• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 174
تعداد نظرات : 60
زمان آخرین مطلب : 5150روز قبل
دعا و زیارت
مهجوریت قرآن اسباب و نشانه هاپیامبر خدا(ص) در عرصه قیامت در آن روز هولناک و دشوار با افسوس و دلی پردرد، قرآن بدست می ایستد و ـ این گونه ـ شکایت جانکاهی را به پروردگار می کند: «پروردگارا!! قوم من قرآن را رها کردند.» (فرقان/ 30) گویا رسول خدا می فرماید خداوندا مردم، نور، روشنگری و بیانگری قرآن را رها کردند، جداگر حق از باطل، رحمت و شفا را ترک گفتند، تشنه گشتند در حالی که آب زلال و گوارا در کنارشان بود، در ظلمات زندگی کردند در حالی که در نزدشان نورِ آشکار و روشنگر بود. آه چه سنگین زیان و بزرگ خسارتی کرده است، کسی که این همه را رها کند!در این بررسی مقصود ما از رهاکنندگان قرآن، سرکشان و ستمگران نیستند که قرآن را بر سر نیزه کرده و با قرآن علیه قرآن می جنگیدند در پوشش اسلام و قرآن با سرنیزه های صفیّن قرآن را حمل می کردند و یا مسجد ضرار را با انبوه منافقان پر می کنند؛ اینان دشمن ترین، دشمنان اسلام و قرآن اند و روی سخن با ایمان آوردگان، دینداران و پایبندان به مکتب است.مهم ترین نشانه های دوری از قرآن1. تلاوت نکردن(متأسفانه) از پدیده های آشکار در جامعه اسلامی ترک تلاوت و قرائت قرآن کریم است، با وجود آیات فراوان قرآن درباره تلاوت آن، و دعوت پیامبر اکرم(ص) و امامان(ع) به تلاوت قرآن، اندک افرادی هستند که گوش شنوا دارند.خداوند می فرماید: «و قرآن را با دقت و تأمل بخوان» (مزمل/ 4) و نیز می فرماید: «اکنون آنچه برای شما میسر است قرآن بخوانید» (مزمل/ 4)از حضرت رسول اکرم(ص) روایت شده، هر کس قرآن را پیش از سن بلوغ بخواند، حکمت را در کودکی فرا گرفته است. و فرمود: هر کس دوست دارد با پروردگارش سخن بگوید پس قرآن را بخواند، و هشدار می دهند از این که روزی بر ما بگذرد و جزو بی خبران باشیم، آنجا که می فرماید: هر کس شبی ده آیه بخواند او را از «بی خبران» نمی نویسند، و اگر پنجاه آیه قرائت کند با «ذکران»، اگر سیصد آیه بخواند از شمار «رستگاران» و اگر پانصد آیه از قرآن را تلاوت نماید از مجتهدان شمرده می شود. بعضی از مؤمنان از ترس اینکه احکامِ تلاوت را نمی دانند خواندن قرآن را ترک می کنند در حالی که رسول خدا می فرماید: اگر قرآن خطا و یا با لحن اشتباه خوانده شود و یا اعجمی آن را تلاوت نماید؛ فرشته ای آن را همان گونه که نازل شده برایش می نویسد. نقش تلاوت قرآن در شخصیت انسانتلاوت همراه با ترتیل قرآن از امور مهمی است که بر شکل گیری ایمان شخص تأثیر می گذارد. به صورتی که انسان با خواندن قرآن، لطافت و قوت را با هم می آموزد. در (مسائل) عاطفی و احساسی، نرم دل و در دشواری ها و برخورد با مشکلات و رنج و دردها محکم و قوی می شود. از این رو قرآن کریم خطاب به پیامبر خدا می فرماید: «ای جامه به خود پیچیده، شب را جز کمی به پاخیز، نیمی از شب را، یا کمی از آن کم کن، یا بر نصف آن بیفزا، قرآن را با دقت و تأمل بخوان» (مزمل/ 1 ـ 4) همه ی اینها برای آمادگی تحمّل بار سنگین و پذیرش مسؤولیت بزرگ است: «چرا که ما بزودی سخنی سنگین به تو القا خواهیم کرد.» (مزمل/ 5)و نسبت به مؤمنین تخفیف داده شده می فرماید: «اکنون آنچه برای شما میسّر است قرآن بخوانید. او می داند به زودی گروهی از شما بیمار می شوند، و گروهی دیگر برای بدست آوردن فضل الهی (و کسب روزی) به سفر می روند. و گروهی دیگر در راه خدا جهاد می کنند (و از تلاوت قرآن باز می مانند).»از نشانه های اساسی و جدّی پرهیزکاران که در طول شبانه روز به طور طبیعی در آن ها مشاهده می شود. این است که با خواندن قرآن به خود ـ نفس خود ـ حالت حزن و اندوه می دهند. حضرت علی(ع) علاقه آنها را چنین وصف می فرماید: «پرهیزکاران در شب بر پا ایستاده مشغول نمازند، قرآن را جزء جزء و با تفکر و اندیشه می خوانند، با قرآن جان خود را محزون و داروی درد خود را می یابند. و اضافه می فرماید: و هر گاه به آیه ای می رسند که ترس از خدا در آن باشد گوش دل به آن می سپارند، و گویا صدای بر هم خوردن شعله های آتش، در گوششان طنین افکن است»(1) ما کجائیم و آن ها کجا؟تفاوت تلاوت با ترتیل و بدون ترتیلمیان تلاوت با ترتیل و بدون ترتیل فرق وجود دارد؛ تلاوت با ترتیل به خواندن، فضای روحانی و جوّ معنوی می دهد و قلب انسان همراه با خواندن کلمات به حرکت در می آید، و متناسب با انبساط روحی، آیات خدا در عمق جان رسوخ می کنند. تفسیر درّالمنثور به نقل از حضرت علی(ع) می نویسد: از پیامبر خدا(ص) درباره ی آیه «و رتل القرآن ترتیلا» سؤال شد. حضرت در پاسخ فرمود: یعنی قرآن را واضح و شمرده بخوانید و چون ماسه، آن را پراکنده نکنید و مانند شعر، آن را نسرایید، در شگفتی هایش اندیشه و درنگ کنید و دلها را به حرکت وادارید و دغدغه تان در تلاوت به آخر رسانیدن سوره نباشد. 2. گوش نسپردناز بلاهایی که در میان مردم ـ مسلمان و بلکه مؤمنین از آن ها ـ رسوخ کرده این است که صحبت ها و گفتگوهایشان پیش از آغاز تلاوت و بعد از شروع آن تفاوت نمی کند. در حالی که خدای سبحان ـ هر گونه ـ سخن گفتن هنگام تلاوت را بیهوده و لغو اعلام کرده است. آیه می فرماید: «هنگامی که قرآن خوانده شود، گوش فرادهید و خاموش باشید، شاید مشمول رحمت خدا شوید.»(اعراف/ 204)بدرستیکه قرآن تنها گوش دادن را از ما نمی پذیرد؛ بلکه با گوشِ جان شنیدنی که همراه با تدبّر و هوشیاری باشد. به احتمال زیاد کسانی که هنگام خواندن قرآن عمل لغو مرتکب می شوند و به تلاوت گوش نمی دهند، ارزش گوش سپردن به قرآن کریم را نمی دانند. در حالی که معنای صریح آیه مبارکه و روایات ضرورت استماع قرآن و سکوت هنگام تلاوت آن است. در آن صورت است که درهای رحمت الهی گشوده می شود و دلهای مؤمن به سوی آن روی می آورند. «و إذا قُرئ... ترحمون» اینجاست که رحمت الهی بر کسانی که ساکت اند و گوش فرا می دهند نازل می شود. رسول خدا(ص) فرمود: بلای دنیا از قاری قرآن و بلای آخرت از شنونده ی آن برطرف می شود. براستی بلای دنیا نسبت به آخرت چقدر است؟! در روایت است که زراره می گوید: از حضرت امام صادق(ع) پرسیدم آیا بر کسی که صدای تلاوت قرآن را می شنوند سکوت کردن ضروری است؟ امام(ع) در پاسخ فرمود: «بلی»، اگر در نزد شما قرآن تلاوت شد، سکوت نمایید و گوش فرادهید. قرآن کریم در وصف حالت مؤمنان صالح هنگام گوش دادن به تلاوت می فرماید: «کسانی که پیش از آن به آنها دانشی داده شده، هنگامی که (این آیات) بر آن ها خوانده می شود، سجده کنان به خاک می افتند.» و می گویند: «منزه است پروردگار ما، که وعده هایش به یقین انجام شدنی است.» آن ها (بی اختیار) به زمین می افتند و گریه می کنند؛ و (تلاوت این آیات همواره) بر خشوعشان می افزاید.» (اسراء/ 107 ـ 109) قرآن در نشان دادن حالتی که شایسته است مؤمنان در زمان شنیدن قرآن داشته باشند می فرماید: «خداوند بهترین سخن را نازل کرده، کتابی که آیاتش (در لطف و زیبایی و عمق و محتوا) همانند یکدیگر است؛ آیاتی مکرر دارد (با تکراری شوق انگیز) که از شنیدن آیاتش لرزه بر اندام کسانی که از پروردگارشان می ترسند می افتد؛ سپس برون و درونشان نرم و متوجه ذکر خدا می شود.» (زمر/ 23)3. حفظ نکردنحفظ قرآن و صحیح خواندن آن در این روزگار حتی نزد مؤمنان تحصیل کرده کمتر مورد توجه است به همین علت می بینیم وقتی یکی از آن ها به آیه مبارکه ای استشهاد می کند در تلاوت آن در می ماند و به زحمت می افتد.پیامبر اکرم(ص) شیفته و حریص بر حفظ کردن قرآن بود حتی بر جبرئیل(ع) پیشی می گرفت. گفته اند رسول اکرم(ص) پیش از آن که جبرئیل مقدار آیاتی که فرو آورده کامل کند، حضرت آنها را از بَر می خواند تا از حفظ قرآن مطمئن شود. و این را از ظاهر آیه می فهمیم: «زبانت را بخاطر عجله برای خواندن آن [= قرآن] حرکت مده، چرا که جمع کردن و خواندن بر عهده ی ماست پس هر گاه آن را خواندیم، از خواندن آن پیروی کن. سپس بیان [و توضیح] آن (نیز) بر عهده ی ماست.»(قیامت/16ـ19) حافظ قرآن دارای منزلتی عظیم و جایگاه بلندی است و کسی را یاری آن نیست به آن دست یابد. رسول خدا(ص) به حافظ قرآن این گونه اطمینان می دهد: «خداوند به هر کسی ـ توفیق ـ حفظ قرآن را بدهد سپس گمان کند کسی بر او برتری دارد به بهترین نعمت ها جفا روا داشته است. و می فرماید: «کسی که در قلب اش چیزی از قرآن نیست، خانه دلش ویران است».چه بسا کسی برنامه حفظ ـ سوره هایی یا آیاتی ـ را آغاز کند سپس آن ها را فراموش کند و برنامه ی حفظ قرآن را کنار بگذارد این ـ حالت ـ در روز قیامت باعث افسوس و حسرت اش می شود.امام صادق(ع) می فرماید: کسی که سوره ای از قرآن را فراموش کند در بهشت به صورت چهره ای نیکو و مرتبه ای بلند در برابرش ظاهر می شود. وقتی او را ببیند از او می پرسد کیستی؟ چقدر نیکویی! ای کاش برای من می بودی. او در پاسخ می گوید: آیا تو مرا نمی شناسی؟! من همان سوره ی فلان در فلان جای قرآن هستم. اگر مرا فراموش نمی کردی تو را به این مرتبه می رساندم!!4. تدبّر نکردنانسان به هر مرحله ای از علم و آگاهی نائل شده باشد حق دارد حالت روح تدبر در آیات را در خود زنده کند و در آن ها بیندیشد و از آن ها الهام بگیرد. قابل فهم بودن قرآن در هر سطح، یکی از معجزات قرآن است. حتی افراد بی سواد که خواندن و نوشتن بلد نیستند قرآن را می فهمند لکن مراتب فهم و فراگیری متفاوت و مختلف است و این ویژگی خاص قرآن کریم است و امتیازی است که هرگز در هیچ کتابی یافت نمی شود. بسیاری از مؤمنان به اشتباه تصور می کنند تدبر در قرآن جایز نیست مگر برای کسانی که از شرایط مفسر مانند لغت شناسی، بلاغت، اصول، منطق، فلسفه و... برخوردار باشند با این توهّم خود را از تدبر نمودن در آیات قرآن که شایسته است هرکس آن را دارا باشد، محروم می سازند. قرآن فریاد می زند: «ما قرآن را برای تذکر، آسان ساختیم؛ آیا کسی هست که متذکر شود؟!»(قمر/22) خداوند عمل کسانی که در قرآن تفکر و تدبر نمی ورزند ناپسند می داند و می فرماید: «آیا آنها در قرآن تدبّر نمی کنند، آیا بر دلهایشان قفل نهاده شده است؟!» (محمد/ 24) (در حقیقت) قرآن برای تدبّر ورزیدن نازل شد. خداوند می فرماید: «این کتابی است پر برکت که بر تو نازل کرده ایم تا در آیات آن تدبّر کنند و خردمندان متذکر شوند.»(ص/29)هر کس که قرآن را می خواند یا به آن گوش فرا می دهد حق دارد در هر حرفی از حروف آن یا کلمه ای از کلماتش و یا آیات آن اندیشه و تدبر کند؛ حق دارد هنگام تلاوت کلام خدا سخن حضرت ابراهیم را با تدبر بنگرد آنجا که می فرماید: «الَّذِی خَلَقَنِی فَهُوَ یَهْدِینِ * وَ الَّذِی هُوَ یُطْعِمُنِی وَیَسْقِینِ * وَ إِذَا مَرِضْتُ فَهُوَ یَشْفِینِ * وَ الَّذِی یُمِیتُنِی ثُمَّ یُحْیِین»(شعراء/78ـ81) پس از مطالعه آیات باید بیاندیشد علت اختلاف در استفاده از حروف عطف، واو، فاء، ثم و... چیست؟ چرا ضمیر «هو» بکار برده می شود. چگونه سیاق از (مرضتُ) به خلقنی، یطعمنی، یمیتنی تبدیل می شود؟ و چرا نگفت (یمرضنی)! و در آیه: «ولنبلونّکم بشی ء... الصابرین» (بقره/ 155) چه رازی در تقدم کلمه خوف بر جوع و جوع بر نقص اموال هست؟و چه سرّی در تقدم اموال بر جانها در آیات جهاد وجود دارد؟ در حالی که جان ها را بر اموال در آیات سوره ی شعراء مقدم کرده «و جاهدوا فی سبیل اللّه بأموالکم و انفسکم» ؛ «ان اللّه اشتری من المؤمنین انفسهم و اموالهم»رسول اکرم(ص) برای کسانی که می خواهند در آیات خدا تدبر کنند، دو سفارش مهم فرموده: 1. در تلاوت قرآن همتتان این نباشد که سوره ای را که آغاز کردید به پایان برسانید. 2. قرآن بخوانید و گریه نمایید و اگر نتوانستید حالت گریه به خود بگیرید. 5. عدم اهتمام به عملدر عصر رسالت، دشمنان به راز نهفته «درنگ کردن» و «به ترتیب فرود فرستادن» در قرآن پی نبردند. «... و قرآنی که آیاتش را از هم جمع کردیم، تا آن را با درنگ بر مردم بخوانی؛ و آن را بتدریج نازل کردیم.»(اسراء/106) دشمنان اسلام حتی، این بهانه را مطرح می کردند و می گفتند: «چرا قرآن یکجا بر او نازل نمی شود؟!» (فرقان/ 32)در حالی که از این حقیقت بی خبرند که اگر قرآن به صورت تدریجی در مدتی بیش از 20 سال نازل نمی شد، اولاً: امکان تحقق رسالت دین در تشکیل ساختار سالم قرآنی و تربیت امت و ایجاد دگرگونی و تحول در متن وقایع بدون حضور در فراز و نشیب زندگی میسر نبود. ثانیاً: لازمه ی دگرگونی و تغییر در روح و جان مردم تدریجی بودن است. ثالثاً: نزول تدریجی قرآن باعث دلگرمی و استوار ماندن رهبر در میدان عمل و صحنه ی برخورد می شود. خداوند در این باره می فرماید: و کافران گفتند: «چرا قرآن یکجا بر او نازل نمی شود؟! این بخاطر آن است که قلب تو را به وسیله آن محکم داریم، و از این رو آن را بتدریج بر تو خواندیم.»(فرقان / 32) قرآن برای توأم ساختن علم و عمل و جهت دادن به حرکت ها و رهبری مردم و مراقبت مستمر نازل شده است. سیوطی در الاتقان، به نقل از عبدالرحمن سلمی، می گوید: درباره کسانی که قرآن را می خواندند چنین می گفتند: هر گاه 10 آیه از پیغمبر(ص) می آموختند بر تعداد آیات نمی افزودند تا اینکه می فهمیدند به علم و عمل رسیده اند سپس می گفتند: قرآن و علم و عمل را با هم آموختیم. و به همین دلیل مدتی را در حفظ سوره سپری می کردند. پیامبر در تفسیر آیه ی «و الذین آتیناهم الکتاب یتلونه حق تلاوته» فرمود: حق تلاوته یعنی آن را بطور کامل تبعیت کرده و حقش را بجا آورند. در تلاوت، به آسانی آیه «وَمَن لَّمْ یَحْکُم بِمَآ أَنزَلَ اللَّهُ فَأُوْلَئکَ هُمُ الْکَافِرُون» را می خوانیم. اما در عمل به آن سختی های بسیاری را باید به جان خرید. به همین جهت بایستی این دو حقیقت اساسی قرآن تفکیک شوند:1. قرآن سهل و آسان است. «ما قرآن را برای تذکر آسان ساختیم؛ آیا کسی هست که متذکر شود؟!» (قمر/ 22) 2. قرآن سخت و دشوار است. «إِنَّا سَنُلْقِی عَلَیْکَ قَوْلاً ثَقِیلاً؛ چرا که ما به بزودی سخنی سنگین به تو القا خواهیم کرد.»(مزمل/5) نویسنده «وحی القرآن» معتقد است: «قول ثقیل» دشواری مادی نیست؛ که برخی روایات از فشاری که بر جسم مبارک پیامبر(ص) هنگام دریافت وحی وارد می شود، یاد می کنند؛ بلکه مقصود دشواری بار مسؤولیت است که بر دوش انسان می آید.(2)اسباب دوری از قرآنمهم ترین علتهای اساسی که باعث می شوند قرآن کریم کنار گذاشته شود و نقش زندگی ساز خود را از دست بدهد عبارتند از:1. شیوه ی برخورد نادرستنگرشی که به قرآن کریم صورت می گیرد از فضای رسالتی که قرآن در آن نازل شده و صحنه پیکاری که رهبری آن را داشته به دور است. قرآن برای تشکیل امتی راهبر، پیشتاز و شاهد، آمده که بتواند در میدان کارزاری پیوسته با دشمنان، خود به سیر تکامل برسد. با امت باشد و هدایت و فرماندهی آنها را به عهده بگیرد، در شادی و غم و شکست و پیروزی شان همراه باشد. قرآن راهکار عمل، تلاش و جهاد است و زندگی را از خلال خیزش و قیام به پیش می برد و نسل نخست رابطه میان شناخت تاریخ و ساختن تاریخ را از قرآن درک کرد.قرآن راهبری و مسیر حرکت آنان را بعهده داشت چون سربازی که در میدان جنگ دستور روزانه و سریع خود را از فرمانده می گیرد. بنابراین کسی دستوری را که برای بیش از یک جلسه باشد؛ اخذ نمی کرد؛ زیرا احساس می کرد واجبات و تکالیف زیادی بر عهده اش می افتد هر فرد ده آیه از قرآن را فرا می گرفت تا آن ها را حفظ کند و به آن ها عمل نماید «شیوه ی دریافت قرآن برای اجرا و عمل به آن، همان چیزی است که نسل اول انجام داد و شیوه دریافت برای آموختن و انبار کردن معلومات آن چیزی است که نسل های بعد آن را آفریدند.»(3)درک کنیم و به قابلیت راهنما بودنش برای مسلمانان هر نسل پی ببریم بایستی چگونه بودن نخستین اجتماع مسلمانانی که مورد خطاب قرآن بودند را مدنظر داشته باشیم. آری شایسته است همراه با مسلمانان نخست زندگی کنیم و آنان را به صورت چهره ی بشر حقیقی در زندگی واقعی با مشکلات آن بنگریم و رهبری مستقیم قرآن را در اهداف و لحظات زندگی شان مورد تأمل و کنکاش قرار دهیم و ببینیم قرآن چگونه گام به گام دست آنها را می گیرد در فراز و نشیب ها، افت و خیزها، ضعف ها و مقاومت ها و... با این نگرش همه ی ویژگی های انسان شناخته می شوند ضعف ها و استعدادها و... ظاهر می گردند. سپس ما نیز خود را مخاطب قرآن احساس می کنیم ـ درست مانند مسلمانان مورد خطاب قرآن ـ و مردم امروز می توانند از پاسخ گویی قرآن و رهبری آن در همان راه، بهره مند باشند. با این نگرش است که قرآن را زنده خواهیم دید و احساس می کنیم با امروز و فردای ما همراه است.(4)2. محدودنگری (نگرش محدود و بسته به قرآن)این نگرش نقش بسزایی در ناکارآمد جلوه دادن آیات قرآن در فضای فعالیت های اجتماعی، سیاسی و اقتصادی داشته است. همچنین سبب ناتوان جلوه دادن آیات در رویارویی با حوادث و پیشرفت ها شده است. محدودنگری به آیات قرآن کریم دو صورت دارد:1. محدودیت زمانیاین نگرش اسباب نزول را پوشش و محدودیت برای فکر و اندیشه می انگارد و منطق و راه کار بودن آن را نفی می کند. پس در توجه به اشخاص و قهرمانان و وقایع تاریخی غوطه ور می شود به طوری که افکار و مفاهیمی ـ که آیات جز به جهت بیان و تأکید آنها نازل نشده اند ـ فراموش می شوند. و نیز در قصص قرآنی که جز به جهت «عبرت آموزی» نیامده اند، همین تلقی وجود دارد. خداوند می فرماید: «در سرگذشت آنها درس عبرتی برای صاحبان اندیشه بود.» (یوسف/ 111)برای نمونه داستان سامری تنها یک حادثه تاریخی گذرا که در زمان گذشته رخ داده، نیست. بلکه پدیده ای است که در هر عصر و نسلی تکرار می شود. هرگاه رهبر مقتدر از صحنه دور شود سامری به نام پیروی از راه موسی(ع) تلاش می کند در بروز حوادث جایگاه او را بگیرد و بگوید: «من چیزی دیدم که آنها ندیدند؛ من قسمتی از آثار رسول (و فرستاده ی خدا) را گرفتم، سپس آن را افکندم و این چنین (هوای) نفس من این کار را در نظرم جلوه داد.» (طه/ 96)با تدبر در قصه ی سامری و شیوه های فریبنده و گمراه کننده ای که بنی اسرائیل را شیفته و مسحور کرد و آنان را رو در روی هارون(ع) قرار داد که به هارون چنین گویند: «ما همچنان گرد آن می گردیم (و به پرستش گوساله ادامه می دهیم) تا موسی به ما باز گردد...»، خواهیم دید گوساله ای که سامری آن را از طلا ساخت همچنان در واقعیت های این زمان به صورت های گوناگون و شیوه های مختلف وجود دارد. و اگر به موضع گیری حضرت موسی در برابر این مشکل توجه کنیم پندها و درسهای بزرگی خواهیم گرفت. نخست به جهت مواجه ای که با امت گمراه و سرگرم گوساله نمود و دوم برخورد حضرت با جانشینش هارون و در نهایت مقابله ای که با سامری کرد.شایان ذکر است که داستان سامری در سوره های متعددی تکرار شده و این نشانه ی پندآموزی بزرگی است و درسهای مهمی را در صحنه های سیاسی و اجتماعی می توان از آن آموخت و همچنین در قصه ی یونس(ع) که آن حضرت با حالت خشم صحنه را ترک می کند، رخدادی نیست که سپری شده و زمان آن گذشته باشد بلکه با نگرش عمیق به حوادث پیرامون آن و شیوه ی خطاب آیات در سه سوره ی انبیاء، صاد و نون، نقش قرآن در متن فعالیت های اجتماعی، سیاسی، فرهنگی... زمان ما محسوس و کاربردی می شود.از مصیبت های بزرگی که ما را از فراگیری درس های دلنشین قرآنی محروم کرده، این است که ما در پی یافتن مواردی از داستان هستیم که قرآن آن را به دلیل بی اهمیتی یا کم اهمیتی، ذکر نکرده است. و سرانجام از پرداختن به دلالت ها و نشانه های عمیق قرآنی و رخدادها غافل می شویم و به امور بی ارزش و جانبی می پردازیم. آری به تفصیل راجع به امور مجمل در قرآن پرداخته ایم و در اموری که به آن ها اهمیت داده نشده دقت می کنیم. و این چنین است که قصه، حکمت، عبرت و درس آموزی خود را از دست می دهد.به طور مثال در تفاسیر درباره ی چگونگی درخت نهی شده در قصه ی آدم(ع) به دقت... می پردازیم: «نزدیک این درخت نشوید.»(بقره/ 35) و یا در پی شناخت نام مردی که در سوره ی یس آمده هستیم: «وَ جَآءَ مِنْ أَقْصَا الْمَدِینَةِ رَجُلٌ یَسْعَی؛ و مردی (با ایمان) از دورترین نقطه شهر با شتاب فرارسید» (یس/ 20) و...به احتمال زیاد توجه به این مشغولیت ها و نکات غیر ضروری در قصه های قرآن میدان را برای ورود اسرائیلیات در تفاسیر باز کرده است. 2. محدودیت در افق و فضای نزولمحدودیت در آفاق و فضای نزول باعث می شود آیات قرآن در فضای کوچک و محصور نگه داشته شود و چشم اندازی دیگر نداشته باشد؛ و امکان گسترش افق های باز در صحنه های وسیع و مسائل اجتماعی، سیاسی و اقتصادی را پیدا نمی کند. طبیعی و پر واضح است که قرآن گنجی است که تمامی ندارد و شمعی است که به خاموشی نمی گراید و دریایی که ژرفایش دست نیافتنی است، بلکه محدودیت و تنگ نگری مربوط به دید محدود ما است که نمی توانیم همگام با تحولات زندگی، پاسخ نیازهای خود را پیدا کنیم. برای مثال هنگام تفسیر آیه «یا اهل الکتاب لم تلبسون الحق بالباطل و تکتمون الحق و انتم تعلمون» (آل عمران/ 71) ما فقط آن را از یک دریچه می نگریم که درباره ی آنچه اهل کتاب کتمان کردند؛ نازل شده است. در حالی که آیه دو روش خبررسانی استکبار جدید و قدیم را مشخص می کند: 1. شیوه ی اطلاع رسانی گمراه کننده(وارونه سازی خبرها) «لم تلبسون الحق بالباطل» چرا حق را با باطل (می آمیزید) 2. شیوه ی تاریک کتمان و سانسور خبری«و تکتمون الحق و انتم تعلمون» حقیقت را پوشیده می دارید. در حالی که می دانید. آیت اللّه سید محمد باقر صدر(ره) ـ با ژرف نگری ـ توانست مشکل اقتصادی جهان را از خلال آیه زیر بدست آورد: «و اتاکم من کل ما سألتموه و ان تعدوا نعمة اللّه لاتحصوها انّ الانسان لظلوم کفار؛ و از هر چیزی که از او خواستید، به شما داد، و اگر نعمت های خدا را بشمارید، هرگز آنها را شماره نتوانید کرد. انسان، ستمگر و ناسپاس است.»(ابراهیم/ 34) ایشان می فرماید: اسلام مانند سرمایه داری معتقد نیست که مشکل ـ اقتصاد ـ در طبیعت و کمبود منابع آن است زیرا بر این باور است که طبیعت توانایی این را دارد که پاسخگو و ضامن همه ی نیازهای بشر باشد. همچنین اسلام مشکل اقتصاد را در تناقض و نابرابری بین تولید و شیوه های توزیع نمی داند؛ که مارکسیستها به آن معتقدند. بلکه اسلام مشکل اساسی را پیش از هر چیز مربوط به انسان می داند نه طبیعت و نه شیوه ی تولید. اسلام در فرازهایی از آیات زیر این مطلب را بیان می کند: «اللَّهُ الَّذِی خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَ الاْءَرْضَ وَ أَنزَلَ مِنَ السَّمَآءِ مَآءً فَأَخْرَجَ بِهِ مِنَ الثَّمَراتِ رِزْقًا لَّکُمْ وَسَخَّرَ لَکُمُ الْفُلْکَ لِتَجْرِیَ فِی الْبَحْرِ بِأَمْرِهِ وَ سَخَّرَ لَکُمُ الاْءَنْهَار» (ابراهیم/ 32)«ستم آدمیان در بخش نابرابر نعمت های الهی است ـ یعنی سوء توزیع ـ و کفران نعمت آنها در اهمال کاری از بهره برداری از طبیعت و خود را از کار کنار کشیدن ـ یعنی توسل به شیوه ی منفی ـ است.»(5)(6)(7) ببیند به آن عمل نماید.جهان امروز نیازمند نگرش باز به قرآن در همه ابعاد سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، فلسفی، تاریخ و روان شناسی و... است بایستی همراه با قرآن باشیم. با این راهکار است که می شود آن را در متن واقعیت آورد و مشکلات خود را به آن عرضه نمود. بنابراین حرکت و تلاش از واقعیت به سوی قرآن راه می یابد و از قرآن به عالم واقع جریان پیدا می کند. 3. هیبت نادرست ترسیم هیبت نادرست از قرآن نقش بزرگی در بریدن و نافرمانی از قرآن دارد. نوآوری را از تفسیر گرفته، بسیاری از مفسران و مؤمنان را از نعمتِ تدبّر در آیات و تفکر در قصص قرآن محروم کرده است. بنابراین هیبت نادرست از دو زاویه قابل بررسی است:1. مفسران2. مسلمانانیکی از بزرگترین حجاب های قرآن که مانع استفاده از آن شده، از دیدگاه امام خمینی(ره): «اعتقاد به آن است که جز آنکه مفسرین نوشته یا فهمیده اند کسی را حق استفاده از قرآن شریف نیست.»(8)(9) فقد اخطأ»(10)اساسی پاسخ می دهد:1. تدبر، پندآموزی و درس گرفتن از قرآن علاوه بر این که تفسیر به رأی نیست ربطی به تفسیر ندارد. امام می فرماید: «تفکر و تدبر در آیات شریفه را به تفسیر به رأی، که ممنوع است، اشتباه نموده اند؛ و بواسطه این رأی فاسد و عقیده ی باطله قرآن شریفه را از جمیع متون استفاده عاری نموده و آن را به کلی مهجور نموده اند؛ در صورتی که استفادات اخلاقی و ایمانی و عرفانی به هیچ وجه مربوط به تفسیر نیست تا تفسیر به رأی باشد.»(11)2. تفسیر به رأی از موارد زیر جدا است:الف)آیات معارفب) علوم عقلی که موافق قوانین منطقی باشدج) آیات اخلاقی که مطابق با عقل و خرد باشد.امام(ره) می فرماید:«زیرا که این تفاسیر مطابق با برهان متین عقلی یا اعتبارات واضحه ی عقلیه است.»(12)دین است.»(13)قرار می دهد.ابن عطیه گوید: عده ی زیادی از مفسرین مانند سعید مسیّب، عامر شعبی و دیگران برای تفسیر قرآن اهمیت ویژه ای قائل بودند و با این که فهم و درک جدیدی از قرآن داشتند در برابر آن (تفسیر قرآن) با ترس و احتیاط عمل می کردند. این هیبت و شکوه نادرست سبب تفسیر مأثور شد که در اینجا نقش مفسر، نقل آراء و تابعینی که روایات را به رسول خدا نسبت می دهند، می باشد و این چنین است که باب تدبّر و تفکر و اندیشه بسته شد. و تفسیر در مجموعه ای از روایات برای برخی آیات نگاشته می شد. شیوه تفسیر مأثور در واقع راهی است: محدود در برابر نیاز نامحدود، زیرا ما در ذیل شش هزار و چند صد آیه قرآنی صدها و هزارها سؤالات علمی و غیر علمی داریم پاسخ این سؤالات و حل این معضلات و مشکلات را از کجا باید دریافت نمود؟ آیا به روایات باید مراجعه نمود؟ در صورتی که آن چه می شود نام روایت نبوی بر آن گذاشت از طرق اهل سنت و جماعت به دویست وپنجاه حدیث نمی رسد گذشته از این که بسیاری از آن ها ضعیف و برخی از آن ها منکر می باشند و اگر روایات اهل بیت را که از طرق شیعه رسیده در نظر آوریم درست است به هزار می رسد و در میان آن ها مقدار معتنابهی احادیث قابل اعتماد یافت می شود ولی در هر حال در برابر سؤالات نامحدود کفایت نمی کند، گذشته از اینکه بسیاری از آیات قرآنی هست که در ذیل آن از طریق عامه و خاصه حدیث وارد نشده است. یا در این مشکلات به آیات مناسبه باید برگشت که در این طریقه ممنوع است؟ یا اصلاً از بحث خودداری کرد و نیاز علمی را نادیده انگاشت؟ در این صورت آیه «ونزَّلنا علیک الکتاب تبیاناً لکل شی ءٍ»(14) با دلالت روشن تر از آفتاب خود چه معنی خواهد داشت؟ و جمله «أفلا یتدبرون القرآن»(15) و سوره ی محمد آیه 24 و آیه «کتابٌ انزلنا الیک مبارکٌ لیدبّروا آیاته و لیتذکَّر اولواالباب؛(16) کتابی است مبارک که بر تو نازل کردیم برای اینکه آیاتش را تدبر کنند و ارباب عقول متذکر شوند» و آیه «أفلم یدبّروا القول أم جائَهم مالم یأتِ آبائهم الاولین؛(17) آیا این سخن را تدبر نکرده اند یا به سوی ایشان چیزی (تازه) آمده که به سوی پدران گذشته شان نیامده بوده) چه مفهومی خواهد داشت؟»(18)بیان شده اند.این مقاله توسط آقای سید مالک موسوی به سفارش مرکز فرهنگ و معارف قرآن تهیه شده است.پی نوشت ها:ـــــــــــــــــــــــ1. نهج البلاغه، ترجمه محمد دشتی، ص 403 ـ 404.2. فضل اللّه ، محمد حسین، من وحی القرآن، ج 23، تفسیر سوره مزمل.3. سید قطب، معالم فی الطریق، فصل جیل قرآنی فرید.4. سید قطب ـ فی ظلال القرآن، ج 8، ص 512 ـ 513.5. اقتصاد ما، ترجمه استاد محمد مهدی فولادوند، ص 253، بنیاد علوم اسلامی، چاپ اول، 1360.6. توبه/ 60.7. کافرهایی که اگر زکات به آنان بدهند به دین اسلام مایل می شوند، یا در جنگ به مسلمانان کمک می کنند.8. آداب الصلاة، امام خمینی، ص 199، انتشارات، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، چاپ دهم، تابستان 13809. کسی که قرآن را با رأی خویش تفسیر کند جایگاهش در آتش است.10. هر کس قرآن را به رأی خود درست تفسیر کند، بخطا رفته است!11. همان، ص 199.12. همان، ص 200.13. همان، ص 200.14. نحل/ 89.15. نساء/ 82 ؛ محمد/ 24.16. سوره ص/ 29.17. مؤمنون/ 76.18. قرآن در اسلام، علامه طباطبائی، ص 62 و 63، انتشارات: دفتر انتشارات اسلامی، چاپ دهم 1379. 
پنج شنبه 19/1/1389 - 8:43
دعا و زیارت
جای قرآن در طاقچه دل است

چرا زلال قرآن، در جامعه ما جاری نیست؟

«و در کدام بهار، درنگ خواهی کردو سطح روح، پر از برگ سبز خواهد شد».کمی درنگ و یک سؤال؛ شاید این شروع خوبی باشد برای پیدا کردن نشانی یک دوست؛ ‌دوستی که در هجوم سایه‌‌ها گمش کرده‌ای؛ جایی میان خواب و بیداری؛ ‌میان وهم و حقیقت؛ ‌میان قوانین عبوس روزمر‌گی ‌و آن قدر میان سایه‌ها مانده‌ای که حالا حتی به بودنت هم مشکوکی و با این همه، ‌چیزی ته دلت می‌گوید: کمی آن طرف‌تر، ‌کسی هست؛ ‌کسی که از تو عبور کرده، ‌از رگ گردن نزدیک‌تر‌، در کنج دلت نشسته‌، با تار و پود و رگ و پی‌ات آمیخته و با یک سؤال تو ‌تنها با یک سؤال،‌ در تو حلول می‌کند و سوگند می‌خورد که: «پروردگارت تو را رها نکرده و دشمن نیز نداشته است».1راستی رسم رفاقت با کسی که حتی وقتی تو او را فراموش می‌کنی، ‌باز او لحظه‌ای از تو غافل نمی‌شود، چیست؟ شاید به جا آوردن آداب چنین رفاقتی را باید از بزرگانی بیاموزیم که – بنا به گفته خودشان – از رهگذر شاگردی قرآن، به جوهر حقیقت و دولت عشق رسیدند و هم آنان بودند که با الهام از قرآن، ‌هویت تاریخی ما را رقم زدند؛ ‌هویتی که امروز تحت سیطره مناسبات جدید دنیای کنونی، کم‌کم دارد زیر غبار فراموشی رنگ می‌بازد؛ ‌آن هم نه به این دلیل که حرف تازه‌ای نداشته یا آفت زمان به آن آسیب‌زده باشد؛ بلکه ‌تنها به این علت که به غفلت، ‌نگاه از آن برگرفته‌ایم و آن چنان که باید، همچون گذشتگان، در آن تعمق و با آن اُنس نداشته‌ایم.در این گزارش، برآنیم تا با استناد به دیدگاه‌های جوانان و برخی کارشناسان علوم قرآنی، ‌با ارائه دورنمایی از وضعیت موجود در نحوه ارتباط و بهره‌گیری از قرآن، دلایل مهجوریت آن را نیز بکاویم.شاید شما درباره راه‌های شکلیِ بهره‌گیری از قرآن و ارتباط با آن، چیزهایی خوانده یا شنیده‌ باشید و همچنین به حسب برداشتی که از این مطالب داشته‌اید، گاهی به خواندن خود آیات و ‌گاهی به خواندن ترجمه و گاهی نیز به خواندن هر دو اهتمام داشته‌اید؛ اما مسلم است که هنوز الگویی روشمند درباره نحوه ارتباط درست با این کتاب – حداقل در شکل عمومی آن – ارائه نشده است و این نکته‌ای است که به ویژه برای اغلب جوانانی که در آغاز آشنایی و مطالعه جدی این کتاب هستند، همچنان مبهم و بی‌پاسخ مانده است. با این همه، شاید بتوان گفت که این، تنها یکی از مشکلاتی است که بر سر راه بهره‌گیری از این کتاب وجود دارد.حمید فتحی، 24 ساله،‌ دانشجوی رشته ریاضی و دبیر یکی از دبیرستان‌های تهران، در این باره می‌گوید: «حدود دو سال است که جدی‌تر از قبل، قرآن را مطالعه می‌کنم. به طور کلی، فکر می‌کنم قرآن کتابی است که درباره همه چیز زندگی مطلب دارد؛ هم به جنبه‌های معنوی و عرفانی و هم به جنبه‌های مادی زندگی پرداخته است؛ اما مشکلی که من با آن مواجه‌ام، این است که وقتی سؤالی برایم پیش می‌آید، نمی‌دانم چه باید بکنم؛ برای مثال، می‌خواهم بدانم حروف مقطعه قرآن، چه معنایی دارند و ما قرار است از اینها چه چیزی را بفهمیم یا این که چرا در یک سوره، بعضی آیات چندین بار ‌تکرار شده‌اند؟ نمی‌دانم سؤال‌هایم را از چه کسی بپرسم. تفاسیری هم که وجود دارند، به آنها دسترسی ندارم و حتی اگر به آنها دسترسی داشته باشم، بعید می‌دانم برایم قابل درک باشند؛ چون تا جایی که می‌دانم، بسیار سنگین و به صورت تخصصی نوشته شده‌اند و فکر می‌کنم اگر سراغشان بروم، باید احتمالاً تمام زندگی‌ام را تعطیل کنم و تمام وقتم را صرف خواندن تفسیر کنم».این دبیر ریاضی همچنین می‌گوید: «چرا در مملکت ما این طور جا افتاده که انگار قرآن متعلق به قشر خاصی است؟ ‌من فکر می‌کنم مخصوصاً در بین جوان‌ها این طور جا افتاده که مثلاً قرآن فقط مال آنهایی است که اهل رفتن به مسجدند؛ برای مثال، اگر یک نفر اهل گوش دادن به نوار است یا شکل ظاهری‌اش خیلی امروزی است و به عبارتی متفاوت با جوانان اهل مسجد است، دیگر نمی‌تواند از قرآن استفاده کند! من با همین مقدار مطالعه‌ای که در این دو سال داشتم، مطمئن هستم که همه آدم‌ها مخاطب قرآن هستند و هر کس به سراغش برود، می‌تواند در حد و اندازه خودش از آن استفاده کند». حرف‌های فتحی مرا به یاد واژه‌ای در خود قرآن – که بسیار هم تکرار شده – انداخت؛ واژه «ناس» و این که قرآن برای همه مردم است و تمام عالم، مخاطب آن هستند؛ بی‌هیچ قید و شرطی و فارغ از هر رنگ و نژاد و مسلک و مرامی؛ اما با این شرط که این «ناس»، خودش را با قرآن نزدیک و دوست کند و برداشت درستی از آیات قرآن داشته باشد..مینا شهسواری، 27 ساله و دانشجوی ادبیات فارسی هم عملکرد نامطلوب برخی دست‌اندرکاران امور قرآنی را علت اصلی دلزدگی جوانان از قرآن می‌داند و می‌گوید: «این که می‌گویند قرآن کتاب زندگی است، ما در کدام کتاب درسی‌مان از مدرسه گرفته تا دانشگاه، این را دیده‌ایم؟ به جز درس معارف و یکی دو واحد قرآن، کجا ما درباره این کتاب چیزی می‌خوانیم؟ ما جسته و گریخته از قول عالمان می‌شنویم که مثلاً قرآن درباره ستاره‌شناسی، نجوم و... ، حرف‌های زیادی دارد؛ اما نمی‌دانیم که این گونه مطالب را در کدام منابع یا نشریات، می‌توانیم مطالعه کنیم».به باور کارشناسان این عرصه، مهجوریت قرآن در جامعه ما، دلایلی بسیار ریشه‌ای‌تر و جدی‌تر دارد. دکتر غلامرضا زکیانی، استاد دانشگاه می‌گوید:«قرآن تنها برای جوانان، مهجورنیست؛ بلکه برای همه مهجور است؛ برای بزرگان، برای روحانیت و به طور کلی برای همه و جوانان، طبقه‌‌ای مستقل و جدا از بقیه مردم نیستند. قرآن برای همه ما مهجور است؛ برای زن و مرد، باسواد و بی‌سواد، حوزه‌ای و دانشگاهی و... طبیعی است که وقتی این بعد برای همگان وجود دارد، برای جوانان به طریق اولی وجود دارد؛ برای این که دیگران لااقل یک تقید و تعبدی از سال‌های گذشته دارند؛ اما جوانان ما امروز در معرض بمباران اطلاعاتی از طریق ماهواره، اینترنت و... هستند. اگر تقصیری هست، قطعاً مربوط به جوانان نیست؛ بلکه مربوط به بزرگ‌ترهاست و ما موظف هستیم که این مشکل را حل کنیم».دکتر زکیانی در تحلیل علل مهجوریت قرآن، می‌گوید: «عده‌ای گمان می‌کنند علت مهجوریت قرآن، عربی بودن زبان آن است؛ اما من فکر می‌کنم که این طور نیست؛ چون دراین صورت باید آنهایی که عرب زبان هستند و زبان مادری‌شان عربی است، ‌قرآن، همه زندگی‌شان شده باشد که البته این طور نیست! ضمن این که ترجمه‌های بسیار خوب و روانی از قرآن به بازار آمده که کاملاً مشکل زبان را حل می‌کنند».این استاد دانشگاه در ادامه تحلیل خود به مسئله اختلاف مذاهب در صدر اسلام اشاره می‌کند و می‌گوید: «اختلاف موجب شد که هر مذهب، برای اثبات حقانیت خود، بیشتر به احادیث مراجعه کند و این موضوع سبب شد تا مراجعه به احادیث، رواج بیشتری پیدا کند و مراجعه به قرآن، کمتر شود». اما چرا قرآن که مورداشتراک شیعه و سنی است، این قدر مهجور شده است و کمتر مورد استناد قرار می‌گیرد.دکتر زکیانی در ادامه، ضمن تأکید بر این نکته که اهل بیت‌علیهم‌السلام نیز هر چه دارند، از قرآن دارند، می‌افزاید: «شیعه‌ای که تحقق علمی و عینی اسلام است، افتخارش به این است که از قرآن برآمده و همه چیزش در قرآن است و «اهل بیت»‌ او علیهم السلام نیز همه چیز را از قرآن می‌دانند. در روایتی از امیرالمؤمنین علیه السلام نقل شده که کسی از آن حضرت پرسید: ‌به شما وحی می‌شود؟ حضرت فرمود: نه، به من وحی نمی‌شود؛ اما من هر چه دارم، از حکومت قرآن و لطف قرآن و تدبر در قرآن دارم.اتفاقاً ما در سایه قرآن، اهل بیت‌علیهم‌السلام را بهتر می‌شناسیم و برعکس، در سایه اهل بیت‌علیه‌‌السلام هم قرآن را بهتر می‌شناسیم. اهل بیت‌علیهم‌السلام نیز هر چه دارند، از قرآن دارند. آیا همین دلیل کافی نیست که به اهمیت ارتباط با قرآن پی ‌ببریم»؟دور از دسترس عموم نشان دادن رجوع به قرآن و نیز تأکید بیش از حد بر اهمیت مسئله تجوید و بسنده کردن به آیات احکام، از دیگر دلایلی هستند که دکتر زکیانی در تحلیل علل مهجوریت قرآن بیان می‌کند و می‌گوید: «اگر بتوانیم آماری از شیوه ‌نگرش عامه مردم به دین بگیریم، خواهیم دید که اغلب مردم، دین را از منظر احکام می‌بینند؛ ‌یعنی باید و نبایدهایی مثل نماز، روزه و حجاب؛ در حالی که در قرآن، فقط پانصد آیه مربوط به احکام است؛ یعنی کمتر از ده درصد؛ حال سؤال این است که پس 90 درصد بقیه قرآن چیست؟ ‌خداوند، این همه از توحید، نبوت، معاد و دیگر معارف و موضوعات در قرآن سخن گفته؛ به طوری که در هیچ جای دیگری نظیرش را نداریم. چرا اینها در بین ما نیستند؟ از طرفی قرآن را چنان دور از دسترس فرض کرده‌ایم که ‌اغلب افراد تصور می‌کنند که این کتاب نمی‌تواند جنبه کاربردی داشته باشد». دکتر زکیانی با اشاره به وجود دو بُعد تربیتی و تفسیری در قرآن، می‌گوید: «تلقی عمومی این است که چون قرآن دارای بطون است، بنابراین، فهم قرآن، تخصصی می‌خواهد که از عهده ما خارج است. در این که قرآن تخصص می‌خواهد، شکی نیست و در این که قرآن بطونی دارد، نیز کسی تردید ندارد؛ اما باید این را به یاد داشته باشیم که قرآن دو بعد دارد؛ بعد تربیتی و بعد تفسیری؛ آن چیزی که تخصص می‌خواهد، بعد تفسیری قرآن است؛ اما بعد تربیتی آن که تمام خطاب‌هایش مانند: «یا ایها الانسان» و «یا ایها الذین آمنوا»، بسیار ساده و در حد درک عمومی می‌باشد و برای همگان قابل فهم است».در زمینه یافتن راهکارهای کارآمد، به منظور کم کردن فاصله مردم و به ویژه جوانان با قرآن، برخی بر این باورند که بهره‌گیری از زبانی متفاوت – مثل زبان هنری – می‌تواند تأثیری به مراتب عمیق‌تر و مؤثرتر داشته باشد. فرج‌ الله سلحشور یکی از فیلم‌سازان کشورمان بر چنین باوری است. او که خود دستی در زمینه فیلم‌سازی به روایت قرآن دارد و هم اکنون نیز مشغول ساخت سریال تلویزیونی حضرت یوسف‌علیه‌السلام است، می‌گوید: «اگر بخواهیم قرآن از این مهجوریت در بیاید، بایستی آن را در قالب داستان، رمان، فیلم، تئاتر و سریال عرضه کنیم؛ تا جوان‌ها از ارزش‌های ناب قرآن آگاه شوند و قرآن از این مهجوریت بیرون بیاید».سلحشور ضمن گله از عملکرد صداوسیما و رسانه‌های جمعی می‌گوید: «من گمان می‌کنم جمهوری اسلامی همان قدر که برای امور اقتصادی، صنعتی، سیاسی یا نظامی بها قائل می‌شود، اگر همان مقدار هم برای امور فرهنگی و مذهبی بها قائل می‌شد، قرآن در بین جوانان ما این قدر مهجور نبود».سلحشور همچنین ضمن تأکید بر ضرورت به کارگیری روش­های خلاقانه و نو در عرصه ترویج قرآن، تصریح می‌کند: «تا زمانی که قرآن فقط در قالب سنتی‌اش تبلیغ می‌شود و تبلیغ در خصوص ارزش‌های الهی و قرآنی، منحصر به منبر و کتاب است – آن هم در سطح بسیار محدود – مهجوریت قرآن همچنان ادامه خواهد داشت».علاوه بر آن چه دکتر زکیانی و فرج الله سلحشور در بررسی و تحلیل علل مهجوریت قرآن و نیز ضرورت بهره‌گیری از این کتاب آسمانی به معنای عام آن عنوان کردند، می‌توان این موضوع را به ویژه در جنبه کاربردی آن از منظر دیگری نیز مورد دقت قرار داد؛ جنبه‌ای که امروزه بسیاری از روان‌شناسان و مربیان تربیتی بر آن تأکید می‌کنند و بر واکنش‌های مثبت آن اذعان دارند.دکتر فرید فدایی، ‌نویسنده و روان‌شناس، در این باره می‌گوید: «یکی از مشکلات دوره جاری در همه جهان، عبارت است از فشارهای روانی بیش از حدی است که برخی از آنها ناشی از صنعتی شدن جهان است؛ به این معنی که جامعه‌ای که دارای ارزش‌های ثابت است، تبدیل به جامعه‌ای با ارزش‌های متغیر می‌شود؛ دگرگونی‌ها تبدیل به قاعده می‌شوند و در نتیجه، انسان مرتباً نیاز به سازگاری با شرایط جدید دارد. این، همان حالتی است که تحت عنوان فشار روانی از آن یاد می‌شود و یکی از مهم‌ترین عواملی که می‌تواند در کاهش این فشار روانی تأثیر داشته باشد، اعتقاد به وجود خداوند است؛ به این ترتیب که انسان با آگاهی از این که یک نیروی ماورایی، همیشه مراقب اوست و هر رویدادی، حکمتی دارد، احساس آرامش می‌کند.با توجه به این که انسان مذهبی هر رویدادی را گرچه در آغاز به نظر ناخوشایند آید، به عنوان امتحانی از سوی خداوند تلقی می‌کند، و در نتیجه، با آرامش و با صرف نیرو می‌کوشد تا به صورت سازنده بر آن مشکل غلبه کند. اگر چنین اعتقاد و ایمانی در کار نباشد، انسان با توجه به توانایی محدود خود، در برابر فشارها از پا در می‌آید. از این رو، هر عاملی که انسان را متوجه وجود خداوند و معنی‌دار بودن حیات نماید، می‌تواند در کاهش فشار‌های روانی و در نتیجه در بهبود کیفیت زندگی و کم کردن تنش‌ها، پرخاش‌گری‌ها و جرایم – که نمود یک جامعه پراضطراب است – نقش داشته باشد».دکتر فدایی با اشاره به این نکته که امروز با پژوهش‌های زیادی در زمینه ‌روان‌شناسی و قرآن روبه‌رو هستیم که تأثیر کارکردهای دینی را بر بهبود نشانه‌های روانی اثبات می‌کنند، یادآور می‌شود: «در ایران نیز پژوهش‌های قابل توجهی انجام گرفته است که نشان می‌دهد تلاوت آیات قرآن، حتی برای کسی که در حالت بیهوشی است، باعث کمتر شدن میزان نیاز او به داروهای هوشبری می‌شود. بنابراین، اگر شنیدن کلام خداوند به تنهایی تا این حد مفید باشد، آن گاه باید دید که شنیدن و مطالعه این کلام همراه با ادراک محتوای آن، تا چه حد می‌تواند بر جسم و بلکه بر جان انسان تأثیر مثبت و حیات‌بخش داشته باشد؛ زیرا قرآن، بهترین وسیله برای آگاه شدن همه انسان‌ها از قدرت لایزال و چشمه پرمهر خداوندی است. بنابراین، یکی از عوامل پیش‌گیری، درمان و توان‌بخشی در برابر سختی‌های زندگی، آشنایی با قرآن است».امید آن که همه ما به یاد داشته باشیم که اگر چه به عنوان یک انسان عادی قادر نیستیم به کنه و بطن قرآن برسیم، اما به مصداق تعبیر خود قرآن می‌توانیم به این دعوت پاسخ دهیم و به قدر وسع خودمان از نور آن برخوردار شویم. چنان که در قرآن آمده است: «و هر آینه قرآن را برای یادآوری و پند گرفتن، آسان ساختیم؛ پس آیا پند گیرنده‌ای هست»؟ آب دریا را اگر نتوان کشیدپس به قدر تشنگی باید چشید

پی‌نوشت:

1. ضحی، آیه 3.
پنج شنبه 19/1/1389 - 8:43
دعا و زیارت
راز جاودانگی قرآن در جست وجوی راز جاودانگی قرآن در مسیر تاریخ، سخن نهایی همه پویندگان عرصه وحی و مفسران حقیقی قرآن آن است که خصوصیات خود این کتاب آسمانی به آن ضمانت بقا بخشیده و در فراز و فرودهای فرسایشی زمان، آن را از کهنگی نجات داده (1) ; گرچه عوامل دیگری مانند اهتمام مسلمانان به حفظ قرآن نیز در این امر بی اثر نبوده است. نخستین و مهم ترین نکته در بیان راز جاودانگی قرآن آن است که این متن از خدا است نه ساخته و پرداخته عقل بشر. این کتاب از سوی کسی است که به تمام زمان ها، مکان ها، پرسش ها و نیازهای انسان و مخلوقات احاطه دارد و می تواند تا قیام قیامت پاسخگوی تمام احتیاجات و سؤالات بشر باشد. بهترین دلیل درستی این سخن، وجود آیات تحدی در قرآن و ناتوانی بشر در آوردن مثل آن است. در واقع این اعجاز، از سوی خدا بودن قرآن را اثبات می کند. در تبیین راز جاودانگی قرآن، خصوصیات و صفات این کتاب آسمانی از دو منظر درونی و بیرونی قابل بررسی می نماید.

صفات درونی قرآن:

از آن جا که استخراج و بررسی تمام صفات درونی قرآن، مقوله ای مفصل است و تحقیقی ویژه می طلبد، به ذکر چند مورد بسنده می شود:

1. اعجاز در بعد لفظ قرآن

بخشی از جاودانگی قرآن مرهون زیبایی و رسایی وصف ناپذیر کلماتی است که ساختمان بدیع و بی سابقه این کتاب آسمانی را به وجود آورده و تمام ادیبان و سخن سرایان زبردست تاریخ را به ستایش و شگفتی واداشته است. در این گستره می توان به موارد زیر اشاره کرد:

الف) ژرفایی و حکمت آموزی واژگان:

گزینش و چینش واژه ها در قرآن کریم در پرتو حکمت و دقت صورت پذیرفته است (2) ; مانند کلمه های صراط و سبل. قرآن کریم وقتی در مقام بیان تنها راه مستقیم هدایت است، کلمه صراط را به کار می برد و هر جا سخن از راه های انحرافی است، از کلمه سبل استفاده می کند; چرا که راه هدایت یکی است و جمع بسته نمی شود; در حالی که راه های ضلالت و گمراهی متعدد است و به صورت جمع می آید.

ب) نوگرایی سبک، خوش آوایی ترکیب:

سبک قرآن نثر متعارف و نیز نظم و شعر نیست; ولی ویژگی های مثبت هر دو را دارد و هر آیه ای از موضوعات مختلف سخن می گوید. این سبک تازگی و طراوتی ویژه و انحصاری پدید می آورد; (3) همانند «و الطور × و کتاب مسطور × فی رق منشور × و البیت المعمور × و السقف المرفوع × و البحر المسجور» . (4)

ج) لطافت گرایی خردمندانه و اخلاقی در بیان واقعیت ها:

این نص گرانسنگ در شرح و تبیین حقیقت از بالاترین قواعد زیباسازی کلام و مفاهمه بهره می برد. قرآن کریم از زیباترین و گیراترین تشبیهات، کنایات، استعارات و تمثیل ها آکنده است; اما در عین حال همواره معیارهای اساسی حقیقت گویی، خردمحوری، ارزش های انسانی و اخلاقی را نیز رعایت می کند; مانند آیه «هن لباس لکم و انتم لباس لهن » (5) که در آن هر یک از زوجین به لباس تشبیه شده اند. لباس باعث زینب و زیبایی، حیا و عفت، صیانت از تعرض و دستبرد بیگانگان است. (6)

د) بیان مطالب و مسائل مختلف در قالب الفاظ کوتاه و موجز:

نظیر بیان هدایت تکوینی به سوی خوبی ها و مساله حب و بغض در راه خدا که اساس ایمان است، در کوتاه ترین عبارت: «و لکن الله حبب الیکم الایمان و زینه فی قلوبکم و کره الیکم الکفر و الفسوق و العصیان » (7)

2. اعجاز در بعد محتوایی قرآن

بی شک آنچه در کنار اعجاز لفظی قرآن، در جاودانگی قرآن نقش مهم تر دارد، اعجاز در قلمرو محتوا است که شناخت آن به تفکر و تامل بیش تر نیازمند است. در این گستره، می توان به موارد مهم زیر اشاره کرد.

الف) هماهنگی با فطرت و سرشت مشترک انسان ها

برخورداری انسان ها از سرشت طبیعی غرایز همگون آنها را در انگیزه حرکات و تحرکات و نیازمندی های مختلف روانی و جسمانی متحد ساخته است. قرآن کریم در این باره می فرماید: «فطرت الله التی فطر الناس علیها (8) ; سرشت خداوندی که مردم را بر آن سرشت خلق کرد» ، و «خلقکم من نفس واحدة (9) ; خداوند شما را از نفس واحد آفرید» . از ویژگی های اساسی قرآن که آن را از تمام نوشته های دیگر ممتاز ساخته، هماهنگی آن با سرشت الاهی انسان و پاسخگویی به احتیاجات و سؤالات او در تمام اعصار و مکان ها است.

ب) واقع گرایی و اعتدال

هنر قرآن در این است که با نگرش واقع بینانه به حقیقت وجود انسان و سرنوشت وی، اهداف زندگی او را در یک طبقه بندی منظم مقدماتی، متوسط، عالی و نهایی سامان و انتظام می بخشد تا تمام استعدادهای ذاتی اش پرورش یابد و خاستگاه های وجودی اش به شیوه ای معتدل و هماهنگ ارضا گردد. (10)

ج) پیراستگی از اختلاف و تناقض

از ضرورت های عالم ماده و طبیعت، تحول و تکامل است. همه موجودات این عالم وجود تدریجی دارند و در ذات خویش همواره از ضعف به قوت و از نقص به کمال می گرایند. انسان نیز در افکار و آثار خویش پیوسته در حال تحول و تکامل است. کتاب آسمانی قرآن با آن که در طول 23 سال، در احوالات و شرایط مختلف (سفر و حضر، مکه و مدینه، جنگ و صلح و سختی و آسانی) برای بیان معارف الاهی و تعلیم اخلاق پسندیده و بیان قوانین دینی نازل شده، در اجزا و آیات آن کم ترین اختلاف و تناقضی مشاهده نمی شود. (11) و این ویژگی منحصر به فرد، به قرآن جاودانگی بخشیده و در بقای ابدی آن نقشی مهم ایفا می کند.

د) بیان مستحکم ترین راه هدایت

ان هذا القرآن یهدی للتی هی اقوم; (12) به درستی که این قرآن به محکم ترین و صحیح ترین راه هدایت می کند.» قرآن و دین اسلام انسان را به راه خیر و سعادت دنیا و آخرتش را تامین کند; فرا می خواند. (13) ارائه مستحکم ترین و صحیح ترین راه هدایت و سعادت موجب جاودانگی قرآن گشته است.

ه) معیار تشخیص حق و باطل بودن

«تبارک الذی نزل الفرقان علی عبده لیکون للعالمین نذیرا; (14) پر برکت است خداوندیکه فرقان [جدا سازنده حق از باطل] را بر بنده خود نازل کرد تا بیم دهنده ای برای جهانیان باشد» . «مبین و فرقان » دو وصفی است که اوج عظمت قرآن را تا ابد برای عالمیان بیان می کند و به عنوان بارقه ای از رحمت و برکت الاهی در قرآن عظیم تجلی کرده است. و از فیض وجود این کتاب حقیقت و واقعیت چهره دروغین و حق نمای باطل در هر زمانی، به ویژه دوران پیچیده معاصر، آشکار می گردد. (15)

صفات بیرونی قرآن

آنچه در کشف راز جاودانگی قرآن قابل تامل است وجود صفات و ویژگی هایی است که با مطالعه و نگاهی از بیرون به قرآن آشکار می گردد. در میان این صفات دو وصف، قابل عنایت است.

1. معجزه فکری

بر خلاف سایر معجزات انبیا که از سنخ معجزات محسوس و ملموس بوده، در روزگار حضور خود آن پیامبران رخ داده و اینک اثری از آن ها باقی نمانده است، قرآن (معجزه اصلی پیامبر) معجزه ای عقلی - فرهنگی است که بر حضور پیامبر مشروط نیست و در همیشه تاریخ جاودان و معرف خویش است. (16) چون قرآن معجزه ای اندیشه ای و عقلانی است، برای ابد - تا زمانی که فکر باقی است - جاودانه می ماند.

2. خاتمیت قرآن

«ما کان محمد ابا احد من رجالکم و لکن رسول الله و خاتم النبیین (17) ; حضرت محمد (ص) پدر هیچ یک از شما نیست و لکن رسول خداوند و خاتم پیغمبران است » . پیامبر اکرم (ص) واپسین پیامبر و رسول الاهی در زمین است و شریعت وی کامل ترین دین آسمانی شمرده می شود. از این رو، باید معجزه ای ارائه دهد که تا ابد حقانیت رسالت و کمال دینش را اثبات کند و با بیان قوانین و احکام جاودانه، انسان ها را به سعادت فردی و اجتماعی رهنمون گردد. امام صادق (ع)، در پاسخ کسی که از سبب تازگی قرآن در هر تلاوت پرسیده بود، فرمود: «لان الله تبارک و تعالی لم یجعله لزمان دون زمان و لا لناس دون ناس فهو فی کل زمان جدید و عند کل قوم غض الی یوم القیامة (18) ; زیرا خداوند تبارک و تعالی قرآن را برای زمان خاص و مردم خاصی قرار نداده است. از این رو، در هر زمانی جدید و برای هر قومی تازه و دلپذیر است تا روز قیامت.» پی نوشت ها: 1. التفسیر والمفسرون فی ثوبه القشیب، محمد هادی معرفت، ج 2، ص 101. 2 و 3. علوم قرآن، محمد باقر سعیدی روشن، ص 105 و 106. 4. طور (52): 106. 5. بقره (2): 187. 6. علوم قرآن، سعیدی روشن، ص 107، 109. 7. التفسیر و المفسرون....، محمد هادی معرفت. 8. روم (30): 30. 9. نساء (4): 1. 10. علوم قرآن، سعیدی روشن، ص 122. 11. المیزان، ج 1، ص 66. 12. اسراء (17): 9. 13. المیزان، ج 13، ص 47 . 14. فرقان (25): 1. 15. المیزان، ج 15، ص 174. 16. علوم قرآن، سعیدی روشن، ص 78 و 79. 17. احزاب (33): 40. 18. میزان الحکمه، ری شهری، ج 8، ص 70.
پنج شنبه 19/1/1389 - 8:41
دعا و زیارت
سیمای قرآنارائه شده در جلسه افتتاحیه چهاردمین دوره مسابقات حفظ و قرائت و تفسیر قرآن 1376 حسینیه ارشاد. من کلام درنشان ایزدم من فروغ جاودان سرمدم عروة الوثقی (1) و برهان (2) و بشیر (3) ذکر حق (4) و رحمت (5) و روح (6) و نذیر مخزن الاسرار آیات حقم من بلاغم (7) رهنمای مطلقم هست گفتارم همه فصل الخطاب زنده گردانم بشر را همچو آب (8) حکمت (9) و مجموعه روشنگری (10) عدل (11) و بشری (12) قول از نقصان بری (13) گوهر اندیشه را بخشم کمال نور (14) و علم (15) و حکمت من بی زوال من شفای دردهای سینه ام (16) پاک (17) و صافی همچنان آئینه ام گنجهای معرفت در من نهان آفتاب معدلت در من عیان می کنم تثبیت قلب مصطفی (18) تا کند تبیین آیات خدا (19) معجز جاوید پیغمبر منم کشتی توحید را لنگر منم من صراط مستقیم (20) و قول (21) رب قیم (22) و حبل الله (23) ، بشری (24) ، عجب (25) خصم باطل، خصم اهریمن منم کهف دینم، کشتی ایمن منم و ایمان (27) و مبارک (28) ، نعمتم (29) وحی (30) و تبیان (31) هادی این امتم (32) متقین را من هدایت می کنم (33) مؤمنین را من حمایت می کنم چون کنی در من تدبر بیشتر (34) می زنی بر قلب جهلت نیشتر می کنم آسان تمام مشکلات حل کنم یکسر تمام معضلات گر شوم نازل به کوه استوار می شود از خوف و خشیت چون غبار (35) بسته ام من راه بر تردید و ریب (36) قول حقم نیست در من هیچ عیب گشته ام نازل که انسان شرور آورم بیرون ز ظلمت سوی نور (37) گر که خواهی پیش یزدان منزلت باز کن با ذکر حق، قفل دلت (38) گر کنی پیراهن قرآن به تن آورم بیرون شما را از فتن در هجوم فتنه های غرب و شرق رو به من آرید مردم (39) همچو برق می کنم حق را ز باطل من جدا (40) می کنم تصدیق جمله انبیاء (41) گر که می جوئی تو راه خود ز چاه پیروی از غیر من باشد گناه (42) گر که می خواهی به جنت تو مقام ساز قرآن را برای خود امام (43) گر بیندازی تو من را پشت سر جایگاهت هست در قعر سقر (44) ظاهر من هست زیبا و انیق (45) باطن من هست بس ژرف و عمیق (46) عالمان از من نمی گردند سیر (47) ظالمان در پنجه من چون اسیر می نگردم کهنه از تکرار من (48) می نگردم خسته از تذکار من هر که دعوت کرد به ذکر حکیم کرده دعوت بر صراط مستقیم (49) نور قرآن کی فروکش می کند نور حق دائم فروزش می کند (50) گر تمام انس و جن و دشمنان جمع گردند از پی اطفای آن می کند کامل خداوند از درون نور خود را «لوکره الکافرون » (51) حضرت حق وحی خود را حافظ است (52) هزل (53) و باطل را ز قرآن رافض است (54) معدن ایمان (55) و دریاهای علم (56) مخزن عرفان و وادیهای حلم پایه های استوار دین حق (57) چشمه زاینده (58) آئین حق رایت دین، بحر ناپیدا کران (59) ناصح بی غل و غش (60) مهتران ثقل اکبر (61) ، صیقل زنگار دل (62) قول برتر، دیده بیدار دل اهل دل را مونس شبها منم عارفان را زینت لبها منم چنگ زن محکم تو بر حبل المتین (63) تا نگردی منحرف از راه دین ثقل اصغر عترت پیغمبر است اعتبارش همچو ثقل اکبر است انفکاک این دو میزان کمال هست تا هنگامه محشر محال (64) ای «فغانی » در هجوم فتنه ها تو نکن قرآن و عترت را رها هست تاکید رسول ممتحن «حلیة القرآن الصوت الحسن (65) » گر که می خواهی تو قلب صیقلی «فاقرء القرآن بالصوت الجلی » پی نوشتها: 1- فمن یکفر بالطاغوت و یؤمن بالله فقد استمسک بالعروة الوثقی، بقره 256. 2- قد جاءکم برهان من ربکم، نساء 174. 3- بشیرا و نذیرا، فصلت 4. 4- وانزلنا الیک الذکر لتبین للناس ما نزل الیهم، نحل 44. 5- فقد جاءکم بینة من ربکم و هدی و رحمة، انعام 157. 6- و کذلک اوحینا الیک روحا من امرنا، شوری 52. 7- هذا بلاغ للناس، ابراهیم 52. 8- وجعلنا من الماء کل شی ء حی، انبیاء 30، همانگونه که آب مایه حیات بشر است، قرآن نیز دل بشر را زنده می گرداند. 9- حکمة بالغة فما تغنی النذر، قمر 5. 10- و نزلنا علیک الکتاب تبیانا لکل شی ء، نحل 89. 11- و تمت کلمة ربک صدقا و عدلا، انعام 115. 12- هدی و بشری للمؤمنین، بقره 97. 13- الحمدلله الذی انزل علی عبده الکتاب و لم یجعل له عوجا، کهف 1. 14- فامنوا بالله و رسوله و النور الذی انزلنا. 15- لئن اتبعت اهواءهم من بعد ما جاءک من العلم، بقره 145، والراسخون فی العلم یقولون آمنا، آل عمران(ع). 16- و شفاء لما فی الصدور، یونس(ع)5. 17- فی صحف مکرمة مرفوعة مطهرة، عبس 14. 18- کذلک لنثبت به فؤادک، فرقان 32. 19- لتبین للناس ما نزل الیهم، نحل 44. 20- ان هذا صراطی مستقیما فاتبعوه، انعام 153، اهدنا الصراط المستقیم، حمد 5. 21- الذین یستمعون القول ویتبعون احسنة، زمر 18. 22- قیما لینذر باسا شدیدا، کهف 2. 23- واعتصموا بحبل الله جمیعا و لاتفرقوا، آل عمران 103. 24- هدی و رحمة و بشری للمسلمین، نحل 89. 25- قل اوحی الی انه استمع نفر من الجن فقالوا انا سمعنا قولا عجبا، جن 1. 26- ذلک امرالله انزله الیکم، طلاق 5. 27- ربنا اننا سمعنا منادیا ینادی للایمان ان آمنوا بربکم فآمنا، آل عمران 193. 28- و هذا کتاب انزلناه مبارک، انعام 92. 29- و اما بنعمة ربک فحدث، ضحی 5. 30- قل انما انذرکم بالوحی، انبیاء 45. 31- القرآن هدی من الضلالة وتبیان من العمی عن رسول الله، اصول کافی، ج 4، ص 420. 32- هدی للناس، بقره 185. 33- هدی للمتقین، بقره 2. 34- کتاب انزلناه الیک لیدبروا آیاته، صاد29. 35- لو انزلنا هذا القرآن علی جبل لرایته خاشعا متصدعا من خشیة الله، حشر 21. 36- ذلک الکتاب لا ریب فیه، بقره 2. 37- کتاب انزلناه الیک لتخرج الناس من الظلمات الی النور، ابراهیم 1. 38- افلا یتدبرون القرآن ام علی قلوب اقفالها، محمد 24. 39- اذا التبست علیکم الفتن کقطع اللیل المظلم فعلیکم بالقرآن عن رسول الله، اصول کافی، ج 4، ص 339 کتاب فضل القرآن. 40- تبارک الذی نزل الفرقان علی عبده لیکون للعالمین نذیرا، فرقان 1. 41- لکن تصدیق الذی بین یدیه، یونس(ع)3. 42- من ابتغی الهدی بغیره اضله الله، عن رسول الله، مجمع البیان، ج 1، ص 16. 43- من جعله امامه قاده الی الجنة، عن رسول الله، اصول کافی، ج 4، کتاب فضل القرآن. 44- من جعله خلفه ساقه الی النار، عن رسول الله، اصول کافی، ج 4، کتاب فضل القرآن. 45- ظاهره انیق، عن رسول الله، همان. 46- باطنه عمیق، عن رسول الله، همان. 47- لاتشبع منه العلماء، عن رسول الله، صحیح ترمذی، ج 11، ص 31، و نیز سنن دارمی، ج 2، ص 435. 48- ولا یخلق عن کثرة التکرار، عن رسول الله، سر البیان، ص 136. 49- من دعا الیه دعا الی صراط المستقیم، عن رسول الله، سر البیان، ص 136. 50- ثم انزل علیه الکتاب نورا لا تطفا مصابیحه عن علی(ع)، نهج البلاغه، خ 198. 51- یریدون لیطفئوا نور الله بافواههم والله متم نوره ولو کره الکافرون، صف 8. 52- انا نحن نزلنا الذکر و انا له لحافظون، حجر9. 53- انه لقول فصل و ما هو بالهزل، طارق 14. 54- ولا یاتیه الباطل من بین یدیه ولا من خلفه تنزیل من حکیم حمید، فصلت 42. 55- فهو معدن الایمان، عن علی(ع)، خ 198. 56- وینابیع العلم و بحوره، عن علی(ع)، خ 198. 57- واساسا فی الاسلام وبنیانه، نهج البلاغه، خ 198. 58- ومنا هل یغیضها الواردون، عن علی(ع). خ 198. 59- وبحرا لایدرک قعره، عن علی(ع)، خ 198. 60- واعلموا ان هذا القرآن هو الناصح الذی لایغش، عن علی(ع)، نهج البلاغه، خ 176. 61- انی تارک فیکم الثقلین کتاب الله و عترتی. 62- ان هذه القلوب تصدا کما یصدا الحدید و جلاء تلاوة القرآن، عن رسول الله، نهج الفصاحه. 63- واعتصموا بحبل الله جمیعا، آل عمران 103. 64- وانهما لن یفترقا حتی یردا علی الحوض، عن رسول الله، اصول کافی. 65- عن رسول الله.
پنج شنبه 19/1/1389 - 8:41
دعا و زیارت
قران مائده آسمانیقرآن، حیات روشن دلهاست قرآن فروغ و شمع محفل هاست دل از فروغش نور می گیرد جان از پیامش شور می گیرد روشنگر سجاده و سنگر سرلوحه هر خط و هر دفتر قرآن کتاب مکتب و آیین قرآن کتاب استوار دین از رموز «اعجاز قرآن » یکی هم همین طراوت ابدی و تازگی همیشگی و کهنه نشدن این کتاب شگفت. با گذشت سالیان و قرون است. هنوز هم که هنوز است. طنین روح انگیز قرآن، دلها را شیفته خود می سازد و معارف بلند وحی و مضامین ژرف این کلام آسمانی، عقول فرزانگان را مبهوت جذبه های خویش می گرداند و گذشت زمان هرگز نتوانسته است غبار نسیان و کمرنگی و فرسودگی بر چهره تابناکش بنشاند. قرآن، عهد و میثاق خدا با بندگان است و باید پیوسته به این «عهده نامه الهی » نگریست و تدبر کرد و از آن گهرهای حکمت به دست آورد و روح را در چشمه معارفش سیراب ساخت و جان راآینه وحی نمود. امام صادق(ع) فرمود: «قرآن، عهد خدا به سوی بندگانش است. پس سزاوار است که یک انسان مسلمان در عهد خدا به خدا بنگرد و هر روز پنجاه آیه از آن را تلاوت کند»: «القرآن عهدالله الی خلقه، فقد ینبغی للمرء المسلم ان ینظر فی عهده و ان یقرء منه فی کل یوم خمسین آیة.» (1) قرآن، کوثر شیرین و حیات بخشی است که زمزم زلال معارفش، احیاگر دلهاست و آوای دلنشین تلاوت آیاتش، روح بخش است و صوت خوش ترتیل قرآن، تارهای جان عارفانه را به نوا می آورد، و... ترنم ملکوتی این سروش غیبی، صفا دهنده ضمیرهای پاکدلان است. قرآن، کتاب خواندن و فهمیدن و عمل کردن است. کتاب آگاهی، شعور، عرفان، حکمت و حکومت است. آیین نامه زندگی و تراز زیستن و منشور هدایت جامعه و سعادت انسانهاست. پس باید خواند تا دل از فروغش نور گیرد. باید فهمید، تا اندیشه، از پرتوش بارور گردد. باید عمل کرد، تا از لبه پرتگاهها به اوج هدایتها رسید. چه لذت بخش است بر ساحل دریای قرآن نشستن و کام جان را از آن سیراب کردن. چه گواراست، از چشمه سار این «وحی » آب زندگی نوشیدن و عمر جاوید یافتن. قرآن، سفره گسترده و پرنعمت الهی است. باید از قرائتش، ثواب برد و رهنمود یافت. باید از فهمش، اندیشه و ذهن و دل را وسعت بخشید. و... باید از عمل به آن، سعادت خویش را تضمین نمود. راستی ... نسل امروز مسلمانان در سطح جهان، تا چه حد، از این منشور آسمانی شناخت دارند؟ و تا کدام پایه، با مفاهیمش مانوس و آشنایید؟ و آیا حق قرآن ادا می شود؟ و حرمت کلام الهی، پاس داشته می شود؟ گرچه در عصر حاضر، روز به روز، اعجاز قرآن آشکار تر، کوثر زلالش جوشانتر و فروغ معارفش جهان شمول تر می شود. بویژه که در حیطه علمی و عینی، پاسداران حریم وحی، به تبیین و تحقق آن پرداخته اند. و نظام اسلامی کشور امام زمان(عج) زمینه ساز اجرای محتوا و گسترش رهنمودها و تعالیم قرآن گشته است. اما... تا مرز عمل به تکلیف نسبت به «کلام الله » فاصله زیادی مانده است. رسول خدا(ص) فرمود: «قرآن را پیشوا و رهبر خود قرار دهید، چرا که آن، کلام پروردگارجهانیان است.» «علیکم بالقران فاتخذوه اماما و قاعدا فانه کلام رب العالمین » (2) باری ... کاروانی از قرآن شناسان و قرآن فهمان و قرآن آموزان، با زبان و قلم و درس و نگارش و تحقیق و تفسیر، به جلوه قرآن متجلی شده اند. و به سوی افق پرکرامت الهی، راه سپرده و می سپارند. آشنایی با دستاوردها و تلاشهای پرارج و گرانمایه آنان، سپاس عملی و قدر شناسی اندکی از خدمت پرارج واراده های نستوه آنان در راه قرآن است. و تشویقی برای قرآن پژوهانی است که در این مسیر، سرمایه گذاری علمی و فکری و مادی و معنوی می کنند. بسیارند کسانی که در طول تاریخ اسلامی، با قرآن رابطه ای صمیمی و عمیق برقرار کردند و این «منشورآسمانی » را خواندند، فهمیدند، حفظ کردند، نوشتند، پخش کردند، آموختند و در راه آن، عاشقانه از جان مایه گذاشتند و حتی «شهید قرآن » گشتند. و... حق هم همین است. مگر نه این که قرآن، بهار دلهای خزان زده و طراوت اندیشه های افسرده است؟ پس باید با قرآن بیشتر آشنا شد. باید با قرآن زیست. باید در هوای معنوی قرآن نفس کشید. و بر سر سفره پرکرامت قرآن نشست و از فیض جوشان آن، کام جان را سیراب ساخت. از سخنان امیرالمؤمنین(ع) است که فرمود: «قرآن بیاموزید، که بهترین سخن است و در قرآن ژرف نگر و فهیم گردید، که این کتاب، «بهار دلها» است. و از نور آن «شفا» بگیرید، که قرآن شفای سینه هاست. و آن را نیکو تلاوت کنید، که سود مندترین قصه ها است.» (3) و چه سعادتمندند آنان با قرآن انس دارند و فعالیتهای قرآنی را مایه برکت، عمر و صفای زندگی و رضای قلبی خویش قرارداده اند. آشنایی با کارهای انجام شده پیرامون قرآن، چه به صورت علوم قرآنی، چه ترجمه و تفسیر، و چه حتی خطاطی و تذهیب و کارهای هنری، از دیر باز تا اکنون مورد علاقه قرآن شناسان و قرآن کاوان بوده است. واین کمترین تقدیر از زحمات کسانی است که در خدمت قرآن بوده اند. با همین انگیزه نیز از دیر باز تا عصر حاضر، کسانی به کتاب شناسی آثار مربوط به قرآن پرداخته وتالیفاتی به جامعه اهل مطالعه تقدیم کرده اند، که سعیشان مشکور باد. برپایی نمایشگاههای آثار قرآنی، همچنین برگزاری مسابقات آثار و تالیفات پیرامون قرآن کریم و قصص این کتاب آسمانی و گزینش برترین ها و اهدای جوایز به آثار ممتاز، همه و همه تلاشهای ستودنی در این مسیر و مشوق دیگران در روی آوردن به ساحت این کتاب ماندگار است. امید است که توفیق الهی درمسیر آشنایی، شناختن وشناساندن قرآن و مفاهیم بلندش، شامل شیفتگان معارف وحی گردد. آمین. پی نوشتها: 1- وسائل الشیعه، ج 4، ص 849. 2- کنزالعمال، ج 1، ص 515. 3- جامع الاخبار والآثار، ج 1، ص 211.  
پنج شنبه 19/1/1389 - 8:40
دعا و زیارت
از قران دور مانده ایم

چکیده

نویسنده در این مقاله به بررسی برخی جنبه‌های مهجوریت و متروک ماندن قرآن می‌پردازد، از جمله:بعد ظاهری و معنوی و باور. آن گاه جنبه‌های دیگر را پی می‌گیرد: دوری از اهداف قرآن، تحمیل نگرش‌ها، فراهم نیاوردن شرایط فهم آیات و عدم رجوع علمی و عملی به امامان.

پیشگفتار

قرآن کریم می‌فرماید:«و قال الرسول یا رب إن قومی اتخذوا هذا القران مهجوراً»(1) «روز قیامت حضرت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) به محضر خداوند عرض می‌کند: ای پروردگار! قوم من، قرآن را کنار گذاشتند و از آن دوری جستند.»این مطلب در مورد قوم پیامبر است و ظاهراً اختصاصی به مردم دوران خاصی ندارد، یعنی شامل ما نیز می‌شود. در این گفتار مختصر، به حول و قوه الهی، قصد داریم بعضی از ابعاد و مراتب مختف مهجور و متروک ماندن قرآن را بررسی کنیم:

مهجوریت در بعد ظاهری

اول بعد ظاهری است. ما از لحاظ ظاهری از قرآن فاصله گرفته‌ایم. قرآن برای ما تبدیل به کتابی شده است که مخصوص بعضی اماکن و یا مراسم است، مثل سر سفره‌ی عقد، مراسم عزا، موقع سفر، اسباب‌کشی، استخاره و ... . در حالی که در حدیثی امام صادق (علیه‌السلام) فرمودند:«القرآن عهد الله إلی خلقه فقد ینبغی للمرء المسلم أن ینظر فی عهده و أن یقرأ منه فی کل یوم خمسین آیه؛ (2) قرآن پیمان خداوند با خلقش است. پس شایسته است مسلمان در این پیمان [نامه] نگاه کند و هر رو پنجاه آیه بخواند.»

متروک در بعد معنوی

دوم بعد معنوی است. گرچه در بعضی موارد مراجعه به قرآن هست، مثل این که عده‌ای به قرائت و یا حتی حفظ آیات می‌پردازند، ولی توجه چندانی به معنا و مراد قرآن ندارند. از این رو تأثیری که باید، از قرآن دریافت نمی‌کنند. عمده‌ی تلاش افراد مصروف آن می‌شود که مثلاً قواعد تجوید را رعایت نمایند و یا با الحان زیبا بخوانند و یا این که به قصد بردن ثواب، قرآن را تلاوت کنند. حال آن که قرآن بنا بر احادیث «ریسمان الهی» است. پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند:«... إن هذا القرآن حبل الله و هو النور المبین و الشفاء النافع. عصمه لمن تمسک به و نجاه لمن تبعه؛ (3) قرآن ریسمان خداست و نور آشکار و شفای سودمند. نگاه دارنده است برای کسی که به آن تمسک جوید و رهایی است برای کسی که از آن پیروی کند.»

مهجور در میدان عمل

سوم، بعد باور و عمل است. بسیاری با این که هم قرآن می‌خو‌انند و هم تا حدودی به معنای آیات توجه دارند، ولی حقایق آن را گویا باور ندارند و در زندگی خود پیاده نمی‌کنند. بلکه حقایق برای آنان از حد شعار و حرف فراتر نمی‌رود.از این رو به هنگام عمل، طبق آن رفتار نکرده، بلکه طبق باورهای قبلی خود که چیز دیگریاست عمل می‌کنند. به عبارت دیگر، قرآن برنامه عملی زندگی آنان نیست. در حالی که قرآن عهدنامه الهی و برنامه عملی زندگی آنان نیست. در حالی که قرآن عهد‌نامه الهی و برنامه عملی انسان است. نتیجه این که تلاوت کنندگان اسماً مسلمان می‌مانند، ولی اثر چندانی از معارف قرآن در زندگی آنان دیده نمی‌شود. به همین دلیل هم خود از حقایق قرآن طرفی نمی‌بندند و هم نمی‌توانند غیر مسلمانان را به اسلام جذب کنند.مثلاً قرآن کریم دربارة انفاق می‌فرماید:«ما عندکم ینفد و ما عندالله باق»؛ (4) «آن چه نزد شماست پایان می‌یابد و آن چه نزد خداست باقی و پاینده است.» نیز می‌فرماید:«و ما أنفقتم من شیء فهو یخلفه و هو خیر الرازقین»؛ (5) «هر آنچه انفاق کنید خداوند برای شما جایگزین می‌کند و او بهترین روزی دهندگان است.»هم چنین می‌فرماید: «مثل الذین ینفقون أموالهم فی سبیل الله کمثل حبه انبتت سبع سنابل فی کل سنبله مأئه حبه و الله یضاعف لمن یشاء و الله واسع علیم»؛ (6) «مثل کسانی که اموالشان را در راه خدا انفاق می‌کنند، مانند دانه‌ای است که هفت خوشه برویاند و در هر خوشه صد دانه باشد و خداوند برای هر کس که بخواهد چند برابر می‌کند و خداوند گشایش دهنده و داناست.» اگر مسلمان به آن چه قرآن درباره انفاق می‌گوید، باور قلبی داشته باشد و قرآن را در زندگی پیاده کند، از انفاق به جا هراس به خود راه نمی‌دهد.همچنین قرآن درباره پشت کردن دنیا به انسان می‌فرماید: «ألا إن اولیاء الله لا خوف علیهم و لا هم یحزنون»؛ (7) «بدانید دوستان خدا نه بیمی بر آن‌هاست و نه غمگین می‌شوند.»در آیه بعد توضیح می‌دهد اولیاء الله چه کسانی هستند:«الذین آمنوا و کانوا یتقون»؛ (8) «آنان که ایمان آوردند و تقوا پیشه کرده‌اند.»ایمان و تقوای عملی، نه زبانی و کلامی. ایمان و تقوایی که از باور قلبی و عمل طبق آن حکایت دارد.عدم مطابقت حرف و عمل مطلبی است که قرآن به آن اشاره نموده است:«یا ایها الذین آمنوا آمنوا بالله و رسوله و الکتاب الذی نزل علی رسوله...»؛ (9) «ای کسانی که ایمان آورده‌اید، ایمان بیاورید به خدا و رسولش و کتابی که بر پیامبرش نازل کرده است... .‌»از ایمان آورندگان، دعوت شده دوباره ایمان بیاورند، ایمان عملی و واقعی. در جای دیگر می‌فرماید:«قالت الأعراب آمنا قل لم تؤمنوا و لکن قولوا أسلمنا و لما یدخل الإیمان فی قلوبکم...»؛ (10) «اعراب گفتند ایمان آوردیم، بگو ایمان نیاورده‌اید، ولی بگویید اسلام آورده‌ایم و هنوز ایمان به دل‌‌های شما راه نیافته است... .» در جای دیگری می‌فرماید: «یا أیها النبی حرض المؤمنین علی القتال إن یکن منکم عشرون صابرون یغلبوا مأتین و إن یکن منکم مائه یغلبوا ألفاً من الذین کفروا بأنهم قوم لا یفقهون»؛ (11) «ای پیامبر، مؤمنان را بر جهاد برانگیز! هر گاه بیست نفر با استقامت از شما باشند، بر دویست نفر غلبه خواهند کرد و اگر صد نفر از شما باشند، بر هزار نفر از کسانی که کافر شدند غلبه خواهند کرد چرا که آنان قومی هستند که نمی‌فهمند.» هم چنین می‌فرماید: «و من یتول الله و رسوله و الذین آمنوا فإن حزب الله هم الغالبون»؛ (12) «هرکس که خدا و رسول و مومنان را ولی خود بگیرد، [غالب است] پس همانا حزب خدا غالب و پیروزند.» پس این همه ضعف مسلمانان از کجاست؟ آیا جز به علت ناهمگونی حرف و عمل است؟ چرا که خداوند خلف وعده نمی‌کند.

مهجور در هدف

از دیگر مراتب کنار گذاشتن قرآن، بی‌اعتنایی به مراد اصلی آن، یعنی هدایت انسان و سعادت او و مشغول شدن به بحث‌های لفظی است. گاهی کسانی سال‌ها مشغول این مباحث می‌شوند اما اثری از آن ـ به گونه شایسته ـ در زندگی خود نمی‌بینند. در حدیثی آمده است: «عن أبی الحسن موسی (علیه‌السلام) قال: دخل رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) المسجد فإذا جماعه قد أطافوا برجل، فقال (صلی الله علیه و آله و سلم): ماذا؟ فقیل: علامه. فقال: و ما العلامه، فقالوا له: أعلم الناس بأنساب العرب و وقائعها و أیام الجاهلیه و الأشعار العربیه. قال: فقال النبی (صلی الله علیه و آله و سلم): ذاک علم لا یضر من جهله و لا ینفع من علمه، ثم قال النبی (صلی الله علیه و آله و سلم): إنما العلم ثلاثه: آیه محکمه و فریضه عادله و سنه قائمه و ما خلاهن فهو فضل؛ (13) امام موسی کاظم (علیه‌السلام) فرمودند: رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) وارد مسجد شد و دید جماعتی دور مردی را گرفته‌اند. فرمود: چه خبر است؟ گفتند علامه است. فرمود: علامه یعنی چه؟ گفتند: داناترین مردم است به دودمان عرب و حوادث آن‌ها و روزگار جاهلیت و اشعار و ادبیات عرب. رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: این‌ها علمی است که ندانستنش ضرری نمی‌رساند و دانستنش نفی ندارد. رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) افزود: علم [حقیقی] سه چیز است: آیه محکمه، فریضه عادله، سنت قائمه، غیر از این‌ها فضل است.»آیه‌ی محکمه به علم عقاید، فریضه عادله به علم اخلاق و سنت قائمه به فقه و احکام تفسیر شده است.

قرآن جاودانه است

در روایات آمده است: «[القرآن] یجری کما یجری الشمس و القمر؛ (14) قرآن ماندنی است، همچنان که خورشید و ماه ماندنی‌اند.» یا «إن القرآن حی لا یموت و الآیه حیه لا تموت فلو کانت الآیه إذا نزلت فی الأقوام و ماتوا ماتت الآیه لمات القرآن و لکن هی جاریه فی الباقین کما جرت فی الماضین؛ (15) قرآن زنده‌ای است که نمی‌میرد و آیه زنده‌ای است که نمی‌میرد. اگر آیه‌ای که در مورد قومی نازل می‌شد، زمانی که قوم از میان می‌رفتند، آیه هم می‌مرد، کل قرآن از بین می‌رفت و اما آیه در مورد آیندگان جاری است، هم چنان که درمورد گذشتگان جاری بود.‌»امام رضا (علیه‌السلام) فرمود: «إن رجلاً سأل أبا عبدالله (علیه‌السلام): ما بال القرآن لا یزداد علی النشر و الدرس الا غضاضه؟ فقال: لأن الله تبارک و تعالی لم یجعله لزمان دو زمان و لا لناس دون ناس فهو فی کل زمان جدید و عند کل قوم غض إلی یوم القیامه؛ (16) از امام کاظم (علیه‌السلام) نقل شده که مردی از امام صادق (علیه‌السلام) پرسید: چگونه است که قرآن با درس و بحث جز بر تازگی‌اش افزوده نمی‌‌شود؟ امام (علیه‌السلام) فرمود: چون خداوند تبارک و تعالی قرآن را برای زمان و مردمی خاص قرار نداده، بلکه در هر زمانی جدید است و نزد هر قومی تا روز قیامت تازه است.» در قرآن کریم آمده است:«و کلاً نقص علیک من أنباء الرسل ما نثبت به فؤادک و جاءک فی هذه الحق و موعظه و ذکری للمؤمنین)؛ (17) «ما همه اخبار پیامبران را برای تو نقل می‌کنیم تا قلبت را قوی و استوار گردانیم و از این راه، حق برای تو آشکار شود و برای مؤمنان پند و تذکر باشد.»نیز آمده است:«لقد کان فی قصصهم عبره لاولی الألباب ما کان حدیثاً یفتری و لکن تصدیق الذی بین یدیه و تفصیل کل شیء و هدی و رحمه لقوم یؤمنون»(18)؛ «همانا در حکایات آنان برای صاحبان عقل، عبرت است. [قرآن] داستان ساختگی نیست، و تصدیق کتب آسمانی گذشته است و بیان کامل هر چیز و هدایت و رحمت است برای مردمی که ایمان بیاورند.»آری، خطاب قرآن به ماست. بنابراین در آیات مربوط به اقوام مختلف، باید از وقایع ذکر شده، پیام‌ها را استخراج کنیم و به کار بندیم.

شرک پیدا و پنهان

بخش مهمی از آیات درباره کفار و منافقان و مشرکان است که به زعم ما ربطی به ما ندارد، چون مسلم و مؤمن هستیم، در حالی که شرک و کفر و نفاق انواع جلی و خفی (پیدا و پنهان) دارد و اغلب ما گرفتار نوع خفی آن هستیم. ما هم به نوعی مخاطب این آیات هستیم. اگر این مطلب را بفهمیم و عمل کنیم، خیلی از دردهای ما دوا می‌شود.

تحمیل نگرش‌ها بر قرآن

از دیگر مراتب مهجور گذاشتن قرآن اینست که نمی‌گذاریم قرآن خود حرف بزند. گاهی به قرآن مراجعه می‌کنیم، و با بضاعت اندکی که در فهم زبان عربی داریم، هر چه فهمیدیم به قرآن نسبت می‌دهیم. بسیاری از اوقات با اذهان مأنوس به آرای دیگران به قرآن رجوع می‌کنیم و مایلیم پیش‌فرض‌های ذهنی خود را که معمولاً از متفکران نامسلمان به عاریت گرفته‌ایم، بر قرآن تحمیل کنیم. در حالی که باید اذهان خود را از غیر قرآن خالی کنیم و با شرح صدر و بودن شرایط دیگر به خدمت قرآن درآییم تا با ما حرف بزند. خداوند فرمود:«لا یمسه الا المطهرون»(19)؛ «جز پاکان نمی‌توانند به آن دست بزنند [دست یابند]». که مراد فقط طهارت ظاهری نیست، بلکه طهارت باطنی و قلبی و ذهنی را نیز شامل می‌شود. از جمله موارد تحمیل نگرش‌ها بر قرآن، برداشت‌های حسی و مادی از آیات و در نتیجه انکار معجزات است. به این صورت که بعضی سعی می‌کنند تمام وقایع غیر عادی را که قرآن از آن‌ها حکایت می‌کند، به قضایای عادی و معمولی برگردانند تا با علوم تجربی تطبیق نماید. با مراجعه به تفسیر المنار موارد زیادی از توجیهات مادی را می‌توان مشاهده کرد.از دیگر موارد تحمیل نگرش بر قرآن، معنا کردن آیات طبق علوم روز است، چه علوم تجربی و چه دانش‌های انسانی.

فراهم نیاوردن شرایط فهم و درک آیات

از مراتب دیگر کنار گذاشتن قرآن این است که شرایط فهم قرآن را به دست نمی‌آوریم، از این رو از پیام قرآن به گونه‌ی بایسته بهره‌مند نمی‌شویم. فکر می‌کنیم یا حداقل چنین عمل می‌کنیم که گویا قرآن کتابی است در کنار کتاب‌های دیگر و ما می‌خواهیم از آن استفاده عملی کنیم. همان طور که از کتاب‌های دیگر یادداشت بر می‌داریم، برای کسب فضل و تحویل آن به دیگران، از این کتاب هم چنین استفاده می‌کنیم.در حالی که خداوند فرموده:«لا یمسه الا المطهرون»؛ یعنی باید طهارت و پاکی کردار داشت، نه فقط طهات ظاهری! فضل اندوزی طهارت ظاهری نمی‌خواهد، چه رسد به طهارت باطنی. در این جا به ذکر دو مورد از قرآن بسنده می‌کنیم: «و ننزل من القرآن ما هو شفاء و رحمه للمؤمنین و لا یزید الظالمین إلا خساراً»(20)؛ «از قرآن آن چه را که شفا و رحمت است برای مؤمنان نازل می‌کنیم، ولی بر ستمگران جز زیان نمی‌افزاید.» نیز می‌فرماید: «ذلک الکتاب لا ریب فیه هدی للمتقین» (21)‌؛ «این کتاب که شکی در آن نیست، مایه هدایت پرهیزکاران است.»در حدیث عنوان بصری از امام صادق (علیه‌السلام) نقل شده است: «لیس العلم بکثره التعلم إنما هو نور یقع فی قلب من یرید الله أن یهدیه فإذا أردت العلم فاطلب أولاً فی نفسک حقیقه العبودیه و اطلب العلم باستعماله و استفهم الله یفهمک؛ (22) علم به زیاد آموختن نیست، بلکه نوری است که در قلب هر کس که خدا هدایت او را بخواهد قرار می‌گیرد. پس آن گاه که طالب فراگیری علم بودی، در وجودت حقیقت بندگی را بخواه و علم را برای به کار بستنش بجوی و از خداوند طلب فهم کن، خداوند به تو می‌فهماند.»آری، قرآن نور است، فقط باید آمادگی دریافت این نور را پیدا کرد.

رجوع نکردن به امامان در بعد علمی و عملی

از دیگر مراتب مهجور کردن قرآن، عدم رجوع به ائمه (علیهم‌السلام) برای رسیدن به مراد قرآن است، و این شامل دو بعد است: علمی و عملی.بعد علمی، نتیجه آفت قبلی یعنی اعتماد به فهم خود است. برای فهم آیات یا اساساً رجوعی به روایات نداریم و یا آن که اهمیت و بهای لازم را به آن نمی‌دهیم. طرفه این که در بحث تفسیری آخر کار اشاره کوتاهی به یک روایت می‌شود. اما اگر از ابتدا نگاهی به روایات داشته باشیم، ممکن است مسیر فکر ما اساساً تغییر کند. خداوند می‌فرماید: «فبشر عباد* الذین یستمعون القول فیتبعون أحسنه»(23)؛ «بشارت ده بندگانم را که به سخن [حق] گوش می‌کنند و از بهترین آن پیروی می‌نمایند.» امروزه معمولاً این آیه را به معنای شنیدن و تحمل هر سخنی، گرچه اقوال باطل می‌گیرند. حال آن که اطلاق می‌کند و جهنم و آتش و بدی‌ها و کوری و ظلمت را به دشمنان آنان.نیز مرگ و هلاک را به گمراهی از ولایت، غذای جسمی را به غذای روحی و آب و نور را به علم تأویل می‌نماید. این گونه روایات دریایی از علم را در مقابل انسان قرار می‌دهد؛ علمی که انسان را به سعادت راهنمایی می‌کند و پاسخ هر سؤالی را در خود دارد. قاعده و اصلی را به دست انسان می‌دهد که هر فرعی به آن قابل بازگشت است و دوای هر دردی در آن است.برای تبرک و تیمن به یک حدیث اشاره می‌کنیم: «کنا عند أبی عبدالله (علیه‌السلام) فقال رجل فی المجلس أسأل الله الجنه فقال أبو عبدالله (علیه‌السلام): أنتم فی الجنه فاسألوا الله أن لا یخرجکم منها، فقلنا: جعلنا فداک، نحن فی الدنیا، فقال: ألستم تقرون بإمامتنا؟ قالوا: نعم، فقال: هذا معنی الجنه الذی من أقر به کان فی الجنه فاسألوا الله أن لا یسلبکم(32)؛ راوی می‌گوید: نزد امام صادق (علیه‌السلام) بودیم، کسی در مجلس گفت: از خداوند بهشت می‌طلبم. امام صادق (علیه‌السلام) فرمود: شما در بهشتید. پس از خدا بخواهید شما را از آن جا بیرون نکند. عرض کردیم: فدایتان گردیم، ما در دنیا هستیم [چطور می‌شود در بهشت باشیم] حضرت فرمود: آیا به امامت ما اقرار ندارید؟ گفتند: آری. پس امام (علیه‌السلام) فرمود: این معنای بهشتی است که هر کس به آن اقرار کرد، در بهشت است، پس از خداوند بخواهید شما را از آن محروم نکند.»بسیاری از اوقات به یک معنای ظاهری از قرآن اکتفا می‌کنیم و از احتمالات دیگر صرف نظر می‌نماییم و به معنای باطنی و تأویلاتی که از ائمه (علیهم‌السلام) رسیده است، توجهی نداریم. رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: «ان القرآن ذلول ذو وجوه فاحملوه علی أحسن الوجوه (33)؛ قرآن انعطاف دارد و احتمالات مختلف برمی‌دارد، پس آن را بر نیکوترین وجوه حمل کنید.»امام صادق (علیه‌السلام) درباره‌ی آیه «الذین یصلون ما أمر الله به أن یوصل...» فرمود: «هذه نزلت فی رحم آل محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) و قد یکون فی قرابتک فلا تکونن ممن یقول للشیء إنه فی شیء واحد (34)‌؛ این آیه در مورد صله رحم با آل محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) نازل شده و گاه مراد خویشاوندان است. پس از کسانی که می‌گویند [آیه] فقط در مورد یک چیز است و بس، مباش». یعنی می‌شود آیه ناظر به چند موضوع باشد.بعد عملی؛ یعنی کنار گذاشتن عترت از لحاظ عملی و جدا کردن ثقلین از هم. حضرت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود:«إنی تارک فیکم الثقلین کتاب الله و عترتی؛ (35) در میان شما دو امر وزین باقی می‌گذارم: کتاب خدا و عترتم را.»این دو ثقل که میان ما به امانت گذاشته شده برای این است که از آن‌ها پیروی کنیم. تبعیت از عترت، تأسی کردن به آن‌ها در عمل است. کنار گذاشتن عترت فقط به غصب یا انکار حق آن‌ها نیست، بلکه تأسی نجستن به آنان نیز کنار گذاشتن آنان، در نتیجه کنار گذاشتن قرآن است.در ذیل آیه اصلی مورد بحث که در ابتدای مقاله ذکر شد، حدیثی طولانی از حضرت علی (علیه‌السلام) نقل شده است که ضمن آن می‌فرماید: «فأنا الذکر الذی ضل عنه و السبیل الذی عنه مال و الایمان الذی به کفر و القرآن الذی إیاه هجر و الدین الذی به کذب؛ (36) من همان ذکرم که از آن گمراه شدند و راهی هستم که از آن منحرف شدند و ایمانی هستم که به آن کفر ورزیده شد. من قرآنی هستم که متروک ماند و دینی هستم که مورد تکذیب واقع شد.»هم چنین از امام باقر (علیه‌السلام) نقل شده: رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود:«أنا أول وافد علی العزیز الجبار یوم القیامه و کتابه و أهل بیتی ثم أمتی ثم أسألهم ما فعلتم بکتاب الله و بأهل بیتی؛ (37) من اولین کسی هستم که روز قیامت بر خدای عزیز و جبار با کتابش و اهل بیتم وارد می‌شوم. سپس امتم [وارد شوند]. پس از ایشان می‌‌پرسم با کتاب خدا و اهل بیت من چه کردید.»آری راه سعادت و خوشبختی، تأسی (الگو‌گیری) به نبی اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) و اهل بیتش (علیهم‌السلام) در عمل است.به امید آن روز که همه روی به قرآن آوریم و گمشده خود را در آن جوییم و چون سرگشتگان برای دوای دردهای خود به همه جا سر نکشیم جز به قرآن. «و لم یکفهم إنا أنزلنا علیک الکتاب یتلی علیهم» (38)؛ «آیا این کتاب بر تو نازل کرده‌ایم تا بر ایشان بخوانی برای آن‌ها کافی نیست؟!»پی‌نوشت‌ها:فرقان (25): 30.وسائل الشیعه، ج 6، ص 198.همان، ص 168.نحل (16): 96.سبأ (34): 39.بقره (2): 261.یونس (10): 62.همان، 63.نساء (4): 136.حجرات (49): 14.انفال (8): 65.مائده (5)‌: 56.مرحوم کلینی، اصول کافی، ج 1، ص 32، باب صفه العلم.تفسیر عیاشی، ج 1، ص 15.مقدمه تفسیر البرهان، ص 5.علامه مجلسی، بحارالانوار، ج 89، ص 15.هود (11): 120.یوسف (12):111.واقعه (56): 79.اسراء (17): 82.بقره (2): 2.منیه المرید، ص 148.زمر (39): 17 و 18.نور الثقلین، ج 4، ص 482، ح 33.همان، ح 34 و تفسیر البرهان، ج 4، ص 72، ح 5.نحل (16): 43.نور الثقلین، ج 3، ص 55، ح 87 الی 103.نمل (27): 40.کافی، ج 1، کتاب الحجه باب انه لم یجمع القرآن ... ، ح 5.همان، ص 60، باب الرد الی الکتاب و السنه.مقدمه تفسیر البرهان، ص 16.محاسن برقی، ج 1، ص 161، ح 105.عوالی اللئالی، ج 4، ص 104 و مقدمه تفسیر البرهان، ص 4.کافی، ج 2، ص 156، باب صله الرحم.مستدرک، ج 3، ص 355.تفسیر البرهان، ج 3، ص 166، ح 1.نور الثقلین، ج 4، ص 13، ح 48 و کافی، کتاب فضل القرآن، ح 4.عنکبوت (29): 51. 
پنج شنبه 19/1/1389 - 8:40
دعا و زیارت
کیفر فراموشی قرآن

با اقتباس از درد فراموشی ، ترجمه منیژه شیخ جوادی

ابوالقاسم علی بن حسین موسوی (355 – 436 ق) ملقّب به «مرتضی»، « شریف» و «علم الهدی» از چهره‌های علمی و ادبی تشّیع است که در بغداد پس از درگذشت شیخ مفید در سال 413 ق ، تا گاهِ وفاتش، ریاست سادات علوی و پیشوایی شیعیان را بر عهده داشت. وی کتابهای بسیاری دارد؛ از جملة آن کتابها یکی غرر الفوائد و درر القلائد است که آن را بیشتر به نام امالی می شناسند . شریف مرتضی احادیثی را که دانشمندان در تأویل آنها با یکدیگر همسخن نیستند ، برگزیده و با همان روشی که به تأویل آیات پرداخته، در تفسیر و تأویل آنها کوشیده و عقیدة همفکران عدلی مذهب خویش را روشن ساخته است . بخشی از مجلس نخستین امالی به تأویل یک حدیث, اختصاص دارد که ترجمه آن را برای خوانندگان گرامی می‌آوریم: از پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم روایت کرده‌اند که فرمود: «مَن تَعَلَّمَ القُرآنَ ثُمَّ نَسِیَه لَقِیَ اللهُ – تَعَالَی – وَ هُوَ اَجذَم؛ یعنی: هر کس قرآن را فرا گیرد و سپس آن را فراموش کند، بریده دست خداوند بلند مرتبه را دیدار خواهد کرد».(1)ابوعبیده مسلم بن سلاّم ، در کتاب غریب الحدیث خود در مقام تفسیر این عبارت گفته : «اجذم» به معنای بریده دست است. وی سخن متلمّس را گواه عقیدة خویش گرفته است: و ما کنت إلاّ مثل قاطع کفّه بکفٍ له اخری فاصبح اجذمایعنی : «من تنها و تنها بسان کسی بودم که دست خویش را با دست دیگرش بریده و در نتیجه اجذم (بریده دست)شده است«.عبدالله بن مسلم بن قتیبه ، ابو عبید را در تفسیرش از این حدیث خطاکار دانسته و گفته: اجذم هر چند به معنای بریده دست است، ولی این معنا با اینجا نمی سازد؛ زیرا یقیناً کیفرهای خداوند متناسب با گناهان و به اندازة آنهاست و دست، در فراموشی قرآن، دخالتی ندارد. بنابراین چگونه آن را در این کار، کیفر دهند! وی سخن خداوند بلند مرتبه را که می فرماید: «اَلَّذِینَ یَأکُلُونَ الرِّبَا لاَ یَقُومُونَ إِلاَّ کَمَا یَقُوم الَّذِی یَتَخَبَّطُهُ الشَّیطَان مِنَ المَسَّ بقره/275 »، گواه گرفته و گمان برده تأویل آیه این است که ربا را چون بخورند، در شکمشان سنگینی شود و در اندرون آنان افزون گردد و در نتیجه برخاستن آنان به سان کسانی باشد که به افسون شیطان، دیوانه شده و به هنگام برخاستن ، افتان و خیزان‌اند و تعادل ندارند . او همچنین روایتی از پیامبر صلی الله علیه و آله را گواه آورده که فرمود: «رَأیْتُ لَیْلَةً أُسْرِیَ بِی قَوماً تُقْرَضُ شِفَاهُهُمْ ، وَ کُلَّمَا قُرِضَتْ وَفَت . [فَقُلْتُ : یَا جَبْرَئیِل مَنْ هَولاء؟] فَقَالَ لی جَبْرَئیِلُ : هَؤُلاءِ خُطَبَاءُ اُمَّتِک ، تُقْرَضُ شِفَاهُهُم لأنَّهُم یَقُولُونَ مَا لاَ یَفْعَلُونَ ؛یعنی:در شبی که مرا سیر می‌دادند( شب اسراء ) گروهی دیدم که لبانشان را می‌بریدند و هر چه می‌بریدند باز به جایش لب می‌رویید . [پس گفتم : ای جبرئیل، اینان کیستند؟]جبرئیل به من گفت که اینان خطیبان امّت تواند . چون سخنانی می‌گویند که خود بدان عمل نمی‌کنند ، لبانشان را می‌برند». ابن قتیبه [سرانجام ]گوید: واژة «اجذم»در روایت تنها و تنها به معنای « مجذوم» (جذامی)است و چون جذام (خوره)اندامهای انسان را بریده و جدا می‌سازد ، رواست که جذامی را «اجذم» بنامند و »جذم« به همان معنای بریدن است . شریف مرتضی- که خداوند از او خشنود باد- گوید:هر دو تن بر خطا رفته و از راه درست، بسیار دور افتاده اند؛ هر چند که لغزش ابن قتیبه بیشتر و زشت تر است؛ زیرا وی برای اشتباه خود، دلیل آورده و دلیل آوردنش، او را به لغزشهای بسیار گرفتار ساخته است . ما اینک معنای حدیث را روشن می سازیم : اما معنای حدیث ، برای کسی که با شیوه‌های سخن گفتن تازیان [عربها]،کمترین آشنایی داشته باشد ، آشکار است که تنها هدف پیامبر که فرموده «چنین کسی بریده دست محشور می گردد »، این است که خواسته در وصف آن کس، مبالغه کند و بگوید : کمال وی از کَفَش می‌رود و زیور و جمالی را که بر اثر قرآن به دست آورده، از دست می‌دهد و فراموش کننده قرآن را به «اجذم» (بریده دست)مانند ساختن ، تشبیهی نیکو و شگفت آور است؛ زیرا دست از اندامهای ارجمندی است که بسیاری از کارها انجام نمی‌پذیرد و به بسیاری از سودها دست نمی‌یابند، مگر به وسیلة آن . بنابراین کسی که از دست بی بهره گردد ، کمالی را که پیش از این داشته از دست می‌دهد و سودها و برخورداریهایی که دست خود را ابزار رسیدن به آنها قرار می‌داد ، از کَفَش می‌رود . حالت کسی که قرآن را پس از به خاطر سپردن ، فراموش کرده و از دست داده این چنین است؛ زیرا او از تن پوش زیبایی که بر تن داشته و پاداشی که سزاوار آن بوده ، بی بهره می‌گردد . (2)

پی نوشتها :

1. مسند احمد بن حنبل ،ج 5 ، ص284و 285 و سنن ابو داود،ج1، ص 339 . 2. به نقل از: بینات ،سال چهارم، شماره 13
پنج شنبه 19/1/1389 - 8:39
دعا و زیارت

علل مهجوریت قرآن

قرآن، کلام حق، اعجاز حضرت محمد مصطفی صلی الله علیه و آله و سرمایه معنوی مسلمانان است و همان گونه که امام خمینی؛ فرمود: «اگر قرآن نبود، باب معرفة اللّه بسته بود الی الابد.» آری! قرآن، بهترین وسیله شناخت خداوند است. قرآن، سخن آرامش بخش الهی در گستره هستی است. قرآن، منبع تمام دانش های بشری است. کتابی است که انسان را از خاک به افلاک می رساند و روح آدمی را به عالم قدس و ملکوت می برد؛ ولی ما از این ودیعه الهی، به شایستگی استفاده نمی کنیم.شیخ عبدالکریم حائری یزدی؛، موسسه حوزه علمیه قم، می فرمود:رسول خدا صلی الله علیه و آله برای ما دو چیز را به ودیعه گذاشت: قرآن و اهل بیت:؛ اما اهل تسنن، قرآن را گرفتند و اهل بیت: را رها کردند ما نیز اهل بیت: را گرفتیم و قرآن را رها کردیم.آری، قرآن در میان ما مهجور گشته است، چنان که در قرآن کریم نیز از زبان رسول اکرم صلی الله علیه و آله می خوانیم:یا رَبِّ إِنَّ قَوْمِی اتَّخَذُوا هذَا الْقُرْآنَ مَهْجُورًا.پروردگارا! قوم من قرآن را کنار گذاشتند و از آن دوری جستند.روزها، ماه ها و سال ها می گذرد و عده ای حتی آیه ای از قرآن را قرائت نمی کنند و کاربرد قرآن برای آنها منحصر است در: زینت بخشی سفره عقد، بدرقه مسافر، ورود به خانه جدید، بوسیدن و استخاره کردن، سوگند خوردن و به سر گرفتن قرآن در شب های احیاء. از سوی دیگر، بعضی افراد مقید به قرائت قرآن هستند و از این نظر، با قرآن در ارتباطند، ولی هیچ گاه در صدد درک مفاهیم آیات قرآن برنمی آیند. اینان که هدف اصلی شان کسب ثواب است، پیوسته الفاظ قرآن را به زبان می آورند، بدون آنکه معنای آنچه را می خوانند بفهمند. عده ای نیز قر ان را می خوانند و در فهم معانی آن می کوشند، ولی در عمل به آیات قرآن، سست و بی توفیقند و در این میان، تنها اندکی از انسان ها هستند که مفاهیم و معانی قرآن را درک و همواره آن را تلاوت می کنند و با عمل به آیه های آن، سرنوشت سعادت باری را برای دنیا و آخرت خود رقم می زنند.

پیام متن:

1. قرآن کریم با همه عظمتی که دارد، میان پیروانش مهجور است.2. هدف اصلی نزول قرآن، سعادت انسان هاست که این امر، تنها در سایه عمل به آیات آن به دست می آید.

عوامل مهجوریت قرآن

1. پیروی از هوای نفس

در برخی از آیات قرآن کریم، پیروی از هوای نفس، در تعارض با هدایت در راه خدا معرفی می شود، از جمله این آیه که خداوند خود می فرماید:وَلا تَتَّبِعِ الهَوی فَیُضِلَّکَ عَنْ سَبیلِ اللّه ِ.و از هوای نفس پیروی نکن که تو را از راه خدا گمراه می کند.قرآن، کتابی است که خداوند متعال آن را برای هدایت انسان به راه مستقیم نازل فرموده است. بدیهی است که بهره بردن از این هدایت الهی، در گرو تلاش خود فرد برای ایجاد شرایطی لازم است. یکی از این شرایط، پیروی نکردن از هواهای نفسانی است. بنابراین، کسی که پیروی از خواسته های نفسانی را مقصود خود قرار می دهد، ارتباط مؤثری با قرآن پیدا نخواهد کرد.

پیام متن:

آن گاه که نفس پیروی می شود، قرآن مهجور می ماند.

2. جاذبه های مادی و دنیوی

جاذبه های مادی، همواره سرگرم کننده و مانعی بر سر راه سعادت و تعالی است. بدین ترتیب، شیرینی ذکر و یاد خدا از نظر پنهان می ماند و آدمی از امور معنوی روی گردان می شود و جاذبه های مادی، عاملی جدی برای مهجوریت قرآن به شمار می آیند. خداوند متعال در کلام وحی خویش، بارها با هشدار به انسان، می فرماید: نَلا تَغُرَّنَّکم الحیوةُ الدُّنیا؛ پس زندگی دنیا شما را فریب ندهد».البته بسیاری مجذوب جلوه های دلفریب، ولی ناپایدار دنیا و ظواهر مادی آن می شوند و کتاب و سخن خدا را از یادها می برند. همان گونه که در قرآن کریم نیز بدان اشاره می شود که: نَبَذَ فَریقٌ مِنَ الَّذینَ أُوتُوا الْکِتابَ کِتابَ اللّهِ وَراءَ ظُهُورِهِمْ... .گروهی از کسانی که به آنها کتاب (آسمانی) داده شد، کتاب خدا را پشتشان افکندند.

پیام متن:

کسی که مسحور جاذبه های مادی است، نمی تواند با قرآن ارتباط درستی برقرار سازد.

3. شیطان

خداوند متعال در قرآن کریم می فرماید:فَإِذا قَرَأْتَ الْقُرْآنَ فَاسْتَعِذْ بِاللّهِ مِنَ الشَّیْطانِ الرَّجیمِ.هنگامی که قرآن می خوانی پس، از شیطان رانده شده به خداوند پناه ببر.از این آیه درمی یابیم که شیطان، همواره درصدد است انسان را از تلاوت آیه های قرآن باز دارد. خداوند نیز به بندگانش هشدار می دهد که در این هنگام، به خدا پناه ببرید. البته منظور این آیه، این نیست که تنها به گفتن استعاذه بسنده کنیم، بلکه باید این ذکر را تبدیل به فکر و فکر را تبدیل به یک حالت درونی کنیم و به هنگام خواندن هر آیه، به خدا پناه ببریم، از اینکه وسوسه هیا شیطان، حجابی میان ما و کلام حیاتبخش او شود.

پیام متن:

تا زمانی که شیطان از کنار انسان نگریخته است، قرآن همچنان مهجور است.

4. ناشناخته ماندن جایگاه قرآن در زندگی

از عواملی که مردم را به قرآن بی رغبت می سازد، این است که ارزش و جایگاه قرآن نزد آنان ناشناخته است و از آثار شگرف آن بی خبرند. آنها قرآن را تنها در حد کتابی آسمانی و مقدس می شناسند و در نتیجه، از محتوای متعالی آن ناآگاه و بی بهره اند.از این رو، مبلغان موظفند در زمینه معرفی جایگاه قرآن و بازگویی اهمیت و آثار آن در زندگی، بیشتر بکوشند. در این میان، رسانه های جمعی به ویژه صدا و سیما نقش و رسالت بسیار موثری در این باره برعهده دارند. از دیگر نهادهای آگاه سازی افراد جامعه، مدارس و والدین هستند که با راهنمایی دقیق فرزندان خود، می توانند آنها را با قرآن آشنا و مأنوس سازند.

پیام متن:

شناخت جایگاه قرآن گاهی مهم در راه بهره برداری از مضامین آسمانی آن است.

5. نقش قرآن در نظام آموزشی

بی تردید آموزش و پرورش، نقش اساسی در ایجاد شناخت ها، باورها و گرایش ها در افراد دارد. چه بسا اشخاصی با تعلیم علوم در محیط آموزشی، نگرشی بر خلاف محیط خانوادگی خود می یابند که این امر، گویای تأثیر فراوان مواد درسی و معلمان بر دانش آموزان است. اگر در نظام آموزشی ما، از دبستان گرفته تا حوزه و دانشگاه، به آموزش قرآن پیش از بعضی دروس مانند ریاضی، زبان انگلیسی و فقه و اصول بها داه می شد، مهجوریت نمی ماند و در اجتماع، حضور و نفوذ چشم گیری می یافت.

پیام متن:

نظام آموزشی کشور با بها دادن لازم به قرآن، به منظور حاکمیت احکام قرآنی در میان جامعه، گامی موثر برمی دارد.

6. کمبود ترجمه و تفسیرهای روان و همه فهم

بیشتر ترجمه های قرآن به گونه ای است که مخاطب به فهم روشنی از معانی آیات نمی رسد و تنها دسته ای از کلمات در ذهن او نقش می بندد، در حالی که ارتباطی میان آنها نمی تواند برقرار کند. در زمینه تفسیر قرآن نیز بیشتر کتاب های تفسیر قرآن، در سطح بالایی از فهم قرآنی نگاشته شده و تنها اهل علم و خبر می توانند از آن بهره گیرند و عموم افراد از استفاده آنها بی نصیبند. بنابراین، فراگیر ساختن قرآن، اهتمام به ترجمه روشن و سلیس کلام وحی و نیز ارائه تفسیرهایی که در عین استواری و استحکام آن، عموم مرم از فهم و درک آن ناتوان باشند، لازم زندگی همه بشر است.

پیام متن:

ترجمه درست و روان قرآن و تفسیر همه فهم آن، در معرفی جایگاه حقیقی قرآن، نقش تأثیرگذار و ارزنده ای دارد.

7. کم توجهی به مسابقات و برگزیدگان قرآنی

مقام معظم رهبری؛ در رهنمودی فرمود:«اگر بخواهیم قرآن در خانه ها، بین بچه ها، بین بزرگ ها، بین زن و مردها رواج پیدا کند، بایستی قهرمانان قرآنی را احترام کنید».بدین منظور، مسئولان مملکتی وظیفه دارند در زمینه گسترش و بالا بردن سطح کیفی مسابقات قرآنی، خالصانه بکوشند و ترویج مسائل کمال آفرین قرآن همت گمارند. برای مثال، از برترین های قرآنی به شایستگی قدردانی کنند. در این میان، صدا و سیما در زمینه اعلام برگزاری این گونه مسابقات و معرفی قهرمانان و چهره های قرآنی و میان و اهل تلاش و موفقیت آنان، نقشی بسزا دارد.

پیام متن:

بزرگداشت قهرمانان قرآنی، احترام به قرآن و افزایش رغبت مردم به قرآن را سبب می شود.
پنج شنبه 19/1/1389 - 8:39
اخبار

 

یک مرد چینی که به تازگی یک اتوموبیل خریده بود در حال حرکت در یک جاده کوهستانی بود که یک تخته سنگ دو تنی روی خودرویش سقوط کرد و باعث مرگ او شد.

این اتفاق در شرق استان ژیجیانگ چین اتفاق

khabaronline

چهارشنبه 18/1/1389 - 19:42
خواستگاری و نامزدی
مردی با اسب و سگش در جاده ای راه می رفتند. هنگام عبور از کنار درخت عظیمی، صاعقه ای فرود آمد و آنها را کشت. اما مرد نفهمید که دیگر این دنیا را ترک کرده است و همچنان با دو جانورش پیش رفت. گاهی مدت ها طول می کشد تا مرده ها به شرایط جدید خودشان پی ببرند.

مردی با اسب و سگش در جاده ای راه می رفتند. هنگام عبور از کنار درخت عظیمی، صاعقه ای فرود آمد و آنها را کشت. اما مرد نفهمید که دیگر این دنیا را ترک کرده است و همچنان با دو جانورش پیش رفت. گاهی مدت ها طول می کشد تا مرده ها به شرایط جدید خودشان پی ببرند.

پیاده روی درازی بود، تپه بلندی بود، آفتاب تندی بود، عرق می ریختند و به شدت تشنه بودند. در یک پیچ جاده دروازه تمام مرمری عظیمی دیدند که به میدانی با سنگفرش طلا باز می شد و در وسط آن چشمه ای بود که آب زلالی از آن جاری بود. رهگذر رو به مرد دروازه بان کرد: «روز به خیر، اینجا کجاست که اینقدر قشنگ است؟»

دروازه بان: «روز به خیر، اینجا بهشت است.» داستان,مطالب آموزنده,داستان کوتاه

- «چه خوب که به بهشت رسیدیم، خیلی تشنه ایم.»

دروازه بان به چشمه اشاره کرد و گفت: «می توانید وارد شوید و هر چه قدر دلتان می خواهد بنوشید.»

- اسب و سگم هم تشنه اند.

نگهبان: واقعأ متأسفم. ورود حیوانات به بهشت ممنوع است.

مرد خیلی ناامید شد؛ چون خیلی تشنه بود، اما حاضر نبود تنهایی آب بنوشد. از نگهبان تشکر کرد و به راهش ادامه داد. پس از اینکه مدت درازی از تپه بالا رفتند، به مزرعه ای رسیدند. راه ورود به این مزرعه، دروازه ای قدیمی بود که به یک جاده خاکی با درختانی در دو طرفش باز می شد. مردی در زیر سایه درخت ها دراز کشیده بود و صورتش را با کلاهی پوشانده بود، احتمالأ خوابیده بود. داستان,مطالب آموزنده,داستان کوتاه

مسافر گفت: روز به خیر

مرد با سرش جواب داد.

- ما خیلی تشنه ایم، من، اسبم و سگم. داستان,مطالب آموزنده,داستان کوتاه

مرد به جایی اشاره کرد و گفت: میان آن سنگ ها چشمه ای است. هرقدر که می خواهید بنوشید.

مرد، اسب و سگ، به کنار چشمه رفتند و تشنگی شان را فرو نشاندند.

مسافر از مرد تشکر کرد. مرد گفت: هر وقت که دوست داشتید، می توانید برگردید.

مسافر پرسید: فقط می خواهم بدانم نام اینجا چیست؟

- بهشت داستان,مطالب آموزنده,داستان کوتاه

- بهشت؟ اما نگهبان دروازه مرمری هم گفت آنجا بهشت است!

- آنجا بهشت نیست، دوزخ است.

مسافر حیران ماند: باید جلوی دیگران را بگیرید تا از نام شما استفاده نکنند! این اطلاعات غلط باعث سردرگمی زیادی می شود! داستان,مطالب آموزنده,داستان کوتاه

- کاملأ برعکس؛ در حقیقت لطف بزرگی به ما می کنند. چون تمام آنهایی که حاضرند بهترین دوستانشان را ترک کنند، همانجا می مانند...

www.patoghsara.com

چهارشنبه 18/1/1389 - 19:41
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته