• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 174
تعداد نظرات : 60
زمان آخرین مطلب : 5130روز قبل
دعا و زیارت
« إِنَّ الْحَسَناتِ یُذْهِبْنَ السَّیِّئات ‏ِ»

إِنَّ الْحَسَناتِ یُذْهِبْنَ السَّیِّئات‏ِ(1)

 

چکیده: این آیه مبارکه به اثر متقابل اعمال بر یکدیگر اشاره می کند. البته اثر کارهای مثبت بر کارهای بد چرا که تأثیر برعکس آن هم یعنی اثر کارهای بد بر کارهای نیک و خوب هم وجود دارد که مورد بحث ما نیست.

به عبارتی دیگر با انجام هر گناه و عمل زشت یک نوع تارکی در روح و روان انسان ایجاد می شود كه اگر ادامه یابد اثرات آنها متراكم شده، به صورت وحشتناكى انسان را مسخ مى‏كند.

ولى كار نیك كه از انگیزه الهى سر چشمه گرفته به روح آدمى لطافتى مى‏بخشد كه آثار گناه را مى‏تواند از آن بشوید و آن تیرگیها را به روشنایى مبدل سازد.

از نظر روانى نیز شك نیست كه هر گناه و عمل زشتى، یك نوع تاریكى در روح و روان انسان ایجاد مى‏كند .

کلید واژه‏ها: نظام آثار اعمال ، امیدوار ترین آیه، مصادیق حسنات

در این نوشتار نگارنده به ارتباط اثرات اعمال بر یکدیگر و اینکه آیا اصلا تاثیر دارند یا نه بحث کرده است. در ادامه به بیان مصادیق حسنات و تأثیر مکان و زمان در از بین بردن سیئات اشاره می کند.

نظام آثار اعمال

برای تبیین مطلب فوق این پرسش قابل طرح است: آیا اعمال انسان در یکدیگر اثر متقابل دارد وهمدیگر را باطل می کند . یا کردار شایسته حکم و اثر خود را داراست و گناهان نیز حکم و اثر خود را دارد؟

البته این معنا از نظر قرآن مسلّم است که چه بسا کردار شایسته انسان اثر سیّئات او را از بین می برد:« إِنَّ الْحَسَناتِ یُذْهِبْنَ السَّیِّئات».(2)

سوال دیگری مطرح است : حال با قبول مطلب بالا آیا صرف انجام عمل خوب کفایت می کند تا اعمال بد از بین روند یا نه توبه و بازگشت سبب از بین رفتن گناهان و سیّئات می شود؟

« و آخرون اعترفوا بذنوبهم خلطوا عملاً صالحاً و آخر سیّئاً عسی الله أن یتوب علیهم إنّ الله غفور رحیم»(3) و دسته ای دیگر به گناهان خویش اعتراف کرده کرداری شایسته را با اعمالی ناشایست به هم درآمیخته اند و امید است خدا از ایشان درگذرد که خدا آمرزنده مهربان است. از ظاهر این آیه بر می آید که اعمال انسان چه حسنات و چه سیّئات همه باقی خواهند ماند و تنها به وسیله توبه و بازگشت وی ، خداوند گناهان و سیّئات او را ار بین می برد.

خداوند در مسأله تاثیر اعمال همان روشی را دارد که سایر خردمندان در جامعه انسانی خود دارند و آن روش مجازات است . فرهیختگان کارهای نیک را جدا پاداش می دهند و کارهای زشت را جدا کیفر می بخشند مگر در برخی گناهان که باعث قطع ریشه ای رابطه میان عبد و مولاست که در اینصورت تعبیر حبط و احباط یعنی اثر کارهای بد بر کارهای خوب می کنند.

آیات دیگری نیز به اثر کارهای نیک بر کارهای بد اشاره دارد از جمله:« یا أیها الذین آمنوا إن تتّقوا الله یجعل لکم فرقاناً و یکفّر عنکم سیّئاتکم»(4) ای کسانیکه ایمان آورده اید ، اگر از خدا بترسید خدا برایتان نیروی جدا سازی حق از باطل قرار می دهد و گناهانتان را می پوشاند. و آیه:« إن تجتنبوا کبائر ما تنهون عنه نکفّر عنکم سیّئاتکم»(5) اگر از گناهان بزرگی که از آن نهی می شوید پرهیز کنید گناهان کوچک شما را می پوشانیم. و آیه « إلّا مَن تاب و آمن و عمل صالحا فأولئک یبدّل الله سیّئاتهم حسناتٍ»(6) مگر کسی که توبه کند و ایمان آورد و عمل صالح انجام دهد اینان همان کسانی هستند که خداوند گناهانشان را به حسنات مبدّل می کند.(7)

بررسی آیه مورد بحث

آیه فوق همانند قسمتى دیگر از آیات قرآن تاثیر اعمال نیك را در از میان بردن آثار سوء اعمال بد بیان مى‏كند، در سوره نساء آیه 31 مى‏خوانیم إِنْ تَجْتَنِبُوا كَبائِرَ ما تُنْهَوْنَ عَنْهُ نُكَفِّرْ عَنْكُمْ سَیِّئاتِكُمْ:" (8) اگر از گناهان بزرگ دورى كنید گناهان كوچك شما را مى‏پوشانیم".

و در آیه 7 سوره عنكبوت مى‏خوانیم وَ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَنُكَفِّرَنَّ عَنْهُمْ سَیِّئاتِهِمْ:" (9) كسانى كه ایمان آوردند و عمل صالح انجام دارند گناهان آنان را مى‏پوشانیم".

و به این ترتیب اثر خنثى كننده گناه را در طاعات و اعمال نیك تثبیت مى‏كند.

از نظر روانى نیز شك نیست كه هر گناه و عمل زشتى، یك نوع تاریكى در روح و روان انسان ایجاد مى‏كند كه اگر ادامه یابد اثرات آنها متراكم شده، به صورت وحشتناكى انسان را مسخ مى‏كند.

ولى كار نیك كه از انگیزه الهى سر چشمه گرفته به روح آدمى لطافتى مى‏بخشد كه آثار گناه را مى‏تواند از آن بشوید و آن تیرگیها را به روشنایى مبدل سازد.

مصادیق حسنات سیّئات را از میان می برند کدامند؟

نمازهای یومیه از مصداقهای بارز و روشن جمله فوق هستند به این دلیل که بلافاصله بعد از دستور نماز جمله« إِنَّ الْحَسَناتِ یُذْهِبْنَ السَّیِّئاتِ» ذکر شده است . و این به مثابه ارائه یک نمونه می باشد.

اهمیت فوق العاده نماز به عنوان یکی از مصادیق تاثیر اعمال نیك را در از میان بردن آثار سوء اعمال بد

ابو عثمان مى‏گوید: من با سلمان فارسى زیر درختى نشسته بودم، او شاخه خشكى را گرفت و تكان داد تا تمام برگهایش فرو رفت، سپس رو به من كرد و گفت سؤال نكردى چرا این كار را كردم.

گفتم: بگو ببینم منظورت چه بود؟

گفت: این همان كارى بود كه پیامبر (ص) انجام داد هنگامى كه خدمتش زیر درختى نشسته بودم، سپس پیامبر این سؤال را از من كرد و گفت سلمان نمى‏پرسى چرا چنین كردم؟ من عرض كردم بفرمائید چرا؟ فرمود:

ان المسلم اذا توضأ فاحسن الوضوء ثم صلى الصلوات الخمس تحاتت خطایاه كما تحات هذا الورق ثم قرء هذه الایة و اقم الصلاة.

..:" هنگامى كه مسلمان وضو بگیرد و خوب وضو بگیرد، سپس نمازهاى پنجگانه را بجا آورد، گناهان او فرو مى‏ریزد، همانگونه كه برگهاى این شاخه فرو ریخت، سپس همین آیه (اقم الصلاة ...) را تلاوت فرمود.(10)

در حدیث دیگرى از یكى از یاران پیامبر( ص) بنام" ابى امامه" مى‏خوانیم كه مى‏گوید: روزى در مسجد خدمت پیامبر (ص) نشسته بودیم كه مردى آمد و عرض كرد یا رسول اللَّه من گناهى كرده‏ام كه حد بر آن لازم مى‏شود، آن حد را بر من اجرا فرما، فرمود: آیا نماز با ما خواندى؟ عرض كرد آرى، اى رسول خدا، فرمود: خداوند گناه تو- یا حد تو- را بخشید.(11)

و نیز از على (ع)نقل شده كه مى‏فرماید: با رسول خدا در مسجد در انتظار نماز بودیم كه مردى برخاست و عرض كرد: اى رسول خدا من گناهى كرده‏ام پیامبر (ص) روى از او برگرداند، هنگامى كه نماز تمام شد همان مرد برخاست و سخن اول را تكرار كرد، پیامبر (ص) فرمود: آیا با ما این نماز را انجام ندادى؟ و براى آن بخوبى وضو نگرفتى؟ عرض كرد: آرى، فرمود این كفاره‏ گناه تو است! (12)

و نیز از على( ع) از پیامبر (ص) نقل شده كه فرمود: « انما منزلة الصلوات الخمس لامتى كنهر جار على باب احدكم فما یظن احدكم لو كان فى جسده درن ثم اغتسل فى ذلك النهر خمس مرات كان یبقى فى جسده درن فكذلك و اللَّه الصلوات الخمس لامتى»

" نمازهاى پنجگانه براى امت من همچون یك نهر آب جارى است كه بر در خانه یكى از شما باشد، آیا گمان مى‏كنید اگر كثافتى در تن او باشد و سپس پنج بار در روز در آن نهر غسل كند آیا چیزى از آن بر جسد او خواهد ماند (مسلما نه) همچنین است بخدا سوگند نمازهاى پنجگانه براى امت من.(13)

به هر حال جاى تردید نیست كه هر گاه نماز با شرائطش انجام شود، انسان را در عالمى از معنویت و روحانیت فرو مى‏برد كه پیوندهاى ایمانى او را با خدا چنان محكم مى‏سازد كه آلودگیها و آثار گناه را از دل و جان او شستشو مى‏دهد.

از دیگر عوامل می توان به این موارد اشاره کرد:

اجتناب از گناه :

« إن تجتنبوا کبائر ما تنهون عنه نکفر عنکم سیئاتکم و ندخلکم مدخلا کریما» (14)

تقوا :

« یا ایها الذین آمنوا إن تتقوا الله یجعل لکم فرقانا و یکفر عنکم سیئاتکم و یغفر لکم و الله ذو الفضل العظیم» (15)

« و من یتق الله یکفر عنه سیئاته»(16)

« و لو أن اهل الکتاب آمنوا و اتّقوا لکفّرنا عنهم سیئاتهم و لأدخلناهم جنات النعیم»(17)

ایمان و عمل صالح:

« لیدخل المومنین و المومنات جنات تجری من تحتها الانهار خالدین فیها و یکفر عنهم سیئاتهم و کان ذالک عند الله فوزا عظیما» (18)

« و الذین آمنوا و عملوا الصالحات و آمنوا بما نزل علی محمد و هو الحق من ربهم کفر عنهم سیئاتهم و اصلح بالهم»(19)

صداقت:

« و الذی جاء بالصدق و صدق به اولئک هم المتقون لهم ما یشاون عند ربهم لک جزاء المحسنین لیکفر الله عنهم أسوأ الذی عملوا و یجزیهم أجرهم بأحسن الذی کانوا یعملون»(20)

توبه:

« یا ایها الذین آمنوا توبوا الی الله توبه نصوحا عسی ربکم أن یکفر عنکم سیئاتکم»(21)

حسنات:

« إن الحسنات یذهبن السیئات» (22)

حجّ : از امام صادق علیه‏السلام است كه فرمودند: «مِنَ الْحُجّاجِ ... صِنْفٌ یَخْرُجُ مِنْ ذُنُوبِهِ كَهَیْئَةِ یَوْمٍ وَلَدَتْهُ أُمُّهُ»؛ «از حاجیان گروهى هستند كه در بازگشت... از گناه خارج مى‏شوند؛ مانند زمان تولد از مادرشان (پاك مى‏گردند).»(23)

آیا با اموال دیگران هم می توان گناههای خود را پاک کرد؟

بله اینکه اشاره شد با انجام کارهایی می توان کارهای بد را پوشاند و یکی از آن موارد هم انجام کارهای عام المنفعه یا انجام مستحبات مانند صدقه و... می باشد . آیا با پولی که از طریق کارهای ناشایست و حرام به دست آمده می توان کارهای بد را شست. البته که نه . این مضمون در حدیثی از امام صادق(ع)بیان شده است: از امام صادق علیه السلام سؤال شد كه شخصى از طریق طاغوت درآمدهایى را بدست آورده وبا امید به آیه‏ى «إِنَّ الْحَسَناتِ یُذْهِبْنَ السَّیِّئاتِ» به فقرا كمك مى‏كند و به حج‏ مى‏رود؟ حضرت فرمود: «انّ الخطیئة لا تكفر الخطیئة» گناه را نمى‏توان با گناه پوشاند. آنچه را بدست آورده مالِ مردم است و تصرّف در مال مردم به هر شكل حرام است. (24)

آیا زمان و مکان نیز در تکفیر اثر دارد؟

در آیات و روایات بیشماری بر اینکه بعضی از اوقات و برخی از مکانها از دیگر وقتها و مکانها برترند اشاراتی رفته است به عنوان نمونه می توان به چند نمونه اشاره کرد:

شب قدر: « فی لیله مبارکه» (25)

ماه رمضان: « شهر رمضان الذی انزل فیه القرآن»(26)

سحرگاه :« و بالاسحار هم یستغفرون»(27)

اوقات نماز:« حافظوا علی الصلوات و الصلاه الوسطی» (28)

شب و روز جمعه – ایام عید فطر و أضحی و....

تاثیر رفتار و کردار

نماز: این مورد در بالا کاملا توضیح داده شد.

گرفتاری و بیماری: پیامبر(ص) فرمود: مریض را چهار بهره باشد: قلم از وی بردارند و گناهی بر او ننویسند و فرشتگان مامور شوند که خیراتی که در حال صحّت انجام داده برای او در آن حال بنویسند و بیماری هر عضو او را جستجو کرده اثر گناهان را از آن خارج کنند...» (29)

روزه : پیامبر (ص) : هرگاه مومنی روزه بدارد در ماه رمضان خداوند 7 چیز را برایش واجب می گرداند : یکی از این موارد بخشش گناهان است و در ادامه فرمودند مگر نمی دانی که روزه کفاره گناه است.»(30)

صدقه ، طلب معیشت، یاد خدا ،جهاد و خدمت به خلق و... که در باره هرکدام در کتب روایی شیعه و سنت مطالبی بیان شده است.

امید بخش‏ترین آیه قرآن

در تفسیر آیه مورد بحث حدیث جالبى از على (ع) به این مضمون نقل شده است كه روزى رو به سوى مردم كرد و فرمود: به نظر شما امید بخش‏ترین آیه‏ قرآن كدام آیه است؟ بعضى گفتند آیه« إِنَّ اللَّهَ لا یَغْفِرُ أَنْ یُشْرَكَ بِهِ وَ یَغْفِرُ ما دُونَ ذلِكَ لِمَنْ یَشاءُ»(31)  خداوند هرگز شرك را نمى‏بخشد و پائین‏تر از آن را براى هر كس كه بخواهد مى‏بخشد.

امام فرمود: خوب است، ولى آنچه من مى‏خواهم نیست، بعضى گفتند آیه «و من یعمل سوء أَوْ یَظْلِمْ نَفْسَهُ ثُمَّ یَسْتَغْفِرِ اللَّهَ یَجِدِ اللَّهَ غَفُوراً رَحِیماً»(32) هر كس عمل زشتى انجام دهد یا بر خویشتن ستم كند و سپس از خدا آمرزش بخواهد خدا را غفور و رحیم خواهد یافت. امام فرمود خوبست ولى آنچه را مى‏خواهم نیست.

بعضى دیگر گفتند آیه« قُلْ یا عِبادِیَ الَّذِینَ أَسْرَفُوا عَلى‏ أَنْفُسِهِمْ لا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ»(33)(اى بندگان من كه اسراف بر خویشتن كرده‏اید از رحمت خدا مایوس نشوید. فرمود خوبست اما آنچه مى‏خواهم نیست! بعضى دیگر گفتند آیه «و الَّذِینَ إِذا فَعَلُوا فاحِشَةً أَوْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ ذَكَرُوا اللَّهَ فَاسْتَغْفَرُوا لِذُنُوبِهِمْ وَ مَنْ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ إِلَّا اللَّهُ » (34)پرهیزكاران كسانى هستند كه هنگامى كه كار زشتى انجام مى‏دهند یا به خود ستم مى‏كنند به یاد خدا مى‏افتند، از گناهان خویش آمرزش مى‏طلبند و چه كسى است جز خدا كه گناهان را بیامرزد. باز امام فرمود خوبست ولى آنچه مى‏خواهم نیست.

در این هنگام مردم از هر طرف به سوى امام متوجه شدند و همهمه كردند فرمود: چه خبر است اى مسلمانان؟ عرض كردند: به خدا سوگند ما آیه دیگرى در این زمینه سراغ نداریم.

امام فرمود: از حبیب خودم رسول خدا شنیدم كه فرمود: امید بخشترین آیه قرآن این آیه است «و اقم الصلاة طَرَفَیِ النَّهارِ وَ زُلَفاً مِنَ اللَّیْلِ إِنَّ الْحَسَناتِ یُذْهِبْنَ السَّیِّئاتِ ذلِكَ ذِكْرى‏ لِلذَّاكِرِینَ»(35)

 

 

1- کامل آیه چنین است:« وَ أَقِمِ الصَّلاةَ طَرَفَیِ النَّهارِ وَ زُلَفاً مِنَ اللَّیْلِ إِنَّ الْحَسَناتِ یُذْهِبْنَ السَّیِّئاتِ ذلِكَ ذِكْرى‏ لِلذَّاكِرِین‏َ» سوره مبارکه هود آیه114

2- همان

3- سوره توبه آیه 102

4- سوره انفال آیه 29

5- سوره نساء آیه 31

6- سوره فرقان آیه 70

7- معاد در قرآن – آیت الله جوادی آملی ج 5 ص 27 -29

8- سوره نساء آیه 31

9- سوره عنکبوت آیه7

10- مجمع البیان ذیل آیه

11- مجمع البیان ذیل آیه

12- مجمع البیان ذیل آیه

13- مجمع البیان ذیل آیه

14- سوره نساء آیه 31

15- سوره انفال آیه 29

16- سوره طلاق آیه 5

17- سوره مائده آیه 65

18- سوره فتح آیه 5

19- سوره محمد آیه 2

20- سوره زمرآیه 33 -35

21- سوره تحریم آیه 8

22- سوره هود آیه 114

23- كافى، ج4، ص253

24- تفسیر كنز الدقائق ذیل آیه

25- سوره دخان آیه 3

26- سوره بقره آیه 185

27- سوره ذاریات آیه 18

28- سوره بقره آیه 238

29- ثواب الاعمال ص430

30- اختصاص مفید ص37

31- سوره نساء آیات 48و116

32- سوره نساء آیه 110

33- سوره زمر آیه 53

34- سوره آل عمران آیه 135

35- سوره هود آیه114- البته در حدیث دیگرى آمده است كه امید بخشترین آیه قرآن: آیه" إِنَّ اللَّهَ لا یَغْفِرُ أَنْ یُشْرَكَ بِهِ وَ یَغْفِرُ ما دُونَ ذلِكَ لِمَنْ یَشاءُ" مى‏باشد. اما با توجه به اینكه هر یك از این آیات به زاویه‏اى از این بحث نظر دارد و یك بعد از ابعاد آن را بیان مى‏كند، تضادى با هم ندارد در واقع آیه مورد بحث از كسانى سخن مى‏گوید كه نمازهاى خود را به خوبى انجام مى‏دهند، نمازى با روح و با حضور قلب كه آثار گناهان دیگر را از دل و جانشان مى‏شوید. اما آیه دیگر از كسانى سخن مى‏گوید كه داراى چنین نمازى نیستند و تنها از در توبه وارد مى‏شوند پس این آیه براى این گروه و آن آیه براى آن گروه امیدبخش‏ترین آیه است.

 

منابع و مآخذ

1-     مکارم شیراری، ناصر، تفسیر نمونه، دارالکتب الإسلامیه، تهران1374ش، اول

2-     طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، گروه مترجمان، انتشارات فراهانی، تهران 1360ش، اول

3-     قمی مشهدی، محمد بن رضا، تفسیر کنزالدقائق و بحرالغرائب، سازمان چاپ و انتشارات وزارت ارشاد اسلامی، تهران1368ش، اول

4-     قرائتی ، محسن، تفسیر نور، مرکز فرهنگی درسهایی از قرآن، تهران1383ش، یازدهم

5-     عروسی حویزی،عبد علی بن جمعه، تفسیر نورالثقلین، انتشارات اسماعیلیان، قم 1415ق، چهارم

6-     تفسیر هدایت، گروه مترجمان، بنیاد پژوهشهای اسلامی آستان قدس رضوی ، مشهد1377ش، اول

7-     جعفری، یعقوب، کوثر

8-     نجفی خمینی، محمد جواد، تفسیر آسان، انتشارات اسلامیه، تهران1398ق، اول

9-     طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیرالقرآن، مترجم موسوی همدانی سید محمد باقر، دفتر انتشارات اسلامی جامعه مدرسین حوزه علمیه،قم 1374ش، پنجم

علیرضا احمدی

دوشنبه 16/1/1389 - 9:42
دانستنی های علمی
« زن در آیینه امام(ره) »

زن در آیینه امام(ره)

مجموعه ای از فرمایشات و پیامهای گرانقدر امام خمینی(ره)در خصوص بانوان . این مطالب می تواند راهنمای نسلی باشد که به جایگاه حقیقی زن می اندیشند.

شخصیت ملکوتی حضرت زهراء(س)

•   یک زن در دنیا آمد که مقابل همه ی مردان است یک زن به دنیا آمد که نمونه انسان است یک زن به دنیا آمد که تمام هویت انسانی در او جلوه گر است.(1)

جایگاه و حقوق زن در نظام اسلامی

•   اسلام می خواهد که زن و مرد رشد داشته باشند. اسلام زن ها را نجات داده است از آن چیزهایی که در جاهلیت بود. آنقدری که اسلام به زن خدمت کرده است خدا می داند به مرد خدمت نکرده است آنقدر که به زن خدمت کرده شما می دانید که در جاهلیت زن چه بوده و در اسلام چه شده.(2)

•        ما می خواهیم زن به مقام والای انسانیت برسد . زن باید در سرنوشت خودش دخالت داشته باشد.(3)

•        اگر زنان شجاع و انسان ساز از ملت ها گرفته شوند، ملت ها به شکست و انحطاط کشیده می شوند.(4)

•        مادرها مبدأ خیرات هستند و اگر خدای نخواسته مادرانی باشند که بچه ها را بد تربیت کنند مبدأ شرّند.(5)

•   زن ها مردان شجاع را در دامن خود بزرگ می کنند . قرآن کریم انسان ساز است و زن ها نیز انسان ساز، وظیفه زن ها انسان سازی است . اگر زن های انسان ساز از ملت ها گرفته بشود، ملت ها به شکست و انحطاط مبدل خواهند شد، شکست خواهند خورد، منحط خواهند شد.(6)

•        مقام زن مقام والاست،عالیرتبه هستند. بانوان در اسلام بلند پایه هستند.(7)

•   اسلام زن ها را در مقابل مردها قرار داده ، نسبت با آنها تساوی دارند.البته یک احکام خاص به مرد است که مناسب با مرد است ، یک احکام خاص به زن است ، مناسب با زن است . این نه اینست که اسلام نسبت به زن و مرد فرقی گذاشته است.(8)

•   زنان از نظر اسلام ، نقش حساسی در بنای جامعه اسلامی دارند و اسلام زن را تا حدی ارتقاء می دهد که او بتواند مقام انسانی خود را در جامعه بازیابد و از حد شی ء بودن بیرون بیاید و متناسب با چنین رشدی می تواند در ساختمان حکومت اسلامی مسوولیت هایی به عهده بگیرد.(9)

•   نقش زنان در عالم از ویژگیهای خاص برخوردار است. صلاح و فساد یک جامعه از صلاح و فساد زنان در آن جامعه سرچشمه می گیرد. زن یکتا موجودی است که می تواند از دامن خود افرادی به جامعه تحویل دهد که از برکاتشان یک جامعه ، بلکه جامعه ها، به استقامت و ارزشهای والای انسانی کشیده شوند و می توا ند بعکس آن باشد.(10)

•   همه شما باید رای بدهید، رای به جمهوری اسلامی ، نه یک کلمه کم و نه یک کلمه زیاد، شما هم باید رای بدهید، شما هم فرقی با سایرین ندارید بلکه شما مقدمید بر مردها.(11)

•   البته شغل برای زن، شغل صحیح برای زن هیچ مانعی ندارد لکن نه آنطوری که آنها(رژیم پهلوی) می خواستند. آنها نظرشان به این نبود که زن یک اشتغالی پیدا بکند ، نظرشان به این بود که زن را مثل مردها هم ، زن ها را و مردها را از آن مقامی که دارند منحط کنند نگذارند یک رشد طبیعی از برای قشر زن پیدا بشود یا یک رشد طبیعی از برای قشر مرد.(12)

•        امروز زنان در جمهوری اسلامی ، همدوش مردان در تلاش سازندگی خود و کشور هستند.(13)

•   همانطوری که مردها باید در امور سیاسی دخالت کنند و جامعه خودشان را حفظ کنند زن ها هم باید دخالت کنند و جامعه را حفظ کنند. زن ها هم باید در فعالیتهای اجتماعی و سیاسی همدوش مردها باشند. البته با حفظ آن چیزی که اسلام فرموده است که بحمدالله امروز در ایران جاری است.(14)

•   زنان شیردل و متعهد ، همدوش مردان عزیز به ساختن ایران عزیز پرداخته چنانکه به ساختن خود در علم و فرهنگ پرداخته اند و شما شهر و روستا را نمی یابید جز آنکه در آنها جمعیت هایی فرهنگی و علمی از زنهای متعهد و بانوان اسلامی ارجمند بوجود آمده است.(15)

•   درود بی پایان بر زنان متعهدی که اکنون در سراسر کشور به تربیت نوباوگان و تعلیم بی سوادان و تدریس علوم انسانی و آموزش فرهنگ غنی قرآنی اشتغال دارند.(16)

•   زنان در انتخاب فعالیت و سرنوشت و همچنین پوشش خود با رعایت موازینی آزادند و تجربه کنونی فعالیت های ضد رژیم شاه نشان داده است که زنان بیش از پیش آزادی خود را در پوششی که اسلام می گوید یافته اند.(17)

نقش خانواده و زنان در تربیت انسانها

•   بیایند ببینند که اسلام چه می گوید و از اولی که بشر می خواهد ازدواج کند همراهش هست که این بچه ای که می خواهد از این بشر متولد بشود یک بچه خوبی باشد . بعد هم در دامن مادرش اینطور بعد در دبستانش اینطور بالا و پایین تا آخر. اسلام می خواهد شما را هدایت کند به یک راه راستی.(18)

•   مواظب باشید که اعمالتان ، اعمال صالح باشد، قیامتان برای خدا باشد ، اعمالتان برای خدا باشد. هر کدام بچه دارید تربیت کنید تربیت الهی بکنید.(19)

•        اسلام می خواهد شما را یک انسان کامل تربیت کند که بر دامن شما انسانهای کامل تربیت بشوند.(20)

•        مردها در دامن شما بزرگ شدند شما تربیت کننده مردها هستید قدر خودتان را بدانید ، اسلام قدر شما را می داند.(21)

•   دامن مادر بزرگترین مدرسه ای است که بچه در آنجا تربیت می شود آنچه که بچه از مادر می شنود غیر از آن چیزی است که از معلم می شنود بچه از مادر بهتر می شنود تا از معلم در دامن مادر بهتر تربیت می شود تا در جوار پدر ، تا در جوار معلم. یک وظیفه انسانی است یک وظیفه الهی است یک امر شریف است ، انسان درست کردن است.(22)

•   ممکن است که یک بچه ای که شما خوب تربیت بکنید یک ملت را نجات بدهد و توجه داشته باشید که بچه ها را خوب تحویل جامعه بدهید و آموزشتان با پرورش باشد.(23)

•   خدمت مادر به جامعه از خدمت معلم بالاتر است و از خدمت همه کس بالاتر است و این امری است که انبیاء می خواستند.(24)

نقش زنان در پیروزی انقلاب اسلامی

•   خواهرهای ما که اشتغال به مسائل دیگر داشتند الآن همدوش با برادرها و مقدم بر آنها به سرنوشت ملت و به سرنوشت کشور خودشان فکر می کنند طرح می دهند فکر می کنند انتقاد می کنند . این تحول تحولی است که خدای تبارک و تعالی که مقلب القلوب است این تحول را ایجاد کرد.(25)

•        آنچه که در ایران بزرگتر از هر چیز بود تحولی است که در بانوان ایران حاصل شد.(26)

•   اگر این نهضت و انقلاب اسلامی هیچ نداشت جز این تحولی که در بانوان و در جوانان ما پیدا شد این یک امری بود که کافی بود برای کشور ما.(27)

---------------

(1)  صحیفه نور ج 6 صفحه 194

(2)  صحیفه نور ج 3 صفحه 82

(3)  صحیفه نور ج 5 صفحه 153

(4)  صحیفه نور ج 5 صفحه 153

(5)  صحیفه نور ج 8 صفحه 162

(6)  صحیفه نور ج 11 صفحه 253

(7)  صحیفه نور ج 11 صفحه 253

(8)  صحیفه نور ج 4 صفحه 60

(9)  صحیفه نور ج 3 صفحه 101

(10)                      صحیفه نور ج 16 صفحه 125

(11)                      صحیفه نور ج 5 صفحه 177

(12)                      صحیفه نور ج 6 صفحه 182

(13)                      صحیفه نور ج 12 صفحه 73

(14)                      صحیفه نور ج 18 صفحه 264

(15)                      صحیفه نور ج 12 صفحه 72

(16)                      صحیفه نور ج 14 صفحه 202

(17)                      صحیفه نور ج 2 صفحه 259

(18)                      صحیفه نور ج 12 صفحه 223

(19)                      صحیفه نور ج 5 صفحه 62

(20)                      صحیفه نور ج 5 صفحه 177

(21)                      صحیفه نور ج 5 صفحه 178

(22)                      صحیفه نور ج 8 صفحه 240

(23)                      صحیفه نور ج 8 صفحه 119

(24)                      صحیفه نور ج 14 صفحه 131

(25)                      صحیفه نور ج 8 صفحه 195

(26)                      صحیفه نور ج 14 صفحه 230

(27)                      صحیفه نور ج 14 صفحه 130

تهیه و تنظیم : علیرضا احمدی

دوشنبه 16/1/1389 - 9:41
دعا و زیارت
«شفاعت در قرآن کریم»

شفاعت در قرآن کریم

 

آنچه در این مقاله بدان اشاره شده است مفهوم شفاعت- فلسفه شفاعت- شفاعت در عالم تكوین- شفاعت در قرآن - شفاعت و مساله توحید و شرك - آیا شفاعت برخلاف عقل است یا نه؟ اگر امکان شفاعت وجود دارد چه کسانی می توانند شفاعت کنند؟ آیا خداوند در شفاعت انحصار دارد؟ اگر عده ای غیر از خداوند می توانند شفاعت کنند مراد از آنها چه کسانی است؟ چه کسانی مورد شفاعت واقع می شوند و در آخر گستره شفاعت کجاست؟ که به حول الهی بنا داریم در این مقاله به طور اجمال به آنها پاسخ دهیم تا هر گونه ابهامى در زمینه آیات شفاعت و سایر آیاتى كه در زمینه شفاعت با آن برخورد خواهیم كرد بر طرف شود.

معنای لغوی شفاعت‏

كلمه" شفاعت" از ریشه" شفع" بمعنى (جفت) و" ضم الشی‏ء الى مثله" گرفته شده، و نقطه مقابل آن" وتر" به معنى تك و تنها است [31] سپس به ضمیمه شدن فرد برتر و قویترى براى كمك به فرد ضعیف‏تر اطلاق گردیده است[32]. شفاعت در لغت به معنای خواهش گری و پایمردی کردن ، میانجیگری ، وساطت و پا در میانی کردن و درخواست عفو و بخشایش است.[33]

 و این لفظ در عرف و شرع به دو معنى متفاوت (" تخدیرى" و" سازنده")گفته مى‏شود:

الف- شفاعت در لسان عامه به این گفته مى‏شود كه شخص شفیع از موقعیت و شخصیت و نفوذ خود استفاده كرده و نظر شخص صاحب قدرتى را در مورد مجازات زیردستان خود عوض كند.

گاهى با استفاده از نفوذ خود یا وحشتى كه از نفوذ او دارند.و زمانى با پیش كشیدن مسائل عاطفى و تحت تاثیر قرار دادن عواطف طرف. و زمان دیگرى با تغییر دادن مبانى فكرى او، در باره گناه مجرم و استحقاق او، و مانند اینها ...

بطور خلاصه شفاعت طبق این معنى هیچگونه دگرگونى در روحیات و فكر مجرم یا متهم ایجاد نمى‏كند، تمام تاثیرها و دگرگونیها مربوط به شخصى است كه شفاعت نزد او مى‏شود .

این نوع شفاعت در بحثهاى مذهبى مطلقا معنى ندارد، زیرا نه خداوند اشتباهى مى‏كند كه بتوان نظر او را عوض كرد، و نه عواطفى به این معنى كه در انسان است دارد كه بتوان آن را برانگیخت، و نه از نفوذ كسى ملاحظه مى‏كند و وحشتى دارد و نه پاداش و كیفرش بر محورى غیر از عدالت دور مى‏زند.

ب - مفهوم دیگر شفاعت بر محور دگرگونى و تغییر موضع" شفاعت شونده" دور مى‏زند، یعنى شخص شفاعت شونده موجباتى فراهم مى‏سازد كه از یك وضع نامطلوب و درخور كیفر بیرون آمده و به وسیله ارتباط با شفیع، خود را در وضع مطلوبى قرار دهد كه شایسته و مستحق بخشودگى گردد، و ایمان به این نوع شفاعت در واقع یك مكتب عالى تربیت و وسیله اصلاح افراد گناهكار و آلوده، و بیدارى و آگاهى است، و شفاعت در منطق اسلام از نوع اخیر است[34].

و تمام ایرادها، خرده‏گیریها، و حمله‏ها همه متوجه تفسیر اول براى شفاعت مى‏شود، نه مفهوم دوم كه یك معنى منطقى و معقول و سازنده است.

معنای اصطلاحی شفاعت

بدون شك مجازاتهاى الهى چه در این جهان و چه در قیامت جنبه انتقامى ندارد، بلكه همه آنها در حقیقت ضامن اجرا براى اطاعت از قوانین و در نتیجه پیشرفت و تكامل انسانها است، بنا بر این هر چیز كه این ضامن اجراء را تضعیف كند باید از آن احتراز جست تا جرات و جسارت بر گناه در مردم پیدا نشود.

از سوى دیگر نباید راه بازگشت و اصلاح را بكلى بر روى گناهكاران بست بلكه باید به آنها امكان داد كه خود را اصلاح كنند و به سوى خدا و پاكى تقوا باز گردند.

شفاعت به مفهوم قرآنی اش این است که شخص گنه کار به سبب پاره ای از جنبه های مثبت مانند ایمان یا انجام بعضی از اعمال صالح شباهتی به اولیاء الله پیدا کند و آنان با عنایات و کمک های خود او را به سوی کمال سوق دهند و از پیشگاه خداوند تقاضای عفو کنند. به تعبیری دیگر حقیقت شفاعت ، قرار گرفتن موجودی قوی تر و برتر در کنار موجودی ضعیف تر و کمک کردن به او برای پیمودن مراتب کمال است.

" شفاعت" در معنى صحیحش براى حفظ همین تعادل است، و وسیله‏اى است براى بازگشت گناهكاران و آلودگان، و در معنى غلط و نادرستش موجب تشویق و جرات بر گناه است.[35]

كسانى كه جنبه‏هاى مختلف شفاعت و مفاهیم صحیح آن را از هم تفكیك نكرده‏اند گاه بكلى منكر مساله شفاعت شده، آن را با توصیه و پارتى‏بازى در برابر سلاطین و حاكمان ظالم برابر مى‏دانند! و گاه مانند وهابیان آیه فوق را كه مى‏گوید:" لا یُقْبَلُ مِنْها شَفاعَةٌ"[36] در قیامت از كسى شفاعت پذیرفته نمى‏شود بدون توجه به آیات دیگر دستاویز قرار داده و به كلى شفاعت را انكار كرده‏اند.

به هر حال ایرادهاى مخالفان شفاعت را در چند مطلب مى‏توان خلاصه كرد:

1- اعتقاد به شفاعت ، روح سعى و تلاش را تضعیف مى‏كند.

2- اعتقاد به شفاعت انعكاسى از جامعه‏هاى عقب مانده و فئودالیته است.

3- اعتقاد به شفاعت موجب تشویق به گناه و رها كردن مسئولیتها است.

4- اعتقاد به شفاعت یك نوع شرك و چندگانه پرستى و مخالف قرآن است!

 5- اعتقاد به شفاعت مفهومش دگرگون شدن احكام خداوند و تغییر اراده و فرمان او است!

 ولى بطورى كه خواهیم گفت همه این ایرادها از آنجا ناشى شده كه شفاعت را از نظر مفهوم قرآنى با شفاعتهاى انحرافى رائج در میان عوام مردم اشتباه كرده‏اند.

آیا شفاعت در پدیده های تکوینی هم مطرح است؟

شفاعت به طور کلی دو محور اصلی دارد اول : جلب منفعت و خیر دوم : دفع زیان و شر

انسان در پدیده های تکوینی مساله شفاعت مصطلح را مطرح نمی کند مثلا اگر انسان نیازمند به پزشک است از راه علل مادی بیماری را درمان می کند و اگر گرسنه یا تشنه است در دفع یا رفع آن از وسایل طبیعی کمک می گیرد گرچه معنای لغوی شفاعت در اینگونه مسایل نیز راه دارد و مصداق می یابد. اما وقتی پدیده های غیر طبیعی پیش آید و پای خیر و شر و گریز از قانون یا توسل به آن مطرح گردد و سخن از امر و نهی ، عقوبت و پاداش به میان آید به درخواست گر و شفیع روی می آورد. علامه طباطبایی در این معنا می فرماید: اگر انسانی بخواهد به پاداشی برسد که اسباب آن را فراهم نکرده یا از کیفر مخالفت تکلیف برهد بدون اینکه تکلیف را انجام دهد در اینجا متوسل به شفاعت می گردد.[37]

نیروهاى قویتر این جهان به نیروهاى ضعیفتر ضمیمه شده و آنها را در مسیر هدفهاى سازنده پیش مى‏برند، آفتاب مى‏تابد و باران مى‏بارد و بذرها را در دل زمین آماده مى‏سازد تا استعدادهاى درونى خود را به كار گیرند، و نخستین جوانه حیات را بیرون فرستند پوست دانه‏ها را بشكافند و از ظلمتكده خاك سر بر آورده به سوى آسمان كه از آن نیرو دریافت داشته‏اند پیش بروند. این صحنه‏ها در حقیقت یك نوع شفاعت تكوینى در رستاخیز زندگى و حیات است.

فرق شفاعت در دنیا وآخرت

در دنیا شفیع از طرف مجرم انتخاب و برانگیخته مى‏شود، در آخرت از طرف مشفوع عنه(خدا)

در دنیا ممكن است گناهكار در هر وضعى كه باشد مشمول شفاعت شود، ولى در آخرت مشمولان شفاعت شرائطى دارند

شفاعت ها در دنیا گاهى بر اساس ظلم صورت مى‏گیرد، اما در آخرت نه.

شفاعت در قرآن کریم (مدارک شفاعت) :

در قرآن کریم درباره مساله شفاعت جاهایی که مدرک دست اول و اصلی است یعنی اشاره مستقیم شده است(واژه شفاعت و هم خانواده های آن )در حدود 30 مورد بحث شده است البته بحثها و اشارات دیگرى به این مساله بدون ذكر این عنوان نیز دیده مى‏شود. که این آیات را می توان به 6 دسته تقسیم کرد.

 

 

الف ) آیات نفی نفع شفاعت

آیاتى است كه بطور مطلق شفاعت را نفى مى‏كند عبارتند از :

v    «  وَ كُنَّا نُكَذِّبُ بِیَوْمِ الدِّینِ - حَتَّى أَتانَا الْیَقِینُ -فَما تَنْفَعُهُمْ شَفاعَةُ الشَّافِعِینَ - »و همواره روز جزا را انكار مى‏كردیم- تا زمانى كه مرگ ما فرا رسید- لذا شفاعت شفاعت كنندگان به حال آنها سودى نمى‏بخشید.[38]

v    « إِذْ نُسَوِّیكُمْ بِرَبِّ الْعالَمِینَ - وَ ما أَضَلَّنا إِلاَّ الْمُجْرِمُونَ - فَما لَنا مِنْ شافِعِینَ - وَ لا صَدِیقٍ حَمِیمٍ - »چون شما را با پروردگار عالمیان برابر مى‏شمردیم.- اما كسى جز مجرمان ما را گمراه نكرد-(افسوس كه امروز) شفاعت كننده‏گانى براى ما وجود ندارد- و نه دوست گرم و پر محبتى. [39]

v    «  هَلْ یَنْظُرُونَ إِلاَّ تَأْوِیلَهُ یَوْمَ یَأْتِی تَأْوِیلُهُ یَقُولُ الَّذِینَ نَسُوهُ مِنْ قَبْلُ قَدْ جاءَتْ رُسُلُ رَبِّنا بِالْحَقِّ فَهَلْ لَنا مِنْ شُفَعاءَ فَیَشْفَعُوا لَنا أَوْ نُرَدُّ فَنَعْمَلَ غَیْرَ الَّذِی كُنَّا نَعْمَلُ قَدْ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ وَ ضَلَّ عَنْهُمْ ما كانُوا یَفْتَرُونَ » آیا آنها انتظار دارند سرانجام تهدیدهاى الهى را مشاهده كنند؟ آن روز كه این امر انجام گیرد (كار از كار گذشته و بیدارى سودى نخواهد داشت و) آنها كه آن را قبلا فراموش كرده بودند مى‏گویند فرستادگان پروردگار ما به حق آمدند، آیا (امروز) شفیعانى براى ما وجود دارند كه براى ما شفاعت كنند؟ یا (امكان دارد) باز گردیم و اعمالى غیر از آنچه انجام دادیم انجام دهیم؟! (ولى) آنها سرمایه وجود خود را از دست دادند و معبودهایى را كه به دروغ ساخته بودند همگى از نظرشان گم مى‏شوند (نه راه بازگشتى دارند و نه شفیعانى). [40]

v    « وَ اتَّقُوا یَوْماً لا تَجْزِی نَفْسٌ عَنْ نَفْسٍ شَیْئاً وَ لا یُقْبَلُ مِنْها شَفاعَةٌ وَ لا یُؤْخَذُ مِنْها عَدْلٌ وَ لا هُمْ یُنْصَرُونَ »و از آن روز بترسید كه كسى به جاى دیگرى مجازات نمى‏شود، و نه شفاعت پذیرفته مى‏شود و نه غرامت و بدل قبول خواهد شد و نه یارى مى‏شوند. [41]

ب ) آیات انحصار شفاعت در خدا

برخی آیات هستند که شفاعت را منحصرا از آن خدا می دانند. و این دسته از آیات در برابر دیدگاه کسانی است که عقیده داشتند بت ها حق شفاعت دارند قرآن به روشنی به آنان پاسخ می دهد که شفاعت فقط از آن خداست و کسی در این امر با او شریک نیست و اگر به کسی یا چیزی مانند قرآن حق شفاعت داده شود همه با اذن پروردگار خواهد بود که عبارتند از :

v  « وَ أَنْذِرْ بِهِ الَّذِینَ یَخافُونَ أَنْ یُحْشَرُوا إِلى‏ رَبِّهِمْ لَیْسَ لَهُمْ مِنْ دُونِهِ وَلِیٌّ وَ لا شَفِیعٌ لَعَلَّهُمْ یَتَّقُونَ »به وسیله آن (قرآن) كسانى را كه از روز حشر و رستاخیز مى‏ترسند، بیم ده، (روزى كه در آن روز) یاور و سرپرست و شفاعت كننده‏اى جز او (خدا) ندارند، شاید پرهیزكارى پیشه كنند.[42]

v  « وَ ذَرِ الَّذِینَ اتَّخَذُوا دِینَهُمْ لَعِباً وَ لَهْواً وَ غَرَّتْهُمُ الْحَیاةُ الدُّنْیا وَ ذَكِّرْ بِهِ أَنْ تُبْسَلَ نَفْسٌ بِما كَسَبَتْ لَیْسَ لَها مِنْ دُونِ اللَّهِ وَلِیٌّ وَ لا شَفِیع‏»كسانى را كه آئین (فطرى) خود را به بازى و سرگرمى (و استهزاء) گرفتند و زندگى دنیا آنها را مغرور ساخته رها كن و به آنها یادآورى نما تا گرفتار (عواقب شوم) اعمال خود نشوند، (در آن روز) جز خدا نه یار و یاورى دارند و نه شفاعت كننده‏اى.[43]

v  « اللَّهُ الَّذِی خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ وَ ما بَیْنَهُما فِی سِتَّةِ أَیَّامٍ ثُمَّ اسْتَوى‏ عَلَى الْعَرْشِ ما لَكُمْ مِنْ دُونِهِ مِنْ وَلِیٍّ وَ لا شَفِیعٍ أَ فَلا تَتَذَكَّرُونَ » خداوند كسى است كه آسمانها و زمین و آنچه را میان این دو است در شش روز (دوران) آفریده سپس بر عرش (قدرت) قرار گرفت، هیچ ولى و شفاعت كننده‏اى براى شما جز او نیست، آیا متذكر نمى‏شوید؟.[44]

ج) آیات نفی شفاعت بتها

در این دسته از آیات قرآن کریم با این عقیده شرک آلود به ستیز بر می خیزد و از بت ها شدیدا انتقاد می کند و آن ها را از لیاقت چنین کار سترگی مطرود می داند :

v  « وَ ما نَرى‏ مَعَكُمْ شُفَعاءَكُمُ الَّذِینَ زَعَمْتُمْ أَنَّهُمْ فِیكُمْ شُرَكاءُ لَقَدْ تَقَطَّعَ بَیْنَكُمْ وَ ضَلَّ عَنْكُمْ ما كُنْتُمْ تَزْعُمُون » و شفیعانى را كه شریك در شفاعت خود مى‏پنداشتید با شما نمى‏بینیم، پیوندهاى شما بریده شد و تمام آنچه را تكیه‏گاه خود تصور مى‏كردید از شما دور و گم شدند. [45]

v  « وَ لَمْ یَكُنْ لَهُمْ مِنْ شُرَكائِهِمْ شُفَعاءُ وَ كانُوا بِشُرَكائِهِمْ كافِرِین» و براى آنها شفیعانى از معبودانشان نخواهد بود و نسبت به معبودهایى كه آنها را شریك خدا قرار داده بودند كافر مى‏شوند. [46]

v  « وَ یَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ ما لا یَضُرُّهُمْ وَ لا یَنْفَعُهُمْ وَ یَقُولُونَ هؤُلاءِ شُفَعاؤُنا عِنْدَ اللَّهِ قُلْ أَ تُنَبِّئُونَ اللَّهَ بِما لا یَعْلَمُ فِی السَّماواتِ وَ لا فِی الْأَرْضِ سُبْحانَهُ وَ تَعالى‏ عَمَّا یُشْرِكُون» و غیر از خدا چیزهایى را پرستش مى‏كنند كه نه به آنها زیان مى‏رساند و نه سودى به آنان مى‏دهد، و مى‏گویند اینان شفیعان ما نزد خدا هستند بگو: آیا خداوند را به چیزى خبر مى‏دهید كه در آسمانها و زمین سراغ ندارد؟ منزه است او، و برتر است از آن شریكهایى كه قرار مى‏دهند. [47]

v  « أَمِ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ شُفَعاءَ قُلْ أَ وَ لَوْ كانُوا لا یَمْلِكُونَ شَیْئاً وَ لا یَعْقِلُون » مثل اینكه خدایان دروغین را شفیعانى براى خود گرفته‏اند از ایشان بپرس حتى اگر مالك هیچ چیز نباشند و عقل نداشته باشند باز هم شفیعند؟‏.[48]

v  « أَ أَتَّخِذُ مِنْ دُونِهِ آلِهَةً إِنْ یُرِدْنِ الرَّحْمنُ بِضُرٍّ لا تُغْنِ عَنِّی شَفاعَتُهُمْ شَیْئاً وَ لا یُنْقِذُون» آیا غیر از او معبودانى را انتخاب كنم كه اگر خداوند رحمان بخواهد زیانى به من برساند شفاعت آنها كمترین فایده‏اى براى من ندارد و مرا (از مجازات او) نجات نخواهند داد. [49]

د) آیات شفاعت ماذونان

برخی آیات دلالت دارند که شفاعت تنها به دست خداست و بدون اذن او کسی حق شفاعت ندارد و کسانی که از سوی خدا ماذونند معرفی می شوند. آیاتى است كه شفاعت را مشروط به اذن و فرمان خدا مى‏كند. بدیهی است کسی حق بخشش گناهکاران را دارد و کسی می تواند شفاعت کند که خالق و مالک همه موجودات باشد در آغاز همه موجودات از طرف او به وجود آمده و در انجام به سوی او باز گردند. به این ترتیب در اصل صاحب شفاعت خداست و هیچ کس همتای او نیست و دیگران مشروعیت شفاعت خود را از او می گیرند.

v    « مَنْ ذَا الَّذِی یَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلاَّ بِإِذْنِه » كیست كه در نزد او، جز به فرمان او شفاعت كند؟‏[50]

v    « ما مِنْ شَفِیعٍ إِلاَّ مِنْ بَعْدِ إِذْنِه» هیچ شفاعت كننده‏اى جز به اذن او وجود ندارد.[51]

v  « لا یَمْلِكُونَ الشَّفاعَةَ إِلاَّ مَنِ اتَّخَذَ عِنْدَ الرَّحْمنِ عَهْداً» آنها هرگز مالك شفاعت نیستند مگر كسى كه نزد خداوند رحمان عهد و پیمانى دارد.[52]

      روایت شده که ابوبصیر از امام صادق(ع) درباره عهد پرسید. امام می فرماید: « إلا من دان بولایه امیرالمومنین و الائمه من بعده فهو العهد عند الله» کسی که بر اثر ولایت امیرالمومنین و پیشوایان پس از او به پروردگار نزدیک شود چنین کسی صاحب عهد نزد خداوند است .[53]

« یَوْمَئِذٍ لا تَنْفَعُ الشَّفاعَةُ إِلاَّ مَنْ أَذِنَ لَهُ الرَّحْمنُ وَ رَضِیَ لَهُ قَوْلا» در آن روز شفاعت (هیچكس) سودى نمى‏بخشد، جز كسى كه خداوند رحمان به او اجازه داده و از گفتار او راضى است. [54]

v    « وَ لا تَنْفَعُ الشَّفاعَةُ عِنْدَهُ إِلاَّ لِمَنْ أَذِنَ لَه» هیچ شفاعتى نزد او جز براى كسانى كه اذن داده سودى ندارد.‏[55]

v  « وَ لا یَمْلِكُ الَّذِینَ یَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ الشَّفاعَةَ إِلاَّ مَنْ شَهِدَ بِالْحَقِّ وَ هُمْ یَعْلَمُون»آنها را كه غیر از او مى‏خوانید قادر بر شفاعت نیستند مگر كسانى كه شهادت به حق داده‏اند، و به خوبى آگاهند. [56]

v  «ما مِنْ شَفِیعٍ إِلاَّ مِنْ بَعْدِ إِذْنِهِ ذلِكُمُ اللَّهُ رَبُّكُمْ فَاعْبُدُوهُ أَ فَلا تَذَكَّرُون» هیچ شفاعت كننده‏اى جز به اذن او وجود ندارد، این است خداوند پروردگار شما، پس او را پرستش كنید، آیا متذكر نمى‏شوید؟[57]

v  «وَ كَمْ مِنْ مَلَكٍ فِی السَّماواتِ لا تُغْنِی شَفاعَتُهُمْ شَیْئاً إِلاَّ مِنْ بَعْدِ أَنْ یَأْذَنَ اللَّهُ لِمَنْ یَشاءُ وَ یَرْضى» و چه بسیار فرشتگانى كه در آسمانها هستند و شفاعت آنها سودى نمى‏بخشد مگر بعد از آنكه خدا براى هر كس بخواهد و راضى باشد اجازه (شفاعت) دهد.[58]

مضمون یک دسته از آیات خاص است و شفاعت را از آن خداوند دانسته و از دیگران نفی می کند ولی محتوای این دسته از آیات عام است و برای دیگران هم شفاعت با اذن را ثابت می کند آیا ایندو دسته آیات تنافی و ناهمخوانی بین مفادشان نیست؟

علامه طباطبایی در این باره می فرماید: نسبت میان دو دسته آیات شفاعت نظیر نسبتی است که میان دو دسته آیات مرگ و خلقت و ... وجود دارد یک جا مرگ بندگان ، خلقت آنان را به خود نسبت می دهد و در جای دیگر برای غیر خود اثبات می کند و آنها را به اذن و مشیت خود مقید می کند یعنی به جز خدای سبحان هیچ موجودی به طور استقلال مالک هیچ یک از کمالهای یاد شده نیست و اگر موجودی مالک کمالی باشد خداوند به او تملیک کرده است . و منظور از آیات نفی کننده شفاعت این است که هیچ کس به عنوان استقلال چنین حقی ندارد ، و مقصود از آیات اثبات کننده شفاعت این است که ممکن است حق شفاعتی بالاصاله از آن خداوند است با اذن و ترخیص او برای غیر خدا روا باشد پس شفاعت برای غیر خدا هم هست اما با اذن خدا.[59]

ه ) آیات بیان کننده اوصاف و شرایط شافعان و مشفوعان

این دسته از آیات ، شرایط و اوصاف شفاعت کنندگان و شفاعت شوندگان را بیان می کنند از جمله این آیات :

v  « وَ لا یَمْلِكُ الَّذِینَ یَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ الشَّفاعَةَ إِلاَّ مَنْ شَهِدَ بِالْحَقِّ وَ هُمْ یَعْلَمُون»آنها را كه غیر از او مى‏خوانید قادر بر شفاعت نیستند مگر كسانى كه شهادت به حق داده‏اند، و به خوبى آگاهند.[60] یعنی شفاعت کننده موحد و یکتاپرست باشد بنابراین فرشتگان و پیامبران براساس این آیه اذن شفاعت دارند زیرا بر توحید و یکتاپرستی او شهادت داده اند« شَهِدَ اللَّهُ أَنَّهُ لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ وَ الْمَلائِكَةُ وَ أُولُوا الْعِلْمِ قائِماً بِالْقِسْط»[61]

v  « یَعْلَمُ ما بَیْنَ أَیْدِیهِمْ وَ ما خَلْفَهُمْ وَ لا یَشْفَعُونَ إِلاَّ لِمَنِ ارْتَضى‏ وَ هُمْ مِنْ خَشْیَتِهِ مُشْفِقُون» او همه اعمال امروز و آینده آنها را مى‏داند، و هم گذشته آنها را، و آنها جز براى كسى كه خدا از او خشنود است (و اجازه شفاعتش را داده) شفاعت نمى‏كنند و از ترس او بیمناكند. توضیح اینکه گروهی پس از ارتکاب عمل قبیح پشیمان می شوند این دسته قابلیت شفاعت دارند و گروهی نادم نمی شوند و بر آن اصرار می ورزند این دسته از شفاعت محرومند.[62]

v  « لا یَمْلِكُونَ الشَّفاعَةَ إِلاَّ مَنِ اتَّخَذَ عِنْدَ الرَّحْمنِ عَهْدا » آنها هرگز مالك شفاعت نیستند مگر كسى كه نزد خداوند رحمان عهد و پیمانى دارد.[63]بارزترین مصداق عهد عبارت است از ولایت امیرالمومنین(ع) و پیشوایان بعد از او ( ولایه امیرالمومنین و الائمه من بعده صلوات الله علیه و علیهم ، فهو العهد عند الله)[64]

v  « وَ كَمْ مِنْ مَلَكٍ فِی السَّماواتِ لا تُغْنِی شَفاعَتُهُمْ شَیْئاً إِلاَّ مِنْ بَعْدِ أَنْ یَأْذَنَ اللَّهُ لِمَنْ یَشاءُ وَ یَرْضى‏» این آیه شفاعت را شامل حال کسانی می داند که زمینه شفاعت در آنان وجود داشته و خدای سبحان از او به نحوی خرسند باشد. پس شرط قبولی شفاعت خرسندی پروردگار از شفاعت شوندگان است و چنان چه عقاید ، اخلاق ، رفتار و کردار کسی مورد رضایت خدا نباشد زمینه مشفوع له شدن را از دست داده است.[65]

و ) آیات حرمان ستمگران از شفاعت

قرآن کریم شفاعت را برای گروهی ممنوع می داند اینان ستمگرانند از جمله آیه:

« ما لِلظَّالِمِینَ مِنْ حَمِیمٍ وَ لا شَفِیعٍ یُطاع‏» در روز قیامت برای ستمگران دوست مهربان و شفیعی که درخواست شفیعانه او پذیرفته شود وجود ندارد.[66]

شرائط گوناگون شفاعت:

آیات شفاعت بخوبى نشان مى‏دهد كه مساله شفاعت از نظر منطق اسلام یك موضوع بى قید و شرط نیست بلكه قیود و شرایطى، از نظر جرمى كه در باره آن شفاعت مى‏شود از یك سو، شخص شفاعت شونده از سوى دیگر، و شخص شفاعت كننده از سوى سوم دارد كه چهره اصلى شفاعت و فلسفه آن را روشن مى‏سازد.

مثلا گناهانى همانند ظلم و ستم بطور كلى از دایره شفاعت بیرون شمرده شده و قرآن مى‏گوید: ظالمان" شفیع مطاعى" ندارند! و اگر ظلم را به معنى وسیع كلمه- آن چنان كه در بعضى از احادیث بعدا خواهد آمد- تفسیر كنیم شفاعت منحصر به مجرمانى خواهد بود كه از كار خود نادمند و پشیمان، و در مسیر جبران و اصلاحند، و در این صورت شفاعت پشتوانه‏اى خواهد بود براى توبه و ندامت از گناه (و اینكه بعضى تصور مى‏كنند با وجود ندامت و توبه نیازى به شفاعت نیست اشتباهى است كه پاسخ آن را در قسمت اثرات معنوی شفاعت خواهیم داد).

از طرف دیگر طبق آیه« یَعْلَمُ ما بَیْنَ أَیْدِیهِمْ وَ ما خَلْفَهُمْ وَ لا یَشْفَعُونَ إِلاَّ لِمَنِ ارْتَضى‏ وَ هُمْ مِنْ خَشْیَتِهِ مُشْفِقُون‏»[67] تنها كسانى مشمول بخشودگى از طریق شفاعت مى‏شوند كه به مقام" ارتضاء" رسیده‏اند و طبق آیه« لا یَمْلِكُونَ الشَّفاعَةَ إِلاَّ مَنِ اتَّخَذَ عِنْدَ الرَّحْمنِ عَهْدا»[68] داراى" عهد الهى" هستند.

این دو عنوان همان گونه كه از مفهوم لغوى آنها، و از روایاتى كه در تفسیر این آیات وارد شده، استفاده مى‏شود به معنى ایمان به خدا و حساب و میزان و پاداش و كیفر و اعتراف به حسنات و سیئات" نیكى اعمال نیك و بدى اعمال بد" و گواهى به درستى تمام مقرراتى است كه از سوى خدا نازل شده، ایمانى كه در فكر و سپس در زندگى آدمى انعكاس یابد، و نشانه‏اش این است كه خود را از صفت ظالمان طغیانگر كه هیچ اصل مقدسى را به رسمیت نمى‏شناسند بیرون آورد و به تجدید نظر در برنامه‏هاى خود وادارد.[69]

تاثیر معنوى شفاعت:

گفتیم: حقیقت شفاعت ضمیمه شدن موجود قویترى به موجود ضعیفتر براى كمك به او است، این كمك ممكن است براى افزایش نقاط قوت باشد و نیز ممكن است براى پیرایش نقاط ضعف.

همانطور كه در شفاعت تكوینى و موجوداتى كه در مسیر تكامل و پرورش قرار دارند نیز این دو جنبه مشهود است: گاهى موجودات پائین‏تر نیازشان به عوامل نیرومندتر و برتر براى از میان بردن عوامل تخریب است (همانند نیاز گیاه به نور آفتاب براى از بین بردن آفات) و گاه براى افزودن نقاط قوت و پیشرفت مى‏باشد.(همانند نیاز گیاه براى رشد و نمو به نور آفتاب) و همچنین یك شاگرد درس‏خوان هم براى اصلاح اشتباهات خود نیاز به استاد دارد و هم براى افزایش معلومات مختلف.

بنا بر این شفاعت به دلائل مختلف اثر دوگانه دارد و انحصار به زدودن آثار جرم و گناه ندارد .

با توجه به آنچه گفته شده روشن مى‏شود كه چرا توبه‏كاران نیز به شفاعت نیازمندند، با اینكه توبه طبق اعتقادات مسلم مذهبى به تنهایى موجب آمرزش گناه مى‏گردد.

دلیل این موضوع دو چیز است:

1- توبه‏كاران نیز براى افزایش مقامات معنوى و پرورش و تكامل و ارتقاء مقام، نیاز به شفاعت دارند اگر چه نیازشان در زمینه جرم و گناه با" توبه" بر آورده شده است.

2- اشتباه بزرگى كه براى بسیارى در زمینه تاثیر توبه رخ داده موجب اینگونه اشكالات مى‏شود و آن اینكه تصورشان این است كه توبه و ندامت و پشیمانى از گناه مى‏تواند انسان را به حالت قبل از گناه در آورد. در حالى كه در جاى خود گفته‏ایم ندامت از گذشته و تصمیم نسبت به آینده تنها مرحله نخستین توبه است، و درست همانند دارویى است كه بیمارى را قطع مى‏كند، بدیهى است با قطع تب و از بین رفتن ریشه بیمارى، اگر چه بیمار بهبودى یافته و سالم شده، ولى هرگز به حال یك انسان عادى در نیامده است، بلكه باید مدتها به تقویت بنیه جسمى خود بپردازد، تا به مرحله قبل از بیمارى برسد. و به تعبیر دیگر توبه مراحلى دارد، و ندامت از گناه و تصمیم براى پاك بودن در آینده تنها مرحله نخستین آن است.مرحله نهایى آن به این حاصل مى‏شود كه توبه كار از هر نظر به حالت روحانى قبل از گناه در آید و در این مرحله است كه شفاعت شافعان و پیوند و ارتباط با آنها مى‏تواند اثر بخش باشد. شاهد زنده براى این سخن همان است كه در سابق اشاره كردیم كه در آیات مربوط به استغفار مى‏بینیم علاوه بر توبه شخص مجرم، استغفار پیامبر ص شرط پذیرش توبه قرار داده شده است، و همچنین در مورد توبه برادران یوسف و استغفار یعقوب براى آنها، و از همه روشنتر در مورد استغفار فرشتگان براى افرادى كه نیكوكار و صالح و مصلحند كه آیات آن در سابق گذشت.[70]

جواز شفاعت پیامبر و ائمه معصومین(ع)

گویا بعضی خواسته اند قائلین به جواز شفاعت پیغمبر و معصومین از ذریه آنها و یا اولیای کرام از امتش را مشرک بدانند یعنی هر کس این حضرات را درباره حاجتی از حوائج دنیا و آخرت شفیع درگاه خدا قرار دهد مشرک است گویا از این معنا غفلت ورزیده اند که پروردگار متعال خودش شفاعت را در صورتی که به اذن او باشد در کلام مجیدش بدون تقیید به دنیا و آخرت اثبات کرده و فرموده است   علاوه بر اینکه فرموده   و به طوریکه واضح است شفاعت را حق علمایی دانسته که به حق شفاعت می دهند و به طور یقین از اینگونه علماء ، انبیاء هستند که از جمله آنان نبی مکرم ما است. پس نباید گفت: توسل به این بزرگواران و آنان را در درگاه خدا شفیع قرار دادن شرک است.

حکمت های شفاعت :

با دقت در آیات و روایات مربوط به شفاعت و دقت در معنا و مفهوم آن روشن می شود که شفاعت نه تشویق به گناه است و نه چراغ سبزی است برای انجام معاصی و نه عامل عقب افتادگی و نه چیزی شبیه پارتی بازی در جوامع بشری ، بلکه یک مساله مهم تربیتی است که از جهات گوناگون آثار مثبت و سازنده دارد از جمله:

الف) ایجاد امید و مبارزه با روح یأس

غلبه هوای نفس اغلب سبب ارتکاب گناهان مهمی است و به دنبال آن روح یأس بر کسانی که مرتکب چنین گناهانی شده اند حاکم می شود و این یأس آن ها را در گرداب آلودگی بیشتری غوطه ور می سازد زیرا فکر می کنند که آب از سرشان گذشته است . ولی امید به شفاعت اولیای الهی به آنها نوید می دهد که اگر همین جا متوقف شوند و خود را اصلاح کنند ممکن است گذشته آنها از طریق شفاعت نیکان و پاکان جبران شود . بنابراین امید شفاعت به متوقف شدن گناه و بازگشت به سوی صلاح و تقوا کمک می کند.

ب) ایجاد رابطه معنوی با اولیاء الله

گفتیم که شفاعت منوط به وجود نوعی رابطه میان شفیع و شفاعت شونده است رابطه ای معنوی از نظر ایمان و بعضی صفات فاضله و انجام حسنات. مسلما کسی که امید به شفاعت دارد سعی می کند به نوعی این رابطه را برقرار سازد و کاری که موجب رضای آنهاست انجام دهد پل های پشت سر را کاملا خراب نکند پیوندهای محبت و دوستی را به طور کامل نگسلد.

ج) تحصیل شرایط شفات

آوردیم که برای شفاعت شرایط مختلفی ذکر شده بود که از همه مهم تر اجازه پروردگار بود . مسلما کسی که امید به شفاعت دارد باید این اذن را به نحوی متوجه خود سازد یعنی کاری انجام دهد که محبوب و مطلوب خدا باشد.

د) توجه به سلسله شفیعان

کسی که امید شفاعت از دیگری دارد چاره ای ندارد جز اینکه با وی ارتباط برقرار کرده و نظر او را به سوی خود جلب نماید و گرنه با وجود تضاد و درگیری امید شفاعت از شفیع امری غیر معقول است. بنابر این شخص کنه کار اگر امید شفاعت دارد باید با رسول خدا و ائمه هدی و علمای ربانی رابطه برقرار کند.

گستره شفاعت:

شفاعت در معنای صحیح حقیقتی است که دامنه آن از دنیا آغاز و گستره آن خروج گنه کاران قابل شفاعت از جهنم و بخش پایانی آن ترفیع درجات بهشتیان است. گستردگی شفاعت در قیامت بهشتیان را جهت ترفیع درجه شامل می شود لذا آنان خواهان شفاعتند در صحنه محشر گروهی برای داخل شدن به بهشت ، دسته ای برای تعجیل حساب ، جمعی برای تخفیف حساب ، یا از بین رفتن ترس و هول قیامت ، طایفه ای برای تخفیف عذاب یا سقوط عذاب و جهنمیان برای خروج از آتش پس از مدتی محتاج شفاعتند سپس در همه موارد یاد شده سخن از شفاعت در میان است لیکن جایگاه بارز آن عرصه قیامت و قبل از ورود به بهشت و جهنم است.

فرق بین شرک و استشفاع:

عده ای نتوانسته اند فرق بگذارند بین اینکه کسی غیر خدا را بپرستد تا او نزد خدا شفاعتش کند و یا به خدا نزدیکش کند و بین اینکه تنها خدا را بپرستد و غیر خدا را شفیع درگاه او قرار دهد و با دوستی کردن به غیر خدا به درگاه خدا تقرب بجوید ، که در فرض اول به غیر خدای تعالی استقلال داده  و عبادت را خالص برای غیر خدا کرده که این خود شرک ورزیدن در عبودیت است و در صورت دوم استقلال را فقط و فقط به خدای تعالی داده و او را مخصوص به عبادت کرده و احدی را شریک او قرار نداده است.[71]

 

خلاصه اینکه: شفاعت دارای درجاتی است نازل ترین درجه شفاعت ، تغییر درکات و تخفیف عذاب دوزخیان است و عالی ترین مراتب شفاعت آن است که برکت پیامبر و اهل بیت (ع) شامل حال پیامبران و مرسلین گذشته می شود. سه درجه دیگر در وسط قرار دارند بدین گونه که گروهی مشمول شفاعت شده از جهنم خارج می شوند و جزو « اعرافیان» به شمار می آیند دسته ای هم از اعراف وارد بهشت می گردند و جمعی در بهشت ترفیع درجه می یابند.

 



[31] جمال الدین محمد بن مکرم- لسان العرب دارالبیروت1388ق

[32] تفسیر نمونه، ج‏1، ص: 225

[33] معاد در قرآن آذرتاش آذرنوش – فرهنگ معاصر عربی به فارسی تهران:1379

[34] تفسیر نمونه، ج‏1، ص: 225

[35] تفسیر نمونه، ج‏1، ص: 225

[36] سوره بقره آیات 123و48

[37] المیزان ج1، ص 158

[38] سوره مدّثّر آیات 46 تا 48

[39] سوره شعراء آیات 98تا 101

[40] سوره اعراف آیه 53

[41] سوره بقره آیات 123و48

[42] سوره انعام آیه 51

[43] سوره انعام آیه 70

[44] سوره سجده آیه 4

[45] سوره أنعام آیه 94

[46] سوره روم آیه 13

[47] سوره یونس آیه 18

[48] سوره زمر آیه 43

[49] سوره یس آیه 23

[50] سوره بقره آیه 255

[51] سوره یونس آیه 3

[52] سوره مریم آیه 87

[53] نورالثقلین، ج 3 ص 362

[54] سوره طه آیه 109

[55] سوره سبا آیه 23

[56] سوره زخرف آیه 86

[57] سوره یونس آیه 3

[58] سوره نجم آیه 26

[59] المیزان ج 1 ص 157

[60] سوره زخرف آیه 86

[61] سوره آل عمران آیه 18

[62] سوره انبیاء آیه 28

[63] سوره مریم آیه 87

[64] نورالثقلین ج3 ص 361

[65] سوره نجم آیه 24

[66] سوره غافر آیه 18

[67] سوره انبیاء آیه 28

[68] سوره مریم آیه 87

[69] تفسیر نمونه، ج‏1، ص: 229

[70] تفسیر نمونه، ج‏1، ص: 235

[71] المیزان ج7ص61-63

 

 

 

علیرضا احمدی

دوشنبه 16/1/1389 - 9:39
دعا و زیارت
« فَلْیَنْظُرِ الْإِنْسانُ إِلى‏ طَعامِهِ »

« فَلْیَنْظُرِ الْإِنْسانُ إِلى‏ طَعامِهِ » (1)

 

چکیده: این آیه مبارکه از لزوم نظر کردن به طعام سخن به میان آورده است و بدون شک معنای ظاهری آیه همان غذاهای جسمانی است که در ادامه آیات این سوره به آن اشاره شده ولی غذای روح را نیز می توان از این آیه استفاده کرد.

به عبارتی دیگر چون انسان ترکیبی است از روح و جسم همانگونه که جسم او نیاز به غذاهای مادی دارد روح او نیز محتاج به غذای روحانی است.

به عبارتی دیگر این آیه از آیاتی است که دارای معنای عام است.

کلید واژه‏ها: نگاه،نگاه ظاهری،حلال و حرام، مشروع و نامشروع،طعام روح

در این نوشتار نگارنده به تعریف تأویل ، مفهوم نگاه کردن به طعام که در این آیه به آن اشاره شده ، منظور از انسان در آیه فوق ، منظور از طعام و در پایان رابطه منطقی این دو یعنی طعام جسمانی و روحانی از منظر مفسرین پرداخته است.

تاویل چیست؟

مفسران و دانشمندان علوم اسلامی در باب تعریف و معنی تاویل چهار معنی را ذکر می کنند که مورد بحث و سخن ما چهارمین نوع تعریف است و آن عبارت است از : انتزاع مفهوم عام و گسترده از آیه ای که در مورد خاصی نازل شده است . پیامبر(ص) در این مورد فرموده است:« إن للقرآن ظهراً و بطناً : قرآن دارای ظهر و رویه بیرونی و بطن ، معنای درونی است. و امام باقر (ع) در ادامه این فرمایش رسول گرامی اسلام(ص) بیان کرده که:« اگر آیه ای از قرآن درباره قومی نازل شد و سپس آن قوم هلاک شدند با هلاکت آنان آیه نیز خواهد مرد ولی قرآن همیشه زنده است و مفهوم آیات آن عام است ». خلاصه اینکه این معنای تاویل دامنه ای بس گسترده دارد و همین معناست که ضامن عمومیت قرآن است و موجب می شود قرآن شامل تمام زمانها و دورانها و جاوید باشد.(به نقل از تفسیر و مفسران آیت الله معرفت ج1ص24و25 )

بررسی آیه فوق که متضمن مفاهیم عام است

انسان باید به غذاى خود بنگرد. كه چگونه خداوند آن را آفریده است؟

 

نزدیكترین اشیاء خارجى به انسان، غذاى او است كه با یك دگرگونى جزء بافت وجود او مى‏شود، و اگر به او نرسد به زودى راه فنا را پیش مى‏گیرد، و به همین دلیل قرآن از میان تمام موجودات روى مواد غذایى آن هم موادى‏ كه از طریق گیاهان و درختان، عائد انسان مى‏شود تكیه كرده است.(2)

منظور از لزوم نگاه کردن به طعام چیست؟

روشن است كه منظور از" نگاه كردن" تماشاى ظاهرى نیست، بلكه نگاه به معنى دقت و اندیشه در ساختمان این مواد غذایى، و اجزاء حیاتبخش آن، و تاثیرات شگرفى كه در وجود انسان دارد، و سپس اندیشه در خالق آنها است.(3)

نه فقط براى آن كه بداند چگونه خدا آن را براى او فراوان آفریده، بلكه از مدرسه آفریدگان این را بیاموزد كه چگونه از آن بهره برگیرد. مگر نه این است كه همه این طبیعت مسخّر براى خوراك رساندن به تو است، آیا در این امر حكمت بالغه و قدرت قاهره خدایت را مشاهده نمى‏كنى، و آیا این همه بدان معنى نیست كه در وراى این طبیعت تدبیر و تقدیر و حكمتى وجود دارد، و این كه مقصود پروردگارت این است كه تو را خوشبخت سازد و سپس به راهنماییت بپردازد و آن گاه آماده بهشتت كند؟!(4)

 آرى. و امام حسین علیه السلام در خطاب به پروردگارش راست گفت كه: «كور باد آن چشمى كه تو را مراقب و ناظر بر خودش نبیند، و زیانبار باد معامله بنده‏اى كه سهمى از آن به دوستى تو اختصاص نیافته است». (5)

و اینكه بعضى احتمال داده‏اند مراد نگاه ظاهرى است، نگاهى كه باعث تحریك غده‏هاى بزاقى دهن، مى‏شود، در نتیجه كمك به هضم غذا مى‏كند بسیار بعید به نظر مى‏رسد، منتها بعضى از دانشمندان غذاشناس كه قرآن را تنها از زاویه محدود مسائل شخصى خود مى‏نگرند طبیعى است چنین پندارى درباره آیه فوق داشته باشند.

ضمنا باید توجه داشت كه دستور و فرمان نظر كردن در آیه عام است و نظر هم بمعنى اندیشه و تفكر و هم بمعنى نگاه و نگریستن است پس همچنانكه تفكر و تعقل كردن در طعام فائده اعتقادى دارد و با اندیشیدن در طرز تهیه غذا از فرو ریختن باران و شكافته شدن زمین میتوان حكمت و قدرت آفریدگار راى شناخت و معرفت اللّه حاصل نمود همچنین از این تدبر و تأمل میتوان فوائد اخلاقى و اجتماعى حاصل كرد یعنى باید به طعام نظر كرد كه از راه حرام و ستم فراهم نشده باشد باید با اندیشیدن بطعام بفكر بیچارگان و مستمندان و محرومان بود، باید با نظر كردن در طعام ملتفت بود كه ابر و باد و مه و خورشید و زمین و همه عوامل طبیعت در تهیه آن كار كرده‏اند پس سزاوار نیست انسان بیكاره و بى‏ثمر و غافل بوده سپاسگزارى خالق و منعم ننموده خدمتى بخلق خدا نكند و نیروئى راى كه از غذا میگیرد نداند كه در چه راه صرف نماید و نیز شامل میشود نگاه كردن و چشم دوختن بغذا را تا موئى- خاشاكى و چیز مضرى با آن نیامیخته باشد و اگر مهمان سر سفره هست بخصوص در خانه خودش بطعامش بنگرد و با نگاه كردن به دیگران آنها راى شرمنده و خود راى سبك نكند. و باز از لحاظ بهداشتى به طعامش بنگرد تا ترشحات معده بخوبى انجام شده مبتلى به سوء هاضمه نشود.(6)

بعضى نیز معتقدند كه منظور از نگاه كردن به مواد غذایى این است كه انسان هنگامى كه بر سر سفره مى‏نشیند دقیقا بنگرد كه آنها را از چه راهى تهیه كرده؟ حلال یا حرام؟ مشروع یا نامشروع؟ و به این ترتیب جنبه‏هاى اخلاقى و تشریعى را مورد توجه قرار دهد.

معنای ظاهری آیه این است که انسان باید در غذای خود تأمّل کند و ببیند که طبیعت چگونه امکان به دست آوردن آن را فراهم ساخته و بی مقدمه و بی دلیل و خود به خود به وجود نیامده است. اگر انسان به دقت در غذای خویش بنگرد و در آن تأمل نماید مقدار فضل و عنایت و لطف و رحمت الهی را درخواهد یافت و هنگام تناول آن لذت خواهد برد و این همه عنایت خداوند را سپاس خواهد گفت. این معنای ظاهری آیه است ، ولی مرحوم کلینی به روایت زید شحام چنین نقل کرده است: از امام صادق (ع)پرسیدم : در این آیه مقصود از طعام چیست؟ حضرت فرمود:« منظور علمی است که انسان می آموزد باید دقت کند که این علم را از چه کسی دریافت می کند.(7)

در بعضى از روایات كه از معصومین نقل شده نیز آمده است كه منظور از" طعام" در اینجا" علم و دانشى" است كه غذاى روح انسان است، باید بنگرد كه آن را از چه كسى گرفته؟ از جمله از امام باقر( ع) نقل شده كه در تفسیر این آیه فرمود:" علمه الذى یاخذه عمن یاخذه"؟ (8) نظیر همین معنى از امام صادق ع نیز نقل شده است .(9)

بدون شك معنى ظاهرى آیه همان غذاهاى جسمانى است ، ولى غذاى روح را نیز از طریق قیاس اولویت مى‏توان استفاده كرد، چرا كه انسان تركیبى است از روح و جسم، همانگونه كه جسم‏او نیاز به غذاى مادى دارد، روح او نیز محتاج به غذاى روحانى است.

و جایى كه انسان باید در غذاى جسمانیش دقیق شود، و سرچشمه آن را كه باران حیاتبخش است طبق آیات بعد بشناسد باید در غذاى روحانى خود نیز دقت بخرج دهد كه از طریق باران وحى بر سر زمین قلب پاك پیامبر( ص) نازل مى‏گردد، و از آنجا در سینه‏هاى معصومین( ع) ذخیره مى‏شود و همچون چشمه‏هاى جوشانى در صفحه قلوب جارى مى‏گردد، و انواع میوه‏هاى لذتبخش ایمان و تقوا و فضائل اخلاقى را پرورش مى‏دهد.

مرحوم فیض در تفسیر صافی می گوید: «همچنانكه آدمى روح و بدن دارد طعام نیز جسمانى و روحانى میباشد و همانطور كه مأمور است به غذاى جسمش بنگرد تا ببیند كه منشأش آبى است كه از آسمان نازل میشود و زمین شكافته مى‏گردد لازم است بغذاى روحانیش نیز بیندیشد تا بداند كه آن هم از آسمان از جانب خدا نازل میگردد، بدین طریق كه باران وحى بر زمین نبوت و شجره رسالت و سر چشمه حكمت مى‏بارد تا از آنها حبوب حقایق و میوه‏هاى معارف بیرون آمده و ارواح آنانكه قابل تهذیب و تربیت هستند از آنها تغذیه مینمایند. پس اینكه امام باقر (ع) میفرماید باید آدمى بعلمش بنگرد كه از چه كسى فرا میگیرد یعنى شایسته است دانش خود راى از اهل بیت نبوت بگیرد كه مهابط وحى و سر چشمه‏هاى حكمت میباشند و علومشان از جانب پروردگار است چنین علومى است كه صلاحیت دارد غذاى روح شود بر خلاف كسانیكه رابطه‏اى میان آنها و خداوند از حیث وحى و الهام نیست كه دانش آنان یا حفظ اقوال مردمى است كه در اقوالشان حجتى نیست یا ابزار جدالى است كه دخالتى در حقانیت و رسیدن براه راست ندارد پس از خدا نیست بلكه چنین علمى از شیطان است و نمیتواند غذاى روح باشد».(10)

آرى انسان باید درست بنگرد كه سرچشمه اصلى علم و دانش او كه غذاى روحانى او است كجا است مبادا از سرچشمه آلوده‏اى تغذیه شود و روح و جان او را بیمار كند یا به هلاكت افكند.

پس اگر به غذا با چنین دیدى نگاه كنى، از درجه بلعیدن خوراك با اشتهایى حیوانى به درجه بهره‏بردارى از آن با آسایش نفسانى و با سپاسگزارى و امتنان بالا مى‏روى، و در این هنگام تنها بدنت از خوراك تغذیه نمى‏كند، بلكه روح‏ و جانت نیز چنین مى‏كند. مگر سپاسگزارى و خرسندى خوراك نفس نیست؟ و اسلام آداب خوراك خوردن را به همین منظور معین كرده است، كه پیش از دست دراز كردن به سفره مى‏گویى: «سپاس خدایى را كه خوراك مى‏دهد و كسى به او خوراك نمى‏دهد، و در پناه خود مى‏گیرد و كسى او را در پناه نمى‏گیرد، و بى‏نیاز مى‏سازد و همگان به او نیاز دارند خدایا! تو را بر طعامى كه روزى من كردى، و بى رنج و مشقتى به آسانى و عافیت آن را بهره من قرار دادى، سپاس مى‏گزارم»، و پس از پایان یافتن غذا مى‏گویى: «سپاس خداى را كه به من خوراك عنایت كرد و سیرم ساخت، و آب نوشاند و سیرابم كرد، و به حفظ و حمایت من پرداخت شكر خداى را كه مرا بركت داد و یمن بخشید، از آنچه كه از او به آن دست یافتم و بر جاى گذاشتم خدایا! آن را گوارا و مایه سلامتى قرار ده، نه مایه بیمارى و درد، و مرا پس از آن چنان استوار بدار كه به سپاسگویى تو برخیزم، و به فرمانبردارى از تو ادامه دهم، و به من روزى قطع ناشدنى عنایت فرما، و معیشتى پایدار نصیب ساز، و مرا زاهدى نیكوكار قرار ده، و آنچه را كه در معاد به ملاقات آن مى‏شتابم شادیبخش و مسرت آمیز فرما، برحمتك یا ارحم الراحمین».(11)

هنگامى كه شخص به خوراك نظرى ژرف بیندازد، این را مى‏شناسد كه هر خوراكى شایسته براى خوردن در هر وقت نیست، پس ناگزیر باید میان سودمند و زیانمند، و خوب و بد، و حلال و حرام تمایز قایل شود، و آن را بخورد كه براى وى نافع و حلال است، و به اندازه سودمندى براى بدنش از آن بخورد، و به همین سبب رسول خدا(ص)گفته است: «دلهاى خود را به زیادى خوراك و نوشابه نكشید، كه قلبها همچون كشتى است كه چون آب بیش از اندازه به آن برسد خواهد مرد».(12) 

در حدیث از امام على- علیه السلام- آمده است كه: «هر كس كه‏ خوراك پاكیزه بخورد، و آن را خوب بجود، و در آن هنگام كه هنوز اشتها دارد خوردن را ترك كند، و چون ضرورت به دستشویى رفتن پیش آید خود را از رفتن به آن باز ندارد، به بیمارى جز بیمارى مرگ مبتلا نخواهد شد».(13)

از امام صادق- علیه السلام- روایت شده است كه گفت: «چون براى رسول اللَّه (ص) میوه نوبرانه‏اى مى‏آوردند، آن را مى‏بوسید و بر چشم مى‏نهاد و مى‏گفت: خدایا! آغاز آن را در عافیت بهره ما ساختى، پس پایان آن را نیز در عافیت به ما بنما».(14)

 از رسول اللَّه- صلى اللَّه علیه و آله- روایت است كه گفت: «دمیدن و فوت كردن در خوراك بركت آن را از میان مى‏برد».(15)

دهها آداب دیگر براى طعام هست كه اسلام و جز آن از آنها در كتابهاى فقهى سخن گفته است، و در صورتى كه دین به طعام كه خوراك بدن است این اندازه اهتمام ورزیده، پس چگونه است توجه آن به علم مگر آن غذاى فكر نیست، آیا شایسته است كه آن را از هر منبع جستجو كنیم؟! هرگز ... ناگزیر باید در آن بیندیشیم كه از چه كس مى‏آموزیم، و مصادر معلوماتى كه به آنها توجه مى‏كنیم كدام و چگونه است، چه بسیارى از آنها نادرست است و در وراى آنها جنایتكارانى قرار دارند كه كارى جز گمراه كردن مردمان از راه راست ندارند. این گونه معلومات براى انسان از زهر كشنده مهلكتر است.(16)

منظور از انسان در آیه مورد بحث

در اینكه منظور از" انسان" در اینجا چه كسى است؟ ناگفته پیدا است كه همه انسانها را شامل مى‏شود، اعم از مؤمن و كافر، همه باید به این مواد غذایى و شگفتیها و اسرار نهفته در آنها بنگرند، تا افراد بى‏ایمان راه حق را پیدا كنند و افراد مؤمن بر ایمانشان افزوده شود.

و به راستى هر یك از مواد غذایى: میوه‏ها، دانه‏هاى غذایى سبزیها، براى خود دنیاى شگفت‏انگیزى دارد كه مدتها مى‏توان روى آن مطالعه كرد، و درسهایى از آن آموخت كه در تمام عمر به ما روشنایى و بینش مى‏دهد. آرى دقت در غذاى جسم، و سپس در غذاى روح، هم از نظر محتوى و ساختمان، و هم از نظر طرق اكتساب، مى‏تواند آدمى را در مسیر معرفة اللَّه و تهذیب نفس و خودسازى پیش برد. انسان با نظر در طعام خود (كه یكى از نعم بى شمار الهى است) سعه تدبیر ربوبى را مشاهده خواهد كرد. تدبیرى كه عقلش را متحیر و مبهوت خواهد كرد، آن وقت خواهد فهمید كه خداى تعالى چقدر نسبت به صلاح حال انسان و استقامت امر او عنایت دارد، آن هم چه عنایتى دقیق و محیط. (17)

 آرى" آدمى باید در غذایش به دقت بنگرد" و چه پر معنى است همین یك جمله كوتاه.

 

1- سوره عبس آیه24

2- سوره عبس آیات 26 تا 31 « ثُمَّ شَقَقْنَا الْأَرْضَ شَقًّا - فَأَنْبَتْنا فِیها حَبًّا - وَ عِنَباً وَ قَضْباً - وَ زَیْتُوناً وَ نَخْلاً - وَ حَدائِقَ غُلْباً - وَ فاكِهَةً وَ أَبًّا»

3- تفسیر نمونه ج26ص146

4- تفسیر هدایت ج17ص335

5- مفاتیح الجنان، دعاى عرفه

6- تفسیر نوین پاصفحه ص58

7- تفسیر و مفسران ج1ص30

8- تفسیر برهان جلد 4 صفحه 429

9- همان

10- تفسیر نوین پاصفحه ص58

11- مكارم الاخلاق ص 142، نقل شده در مستدرك وسائل الشیعة ج 3، ص 93

12- مكارم الاخلاق، ص 150

13- مكارم الاخلاق ، ص 146

14- مكارم الاخلاق ، ص 146

15- مكارم الاخلاق ، ص 146

16- تفسیر هدایت ج17ص337

17- تفسیر المیزان

 

 

علیرضا احمدی

 

دوشنبه 16/1/1389 - 9:37
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته