• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 15639
تعداد نظرات : 1110
زمان آخرین مطلب : 3863روز قبل
مصاحبه و گفتگو

در قرآن داریم :روزی که شاهدان گواهی می دهند و بپا می خیرند. از این آیه مشخص می شود که شاهدان متعدد هستند .علاوه بر خداوند که اولین و اصلی ترین شاهد ما دردنیا و گواه درقیامت است ، شاهدان دیگری هم هستند. در قرآن داریم که خدا بر هر چیزی شاهد است و بر اعماق وجود ما احاطه دارد.ناظر و شاهد بودن خداوند در این عالم از باب بربوبیت خدا است . شاهد بودن خدا در دنیا شبیه به مراقبت یک پرستار از بیمار یا مراقبت یک پدرومادر دلسوز از فرزندش است. پس نگاه خداوند نگاه امداد و تربیت است که موجب رشد است نه نگاه یک پلیس یا مراقب که می خواهد مچ بگیرد . البته خداوند شخصی را که تخلف می کند می بیند ولی اصل نگاه خدا برای تربیت و ربوبیت است .اگر انسان به این توجه داشته باشد خجالت می کشد که در مقابل خدای مهربان گناه بکند. طلبه ای که درسش تمام شده بود و می خواست به ایران برگردد ، یکی از علما به او گفت که این آیه را زیاد بخوان که می فرماید: آیا نمی دانی که خدا تو را می بیند . این آیه باید تکرار بشود تا در جان انسان بنشیند.حضرت امیرالمومنین می فرماید :بپرهیزید از اینکه در خلوت معصیت کنید زیرا کسی شما را نگاه می کند که خودش (حاکم) در قیامت شاهد است. از طرفی انسان باید خوشحال باشد که تحت نظارت چنین چشمانی است. آیت الله اراکی می فرمودند: سالها قبل دخترم که بسیار متدین است می خواست تنها به حج مشرف بشود و می ترسید . ایشان به من گفت که من چکار کنم و من به او گفتم که در آنجا شما میهمان خدا هستی و ذکر یا حفیظ یا علیم را زیاد بگو. وقتی دخترم برگشت به من گفت که من وقتی سیل جمعیت را در طواف دیدم وحشت کردم و در گوشه ای از مسجد الحرام نشستم و ذکر یا حفیظ یا علیم را گفتم . یک دفعه دیدم که تعدادی دور یک نفر حلقه زده اند و ایشان امام زمان (عج) بودند. من هم وارد آن حلقه شدم. من عبای حضرت را گرفتم و هفت مرتبه طواف کردم .در طول این هفت دور یک تنه به من نخورد. در انتهای طواف حضرت را ندیدم. دختر آیت الله اراکی از حفاظت خدا استفاده کرد. پس شاهد بودن خدا برای امدادرسانی است .حالا اگر خدا شاهد است پس چرا شهود دیگری هم هستند؟ این جنبه ی تربیتی دارد .یک دسته از شهود ملائکه هستند و ناظر اعمال بد و خوب ما هستند. از امام صادق (ع) سوال شد که چرا بجز خدا ملائک هم شاهد هستند. امام فرمود :وقتی کسی بداند که چشمهای متعددی او را می بیند بیشتر از خودش محافظت می کند.در جای خلوتی که ما فکر می کنیم کسی ما را نمی بیند دهها و صدها چشم ما را نگاه می کند. شخصی نزد امام حسین (ع) آمد و گفت که من اراده ی ضعیفی دارم و اهل گناه هستم .شما به من نصیحتی بکنید. امام فرمود: پنج کار را بکن و هر گناهی خواستی انجام بده: از رزق خدا استفاده نکن ،از حکومت و ولایت خدا بیرون برو،جای خلوتی پیدا کن که خدا تو را نبیند ،وقتی ملک الموت آمد او را از خودت دفع کن یعنی این قدرت را داشته باش و وقتی ملک جهنم (مالک) خواست تو را وارد دوزخ بکند بگو که من به دوزخ نمی روم و قدرت مقاومت داشته باش.
در مورد مناجات شعبانیه داریم که همه ی ائمه این مناجات را می خواندند و بر آن مداومت داشتند .یکی از فرازهای این دعا می فرماید : خدایا گناهانی را از من در دنیا پوشاندی در حالی که من محتاج تر هستم که در آخرت کسی آنها را نبیند ،خدایا من را در مقابل بینندگان آخرت رسوا نکن . ما باید از خدا بخواهیم که ستاریت خداوند در آخرت هم شامل حال ما بشود. شاهد بعدی انبیاء هستند . در قرآن داریم : ما از هر امتی یک شاهد می آوریم . شاهد کسی است که در دنیا دیده است و از جزئیات اعمال خبر دارد و دارای عدالت است و آن را کم و زیاد نمی کند .این فرد، معصوم هر امت و پیامبر آن امت است.هر پیامبری شاهد و گواه بر اعمال امتش است حتی اگر از دنیا برود باز هم از برزخ ناظر بر اعمال امتش است. در ادامه آیه می فرماید : و ای پیامبر، تو را شاهد بر همه ی آنها قرار می دهیم . حضرت علی (ع)می فرمایند: پیامبر شاهد بر همه ی شهدا ( انبیاء) است. دسته ی بعدی شاهدان ائمه و معصومین هستند .در سوره توبه آیه 105 داریم: هرکاری می خواهید بکنید خدا ، رسول و مومنین اعمال شما را می بینند. کدام مومن این قدرت را دارد که از زوایای قلب ما با خبر بشود و شهادت بدهد؟ اینها ائمه و معصومین هستند. فردی نزد امام رضا (ع) رسید و گفت که برای من و خانواده ام دعا کنید. امام فرمود : مگر ما شما را دعا نمی کنیم؟ و بعد امام آیه بالا را خواندند. پس نظارت ائمه هم مثل نظارت خداست .ائمه مظهر رحمت خداهستند و آنها ما را نگاه می کنند و برای ما دعا می کنند.ائمه و پیامبران در قیامت هم شفیع ما هستند. وای به حال کسانی که قرار است ائمه شفیع آنها بشوند ولی خصم آنها بشوند. پس ما باید مواظب باشیم که از این نگاه مهربان استفاده بکنیم نه سوءاستفاده .دسته بعدی شهود، ملائکه هستند. در سوره ی ق آیه 21 داریم:در محشر هر فردی فرشته ای در پشت دارد که او را به سمت دادگاه می برد و ملکی هم در جلو است که شاهد است. به این فرشتگان نویسندگان کریم می گویند زیرا آنها در نوشتن اعمال خیر ما عجله دارند و آنرا ده برابر ثبت می کنند. وقتی انسانی عمل شری انجام می دهد هر دو ملک محزون می شوند ولی ملک سمت چپ تا هفت ساعت گناه را نمی نویسد و بعد اگر توبه نکرد آن گناه ثبت می شود. این دو ملک تمام اعمال ما را می بینند.

یکی دیگر از شاهدان روز قیامت زمین است .درسوره ی زلزال داریم که زمین در روز قیامت چیزهای سنگینی که در خودش بوده است را بیرون می دهد و زمین رازهای خودش را برملا می کند . زمین خبر می دهد زیرا خداوند به او الهام کرده است . در فرهنگ دینی ما همه ی موجودات در عالم از کوچکترین ذرات تا بزرگترین اجرام دارای شعور و درک هستند . در عالم تمام موجودات حی هستند و ذکر دارند. در قرآن داریم :هیچ چیزی نیست مگر اینکه در این عالم ذکر دارد ولی شما نمی فهمید. مرحوم میرداماد فرمود که من ذکر عالم را شنیدم که همه ی عالم می گفتند: یا غنی (بی نیاز) و یا مغنی (بی نیازکننده) . یکی از شاگردان مرحوم آخوند کاشی می گفت که وقتی نیمه شب من از کنار حجره استادم رد می شدم می شنیدم که درختان می گفتند: سبوح قدوس ملائکته و روح . وقتی نگاه کردم دیدم که استاد هم همین ذکر را در سجده می گوید. صبح آن روز ایشان فرمودند :اینکه شما ذکر عالم را شنیده اید تعجبی ندارد ، اینکه گوش شما باز شده است تعجب دارد. یکی از معجزات پیامبر این بود که پیامبر مقداری سنگ ریزه برمی داشتند و این سنگ ریزه ها شروع به ذکر کردن می کردند. معجزه ی پیامبر ذکر گفتن سنگ ریزه ها نبود بلکه معجزه ی پیامبر این بود که گوش کسی که نمی توانست آن ذکر را بشنود باز می کردند .زمین کارهای خوب و بد شما را می بیند. داریم که نمازهای واجب را در یک جای منزل بخوانید یعنی مصلی داشته باشید ولی در مورد نمازهای مستحب امام صادق (ع) فرمودند که در جاهای مختلف منزل تان نماز بخوانید که در روز قیامت برای شما شهادت بدهند.
امام صادق (ع) می فرماید: وقتی شخصی گناهی مرتکب شده است بعد که توبه می کند خدا به زمین و جاهایی که او گناه کرده است دستور می دهد که آنها را بپوشانند و کتمان کنند. توبه حجابی برای تمام گناهان درست می کند. رسول ترک که آزاد شده ی دست امام حسین (ع) بود، وقتی از محلی رد می شد وارد مسجد آنجا می شد و نماز می خواند و در هر قسمتی از مسجد دو رکعت نماز می خواند. یکی از رفقای او گفت که چرا تو در مسجد می چرخی ؟رسول ترک گریه اش گرفت و گفت که من زیاد گناه کرده ام و حالا باید آنقدر نماز بخوانم که زمین شهادت بدهد که من روی آن نماز خوانده ام.
خدا را به باب الحوائج قسم می دهیم که حاجات شرعیه ی همه ی مومنین را برآورده بفرماید . 

شهود و گواهان روز قیامت متعدد هستند . تعدد این شهود جنبه ی تربیتی دارد ازاین جهت که باعث می شود ما بیشتر مراقب باشیم .وقتی ما می بینیم که چشم های بیشتری ما را نگاه می کند و مراقب ما است دقت مان روی اعمال مان بیشتر است و اگر ما بدانیم چشمهای نگران ،چشمهای مهربانی هستند که نگاه آنها نگاه رحمت و لطف است، احساس امنیت و امیدی هم می کنیم. اصلی ترین شاهد وجود مقدس خداوند متعال بود. او ناظر بر اعمال ما است و بر تمام اعمالی که بر شهود مخفی است آگاه است و خبر دارد و مراقب است . در دعای کمیل داریم : خدایا همه ی گناهانی را که من انجام داده ام و کرام الکاتبین آنها را ثبت کره اند ببخش ، کرام الکاتبینی که شهود بر من هستند علاوه بر اعضا و جوارج ، خدایا تو بالای سر همه ی شهود، شاهد و مراقب من هستی ، تو شاهد اعمالی هستی که بر شهود دیگر مخفی است . اسرار و زوایایی است که بر شاهدان دیگر پنهان است . مرحوم محمد مهدی نراقی در جامعه السعادات روایتی از پیامبر دارد : خدایا حساب امت من را طوری برس که هیچ کس اعمال آنها را نبیند، فقط من و تو آنها را ببینیم .خدا می فرماید : ای پیامبر اگر تو مهربان هستی من خالق مهربانی هستم و از تو مهربان تر هستم و اعمال آنها را به تو هم نشان نمی دهم وخودم آنها را محاسبه می کنم . شاهد بعدی انبیاء هستند که در راس آنها پیامبر اسلام است، شاهدان بعدی ائمه هستند ، شاهدان بعدی ملائکه هستند که همان کرام الکاتبین هستند .اینها فرشتگانی هستند اعمال ما را ثبت می کند و مراقب ما هستند و برای ما امداد دعا هم دارند . مرحوم تبریزی در کتاب اسرارالصلاة و المراقبات دارد : کرام الکاتبین در سحر مومن را برای نماز شب صدا می کنند اگر آنها بلند بشوند، آنهاÂ نورانیت و صفا پیدا می کنند والا کسل می شوند. بعضی صدای فرشتگان را می شوند که آنها را صدا می زنند .اگر شما صدای آنها را نشنیدی باز به آنها سلامی بکنید . ایشان با فرشتگان مراوده داشتند. انسان باید طوری باشد که اگر پایش لغزید این فرشتگان برای او دعا کنند و او را نگه دارند . شاهد بعدی زمین و مکان ها هستند. زمین شعور دارد و اعمال ما را ثبت می کند و در روز قیامت خبرهایی که در دلش نگه داشته است را بیرون می ریزد . مستحب است که انسان حجرالاسود را ببوسد یا دست بکشد و اگر شلوغ است از دور برای آن دست تکان بدهد. در روز قیامت این سنگ شهادت می دهد. پیامبر فرمود: دست و صورت تان را به حجرالاسود بکشید ، این به منزله ی دست خدا در روی زمین است که با انسانها بیعت می کند و دست می دهد مثل کسی که به خدا پناه برده است . و در روز قیامت شهادت می کند که این فرد تجدید بیعت کرد. گفته شده است که نمازهای مستحب را در مکان های مختلف بخوانید. مرحوم قاضی فرموده است که اگر حال نماز خواندن ندارید محل های عبادت تان را عوض کنید. 

زمان هم در روز قیامت جزو گواهان است . نیمه شعبان و شب جمعه و تمام ایام برای خودش شخصیتی دارد .امام صادق (ع) می فرماید :هیچ روزی بر انسان نمی گذرد مگراینکه آنروز برای انسانها ندایی دارد :ای انسانها، من یک روز نویی هستم و شاهد هستم ، از من استفاده کن و اعمال خیر انجام بده. حتی شب جدید هم این ندا را دارد . حتی زمین علاوه بر زمان شعور و خطاب دارد .پس هر روز و هر شب یک شخصیت و هویت جداگانه ای دارد .مثل انسانها که هر کدام با هم فرق می کنند. در هر روز که شما اعمالی انجام بدهید ، این روز بسته و مهر می شود. ما باید قدر هر روز را بدانیم . نه تنها هر روز برای خودش شخصیت جداگانه ای دارد و شاهد است بلکه هر ساعت هم برای خودش شخصیت جداگانه ای دارد. پس تعداد شاهدان زمین هم خیلی زیاد است . شهود بعدی اعضا و جوارح است . در سوره یاسین آیه 65 داریم : امروز که روز قیامت است بر دهان شان مهر می زنیم و دست و پاهای آنها شهادت می دهند. Â این آیه مربوط به مشرکین است که در دنیا انسانهای دروغگویی بودند و دروغ ملکه ی آنها شده است و در روز قیامت وقتی آنها می خواهند حرف بزنند، باز هم دروغ می گویند. حتی آنها وقتی اعمال شان را می بینند باز قبول نمی کنند و وقتی ملائکه شهادت می دهند آنها می گویند که ملائک بنفع خدا شهادت می دهند و ما قبول نداریم . در اینجا خدا به دهان آنها مهر می زند و دست و پای آنها شهادت می دهند. شهادت دادن دست به این صورت است که عمل را نشان می دهد و در واقع آن عمل بازسازی می شود. در اینجا دیگر جای انکار نیست . مرحوم کوهستانی می فرمود: من طوری زندگی کرده ام که در روز قیامت اعضا و جوارج علیه من شهادت ندهند. امام باقر(ع)Â در کتاب اصول کافی می فرماید : جوارح علیه مومن شهادت نمی دهد، بر کسی شهادت می دهد که عذاب بر او حتمی است، مومنی که اعمالش را بدست راستش می دهند با خوشحالی می رود. اعضا و جوارح به نفع مومن شهادت می دهند. در کشف الاسرار داریم : مژه و چشم شهادت می دهند که این مومن چقدر گریه کرده است، خدا این مومن را می آمرزد و می فرماید که این آمرزیده بواسطه ی تار مو است. پس اعضا و جوارح بنفع مومن شهادت می دهند. شاهد بعدی وجدان انسان است ،وجدانی که بیدار شده است شهادت می دهد. این وجدان ها دروغ نمی گویند. شاهد بعدی تجسم خود اعمال است . یعنی اعمال خوب ما به شکل ملکوتی درمی آید و تجسم پیدا می کنند. شاهد بعدی قرآن است . قرآن شهادت می دهد که خدایا فلانی با من بود یا اینکه فلانی من را ترک کرد. در واقع این همان شکایت قرآن است .علامه مجلسی در جلد هفت این روایت را آورده است : رفتارهایی که افراد با قرآن کرده اند، در قیامت شهادت داده می شود. بشرطی اعضا و جوارح ما در قیامت علیه ما شهادت نمی دهند که ما مومن باشیم و ایمان خودمان را با خودمان به قیامت ببریم .
اگر ما توبه بکنیم تمام اعمال بد ما بر همه ی شاهدان پوشانده می شود . و در توبه ی واقعی بدی ها به خوبی تبدیل می شود. 

حجت الاسلام عالی/منبع:سایت یا مجیر

پنج شنبه 7/6/1392 - 16:6
مصاحبه و گفتگو

شاهدان هم می توانند به نفع ما و هم بر علیه ما شهادت بدهند، این بستگی به اعمال ما دارد که اگر انسان کار بد انجام بدهد آنها گواهی می دهند و این برای یک انسان تبهکار خجالت آور است و اگر انسان کار خوب انجام بدهد آنها گواهی می دهند و این گواهی ،برای مومن لذتی دارد . تعدد شهود برای فردی که دچار عذاب و گناه است باعث رسوایی است و نمی تواند اعمال خودش را کتمان کند .

حجت الاسلام عالی/منبع:سایت یا مجیر

پنج شنبه 7/6/1392 - 16:6
مصاحبه و گفتگو

این سوال برای هر مسلمان منتظر معتقدی پیش می آید که چکار کنیم که حضرت را تنها نگذاریم ،ما تنها نمانیم و از همین دنیا، شفاعت آخرت را به دستگیری از دنیا و دست در دست حضرت دادن فراهم بکنیم .مرحوم محدث نوری که استاد محدث قمی است در کتابی صد و هشتاد لقب برای امام زمان (عج) ذکر کرده است .این اسم ها بی جهت روی حضرت گذاشته نشده است و هرکدام بُعدی از حضرت را مشخص می کند. مثلا مهدی ،منتظر، نور،اباصالح ،صاحب العصر ،صاحب الزمان و... یکی از القاب امام زمان غریب است . که در روایتی از امام کاظم (ع) به این لقب اشاره شده است . امام کاظم(ع) Â وصفی از اوصاف حضرت مهدی (ع) را ذکر کرده اند: او کسی که رانده شده است از بین مردم، و مردم آن توجهی که باید به ایشان داشته باشند را ندارند ،تنهاست و دچار غربتی شده است .چرا امام زمان(عج) غریب است و غربت امام زمان (عج) به چه معنا است ؟ آیا ما در غربت امام زمان دخیل بوده ایم و آیا نقشی هم داشته ایم ؟ چه کار کنیم تا حضرت را از غربت در آوریم ؟ وقتی ما حضرت را از غربت دربیاوریم ، دست مان را در دست حضرت گذاشته ایم . کلمه ی غریب یعنی دور از وطن مثلا امام رضا(ع) وقتی می خواست از مدینه به ایران هجرت بکنند و بیایند، در کنار قبر پیامبر گفت که دارند من را از کنار جدم می برند و من در غربت از دنیا خواهم رفت .امام زمان (عج) به این معنا غربت داشته است. امیرالمومنین هجرتی نکرده است، امام حسن (ع) و امام سجاد (ع) و امام باقر به این معنا غربتی نداشته اند. امام زمان شش ساله بودند که به امامت رسیدند و زمان غیبت صغری شروع شد که 79 سال طول کشید. ایشان به گفته ی پدرشان در محل های دور سکونت داشتند.زیرا امنیت برای امام نبود.امام می فرماید: پدرم با من عهد کرده است که منÂ در دورترین مناطق سکونت کنم . مردم امام را خیلی ندیده اند. ما در این غیبت نقشی نداشته ایم . اما ما می توانیم در ادامه ی این غربت نقش داشته باشیم .اگر ما کاری بکنیم که ظهور زودتر رخ بدهد و حضرت تشریف بیاورند، از آن غربت در می آیند. در زمان غیبت کبری الزاما امام نباید در جاهای دورباشند بلکه می توانند در بین ما باشند .پس حضرت هنوز دور هستند. ما با زمینه سازی ظهور آن حضرت و کارهایی که باعث استقرار دین الهی می شود، می توانیم آنرا خاتمه بدهیم .معنای دیگر غربت هم هست که به ما مربوط می شود . غریب کسی است که ناشناخته می ماند و قدرش مجهول می ماند. وقتی یک عالم برجسته ای را در شهر نمی شناسند و قدر و کمالاتش را نمی دانندÂ Â و از علم و معرفتش استفاده نمی کنند ، این عالم در شهر غریب است.مثلا قرآن در بین ما هست ولی قدر آن دانسته نمی شود، بخاطر همین قرآن در نزد ما غریب است .وجود حضرت ولی عصر به این معنا آنچنان شناخته شده نیست. اینکه ایشان در غیرمسلمین شناخته شده نیستند طبیعی است ولی در بین مسلمین هم شناخته شده نیستند یعنی مسلمین سر سفره ی او نشسته اند ولی او را نمی شناسند . در زیارت عدیله داریم : هر کس هر چه دارد بواسطه ی امام زمان (ع)Â است .ولی قدر این ولی نعمت شناخته شده نیست .
منظور ما جامعه ی شیعه است . ممکن است که عده ای باشند که حضرت را خیلی دوست دارند. درجات دوست داشتن متفاوت است. بعضی حضرت را دوست دارند ولی زندگی شان عوض نشده است و محور زندگی شان حضرت نیست. و هنوز محور زندگی اش میل خودشان است، کار حضرت را مهمتر از کار خودشان نمی دانند ، حضرت را دوست دارند ولی این طوری است. حالا عده ای هستند که اصلا امام را نمی شناسند .گاهی ما گِله می کنیم که امام زمان (ع) به یاد ما نیست .یکی از خوبان حاجتی داشت که برآورده نمی شد و ایشان از حضرت گله کرد که تو ما را فراموش کرده ای و صدای ما را نمی شنوی، ایشان حضرت را دید و گفت : بچه که بودی ،وقتی از بلندی افتادی ما تو را گرفتیم، در فلان کار قرار بود که بلایی سر تو بیاید و ما آنرا رفع کردیم و حضرت مواردی را نقل کردند.ایشان دست پشت پرده را نمی دیدند. ایشان از حضرت خجالت کشیدند. ما بجای تشکر و قدردانی از حضرت گِله هم می کنیم. در توقیعات (نامه ها)آن حضرت داریم : ما شما را فراموش و رها نکرده ایم. اگر ما شما را رها می کردیم دشمنان شما را از بین می بردند. محدث نوری ازدوتا از بزرگان نجف شنیده بودند که فردی در نجف بنام شیخ حسین آل رحیم دچار فقر و بیماری شده بود .بخاطر این فقر و بیماری به او زن نمی دادند. او چله نشینی کرد.داریم : Â درهفته ی چهلم در بیرون از مسجد کوفه نشسته بودم وخیلی ناراحت بودم ،دیدم عربی از در مسجد بیرونÂ آمد و من را با اسم صدا زد.طائفه ی او را پرسیدم و او گفت که من برای هر طائفه ای که باشم به درد تو نمی خورم ، تو چرا به اینجا آمده ای ؟ من با تندی گفتم که این به درد تو نمی خورد . او با آرامش گفت که شاید به درد خورد . من قهوه ای برای ایشان ریختم و ایشان مقداری لب زدند و گفت که بقیه اش را تو بخور، من مشکلاتم را به او گفتم . او گفت که بیماری تو خوب شد و فقر تو به صلاح تو است و در همین چند روز به تو همسر می دهند .کسانی که به خدمت آن حضرت می رسند متحیر می شوند و متوجه آن لحظات نمی شوند. من از آرامش او آرامش پیدا کردم .به او گفتم که سر قبر مسلم می آیی ؟گفت اول نماز بخوانیم ،با هم وارد مسجد شدیم و او شروع به خواندن سوره حمد کرد و خیلی زیبا می خواند و من فکر کردم که نکند او حضرت امام زمان(عج) است و امام مثل نور شد و من به لرزه افتادم .با هم به سر قبر مسلم رفتیم و من فقط گریه می کردم و دیگر آقا را ندیدم . من فهمیدم که آقا به فکر ما هست و کار ما را راه می اندازد ولی ما قدردان نیستیم . این غربت امام تقصیر ما است و ما باید امام را بشناسیم. امام صادق (ع) می فرماید :آخر الزمان، زمان سختی است و اگر آنرا درک کردی این دعا را زیاد بخوانید: خدایا در زمان غیبت سه تا معرفت از تو می خواهم: معرفت خودت، پیامبرت و حجتت. به ترتیب هم می خواهم زیرا کسی که خدا را نشناسد و خدا خواه نباشد، پیامبر و حجت خواه هم نخواهد بود. اگر دنیا فقط بعد حیوانی بود انسان نیاز به راهنما نداشت. اگر کسی مقصد خودش را خدا قرار بدهد وÂ آن راه بی نهایت را انتخاب کند ،آنگاه جلوی امام و پیامبر زانو می زند و راهنما می خواهد. امام باقر(ع) به ابوحمزه ی ثمالی می فرماید : وقتی راهی را که نمی شناسید و می خواهید بروید یک راهنما می خواهید، چطور برای رفتن به مسیر ملکوت و آسمان راهنما نداریم ؟ این معرفت ها فقط با مطالعه به دست نمی آید البته مطالعه خیلی خوب است و ما باید کاملا نسبت به امام زمان (عج) شناخت داشته باشیم ولی این معرفت با تسلیم بودن در برابر امام بدست می آید. اگر انسان به محکمات و واجبات دین عمل کند و از محرمات پرهیز کند، اخلاقیات دین را راعایت کند، این معرفت را بدست می آورد . اگر انسان این معرفت را بدست بیاورد ، هر قدر هم که غیبت طول بکشد شکی در آن بوجود نمی آید. داریم که معرفت های تان را آنقدر بالا ببرید که هرچقدر غیبت امام طول کشید معرفت های شما به تزلزل نیفتد. معنای دیگر غربت فراموش شدن چیزی یا کسی است. اگر نعمتی فراموش شده باشد آن غریب است . پدر و مادرهایی هستند که در پیری در سالمندان گذاشته می شوند و فراموش می شوند یعنی این نعمت فراموش می شود و پدر و مادر غریب می شوند .گاهی پدر ومادری که از دنیا رفته اند فرزندان آنها را فراموش می کنند و پدرو مادر غریب می شوند. امام زمان(عج) هم این غربت را دارد. در رابطه با شیعیان و مومنین، ایشان فراموش شده اند. عده ای هستند که حضرت را دوست دارند ولی به یاد حضرت نیستند. حضور حضرت چقدر در زندگی ما پررنگ است ؟ در مواقعی که جشن است یا مشکلی پیدا می کنیم ما به یاد امام زمان(عج) هستیم .به یاد او بودن یعنی حضور پر رنگ او در زندگی، درس خواندن و روابط خانوادگی یعنی محور بودن .مهم این است که انسان دغدغه و درد امام زمان(عج) را داشته باشد. میرزا ابولفضلی بود که از عاشقان حضرت بود و اگر در مجلسی غیبت یا گناهی بود، در گوشه ای می نشست و با اشک شعرهایی زمزمه می کرد و با حال خودش، حال مجلس را عوض می کرد. ایشان به زیارت آقا علی عباس رفته بودند و توسلی به حضرت کرده بودند و از حال رفتند، عده ای می گفتند که برای او طبیب بیاوریم و او به هوش آمد و گفت که طبیب من را به این حال انداخت. پس در زندگی ما، باید حضور امام حی و حاضر پررنگ بشود ، اگر ما به کم به یاد امام باشیم یعنی امام را غریب گذاشته ایم. از آیت الله بهجت پرسیدند که جزیره ی خضرا ( می گویند که یاران امام در آنجا هستند ولی این موضوع سندیت ندارد ) وجود دارد ؟ ایشان فرمودند : جزیره ی خضرا دلی است که به یاد امام باشد و سبز شده باشد و اگر آنرا تمرین بکنید از نفس کشیدن برای شما راحت تر است . انسان می تواند در روز خودش را به یاد حضرت بیندازد مثلا صد تا صلوات با عجل فرجهم بگوید و آنرا به حضرت هدیه کند،صدقه دادن به نیت حضرت، گره مشکلات شما را باز می کند. کم کم ما می توانیم کارهای مان را با حضرت تنظیم بکنیم همانطور که اصحاب خاص امیرالمومنین این کار را کردند. این کار شدنی است و تمرین میÂ خواهد. معنای دیگر غربت بی یار و یاور بودن و بی کس بودن است .همه ی ائمه ما به این معنا غریب بوده اند. امام صادق (ع) با فردی همراه شد و فرمود که اگر ما به تعداد این گوسفندان (تعداد آنها 27 تا بود)یار داشتیم علیه ظلم بنی عباس قیام می کردیم .امام یاران متعددی ندارد. امام جواد می فرماید : اگر 313 یار مخلص ( کابینه ی حضرت )حضرت فراهم بشود ظهور رخ می دهد.این کار بدست ماست . تربیت درست در خانواده و جامعه باعث بوجود آمدن یاران خاص می شود. انسان می تواند با همت بلند مثل حُر بشود. در مفاتیح دعایی از امام زمان (عج) داریم که قبل از مناجات خمسه عشر است : اللهم الرزقنا توفیق الطاعه و... امام می فرماید: خدایا در جوانی به ما توبه و انابه بدهد، خدایا به زنان ما عفت و حیا بده( مهمترین سرمایه زن عفت و حیا است و اگر این سقوط کند ممکن است که مرد هم منحرف بشود. در شهرهای بزرگ مواردی دیده می شود که دل امام را آزرده می کند.)، خدایا به ثروتمندان بخشش عنایت بفرماید(اگر شما بتوانید دست یکی از یاران حضرت را بگیرید که سقوط نکند، شما یار حضرت هستید)، خدایا به فقرا قناعت بده و به رزمندگان پیروزی بده و خدایا به کارگزاران عدالت بده ( بعضی از مشکلات بخاطر سوء مدیریت است )و دلسوز باشند، خدایا به مردم هم انصاف بده. ( مردم هم نباید کارگزارانی که کار می کنند زیر سوال ببرند.)

حجت الاسلام عالی/منبع:سایت یا مجیر

پنج شنبه 7/6/1392 - 16:6
مصاحبه و گفتگو

کسانی که می خواهند امر به معروف و نهی از منکر بکنند، باید معروف و منکر را بشناسند . چیزهای واجب را باید امر کرد اگر کسی آنرا ترک بکند و منکر یعنی گناهان . انسان باید بداند که این کاری که شخص دارد انجام می دهد گناه است .گاهی طرف دارد کاری را انجام می دهد که گناه نیست ولی شما خیال می کنید که گناه است .مثلا طرف کاری را طبق فتوای مرجع خودش انجام می دهد و شما خیال می کنید که گناه است یا کار دو پهلویی انجام می دهند که هم می تواند گناه باشد و هم می تواند نباشد مثلا خانم یا آقایی باهم راه می روند و دلیلی ندارد که شما تجسس بکنید که اینها زن و شوهر هستند یا خیر، وقتی شما در ظاهر هیچ قرینه یا نشانه ی بدی نمی بیند آن را بر وجه خوب ببینید .در واقع ما نباید منکر تراشی بکنیم و باید منکری رخ بدهد تا ما در مقابل آن بایستیم . درحمام های قدیم وقتی می خواستند از حمام بیرون بیایند پایشان را در حوضچه ای می زدند و بیرون می آمدند . پیرمردی که حوله بر سرش بود پایش را در این حوضچه نزد و حمامی با پرخاش گفت که چرا این کار را نکردی و تمام اینجا را نجس کردی .او گفت : مگر نجس است ؟ و بعد دیدم که این فرد آیت الله حائری بوده است . شاید یک چیزی منکر باشد ولی منکر آن در حدی است که باید به همان اندازه با آن برخورد بشود. یعنی نباید با نهی از منکر با شدت بیشتر از خودش برخورد بکنیم تا منکر بزرگتری از آن در بیاید. در زمان آیت الله نجفی اصفهانی عده ای نفس زنان پیش ایشان آمدند و گفتند که در چند خانه آن طرف تر عروسی بود که در آن بزن و بکوب بود،ما از روی پشت بام به آن مجلس رفتیم و عده ای را زدیم و دف آنها را شکستیم و سیلی به عروس زدیم . آقا گفت که شما اشتباه کردید،شما به بهانه ی نهی از منکر چند تا منکر بزرگتر انجام داده اید .شما از پشت بام مردم بالا رفتید و درگیر شده اید شما با چه مجوزی این کارها را کرده اید ؟دیگر اینکه ما باید شیوه ی امر به معروف ونهی از منکر را بدانیم . چیزی که مهم است این است که معروف انجام بشود و منکر ترک بشود ولی شیوه ی آن به عهده ی ما گذاشته شده است که به تناسب موقعیتها و شرایط آنرا انجام بدهیم . ممکن است که یک منکر با یک تذکر آرام حل بشود و شما حق ندارید از این مراحله ی فراتر بروید یا تندتر صحبت کنید. مهم ترک منکر است. ممکن است که شما با یک تذکر مهربانانه آن منکر را ترک بدهید . گاهی ممکن است که با سکوت یا اخم یا مهربانی این کار انجام بشود. فردی خدمت امام صادق (ع) رسید و گفت که من از فردی طلبکار هستم و او طلب من را نمی دهد. امام فرمود : برو در خانه ی او بنشین و سکوت کن . مدتی بعد او توانست طلبش را بگیرد . در روایت داریم که اگر بچه ای کاهل نماز است زیاد به او نگویید زیرا او لجبازتر می شود ، با او قهر کنید ولی قهرتان طول نکشد و با او سنگین باشید . نباید قهر کردن طول بکشد زیرا اثر تنبیهی خودش را از دست می دهد .
دیگر اینکه در رساله ها آمده است که امر به معروف زمانی است که شما احتمال ترتیب اثر را بدهید . اگر من احتمال تاثیر نمی دهم ، امر به معروف و نهی ازمنکر دیگر به گردن من نیست و این می تواند بهانه ای برای فرار کردن از این امر باشد. ممکن است که تنها گفتن من اثری نداشته باشد ولی وقتی چند نفر این کار را انجام بدهند تاثیر داشته باشد. در ضمن ممکن است که اثر آن فوری نباشد . در زمان امام حسین (ع) مردمان نهی از منکر امام را قبو ل نکردند ولی در طول تاریخ این امر به معروف اثر گذاشت. گاهی اثر صد درصد منکر را برنمی دارد و اثر آن جزئی است ولی این هم خوب است . انسان نباید امر به معروف و نهی از منکر که حافظ اسلام است را با یک احتمال کنار بگذارد. انسان باید فضای اثرگذار را ایجاد کند . ما باید شرایطی را ایجاد بکنیم که کلام و رفتار ما اثرگذار باشد. مثلا اگر ما به یک فرد بد حجاب امر به معروف و نهی از منکر بکنیم ممکن است که اثر نداشته باشد ولی اگر فضایی ایجاد کنیم که با مهربانی و دادن هدیه این کار انجام بشود ، اثرگذار خواهد بود. پس ما می توانیم با فضای عاطفی تاثیر را ایجاد بکنیم .

حجت الاسلام عالی/منبع:سایت یا مجیر

پنج شنبه 7/6/1392 - 16:6
مصاحبه و گفتگو

پنجاه موقف بر صراط قرار دارد که درآن به اعمال و وظایفی که ما در دنیا داشتیم رسیدگی می کنند. این پنجاه موقف صریحا در روایات نام برده نشده است .از مجموعه روایات و سخنان بزرگان مثل شیخ صدوق این طور برمی آید که این پنجاه موقف وظایفی بوده است که بر دوش ما بوده است .بطور کلی مواقف تکالیف و مسئولیت هایی است که ما باید درقبال خدا و مردم انجام می دادیم .یکی از این مواقف نماز ، روزه ،خمس و زکات است. خمس حق ولایت و امامت است . اگر کسی شرایط پرداخت خمس را داشته باشد ولی آنرا ندهد، حق امام را غصب کرده است و او عملا یکی از غاصبین حقوق اهل بیت است .یکی دیگر از آن مواقف زکات است که حق فقرا است .نپرداختن خمس و زکات بی برکتی های زیادی در زندگی انسان پیش می آورد . در روایات داریم که پرداخت خمس و زکات باعث سهولت زندگی و زیاد شدن برکت رزق است و این با تجربه هم بدست می آید. رئیس سازمان حوادث غیرمترقبه ی کشور می گفتند که در مناطقی زلزله یا خشکسالی آمده بود و دو تا مزرعه در کنارهم بوده اند که یکی صد درصد سوخت شده بود و یک سالم مانده بود در حالیکه اگر خشکسالی یا سرمازدگی باشد باید هر دو از بین بروند. وقتی ما تفحص کرده ایم ، متوجه شدیم که صاحب یکی از آنها اهل خمس و زکات بوده است و یکی نبوده است .در قرآن داریم که اگر مردم مومن باشند برکات زمین و آسمان بر آنها نازل می شود. ما متوجه بسیاری از مشکلات روحی و معنوی نمی شویم . یکی از کشاورزان اطراف مشهد به دیدن مرحوم شیخ نخودکی رفته بود و گفت که آفت ملخ در مزارع خیلی زیاد شده است و مزرعه ی من دارد از بین می رود. ایشان گفتند که شما زکات نمی دهید و ملخ ها حق فقرا را از زمین شما می خورند ، زکات بده تا کارت درست بشود. کشاورز عهد بست که زکات بدهد و ایشان دعایی کرد و دستورالعملی به او داد. کشاورز می گفت که وقتی من به عهد خودم وفا کردم، می دیدم که ملخ ها اطراف ساقه ها می نشینند ولی علف های هرز را می خورند و ساقه های گندم را نمی خورند. این از وعده های قرآنی است. موقف بعدی صله رحم است که در قیامت از آن سوال می شود. صله ی رحم فقط صرف رفت و آمد نیست بلکه باید بین آنها مودتی باشد و کار یکدیگر را راه بیندازند . یکی از مواقف ، موقف امانت است .گاهی امانت مالی و گاهی غیرمالی است .حرفی که فردی در مجلسی به شما می زند یک امانت است و اگر شما آنرا جای دیگر نقل کنید ممکن است که فتنه ای بپا بشود.یکی دیگر از مواقف ، موقف حج است .ما باید این تکلیف را مثل تکالیف دیگر جدی بگیریم .متدینینی هستند که با توجه به اموال شان توان رفتن به حج را دارند ولی از این مسئله غفلت می کنند. وقتی خدا در قرآن حج را مطرح می کند در ادامه ی آن می فرماید: هر کس که کفر بورزد (بجای ترک حج کلمه ی کفر را بکار برده است) یعنی ترک حج در حد یک کفر عملی است .زیرا انسان به دستور دینی عمل نمی کند. پیامبر به حضرت علی (ع) می فرمود : کسی که مستطیع است و حج را ترک کند، او کافر است . دو دسته هستند که در آخر عمر به آنها گفته می شود که غیر مسلمان بمیرید زیرا آنها مسلمان نیستند : یکی تارک زکات و یکی تارک حج . زیرا اگر کسی مسلمان بود به مسلمات دین اسلام پایبند بود. در ضمن کسی هم که به حج رفته است بررسی می کنند که برای تفریح به حج رفته بود یا برای شهرت یا برای خدا ؟یکی دیگر از مواقف ،موقف سوال از نعمت هاست. نعمت هایی که خدا بدون استحقاق به ما داده است مثل نعمت، سلامتی، جوانی ،عمر ،ولایت، دین و ...اینها نعمت هایی است که خدا به ما داده تا انسان مسیر سعادت را با آنها برای خودش هموار بکند .نعمت جوانی و سلامتی نعمت بزرگی است . اینها نعمت هایی است که وقتی انسان آنرا از دست می دهد تازه قدر آنها را می داند. اگر ما می گوییم که از این نعمت ها استفاده بکنید منظورمان این نیست که شما دائم در گوشه ای بنشیند و ذکر بگویید یا عبادت به معنای خاص خودش انجام بدهید .زندگی انسان باید در چارچوب عبودیت باشد نه الزاما عبادت .یعنی زندگی در قالب رضای خدا باشد و در مسیر بندگی باشد و خلاف رضای خدا نباشد .اگر ما می خواهیم جوانی مان را هدر ندهیم باید در تمام مسیر زندگی در راه خدا باشیم و پشت به خدا نکنیم و در مسیر دستورات حجت های الهی باشیم . فرقی که یک فرد متدین با دیگران دارد فقط در کمیت اعمالش نیست بلکه در جهت گیری آن است یعنی جهت گیری زندگی او به سمت رضای خدا باشد . نعمت فرزندان و مال خیلی بزرگ است . پیامبر فرمود: خوب چیزی است که مال صالح دست انسان صالح بیفتد. حتی اگر این برای توسعه ی زندگی اهل و عیال خودش باشد. در روایات داریم که مرد باید یک رفاه نسبی برای خانواده اش ایجاد بکند و این برای مرد کار دنیا نیست بلکه یک کار آخرتی است. حضرت امیرالمومنین قهرمان تولید ثروت بود .حضرت از افراد فقیری نبودند که در گوشه ای نشسته باشند .ایشان از پرکارترین افراد و مولدترین افراد نسبت به ثروت بودند. در کتاب وسایل الشیعه داریم که امیرالمومنین رفیق بیل و کلنگ بود. حضرت می فرمودند که روزی من از گرسنگی سنگ بر شکمم می بستم ولی الان روزی چهل هزار دینار صدقه می دهم . حضرت می دانست که چطور بدست بیاورد و چطور خرج کند. دراین موقف می پرسند که این اموال از کجا آورده ای و چگونه خرج کرده ای .ما باید مواظب بدست آوردن ثروت و خرج کردن آن باشیم . روزی حضرت امیر به دفتر دار خود گفت که یک خرواز گندم برای فلانی و یک خروار خرما برای فلانی بفرست و او گفت این خیلی زیاد است . حضرت فرمود : خدا امثال تو را زیاد نکند . روزی حضرت امیر وارد باغش شد و به کارگرش گفت که چیزی داری که من بخورم .؟ او گفت که مقداری بادمجان با روغن شتر سرخ کرده ام با مقداری نان جو . او آنها را آورد و حضرت خورد. حضرت فرمود :از رحمت خدا دور است کسی که برای شکم به جهنم برود، شکمی که با مقداری نان جو سیر می شود حیف است که انسان به خاطر آن به جهنم برود. بعد حضرت بلند شدند و چاه را کندند و آب بیرون زد. حضرت از چاه بیرون آمد و وقف نامه ی چاه را نوشت .حضرت در نهج البلاغه می فرمایند : خودتان وصی اموال خودتان باشید. مهم این است که مدیریت کار را خودتان بدست بگیرید . در واقع مواقف مسئولیت های الهی است که بر دوش انسان است .یکی از مواقف که من به آن فریضه ی خاموش می گویم زیرا الان خیلی به آن توجهی نمی شود ولی خیلی مهم است و حافظ دین است ،فریضه ی امر به معروف و نهی از منکر است ،از این فریضه بصورت جدی سوال خواهد شد. در این فریضه به منافع عده ای برمی خورد و بخاطر همین انجام آن مقداری زحمت دارد و با بهانه هایی این فریضه را براحتی کنار می گذارند بخصوص در آخرالزمان .در نماز و حج به منفعت کسی ضرری نمی خورد با اینکه زحمت دارد ولی اینها انجام می شود. در کتاب فروع کافی و وسایل اشیعه روایتی از امام باقر (ع) داریم: در آخر الزمان مردمانی می آیند که ریا کار هستند، به همه ی دین پایبند نیستند، دعا و قرآن هم می خوانند ولی رشد و شعور دینی را ندارند . دنبال امر به معروف و نهی از منکر نمی روند مگر اینکه مطمئن باشند برای شان ضرری ندارد ،برای خودشان بهانه و عذر می آورند که این کار را انجام ندهند، به سمت نماز و روزه می روند چون ضرری برای آنها ندارد و اگر همین نماز هم به آنها ضرر ،مالی ، جانی و حیثیتی بزند همین را هم کنار می گذارند .در حالیکه بالاترین فرائض که امر به معروف و نهی ازمنکر است را ترک کرده اند. این واجب بزرگی است که بواسطه ی این است که بقیه واجبات دین حفظ می شود. امر به معروف و نهی از منکر روش انبیاء و صلحا بوده است.بواسطه ی این فریضه راهها امن می شود و کسب ها حلال می شود.
اگر همه به خلاف کارها تذکر بدهند دیگر در آن جامعه رزق حرام بدست نمی آید که همه را بپوساند و مردم را بی حال کند. اگر این فریضه کمرنگ بشود خسارت بزرگی به جامعه وارد می شود.

حجت الاسلام عالی/منبع:سایت یا مجیر

پنج شنبه 7/6/1392 - 16:6
مصاحبه و گفتگو
بعضی ها استدلال می کنند که ما فردی را که به ما ظلم کرده است نمی بخشیم تا در روز قیامت از حسنات او بردارند و به حسنات ما اضافه بشود . آیا این استدلال درست است ؟

پاسخ – به گفته ی قرآن معیار رفتن به بهشت داشتن قلب سلیم و دل پاک است . اگر ما حالتی داشته باشیم که بخواهیم کینه ای از کسی در دل مان بپرورانیم ممکن است که صلاحیت رفتن به بهشت خودمان را منتفی بکنیم . ما فکر نکنیم که با گرفتن چند تا حسنه از دیگران در قیامت بارمان سنگین تر می شود زیرا ما خودمان هم بدهکار کس دیگری هستیم. اما صادق (ع) می فرمایند :ببخشید تا شما را هم ببخشند . کسی که گذشت ندارد و می خواهد تلافی کند، خودش هم ظلمهایی کرده است که آن طرف ها هم او را نمی بخشند. اگر در این دنیا انسان کسی را حلال بکند معنایش این نیست که فرد ظالم به بهشت می رود بلکه شما که گذشت کردی اهل گذشت هستی و دلت صاف است و صلاحیت بهشتی برای خودت درست کرده ای. خدا ظلم های فردی که به تو کرده است حساب می کند . پس در حلال کردن دیگران ، بخش زیادی از آن، نصیب خود ما می شود. در روایت ما توصیه شده است که از یکدیگر بگذرید. شما کار را به خدایی بسپارید که عادل است . یک قسمت حق الناس در مسائل مادی است. مثلا تلف کردن مال دیگری وهمه این موارد را می دانیم .یک قسمت آن آبروی بردن دیگران است. اگر کسی از دیگری قرضی گرفته است و می تواند آنرا پرداخت کند و معطل می کند این کار دزدی است . مثلا در مورد مهریه حق زن است و می تواند مطالبه بکند. اگر مرد در زمان حیاتش یا بعد از فوت ( یعنی وصیت نکند که حق زن را بدهند ) آنرا نپردازد ،این بر گردن مرد می ماند و حق الناس است و این هم نوعی دزدی است . اگر بعضی از وارثین وصیت میت را نسبت به ثلث رعایت نکنند این نوعی دزدی است یا این که یک ورثه نسبت به دیگران اجحاف بکند ، این هم نوعی دزدی است. حالا اگر به عمر کسی دیگری لطمه بزند چه می شود ؟ مثلا معلمی دیر به سر کلاس بیاید یا کارمندی دیر سر کار بیاید یا در اداره می تواند کاری را تسهیل بکند ولی او را به قسمت های دیگر ارجا بدهد و وقت او را تلف کند، این هم حق الناس و دزدی است . حضرت امیر گاهی اوقات به در دارالاماره می نشست تا وقتی کسی با ایشان کار دارد تا داخل نیاید که وقتش تلف بشود. پس تلف کردن حق مردم هم حق الناس است . مثلا آسیب های جسمی یا روحی به دیگران زدن یا آلودگی های صوتی که در شهر ایجاد می شود یا بوق زدن های غیر وقت یا درهنگام استراحت مردم یا بوق زدن های غیر متعارف کاروان عروس در شهر یا آلودگی های زیستی مثل سیگار کشیدن در محیط های بسته،اینها حق الناس است و حرام است . مثلا فردی بیماری دارد که مسری است و مراقبت نمی کند و دیگران هم از او می گیرند . این از موارد حق الناس است. پیامبر روبروی خانه ی کعبه ایستاده بود و فرمود : ای کعبه حرمت تو خیلی بالا است ولی حرمت آبروی مومن از تو بالاتر است. زیرا خانه ی کعبه خودش محترم است ولی مومن مال، جان و آبرویش محترم است و باید رعایت بشود. در این رعایت ها است که مسلمانی پیدا می شود.امام صادق (ع) می فرمایند : به طول رکوع و سجود فرد نگاه نکنید ،اگر می خواهید مسلمانی بودن فردی را بدانید، ببینید امانت داری او چطور است و کارهایی که بر عهده اش است خوب انجام می دهد یا خیر . خوب است که انسان به یک اصولی پایبند باشد و حق دیگران را رعایت کند .کاروانی به سمت کربلا می رفت و دچار راهزنان شد. یکی از اهالی کاروان فرار کرد و از تپه ها بالا رفت و چادرهایی را دید و به پیرمردی رسید و گفت که من می خواهم اموالم را به امانت نزد تو بگذارم .پیرمرد قبول کرد . در همان موقع دزدها به طرف چادر پیرمرد آمدند. و اموال دزدیده شده را در چادر او گذاشتند. معلوم شد که او رئیس دزدها بوده است. فرد خواست فرار کند ولی رئیس دزدها فریاد زد که چرا مال خودت را نمی بری؟ زیرا تو آنرا نزد من به امانت سپردی . درست است که ما دزدی می کنیم ولی یک جایی آنرا رعایت می کنیم . خوب است که انسان به اصولی پایبند باشد.
کتاب احکام حق الناس نوشته ی محمد اکبری و کتاب حق الناس نوشته ی علی محمدحیدر نرافی ، کتابه های خوبی برای مطالعه در مورد حق الناس است .

 حجت الاسلام عالی/منبع:سایت یا مجیر

پنج شنبه 7/6/1392 - 16:5
مصاحبه و گفتگو

بعد از موقف اعتقادات که اولین موقف بر صراط است ، مواقف بعدی بررسی تکالیفی است که بر دوش انسان بوده است . اولین عملی که بررسی می شود نماز است . روایات متعددی از امام صادق(ع) وامام باقر(ع) داریم که اولین عملی که در قیامت محاسبه می شود نماز است ، اگر نماز را قبول بکنند بقیه ی اعمال مورد تایید قرار می گیرد. ما از این روایت متوجه می شویم که نماز در بین اعمال خصوصیتی دارد که قبول شدن آن مشروط به این است که انسان کارهای متعددی انجام بدهد که در این صورت زندگی انسان خداپسند خواهد شد . یعنی نماز به اعمال دیگر ما جهت می دهد . ما در نماز، قبول بودن و صحیح بودن داریم . صحیح بودن نماز مربوط به صورت ظاهری و پیکره ی نماز است یعنی قرائت رکوع سجود و... درست باشد ولی قبولی نماز مربوط به روح و باطن نماز است که نماز روح داشته باشد تا بتواند به عالم ملکوت برود و خداپسند باشد و بتواند روح انسان را ارتقاء بدهد . چنین نمازی شرایطی دارد . ممکن است که نمازی صحیح باشد، این نماز از انسان رفع تکلیف می کند اما این نمازی نیست که انسان را رشد بدهد و به معراج ببرد . در جلد هشتاد و چهار کتاب بحارالانوار داریم که امام صادق (ع) فرمود : گاهی نصف یا ثلث یا ریع یا خمس آن قبول می شود و به اندازه ای که انسان حواسش در نماز باشد که در محضر چه کسی ایستاده است مورد قبول قرار می گیرد. امام فرمود : اگر کسی بخواهد بداند که نمازش قبول شده است باید بیند که نمازش چقدر او را از گناه بازمی دارد . یعنی به اندازه ای که نماز انسان را از آلودگی ها و فساد دور کند ،مورد قبول است . پس اگر من نماز می خوانم ولی ظلم می کنم یا رعایت حلال و حرام را نمی کنم ،بدانم که نمازم مشکل دارد و این نماز خداپسندانه نیست . به پیامبر گفتند :خانمی است که اهل نماز و روزه است ولی بددهان است و اطرافیان و همسایه ها از گزند زبان او درامان نیستند .پیامبر فرمود : خیری در نماز او نیست و او اهل عذاب است . یعنی این نماز ارزشی ندارد و او را بالا نمی برد . زیرا او باعث اذیت دیگران شده است . در روایتی از امام باقر(ع ) داریم که اگر کسی مشروب بخورد چهل روز نمازش بالا نمی رود. یعنی این نماز مانع از گناه شراب خواری نشده است . البته ما نباید بگوییم پس در این ایام فرد مشروب خوار نماز نخواند زیرا در این صورت فرد تارک الصلاة بحساب می آید . در ادامه امام می فرماید : کسی که نمازش را ترک بکند عذابش(بیشتر است) قابل مقایسه با همان فردی آلوده که نمازش را می خواند نیست . مرحوم قمی در سفینة البحار از پیامبر نقل کرده است : اگر کسی لقمه ی حرامی بخورد تا چهل روز نمازش قبول نمی شود و تا چهل روز دعایش مستجاب نمی شود. اینها موانعی است که جلوی بالا رفتن نماز ما را می گیرد و اگر کسی می خواهد نمازش او را بالا ببرد باید کارهایی را رعایت بکند. در روایت داریم : خدا نماز کسی که عاق (عاق والدین یا عاق اولاد) است قبول نمی شود مگر اینکه طرف او را ببخشد .پیامبر فرمود : اگر کسی غیبت مسلمانی را بکند تا چهل روز نماز او قبول نمی شود مگر اینکه طرف (غیبت شونده) از او بگذرد. پیامبر فرمود : اگر زن و شوهر نسبت به یکدیگر آزار داشته باشند ، خدا نماز آنها را قبول نیست مگر اینکه طرفی که به او ظلم شده است ببخشد. نماز بگونه ای است که اگر بخواهد قبول باشد شخص باید مسائل مالی ،حقوق دیگران و حق خدا را رعایت بکند . خیلی از واجبات دینی این طور نیست .اگر کسی بخواهد روزه بگیرد و اهل خمس و زکات نباشد ، در روزه ی او مشکلی ایجاد نمی شود و روزه اش قبول است . کسی که نماز مقبول خوانده است یعنی خیلی کارها را رعایت کرده است . کسی که نماز می خواند خدا و قیامت را قبول دارد، پس باید به او تذکر داد که اگرمی خواهی نمازت بالا برود ،باید گناهان را کنار بگذاری . ما باید نماز (مقبول) را حفظ بکنیم تا بعدا نماز هم ما را حفظ بکند. بخاطر همین است که می گویند اگر نماز قبول شد بقیه ی اعمال هم قبول می شود . در قرآن به هیچ فرعی از اصول دین مثل نماز تاکید نشده است . خدا در قرآن 122 بار کلمه ی نماز را آورده است ولی بعضی از فروع دین یک مرتبه یا چهارده مرتبه در قرآن آمده است و هیچ کدام به اندازه ی نماز نیست . ما دو کتاب حدیثی بنام وسائل الشیعه و مستدرک الوسائل داریم که تمام احادیث و روایت فقهی در آن جمع شده است که حدود شصت هزار روایت است که حدود بیست هزار روایت در مورد نماز است ،این اهمیت نماز را می رساند . پیامبر فرمود : در قبرستان مَلکی است که هر روز صاحبان قبور را صدا می زند ، شما به چه چیز دنیا غبطه می خورید ؟ آنها می گویند: به اهل مساجد . زیرا کاری که آنها در مسجد انجام می دهند بسیار ارزشمند است . حضرت عیسی ،مادرش حضرت مریم را در مکاشفه ای دید و پرسید که آیا دوست داری به دنیا برگردی ؟ حضرت گفت: بله .می خواهم به دنیا برگردم که شبهای سرد برای نماز بلند بشوم و در روزهای گرم روزه بگیرم ، این راه سخت است و توشه می خواهد . در مورد اهمیت نماز زیاد شنیده اید ولی در مورد استفاده از نماز کمتر شنیده اید، یک کلاس پنج نوبته ی نماز. یک روز امام صادق (ع) در نماز آنقدر ایاک نعبدوا و ایاک نستعین را تکرار کردند تا افتادند. از امام پرسیدند که چه اتفاقی افتاد. امام فرمود : آنقدر این را تکرار کردم که صدای گوینده ی سوره حمد (یعنی خدا ) را شنیدم . یعنی در نماز یک گفتگوی دو طرفه است که انسان می گوید و از خدا می شنود . کلاس نماز، کلاسی است که هیچ نقصی ندارد و اگر اشکالی هم هست بخاطر ما شاگردان است که از این کلاس استفاده نمی کنیم . همه ی هنر برای یک انسان مومن این است که از این کلاس کمال استفاده را ببرد . یکی از شاگردان آیت الله بهاءالدینی در خانه با خانواده اش مشاجره ای کرده بود و بعد پشت سر آقا نماز مغرب و عشا را می خواند ولی حواسش به آن مشاجره بود. آیت الله بهاء الدینی به ایشان گفت که این نماز نیست که ما می خوانیم، ما باید از آن بیشتر استفاده کنیم . اگر کسی بخواهد در این کلاس رشد معرفتی بکند،باید کارهایی را رعایت بکند . اولا شاگرد باید سر وقت به کلاس بیاید و منظم باشد . اگر شاگرد دیر به کلاس برسد، استفاده ی کامل از آن کلاس را نمی برد . کسی که اول وقت ورود به کلاس نماز نداشته باشد یعنی نمازش را دیر بخواند مخصوصا اگر عذری نداشته باشد، نمی تواند از کلاس استفاده ی کامل را ببرد . پس باید آداب نماز را رعایت بکند . اگر ما این آداب را رعایت بکنیم براحتی می توانیم در نماز حضور قلب داشته باشیم .مثلا هنگام وضو گرفتن انسان توجه داشته باشد که می خواهد ورود به محضری داشته باشد و نباید با کسی حرف بزند . در وضو مستحب است که انسان رو به قبله باشد. امام خمینی در بعضی مواقع که شیرآب رو به قبله نبود ، یک مشت آب برمی داشت و شیر را می بست و رو به قبله می ایستاد و وضو می گرفت . مستحب است که انسان یک محلی برای نماز داشته باشد . حداقل یک جای خاص در اتاق سجاده بیندازد که وقتی وارد آن قسمت می شود بداند که می خواهد با خدا حرف بزند و بخاطر همین است که می گویند : فرد محتضر را به محلی که در آنجا نماز می خوانده است ببرید . خوب است که انسان موقع نماز خواندن معطر باشد و اذان و اقامه بگوید. ما نمی توانیم به نماز آیت الله قاضی ( ایشان می گفتند که من نمی دانم در برزخ از نمازم به اندازه ی دنیا لذت می برم یا خیر) و آیت الله بهجت برسیم . در این دنیا کسانی هستند که لذتهای زیادی از با خدا بودن می برند که حتی افرادی این لذت را در بهشت برزخی نخواند داشت، آنها به نماز عشق می ورزیدند . رسیدن به این حضور قلب توجه و مراقبت می خواهد ولی انسان می تواند این آداب ظاهری را رعایت کند . کسی که به نماز اهمیت نمی دهد نباید توقع داشته باشد که نماز او را بسازد و به بالا ببرد .پس ورود به کلاس آدابی دارد .شاگردی که شلخته است نمی تواند از کلاس استفاده ببرد. دیگر اینکه اگر انسان بخواهد از کلاس نماز استفاده بکند باید حضور قلب داشته باشد و حواسش پرت نباشد . شاگردی که در کلاس بازیگوش باشد نمی تواند از درس استاد بهره ببرد. در کلاس نماز، انسان باید خواسش را جمع بکند و بداند که در محضر کیست ،اگر انسان می تواند به معانی نماز توجه بکند و اگر نمی تواند لااقل اهمیت بدهد که در حضور کیست .دیگر اینکه شاگرد باید تکالیفی را قبل از کلاس انجام بدهد. اگر انسان بیرون کلاس تکالیفش را انجام نداده باشد نمی تواند بخوبی از کلاس استفاده بکند. ازعلامه طباطبایی سوال کردند که چکار کنیم که در نماز حواس مان جمع باشد؟ ایشان فرمودند: قبل از نماز مراقب زبان خودتان باشید . نماز با حضور قلب مزد است و به هر کسی نمی دهند و این هدیه را به کسی می دهند که زحمت کشیده باشد. سوز ،اشک ،حال در نماز، دعا و زیارت ،مزد است . بقول حافظ : سوز دل ،اشک روان ،آه سحر، ناله ی شب ، همه را از نظر لطف شما می بینم . اینها را به کسانی می دهند که قبلا زحمتی کشیده باشد .
امام سجاد (ع) در دعای ابوحمزه به نکاتی اشاره کرده است که چطور می شود که انسان در نماز بی حال است . حضرت به ده مورد اشاره می کند .این مراقبت هایی پیش از نماز است و انسان باید آنرا مراعات کند . امام می فرماید :خدایاهر وقت پیش خودم می گویم که آماده ی نماز هستم و در پیشگاه تو آمده ام بی حالی به من دست می دهد که حال مناجات از من گرفته می شود ، شاید من خیلی حق تو را رعایت نکرده ام و به تو اهمیت نداده ام و از این جهت من را کوچک کردی و برای من بی حالی آمده است.(مثلا ممکن است که فرد هر روز در سرما و تاریکی، صبح زود بلند بشود و به سرکار برود ولی روز جمعه نمازش قضا می شود.) خدایا شاید من به تو پشت کرده ام و رو به دشمن تو کرده ام ( انسان در هنگام گناه تحت ولایت شیطان است و رابطه اش با خدا قطع است) و شاید تو من را این جوری دیده ای و این بی حالی ها بخاطر همین است. داریم : کمترین عقوبت کسی که به من پشت کرده است وعادت بر گناه کرده است، این است که لذت مناجات را از او می گیرم یعنی انسان بی اشتها می شود . خدایا شاید من دروغ می گویم و تو من را دور کردی . خدایا شاید من شاکر نعمت های تو نبودم (یعنی هیچ وقت داده های تو را ندیدم و نداده ها را دیدم . من با زبان شاکر هستم ولی بصورت عملی شکر نمی کنم و نعمتها را در راه تو خرج نمی کنم .)تاجری خیلی ثروتمند بود و برای زیارت به مشهد رفته بود . او می گفت که در چند روز اول در زیارت نه اشکی ئ نه شوقی داشتم . او فکر کرد که برای زیارت طلبیده نشده است بنابراین تصمیم گرفت که بلیط بگیرد و برگردد . قبل از بازگشت او پیر مردی را دید که به سختی چرخ دستی را می برد ، به او کمک کرد و پیرمرد گفت که من دختر دم بخت دارم و مجبورم که خیلی کار کنم . تاجر به دنبال او براه افتاد و به داخل منزلش رفت و دید که وضع و اوضاع او خوب نیست . تاجر یک چک مبلغ بالا به پیرمرد داد. وقتی تاجر از آن خانه بیرون آمد ، پیرمرد به او گفت که انشاءالله امام رضا (ع) جواب تو را بدهد زیرا من چیزی ندارم که به تو بدهم . تاجر وقتی برای خداحافظی با امام رضا (ع) به حرم رفت ، اشک در او بجوشش افتاد و اشکش سرازیر شد .

حجت الاسلام عالی/منبع:سایت یا مجیر

پنج شنبه 7/6/1392 - 16:1
مصاحبه و گفتگو

سخت ترین و مهمترین موقف در قیامت موقف حق الناس است .زیرا کمتر کسی است که تواسنته باشد تمام حقوق را رعایت کند و هر کسی از جهتی گرفتار حق الناس است . بنابراین باید به حق الناس اهمیت بدهیم .در قیامت به موقف حق الناس که در آن به حقوق دیگران رسیدگی می شود مرصاد می گویند. در قرآن داریم که خدای تو درکمینگاه است . یعنی مراقب است و رصد می کند. و اعمال انسان را یکی یکی بررسی می کند. افرادی که در این دنیا مراقبت بیشتری داشته اند بررسی اعمال شان کمتر طول می کشد ولی برای عده ای این بررسی زیاد طول می کشد .وقتی درقیامت طلبکارها می خواهند حق شان را بگیرند ، در آنجا کار سخت می شود. در دعای بیستم صحیفه ی سجاده ی داریم :خدایا رستگاری، پیروزی در معاد و سلامتی از این گذرگاه و ایستگاه را از تو درخواست می کنم . امام صادق (ع) می فرماید : کسی که ظلمی کرده باشد از این ایستگاه نمی تواند رد بشود و صلاحیت ورود به بهشت را پیدا بکند. حضرت امیر جمله ای را از پروردگار در قیامت نقل می کند که امروز من بین شما با عدل حکم می کنم و به هیچ کس ظلم نمی شود.در اینجا حق ضعیف را از طالم می گیرم . کسی که ظلمی به او شده، خدا حق او را می گیرد و تلافی می کند.در قیامت نوع تلافی کردن با سیئات و حسنات است.خوبی هایی که شخص ظالم کرده است به حساب مظلوم می رود تا مظلوم او را حلال کند . وقتی که حسنات تمام می شود از گناه دیگران برمی دارند تا آنها راضی بشوند.خدا می فرماید :کسی که در قیامت از حقش بگذرد من ثواب زیادی به او می دهم. ولی آنها می توانند از حق شان نگذرند. حضرت می فرماید: هیچ کس نمی تواند از این گذرگاه رد بشود که دینی بر گردن او باشد مگر ظلمی که مورد بخشش قرار گیرد . حق الناس علاوه بر اینکه حق مردم است حق خدا هم هست . حق الله فقط حق خداست مثل نماز ولی حق الناس مثل تلف کردن مال کسی یا آبروی کسی را بردن ،حق خدا هم هست زیرا خدا امر کرده است و آن فرد مخلوق خدا است و کسی حق ندارد به مخلوق خدا بی احترامی کند. پس حق الناسی نوعی تمرد از خدا و ضایع کردن حق خدا هم هست . بخاطر همین حق الناس مهمتر است . پیامبر فرمود :مفلس کسی است که در عرصه ی قیامت با اعمال خیر می آید و در مرصاد (گردنه ی) وقتی می خواهد طلبکارانش را راضی کند آنها می گویند که باید اعمال خیر خودت را به ما بدهی . اگر اعمال خیر او تمام شد از بدهی های طرف بر می دارند و به دوش او می گذارند، این مفلس و ورشکسته ی واقعی است. حق الناس علاوه بر قیامت در دنیا هم عقوباتی دارد .بعضی از ظلم ها در دنیا بسرعت پاسخ داده می شود .امام صادق(ع) می فرماید: از ظلم کردن به کسی که جز خدا یاوری ندارد بترس زیرا عقوبت آن سریع دامن شما را می گیرد . عالمی در زمان ناصر الدین شاه نقل می کند که قحطی شده بود و جوان یهودی به نانوا التماس می کرد که نانی به او بدهد . نانوا او را کشید و به طرف تنور برد و مقداری سنگ ریزه های داغ را بر پشت گردن او ریخت . جوان سوخت و نفرین کرد و رفت . مدتی بعد خود نانوا فریاد می زد که سوختم و وقتی او را گرفتند، دیدند که تا پایین گردن او تاول های بزرگی زده است. دکتر گفت که جوان یهودی را بیاورید. به او گفتند که هرچقدر پول بخواهی به تو می دهیم تا تو از نانوا بگذری .جوان گفت: آن حالی که من آن موقع داشتم و نفرین کردم الان ندارم که برای او دعا بکنم تا موثر باشد . چند ساعت بعد نانوا از دنیا رفت . البته تمام ظلمهایی که در دنیا می شود حتما جزایش در همین دنیا است. این کلیت ندارد . دنیا، دنیای عمل و عکس العمل است .اینجا عالمی است که اگر شما بزنید، می خورید زیرا خدا حسیب است . حسیب بودن خدا به این معنا است که هیچ عملی رها و مهمل نمی ماند .پس هر عملی عکس العملی دارد ولی الزما عکس العمل آن در این دنیا نیست . بخشی ازعالم وجود دنیا است ولی بخش مهمتر عالم وجود، آخرت است . پاداش و کیفر هر عملی همین الان هست ولی زمان آن مشخص نیست و بدست خدا است . ممکن است که بنظر ماعملی کوچک باشد ولی پیش خدا ظلم بزرگی بحساب بیاید. پس استاندارد این اعمال دست ما نیست .خدا مهلت می دهد ولی کار را مُهمل نمی گذارد . حضرت امیر می فرماید : ممکن است که خدا به ظلم و مظلوم مهلت بدهد ولی خدا این ظلم را رها نمی گذارد که گم بشود.ما به آخرت اعتقاد داریم. صدام هزاران نفر را کشت و به شهادت رساند.این عالم فقط ظرفیت یک بار کشتن صدام را داشت. ولی عالم آخرت این ظرفیت را دارد . مثلا کسی ظلمی می کند وهمان موقع از دنیا می رود .او در این دنیا چیزی نمی بیند . در روایت داربم: ظلم کردن باعث بی برکت شدن رزق می شود. وقتی شما حق کسی را می خورید، در عالم وجود رزق، حق شما هم خورده می شود و رزق شما کم می شود. پس ممکن است که فردی چند شیفت کار کند ولی در زندگی اش به آرامش نمی رسد و چاله های زندگی اش زیاد است. من از حرم امام رضا (ع) سوار تاکسی شدم . او فردی را سوار کرد و پول زیادتری از او گرفت . طرف متوجه شد ولی به روی خودش نیاورد و پیاده شد. راننده تاکسی به من گفت که من خیلی کار می کنم ولی دخلم به خرجم نمی رسد . آیا ذکری هست که من بگویم ؟ من به او گفتم :اگر شما ظلم نکنی، روزی ات زیاد خواهد شد و نیازی به ذکر نیست . ظلم چاله ای در زندگی انسان درست می کند که با اشک، ریاضت ،گریه و توسل پر نمی شود. ما باید ظلم را جبران کنیم .پیامبر فرمود : اگر کسی چیزی از حقوق برادر مومنش را ضایع بکند خدا برکت رزق را از او می گیرد مگر اینکه توبه بکند و آنرا جبران بکند . مثلا در غیبت ، اگر غیبتی شده است که به گوش او نرسیده است و اگر من به او بگویم، کدورت پیش می آید پس لازم نیست که من به او بگویم. حق الناس در مسائل مالی ،جانی و آبرویی است . یکی دیگر از آثار دنیایی ظلم کردن و حق الناس این است که دعای انسان پذیرفته نمی شود. مانع استجابت دعا ، اعمال ما است . امام صادق (ع) فرمود : اگر کسی می خواهد دعایش برآورده بشود کسب حلال داشته باشد و گردنش را از مظالم بیرون آورده باشد.دعای هیچ عبدی بالا نمی رود در صورتی که مال حرام خورده باشد یا ظلمی به کسی کرده باشد. معصومین روی حق الناس خیلی تاکید کرده اند .امام حسین (ع) در روز عاشورا به یارانش گفت که اگر کسی حق الناسی بر گردنش است ،از میان ما برود. پیامبر فرمود : اگر کسی از ما برود و برگردنش دینی باشد با شهادت آن دین جبران نمی شود. امام باقر (ع) می فرماید : اولین قطره ی خون شهید گناهان او را پاک می کند مگر دین های او .

حجت الاسلام عالی/منبع:سایت یا مجیر

پنج شنبه 7/6/1392 - 16:1
مصاحبه و گفتگو

بعد از اینکه امام سجاد(ع) ده مورد از علت های بی حالی در عبادات را ذکر می کند، درمان را هم ذکر می کند. برخورد خدا با ما به تبع کارهایی است که ما کرده ایم یعنی من کاری کرده ام که در رحمت خدا را به روی خودم بسته ام . پس خدا بواسطه ی اعمال خودمان با ما برخورد می کند .
حالا کسانی که دچار بی حالی در عبادت هستند مایوس و خسته نشوند.گاهی این بی حالی ها فایده ی بیشتری نسبت به خوشی ها وحال ها دارد .گاهی تنبیه های خدا فایده اش بیشتر است مثل تنبیه هایی که پدر و مادر برای بچه بکار می برند . وقتی لیلی ظرف مجنون را شکست ، مجنون خیلی خوشحال شد. اگر با دیگرانش بود لیلی چرا ظرف مرا بشکست لیلی . گاهی تنبیه های خدا برای این است که ما به خودمان بیاییم و عیب های مان را در زندگی پیدا کنیم و دیگر اینکه جلوی غرور و عجب را بگیریم . پس وقتی بی حالی و بی توفیقی بوجود می آید اول باید خودمان را ببینیم و در خانه ی خدا بشکنیم و ادعای زیادی نداشته باشیم . بعد که شما عیب خودتان را دیدید، عفو خدا را هم ببینید . در قسمت دیگر امام می فرماید : خدایا وقتی خودم را می بینم عیب می بینم و مضطرب می شوم ولی وقتی تو را می بینم طمع به کرم تو دارم . بعد امام می فرماید: خدایا با همه ی بدی هایم از من بگذر مثل کسانی که قبلا از آنها گذشته ای زیرا صفت تو عفو است . مرحوم نراقی داستانی را نقل می کند : جوان چوپانی عاشق دختر پادشاهی شده بود و در عشق او می سوخت . مادر پادشاه به وزیر گفت که پسرم دارد از دست می رود. وزیر گفت ( من کاری می کنم که پادشاه دخترش را به پسر تو بدهد) که به پسرت بگو در فلان کوه مشغول نمازخواندن بشود .و وقتی من شاه را به آن کوه آوردم اعتنا نکند تا من اشاره کنم . وزیر در شهر شایعه کرد که یک جوان مستجاب الدعوة ای در فلان کوه عبادت می کند . این شایعه به گوش پادشاه رسید . پادشاه با وزیر به دیدن جوان رفتند . وزیر به جوان که در حال نماز بود اشاره ای کرد ولی جوان اعتنا نکرد. پادشاه رفت . وزیر برگشت و به جوان گفت که چرا به اشاره ی من توجه نکردی . جوان گفت که من نه تو و نه دختر پادشاه را می خواهم . من یک عبادت دروغی کردم و خدا پادشاه را به پای من انداخت، اگر من عبادت واقعی بکنم خدا چکار خواهد کرد .

حجت الاسلام عالی/منبع:سایت یا مجیر

پنج شنبه 7/6/1392 - 16:1
مصاحبه و گفتگو

از پیامبر داریم : کسی که عمدا نماز را ترک می کند و به خدا اهانت می کند کافر است . ترک نماز اهانت بزرگی به خداوند است مخصوصا در جامعه ی ما که امکان ندارد کسی در مورد نماز چیزی به گوشش نرسیده باشد . بعضی ها بهانه می کنند که نماز ذکر و یاد خداست و ما به یاد خداهستیم ،پس دیگر نیازی به نمازخواندن نیست . با این مغلطه ها نمی شود از زیر فرمان الهی شانه خالی کرد . فرق بین اسلام و کفر در نماز خواندن یا ترک نماز است .این یک کفر حقیقی و عملی است. یعنی فرد در عمل مثل کافر است .وقتی وصف جهنم می آمد رنگ پیامبر عوض می شد و گریه می کرد . کسی که ترک نماز می کند و به خدا بی احترامی به خدا می کند ممکن است که به مرور اعتقاداتش را هم از دست بدهد و رابطه اش با خدا سست بشود. وقتی شخص اعتقاداتش را از دست بدهد، دیگری امیدی به شفاعت در روز قیامت نخواهد داشت . همه ی بدون استثنا نیاز به شفاعت دارند حتی انبیاء نیاز به شفاعت چهارده معصوم دارند. شفاعت فقط برای خارج کردن فرد از جهنم نیست بلکه برای ارتقاء هم هست . اگر کسی تارک نماز باشد صلاحیت شفاعت را از دست می دهد زیرا او در کلاس خدا و اهل بیت نیامده است تا اگر نمره ی کمی بگیرد،شفاعت شامل حال او بشود. در روایات داریم که شفاعت ائمه شامل کسانی که نماز را سبک می شمارند نمی شود . نماز خواندن صحیح نباید فقط جلوی به جهنم رفتن انسان را بگیرد بلکه باید باعث ارتقاء درجه ی انسان بشود و باعث قرب او بشود. اگر انسان بخواهد از این کلاس خدا (نماز) استفاده بکند باید نظم و آداب را رعایت کند . که اینکار خیلی سخت نیست .انسان در هنگام وضو سعی کند که با کسی حرف نزند و ذکر بفرستد و در جای مخصوصی ازخانه نماز بخواند ،معطر باشد و لباس تمیز بپوشد . درهنگام شروع نماز اذان و اقامه بگویند . کسی که اذان و اقامه می گوید دو صف فرشته پشت سر او می ایستد و این نماز، نماز ارزشمندی می شود. بعد از نماز، حداقل تعقیبات نماز که تسبیحات حضرت زهرا است را انجام بدهد که این کیمیا است. میرزاعلی اکبر هسته ای می فرمود : نماز را با دنباله اش بخوانید زیرا بادبادک بی دنباله به هوا نمی رود .با رعایت کردن آداب ظاهری، ما به خودمان تلقین می کنیم که می خواهیم کار مهمی را انجام بدهیم. فردی که اذان و اقامه نمی گوید و تا آخرین لحظه با دیگران صحبت می کند و بعد شروع به خواندن نماز می کند یعنی دارد کار بی اهمیتی انجام می دهد و چنین نمازی اثری ندارد و آثار آن در زندگی محقق نمی شود. بعد از رعایت نظم و انضباط ، انسان باید حواسش باشد که دارد با چه کسی صحبت می کند . اگر وقتی ما داریم با یک بچه صحبت می کنیم روی مان را برگردانیم ، آن کودک ناراحت می شود . پس وقتی انسان می خواهد با خدا صحبت بکند باید حواسش را جمع بکند. آیت الله بهجت می فرمودند: اگر در نماز سهوا حواس تان پرت می شود این خیلی به درد شیطان نمی خورد . اما وقتی شما متوجه شدید که در نماز هستید خودتان را نگه دارید و این خیلی ارزشمند است و اگر این کار ادامه پیدا بکند باعث می شود که انسان کنترل خودش را بدست بگیرد .اگر انسان عمدا در نماز حواسش پرت بشود و به دنبال شیطان برود،این به درد شیطان می خورد و به انسان ضربه می زند . شرط دیگر این است که شاگرد تکالیف قبل از کلاسش را انجام بدهد . یعنی انسان قبل از اینکه وارد نماز بشود یک کارهایی بکند. نماز با حضور قلب و باحال، مزد تلاشی است که انسان باید انجام داده باشد و برای این مزدها لیاقتهایی طلبیده می شود تا این سوز و گریه به کسی داده شود. فردی خدمت امیرالمومنین رسید و گفت که من نمی توانم نماز شب بخوانم . امام فرمود : گناهان دست و پای تو را گرفته اند . اگر قبل از نماز شما خوب باشد، نماز شما هم خوب خواهد بود. پس ما باید تکالیف را قبل از نماز انجام بدهیم والا ممکن است که نماز ما تکراری بشود. به هیچ وجه دوتا نماز تکرار همدیگر نیستند . حتی نماز رکعت اول با دوم فرق دارد زیرا شما در رکعت دوم در پله ای هستید که از رکعت اول بالاتر هستید .حتی شما در رکعت اول، در هر جمله بالاتر می روید. اول نماز این طور شروع می شود که خدا رحمن و رحیم است بعد می گوییم : خدایا تو را می پرستم یعنی اول شما حالت خطاب به خدا ندارید و حالت غیابی است ولی بعد از چند جمله شما به محضر می رسی . این نماز تکراری نیست زیرا شما در هر لحظه در یک جا هستید و اوج می گیرید . مثلا کلنگ هر لحظه به زمین می خورد ولی هر خوردن آن یک اثری روی زمین دارد . ممکن است که در ظاهر حالت تکرار باشد ولی در باطن هر لحظه اثر خاصی دارد . در مورد تکالیف پیش از نماز ،جملاتی از امام سجاد (ع) داریم که حضرت ده علت برای بی حالی و کسلی در نماز ذکر کرده است. این علتها به چیزهایی که قبل از نماز باید رعایت بشود برمی گردد .یکی اینکه انسان حق خدا را کوچک بشمارد ، دیگر اینکه پشت به خدا بکند و دست خودش را در درست دشمنان خدا بگذارد ، وقتی انسان گناه می کند دستش در دست شیطان است. و از تحت ولایت خدا خارج می شود و به تحت ولایت شیطان می رود ، دیگر اینکه در مقام بندگی دروغ بگوید یعنی می گوید که من خدا و اهل بیت را دوست دارم ولی آثار این دوستی در زندگی اش مشخص نیست ، دیگر اینکه انسان شاکر نعمت های خدا نباشد (این چهار مورد در جلسه ی گذشته ذکر شده است )، امام می فرماید : شاید مرا در جلسه ی علما ندیدی و من را محروم کردی . عالم کسی است که هم خودش و هم خدا را شناخته است. و راه و مسیر را شناخته است و به آن عمل کرده است. اگرانسان با چنین عالمی ارتباط نداشته باشد از یکسری روزی هایی محروم می ماند . آنها واسطه ی بین ما و اهل بیت هستند یعنی آنها معارف را از اهل بیت می گیرند و به ما منتقل می کنند. اگر کسی با آنها رابطه نداشته باشد این چشمه خشک می شود . زیرا رابطه انسان با خدا و اهل بیت قطع می شود.در جلد دوم کتاب بحارالانوار از امام حسن عسگری (ع) داریم : اگر عالمان دین که در زمان غیبت مردم را به اهل بیت و خدا هدایت می کنند نبودند همه از دین برمی گشتند .هر که خواهد همنشینی خدا و نشیند در حضور اولیاء ،صد قیامت در درون شان نقد هست کمترین شود همسایه مست . امام می فرماید :خدایا شاید من را جزو غافلین دیدی و من را از رحمتت مایوس کردی .معاشرت با افراد غافل انسان را مایوس می کند. جنس روح ما آسمانی و خدایی است . اگر ما با ملکوتیان بنشینیم احساس آرامش می کنیم و اگر با غافلین بنشینیم دچار اضطراب می شویم . زیرا این روح، سنخیت با جای دیگر و کس دیگری دارد . حافظ می گوید : نخست موعظه ی پیر می فروش این است که از معاشر ناجنس احتراز کنید . این معاشرناجنس هر چیزغیر خدایی است . فردی می گفت که من با آیت الله جمال گلپایگانی به سمت وادی السلام نجف حرکت می کردیم . هوا بسیار گرم بود ولی وقتی من با ایشان بودم هوای خنک و مطبوعی به ما می خورد . من از دور فردی را دیدم که اهل نبود . تا آن فرد آمد آن هوای مطبوع تبدیل به هوای گرم شد . آن فرد رفت . آیت الله گلپایگانی فرمود : مواظب معاشرت هایتان باشید .همنشین خیلی موثر است . در آخرالزمان غفلت هایی از جاهای مختلف پمپاژ می شود . ما باید مراقب باشیم که زیر گرد و غبار این غفلت ها مدفون نشویم. امام می فرماید : خدایا شاید من با انسانهایی که اهل بطالت هستند، نشست و برخاست دارم و تو مرا این جوری دیدی . زیرا من با آنها انس و الفت دارم . فردی نزد آیت الله کشمیری رسیده بود و درخواست ذکری را کرده بود .ایشان گفته بودند که شما روزی صد بار بگویید : یا ماست یا چغندر .ایشان می دانست که طرف در زندگی اهل هیچ رعایتی نیست و فقط یک ذکر می خواهد . بعضی ها در زندگی مراقبتی ندارند ولی دعا یا ذکری می خواهند که ائمه را در خواب ببینند. انسان بدون تلاش و فقط با ذکر عارف نمی شود. فردی به آیت الله بهجت گفت که دعایی بفرمایید که من در نماز حضور قلب پیدا بکنم .ایشان فرمودند : این چیزها دعایی نیست بلکه دوایی است و شما باید خودتان را مداوا کنید .ذکر بدون تلاش، شدنی نیست . امام می فرماید : خدایا شاید دیگر دوست نداری صدای من را بشنوی و من را دور کردی . زیرا این دعا بوی طمع و خودخواهی و ریا می دهد . اگر من به در خانه ی تو آمدم به خاطر خودم بود نه بخاطر تو . بعضی ها عباداتشان بوی گناه می دهد.یعنی درعبادات شان دنبال کار خودشان هستند . اشکالی ندارد که انسان حاجات خودش را بخواهد ولی این بد است که انسان فقط برای برآورده شدن حاجاتش به درخانه ی خدا برود. فردی با امام صادق (ع)همراه بود و خدم و حشم دولت بنی عباس را می دید و آهی کشید و گفت که ای امام چه زمانی دولت شما تشکیل می شود .( او فرج آقا را خواست) امام فرمود : تو هم دنیا طلب شدی ؟ یعنی دعای فرج این فرد بوی دنیا می داد تا این فرد به مقامی برسد. انسان نباید دعا و خدا را وسیله ای برای خودش قرار بدهد . انسان باید خود خدا را هم بخواهد . طمع خودداشتن بد است .بعضی ها وقتی ناراحتی و غصه دارند به زیارت می روند . مرحوم حاج آقا دولابی می فرمودند که امام رضا (ع) حق دارد که از ما گله کند زیرا ما وقتی ناراحت هستیم پیش امام رضا(ع) می رویم ،ما باید خوشی های مان را هم پیش امام رضا(ع) ببرید . امام می فرماید : خدایا شاید بخاطر اینکه پیش تو حیا نداشته ام از من لذت عبادت را گرفته ای .
امام سجاد (ع) در انتها درمان را هم ذکر می کند .

حجت الاسلام عالی/منبع:سایت یا مجیر

پنج شنبه 7/6/1392 - 16:1
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته