• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 15639
تعداد نظرات : 1110
زمان آخرین مطلب : 3848روز قبل
مصاحبه و گفتگو

اگر ما امید و رجاء در قلب مان داریم بدانیم که خدا رحمتش را شامل ما کرده است . در حالی که ما به گناهان خودمان نگاه می کنیم به لطف و عنایات خدا هم نگاه بکنیم . طاوس بال و پر زیبایی دارد و وقتی چرخ می زند به خودش مغرور می شود ولی وقتی به پاهایش نگاه می کند شرمنده می شود و سرش پایین می آید . پس ما هم باید گاهی به خودمان نگاه بکنیم که غرور ما را نگیرد . داریم که من هر وقت به گناهان خودم نگاه می کنم به فزع و جزع می آیم ولی وقتی به رحمت خدا نگاه می کنم امیدوار می شوم .
انسان مایوس حالت بسته ای پیدا می کند که نه حال عبادت ،نه حال توبه ، نه حال دنیا و نه حال آخرت دارد . خیلی از افراد در حال یاس به خودکشی دست می زنند . در مکتب ما گفته شده که هیچ وقت از رحمت خدا ناامید نباشید. رحمت خدا خیلی گسترده است .امام علی (ع) به فرزندش امام حسین (ع) می فرماید : فرزندم ، هیچ وقت گناهکار را از رحمت خدا ناامید نکن ، چه بسا کسی که اعتکاف ( ثابت ماندن در کاری )به گناه کرده اند ولی عاقبت آنها به خیر می شود . فردی به دیدن یکی از کارگزاران مامون رفت . دید که او روزه خواری می کند . پرسید که چرا روزه می خوری ؟ او گفت : من از آمرزش الهی مایوس هستم زیرا می دانم خدا من را نمی بخشد . من چندین سادات را به دستور مامون اعدام کرده ام . این جرم بزرگی است . پس من برای چه روزه بگیرم و نماز بخوانم زیرا دیگر خدا من را نمی آمرزد . آن فرد پیش امام رضا (ع) رفت و حرف کارگزار مامون را گفت . امام فرمود : گناه این حرف از گناه کشتن سادات بالاتر است . پس شما نباید ناامید باشید حتی اگر گناه بزرگی انجام داده باشید . یکی از بزرگان فرمودند : شیطان هم در طاعات و هم در گناهان ما طمع دارد . شیطان بعد از اینکه ما را به گناه وادار کرد ، می گوید که آب از سر تو گذشته است . اگر شیطان انسان را مایوس کرد کاملا بر او مسلط می شود . شیطان در عبادات ما را به غرور وا می دارد . در سوره ی یوسف ، حضرت یعقوب یاس از رحمت خدا را در حد کفر می داند . وقتی پسران یعقوب اصرار کردند که یوسف را با خودشان ببرند ، یعقوب گفت که من یوسف را به شما سپردم. حضرت یعقوب بجای اینکه یوسف را به برادرانش بسپارد باید او را به خدا می سپرد . وقتی پسران یعقوب می خواستند بنیامین را پیش یوسف ببرند ، یعقوب گفت که او را به خدا می سپارم که هم خودش و هم یوسف برگردد . خدایوسف را به پسرانش سپرد و چهل سال در فراق او بود ولی بنیامین را به خدا سپرد ، هم او برگشت و هم برادارانش را برگرداند . یعقوب در عین ناراحتی ناامید نبود . فرمود: بروید از یوسف تحسُس بکنید، ( تجسس در امور بد است مثل تجسس به عیوب دیگران . که در قرآن از آن نهی شده است ، تحسس یعنی دنبال چیزهای خوب گشتن مثل دوست خوب ، ولی خدا ) از رحمت خدا ناامید نباشید کسی که از رحمت خدا ناامید باشد کافر است . ناامیدی از کشتن انسان بالاتر است زیرا شما می گویید که خدا دیگر قدرت ندارد . یعقوب چهل سال در فراق یوسف که نور نبوت در او بوده است گریه کرد ولی ناامید نشد . فرمود : خدایا من حزن و اندوه خودم را به تو شکایت می کنیم . ما دو نوع شکایت داریم یکی شکایت از خدا . یکی از اسماء الله ، اسم محمود است . ما هیچ وقت نباید از خدا شاکی بشویم . بعضی ها فوری مایوس می شوند و با خدا قهر می کنند . گاهی ما به چیزی دل بسته ایم و خدا می خواهد امید ما را قطع بکند و از راه دیگر مددی به ما برساند . پس شکایت از خدا چیز پسندیده ای نیست . ما باید معرفت و درک پیدا بکنیم که خدا هم خودش زیباست و هم کارهایش زیباست . داریم : ای خدا تو ستایش شده هستی در همه کارها ، همه ی کارهای تو زیباست . امام سجاد (ع) وقتی به مدینه رسیدند فرمودند : اگر جدم پیامبر سفارش می کردند که ما را اذیت کنند بیشتر از این اذیت نمی کردند . آنها از مردم شکایت می کردند ولی از خدا جز زیبایی چیزی نمی دیدند . امام سجاد (ع) وقتی می خواستند مصیبت هایی که به آنها رسیده است را بگویند ،اول حمد خدا را می کردند. و می گفتند که خدا ما را امتحان کرده است و در مقام خبر بر می آمدند . شکایت دیگر ، شکایت دیگران از خدا است . ما از ظالم یا نفس اماره خودمان به خدا شکایت می کنیم . یکی از مناجات های امام سجاد (ع) مناجات شاکین است . یعنی خدایا من به تو شکایت می کنم که من را از دست نفس نجات بدهی . خدایا من به توشکایت می کنم که من را از رفیق ناباب نجاتم بدهی . بچه ای خیلی زیبا بود و فرد بد هیبتی او را بغل کرد و او گریه می کرد . به او گفتند که او را پایین بیاور او ساکت می شود ،مشکل خود تو هستی . این مثل روح ما است که لطیف است و در چنگ نفس اسیر است ، این شکایت اشکالی ندارد . ما از دست نفس باید به خدا پناه ببریم . یعقوب به خدا گفت که من از حزن خودم به تو شکایت می کنم ، تو گره من را باز کن . روایت داریم که خدا گفت که اگر حضرت یوسف مرده هم باشد ، او را زنده می کنم . بعد از چهل سال دوری به یوسف امر شد که لباس خودت را برای یعقوب بفرست . در قرآن داریم : وقتی که یوسف لباسش را آماده کرد که بفرستد یعقوب بوی پیراهن او را استشمام کرد و گفت که یوسف من پیدا شده است . اینها همه بخاطر ثمره ی امید است . حتی یعقوب از عزرائیل پرسید که تو او را قبض روح کردی ؟ عزرائیل گفت : خیر ولی جای او نامعلوم است . داریم که خدا فرمان داد که یعقوب پیراهن یوسف را به چشمش بمالد و او بینایی خودش را بدست آورد . قطعا پارچه و پیراهن شفا نمی دهد بلکه خدا شفا می دهد . ما هم معتقد هستیم که خاک به اذن خدا شفا دهنده است . ائمه هم واسطه هستند . وهابیان به ما می گویند که شما مشرک هستید . اولیاء خدا هم وسیله هستند . یوسف با اینکه در قعر چاه قرار گرفت باز ناامید نشد و گفت : خدایا به حق پدرانم من را از این چاه نجات بده . پدر او یعقوب و یعقوب فرزند اسحاق و اسحاق فرزند ابراهیم بود. خدا فرمود : تو باید رمز اصلی را بگویی . خدا فرمود که اگر می خواهی من تو را نجات بدهم به حق محمد و آل محمد قسم بده . یوسف خدا را به رموز اصل که چهارده معصوم بودند قسم داد . و بعد از چاه نجات پیدا کرد .
داستان زلیخا امیدبخش است . زلیخا با حضرت یوسف سنخیتی نداشت . او زن شوهر داری بود که خاطر خواه یوسف شده بود ولی یوسف پیامبر خدا بود. زلیخا بعد از ماجرای یوسف همه چیز خودش را از دست داد . و به پیر زن نابینایی تبدیل شد . یوسف او را شناخت و چون حقی بر گردن او داشت ، از او پرسید حالت چطور است . زلیخا گفت : تشکر می کنم خدایی که برده ها را به عزت رساند بخاطر طاعت ، بندگی ،عفت ، پاکی و شکر می کنم که خدا من را با معصیت خوار کرد . یوسف از او دستگیری کرد و پرسید که تو هنوز به من علاقه داری ؟ زلیخا گفت : به جدت قسم حاضرم تمام زندگی ام را بدهم و یک بار دیگر بینا بشوم و تو را ببینم . خدا به یوسف الهام کرد که از وصف پیامبر آخرالزمان بگو . یوسف گفت که در آخر الزمان پیامبری می آید که از من زیباتر است ، اگر تو او را ببینی چه خواهی کرد ؟ زلیخا گفت : خاطر خواه او هم می شدم . هر کس پیامبر خدا را دوست داشته باشد محبوب خدا می شود . چون محبت پیامبر در دل زلیخا آمد خدا فرمود که باید او را نجات بدهیم . خدا خطاب کرد که او را به ازدواج خودت در بیاور . با دعای یوسف زلیخا بینا و جوان شد . حدیث داریم که پیرمردها و پیر زن ها در بهشت مثل یوسف در چشمه ای زیبا می شوند. زلیخا هم به برکت پیامبر ما نجات پیدا کرد . زیرا او یاس و ناامیدی را در خودش راه نداد. و همسر یوسف شد با اینکه با او سنخیتی نداشت .

حجت الاسلام فرحزاد/منبع:سایت یا مجیر

جمعه 8/6/1392 - 0:56
مصاحبه و گفتگو

به هر زبانی و در همه ی حالات انسان می تواند با خدا صحبت کند . برخی از بزرگان فرموده اند که در رختخواب هم با خدا نجوا کنید که خوب است . این کار یاد و توجه به خدا است و شما را از غیر خدا جدا می کند . به رساله ها مراجعه شده و اکثر فقها می گویند که می توان در نماز به زبان فارسی دعا کرد . برخی از فقها احتیاط واجب می کنند . برای برخی از افراد اشتباهاً جا افتاده که می توان نماز را به صورت فارسی خواند . نماز باید به زبان عربی خوانده شود. اما در قنوت نماز به گفته ی اکثر فقها می توان به صورت فارسی با خدا نجوا و صحبت کرد .

حجت الاسلام فرحزاد/منبع:سایت یا مجیر

جمعه 8/6/1392 - 0:56
مصاحبه و گفتگو

الان از هر کس درخصوص نماز شب بپرسید می گوید یازده رکعت است . هشت رکعت نماز نافله ی شب است . دو رکعت نماز شفع و یک رکعت وتر است . در نماز وتر سیصد بار باید العفو بگوییم . هفت مرتبه هذا مقام عائض بک من النار. چهل مومن را دعا کرد و هفتاد بار استغفار کرد . یعنی برای افرادی که تازه می خواهند با نماز شب آشنا شوند یک مسئله ی وحشتناک و سنگینی جلوه می کند . ما بزرگوارانی را داشته ایم که در نماز شب دعای ابوحمزه می خوانده اند . نمی خواهیم آن افراد را تنزل بدهیم . ولی نماز شب را به یک صورتی جلوه دهیم که ابتدایی ترین افراد بتوانند کم کم با آن آشنا شده و از ثواب آن بهره مند شوند . نماز شب و نافله ها را انسان می تواند نشسته بخواند . البته برای افرادی که سخت است . حتی درراه نیز می توان خواند . وقت نماز شب از نیمه ی شب تا اذان صبح است . اگر کسی خواب بماند می تواند بعداً قضای آن را بجا بیاورد . کسی که نمی تواند یازده رکعت را بخواند می تواند سه رکعت آخر را بخواند . یعنی گل نماز شب ، نماز شفع و وتر است . خیلی از افراد تنها سه رکعت آخر را می خوانند . اگر نتوانستند سه رکعت را بخوانند ، حتی می توانند نماز وتر را به تنهایی بخوانند . اینکه گفته اند در نماز وتر سیصد بار العفو بگویید و ... مستحب در مستحب است . وگرنه شما در نماز وتر یک ربنا آتنا هم بگویید کافی است . نباید برخی از اعمال را سنگین کنیم که افراد از انجام آن وحشت کنند . کلاً کلمه ی مستحب از محبت است . مستحب یعنی به دنبال محبت رفتن . الان شب ها بلند است و زمینه برای سحرخیزی بهتر فراهم است . در روایت است که برخی افراد که برای نماز شب بلند می شوند و وضو می گیرند ، خدای متعال به ملائکه مباهات می کند . می گوید این بنده ی من بلند شده برای کاری که به او واجب نکرده ام . خیلی از افراد برای نماز صبح بلند نشده و یا به آن اهمیت نمی دهند . این فرد برای نماز مستحبی بلند شده و اعلام محبت می کند . یعنی برای این فرد در آسمان ها طبل می زنند . اگر کسی نتوانست همان یک رکعت را بخواند . اگر آن را هم نتوانست بخواند یک نماز کوچکی است به نام وتیره که تصغیر همان وتر است . در واقع نافله ی عشا است . این نماز برای کسانی که به هر دلیلی نمی توانند برای نماز شب بلند شوند ، یک نماز شب کوچک است . باید از همین نماز شروع کرده و پله پله بالا بروند . نافله ی عشا مانند نماز صبح است ولی نشسته است . بعد از نماز عشا خوانده می شود . این یک رکعت را خدا گذاشته که نماز های ما کامل شود . نماز های واجب هفده رکعت است . سی و چهاررکعت هم باید در کنار آن قرار دهیم که می شود پنجاه و یک رکعت . در روایات داریم که این دو رکعت را خدا یک رکعت حساب می کند چون به صورت نشسته است . این نماز ذکر خاصی هم ندارد . البته در برخی از روایات است که سوره های مفصل تر مانند سوره ی واقعه را بخوانند بهتر است . این نماز در مسافرت از انسان ساقط نمی شود. نافله های نماز های چهاررکعتی مانند ظهر و عصر در مسافرت ساقط می شود . اما این نماز در مسافرت هم مستحب است .

 حجت الاسلام فرحزاد/منبع:سایت یا مجیر

جمعه 8/6/1392 - 0:56
مصاحبه و گفتگو

مقصود از درهای بهشت و جهنم ، ورودی های معمولی نیست بلکه اسباب ورود به بهشت و جهنم است . هرکدام از کارهایی که انسان را بهشتی و یا جهنمی می کند، او را به یکی از درها و راه های بهشت و جهنم مرتبط می کند . همه ی مباحث مربوط به بهشت و جهنم ما را برای رفتن به این سفر ابدی آماده تر می کند . امام سجاد (ع) در دعای خود فرمودند : خدایا کاری کن که من به دنیا نچسبم ، چشمی به عالم آخرت و سرای ابدی خود داشته باشم . جایی که زندگی اصلی ما خواهد بود . آماده ی مرگ شوم قبل از آمدن آن . مبادا در دنیایی که عوامل غفلت در آن خیلی زیاد است ، زمین گیر شویم. آنقدر مشغول دنیا شویم که بدون آمادگی با ملک الموت مواجه شویم . افرادی که دوستان اهل بیت هستند بالاترین نور را دارند . ما باید با پیروی از آنها نور خود را بدست بیاوریم . امام صادق (ع) یک خادمی داشت که همیشه با ایشان به مسجد می رفت و در بیرون مسجد اسب حضرت را نگه می داشت . یک روز دم در مسجد ایستاده بود، چند نفر از اهالی خراسان آمدند . یکی از آنها به خادم گفت: حاضر هستی که من کار تو را بپذیرم ؟ من تمام اموال خود را که خیلی هم زیاد است به تو می دهم. خادم گفت اجازه می دهی که من از امام صادق بپرسم . آن فرد قبول کرد . آن غلام خدمت حضرت آمد و گفت اگر خیری خدا برای ما فراهم کرده باشد شما مانع از آن می شوید ؟ امام صادق (ع) فرمودند : خیر من مانع این کار نمی شوم . غلام گفت : کسی آمده و به من گفته که تمام اموال خود را به من می دهد تا جای من را بگیرد . اگر اجازه بدهید من این کار را انجام دهم . امام صادق (ع) فرمودند: هرطور که دوست داری عمل کن . زمانی که غلام شروع به رفتن کرد، امام فرمودند بازگرد، چون زیاد نزد ما بوده ای می خواهم یک نصیحتی به تو بکنم . روز قیامت زمانی که لحظات سخت آن پیش می آید پیامبر اکرم به انوار الهی توسل می جوید . امیر المومنین به دامن پیامبر ، ما اهل بیت به دامن امیرالمومنین و شیعیان ما نیز دست به دامن ما می شوند و ما آنها را به بهشت می بریم . حالا تو هرکاری که می خواهی انجام بده . غلام از نزد امام بیرون آمد و به آن شخص خراسانی گفت: اگر تمام دنیا را به من بدهی دست از غلامی امام صادق (ع) بر نمی دارم .
خدایا ما را برای سفر ابدی آماده کن قبل از اینکه فرا برسد .

حجت الاسلام عالی/منبع:سایت یا مجیر

پنج شنبه 7/6/1392 - 16:31
مصاحبه و گفتگو

اصولاً این درها معمولی نیست و یک راه است . آنگونه نیست که چون جمعیت زیاد است درها را زیاد کرده اند . در روایت است که طول هرکدام از این درها به اندازه ی چهارصد سال راه رفتن است . مقیاس های عالم آخرت با مقیاس های دنیا تفاوت دارد . بنابراین تعدد درها به دلیل کثرت جمعیت نیست . اینها ورودی ها و اسبابی است که هرکدام از آنها فرد را به یک طبقه می رساند . در برخی از روایات به این مسئله تصریح شده که منظور از درهای بهشت و جهنم ، طبقات آن است . در روایتی از پیامبر اکرم است که بهشت هشت و جهنم هفت در دارد و برخی از این درها بر دیگری برتر است . فردی از امیرالمومنین پرسید که درهای بهشت و جهنم مانند درهای خانه است ؟ حضرت فرمودند نه . سپس هرکدام از دست های خود را بالای دیگری قرار دادند . ( یعنی طبقه طبقه است ) . مرحوم طبرسی در مجمع البیان نقل کرده است که حضرت علی (ع) در رابطه با درهای جهنم فرمودند : درها، طبقه طبقه ها است ، برخی از آنها بالای دیگری است . بعد حضرت با دست های خود طبقه ها را نشان دادند . سپس فرمودند: بهشت را خدا مسطح قرار داده و درجات بهشت در عرض هم هستند . اما جهنم را طبقاتی قرار داده است . شاید به این خاطر خدا جهنم را طبقه طبقه قرار داده که کسی بیش از حد خود عذاب نبیند . هرچقدر در جهنم پایین تر برویم عذاب شدید تر می شود . اما در بهشت، آن فردی که در پایین ترین درجه است باز هم به تناسب خود نصیبی از درجات بالاتر دارد . سپس امیرالمومنین هرکدام از طبقات جهنم را اسم بردند. که در قرآن اسم های آن آمده است . اولین طبقه ی جهنم که از قسمت های دیگر بهتر است هاویه است هرچقدر پایین تر برود سخت تر می شود . حضرت می فرمایند: در جهنم چاهی است که اگر سر آن برداشته شود همه ی دوزخ را شعله ور می کند . شبی امام صادق (ع) بر سر سفره نشسته بودند و شام می خوردند . فردی می گوید که برای حضرت یک ظرف آبگوشت داغ آوردند .زمانی که دست حضرت نزدیک ظرف شد و داغی آن را حس کردند فرمودند : پناه بر خدا از آتش جهنم . سپس حضرت فرمودند ما طاقت این را نداریم تا چه برسد به جهنم .

حجت الاسلام عالی/منبع:سایت یا مجیر

پنج شنبه 7/6/1392 - 16:31
مصاحبه و گفتگو

در روایات است که کلاً سفر با عظمت پیامبر اکرم از مسجدالحرام به مسجد الاقصی و سیری که در ملکوت و فوق آن داشتند حدوداً سه یا چهار ساعت طول کشیده است. در برخی جاها آمده که این سفر به حدی کوتاه بود که زمانی که پیامبر رفتند و بازگشتند هنوز بستر ایشان گرم بود . یا زمانی که پیامبر به این سفر می رفتند بدن ایشان با کوبه ی در برخورد کرد . موقع بازگشت هنوز کوبه ی در درحال تکان خوردن بود . البته این مسائل سند روایی ندارد. آن چیزی که سند دارد این است که این سفر حدوداً از مغرب تا اذان صبح طول کشیده است . سیری که پیامبر در زمین پیمودند با مرکب خاصی بود و به سرعت طی شد . و سیری که ایشان در ملکوت و فوق آن طی کردند خارج از قوانین و فوق زمان بوده است . اصولاً قوانین عالم خواب با بیداری تفاوت دارد . ممکن است ما در عالم خواب مسافت های بسیار طولانی را در یک لحظه طی کنیم . شاید برای پیمودن مسافت هایی که در عالم خواب طی می شود در عالم بیداری ماه ها زمان نیاز داشته باشد. مرحوم آیت الله علامه تهرانی در کتاب معاد شناسی ذکر کرده اند که روزی یکی از دوستان خوب ایشان برای زیارت به مشهد مشرف شدند . ایشان داخل صحن ایستادند و گفتند که من معرفتی ندارم و همینجا می ایستم تا زمانی که معرفتی پیدا کنم سپس وارد حرم می شوم . این فرد می گوید همینطور که نشسته بودم خوابم برد . در خواب دیدم که امام رضا (ع) آمدند و با نوک انگشت پای خود آهسته به من زدند و گفتند که بلند شو کاری انجام بده . تا متوجه شدم که ایشان امام رضا(ع) هستند خم شدم پای ایشان را ببوسم . حضرت زیر بغل من را گرفتند و گفتند چکار می کنی بلند شود. این فرد می گوید همان لحظه از خواب بیدار شدم . به صحن گوهرشاد رفتم و وضو گرفتم . چون شب جمعه بود در یکی از ایوان ها نشستم و شروع بخواندن دعای کمیل کردم . در اواسط دعا مجدداً خوابم گرفت . در خواب یک فردی با محاسن زیبا به نزد من آمد و گفت می خواهی باهم گردش کنیم ؟ گفتم من در خدمت شما هستم . آن فرد من را به مدینه و سپس به کربلا ، کاظمین و سامرا برای زیارت برد . بعد از آن در عالم ملکوت بالا رفتیم و ملائک را دیدیم . در هنگام سفر آن فرد نکاتی را از جهت معرفتی به من گوشزد می کرد . بعد از اینکه سفر تمام شد من را به مسجد گوهرشاد بازگرداند . سپس از من پرسید می دانی این سفر چقدر طول کشید ؟ گفتم چقدر ؟ گفت : پنج دقیقه . این زمان را هم برای این گفتم که شما وحشت نکنید، وگرنه در ملکوت زمان و ساعت وجود ندارد . از خواب بیدار شدم و زمان را نگاه کردم دیدم که همان پنج دقیقه گذشته است . مرحوم علامه تهرانی می گوید: این دوست من سه روز و هر روز به مدت چهار ساعت خواب خود را نقل می کرد . ایشان می فرماید وقتی این خواب را برای آیت الله انصاری همدانی نقل کردم ، فرمودند از خواب های بی نظیر است و مشخص است که آن فرد بسیار قابل بوده است . البته سفری که برای پیامبر رخ داد که با این خواب قابل مقایسه نیست . چرا که سفر پیامبر در بیداری رخ داده و با استعداد دریافت ایشان هماهنگ بوده است. پیامبر مطالب را به سرعت دریافت کرده و نیازی به زمان نبوده است . سفر پیامبر معجزه بوده ولی با معجزه های دیگر تفاوت داشته است . برخی معجزه ها به گونه ای است که دیگران هم آن را می بینند . ولی امکان دیدن بعضی معجزه ها برای دیگران وجود ندارد . در روایات است که سفر پیامبر از نظر آسمانی و زمینی به اندازه ی یک سوم شب طول کشیده است . پیامبر اکرم می فرمایند که من در این سفر درهای بهشت و جهنم را دیدم . در روایت است که پیامبر می فرمایند : جبرائیل به من گفت که من مأمور هستم بهشت و جهنم را به شما نشان بدهم . وقتی درها را به من نشان داد دیدم که بهشت هشت در دارد و بر روی هرکدام چهار جمله نوشته شده است . سپس درهای جهنم را به من نشان داد که هفت در بود . بر روی هرکدام از آنها سه جمله نوشته شده بود . همه ی این جمله ها برای کسی که اهل عمل باشد از دنیا و آنچه که داخل آن است بهتر است . یکی از اصحاب بزرگ پیامبر اکرم فرزند پسری داشت که از دنیا رفت . به قدری از این مسئله غصه دار شد که در خانه ی خود محلی برای عبادت و مسجد قرار داد و تصمیم گرفت که مدتی از مردم دور باشد. این خبر به پیامبر رسید . پیامبر نزد وی رفت و فرمود از طرف خداوند برای ما رهبانیت نوشته نشده است . رهبانیت امت من در جهاد فی سبیل الله است . سپس پیامبر فرمودند که بهشت هشت در و جهنم هفت در دارد . تو خوشحال نمی شوی که وقتی وارد یکی از درهای بهشت شدی پسر خود را آنجا ببینی ، دست در دست تو بگذارد و شفاعت بخواهد ؟ به این دلیل تعداد درهای بهشت بیشتر است که راه هایی که انسان را به سمت بهشت می برد بیشتر است. امام باقر (ع) درروایتی فرمود که نسبت به خدا حسن ظن داشته باشید چون بهشت هشت در دارد . در برخی روایات نیز هفتاد و یک در برای بهشت ذکر شده است . روایتی در تفسیر نورالثقلین آمده است که حضرت امیر (ع) فرمودند : بهشت هفتاد و یک در دارد . از هفتاد در شیعیان و اهل بیت من وارد می شود . یک در مربوط به دیگران است که اهل توحید و لا اله الا الله بوده اند و با ما دشمنی نداشته اند . مرحوم علامه طباطبایی در جلد چهارده بحار الانوار می پرسند که آیا درهای بهشت و جهنم مانند درهای یک حیاط است که همه به یک نقطه منتهی می شود ؟ یا اینکه منظور از درهای بهشت و جهنم عوامل ، اسباب و راه های ورود بوده و هرکدام انسان را به یک درجه و طبقه می رساند ؟ بنابراین اینطور نیست که همه ی درها به یک نقطه منتهی شود بلکه هرکدام انسان را به یک طبقه و درجه انسان می رساند . به تعبیری راه ها و عوامل اصلی ورود به بهشت هشت عدد است . عوامل و اسباب کلی ورود به جهنم نیز هفت عدد است . شاید منظور از هفت در، هفت عضوی باشد که انسان با آنها مرتکب گناه می شود . زبان ، چشم ، گوش ، دست ، پا ، شکم و شهوت . شاید هم هفت در جهنم اشاره به هفت ملکه ، صفت و خصلتی است که هرکدام ریشه ی گناهان بسیاری است . مثلاً شیطنت یک ورودی به یکی از طبقات جهنم است . تند خویی و عصبانیت ورودی دیگر به طبقه ی دیگری از جهنم است . شهوت رانی ورودی دیگر به طبقه ی دیگری است . هرکدام از این صفات ریشه ی گناهان زیادی است . مثلاً کسی که عصبانی مزاج و تند خو است مرتکب ده ها گناه دیگر می شود . بنابراین تعداد درها که در روایات مختلف گفته شده منافاتی با هم ندارد . مرحوم علامه طباطبایی می فرمایند : درست است که قرآن تأکیدی به این مسئله ندارد . تنها در یکی از آیات قرآن هفت در جهنم ذکر شده است. علامه طباطبایی می فرمایند : در سوره ی زمر آیه ی هفتاد و دو یک نکته وجود دارد . در آن آیه می فرماید : کفار را دسته دسته به سمت جهنم می آورند . زمانی که کفار به جهنم رسیدند ، درها را باز می کنند . به کفار گفته می شود که وارد درها شوید . علامه طباطبایی می گویند که از این سخن برمی آید که منظور از درها ، طبقه ها است . اگر منظور درهای معمولی باشد، نباید گفت وارد درها شوید، بلکه باید گفت از درها وارد شوید . در واقع منظور از هر در ، سبب و اسبابی است که انسان را وارد یک طبقه و درجه می کند . در بسیاری از روایات به یک کار خیر به عنوان یک در بهشت اشاره شده است . مثلاً در روایتی از پیامبر اکرم است که کارهای خوب یک دری از بهشت است . اگر فردی روزه بگیرد ، دستی به سر یتیم بکشد ، کار فردی را راه بیندازد و غیره عاملی برای ورود به بهشت است .از پیامبر اکرم است که راست بگویید که راست گویی ، دری از بهشت است . در نهج البلاغه است که جهاد دری از درهای بهشت است که خدا به روی اولیاء و بندگان خود باز کرده است . در بهشت درها نام گذاری دارد . یک در باب الصبر است که برای صابرین است . یک در باب الشکر است برای کسانی که شکر می کنند . یک در باب البلاء است برای کسانی که در دنیا بلا کشیده اند . در روایتی از امام رضا (ع) است که بهشت هشت در دارد یکی از آنها متعلق به اهل قم است . منظور از اهل قم صرفاً یک منطقه ی جغرافیایی وشهر نیست . اهل قم در روایات به عنوان یک جریان ناب اهل ولایت ، اهل شریعت ، اهل فقاهت ، اهل دینداری ، اهل عبادت و اهل علم است . در روایتی از امام صادق (ع) است که فرمودند : قم معدن شیعیان ما است . درروایتی از امام کاظم (ع) است که خوبان ولایت ما در آنجا جمع هستند. اولین منطقه ای که ولایت اهل بیت را پذیرفتند قم و اطراف آن بوده است . قم به عنوان یک جریان است و هرکسی در هر کجای که ایران زندگی کند و این خصلت ها را داشته باشد قمی است . در روایت است که عده ای از اهل ری به خدمت امام صادق (ع) در مدینه رسیدند و گفتند که ما از اهل ری هستیم . امام فرمودند: مرحبا به برادران قمی ما خوش آمدید . آنها گفتند: ما اهل ری هستیم . امام باز فرمودند : خوش آمدند برادران قمی . برای بار سوم نیز امام همین سخنان را فرمودند . بنابراین معلوم می شود افرادی که این جریان و مکتب را پذیرفته اند قمی هستند . سپس حضرت فرمودند : خدای متعال حرمی در مکه دارد . پیامبرحرمی در مدینه دارد ، علی ابن ابیطالب (ع) حرمی در کوفه دارد . حرم ما اهل بیت نیز در قم است . بنابراین هشت در اسباب کلی ورود به بهشت است . مثلاً کسی که صبور باشد ده ها خیر از او سر می زند . در روایت است که امام حسین (ع) دری از درهای بهشت است . این در بسیاری از افراد رابا خدا آشنا کرده و عاملی بسیار بزرگ و با عظمت است . با توجه به اینکه محرم نزدیک است، افراد می توانند آن را به عنوان یک دوره ی اخلاق و سیر و سلوک قرار بدهند . با شرکت در مراسم و عزاداری ها می توان بسیاری از آلودگی ها را سوزاند و پاک کرد .

حجت الاسلام عالی/منبع:سایت یا مجیر

پنج شنبه 7/6/1392 - 16:31
مصاحبه و گفتگو

یکی از دستاوردهای معراج این بود که پیامبر بهشت و جهنم و خصوصیات آن را ببیند تا وقتی به مردم بشارت می دهد یا آنها را می ترساند، خودش به عین الیقین رسیده باشد. پیامبر فرمود : کسانی که پیامبر آنها را در حال عذاب دیدند عبارتند از :رباخوراران، زنان بی مبالات، کسانی که مال یتیم خورده اند و عالمان بی عمل .پیامبر عذاب آنها را دیده و توصیف کرده است .پیامبر بهشت و خصوصیات بهشت را هم دید. پیامبر می فرمود: بهشت را دیدم که خالی بود و ملائک داشتند قصری می ساختند با خشتی از طلا و خشتی از نقره ، گاهی اوقات از کار دست می کشیدند و کار نمی کردند. پیامبر سول کردند که چرا گاهی اوقات کار نمی کنید؟ آنها گفتند که گاهی اوقات مصالح کار تمام می شود. یک سبحان الله والحمدلله و... گفتن یا یک ذکر یک خشت است. با ذکر در آخرت به انسان قصر می دهند ولی دردنیا با این کلمات هیچ چیز به انسان نمی دهند. پیامبر فرمود: در بهشت قصر زیبایی را دیدم که با یاقوت سرخ درست شده بود و خیلی جذاب بود. از جبرئیل پرسیدم این قصر برای کیست؟ جبرئیل گفت: برای کسانی که کلامش درست باشد ،روزه بگیرد ،همیشه اطعام کند و هر شب از خواب بلند بشود در حالیکه دیگران خواب هستند.حضرت علی(ع) فرمود: مگر چنین فردی پیدا می شود؟ پیامبر فرمود : پاکی سخن به این است که فرد بگوید سبحان الله والحمدلله ...و فردی که همیشه روزه است یعنی ماه رمضان را روزه بگیرد و کسی که همیشه اطعام می کند و به دیگران غذا می دهد، این همان کسی است که مخارج زن و بچه اش را تامین می کند و کسی هر شب بلند می شود و تحجر دارد یعنی کسی که بین نماز مغرب و عشا نخوابد.
آقا شیخ عبدالله گلپایگانی را در خواب دیدند و از ایشان پرسند که بعد از مرگ چه اتفاقی برای شما افتاد؟( روایت داریم وقتی کسی ازدنیا می رود بازماندگان می گویند که چه چیزی گذاشت و ملائک می گویند که چه چیزی با خودش آورده است ؟)ایشان گفتند که از من سوال کردند که چه چیزی با خودت آورده ای و من گفتم که من مشغول درس و تدریس بوده ام ، باز سوال کردند دیگر چه چیزی با خودت آورده ای ؟گفتم : اشک ،توسل و زیارات و باز سوال کردند که چه چیزی آورده ای ؟ ایشان گفت که دستم خالی است . ملائک گفتند که تو گوهر گرانبهایی پیش ما داری .وقتی عده ای از دوستان تو به نجف آمده بودند تو پول نداشتی که آنها را میهمان کنی و گفتی که خدایا چرا باید وضع مالی ما این طور باشد ولی بعد پشیمان شدی و الحمدلله گفتی. این الحمدلله همان گوهری است که پیش ما داری .
خدایا کم ما را بپذیر، گناه زیاد ما را ببخش .

حجت الاسلام عالی/منبع:سایت یا مجیر

پنج شنبه 7/6/1392 - 16:30
مصاحبه و گفتگو

یکی از دستاوردهای معراج پیامبر،احادیثی قدسی است. در یکی از احادیث قدسی خدا می فرماید که وقتی هفت ویژگی در بنده ی من جمع بشود او عبد می شود:تقوا داشته باشد، سکوت نسبت به حرفهای بیهوده داشته باشد ،ترسی از خدا داشته باشد ،به اندازه ی نیاز بخورد ،دنیا را هدف قرار ندهد زیرا من این را دوست ندارم و از خوبان خوشش بیاید چون من از این کار را خوشم می آید و در خلوتها از من حیا داشته باشد. خیلی ها در جلوی جمع گناه انجام نمی دهند و حیا می کنند و این حیا ،حیا از مردم است که البته خوب است ولی حیا الهی این است که انسان در خلوت گناه نکند و خودش را حفظ کند. حاج شیخ کریم حائری می فرمودند که اگر من در خواب هم نامحرمی را ببینم چشم فرومی بندم. در زمان های ما خلوتگاه های زیادی وجود دارد مثل خلوتگاه های مجازی اینترنت یا نگاه کردن ماهواره یا کنار هم بودن دوتا نامحرم در ساعت های طولانی .ابوبصیر که یکی از یاران امام صادق(ع) بودند به خانمی قرآن یاد می دادند و روزی ایشان با این خانم شوخی کردند. وقتی ایشان خدمت امام رسیدند امام فرمود: هر کسی در خلوت مرتکب گناهی شود خداوند برای او ارزشی قائل نیست. ابوبصیر خجالت کشید و توبه کرد. پیامبر فرمود: در قیامت گروهی هستند که عذاب سختی دارند و خدا به آنها می فرمایند شما در خلوت گناهان کبیره انجام می دادید ولی وقتی با مردم بودید متواضع بودید. این یک کار منافقانه است .این نشانه ی ضعف ایمان و باور انسان است .معنای اینکار کوچک شمردن خداست. امام صادق (ع) می فرماید: اگر کسی خدا را حاضر و ناظر نداند، این کفر است و اگر خدا را حاضر بداند و باز گناه کند، خدا را کوچک شمرده است .اگر کسی باور قوی داشته باشد دوربین خدا را در همه جا می بیند. امیرالمومنین از بازار رد می شدند که دید فردی قسم می خورد که قسم به خدایی که در حجاب و آسمانها است . حضرت پرسید چه کسی در حجاب است ؟ او گفت: خدا. حضرت فرمود: بین خدا و بنده حجابی نیست .این را بدان که تو هر جا هستی خدا هم هست. یکی از اهل معرفت می گفتند که در نیمه شبی بلند شدم و دیدم که دایی ام درحال عبادت است و به او غبطه خوردم .دایی ام به من گفت که تو تا سحر بگو یا حاضر یا ناظر. استادی به شاگردانش گفت که مرغی را در یک محل که کسی آنجا نیست سر ببرید و آنرا بیاورید. همه با خودشان یک مرغ کشته شده آوردند ولی یک نفر با خودش مرغی نیاورد و گفت که من جایی را پیدا نکردم که خلوت باشد زیرا در همه جا خدا ناظر براعمال ماست .امام رضا(ع) می فرماید: پنج کار نکن و بعد هر کاری می خواهی بکن ، سرسفره ی خدا ننشین ، از سلطنت خدا بیرون برو، جایی برو که خدا تو را نبیند و هر چه می خواهی گناه کن،وقتی عزرائیل می خواست جان تو را بگیرد او را بران و وقتی مالک نگهبان جهنم می خواست تو را به جهنم ببرد به او بگو نمی آیم .
ما تا جایی که می توانیم باید خلوتگاه های مفسده انگیز نداشته باشیم و از خلوت گاه ها فرار کنیم .در ضمن اگر چنین خلوت هایی پیش آمد اهل بیت می فرمایند که در این زمان ذکر خدا را زیاد بگویید. پیامبر به یکی از اصحابش فرمود: وقتی در خلوت هستید ذکر خدا را بکنید. خوب است که انسان در زمان خلوت ،ذکر یا حاضر یا ناظر، یا رقیب یا رفیق را زیاد بگوید. وقتی یوسف با زلیخا در خلوت بود، زلیخا روی مجسمه اش را کشیده بود زیرا از او خجالت می کشید و یوسف گفت که ما باید از خدا خجالت بکشیم و ذکر خدا را گفت و فرار کرد. شیخ رجبعلی خیاط در شبی برای او زمینه ی گناه در خلوتی فراهم شد ولی او با خدا معامله کرد. و به خدا گفت که من از این لذت حرام می گذرم ، تو هم مرا تربیت کن و از آن موقع چشم و گوش او باز شد و نادیدنی ها را می دید و ناشنیدنی ها را می شنید. پس حیا یکی از صفات عبد شدن است.
یکی دیگر از دستاوردهای بزرگ پیامبر در معراج سفارش به ولایت امیرالمومنین بود. امام صادق(ع) می فرماید: پیامبر صد و بیست بار به معراج رفتند وهیچ دفعه ای نبود مگر اینکه خدا سفارش ولایت را به پیامبر کرد. سفارشی که به ولایت امیرالمومنین و فرزندانش شد بیشتر از سفارش به واجبات بود. ابن عباس می گوید: اولین کسی که علی را امیرالمومنین خطاب کرد یپامبر بود.روزی با پیامبر نشسته بودیم و علی وارد شد و سلام کرد و پیامبر گفت :سلام امیرالمومنین.من تعجب کردم و پیامبر قسم خورد که هیچ چیزی در مورد علی نمی گویم مگر اینکه آنرا دیده ام. پیامبر فرمود : در شب معراج دیدم که در همه ی درهای بهشت نوشته شده بود که قبل از خلقت آدم، مشیت خدا این بوده است که علی بن ابیطالب امیرالمومنین بشود. بخاطر احترام ائمه به حضرت علی (ع)، آنها اجازه نمی دادند که کسی آنها را امیرالمومنین خطاب کند. فردی از امام صادق (ع) پرسید که ما می توانیم امام آخری یعنی مهدی را امیرالمومنین خطاب کنیم؟ امام فرمود: خیر. این اسم مخصوص جدمان علی است و کسی این اسم را بر خودش نمی گذارد مگر اینکه کافر باشد. امام فرمود، بگویید: السلام علیک یا بقیةالله .از پیامبر سوال شد که خدا در معراج با چه زبانی با شما صحبت کرد ؟ پیامبر فرمود: با صدای علی .پیامبر وقتی این صدا را شنید، پرسید که خدایا تو با من حرف می زنی یا علی؟ خدا خطاب کرد: من دیدم تمام زوایای قلب تو پر از محبت علی است. بنابراین با صدای آشنا با تو صحبت کردم که آرامش بگیری .پیامبر فرمود: من در هر طبقه ی آسمان که می رفتم ملائک به من خوش آمد می گفتند. جبرئیل گفت :ای محمد، اگر محبت علی در دل همه ی امت تو بود، خدا جهنم را خلق نمی کرد.خدا به پیامبر فرمود که من یکی از اسامی خودم را برای توانتخاب کردم ،من محمود هستم و تو محمد وعلی را بعنوان جانشین تو انتخاب کردم و اسمی از خودم را بر او گذاشتم من اعلی هستم و او علی . خدا فرمود : تو، علی، فاطمه، حسن و حسین از نورالهی خلق شده اید و اگر کسی به شما ایمان بیاورد پیش من مومن است و اگر کسی به شما ایمان نیاورد پیش من کافر است .ای احمد، می خواهی جانشینان خودت را ببینی ؟ پیامبر فرمود: بله . خدا انوار پاک معصومین را نشان داد که بصورت حلقه ی وار دور خدا خضوع کرده بودند.( در زیارت جامعه داریم :اهل بیت وقتی شما درعالم نور بودید در عرش الهی طواف می کردید.)یکی از آنها مثل ستاره می درخشید که او مهدی بود. و خدا فرمود که او از ظلم ها انتقام می گیرد.این انتقام شخصی نیست و بخاطر ظلم هایی است که که به مقام ولایت و امامت شده است. پس پیامبر دستور جانشینی را در معراج گرفت و بعد در قرآن داریم که آنچه به تو رسیده است را به مردم بگو .پیامبر به جز روز غدیر، در مکانهای دیگری هم مسئله ی جانشینی را مطرح کرده بود.
یکی دیگر از مشاهدات پیامبر در معراج دیدن بهشت و جهنم و دیدن بهشتی ها بود. معراج در سال سوم بعثت پیامبر بود. پیامبر وجود نوری ائمه را مشاهده کرد ولی بهشت و جهنمی که در عالم ملکوت است را دید .

حجت الاسلام عالی/منبع:سایت یا مجیر

پنج شنبه 7/6/1392 - 16:30
مصاحبه و گفتگو

یکی ازمشاهدات پیامبر دیدن انبیا در آسمان هفتگانه بود، سوغاتی بزرگ معراج، نماز است و کیفیت نماز در معراج تثبیت شد. کیفیت وضو و اذکار و .. در معراج تثبیت شد . یکی دیگراز مشاهدات پیامبر دیدن ملائک و کارگزاران خدا بود .یکی از ملائکی که پیامبر در معراج دیدند حضرت عزرائیل بود . در جلد هجدهم بحارالانوار داریم که پیامبر فرمود :دیدم ملکی نشسته است و تمام دنیا بین دو زانوی و مقابل او است .و در دستش صفحه ای از نور و نوشته ای بود که آنها را نگاه می کرد و مشغول کار خودش بود و به چپ و راست نگاه نمی کرد. و این ملک چهره ی محزونی داشت .پیامبر پرسید که او کیست ؟ جبرئیل گفت که او عزرائیل است که دائما مشغول است و جان ها را قبض می کند. پیامبر نزدیکتر رفت و جبرئیل پیامبر را به عزرائیل معرفی کرد. حضرت عزرائیل خوش آمد گفت و خصوصیات امت او را گفت .جبرئیل گفت که پرکارترین ملک ،عزرائیل است .پیامبر پرسید: آیا تمام کسانی که تا بحال مرده اند یا در آینده خواهند بوسیله ی عزرائیل قبض روح می شوند ؟ جبرئیل گفت : بله. پیامبر سوال کرد :آیا او در همه جا هست ؟ جبرئیل گفت : بله او در همه جا هست .حضرت عزرائیل گفت : تمام دنیا در دست من ،مثل سکه ای در دست شما انسانهاست و به همه جا احاطه دارم. هیچ خانه ای نیست مگر اینکه من هر روز پنج مرتبه به آنجا سرکشی نکنم .وقتی یکی فوت می کند و دیگران برای او گریه می کنند ، به آنها می گویم که گریه نکنید نوبت شما هم می رسد. من این قدر می آیم و شما را قبض روح می کنم تا احدی از شما در این عالم باقی نماند. شدیدترین حادثه مرگ است. جبرئیل گفت : حادثه های بعد از مرگ شدیدتر از خود مرگ است . یکی دیگر از هدیه هایی که پیامبر در معراج دریافت کرد، خمیر مایه حضرت زهرا (س)بود. هدیه به اندازه ی شأن هدیه دهنده است و خدا حضرت زهرا، ادامه دهنده ی نسل پیامبر را به حضرت هدیه داد. در زیارت داریم که سلام بر بتول( یکی از اسامی حضرت زهرا) هدیه پیشکش الهی به پیامبر .پیامبر به درخت طوبی رسید ، سیبی از آن برداشت که بسیار معطر بود و سیب را به دو نیم کرد و نوری از آن ساطعه شد که پیامبر تعجب کرد و جبرئیل گفت که این نور فاطمه در زمین است که در آسمان به آن منصوره می گویند. پیامبر پرسید که چرا او در آسمان به منصوره و در زمین به فاطمه معروف است ؟ جبرئیل گفت : کسانی که در دنیا پیرو فاطمه هستند در قیامت آنها را از آتش جهنم جدا می کند. پس فاطمه یک لفظ یا اسم نیست بلکه این حاکی از حقیقتی است .الفاظ آسمانی که برای ائمه انتخاب شده است یک مقام و شأن است .مثلا باقر یعنی کسی که کارش شکافنده ی علوم خواهد بود یا رضا یعنی کسی درمقام رضا به نهایت رسیده است .مهدی یعنی کسی که از طرف خدا هدایت خاصی شده است و دیگران را هم دستگیری می کند. فاطمه یعنی کسی که پیروانش را از جهنم قطع می کنند .چون خدا فاطمه را برای شفاعت نصرت و یاری می کند ، در آسمان به ایشان منصوره می گویند. در کتاب کامل الزیارات از شفاعت گسترده ی اباعبدالله و حضرت فاطمه (س)صحبت می کند. در روایات داریم که حضرت زهرا بقدری شفاعت خواهند داشت که به جز یک عده کافر هرز،در جهنم باقی نمی مانند. هر کس نوری در وجودش داشته باشد مورد شفاعت آن حضرت قرار می گیرد. در آن روز همه ی کافران آرزو می کنند که ای کاش ما فاطمی بودیم . پیامبر سیب بهشتی را خوردند و محصول این سفر آسمانی تولد حضرت زهرا بود. پیامبر می فرمود : من هر وقت مشتاق بهشت می شوم او را بو می کنم .در زیارت نامه حضرت زهرا داریم که حضرت میوه ی بهشتی است .
یکی دیگر از هدیه های که پیامبر از خدا گرفتند احادیث معراج است که به آن احادیث قدسی می گویند. قرآن کلام خداست و توسط جبرئیل بر پیامبر نازل شده است ولی در معراج ، زمانی که پیامبر در فوق ملکوت بود با خدا گفتگوهایی داشت و پیامبر آن گفتگوها را نقل می کرد. بسیاری از احادیث قدسی از پیامبر است .علامه ی مجلسی تعدادی از این احادیث را جمع آوری کرده است . درجلد 77 بحاراالنوار داریم :ای احمد( خدا در معراج پیامبررا احمد نامیده است . در زمین نام پیامبر محمد یعنی پسندیده است، رفتار و منش پیامبر آنقدر پسندیده بود که به او محمد می گویند. وقتی باطن پیامبر در ملکوت ظهور پیدا می کنید ، پیامبر علاوه بر محمد پسندیده ترین یا دلپذیرترین یعنی احمد نام می گیرد)آیا می دانی چه زمانی بنده ی من به عبودیت می رسد ؟ پیامبر فرمود: پروردگارا، من نمی دانم. خدا فرمود :کسی که هفت صفت در او جمع بشود ،عبد من است ، یکی تقوا از گناهان. انسان باید خودش را با گذشته مقایسه کند و ببیند که حساسیتش به گناه بیشتر شده است یا خیر. تعظیم در مقابل خدا همان تقوا است .ما باید در مقابل گناهان پیش خدا خاضع باشیم و اگر گناه هم بکنیم ،نباید افتخار کنیم و سریع توبه می کنیم. عالمی در مکاشفه دید که فردی که مرد متین و متدینی بود، دو سر دارد یکی سر حالت بالا و یکی سر حالت پایین . او سِّر این کاشفه را نفهمید . هنگام مرگ این فرد عده ای از علما دور او جمع بودند واو گفت که خدایا شاهدی که از وقتی که من خودم را شناختم گناهی نکردم . بعد این عالم سِّرمکاشفه را فهمید که این فرد در باطن پیش خدا سر فرود آورده است و او عبد خدا بود.ما باید در مقابل خدا سر به زیر باشیم و قلب مان تسلیم خدا باشیم . عبد واقعی کسی است که باطنش خضوع کرده است و به سجده افتاده است .دوم داشتن سکوت و نزدن حرف های بیهوده .کسانی که زیاد صحبت می کنند اشتباه هم زیاد دارند .بعضی ها حرفهای بیهوده می زنند و نمی توانند جلوی خودشان را بگیرند. پس عبد کسی است که زبانش دست خودش باشد. سوم اینکه خدا ترسی داشته باشد که هر روز اشک و سوزش بیشتر باشد . ترس از خدا به چه معناست ؟در دعای جوشن داریم : ای کسی که ترسی از او نیست مگر از عدالتش یعنی باید از عدالت خدا ترسید .عدالت خدا اقتضا می کند که اگر توجرمی وخطایی بکنی ، دامن تو را بگیرد .ما می ترسیم که نکند مرتکب اشتباهی بشویم و عدالت خدا گردن ما را بگیرد . ترس ازخدا، به ترس از خودمان بر می گردد. امام سجاد (ع) در دعای ابوحمزه ثمالی می فرماید: وقتی گناهانم را می بینم به ترس و اضطراب می افتم. خوف از عدالت خدا یعنی خوف از اینکه من گناهی بکنم تا گیر عدالت خدا بیفتم . کسانی هم که گناه ندارند در مقابل عظمت خدا خشیت وخوف دارند و خودشان را نمی بینند . معصومین از این سنخ خشیت ها و دلهره داشته اند. مرحوم آخوند کاشی از شدت خشیت خدا درنمازش آنچنان می لرزید که برای بعضی از شاگردانش این سوال پیش آمده بود که نماز ایشان با این لرزش ها درست است یا خیر ؟ آیت الله بهجت در نمازهای شب جمعه وقتی به سوره اعلی می رسیدند که می فرماید :انسانهایی که خشیت دارند حرف خدا را می پذیرند و افراد شقی هستند حرف خدا را نمی پذیرند و به جهنم می روند و جهنمی ها نه مرگ دارند که از عذاب خلاص بشود نه زندگی دارند و ... ،دیگر صدای ایشان شنیده نمی شد.

چهارمین خصوصیات عبد این است که مهار شکمش را در دست داشته باشد و هر چیزی نخورد و به اندازه ی ضرورت بخورد. کسی که زیاد می خورد و دیر می خوابد ،نمی تواند برای نماز صبح بیدار بشود. حضرت یحیی شیطان را تمثلی دید و سوال کرد که چه زمانی از من خوشت می آید؟ شیطان گفت: زمانی که غذای سنگینی می خوری و می خواهی صبح بلند بشوی. حضرت یحیی عهد بست که دیگر غذای سنگین نخورم و شیطان هم گفت که من عهد می بندم دیگر مومنی را نصیحت نکند . یکی دیگر از ویژگی های بنده این است که از دنیا بدش بیاید چون خدا بدش می آید و از خوبان خوشش بیاید چون خدا خوشش می آید یعنی حب و بغض بنده تابع خدا باشد. منظور از دنیا یعنی کسی که ظواهر دنیا را هدف قرار بدهد و در این دنیا گیر کند و ِالا اگر انسان از لذت های حلال خدا برای بندگی استفاده کند اشکالی ندارد و نباید دلبستگی و وابستگی به دنیا نداشته باشد .پنجمین ویژگی های بنده، داشتن حیا است . 

حجت الاسلام عالی/منبع:سایت یا مجیر

پنج شنبه 7/6/1392 - 16:30
مصاحبه و گفتگو

از مسلمات اعتقادی ما این است که الان بهشت و جهنم برزخ و قیامت وجود دارد ولی ما شرایط درک آنرا نداریم .اگر کسی در دنیا برود برزخ را درک می کند و وقتی نفخ صور دمیده شود، بهشت و جهنم قیامتی درک می شود. بهشت و جهنم در کجاست ؟ جای بهشت و جهنم در عالم ظاهر و ملک دنیا نیست بلکه جای بهشت و جهنم در ملکوت این عالم دنیا است. یعنی پشت پرده ی و باطن این دنیاست .وقتی شما خواب می بینید در عالم ظاهر هیچ اتفاقی نیفتاده است بلکه در عالم باطن خودتان اتفاقاتی افتاده است. پس ما برای دیدن بهشت و جهنم ملکوتی، ابزار می خواهیم .بزرگترین مشاهده ی ملکوت عالم تا الان و تا قیامت ، مشاهده ی معراج پیامبر اکرم است. پیامبر ملکوت عالم را مشاهده کرد است که برای احدی رخ نداده است. حضرت ابراهیم ملکوت را دید ولی پیامبر به فوق ملکوت رفت . پس معراج مشاهده از غیب عالم است .بخشی از مشاهده ای غیب ، مشاهده ی بهشت و جهنم و بخشی مشاهده ی ملائک و بخشی مشاهده ی پیامبران بود. در سوره اسرا و نجم، بطور تصریح به معراج پیامبر اشاره شده است .امام صادق (ع) می فرماید: اگر کسی سه چیز را انکار کند از شیعیان ما نیست ،معراج ،سوال و جواب در قبر و شفاعت. امام صادق(ع) می فرماید: برای پیامبر صد و بیست مرتبه معراج اتفاق افتاده است که یکی از معراج های پیامبر استثنائی است و در قرآن به این معراج اشاره شده است . خصوصیات معراج ایشان این بود که علاوه بر اینکه روح پیامبر به معراج رفت بود جسم پیامبر هم همراه پیامبر بود. معراج های دیگر پیامبر روحی بوده است یعنی جسم پیامبر در همین عالم بوده است و روح پیامبر به بالا می رفته است، مثل خواب .ما با بدن مثالی مان خواب می بینیم . این معراج پیامبر در سال سوم نبوت اتفاق افتاده است . این سیر و سفر پیامبر( معراج) سه تا سفر بوده است : سفر زمینی (پیامبر از مسجد الحرام تا مسجد الاقصی رفتند و در مسجد الاقصی نماز خواندند )،از مسجدالاقصی تا ملکوت(سیر دوم از عالم دنیا خارج می شود .پیامبر تا مرز عالم ملکوت رفتند که جبرئیل با او همسفر بود) و فوق ملکوت. ( در این سفر احدی با پیامبر نبود و پیامبر با خدا تنها بود. حتی پیامبران هم تا قسمت دوم سفر را رفته اند . بخش سوم سفر پیامبر، عالم امکان بود و هیچ مخلوقی از آنجا بالاتر نرفته بود. این از افتخارات ماست. امام سجاد (ع)می فرماید : من فرزند کسی هستم که آنقدر بالا رفت که از عالم ملکوت هم گذشت و خیلی به خدای خودش نزدیک شد. این سفر سوم فقط برای پیامبر اتفاق افتاده است .وقتی پیامبر با جبرئیل به مرزعالم ملکوت رسیدند،جبرئیل گفت که پیامبر قبلی از اینجا جلوتر نمی رفتند ولی تو از اینجا رد می شوی ولی من نمی توانم با تو بیایم .)
این سفر معراج پیامبر غیرعادی است ولی چیزهای غیر عادی مثل معجزات اتفاق می افتد. پس انسان می تواند مسیری بالاتر از فرشته ها را طی کند. تنها عامل سیر برای پیامبر بندگی پیامبر بود. خالصانه بندگی کردن و تسلیم بودن پیامبر در برابر خدا باعث این سفر عجیب شد. در سوره اسرا داریم : منزه است خدایی که عبدش را به مسجدالاقصی برد. این سیر با قدم عبودیت بوده است و این درس بزرگی برای ما است . این معراج در توان پیامبر است ولی در مرتبه پایین تر، این معراج برای انسانها امکان پذیر است. قرآن می فرماید : آیا به ملکوت آسمانها و زمین نمی نگرند؟ این معراج فقط با قدم بندگی امکان پذیر است .
روایت داریم :کسی که متواضع است، خدا او را بالا می برد ولی فرد متکبر به بالا نمی رود زیرا سنگین است و سقوط می کند. علامه طباطبایی را در مسجد سهله به عالم ملکوت بردند (البته این سفر روحی بوده است) تا جایی که جسم خودش را می دید و حقیقت ص را به او نشان دادند . ص نهری در بهشت است .آیت الله طباطبایی می فرمودند که در تعقیبات نماز صبح دیدم که برادرم با حضرت ادریس آمدند یعنی ایشان هم بهشت و هم بهشتی ها را می دید .حضرت ادریس معارفی را به من گفتند. آیت الله طباطبایی می فرمودند که استادم مرحوم قاضی فرموده بودند که اگر در سحر چیزهایی را دیدید به آن توجه نکنید. روزی من در سحر مشغول نماز بودم که حوریه بهشتی آمد و به من قدحی تعارف کرد ولی من توجهی نکردم . علامه طباطبایی فرد مهربان و با تقوایی بود و نسبت به اهل بیت محب بود، اهل عمل و فوق العاده متواضع بود. مرحوم میرزا آقای تهرانی مرگ اختیاری داشت. ایشان به اختیار خودشان روح را خارج می کردند و بر می گرداند. ایشان فوق العاده مراقب بود که به هیچ کس یا چیزی ظلم نکند. ایشان شبی دیر به منزل رسیدند و تا صبح پشت در ایستادند ولی در نزدند که اهالی خانه را بیدار کنند. این افراد بندگی خدا را کردند و به مقاماتی رسیدند .
پیامبر دراین معراج چیزهایی دیدند. خدا می فرماید :ما او را بالا بردیم تا آیات الهی و اسرار را به او نشان بدهیم . در سوره نجم داریم: آیات بزرگ خدا را به پیامبر نشان دادیم.
در روایت داریم که این معراج یک سوم شب(سه ساعت) طول کشیده است .در سفر زمینی پیامبر توسط جبرئیل با مرکب بهشتی به مسجدالاقصی رفتند. از مسجدالاقصی با مرکب دیگری رفت و از ملکوت به فوق ملکوت با امداد الهی پیش می رفت. ما بسیاری از جزئیات معراج را خبر نداریم. یکی از مشاهدات پیامبر در آسمانها، دیدن انبیاء بود . پیامبر در آسمان اول حضرت آدم ،در آسمان دوم حضرت عیسی ،در آسمان ششم حضرت موسی و آسمان هفتم حضرت ابراهیم را دید. وقتی پیامبر به هر کدام از پیامبران می رسید آنها اظهار ارادت می کردند و خوش آمد می گفتند. معصومین در برزخ نیستند و جایگاه بهشتی آنها بالاتر از برزخ است . برزخ در احاطه ی آنها است .یکی از هدیه هایی که به پیامبر داده شده نماز است .پیامبر در معراج کیفیت نماز را گرفتند یعنی نماز خواندن و وضو گرفتن را در معراج یاد گرفتند، و پیامبر خیلی از اسرار نماز را دریافت کردند. روایت نماز معراج پیامبر در علل الشرایع شیخ صدوق آورده شده است .کتاب اسرار الصلاة مرحوم ملکی تبریزی هم از همین نماز معراج پیامبر گرفته شده است .روایت داریم که خدا فرمود: یا احمد، همانطور که من بر پیامبر و امت های گذشته پنجاه بار نماز را واجب کردم ،به تو و امت تو پنجاه بار نماز را واجب می کنم. حضرت موسی به پیامبر گفت که امت تو ضعیف است ،پس از خدا بخواه که در نماز تو تخفیف دهد .پیامبر از خدا این را خواست و خدا پنجاه نماز را به اندازه ی پنج نماز تخفیف داد. منت خدا بر پیامبر، کم شدن بعضی فریضه هاست .انسان باید خیلی تنبل باشد که این پنج نوبت نماز را نخواند یا آنرا سبک بشمارد. یکی دیگر از مشاهدات پیامبر انواع ملائک بود. پیامبر یکی از فرشتگان را دید که دارای تعداد زیادی انگشت است و در حال محاسبه است. پیامبر از جبرئیل سوال کرد که این کیست ؟جبرئیل گفت :این ملک، حساب تمام قطرات بارانی که ریخته می شود را دارد .پس یک قطره ی باران بی حساب نیست. پیامبر با آن ملک صحبت کرد و سوال کرد که شما حساب تمام قطرات باران را دارید ؟ملک گفت که من حساب تمام قطرات بارانی که در روی دریاها یا صحراها ریخته می شود را هم دارم . ولی حساب یک چیز از دست من در رفته است و آن حساب کسی است که بر تو صلوات بفرستد. پیامبر دید که یکی از ملائک حالت عبوس دارد و خیلی با ابهت بود. پیامبر پرسید که او کیست که انسان از او می ترسد ؟ جبرئیل گفت :او مالک، نگهبان جهنم است. از وقتی خدا او را خلق کرده است و مالک جهنم کرده است اصلا یک لبخند هم نزده است .پیامبر به مالک نزدیک شد و او بشارت بهشت را به پیامبر داد. اسم نگهبان جهنم مالک و اسم نگهبان بهشت رضوان است .بهشت مظهر رضایت خداست و بخاطر همین اسم نگهبان بهشت رضوان است . جهنم جای افراد متکبر هستند و در آنجا خدا به آنها می فهماند که مالک کیست و بخاطر همین اسم نگهبان جهنم مالک است. پیامبر مشاهدات دیگری هم داشتند.

حجت الاسلام عالی/منبع:سایت یا مجیر

پنج شنبه 7/6/1392 - 16:30
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته