• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 78
تعداد نظرات : 14
زمان آخرین مطلب : 5024روز قبل
ادبی هنری
مناجات نامه خواجه عبدالله انصاری

من بنــده عــاصیم رضای تو کجاست
تــاریک دلم نــور و ضیـای تو کجاست

ما را تو بهشت اگر به طاعت بخشی
آن بیع بود لطف و عطـای تو کجاستکریمی که بخشنده عطایی و ای حکیمی که پوشنده خطایی و ای صمدی که از ادراک خلق جدایی و ای احدی که در ذات و صفات بی همتایی و ای خالقی که راهنمایی و ای قادری که خدایی را سزایی. جان ما را صفای خود ده و دل ما را هوای خود ده و چشم ما را ضیای خود ده و ما را آن ده که ما را آن به و مگذار به که و مه.
الهی! عبدالله عمر بکاست، اما عذر نخواست.
الهی! عذر ما بپذیر و بر عیب های ما مگیربه نام آن خدایی که نام او راحت روح است و پیغام او مفتاح فتوح است و سلام او در وقت صباح مؤمنان را صبوح است و ذکر او مرهم دل مجروح است و مهر او بلا نشینان را کشتی نوح است. ای جوانمرد درین راه مرد باش و در مردی فرد باش و با دل پردرد باش.
الهی! خواندی تأخیر کردم. فرمودی تقصیر کردم.

الهی! عمر خود بر باد کردم و بر تن خود بیداد کردم.

الهی! اگر کار به گفتار است بر سر همه تاجم و اگر به کردار است به پشه و مور محتاجم.

الهی! بیزارم از طاعتی که مرا به عجب آرد. مبارک معصیتی که مرا به عذر آرد.

الهی! اگر بر دار کنی رواست، مهجور مکن و اگر به دوزخ فرستی رضاست، از خود دور مکن.

الهی! گناه در جنب کرم تو زبون است، زیرا که کرم تو قدیم و گناه اکنون است.
چهارشنبه 31/4/1388 - 21:50
ادبی هنری

مراقب باش ...

مراقب افكارت باش، چون افكارت، گفتارت را میسازد

مراقب گفتارت باش، چون گفتارت، اعمالت را میسازد

مراقب اعمالت باش، چون اعمالت، عادت هایت را میسازد

مراقب عادت هایت باش، چون عادت هایت، شخصیتت را میسازد

مراقب شخصیتت باش، چون شخصیتت، سرنوشتت را میسازد

 
چهارشنبه 31/4/1388 - 21:45
ادبی هنری
یك روزی از روزها دانشمندى آزمایش جالبى انجام داد. او یك آكواریوم ساخت و با قرار دادن یک دیوار شیشه‌اى در وسط آكواریوم آن ‌را به دو بخش تقسیم ‌کرد.
در یک بخش، ماهى بزرگى قرار داد و در بخش دیگر ماهى کوچکى که غذاى مورد علاقه ماهى بزرگتر بود.
ماهى کوچک، تنها غذاى ماهى بزرگ بود و دانشمند به او غذاى دیگرى نمى‌داد.
او براى شکار ماهى کوچک، بارها و بارها به سویش حمله برد ولى هر بار با دیوار نامرئی كه وجود داشت برخورد مى‌کرد، همان دیوار شیشه‌اى که او را از غذاى مورد علاقه‌اش جدا مى‌کرد.
پس از مدتى، ماهى بزرگ ازحمله و یورش به ماهى کوچک دست برداشت. او باور کرده بود که رفتن به آن سوى آکواریوم و شکار ماهى کوچک، امرى محال و غیر ممکن است.
در پایان، دانشمند شیشه ی وسط آکواریوم را برداشت و راه ماهی بزرگ را باز گذاشت. ولى دیگر هیچگاه ماهى بزرگ به ماهى کوچک حمله نکرد و به آن‌سوى آکواریوم نیز نرفت.
میدانید چـــــرا ؟
دیوار شیشه‌اى دیگر وجود نداشت، اما ماهى بزرگ در ذهنش دیوارى ساخته بود که از دیوار واقعى سخت‌تر و بلند‌تر مى‌نمود و آن دیوار، دیوار بلند باور خود بود ! باوری از جنس محدودیت ! باوری به وجود دیواری بلند و غیر قابل عبور ! باوری از ناتوانی خویش .

اگر ما در میان اعتقادات و باورهاى خویش جستجو کنیم، بى‌تردید دیوارهاى شیشه‌اى بلند و سختى را پیدا خواهیم کرد که نتیجه مشاهدات وتجربیات ماست و خیلى از آن‌ها وجود خارجى نداشته بلکه زائیده باور ما بوده و فقط در ذهن ما جاى دارند. 
چهارشنبه 31/4/1388 - 21:38
خواستگاری و نامزدی
جنگ جهانی اول مثل بیماری وحشتناکی، تمام دنیا رو گرفته بود .
یکی از سربازان به محض این که دید دوست تمام دوران زندگی اش در باتلاق افتاده و در حال دست و پنجه نرم کردن با مرگ است، از مافوقش اجازه خواست تا برای نجات دوستش برود و او را از باتلاق خارج کند .
مافوق به سرباز گفت :
اگر بخواهی می توانی بروی، اما هیچ فکر کردی این کار ارزشش را دارد یا نه ؟
دوستت احتمالا دیگه مرده و ممکن است تو حتی زندگی خودت را هم به خطر بیندازی !
حرف های مافوق، اثری نداشت، سرباز اینطور تشخیص داد كه باید به نجات دوستش برود .
اون سرباز به شکل معجزه آسایی توانست به دوستش برسد، او را روی شانه هایش کشید و به پادگان رساند .
افسر مافوق به سراغ آن ها رفت، سربازی را که در باتلاق افتاده بود معاینه کرد و با مهربانی و دلسوزی به دوستش نگاه کرد و گفت :
من به تو گفتم ممکنه که ارزشش را نداشته باشه، خوب ببین این دوستت مرده !
خود تو هم زخم های عمیق و مرگباری برداشتی !
سرباز در جواب گفت : قربان البته كه ارزشش را داشت .
افسر گفت : منظورت چیه که ارزشش را داشت !؟ می شه بگی ؟
سرباز جواب داد : بله قربان، ارزشش را داشت، چون زمانی که به او رسیدم، هنوز زنده بود، نفس می كشید، اون حتی با من حرف زد !
من از شنیدن چیزی که او بهم گفت الان احساس رضایت قلبی می کنم .
اون گفت : جیم ... من می دونستم که تو هر طور شده به کمک من می آیی !!!
ازت متشكرم دوست همیشگی من !!!

دوست خوبم ! فرصت سلام تنگ است ! كه ناگزیر و خیلی زودتر از آنچه در خیالت است باید خداحافظی را نجوا كنی. فرصت برای با هم بودن، ممکن است بقدر پلك بر هم زدنی دیر شده باشد. اما همین لحظه را اگر غنیمت نشماری، افسوس و دریغ ابدی را باید به دوش بکشی! تنها راه رسیدن به دهکده شادیها، گذر از پل دوستی هاست. اگر پای ورقه دوستی ها، مهر صداقت نخورده باشد، مشروط و رفوزه شدن در امتحانات زندگی حتمی است. صداقت، ضامن بقای دوستی های پاک و معصومانه است. برای ماندن در یاد و خاطر و دل دیگران، باید یكدلی و دوست داشتن رو با عشق پیوند زد كه راز جاودانگی عشـــــق در همین است و بس !
 
