• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 15639
تعداد نظرات : 1110
زمان آخرین مطلب : 3863روز قبل
مصاحبه و گفتگو

بدون تردید خانم ها هم حضور دارند . کمالات مربوط به روح است . زن و مرد بودن یک امر جسمی است . افرادی که در بهشت حضور دارند و می خواهند کمالات پیدا کنند ، تفاوتی ندارد که زن باشند یا مرد . هر کمالی که برای مرد گفته می شود برای خانم ها هم وجود دارد. اگر در قرآن این موضوع بوضوح بیان نشده مربوط به حیا و ادب قرآن است و این به آن معنا نیست که در آن دنیا از خانم ها کم می گذارند . به تعبیر قرآن هر کسی که صالح باشد آن رشد را خواهد داشت . زنان بهشتی زیادی هستند که درجات آنها از مردان بالاتر است .

حجت الاسلام عالی/منبع:سایت یا مجیر

پنج شنبه 7/6/1392 - 16:25
مصاحبه و گفتگو

یکی از ویژگی های مهمی که در عالم قیامت وجود دارد این است که باطن ها و اموری که در عالم دنیا غیب بوده آشکار می شود . مکرراً در قرآن گفته شده که قیامت روزی است که باطن ها آشکار می شود . این مسئله تنها مربوط به انسان نیست بلکه باطن و حقیقت تمام هستی مشخص می شود . در سوره ی ابراهیم آیه ی چهل وهشت خداوند می فرماید : زمین و آسمان آن روز به گونه ای دیگر است و همه چیز بروز و ظهور پیدا می کند . در پیشگاه الهی ، نهان ها و پنهان ها آشکار می شود . مهم ترین حقیقتی که درآن روز برای همه آشکار می شود ، توحید و یگانگی خداوند است . آن روز ظهور لا اله الا الله ، لاحول و لاقوة الا بالله است . طبق فرهنگ دینی، ما اعتقاد داریم که در عالم دنیا هر چیزی که وجود دارد آیه و نشانه ی خدا است . پرتوی از اسماء و صفات خدا در همه ی موجودات عالم وجود دارد . هیچ موجودی نیست که با خدا ارتباط نداشته باشد . همه ی موجودات مخلوق خدا هستند و مخلوق سهمی از کمالات خالق دارد . ولی چون ما در عالم دنیا دید شرک آلود داریم و موحد بودن و بندگی ما کامل نشده ، این مسئله را حس نمی کنیم . با دیدن عالم ، عقل ما به این مسئله گواهی می دهد ، اما نمی توانیم آن را به وضوح مشاهده کنیم . ما موجودات عالم را مستقل می بینیم . اینکه هرکدام برای خود یک آثار و خواصی داشته و یک سببیتی دارند . مثلاً آب رفع عطش می کند ، غذا سیر می کند ، آتش می سوزاند و غیره . بخاطر ضعف هایی که داریم ، واقعیت ها و حقایق از دید ما پنهان است . اگر یک لحظه عنایت پروردگار از این عالم قطع شود، عالم پوچ می شود . مثلاً شما در ذهن خود یک موجودی مانند یک انسان غول پیکر و قوی را خلق کنید که به راحتی می تواند کارهای خارق العاده انجام دهد . در صورتی که یک لحظه توجه خود را از او قطع کنید و به چیز دیگری فکر کنید ، مسلماً هیچ می شود . تمام قدرت و قوت این موجود قوی به شما متصل است و از خود هیچ چیزی ندارد . در صورتی که توجه خود را از او قطع کنید نه تنها وجود ندارد بلکه کمالات وجودی او نیز که همان قدرت ، حرکت و غیره است نیز از بین می رود . تمام عالم وجود و مخلوقات نیز، نسبت به خداوند متعال همین ارتباط را دارند . یعنی اگر خالق به مخلوق خود عنایت نداشته باشد ، باطل محض می شود . مولوی در مثنوی می فرماید : ما همه شیران ولی شیر علم ، حمله مان از باد باشد دم به دم . حمله مان از باد و نا پیداست باد ، جان فدای آنکه ناپیداست باد . ناصرالدین شاه در سفر خود به سبزوار به خدمت حاج ملاهادی سبزواری رفت . از او پرسید این بیت از شعر مولوی چه معنایی دارد ؟ آقای ملا هادی سبزواری گفت : او لا حول و لا قوة الا بالله را تفسیر می کند . اینکه همه ی قدرت ها در عالم متعلق به خدا است . ما به خودی خود صفر و پوچ هستیم . مرحوم میرداماد از اساتید مرحوم ملاصدرا که از فلاسفه و بزرگان ما است در رساله ی خود نوشته که یک شب جمعه ای بود ، من نشسته بودم و ذکر می گفتم . یک باره اظهار نیاز موجودات به خدا را دیدم که همگی می گفتند یا غَنیُ یا یا مُغَنی . خدایا تو همه کاره و غنی هستی . تو بی نیاز کننده ی ما هستی ، چیزی به ما بده . تا زمانی که ما در دنیا هستیم به واسطه ی حجابی که مقابل چشمان ما است این مسئله را متوجه نمی شویم . عالم آخرت ، عالم لا اله الا الله است و به محض اینکه افراد از دنیا می روند ، اهل لا اله الا الله می شوند . هرچقدر که ما در عالم آخرت جلوتر برویم ، صورت و چهره ی اصلی حقایق بیشتر برای ما آشکار می شود. چیزهایی که در قیامت است با چیزهایی که در عالم برزخ است تفاوت دارد . ما به قیامت روز قیامت می گوییم، با اینکه خورشید وجود ندارد . روز بودن قیامت به دلیل روشن شدن حقایق است . البته هنرمند است که در عالم دنیا به این درک رسیده باشد . در عالم آخرت چشم همه ی افراد باز می شود. ولی مهم این است که چشم توحیدی ما در این دنیا باز شود . موقعیت ما نسبت به خدا شبیه مخلوق ذهنی ما است نسبت به خود ما . اگر ما این مسئله را باور کنیم و در جان ما بنشیند ، غیر خدا برای ما مهم نخواهد بود . در این صورت فرد، دیگر از غیر خدا ترس نداشته و برای او تملق و چاپلوسی نمی کند . تکیه ی انسان فقط به خدا خواهد بود و به دنبال چیز دیگری نمی رود . امیرالمومنین در نهج البلاغه می فرماید : وقتی خالق در دل مومنین بزرگ می شود، بقیه ی چیزها در چشم آنها کوچک می شود . در یکی از جنگ ها پیامبر اکرم (ص) یک مقدار از لشکر خود دور شدند و زیر سایه ی درختی استراحت کردند . یکی از افراد دشمن از دور ایشان را دیدند . آن فرد موقعیت را مناسب دید که پیامبر (ص) را ترور کند . آن فرد بالای سر پیامبر (ص) رفت و یکباره فریاد زد و شمشیر خود را کشید . او گفت ای محمد چه کسی می تواند تو را از دست من نجات دهد ؟ پیامبر (ص) چشم خود را باز کردند و فرمودند : ربی و ربک . آن فرد از اینکه پیامبر (ص) نترسید خیلی عصبانی شد . شمشیر خود را بلند کرد وگفت خدا کیست ؟ سپس دست خود را بالا برد که پیامبر (ص) را با شمشیر بزند. یک دفعه سنگی زیر پای او لغزید وزمین خورد . تا این اتفاق افتاد پیامبر (ص) بلند شد و شمشیر او را برداشت سپس فرمود : الان چه کسی می تواند تو را نجات دهد . او گفت فقط عفو و کرم شما . پس از این واقعه آن فرد مسلمان شد . کسی که تکیه ی او به خدا است آرام و مطمئن است و درزندگی خود بن بست ندارد . در دعاهای اوایل صحیفه ی سجادیه است که خدایا اسباب به لطف تو اسباب هستند . اگر آتش می سوزاند چون تو می خواهی . همین به معنای لااله الا الله است . یک زن و شوهر پیری خدمت مرحوم شیخ نخودکی اصفهانی رفتند . گفتند عمر ما گذشت و بچه دار نشدیم . ایشان دعایی کردند و گفتند انشاء الله اولاد دار می شوید. آن زن و شوهر خنده ای کردند و گفتند از ما گذشته است . شیخ نخودگی فرمودند : شما از خدا بچه خواستید ایشان هم به شما می دهد . در قرآن در مورد حضرت ابراهیم آمده است که وقتی ملائکه به حضرت ابراهیم مژده ی فرزند دادند ، هم ایشان و هم همسر ایشان پیر بودند . همسر ابراهیم گفت : من نمی توانم بچه به دنیا بیاورم ، من پیرزن هستم . خطاب رسید که از کار خدا تعجب نکنید . مرحوم شیخ نخودکی به آن زن و شوهر گفتند که به این کارها کار نداشته باشید فقط اگر بدنیا آمد اسم او را حسن بگذارید . در عالم آخرت ، توحید و یگانگی خداوند برای همه ی افراد آشکار می شود . یکی دیگر از چیزهایی که در عالم قیامت برای همه آشکار می شود ، باطن احکام و دستورات است . البته زمانی که فرد از دنیا می رود این چیزها صورت های برزخی پیدا می کنند . ولی صورت برزخی یکی از چهره های آنها است ، لایه های اصلی تر آن در قیامت آشکار می شود . مرحوم نجفی قوچانی در کتاب سیاحت قبر ، از دو نفر یاد می کند که در سیر برزخی همراه او بوده اند . یکی از آنها هادی است که یک چهره ی نورانی است که در تمام گرفتاری ها و سختی ها مرحوم نجفی قوچانی کمک می کرده . دیگری یک شخص سیاه و بد بویی است که همیشه باعث لغزش ایشان بوده است . هادی ، تجسم برزخی ولایت امیرالمومنین (ع) و اولاد ایشان است . آن شخص سیاه ، تجسم جهالت و شیطنت هایی است که در سنینی ایشان داشته است . ایشان می فرمایند که این دو با هم جمع نمی شدند. هر موقع هادی حضور دارد، فرد سیاه نبود و بالعکس . ولایت در برزخ این چهره را دارد . چه بسا در قیامت چهره ی اصلی تری پیدا کند . مثلاً ولایت به شکل درخت طوبی و شیطنت به شکل زقوم ظهور پیدا می کند . از جانب درخت طوبی نعمت های متنوع به انسان می رسد و شاخه ای از آن در خانه ی هرکدام از بهشتیان وجود دارد . زقوم نیز در جهنم است و شاخه ای از آن در منزلگاه هرکدام از جهنمیان وجود دارد . یکی دیگر از چیزهایی که باطن آن در قیامت آشکار می شود ، قرآن است . قرآنی که ما در این دنیا با آن سروکار داریم ، آن را حفظ می کنیم ، می خوانیم و ... تنزل یافته است . یعنی از یک مرتبه ی بالایی نازل شده و کم کم نزول پیدا کرده تا این قرآنی شده که در دست ما است . در قیامت با چهره ی اصلی خود ، خود را نشان می دهد . در جلد دوم اصول کافی روایتی از امام باقر (ع) آمده است که ایشان فرمودند در روز قیامت قرآن به زیباترین شکل وجود دارد . قرآن در صفوف مسلمین قرار می گیرد . مسلمین می گویند این را می شناختیم اما خیلی زیبا و نورانی است مشخص است که از ما بالاتر است . قرآن بالاتر می رود و در رتبه ی شهدا قرار می گیرد . شهدا می گویند ما این را می شناختیم اما خیلی نورانی تر است . قرآن در صف انبیاء می رود ، انبیاء نیز همین را می گویند . در صف ملائکه قرار می گیرد ، آنها نیز همین را می گویند . قرآن در مقابل ذات پروردگار چهره ی خود را عرضه می کند و خداوند متعال می فرماید تو حجت من در زمین بودی. الان شفاعت کن که شفاعت تو مورد قبول است . چه بسا در آن زمان مشخص شود که باطن آن با باطن امیرالمومنین و اهل بیت (ع) یکی است . چون تمامی اسماء و صفات خداوند در قرآن است . در ضمن تمام اسماء و صفات خدا در اهل بیت نیز وجود دارد . قرآن و اهل بیت نسخه ی انسان کامل هستند . لذا پیامبر (ص) فرمود که قرآن و عترت از هم جدا نمی شوند. یکی از چیزهای دیگری که خود را نشان می دهد ، باطن خود ما است . در روز قیامت باطن ما مشخص می شود بنابراین باید خیلی مراقب باشیم . باطن ما هویتی است که ما برای خود در دنیا درست کرده ایم . اگر ما بر چیزی استمرار و عادت داشته باشیم ، آرام آرام آن صفت ،خلق و خو و ملکه ی ما می شود . اگر ما به بدی ها عادت کنیم و تبدیل به خلق و خوی ما شود ، شاید در آخرت چهره ی ما انسانی نباشد . البته فضایل نیز چهره ی ما را زیبا می کند . یکی از اصحاب نزد پیامبر (ص) آمد و پرسید : اینکه در قرآن گفته شده دسته دسته مردم به عرصه ی قیامت می آیند چه معنایی دارد ؟ پیامبر (ص) فرمود: مردم به ده شکل وارد می شوند . برخی به شکل خوک ، برخی به شکل میمون و... البته چهره ها ی بسیار نورانی و زیبایی نیز وجود دارد . این مسئله بستگی دارد که افراد اهل بهشت باشند یا اهل جهنم . البته این مشکلات مربوط به افرادی است که از خود مراقبت نکرده و توبه نیز نکرده اند . وگرنه خداوند متعال با توجه به ستاریتی که دارد تا زمانی که کسی هتاکی نکند، باطن او را ظاهر نمی کند . هویت برخی افراد در واقع تغییر کرده و تبدیل به یک حیوان شده است . این افراد یک ظاهر انسانی دارند که با مرگ آنها تغییر می کند . در آن زمان صورت انسان نشان دهنده ی سیرت او خواهد بود . ولی برخی افراد هستند که در این دنیا با دین و خداوند ارتباط داشته اند . احیاناً اگر بدلیل برخی گناهان صورت ظاهر آنها تغییر کرده باشد، طی مراحلی تطهیر می شوند . بعد از گذراندن آن مراحل وضعیت آنها تغییر کرده و چهره ی آنها تبدیل به چهره ی انسانی می شود . این افراد کسانی هستند که تا ابد در جهنم نمی مانند . بنابراین عالم آخرت ، عالمی است که باطن ها و اسرار آشکار می شود . از خصوصیت دیگر عالم قیامت این است که لذت ها و یا عذاب های آن هم جسمی و هم روحی است . در قرآن و روایات مکرراً این مسئله عنوان شده است . در قرآن از خوردنی ها ، پوشیدنی ها ، نهرهای جاری ، باغات ، قصرها و حوریان گفته است . این ها همگی لذت های جسمی است . در عین حال لذت های روحی فوق العاده ای نیز وجود دارد . در مورد غذاب نیز به همین صورت است . در عین حال که آتش وجود دارد عذاب های روحی هم است . عذاب ها و لذت های بهشت و جهنم هم مادی است هم معنوی. به این دلیل که انسان موجودی مرکب از جسم و روح است . اگر انسان فقط روح بود و غرایز مادی نداشت ، مسلماً در عالم آخرت نیز فقط لذت ها روحی بود . اما وقتی که انسان حس چشایی ، بوایی و غیره را با خود می برد باید این حواس نیز تأمین شوند. باتوجه به مرکب بودن انسان ، تمام عذاب ها و یا لذت های او باید کامل باشد. غرایز جسمانی که انسان دارد در صورتی حیوانی است که موجب غفلت شده و جلوی کمال را بگیرد . اگر انسان مانند یک حیوان فقط به خوردن و خوابیدن فکر کند و توجهی به خدا ، کسب علم و معرف و کمک به دیگران نداشته باشد. یا اینکه خورد و خوراک فرد باعث ظلم به دیگران شده و جلوی کمال آنها را بگیرد ، تبدیل به غرایز حیوانی می شود . اما اگر غرایز جسمانی فرد به گونه ای باشد که از یاد خدا غافل نشود ، جلوی کمالات او را نگرفته و ظلم به دیگران هم نباشد ، دیگر حیوانی نیست . انبیاء و اولیاء نیز غرایز جسمانی داشتند ولی همه ی آنها برای نزدیکی به خداوند بود . درآیه ی 22 سوره ی قیامت می فرماید: بهشتیان چهره ی خندان و شاد دارند و فقط و فقط به خدا نگاه می کنند . یعنی اگر به لذت های بهشت نگاه می کنند ، جلوه ی خدا را در آنها می بینند و غافل نمی شوند . تمام لذت های قیامت با معرفت ، شناخت و نزدیکی به خداوند همراه است . بهشتیان به طور دائم رشد معرفتی پیدا می کنند .

در سوره ها و آیاتی از قرآن جزئیات بهشت و جهنم بیان شده است . تعداد این آیات و روایات بسیار زیاد است .در برخی از سوره های قرآن آیات مربوط به بهشت و جهنم به صورت متمرکز عنوان شده است . مثلاً سوره ی واقعه و الرحمن تا حد زیادی اینگونه است . در سوره ی واقعه برخی جزئیات بهشت و جهنم آمده است . سوره ی واقعه دارای نود و شش آیه است که تمامی آنها مربوط به قیامت است . اصولاً کلمه ی واقعه یکی از اسامی قیامت است . واقعه یعنی چیزی که حادث بوده و وقوع حتمی دارد . چون سوره ی واقعه در خصوص مرگ ، بهشت وجهنم است ، تذکر خوبی بوده و غفلت انسان را از بین می برد . در روایتی از پیامبر اکرم (س) است که اگر کسی هر شب این سوره را بخواند ، جزو غافلین نخواهد بود . در آخرالزمان عوامل غفلت خیلی زیاد است و اگر انسان گردگیری نکند مدفون می شود . و چه بسا که نور ایمان در فرد کم رنگ و کم فروغ می شود . بنابراین یکی از چیزهایی که از انسان غفلت زدایی می کند قرائت سوره ی واقعه همراه با توجه است . اگر آفت غفلت از زندگی انسان کم شود ، برکات زیادی وارد زندگی او می شود . این برکات هم معنوی و هم مادی است. اگر کسی سوره ی واقعه را هر شب جمعه بخواند و بر روی این کار مداومت داشته باشد ، فقر از زندگی او بیرون می رود . امام صادق (ع) فرموده اند : کسی که هر شب جمعه سوره ی واقعه را بخواند ، هم خداوند او را دوست دارد و هم کاری می کند که او مورد محبت مردم قرار گیرد. اصولاً دل ها به دست خدا است و کسی که محبوب خدا باشد محبوب مردم هم می شود. و در دنیا گرفتگی و گره های کور وارد زندگی او نمی شود ، فقر نصیب او نشده و آفت های سخت عالم دنیا شامل حال او نمی شود . در ضمن از رفقای امیرالمومنین(ع) خواهد بود . عبدالله بن مسعود یکی از اصحاب پیامبر اکرم (ص) بود که در خیلی از جنگ ها با ایشان بود . بعد از رحلت پیامبر (ص) نیز همراه امیرالمومنین بود . زمانی که موقع مرگ او فرارسیده بود ، خلیفه ی وقت به عیادت ایشان رفت . خلیفه از او پرسید : آیا درد و ناراحتی داری؟ او گفت :درد دارم اما دردم از گناهان است . خلیفه پرسید: الان اشتهای تو به چه چیزی است و چه چیزی میل داری؟ گفت : رحمت پروردگار . خلیفه پرسید : می خواهی طبیبی بربالین تو بیاوریم ؟ گفت : طبیب من را بیمار کرده است . بخاطر مسائل سیاسی حقوق عبدالله ابن مسعود را از بیت المال قطع کرده بودند . خلیفه پرسید : می خواهی حقوق تو را دوباره برقرار کنیم ؟ او گفت : زمانی که من در زندگی به این پول نیاز داشتم آن را قطع کردید، الان موقع مرگ من است و این پول به کار من نمی آید . خلیفه گفت : می توانی به دختران خود بدهی . او گفت : من به فرزندان خود یاد داده ام که سوره ی واقعه را بخوانند تا فقیر نشوند. از حبیبم رسول خدا (ص) شنیدم که اگر کسی هر شب سوره ی واقعه را بخواند ، فقر نصیب او نمی شود . بنابراین این سوره برکات زیادی دارد و اصلی ترین اثر آن هم غفلت زدایی است . در سوره ی واقعه بعد از اینکه خداوند در خصوص روز قیامت صحبت کرده است ، مردم را به سه دسته تقسیم می کنند . دو دسته از این افراد اهل بهشت بوده و یک دسته اهل جهنم هستند . یکی از این سه دسته اصحاب الیمین یا اصحاب المیمنه هستند . اصحاب المیمنه یعنی افرادی که میمون و مبارک هستند . افراد خوبی که در این دنیا اهل صلاح بوده اند . ممکن است خطاهایی هم داشته باشند ولی جهت گیری اصلی آنها به سمت خدا بوده است . به این افراد اصحاب الیمین هم می گویند یعنی کسانی که نامه ی عمل خود را از سمت راست دریافت می کنند . مقصود از سمت راست ، سمت راست جغرافیایی نیست . بلکه منظور سمت راست عالم دنیا است . سمت راست عالم دنیا به تعمیری ملکوت اعلی است یعنی عالمی که موجودات برتر در آنجا حضور دارند، اعمال خوب انسان در ملکوت اعلی نگهداشته می شود . گروه دوم سابقون هستند یعنی پیشگامان و پیشتازان . این افراد از اصحاب یمین جلوتر هستند . کسانی که در همه ی خوبی ها و پاکی ها پیشتاز هستند . این دو دسته اهل بهشت هستند . گروه سوم اصحاب الشمال یا دست چپی هستند . نامه ی اعمال این افراد از دست چپ یعنی ملکوت اسفل به آنها داده می شود . این افراد شوم بوده و اهل شقاوت هستند . خداوند متعال می فرماید: شما سه دسته شده اید . یکی از آنها اصحاب المیمنه هستند که باعظمت هستند . دیگری اصحاب المشمئه هستند که چه مصیبتی هستند . دسته ی سوم پیشگامان و پیشتازان هستند که تنها باید در وصف آنها گفت :السابقون السابقون ، یعنی پیشگامان ، پیشگامان . اینها افرادی هستند که به وادی قرب خداوند متعال رسیده اند در بهشت هایی که برای آنها است .اکثر این سابقون متعلق به اول تاریخ هستند . احتمالاً منظور این آیه این است که متعلق به دوران انبیاء گذشته هستند . تعداد انبیاء گذشته خیلی زیاد بوده است . انبیاء نیز جزو السابقون هستند . اوصیاء و جانشینان آنها نیز جزو السابقون هستند . سابقون و پیشگامان امت اسلامی ، پیامبر اکرم و معصومین و تعداد کمی از اصحاب خاص آنها هستند . اینکه خداوند می فرماید :اکثر سابقون مربوط به اولین هستند یعنی افرادی که قبل از اسلام بوده اند که تعداد آنها بیشتر است . قلیلٌ من الاخرین . السابقون بعدی که همان امت اسلامی است ، تعداد کمی هستند . البته از لحاظ کمی قلیل هستند ولی از لحاظ کیفی بسیار بالاتر هستند . سپس خداوند متعال جایگاه بهشتی سابقون را بیان می کند . ابتدا خداوند جایگاه سابقون را در بهشت بیان می کند ، سپس جایگاه اصحاب المیمنه را عنوان می کند . اصحاب یمین درجه ی پایین تری دارند . در خصوص سابقون خداوند گفته است که این افراد در تخت هایی که بافته شده و محکم است نشسته اند . بر روی این تخت ها تکیه داده و استراحت می کنند . در حالی که روبروی یکدیگر نشسته اند . دونکته در این آیه وجود دارد . یکی اینکه روی تخت نشسته اند که منظور راحت و آسوده نشستن است . السابقون کسانی هستند که در دنیا اهل زحمت بوده و راحتی نداشته اند . این افراد بر روی نفس خود کنترل داشته و اجازه نمی دادند هر کاری را انجام دهد . به تعبیر حضرت علی (ع) در خطبه ی متقین، این افراد کسانی هستند که جان و نفس آنها از دست آنها در سختی است ، چون اجازه نمی دهند هرکاری را انجام دهند . اما مردم از دست این افراد راحت هستند و به کسی آزار نمی رسانند . در روایت است که وقتی که مومنی از دنیا می رود و بر روی سنگ غسالخانه گذاشته می شود، روح او در بالای سر جسد قرار می گیرد و همه ی کارها را تماشا می کند . ملکی به او می گوید که آیا می خواهی به دنیا بازگردی ؟ روح مومن می گوید که من شب ها و روزهای طولانی سختی کشیده ام و الان راحت شده ام . به قول حافظ : در شمار ارچه نیاورد کسی حافظ را ، شکر کان محنت بی حد و شمار آخر شد . حضور در آن دنیا برای این افراد، ابتدای خوشی و راحتی خواهد بود . این افراد گرد یکدیگری می نشینند و هیچیک بر دیگری فخر فروشی نمی کند . یکی از بهترین و بالاترین لذت های بهشتیان در عالم برزخ و قیامت ، نشستن دور یکدیگر است . سه چیز است که در بهشت بالاترین لذت ها را دارد . یکی از آنها خلود و جاودانگی است . انسان بهشتی می داند که دیگر از آنجا بیرون نمی رود و تا آخر لذت ها ادامه خواهد داشت . خوشی های دنیا هرچقدر هم زیاد باشد اما باز هم فانی هستند یا انسان از این دنیا می رود و یا لذت از بین می رود . بنابراین در این دنیا انسان به طور دائم در لذت نخواهد بود . اما لذت های بهشت به طور دائم و جاودانه است . همانطور که خلود و جاودانه بودن جهنم برای برخی از اهل آن عذاب مضاعف است . حبس ابد این افراد واقعی است . حبس ابد عالم دنیا موقت است . حبس ابد واقعی، ماندن به طور دائم در جهنم است . دومین لذت فوق العاده ای که اهل بهشت دارند رضوان خدا و رضایت الهی است . مدام به این افراد گفته می شود که خداوند از شما راضی است . لذت سوم بهشتیان ، مجالست با یکدیگر است . ذره ای کدورت و آلودگی در دل بهشتیان وجود ندارد . این افراد گرد یکدیگر می نشینند و از صفای هم استفاده می کنند . مهم ترین اشتغال و سرگرمی بهشتیان همین مجالست است . در روایت است که سابقون میهمانی های عجیبی دارند . این افراد هرروز خدمت یکی از پیامبران و انبیاء هستند و یک روز نیز که مانند جمعه ی ما در این دنیا است ، خداوند متعال را ملاقات می کنند . مستی و لذت این ملاقات به حدی است که از درک ما خارج است . در روایتی است که پیامبر اکرم به امیرالمومنین فرمود: علی جان کسانی که شیعه ی تو هستند و در دنیا تسلیم تو بوده اند ، هر هفته ای یک ملاقات با تو دارند . البته ملاقات هفته ای یک بار با امیرالمومنین مربوط به پایین ترین شیعیان است و الا برخی افراد اصلاً از امیرالمومنین جدا نمی شوند . مرحوم الهی طباطبایی شاگردی داشت به نام ادیب . این فرد روحی قوی داشت و به راحتی می توانست با ارواح مومنینی که از دنیا رفته اند ارتباط برقرار کند . البته نه با استفاده از کارهای باطلی که در برخی از جلسات احضار روح انجام می گیرد . این فرد دستی بر روی چشم خود می کشید و این ارتباط برقرار می شد . این ارتباط به صورت احضار نبود . احضار حرام است و روح را مقهور می کند که حتماً حضور داشته باشد . مرحوم الهی طباطبایی می گفت که ما با این کار اشکالات برخی کتب را از مولفین آنها که از دنیا رفته بودند می پرسیدیم . ایشان می گفتند که نتوانستیم با روح دو نفر ارتباط برقرار کنیم . یکی علامه بحرالعلوم و دیگری سید بن طاووس بود . این دو نفر گفتند که ما مدام در خدمت امیرالمومنین هستیم و نمی توانیم پایین بیاییم و با شما ارتباط برقرار کنیم . برخی از اصحاب امام حسین (ع) در کربلا نیز اینگونه بودند . مثلاً سید بن عبدالله حنفی که در هنگام نماز مقابل امام حسین (ع) ایستاد و تیر خورد از جمله این افراد است . در لحظات آخر عمر زمانی که حضرت بر بالین ایشان قرار گرفت فرمود : تو در بهشت جلوی من هستی . یعنی مابین من و تو فاصله نیست . امام صادق (ع) در روایتی فرمود: در قیامت زیر عرش الهی برای امام حسین (ع) منبری قرار می دهند . امام حسین (ع) برای صحبت کردن بر روی آن می نشیند . اطراف امام را دوستان و شیعیان او می گیرند . زمانی که حضرت شروع به صحبت کردن می کنند ، از بهشت ندا می رسد که بهشت آماده است می توانید وارد شوید . یک نفر از آنها سر بلند نمی کند . از حورالعین خطاب می رسد که ما مشتاق شما هستیم . باز هم این افراد سر خود را بلند نمی کنند . آنقدر این افراد در مجلسی که با اباعبدالله هستند سرور و خوشی می بینند که حس می کنند اصل بهشت همانجا است . این مجالست ها برای بهشتیان ، باعث رشد و معرفت دائمی است . بنابراین بالاترین سرگرمی و خوشی بهشتیان برزخی و قیامتی همین مجالست ها با انبیاء ، پیامبران و خداوند است . در ادامه آیه می فرماید که به طور دائم نوجوانان زیبا رویی به دور این افراد می چرخند و خدمتکار آنها هستند . ولدانٌ مخلدون ، نوجوانانی هستند که دائماً در این سن می مانند و پیر نمی شوند . در روایت است که این نوجوانان ، اطفال مشرکین و کفار هستند که در کودکی از دنیا رفته اند . اطفال مومنین که در کودکی از دنیا می روند در عالم برزخ خدمت حضرت ابراهیم هستند و در تربیت می شوند . در برخی روایات هم داریم که خدمت حضرت زهرا می روند . به تعبیر قرآن این کودکان در عالم قیامت به پدر و مادر بهشتی خود ملحق می شوند . بنابراین ولدانٌ مخلدون که خدمتکار بهشتیان هستند ، اطفال مشرکین هستند . این کودکان قبل از سن تکلیف از دنیا رفته اند. از پیامبر سوال شد که برای اطفال مشرکین چه اتفاقی می افتد ؟ پیامبر فرمودند: این افراد خدمتکاران اهل بهشت خواهند بود . این افراد از این خدمتکار بودن لذت می برند و برای آنها سختی ندارد . جامی که در آن شراب گوارا است برای بهشتیان آورده می شود . شرابی که در بهشت به بهشتیان داده می شود باعث سردرد و مستی نمی شود بلکه باعث معرفت و رشد این افراد می شود . امام صادق (ع) می فرماید : نوشیدنی که در بهشت به بهشتیان داده می شود از هرچیزی غیر خدا ،این افراد را جدا می کند ، باعث توجه کامل این افراد به پروردگار شده و جلوه هایی از خدا را در آن می بینند و هر میوه ای که دوست داشته باشند برای آنها آورده می شود . در روایت است که بهشتیان، نعمت های بهشت را با اراده ی خود خلق می کنند . این امر بخصوص در مورد سابقون صادق است چرا که همت و اراده ی آنها بسیار بلند است . اراده ی این افراد مظهر اراده ی خدا است . حوریان بهشتی به قدری زیبایی و کمالات دارند که از دیدن آنها انسان متحیر می شود . معنای دیگر حوری این است که دارای چشمان سیاه هستند . این حورالعین مانند مروارید داخل صدف هستند . حوریان هم مانند مرواریدی که داخل صدف است زیبا هستند و هم به تعبیر دیگر نجیب و پوشیده هستند . یعنی حوری هر فردی در دست خود اوست و در دسترس افراد دیگر قرار ندارد . در آیه ای خداوند می فرماید که هر حوری فقط در خیمه ی یک بهشتی است . یعنی چشم فرد دیگری او را نمی بیند . در روایت است که اگر لباس یک حوری در عالم دنیا قرار گیرد ، افراد تحمل دیدن زیبایی آن را ندارند . همسران مومنین در این دنیا ، در بهشت از حوریان هم زیباتر هستند . به تعبیر امام صادق (ع) ، زنان صالحه ای که در دنیا بوده اند از حورالعین زیباتر هستند . حورالعین تجسم نماز و اعمال صالح هستند . بنابراین حورالعین تجسم عمل صالح یک انسان مومن است . شکی نیست که انسان مومن از عمل او بالاتر است . یعنی عامل بالاتر از عمل است . افرادی که در این دنیا متأهل بوده اند و زنان صالحه داشته اند در عالم آخرت با هم خواهند بود . کسانی هم که مجرد بوده اند در عالم آخرت همسر اختیار می کنند . در آخر آیه نیز خداوند می فرماید که این چیزها جزای عمل افراد است . لذایذی که تا اینجای سوره خداوند می فرماید مربوط به لذت های جسمانی است . ادب و حیای قرآن اقتضا می کند که در مورد حوریانی که در نزد زنان هستند توضیحاتی ندهد . مشخص است که برای زنان نیز در عالم آخرت همسرانی وجود دارد . اولاً همسران این زنان که در دنیا صالح بوده اند در آخرت در نزد آنان خواهند بود و زیباتر از هرچیزی هستند . اما اگر زنان در این دنیا همسر نداشته باشند و یا همسر آنها بهشتی نبوده و یا درجه ی آنها پایین تر باشد ، می توانند همسر اختیار کنند . سابقون در عالم آخرت سخنان لغو و بیهوده نمی شنوند. در عالم آخرت غیبت ، تهمت ، دروغ و مسخره کردن وجود ندارد. زبان این افراد کنترل شده بوده و حرف نابجایی نیز نمی شنوند . حرف های این گروه با یکدیگر فقط سلام و سلامتی است . هم این افراد به یکدیگر سلام می کنند و هم خدا و ملائکه به آنها سلام می گویند. سلامٌ قولاً من رَبِ الرحیم . یکی از اسامی بهشت دارالسلام است . امام سجاد (ع) می فرمایند که من تعجب می کنم با وجود اینهمه رحمت خدا، چگونه کسی جهنمی می شود. 

حجت الاسلام عالی/منبع:سایت یا مجیر

پنج شنبه 7/6/1392 - 16:25
مصاحبه و گفتگو

در آیه 108 سوره کهف داریم : بهشتیان درخواست منتقل شدن نمی کنند و احساس ملالت نمی کنند. ما فکر می کنیم که بهشت باغ بزرگی است که بهترین لذت ها را دارد و ما بعد از چندین سال خسته می شویم .این فکر بخاطر این است که ما بهشت را با دنیا مقایسه می کنیم. جنس لذت های بهشت نو به نو می شود و شدت آن فرق می کند. چرا ما از بالاترین لذت های دنیا خسته می شویم ؟ انسان ذاتا دنبال کمال مطلق است و آن کمال مطلق خداست . وقتی انسان لذت دنیایی را بدست می آورد فکر می کند که این کمال مطلق است ولی بعد از مدتی می فهمد که این نقص دارد. در بهشت نعمت ها و لذت هایی که به انسان می دهند همراه خداست .در بهشت خدا رزق می دهد و شما دست و رضایت خدا را می بینید . این همان چپزی است که انسان به دنبال آن است و وقتی شما به این می رسید ، در واقع به کمال اصلی رسیده اید و دیگر دنبال چیز دیگری نیستید . زیرا چیز دیگری در کار نیست . ما فقط دنبال خدا هستیم و اگر دنبال هر چیز دیگری برویم هیچ وقت سیر نمی شویم زیرا مطلوب ما خداست . افرادی که این را می فهمد ، به دنبال خدا می روند و وقتی به آنها نعمتی می رسد می دانند که این نعمت از دست خداست و قدر آنرا می دانند. ما باید با نعمت ها درست برخورد کنیم .

حجت الاسلام عالی/منبع:سایت یا مجیر

پنج شنبه 7/6/1392 - 16:25
مصاحبه و گفتگو

یکی از خصوصیات بهشت این است که رنج ، غم ، خستگی ، دلزدگی و ملال در آنجا وجود ندارد .در آیه 34 فاطر داریم: خدا را شکر که حزن و غصه را از ما دور کرد ... آن خدایی که ما را وارد بهشت کرد ،در اینجا به ما رنج و خستگی نمی رسد .
از امام صادق(ع) سوال کردند که اگر فردی بهشتی باشد و قرار باشد که رنجی نبیند ولی بفهمد که یکی از نزدیکانش اهل عذاب باشد آیا می تواند غصه نخورد ؟ امام صادق (ع) فرمود: اینها فامیل را فراموش می کنند. شاید مقصود این است که دوستی های بهشتی، دوستی های خدایی است یعنی اگر کسی به جهنم رفته است یعنی با خدا دوست نبوده است ،بنابراین آنها فراموش می شوند، زیرا تعلقات بهشتیان الهی است . حتی داریم که اگر کسی گناهی در دنیا انجام داده است و بعد توبه کرده باشد، در بهشت این گناهان را فراموش می کند تا غصه نخورد و شرمنده نباشد. پس در بهشت ،هر چیزی که باعث رنج بشود فراموش خواهد شد .در بهشت پیری، ضعف ،عیب های جسمی وجود ندارد .پیامبر به عمه ی پیرشان گفتند که پیرها به بهشت نمی روند زیرا جوان می شوند و بعد به بهشت می روند. از فیض کاشانی داریم که از امام زمان (عج) سوال کردند که آیا در بهشت زاد و ولد هم وجود دارد که باعث سختی بشود ؟ امام فرمودند: در آنجا نه دوران بارداری است نه وضع حملی است ،عادت ها و بیماریهای مخصوص زنها هم نیست، بچه داری هم نیست .اگر کسی بخواهد بچه داشته باشد می تواند اراده کند و دفعتاً فرزند دارد خواهد شد و سختی نمی کشد.
انشاءالله چهره ی منور رسول اکرم برای همه جهانیان آفتابی بشود و همه تسلیم وجود مقدس آن حضرت بشویم .

حجت الاسلام عالی/منبع:سایت یا مجیر

پنج شنبه 7/6/1392 - 16:25
مصاحبه و گفتگو

بهشت و جهنم موجود است و روایتی از امام رضا(ع) و امام صادق(ع) داریم که هر کس موجود بودن بهشت و جهنم را قبول نداشته باشد، از ما نیست .یکی از دلایل وجود بهشت و جهنم ، دیدن بهشت و جهنم در معراج پیامبر است .پیامبر درهای بهشت و جهنم و نوشته های آنرا دید .یکی دیگر از دلایل وجود بهشت و جهنم آیات و روایاتی است که در قرآن آمده است ،در آیه 131 آل عمران می فرماید :بهشت برای متقین آماده شده است و جهنم برای کفار آماده شده است .در سوره ی تکاثر داریم که اگر شما به آخرت یقین می داشتید جهنم و بهشت را می دیدید . یعنی اگر حجاب ها کنار می رفت شما بهشت و جهنم را همین الان می دید. امام صادق (ع) حوض کوثر را به بعضی از یاران شان نشان می دادند. یکی از شاگردان علامه طباطبایی می گفتند که مرحوم طباطبایی فرمودند که من در مسجد سهله بودم ،در مقام ادریس نماز وتیره و سوره ص را می خواندم که دیدم من را بالا بردند و در مکاشفه حقیقت ص را دیدم که نهری در بهشت بود. ( در معراج،پیامبر در این چشمه وضو گرفتند و نمار خواندند).پس بودند کسانی که در دنیا ،بهشت و جهنم را می دیدند. در قرآن داریم که الان جهنم کافران را فرا گرفته است یعنی فردی که گناه می کند و کافر است همین الان در عذاب است ولی خودش نمی تواند آنرا درک کند. یکی دیگر از دلایل وجود بهشت و جهنم، تجسم اعمال ماست .عمل خوب و بد ما در این دنیا، یک صورت دنیایی ،یک برزخی و یک صورت قیامتی دارد .پس الان، اعمال ما تجسم پیدا می کند ولی ما بعد از مرگ می توانیم این اعمال را درک کنیم. پیامبر در میان جمعی از اصحاب نشسته بودند و فرمودند که سنگی از لبه ی جهنم افتاد و هفتاد سال طول کشید که به قعر جهنم بیفتد و الان این سنگ به قعر جهنم رسید و همان موقع صدای شیون از خانه ای بلند شد و متوجه شدند که یکی از مشرکین که هفتاد ساله بود از دنیا رفت .او هویت جمادی مثل سنگ برای خودش درست کرده بود. پیامبر برزخ و قیامت افراد را می دیدند زیرا حجابی نداشتند .
پس همین الان، دنیای برزخی ما را احاطه کرده است و مسافت مکانی یا زمانی بین ما و برزخ یا قیامت نیست. این طور نیست که ما هفتاد سال بعد به برزخ برسیم زیرا برزخ همین الان موجود است و این طور نیست که هفتاد سال بعد عرصه ی قیامت بوجود بیاید. منتها اینها بطور لایه ای است و مراتب دارد یعنی رتبه ی عالم وجودی برزخ از دنیا بالاتر است و رتبه ی قیامت از برزخ بالاتر است . مثلا انسان با گیاه و حیوان فاصله ی مکانی یا زمانی ندارد بلکه از نظر مراتب فاصله دارد ، بنابراین گیاه و حیوان نمی تواند عالم دنیا را درک کند زیرا رتبه ی وجودی آنها ضعیف تر است . پس الان برزخ و قیامت وجود دارد ولی ما نمی توانیم آنرا درک کنیم زیرا حجاب ها نمی گذارد که ما آنرا درک کنیم و رتبه ی وجودی ما ضعیف شده است. اگر کسی بتواند رتبه ی وجودی اش را بالا ببرد می تواند ملکوت را ببیند . برای از بین بردن حجاب ها باید تعلقات دنیایی را کم کرد .الزامی وجود ندارد که انسان حتما بمیرد و بعد برزخ را ببیند . اگر دلبستگی های انسان قطع بشود انسان می تواند برزخ را ببیند، ممکن است که این قطع دلبستگی توسط مرگ اتفاق بیفتد یا بصورت ارادی باشد .پس کسانی را که پیامبر در معراج می دید ، لازم نیست که حتما مرده باشند بلکه می توانند در کنار پیامبر باشند و پیامبر جایگاه آنها را در بهشت یا جهنم ببیند. تمام عوالم برزخ و آخرت وجود دارند ولی بخاطر حجابها ، ما آنها را درک نمی کنیم . اصل عالم بهشت و جهنم موجود است ولی ما مصالح آنها را تهیه می کنیم و می فرستیم . پیامبر فرمود: زمین بهشت خالی است ،شما مصالح آنرا بفرستید . پیامبر در معراج دیدند که عده ای از ملائکه قصری از طلا یا یاقوت درست می کنند ولی بعضی مواقع از کار دست می کشیدند و پیامبر از آنها سوال کرد که چرا کار نمی کنید ؟ آنها گفتند که ما منتظر مصالح هستیم . خشت و آجرهای قیامت همان اعمال ماست که با آنها قصرها را درست می کند. در بهشت به جز اعمال ما ، فضل خدا هم بهشت را می سازد. در قرآن داریم که همه چیز در بهشت است و ما هم به آن اضافه می کنیم . در جهنم، خدا چیزی به اعمال ما اضافه نمی کند.

حجت الاسلام عالی/منبع:سایت یا مجیر

پنج شنبه 7/6/1392 - 16:25
مصاحبه و گفتگو

بعضی از اصحاب ائمه از آنها این سوال را می پرسیدند. اباصلت از امام رضا(ع) پرسیدند که بهشت و جهنم وجود دارد یا بعدا بوجود می آید ؟ امام فرمود: پیامبر در شب معراج وارد بهشت شد و جهنم را به حضرت نشان دادند. اباصلت پرسید: عده ای می گویند که بهشت و جهنم وجود ندارد و بعدا خلق می شوند. امام فرمود : آنها از ما اهل بیت نیستند و ما هم از آنها نیستیم. پس اگر کسی وجود بهشت و جهنم را قبول نکند پیامبر را تکذیب کرده است. بدون تردید بهشت و جهنم وجود دارد .حدیث معراج بسیار عجیب و جالب است و گویای بهشت و جهنم قیامتی است .پیامبر این بهشت و جهنم را دیدند و پیامبر فرمود: من میوه ی بهشت را خوردم که مایه بوجود آمد حضرت زهرا شد. من حضرت آدم را دیدم که سمت راستش دری بود که بسیار معطر بود و سمت چپش دری بود که بسیار متعفن بود. جبرئیل گفت که این درهای بهشت و جهنم است. پیامبر افرادی که در عذاب بودند، دیدند. در اصول کافی داریم که جوانی خدمت پیامبر آمد و گفت که من اهل یقین شده ام و بهشت و جهنم را باور دارم .پیامبر فرمود : نشانه ی یقین تو چیست ؟ جوان گفت: من بهشتیان و جهنمیان را می بینم. او از پیامبر خواست که برایش دعا کند که به شهادت برسد و او در یکی از جنگها به شهادت رسید. در سوره تکاثر داریم که اگر شما یقین داشتید بهشت و جهنم را می دیدید. یکی از شاگردان سیدبحر العلوم خیلی گریه می کرد و می گفت که آقا در هنگام درس در حدیثی فرمودند: احمدبن محمد و من گفتم که محمد بن احمد درست است ولی ایشان قبول نکردند .ایشان فرمودند که من او را می شناسم و پدرش را هم می شناسم و می دانم که هر کدام از شما اهل بهشت هستید یا جهنم .وقتی ایشان این کلمه را گفتند به من اشاره ای کردند و من می ترسم که عذاب شامل من هم بشود. پس اهل یقین می بینند.
اگر انسان بتواند تعلقات دنیایی را بردارد می تواند بهشت و جهنم را ببیند، این مشاهدات مخصوص ائمه نیست. آقازاده آیت الله اراکی از قول پدرشان می فرمودند: من در جوانی آتشی را از بعضی از قبرها می دیدم . آقا شیخ عباس قمی می فرمودند که در وادی السلام، من صدای کسانی را که در عذاب بودند می شنیدم .
بهشت و جهنم برزخی و قیامت ،تجسم اعمال ماست .لذتهای بهشت و عذاب های جهنم را خود ما فراهم می کنیم .داریم که زمین بهشت خالی است و باید خودتان قصرها، نعمت و لذت ها را با اعمال تان بسازید .آیت الله طباطبایی از یکی از عرفای بزرگ نجف که از وادی السلام برمی گشت پرسیدند که از قبرستان چه خبر ؟ایشان فرمودند که می گویند : قبر مار و مور دارد ولی من مار و موری ندیدم، ما خودمان اینها را می آوریم .

حجت الاسلام عالی/منبع:سایت یا مجیر

پنج شنبه 7/6/1392 - 16:25
مصاحبه و گفتگو

سیر همه ی انسانها به سمت خداست . ما به سمت ملاقات خدا می رویم. کسانی که تسلیم بوده اند، خدا را با چهره ی جمال و رحمت او می بینند. در تمام لذت های بهشت جمال الهی دیده می ود و به خاطر همین بهشت خستگی ندارد. البته دنیا هم این طوری است ولی ما نمی بینیم مگر کسانی که جلوه ی خدا را می دیدند. و در همه چیز ذکر خدا را می شنیدند ولی در بهشت ، همه خدا را درشکل های مختلف ملاقات می کنند. حضرت موسی، زمزمه ی من خدا هستم را از درخت شنید.این زمزمه در همه جا است ولی در دنیا برای همه قابل مشاهده نیست .اهل جهنم هم خدا را در چهره غضب می بینند. خدای ارحم الراحمین، منتفم هم هست .پس بهشت و جهنم دو چهره ی رحمت وغضب خداست یعنی ما خدا را با این پوشش ها ملاقات می کنیم .بهشت و جهنم ظهور ولایت حق و ولایت باطل است . کسانی که در دنیا تحت سرپرستی خدا بوده اند و تسلیم بوده اند، در بهشت این ولایت برای آنها آشکار می شود.ولایت حق سرتاسر نور و لطف و رحمت است .در بهشت ،پذیرایی با حضرت علی (ع) است. در روایتی پیامبر فرمود: ریشه ی درخت طوبی در خانه ی من است و در روایت دیگری داریم که ریشه ی درخت طوبی در خانه علی است .در خانه ی همه ی بهشتی ها شاخه ای از آن درخت است که هر نعمت و لذتی که بخواهند از آن شاخه به آنها می رسد. بر تمام سردرهای بهشت نوشته شده است : لا اله الاالله محمد ولی الله و وقتی بهشتیان می خواهند وارد بهشت بشوند کوبه ای را می زنند که این کوبه از یاقوت سرخ است که روی صفحه ی فلزی می خورد. وقتی بهشتی کوبه را روی صفحه می خورد صدای و طنین آن یاعلی است. علامه طباطبایی فرمودند: وقتی شما می خواهید وارد خانه ای بشوید صاحبخانه را صدا می زنید و میزبان بهشت، علی و اولاد طاهرین است .پس بهشت ظهور اسرار ولایت است. جهنم ظهور ولایت باطل است .در قرآن داریم که جهنمیان را به طرف ظلمات می برند.

حجت الاسلام عالی/منبع:سایت یا مجیر

پنج شنبه 7/6/1392 - 16:25
مصاحبه و گفتگو

آخرین منزلگاه آخرت بهشت یا جهنم است. بعد از اینکه در قیامت همه ی انسانها محشور شدند و مراحل نشر و حشر را گذراندند و نامه ی عمل بدست شان آمد و مراحل حسابرسی را گذراندند و مواقف و ایستگاهها را طی کردند، حکم به بهشت یا جهنم داده می شود. درک ما از مفاهیم و حقایق مربوط به عالم آخرت مخصوصا قیامت ناقص است زیرا ذهن ما به مفاهیم و حقایق این دنیا عادت کرده است و وقتی از بهشت و جهنم می شنویم آنرا با دنیا مقایسه می کنیم و حق مطلب را درک نمی کنیم البته چاره ای نیست .خدا هم در قرآن الفاط را در همین حد بیان کرده است.وقتی ما از بهشت می شنویم که باغ هایی است که زیر آن نهرهایی جاری است ، باغ دنیایی بنظر ما می آید . در روایت داریم که اگر لباس اهل بهشت به دنیا بیاید کسی طاقت دیدن آنرا ندارد، آهنگی در بهشت نواخته می شود که نوعی ذکر است و برای انسان تقرب می آورد. یکی از یاران امام صادق (ع) سوال کرد که آیا در بهشت موسیقی است که براحتی بتوان آنرا گوش داد و حرام نباشد ؟ امام فرمود: دربهشت درختی وجود دارد که وقتی از عرش الهی می وزد و به آن می خورد ، آهنگی از آن بر می آید که اهل دنیا تحمل شنیدن آنرا ندارند . اهل ملک تحمل عالم ملکوت را ندارند. در مورد منازل بهشتی فراتر از چیزی است که به ذهن ما می آید .یکی از ملائک الهی برای اینکه وسعت بهشت را درک بکند هزاران سال با پرواز از بهشت عبور کرد و از خدا پرسید که من نیمی از بهشت را طی کرده ام ؟ یکی از حوری های بهشتی گفت : ای ملک الهی خودت را خسته نکن مدتهاست که پرواز می کنی ولی هنوز از منزل یک مومن عبور نکرده ای .اینها طوری بیان شده است که ما ذهن را از مسائل دنیایی فراتر ببریم .بعضی از آیات قرآن لذت های بهشت را زیبا و مبهم تعریف کرده است. می فرماید: چشم روشنی هایی برای شما پنهان کرده ام که کسی نمی فهمد یعنی قابل درک و بیان نیست. در حدیث قدسی داریم : برای بندگان صالح چیزهایی آماده کرده ام که نه چشمی دیده و نه گوشی شنیده و نه به ذهن کسی خطور کرده است .اگر شما بخواهید به جنین مادر، در مورد دنیا توصیفی بکنید، او تصوری ندارد. جنینی که تغذیه اش از خون است نمی تواند لذت خوردنی های این عالم را درک کند و تصوری ندارد. شیخ آقا بزرگ تهرانی شاگرد سید احمد کربلایی می فرمود: وقتی استادم از دنیا رفت در خواب انگشت او را گرفتم و گفت : آن طرف چه خبر است ؟ ایشان انگشت شان را کشیدند و فرمودند : تا به اینجا نیایی و نبینی، نمی توانی بفهمی. مومن باید در خوف و رجا باشد، بنابراین بهشت و جهنم باید با هم توصیف بشود. در توصیف بهشت و جهنم ما از کلمات خدا که سازنده ی بهشت است و اهل بیت که بهشت را دیده اند، استفاده می کنیم و بهشت و جهنم را تصویر می کنیم .عذاب های جهنم هم بالاتر از ادراک ماست .در روایت داریم : هفتاد مرتبه آتش جهنم تخفیف داده شده است و پایین آمده تا آتش های دنیایی شده است .نور خورشید وقتی در ماه می افتد این همان نور ضعیف شده است، اگر در شب آئینه ای جلوی ماه بگذاریم این هم خفیف تر از نور قبلی است یعنی نور خورشید مرتبه به مرتبه ضعیف می شود. اگر فردی که در آتش جهنم است را به آتش دنیا بیاورند، او از راحتی در آتش دنیا خوابش می برد. یعنی آتش دنیا برای او سرد است و سوزانده نیست .مرحوم شوشتری در کتاب موعظه هایش می نویسد که ای مردم در قرآن وقتی وصف جهنم را می گوید، می فرماید: جهنم آتشی است که داغ و گرم است .ای مردم مگر آتش سرد هم داریم ؟ بله ، آتش دنیا در مقابل آتش آخرت سرد است .
وقتی پیامبر اوصاف جهنم را از جبرئیل می شنید یا خودشان نقل می کردند، رنگ شان عوض می شد. وقتی این آیه آمد که جهنم هفت در دارد که هر در آن مخصوصا گروه مشخصی است ، پیامبر گریه کردند و اصحاب هم گریه کردند و برای اینکه پیامبر خوشحال بشود حضرت زهرا را آوردند تا اندوه حضرت کم شود. حاج آقا فائق در تهران در اطراف میدان شهدا زندگی می کردند و اهل باور بودند. آیت الله بهجت نماز میت ایشان را خواندند و می فرمودند: که من از جوانی ایشان را می شناختم وعمل مکروهی از ایشان ندیده بودم . این فرد که اهل عمل بود وقتی اسم جهنم را می آورد اشک می ریخت. این افراد جهنم را باور کرده بودند. برای اینکه انسان ، فرد خوبی باشد نیاز نیست که به بهشت و جهنم یقین داشته باشد، اگر ما احتمال بهشت و جهنم را هم بدهیم ،باز تکان می خوریم . خیلی از کسانی که دنبال تجارت های دنیا می روند یقین ندارند که سودی بدست می آورند و با احتمال دنبال آن می روند. اگر ما ده درصد احتمال بهشت و جهنم را بدهیم چه اتفاقی می افتد؟ و اگر ما درست عمل بکنیم ضرر نمی کنیم .یکی از یاران امام صادق (ع) سوال کرد که اگر بعد از دنیا خبری نبود ما که این قدر مراقب اعمال مان بودیم چه می شود؟ امام فرمود: در این صورت شما ضرری نمی کنید ولی اگر خبری بود و شما عمل نکرده باشید، ضرر بزرگی کرده اید .پس اگر ما یقین و باور کامل هم نداشته باشیم باید تکان بخوریم و اگر انسان حرکت کرد یقین هم بدست می آورد.
بندگی این است که انسان نادیده ها را باور بکند بخاطر همین امام حسین(ع) در ابتدا جای یارانش را در بهشت به آنها نشان نداد و اِلا همه یاران با او می ماندند .بعد از اینکه یاران خالص امام ماندند ، امام جای آنها را در بهشت نشان داد.پس آنها بندگی کردند تا به آنها نشان دادند. اگر انسان بندگی کند باور و یقین بدست می آورد.

ویژگی دیگر عالم آخرت زنده بودن و سرتاسر شعور است .درخت، سنگ ،میوه و هر چیزی که در بهشت و جهنم وجود دارد، دارای شعور و حیات است .در سوره عنکبوت آیه 64 می فرماید: سرتاسرعالم آخرت حیات و شعور است. حضرت موسی زمینی را حفر می کرد ، کِرم ریزی را در سنگ دید و از خدا پرسید که چرا این کرم ریز را در دل سنگ آفریدی ؟خطاب آمد که این کرم روزی چند بار می پرسد که چرا این انسان را خلق کردی؟ ما فکر می کنیم که فقط خودمان درک داریم و می فهمیم .در روایت داریم که حتی درک برزخی حیوانات از انسان ها بیشتر است .پیامبر فرمود :زمانی که من چوپان بودم ،گاهی می دیدم که گوسفندان بی جهت می پرند و من از این کار تعجب می کردم ولی الان بعد از پیامبری فهمیدم وقتی در برزخ کافری را عذاب می کنند آنچنان ضربه ای به آن می زنند که تمام موجودات به جز انسان ها و جن ها، می پَرَند. ما حد و اندازه درک و شعور حیوانات را نمی دانیم. ما درک و شعور برزخی را در آخرت بدست می آوریم ولی موجودات دیگر این درک را دارند. تمام موجودات ذکر دارند. حیوانات حیات و شعور دارند که ذکر هم دارند. در روایت داریم :حیوانی که در دام صیاد می افتد، ذکرش را فراموش کرده است .یکی از معجزات پیامبر این بود که مشتی از سنگ ریزه ها را برداشتند و دیگران صدای ذکر سنگ ها را شنیدند. معجزه پیامبر ذکر گفتن سنگ ریزه ها نبود بلکه باز کردن گوش دیگران بود. زیرا سنگ ریزه ها دائم الذکر هستند. فقط انسان است که ذکر را فراموش می کند. مرحوم بانو امین اصفهانی می فرمودند که وقتی من تفسیر آیه همه ی عالم ذکر خدا را می گویند( سوره جمعه)، را می نوشتم ، من ذکر عالم را می شنیدم. زنده بودن عالم آخرت به این معنا است که در آنجا گوش ما باز می شود و الا در این دنیا همه موجودات زنده هستند . در آخرت چون درک انسان آخرتی بالا می رود و حجاب ها برداشته می شود، حقایق را می بیند و شعور آخرتی را درک می کند. ثمره زنده بودن و شعور حیات برای فرد بهشتی این است که لذت هایش چندین برابر می شود. وقتی در بهشت تمام موجودات به بهشتیان سلام می دهند و ذکر می گویند، لذت خاصی به بهشتیان دست می دهد. پیامبر می فرماید :در بهشت میوه هایی وجود دارد که بسیار به انسان نزدیک و در دسترس است .یکی از این میوه ها به ولی خدا ( همه ی بهشتی ها اولیاء خدا هستند) می گویند که من را بخور قبل از اینکه میوه ی دیگری را بخوری یعنی میوه ها در خورده شدن از هم سبقت می گیرند تا جزئی از وجود ولی خدا بشوند. این لذت خاصی است. از طرفی این شعور و درک آخرتی برای جهنمی ها باعث عذاب است. در آنجا آتش ، سنگ و ... با جهنمی ها با قهر و غضب برخورد می کنند. این خیلی غصه آور است . در قرآن داریم که جهنم حرف می زند و به جهنم می گویند که آیا اینها برای تو کافی است و جهنم می گوید که من باز هم جا دارم. در سوره فجر داریم که جهنم را می آورند. در روایتی از پیامبر داریم که وقتی جهنم را می آورند مثل یک حیوان درنده ،سرکشی می کند که اگر ملائک آنرا کنترل نکنند آسمان و زمین را می سوزاند. روایت دیگری داریم که جهنم مثل حیوان درنده ای است که طعمه اش را می بیند ،به طرف آن حمله می کند .طبق آیات قرآن صراط روی جهنم است . جهنم به مومنینی که از آن رد می شوند، خطاب می کند: ای مومن سریع رد شو، نور تو شعله ی مرا خاموش کرد. در قرآن داریم :خدا به آتش خطاب می کند به ابراهیم سرد باش. خطاب برای موجود با شعور است . یکی دیگر از خصوصیات بهشت این است که لذت های بهشت با اراده ی ما درست می شود. لذت های این عالم با زحمت همراه است .حتی انسان برای آب خوردن، باید دستش را دراز کند و آب را بردارد. یعنی مقداری زحمت دارد. نظام عالم دنیا با دلیل و تدریجی است. اگر فرزندی بخواهد ایجاد بشود باید دورانی طی شود و زحمتی دارد. نظام آخرت ، تدریجی نیست و بدون زحمت است .خدا در سوره زخرف آیه 71 می فرماید: در بهشت ،هر چیزی که شما میل کنید می آید. در جای دیگر داریم :هر چی که بخواهند می آید. اراده ی بهشتی اراده ی ولی خداست. شخص بهشتی ( با هر رتبه ای )هر چه بخواهد می شود. پیامبر فرمود : در بهشت ملائکه ای نزد فرد بهشتی می آید و نامه ای از طرف خدا ابلاغ می کند، از خدای حی قیوم به بنده ای که حی قیوم است: من هر چه بخواهم می شود، تو را طوری قرار داده ام که هرچه بخواهی بشود.
انسان در دنیا هم می تواند به این مقام برسد. اگر انسان در این دنیا بندگی کند و اطاعت خدا را بکند، صفات خدا در او ( در حد خودش )ظهور می کند و کامل می شود. هر چه تسلیم تر باشیم این صفات بیشتر ظهور می کند. اگر انسان مواظب چشمش باشد و حرام را نبیند ،این چشم عین الله می شود و چیزهای دیگری را می بیند. اگر کسی بندگی کرد در این دنیا اراده ی او اراده ی خدا می شود. درحدیث قدسی داریم : ای بنده ی من ، در این دنیا، تو از من اطاعت کن ،آنگاه هر چه بخواهی می شود همان طور که من هر چه بخواهم می شود. این رشد در این دنیا هم بوجود می آید. مرحوم آخوند ملاعلی معصومی همدانی هم کلاسی امام خمینی بودند.ایشان می فرمودند: من در صحن امیرالمومنین نشسته بودم که دیدم بچه ای از گلدسته ی به پایین پرت شد. مردم مبهوت مانده بودند. یک باربری گفت: بایست. این بچه معلق ایستاد. مردم بچه را گرفتند و به مادرش دادند. از او سوال کردند که چه ذکری گفتی که خدا اجابت کرد. او گفت :یک عمر هرچه خدا گفت ،من چَشم گفتم و من الان حرفی زدم و خدا هم چَشم گفت .این بخاطر بندگی فرد بود نه بخاطر ذکر او .این کرامات لحظه ای نیست بلکه بخاطر بندگی است. ما می خواهیم با ذکر دعای مان مستجاب شود و وقتی دعای مان مستجاب نمی شود از خدا گِله می کنیم. ما باید بندگی کنیم که این بندگی برای ما رشد ایجاد کند تا حرف ما به ملکوت برسد .اگر بهشتیان اولیاء خدا شدند بخاطر این است که ازخدا اطاعت کردند و نتیجه ی عمل شان بهشت است که آنرا دریافت کرده اند. تمام اراده ی بهشتیان اراده ی خداست ولی اراده ها با هم فرق می کند. یکی در بهشت خواسته اش گلابی است و یکی خواسته اش همنشینی با امیرالمومنین است .یکی دنبال بهشت است و یکی دنبال بهشت آفرین است .سیدکریم محمودی تهرانی معروف به سید کفاش عاشق امام زمان (ع) بود. ایشان در یکی از تشرفاتی که خدمت امام زمان(عج)رسیده بود، امام جای او را در بهشت نشان داده بود و او از امام سوال کرده بود که آیا شما هم در آنجا هستید؟ حضرت فرمود: خیر .سید هم گفته من هم آنجا را نمی خواهم، من دنبال شما هستم .این همت بلند است . در دنیا همت ها هم متفاوت است . فردی نزد پیامبر آمد و گفت :من در طائف از شما پذیرایی کردم ، پیامبر گفت که از ما چیزی بخواه. او گفت که من 200 گوسفند و یک چوپان می خواهم ،پیامبر اینها را تهیه کرد و گفت که همت او خیلی کم بود، چرا او همت پیرزن بنی اسرائیلی را نداشت؟ در زمان حضرت موسی خطاب رسید که از فلسطین به مصر برو و جنازه ی یوسف را هم با خودت ببر .حضرت موسی گفت که من نمی دانم جنازه ی یوسف در کجا دفن است. خطاب رسید که از پیرزنی که در فلان جا است بپرس، حضرت موسی پیرزن را پیدا کرد و پیر زن برای او شرط گذاشت. خطاب رسید که شرط او را بپذیر. پیرزن گفت : من باید در بهشت همنشین تو باشم . این پیر زن همت بلند داشت. اگر کسی می خواهد که در بهشت همت بلند داشته باشد باید کارش را از این دنیا شروع کند. 

حجت الاسلام عالی/منبع:سایت یا مجیر

پنج شنبه 7/6/1392 - 16:25
مصاحبه و گفتگو

به طور کلی اصلی ترین کار این است که ارتباط ما با آنها محکم بوده و جذب آنها باشیم . هرچقدر شباهت و ارتباط ما با آنها قوی تر باشد ، از شفاعت سریع تر ، زود هنگام تر و عمیق تری برخوردار خواهیم شد . در روایات برای تحقق این امر ، به دو یا سه مورد اشاره شده است . یکی از موارد این است که فرد در این دنیا از دیگران دستگیری کرده و و کار دیگران را راه بیندازد . با این کار در روز آخرت اهل بیت دست او را می گیرند . در روایتی در بحار الانوار داریم که امام صادق (ع) فرمودند : شما به مومنین کمک کنید ، ای بسا در قیامت به مشکلی برخورد کنید و همان مومنی که در این دنیا حاجت او را برآورده کرده اید ، شفاعت شما را بکند و شما را نجات دهد .امروز سالروز وفات حضرت عبدالعظیم است . یکی از خصوصیات ایشان این بود که زیاد به دیگران کمک می کرد . یکی از رفقای شیخ رجب علی خیاط می گفت که من از حضرت عبد العظیم سوال کردم که چطور شما این مقام عظیم را بدست آوردید ؟ ایشان فرمودند که من در زمان خود با زحمت کار می کردم و پولی بدست می آوردم . مقدار زیادی از آن پول را احسان می کردم . در روایتی از امیرالمونین (ع) است که چهار گروه هستند که من در روز قیامت شفاعت آنها را می کنم . اول - کسی که به فرزندان من احترام بگذارد. دوم – کسی که نیازهای آنها را برآورده کند . سوم – کسی که در مورد کارهایی که فرزندان من به مشکل برخورد می کنند سعی و تلاش کند . چهارم – کسی که با قلب و زبان محب آنها باشد . مرحوم آیت الله نخودکی اصفهانی می فرمایند : من به هرجا که رسیدم با سه چیز رسیدم : اول - احترام به سادات و فرزندان اهل بیت ، دوم - نماز اول وقت ، سوم - رزق حلال. مرحوم آیت الله تهرانی حدود بیست سال پیش از دنیا رفتند . ایشان از پیشگامان خدمت و احترام به سادات بودند . روزی هنگام پاسخ دادن به یکی از شاگردان خود یک مقدار صدای خود را بلند کردند . بعد از درس، به شاگرد خود که از سادات بود گفتند که من باید دست شما را ببوسم ، چرا که صدای من بر فرزند زهرا (س) بلند شد . یکی از شاگردان ایشان می گوید من دو ساعت وقت ایشان را گرفتم و ایشان ایستاده پاسخ سوالات من را دادند . برای این کار من خیلی خجالت کشیدم وگفتم من را حلال کنید . ایشان گفتند مزاحمتی نبود اما چون اصرار می کنی من یک تقاضایی از شما دارم . روز قیامت وقتی که من را احیاناً به سمت جهنم می برند ، شفاعت من را نزد مادر خود زهرا(س) بکن . دومین کاری که در روایات برای جلب توجه اهل بیت به آن خیلی سفارش شده ، اخلاق خوش است . در روایت است که پیامبر (ص) فرمود : نزدیک ترین شخص در روز قیامت به من و کسی که شفاعت او واجب است ، کسی است که اخلاق او از همه بهتر است .

حجت الاسلام عالی/منبع:سایت یا مجیر

پنج شنبه 7/6/1392 - 16:25
مصاحبه و گفتگو

ما نباید برای بیان یک موضوع فقط به یک آیه یا یک روایت استناد کنیم . بلکه باید همه ی آیات و روایاتی که مربوط به یک موضوع است را بررسی کنیم تا یک نگاه جامع داشته باشیم . درست است که یک دسته از آیات قرآن شفاعت را رد کرده است . در آیاتی مانند آیه ی 48 سوره ی بقره خداوند می فرماید : روز قیامت روزی است که نه کسی را بجای دیگری می گیرند و نه شفاعتی قبول می شود . در برخی دیگر از آیات آمده که (در آن روز) نه می توان برای آسایش خود چیزی را خرید ، نه دوستی و رفاقتی بدرد می خورد و نه شفاعتی . اما در آیات زیادی هم شفاعت اثبات شده است . مثلاً در آیت الکرسی آمده که چه کسی می تواند نزد خدا شفاعت کند ، مگر با اجازه ی خدا . بنابراین شفاعت وجود دارد ولی با اجازه ی خدا است . در بحث شرایط شفاعت شوندگان در آیه ی هشتاد و هفت سوره ی مریم آمده است که کسی نمی تواند حق شفاعت داشته باشد مگر اینکه عهدی با خدا بسته باشد . در آیه ی بیست و هشت سوره ی انبیاء آمده است که ملائکه شفاعت نمی کنند مگر کسی که خدا از او راضی باشد . بنابراین آیات دو دسته هستند . در برخی آیات شفاعت نفی شده و در برخی نیز اثبات شده است . یک شفاعتی وجود دارد که مردود بوده و ما نیز آن را قبول نداریم . این شفاعت در مبانی دینی ما پسندیده نبوده و مستلزم نسبت شرک و یا ظلم به خدا دادن است . اگر تلقی شهادت همان پارتی بازی های دنیایی باشد که برخی به آن توسل جسته و قانون را زیر پا می گذارند که در واقع یک نوع ظلم و تبعیض است . این شفاعت هیچگاه در حق خداوند متعال روا نبوده و در آخرت وجود ندارد . برخی از آیات قرآن که فرموده در آخرت شفاعت و رفاقتی نیست ، در واقع به اینگونه شفاعت اشاره دارد . شفاعتی که حق بوده و ما آن را قبول داریم ، رابطه ای است که از عالم دنیا شروع شده که به واسطه ی آن شخص با خدا یا معصومین ارتباط پیدا می کند . این شخص دارای لیاقت و شایستگی است که بخاطر آن در روز قیامت مورد شفاعت قرار می گیرد . بنابراین به ناحق چیزی به کسی داده نمی شود . برخی از مشرکین نیز دیدگاهی راجع به شفاعت داشتند که بت ها را شفیع خود می دانستند . دید آنها این بود که خدا عالم را خلق کرده و کناری نشسته است . کسی که عالم را اداره می کند یک سری موجودات آسمانی هستند مانند ملائکه و ستارگان . چون دست ما به این موجودات نمی رسد ،بت هایی می سازیم که نماد آن واسطه ها باشند . آرام آرام این افراد بجای احترام به این بت ها آنها را پرستش می کردند . این دیدگاه مابین بت پرستان رواج داشت . قرآن این دیدگاه را مردود می داند . بنابراین شفاعتی که در آن ظلم و تبعیض دنیایی وجود داشته باشد و یا شفاعت منهای خدا باشد ، مردود است . اگر ما که شیعه ی اهل بیت هستیم ، نگاهی استقلالی به شفیعان داشته باشیم و فکر کنیم که مثلاً با جلب رضایت امام حسین (ع) نیازی به رضایت خدا نداریم نیز اشتباه کرده ایم .برخی افراد فکر می کنند که رضایت خدا با انجام واجبات و دوری از محرمات جلب می شود که کار سختی است. اما رضایت امام حسین (ع) تنها با ریختن اشک جلب می شود که کار آسانی است . این اعتقاد شبیه همان شفاعت منهای خدا است که در قرآن رد شده است . قطعاً اولین کسی که مخالف این دیدگاه است ، خود امام حسین (ع) است . امام حسین (ع) تعبیری دارند که رضایت خدا همان رضایت ما است . عده ای نزد امیرالمونین (ع) آمدند و گفتند که تو همان کسی هستی که باید باشی . این افراد نسبت به حضرت امیر غلو کرده و یک مقام الوهیت برای ایشان قائل بودند . امیرالمونین (ع) در همان حال به سجده افتادند تا این افراد بدانند که ایشان بنده است. سپس بلند شدند و فرمودند که از این غلوی که کردید توبه کنید والا برخورد سختی با شما خواهم داشت . در زیارت امام حسین (ع) گفته می شود : اشهد انک قد اقمت الصلوة و اتیت الزکوة و امرت بالمعروف و نهیت ان المنکر ، معنای همه ی این چیزها بندگی است . بنابراین ما باید بدانیم که شفیعان واسطه هایی هستند که رحمت و مغفرت را از خدا می گیرند و به زیردستان خود پخش می کنند . در همه ی موارد خدا باید راضی بوده و اجازه دهد . یعنی هیچ موردی مستقل از خدا نیست . اگر انتهای آیه ای که در سوره ی بقره آمده و شفاعت را نفی می کند را نگاه کنید متوجه می شوید منظور قرآن شفاعت در مورد کفار وهمینطور شفاعت شرک آلود است .

 حجت الاسلام عالی/منبع:سایت یا مجیر

پنج شنبه 7/6/1392 - 16:25
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته