• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
عضویت در خبرنامه
    • عبارت :
      تعداد درصفحه :
کد سوال : 14251
موضوع : گنجینه عمومی
پرسش : براي جلوگيري و مبارزه با بخل چه بايد كرد؟
پاسخ : براي جلوگيري و يا مبارزه با بخل ابتدا بايد علل آن را شناخت پس به مقتضاي هر يك از آن علل چاره مناسبي انديشيد : الف ) علل بخل : 1- حرص و حب دنيا .2- عدم توكل بر خدا و غفلت از اينكه همه هستي از آن اوست و آنچه در اختيار آدمي نهاده امتحان و آزمايشي بيش نيست تا چه كسي با آن راه سعادت برگزيند و چه كسي بدان وابسته گردد و خود را به خاك هلاكت افكند .3- غفلت از مرگ ونيازهاي اخروي انسان . ب ) راه درمان : 1- توجه به مفاسد و زيان هاي دنيوي و اخروي بخل از جمله اينكه از پيامبر اكرم ( ص ) منقول است : ( ( بخيل دور است از خدا دور است از مردم دور است از بهشت و به آتش جهنم نزديك است ) ) . ( جامع السعادات ج 2 ص 10 ) 2- بيرون راندن حب دنيا از نفس . 3- توكل بر خدا و اطمينان به اينكه تنهاخداست كه در هر حال دستگير انسان است و جز او در مشكلات كارگشايي نيست . 4- ياد مرگ و احوال پس از آن و توجه به اينكه انسان با آنچه در دست دارد تا زنده است بايد ذخيره اي براي آخرت خود بيندوزد و با سرمايه هاي اين جهاني حيات ابدي خويش را آبادسازد : ( ( برگ عيشي به گور خويش فرست كسي نيارد زپس تو پيش فرست ) ) . 5- توجه به آثار نيكوي سخاوت چنان چه از پيامبراكرم ( ص ) نقل گرديده : ( ( سخاوت درختي اندر بهشت است كه شاخه هايي در دنيا دارد و هر كس بر آن شاخه ها چنگ زند واردبهشت خواهد شد ) ) ( جامع السعادات ج 2 ص 111 ) 6- عمل برخلاف بخل يعني كسي كه گرفتار اين صفت ناپسند است لازم است باتكلف هم كه شده در موارد مختلف اقدام به بذل و بخشش كند وبدين گونه با بخل دروني خويش مبارزه كند تا كم كم ريشه بخل در اوخشكيده و سخي الطبع گردد.;
کد سوال : 14252
موضوع : گنجینه عمومی
پرسش : از چه راههايي مي توان فهميد كه توبه مورد قبول حق تعالي قرار گرفته است ؟
پاسخ : حقيقت توبه و استغفار، پشيماني از گناه گذاشته وعزم و تصميم بر عدم ارتكاب آن در آينده است و اگر اين حالت براي كسي پيش آمد، اين نشانه توبه واقعي است و پذيرفته شدن توبه واقعي حتمي مي باشد .پس ما بايد سعي كنيم توبه مان استغفارحقيقي باشد .از چند طريق انسان مي تواند تا حدودي دريابد كه توبه او مورد پذيرش واقع گرديده است يا نه : الف ) احساس بهجت وآرامش خاصي كه پس از دعا و توبه به انسان دست مي دهد يا به تعبيرديگر احساس سبكي از گناهان و آلودگي ها .ب ) هر قدر انسان ازگناهان خود به طور جدي پشيمان شده و با تضرع و التجاي بيشتري خدا را بخواند توبه او مقبول تر است . بنابراين ميزان انقلاب روحي انسان در حال استغفار نيز مي تواند به عنوان يك علامتي به كار آيد .ج ) ميزان اعتماد به وعده هاي نيكوي الهي قابليت و عنايات الهي راافزون مي سازد .بنابر اين هر اندازه خدا باوري و توكل و اعتماد به وعده هاي او را در خود افزون يافتيم مي توانيم بيشتر اميد يابيم كه مارا پذيرا گشته است . د ) هر قدر آثار واقعي توبه در اعمال و كنش هاي ما بيشتر هويدا گردد .يعني رغبت كمتري به گناه و اراده و عزم راسخ تري در اطاعت پروردگار يابيم نشان مي دهد كه توبه ما توبه واقعي تري بود و به همين نسبت مقبول تر واقع گرديده است . امام امت ( ره ) مي فرمودند : اگر بعد از ماه مبارك رمضان تغييري در حالات خود يافتيد به همان نسبت وارد ضيافت الله شده ايد ولي اگر دگرگوني در شما پديد نيامد از آن بي بهره مانديد.;
کد سوال : 14253
موضوع : گنجینه عمومی
پرسش : مقصود از عصمت پيامبر ( ص ) و ايمه معصومين ( ع ) چيست ؟
پاسخ : مقصود از عصمت پيامبر ( ص ) و همچنين معصومان اين است : ( ( مصونيت پيامبران و امامان در مقابل گناه و خطا چه در ساحت اعتقادات و چه در ساحت عمل ، همچنين مصونيت پيامبران از خطا در ناحيه تلقي وابلاغ وحي ، از اين رو ما معتقد هستيم كه رسول خدا ( ص ) ، در افكار،عقايد و اعمال فردي و اجتماعي و همچنين در مقام تلقي وحي وابلاغ آن به مردم از هرگونه گناه و خطا مصون است . بايد توجه داشت كه منكران عصمت انبيا براي مستدل نمودن عقيده خويش ، به پاره اي از آيات قرآني استناد كرده اند، اين مساله از قرون اوليه اسلام مطرحبوده است و هم اكنون نيز در برخي محافل مشاهده مي شود كه بدون تامل و تدبر اين شبهات مطرح مي گردد .اما ريشه اين شبهات واشكالات ناشي از عدم تدبر در حقيقت عصمت و مباحث پيرامون آن از يك سو و همچنين عدم وقوف كافي از رويدادهاي تاريخي و آراانديشمندان ديني از سوي ديگر است . به دليل مجال اندك از طرححقيقت عصمت و مسايل ذيل آن صرف نظر و تنها به تفسير و تحليل دو نمونه از شبهاتي كه جنابعالي به آن اشاره كرده ايد مي پردازيم : الف ) يكي از افسانه هاي دروغين كه به ساحت پيامبر اسلام ( ص ) نسبت داده اند افسانه عشق آن حضرت به ( ( زينب ) ) دختر جحش وهمسر زيد پسرخوانده رسول خدا است . و در طرح اين اتهام به آيه ذيل تمسك كرده اند : ( ( و اذ تقول للذي انعم الله عليه و انعمت عليه امسك عليك زوجك و اتق الله و تخفي في نفسك ما الله مبديه وتخشي الناس و الله احق ان تخشيه ؛ و آنگاه به كسي كه خدا بر اونعمت ارزاني داشته بود و تو [ نيز ] به او نعمت داده بودي ، مي گفتي : ( ( همسرت را پيش خود نگاه دار و از خدا پروا بدار ) ) و آنچه را كه خداآشكار كننده آن بود، در دل خود نهان مي كردي و از مردم مي ترسيدي ، با آنكه خدا سزاوارتر بود كه از او بترسي ) ) ( احزاب ، آيه 37 ) . برخي داستان اين واقعه را چنين گزارش كرده اند : زيدبن حارثه ،پسرخوانده پيامبر اسلام ، به شدت مورد محبت و علاقه آن حضرت قرار داشت ، به گونه اي كه اگر پيامبر مدتي او را نمي ديد، به خانه اش مي رفت تا از احوال او آگاه شود .يك روز كه پيامبر براي ديدن زيد به خانه او رفت ، همسر او را مشغول آرايش خويش ديد .پيامبر با ديدن او گفت : ( ( سبحان الله خلق النور تبارك الله احسن الخالقين ) ) و فورا"بازگشت . زينب اين سخنان پيامبر را - كه حاكي از محبت و دلبستگي آن حضرت نسبت به او بود - شنيد و آنگاه كه زيد به خانه بازگشت ماجرا را براي او تعريف كرد .زيد احساس نمود كه پيامبر به همسر اوعلاقمند شده است ! از اين رو، به زينب پيشنهاد طلاق داد تا بعد از آن با پيامبر ازدواج كند .زينب گفت : مي ترسم پس از طلاق گرفتن از تو،پيامبر با من ازدواج نكند .از اين رو، زيد به نزد پيامبر آمد تا از نظر وي در اين زمينه مطلع شود .پس از شرح ماوقع توسط زيد براي رسول خدا ( ص ) ، حضرت با اين مطلب مخالفت كرد، اما اين مخالفت ظاهري بود، بنابراين ، اينكه آيه شريفه مي فرمايد ( ( و تخفي في نفسك ماالله مبديه و تخشي الناس و الله احق ان تخشه ؛ و آنچه را كه خداآشكار كننده آن بود، در دل خود نهان مي كردي و از مردم مي ترسيدي ، با آنكه خدا سزاوارتر بود كه از او بترسي ) ) منظور اين است كه عشق به زينب را در دل نهان مي كني در حالي كه خداوندسرانجام آن را آشكار خواهد كرد و از مردم مي ترسي كه مبادا از رازعشق تو به همسر پسرخوانده ات مطلع شوند، در صورتي كه سزاوارتر آن است كه از خدا بترسي ، ( نك : الطبرسي ، الفضل بن الحسن ، مجمع البيان ، تهران ، چاپ دوم ، بي تا، ج 8-7، ص 466 ) . ازاين رو، طبق اين آيه نمي توان پيامبر را معصوم از گناهان دانست ! زيراچه گناهي بزرگتر از رضايت به از هم پاشيدن يك خانواده ! به علاوه ،پيامبر نمي بايست با زيد برخوردي منافقانه مي داشت ، زيرا وقتي درباطن با اين جدايي موافق بود، چرا ظاهري خيرخواهانه از خود نشان داد؟ اما داستان بدين شكلي كه مطرح شده صحيح نيست . واقعيت بر اساس پاره اي از روايات و نظر مفسران بزرگ قرآن همچون علامه طباطبايي ( رض ) بدين قرار است : ازدواج زينب دختر عمه پيامبر، بازيد بن حارثه ، پسرخوانده آن حضرت به عللي [ چون بدخلقي زيد ] نتوانست دوام يابد و رسول خدا ( ص ) كه از طريق وحي و از منشا علم غيب از سرانجام اين ازدواج آگاه گرديد، ماموريت داشت تا با ازدواج با همسر مطلقه زيد يكي از سنت هاي غلط رايج در آن روز را از ميان برد .آن سنت اين بود كه پسرخوانده در تمامي احكام همانند پسرحقيقي محسوب مي شد، همچون فرزند حقيقي ارث مي برد و همسراو نيز حكم عروس پدر خوانده را داشت ، و حتي پس از جدايي ازپسرخوانده ، ازدواج پدرخوانده با او ممنوع بود .پيامبرخدا ( ص ) به فرمان خدا ماموريت يافت كه براي شكستن اين سنت ، خود با زينب ازدواج نمايد .دقت در آيه بعد همين سوره : ( ( پس چون زيد از آن [ زن ] كام بر گرفت [ و او را ترك گفت ] وي را به نكاح تو درآورديم تا [ درآينده ] در مورد ازدواج مومنان با زنان پسرخواندگانش - چون آنان راطلاق گفتند - گناهي نباشد ... ) ) ( احزاب ، آيه 38 ) مويد اين مطلب است كه انگيزه پيامبر از ازدواج با زينب وضع اين قانون الهي و از ميان برداشتن آن سنت جاهلي بوده است نه انگيزه هاي نفساني . اما اينكه مطلب قلبي خود را از زيد مكنون داشت به جهت عشق به زينب نبود، بلكه از آنجا كه قبلاً به او وحي شده بود كه ازدواج زيد و زينب دوامي ندارد و او بايد با زينب - پس از طلاق گرفتن از زيد - ازدواج نمايد، حضرت يقين داشت كه اين ازدواج زيد و زينب به طلاق منجرمي شود .در عين حال ، وقتي زيد براي طلاق همسرش به حضرت مراجعه نمود، ايشان اين مساله را از او پنهان كرده ، ضمن سفارش اوبه تقوا، از وي خواست كه همسر خود را طلاق ندهد .همچنين ترس پيامبر ( ص ) از مردم كه در آيه اشاره شده است به جهت امر شخصي همانند از دست رفتن آبرو و منزلت اجتماعي نبود بلكه بيم آن حضرت از آن بود كه عيبجويي و طعنه برخي از بيماردلان ، ايمان عامه مردم را سست نمايد .و در نتيجه اين خوف هم رنگ الهي داشته است نه آنكه از غير خدا بترسند .به هر روي بايد توجه كرد كه آيه شريفه در مقام سرزنش و عتاب پيامبر نيست چرا كه از پايان آيه بعد؛يعني ، آيه 38 چنين استفاده مي شود كه ازدواج حضرت رسول بازينب به فرمان الهي بوده ، به نحوي كه گويا اراده و انتخاب پيامبر ( ص ) هيچ نقشي در آن نداشته است ، زيرا تعبير آيه شريفه اين است كه : ( ( زوجنا كها؛ وي را به نكاح تو درآورديم ) ) و نيز مي فرمايد : ( ( وكان امر الله مفعولا؛ فرمان خدا انجام يافتني است ) ) ( نك : طباطبايي ،سيدمحمد حسين ، الميزان ، جامعه مدرسين ، قم ، بي تا، ج 16، صص 326-322 ) . ب ) يكي از آيات ديگري كه براي شبهه در عصمت پيامبر مطرح شده و شما نيز به آن اشاره كرده ايد اين آيه شريفه است : ( ( عفاالله عنك لم اذنت لهم حتي يتبين لك الذين صدقوا و تعلم الكاذبين ؛ خدايت ببخشايد چرا پيش از آنكه [ حال ] راستگويان بر توروشن شود و دروغگويان را بازشناسي به آنان اجازه دادي ) ) ( توبه ، آيه 43 ) برخي گمان كرده اند كه خداوند در اين آيه بر پيامبر خرده گرفته ،از كار او اظهار نارضايتي مي نمايد، همچنين جمله ( ( عفا الله عنك ؛خدايت ببخشايد ) ) را حاكي از آن دانسته اند كه گناهي از پيامبر سرزده كه نياز به عفو دارد .( الزمخشري ، محمود، الكشاف ، دارالكتب العربي ، بيروت ، چاپ سوم ، 1407 ق ، ج 2، ص 247 ) . اما حقيقت آن است كه اين آيه در مورد برخي از منافقان و يا سست ايماناني است كه سعي مي كردند به اندك بهانه اي از شركت در جنگ خودداري نمايند و براي آنكه ظاهري مردم پسند به كار خويش دهند، به خدمت رسول خدا ( ص ) آمده و با طرح بهانه اي ، اجازه عدم شركت در جهاد را مي خواستند .پيامبر هم اينها را مي شناخت و ازبي اعتقادي و سست ايماني آنان مطلع بود .( محمد، آيه 30 ) اما ازآنجا كه او رحم للعالمين است ، براي آنكه پرده از اسرار آنها كنار نزند ونهان آلوده آنان را براي ديگران نمايان نكند با در خواستشان موافقت مي نمود .همچنين ، پيامبر به خوبي مي دانست كه حتي اگر به اينان اجازه ندهد و خواسته آنان را نپذيرد، باز هم در جهاد شركت نخواهندكرد، در اين صورت هر چند چهره واقعي اين گروه براي همگان آشكار مي گشت ، اما مفاسدي نيز در پي مي داشت . از جمله اينكه وحدت و انسجام عمومي از هم پاشيده ، حرمت و قداست فرماندهي شكسته مي شد .علاوه بر آنكه با توجه به آيات بعد همين سوره خداوند هم دوست نداشت كه اينان در جهاد حضور يابند .زيراحضور آنها موجب تضعيف روحيه ساير رزمندگان نيز مي گرديد : ( ( لوخرجوا فيكم ما زادوكم الاخبالا؛ اگر با شما بيرون آمده بودند جزفساد براي شما نمي افزودند ) ) . ( توبه ، آيه 47 ) . به هر روي با توجه به مطالب پيش گفته هر چند براي رسوا شدن منافقان ، مناسب تر آن بودكه به آنها اجازه داده نشود، ولي با در نظر گرفتن تمامي مصالح ومفاسد مربوطه ، سياست پيامبر ( ص ) مناسب ترين كار ممكن بود .( الميزان ، ج 9، ص 285 ) اما مقصود خداوند از اين جمله كه ( ( عفا الله عنك ؛ خدايت ببخشايد ) ) جمله اي دعايي به منظور مدح و تعظيم پيامبر با ظاهري عتاب آلود، وارد شده است و اين به جهت ستايش ازپيامبر به خاطر شفقت و مهرباني بي اندازه وي نسبت به مردم صادره شده است چنانكه في المثل مدير مدرسه ، معلمي را با ظاهري عتاب آلود مورد خطاب قرار داده مي گويد : ( ( چرا فلان دانش آموز خاطي را ازكلاس اخراج نكردي ؟ تا همه او را بشناسند؟ ) ) اين مدح عتاب نما،بدان معناست كه تو ( معلم ) آنچنان نسبت به دانش آموزان لطف ومرحمت داري كه حتي حاضر نمي شوي افراد خطاكار را نيز رسواكني . ( حسن يوسفيان و احمد شريفي ، پژوهشي در عصمت معصومان ، پژوهشگاه فرهنگ و انديشه اسلامي ، تهران ، چاپ اول ،زمستان 77، صص 223-222 ) با توجه به اين كه اين دو شبهه در موردعصمت پيامبر ( ص ) ، بدون دليل بوده بلكه دليل بر خلاف آن وجوددارد .پرسش هاي ديگر شما بي وجه خواهد بود ما معتقديم پيامبر ( ص ) و امامان معصوم بوده و كامل مطلق اند نه نسبي و شبهاتي هم كه در مورد نقض اين عصمت مطرح شده ، همگي بي وجه بوده وبا دقت در رويدادهاي تاريخي ، تفاسير، روايات و آيات قرآني چنين اشكالاتي برطرف مي شود .( براي آشنايي بيشتر با مساله عصمت ومباحث پيرامون آن توصيه مي كنيم كتاب پژوهشي در عصمت معصومان را مطالعه فرماييد ) . آنكه معصوم ره وحي خداست چون همه صاف است بگشايد رواست ز آنكه ما ينطق رسول بالهوي كي هوا زايد زمعصوم خدا ( مثنوي /6/1602-1601 ) ;
کد سوال : 14254
موضوع : گنجینه عمومی
پرسش : وظيفه انسان در برابر منكرات در دانشگاه چيست ؟
پاسخ : امر به معروف و نهي از منكر درصورت احتمال تاثير واجب است ، ولي در مورد شما آنچه ضرورت دارد، روشنگري و روشن ساختن فلسفه احكام براي آنهاست . بايدسعي كنيد با كار زيربنايي و فردي بر روي افراد، و توضيح اينكه ترانه هاي مبتذل آدمي را به خير دعوت نمي كند و نيز ساير تاثيراتي كه در روان و اخلاق و بينش آدمي مي گذارد، آنان را براي پذيرش احكام الهي آماده كنيد .خداوند در اين راه يار و مددكار شما باشد .در امر به معروف و نهي از منكر بايد مراتب امر به معروف و نهي از منكررعايت شود .در ابتدا بايد با گفتار و نصيحت و ارشاد راهنمايي كرد واگر اين راه ها موثر واقع نشد، چنان چه كم كردن ارتباط و يا قطع آن موثر باشد، از آن راه اقدام شود و چنان چه هيچ يك موثر واقع نشد،مي توانيد مراتب را به مقامات مسوول دانشگاه اطلاع دهيد تاخودشان جلوگيري كنند و اگر هيچ يك از اين امور ممكن نبود،تكليف از شما ساقط مي شود.;
کد سوال : 14255
موضوع : گنجینه عمومی
پرسش : در برابر انحرافات اجتماعي چه وظيفه اي داريم ؟
پاسخ : نصوص معتبر ديني باصراحت و قاطعيت مسووليت افراد را نسبت به انحرافات اجتماعي مطرح ساخته اند .در چشم انداز اسلامي پيدايش و بقاي جامعه سالم بدون مسووليت همگاني ناممكن است . البته در اين راستا مسووليت افراد متفاوت است و هر كس به تناسب توانايي ها دانش ها و شرايطويژه اي كه در آن قرار دارد مسوول است . مساله بدحجابي ازمعضلات كنوني جامعه ماست . اين گونه رفتار ريشه در حدود نيم قرن حكومت سلسله منحوس پهلوي و نيز تبليغات غرب و همسويي برخي از جريانات داخلي دارد .از گذشته ها و ريشه تاريخي مساله كه بگذريم ، متاسفانه خودباختگي در برابر غرب ، و تقليد كوركورانه ازآنها و شهوت پرستي مجموعاً وضعيتي را پديد آورده است كه شماگوشه هايي از آن را ارايه كرده ايد .اكنون بايد از دو طريق به اصلاح آن اقدام كرد : الف ) كار بنيادي فرهنگي كه نتايج آن در دهه هاي بعد ظاهرگردد .ب ) كار قانوني و كنترل رفتار فيزيكي . هر يك از اين دو مقوله بدون همراهي ديگري مفيد فايده نخواهد بود و نهايتاً منجر به شكست و تاثير وارونه خواهد شد .در اين رابطه نكات چندي رايادآور مي شويم : الف ) تنها به معضلات و ابعاد منفي اجتماع فكرنكنيد، بلكه به جنبه هاي مثبتي كه به شكرانه انقلاب براي ملت ماپيش آمده نيز بينديشيد .اگر شما بتوانيد دوران پس از انقلاب را بادوران قبل از آن مقايسه كنيد نگرش ديگري خواهيد داشت . ب ) علاوه بر اين نبايد از معضلات اجتماعي آنچنان ناراحت شويد كه خود را در غم و اندوه غوطه ور سازيد، چون خود اين حالت نيز باعث كندي كار و سد راه تكامل شما خواهد بود .نبي اكرم ( ص ) درباره نابساماني اجتماع و عدم ايمان مردم به شدت ناراحت مي شدند تااين كه خداي سبحان حضرتش را دلداري داده و مي فرمايد : ( ( طه ماانزلنا عليك القرآن لتشقي ؛ پيامبرا ما اين قرآن را براي اين نفرستاديم كه به خاطر كفر و عدم گرايش اين مردم خود را به رنج و مشقت بيفكني ) ) ، ( طه ، آيه 1 ) و نيز مي فرمايد : ( ( لعلك باخع نفسك الا يكونوامومنين ؛ اي رسول ، تو چنان در انديشه اين خلقي كه از غم بي ايماني اين مردم خود را هلاك كني ) ) ، ( شعرا، آيه 23 ) . ملاحظه مي كنيد كه قرآن مجيد چگونه نبي اكرم ( ص ) را از آن همه غم و اندوه بر حذرداشته است و نيز تعبير حكيمانه علي ( ع ) در اين راستا حايز اهميت است كه مي فرمايد : ( ( الهم نصف الهرم ؛ هم وغم نصف پيري را تشكيل مي دهد ) ) ، ( نهج البلاغه قصار 143 ) ؛ يعني ، غصه و اندوه انسان رامي شكند و زود از پا در مي آورد .با اين نگرش ، گرچه ما به احساس پاك شما ارج مي نهيم ولي رهنمود ما اين است كه خود را چنان دچاراندوه و حسرت نكنيد كه از اهداف بلند و تكامل باز بمانيد .ج ) و اماچه بايد كرد؟ از نكات مزبور چنين برداشت نكنيد كه پس مامسووليتي در ازاي اين رويدادها نداريم ؛ بلكه به پيشنهادي چند،نيك بينديشيد .1- هر كجا زمينه مناسبي يافتيد دگرسازي كنيد و امربه معروف و نهي از منكر را در كمال مهارت و ظرافت به انجام برسانيد .2- اهل مطالعه باشيد و با افراد دلسوزي همچون خودتان در ارتباط بوده و تشكل داشته باشيد .3- و در محافل و مجالسي كه تشكيل مي دهيد بر اين انديشه باشيد كه براي سازندگي و تربيت نسل جوان چه بايد كرد؟ و همچون بسياري از دانشجويان به طور فعال وكوشا در اين راه گام برداريد و مطمين باشيد كه خداي كريم در صددارشاد چنين فرزانگاني است . و اميدوار باشيد كه در نهايت از تلاش خود نتيجه خواهيد گرفت . چند از اين الفاظ واضمار و مجازسوزخواهم سوز با آن سوز ساز;
کد سوال : 14256
موضوع : گنجینه عمومی
پرسش : چگونه از گناه خودارضايي كه در ايام نوجواني به آن مبتلا شده ام پاك شوم ؟
پاسخ : نخست لازم است يادآور شويم كه عمل و رفتاري كه شما به آن مبتلا بوديد، خودارضايي نام دارد و همان گونه كه خود مي دانيد، آن عمل از گناهان بزرگ است . اما اكنون كه به لطف خداوند متعال و محبت حضرت حق دامن خود را از آن گناه پاك ساخته ايد و توبه واقعي نموده ايد، همانند افرادي كه گناه نكرده اند دردرگه خداوند قرب و منزلت داريد و بايد از اين فرصت الهي وخدادادي در جهت پيشرفت خود بهره بگيريد .اينك كه خداوندآبروي شما را حفظ نموده و عزت و احترام شما را به كرامت خودمصون نگه داشته است ، شما نيز اين احترام و حرمت و عزت را ارج نهاده و حافظ كرامت و ارزش انساني و الهي خود باشيد حتي آن عمل را بازگو نكنيد و كاملاً و براي هميشه از آن فاصله بگيريد و با توبه واقعي و ترك كامل آن عمل و انجام اعمالي عبادي و برخي ازمستحبات زمينه غفران و آمرزش الهي را فراهم سازيد و باب رحمت الهي را بيش از پيش به روي خود بگشاييد .هرگز از رحمت الهي مايوس نباشيد كه ياس از رحمت خداوند خود بزرگترين معصيت وگناه است وحتي از عملي كه بيان نموديد بزرگتر است . از طرفي اگرخداوند شما را دوست نمي داشت ، هرگز موفق به توبه نمي شديد واز آن گناه رهايي پيدا نمي كرديد و چه بسا آبرو و حرمت شما نيز نزدديگران از بين مي رفت . حال كه به اين توفيق بزرگ دست يافته ايد، آن را غنيمت شماريد و اين محبت الهي را با اعمال صالح و انجام كارهاي خير و عبادت به درگاه خداوند زمينه محبت بيشتر و غفران الهي را بيش از پيش براي خود فراهم سازيد و بدانيد كه بعد از توبه واقعي نه تنها شما را مي بخشد بلكه شما را دوست هم مي دارد وهمانند افرادي كه تاكنون گناه نكرده اند با شما رفتار خواهد كرد و چه بسا گناهان شما را به كارهاي نيك و حسنه تبديل مي نمايد، بنابراين باتوبه واقعي جز رحمت و غفران چيز ديگر را انتظار نداشته باشيد .;
کد سوال : 14257
موضوع : گنجینه عمومی
پرسش : كمال آدمي چيست و چگونه مي توان به آن رسيد؟
پاسخ : سوال شما، پرسشي است بسيار عميق و اساسي ؛ چرا كه پاسخ اين پرسش همانند قطب نمايي است كه جهت حركت وجود آدمي را تعيين مي كند و نقش بسياراساسي در زندگي او دارد .به راستي ( از ديدگاه اسلام ) كمال چيست وچگونه مي توان به آن رسيد؟ در اين جا يك اصل مورد وفاق است وآن ( ( حركت به سوي كمال ) ) است . گويي اين حقيقت در فطرت همه آدميان نهاده شده و همگان براي نيل به اين كمال در حركتند؛ گرچه در انتخاب هدف و مسير دچار خطا و لغزش هاي فراواني مي گردند.اما كمال آدمي چيست ؟ كمال انسان گسترش وجودي او در دو عرصه معرفت و عمل است . هر مقدار در اين دو عرصه كوشاتر باشد، به كمال نزديك تر شده است . در بينش اسلام ، برترين حقيقت براي شناختن وجود حق است ؛ چرا كه او مبدا و منتهاي هستي است وگويا همه اجزاي هستي پيكان هايي هستند كه به طرف معرفت خداوند جهت گرفته اند، تا او به وحدانيت و احديت شناخته شود ورتبه او در هستي معلوم گردد .روشن است كه اين معرفت ، اقتضاياتي را در عمل ايجاب مي كند .خداوندي كه به حكمت و علم شناخته شد، روشن است كه بندگان خود را بدون هدايت نيافريده است ؛بلكه همه اسباب را براي راه يابي او فراهم ساخته و آنچه كه بايسته است ، از زبان پيامبران الهي و به واسطه وحي بيان كرده است . پس راه كمال ( ( علم و عمل ) ) است ؛ شناخت آنچه كه بايد عمل كرد و عمل به آنچه كه شناخته مي شود : ( ( والعصر ان الانسان لفي خسر الا الذين امنواو عملوالصالحات ... ) ) . خلاصه آن كه دستورهاي قرآن و پيامبر،روشن ترين راه براي كمال آدمي است ؛ حركت در بستر عبوديت خداوند و تلاش براي كسب فضايل اخلاقي و پرهيز از رذايل و آنچه كه موجب آلودگي جسم و روح انسان مي شود و ...چرا كه : ( ( ان الله يحب التوابين و يحب المتطهرين ؛ خداوند بازگشت كنندگان به سوي او و پاكان را دوست دارد ) ) . در فراسوي اين راه ، اوج كمال انسان قراردارد كه همان ( ( لقاالله ) ) و برخورداري از سعه وجودي و نعمت هاي بي پايان الهي است : ( ( فلا تعلم نفس ما اخفي لهم من قره اعين... ؛ هيچ كس نمي داند كه پاداش نيكوكاري اش چه نعمت و لذت هاي بي نهايت است كه موجب روشني دل و ديده مي گردد ) ) ، ( سجده ، آيه 17 ) . بنابراين بايستي از وسايط گذشت و به غايات رسيد .تمام عوامل مادي زندگي ، وسيله اي است تا ما را به آن مقصد برساند.زنهار كه در واسطه ها بمانيم و آنها را ارزش بدانيم ! اگر كسي تمام خانه اش طلا باشد و همه انسان ها نيز خدمتگذار او باشند؛ ولي ازايمان و عمل خالي باشد، هيچ ارزش واقعي در او وجود ندارد؛ بلكه سرگرم اعتبارات و فرو رفته در منجلاب ماديات است . پس ارزش واقعي به آن چيزي است كه در درون آدمي شكل گرفته و ملكه اوشده است . زندگي پيامبران و اولياي الهي ، الگويي روشن براي اين گفته ها است. ;
کد سوال : 14258
موضوع : گنجینه عمومی
پرسش : چگونه مي توان از افكار گناه آلود به دور بود؟
پاسخ : كنترل افكار ( خواطر ) راه هاي متعددي داردولي نبايد پنداشت كه با اولين گام همه چيز درست مي شود .بلكه كسي كه مي خواهد زمام افكار خويش را به كف گيرد بايد با تمام توان به خودسازي بپردازد و با جديت اين راه را دنبال نموده تا تدريجا به سمت هدف نزديك گردد : 1- راه دل و عشق : ذهن و فكر انسان همواره متوجه چيزي است كه به آن عشق مي ورزد چنان كه عاشق آني از فكر معشوق خود بيرون نمي رود .اين كه مثلا ما هميشه درنمازهاي خود به ياد ديگر مسايل مي افتيم به جهت تعلق نفس به آنهاو عدم آشنايي با محبوب حقيقي است . ليكن عاشق دلباخته ذات جميل علي الاطلاق در همه حال به ياد خداست چنان كه گويي هميشه درنماز است . پس بايد دل را از تعلق به كثرات پالاييد ومنزلگه عشق ربوبي ساخت تا انديشه نيز بدان سوي توجه يابد .2-ضبط قوه خيال : پرنده لجام گسيخته خيال چون چكاوكي است كه هردم بر سرشاخساري نشسته و بزودي به شاخه ديگر پرواز مي نمايد .ازاين رو افكار انسان خود ناساخته قرار و آرامي ندارد .آن گاه اگرآدمي بادقت دركنترل آن بكوشد يعني همواره از آن مراقبت نموده و هرگاه به اين سوي و آن سوي گريخت بلافاصله آن را به امور شريفه متوجه گرداند كم كم رام و مطيع مي گردد .3- انس دادن ذهن : با داشتن برنامه منظم و پيوسته مي توان ذهن را به سمت خاصي جهت داد؛ مثلا بابرنامه هاي منظم همه روزه دعا و قرآن با توجه مطالعه كتبي پيرامون اخلاق ، معاد، خداشناسي ، عواقب گناه ، و حداقل روزي يك ساعت شركت منظم و پيوسته در مجالس ديني . براي آگاهي بيشتر ر . ك : آداب الصلوه يا پرواز در ملكوت امام خميني . ;
کد سوال : 14260
موضوع : گنجینه عمومی
پرسش : به خاطر سونيت برادرم مدتي است كه بااو مانند يك نامحرم رفتار مي كنم و با او حرف نمي زنم . اين رفتار به نظر شما جايز است ؟
پاسخ : خواهر محترمه ، ضمن تقدير و تشكر از حسن اعتمادتان به اين اداره ،موفقيت روزافزون شما را از حضرت حق مسالت مي نماييم . لازم است قبل از هر سخن پاكي و ايمان شما را ستايش و به غيرت و عفت شما آفرين بگوييم . اميدواريم كه در مسير زندگي ، بندگي خالصانه خداوند و حفظ حرمت زن و حريم عفاف و توفيق الهي قرين راهتان باشد .خواهر عزيز، آنچه شيوه رفتار يك زن را در برابر هر انساني ازجنس مخالف كه از مصونيت تامين نشده ، تعيين مي كند، تنها يك معيار است و آن اين كه زن بايد ( ( متكبرانه ) ) برخورد نمايد .يعني ، زن بايد در برابر افرادي كه - از جنس مخالف - تامين و اطمينان قلبي ازآنها ندارد، رفتار متكبرانه داشته باشد و به اصطلاح آنها را تحويل نگرفته و با آغوش باز و روي گشاده با آنها برخورد نكند تا زمينه اعمال اغراض و اهداف نابجا فراهم نگردد .پرواضح است كه تكبر ورزيدن و متكبرانه رفتار نمودن با ( ( قهر كردن ) ) متفاوت است . چه قهر حكايت از ناسازگاري و عنادورزيدن و كشمكش نهفته دارد، در حالي كه شخص متكبر خود را برتر مي بيند و حتي براي غلبه بر طرف مقابل حاضر به مواجهه با وي نيست و پا به ميدان كشمكش و درگيري نمي گذارد، لذا رفتار قهرآميز شما بايد به رفتاري متكبرانه مبدل گردد؛يعني ، در حالي كه به رفتار متقابل و برخورد با ديگران مي پردازيد، ازجايگاه برتري به آنها نگاه مي كنيد و اجازه نمي دهيد تا ديگران خودشان را هم رديف شما بپندارند و به شوخي و بذله گويي ورفتارهايي عادي با شما روي آورند .براي پي بردن به كيفيت رفتارتكبرآميز كافي است رفتار يك مدير و رييس را در برابر زيردستان تصوير فرماييد و شما هم همانگونه رفتار كنيد .البته شدت و ضعف آن رفتار تكبرآميز در برابر بيگانه و افرادي كه مصونيت تامين شده ندارند فرق مي كند .بايد در حالي كه از تكبر و برتري طلبي برخورداراست ، موجب اذيت آنها نشده و آنها را به حريم نهادن متوجه سازد،لذا رفتار قهرآميز شما با برادرتان درست نيست . بايد تا اندازه اي رفتارتكبرگونه داشته باشيد و بايد توجه بفرماييد كه قهر طولاني مدت چه بسا موجب ريختن ابروي وي در نزد ديگران و پي بردن آنها به عمل زشت برادرتان شود .همين طور ممكن است وي را به لجاجت وانتقام گيري در آينده مجبور سازد و زندگي برادرانه شما در آينده به مخاطره افتاده و تيره گردد .نكته ديگري كه بايد مد نظر داشت آن است كه بايد بين ميزان خطا و تنبيه و هشدار تناسب برقرار باشد ورفتار شما نبايد طرف مقابل را از هستي و اعتبار ساقط كند، بايد به اوهشدار داد و وي را متنبه ساخت ، ولي اگر باعث بروز پديده منفي ديگري گردد، ديگر نمي توان آن را رفتاري آموزنده و عاقلانه ناميد،چه برادرتان هميشه تنها برادرتان نيست در آينده تشكيل خانواده خواهيد داد و اين شكل برخورد قهرآميز، رابطه دو خانواده را تحت تاثير قرار خواهد داد .پس خواهشمند است به جاي رفتار قهرآميز به رفتاري متكبرانه با ويژگي هايي كه در بالا به آن اشاره شد روي آوريدچه قهر؛ يعني ، قطع رابطه و يا ايجاد رابطه عنادآميز است ولي تكبرنوعي رابطه است در حالي كه بر برتري طلبي استوار است . خواهرگرامي ! خوب است در اينجا كمي با خود بينديشيد و از خود سوال كنيد كه چه عاملي باعث شد تا برادرتان اين اشتباه را مرتكب شود؟آيا رفتار شما به گونه اي نبوده است كه برادر شما چنين جراتي پيداكند؟ گمان نمي كنيد كه در رفتارهاي قبلي حريم ها كمتر رعايت مي شده است و الان كه به قهر روي آورده ايد افراط گونه عمل مي كنيد؟ گمان مي بريم كه اگر كسي در شيوه رفتار و يا كيفيت لباس پوشيدن و طرز حركات خود در قبل تجديد نظر كنيد به جا باشد وموجبات پاكي بيشتر فضاي منزل فراهم مي گردد .بي ترديد تنهارعايت حجاب و پوشش و انجام تكاليف شرعي براي حفظ حريم خانه و پاكي فضاي آن كفايت نمي كند .بايد فراتر از تكاليف الزامي اوليه ديني ، به برخي از آداب اجتماعي و خانوادگي بيشتر پاي بندباشيم . شايد اين توصيه امام معصوم ( ع ) را شنيده باشيد كه مي فرمايند : هرگاه دو نفر زن و مرد تنها و در جايي خلوت باشندشيطان نفر سومي است كه وارد مي شود و آنها را به گناه دعوت مي كند .برادر شما فقط براي يك لحظه فريب شيطان را خورده و...پس بايد به اين گونه آداب اجتماعي نيز پاي بند باشيد تا زمينه نفوذشيطان فراهم نگردد .در پوشيدن لباس و كيفيت رفتار و طرز سخن گفتن و ...بيشتر دقت كنيد .البته شما بي ترديد به اين آداب آشنا و آنهارا نصب العين خود داريد و تنها متذكر مي شويم كه اگر چه شايدپوشيدن لباس هاي تنگ و چسبان و يا بدن نما و يا لباس هايي كه برخي مواضع بدن را برجسته نشان مي دهد، در فضاي منزل و نزد محارم براي انجام تكاليف شرعي كفايت كند ولي به يقين تامين كننده يك فضاي پاك براي اعضاي آن خانواده نيست و پاكي جنس مخالف راتهديد مي كند .اين نكته بايد مورد توجه مردها و زن ها هر دو باشد وهيچ يك از دو جنس نبايد از آن غفلت ورزند .در پايان با توصيه مجدد به اين كه رفتار متكبرانه با ديگران شيوه صحيح است . توجه شما را به مسووليت خطير ديگري جلب مي كند .شما بايد با به كاربستن شيوه هاي مستقيم و غيرمستقيم بر طرز فكر و شيوه رفتاربرادرتان تاثير بگذاريد .رفتار متكبرانه شما را مصون مي سازد، ولي شما وظيفه داريد كه زمينه مصونيت برادرتان را نيز فراهم سازيد و به شكلي كه خود مناسب مي بينيد راه خير و صلاح را فراروي وي بگشاييد .لذا سفارش مي شود در حالي كه رفتار متكبرانه ( در حدضرورت ) خود را حفظ مي كنيد، با شيوه اي عاقلانه زمينه اصلاح وتربيت برادرتان را نيز فراهم سازيد و با در اختيار قرار دادن كتب اخلاقي ، موعظه ، تقويت بنيه فكري و اعتقادي وي را در راه هدايت وپاكي ياري كرده و از خطاها مصونيت بخشيد.;
کد سوال : 14261
موضوع : گنجینه عمومی
پرسش : براي تقويت ايمان و تقوا چه راه هايي وجود دارد؟
پاسخ : الف ) براي تقويت ايمان ، عمل به سفارش هاي زير را توصيه مي كنيم : 1- از غذاي حرام پرهيز كنيد، 2-گناهان را به طور كلي ترك نماييد، 3- واجبات مخصوصاً نمازها را دراول وقت بخوانيد، 4- تا آن جا كه مي توانيد نمازهاي مستحبي مخصوصاً نماز شب را ترك نكنيد، و . ...ان شا الله كه به مرور دل شمانوراني و ايمان شما محكم خواهد شد و مورد رحمت و محبت خاص خداوند قرار خواهيد گرفت . ب ) براي تقويت تقوا بايد در دوبعد نظري و عملي اقدام نمود .در بعد نظري بايد با تقويت مباني عقيدتي ، به ساختمان و چهارچوب عقايد استحكام بخشيد و سپس با عمل ، در راسخ تر شدن آنها كوشيد .در اين زمينه مطالعه منظم كتاب هاي زير توصيه مي شود : 1- گناهان كبيره شهيد دستغيب 2-جهان بيني اسلامي شهيد مطهري 3- نامه ها و برنامه هاحسن زاده آملي 4- نقطه هاي آغاز در اخلاق عملي مهدوي كني آنچه در بعد عملي مي توان ارايه نمود آن است كه : عمل به تكاليف ديني ، بهترين وكامل ترين راه براي نيل به درجه تقوا است . قرآن مجيد درباره روزه مي فرمايد : ( ( روزه بر شما واجب شد چنان كه بر پيشينيان شما واجب گشت ، باشد كه تحصيل تقوا كنيد ) ) . و در آيه ديگر فرموده است : ( ( ازصبر و نماز كمك بگيريد ) ). ;