• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
عضویت در خبرنامه
  • تعداد بازديد :
  • 1808
  • شنبه 1386/6/3
  • تاريخ :
    • افتخار آفریدند اما دلشان شکست
    • تیم شنای آب‌های آزاد جانبازان و معلولین در آذرماه سال 1390 با حضور 8 تن از قهرمانان شنای این قشر به شرح ذیل تشکیل و آماده رزم شد.
    • قهرمان بوکس راهی جبهه‌ها شد
    • محمد رضا گلبریان جانباز 30 در صدی که روزی قهرمان بوکس کشور بود و با شروع جنگ تحمیلی با گفتن لبیک به امام خویش راهی جبهه‌های نبرد شد
    • از فاو تا گیربکس
    • جانبازان شهدای زنده‌ای هستند که امروز به عنوان سفیران صبر، استقامت و نمادهای شجاعت و از خودگذشتگی، روشنایی‌بخش جامعه اسلامی ما هستند؛ تعدادی از آن‌ها علی‌رغم جراحت‌های فراوان و عدم توانایی در فعالیت‌های علمی و صنعتی، با اراده‌های پولادین دست به ابتکاراتی
    • دیدار مادر شهید از جانباز اعصاب و روان
    • در آسایشگاه «نیایش» منتظر آمدن مهمانان بود؛ دوستانش می‌گفتند: «سه روز پیش به خاطر خوردن بیش از حد مجاز قرص لارگاردین ایست قلبی کرد و دوباره زنده شد»؛ حسین که دوباره جان گرفته است.
    • پس از خبر تبیان خبرهایی شد!
    • (جانباز بدون درصد ) عنوانی برای پرونده‌ای بود که محمدرضا صفری به اندازه روزهای درد کشیدنش به همراه خود به تبیان آورد، پزشکان گفته بودند بر اثر استنشاق گاز خردل دچار سرطان‌های متعدد شده است.
    • سه ساعت خواب در روز!
    • نزدیک ظهر بود که تماس گرفت، صدایش که همیشه طنین اندازی از خس خس‌های قهرمانانه داشت دیگر در پس آن خس خس‌ها گم شده بود. دوباره راهی بیمارستان شده، استندهای ریه‌اش برایش مشکل‌زا شده، فقط گفت به مردم عزیز میهنم بگو برای یک رزمنده کوچک دعا کنند.
    • مناظره جانباز شیمیایی با پزشک آلمانی
    • در یک عصر زمستانی با دعوت رزمنده 13 ساله جبهه‌های جنگ در بیمارستان خاتم‌الانبیای تهران مهمانش شدیم. غلام دلشاد جانباز شیمیایی 70 درصدی شیرازی که امروز گفته‌هایش را در وبلاگ مظلومان شیمیایی می‌نویسد، روی تخت بیمارستان همراه باسرفه‌های خشک از ما میزبانی می‌
    • 2000 روز حضور در جبهه‌ها
    • در قسمت گذشته با بهروز نیری و نحوه جانبازیش آشنا شدیم و از گوش‌هایی که منافقان بریدند گفت، او همچنان از جنگ و حضور ارتش می‌گوید
    • سرنوشت همرزم حسین فهمیده
    • در بخش اول گفت و گو با روضه خوان سید نصرالدین (پای صحبت‌های شهپر شهپرپور) با فعالیت‌های خاموش وی در زمان انقلاب و نجات تظاهرکنندگان آشنا شدیم اکنون با فرزند جانبازش آشنا می‌شویم.
    • شورشیان در جیب روضه خوان
    • بقعه سید ناصرالدین یا سید نصرالدین یکی از زیارتگاه‌های قدیمی و شناخته شده تهران است. شبکه معماری امامزاده و تعدد درهای ورودی خروجی آن در زمان انقلاب پناهگاه و راه نجات مردم انقلابی بود و نقشه به سزایی در نجات جان آنان ایفا کرده است.
    • میوه‌هایی با عطر شهادت
    • حاجیه خانم نیکدوز مادر شهید سید علی دوامی به جای آنکه به عزای فرزند شهیدش بنشید کمر همت بسته تا قبل از آنکه میوه‌های بازمانده دفاع مقدس را از دست بدهیم ضمن یادی از آنان مرهمی شود بر دردهای التیام نیافته شان.
    • عراقی‌ها پایش را قطع کردند
    • آنچه در این گزارش می‌خواند دست نوشته‌ای از امیر مقدم برومند، عکاس و مستند ساز دفاع مقدس است که در وبلاگ خود از دوست جانبازش نوشته است.
    • 28 سال زندگی
    • در قسمت اول با نحوه مجروحیت وی در روز قدس سال 1361 آشنا شدیم در این قسمت با این زن جانباز، نحوه زیستن و وفاتش بیشتر آشنا می‌شویم.
    • شهید زنده
    • اول مهر 1291 به دنیا آمده‌ای و مسن‌ترین جانباز بمباران روز قدس هستی. گفتند، تنها بانوی جانباز همدانی، با درصد مجروحیت 70 درصد هستی. گفتند و گفتند و گفتند...
    • مزدور امام خمینی
    • قُصَی شیخ علی العُرَیبی فعال قرآنی و جانباز بحرینی گفت: روی پرونده اطلاعاتی من در سازمان اطلاعات بحرین با خط بزرگ نوشته‌اند: «مزدور خمینی» ، من افتخار می‌کنم که مزدور جمهوری اسلامی ایران و امام خمینی(ره) هستم، و نه مزدور آمریکایی‌ها.
    • حزن و سرور
    • در روزهای نزدیک به تصویب و پذیرش قطعنامه توسط ایران، میهمان چندی از جانبازان شیمیایی استان فارس در حافظیه شیراز بودیم که پذیرای یکی از فراریان رژیم بعث در زمان جنگ از سپاه خاصم بودیم
    • هر کسی با چفیه‌اش احیا می‌گرفت!
    • ماه مبارک رمضان در جبهه‌ها ویژگی‌های خاص خودش را داشت. در خط مقدم و نزدیک عملیات‌های مختلف در گرمای شدید جبهه‌های جنوب، میان نیزارها، سنگرهای خاک آلود، زیر خمپاره‌های گاه و بیگاه و کور دشمن، کمبود غذا و آذوقه و...
    • جانباز قطع نخاعی درد دل‌ها دارد!
    • این روزها با دغدغه‌هایی که داریم کمتر به یاد کسانی هستیم که در کنار ما به سختی زندگی کرده و هرروز چشم خود را به امید شهادت باز می‌کنند، من و تو چه می‌دانیم قطع نخاع از گردن یعنی چه؟
    • مسافر آمبولانس شدم
    • در قسمت اول خاطرات رضایت بیات امدادگر روزها و شب‌های دفاع مقدس در عملیات‌های گونان در این قسمت نیز خاطراتی از او به همراه چگونگی مجروحیتش می‌خوانیم.
    • آمبولانس مسیحی‌ها دست من بود
    • علی‌رضا بیات، رزمنده و امدادگر دوران دفاع مقدس روایت می‌کند: زمانی که جنگ شروع شد، دانش‌آموز بودم. در محله، جذب پایگاه بسیج شدم.
    • برگ سبزی نشان لیاقت
    • هاشم بدری جانباز 35 ٪ متولد 1335، ماهشهر خوزستان می‌گوید: شبی خواب دیدم که درختان برگی از شاخه‌هایشان به عنوان نشان لیاقت و شجاعت به من اهدا کردند.
    • مرا به سردخانه بردند
    • خداوند برای علی اکبر سلیمانی، جانباز قطع نخاعی از ناحیه گردن در سن 33 سالگی سرنوشتی را رقم زد که بعد از مبارزه در جبهه حق همچنان با خاطرات و ترکش‌های آن زمان، دست و پنجه نرم می‌کند.
    • یک سال نشسته خوابیدم
    • حسن نقاش زاده جانباز دفاع مقدس گفت: «مشکلات جسمی بچه‌های قطع نخاع مخصوصاً وقتی پا به سن می‌گذارند به مرور زمان زیاد می‌شود و به مرور جسم این بچه‌ها را فرسوده می‌کند و باعث می‌شود که به مراقبت‌های بیشتری احتیاج داشته باشند.»
    • چشم خردلی‌ها در انتظار شهادتند
    • در قسمت اول همپای چشم‌های خردلی اسماعیل جمالی از جبهه‌ها و معراج شهدا گرفته تا اسپانیا و انگلیس سفر کردیم. در این قسمت با او همراه می‌شویم تا از روزهای خردلی‌اش با خبر شویم.
    • راکتی آمد اما انفجاری رخ نداد
    • جانباز 70 درصد شیمیایی جنگ است، سال 59، با گذشت 5 ماه از جنگ، وارد جبهه‌ها شد و با گذراندن یک دوره فشرده آموزشی، خودش را به منطقه سو مار در غرب رساند.
    • فاتح قله کلیمانجارو
    • دنیا با تمام فصل‌هایش، با همه فراز و فرودش، در تو جریان دارد و نبود رنگ و نور، نمی‌تواند بین تو و کائنات، حصار بکشد. دیدن یا ندیدن؛ مسئله نیست!
    • جایی برای اولین و آخرین اشتباه
    • در قسمت گذشته با جانباز ۷۰ درصد دوران دفاع مقدس، «سید جواد روغنی» که هم اکنون کارشناس ارشد مدیریت MBA است آشنا شدیم، وی که در سن 14 تا 15 سالگی به جبهه رفت و طعم از خودگذشتگی را با تمام وجود چشیده، حرف‌هایی برای گفتن دارد.
    • جرقه جنگیدن زده شد
    • «سید جواد روغنی» جانباز ۷۰ درصد دوران دفاع مقدس گفت: از ترس اینکه با رفتن به خانه دیگر نتوانم به جبهه بروم به گردان تخریب رفتم و قبل از عملیات بدر و خیبر در اثر انفجار مین از ناحیه دو چشم، دست‌ها و پای راست مجروح شدم.
    • موزه صلح منزوی است
    • عضو شورای اسلامی شهر تهران در بازدید از «موزه صلح» با جمعی از جانبازان دوران دفاع مقدس دیدار و گفتگو کرد.
    • جانبازان را فراموش نکنید
    • «غلامرضا آسمانی» شهریور 1342 در شیراز به دنیا آمد. او 5 برادر و 2 خواهر دارد و خودش فرزند آخر خانواده است. به جز یکی ازخواهرهایش تمام اعضای خانواده در جبهه شرکت کرده اند.
    • جانباز بدون درصد!
    • محمدرضا صفری جانباز دفاع مقدس است که در قسمت اول با حضور او در جبهه ها و نحوه مجروحیتش آشنا شدیم، در این قسمت ادامه صحبت های این جانباز عزیز را می خوانیم:
    • گفته‌اند نباید نمونه گیری شوم!
    • «محمدرضا صفری» رزمنده دفاع مقدس، سراسیمه و نگران به تبیان مراجعه کرد و پرونده‌ای به اندازه روزهای درد کشیدنش به همراه داشت، پزشکان گفته بودند بر اثر استنشاق گاز خردل دچار سرطان‌های متعدد شده است.
    • مجبوریم داروهای تاریخ گذشته مصرف کنیم
    • مقدمه: با مجید مرادی، جانباز شیمیایی، عکاس و نویسنده دفاع مقدس در قسمت های اول، دوم و سوم آشنا شدیم، وی ادامه داد: کامنت های مردم را در فضای مجازی جویا می‌شوم.
    • برای چاپ کتابم ماشینم را فروختم
    • در قسمت اول و قسمت دوم پاید صحبت های مجید مرادی رزمنده و جانباز شیمیایی 8 سال دفاع مقدس از ورودش به جبهه ها تا شروع نویسندگی وی نشستیم.
    • دلتنگی‌های جبهه‌ها
    • در قسمت اول با مجید مرادی به عنوان رزمنده 8 سال دفاع مقدس و ورودش به جبهه ها تا تشکیل گروه موسیقی لشگر 27 محمدرسول الله (ص) آشنا شدیم، اکنون با آشنایی او با دوربین عکاسی تا شروع نویسندگی وی را از منظر نظر خوانددگان می گذرانیم.
    • نجنگیدیم،دفاع کردیم
    • مجید مرادی متولد 1346 همدان است. او در نیمه دوم سال‌های دفاع مقدس به جبهه رهسپار شد و تا دو ماه بعد از جنگ نیز در مناطق حضور داشت.
    • جنگ فقط نرم شده است (قسمت دوم)
    • در قسمت اول با جانباز 20 درصد، حسین افخم رضایی و ورودش به جنگ آشنا شدیم در این قسمت به نحوه جانبازی و فعالیت های او به عنوان یک مخترع اشاره داریم.
    • از پایگاه تا کانال
    • حسین افخم رضایی جانباز 10 درصد با یک ترکش زیر چشمش متولد 1344 است. درخانواده ای روحانی و قدیمی در محله دخانیات تهران رشد کرد. پدرش درکارخانه دخانیات شاغل و درس حوزوی خوانده بود، پیش نمازمسجد محل بود و دردانشگاه تدریس می کرد.
    • سرمای سردشت و گرمای اهواز (قسمت اول)
    • یك كارت جنگی صادر شد كه پشت آن مهر قرمزی با عنوان غرب خوده بود. همه دوست داشتند بروند جنوب! سه‌ماه در سردشت ، یكی از روستاهای لب مرز به‌نام بیژوه جنگ در نهان شروع شده بود، درگیری شدیدی بود اما منطقه توسط حزب کومله ناامن شده بود.
    • راز انهدام بالگردهای آمریکایی در طبس
    • تسخیر لانه جاسوسی آمریکا توسط دانشجویان مسلمان پیرو خط امام و‌‌ به گروگان گرفتن 53 آمریکایی در 13 آبان یکی از بزرگترین اقداماتی بود که پس از پیروزی انقلاب علیه آمریکا انجام پذیرفت.
    • نفس خسته محمود
    • محمود قائمی سال 1344 به دنیاآمده است، اودرسال 1365 درحالی كه شیمیایی بوده ازدواج می‌كند. الان 4 پسر و یك دختردارد و می‌گوید:17 ساله بودم كه بافاطمه زارعی ازدواج كردم. فاطمه 16ساله بود.
    • شیرزنی با کپسول اکسیژن
    • امینه وهاب زاده یکی از جانبازان 70 درصد شیمیایی است. او چند سال به عنوان امدادگر در جبهه‌ها حضور داشته و در خط مقدم به مجروحین رسیدگی می‌کرد. خودش می‌گوید که هم امدادگر بوده و هم تک‌تیرانداز، همه کار بلد بوده است.
    • صدای خاطره ساز جبهه ها
    • حاج علی مالکی‌نژاد را بچه‌های جبهه خوب می‌شناسند. سالیان سال، شهدا و رزمندگان با صدای او مأنوس بودند. امروز هم که حنجره اش شیمیایی است، همچنان افتخار ذاکری اهل‌بیت(ع) را دارد.
    • گفته های جالب زن تازه مسلمان
    • زنان تازه مسلمان جذابیتهایی را که در دین اسلام و خاصه مکتب شیعه وجود دارد به عنوان عامل اصلی تغییر زندگیشان می دانند.
    • افشای یک فاجعه شیمیایی
    • گفتگو با جانباز شیمیایی اکبـــر بوربوری ، او که همه ای جوانی و سلامت خود را برای جاودانگی ایرانی آباد و آزاد هدیه کرد.
    • 500 بمب خنثی كردم
    • مرتضی پیر یایی معاونت عملیات تیپ 11والعادیات در زمان جنگ تحمیلی گفت: در عملیات كربلای 4 بیشتر از 500 بمب شیمیایی را خنثی كردم كه باعث شد به شدت شیمیایی شده و حتی نابینایی موقت پیدا كنم. متن زیر گفتگوی کوتاهی است با جانباز بزرگوار مرتضی پیر یایی.
    • حصار اسارتی که شکست
    • اسداله محمدی فرزند علی اکبر، سال 43 در کاشان متولد شده و هنگام جنگ بر حسب انجام وظیفه تحصیل را رها کرده و به دفاع از کشور پرداخته، اما این وداع با تحصیل چند سالی بیشتر دوام نداشت و پس از پایان جنگ، با تلاش در خاکریز علم، لیسانس شیمی اش را از دانشگاه اصفها