• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 15639
تعداد نظرات : 1110
زمان آخرین مطلب : 3865روز قبل
مصاحبه و گفتگو

مواقف و ایستگاههای برای بازرسی در صراط هست که تعداد آنها پنجاه موقف است . امام صادق (ع) فرمودند : در قیامت پنجاه موقف است . شیخ صدوق می گوید که این مواقف تکالیفی است که بر دوش ما بوده است که باید آنرا در صراط دنیا انجام می دادیم ،در واقع لوازم بندگی بوده است . در آنجا اعمال ما را بررسی می کنند که ما آنرا درست انجام داده ایم یا خیر . در مورد ترتیب مواقف ،ما روایت صحیحی نداریم . البته این مهم نیست . مهم این است که همه ی اینها بررسی می شود. از روایات این طور برمی آید که اولین موقف بر صراط ،بررسی اعتقادات حقی است که باید یک مومن یا انسان داشته باشد . در روایت داریم : از توحید ،نبوت و ولایت امیرالمومنین سوال می شود. پس ما باید اعتقادات مان را با خودمان به قیامت ببریم و درضمن باید اعتقادات صحیح باشد . و همراه با اعتقادات شرک آلود نباشد . در روایت داریم : ایمانها دوجور است بعضی از ایمان ها عاریه ای است یعنی موقت است و با جان ما عجین نشده است . امام حسین (ع) می فرماید : نباید دین به زبان باشد . وقتی هنگام مرگ زبان از کار بیفتد ،ایمانی هم که بر سرزبان بوده است از کار می افتد و جان انسان بدون ایمان خواهد رفت . هنگام مرگ کم کم باطن انسان آشکار می شود و انسان دیگر ملاحظه ی اطرافیان را نمی کند . اگرانسان جان شرک آلودی داشته باشد ، خودش را نشان می دهد. در خواب انسان ملاحظه ی بیرون را نمی کند .انسان تا وقتی بیدار است ، ملاحظه می کند که خودش را بیرون نریزد . در خواب روانکاوها با استفاده از هیپنوتیسم سعی می کنند که درون فرد را بفهمند . در مرحله ی مرگ ، انسان آنچه دردلش است بیرون می ریزد . کسانی که ایمان شان سطحی بوده و با خدا زندگی نکرده اند ، کفر بیرون بریزد . پیامبر بر بالین شخص محتضری بود ، پیامبر اشهدان لااله الاالله را بر او تلقین کرد ولی او گفت که من این ذکر را نمی گویم و از آن بیزار هستم. و در همین حال هم از دنیا رفت . پیامبر از همسر او سوال کرد که او عادت به چه گناهی داشت که دچار سوء عاقبت شد ؟ همسرش گفت: او مشروب خوار بود . زمان انجام گناه ، انسان تحت ولایت خدا نیست . انسان در حین گناه تحت ولایت ابلیس است . در روایت داریم : شخص هنگامی که در حال انجام دادن فحشاء و دزدی است ، ایمان ندارد . عادت بر گناه هویتی برای انسان می سازد که تحت ولایت شیطان بودن برای او تثبیت می شود و ایمان از او سلب می شود .البته اینها قابل جبران و توبه است .اگر کسی با همین حالت وعدم اعتقاد درست بمیرد ،دچار سوء عاقبت می شود.در کتاب منازل الآخرة ، محدث قمی ، از فضیل عیاض نقل کرده است که او بر بالین یکی از شاگردانش سوره ی یس را خواند و شاگردش گفت : نحوان و او هم نخواند . بعد او تلقین اعتقادات را به او گفت . او گفت : من بیزار هستم و در همین حال از دنیا رفت . فضیل شاگردش را خواب دید که در عذاب است و از او پرسید : تو بهترین شاگرد من بودی ،چرا این طورشدی ؟ او گفت : من مبتلا به سه گناه بودم : سخن چینی ،حسادت و مشروب خواری ( البته ابتدای آن بخاطر مداوا بوده است .خدا می فرماید که ما مداوا را در شراب قرار ندادیم.) انسانی که در زندگی با خدا بوده است و از صمیم قلب خدا را دوست دارد . در آخر الزمان ، بعضی از افراد در اعمال کم می آورند . و بخاطر همین خدا تخفیف داده است و می فرماید که هر کس در آخرالزمان یک دهم اعمال را بجا بیاورد اهل نجات است ولی در اعتقادات تخفیف داده نشده است زیرا اعتقادات قلبی است و سختی ندارد. در عمل بخاطر ضرورت های بیرونی ، ممکن است مشکلاتی پیدا بشود البته ما نباید تصمیم بر بی دینی داشته باشیم . در اعتقاد قلبی ،ما می توانیم عمیقا پایبند باشیم و تخفیف داده نشده است . ما باید اعتقادات مان را محکم بکنیم . شخصی که در دنیا و حوادث سخت زندگی صراط مستقیم بندگی را از دست نداده و از چارچوب دین بیرون نرفته است ، این شخص می تواند براحتی در سختی های صراط آخرت جلو برود. رئیس بیمارستانی که علامه طباطبایی درآخر عمرشان در آنجا بستری بودند نقل می کردند : ایشان حافظه اش را از دست داده بود و اصطلاحات دینی و علمی را به یاد نداشت اما نزدیکان ایشان نقل می کنند که در ده روز آخر زبان ایشان دائم حرکت می کرد و با حضرت حق تکلم می کرد .اینها اعتقادات را تا دم مرگ فراموش نکردند و اعتقادات هم آنها را در سفر آخرت نگه می دارد . آیت الله بهجت می فرمودند : اگر صراط آخرت از همین دنیا شروع می شود ( که از همین دنیا هم شروع می شود) دعای غریق را زیاد بخوانید که در این صراط ثابت قدم بمایند . در دعای غریق امام صادق می فرماید : یاالله یا رحمن یا رحیم یا مقلب القلوب ثبت قلبی علی دینک مهم این است که ایمان قلبی تثبیت بشود. پیامبر به اصحاب شان فرمودند که اگر شما که من را می بینید و سوالات تان را از من می پرسید ،از اعمال یک دهم کم بگذارید، در هلاکت هستید ولی در آخرالزمان کسانی که به یک دهم عمل کنند اهل نجات هستند. این برای کسی است که هم و غم دینی اش را حفظ کرده است ولی مقتضیات زمان دست و پای او را بسته است و او را مجبور می کند . مثلا ممکن است که فرد در مجلسی رفته باشد و ناخودآگاه با گناهی روبرو بشود و نتواند وظیفه ی خودش را انجام بدهد ولی در اعتقادات کسی جلوی او را نمی گیرد .تثبیت عقاید با آموختن خوب است ولی آنها عقل را قانع می کند ولی اگر انسان می خواهد اعتقادات به جانش رسوخ کند باید به آنها عمل بکند . فقط علمی یاد گرفتن در مورد خدا خوب است ولی این نمی تواند انسان را نگه دارد . در صراط مستقیم بودن یعنی بندگی کردن . شیطان اطلاعات دینی زیادی دارد . در واقع شیطنت شیطان کار می کند نه عقل او. اعتقادات شیطان در جانش رسوخ نکرده است . امام صادق (ع) حدیثی بنام عنوان بصری در بحارالانوار داریم که بندگی را تعریف می کند و دستور بندگی را می دهد . سید علی قاضی به شاگردانش توصیه می کرد که این حدیث را همراه داشته باشند و در هفته دو بار آنرا بخوانند و خودشان را با آن تطبیق بدهند . ما باید دنبال این دستور العمل ها باشیم . بعضی ها دعاهایی از اهل بیت می گویند که از آنها وارد نشده است و سندیت ندارد مثل . دعای شش قفل یا گنج العرش . بعضی ها دنبال دعاهای عجیب هستند که نه از خدا هست نه از پیامبر . شخصی خدمت امام می رسد و از ایشان علم می خواهد . امام می فرماید: این باور قلبی (علم حقیقی ) با آموختن نیست . این نوری است که باید خدا در قلب انسان بگذارد، . (در روایت داریم : معرفت کار خداست.) اگر تو این علم را می خواهی باید زمینه اش را فراهم کنی ، در ابتدا دنبال بندگی در خودت باشد و به علم عمل کن .امام صادق (ع) از کوچه ای رد می شد و دید که صدای ساز و آواز مطرب می آید . امام از خادم پرسید که صاحب خانه عبد است یا آزاد است . خادم گفت : او آزاد است .امام فرمود که او آزاد است که هر کاری می خواهد می کند و اگر عبد بود این کارها را نمی کرد . با شنیدن این صحبت ها ، صاحب خانه پابرهنه به دنبال حضرت دوید و توبه کرد که به او بُشر حافی می گویند یعنی بشر پابرهنه . ما باید عبد بودن را در خودمان جستجو کنیم. آیا بندگی ما تا زمانی است که میل ما است ؟ یا تا زمان راحتی ما است ؟ یا تا زمانی است که ما حال داریم بندگی می کنیم و بنده ی خودمان هستیم ؟ بندگی خدا حد و اندازه ندارد . وقتی دستور از طرف خدا باشد فرقی نمی کند که من حال داشته باشم یا نداشته باشم . امام فرمود : اگر به علم عمل بکنی نورت زیاد می شود از خدا بخواه که به تو بفهماند و خدا به تو می فهماند . آن فرد پرسید بندگی چیست که من در خودم پیدا بکنم ؟ امام فرمود : بندگی سه رکن دارد : رکن اول بندگی این است که بنده سرمایه ها و امکانات را از خدا می داند ( اگر علم ، زیبایی و قدرتی به تو دادند بدان که از خداست نشانه ی اینکه این سرمایه ها برای تو نیست این است که ما در زمان پیری خیلی از سرمایه ها را از دست می دهیم . اگر ما رکن اول عبودیت را بدانیم و امانت های خدا را در در راه غیر خدا خرج نکنیم و در مسیر خدا بکار ببریم ، اگر ما این را باور کنیم )، آن گاه بخشیدن سرمایه ها در راه خدا آسان می شود . اگر انسان سرمایه ها را برای خدا بداند براحتی سرمایه ها را می دهد . ندادن خمس یعنی اینکه یک پنجم زندگی شما غصبی است و مال تو نیست و سهم امام است . یکی از بزرگان قم می فرمود : به فردی گفتیم که وصیت کن ، او گفت : خمس مُد نیست ، اگر من مردم ورثه زکات ندهد، اگر من زنده ماندم خودم یک کاری می کنم . او از دنیا رفت و وارثان خسم و زکات نداندو بر گردن او ماند . رکن دوم عبودیت این است که شخص برای خودش تدبیر و تقدیر نکند . بگذارید که مدیریت زندگی او را بعهده بگیرد . خدا از ما به ما مهربانتر است .ما باید بندگی بکنیم و نتیجه را به خدا بسپاریم . یکی از بزرگان نقل می کرد که استاد من در زندان غصه می خورد و در رنج بود ، حتی بدنش هم به عفونت افتاده بود ،او در زندان قرآن می خواند : اگر در دنیا دو تا خدا باشد دنیا فاسد می شود، من دیدم که در من ، دوتا خدا حکومت می کند یکی خود خدا و یکی خدای خودم . من خودم را کنار کشیدم و همه را به خدا سپرددم . بعد از آن چنان خوشی برای من پیش آمد که باورم نمی شد و راحت بودم .

حجت الاسلام عالی/منبع:سایت یا مجیر

پنج شنبه 7/6/1392 - 16:1
مصاحبه و گفتگو

اگر ما می خواهیم به عادات زشت مان برنگردیم ، باید یک محبت بالاتر از گناهان در خودمان بوجود بیاوریم . زمینه هایی است که این محبت و انس خدا در ما ایجاد بشود تا کامی را شیرین بکند که دیگر لذت گناه برای آن شیرین نباشد. یکی از آن راهها موعظه است که می تواند به انسان کمک بکند . شما حداقل هفته ای یک بار موعظه بشنوید یا در جایی بنشینید یا سخنرانی هایی را گوش بدهید . امیرالمومنین به فردی گفت که من را موعظه کن . آن فرد گفت که شما همه چیز را می دانید . امیرالمومنین فرمود : در موعظه اثری است که در دانستن نیست، انسان باید بشنود. گاهی انسان با شنیدن یک جمله ، مسیر زندگی انسان عوض می شود. مرحوم جهانگیر خان قشقایی تا چهل سالگی اهل نماز و خدا نبود . روزی او برای تعمیر تارش به اصفهان آمده بود و از پیرمردی سوال می کند که معازه ی تعمیر تار کجاست . پیرمرد آدرس را داد و گفت : همان طور که تار انسان نیاز به تعمیر دارد ، خود انسان هم نیاز به تعمیر دارد . او پرسید : انسان را کجا تعمیر می کنند؟ پیرمرد مدرسه ای را به او نشان داد . او به آنجا رفت و مسیر زندگی اش عوض شد و آیت الله جهانگیر خان قشقایی و عارف بزرگی شد. آیت الله بروجردی و آیت الله نجفی قوچانی ازشاگردان ایشان بودند. راه دیگر یاد مرگ است که می تواند اثر گذار باشد .رفتن به قبرستان برای تدبر نه فقط برای یک فاتحه خواندن . راه سوم خواندن و شنیدن قرآن . وقتی ما قرآن می خوانیم ، خوب است که ثواب آنرا به اولیاء الهی یا پدر و مادرمان هدیه کنیم . راه دیگر مراقبت کوتاه مدت است. اگر انسان گناهی دارد ، یک روز با خودش عهد بکند که آن عادت را ترک بکند و اگر اراده اش ضعیف است نذر بکند . وقتی انسان در یک روز موفق به ترک آن گناه بشود اعتمادبه نفس پیدا می کند و آنرا طولانی تر تا چهل روز می کند . راه دیگر انس با مناجاتها و دعاها است . انسان باید با ارتباط داشته باشد حتی اگر به یک صفحه . انسان نباید بگوید که وقت ندارم و گرفتار هستم . ما چون به اینها نمی رسیم گرفتار هستیم . ما نباید برای ترک گناه دنبال ذکر باشیم . اینها دانه هایی است تا آن صید و کبوتر را بگیرند . ما با این کار به تور خداوند می افتیم .

حجت الاسلام عالی/منبع:سایت یا مجیر

پنج شنبه 7/6/1392 - 16:0
مصاحبه و گفتگو
من از توبه های مداوم و توبه شکستن هایم خسته شده ام . شما دعا یا ذکری به من یاد بدهید که بتوانم در توبه هایم ، پایدار بشوم .

پاسخ – بزرگواری می گفت که ما میهمانی داشتیم و پسر او می خواست با پسر من که قویتر از او بود کشتی بگیرد . من به پسرم گفت که تو زمین بخور زیرا آنها میهمان ما هستند . پسر من زمین خورد . پسر من خیلی ناراحت بود ولی دفعه ی بعد که با او کشتی گرفت ، او را چنان به زمین زد که جبران دفعه ی اول را هم کرد . وقتی در کسی تواضع ریشه دار نیست ، دوام ندارد و دوباره به حالت اولیه برمی گردد . گاهی ما می خواهیم گناهی را ترک کنیم اما چون هنوز ریشه خوبی ها در ما شکل نگرفته است ، ریشه ی آن بدی ها بر ما غالب می شود. ممکن است که ما بخاطر مجلس باحال یا فیلم باحال جو گیر بشویم و گناهی را ترک کنیم ولی چون ریشه ی آن گناه در ما هست ، آن گناه برمی گردد. اهل معرفت می گویند که اگر شما می خواهید آلودگی را ترک کنید ریشه ی محکم تری برای خودتان درست کنید یعنی بجای حب نفس ، حب خدا را جایگزین بکنید . وقتی این محبت می آید ، خودبخود آن آلودگی ها کنار می رود. مولوی در دیوان شمس داستانی را نقل می کند ( ظاهر داستان خودش با شمس تبریزی است ). مولوی اهل شعر نبود ، او فقط تدریس می کرد . وقتی او با شمس تبریزی ملاقاتی کرد ، خودش نقل می کند : مرده بودم زنده شدم گریه بودم خنده شدم دولت عشق آمد و من دولت پاینده شدم . یعنی از افسردگی در آمدم و یک عشقی در دل من آمد . بعد می گوید : دیده سیر است مرا جان دلیر است مرا ، زَهره ی شیر است مرا ، زُهره ی تابنده شدم . حالا که آن عشق آمد ، دیگر دنبال هر چیزی نمی روم . انسان وقتی غذای اصلی گیرش بیاید ، دیگر دنبال غذای کاذب نمی رود. وقتی حب خدا آمد ، انسان دیگر دنبال حب نفس دنیا و آلودگی ها نمی رود. انسان باید زمینه ی محبت را در خودش ایجاد بکند . امام خمینی در درس های اخلاق شان می فرمودند : خدا دانه هایی را می پاشد و مناسبت هایی را ایجاد می کند تا این صید وحشی را بگیرد و ما باید از آن دانه ها استفاده بکنیم .

حجت الاسلام عالی/منبع:سایت یا مجیر

پنج شنبه 7/6/1392 - 16:0
مصاحبه و گفتگو

امام صادق (ع) وقتی در مورد سختی دین داری و لغزش های دوره ی آخر الزمان فرمودند ، بعضی از شاگردان آن حضرت ترسیدند و سوال کردند که اگر ما آن زمان را درک کردیم چکار کنیم ؟ امام فرمودند : دعای غریق را بخوانید. این دعا برای کسی است که در حال غرق است و مضطر و بیچاره شده است : یاالله یا رحمان یا رحیم یا مقلب القلوب ثبت قلبی علی دینک : خدایا دل من را در دین خودت ثابت قدم بدارد .

حجت الاسلام عالی/منبع:سایت یا مجیر

پنج شنبه 7/6/1392 - 16:0
مصاحبه و گفتگو

یکی از سنتهای خوب ایام سال تحویل دید و بازدید اقوام ، اموات و شهدا است. با یک دید ، قبرستان محل ناخوشایندی است زیرا در آنجا عزیزانمان را جا گذاشته ایم و می دانیم که روزی هم خودمان به اینجا می آییم ولی از دید دیگر قبرستان ، یک فرهنگستان است که انسان می تواند در آن تربیت بشود و یاد بگیرد . بزرگان ما به شاگردان خودشان می گفتند که در قبرستان بنشینید و فکر بکنید و زیارت مناجات امیرالمومنین در مسجد کوفه را با تفکر بخوانید . اینها همه به انسان درس می دهد علاوه بر اینکه برای اموات هدیه می برد . در روایت داریم که اموات با هدیه های شما خوشحال می شوند و اینها باعث مغفرت خود فرد هم می شود . امام رضا (ع) می فرماید : هر کسی که یک حمد و هفت تا قل هوالله برای مرده بخواند خدا او و مرده را می آمرزد . بهترین زمان برای رفتن به زیارت اموات عصر پنج شنبه تا صبح جمعه است . در این موقع ارواح مرخصی می گیرند تا هدیه ها را با خودشان ببرند .البته هر موقع دیگری خوب است ولی شب کراهت دارد . از آداب رفتن به قبرستان این است که با وضو وارد بشوید و سلام بدهید ( السلام اهل لاالله الاالله ) دیگر اینکه هدیه برای مومن ببریم . بهترین هدیه خواندن آیت الکرسی ، سوره ی یاسین ، ملک ، حمد و هفت مرتبه قل هوالله ، حمد و یازده مرتبه اناانزلناه است . توصیه اکید روایات ما این است که این هدایا را به ارواح کل مومنین هدیه کنید . این ثواب به همه ی می رسد بدون اینکه از یکی کم بشود . شما خیال نکنید که اگر شما ثواب را به فرد دیگری بفرستیم ، از ثواب عزیز شما کم می شود. در روایت داریم : وقتی شما آیت الکرسی را بخوانید و ثواب آنرا برای همه ی اهل قبور قرار بدهید ، خدا ثواب آنرا به هر میتی می رساند . وقتی شما ثواب را به همه ی اموات هدیه کنید ، خدا از این کار بیشتر خوشش می آید و این کار نشان می دهد که شما بخل ندارید و رحمت خدا را وسیع دیده اید . هنگام خواندن قرآن انسان باید روبه قبله باشد و سر قبر بنشیند . خواستن حاجت خصوصا در کنار قبر پدر ومادر است . یکی از مکان هایی که برای گرفتن حاجات تاکید شده است کنار قبر مومنین ، بزرگان ، شهدا و پدر و مادر است . مرحوم آیت الله اراکی می فرمودند : من هر وقت حاجتی داشتم ، به سر قبر میرزای قمی در قم می رفتم ، یک سوره ی یاسین هدیه می کردم و حتما حاجتم را می گرفتم . یکی دیگر از آداب زیارت آب پاشیدن روی قبر است البته هنگام دفن این کار توصیه شده است . از باب تفضل الهی تا زمانی که قبر مرطوب است عذاب از مرده برداشته می شود. خیرات و مبرّات جزو آداب زیارت اموات نیست ولی می توان در قبرستان یا غیر قبرستان خیرات و مبرّات داد.

حجت الاسلام عالی/منبع:سایت یا مجیر

پنج شنبه 7/6/1392 - 16:0
مصاحبه و گفتگو

وظیفه ی ما همان دستورات پیامبر است یعنی کارهایی را که ما برای یک مسلمان انجام می دهیم برای این فرد هم انجام بدهیم . مرحوم آیت الله بهجت از قول استاد آیت الله قاضی ، مرحوم کشمیری نقل می کردند که ایشان می فرموند : در نمازشبهای تان فقط ابوذر و سلمان را دعا نکنید بلکه گناهکاران را هم دعا کنید زیرا آنها محتاج تر هستند . مومننی هم این توصیه را رعایت بکنند.

حجت الاسلام عالی/منبع:سایت یا مجیر

پنج شنبه 7/6/1392 - 16:0
مصاحبه و گفتگو
در تعالیم دینی گفته می شود که یاد مرگ نشاط انگیز است ولی نمی دانم چرا من هر وقت به مرگ فکر می کنم دچار استرس و نگرانی زیادی می شوم که حتی دل و دماغ انجام کارهای روزمره زندگی ام را هم ندارم . راهنمایی بفرمایید .

پاسخ – بعضی ها با یادآوری مرگ و قیامت دچار اضطراب و استرس می شوند . و این نشان دهنده ی این است که در این کار افراطی صورت گرفته است . علی القاعده اعتقاد به آخرت و عوالم بعد از مرگ و یاد آنها بودن ، نشاط آور است و باعث رقت قلب و از بین بردن قساوت قلب می شود . پیامبر می فرماید : دلها زنگار می گیرد همان طور که آهن زنگ می زند . از حضرت پرسیدند : چه چیزی باعث از بین رفتن زنگار دلها می شود ؟ پیامبر فرمود : ذکر آخرت باعث می شود که دل صفا پیدا بکند . اگر یاد مرگ باعث نشاط و شادی می شود باعث یک نشاط و شادی واقعی می شود نه بی خیال بودن . شاید این موضوع آنچنان که باید خوب بیان نشده است یا ما به دنبال آن نرفته باشیم . اولا ما باید بدانیم که بعد از این دنیا ، عالم بزرگتر و بهتر در انتظار ما هست . پیامبر فرمود : وضعیت انسان در دنیا مثل وضعیت جنین در شکم مادر هست . با مرگ انسان به دنیا ی بهتر و غیر قابل مقایسه با دنیا می رود . جنین وابستگی هایی به مادر پیدا کرده است و اگر دنیا را برایش توضیح بدهند متوجه نمی شود ولی وقتی جنین به دنیا می آید با ترس و گریه می آید و وقتی وارد این دنیا می شود و با لذت های غیر قابل مقایسه با رحم مواجه می شود دیگر نمی خواهد به عالم رحم برگردد . ثانیا بدانیم که چشم هیا مهربان و آغوش های گرم در انتطار ماست . خدا می فرماید : یک جز از صد جز مهربانی خودم را در این عالم پخش کرده ام . مهربانی بین فرزند و والدین ، خواهر و برادر و دوستان ، یک جلوه از صد جلوه ی محبت خداست . در اصول کافی داریم : در قیامت وقتی بنده ی گنهکاری که اعمال صالحی نداشته است را حکم به عذاب می کنند و به سمت جهنم می برند ، او ملتمسانه نگاه می کند و می گوید که نگاه من به تو این نبود ، خدا خطاب می کند که او را برگردانید . با اینکه او دردنیا خیلی به من خوش گمان نبود او را برگردانید . همچنین ملائکه ای که پاک هستند با بندگان مهربان هستند . در روایت داریم که حضرت عزرائیل و ملائکه دیگر خودشان به مومنین تلقین می کنند و از پدر ومادر به آنها مهربانتر هستند. سلمان از بازار آهنگرهای کوفه رد می شد ، او دید جوانی افتاده است و مردم دور او جمع شده اند . مردم به سلمان گفتند که شما دعایی بکنید که این جوان بلند بشود . این جوان گفت که من وقتی از بازار رد می شدم صدای چکش آهنگرها را شنیدم و یاد این آیه قرآن افتادم که در جهنم دوزخیان را با گرزهای آتشین می زنند . و افتادم . سلمان متوجه شد که او اهل معرفت است . سلمان با او دوست شد . بعد از مدتی این جوان به حال احتضار افتاد . سلمان به حضرت عزرائیل گفت : رعایت این دوست من را بکن . حضرت عزرائیل فرمود : من برای همه ی مومنین از پدر مهربانتر هستم و با همه ی آنها مدارا می کنم . در روایت داریم کسانی که مراقبت در نماز اول وقت دارند خود ملک الموت آنها را تلقین می کند و شیاطین را از این مومن دور می کند . در جلد شش بحارالانوار داریم : اهل بیت هنگام مرگ مومن ظاهر می شوند و آنها را یاران خودشان می دانند و براحتی از دنیا دل می کند . فردی از امام صادق (ع) پرسید : آیا مومن هنگام مرگ ناراحت است و کراهت دارد ؟ امام فرمود : خیر . زمانی که ملک الموت برای قبض روح می آید ابتدا مومن جزع و فزعی نشان می دهد . ( این نشان می دهد مومن یک انسان معمولی و درجه ی پایین است ) ملک الموت می گوید این دوست خدا جزع نکن، قسم به خدا من از پدر به تو مهربانترهستم . چشمهایت را باز کن . بعد ائمه و پیامبر بر مومن ظاهر می شوند و دوستان او معرفی می شوند . خطاب می رسد : ای کسی که پیامبر و آل او را باور داشتی ، به سمت پروردگارت بیا در حالی که تو از خدا راضی هستی بواسطه ی ولایتی که داری و خدا هم از تو راضی است بخاطر ثوابی که به تو می دهد . و هیچ چیز برای مومن محبوب تر از این نیست که برود و دیگر برنگردد . آیت الله حائری داماد آیت الله حجت بودند . وقتی دم آخر دعای عدیله را برای او خواندیم و تربت به دهانش ریختیم . و ایشان گفتند : این تربت آخرین توشه ی من است . آیت الله حجت فرمود : آقا علی (ع) دارد می آید . ما باید باور بکنیم که بعد از مرگ چنین آغوش های گرمی باز است . فردی می گفت: یک طلبه ی هندی در مدرسه نجف بود که در دفترهایش نوشته بود : یا حضرت عزرائیل ادرکنی یعنی با حضرت عزرائیل دوست بود. ما بعضی مواقع جفا می کنیم و از این فرشته ی مهربان خدا هیولایی درست می کنیم . ثالثا اگر عذاب و ناراحتی که در آن دنیا هست ، بخاطر عکس العمل کارهای خودمان است نه اینکه خدا برای ما عذاب بخواند . زشتی و معصت ما در این دنیا ، عذاب های آن دنیا را درست می کند . علامه طباطبایی از عارفی که از قبرستان وادی السلام برمی گشت پرسیدند : چه خبر ؟ ایشان گفتند که از بعضی از قبرها سوال کردم که شما هم مار و مور دارید ؟ قبرها گفتند : خیر ما چیزی نداریم . اگر ما بدانیم اینها از اعمال خود ما است دو چیز را در دنیا رعایت می کنیم . یکی اینکه دنیا محل گذر است و نباید برای خودمان تعلقاتی درست کنیم که فکر کنیم همیشه می خواهیم در آن بمانیم . اگر ما عزیزی را از دست دادیم بدانیم شان دنیا همین است . اگر شئ ارزشمندی بشکند شما ناراحت می شوید ولی اگر به شما بگویند که این شئ شکستنی است ، شما می دانید که این شئ قرار است که بشکند و ماندنی نبوده است . یک موقع می گویند که فلانی از دنیا رفت و یک موقع می گویند که طرف رفتنی بود . پس قرار نیست که در این دنیا چیزی بماند و هر چیزی در دنیا رفتنی است . شما باید دنیا را مثل یک مسافرخانه ای بدانید که باید مدتی در آن زندگی کنید و بعد از آنجا بروید . پس انسان باید شان دنیا را بداند و به آن دلبستگی پیدا نکند. دیگر اینکه هر کاری که انسان در این دنیا می کند باید حجت آخرتی آنرا آماده بکند . یعنی انسان بتواند جوابگوی کارهایش باشد. پس اگر شما دید خودتان را نسبت به مرگ اصلاح کنید و بدانید که چه آغوئش های گرمی منتظر ما هستند و اگر می دانید سختی هایی در آن دنیا است باید به این دنیا دل نبندید و هر کاری که در دنیا می کنید حجت آخرتی برای آن داشته باشید . اگر دید انسان این طور باشد ، مرگ صیقل دهنده است نه ترساننده . اگر انسان با این دید از مرگ بترسد این یک ترس مقدس و مفیدی است . اولیاءهم این ترس را دارند . پس باید از مرگ ترسید ولی نباید اضطراب داشت . اگر انسان به مر اشتیاق داشته باشد همیشه آماده ی مرگ است . این دنیا با دنیا بعد از مرگ ، قابل مقایسه نیست که باعث بشود انسان به این دنیا دل ببندد .

حجت الاسلام عالی/منبع:سایت یا مجیر

پنج شنبه 7/6/1392 - 16:0
مصاحبه و گفتگو

در قیامت پنجاه موقف یا دادگاه وجود دارد که اینها روی صراط است . مرحوم شیخ صدوق می فرماید : در هر موقف سوالاتی از ما می کنند که بر دوش ما بوده است و جزو تکالیف ما بوده است . مواقف عبارتند از : عقاید ، روزه ، حج ، خمس ، نماز ، زکات ، صله ی رحم ، امانت ، حق الناس ، نعمت ها ( عمر ،جوانی ،اموال ،سلامتی و ... )
اینکه اولین موقف کدام است در روایات مختلف است . در بعضی از روایات داریم که اولین سوال از اعتقادات است یعنی از خدا و رسول و ولایت علی . در بعضی از روایات داریم که اولین چیزی که سوال می کنند نماز است که اگر آن قبول بشود بقیه اعمال پذیرفته می شود. پیامبر فرمود : شخص روز قیامت حرکتی نمی کند مگر اینکه از چهار چیز سوال از او بشود : عمر( بخل در عمر خوب است . فخر رازی می گوید : من در تابستان دیدم که فردی یخ می فروشد و فریاد می زد :رحم کنید به فردی که سرمایه اش دارد آب می شود و من همانجا فهمیدم که تفسیر سوره ی والعصر همین است . زیرا خدا به زمان قسم می خورد ) ، جوانی ( جوانی بخشی از عمر است که حساس است و از آن سوال می کنند . بیشتر بزرگان زحمات علمی خودشان را در جوانی کشیده اند ولی انسان نباید ناامید بشود و تا وقتی زنده است می تواند عوض بشود. علامه طباطبایی می فرمودند : من دوازده سال در نجف بودم و دوازده روز تعطیلی داشتم یعنی سالی یک روز و آن روز عاشورا بود . زمانی رسید که پزشک به ایشان گفته بودند که مطالعه نکنید واز آن به بعد ایشان بیست جلد المیزان را نوشتند ) ، مال ( مال خودت را از کجا بدست آورده ای و کجا مصرف کرده ای ) ، محبت اهل بیت .
از مطالعه ی روایت این برمی آید که مهمترین چیز اعتقادات انسان است لذا اولین سوالی که در قیامت از انسان می شود در مورد اعتقادات است . بعد اولین عمل ، نماز است که در قیامت از آن سوال می شود .

حجت الاسلام عالی/منبع:سایت یا مجیر

پنج شنبه 7/6/1392 - 16:0
مصاحبه و گفتگو

ما در مورد اینکه چه کسی سوال می کند تصریحی نداریم . چه بسا در روز قیامت مامورین خدا کار می کنند همانطور که در دنیا کار می کردند یا ممکن است که خود خداوند متکلف سوال ازانبیاء و اولیاء بشود و آنها متکلف سوال از امت هایشان بشوند یعنی مامورین خدا پیامبران و انبیاء باشند . مهم عرصه ی سوال است که برقرار است و سوال کننده مهم نیست . در بعضی از مواقف سوال و جواب به این صورت نیست . در آنجا مهر بر دهان ها زده می شود و آنجا چهرها ، قیافه ها ، اعضا و جوارح هستند که شهادت می دهند چکار کرده اند و دیگری نیازی نیست که زبان جواب بدهد . در سوره ی الرحمن خدا می فرماید : سوالی از انس و جن نمی شود . بنظر می رسد که تناقضی در قرآن است .
ولی این طور نیست .امیرالمومنین می فرماید : مواقف آن فرق می کند. در سوره الرحمن می فرماید : مجرم ها به چهره شناخته می شوند . وقتی آیه هجده سوره نبا نازل شد : روزی که در صور دمیده می شود و شما به عرصه ی قیامت دسته دسته می آیید . پیامبر فرمود : ده دسته از دسته جات امت من با چهره های دیگر به قیامت می آیند و پیامبر برای آنها گریه کرد و فرمود : آنهایی که حرام خور هستند به شکل خوک می آیند ، آنهایی که سخن چین و نمام هستند به چهره ی میمون می آیند ، آنهایی که ربا خوار هستند به چهره ی واژگون می آیند ، آنهایی که شراب خوار هستند آنقدر بوی بد می دهند که تمام اهل قیامت از بوی آنها ناراحت هستند . مرحوم کاشی چهره ی واقعی فردی را دیده بود و از هوش رفته بود. این چهره ها خیلی عجیب و غریب است . این افراد دیگر سوال و جواب ندارند . این با ستاریت خداوند تناقض ندارد . افرادی که چهره ی باطنی شان کشف می شود و پرده از آنها برداشته می شود کسانی هستند که در دنیا از گناه حیا نداشته اند و آبروی خودشان را نگه نداشته اند . وقتی خود فرد حیا را کنار می گذارد واز گناهش ناراحت نمی شود در قیامت رسوا می شود . در فقه ما غیبت افرادی که تجاهل به گناه می کنند اشکالی ندارد . یعنی فسق و گناه شان راعملی کرده اند و اگر در مورد گناه شان غیبت بکنند اشکالی ندارد . کسانی که آبروی دیگران را می برند خدا در روز قیات آبروی آنها را می برد و پرده ی ستاریت را از آنها برمی دارد . پس مواقف و افراد با هم فرق می کنند .

 حجت الاسلام عالی/منبع:سایت یا مجیر

پنج شنبه 7/6/1392 - 16:0
مصاحبه و گفتگو

یکی از بحث هایی که در مورد حسابرسی روز قیامت مطرح می شود بحث حبط و تکفیر اعمال است . این دو واژه از قرآن گرفته شده است . در موقف حساب ، بعضی از افراد در پرونده ی حساب شان ، اعمال خوب و صالح شان را نمی بینند . آنها سوال می کنند اعمال خوب ما کجاست ؟ خدا می فرماید که تو عمل زشتی انجام داده ای که آن عمل زشت تو باعث شد که اعمال خوب تو از بین برود . به این عمل حبط یا سوخت شدن عمل می گویند . بعضی از این گناهان به قدری زشت هستند که تمام اعمال خوب گذشته را از بین می برد و بعضی از این گناهان ، بعضی از اعمال خوب را از بین می برند که به نوع گناه و زشتی آن گناه بستگی دارد . پیامبر در جمعی از اصحاب فرمودند: هر کس که یک بار ذکر لااله الاالله بگوید به ازای آن ده درخت در بهشت برای او کاشته می شود . بعضی از اصحاب گفتند که ما باغ بزرگی از پیش برای خودمان در بهشت فراهم کرده ایم . زیرا این ذکر را زیاد گفته ایم . پیامبر فرمود : به شرط اینکه آنرا نسوزانده باشید . بعضی از افراد در روز قیامت می بینند که در پرونده شان هیچ گناهی نیست . آنها تعجب می کنند که گناهان شان در پرونده نیست . به آنها می گویند که شما کارهای خوبی کرده اید که بعضی از گناهان تان را از بین برده است . به این کار تکفیر ( پوشانیدن ) می گویند .

اعمالی که باعث حبط و تکفیر می شوند کدامند ؟

پاسخ – قانون اولیه در اعمال این است که همه ی اعمال محفوظ باقی بماند و چیزی از آن از بین نرود. فمن یعمل مثقال ذرة خیره یره ، فمن یعمل مثقال ذرة شره یره . اما بعضی از اعمال آنقدر زشت هستند که اعمال خوب ما را از بین می برند و همچنین بعضی از اعمال خوب آنقدر خوب هستند که اعمال بد را از بین می برند . پس قانون اولیه بقای اعمال است ولی بعضی از اعمال می توانند روی هم اثر بگذارند . بنابراین برایند کلی اعمال محاسبه می شود . چیزی که باعث حبط و سوختن تمام اعمال می شود کفر و ارتداد است . یعنی اینکه انسان در مقابل خدا و دین بایستد . این انسان اگر توبه نکند و از دنیا برود ، تمام اعمال خوبش از بین می رود . در سوره کهف آیه چهار داریم : کسانی که به آیات الهی کافر شدند اعمال خوب شان از بین می رود و در روز قیامت برای آنها میزان نمی گذاریم . آنها بی حساب به جهنم می روند . کار دیگر که باعث حبط اعمال می شود بی ادبی و تمسخر در حد بی معرفتی است که در حدکفر نیست .در زمان پیامبر وقتی می خواستند حضرت را صدا بزنند با صدای بلند و بی ادب ایشان را صدا می زدند و صدایشان را در محضر پیامبر بالا می بردند . سوره ی حجرات آیا دوم می فرماید : ای مومنین ، صدای تان را بالاتر از صدای پیامبر نبرید و همانطور که خودتان را صدا می زنید پیامبر را صدا نزنید ، مبادا که اعمال شما حبط بشود در حالیکه نمی دانید . الان ما باید ادب را نسبت به اولیاء خدا رعایت کنیم . حساب اولیاء در نزد خدا حساب خاصی است . امام خمینی وقتی معصومین را اسم می بردند با القاب آنها را می خواندند مثل حضرت امیر یا سیدالشهدا . امام صادق (ع) وقتی اسم پیامبر را می شنیدند بعلامت تعظیم نشسته سرشان را خم می کردند و سر و صورت امام به زمین می رسید . خود معصومین هم ادب الهی را رعایت می کردند . ما حتی در مورد روایات و اولاد معصومین هم باید ادب را رعایت کنیم . مثلا ما نباید به عزاداران سید الشهدا و روایات معصومین بی احترامی بکنیم . بعضی ها کتب معصومین را با وضو می خواندند و اگر روایتی را از معصوم می دیدند ، در مقابل آن نظر نداشتند . این بی ادبی است که انسان فوری یک روایت را کنار بزند . بخاطر همین است که ما ضریح و دیوار حرم معصومین را می بوسیم . در قرآن داریم که وقتی پیراهن یوسف را برای پدرش آوردند ، او پیراهن رابه چشم هایش مالید و بینا شد و شفا گرفت . وقتی پیراهن یوسف شفا می دهد پس چیزهایی هم که متعلق به معصومین هست می تواند شفا بدهد . مرحوم علامه امینی صاحب کتاب الغدیر نسبت به اهل بیت و فرزندانشان محبت شدید داشت . فردی به ایشان گفت که اگر من تعبیرات بلندی نسبت به حضرت ابوالفضل نداشته باشم آیا اشکالی دارد ؟ ایشان با حالت تندی گفت : اگر شما حتی به من هم که فرزند او هستم بی احترامی بکنی دچار عذاب الهی می شوی . اگر شما به بچه ای بی احترامی بکنید پدر او ناراحت می شود و این بی احترامی را نسبت به خودش تلقی می کند . یکی دیگر از کارهایی که باعث حبط اعمال می شود عُجب است . اگر انسان قدرت یا ثروتی دارد فوری به خودش می نازد و غروری به او دست می دهد و خودش ار بزرگ می شمارد و دیگران را کوچک می شمارد . کسی که خودش را بزرگ می بیند وقتی کسی را می بیند که دارای کمال است روی او عیب می گذارد . کسی که دچار غرور است از خدا هم طلبکار است . این صف یک کفر خفیف است زیرا انسان کمالات خودش را می بیند نه خدا را . در روایت داریم : عجب اعمال صالح را فاسد می کند . یکی از اصحاب امام رضا (ع) نزد امام رفت و شام در محضر ایشان بود و شب هم همانجا خوابید ، او پیش خودش دچار فخر و افتخار شد ، امام رضا (ع) فرمود : امیرالمومنین به عیادت یک از اصحابش رفته بود و به او گفت که مبادا عیادت من را افتحاری برای خودت حساب بکنی ، تو مراقب خودت باشد ، امام هم فرمود : پس تو هم مواظب خودت باشد . در دعا داریم : عبادات من را با عجب خراب نکن . محدث قمی به مساجد کم جمعیت می رفت تا آنجا آباد بشود . وقتی ایشان در مسجدگوهرشاد نماز می خواندند جمعیت زیادی در پشت سر ایشان نماز می خواندند و صدای یا الله از دور به گوش می رسید . ایشان در یک لحظه گفتند که عجب جمعیتی . ایشان بلافاصله بعد از نماز مغرب از مسجد بیرون رفتند و نماز عشا را نخواندند . و گفتند که من صلاحیت خواندن این نماز را ندارم . آنها در اعمال شان ریز بودند و نمی گذاشتند که چیزی وارد اعمال شان بشود . حسد هم باعث حبط عمل می شود . حسد با غبطه فرق دارد . غبطه از صفات مومنین است . یعنی وقتی شما خوبی در اعمال کسی می بیند دوست دارید که مثل او بشوید ، این صفت بدی نیست و مقدمه ی تلاش است ولی حسد بد خواهی است و من دوست ندارم که آن صفت خوب از طرف گرفته بشود . امام باقر(ع) : مواظب حسد باشید که حسنات را از بین می برد مثل آتشی که کم کم همه چیز را می سوزاند و از بین می برد . کار دیگر که باعث حبط اعمال می شود غیبت کردن است . الان این گناه رایج است و ما آنرا جدی نمی گیریم زیرا قبح آن ریخته شده است . امیرالمومنین می فرماید : بدترین گناه ، گناهی است که انسان آنرا کوچک بشمارد . در بحارالانوار روایتی از پیامبر داریم که در قیامت وقتی نامه ی اعمال بعضی را بدست شان می دهند ، اعمال خوب خودشان را در آن نمی بینند . به خدا می گوید : من اعمال خوبی داشته ام ولی آنرا در پرونده ام نمی بینم . به او می گویند : توغیبت فردی را کرده ای که به واسطه ی آن اعمال تو از بین رفته و به پرونده ی فرد غیبت شونده منتقل شده است . فرد غیبت شونده وقتی نامه ی اعمالش را می بیند ، فکر می کند که پرونده ی خودش نیست ولی به او می گویند : چون فرد غیبت کننده آبروی تو را برده ، به مقداری که به تو ضربه زده ، از اعمال او برداشته و به اعمال تو اضافه می شود . یکی از بزرگان می گفت که من غیبت فردی را کرده بودم .او نزد من آمد و گفت که من دیشب خواب دیدم که چند تا باربر از خانه ی شما برای من اثاثیه می آورند و گفتند که این اثاثیه را فلانی فرستاده است و من خوشحال شدم . این بزرگ فهمید که اعمال صالح خودش به طرف او رفته است .چند روز بعد این بزرگ از آن فرد حلالیت طلبید . چند روز بعد آن فرد گفت که خواب دیدم چند تا باربر آن اثاثیه ای که آورده بودند برگرداندند . توبه کردن باعث می شود که کارها جبران بشود .کسی که خودش را می شکند و از کسی که غیبتش را کرده ، حلالیت می طلبد گناهش پاک می شود البته بشرط اینکه با حلالیت طلبیدن کینه ی جدیدی درست نشود . اگر انسان غیبت کسی را کرده و حلالیت طلبیدن باعث کدورت بشود لازم نیست که انسان حلالیت بطلبد و استغفار و انجام دادن اعمال خیر به نیت آن فرد کافی است . توبه باعث تکفیر همه ی اعمال بد می شود . حتی اگر کسی که کافر است توبه بکند باعث می شود که اعمال صالح فرد باقی بماند . عمل دیگر که باعث حبط اعمال می شود ظلم به پدر و مادر است ( عاق والدین ) . کسی که پدر و مادرش را آزرده و آنها را ناراحت کرده است ، اعمالش به درد نمی خورد و به او می گویند : هر کاری می خواهی بکن . امام صادق (ع) می فرماید : کسی که نگاه خشمگینانه به پدر و مادرش می کند نمازش قبول نیست . بحث حقوق والدین وعاق آنها فقط مربوط به زنده بودن پدر و مادر نیست. اگر دینی بر گردن پدر و مادر بوده و فرزندان به آن بی اعتنایی کرده اند ،این باعث عاق والدین می شود .پس عاق والدین بعد از مرگ آنها هم امکان پذیر است . آنها بعد از مرگ حیات ندارند ولی حق شان پابرجاست و هنوز پدر و مادر هستند. ما عاق اولاد هم داریم . همانطور که فرزند می تواند مورد خشم پدر و مادر قرار بگیرد ، پدر و مادر هم می توانند موردخشم فرزندان قرار بگیرند ، پدر و مادری که به بچه هایشان ظلم می کنند یا تبعیض بیجا بین فرزندان شان می گذارند ، پدر و مادرهایی که دخالت های بیجا در زندگی فرزندان شان می کنند مخصوصا وقتی که آنها متاهل هستند ، پدر ومادری که سخت گیر هستند و باعث می شوند که بچه بی احترامی بکند ، پدر و مادری که کارهای سخت به بچه می دهد و باعث می شود که بچه زیر کار سخت بماند ، این پدر و مادر عاق اولاد می شوند . پیامبر فرمود : عاق والدین شدنی که برای فرزندان بوجود می آید برای پدر و مادر هم بوجود می آید و آنها عاق فرزندان می شوند . حقوق دو طرفه است البته حقوق پدر و مادر خیلی بالاتر است . مورد دیگر بداخلاقی و آزاردادن به دیگران است . اگر مسلمانی بد اخلاق باشد باعث می شود که اعمل خوبش از بین برود. به پیامبر گفتند : خانمی است که زیاد عبادت می کند اما بددهان است . با توهین و فحش اطرافیانش را آزار می دهد . پیامبر فرمود : خیری در او نیست و او اهل آتش است . امام صادق (ع) فرمود : بداخلاقی اعمال خوب را از بین می برد و دیگر چیزی نیست که این فردرا به بهشت ببرد . مسلمان بودن فقط به نماز و روزه و ... نیست . مهربان بودن و نرنجاندن هم جزو مسلمانی است . پیامبر فرمود : مسلمان مثل گل است و دیگران از آن استفاده می کنند . مسلمان مثل خار نیست که دیگران را آزار بدهد . بسیاری از بی توفیقی ها در نماز و دعا و قرآن خواندن بخاطر سوء اخلاق ها ونیش زدن هاست . شخصی شبی میهمان سید بن طاوس شد . سید ایشان را خیلی تحویل نگرفت . البته به او بی ادبی نکرد . وقتی ایشان برای نماز شب بلند شد ، دید که برای خواندن نماز شب حال ندارد . هنگام صبح میهمان گفت : من را تحویل نگرفتی ، آنها هم تو را تحویل نگرفتند . موارد دیگر ریا و منت گذاشتن است که در قرآن وجود دارد .

در مورد تکفیر گناهان توضیحاتی بفرمایید .

پاسخ – قانون اولیه اعمال ما این است که اعمال خوب ما به سمت راست عالم وجود می روند یعنی در ملکوت اعلی و در آنجا محفوظ بمانند و اعمال بد ما به سمت چپ عالم که همان سجین است برود و در آنجا محفوظ بماند . از بسیاری از روایات و آیات قرآن این طور بر می آید که اعمال ما در عالم ملکوت و سجین با هم بی ارتباط نیستند . بعضی از گناهان ما بقدری زشت هستند که اعمال خوب و صالح ما را می سوزانند و آنرا پاک می کنند که این همان بحث حبط اعمال است . بعضی از اعمال خوب بقدری مثبت هستند که همه ی یا بعضی اعمال بد را می سوزانند و از بین می برند که این همان بحث تکفیر است . ازعواملی که باعث تکفیر و گناهان گذشته می شود اسلام و ایمان است . اگر کسی سالها مشرک بوده است و بعد ایمان بیاورد و مسلمان بشود ، این اسلام آوردن او اعمال بدش را می پوشاند . در روایت داریم که اسلام گذشته را جبران می کند . کسانی که در دم آخر مسلمان می شوند و وقتی هم برای انجام اعمال ندارند ، خداوند اعمال حق الله آنها را می پوشاند . این افراد چون تسلیم خدا می شوند یعنی مسلمان می شود ، خدا از حق خودش می گذرد . پیامبر برای جوان یهودی که به مسلمین خواندن و نوشتن یاد می داد ، تلقین خواند و او چند دقیقه قبل از مرگش شهادتین را گفت و بعد او از دنیا رفت . پیامبر دستور داد که او را در قبرستان مسلمین دفع کنند . در سوره ی مائده آیه 65 می فرماید : اگر اهل کتاب ایمان بیاوند و تقوی پیشه کنند ما گناهان آنها را می پوشانیم . ( مغفرت ) این لطف خداست . ممکن است که این ذهنیت پیش بیاید که آنها عملی انجام نداده اند . مستضعف کسانی هستند که حق به آنها نرسیده است و مسلمان هم نشده اند ولی کسانی که کافر هستند و مسلمان می شوند ، اعمالی داشته اند . زیباترین عملی که خدا دوست دارد تسلیم شدن در برابر حق است . یعنی فرد با حضرت حق عناد و لجبازی نداشته باشد . بدترین صفتی که خداوند از او بدش می آید در مقابل حق ایستادن و استکبار است . استکبار یکی از صفت های شیطان است که باعث رانده شدن او شد . اعمالی مثل کفر ، شرک ، ریا ، حسد ، عُجب ، غرور ، منت گذاشتن بر کسی و آزار دادن دیگران باعث حبط اعمال ما می شوند وریشه ی این اعمال کفر یا کفر خفی است . مثلا ریا یک کفر خفی است . خدا از این کفر و عناد بدش می آید . ریشه ی تکفیر به تسلیم بودن و خضوع در برابر حق برمی گردد . پس فردی که مسلمان می شود یعنی تسلیم در برابر خدا شده است و این کار کمی نیست که بدون هیچ کاری فرد به بهشت برود. بهشت درجاتی دارد . قرآن می فرماید : درجات هر کس در بر طبق عملش است . عملی که باعث تکفیر و آمرزش گناهان می شود مسلمان شدن است . عمل دیگری که باعث تکفیر گناهان می شود شهادت در راه خدا است . شهادت بالاترین تسلیم عملی در برابر حق است . کسی که شهید می شود با عملش اثبات می کند که تسلیم حق است . سوره ی آل عمران آیه 195 می فرماید : کسانی که در راه من شهر خودشان را ترک کردند و در راه من جهاد کردند و کشته شدند ، گناهان آنها را می پوشانیم و آنها را داخل بهشت می کنیم . امام باقر (ع) می فرماید : اولین قطره از خون شهید که نشانه ی استقامت برعهد الهی است می ریزد کفاره ی همه ی گناهان او می شود مگر حق الناس . کفاره ی او باید پرداخت بشود . در روز عاشورا امام حسین (ع) به یارانش فرمود : کسانی که بدهی دارند بروند و آنرا ادا بکنند . من از رسول خدا شنیدم اگر کسی بمیرد و بدهی برگردنش باشد ، در روز قیامت از حسنات او برمی دارند و به طلبکار او می دهند . امام حسین (ع ) می خواست کسانی که خالص هستند بمانند و حادثه ی عاشورا را رقم بزنند . عمل دیگر توبه کردن است که باعث تکفیر گناهان می شود. توبه در واقع یک نوع زانو زدن در برابر حق است . تمام موارد تکفیر آمرزش گناهان به خضوع در برابر حق برمی گردد . در اینجا من از بین می رود . آبرو می رود ای ابر خطاپوش ببار که به دیوان عمل نام سیاه آمده ایم . ابر خطاپوش همان توبه است . توبه باران رحمت الهی است که از طرف خدا شروع می شود، توبه یعنی رجوع .اول خدا به دل کسی رجوع می کند . یعنی به دل طرف می انداز که از گناه بدش بیاید و بویی از حقیقت به مشام او می رساند . در قرآن داریم که اول خدا توبه (رجوع ) می کند و بعد فرد توبه می کند . وقتی که فرد فکر می کند که بی حرمتی کرده و باید کاری بکند ، آن موقع پشیمان می شود و به سمت خدا توبه می کند و بعد خدا توبه ی او را قبول می کند . یعنی در توبه دو بار خدا رجوع می کند . بنابراین خدا تواب و بخشنده است . توبه نه تنها باعث آمرزش گناهان قبل می شود بلکه باعث تبدیل سیئات به حسنات می شود. سوره فرقان آیه 70 می فرماید : کسی که توبه کند و بعد ایمان به خدا را داشته باشد و بجای هر گناه عمل صالحی انجام بدهد ، خدا گناهان او را به تبدیل به حسنات می کند . توبه بالاتر از تکفیر است . کسی که خودش را شکسته و پیش خدا آمده است و پای هر گناه او شرمنده ای هست ، پای هر گناهش یک شکستگی است و خدا این را دوست دارد . رسول ترک بعد از اینکه توبه کرد ( امام حسین (ع) واسطه ی کار او شده بود) به هر مسجدی که می رسید دو رکعت نماز می خواند یا اگر در مسجدی بود که تا موقع نماز وقت داشت در هر گوشه ی مسجد نماز می خواند . رفیقش به او گفت که چرا درهر گوشه ی مسجد نماز می خوانی ، ممکن است که ما را مسخره کنند . او گفت : در این شهر جایی نیست که من در آنجا گناه نکرده باشم . من می خواهم در هر قسمت مقدس زمین عبادت بکنم تا در روز قیامت آنها شهادت بدهند که من در هر گناهم ، کار خوبی انجام داده ام . در جلد هفت بحارالانوار داریم که امام باقر (ع) می فرماید : در روز قیامت در موقف حسابرسی مومن گناهکار را می آورند . خدا خودش متولی حسابرسی به او می شود، احدی را بر حساب او مطلع نمی کند ، خدا گناهان فرد را به او می گوید ولی کسی اینها را نمی شنود حتی خدا این صحنه ی دادرسی را به پیامبر هم نشان نمی دهد تا فرد خجالت نکشد . خدا می فرماید که بدی های او را به خوبی تبدیل کنید و بعد پرونده ی او را به همه نشان بدهید . این فرد عبد مذنبی بوده است که توبه کرده است . پس از آثار توبه تبدیل گناهان به خوبی هاست . اگر انسان این شرمندگی ها را بعد از هر نمازش بگوید و توبه کند ، در آن روز شرمندگی نخواهد داشت . اگر کسی توبه می کند و بدی های او به خوبی تبدیل می شود ، باید در ظاهر این فرد هم تحول ایجاد بشود . پیامبر فرمود : تائب واقعی کسی است که اگر استغفرالله بگوید ولی دِین خودش را به دیگران ادا نکند ، این توبه اش واقعی نیست ، اگر کسی توبه کرد ولی عبادتش اضافه نشده است و رابطه اش با خدا بیشتر نشده است این توبه ی واقعی نیست ،اگر کسی توبه کرد ولی ظاهرش عوض نشود توبه ی او واقعی نیست ، اگر کسی توبه کرد ولی رفقایش همان رفقای قدیمی اش هستند این توبه واقعی نیست ، اگر کسی توبه کرد ولی روحیاتش عوض نشود این توبه ی واقعی نیست . توبه باید در درون و ظاهر ما تغییراتی ایجاد بکند . خدا توبه ای را قبول می کند که فرد هم در ظاهر و هم در باطن تسلیم حق بشود و تغییراتی در او ایجاد بشود .

یکی دیگر از عواملی که باعث می شود که گناهان ما پوشانده بشود شفاعت است . یکی دیگر از عوامل تکفیر، گذشتن از گناهان کبیره است . در قرآن برای گناهان کبیره وعده ی آتش داده شده است . شما سعی کنید گناهان کبیره را بشناسید . بهترین کتاب ، کتاب گناهان کبیره شهید دستغیب است . خدا در قرآن می فرماید : اگر از کبائر پرهیز بکنید ما از گناهان صغیره ی شما می گذریم . ممکن است که این تلقی پیش بیاید که آیه باعث تجری بر گناه می شود ، ولی این طور نیست . این برداشت اشتباهی از آیه است . مقصود آیه این است که اگر کسی این قدر خدا ترس و باتقوا هست که از گناهان کبیره دوری بکند ، خدا کم کم در وجودش آثار گناهان صغیره را از بین می برد . مثلا اگر کسی مواد مخدر و غذاهای مضر را ترک بکند ، مزاجش سالم می شود و اگر مزاجش سالم شد ، می تواند بعضی از غذای ناسالم را دفع بکند . اگر کسی از گناهان کبیره اجتناب بکند روح سالم می شود و آن وقت آثار گناه صغیره خیلی نمی تواند در زندگی فرد ضرر بزند . اگر کسی گناه صغیره را کوچک بشمارد و به آن بی اعتنا بکند این به بدترین گناهان تبدیل می شد . امیرالمومنین می فرماید : بدترین گناه این است که شخص انجام بدهد و بگوید این چیزی نیست . حالا اگر این فرد توبه نکند و گناه برای او عادت بشود و بر گناه اصرار بورزد ، این خودش گناه کبیره است . گناه صغیره یکی از تورهای شیطان است که اگر کسی آنرا انجام داد به سمت گناه کبیره هم می رود. این همان دانه پاشیدن شیطان است . یکی دیگر از موارد تکفیر کهولت سن است . همان طور که خدا می فرماید به پیرها احترام کنید ، خودش هم به پیرها احترام می کند . کهولت سن باعث می شود که خدا از بعضی گناهان آنها بگذرد . کسی که پیر می شود در مقابل خدا خاضع می شود و گردن کشی ندارد و این خودش تسلیم در برابر خداست . کهولت سن یک نعمت است . وقتی ما طفل هستیم هیچ قدرتی نداریم ولی بعد که جوان شدیم مغرور می شویم . اگر انسان همیشه جوان بماند مغرور می ماند ولی بعد از مدتی همه چیز از انسان گرفته می شود و انسان پیر می شود و می فهمد که این نعمت ها از طرف خدا بوده است و این باعث می شود که در مقابل خدا خاضع بشود. البته پیرها هم باید حیای دینی داشته باشند . داریم کسی که از سن چهل می گذرد خدا از او توقع دارد ،وقتی سن انسان به شصت و هفتاد سالگی رسید خدا از او توقع بیشتری دارد که حیای دینی نسبت به خدا داشته باشد . آیت الله احمدی میانَجی می فرمودند : پدر من رفیقی داشت که سواد نداشت و اموال زیادی داشت و وقتی هنگام زکات می شد چون سواد نداشت می گفت : این باغ برای زکات .( با اینکه آن باغ خیلی بیشتر از زکات می شد ) ایشان خانه ای داشت که اتاق های متعددی داشت و به مسافران می داد و در محرم و صفر در آنجا مراسم برپا می کرد . روزی او بیمار شد و گفت که من می خواهم بمیرم . ایشان به پدرآیت الله میانَجی فرمودند که تو امشب اینجا بمان تا من را غسل و کفن بدهی . در نیمه شب او بلند شد و به چهارده معصوم سلام داد و گفت :خدایا خودت فرمودی و ما هم شنیدیم که به پیرها احترام کنید . من هم پیر شدم بعد او جان داد . 

بدترین و منفورترین صفت در نزد خدا تکبر و لجاجت و خصوع نکردن در برابر در مقابل حق است . ریشه ی تمام عواملی که اعمال خوب ما را از بین می برد همان خود محوری و خودرای بودن است . محبوب ترین حالت نزد خدا خضوع و شکستگی در مقابل حق و تسلیم خدا بودن است . روح تمام عواملی که باعث آمرزش گناهان و تکفیر می شود به خضوع در برابر حق برمی گردد . مثلا اگر کافری عمری را در شرک بوده و بعد مسلمان بشود این مسلمان شدن باعث می شود که گناهانش آمرزیده بشود زیرا تسلیم خدا شده است . یکی دیگر از عوامل تکفیری شهادت در راه خداست . زیرا شهادت تسلیم عملی در مقابل خداست . توبه هم شکستن در برابر خداست و یکی از عوامل دیگر تکفیر است . عوامل دیگر تکفیر شفاعت ، اجتناب از گناهان کبیره و کهولت سن است . خداوند از باب تفضل بخشی از گناهان اشخاص پیر را می بخشد . عوامل تکفیر یا همه ی گناهان گذشته را پاک می کند مثل توبه یا بخشی از گناهان گذشته را پاک می کند . البته بخشش گناهان حق الناس به فرد صاحب حق برمی گردد . از عوامل دیگر آمرزش گناهان بلاها ، مصیبت ها و رنج هایی است که انسانها در دنیا تحمل می کنند . حتی اگر این بلاها در اثر عمل خود آنها باشد و منشا بلا مهم نیست . اگر کسی در این دنیا بلا و سختی بکشد خداوند از باب کرمش گناهان او را می بخشد . اما اینکه چه مقدار از گناهان پاک می شود را خدا می داند . انسان به تناسب رنج وبلایی که می کشد باعث پاک شدن برخی از گناهانش می شود . زیرا وقتی کسی دچار بلا و مصیبت میشود ، درخانه ی خدا می شکند و عجز او ظاهر می شود و باید به خدا التماس بکند و این تضرع در مقابل خدا باعث آمرزش گناهان می شود . کسی کارهای عبادی را انجام بدهد ممکن است که دچار عجب و غرور بشود . و از خدا طلبکار بشود و به خود و اعمالش تکیه بکند . امام سجاد (ع) در دعای ابوحمزه می فرماید : خدایا من برای اینکه از جهنم عبور بکنم نمی توانم به کشتی شکسته ی اعمال خودم تکیه بکنم و باید به رحمت تو تکیه بکنم . بلاها از طریق شکستن انسان را بالا می برد . بلاهایی که انسان در دنیا دچار آن می شود بخشی از آن بخاطر اعمال انسان است و بخشی از آن برای ترفیع است . پس وقتی ما در دنیا دچار بلا و رنج می شویم خدا گناهان ما را پاک می کند و اگر بلا خیلی سنگین باشد ممکن است که حساب ما با خدا صفر بشود . امیرالمومنین فرمود : اگر خدا کسی را در این دنیا عقاب بکند ، خدا کریم تر از آن است که او را یک باردیگر در آخرت عقاب بکند . سلمان بیمار بود و پیامبر به عیادت او رفته بود . پیامبر به سلمان فرمود : تو در این بیماری سه امتیاز داری : اولین امتیاز تو این است که تو مورد توجه خاص خدا هستی ، دومین امتیاز تو این است که در حال بیماری دعایت مستجاب می شود ( یکی از آداب عیادت این است که از بیمار بخواهید برای شما دعا بکند .درروایت دارمی که دعای بیمار ، دعای ملائکه است) و سومین امتیاز تو این است که این بیماری برای تو گناهی نمی گذارد و آنها را پاک می کند . یکی از فدائیان بنام عبدالله بن یحیی امیرالمومنین خدمت ایشان آمد و روی تختی نشست . او از تخت لیز خورد ، افتاد ، سرش به جایی خورد و شکست . او خودش از این اتفاق تعجب کرد . حضرت فرمود : خدا را شکر که خداوند شیعیان ما را در همین دنیا عقوبت می کند که در آخرت بی حساب بشوند . او گفت که من چه گناهی کردم که این بلا به سرم آمد ؟ حضرت فرمود : وقتی تو روی تخت نشستی بسم الله الرحمن الرحیم نگفتی . ( البته بسم الله نگفتن گناه نیست .این به مراتب درجات است . گناه انبیاء غیبت کردن و دروغ گفتن نیست . ترک اولی برای آنها گناه محسوب می شود . حاج شیخ حسن اصفهانی می فرمود : در تمام عمرم یک نماز صبح از من قضا شد که بلای سنگینی بر سر من آمد که از آن به بعد هر وقت که نماز شب من قضا می شود منتظر بلا هستم . خدا با این افراد جور دیگری برخورد می کند .) بندگان خدا و اهل بیت وقتی بلایی بر سرشان می آمد خدا را شکر می کردند . وقتی آیه 4 سوره ی نساء نازل شد : هر کسی که کار بدی بکند کیفر آنرا می بیند ، خدمت رسول خدا رسیدند و گفتند که با این آیه کار خیلی سخت شد . پیامبر فرمود : شما در همین دنیا مبتلا به سختی می شوید و خدا اینها را هم حساب می کند . خدا رنج های بندگانش را حساب می کند . پیامبر فرمود :اگر کسی سرددردی بگیرد کفاره یکسال گناهان او است . حتی ممکن است که این سردرد بخاطر کوتاهی خودمان باشد. پیامبر فرمود : وقتی خانمی از ایام عادتش خارج می شود همه ی گناهانش گذشته آمرزیده می شود . در ایام بارداری هم همین طور است . داریم که اگر کسی در ایام عادت از دنیا برود خدا او را شهیده حساب می کند . جبران خدا با این رنج قابل مقایسه نیست . غم و غصه هایی که شخص برای تامین زندگی می خورد ، کفاره ی گناهان انسان بحساب می آید . پیامبر فرمود : گناهانی است که با عبادت پاک نمی شود ،غم و غصه هایی که برای تامین معیشت زندگی است آنرا پاک می کند . ( البته در حدیک زندگی معمولی و در حد شان انسان ) در کتاب بحارالانوار داریم که فردی صورتش لک و پیس داشت .او خدمت رسول اکرم آمد و گفت که واجبات چیست ؟ نماز و روزه . او گفت که من فقط واجبات را انجام می دهم ، این چه قیافه ای است که خدا به من داده است . همان موقع جبرئیل نازل شد و گفت که خدا به تو سلام می رساند و در آخرت خدا می خواهد چهره جبرئیل را به تو بدهد . او خیلی خوشحال شد و گفت که من دیگر در راه خدا چیزی را کم نمی گذارم . اگر دید ما نسبت به بلاها این دید باشد ، حتما شکرگزاری می کنیم . در روایات به ما یاد داده اند که از خدا عافیت را بخواهیم اما اگر بلا آمد ، انسان باید آن بلا را هدیه ای بداند و جزع و فزع نکند و علاوه بر صبر ، شکر هم می کند . در آخر زیارت عاشورا داریم: اللهم لک الحمد حمد الشاکرین . امام سجاد (ع) در 35 صحیفه ی سجادیه می فرماید : خدایا شکر من را در بلا بیشتر قرار بده . وحشی بافقی از عاشقان امام زمان (عج) بود . او در آخرعمر سکته ای کرده بود و زمین گیر شده بود و دستهایش از کار افتاده بود . فردی به عیادت او رفت و گفت: حال تان چطور است ؟ ایشان فرمودند: از این بهتر نمی شود. از صبح تا بحال ناز دستهایم را می کِشند و می گویند که کار نکنید ،ما غذا در دهانت می گذاریم . آنها بلا را نمی خواستند ولی اگر بلا می آمد می دانستند که خدا آنرا جبران می کند . اگر کسی یک شب تب داشته باشد گناهان یکسال او پاک می شود . پس اگر مصیبت بیشتر باشد گناهان بیشتری پاک خواهد شد . یکی دیگر از عوامل تکفیر گناهان واجبات است . پس یکی از خاصیت واجبات صفر کردن گناهان ما است . 

یکی دیگر از عوامل تکفیر عباداتی است که خداوند بر ما واجب کرده است مثل نماز ،روزه ،حج ، جهاد .این واجبات عبادی اموری هستند که علاوه بر اینکه خودشان خاصیت دارند ، هیچ کدام جای دیگری را نمی گیرد . همانطور که جسم انسان به ویتامین های مختلف نیاز دارد روح انسان هم به ویتامین های مختلف نیاز دارد که عبادت هر کدام بخشی را تامین می کند . روزه جای نماز و نماز جای روزه را نمی گیرد . با اینکه هر کدام از عبادات خصوصیات خاصی دارند ولی یک خصوصیت مشترک دارند و آن این است که این عبادات گناهان را پاک می کنند . این خاصیت عمومی عبادات واجب است . روح همه ی عوامل آمرزش به خضوع و تسلیم در برابر خدا برمی گردد . عبادات باعث می شود که منیت از انسان کنار برود و انسان در مقابل خدا تسلیم بشود . این تسلیم بودن در برابر خدا باعث می شود که وجود خدا بر ما حاکم بشود و میل های نفسانی کنار برود . مرحوم آخوند کاشی وقتی می خواست وضو بگیرد خیلی مواظب بود که آب وضوی دیگران به او ترشح نکند. فرد روستایی پیش ایشان رفت و وضوگرفت و آب وضو به مرحوم آخوند خراسانی ترشح می کرد . ایشان به فرد روستایی گفتند که این وضو به درد خودت می خورد. فرد روستایی گفت : شما از کتاب و قرآن سردر می آوری ، من آمده ام که یک وضو بگیرم که به خدا بگویم که من یاغی نیستم . همانجا ایشان سرش را در زانو گرفت و گریست و فرمود : او خدا را شناخته است . وقتی ما وضو می گیریم می خواهیم بگوییم : خدایا ما به یاد تو هستیم و یاغی نیستیم . ممکن است که بعضی از نمازهایی که ما می خوانیم راست نباشد و حضور قلب در آن نباشد ، اما بالاخره ممکن است یکی از ایاک نعبد بگیرد و انسان به خضوع کامل در برابر خدا برسد . واجبات انسان را در مقابل خدا خاضع می کند . آیه 115 سوره هود می فرماید : اول روز نماز بخوان و بعد نماز ظهر و عصر و بعد نماز مغرب و عشا را بخوان ، همانا کارهای خوب کارهای بد را از بین می برد . مظهر کارهای حسنات همان نماز وعبادات است که بدی ها را از بین می برد . شخصی در هنگام نماز گفت : یا رسول الله من گناهی انجام داده ام . کفاره ی گناه من چیست ؟ پیامبر نماز را خواندند و آن مرد دوباره سوالش را تکرار کرد . پیامبر فرمود : همین نمازی که خواندی تو را پاک می کند . پیامبر فرمود : مسلمان وقتی وضو بگیرد و نماز پنجگانه اش را بخواند گناهانش می ریزید مثل برگ های درخت که در ایام پاییز می ریزد . سلمان با شخصی زیر درختی نشسته بود ، شاخه ای از آن درخت را تکان داد و برگهای آن ریخت . سلمان گفت من روزی با پیامبر بودم و پیامبر این کار را انجام داد و فرمود : وقتی شما نماز می خوانید گناهان شما این طوری فرو می ریزد . امیرالمومنین مسابقه ای در مسجد برگزار کرد و سوال کردند که امیدوار کننده ترین آیه ی قرآن کدام است ؟ فردی گفت که این آیه است : خدا همه ی گناهان را می بحشد جز شرک را . فرد دیگری گفت این آیه است : اگر کسی گناهی بکند و توبه بکند خدا او را می بخشد .فرد دیگری گفت این آیه است : ای کسانی که گناه کرده اید ناامید از رحمت خدا نباشید خدا همه ی گناهان را می بخشد . حضرت فرمودند که این ها خوب است ولی این آیات نیست . آیه 115 سوره یهود می فرماید: در اول روز ، در ظهر و شب نماز بخوان، همانان حسنات سیئات را از بین می برد . اگر نمازها در وقت خودش خوانده بشود فاصله ی نمازها هفت ساعت بیشتر نیست . گناهان تا هفت ساعت نوشته نمی شود . ملائکه می گویند که گناهان را ننویسید شاید فرد توبه بکند یا کار خوبی انجام بدهد . پس اگر کسی گناهی بکند و به نماز برخور بکند ، آن نماز گناه را پاک می کند. این هدیه ای است که خدا برای نمازگزاران قرار داده است . عوامل دیگر تکفیر احسان به پدر و مادر، صلوات فرستادن، به مظلوم کمک کردن و خوش اخلاقی است .
انشاء الله خدا همه ی گناهان ما را در این دنیا پاک بکند که در آن دنیا بی حساب بشویم . 

حجت الاسلام عالی/منبع:سایت یا مجیر

 

 

پنج شنبه 7/6/1392 - 15:48
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته