تبیان، دستیار زندگی
جانبازان شهدای زنده‌ای هستند که امروز به عنوان سفیران صبر، استقامت و نمادهای شجاعت و از خودگذشتگی، روشنایی‌بخش جامعه اسلامی ما هستند؛ تعدادی از آن‌ها علی‌رغم جراحت‌های فراوان و عدم توانایی در فعالیت‌های علمی و صنعتی، با اراده‌های پولادین دست به ابتکاراتی
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

از فاو تا گیربکس


جانبازان شهدای زنده‌ای هستند که امروز به عنوان سفیران صبر، استقامت و نمادهای شجاعت و از خودگذشتگی، روشنایی‌بخش جامعه اسلامی ما هستند؛ تعدادی از آن‌ها علی‌رغم جراحت‌های فراوان و عدم توانایی در فعالیت‌های علمی و صنعتی، با اراده‌های پولادین دست به ابتکاراتی می‌زنند که در سطح جهان بی‌نظیر است.

از فاو تا گیربکس

«علی لالی مرغزاری» جانباز 30 درصد دفاع مقدس نمونه‌ای از چنین جانبازانی است که توانسته با همت و تلاش فراوان خود، دستگاه «کنترل‌کننده از راه دور گیربکس اتومات ماشین‌های سنگین» نظیر کامیون، لودر، بلدوزر و اتوبوس‌های درون و برون‌شهری را برای نخستین‌بار در جهان اختراع کند.

لالی مرغزاری اظهار داشت: سال 1339 در روستای مرغزار شهرستان فاروج از توابع استان خراسان شمالی به دنیا آمدم.

در خانواده‌ای به سر می‌بردم که وضعیت مالی خوبی نداشت و پدرم یک کشاورز بود؛ من نیز در دورانی که درس نمی‌خواندم به او کمک می‌کردم. با سختی‌های زیاد تحصیلات دوران ابتدایی را در مدرسه روستا گذراندم و دوره راهنمایی و هنرستان را در شهر قوچان ادامه دادم.

زمانی که در شهر قوچان به هنرستان می‌رفتم در کنار تحصیل، به کار سیم‌کشی ساختمان و چاه‌های کشاورزی می‌پرداختم و من تنها کسی بودم که در هنرستان آن هم به دلیل درآمد کم و مشکلات مالی هم درس می‌خواندم، هم کار می‌کردم.

در امتحانات سال آخر هنرستان از بین 400 نفر از دانش‌آموز، تنها 30 نفر قبول شدند و از بین این 30 نفر نهایتاً 15 نفر فارغ‌التحصیل شدند که یکی از آن‌ها من بودم. سال 57 پس از مدرک اخذ مدرک دیپلم وارد اداره برق قوچان شده و پس از یک سال با تأسیس جهاد سازندگی به آنجا منتقل شدم.

وقتی در سال اول راهنمایی مشغول به تحصیل بودم با توجه به اینکه در شهر قوچان درس می‌خواندم و در این مدت در منزل یکی از اقوام به سر می‌بردم، به خاطر وجود بزرگ‌ترین کارخانه مشروب‌سازی کشور در این شهر هر روز در مسیر رفت و آمد به مدرسه شاهد مزاحمت و درگیری اراذل و اوباش برای مردم بودم و با سن کمی که داشتم، فاصله مدرسه تا منزل را با ترس زیادی می‌پیمودم.

آغاز فعالیت‌های جهادی

بعد از ورود به جهاد سازندگی، در سال 57 ازدواج کردم و کار در جهاد سازندگی را با انگیزه بسیار زیاد ادامه دادم؛ به شکلی که با همکاران دیگر خود 20 تا 30 روستای محروم منطقه را هر سال برق‌رسانی می‌کردیم و در کنار آن مسئولیت شبکه فشار ضعیف برق روستاها و چاه‌های کشاورزی را شخصاً برعهده گرفتم.

آنقدر شوق و اشتیاق در من وجود داشت که از اذان صبح به همراه همکارانم با ماشین‌های فرسوده و توقیف‌شده آن زمان به سمت روستاها می‌رفتیم و کار برق‌رسانی را انجام می‌دادیم تا جایی که فعالیت ما تا مرز باج‌گیران ادامه یافت؛ آن هم در شرایطی که در مناطقی فعالیت می‌کردیم که حیوانات وحشی در آن مناطق بسیار بود و بارها جانمان به خطر افتاد.

زمانی که فاو توسط نیروهای ما از دست عراق خارج شد، به همراه تعداد دیگری از نیروها با قایق از اروندرود به سمت دیگر رودخانه رفتم و این در شرایطی بود که صدام از اذان صبح تا حدود ساعت 10 منطقه را به شدت بمباران شیمیایی کرد و من آنجا مجروح شیمیایی شدم

در آن زمان تنها 2 روستا در منطقه قوچان از نعمت برق برخوردار بودند ولی الآن با گذشت 30 سال از آن زمان بسیاری از روستاها برق دارند و الآن پس از سال‌ها هر وقت به آن مناطق می‌روم، مردم آنجا که مرا می‌شناسند و از من قدرانی می‌کنند.

سال 62 به عنوان نیروی جهادگر از جهاد سازندگی قوچان عازم منطقه سوسنگرد و بستان شدم و در آنجا مسئولیت کنترل سیم‌های برق را به عهده گرفتم؛ بعد از سه ماه حضور در جبهه به شهر قوچان بازگشته و به همان کار قبلی خود یعنی برق‌رسانی به مناطق محروم و روستایی ادامه دادم.

زمستان سال 63 طی فراخوانی مجدداً عازم جبهه شده و بعد از 6 ماه حضور در جبهه خرداد 64 مجدداً به شهر خودم برگشتم و فعالیت‌هایم را در جهاد سازندگی ادامه دادم.

از فاو تا گیربکس

جرثقیل‌های 50 تنی

وی یادآور شد: آخرین اعزامم به جبهه اواخر سال 64 و اوایل سال 65 بود که به منطقه عملیاتی فاو اعزام شدم. در آن زمان «بنی‌هاشم» عضو شورای جهاد سازندگی استان خراسان از طراحان اصلی مهندسی پل بر روی اروندرود بود و من نیز در کنار او کنترل‌کننده سیستم‌های برق جرثقیل‌های 50 تنی عملیات فاو را برعهده داشتم؛ کاری که تنها من می‌توانستم آن را انجام دهم.

در عملیات فاو شخصیت محوری‌ای داشتم؛ آن هم به دلیل نوع تخصصی که منحصر به فرد بود، برای مثال هر زمان در هر نقطه‌ای که ماشین‌های سنگین مثل لودر، بلدوزر و دستگاه‌های کمرشکن دچار نقص یا قطعی در سیستم برق می‌شدند، کار تعمیر آن‌ها برعهده من بود.

زمانی که فاو توسط نیروهای ما از دست عراق خارج شد، به همراه تعداد دیگری از نیروها با قایق از اروندرود به سمت دیگر رودخانه رفتم و این در شرایطی بود که صدام از اذان صبح تا حدود ساعت 10 منطقه را به شدت بمباران شیمیایی کرد و من آنجا مجروح شیمیایی شدم.

پس از شیمیایی شدن مرا به بیمارستان بقایی اهواز بردند و سپس از آنجا به بیمارستان مسجد سلیمان و در نهایت به بیمارستان بقیه‌الله (ع) تهران انتقال دادند. بعد از یک ماه استراحت مجدداً نسبت به حضور من در منطقه اعلام نیاز کردند و به دلیل اینکه هیچ‌یک از این نیروها در این زمینه آموزش ندیده بودند به منطقه بازگشتم.

در 19 مهرماه 65 در عملیات فاو هنگامی که با موتور برای راه‌اندازی یکی از جرثقیل‌ها در نزدیکی پل بعثت در حال حرکت بودم، در اثر بمباران پای چپم شکست، اما پس از مداوا در بیمارستان بقایی مجدداً به خط مقدم بازگشتم.

در 25 دی‌ماه 65 در جزیره بوارین در شلمچه و در عملیات کربلای 5 هنگامی که عراق فاو را از دست ما خارج کرد، ما مجدداً از طرف شلمچه حمله کردیم، به فاصله 10 روز از این مرحله عملیات در حین آماده‌باش و عزیمت با یک تویوتا به خط مقدم؛ در اثر ترکش به قسمت‌های مختلف بدن و موج گرفتگی دچار مجروحیت زیادی شده و در بیمارستان بقایی به مدت چهار ماه بستری شدم که این آخرین مرحله حضورم در جبهه بود.

دستگاه تولیدی حجمی برابر یک قوطی کبریت دارد که قادر است از راه دور توسط فرد خاموش شود. این دستگاه برای نخستین بار است که در جهان طراحی و ساخته شده است و فقط کشور آلمان نمونه‌ای از آن را ساخته است

بعد از برگشت از جبهه، چند ماهی در جهاد سازندگی به فعالیت پرداختم و سپس در رشته صنایع غذایی در مقطع کاردانی در دانشگاه مشهد تحصیل را آغاز کردم، بعد از فارغ‌التحصیل شدن از این دانشگاه به دلیل تخصصی که در زمینه ماشین‌آلات سنگین به ویژه در زمینه برق در این ماشین‌ها داشته‌ام، در دانشکده فنی با موفقیت قبول شده و توانستم لیسانس خود را از دانشگاه مشهد اخذ کنم و از سال 72 به عنوان تنها استاد ماشین‌آلات سنگین در مراکز عالی راه‌آهن، مرکز آموزش علمی کاربردی شهید هاشمی و دانشگاه مشهد تدریس می‌کنم و جزوات تألیفی زیادی نیز به نگارش درآوردم. بنده با ایجاد کارگاهی در مشهد 16 نفر دیگر را مشغول به کار کرده که دستگاه کنترل‌کننده گیربکس اتوماتیک از راه دور را تولید می‌کنند.

دستگاهی به اندازه یک قوطی کبریت

دستگاه تولیدی حجمی برابر یک قوطی کبریت دارد که قادر است از راه دور توسط فرد خاموش شود. این دستگاه برای نخستین بار است که در جهان طراحی و ساخته شده است و فقط کشور آلمان نمونه‌ای از آن را ساخته است.

فرزندان من نیز در زمینه الکترونیک موفقیت‌های بسیاری کسب کرده‌اند؛ برای مثال یکی از فرزندانم مدال‌های جهانی مختلفی از کشورهای مجارستان، روسیه، آلمان، مالزی و رومانی در رشته کنترل برق کسب کرده است، اما هنوز حمایت‌های لازم از چنین افرادی نمی‌شود.

در زمینه الکترونیک نیروهای بسیار خوبی در کشور داریم و کشور هیچ وقت نیازش از چنین نیروهایی اشباع نمی‌شود. می‌توانم بگویم تا 30 سال آینده به تربیت چنین نیروهایی در زمینه الکترونیک نیاز داریم، اما تنگ‌نظری عده‌ای مسئولان و عدم اعتماد صنعت به دانشگاه و به روز نبودن دانش و علم مورد نیاز برای تدریس در دانشگاه باعث عدم رشد کافی در این زمینه شده است و همچنین باعث شده هیچ مرکز صنعتی نیز به دانشجویان اعتماد نکند.

بخش فرهنگ پایداری تبیان


منبع: باشگاه خبرنگاران