كودك
تأثیر طلاق بر کودکان طلاق پدیدهای است که به گسست خانواده میانجامد و میتوان آن را به 6 مرحله تقسیم کرد، زوجی که از یکدیگر جدا میشوند، ناچار با این مراحل رو به رو میشوند :1. طلاق عاطفی : بیانگررابطه زناشویی که به زوال میرود.2. طلاق قانونی: متضمن زمینهها و دلایلی که بر پایهی آن به ازدواج پایان داده میشود.3. طلاق اقتصادی: که به تقسیم ثروت و دارایی مربوط میشود.4. طلاق هماهنگی میان والدین: که مسایل نگهداری کودک و حق ملاقات را دربرمیگیرد.5. طلاق اجتماعی: به تغییرات در دوستیها و سایر روابط اجتماعی مربوط میشود.6. طلاق روانی: که از طریق آن فرد سرانجام باید پیوندهای عاطفی را قطع کند و با الزامات تنها زیستن رو در رو شود . همه این مراحل ممکن است دشواریها و تنشهایی پدید آورد که بر زن و شوهر، فرزندان، خویشاوندان و دوستانشان تأثیرگذاراست و اما دراین میان فرزندان هستند که فشار روانی بیشتری را متحمل میشوند. طلاق تاثیرفزایندهای برزندگی و جنبههای مختلف شخصیتی کودکان میگذارد، تحقیقات نشان داده حتی جداییهایی که به آرامی انجام میگیرد مسیر زندگی کودکان را تحت تأثیر قرارمیدهد. فرزندان طلاق عموماً با دور نمای عاطفی بُغرنجی نسبت به فرزندانی که در خانوادههای سالم زندگی میکنند رو به رو هستند. طلاق برای کودکان به معنی ایجاد دو جهان متفاوت است که باید هرکدام را به طور جداگانه درک کرد، کودکان طلاق همواره سعی میکنند که با روحیات و عادات پدر و مادر آشنا شوند و خود را با شرایط آنها تطبیق دهند و این موضوع باعث تضاد شخصیت و دو گانگی در کودک میشود؛ کودکان طلاق همانند کودکانی که دارای خانواده سالم هستند احساس امنیت عاطفی را تجربه نمیکنند و همین امر باعث تاثیر گذاری مستقیم برعزت نفس و دیگر ویژگیهای فردی آنان میشود.فرزندان پس از جدایی پدر و مادرشان درواقع اغلب از اضطراب عاطفی آشکار رنج میبرند؛ کودکانی که در سن قبل از مدرسه هستند عموماً سر در گم و وحشت زده میشوند و خود را به خاطر جدایی مقصر میدانند، کودکان بزرگتر نیز از جدایی پدر و مادر متحمل تنشهای فراوانی میشوند، اما آنها بهتر میتوانند انگیزههای والدیشان را برای طلاق درک کنند ولی اغلب عمیقاً نگران اثرات آن بر آینده خود هستند و غالباً احساس خشم شدیدی را نشان میدهند، فرزندان بزرگتر همواره تلاش میکنند تا ستون خانواده را دوباره بنا کنند و زمانی که تلاش آنان بی نتیجه میماند، خشم درونیشان به مرور طغیان کرده و به صورت رفتارهای ناهنجار مانند آزار رساندن به دیگران و حتی به خود نمود پیدا میکند. ضربات عمیق روحی و روانی ناشی از پدیده طلاق بر روی فرزندان غیر قابل انکار است، اما نکته قابل توجه در این مورد آن است که نمیتوان رفتارهای خاص مثل افسردگی، دیگر آزاری، خود آزاری و دیگر واکنشهای منفی را به تمام کودکان طلاق تعمیم داد زیرا هر یک از کودکان تحت تاثیر شرایط خاصی هستند و ویژگیهای رفتاری خاص خود را دارند، به همین دلیل در اینجا به ذکر یک نمونه از کودکان طلاق میپردازیم. سال 1380 امیر، کلاس اول ابتدایی است، پسر خوب، درس خوان، مؤدب و در عین حال سرشار از شادی و شیطتنتهای کودکانه است، مراحل تحصیلی خود را با نمرات بالا به پایان میرساند و هرسال به عنوان شاگرد نمونه مورد تشویق معلمان و مربیان مدرسه قرار میگیرد. سال 1383 کلاس سوم ابتدایی، امیر افت تحصیلی پیدا کرده، کمتر با دوستان خود ارتباط برقرار میکند و حساس و زود رنج شده، اواخر سال تحصیلی متوجه میشویم که پدر و مادر امیر با یکدیگر اختلاف دارند و دائماً به مشاجره میپردازند، در چنین شرایطی باید به امیر حق داد، که امیر گذشته نباشد؛ کم حرف، زود رنج و گوشه گیر! امیر با هیچکدام از همسالان خود ارتباط برقرار نمیکند. او کلاس سوم را با معدل پایین سپری میکند. سال 1384 دیگر از آن پسر گوشه گیر و آرام خبری نیست؛ امیر رفتارهای ناهنجاری از خود بروز میدهد و به دیگر همسالان خود آسیب میرساند. یک روز سر میشکند و روز دیگر پا. معلم توان کنترل امیر را ندارد ، امیر حرف گوش نمیدهد. از او شکایت میشود. امیر 10 ساله پایش به کلانتری باز میشود، همسایهها هم از دست امیر عاصی شدهاند؛ امیر موجود ناهنجار و غیرقابل تحمل شده. حدود یک هفته است امیر به مدرسه نیامده، معلم سراغ امیر را میگیرد، به خانه او زنگ میزنند اما کسی جوابگو نیست، بالاخره پس از گذشت دو هفته متوجه میشوند امیر در بیمارستان بخش اعصاب و روان بستری شده است. یک ماه بعد امیر به مدرسه میآید. امیر آن پسری که هم کلاسانش "وحشی" صدایش میزدند، نیست؛ امیر افسرده است، امیریک مجسمه متحرک است بدون احساس، بدون عکس العمل. تقریباً 3 هفته گذشته و امیر هنوز به مدرسه نمی آید، از طرف مدرسه سراغش را می گیرند، او مجدداً به بیمارستان منتقل شده ولی این بار نه بخش روانی بلکه بخش مراقبتهای ویژه، " امیر خود کشی کرده! " با تصوراینکه امیر از خودکشی جان سالم بدر ببرد و دیگر دست به این کار نزند، باز هم میتوان گفت: " امیر، امیر سابق است؟" این شرح حال تنها یک نمونه از هزار نمونه در این زمینه است. با تمام این تفاسیر سنجش اثرات جدایی والدین بر کودکان بسیار دشوار است؛ میزان ستیز میان پدر و مادر قبل از جدایی، سن کودکان، داشتن خواهر یا برادر، وجود پدر بزرگ و مادر بزرگ و سایر خویشاوندان، روابط آنها با هر یک از والدین و اینکه اغلب تا چه حد پد رو مادر را میبینند، همه این عوامل و عوامل دیگر میتوانند بر فرایند سازگاری تأثیر داشته باشند. ولی نکته قابل توجه اینکه هر چه قدرهم، شرایط مناسب برای سازگاری کودکان وجود داشته باشند باز هم آنان قربانی این پدیده هستند و ضربههایی که در نتیجهی این جدایی میبینند نه فقط درحال، بلکه در آینده نیز با آنان همراه خواهد بود و زندگی شان را تحت شعاع قرار میدهد
شنبه 24/5/1388 - 19:3
كودك
سخن آموزی در كودكان آموزش زبان مهم است از آن باب كه وسیله ای برای بیان اندیشه و احساس ابزاری برای انتقال میراث فرهنگی است. شك نیست چنین وسیله ای هر قدر كاملتر و غنی تر و هر چه اندیشیده تر باشد مهمتر است. و در این جاست كه مادر نخستین كسی است كه طفل چشم بدو می گشاید و نخستین كلمه را از او فرا می گیرد و طفل در دامان مادر چنین وسیله و ابزار را بدست می آورد و براساس آن به توجیه خود و تشریح مسائل می پردازد .اما در اینجا قبل از این كه در مورد نقش مادر در سخن آموزی كودك بپردازیم، بحث كوتاهی در مورد مراحل سخنگویی و زمان آن بپردازیم. كودك به آسانی نمی آموزد كه چگونه سخن گوید بلكه باید جریانی پیچیده و طولانی را طی كند . اكثر تحقیقات در این باره نشان می دهد كه كودك بین 12 تا 14 ماهگی اولین لغت را به زبان می آورد و به این ترتیب باید در طی 12 تا 14 ماه اول زندگی برای فهماندن غرض خود از شیوة تفهیم و تفهم پیش از تكلم استفاده كند. شیــــــــــوه های پیش از تكلـــــم : كودك پیش از تكلم از سه شیوه برای فهماندن غرض و منظور خود استفاده میكند. این شیوه ها عبارتند از: گریه و فریاد، ادای صداهای نامشخص و اشارات.( مهمترین قسمت همان شیوه دوم است زیرا پس از چندی بصورت صداهای مشخص و بامعنا یعنی لغات در می آید.) ۱- گــــریه و فـــــــــریاد : در روزهای نخست زندگی بیشتر صداهایی كه از كودك شنیده می شود به صورت گریه و فریاد است. در طی هفته اول گریه در فواصل نامنظمی ظاهرمی شود. نوزاد بدون هیچ گونه علت ظاهری گریه می كند. اما یك مرتبه گریه یا خود به خود و یا در نتیجه توجه مادر قطع می شود. ۲- صــــــــدهای غیــــــــــر مشخص : در ماههای اول زندگی علاوه بر گریه صداهای نامشخص دیگری شنیده میشود این صداها را نیاموخته است بلكه بخودی خود آنها را ظاهر میسازد و چه خوبست بدانیم كه این صداها عمومیت دارند و در تمام اقوام و ملل و نژادها دیده میشوند بطوریكه حتی كودكان كر نیز اینگونه صداها را نشان میدهند. كودك اغلب هنگامی كه تنهاست و افراد دیگری نیست كه او را مشغول كنند به ایجاد این صداها می پردازند. شنیدن صدای كودك برای خود او لذت بخش است و به همین سبب است كه اغلب با شنیدن صدای خود تبسم می كند و گاهی نیز می خندد. كودكان ناشنوا نیز در ابتدا مانند كودكان سالم این گونه صداها را ایجاد می كنند ولی چون صدای خود را نمی شنوند تا از آن لذت ببرند پس از چندی دست از ایجاد صدا بر می دارند. ۳- اشـــــــــــــــاره : در ابتدا كودك به موازات اشاره، صداهایی نیز ایجاد می كند و می خواهد با كمك این دو منظور خود را برای دیگران آشكار سازد ولی رفته رفته پی می برد كه تنها با اشاره نیز می توان منظور خود را آشكار ساخت ولی اگر اشاره وی فهمیده نشود او از گریه برای فهماندن غرض خود كمك می گیرد. اما در مورد زمان سخن گویی باید بگوییم كه بسیاری از كودكان طبیعتاً بین 12 و 18 ماهگی برای تكلم آماده می شوند و چنانچه كودك در این دورة آمادگی زبان باز نكند ممكن است از نظر عاطفی برای وی اختلالاتی دست دهد زیرا نمی تواند خواسته ها و احساسات خود را بیان كند. و در آموزش زبان سن 1- 3 سالگی بسیار مهم است از آن بابت كه این سن دوره تقلید از بزرگسالان است و آنچه را كه آنها بگویند او ادایش را در می آورد . از آنجا كه مادر بیش از افراد دیگر با كودك در ارتباط است. بنابراین نقش مادر در آموزش زبان به كودك را نباید نادیده گرفت. مادر در آموزش زبان باید نكاتی را مورد نظر داشته باشد كه اهم آنها عبارتند از :۱- بیان كلمات از ساده به مشكل باشد، از كلمات یك هجایی شروع كند تا بتدریج بتوان كلمات چند هجایی را به او آموخت.
۲- با كودك با زبان ساده و قابل فهم حرف بزند نه با زبان علمی غلیظ . البته این امر مانع آن نیست كه مادر درست و صحیح حرف بزند.
۳- از كلماتی استفاده كند كه بیشتر مورد نیاز كودكند.
۴- بیان عبارات سریع نباشد كه انتقالش به ذهن كودك با دشواری هایی همراه است .
۵- عبارات طولانی به كار نبرد .
۶- در حین صحبت اگر كودك دچار خطائی شد با فرمی آن را اصلاح كند .و كودك را تنبیه و تمسخر نكند .
۷- اصلاح تلفظ باید از زمانی شروع شود كه كودك صداهای حروف را از هم تشخیص میدهد .
۸- هرگز كلمه ای را به حساب این كه از آن خوشش می آید غلط تلفظ نكنیم .
۹- در آموزش یك اسم نام اصلی و صحیح را بكار ببریم به عنوان مثال كلمه گوسفند را برای گوسفند به كار ببریم نه كلمه بع بعی را . اما مـــــــادران برای آموزش زبان از چه روشهایی می توانند استفاده كنند : ۱- بازی با حروف و در آوردن صدای آن از طریق بازی و یا بیان داستان .
۲- آموزش شعر، سروده های ساده كه الفاظ را قالبی به كودك منتقل می كند در این امر آثار مفیدی دارند.
۳- در آموزش زبان كودك را باید تشویق كرد و هرگز نباید گذاشت كه احساس عدم لیاقت كند .
۴- خودداری از عیب جوئیهای خشن، تنبیه، تمسخر در صورت اشتباهات تلفظی و دستوری.
۵- ایجاد انگیزه برای صحبت كردن كودك از طریق بی توجهی به شیوه های دیگر تفهیم و تفهم از جمله گریه و فریاد و یا اشاره.
شنبه 24/5/1388 - 19:2
كودك
کودکان و کرم های ضدآفتاب یک آفتاب سوختگی شدید در دوران کودکی ممکن است خطر ابتلاء به سرطان پوست را بعدها در طول زندگی شخص افزایش دهد. مراقبت از کودکان در برابر تابش خورشید و تشعشعات مضر آن برای والدین بسیار مهم است. اینکار همیشه آسان نیست چرا که ورزشها و فعالیت های خارج از منزل کودکان مخوصا در تابستان وقت بسیاری را طلب می کند. حتی هوای ابری نیز مشکل زاست. بر اساس تحقیقات دانشمندان آمریکایی 60 – 80 درصد از تابش های خورشید می تواند از لایه های ابر نیز گذشته و به بدن یک شناگر در عمق یک فوتی ( 30 سانتی متری) آب (در استخر یا دریا) برسد. تشعشعات مضر خورشید می توانند از آب ، برف، شن و ماسه سفید نیز عبور نمایند . اگر چه ما می توانیم تابش خورشید را متوقف کنیم اما چند راه وجود دارد که خطر قرار گرفتن در معرض خورشید را در کودکان کاهش دهیم:· هنگام روز: هر وقت که امکان داشت کودکان را از تابش مستقیم خورشید دور نگاه داریم. بیشتر بین ساعت 10 صبح تا 2 بعدازظهر که تابش خورشید سوزان است. · کلاه: لبه کلاه وقتی که کلاه به طرز صحیحی استفاده شود کودک را از تابش مستقیم خورشید محافظت خواهد کرد. برای پرهیز از آفتاب سوختگی استفاده ازکرمهای ضدآفتاب مهم می باشد مخصوصا بر روی پوست گردن، گوشها و بینی. · لباس: اگر چه تابش های ماورا بنفش خورشید می توانند از لباس های نازک عبور کنند مخصوصا اگر خیس هم باشند پارچه هایی با بافتی ضخیم و سفت از شما در برابر این تابش ها بهتر محافظت می کنندبا متخصص کودک خود در مورد انتخاب کرم ضدآفتاب مناسب با ترکیبات مناسب برای کودک خود و نوع پوست او حتما مشورت کنید مخصوا در مورد کودکان زیر 2 سال خود. بچه های زیر 6 ماه باید ازتابش مستقیم آفتاب دور نگه داشته شوند. پوشاندن سطح بدن کودک با لباس بهترین نوع محافظت از پوست کودک می باشد. البته استفاده ازکرمهای ضد آفتاب را هم نباید فراموش کرد. مالیدن مقدار کمی کرم ضد آفتاب بر روی دست ها وصورت مفید خواهد بود. بیاد داشته باشید که آسیب های ناشی از تابش خورشید در پوست جمع شده باقی می مانند. کودکان هر چه بیشتر در معرض تابش خورشی باشند احتمال بروز مشکلات پوستی هنگام بلوغ و بزرگی بیشتر می شود. تذکر: قبل از استفاده از کرم ضدآفتاب بر روی پوست کودکان حتما آنرا بر روی قسمت کوچکی از پوستشان تست کنید تا وجود یا عدم وجود حساسیت کودکان به آن کرم مشخص شود. مشکلات وخطرات ناشی از تابش مستقیم خورشید متوقف شدنی نیست حتی وقتی که شما بزرگ می شوید این جریان ادامه دارد . بنابراین باید که به نصایح و دستورالعمل های مراقبتی دقیقا گوش کرده و عمل نمایید. بدون در نظر گرفتن سن، به این مساله هم باید توجه کرد که مناطقی از پوست که بخیه خورده اند و یا زخمی از پیش دارند آسیب پذیر تر از بقیه مناطق پوست هستند. مکمل های مورد نیازاز آنجائیکه کرم های ضدآفتاب ساخت ویتامین D در پوست را دچار اختلال می کند بنابراین توصیه می شود که تمام کودکان در شروع دو ماهه اول زندگی خود ویتامین D خوراکی مصرف نمایند تا از بروز راشی تیسم(نرمی استخوان) و عوارض دیگر کمبود ویتامین D جلوگیری به عمل آید. درمورد کودکان حداقل دریافت (IU 200 ، واحد بین المللی) از ویتامین D بطور روزانه ضروری می باشد. حتی کودکانی که از شیر مادر تغذیه می شوند نیز باید این مقدار ویتامین D خوراکی را مصرف نمایند. نگرانی های اخیر که موضوع تحقیقات بیشتری شده افزایش تعداد مبتلایان به راشیتیسم مخصوصا در مناطق شهری می باشد. (راشی تیسم بر اثر کمبود تابش آفتاب به پوست بدن و دریافت ناکافی از ویتامین D ایجاد می شود.) خورشید و تابش های آن منبع مناسبی برای ویتامین D می باشد، اما اندازه گیری میزان تابش خورشید بسیار مشکل است. عواملی مانند تعداد رنگدانه های موجود در پوست کودک، تابش آفتاب به پوست و ... بر میزان ویتامین D که بدن تولید می کند موثر است. مخصوصا کودکانی که با شیر مادر تغذیه می شوند بیشتر در معرض ابتلا به کمبود ویتامین D و راشی تیسم می باشند چرا که شیر مادر حاوی مقدار کمی ویتامین D می باشد در نتیجه کودکان شیرخوار در معرض عوارض کمبود ویتامین D قرار می گیرند. نوع کرم (یا ژل یا لوسیون یا اسپری) ضد آفتاب کودکان باید به شکلی انتخاب شود که استفاده از آن راحت باشد و به داخل چشم و یا دهان آنها وارد نشود. از محصولات مخصوص کودکان حتما استفاده نمایید زیرا اینگونه محصولات ملایم تر و مناسب تر هستند. از محصولاتی که روی آنهابر چسبهای" بدون مواد تحریک کننده"non-irritating یا" بدون عطرمواد خوش بو کننده" fragrance free ویا" ضد حساسیت" (hypoallergenic) نوشته شده استفاده نمایید . کرم های محافظت از پوست در برابر تابش های مضر خورشید (کرم های ضدآفتاب) که برای کودکان بزرگتر تهیه شده اند نیز با رعایت بعضی از احتیاط های معمول برای کودکان کوچک و نوزادان مناسب هستند. مثلا کرم های ضدآفتاب کودکان و بچه های بزرگتر حاوی رنگهای شادی و جذابی می باشند که مخصوصا برای جلب نظر بچه ها و تشویق آنها به استفاده از اینگونه کرم ها طراحی و ساخته شده اند. ممکن است نوزادی که این کرم ضدآفتاب را استفاد می کند مقداری از ترکیبات اضافی را با انگشت به داخل دهان گذاشته و بخورد. البته مقدار کم این مواد خطرناک نیستند اما بهترین راه دورنگاه داشتن این مواد از دسترس کودکان و استفاده نکردن از آنها می باشد.
شنبه 24/5/1388 - 19:1
كودك
نیازهای کودکان هیچكس نمی داند كه آیا محیط و طبع انسان سبب تفاوت در رفتار او نسبت به پسران و دختران می گردد و یا روش تربیت او. اما تحقیقات نشان دادهاند كه والدین می توانند نقش بسیار مهمی را در كمك و حمایت كودكانشان در جهت یافتن روش هایی سالم و مفید برای مقابله و روبه رو شدن با تعصبات مربوط به جنسیت ایفا نمایند. اولین قدم برای دستیابی به این امر مهم آگاهی از نیازهای كودكان می باشد. آنچه دختــــر كوچكتــــان نیاز دارد اعتمــــاد به نفس : سعی كنید همواره كودكتان را تشویق و ترغیب نمایید تا خصوصیاتی را كه شما از او انتظار دارید، در خود پرورش دهد. برای مثال ممكن است به او بگویید : من مطمئنم تو آنقدر شجاع هستی كه بتوانی پلهها را یكی یكی بالا بروی. بگذارید او خود را بشناسد و بداند كه شما كاملا به توانایی هایش اعتماد دارید. به او اعتماد دهید كه با نشاط، سرشار از انرژی و همچنین با لیاقت است. خـــودكفایــــــی : بگذارید فرزندتان احساس نماید كه فردی با لیاقت و قابل است و آنچه را كه قادر است اجرا نماید. برای مثال لیوان آب میوه را در دستانش بگیرد و بنوشد.موهای خود را شانه كند و بدون كمك شما یادیگران خانه ای بسازد. می توانید در مواردی او را راهنمایی كنید. می توانید به او بگویید: برای نگه داشتن قطعات خانه سازی بر روی یكدیگر و ساختن خانه، بهتر است این كار را انجام دهی... و یا به او یادآوری كنید كه برای آن كه قدش به شیر آب برسد می تواند صندلی كوچكی را زیر پاهایش بگذارد، اما بگذارید كه او شخصاً امور خود را انجام دهد. ارتبـــاطات و هماهنگـــــــی خاص:برای او اسباب بازیهای گوناگونی نظیر انواع ماشینهای بازی و اتومبیلهای متفاوت، قطعات خانه سازی، وسایل گل بازی، انواع توپهاو وسایلی كه بتواند براند و یا از آنها بالا برود، تهیه نمایید. آمادگـــــی جسمانــــی : با او بازی كنید و او را به فعالیت وا دارید. همراه با او مسیری را به صورت سینه خیز طی كنید، به دنبال هم بدوید و یا كشتی بگیرید. حتی دختر بچه هایی كه برای اجرای ورزش های سازمان یافته كوچك هستند از انجام دادن كارهایی نظیر بالا رفتن از سطحی شیب دار و سر خوردن از آن، دویدن و پشتك زدن روی سطحی نرم، احساس هیجان و لذت فراوان می نمایند. قـــدرت تصمیــــم گیـــری: فرصتهای گوناگونی را در انجامكاری خاص به دختر كوچكتان پیشنهاد دهید و او را ترغیب نمایید تا خود تصمیم گیری نماید. اگر هنوز فرزندتان نوپاست، بگذارید او لیوان یا بشقابی را كه می خواهد در آن آب یا غذا بخورد، خودش انتخاب كند و یا اگر كودكتان می خواهد با یكی از دوستانش بازی كند، بگذارید او خود از میان دوستانش یك نفر را انتخاب كند. كنجكــــــاوی : فرصتهایی را برای او مهیا كنید تا بتواند در محیط اطراف خود سیاحت و كاوش نماید. زمانی كه فرزندتان هنوز نوزاد یا نوپاست منزلتان را برای او كاملاً ایمن نمایید به طوری كه او بتواند آزادانه بدون آن كه خطری تهدیدش كند در آن حركت كند. او را به كتابخانه، پارك یا باغ وحش ببرید. هم چنین بهتر است به نقاط مختلف كشورسفر كنید و او را با مكانهای جدید آشنا كنید. آنچه پســــر كـــــوچكتان نیـــاز داردمحبت ظاهـــــری : پسر كوچولوی شما بیش از دخترتان نیاز دارد كه او را در آغوش بگیرید. بنابراین اگر او در حال گریه كردن است، این كار شما او را بسیار آرام و ساكت می نماید. زمانی را به بازی كردن با او به ویژه اجرای بازی های آرام و بی سر و صدا اختصاص دهید. همچنان كه پسر كوچكتان بزرگ تر می شود، به او اجازه دهید تا بازهم به آغوشتان پناه آورد. مهــــارتهای كلامـــــی :همواره با كودكان حتی در دوران نوزادی صحبت كنید. صدای ملایم شما سبب می شود او احساس آرامش نماید. هم چنین حرف زدن با كودكتان، سبب پرورش مهارت های كلامی او می شود. تـــوجه و احتــــرام به دیگـــران: برای فرزند خود توضیح دهید كه چگونه اعمال و رفتارش بر دیگران تاثیر میگذارد. تحقیقات نشان می دهند كه هنگامیكه دختر بچه ای رفتار بدی از خود نشان میدهد اغلب به او گفته میشود كه این كار او شخصی را آزرده است. برای مثال ممكن است گفته شود:" الهام تو با این كارت نسرین را آزار داده ای." اما بسیار مشاهده شده كه پسر بچهها تنبیه میشوند زمانیكه آنان به خاطر انجام كار یا رفتار نادرستی تنبیه میشوند. ناراحتی و عصبانیت خود را بر دانستن اثرات رفتار بد خود بر والدین و همبازیهایشان ترجیح میدهند. رفــــع درگیـــــــری ها به صـــورت صلح آمیـــز: پسر كوچكتان را با روش هایی سودمند در جهت رفع كشمكشها و درگیریهایش آشنا كیند. ممكن است او در شرایط ناآرامی قرار گرفته باشد، برای مثال همسن و سالانش به او حمله كرده و یا او را كتك زده و در این حال او نیز مقابله به مثل كرده باشد. برایش شرح دهید كه آزردن و آسیب رساندن به دیگران، كاری نادرست است. بهتر است روشهای دیگری را به او آموزش دهید تا بتواند عصبانیت و ناراحتی خود را از طریق آنها ابراز نماید. بیــــان احســـاســــات : پسر كوچولوی خود را تشویق كنید تا احساساتش را بیان نماید. حتی از او بخواهید گریه خود را بروز دهد. اگركودكتان این پیام رادریافتكندكه احساساتی نظیر ناراحتی، اندوه و ... مجاز نمی باشند قطعاً میآموزد كه چنین احساساتی را حتی در زمان بزرگسالی نیز در خود سركوب نماید.
شنبه 24/5/1388 - 19:1
كودك
همه والدین دوست دارند با فرزندانشان روابط خوشایند و رضایت بخشی داشته باشند، بدین منظور لازم است توانایی های متناسب با سن فرزند خود را بشناسند. بسیاری از سوء تفاهم ها و برخوردها به این دلیل بروز می کنند که والدین توقعی بیش از توانایی فرزندشان دارند، به طور مثال انتظار دارند که یک کودک دو ساله با آنها همکاری کند و یا یک کودک سه ساله ، سریع و دقیق کارها را انجام دهد، در حالی که هیچ یک از آنها نمی توانند چنین باشند.
در این مقاله انتظاراتی که می توانیم از کودکان چهار، پنج و شش ساله داشته باشیم مطرح شده است. در این گروه سنی (به ویژه دو تا چهار سالگی) ، کودکان مقاومت و لجبازی بیشتری نشان می دهند. توصیه می شود که والدین کودکان خود را آماده کنند تا بتوانند به تدریج مسئولیت های جدید و بیشتری را بپذیرند (به تنهایی لباس بپوشند، به تنهایی دست و صورت خود را بشویند، به تنهایی حمام کنند و ...) البته آنها به کمک بزرگترها نیاز دارند ولی می توانند بیشتر کارهای روزانه خود را انجام دهند. بازیگوشی کردن کودک نوعی جلب توجه والدین و تقاضای محبت بیشتر است. زمانی که به کودک اجازه می دهیم مهارت های جدیدی را بیاموزد و به شیوه زندگی تازه ای قدم بگذارد، با مشکلات تازه ای نیز رو به رو خواهیم شد زیرا کسب مهارت های جدید با دشواری های مخصوص به خود همراه است. در این گروه سنی، کودکان نمی توانند سرعت عمل داشته باشند. زمان بندی و تنظیم یک برنامه روزانه فشرده برای آنان مفهومی نخواهد داشت. بازیگوشی کودکان راهی غیر مستقیم است برای جلب توجه والدین، یاری خواستن از آنان و تقاضای محبت بیشتر. اگر فرزند شما تقاضای کمک می کند ، بهتر است به جای این که او را وادار کنید که کارش را انجام دهد به او کمک کنید ؛ اما مراقب باشید! آیا او به کمک شما نیاز دارد؟ به طور مثال اگر فرزند چهار تا شش ساله شما برای بستن بند کفش خود از شما کمک می خواهد به او کمک کنید ؛ اما اگر روی صندلی نشسته و از شما می خواهد که کفش او را برایش ببرید تا بپوشد ، تسلیم نشوید، حتی اگر وضعیت را بدتر کند. زیرا در مدت کوتاهی او به کودکی تنبل و وابسته به شما تبدیل خواهد شد. راه حل دیگری که برای حل مسئله بازیگوشی کودکان مطرح می شود این است که وقت بیشتری در اختیارشان بگذارید تا کارهای روزانه را به موقع انجام دهند. اگر لازم است می توانید یک جدول مصور تهیه کنید. تصاویری از کارهایی که از صبح تا شب باید انجام دهد تهیه کنید. مثل لباس پوشیدن، غذا خوردن، مسواک زدن، کتاب خواندن و ... و روی یک پوستر بزرگ بچسبانید. می توانید از فرزند خود عکس بگیرید و آنها را در جدول مصور بچسبانید. در یک طرف جدول عکس ماه و ستاره بچسبانید که شب را نشان بدهد و در طرف دیگر عکس خورشید را بچسبانید تا نشان دهنده ی صبح و کارهای مخصوص به آن باشد. روزهای اول که کودک به جدول نگاه می کند ممکن است کمی گیج شود اما به تدریج با مسئولیت های خود آشنا خواهد شد. می توانید شب قبل لباس های او را مرتب کنید. در این مرحله باز هم بر تحسین کردن و جایزه دادن تأکید می کنیم. بداخلاقی و ترشرویی والدین تأثیر خوبی نخواهد گذاشت. مهمترین نکته ای که والدین باید به آن توجه کنند این است که انجام کارهای روزانه و مسئولیت های جزئی، بخش اصلی زندگی یک کودک چهار تا شش ساله را تشکیل نمی دهند بلکه بازی کردن، جالب توجه ترین بخش زندگی او به شمار می رود. او از بازی کردن با کودکان دیگر، و با کسانی که به چیزهایی نیاز دارند که او نیاز دارد، و چیزهایی را دوست می دارند که او دوست دارد لذت می برد. بازی کردن با کودکان دیگر در این سن بسیار با اهمیت است. همیشه به خاطر داشته باشید که کودک به خودی خود از احساسات همسن و سال های خود اطلاعی ندارد، نیاز به همکاری و همدردی و کمک به آنان را درک نمی کند ؛ او باید این نوع مهارت ها را از بزرگترها بیاموزد. مهارت هایی که به او کمک می کند تا به یک موجود اجتماعی تبدیل شود. در این بخش هم تشویق و تحسین کودک راه مناسبی برای آموزش مهارت هاست. کودک نیاز به راهنمایی های شما و تمرین بیشتر دارد. همکاری کردن با دیگران، رعایت نوبت در بازی ها و رفتار عادلانه داشتن و حفظ آرامش ، مهارت هایی هستند که باید یاد گرفت و تنها یک اشاره کوچک شما کافیست ؛ ولی باید صبر کنید و تمرین داشته باشید تا به نتایج مطلوب برسید. تا سن پنج سالگی، کودکان می توانند مهارت های پایه را برای بازی های کودکانه یاد بگیرند، به ویژه آنان که از سال های قبل با بچه های هم سن و سال خود بازی می کردند . در هر صورت همه ی آموزش ها نیاز به فرصت کافی دارند. گفتار پایانیاغلب والدین امروزی، احساسات خود را مانند اضطراب داشتن، نگران بودن، عجله داشتن و ... در رفتار با کودکان خود منعکس می سازند. بیشتر والدین توقع دارند که فرزندانشان پیش از آنکه آمادگی کافی را کسب نمایند فرد مسئولی باشند. از فرزندانشان می خواهند که خوش اخلاق و مؤدب باشند، با بچه های دیگر مشغول بازی شوند، همکاری داشته باشند، مفید باشند، سریع راه بروند، سریع صحبت کنند و ... و بالاخره به سرعت رشد کنند و بزرگ شوند. در حالی که کسب همه مهارت های فوق نیاز به فرصت کافی دارند. دانشمندان معتقدند که بزرگ شدن فرآیندی آرام تر و پربارتر از آن چیزی است که واقعاً هست. بهتر است که فشارها را از روی فرزندانمان برداریم و به آنها فرصت کافی بدهیم تا بتوانند به آرامی و با کاردانی در مراحل رشد خود قدم بردارند. شنبه 24/5/1388 - 19:0
كودك
هفت روش برای رفتار مفید با کودکانفرزندان ما مهم ترین ارثیه در جهان هستند و عشق ما نسبت به کودکانمان با اهمیت ترین ارثیه ما برای آن ها محسوب می شود. این هفت روش به فرزندان ما کمک می کند تا زندگی آینده خود را محکم تر بنا کنند. 1- زمانی را با کودکان خود بگذرانید.زمان بهترین هدیه ای است که می توانیم به کودکان خود تقدیم کنیم. این با هم بودن باعث می شود احساسات، فعالیت ها و اعتقادات را با یکدیگر مبادله کنیم. با این کار فرزندانمان ارتباط برقرار کردن و گفت و گو کردن با دیگران را می آموزند و به طور حتم از لحاظ ارتباطات اجتماعی پیشرفت می کنند. به کودکان خود کمک کنید تا روش های جدیدی خلق کرده و آنها را در کنار خانواده خود تجربه کنند و لذت ببرند. 2- الگویی برای فرزندان خود باشید. رفتار ما بیش از گفتارمان فرزندان را تحت تاثیر قرار می دهد. ما قهرمان دنیای آنها هستیم. 3- به حرف های فرزندان خود گوش دهید.پیغام های کودکان هدیه های با ارزشی هستند. زمانی که مشتاقانه به حرف های آنها گوش می دهیم اعتماد به نفس کوکان خود را تقویت می کنیم. هنگامی که با کودکان خود هستید هم سطح آنها باشید و با تمام وجود به آنها گوش دهید. احساسات و حالات زیبای آنها از طریق چشم هایشان بیان می شود اگر ما به حرف های آنها دقت کنیم کودکانمان نیز به سخنان ما عمیقاً و با تمام وجود، گوش می دهند. 4- شیوه تربیتی مناسبی برای کودکان خود در نظر بگیرید.فرزندان ما باید بیاموزند که در مقابل کارها و انتخاب هایشان پاسخگو باشند. آنها باید بدانند که با کارهای آزاردهنده آنها مخالفت می شود اما والدین همیشه به آنها عشق می ورزند. 5- کودکان خود را تشویق کنید.کلمه های امیدبخش و تشویق آمیز، اعتماد به نفس را به کودکان هدیه می دهد. موفقیت ها و استعدادهای کودکان خود را به زبان بیاورید. زمانی که فرزندانتان کار مهمی انجام می دهند حتماً به آنها بگویید که موفق بوده اند. کودکان ما احتیاج دارند، بدانند که امیدها و آرزوهای آنها رادرک می کنیم و به طور حتم حامی آنها هستیم. فرزندانتان را تشویق کنید تا از لحاظ روحی و معنوی رشد کنند تا زندگی متعادلی داشته باشند. 6- تجربه های خود را با کودکانتان تقسیم کنید.هر کدام از ما داستان های ارزشمندی برای گفتن داریم. این داستان ها مشخص می کنند که عکس العمل ما در مقابل این حوادث، زندگی کنونی ما را به وجود آورده است. با تجارب خود می توانیم کودکان مان را راهنمایی کنیم. شاید روی فرزندان شما نیز با بعضی از شرایطی که برای شما پیش آمده، روبه رو شوند و به طور حتم از تجارب شما بهره می گیرند و از اشتباهات دوری می کنند. فرزندان ما در زندگی احتیاج به الگویی دارند تا آن را سرمشق خود قرار دهند. ارزش های وجودی را به طور عملی به فرزندان خود آموزش دهید. اشتباه های خود را قبول کرده و عذرخواهی کنید. 7- به فرزندان خود بی قید و شرط عشق بورزید.عشق هدیه بی چون و چراست. به کوکان خود نشان دهید که آنها را در هر شرایطی دوست دارید و حمایتشان می کنید. در این صورت آنها هنگام سختی ها و مشکلات با آرامش و احساس امنیت به شما پناه می آورند. فرزندان شما برای تصمیم گیری و تجربه موارد جدید نیاز دارند که آزاد باشند. آنها باید بیاموزند که در زندگی مسوولتی پذیر و مقاوم باشند. آنها اجازه دارند شکست بخورند و یا پیروز شوند بدون این که قضاوتی در مورد آنها صورت گیرد. اگر همه نیازها، امیدها و انتظارات فرزندان خود را در یک کلمه خلاصه کنیم، آن کلمه
شنبه 24/5/1388 - 18:59
كودك
خیال پردازی در كودكان كودكان در سنین قبل از دبستان علاقه بسیار زیادی به بازی ها و موضوعات تخیلی دارند. زندگی یك كودك در سن قبل از مدرسه، از محدودیت های بسیار تشكیل شده، او بر اساس نظر والدین خود زندگی می كند. در واقع كودك به بازیهای خیالی علاقه دارد ، زیرا می تواند آن طور كه می خواهد باشد و زندگی كند؛ خارج از قید و بندها و محدودیت هایی كه والدین برای او تعیین كرده اند. هیچ كودك سه ساله ای اجازه ندارد كه به تنهایی از خانه خارج شود، به تنهایی غذای دلخواه خود را بخورد و حتی لباسی را كه دوست دارد بخرد. در این سن، كودك كاملاً به والدین خود وابسته است، البته می تواند اظهار نظر كند اما تصمیم گیری اصلی و قطعی با والدین است. كودكان هنگامی كه با مكان های تازه یا تجربه های جدید رو به رو می شوند از شیوه ای متفاوت استفاده می كنند، آنها قوه تخیّل خود را به كار می برند. زمانی كه به یك كودك چهار ساله اجازه می دهیم تا به تنهایی به مدرسه برود و برگردد او احساس می كند كه یك فرمانده است و سوار بر اسب از یك قلعه به قلعه دیگر در حركت است. زندگی یك كودك چهار ساله خیلی معمولی و خسته كننده به نظر می رسد . اما اگر تصور كند كه یك مأمور آتش نشانی است، حس می كند مثل یك قهرمان زندگی می كند. چــــرا خیال پـــــردازی بـــرای كـــودكان بااهمیت است؟خیالپردازی در دوره كودكی اهمیت زیادی دارد . زیرا یك كودك علاوه بر این كه می تواند زندگی خود را تغییر دهد و شرایط تازه ای را برای خود خلق كند، از شرایط تازه ای كه ایجاد كرده می تواند دانستنی های جدیدی نیز بیاموزد. به طور مثال وقتی كه یك كودك چهار ساله كلاه آشپزی بر سرش می گذارد، پیشبند آشپزی می بندد و تصور می كند كه آشپزاست، احساس استقلال و مسئولیت پذیری سبب می شود كه به اطراف خود توجه بیشتری داشته باشد، همراه با پدر و مادر خود آشپزی كند. موادی را كه استفاده می كند به خاطر می سپارد و از این كه هر بار بر دانسته های خود می افزاید، خوشحال است. بزرگسالان از دنیای پیرامون خود اطلاعات زیادی به دست می آورند و برای فراگیری بیشتر ، تجربیات خود را نیز مورد استفاده قرار می دهند؛ اما كودكان از استعدادی برخوردارند كه لازم است توسط والدین پرورش یابد. آنها با به كارگیری قوه تخیّل خود نه تنها دانستنی های تازه ای از دنیای اطراف خود به دست می آورند بلكه می توانند آن طور كه دوست دارند باشند و زندگی كنند. تقــــــــویت تخیـــــل :۱- در منزل جایی را برای تغییر لباس اختصاص دهید.(جاییكه در آن لباس های قدیمی، وسایل شخصی "مانند كلاه، كتابهای جیبی، هدیه های قدیمی و ..." را نگهداری كنید.)۲- مدادهای شمعــــی، وسایل آبـــرنگ، كاغذ نقاشــــی و چسب را در دستــــرس كـــودكان قرار دهید.۳- داستانی را برای كودك خود تعریف كنید. لباس یكی از شخصیت های داستان را بپوشید و با كودك خود، براساس داستان، بازی كنید. اگر داستان را كودك شما تعریف كند بهتر است. می توانید موضوع آن را با مراسم عروسی، جشن تولد یا اتفاق های دیگری كه در زندگی خود با آنها سرو كار دارید مرتبط سازید.۴- تعدادی ملحفه یا پتو در دسترس كودك قرار دهید تا بتواند خانه درست كند و یا بازی های خیالی دیگری را طراحی كند.۵- كودك خود را تشویق كنید كه با اسباب بازیهای سازنده و ابتكاری بازی كند. مانند اسباب بازیهایی كه با كمك قطعه های مختلف میتوان ماشین، خانه، هواپیما و... ساخت.۶- قصه های موزون و آهنگین را برای فرزندتان بخوانید و به نوبت اشعار آن را تكرار كنید.۷- در حد امكان زمان بیشتری را با كودك خود در طبیعت سپری كنید. محل هایی كه برای ساختن آنها انسان دخالتی نداشته است، برای رشد قوه تخیّل كودك بهتراست.۸- زمانی كه فرزندتان، شما را به دنیای خیالی خود دعوت می كند، دعوت او را بپذیرید، با او سوار قایق شوید، سوار بر سفینه فضایی در فضا پرواز كنید و در همه ی موارد رهبری بازی را برعهده فرزندتان بگذارید.۹- در بین اسباب بازی های كودك تعدادی گوش ماهی، سنگ های مختلف، چسب، تخته ، بند، سكه ، طناب و سایر وسایلی كه می تواند مورد استفاده او قرار بگیرد، قرار دهید.۱۰- هنگامی كه با خیالپردازی های فرزندتان روبرو می شوید، او را سرزنش نكنید. به او اجازه دهید تا آنچه در ذهن خود دارد بیان كند.
شنبه 24/5/1388 - 18:58
كودك
دوستـی در کودکان همه والدین امیدوارند كه فرزندانشان به یكدیگر عشق ورزیده و احترام بگذارند، یا حداقل از آنها انتظار دارند كه همبازی خوبی برای یكدیگر باشند و رفاقت و سازگاری داشته باشند. با وجود این، سروصداها و برخوردهای بین فرزندان تنشهای زیادی در خانه ایجاد می كند و پدرو مادر را درمانده می سازد. اما چه كنیم تا فرزندانمان یكدیگر را دوست بدارند، همان قدر كه ما دوستشان داریم ؟ و چگونه می توان كمی صلح و آرامش به فضای خانه هدیه كرد ؟ نكات مهمی درباره روابط بین خواهرها و برادرها وجود دارد، ازجمله : ۱- هریك از فرزندان به طور طبیعی به خواهر یا برادر خود عشق می ورزند. آنها می خواهند كه دوست بدارند و دوست داشته شوند.۲- همه فرزندان نیازمند توجه و آغوش گرم والدین خود هستند. توجه مستقیم و اندیشیدن به نیازها و خواسته های آنان و در دسترس بودن والدین از مهمترین نیازهای كودكان به شمارمی آیند. ۳- زمانیكه والدین به نیازهای مهم كودكان توجه نكنند، آنها به آسیب دیدگی روحی دچار می شوند كه به صورت ناامیدی و بی اعتنایی بروز می كند. ۴- در بیشتر موارد، فرزندان، احساسات خود را پنهان می كنند ؛ زیرا كسی در اطراف و نزدیكی آنان وجود ندارد تا شنونده گفته های آنان باشد و از احساسات نهفته آنها با خبر شود. ۵- زمانی كه والدین به فرزند دیگر توجه می كنند یا اینكه با دوست خود به گفتگو مشغولند، احساسات كودك آسیب دیده تحریك می شود. او بیش از پیش نسبت به توجه والدین احساس نیاز می كند، نیازی فوری و اضطراری كه باید به آن پاسخ داد. ۶- كودكی كه نسبت به توجه والدین خود احساس نیاز می كند، به طور طبیعی ولی در شرایطی دور از انتظار والدین احساس درونی و نهفته خود را آشكار می سازد. احساساتی كه به شكل گریه كردن ، خندیدن ، بدخلقی ، عرق كردن ، لرزیدن ، دعوا كردن بروز می كند و به منظور جلب توجه و رضایت پدرومادر آشكار می شود. این رفتارها ادامه می یابد تا عملكرد والدین متوقف شود و توجه آنها به سوی فرزندشان معطوف گردد. ۷- شنیدن حرفهای فرزندان بدون قضاوت كردن راه مناسبی است كه به فرزندان كمك می كند تا بتوانند فشار روانی موجود را بر طرف سازند. ۸- پس از یك گریه طولانی ، كودك می داند كه جایگاه مطمئنی برای عشق ورزیدن درانتظار اوست وهمه اطرافیان از اضطراب و نگرانی حاصل از فشار روانی ای كه او را آزار می دهد، باخبر شده اند. ۹- مداخله كردن در درگیریهای كودكان ممكن است آسیب دیدگی را بیشتر كند. در این هنگام به فرصت كافی نیاز داریم تا گفته های آنان را بشنویم و درفرصتی مناسب احساسات خود را بیان كنیم . توجه به این مطالب به والدین كمك می كند تا هنگام در گیری فرزندان برخورد مناسبی داشته باشند. بیشتر كودكان نسبت به فرزند دیگر احساس حسادت و خشم دارند. اما هرگز احساسات كودك به این دو محدود نمی شود، اگر چه از نظر پدر ومادر، شاخص ترین احساسات كودك به حساب می آیند. فرزندان ما زمان زیادی را برای بازی كردن و همكاری با یكدیگر صرف می كنند، در حالی كه درهمین زمان كه آنها رفتاری دوستانه با یكدیگر دارند، ما مشغول شستن ، پختن ، نظافت كردن و پرداختن به كارهای روزانه هستیم. بهتــــــــرین توصیه ها هنگام درگیــــری خواهـــران و بـــــرادران :اگر برای هر یك از فرزندان زمانی مناسب صرف كنیم و شنونده اظهارات و احساسات آنها باشیم ، احساس آنها درباره توجه ما به آنها بدون خدشه می ماند و مطمئن هستند كه برای والدین خود اهمیت دارند. با دقت وهوشیاری مداخله كنید یا حداقل پس از 5 دقیقه ی اول درصحنه حاضر شوید. حضور به موقع شما درصحنه درگیری ، كمك می كند تا بتوانید به مسئله پی ببرید و مانع عصبانیت فرزندان و صدمه زدن یا اهانت كردن آنها به هم بشوید. پیش از شروع و ادامه یافتن درگیری ، راحت تر می توان اضطراب و ناراحتی موجود را برطرف ساخت. اگر نتوانستید به موقع حاضر شوید از فرزندانتان عذرخواهی كنید : " متأسفم از این كه نتوانستم به موقع حاضر شوم و از بروز حوادث ناراحت كننده جلوگیری كنم . به من بگویید چه اتفاقی افتاده است ؟" فرزندان ما پس از درگیری می توانند به راحتی رفتاری دوستانه با یكدیگر داشته باشند، البته درصورتیكه مورد سرزنش قرا رنگیرند. اگر والدین بتوانند درخانواده به طور منصفانه رفتار كنند و مسئولیتها را برعهده بگیرند، فرزندان میتوانند احساسات درونی خود را بهتر ابراز كنند و از آسیب دیدگی های روحی در امان بمانند. به آرامی و نرمی با آنها گفت و گو كنید. به نوبت از هر یك از آنها بپرسید كه چه اتفاقی افتاده و به سخنان هردو با دقت گوش دهید. بیان كردن احساسات درونی مهمترین بخش درگیری است. به آنها فرصت كافی بدهید؛ زیرا برقراری پیوند دوباره نیاز به زمان كافی دارد. در برخی موارد، یكی از كودكان به دیگری ضربه وارد كرده و فرار میكند. در اینگونه موارد، واكنشهای خود را تغییر دهید؛ بطور مثال بار اول وقت بیشتری با كودك آسیب دیده یا مجروح صرف كنید و سپس به سوی فرد دیگر بروید. بار دوم فقط به كودك آسیب دیده توجه كنید. هر دو كودك به كمك شما نیازمندند. كودكی كه ضربه را وارد كرده احساس پشیمانی میكند، او فرد بی مسئولیتی نیست بلكه نتوانسته احساس خود را بیان كند و كنترل خود را ازدست داده است. اغلب كودكان یكدیگر را دوست دارند و به طور طبیعی به سوی هم كشیده می شوند. اگر والدین به موضوع هایی كه دوستی فرزندانشان را پایدار و مستحكم تر می كند توجه داشته باشند، روابط دوستانه بین فرزندان تداوم خواهد یافت. بچه ها همیشه به دنبال بهانه می گردند تا بتوانند احساسات درونی خود را بیرون بریزند، به طور مثال هنگامیكه بستنی می خورند اگر فرزند دیگر یك قاشق بیشتر بستنی بخورد، درگیری شروع می شود و از این طریق احساس حسادت، نیاز، درماندگی و عدم پذیرش از سوی آنها ابراز می گردد. زمانی كه والدین گریه ، بدخلقی و خشم فرزند خود را تحمل كنند و با حوصله به حرف های او گوش كنند، به اشتباه خود پی می برد. " گوش دادن به سخنان كودكان آسیب دیدگی روحی آنها را ترمیم می كند و روابط موجود را محكمتر می سازد. "
شنبه 24/5/1388 - 18:57
كودك
چگونه به حرفهای کودکمان گوش کنیم؟مراحل زیر به شما کمک خواهند کرد تا از نظر کمی و کیفی به یک ارتباط مناسب با کودکتان دست یابید:- به طور مرتب با آنها گفتگو کنید. هر روز وقتی را به این کار اختصاص دهید. حتی اگر این وقت فقط پنج دقیقه هنگام خوابیدن کودک باشد. مدت زمان صحبت کردن می تواند متغیر باشد اما جای آن باید در برنامه روزانه شما مشخص باشد.- برای صحبت کردن قرار بگذارید. وقتی کودک با شما می خواهد صحبت کند یا به طور غیر شفاهی اشاره می کند که چیزی او را آزار می دهد،در اسرع وقت به طور خصوصی با او خلوت کرده و یا برای صحبت کردن با او قرار بگذارید. بخصوص برای کودکان خردسال،بهترین وقت همان موقع است. اگر مجبورید وقت گفتگو را به تأخیر بیاندازید وقت خاصی را مشخص کنید: «الان وقت مناسبی نیست،ولی امشب درست بعد از جمع کردن ضرفهای شام می تونیم توی اتاقت صحبت کنیم»بعد از تعیین قرار بد قولی نکنید.- تمام توجهتان را به او جلب کنید. به بقیه افراد خانواده بگویید که مزاحم شما نشوند. به یک جای خلوت و ساکت بروید و طوری عمل کنید که انگار تا ابد می خواهید گوش کنید. همان قدر که برای دوستان خود که برای مشورت نزد شما آمده اند وقت میگذارید،برای کودکان خود نیز وقت بگذارید.- سر صحبت را باز کنید. گاهی شروع صحبت برای کودکان مشکل است. پس سر صحبت را با جملاتی نظیر «خوب چی شد» یا «بگو از چی ناراحتی» باز کنید. ولی هر چه این جملات اختصاصی تر باشند مؤثرترند. برای مثال ممکن است بگویید: «وقتی امروز از مدرسه اومدی خانه خیلی ناراحت به نطر می اومدی. می خوای راجع به اون با من حرف بزنی. اگر کودک نشان داد چیزی در مدرسه اتفاق افتاده اما او حالا نمی خواهد راجع به آن صحبت کند به او القاء کنید که:آزاد است و می تواند در فرصت دیگری این کار را انجام دهد.- به کودک اجازه صحبت کردن بدهید. وقتی صحبت را آغاز کردید از مهارت های خود استفاده کنید تا مکالمه را زنده نگه دارید. افراد بالغ معمولا تمایل دارند راه حل هایی پیشنهاد دهند و حتی برای کودکان نطق کنند. در برابر این وسوسه ها مقاومت کنید. از پرسش ها برای افزایش اعتماد کودک و به حرف کشیدن او استفاده کنید«بعدش چی شد؟»،«اون چی گفت؟»از جملاتی استفاده کنید که همدری شما را می رساند:«شرط می بندم که خیلی ناراحتت کرد.»،«اگر کسی با من این کار رو کرده بود،خیلی عصبانی می شدم»یا حتی با کلمات کوتاهی نظیر «چه بد!» یا «عجب!» می توان مکالمه را ادامه داد. سعی کنید حرفهای کودک را به خودش برگردانید تا شما را با بخش بیشتری از احساساتش شریک کند. این روش را چندین سال پیش «دکتر کارل راجرز»برای روانشناسانی که با فراد بالغ کار می کردند طراحی کرده است. بعد ها این روش برای کوکان نیز مورد استفاده قرار گرفت. چگونه با کودک خود صحبت کنیم؟آیا به نظر می آید کودکان شما درخواست هایتان را نمی شنوند؟اگر این طور است،به خاطر ضعف شنوایی آنها نیست،بلکه نشانه بی توجهی آنها به حرفهای شما است. آنها تا هنگامی که صدایتان به حدی بلند شود که احساس کنند خیلی جدی هستید به این کار ادامه می دهند. رفع این مشکل دو جزء ضروری را می طلبد:والدین باید چیزی را بگویند که هدفی از آن دارند و سپس آن مطالب را جدی بگیرند. پس کلمات خود را با دقت انتخاب کنید،سپس آنها را با صداقت و محکم به کودکان انتقال دهید. کودک شما به زودی یاد خواهد گرفت که در اولین لحظه ای که شروع به صحبت می کنید،به شما گوش فرا دهند. برای نیل به این منظور به نکات زیر توجه کنید: ۱- مجبورش کنید به چشمهایتان نگاه کند.از آنجایی که حواس کودکان به آسانی پرت می شود،اطمینان حاصل کنید که هنگام صحبت کردن،به شما نگاه می کنند. شاید این مهمترین عامل در پیروی کودک از دستورات یا گوش دادن به شما باشد.نشان دهید که منظور شما از تلاقی نگاه چیست. این روش را از طریق یک بازی به کودک بیاموزید:چند متر دورتر از هم بنشینید و به چشمهای هم نگاه کنید،هر کس زودتر به اطراف نگاه کند بازنده است. اگر کودکتان از نگاه کردن به چشمان شما می ترسد یا احساس ناراحتی نمی کند،به او بیاموزید تا به دهان یا تمام صورت شما نگاه کند. گاهی برای جلب توجه یک کودک لازم است تماس جسمی با او داشته باشید. به آرامی دستتان را روی شانه اش بگذارید و یا در صورت لزوم،دوتا دستتان را روی شانه هایش قرار دهید و با ملایمت صورتش را به طرف خود نگاه دارید. فقط گاهی از این روش استفاده کنید و بکوشید به استفاده از آن عادت نکنید. برای کودکان بزرگتر هر چیزی بیش از،یک اشاره کوچک، با دست بر شانه اش،ممکن است به جای جلب توجه،به یک رویارویی بدون ثمر بیانجامد. وقتی کودک هنگام صحبت به شما نگاه می کند،برای این کار او را تشویق کنید و بگذارید بداند که از او راضی هستید. بعدها در صورتیکه علاوه بر نگاه کردن به شما،از دستورات نیز پیروی کرد،او را تحسین کنید. ۲- آرام ولی محکم صحبت کنید.اگر معمولا هنگامی که کاری از کودکتان می خواهید صدایتان را بلند می کنید،کودک می آموزد تا هنگامی که صدایتان را به حداکثر نرسانده اید،به شما بی توجهی کند. اگر متوجه شدید صدایتان لحظه به لحظه بلندتر می شود،صبر کنید.یک نفس عمیق بکشید،به چشمهای کودک خیره شوید،با آهستگی و بسیار شمرده سخن بگویید. بگویید،«علی،(با یک مکث بین هر کلمه در حالی که به هم نگاه می کنید)،من . . . ازت . . . می خوام . . . لباسهات رو . . . همین حالا . . . جمع کنی . . . و توی . . . کمد . . . بگذاری. ۳- از جملات پرسشی اجتناب کنید.وقتی به کودکتان می گویید«چطوره لباسهات رو جمع کنی؟»اگر پاسخ دهد،«حالا نه!»متعجب نشوید. اگر بگویید،«می آیی حالا طرف ها رو تمیز کنیم؟»این فرصت را به او داده اید تا بگوید،«نه نمی آم.»اگر در مورد چیزی که می خواهید کودکتان انجام دهد سؤالی در ذهن ندارید،از جملات قاطع استفاده کنید تا دقیقا بداند چکار باید بکند و به علاوه آن را چه موقع،کجا و چگونه انجام دهد. ۴- با جملات ساده صحبت کنید.از کلماتی که کوکتان آنها را نمی فهمد استفاده نکنید. ساده و روشن حرف بزنید. پرچانگی نکنید. دستورات و توضیحات طولانی ممکن است باعث فراموش شدن بخش های اصلی صحبتتان شود. نوجوانان برای به یادآوردن سرنخ های اطلاعات شفاهی،توانایی محدودی دارند. گفتگوهای کوتاه و ساده،همراه با یک عکس العمل طبیعی بهتر از یک سخنرانی طولانی،درک و به خاطر سپرده می شود. به جای ادامه گفتگو در مورد مسئولیت،ارزش پول و اصول اخلاق،وضعیت را برای کودک روشن کنید:«یا همین حالا از دوچرخه سواری دست می کشی،یا یک هفته حق سوار شدن نداری.» ۵- احساستان را به کودک بگویید. بدون آنکه به طور مستقیم از کودک انتقاد کنید،به او بگویید که در مورد اعمال و رفتارش چه احساسی دارید. برای مثال،«برای اینکه خودت توالت را تمیز نمی کنی،واقعا ناراحتم.» یا،«وقتی به موقع خونه نمی آی واقعا نگران می شم». اگر از جملاتی استفاده کنید که به جای کودک به خودتان اشاره کند،می توانید از انتقاد،سرزنش یا حمله کردن به کودک بپرهیزید،هم چنان احساسات را به طور مؤثری بیان کنید
شنبه 24/5/1388 - 18:57
كودك
برای کودک وقت بیشتری بگذارید تربیت کودک بدون صرف وقت ممکن نیست. تحقیقات نشان داده است کودکانی که در کنار خانواده وعده های غذایی را میل می کنند کمتر مبتلا به افسردگی، بدرفتاری و رفتارهای نامناسب جنسی خواهند شد. این کودکان توان مغزی بالاتری دارند و در انجام تکالیف مدرسه موفق ترند. مراقبت کردن از کودک به اندازه صرف وقت برای تربیت او اهمیت دارد. برای مراقبت بهتر از کودکان مجبوریم محدودیت هایی را در نظر بگیریم. بیشتر والدین گمان می کنند گفتن کلمه ی «نه» برای ایجاد محدودیت به رابطه ی نزدیک آنها با کودکان صدمه می زند. در حالی که تنها با ایجاد محدودیت هاست که می توان به رشد شخصیت کودک کمک کرد و او را از بسیاری خطرها حفظ نمود. اهمیت محدودیت ها گاهی ما به عنوان افرادی بالغ سعی می کنیم در شرایط خطر قرار نگیریم زیرا مطمئن نیستیم که در آن شرایط بتوانیم از خودمان دفاع کنیم. پس چطور می توانیم کودکان را به صحنه های خطر بفرستیم با این توجیه که نشان دهیم به آنها اعتماد داریم. با کودکان صادق باشید. وقتی برای وارد شدن به محیطی پرخطر به شما می گویند: «آیا به من اعتماد نداری؟» صادقانه بگویید: « من حتی زمانی که خودم هم سن تو بودم به خودم اعتماد نداشتم که بتوانم در چنین محیط پرخطری قدم بگذارم. ورود به بعضی از مکانها که در سنین بالا مشکلی ایجاد نمی کند در سنین پایین می تواند خطرناک باشد. وظیفه من به عنوان والد تو این است که تو را از موقعیت های خطرناک حفظ کنم.» این جواب، کودک را عصبانی می کند ولی پیام مهم تر دارد: « شما به اندازه ی کافی از او مراقبت می کنید و تلاش می کنید در خط مستقیم حرکت کند. برای شما راحت تر خواهد بود که آنها را به حال خود رها کنید ولی این سختی را به جان می خرید تا از آنها محافظت کنید.» کودکان با علم به این مسائل ، شما را امتحان می کنند. تصور این که ایجاد محدودیت باعث می شود کودکان ما را دوست نداشته باشند در ما نسبت به ایجاد محدودیت ها ایجاد شک می کند. شاید علت این شک در گذشته ی زندگی ما باشد. همه ی ما در درون خود حامل والدینی خوب یا بد هستیم. والدین درونی بر احساسات ما تاثیر می گذارند. آنها قدرت فوق العاده ای دارند. اگر در دوران کودکی مادری داشتید که صبح زود برمی خاست و برای شما صبحانه ای گرم آماده می کرد در این زمان ترغیب می شوید آنگونه عمل کنید. والدین درونی ما باعث می شوند نسبت به کودکان بخشنده باشیم، سخت گیری نکنیم یا برعکس جدی باشیم و خشن برخورد کنیم. آنها ما را نسبت به محدودیت های منطقی نابینا می کنند. اگر پدر و مادرتان در کودکی به شما محبت نکرده اند ممکن است واکنش شما معکوس باشد و نسبت به فرزندان خود بیش از حد محبت نشان دهید. خیلی مهم است که بدانیم در هر زمان به عنوان والدین پنهانی خود با فرزندانمان گفتگو می کنیم یا به عنوان والدی که خود انتخاب کرده ایم. چه وقت مشغول ترمیم محرومیت های دوران کودکی خودمان هستیم و چه وقت با بخش بالغ شخصیتمان با آنها گفتگو می کنیم. خوشبختانه والدین پنهان را می توان تغییر داد و اثرات آنها را کم کرد. فقط کافی است آنها را بشناسیم و تحت کنترل درآوریم. شناخت والدین پنهانی زمانی را صرف شناخت والدین درونی خود کنید. سپس یک والد بهتر باشید. خاطرات خوب گذشته را به یاد آورید. خاطراتی که احساس خوبی را برای شما بوجود آورد. اگر تمام وقت والدین بدی را به خاطر می آورید نگران نشوید. این طور تصور کنید که آنها در مرحله ای از زندگی شما بوده اند تا شما امروز بتوانید والد بهتری باشید. حال که ایجاد محدودیت را پذیرفته اید سعی کنید قوانینی را در خانه بنا کنید. در اجرای آنها مداومت داشته باشید. قوانین وقتی تاثیرگذارند که نتیجه ی عدم اجرای آنها از ابتدا مشخص باشد. برای عدم اجرای قوانین باید تنبیه هایی را در نظر بگیرید. شاید یک نوع تنبیه برای تمام سنین مناسب نباشد. مثلاً اگر به نوجوانی بگویید به عنوان تنبیه از اتاقش خارج نشود، او حتی از بودن در اتاق لذت می برد. این تنبیه فقط مخصوص کودکان زیر 7 سال است. گاهی لازم است کاری را که بطور معمول وظیفه ی کودک نبوده به او بسپارید. مثلاً جارو کردن اتاق یا شستن ظرف می تواند نوعی تنبیه باشد. از ایجاد محدودیت های شدید بپرهیزید. وقتی کودک را از تلویزیون، کامپیوتر، تلفن، ضبط و سایر وسایل تفریحی محروم کنید، دیگر حربه ای در دست نخواهید داشت. در هر مرحله فقط یک رفتار را تغییر دهیدبرای تغییر رفتار کودکان نیازمند طرح برنامه هستید. این برنامه دو بخش دارد: - چگونگی صحبت با کودک - مشخص کردن اهداف تغیر رفتار برای تغییر رفتار در کودکان لازم است به گونه ای با آنها صحبت کنید که احساس شرمندگی نکنند. اگر کودک تصور کند شما به همکاری او نیاز دارید بهتر همراهی خواهد کرد تا وقتی که به او دستور بدهید. «لازم است با تو صحبت کنم. 5 دقیقه وقت داری؟ من مدتهاست که به شلوغی خانه فکر می کنم. به کمک شما نیاز دارم. از تو می خواهم مسئولیت هایی را به عهده بگیری: لباس های کثیف را در سبد لباس ها بریز، قفسه های کتاب اتاقت را مرتب کن و ... می دانم که از عهده این کارها خوب برمی آیی.» تصمیمی بگیرید که قابل اجرا باشد و بتوانید درانجام آن مداومت داشته باشید. اگر به کودک بگویید به ازای هر لباس کثیفی که روی زمین افتاد، یک هفته پول توجیبی او را قطع خواهید کرد، این تصمیم درستی نیست زیرا با اولین لباسی که روی زمین باشد خسارت زیادی به او وارد کرده اید. برای عادت کردن به مقررات به کودک فرصت دهید.
شنبه 24/5/1388 - 18:56