 
جمعه 22/9/1387 - 17:28
بیوگرافی و تصاویر بازیگران


ای‌ كه‌ می‌پرسی‌ نشان‌ عشق‌ چیست‌، عشق‌ چیزی‌ جز ظهور مهر نیست‌

عشق‌ یعنی‌ مهر بی‌اما، اگر عشق‌ یعنی‌ رفتن‌ با پای‌ سر

عشق‌ یعنی‌ دل‌ تپیدن‌ بهر دوست،‌ عشق‌ یعنی‌ جان‌ من‌ قربان‌ اوست‌

عشق‌ یعنی‌ مستی‌ از چشمان‌ او بی‌لب‌ و بی‌جرعه، بی‌می، بی‌سبو

عشق‌ یعنی‌ عاشق‌ بی‌زحمتی‌، عشق‌ یعنی‌ بوسه‌ بی‌شهوتی‌

عشق‌ یار مهربان‌ زندگی‌، بادبان‌ و نردبان‌ زندگی‌

عشق‌ یعنی‌ دشت‌ گلكاری‌ شده‌، در كویری‌ چشمه‌ای‌ جاری‌ شده‌

یك‌ شقایق‌ در میان‌ دشت‌ خار، باور امكان‌ با یك‌ گل‌ بهار

در خزانی‌ برگریز و زرد و سخت‌ عشق، تاب‌ آخرین‌ برگ‌ درخت‌

عشق‌ یعنی‌ روح‌ را آراستن‌، بی‌شمار افتادن‌ و برخاستن‌

عشق‌ یعنی‌ زشتی‌ زیبا شده‌، عشق‌ یعنی‌ گنگی‌ گویا شده‌

عشق‌ یعنی‌ ترش‌ را شیرین‌ كنی، عشق‌ یعنی‌ نیش‌ را نوشین‌ كنی‌

عشق‌ یعنی‌ اینكه‌ انگوری‌ كنی، عشق‌ یعنی‌ اینكه‌ زنبوری‌ كنی‌

عشق‌ یعنی‌ مهربانی‌ درعمل‌، خلق‌ كیفیت‌ به‌ كندوی‌ عسل‌

عشق، رنج‌ مهربانی‌ داشتن‌، زخم‌ درك‌ آسمانی‌ داشتن‌

عشق‌ یعنی‌ گل‌ بجای‌ خارباش، پل‌ بجای‌ این‌ همه‌ دیوار باش‌

عشق‌ یعنی‌ یك‌ نگاه‌ آشنا، دیدن‌ افتادگان‌ زیرپا

زیرلب‌ با خود ترنم‌ داشتن، برلب‌ غمگین‌ تبسم‌ كاشتن‌

عشق، آزادی، رهایی، ایمنی‌ عشق، زیبایی، زلالی، روشنی‌

عشق‌ یعنی‌ تنگ‌ بی‌ماهی‌ شده‌، عشق‌ یعنی‌ ماهی‌ راهی‌ شده‌

عشق‌ یعنی‌ مرغهای‌ خوش‌ نفس، بردن‌ آنها به‌ بیرون‌ از قفس‌

عشق‌ یعنی‌ برگ‌ روی‌ ساقه‌ها، عشق‌ یعنی‌ گل‌ به‌ روی‌ شاخه‌ها

عشق‌ یعنی‌ جنگل‌ دور از تبر، دوری‌ سرسبزی‌ از خوف‌ و خطر

آسمان‌ آبی‌ دور از غبار، چشمك‌ یك‌ اختر دنباله‌دار

عشق‌ یعنی‌ از بدیها اجتناب‌، بردن‌ پروانه‌ از لای‌ كتاب‌

عشق‌ زندان‌ بدون‌ شهروند، عشق‌ زندانبان‌ بدون‌ شهربند

در میان‌ این‌ همه‌ غوغا و شر، عشق‌ یعنی‌ كاهش‌ رنج‌ بشر

ای‌ توانا ناتوان‌ عشق‌ باش، پهلوانا پهلوان‌ عشق‌ باش‌

پوریای‌ عشق‌ باش‌ ای‌ پهلوان، تكیه‌ كمتر كن‌ به‌ زور پهلوان‌

عشق‌ یعنی‌ تشنه‌ای‌ خود نیز اگر، واگذاری‌ آب‌ را بر تشنه‌تر

عشق‌ یعنی‌ ساقی‌ كوثر شدن‌، بی‌پرو بی‌پیكر و بی‌سرشدن‌

نیمه‌ شب‌ سرمست‌ از جام‌ سروش، در به‌ در انبان‌ خرما روی‌ دوش‌

عشق‌ یعنی‌ خدمت‌ بی‌منتی‌، عشق‌ یعنی‌ طاعت‌ بی‌جنتی‌

گاه‌ بر بی‌احترامی‌ احترام‌، بخشش‌ و مردی‌ به‌ جای‌ انتقام‌

عشق‌ را دیدی‌ خودت‌ را خاك‌ كن‌، سینه‌ات‌ را در حضورش‌ چاك‌ كن‌

عشق‌ آمد خویش‌ را گم‌ كن، عزیز قوتت‌ را قوت‌ مردم‌ كن‌ عزیز

عشق‌ یعنی‌ مشكلی‌ آسان‌ كنی، دردی‌ از درمانده‌ای‌ درمان‌ كنی‌

عشق‌ یعنی‌ خویشتن‌ را گم‌ كنی‌، عشق‌ یعنی‌ خویش‌ را گندم‌ كنی‌

عشق‌ یعنی‌ خویشتن‌ را نان‌ كنی، مهربانی‌ را چنین‌ ارزان‌ كنی‌

عشق‌ یعنی‌ نان‌ ده‌ و از دین‌ مپرس، در مقام‌ بخشش‌ از آئین‌ مپرس‌

هركسی‌ او را خدایش‌ جان‌ دهد، آدمی‌ باید كه‌ او را نان‌ دهد

در تنور عاشقی‌ سردی‌ مكن‌، در مقام‌ عشق‌ نامردی‌ مكن‌

لاف‌ مردی‌ می‌زنی‌ مردانه‌ باش، در مسیر عاشقی‌ افسانه‌ باش‌

دین‌ نداری‌ مردی‌ آزاده‌ شو، هرچه‌ بالا می‌روی‌ افتاده‌ شو

در پناه‌ دین‌ دكانداری‌ مكن‌، چون‌ به‌ خلوت‌ می‌روی‌ كاری‌ مكن‌

جام‌ انگوری‌ و سرمستی‌ بنوش‌، جامه‌ تقوی‌ به‌ تردستی‌ مپوش‌

عشق‌ یعنی‌ ظاهر باطن‌نما، باطنی‌ آكنده‌ از نور خدا

عشق‌ یعنی‌ عارف‌ بی‌خرقه‌ای‌، عشق‌ یعنی‌ بنده‌ بی‌فرقه‌ای‌

عشق‌ یعنی‌ آن‌ چنان‌ در نیستی‌، تا كه‌ معشوقت‌ نداند كیستی‌

عشق‌ باباطاهر عریان‌ شده‌، در دوبیتی‌های‌ خود پنهان‌ شده‌

عاشقی‌ یعنی‌ دوبیتی‌های‌ او مختصر، ساده ولی‌ پر های‌ و هو

عشق‌ یعنی‌ جسم‌ روحانی‌ شده‌، قلب‌ خورشیدی‌ نورانی‌ شده‌

عشق‌ یعنی‌ ذهن‌ زیباآفرین، آسمانی‌ كردن‌ روی‌ زمین‌

هركه‌ با عشق‌ آشنا شد مست‌ شد، وارد یك‌ راه‌ بی‌ بن‌بست‌ شد

هركجا عشق‌ آید و ساكن‌ شود، هرچه‌ ناممكن‌ بود ممكن‌ شود

در جهان‌ هر كار خوب‌ و ماندنی‌ است، ردپای‌ عشق‌ در او دیدنی‌ست‌

سالك آری‌ عشق‌ رمزی‌ در دلست‌، شرح‌ و وصف‌ عشق‌ كاری‌ مشكل‌ست‌

عشق‌ یعنی‌ شور هستی‌ دركلام‌ عشق، یعنی‌ شعر، مستی، والسلام‌

"‌زنده یاد مجتبی‌ كاشانی‌ "سالك
جمعه 22/9/1387 - 17:27
دعا و زیارت
داستان درباره ی یک کوهنورد است که می خواست از بلندترین کوه ها بالا برود. او پس از سالها آماده سازی ماجراجویی خود را آغاز کرد.
ولی از آنجا که افتخار کار را فقط برای خود می خواست تصمیم گرفت به تنهایی از کوه بالا برود. شب ، بلندی های کوه را در برگرفته بود و مرد هیچ چیز را نمی دید. همه چیز سیاه بود اصلا دید نداشت ابر روی ماه و ستاره ها را پوشانده بود.
همان طور که از کوه بالا می رفت پایش سر خورد و در حالی که به سرعت سقوط می کرد از کوه پرت شد. در حال سقوط فقط لکه های سیاهی مقابل چشمانش می دید و احساس وحشتناک مکیده شدن به وسیله ی قوه جاذبه او را در خود می گرفت.
همچنان سقوط می کرد ، در آن لحظات تمام رویداد های خوب و بد زندگییش به یادش آمد. اکنون فکر می کرد مرگ چقدر به وی نزدیک است! ناگهان احساس کرد طناب دور کمرش محکم شد و در میان آسمان و زمین معلق ماند. در این لحظه سکون چاره ای برایش نماند جز آنکه فریاد بزند.
خدایا کمکم کن.

ناگهان صدای پرطنینی از آسمان شنیده شد: چه می خواهی ؟
ای خدا نجاتم بده.

صدا ادامه داد : واقعا باور داری که می توانم نجاتت دهم ؟
البته که باور دارم.

صدا همچنان كوهنورد را همراهی میكرد : اگر باور داری طنابی که به دور کمرت بسته است پاره کن !

یک لحظه سکوت . . . ! و مرد تصمیم گرفت با تمام نیرو طناب را بچسبد.
گروه نجات می گویند که روز بعد یک کوهنورد یخ زده را مرده پیدا کردند. بدنش از طناب آویزان بود و با دست هایش محکم طناب را گرفته بود در حالی که او فقط یک متر از زمین فاصله داشت !!!

دوستان خوبم ، شاید این داستان رو بارها و بارها شنیده یا خونده باشید ولی فكر می كنید نتیجه اخلاقی این حكایت چیه ؟ و چه پیام ارزنده ای رو با خودش داره كه حتی تكراری بودنش هم خالی از لطف نیست ؟خوشحال خواهم شد چنانچه براتون مقدور هست نتیجه ای رو كه ازش دریافت كردید
برام ایمیل كنید تا من هم از دیدگاه های خوب شما بهره مند شوم. متشكرم.
 
جمعه 22/9/1387 - 17:25
خواستگاری و نامزدی
استاد دانشگاه با این سوال ها شاگردانش را به یك چالش ذهنی کشاند.

آیا خدا هر چیزی که وجود دارد را خلق کرد؟

شاگردی با قاطعیت پاسخ داد:"بله او خلق کرد"

استاد پرسید: "آیا خدا همه چیز را خلق کرد؟"

شاگرد پاسخ داد: "بله, آقا"

استاد گفت: "اگر خدا همه چیز را خلق کرد, پس او شیطان را نیز خلق کرد. چون شیطان نیز وجود دارد و مطابق قانون که کردار ما نمایانگر صفات ماست , خدا نیز شیطان است"

شاگرد آرام نشست و پاسخی نداد. استاد با رضایت از خودش خیال کرد بار دیگر توانست ثابت کند که عقیده به مذهب افسانه و خرافه ای بیش نیست.

شاگرد دیگری دستش را بلند کرد و گفت: "استاد میتوانم از شما سوالی بپرسم؟"

استاد پاسخ داد: "البته"

شاگرد ایستاد و پرسید: "استاد, سرما وجود دارد؟"

استاد پاسخ داد: "این چه سوالی است البته که وجود دارد. آیا تا کنون حسش نکرده ای؟ "

شاگردان به سوال مرد جوان خندیدند.

مرد جوان گفت: "در واقع آقا, سرما وجود ندارد. مطابق قانون فیزیک چیزی که ما از آن به سرما یاد می کنیم در حقیقت نبودن گرماست. هر موجود یا شی را میتوان مطالعه و آزمایش کرد وقتیکه انرژی داشته باشد یا آنرا انتقال دهد. و گرما چیزی است که باعث میشود بدن یا هر شی انرژی را انتقال دهد یا آنرا دارا باشد. صفر مطلق (460-
F) نبود کامل گرماست. تمام مواد در این درجه بدون حیات و بازده میشوند. سرما وجود ندارد. این کلمه را بشر برای اینکه از نبودن گرما توصیفی داشته باشد خلق کرد." شاگرد ادامه داد: "استاد تاریکی وجود دارد؟"

استاد پاسخ داد: "البته که وجود دارد"

شاگرد گفت: "دوباره اشتباه کردید آقا! تاریکی هم وجود ندارد. تاریکی در حقیقت نبودن نور است. نور چیزی است که میتوان آنرا مطالعه و آزمایش کرد. اما تاریکی را نمیتوان. در واقع با استفاده از قانون نیوتن میتوان نور را به رنگهای مختلف شکست و طول موج هر رنگ را جداگانه مطالعه کرد. اما شما نمی توانید تاریکی را اندازه بگیرید. یک پرتو بسیار کوچک نور دنیایی از تاریکی را می شکند و آنرا روشن می سازد. شما چطور می توانید تعیین کنید که یک فضای به خصوص چه میزان تاریکی دارد؟ تنها کاری که می کنید این است که میزان وجود نور را در آن فضا اندازه بگیرید. درست است؟ تاریکی واژه ای است که بشر برای توصیف زمانی که نور وجود ندارد بکار ببرد."

در آخر مرد جوان از استاد پرسید: "آقا، شیطان وجود دارد؟"

زیاد مطمئن نبود. استاد پاسخ داد: "البته همانطور که قبلا هم گفتم. ما او را هر روز می بینیم. او هر روز در مثال هایی از رفتارهای غیر انسانی بشر به همنوع خود دیده میشود. او در جنایتها و خشونت های بی شماری که در سراسر دنیا اتفاق می افتد وجود دارد. اینها نمایانگر هیچ چیزی به جز شیطان نیست."

و آن شاگرد پاسخ داد:
شیطان وجود ندارد آقا. یا حداقل در نوع خود وجود ندارد. شیطان را به سادگی میتوان نبود خدا دانست. درست مثل تاریکی و سرما. کلمه ای که بشر خلق کرد تا توصیفی از نبود خدا داشته باشد. خدا شیطان را خلق نکرد. شیطان نتیجه آن چیزی است که وقتی بشر عشق به خدا را در قلب خودش حاضر نبیند. مثل سرما که وقتی اثری از گرما نیست خود به خود می آید و تاریکی که در نبود نور می آید.
 
نام مرد جوان یا آن شاگرد تیز هوش كسی نبود جز ، آلبرت انیشتن !
جمعه 22/9/1387 - 17:23
طنز و سرگرمی
روزهای تعطیل مثل بقیه روزها ساعتتون رو كوك كنین تا همه از خواب بپرن
2.
سر چهارراه وقتی چراغ سبز شد دستتون رو روی بوق بذارین تا جلویی ها زود تر راه بیفتند

3.
وقتی میخواین برین دست به آب با صدای بلند به اطلاع همه برسونین

4.
وقتی از کسی آدرسی رو می پرسین بلافاصله بعد از جواب دادنش جلوی چشمش از یه نفر دیگه بپرسین

5.
کرایه تاکسی رو بعد از پیاده شدن و گشتن تمام جیبهاتون به صورت اسکناس هزاری پرداخت کنید

6.
همسرتون رو با اسم همسر قبلیتون صدا بزنین

7.
جدول نیمه تموم دوستتون رو حل کنین

8.
روی اتوبان و جاده روی لاین منتهی الیه سمت چپ با سرعت پنجاه کیلومتر در ساعت حرکت کنین

9.
وقتی عده زیادی مشغول تماشای تلویزیون هستند مرتب کانال رو عوض کنین

10.
از بستنی فروشی بخواین که اسم پنجاه و چهار نوع بستنی رو براتون بگه

11.
در یک جمع سوپ یا چایی رو با هورت کشیدن نوش جان کنین

12.
به کسی که دندون مصنوعی داره بلال تعارف کنین

13.
وقتی از آسانسور پیاده میشین دکمه های تمام طبقات رو بزنین و محل رو ترک کنین

14.
وقتی با بچه ها بازی فکری می کنین سعی کنین از اونها ببرین

15.

موقع ناهارتوی یک جمع جزئیات تهوع وگلاب به روتون استفراغی که چند روز پیش داشتین رو با آب و تاب تعریف کنین

16.
ایده های دیگران رو به اسم خودتون به کار ببرین

17.
بوتیک چی رو وادار کنید شونصد رنگ و نوع مختلف پیراهنهاشو باز کنه و نشونتون بده و بعد بگین هیچ کدوم جالب نیست و سریع خارج بشین

18.
شمع های کیک تولد دیگران رو فوت کنین

19.
اگر سر دوستتون طاسه مرتب از آرایشگرتون تعریف کنین

20.
وقتی کسی لباس تازه می خره بهش بگین خیلی گرون خریده و سرش کلاه رفته

21.
صابون رو همیشه کف وان حموم جا بذارین

22.
روی ماشینتون بوقهای شیپوری نصب کنین

23.
وقتی دوستتون رو بعد ازیه مدت طولانی می بینین بگین چقدر پیر شده

24.
وقتی کسی در جمعی جوک تعریف می کنه بلافاصله بگین خیلی قدیمی بود

25.
چاقی و شکم بزرگ دوستتون رو مرتب بهش یادآوری کنین

26.
بادکنک بچه ها رو بترکونین

27.
مرتب اشتباه لغوی و گرامری دیگران هنگام صحبت رو گوشزد کنین و بهش بخندین

28.
وقتی دوستتون موهای سرش رو کوتاه میکنه بهش بگین موی بلند بیشتر بهش می یاد

29.
بچه جیغ جیغوی خودتون رو به سینما ببرین

30.
کلید
آپارتمان طبقه سیزدهم تون رو توی ماشین جا بذارین و وقتی به در آپارتمان رسیدین یادتون بیاد! ﴿این راه هم جنبه هایی از مازوخیسم در بر داره
31.
ایمیل های فورواردی دوستتون رو همیشه برای خودش فوروارد كنین

32.
توی كنسرتهای موسیقی بزرگ و هنری ، بی موقع دست بزنین

33.
هر جایی كه می تونین ، آدامس جویده شده تون رو جا بذارین! ﴿توی دستكش دوستتون بهتره

34.

حبه قند نیمه جویده و خیستون رو دوباره توی قنددون بذارین

35.
نصف شبها با صدای بلند توی خواب حرف بزنین

36.
دوستتون كه پاش توی گچه رو به فوتبال بازی كردن دعوت كنین

37.
عكسهای عروسی دوستتون رو با دستهای چرب تماشا كنین

38.
پیچهای كوك گیتار دوستتون رو كه
۵ دقیقه دیگه اجرای برنامه داره حداقل ۲۷۰ درجه در جهات مختلف بچرخونین
39.
با یه پیتزا فروشی تماس بگیرین و شماره تلفن پیتزا فروشی روبروییش كه اونطرف خیابونه رو بپرسین

40.
شیشه های سس گوجه فرنگی و هات سس فلفل رو عوض كنین

41.
موقع عكس رسمی انداختن برای هر كس جلوتونه شاخ بذارین

42.
توی ظرفهای آجیل برای مهموناتون فقط پسته ها و فندقهای دهان بسته بذارین

43.
شونصد بار به دستگاه پیغام گیر تلفن دوستتون زنگ بزنین و داستان خاله سوسكه رو تعریف كنین

44.
توی روزهای بارونی با ماشینتون با سرعت از وسط آبهای جمع شده رد بشین

45.
توی جای كارت دستگاههای عابر بانك چوب كبریت فرو كنین

46.
جای برچسبهای قرمز و آبی شیرهای آب توالت هتل ها رو عوض كنین

47.
یكی از پایه های صندلی معلم یا استادتون رو لق كنین

48.
توی مهمونی ها مرتب از بچه چهار ساله تون بخواین كه هر چی شعر بلده بخونه

49.
چراغ توالتی كه مشتری داره و كلید چراغش بیرونه رو خاموش كنین

50.
ورقهای جزوه ء
۳۰۰ صفحه ای دوستتون كه ازش گرفتین زیراكس كنین رو قاطی پاتی بذارین ، یه بر هم بزنین ، بعد بهش پس بدین            
پنج شنبه 14/9/1387 - 18:22
دانستنی های علمی
آیا میدانستید ؟ !

آیا میدانستید كه نور خورشید فقط تا عمق 400 متری آب دریا نفوذ می کند.

آیا میدانستید كه امریکا تا 50 میلیون سال دیگر دو نیم خواهد شد.

آیا میدانستید كه عدد 2520 را می توان بر اعداد 1 تا10 تقسیم نمود بدون آنکه خارج قسمت کسری داشته باشد.

آیا میدانستید كه فشار در مرکز خورشید تقریبا 700 میلیون تن بر 452/6 سانتی مترمربع است.

آیا میدانستید كه طول عمر مردم سوئد و ژاپن از دیگر ملل جهان بیشتر است.

آیا میدانستید كه شیشه در ظاهر جامد به نظر می رسد ولی در واقع مایعی است که بسیار کند حرکت می کند.

آیا میدانستید كه داغ ترین نقطه کره زمین در دالول اتیوپی است. در این منطقه در یک روز عادی دمای هوا در سایه به 94 درجه فارنهایت می رسد.

آیا میدانستید كه آبشار آنجل در ونزوئل20 برابر بلندتر از ابشار نیاگارا است.

آیا میدانستید كه هر تکه کاغذ را نمی توان بیش از 9 بار تا کرد.

آیا میدانستید كه در هرم خئوپوس در مصر که 2600 سال قبل از میلاد ساخته شده است به اندازه ای سنگ به کار رفته که می توان با آن دیواری اجری به ارتفاع 50 سانتی متر در دور دنیا ساخت.

آیا میدانستید كه سرعت صوت در فولاد 14 بار سریعتر از سرعت آن در هواست.

آیا میدانستید كه وقتی مگس بر روی یک میله فولادی می نشیند میله فولادی به اندازه دو میلیونیم میلیمتر خم می شود.

آیا میدانستید كه هر سال از 600/557/31 ثانیه تشکیل شده است.

آیا میدانستید كه بزرگترین گل جهان فلوزیا نام دارد.

آیا میدانستید كه بیشترین ضربان قلب را قناری ها با1000بار در دقیقه و کمترین را فیل با 27 بار در دقیقه دارد.

آیا میدانستید كه اگر تمام رگ های خونی را در یک خط بگذاریم تقریبا 97000 کیلومتر می شود.

آیا میدانستید كه یک لیتر سرکه در زمستان سنگین تر از تابستان است.

آیا میدانستید كه 30 برابر مردمی که امروزه بر سطح زمین زندگی می کنند در زیر خاک مدفون شده اند.

آیا میدانستید كه نزدیکترین ستاره به زمین بعد از خورشید الفامنچوری است که فاصله ان تا زمین 3/4سال نوری است.

آیا میدانستید كه تنها حیوانی که نمی تواند شنا کند شتر است.

آیا میدانستید كه فلز اوسمیم سنگین ترین ماده روی زمین است.

آیا میدانستید كه ۶۰٪ از ماهواره های جهان نظامی و ۴۰٪ بقیه غیرنظامی است.

آیا میدانستید كه در هر ثانیه بیش از ۵۰۰۰ بیلیون بیلیون الکترون به صفحه تلویزیون بر خورد می کند و تصویری را که شما تماشا می کنید به وجود می اورد.

آیا میدانستید كه گزنه برای درمان رماتیسم، درد کمر در ناحیة دمبالچه، درد لگن خاصره (درد اعصاب کمر) و نیز درمان بیماری های مثانه، مجاری ادراری و کلیه بسیار مفید است.

آیا میدانستید كه شانس شبیه بودن دو اثر انگشت یک به 64 میلیارد است‌.‏

آیا میدانستید كه اگر امواج ماورای صوت را به قسمت محدودی از فضا که در ان گرد و غبار و یا ذرات دود سیگار موجود باشد بتابانیم این ذرات با سرعت رسوب می کنند.

آیا میدانستید كه ایا می دانستید درجه حرارت بالاترین قسمت یک شعله به 1540 درجه می رسد در حالی که پایین ترین قسمت ان فقط 300درجه حرارت دارد.

آیا میدانستید كه در تقسیمات لشگری به ده هزار سرباز، تومان گفته و فرمانده آن را امیر تومان می نامند.
 
 
پنج شنبه 14/9/1387 - 18:20
موبایل

همه بخونن:پروژه keo

چند وقتی است که یک پروژه فضایی به نام KEO آغاز شده است. در این پروژه هر کسی می تواند به صورت کاملا رایگان و کاملا ناشناس یک نامه بنویسد. این نامه ها در حافظه های خاصی نگهداری می شود و در سال 2010 به فضا فرستاده خواهد شد. شما می توانید با فرستادن این نامه به فرزندانتان در 50000 سال بعد حرفی بزنید. این نامه ها که حداکثر در 4 صفحه ویا 6000 کاراکتر نوشته خواهد شد 2 فایده بزرگ دارند.

البته از صحت موضوع كاملا مطمئن باشید چون برنامه ی آسمان شب شبكه ی چهار معرفی كرده

1.همین مقدار زمان قبل بشر آن موقع در غارهایی در استرالیا بر روی دیوار نقاشی می کرد. همان نقاشی های در ظاهر بی ارزش به ما در شناخت آنها کمک می کند. همین کار باعث می شود تا فرزندان ما در پنجاه هزار سال بعد خود ما را راحت بشمارند.

2.در سال 2011 این نامه ها به صورت کاملا ناشناس بر روی وبسایتی قرار خواهند گرفت. با تحلیل این اتفاقات حرف دل بسیاری از مردم جهان به گوش دیگر مردم می رسد. این اتفاق در همین زمان ما می افتد و مسلما باعث می شود یک فرد خارجی که حرف دل یک ایرانی را بخواند در تفکراتش تجدید نظر کند. بعضی می گویند اسرائیلی ها انسانهای خوبی نیستند. ممکن است ما یک نامه از آنان دریافت کنیم که یک کودک اسرائیلی تقاضای دوستی با یک کودک ایرانی را کرده است و خواستار یک دنیای کودکانه و زیبا شده است. مسلما در طرز فکر ما کمی تغییر ایجاد خواهد شد. یا ما می توانیم نامه یک فقیر در بدترین محله های یک کشور فقیر را بخوانیم و از وضعش با خبر شویم. به نظر من این ارزش خیلی چیزها را دارد.
البته این دو فایده دو تا از دریایی از فایده های این طرح است. فکر می کنم شما هم مشتاق به فرستادن نامه به فرزندانتان شده اید.


3-خوب شاید بپرسید چطوری 500 قرن دیگه نامه ها میرسه همانطور که مجری برنامه آسمان شب گفت این نامه ها در یک فضا پیما قرار میگیره و در فضا و در مدار خاصی قرار میگیره و طی محاسبات انجام گرفته درست 500 قرن دیگه میاد روی زمین.

                                        فرستادن نامه به 500 قرن بعد

به صفحه فرستادن نامه بروید و فرم مربوطه را تکمیل کنید. (پر کردن فرم بسیار ساده است.)
راستی این پروژه محرمانه بودن اطلاعات را تضمین می کند.
اگر همه این کارها را کردید وقتش است که به نامه ای که آماده کردید را بفرستید. در اول همان صفحه کادر مخصوص را می بینید. بعد یک بار همه چیز را چک کنید و دکمه
Send را بزنید.
                   پنجاه هزار سال بعد پیام شما به دست فرزندانتان می رسد.

http://www.keo.org/uk/pages/message

پنج شنبه 14/9/1387 - 18:18
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته