد و بعد از آن ملچ ملچ كنان گفت :
ـ جانم ، عجب چیزیه، نخوری از دستت می‌ره.
با حرص گفتم :
ـ پسرمگه تو از اتیوپی اومدی، مگه كمپوت ندیده‌ای !
گفت : « جون تو تابه حال چیزی به این خوشمزگی نخورده بودم.»
گفتم : « بخور تا جونت درآد . فقط زودتر.»
قوطی را دوباره نزدیك دهانش برد ، اما انگار چیزی به خاطرش رسیده باشد، آن را دوباره پایین آورد و گفت :
ـ ببین این گیلاس رو حیفه كه آدم همین جوری توی قوطی بخوره. اینارو باید تو لیوان بلور خورد. یه لیوان نداری؟
جلوش چندك زدم و گفتم :
ـ تو امشب زده به سرت ؟
گفت : اوووه ، بابا یه لیوان خواستیم‌ها ! حرف دیگه نداری بارمون كنی؟
شیشة مربای كنار دستم را برداشتم و گذاشتم جلوی رویش.
ـ بفرمایین ! چیز دیگه احتیاج ندارین؟ رقص عربی‌ای ، چیزی ؟
نگاه عاقل اندر سفیهی به من انداخت و گفت :
ـ آخه مرد حسابی، كمپوت گیلاس نازنینو تو این می‌خورن؟ بابا یه لیون درست و حسابی بده! با لحن محكمی گفتم :
ـ لیوان نداریم !‌گفت : داری ، خوبشو هم داری ، وردار بیار اذیت نكن.
بچة شری بود. همة لشگر می‌شناختندش. میان بچه‌های تخریب از همه تیزتر بود. یك تنه از پس یك میدان بر می‌آمد. هر بار كه جلو می‌رفت باكمتر از چهار تا اسیر بر نمی‌گشت و اگر سماجت می‌كرد، هیچ كس حریفش نبود. حریفش نبودم. از جا بلند شدم كه براش لیوان بیاورم. وقتی دید به حرفش رسیده با خوشحالی از جا بلند شد. گفت :
ـ خیلی با حالی، تا تو لیوان بیاری من هم می رم یخ بیارم.
گفتم : « یخ ؟ یخ واسه چی ؟»
گفت : « خب معلومه پسر خوب، كمپوت گیلاس با یخ. جور دیگه هم نگو كه جوابتو می دهم ها!»
بعد با دو قدم از سنگر بیرون رفت. از میان ظرف‌ها یك لیوان برداشتم و آمدم نشستم سرجایم . دفترچه‌ام را برداشتم و ورق زدم « مهرخوبان دل و دین از همه بی‌پروا برد» قوطی كمپوت باز كنار دیوار مانده بود. هنوز از دور صدای انفجار می‌آمد « از سمك تابه سهایش كشش لیلا برد» كاش چیزی می‌خوردم كه مزه دهانم را عوض كند. تلخی بیخ گلویم را می‌سوزاند. دوباره دفترم را ورق زدم : « ای خوش آن روز كه پرواز كنم تا بر دوست» صدای محسن بلند شد.
ـ ما اومدیم.
و بلافاصله به قوطی‌اش نگاه كرد.
ـ ببینم تك نزدی كه ؟
ـ برو بابا حالت خوشه !
یك تكه یخ توی مشتش گرفته بود:
ـ فقط همین یه تیكه ته منبع مونده بود.
فوری نشست و یخ را توی لیوان انداخت.
ـ دستم كثیف نیست‌ها ، همین الان دستشویی بودم.
و بعد قوطی را توی لیون سرازیر كرد. اول شربت كمپوت ریخت و بعد دانه های درشت و سیاه گیلاس.
لیوان كه پر شد، آن را بلند كرد و جلوی چشمهایش گرفت؛ چشم‌های ریزی كه از همیشه براق‌تر بود.
ـ به به ، جانم ، بیا اول تو بزن.
عنق جواب دادم :
ـ من نمی‌خورم ، تو زودتر بخور برو !
كمی به لیوان نگاه كرد و بعد چشم‌هایش را به من دوخت قبل از آن كه چیزی بگوید قاشقم را از كنار دستم برداشتم و به طرفش انداختم. قاشق را روی هوا گرفت و گفت :
ـ تو چقدر كمالات داری !
و بعد مشغول شد. گیلاس‌ها را یكی یكی به دقت و با نوك قاشق توی دهانش می‌گذاشت و هسته‌ها را آرام بیرون میداد. رفتارش شبیه آنهایی بود كه در رستوران‌های لوكس بعد از خوردن غذا دسرشان را مزه‌مزه می‌كنند. به ازای هر دو سه گیلاس كمی از شربت می‌خورد و ملچ ملچ می‌كرد. سنگینی نگاهم را انگار اصلاً حس نمی‌كرد. گیلاس‌های توی لیوان كه تمام شد بقیه شربت را سركشید. گفت :
ـ شكرت خدا، هر كی گرسنه‌ست سیرش كن !
و بعد از جا بلند شد و گفت :
ـ دستت درست ! به قول بالا شهری‌ها مرسی ، هر چی هم ته قوطی مانده مال تو .
من هم از جا بلند شدم. آن وقت او یك قدم جلو آمد و با لب‌های چسبنده‌اش پیشانی‌ام را بوسید و گفت :
ـ ما خیلی مخلصیم .
خنده ای زوركی كردم و گفتم :
ـ خوش اومدی !
به طرف در سنگر راه افتاد . من هم دنبالش رفتم. پتو را كنار زد و بیرون رفت. آن جا یك بار دیگر دستم را گرفت و گفت :
ـ ما رفتیم !
باد خنكی می‌آمد. آسمان صاف‌تر از همیشه بود. نفس عمیقی كشیدم و وقتی كه راه افتاد از پشت سر نگاهش كردم. در تاریكی شب قدش بلندتر به نظر می‌رسید. شلوار گشاد و پیراهن تنگش اصلاً به هم نمی‌آمد. نگاهش كردم تا آن كه در خم یك خاكریز گم شد. بعد صدای یك سوت آمد. تا بخواهم چیز دیگری بفهمم از پشت خاكریز همراه با صدای انفجار، نور شدیدی بلند شد و بعد از آن دیگر همه چیز تمام شد .

داستانی از «حمید رضا شاه‌آبادی»

 

شنبه 4/7/1388 - 19:31
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته