• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
عضویت در خبرنامه
    • عبارت :
      تعداد درصفحه :
کد سوال : 14262
موضوع : گنجینه عمومی
پرسش : راه رسيدن به دوستي محمد وآل محمد ( ص ) چيست ؟
پاسخ : حالت شوق و اميدواري كه در شما به وجود آمده بسيار ارزنده است البته اين مقدمه است و در پي آن بايد همت كنيد كه به آرمان هاي مقدس خود برسيد .در اين راستا توسل و توجه به اهل بيت - عليهم السلام - و نماز و عبادات هم صفا بخش دل است و هم موجب عنايت و دستگيري آنان . حكم بن غيبه مي گويد : خدمت امام باقر - عليه السلام - بودم منزل حضرت پر از جمعيت بود .مردي عصا به دست وارد شد و جلو درب فرياد زد : ( ( السلام عليك يابن رسول الله و رحمه الله و بركاته ) ) امام باقر ( ع ) و ديگر اهل مجلس جوابش را دادند .آن گاه گفت : به خدا قسم من شما را دوست دارم و هر كس شما را دوست دارد نيز دوست دارم و اين علاقه به خاطر طمع در امور دنيايي نيست . دشمنان شما را دشمن دارم و از آنان بيزاري و برايت مي جويم و اين دشمني به خاطر امور شخصي نيست . قسم به خدا هرچه را شما حلال مي دانيد من هم بر خود حلال مي دانم و هر آنچه را شما حرام مي دانيدمن نيز حرام مي دانم و منتظر فرج و پيروزي شما ( شايد فرج امام زمان ( ع ) را مطرحكرده بود ) هستم فدايتان شوم آيا اميد موفقيت و خشنودي خدا در كارهاي من هست ؟ امام باقر ( ع ) پس از نقل داستاني فرمود : هر كس دوست دارد به مردي از مردان بهشت نگاه كند اين مرد را ببيند .( 1 ) از اين روايت 5 معيار براي دوستي واقعي اهل بيت ( ع ) به دست مي آيد : 1 - تولي يا پيوند قلبي با اهل بيت ( ع ) . 2 - تبري ( دشمني و بيزاري با تمام وجود نسبت به دشمنان آنان ) . 3 - حلال دانستن آنچه حلال شمرده اند .( هماهنگي عملي و پيروي همه جانبه از آنان ) 4- حرام شمردن آنچه حرام شمرده اند .5 - انتظار فرج و آمادگي نسبت به آن . ;
کد سوال : 14263
موضوع : گنجینه عمومی
پرسش : چگونه مي توان اخلاق و عادات زشت را از بين برد؟
پاسخ : براي اين منظورامور ذيل مهم است : 1- توجه به قبح و زشتي آن عادات از نظر عقل . 2-در نظر گرفتن كيفري كه از نظر شرع بر آن مترتب گرديده است . 3-داشتن اراده اي محكم در جهت رفع آن عادات كه نشانه همت بالا و بلندانسان در روي آوردن به فضايل و دوري از رذايل است . 4- استمداد ازخداوند و دعا و نيايش كه فرمود : اگر فضل و رحمت خدا بر شما نبود هيچ كدام به فضيلت و تزكيه روي نمي آورديد ( و لو لا فضل الله عليكم ورحمته ما زكي منكم من احد ابدا ... ) ، ( نور، آيه 21 ) . 5- جايگزين سازي اعمال و عادات نيكو؛ مانند شركت دايمي در نماز جماعت ، نماز شب ،زيارت اهل قبور، دعا و . ...براي آگاهي بيشتر ر . ك : ( ( چهل حديث امام ) ) و ( ( معراج السعاده ) ). ;
کد سوال : 14264
موضوع : گنجینه عمومی
پرسش : به چه گناهاني صغيره گفته مي شود؟
پاسخ : گناهاني كه در دايره تعريف كباير نيستند، صغيره شمرده مي شوند .در عين حال در روايات ونيز سخنان علماي دين بنا بر اين نبوده است كه صغاير را نام ببرند، زيرااين مساله موجب عدم اهتمام نسبت به ترك آنها شده و افراد را در دام خود گرفتار مي سازد در حالي كه : اولاً : اصرار بر صغيره نيز از گناهان كبيره است . ثانياً : از امام حسن عسكري ( ع ) نقل شده است كه فرمودند : ( ( هيچ گناهي را كوچك نشمار، بلكه بنگر چه كسي را معصيت مي كني ) ) . به عبارت ديگر هر گناهي از آن رو كه نافرماني خداي عز وجل و فرمانرواي كل هستي است بزرگ و عظيم است. ;
کد سوال : 14265
موضوع : گنجینه عمومی
پرسش : راه كنترل چشم از نگاه به نامحرم چيست ؟
پاسخ : براي مبارزه با گناه و هواهاي نفساني رعايت چند نكته لازم است : الف ) كوچك نشمردن هيچ گناهي هرچند به نظر صغيره باشد .ب ) عزم جدي و آهنين بر ترك معصيت و مراقبت جدي و دايمي نسبت به تمام افعال خود .ج ) شرط نمودن با خدا مبني بر ترك معصيت و هم چنين از او استعانت جستن . د ) هر گاه فكر گناه و وسوسه آن به ذهن آمد بلافاصله آن را از لوح ذهن خارج كردن و توجه خود رابه خدا و امور شريفه مشغول داشتن . جديت و موفقيت در اين امر پيروزي بزرگي است و در واقع دفع دشمن شيطان نفس از همان خاكريز اول است . قرآن مجيد در وصف پارسايان مي فرمايد : ( ( ان الذين اتقوا اذا مسهم طايف من الشيطان تذكروا فاذاهم مبصرون ) ) × ( ( پرهيزگاران چون گرفتار وسوسه شيطان شوند هماندم متذكر ( ياد خدا ) شده وبصيرت يابند ) ) ( اعراف : 201 ) ه ) مطالعه و تفكر پيرامون عواقب سو و وخيم گناه . در اين رابطه مطالعه كتب پيرامون معاد بسيار نافع و لازم است . و ) خود را همواره در محضر حق تعالي دانستن و او را به يقين در همه حال مراقب و بيناي به افعال خود نگريستن . ز ) توجه به چهره كريه و زشت واقعي سييات . ح ) براي ترك معاصي لازم است دربسياري از موارد انسان از مكروهات و چه بسا از برخي مباحات نيز چشم پوشد تا او را به انجام زشتي ها نزديك نسازند .ط ) در حد ممكن دوري جستن از مكان ها و شرايطي كه آدمي را به گناه ترغيب مي نمايد .ي ) تقويت اراده . ك ) محاسبه نفس همه روزه و در صورت رخداد خطا خود را محاكمه و توبيخ نمودن و بلافاصله استغفار كردن . ل ) مطالعه پيرامون زندگي پارسايان و زاهدان و مطالعه كتب اخلاقي و . ... ;
کد سوال : 14266
موضوع : گنجینه عمومی
پرسش : آيا ترس از خدا با عشق به خدا در تضاد است ؟
پاسخ : نكاتي كه مي تواند پاسخگوي اين سوال باشد به شرح ذيل است : 1- كلمه عشق در تعبيرات اسلامي خيلي كم آمده است . از همين رو برخي مي گويند كلمه حب و دوستي را بايد به كار برد .نه كلمه عشق را .ولي ديگران جواب داده اند كه استعمال آن ولوبه صورت كم مي تواند كاربرد آن را تجويز كند .از جمله مواردي كه به كاررفته به عنوان نمونه عبارات ذيل است : پيامبر ( ص ) : ( ( افضل الناس من عشق العباده و عانقها وباشرها بجسده و تفرغ لها ) ) و هم چنين فرمود : ( ( طوبي لمن عشق العباده و احبها بقلبه و باشرها بجسده و تضرع لها؛خوشا به حال كسي كه به عبادت عشق بورزد و از صميم قلب آن رادوست بداد و با بدنش به آن بچسبد و خودش را براي آن فارغ بكند ) ). علي ( ع ) : ( ( واهاً لك ايتها التربه ههنا مناخ ركاب و مصارع عشاق ؛ خوشا به تو اي خاك اينجا جايي است كه با رهايي فرود خواهد آورد و اينجاخوابگاه عاشقاني است ) ) ، ( تعليم و تربيت ، استاد مطهري ، ص 331 ) . 2-در آيات بسياري از قرآن با واژه محبت و مودت از عشق ياد شده است. اين آيات در چند قسمت قرار گرفته اند : الف ) آياتي كه در وصف مومنان است مانند : ( ( والذين آمنوا اشد حباً؛ آنان كه ايمان آورده اند در دوستي خدا سخت ترند ) ) ، ( بقره ، آيه 165 ) . ب ) آياتي كه از دوستي حضرت حق نسبت به مومنان سخن مي گويد مانند : ( ( ان الله يحب التوابين و يحب المتطهرين ) ) ، ( بقره ، آيه 222 و آيات ديگر ) . ج ) آياتي كه متضمن دوستي هاي دو طرفي و محبت هاي متبادل است : دوستي حضرت حق نسبت به مومنين و بالعكس مانند : ( ( قل ان كنتم تحبون الله فاتبعوني يحببكم الله و يغفر لكم ذنوبكم ؛ بگو اگر دوست داريد خدا را از من پيروي كنيد تاخدا دوستتان بدارد و گناهانتان را برايتان ببخشايد ) ) ، ( آل عمران ، آيه 31 ) - ( جاذبه و دافعه علي ( ع ) ، استاد مطهري ، ص 56 ) . 3- حب يك نوعارتباط وجودي و جاذبه خاص در ميان علت تكميل كننده و معلول تكميل شونده است ( يا چيزي كه در حكم علت و معلول مزبور است ) و لذا ماافعال و متعلقات افعال خود را دوست مي داريم چون وسيله كمال ماهستند .محبت داراي مراتب مختلفي است كه بعضي شديدتر و بعضي ضعيف تر است . خداوند از هر جهت كه تصور كنيم شايسته محبت است ،زيرا ذاتاً خودش يك موجود كامل آن هم كامل نامتناهي است ، ( ترجمه الميزان ، ج 1، ص 586 ) . 4- با توجه به اين كه روح انسان يك امرمجردي است ، طبعاً امر مجرد مي تواند داراي ابعاد متفاوت و مختلف باشد .به عبارت ديگر نفس آدمي از يك توان ويژه و قدرت فوق العاده اي برخوردار است كه مي تواند حالات متضادي را به لحاظ رويكردهاي مختلف بپذيرد .از اين رو در ارتباط انسان با خدا دو رويكرد متفاوت رامي توان به وضوح مشاهده كرد يكي عشق به خدا و ديگري ترس از خدا.وجود عشق در نفس آدمي به جهت ملاحظه اوصاف خداست ووجودترس در او هم به همين سبب است منتهي منشا يكي غير از منشاديگري است . منشا عشق جمال و زيبايي خداست و منشا ترس عيب ونقص خود است . 5- اساساً مي توان گفت عشق و ترس به نيازمندي وحاجت آدمي به طرف مقابل برگشت پيدا مي كند .چه مستقيم چنان كه درعشق چنين است و چه به صورت غيرمستقيم چنان كه در ترس اين گونه است . توضيح اين كه عشق به معناي دلدادگي و فنا در غير است كه اين معنا هم از وابستگي برمي خيزد .وابستگي همان حاجت آدمي به طرف مقابل است . زيرا وجود متناهي آدمي همواره بستگي به وجود غيرمتناهي خدايي دارد و اين خود منشا يك محبت دايم و غيرقابل زوال است . ازطرفي خداوند خالق ما و نعمت دهنده به ماست ، ...اين نيز منشا محبت مانسبت به اوست . اما برگشت ترس به حاجت هم از اين جهت است كه آدمي وقتي آن ذات نامحدود و بي پايان را تصور مي كندو هيبت و عظمت اعلاي او را ملاحظه مي كند در مقابل مقام و منزلت او احساس حقارت كرده و حالت خوف به او دست مي دهد ( ( الذين اذا ذكر الله وجلت قلوبهم ) ) ، ( حج ، آيه 36 ) . پس ترس مستقيماً از ذات او نيست بلكه از مقام و منزلت او ناشي است . البته صورت غيرمستقيم را مي توان نوع ديگري هم توجيه كرد به اين صورت كه اساساً ترس آدمي از خدا به معناي ترس آدمي از عواقب و تبعات اعمال خود است و چون خدا دادرس اعمال است و صاحب جزا و پاداش ، آدمي هم مي ترسد و در عين حال هم به او عشق مي ورزد .;
کد سوال : 14267
موضوع : گنجینه عمومی
پرسش : راه كم كردن علاقه به دنيا وهم وغم خود را براي آخرت مصروف نمودن چيست ؟
پاسخ : اگر انسان حقيقت اين دنيا را درست بشناسد و واقعيت فنا پذير و گذراندن آن را با چشم دل بنگرد به خوبي درمي يابد كه اين جهان ابزاري بيش براي سير تكاملي نيست و حيات اصلي انسان زندگي جاويد اخروي مي باشد ( ان الدار الاخره لهي الحيوان ) آن گاه ديگر چه جاي دل بستن بر اين تار لرزان عنكبو ت مي ماند؟ در هر صورت با مطالعات دعاها و توجه به پروردگار تدريجا مي توانيد در اين سير گام نهيد .براي مطالعه اين منابع معرفي مي گردد : 1 - معاد شناسي علامه طهراني 2 - مبدا و معاد آيه الله جوادي آملي 3 - اسرار عبادت آيه الله جوادي آملي 4 - چهل حديث امام خميني ( ره ) 5 - معاد شهيد دستغيب 6 - معاد آيه الله مظاهري 7 - علم اخلاق اسلامي دكتر مجتبوي ;
کد سوال : 14269
موضوع : گنجینه عمومی
پرسش : معناي واقعي توكل چيست و چگونه بايد به خدا توكل كرد؟
پاسخ : ( ( توكل ) ) برگرفته شده از ( ( وكاله ) ) است . كسي كه كارش را به ديگري واگذار مي كندمتكل است و زماني كه دلش از اين بابت راحت بوده و به آن كسي كه توكل مي كند، اعتماد كامل داشته باشد، او را ( ( متوكل ) ) گويند .پس توكل اعتماد قلبي به وكيل است . كسي كه خداوند را با تمام اوصافش ( علم ،قدرت ، حكمت و ...) شناخت ، در تفويض امور خويش به او هيچ نگراني نخواهد داشت و دل او كاملاً آرام خواهد بود .البته توكل داراي مراتبي است : مرتبه اول ، آن است كه اعتماد او به خداوند همانند اعتماد بر وكيل باشد .مرتبه دوم ، آن است كه حال بنده با خداوند، همانند حال طفل بامادر خويش باشد كه جز او را نمي شناسد و تنها به او پناه مي برد .مرتبه سوم ، در برابر خداوند كاملاً خويشتن را بي اختيار ببيند و به طور كلي خود را فراموش كند كه اين مرتبه ، عالي ترين مرتبه توكل است . پس از آن كه آدمي به اين حقيقت رسيد كه ( ( لا حول ولا قوه الا بالله ) ) هيچ حركت ونيرويي نيست جز آن كه به خداوند متكي است ، در مرحله عمل نيز به اين حقيقت بزرگ توجه خواهد داشت . از اين رو امور خويش را به اوواگذار خواهد نمود و به او تكيه خواهد كرد .البته تصور نشود كه متوكل چون امور خود را به خدا واگذار كرده است ، بايد به گوشه اي بخزد وخمود و ساكن گردد .اين بينشي انحرافي در موضوع توكل است . موحدهمه اسباب را مي بيند، ولي آنها را مجراي اراده الهي و تحت مشيت اومي داند .توكل كننده انتظار ندارد كه بدون جهاد به پيروزي برسد؛ بلكه اوپيروزي را در مسير جهاد و با توكل بر خدا مي بيند؛ چرا كه زمام اسباب جملگي در دست اوست . در روايت است روزي پيامبر اكرم ( ص ) ديدندكه كسي اسب خود را كنار كوچه نهاد و آهنگ حركت به سوي مجلسي نمود .حضرت فرمودند چرا آن را نمي بندي ؟ گفت : به خدا توكل نمودم. حضرت فرمودند : ( ( اعقل راحلتك و توكل علي الله ؛ اسب خود را ببند وبه خدا توكل كن ) ) . به قول مولوي : ( ( با توكل زانوي اشتر ببند ) ) متوكل هميشه پناهگاه امني و نقطه اتكا دارد، ولي موظف است كه تلاش نيز بكند ولي انسان بدون توكل فقط به خود بسنده است و اتكايي ندارد.اگر ابري بالا مي آيد و باران مي بارد، بينش موحد درباره آن اين است كه اينها جملگي مجريان اراده الهي و تحت سيطره اويند؛ ولي كافر آنها رامستقل در تاثير مي پندارد .بنابراين راه كسب توكل بالا بردن ميزان معرفت به خداوند و نقش او در هستي است . كسي كه خداوند را با اوصاف كمالي اش شناخت و او را قدرتمندي با اراده در صحنه هستي ديد، ديگرتنها در قالب اسباب و علل عادي و مادي حوادث جهان را تفسير نخواهدكرد؛ بلكه مشيت نافذه او را در همه جا مي بيند و حوادث و امور را با درنظر گرفتن اين واقعيت بزرگ توضيح مي دهد .براي آگاهي بيشتر ر . ك : 1- نقطه هاي آغاز در اخلاق عملي آيت الله مهدوي كني ، ص 512 و 2533- معراج السعاده ملا احمد نراقي ، ص 784 - 789;
کد سوال : 14270
موضوع : گنجینه عمومی
پرسش : براي غلبه بر نيازهاي جنسي چه كارهايي را بايد انجام دهيم ؟
پاسخ : براي اين كاراموري را يادآوري مي كنيم : 1- با دوستان پاك و با تقوا رفاقت كنيد .2- ازدوستاني كه حريم و حدود الهي را مي شكنند به شدت پرهيز كنيد .3-در مجالس دعا و محافل موعظه و نماز جماعت شركت كنيد .4-پرخوري و نيز از خوردن غذاهاي چرب و پرانرژي و تحريك كننده پرهيز كنيد .5- از مشاهده صحنه هاي مهيج و تحريك كننده دوري كنيد وحتي فكر آن را ننماييد .6- ورزش را در برنامه منظم و روزانه خود قراردهيد .7- سعي كنيد هيچ گاه تنها نشويد .8- برنامه منظم مطالعاتي براي خود قرار دهيد و سعي كنيد فرصت هاي خود را با تفكر و مطالعه مناسب پر كنيد .9- هفته اي يكي دو روز، روزه بگيريد .مشكلي كه مطرحفرموده ايد مساله اي بسياراساسي است كه ميليون ها جوان جامعه ما گرفتارآنند .راه حل نهايي آن چيزي جز ازدواج نيست . در بعد فردي پيشنهاد مابه شما اين است كه با مشورت خانواده خود فرد مناسبي را شناسايي و درصورت قبول وي را نامزد كرده و ازدواج را تا حدود دو سال به تاخيربيندازيد .اين مساله باعث مي شود كه در حال حاضر گرفتار مخارج سنگين ازدواج نشويد و در عين حال از مزاياي شيرين دوران نامزدي -كه بهترين ايام زندگي است - برخوردار شويد .افزون بر آن در اين مدت پختگي بيشتري براي تشكيل خانواده كسب نموده و كم كم مي توانيد دركنار درس كاري نيز دست و پا كنيد و براي تشكيل يك زندگي ساده وابتدايي آماده شويد;
کد سوال : 14271
موضوع : گنجینه عمومی
پرسش : چه رابطه اي بين دين و سياست در مكتب عرفان وجود دارد؟
پاسخ : پاسخ به اين پرسش در حد يك نوشتار محدود مقدور نيست ، اين مساله زواياي تو در توي تاريخي هستي شناسي و معرفت شناسي دارد كه باز كردن هر يك از آنها هفتاد من كاغذ را پرخواهد كرد و باز حق مطلب ادا نخواهد گشت . آنچه مي توان دراينجا بدان اشاره كرد چند نكته اساسي است كه اميد مي بريم با دقت وتوجه به آنها پاسخي فراگير و جامع براي شما فراهم آيد .1- دين داراي سه ركن اساسي است كه ما از آنها به نظام اعتقادي ، نظام ارزشي يااخلاقي و نظام فقهي ياد مي كنيم . هيچ ديني بدون سه ركن پيش گفته تحقق پذير نيست ، هر چند ممكن است محتواي اين اركان در اديان مختلف با يكديگر تفاوت هاي جدي داشته باشند .2- در شناخت دين ،معرفت به هر سه ركن فوق لازم و ضروري است ، اگر فردي تنها به يكي از اين سه ركن توجه كرده و آن را فراگيرد، دانش و نگرش ديني او ناقص خواهد بود .3- متاسفانه به دليل متفاوت بودن و فهم و نگرش آدميان واستعدادها و ظرفيت هاي گوناگون و عدم توجه به اركان ديگر دين ، دست كم سه نوع دين شناسي را مي توان در طول تاريخ رهيابي كرد : -دين شناسي متكلمانه كه از تاملات عقلي و با مركزيت نظام اعتقادي به دين نگريسته و ساير اركان دين را در پيرامون آن تلقي مي كنند .- دين شناسي فقيهانه كه از مدخل شريعت و احكام ظاهري نظام فقهي را اصل پنداشته و دو ركن ديگر را با اين ديد مي كاود و تبيين مي كند .- دين شناسي اخلاقي كه از دريچه احكام اخلاقي و پردازش به باطن اعمال ، نظام اخلاقي را ركن اصلي دين انگاشته و دو ركن ديگر را با اين نظرگاه مي جويد .4- آفت يكسويه نگري براي كيان دين و رشد فكر ديني وكمال يابي جوامع ديني ضايعه اي بزرگ است ، اگر به طور مطلق هر يك ازسه ركن پيش گفته مساوي با تمام دين فرض گردد، دين به پيكر بي جان تبديل مي شود، ( كاشفي ، محمدرضا، دين و فرهنگ ، فصل دوم ( دين شناسي ) ، مبحث رهيافت به دين و اركان دين ) . 5- به تدريج دردنياي اسلام تصور عده اي نسبت به نگرش اجتماعي اسلام تغيير كرد.آنان فرد را بر جمع برتري دادند و او را از جمع جدا كردند و به خودش مشغول داشتند؛ به او توصيه كردند كه به اطراف خود نگاه نكند چون تمركزش را از انديشه درباره خدا از دست مي دهد .اين گروه با برداشت افراطي از آيات مذمت دنيا از يك سو و نيز برداشت هاي افراطي از آياتي كه تشويق بر زهد و تقوا دارد از سوي ديگر، بخش عمده اي از فقه را كه دانش اجتماعي زيستن اسلام است بي اعتبار ساختند .بريدن از خلق خدا، گريز از مسووليت هاي اجتماعي ، فاصله گرفتن از قدرت سياسي جامعه ، فرو رفتن در خود با غفلت از اطراف كم ترين آموزه هايي بود كه اين طيف بر آن پاي مي فشردند .اين جريان بستر را براي پديد آمدن ( ( تصوف ) ) و ( ( خانقاه سازي ) ) و فاصله گرفتن از مسجد فراهم ساخت ، ( دراين باب نگا : جعفريان ، رسول ، خانقاه سازي از قرن هفتم تا نهم هجري ونقش آن در كاهش تحرك اجتماعي مسلمانان ، در مجموعه مقالات تاريخي ، الهادي ، قم ، چاپ اول ، زمستان 1375، ج 1، صص 272 - 260؛ دامادي ، سيد محمد، شرح بر مقامات اربعين ، دانشگاه تهران ، چاپ دوم ، بهار 1375، صص 288 - 282 ) . 6- برخي از اين بزرگان ، پيامبر ومردم عصر پيامبر را چنان وانموده اند كه گويي پيغمبر شخص درويشي بوده است كه در خانقاهي در مكه مي نشسته است و براي درويش هاي ديگر درس تصوف مي داده است . تصويري كه اينان از قرآن و شخصيت پيامبر عرضه كرده اند تحريف عمدي در تعليمات اسلامي نبوده بلكه ريشه در نگرش يكسويه به دين و آموزه هاي آن بوده است . چنين نگاهي به دين ، بي اعتنايي مطلق به دنيا و ( ( به فكر خود بودن ) ) را تقويت مي كرد وبي اعتنايي توام با ترحم را نسبت به مردم افتاده در چاه طبيعت به دنبال مي آورد، ( در اين باب نگاه كنيد به سه تفسير ( ( تاويلات ) ) ، ملا عبدالرزاق - ( ( كشف الاسرار ) ) ، رشيد الدين ميبدي - ( ( عرايس البيان ) ) شيخ روزبهان بقلي ) . 7- بخش زيادي از تاريخ عرفان و عارفان بسياري پرهيز از ثروت و قدرت و پيشه كردن عجز و فقر را در صدر دنياگريزي مي ديدند و ازاين رو دين را از سياست جدا كرده و آن دو را امري غير قابل اجتماعتلقي مي كردند، آنها معتقد بودند كه كم كسي است كه بتواند در برابروسوسه هاي قدرت و ثروت مفتون نشود و از اين رو بهترين كار اين است كه گرد آنها نگردد و به عبارت ديگر، دنيا را به دنياخواهان و دنياداران بسپارد و براي سلامت و سعادت خود با آن وداع كند .نيست قدرت هركسي را سازوار=عجز بهتر مايه پرهيزگار=فقر از اين رو فخر آمدجاودان =كه به تقوي ماند دست نارسان =زان غنا و زان غني مردود شد=كه زقدرت صبرها بدرود شد=آدمي را عجز و فقر آمد امان =از بلاي نفس پرحرص و غمان = ( مثنوي ) البته گاهي براي برخي از عارفان علل وانگيزه هايي براي چنين تفكيكي ، مددكار بوده است كه فرصت طرحتفصيلي آن نيست ، ( در اين باب نگا : سروش ، محمد، دين ودولت ،انتشارات دفتر تبليغات اسلامي قم ، چاپ اول 1378، صص 146 -120 ) . 8- اما آيا به راستي عرفان اسلامي كه از رسول خدا ( ص ) ريشه گرفته و در آموزه هاي امام علي ( ع ) توسعه يافته به صورتي كه بيشترشاخه هاي عرفان خود را به آن حضرت منتسب مي دانند، ( ابن ابي الحديد، عبدالحميد، شرح نهج البلاغه ، تحقيق محمد ابوالفضل ابراهيم ،داراحياالتراث العربي ، بيروت ، چاپ دوم ، 1387 ق ، ج 1، ص 17 ) . ميان دين و سياست انفكاك مي بيند؟! خير، سيره عملي حضرت محمد ( ص ) واميرمومنان كه در تاريخ ضبط و ثبت است ، خلاف اين امر را نشان مي دهد، چرا كه [ به تعبير صدرالمتالهين ] معلم اول يعني پيامبر خدا ( ص ) و معلم ثاني يعني حضرت علي ( ع ) تمامي اركان دين را با هم مي ديدند و باهم مي خواستند و با هم آنها را تحقق مي بخشيدند .امام علي ( ع ) كه دررسيدگي به بينوايان و يتيمان ، در ساده زيستي و اجتناب از كم ترين لذايذدنيوي ، در اجراي عدالت و حفظ و رعايت بيت المال ، در اخلاق نيكو وايثار، در سخاوت ، صلابت ، شجاعت ، عبادت و درايت سرآمد روزگاربود، در صحنه سياست و كارزار حضوري دايمي و هميشگي داشت ، اوكه خود مدت زمان كوتاهي متصدي امر حكومت گشت ، در زماني كه دركنار بود همچون ناظري دقيق ، اعمال حاكمان را تحت نظارت داشت ، ( نگا : ابراهيميان ، سيد يوسف ، آيينه حق نما، نشر مطهر، تهران ، چاپ اول ، پاييز 1379، صص 411 - 205، فصل سوم و پنجم ) . 9- حضرت امام كه خود از احياگران راستين فرهنگ محمدي و علوي و سرآمدعارفان بودند، در زمان معاصر تيوري سازگاري دين و سياست را با الهام ازسرور خود علي ( ع ) عينيت بخشيدند .ايشان نشان دادند كه لازمه عارف بودن اهل عزلت بودن نيست ، او آشكار ساخت كه هيچ منافاتي نيست كه ما هم آن انديشه والاي عرفاني را داشته باشيم و هم انديشه اجتماعي نهادي ديدن ثروت و قدرت را و اين دو را نه تنها با هم عجين كنيم ، بلكه يكي را دقيقاً مجراي اعمال ديگري بدانيم . ولي هيچ گاه معتقد نبود حالا كه ما دانستيم نوعي آلودگي و ميكرب در جامعه وجود دارد خودمان رامصون بدانيم و ديگران را ملوث باقي بگذاريم . بلكه اقتضاي اركان سه گانه دين آن است كه دين در كنار سياست ، عرفان همراه مسايل و مسووليت اجتماعي و شريعت و طريقت و حقيقت همگام با هم باشند .حضرت امام كه به شدت از كساني كه به اركان دين نگرش ناقص و يكسويه دارند،نگران بودند، شكوه خود را اينگونه مطرح مي سازند : ( ( ... اسلام غريب است از اول غريب بوده و الان هم غريب است . براي اين كه غريب آن است كه نمي شناسند او را در يك جامعه اي هست او اما نمي شناسندهميشه يك ورق را گرفته اند وآن ورق ديگر را حذف كرده اند يا مخالفت با آن كرده اند .يك مدت زيادي ، گرفتار عرفا ما بوديم . اسلام گرفتار عرفابود، آنها خدمتشان خوب بود، اما گرفتاري براي اين بود كه همه چيز رابرمي گردانند به آن طرف . هر چه دستشان هر آيه اي دستشان مي آمد،مي رفت آن طرف . مثل تفسير ملاعبدالرزاق خوب ، او مرد بسياردانشمندي ، مرد بافضيلتي است ، اما همه قرآن را برگردانده آن طرف ،كانه قرآن با اين كارها كار ندارد ...) ) ، ( سخنراني در تاريخ 17/4/58 درجمع وعاظ و روحانيون تهران ) . بنابراين از نظرگاه عرفان اسلامي كه ريشه در سيره و كلمات حضرت رسول ( ص ) و حضرت علي ( ع ) دارد،دين و سياست از يكديگر انفكاك ندارند و سياست كه عمده در نظام فقهي جاي مي گيرد يكي از اجزا اركان دين به شمار مي رود، كما اين كه عرفان نيز به عنوان جزيي از نظام اخلاقي از دين منفك نيست . هم چنين روشن شد كه گرچه برخي از عارفان بزرگ ، به دليل خارج ساختن عرفان از مجراي خود و رويكردي عرفاني به دين ، فتوا به انفكاك سياست ازدين دادند ولي در تاريخ معاصر حضرت امام كه هم در عرفان نظري صاحب نظر بودند و هم در عرفان عملي سرآمد، اين حقيقت را روشن ساختند كه از منظر عرفان ، دين و سياست هيچ تضادي با يكديگر نداشته ،چنان كه قدرت با عارف بودن ناسازگار نيست. ;
کد سوال : 14272
موضوع : گنجینه عمومی
پرسش : فرزند چگونه مي تواند پدر تارك نماز را ارشاد كند؟
پاسخ : از آنجا كه معمولاً فرزندان كمتر مي توانند در افكار و انديشه ها و رفتار والدين خودتاثيرگذار باشند، به خاطر وجود تفاوت سني بين فرزند و پدر و وجودرابطه پدري ، بهتر است از اقدامات غيرمستقيم بهره بگيريد ومستقيماً سعي نكنيد پدر خود را به كاري وادار نماييد، بنابراين مي توانيداز مادرتان و يا يكي از اقوام و افرادي كه مورد اعتماد و پذيرش پدرتان هست كمك بگيريد و از آنها بخواهيد كه درباره نماز خواندن با پدر صحبت كند و او را متقاعد كنند نماز بخواند .ضمناً شما مي توانيد اهميت وارزش نماز را به مادرتان متذكر شويد تا با استفاده از آن مطالب ، پدرتان راتشويق به خواندن نماز كند و يا كتابي را تهيه كرده به عنوان هديه به مناسبت عيد يا روز پدر و يا روز تولد وي و يا هر مناسبت ديگري به ايشان تقديم كنيد ( كتابي كه در زمينه نماز و اهميت و ارزش نماز است ) . بيش ازپيش به پدر خود احترام بگذاريد، اظهار محبت بيشتري نسبت به گذشته به وي داشته باشيد، اطاعت پذيري خود را دوچندان كنيد، پس از مدتي اگر سوال كرد كه اين تغيير اخلاق و احترام و محبت بيشتر از كجاسرچشمه گرفته است ، بگوييد ( ( كسي كه نماز مي خواند بايد توجه وعنايتش نسبت به پدر و مادر بيشتر باشد ) ) و به گونه اي آن را به نقش نمازدر روابط فردي و اجتماعي مرتبط كنيد .در صورتي كه برادر و خواهركوچكتر در منزل داريد و سخن شما در آنها تاثير دارد، سعي كنيد آنها رابه نماز خواندن بيشتر تشويق كنيد .هدايايي براي آنها به خاطر نمازخواندن و توجه به نمازشان به آنها بدهيد و تمام اهل خانواده در اوقات نماز ( اول وقت ) به نماز بايستند تا انشاالله به طور غيرمستقيم پدر نيز به نماز تشويق شود.;