• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
عضویت در خبرنامه
    • عبارت :
      تعداد درصفحه :
کد سوال : 14283
موضوع : گنجینه عمومی
پرسش : خصوصيات منتظران واقعي امام زمان ( عج ) چيست ؟
پاسخ : آنچه براي همه منتظران واقعي حضرت مهدي ( عج ) لازم است ، رعايت اوامر و نواهي خداوند است ؛ يعني ، همان طور كه قرآن مي فرمايد اگر مي خواهيد محبوب خدا باشيد، تقوا پيشه كنيد .اين قانون در مورد حضرت مهدي ( عج ) هم هست ؛ يعني ، هر كس بخواهد موردنظر آن بزرگوار و منتظر واقعي آن حضرت قلمداد شود، بايد تقوا رارعايت كند .مرحله اول و مهم آن انجام واجبات و ترك محرمات است وتجربه و شواهد نشان داده است همه كساني كه به نحوي مشمول عنايت حضرت واقع شده اند، افراد با تقوا و پاي بند به ظواهر شرع مقدس بوده اند .براي بالا بردن سطح معلومات و معرفت خودتان درباره حضرت مهدي ( عج ) ر . ك : 1- دادگستر جهان آيت الله اميني 2- سيماي امام زمان سيد مهدي شمس الدين 3- مهدي موعودعلي دواني 4- حضرت امام حجه بن الحسن المهدي موسسه در راه حق 5- سيماي حضرت مهدي در قرآن سيد هاشم حسيني بحراني ;
کد سوال : 14284
موضوع : گنجینه عمومی
پرسش : زن بايد چگونه در جامعه باشد تا بتواند به كمال مطلوب انسانيت خود برسدحجاب او چگونه و تا چه حد بايد باشد؟
پاسخ : براي روشن شدن مطلب مقدمه اي لازم است و آن اين كه ، دين اسلام براي ترقي و پيشرفت و ازادي زن گام هاي بلندي برداشته است و به منظور تامين حقوق او قوانين و احكام دستوري تشريع نموده است . ليكن اين مطلب قابل بحث است كه آيا صلاح ومصلحت زن در مورد معاشرت و رفت و آمدهاي اجتماعي چيست . آياصلاح زنان در اين است كه يعنا" مانند مردها در مجامع و محافل عملي شركت كنند و با بيگانگان خلطه و آميزش داشته باشند، آيا به صلاح زنان است كه خودشان در معرض چشم چراني بيگانگان قرار دهند و براي آنان امكان تمتع و لذت بصري فراهم آورند .آيا حريم و مرزي براي زنان در مقابل مردان بيگانه نيست مي توانيد امتزاج و اختلاط كامل داشته باشند .يا اين كه صلاح جامعه و كمال زنان در اين است كه پوشيده و ساده از خانه خارج شوند و زينت هايشان را براي مردان اجنبي ظاهر نسازند نه خودشان به بيگانگان نظر كنند ( يعني خيره شوند ) و نه اجازه دهند بيگانگان به آنان نگاه كنند و اين نمي شود مگر اين كه زن حجاب داشته باشد، در اين صورت است كه مي تواند موقعيت و ارزش خودش را در دل مرد نگهدارد و منافع عمومي جامعه زنان را حفظ كند و به نفع اجتماع قدم بردارد و چون اسلام زن را يكي از اعضا مهم اجتماع مي داند و چگونگي سلوك و رفتار او را در جامعه موثرمي داند، لذا اين وظيفه بزرگ ( حفظ حريم ) را از او خواستار شده كه به وسيله پوشش خودش از عوامل انحراف و فساد جلوگيري كند و براي ترقي وپيشرفت جامعه و كمك به بهداشت رواني فداكاري نمايد .پس بر زن لازم است براي رسيدن به كمال مطلوب انساني ، ضمن رعايت حدود تعيين شده از طرف شرع مقدم اسلام [ حجاب و پوشش ظاهري اندام و بدن غير از وجه و كفين ] به حجاب و فاصله معنوي هم دقت نماييد، مثلا" در حرف زدن ها وخنده ها، در آمد و شدهاي اجتماعي ، حتي در تن صداها هم رعايت اخلاق نمايد .حجاب دو فلسفه اساسي دارد كه با يكديگر ارتباط تام دارند : 1 ) مصونيت زن در برابر طمع ورزي هاي هوس بازان . 2 ) پيشگيري از تحريكات شهواني خارج از ضوابط و هنجارهاي الهي و تامين سلامت و بهداشت معنوي جامعه . حجاب با چنين نقش و كاركرد مهم و اساسي پيامي قاطع وكوبنده با خود دارد، و آن اين است كه در برابر همه مردان اجنبي نوعي هشدار و اعلام ( ( دور باش ! ) ) مي دهد، اكنون بايد ديد چه عواملي در رساندن اين پيام و اثرگذاري آن موثر است : 1 ) حدود و ميزان پوشش : بدون شك هراندازه بدن زن پوشيده تر باشد نقش نيرومندتري در دورسازي ديگران نظاره گر اين مي كند .اگر نگاه هاي آلوده را همچنان كه در روايات آمده است تيرهاي زهرآلود شيطان بدانيم ، پوشش زن همانند قوسي است كه تير از آن كمانه مي كند و منحرف مي شود و از اصابت و نفوذ در هدف باز مي ماند .برعكس هر اندازه بدن زن برهنه تر باشد تيرهاي شيطاني را بيشتر متوجه خودساخته و از آن آسيب خواهد ديد .و از همين روست كه چادر را حجاب برترشناخته اند، زيرا با وجود شرايط ديگر بيشترين پوشش و مطمين ترين مصونيت را فراچنگ مي آورد .بنابراين حجاب منحصر به چادر نيست ومانتوي كامل نيز مي تواند حجاب زن را تامين كند، ليكن چادر حجاب برتراست . 2 ) كيفيت پوشش : ميزان ضخامت و حتي كيفيت دوخت لباس خودبخش مهمي از حجاب را تشكيل مي دهد بدون شك لباس هاي نازك و تنگ و بدن نما فرودگاه پيكان مسموم شيطان و موجب خيره شدن چشم هاي هرزه و آلوده و به فساد كشاننده جامعه است . در مقابل لباس هاي غيربدن نما، ديده ها را از خود دور مي سازد، و سلامت معنوي نفوس را تامين مي كند .3 ) رنگ ها : ترديدي نيست كه برخي از رنگ ها ديده ها را خيره مي سازد، و پاره اي ديگر نگاه ها را از خود مي راند و دور مي سازد .در عين حال علماي دين نسبت به خصوص رنگ ها تاكيد چنداني نكرده ولي بر اين مساله پاي مي فشارند كه لباس نبايد موجب جلب توجه و عواقب سو ناشي از آن باشد .از اين رو است كه در طول تاريخ زنان مسلمان به ميل خود لباس مشكي را براي حجاب برگزيدند و اين سنت حسنه مورد تقرير و پذيرش پيامبر ( ص ) و امامان ( ع ) قرار گرفت ، زيرا آنان به اين وسيله احساس امنيت ومصونيت بيشتري مي كردند، ( ر.ك : حجاب در اديان الهي ، محمدي آشناني ). ;
کد سوال : 14285
موضوع : گنجینه عمومی
پرسش : چگونه در دنيا كار كنيم كه دل بسته به آن نشويم ؟
پاسخ : - چند چيز بايد در برنامه شبانه روزي قرار گيرد و دقيقا" به آن عمل شود : 1-اجتناب از گناه و انجام واجبات : بايد توجه داشت گناه انسان را به دامن دنيامي اندازد زيرا نوع گناهان با مشتهيات نفساني و بعد حيواني انسان سازگاراست و هر قدر انسان به گناهان نزديك شود در باتلاق دنيا فرو مي رود و دنيادر نفسش شيرين تر مي آيد چون كرمي كه در لجن مي لولد و از اين لوليدن لذت هم مي برد و هر قدر دامن خود را ازغبار تيره گناه بتكاند از بعد حيواني و لذت دنيوي فاصله مي گيرد و دل را از شيريني دنيا كه ناشي از گناه است مي رويد از طرفي انجام واجبات بعد انساني و ملكوتي را جلا مي دهد زيراتمامي واجبات با شرايطش انبساط و گشايش روحاني و توجه معنوي مي باشد و اگر دل با واجبات انس گرفت و لذت عبادات راچشيد از آن طرف لذت دنيا و دلبستگي به آن رخت برمي بندد هر چه اجتناب از گناه و انجام واجبات بيشتر و دقيق تر باشد اثرش بيشتر است . 2- پرهيز از دوستان ناباب : بر كسي پوشيده نيست كه اثر دوست و همنشين بسيار شگرف و عميق است مخصوصا" دوستان ( و دقيق تر دشمناني ) كه انسان را به گناه بكشانندحضرت علي ( ع ) مي فرمايند : ( ( صاحب السو قطعه من النار؛ همراه ( و رفيق ) بد پاره اي از آتش است ) ) ، ( سرالاسرا، استاد علي سعادت پورر، ج 2، ص 350، روايت 6 ) . نه تنها بايد از دوستان معصيت كار و معصيت خوان پرهيزكرد، بلكه حضرت بالاتر از اين را مي فرمايند : ( ( ينبغي لمن اراد صلاح نفسه واحراز دينه ، ان يجتنب مخالطه انبا الدنيا؛ سزاوار است براي كسي كه مي خواهد نفس خود را اصلاح كند و دين خود را نگه دارد كه از مخلوطشدن با فرزندان ( و اهل ) دنيا بپرهيزد ) ) ، ( همان ، روايت 9 ) . از مهمترين اسباب اصلاح نفس جدايي دل از دنيا و غيرخداست واز مهمترين اسباب جدايي دل از دنيا و غيرخدا، جدايي و پرهيز از اهل دنيا و دنيامداران ومخلوط نشدن با آنان مي باشد تا چه رسد به اين كه اين اهل دنيا دوست هميشگي و همراه انسان باشد و تا چه رسد به اين دوست هميشگي هم خود اهل معصيت باشد و هم ديگري را به معصيت دعوت كند .3- باوركردن فنا دنيا : باور دل از اعتقاد ذهن خيلي بالاتر است . بسياري اعتقاد حتي جزمي دارند كه مرده ترس ندارد ولي باز هم از مرده مي ترسند اين نيست جزاين كه اين اعتقاد باور دل نشده است اما شخص غسال و مرده شوي علاوه براعتقاد، دلش هم باور كرده كه مرده ترسي ندارد .از اين رو ممكن است حتي شب تا صبح كنار چندين مرده راحت بخوابد .بسياري از ما اعتقاد به فنا دنياداريم و معتقديم كه يك روزي از دنيا خواهيم رفت . در قرآن خوانده ايم : ( ( كل من عليها فان ؛ همه كساني كه روي زمين هستند فاني مي شوند ) ) ، ( الرحمان ،آيه 26 ) و نيز اعتقاد داريم : ( ( ما عندكم ينفد و ما عندالله باق ؛ آنچه پيش شماست از بين مي رود و آنچه پيش خداست باقي مي باشد ) ) ، ( النحل ، آيه 96 ) . آنچه پيش شماست از بين مي رود و آنچه پيش خداست باقي مي باشد.اما هيچ كدام از اعتقادات را باور دل نكرده ايم از اين رو دل به دنيا بسته ايم ،بنابراين بايد فنا دنيا را باور دل كنيم تا دل به دنيا بسته نشود و براي كسب اين باور بايد چند چيز را دقيقا" و در درازمدت عمل كرد : الف ) روزي نيم ساعت در مكاني خلوت به مرگ فكر كنيد .كيفيت آن فرق مي كند ولي به هر گونه كه انسان بتواند حقيقت مرگ ، قبر و بي اعتباري دنيا را براي خود بيشتر جابيندازد و با جان درآميزد، بهتر مي باشد .مثلا" مي تواند خاطرات تلخ وشيرين را چون فيلم از ذهن بگذراند با اين توجه كه همه اينها چه زود گذشت مخصوصا" خاطرات كساني كه با انسان مانوس بوده اند و الان از اين سراي فاني كوچ كرده اند و اين هر چه بيشتر و دقيق تر و عميق تر باشد دل را بيشتر ازاين دنياي فاني جدا مي سازد .ابوعبيده مي گويد به امام محمد باقر ( ع ) عرض كردم : ( ( حدثني ما انتفع به فقال : يا ابا عبيده اكثر ذكر الموت فانه لم يكثر ذكره انسان الا زهد في الدنيا؛ سخني به من بفرما تا به سب آن بهره مند گردم. حضرت فرمود : اي ابوعبيده زيادت بخش ياد مرگ را ( و هميشه مرگ دريادت باشد ) زيرا حقيقتا" هيچ انساني ياد مرگ را فزوني نبخشيد مگر اين كه در دنيا زاهد گشت ( و دلش به دنيا بي رغبت شد ) ) ) ، ( المحجه البيضا، ملامحسن فيض كاشاني ، ج 8، ص 241 ) . ب ) يك سلسله كتب اخلاقي حداقل هر روزي نيم ساعت مطالعه شود تا در اثر مطالعه مداوم و هر روزه اين گونه كتب باور انسان شود كه آنچه اهم است و بايد هم و غم را صرف آن كردمعنويت ، سجاياي اخلاقي ، ملكات بلند نفساني و پرواز از دنيا و تعلقات آن مي باشد .شرح احوال بزرگان و فرزانگان هم مفيد و از همين باب است مثل اين كتب سفارش مي شود : 1- آيت بصيرت ( بيان حالاتي است از آيت الله بهاالديني ) 2- نردبان آسمان ، ويرايش و تدوين : اكبر اسدي 3- سلوك معنوي ، ويرايش و تدوين : اكبر اسدي 4- معاد، شهيد دستغيب 4- باوركردن نياز به توشه آخرت : اگر كسي باور كند كه سخت محتاج به زاد و توشه آخرت است و دنياخواه و دنيامداري انسان را دست تهي رها مي سازدرغبتش به دنيا كم مي شود و كم كم دل هم از دنيا جدا مي گردد ( ( ايها الناس انما الدنيا دار مجاز والاخره دار قرار، فخذوا من ممركم لمقركم ، ولا تهتكوااستاركم عند من يعلم اسراركم ، واخرجوا من الدنيا قلوبكم من قبل ان تخرج ابدانكم ، ففيها اختبرتم ، و لغيرها خلقتم . ان المر اذا هلك قال الناس : ما ترك ؟و قالت الملايكه : ما قدم ؟ لله آباوكم فقدموا بعضا" يكن لكم قرضا"، ولاتخلفوا كلا" فيكون فرضا" عليكم ؛ اي مردم دنيا دار عبور و آخرت خانه قرار ( و مقر شماست ) از عبورگاه براي قرارگاه ( توشه ) برگيريد پرده هاي ( آبرويتان را با اعمال زشتتان ) نزد ( خداوندي كه ) از اسرار شما آگاه است نريزيد، قبل از اين كه بدن هايتان از دنيا خارج شود قلب هايتان را ( از توجه و حب آن ) خارج سازيد در دنيا ( فقط ) ازمايش مي شويد ( ولي ) براي غيردنيا آفريده شده ايد .هرگاه انسان وفات يابد مردم مي گويند : ( چه ميراثي را ) و چه چيزي را به جا گذاشته ؟ در حالي كه ملايكه مي گويند چه چيز ( و چه عملي وهديه اي ) را پيش فرستاده . پس پاره اي از آنچه مال شماست پيش فرستيد تاقرض ( سودبخشي ) برايتان باشد و همه آنچه داريد باقي نگذاريد تا فرضي كه بر ضرر شماست باشد ) ) ، ( نهج البلاغه ، خطبه 203 ) . ;
کد سوال : 14286
موضوع : گنجینه عمومی
پرسش : آيا براي مهار نفس اماره بايد كاري كنيم كه ديگران از ما بدشان بيايد و آيا هر لذتي ناپسند است ؟
پاسخ : بزرگترين ومهمترين وسيله تربيت نفس اماره موازين شرعي و دستورات الهي مي باشد.پرهيز از معاصي و محرمات الهي جز بزرگترين مجاهده هاي نفساني به حساب مي آيد .در قسمتي از روايتي از امام صادق ( ع ) چنين آمده : ( (... فامااحد المفرضين فمجاهده الرجل نفسه عن معاصي الله عزوجل ، و هو من اعظم الجهاد...؛ اما يكي از دو جهادي كه واجب است ، مجاهده انسان بانفسش در برابر معاصي خداوند عزوجل مي باشد و اين از بزرگترين نوعمجاهده است ) ) ، ( وسايل الشيعه ، ج 11، ص 16، روايت 1 ) . براي مبارزه بانفس نه تنها نبايد كاري كنيم كه ديگران از ما بدشان بيايد بلكه دستورات اسلامي خلاف آن است رواياتي داريم مثل قسمتي از اين روايت ( ( ... كان النبي ( ص ) جميل المعاشره ، طلق الوجه ، بساما" من غير ضحك ، محزونا" من غير عبوس متواضعا" من غير مذله ، جوادا" من غير سرف ، رقيق القلب ،رحيما" بكل مسلم... ؛ نبي اكرم ( ص ) خودش معاشرت ، خوش رو، پيوسته باتبسم ( لبخند ) بدون خنده ، اندوهگين بدون اخم و گرفتگي چهره ، فروتن بدون ذلت نشان دادن ، سخي بدون اين كه اسراف بورزد، دل نازك و با همه مسلمانان مهربان بود ) ) ، ( سنن النبي ، علامه محمد حسين طباطبايي ، ص 41،روايت 52 ) . بناي دستورات سازنده اسلامي بر اين مبتني است كه دل ها بايكديگر گره محبت خورد و هر كس در سايه صفا و تفقد ديگري به آسايش نشيند .اين كه براي تربيت نفس اماره بايد كاري كنيم كه ديگران از ما بدشان بيايد زمزمه اي است برخاسته از بعضي مسلك هاي منحرف عرفاني مثل مسلك ملامتيه كه يكي از اصول اين مسلك آن است كه بايد وضعي داشت تا مورد نفرت و تخفيف و ناخشنودي و اجتناب مردم قرار گرفت ، ( ر.ك : درآمدي بر مباني آثار و انديشه هاي امام خميني ، عباس ايزدپناه ، ص 67 ). اما قسمت آخر سوال : هر حظ بردن نفس مذموم و غيرخدايي نمي باشد.حظ نفسي و هواي نفسي بر دو گونه است : 1- ممدوح : خداوند تعالي بشررا به گونه اي آفريده كه به اقتضاي عالم بشري و مادي يك سلسله خواهش هاو هواهاي نفساني دارد مثلا" ميل به خوردن و آشاميدن ، شهوت جنسي ،خوابيدن و هر چيزي كه خلقت بشري به آن نياز دارد و براي بقا و ادامه حيات مادي از آن ناگزير است همه و همه وقتي برآورده مي شوند نفس انسان حظ مي برد و از روي هوا و لذت انجام مي گيرند تمام اين هواها وخواهش ها و حظ بردن هاي نفس را خود خداوند تعالي با طبيعت انسان آميخته كرده است . حال اگر اين هواها و حظ بردن هاي نفس محدود به دستورات شرع مقدس و فرامين الهي شود ممدوح و خواست خداوند تعالي تحقق پيدا كرده است و بر طبق سنت رسول اكرم اسلام ( ص ) مي باشد .2-مذموم : اگر همين مقتضيات طبع بشري و هواي نفساني در خدمت شيطان ونفس اماره دربيايد، حتما" و قطعا" مذموم است و انسان را به ورطه هلاكت وقعر جهنم پرت مي كند .اگر مثلا" ميل به خوردن يا آشاميدن و ...از راه حرام اشباع شود، اين خود پاسخگويي به شيطان و نفس اماه و بي اعتنايي به حريم الهي و پا گذاشتن بر روي هدف خلقت مي باشد .اگر كسي مي خواهد يك قدم فراتر گذارد و بيشتر از حرام را رعايت كند و بيشتر حظ نفس را محدودسازد مي تواند پاره اي از مكروهات را نيز رعايت كند .خلاصه هر كدام ازنيازهاي بدن مادي و طبع بشري از روي هوا، لذت و حظ نفس مي باشد ولي مهم اين است كه بدانيم هر حظي منافات با مبارزه با نفس اماره و شيطان ندارد بلكه بعضي از حظهاي نفساني واجب شرعي هستند .فقط بايد توجه داشت كه حظ نفساني را در راستاي شرع قرار داد تا خدايي شود .كتب زيربراي مطالعه مفيد است : 1- نردبان آسمان ، ويرايش و تدوين : اكبر اسدي 2- سلوك معنوي ، ويرايش و تدوين : اكبر اسدي 3- خودشناسي براي خودسازي ، استاد محمد تقي مصباح يزدي ;
کد سوال : 14287
موضوع : گنجینه عمومی
پرسش : آيا تحصيل رشته رياضي و دبيري رياضي منافاتي با عرفان و مسايل معنوي دارد؟
پاسخ : اين كه دررشته بسيار خوب رياضي محض كه منتهي به شغل مقدس دبيري مي گرددتحصيل مي كنيد مايه خوشوقتي و خرسندي است و از اين جهت به شماتبريك مي گوييم اما اينكه چرا احساس خستگي از دروس دانشگاه مي كنيد واينكه فرموده ايد احساس شكست داريد بايد به نحوي برطرف گردد چون بااين وضع نمي توانيد عملكرد خوبي داشته باشيد در هر صورت آنچه مهم است يافتن علل اين خستگي و احساس شكست مي باشد كه چه چيزي موجب چنين احساسي شده است شايد از اين روي باشد كه برجستگي هاي اين رشته و فوايد براي شما مشخص نيست اگر چينن است لازم است درباره رشته خود بيشتر مطالعه كنيد تا فوايد و نتايج و برجستگي آن بيشتر براي شما روشن شود اگر بدانيد كه با تخصص در اين رشته چه خدمات ارزنده اي مي توانيد ارايه كنيد ديگر دچار چنين پندارهاي واهي و سستي نمي شويد.البته شايد اينكه فكر مي كنيد علاقه خاصي به مسايل معنوي داريد باعث اين احساس شده است كه دروس رشته رياضي نمي تواند شما را اقناع كند ودلتان مي خواهد به مسايل معنوي بپردازيد از شما سوال مي كنم : - آيا فكرمي كنيد مسايل معنوي با درس خواندن در دانشگاه و يا تدريس و معلمي منافات دارد؟ - آيا رياضي دانهاي بزرگي را نمي شناسيد كه در عرفان ومعنويت بسيار قوي بودند؟ - آيا نبودند كساني كه هم مسايل معنوي خود رادر حد بالايي پيش برده اند و هم به شغل شريف تعليم و تربيت مشغول بوده اند؟ - آيا كم اند تعداد كساني كه هم خوب تحصيل مي كنند و هم خوب عبادت مي كنند و هم خوب دين خدا را تبليغ مي نمايند؟ - آيا گمان مي كنيدكه اگر در رشته رياضي تحصيل كرديد ديگر نمي توانيد نيمه شب براي اداي نافله شب برخيزيد؟ - آيا تحصيل در رشته رياضي با خواندن نماز اول وقت و يا شركت مستمر در نماز جماعت و فعاليت مذهبي و ديني منافات دارد؟- آيا فكر مي كنيد با خواندن دروس رياضي از مراتب ارادت انسان به خدا وپيامبر ( ص ) و اهل بيت ( ع ) كم مي شود؟ - آيا نمي شود يك دانشجوي رياضي در دعاي روح بخش كميل ضجه بزند و يارب يارب بگويد؟ - آيايك دبير رياض نمي تواند ضمن تدريس عالي در رشته خود به هدايت ديني و معنوي ديگران هم بپردازيد؟ شايد اينها بهانه هايي است كه از وسوسه هاي شيطان و تشويق به تنبلي و قبول نكردن وضع موجود و با فكر آينده نامطمين كار امروز را به فردا افكنده برمي خيزد .بنابراين مطمين باشيد اگر مدتي كمرهمت ببنديد و به وسوسه هي شيطان نه بگويي و با جديت و علاقه درس بخوانيد و دروس را خوب بفهميد و تمرين زياد انجام دهيد علاقه شما به درس چند برابر مي شود و اگر بخواهيد و همت كنيد مي توانيد ضمن آن كه دانشجوي خوب و فعالي در رشته خود مي باشيد مسايل معنوي و ديني خود را به شكل كامل تر و بهتر و شايسته انجام دهيد مطالعات خوبي هم درزمينه امور معنوي و ديني داشته باشيد .شما فكر مي كنيد انسان چگونه مي تواند خودش را بسازد؟ آيا با امور ملايم طبع يا با امور سخت و مبارزه بانفس ؟ آيا بايد همه چيز را رها كند و برود در يك گوشه اي آرام بنشيند و به عبادت بپردازد؟ خير چنين نيست معنويت و خودسازي بدون اشتغال به امور عادي روزمره ممكن نيست و فرار از مسووليت هاي اجتماعي نه تنهافايده ندارد بلكه آدمي به سمت كارهاي بي ثمر و سطحي و گذرا مي كشاند.بنابراين هرگز علاقه به امور معنوي و ديني نبايد انسان را از انجام وظايف اجتماعيش بازدارد اين كه بنشينيم به اميد روزي كه ساخته شويم جز ازدست دادن فرصت و زمان ثمري ندارد اگر مي خواهيد خودسازي كنيد بايدبه حالا و اكنون بيانديشيد و كار را از همين الان و با همين وضع موجود آغازكنيد رها كردن وضع موجود يا با سستي و تنبلي برخورد كردن و به اميدساخته شدن در آينده هيچ مشكلي را حل نمي كند بنابراين بهتر آن است كه از وضع موجود بهترين و بيشترين استفاده را كرده و در مسير تخصص وسلوك قدم برداريد پس : اولا" ) خوب درس بخوانيد زيرا كه با خوب درس خواندن براي انسان هر روز موفقيتهايي حاصل مي شود كه موجب تشويق انسان و علاقه مندي او به رشته تحصيلي اش مي گردد هر قدر كه انسان بابي رغبتي درس بخواند و تمرين و ممارست مي شود بنابراين از همين امروزبا جديت هر چه بيشتر كار تحصيل را انجام دهيد و در امر تحصيل خود قصدقربت و انجام تكليف الهي نماييد .ثانيا" ) امور ديني و مذهبي را در كنار درس و تدريس با جديت و قاطعيت انجام دهيد زيرا انجام امور معنوي نه تنها هيچ منافاتي با درس خواندن يا تدريس ندارد بلكه اگر درس براي انجام تكليف اجتماعي و ديني باشد موجب نزديك شدن به خدا و احساس معنوي بيشترهم مي گردد .;
کد سوال : 14288
موضوع : گنجینه عمومی
پرسش : اززمان كودكي بايكي ازبچه هااختلاف داشتم ،الان كه بزرگ شده ايم من به اواحترام مي --گذارم ولي اوباالقاب زشت مراصدامي زند، بفرماييدباچه شيوه اي بااو رفتاركنم ؟
پاسخ : 1- بهترين روش برخورد با افراد فاقد تربيت بزرگواري و متانت است . چنان كه قرآن مجيد در اين مورد مي فرمايد : ( ( واذا خاطبهم الجاهلون قالوا سلاما ) ) ( فرقان : 39 ) زماني كه افراد نادان آنان را مورد خطاب قرار مي دهند آنان در پاسخ سلام مي گويند .همچنين در آيه 34 سوره فصلت مي فرمايد : ( ( ادفع بالتي هي احسن فاذا الذي بينك وبينه عداوه كانه ولي حميم × كار بد ديگران را با نيكي پاسخ گو كه اين كار دشمني تو را به دوستي صميمي تبديل خواهد كرد ) ) . و البته اين روش با يكي دو مرتبه نتيجه نمي دهد بلكه مداومت مي طلبد .2- راه ديگر آن است كه در صورت امكان به طور غير مستقيم يعني از ناحيه كساني كه احتمال تاثير مي دهيد دوستانه و نصيحت آميز تذكراتي به ايشان بدهيد .3- در صورت نامفيد بودن راه هاي فوق اگر مي توانيد از او اعراض و دوري كنيد و هرگاه به شما برخورد نمودبه گونه اي كه ايجاد حساسيت نكند خود را از او دور نموده و حتي نگاه هم به وي نيفكنيد .4- چنان چه راه هاي فوق موثر نيفتاد و احتمال قوي بدهيد كه برخورد مشابه با وي در يكي دو نوبت موجب دست كشيدن از اين عمل مي شود با او برخورد كنيد .البته سعي كنيد كمترين استفاده را از اين روش بكنيد و از حد خارج نشويد و در صورتي كه فايده نبخشيد تكرار نورزيد× زيرا براي شما عادت مي شود و شخصيت شما را دگرگون مي سازد .5 - درنهايت شما حق پيگيري قضايي داريد ليكن در عين حال بهترين راه بزرگواري و حلم وبردباري است . ;
کد سوال : 14289
موضوع : گنجینه عمومی
پرسش : در زمان دلتنگي براي برقراري ارتباط معنوي و عاشقانه با خدا چه بايد كرد؟
پاسخ : - يكي ازبهترين راه هاي ارتباط با خدا در زمان دلتنگي ، برشمردن نعمت هايي است كه خداوند به ما عنايت كرده و توجه به لطفهايي است كه خداوند در طول عمر به ما روا داشته است ، در اين صورت محبت ما به خداوند زياد مي شودو روحيه نشاط و اميد در ما زنده مي شود، از ديگر راه هاي رفع دلتنگي وتوجه به خداوند، ارتباط با انسان هاي وارسته و خواندن سرگذشت بزرگان است و همچنين مطالعه و تدبر در متون ديني ؛ مانند قرآن ، احاديث و دعاهاكه عالي ترين و بهترين گنجينه هاي معرفت الهي هستند و راه هاي ارزشمند وبي نظيري در جهت شناخت و تقرب به حق تعالي به روي انسان مي گشايند.امتياز اين راه بر ديگر راه ها چند چيز است : 1 ) سهولت و دسترس پذيري ، 2 ) فقدان خطا، 3 ) ايجاد انس و ارتباط بين فرد و خالق علاوه بر ثمره علمي ومعرفتي . ;
کد سوال : 14290
موضوع : گنجینه عمومی
پرسش : انتظار در زمان غيبت امام زمان ( عج ) چه معنايي دارد و مقصود از انتظارفرج چيست ؟
پاسخ : درك دقيق معناي انتظار مبتني بر فهم جامع انديشه مهدويت است وانديشه مهدويت را بايد با توجه به مجموعه معارف اسلامي و در راستاي هدف كلي دين اسلام ديد .بنا بر آموزه هاي ديني ، مهدي ( عج ) روزي ظهور كرده و وعده هاي الهي را به اجرا درمي آورداو برپا كننده حكومت صالحان مي باشد و مومنان به ميزان ايمان وعمل صالحشان در حكومت مهدي ( عج ) قرب و منزلت دارند .اين انديشه پاياني زيبا و نوراني براي جريان زندگي انسان تصوير ميكندو عامل شعله ور شدن اميد در دل هاي مومنين است . اميد به ظهور مهدي ( عج ) همان اميد به خداست . اميد موتور حركت انسان در زندگي است و اميد به مهدي ( عج ) عامل حركت استوارتر انسان در مسير خوبي ها يعني همان هدف اصلي دين مي باشد .مقصود از انتظار فرج ، اميد ودلبستگي به مهدي ( عج ) است. بنابراين انتظار فرج مقصود دين به تعبير شهيد مطهري ، انتظاري سازنده ونگه دارنده ، تعهدآور، نيروآفرين و تحرك بخش است . به گونه اي كه خودنوعي عبادت و حق پرستي است . برخي به خطا به گونه اي انديشه مهدويت را تصوير مي كنند كه انتظار براساس آن به معناي كمك به رشد ظلم و فساد وپرشدن دنيا از گناه مي باشد در حالي كه بي شك چنين اموري با هدف دين بيگانه است ، بنابراين انتظار و عشق به مهدي ؛ يعني ، عشق به همه خوبي هاو اميد اقامه همه خوبي ها در دنيا اين عشق و اميد عاملي است كه انسان راوامي دارد تا هر چه بيشتر و محكم تر در راه خوبي ها قدم بردارد، پس انتظارفرج مسووليت آفرين است . بحث در اين موضوع نياز به مطالعه بيشتري دارد .منابع زير بسيار مفيد است : 1- قيام و انقلاب مهدي ، شهيد مطهري ،صدرا، تهران ( اين كتاب اساسا" به معناي انتظار پرداخته است ) . 2- امامت ومهدويت ، آيت الله صافي ، انتشارات اسلامي قم ، 1375 ( اين اثر به مجموعه اي از بحث ها پيرامون امام مهدي ( عج ) پرداخته و خصوص بحث انتظار نيز يكي از فصلهاي كتاب است ، ج 1، صص 351 - 398 ) . ;
کد سوال : 14291
موضوع : گنجینه عمومی
پرسش : براي دور شدن از رذايل اخلاقي ، چه بايد كرد؟
پاسخ : چندچيز به ترتيب بايد عمل شود : 1- باور كردن قبحگناه و رذايل اخلاقي مخصوصا" آن گناه و رذيله اي كه بيشتر بروز مي كند : باوربا اعتقاد فرق دارد .مثلا" انسان اعتقاد دارد كه مرده ترس ندارد اما بسياري باور ندارند به همين خاطر باز هم مي ترسند ولي در غسال و مرده شوي همين اعتقاد نترسيدن از مرده تبديل به باور شده است . از اين رو از مرده نمي ترسدپس اعتقاد صرف شناخت ذهني است ولي باور، ايمان ويقين قلبي است. قبح گناه و قبح رذايل اخلاقي و هر گناه مخصوصي بايد به سر حد باور دل برسد نه صرف اعتقاد و عقيده و اين باور عواملي دارد .عوامل و اسباب باور : الف ) شناخت قبح و زشتي گناه و رذايل اخلاقي مخصوصا" آن گناه ورذيله اي كه بيشتر بروز دارد : اين اولين گام باور بخشيدن است زيرا تاشناخت و اعتقاد به قبح گناه و رذايل پيدا نشود باور قلبي وجود نمي گيرد .ر.ك : 1- گناه و ناهنجاري سيد مجتبي حسني 2- گناه شناسي محسن قرايتي 3- گناهان كبيره عبدالحسين دستغيب ب ) فكر در آيات و روايات مذمت گناه و رذايل اخلاقي مخصوصا" گناه مورد نظر در مذمت كذب از نبي اكرم ( ص ) چنين آمده : ( ( اربع من كن فيه فهو منافق و ان كانت فيه واحده منهن كانت فيه خصله من النفاق حتي يدعها من اذا حدث كذب... ؛ حضرت مي فرمايند : چهار چيز است كه اگر در كسي باشد منافق ( تمام ) است و اگريكي از آن چهار چيز باشد خصلتي از نفاق را دارد تا وقتي كه همان يك چيزرا هم رها كند ( اولين آن اين است ) كسي كه هرگاه سخن مي گويد دروغ بگويد ) ) ، ( سفينه البحار، شيخ عباس قمي ، ماده كذب ) . نيز امام صادق ( ع ) مي فرمايند : ( ( ليس لكذاب مروه ؛ دروغگو را مروت و مردانگي نيست ) ) ، ( همان ) . به راستي چه مذمتي از اين بالاتر كه دروغگو در رديف منافقين باشد و براي او مردانگي نباشد .ج ) فكر در عاقبت گناه ورذايل اخلاقي مخصوصا" گناه ياد شده بالا : در اين آيه كريمه تامل شود : ( ( .. ان الله لايهدي من هو كاذب كفار؛ خداوند آن كسي را كه دروغگو و كفران كننده است هرگزهدايت نمي كند ) ) ، ( زمر، آيه 3 ) . چه عقوبتي از اين بدتر كه خداوند تعالي كسي را هدايت نكند .هدايت مراتبي دارد كه مراتب بالاي آن در ذهن خيلي ها نيامده است . دروغگو قطعا" از مراتب بالاي هدايت محروم است. دروغي كه انسان آن را سبك مي شمارد مي تواند فرجام بسيار بدي داشته باشد .اميرالمومنين ( ع ) مي فرمايند : ( ( لايجد عبد حقيقه الايمان حتي يدعالكذب جده و هزله ؛ هيچ بنده اي حقيقت ايمان را نمي يابد تا وقتي كه دروغ را رها كند چه دروغ جدي و چه دروغ شوخي ) ) ، ( سفينه البحار، شيخ عباس قمي ، ماده كذب ) . اين روايت شريفه با آن آيه كريمه كاملا" ارتباط دارد.حقيقت ايمان مي تواند همان مرتبه بالاي هدايت باشد كه دروغگو حتما" ازآن محروم است . تمام اين عواقب و نتايج هم در دنيا و هم در آخرت است ،گرچه انسان گناه كار از آن غافل باشد .نتيجه گناه و رذايل اخلاقي سقوط ازانسانيت و ارزش هاي اسلامي است . گناه كار از كرامت و مقام بالاي آدميت استعفا مي دهد و با نكبت وتعفن وارد عالم برزخ مي شود .د ) فكر در مرگ : خوب بينديشد كه مرگ حق است و روزي با باري سنگين از گناه و ملكات زشت نفساني از اين سراي زودگذر مي رود .محصولي جز سياهي گناه با خودنمي برد .در وصاياي پيامبر ( ص ) به ابن مسعود آمده است : ( ( يا ابن مسعودلاتحقرن ذنبا" ولاتصغرنه واجتنب الكباير فان العبد اذا نظر يوم القيامه الي ذنوبه دمعت عيناه قيحا" و دما" يقول الله تعالي يوم تجد كل نفس ما عملت من خير محضرا" و ما عملت من سو تود لو ان بينها و بينه امدا" بعيدا"...؛ اي ابن مسعود هرگز گناه را حقير و صغير نشمار و از گناهان بزرگ بپرهيز زيرا به حقيقت هرگاه بنده روز قيامت به گناهان خويش مي نگرد دو چشم او چرك وخون مي گريد ) ) ، ( همان ، ماده ذنب ) . خداوند تعالي ( در قرآن ) مي فرمايد : ( ( روزي كه هر كس عمل خير و كار بد خود را حضار شده مي بيند آرزو مي كندكاش بين كار بد او و بين خودش فاصله اي بسيار دور مي بود ) ) . اين چهار عامل باوربخش را بايد هر روز، روزي نيم ساعت در مكاني خلوت با جان و دل خود عجين ساخت تا دل تكان خورد و قبح گناه باورش گردد اگر حتي يك روز ترك شود به همان نسبت از اثر آن كاسته مي شود ( از كتاب هاي نامبرده وهر كتابي كه در موضوع گناه است روزي چند صفحه بيشتر نخوانيد ولي هرروز باشد ) . 2- ترك زمينه گناه : - دوري از دوستان ناباب كه انسان را به دروغ وادار مي كنند .- از بين بردن زمينه هيجان : خود شما بيشتر بينديشيد كه چه چيزي شما را هيجاني مي كند .حتما" آن را ترك كنيد .ترك عامل هيجان به مراتب آسان تر است تا ترك گناه در وقت بروز هيجان . اين دو مورد مثال بودوگرنه هر زمينه گناهي را بايد ترك كرد .3- مراقبه و محاسبه : هنگام انجام هركاري چه زباني باشد و چه غير آن اول كمي مكث كنيد اگر حرام است حتما"ترك كنيد، اگر واجب است حتما" انجام دهيد و اگر مباح ( نه حرام نه واجب ) است مختاريد .اين مراقبه روزانه شما باشد شب هنگام به محاسبه بنشينيدكه آيا كارها را با همان مراقبه انجام دايد يا نه ؟ اگر انجام داديد شاكر خداوندتعالي باشيد وگرنه استغفار كنيد و تصميم بگيريد فردا مرتكب حرام نشويد.هر روز و هر شب بايد اين مراقبه و محاسبه باشد وگرنه غفلت شما را به گناه مي اندازد .تمام آنچه گفته شد شرط ضروري نتيجه اش فقط و فقط عمل است . براي آگاهي بيشتر ر.ك : 1- نردبان آسمان ( آيت الله بهاالديني ) تدوين : اكبر اسدي 2- سلوك معنوي ( آيت الله بهاالديني ) تدوين : اكبر اسدي 3-چهل حديث امام خميني 4- خودشناسي براي خودسازي استاد محمدتقي مصباح يزدي 5- راه هاي خودسازي جوانان سيد محمد تقي قادري ;
کد سوال : 14292
موضوع : گنجینه عمومی
پرسش : نفس چيست وچگونه در مهار نفس دچار افراط وتفريط نشويم ومنظور از رياضت هاي شرعي چيست ومحدوده آن تا چه حد است ؟
پاسخ : نفس معاني مختلفي دارد؛ ازجمله : 1- درفلسفه نفس جوهري است كه ذاتا مجرد ولي درفعل مادي است ؛ يعني به كمك اسباب و لوازم مادي افعال خود را انجام مي دهد؛ مانند نفس انساني كه از جنس ماده نيست ولي افعال خود را از طريق اعضا و جوارح بدني انجام مي دهد .در اين معنا نفس در مقابل ( ( روح ) ) قرار مي گيرد كه جوهري است ذاتا و فعلا مجرد .2- در اخلاق نفس به حقيقت وجود آدمي كه از آن به ( ( خود ) ) تعبير مي كنيم گويند .اين ( ( خود ) ) داراي مراتب و درجاتي است ؛ از جمله ( ( نفس اماره لوامه مطمينه ) ) كه اينها همه مراتب يك حقيقتند نه چند حقيقت متباين . بنابراين مهار كردن نفس × يعني كنترل خويش و اين كنترل نيز مراتبي دارد : كنترل از گناه و نافرماني پروردگار .اين مرتبه براي همگان لازم و واجب است . كنترل از مكروهات و آنچه نزد خداوند نامطلوب است . كنترل از مباحاتي كه آدمي را از خدا غافل و به دنيا وابسته مي كند .اين مرحله را كه بالاترين حد كنترل نفس است ( ( ورع سالكين ) ) گويند كه از هرچه غير خدايي است چشم مي پوشند تا آني به غير خدا سرگرم نباشند .افراط در اين راه زماني است كه انسان ديگر نيازهاي واقعي را رها كند و تدبير لازم را براي سلامت جسم و تامين معيشت ننمايد و گاه بالاتر از اين چنان سرگرم برخي از مستحبات شود كه ديگر مسووليت هاي اجتماعي را به فراموشي سپارد .لذا از اين روست كه عارفان بالله دم از رياضت شرعي مي زنند؛ يعني در راه رياضت و مبارزه با هواهاي نفساني همواره بايد مواظب احكام شريعت بود و از آنچه كه دين مبين اجازه نداده است ؛ مانند برخي از رياضات مرتاضان چشم پوشيد و همواره با چراغ شرع در طريق حقيقت گام برداشت . ( براي آگاهي بيشتر ر.ك : ( ( چهل حديث ) ) امام خميني ) ;