• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 15639
تعداد نظرات : 1110
زمان آخرین مطلب : 3848روز قبل
مصاحبه و گفتگو

حضرت علی(ع) می فرماید: اگر با کسی دوست هستید با او قطع رابطه نکنید حتی اگر آن فرد کافر است. این نشان دهنده ی نظر ویژه حضرت نسبت به دوستان شان است. گاهی ما با دوستان و نزدیکان مان با کمترین ناراحتی قطع رابطه می کنیم. یکی از اساتید می فرمود: من دوستی داشتم که اهل بحث و مناظره در مجالس بود و بعضی مواقع کم می آورد یا مغلوب می شد ولی من فقط به بحث ها گوش می دادم. روزی ایشان در یکی از بحث هایشان کم آوردند و به من گفتند که چرا تو به من کمک نمی کنی ؟ مگر مومن کسی نیست که در حق، به انسان کمک کند؟ من گفتم :خیر ،مومن کسی نیست که در حق به انسان کمک کند. مومن کسی است که در حق و باطل به انسان کمک کند. در مورد حق، همه ی دنیا باید به انسان کمک کنند ولی در باطل دوست و همسر باید به انسان کمک کنند. اگر دوست ما در چاله ای افتاد باید خودمان را به زحمت بیندازیم و او را از چاله دربیاوریم.
در روایات داریم :مومن باید به برادر مومنش کمک کند چه در حال مظلوم بودن و چه درحال ظالم بودن. یعنی اگر برادر مومن شما داشت ظلم می کرد باید به او کمک کنید تا این ظلم را انجام ندهد. ما باید درهمه حال خودمان را مسئول بدانیم. حالت منفی گرایی ما در جامعه خیلی زیاد است. مثلا اگر کسی معتاد شد، ما نباید او را رها کنیم و باید بیشتر به او کمک کنیم. ممکن است فردی خیلی خوب سخنرانی کند ولی اگر در محفلی یک حدیث اشتباهی بخوانده ،آنرا برجسته می کنند. این کار اشتباه است .ما باید از کارهای خوب دیگران هم تشکر کنیم و بعد اشتباه آنها را هم تذکر بدهیم. این کار خلاف دین ،ایمان و انصاف است. ما باید خوبی ها را ببینیم و بعد اشتباهات را هم تذکر بدهیم.
اگر ما روحیه ی برگشت داشته باشیم، امامان هم ما را رها نمی کنند. ما نباید از حرف های دیگران ناراحت بشویم یعنی نباید به مَن ما بربخورد. بعضی انسانها با کمترین مشکل زده می شوند یعنی اگر یک بار ماشین شان خراب بشود از آن زده می شوند و آنرا تعویض می کنند. در مثنوی داریم :
گر خطا گفتیم اصلاحش تو بکن مصلحی تو ای سلطان سُخُن کیمیا داری که تبدلیش کنی گرچه جوی خون بودنیلش کنی این همه میناگریهای کارتوست این همه اکسیرها زاسرار توست پس ما نباید خیلی سریع با یک دوست یا کارشناس یا خدا قهر کنیم و قطع ارتباط کنیم. پیامبر فرمود :وقتی من در مقام شفاعت بربیایم، دوستی داشتم که در جاهلیت خیلی با او دوست بودم ، او راهم شفاعت خواهم کرد. انسان به کسی که علاقه پیدا کرده و از او سودی برده یا به او سود رسانده، نباید با او قطع ارتباط کند. کسی که دل نازک دارند و طاقت اذیت دیگران را ندارند، در آتش جهنم نمی سوزند.
خطبه ی قاسعه طولانی ترین خطبه ی نهج البلاغه است . حضرت علی(ع) می فرماید که شما از کار ابلیس عبرت بگیرید زیرا غرور و کبر در مقابل خداوند ،شش هزار سال عبادت او را از بین برد. حکم خدا واحد است و کبریایی مختص خداست. شیطان می خواهد همه ی مردم را به همان دردی که دچار شد یعنی غرور و تکبر، مبتلا کند.
یکی از انبیاء به شیطان رسید و پرسید که چه موقع تو یک نفر را رام خودت می کنی ،شیطان گفت :وقتی که او را به غرور و تکبر بیندازم. حضرت امیر می فرماید :امام و رهبر متعصبین و مغرورها شیطان است. شیطان تسلیم حضرت آدم که ولی خدا بود نشد زیرا گفت که من بهتر از حضرت آدم هستم و تسلیم امر خدا نشدیعنی سجده بر آدم نکرد و گفت که من از آتش هستم ولی آدم از خاک است. و با خدا بحث کرد.
خدا از ما عبد بودن و تسلیم بودن را می خواهد نه عبادت را .ممکن است که کسی عبادت بکند ولی تسلیم امر خدا نشود. جمود و خشک بودن برحرف های انسان بد است .ما در هر زمینه باید حرف خدا را گوش کنیم. روزه ی مستحبی و نماز اول وقت مهم است ولی در بعضی از موارد خاص ،باید ناهار را زودتر از نماز اول وقت خواند. ما بِاید فرمان خدا را گوش کنیم نه حرف خودمان را .
در اصول کافی داریم: جوانی نزد پیامبر آمد و گفت که من جوان هستم، میل و رغبت به جهاد دارم. حضرت فرمود :این خیلی خوب است، اگر شما شهید بشوید نزد خدا رزق و روزی می خورید ،اگر در مسیر جنگ بمیری، اجر تو با خداست و اگر شهید بشوی بهشت بر تو واجب می شود. جوان گفت :من پدر و مادر پیری دارم که راضی نیستند من به جهاد بروم. و می گویند که به کار ما رسیدگی کن. اگر کسی در جبهه نباشد پدر و مادر باید تسلیم باشند و اجازه بدهند که فرزندان شان به جبهه برود. گاهی در جبهه نیروی به اندازه ی کافی وجود دارد، باید فرزند از پدر و مادر اجازه بگیرد. پیامبر فرمود :اگر یک شب در خانه، خدمت به پدر و مادر بکنی ثواب آن از یکسال جهاد در راه خدا بالاتر است. این مورد خاص بود. ما باید در هر مورد عبد باشیم.
فردی می خواست به مسافرت برود، به همسرش گفت که من راضی نیستم وقتی در مسافرت هستم ازخانه بیرون بروی .اگر شوهر نفقه بدهد و وظایفش را انجام بدهد، زن باید با اجازه ی شوهر از خانه بیرون برود یا بداند که شوهر قلباَ راضی است. پدر این خانم از دنیا رفت. این زن چند بار به پیامبر پیام داد که شوهرم گفته که راضی نیستم از خانه بیرون بروی، من چکار کنم؟ پیامبر فرمود :امر خدا را اطاعت کن. و فرمان خدا را ببر. او فرمان خدا را برد. پیامبر به او گفت که بخاطر فرمانبرداری که تو کردی، خدا پدر تو را بخشید.
استاد شیخ عبدالکریم حامد یکی از شاگردان رجبعلی خیاط بود. ایشان می فرمود که من در تمام عمرم یک بار خلف وعده نکرده ام. ایشان می فرمود: من در مشهد و پدرم در تهران بود. به من تلگراف زدند که برای تشییع جنازه پدرت به تهران بیا. اتفاقاً من هشت صبح با فردی قرار ملاقات داشتم و به او هم دسترسی نداشتم که قرار را عقب بیندازم.( به وعده عمل کردن واجب است ولی شرکت کردن در مراسم خاکسپاری پدر واجب نیست. ما باید به وعده مان عمل کنیم در قرآن داریم: کسانی که وعده می دهند ولی می دانند که نمی توانند به آن عمل کنند، گناه بزرگی انجام می دهند. خلف وعده ،نشانه ی فرد منافق است.)ایشان از رفتن به مراسم خاکسپاری پدرشان گذشتند تا به وعده شان عمل کنند.
گاهی عمل کردن به فرمان خدا از هزاران سال عبادت بالاتر است. اگر ما بدترین فامیل را هم داشته باشیم نمی توانیم با او قطع رابطه کنیم حتی با زدن یک تلفن یا کم کردن رفت وآمد ،از حال او جویا بشویم. عبد بودن ما در جایی ثابت می شود که خلاف میل خودمان رفتار کنیم و فرمان خدا را ببریم. هر وقت ما پا روی نفس خودمان بگذاریم و حرف خدا را گوش کنیم در واقع عبد می شویم.
روزی از قم خدمت حاج آقا دولابی در تهران رسیدم تا نمازجماعت را با ایشان باشم و بعد پای سخنرانی ایشان بنشینم. از منزل به آقا گفته بودند که نان لازم دارند. آقا به من گفت که مقداری نان تهیه کن. من به صف نانوایی رفتم. این یک مورد خاص بود که نماز جماعت را رها کنم و به نانوایی بروم. من از اینکه فرمان استادم را بردم خیلی لذت بردم. زیرا حاجت یک مومن را برآورده کردم.
آقا شیخ حسین حیدری کاشانی یکی از دوستان صمیمی آیت الله بهاءالدینی بود. و خیلی به آقا خدمت می کرد. حتی گاهی آقا را به مسافرت های نزدیک می برد. آقای حیدری کاشانی فرمود: من روزی در کاشان منبر داشتم و ایشان را هم با خودم بردم و ایشان را در خانه ی میزبان گذاشتم و خودم به منبر رفتم و دیر وقت برگشتم. ایشان همیشه شب زود می خوابیدند و چند ساعت قبل از اذان بلند می شدند. آن شب ایشان سحر بلند نشدند و نماز شب نخواندند و به من گفتند که من سحر بیدار بودم ولی بخاطر اینکه مزاحم شما نشوم ( زیرا دیر وقت از روضه امام حسین به خانه آمده بودم)از جایم بلند نشدم.
امام خمینی خیلی مواظب بودند که وقتی برای نماز شب بیدار می شوند کسی را بیدار نکنند. بعضی از پدر و مادرها کارهای خیر زیادی می کنند ولی به فرزندان شان توجه نمی کنند. یا مثلا پشت سر هم به کربلا یا مکه می روم ولی فرزندی دارند که نیاز به ازدواج دارد. ما باید فرمان های واجب های خدا را جدی بگیریم تا عبد واقعی خداوند بشویم. عبد بودن باعث رشد ما می شود. باید عبادت را انجام داد ولی باید روح عبادت،تسلیم بودن و عبد بودن باشد. ما باید تحت فرمان خدا باشیم. کسانی که فرمان خدا را نمی برند یعنی نماز اول وقت را نمی خواند و می گوید که این خشک مقدسی است ،این افراد از بندگی خدا دور هستند. ما باید مقدسی باشیم که تحت فرمان خدا باشیم ولی کسانی که نامقدس هستند و عبادت انجام نمی دهند یا کارهای حرام می کنند ،کارشان خراب است. هم باید مقدس وهم باید منعطف بود. خشک مقدس بودن بد است ولی نامقدس بودن بدتر است.

حجت الاسلام فرحزاد/منبع:سایت یا مجیر

جمعه 8/6/1392 - 2:45
مصاحبه و گفتگو

کسانی که اصلا عبادت ها را انجام نمی دهند کارشان خراب تر است. درست است که این فرد آفت غرور عبادت را ندارد ولی کارش بدتر است. کسی که عبادت می کند و مغرور است، بجای اتکا به خدا به خودش اتکا کرده است ولی کسی که عبادت نکرده است ،قدمی برنداشته و امیدی برای او نیست. این افراد خود غرور هستند. یعنی هر کار خلافی می کند و می گوید که دلت پاک باشد. خطر اینکه ما کاری نکنیم و مغرور باشیم بیشتر است. روایت داریم :کسی هلاک می شود که عمل انجام نمی دهد. فردی که عمل می کند ولی مغرور است ممکن است که به راه بیاید و دست از غرور بردارند. ما باید از ابلیس درس بگیریم. پس کسانی که کاری نمی کنند و مغرور هستند کارشان بدتر است.
انشاءالله از خیرات و برکات بقیه ی ماه رجب غافل نشویم .یک روز، روزه گرفتن در ماه رجب درهای جهنم را می بندد و درهای بهشت را باز می کند.

حجت الاسلام فرحزاد/منبع:سایت یا مجیر

جمعه 8/6/1392 - 2:45
مصاحبه و گفتگو

عبادت دو شرط اساسی دارد: همراه با پذیرش خدا و اولیاء خدا باشد( پیامبر فرمود :اگر کسی بمیرد و امام زمان خودش را نشناسد به مرگ جاهلیت مرده است. یک وقت ممکن است که فردی مستضعف باشد و احکام دین به او نرسیده باشد، عبادت این فرد قبول است ولی اگر کسی بگوید که من علی را قبول ندارم، عبادتش مورد قبول نیست .پس باید اصول دین را پذیرفت. روایت داریم :اگر کسی میلیون ها سال عبادت بکند ولی بگوید که من علی را قبول ندارم، او را با صورت در آتش جهنم می اندازند .پس عبادت منهای ولایت ارزشی ندارد. )و با تسلیم همراه باشد. ما باید دور خودمان نچرخیم و باید دور خدا بچرخیم. باید هدف عبادت ،عبودیت باشد.
ابلیس خیلی عبادت کرد ولی به آدم سجده نکرد و حرف خدا را قبول نکرد. ابلیس به خدا گفت که تو مرا گمراه کردی و گفت که من بهتر هستم زیرا من از آتش هستم و او از خاک است. شیطان به خدا گفت که من بجای سجده کردن به آدم چندین هزار سال نماز می خوانم. خدا فرمود :من عبادتی را می خواهم که تعیین می کنم نه عبادتی را که تو می خواهی.
افرادی هستند که نماز اول وقت می خوانند ولی وقتی فرزند به آنها می گوید که گرسنه هستم، به او توجهی نمی کنند در حالیکه خداوند می فرماید: اول به بچه ی گرسنه توجه کن. خدا در مسافرت می فرماید که نماز دو رکعتی بخوانید ولی بعضی ها می گویند که این نماز به ما نمی چسبد. افراد وسواسی هم این طور هستند. این راه شیطان است. وقتی ما فرمان خدا را نمی بریم، در جا می زنیم. و دور خودمان می چرخیم. کسی که در سفر روزه بگیرد روزه اش باطل است و گناه کرده است ولی بعضی ها می گویند که ما روزه می گیریم. این کار بدعت است.
پیرمردی می گفت که پسرهای من تا صبح در هیئت ها سینه می زنند ولی برای من یک نان نمی خرند. این افراد عبادت دارند ولی عبد نیستند. یعنی دور ضریح امام حسین(ع) می چرخند ولی به حرف امام گوش نمی دهند. افرادی هستند که خَیِر هستند و مدرسه می سازند ولی خمس نمی دهند. خمس فرمان خداست، اگر شما هرچقدر صدقه بدهید جای خمس را نمی گیرد. ساختن هزاران مدرسه جای دو رکعت نماز صبح یا زکات و خمس را نمی گیرد. ما باید اول واجبات را انجام بدهیم.
یکی از شخصیت های بزرگ می فرمود که من داشتم عبادت می کردم و در اوج دعا بودم که خانمم حالش بد شد، گفتم اگر دعا را رها کنم ممکن است که حال دعا را از دست بدهم ولی فکر کردم که باید به حرف خدا گوش بدهم ،بنابراین پا روی نفسم گذاشتم و به کمک خانمم رفتم. ما باید حرف خدا را گوش بدهیم. ما باید پرچم امر خدا را بلند کنیم نه پرچم من را.
نماز اول وقت سفارش شده است. در ماه رمضان بعضی ها می گویند که ما باید اول نماز را بخوانیم و بعد افطار کنیم. این درحالی است که میهمان سرسفره است و منتظر ایشان هستند. پس اول باید افطار کند تا همه افطار کنند و بعد نماز بخواند. ما نباید خودمحور و خود رأی باشیم. وقتی عده ای منتظر شما هستند تا غذا را شروع کنند خداوند فرمان داده است که اول غذا را بخورید و بعد نماز بخوانید.
پیامبر اول عبد خداوند است. پیامبر برای نماز به مسجد می رفتند. عده ای از بچه ها دور پیامبر را گرفتند و گفتند که با ما بازی کن. پیامبر با آنها بازی کرد. پیامبر بچه ها را خیلی دوست داشت. بلال اذان گفت و همه منتظر پیامبر بودند.( استادی می گفتند که برای فردی کرامت نقل کردند که سی سال است که نماز اول وقت می خواند. من گفتم: ایشان عادل نیست یعنی در این سی سال کار واجبی پیش نیامده است؟) پیامبر نمی خواستند که این بچه ها را ناراحت کنند. بلال آمد و گفت که مردم منتظر شما هستند. پیامبر به بلال فرمود که خوراکی برای بچه ها بیاور. بلال دوازده گردو آورد. پیامبر به بچه ها گفت که آیا حاضر هستید مرا به گردو بفروشید؟ آنها گفتند :بله . بچه ها شروع به خوردن گردو کردند و پیامبر به مسجد رفتند. پیامبر فرمود: یوسف را به هجده درهم فروحتند ولی بچه های این امت مرا به دوازده گردو فروختند. باید مواظب باشیم که دنیا ما را گول نزند.
ما هر وقت که با بچه به نماز جماعت آیت الله بهاءالدینی می رفتیم ایشان می گفتند که برای بچه ها خوراکی بیاورند تا ما راحت نمازمان را بخوانیم. ما باید عبادتی انجام بدهیم که همراه با تسلیم و عبودیت باشد. مثلا بعضی ها اعتکاف می روند، آیا همسر آنها راضی است ؟ گاهی خانم از تنهایی می ترسد ولی شوهر به اعتکاف می رود. اعتکاف مستحب است. ما گاهی واجب را رها می کنیم و به مستحب می پردازیم.

حجت الاسلام فرحزاد/منبع:سایت یا مجیر

جمعه 8/6/1392 - 2:45
مصاحبه و گفتگو

ما قرآن را رها کرده ایم. پیامبر فرمود که من در بین شما دو چیز گرانبها به امانت می گذارم :کتاب خدا و عترتم را. عترت همان روایات اهل بیت است. پس ما باید با یک دست قرآن و با دست دیگر نهج البلاغه و روایات دیگر را بگیریم.
بعد از قرآن کتابی بهتر از نهج البلاغه نیست .ما یقین داریم که نویسنده ی نهج البلاغه شاگرد قرآن است. یعنی حقیقت قرآن در وجود علی تجلی پیدا کرده است. ما باید بعد از قرآن، نهج البلاغه را مطالعه کنیم زیرا نهج البلاغه خیلی مهجور است و خیلی از مومنین یک بار هم آنرا نخوانده اند. نهج البلاغه سه بخش است: خطبه ها، نامه ها و کلمات قصار .
خطبه ی 192 طولانی ترین خطبه ی نهج البلاغه است و بنام خطبه ی قاسعه است. اگر شما تمام نهج البلاغه را نمی خوانید حداقل این خطبه را بخوانید تا کمی با امیرالمومنین مأنوس بشوید. ما معتقد هستیم که بت شکن واقعی حضرت علی(ع) است. همان طور که علی بت خانه ی کعبه را شکست ، انشاء الله بت دل های ما را هم بشکند. امام علی (ع)می فرماید: از کار شیطان عبرت بگیریم قبل از اینکه ما را با مرگ بیدار کنند. در این خطبه امیرالمومنین می فرماید: حمد می کنم خدایی که لباس بزرگی و عزت برای اوست ،خدا این لباس را مخصوص خودش قرار داده است و این را حریم قرار داده است که کسی وارد آن نشود. هر کس وارد این حرم بشود خُرد خواهد شد. حتی خداوند به امامان هم اجازه ی ورود به حریم کبریایی را نداده است. شیطان شش هزار سال عبادت کرد. حضرت می فرماید: نمی دانیم شش هزار سال از سال های دنیایی است یا آخرتی ،طبق روایات ابلیس در آسمان چهارم عبادت می کرده است و با ملائک همنشین بوده است. سالهای آخرتی خیلی طولانی از سال های دنیایی است. خدا به ملائک فرمود :من می خواهم شما را امتحان بکنم که عبد هستید یا نیستید. در روایات داریم که خدا به شیطان و ملائکه گفت که امتحان مهمی در پیش دارید. ملائک ترسیدند و به خدا پناه بردند. شیطان برای ملائک منبری می کرد (شیطان با پیامبران مراوده داشته است و موعظه هایی به پیامبران می گفته. علی بن اسماعیل خدمت امام باقر(ع) رسید و گفت که ابلیس را دیدم (شیطان علم و تجربه ی زیادی داشت ولی عبد نبود) او گفت که من دو کلمه به تو یاد می دهم برای دنیا و آخرت خودت: برای راحت بودن در دنیا قانع باشد و دنبال همچشمی ها نباش. تجملات حدی ندارد، برای آخرت هم دوستی علی بن ابیطالب به درد شما می خورد. من ندیدم که کسی به خدا نزدیک بشود مگر با دوستی با علی بن ابیطالب. امام فرمود :حرف ابلیس درست است ولی ابلیس ایمان ندارد.
. ملااسماعیل سبزواری می گفت که پیامبر فرمود: وقتی از معراج برمی گشتم ابلیس نزد پیامبر آمد و گفت که شما در آسمان چهارم یک منبر واژگون و نیم سوخته دیدید ؟ پیامبر فرمود: بله .ابلیس گفت: آن منبر من بود. من برای ملائکه موعظه می کردم .وقتی خدا می خواست همه را امتحان بکند ملائک ترسیدند و به من التماس دعا گفتند. وقتی تسبیح از دست من می افتاد، ملائک آنرا بعنوان تبرک بر می داشتند. و به من پس می دادند. ای پیامبر چیزی که مرا ملعون کرد تکبر و غرور بود. من برای ملائکه دعا می کردم ولی برای خودم دعا نمی کردم. و فکر می کردم که از همه بهتر هستم. ای پیامبر، هرچه خدا تو را بالا می برد خودت را نبین و فقط خدا را ببین. حضرت در خطبه ی قاسعه می فرماید که شیطان شش هزار سال عبادت کرد و وقتی خدا او را امتحان کرد و گفت که من آدم را خلق می کنم و همه باید به آدم سجده کنند، ابلیس قبول نکرد یعنی همه به آدم سجده کردند جز ابلیس .او از سجده امتناع کرد ،تکبر ورزید و کافر شد. ابلیس عابد بود ولی عبد نداشت و تسلیم نشد.

حجت الاسلام فرحزاد/منبع:سایت یا مجیر

جمعه 8/6/1392 - 2:45
مصاحبه و گفتگو

درمسجد گوهرشاد یک ژاپنی بودایی آمده بود و با ماعکس انداخت. مترجم می گفت که من دوست داشتم ضریح امام رضا(ع) را ببوسم .وقتی این آقای ژاپنی به ضریح نزدیک شد، مردم کنار رفتند مثل اینکه امام رضا(ع) ایشان را طلبیده بود. ایشان می گفت که من آرامش عجیبی در اینجا دارم. مترجم می گفت ما بخاطر این میهمان، توانستیم ضریح را ببوسیم. در صحن جامع خانمی به من گفت من از دست شوهرم چکار کنم؟ او اخلاق و رفتارش خیلی خوب است و به تمام دستورات دینی و برنامه های سمت خدا گوش می دهد.
گناه یعنی مخالفت با فرمان خدا ولی از گناه بزرگتر، رضایتمندی به گناه و مأیوس بودن از آمرزش خداست. بدتر از گناه توجیه کردن گناه است. گناه مثل چاله است ولی بدتر از آن چاله های عمیق است. یکی از چاه های عمیق غرور، خودبینی و عجب است. غرور از اصل گناه بالاتر است. گناه را نباید کوچک شمرد ولی اصرار برگناه و توجیه برآن بدتر است. گاهی فردی گناه می کند و پشیمان هم نیست و گناه را توجیه می کند و بدعت می گذارد .مثلا دشنام می دهد و می گوید که باید به او فحش می دادم.
پدر شهیدی تعریف می کردند که پشت سر آیت الله گلپایگانی نماز جماعت می خواندیم. آقا به رکوع رفت و چند نفر یاالله گفتند و آقا ذکر رکوع را طول داد. پیرمردی ناراحتی کمر داشت ،خسته شد وسط رکوع نماز را شکست و گفت: کوفت و مرگ یا الله و بعد دوباره اقتدا کرد. یعنی او پشت سر مرجع تقلید فحش داده و صف اول نماز هم ایستاده است. و فکر می کند که آدم خوبی است .
یک وقت کسی می گوید :ربا حرام است ولی آنرا انجام می دهد و می گوید: خدا مرا نجات بدهد ولی یک وقتی کسی می گوید که ربا حرام نیست، این کار بدعت گذاشتن است و گناهش بیشتر است. شراب خواری گناه بزرگی است ولی توجیه شراب خوری و حلال کردن آن از اصل گناه بدتر است.
یکی از گناهانی که از اصل گناه بدتر است غرور است. گاهی لطف وعنایت خدا باعث می شود که بنده ی مومن در چاله ی گناه بیفتد تا غرورش کم بشود. فردی که خودبرتر شده و دیگران را کوچک می بیند، خدا باعث می شود که به زمین بخورد تا غرورش کم بشود.
روایت داریم :خدا می دانست که گناه برای مومن از غرور و عجب بهتر است. یعنی بین دو ضرر باید ضرر کمتر را قبول کرد. عمق چاله ی گناه نسبت به عمق چاه غرور، خیلی کمتر است. گاهی خدا کاری می کند که مومن به چاله ی گناه بیفتد و بلند بشود تا به چاله ی عمیق نرود. روایت داریم :اگر چاله ی غرور نبود ،خداوند هیچ مومنی را گرفتار نمی کرد. در اصول کافی داریم که امام صادق(ع) می فرماید: مومن بخاطر همین گناه به بهشت می رود زیرا دل شکسته می شود و حالت شرمندگی دارد و خدا بخاطر این توبه او را به بهشت می برد. پس اگر گناه کردیم ،گناه را توجیه نکنیم بلکه توبه کنیم و بدانیم که این گناه وسیله ای است برای اینکه ما بالا برویم.
بزرگی فرمودند :هیچ زمین خوردنی زمین نیست و هیچ بالا رفتنی بالا نیست. شیطان بالا رفت، در آسمان چهارم عبادت کرد ولی در آخر به زمین خورد. پطروس ملک، ترک اولی کرد و زمین خورد ولی به گهواره ی امام حسین(ع) پناهنده شد، توبه کرد و دربان و نوکر امام حسین(ع) شد حتی او سلام ها را او به امام می رساند. ما وقتی از گناه شرمنده می شویم که نمی خواهیم گناه کنیم. کسی که از روی قصد گناه می کند ،گناه را دوست دارد و شرمنده هم نمی شود. مومن هم از روی میل و رغبت گناه نمی کند. خدا در سوره حجرات می فرماید: خدا این کار را کرده است ،ایمان( منظور حضرت علی است) را محبوب دل و زینت شما قرار داده است. و بی رغبتی نسبت به کفر و گناه و معصیت را در شما قرار داده است.
حضرت علی (ع)می فرماید که اگر من با شمشیرم بینی مومن را بزنم که مرا دشمن بداند مرا دشمن نخواهد دانست. حضرت دست فردی را قطع کرد و آن فرد گفت: کسی دست مرا قطع کرده است که تقسیم کننده ی بهشت و جهنم است و حضرت دوباره دست او را وصل کرد. پس هیچ مومنی با حضرت علی (ع) دشمن نمی شود. از طرفی اگر کسی منافق و دوست علی نباشد، حتی اگر حضرت لقمه در در دهان او بگذارد با علی دوست نخواهد شد.
پیامبر فرمود :حب تو بر دل هر مومن و بعض تو بر دل هر منافق وجود دارد. حضرت احسان زیادی به ابن ملجم کردند ولی در آخر او حضرت را به شهادت رساند. هیچ مومنی گناه را دوست ندارد. مومن قبل از گناه ناراحت است ،موقع گناه وجدان شان ناراحت است و بعد از گناه هم پشیمان می شوند و این باعث می شود که خدا او را بیامرزد. این مثل کسی است که در ماه رمضان به زور آب در دهان او بریزند یا بخاطر فراموشی غذا بخورد. حکم رزق قبل از ماه رمضان برای این فرد نوشته شده است و خدا فراموشی را بر آن فرد غالب می کند تا او غذا بخورد یعنی این حکم رزق جلوتر از روزه بوده است .
سَحَره فرعون زود ایمان آوردند یعنی با دیدن اعجاز موسی ایمان آوردند .آنها می خواستند با پیامبر اولوالعزم مقابله بکنند ولی مومن شدند. آنها به فرعون گفتند که اگر ما را قطعه قطعه بکنی دست از خدای موسی برنمی داریم. آنها می خواستند بر موسی غالب بشوند ولی به جایی رسیدند که جزو صدیقین شدند. آنها به فرعون گفتند که تو می توانی جسم ما را از بین ببری ولی روح ما با خدا پیوند خورده است، ما به بهشت می رویم. فرعون آسیه را میخ کوب کرد و او را کشت ولی او به بهشت رفت. و همنشین پیامبر در بهشت شد.
سِحر با معجزه فرق می کند زیرا معجزه واقعیت دارد ولی سِحر، غلط انداز و چشم بندی است. ساحران به فرعون گفتند که ما اهل سحر و جادو نبودیم، ما با اکراه این کار را کردیم. ما اهل گناه نیستیم تو ما را به گناه واداشتی.
حاج آقا دولابی می فرمود :گناه برای مومن مثل یک لباس عاریه و موقتی است. کسی که از کسی لباس قرض می گیرد با بی میلی این کار را می کند و به اجبار این کار را می کند. بعد می خواهد که کسی نفهمد که این لباس قرضی است تا آبرویش نرود و در اولین فرصت آن لباس را در می آورد بعد راحت می شود. پس ما از گناه بدمان می آید.
ما دو نوع گناهگار داریم: گناهکاری که مُصر برگناه است و مغرور است یعنی گناه می کند و می گوید که کار من درست است و کارش را توجیه می کند، اینها معاند هستند.
گناهکارانی که شرمنده هستند و توبه کننده هستند ،اینها قابل نجات هستند. ما نباید مغرور بشویم زیرا غرور از اصل گناه بدتر است. بعضی ها می گویند که ما قبلا نماز شب می خواندیم، روزه می گرفتیم و زیارت می رفتیم ولی الان همه ی توفیقات قطع شده است. اینها بخاطر گناه است ولی روایت داریم که غرور باعث می شود تا این توفیقات قطع بشود یعنی وقتی کسی مدتی نماز شب می خواند و اعتکاف می رود، اگر مغرور بشود خدا او را پایین می کشد تا متوجه اشتباهش بشود.
روایت داریم :انسان احمق دو رکعت نماز می خواند و منتظر وحی است. نوه ی امام خمینی می گفت :بعضی شب ها بلند می شدم و همراه با پدر بزرگم نماز شب می خواندم بااینکه به سن تکلیف نرسیده بودم و گاهی نماز صبح من قضا می شد. هر وقت نماز صبح من قضا می شد امام خمینی تذکر می دادند که قضای آنرا بخوانید. ولی اگر چند شب العفو می گفتم می فرمود که چه خبره است. زیرا خواب ماندن نماز صبح اشکالی ندارد ولی گفتن العفو در نماز شب باعث غرور من می شد. این خیلی خطرناک است زیرا باعث می شود که فرد خودش را با بزرگان مقایسه کند.
در قدیم ،شب های جمعه مردم در تخت فولاد اصفهان ( بعد از وادی السلام نجف قبرستانی به خوبی قبرستان تخت فولاد اصفهان نداریم ،علامه ها ،بزرگانی مثل آخوند کاشی و ملاها در آنجا دفن هستند )دعای کمیل می خواندند و تا صبح با خدا راز و نیاز می کردند و بعد نماز صبح می خواندند. آقا شیخ مرتضی ریزی برای آنها سخنرانی می کرد و می گفت که شما در تخت فولاد احیاء می گیرید و بعد وقتی به خانه می رویید، در راه مسیر خانه افراد گناهکار را می بینید ،آنها به شما نگاه می کنند و شما به آنها نگاه می کنید. شما به آنها می گویید که شما انسان های پستی هستید ولی آنها وقتی به شما نگاه می کنند می گویند که خوش به حال آنها که نماز شب خوانده اند و ... ما از آنها پست ترهستیم و ما از همه بدتر هستیم و نفس خودشان را ملامت می کنند. روایت داریم که خدا جای این دو گروه را عوض می کند.
امام صادق(ع) می فرماید: دو نفر وارد مسجد شدند که یکی عابد بود ،دائم دعا می کرد ولی دیگران را تحقیر می کرد و به عبادتش می نازید ، دیگری فاسقی گناهکار بود که به مسجد آمد تا توبه کند و خودش را اصلاح کند. عابد گفت که چرا او به مسجد آمده است زیرا مسجد جای او نیست. عابد دو رکعت نماز با غرور خواند و گناهکار دو رکعت نماز با شرمندگی خواند . این دو از مسجد بیرون آمدند و خدا جای این دو را باهم عوض کرد یعنی عابد فاشق شد و فاسق عابد شد . البته عبادت خوب است ولی نباید غرور ما را بگیرد. گناه بد است ولی غرور از گناه بدتر است.
کسانی که اعمال خوب ندارند ولی مغرورهستند، کارشان خیلی خراب است. ما نباید به نعمت خدا ببالیم.زیرا نعمت مال خداست. اگر ما همیشه خدا را ببینیم دیگر خودمان را نمی بینیم. پس ریشه ی تمام گناهان غرور است و باید از غرور ترسید.

 حجت الاسلام فرحزاد/منبع:سایت یا مجیر

جمعه 8/6/1392 - 2:44
مصاحبه و گفتگو

پیامبر بیشتر از همه ی مردم استغفار می کردند با اینکه معصوم بودند. استغفارهای پیامبران و امامان معنایی بلندی دارد که یکی از معنایی آن این است که ما در مقابل عظمت خدا، احساس کوچکی می کنیم. و عبادات ما در مقابل خداوند کم و ناچیز است و احساس شرمندگی می کنیم. بنده همان به که زتقصیر خویش عذر به درگاه خدا آورد، ورنه سزاوار خداوندیش کس نتواند که بجا آورد.
سعدی می گوید:عابدان از گناه توبه کنند و عارفان از عبادت استغفار .خوب ها بیشتر از بدها استغفار می کنند. لباس سفید یک لکه ی ریز را نشان می دهد. برای استغفار لازم نیست که حتما گناه بزرگ باشد حتی باید برای گناهان ریز هم توبه کرد. فیض کاشانی می گوید: از آنچه گفتیم استغفرالله، از آنچه کردیم استعفرالله. خدا دوست دارد که ما اظهار شرمندگی و عذرخواهی بکنیم. در عذرخواهی، هم محبت و هم تواضع وجود دارد.
بیشتر استغفار پیامبر ما برای امت بوده است. وقتی پدری به میهمانی می رود و فرزندش ظرفی را می شکند ،پدر عذرخواهی می کند. بزرگان برای دیگران هم استغفار می کردند. پس استغفار ما برای دیگران هم اثر دارد. در ماه رجب، روی استغفار خیلی تاکید شده است.
امروز به قولی ولادت امام هادی(ع) و امشب شب شهادت امام هادی(ع) است. امام هادی(ع) می فرماید: اگر کسی تقوا پیشه کرد خدا هم حرف او را گوش می کند یعنی کسی که اطاعت خدا را می کند همه مطیع او خواهند شد. زیارت جامعه ی کبیره از امام هادی(ع) بجا مانده است و در روایت داریم که امام هادی(ع) سخنران اهل بهشت است. این زیارت یک منشور امامت است. این زیارت را می توان برای همه ی امامان و از راه دور خواند .آیت الله بهجت هر روز این زیارت و حدیث کساء را می خواندند. امام خمینی چهارده سال در نجف بودند و هر شب این زیارت را می خواندند. معنای این زیارت خیلی بلند است و یک امام شناسی کامل است. در زیارت جامعه داریم :شما وسیله ی امتحان مردم هستید هر کس که به شما نزدیک بشود رستگارمی شود و هر کس که از شما فاصله بگیرد گمراه می شود .
در ماه مُحرم در دانمارک بودم. امام جمعه دانمارک هر روز زیارت جامعه را می خواند. ایشان می گفت: من چندین سال بچه دار نمی شدم ،نذر کردم که اگر بچه دار بشوم هر روز زیارت جامعه را بخوانم و الان چندین فرزند دارم. دعا و استغفار برای دیگران تاثیری عجیبی دارد و باعث رشد ما می شود.
خدایا به حق محمد و آل محمد، قلب امام زمان(عج) را از ما راضی ،فرجش را نزدیک بفرما و از بهترین برکات این ماه همه را بهره مند کن و ما را مشمول دعاهای ویژه ی امام زمان(عج) قرار بده.

حجت الاسلام فرحزاد/منبع:سایت یا مجیر

جمعه 8/6/1392 - 2:31
مصاحبه و گفتگو

بهترین ماه های سال ماه رجب، شعبان و رمضان است. پیش درآمد برکاتی که انسان در ماه رمضان و شب های قدر بدست می آورد، از ماه رجب است. روایت داریم که ماه رجب ماه بزرگ خداست. مقدمات ورود مهم است. اگر انسان مقدمات را خوب پیاده کند نتیجه ی خوبی می گیرد. بزرگان می گویند که ماه رجب ماه تخلیه است ،ماه شعبان ماه تحلیه یعنی آراسته شدن و ماه رمضان، ماه تجلیه یعنی جلوه کردن است. اگر ما مقدمات میهمانی رمضان را آماده کرده باشیم، در ماه رمضان نفس کشیدن هم عبادت است.
تخلیه یعنی بیرون آمدن از گناهان و بدیها. وقتی ما می خواهیم به میهمانی برویم یا میهمان بیاید، اول خانه را تمیز می کنیم. پس برای واردشدن به ماه رمضان اول باید توبه و استغفار کرد. پیامبر فرمود: ماه رجب ماه توبه و استغفار است برای امت من ،زیاد استغفار کنید زیرا خدا آمرزنده و مهربان است.
علامه طباطبایی می فرمود: اصل سیر و سلوک رفع موانع است. لطف خدا بر همه ی دلها سرازیر است ولی گناهان موانع هستند. توبه یعنی اینکه گذشته را جبران کنیم یعنی اگر دلی را شکسته ایم دلجویی کنیم و اگر نماز و روزه ی قضا(افرادی که روزه قضای واجب دارند نمی توانند روزه ی مستحبی بگیرند) داریم آنرا ادا کنیم. وقتی دل ما پاک شد آماده می شود تا فیوضات خدا را بگیرد. امام هشتم(ع)می فرماید: با استغفار خودتان را معطر کنید تا بوی گناهان شما را اذیت نکند. با استغفار ما گناهان را به خوبی ها تبدیل می کنیم.

حجت الاسلام فرحزاد/منبع:سایت یا مجیر

جمعه 8/6/1392 - 2:31
مصاحبه و گفتگو

اگر ما خود واقعی مان را بشناسیم مَنیت ها از بین خواهد رفت. حدیث داریم که طلب علم و دانش بر هر مرد و زن مسلمانی واجب است. محدث قمی در کتاب سفینه دنباله ی این حدیث را آورده است که پیامبر فرمود :علمی که واجب است علم خودشناسی است .
اگر ما خودمان را بشناسیم همه ی مشکلات ما حل می شود؛ دیگر خودمان را آلوده به گناه نمی کنیم و احتیاجات مان را به دین و خدا خواهیم دانست. گاهی ما هر کتابی را مطالعه می کنیم البته سطح مطالعه در ایران پایین است .ما باید کتاب خودمان را مطالعه کنیم. اکثر مردم مقید هستند که پیامک ها و ایمیل های شان را چک می کنند. ما برای مطالعه نفس خودمان و قرآن وقت نمی گذاریم.
در سوره اسراء خدا می فرماید: کتاب خودت را بخوان، همه ی حقایق در وجود شما ثبت شده است. ما کتاب تکوینی خدا هستیم. مطالعه کتاب خودمان به علم انفس سفارش شده است. میان عاشق و معشوق هیچ حایل نیست، تو خود حجاب خودی از میان برخیز.
ما انسانها وجود پیچیده ای داریم. وجود ما معمایی است حافظ ،که تفضیلش فسون است و فسانه. انسان یک جنبه ی روحانی دارد که روح ماست که بالا می رود و یک جنبه ی جسمانی دارد که جسم ماست و به سمت پایین می رود. . حافظ می گوید :ما زبالاییم و بالا می رویم ، ما ز بی جایی و بیجا می روییم ،ما از آنجا و از آنجا می روییم .
اگر انسان جنبه ی آسمانی و روحانی خودش را تقویت کند، بدن او هم روحانی می شود. بعضی بدن ها نمی پوسد یعنی روح در آن نفوذ می کند و نمی گذارد که بپوسد. این طور که گفته اند بدن حجر بن عدی بعد از هزار و چند سال تازه بوده است. چون روح او قوی بوده است ، توانسته است که جسم او را در خاک تازه نگه دارد و جسم را روحانی می کند.
بایدکه جمله جان شویم تا لایق جانان شویم گرسوی مستان می روی مستانه شومستانه شو اگر جسمانیت بر روح انسان غلبه کند او را به سمت آتش می برد. انبیاء آمده اند تا جنبه ی مادی ما را تبدیل به جنبه ی ملکوتی کنند تا زندگی ما به حیات طیبه تبدیل بشود. در این صورت انسان زندگی جاوادنه پیدا می کند و مثل خدا می شود. امام صادق(ع) می فرماید: اگر ما بنده ی کامل حق تعالی بشویم وارد ربوبیت می شویم ولی اگر بندگی را کامل انجام ندهیم و گناه کنیم؛ روح ما اسیر تن می شود و به جهنم می رود.
ما باید روی خودمان مطالعه و اندیشه کنیم. ما دو نوع آیات داریم: آیات آفاقی همان آسمان و زمین است و آیات انفسی ،آیاتی هستند که در درون ما هستند مثل روح و جسم . مرحوم دولابی زیاد این آیه را می خواندند :و فی انفسکم ،افلا تبصرون؟( خدا در وجود شماست او را نمی بیند؟) بدن ما از نطفه تشکیل می شود که خداوند در عرض چهار ماه گوش،بینی ، چشم و ... را در آن قرار می دهد. و بعد از چهارماه روح به آن دمیده می شود. اگر کسی تفکر و تامل داشته باشد نمی تواند به بندگی خدا اقرار نکند. ما با تفکر به خدا می رسیم.
وقتی ما اسم عبادت را می بریم همه ی ذهن ما به سمت نماز و روزه و ... می رود ولی تفکر، پدر همه ی عبادتهاست. امام حسن عسگری(ع) می فرماید: تفکر پدر و مادر تمام خوبی هاست. یعنی تمام خوبی ها با اندیشه ی صحیح است. ما باید هستی واقعی خودمان را درک کنیم. حضرت سلیمان هم معصوم بوده وهم خیلی ثروت داشت و جن و انس در اختیار ایشان بود. حضرت سلیمان از خدا درخواست کرد که مُلکی به او بدهد که به احدی نداده باشد. خدا هم باد ،ابر،طوفان و دریا را در اختیار او گذاشت.
حافظ را به چشم یک شاعر نگاه نکنید، او یک شخصیت فرهیخته ،عالم، عاشق و اهل معنا بوده است . قرآن با چهارده روایت مهم است. درحالت بزرگی خواندم که به امام حسین(ع) متوسل شد که طبع شعر حافظ را به او بدهد. به او گفتند که این هدیه اختصاصی است و به هرکس نمی دهند. بزرگی فرمود: برای تمام شعرهای حافظ می توان نمونه آیات قرآن را آورد. حافظ حقایق قرآن را با زبان شعر فارسی بیان کرده است.
حافظ جهان وهرچه دراوهست هیچ درهیچ است هزاربارمن این نکته راکرده ام تحقیق تمام اسم ها،عنوان ها و قدرتها پوچ است حتی اگر مالک ملک سلیمان باشید .
پیامبر فرمود: احمق ترین مردم کسی است که طالب دنیا باشد. البته منظور کسی نیست که برای عزت و آبروی خودش کار می کند و عاشق خدمت است. منظور کسی است که دنیا را هدف قرار داده است. مرحوم دولابی می فرمود: انشاءالله دنیا و آخرت شما را یکی قرار بدهند. اکثر مردم برای دنیا و مادیات تلاش می کنند.
کمونیست ها می گویند که اصول دین ما خوراک ،پوشاک و مسکن است .هدف ما مسلمانان هم درعمل خوراک، پوشاک و مسکن است . اگر تلاشی که بشر برای مادیت می کرد؛ برای معنویت می کرد دنیا اصلاح می شد. اگر ما روح مان را پرورش بدهیم دنیای مان هم اصلاح می شود. ما نمی گوییم که دنیا را رها کنیم بلکه می گوییم نباید هدف فقط دنیا و مادیات باشد. قارون و فرعونها همه ی زندگی شان دنیا بود و وقتی از دنیا رفتند دست خالی رفتند.
پیامبر به اباذر فرمود: قسم به خدایی که مرا به پیامبری فرستاده است ؛اگر دنیا (مذموم) در نزد پروردگار به اندازه ی بال پشه ای ارزش داشت خدا به کافر شربت آبی نمی داد( یعنی دنیا ارزش ندارد) از وقتی خدا دنیا را خلق کرده است به آن نظر نکرده است .
حضرت علی(ع) می فرماید :کسی که چشم دلش کور باشد به دنیا می چسبد. پیامبر فرمود: دنیا خانه ی کسی است که جای دیگر خانه ندارد. یعنی انسانی که موطن اصلی اش جای دیگر است فقط دنیا را جمع نمی کند .اگر ما خودمان را بشناسیم آلوده به چیزهای فانی و زودگذر نمی شویم.
حضرت سلیمان همه چیز در اختیارش بود. روایت داریم که سلیمان سی صدهزار سال دیرتر از انبیاء دیگر به بهشت می رود. روایت دیگر داریم که حضرت سلیمان آخرین پیامبری است که به بهشت می رود. حضرت سلیمان پیامبر معصومی بوده و همه ی مالش حلال بوده است ولی در قیامت باید حسابش را بررسی کنند بخاطر همین رفتن به بهشت حضرت سلیمان طول می کشد و دیرتر از پیامبران دیگر به بهشت می رود.
از پیامبر سوال کردند که چرا حضرت سلیمان چنین مُلکی را از خدا خواست. پیامبر فرمود :نیت سلیمان خیر بوده و می خواسته نمونه یک حکومت بدون ظلم را داشته باشد ولی حساب و کتاب چیزهایی که خدا به او داده است طول می کشد .
امام خمینی به حاج احمد آقا نوشته بودند که از مال حلال دنیا هم پرهیز کن و دنبال مقام نباش .اینکه ما طالب دنیا باشیم ،در روایات مذموم شده است.

حجت الاسلام فرحزاد/منبع:سایت یا مجیر

جمعه 8/6/1392 - 2:31
مصاحبه و گفتگو
بعضی می گویند: روح ما بزرگ است. شاید بخاطرهمین است که اگر کسی به ما چیزی بگوید ناراحت می شویم، آیا این جمله درست است ؟

پاسخ - روح خیلی بزرگ است و تلنگر به آن اثر نمی کند. این تلنگرها به نفس و عنوان های ما اثر می کند. روح ما شکست پذیر نیست زیرا در آن قدرت خدایی است و شکست ناپذیر است .
بچه ای که بدنیا آمده است روح لطیفی دارد و اگر همه به او بد بگویند در او اثری ندارد زیرا هنوز عنوان دنیایی پیدا نکرده است که به او برخورد. روح ما خیلی لطیف است و هیچ حرفی به آن اثر نمی کند. اگر کسی از قید و بند آزاد بشود از جهنم آزاد شده است . در کتاب عل الشرایع حدیثی از امام صادق(ع) داریم که از امام پرسیدند :روحی که با خدا بوده است چرا خدا آنرا از عالم بالا به این دنیای مادی فرستاد؟ امام می فرماید: چون روح خیلی شرافت دارد و علو است ،اگر خدا آنرا رها می کرد، ادعای خدایی می کردند. نظر خدا به خلق بیشتر از خود آنهاست و خدا به همه نظر لطف و رحمت دارد. با این کار، خدا جلوی علویت روح را گرفت. فکر نکنید که نظرهای دیگر، بهتر است، این بهترین کار خدا بود.
روایت داریم که وقتی خدا روح را خلق کرد،خدا پرسید: من چه کسی هستم و روح در مقابل خدا ایستاد و گفت که تو چه کسی هستی؟ خدا فرمود که تو را به جایی می فرستم که هم خودت و هم من را بشناسی، بعد خدا پرسید که من چه کسی هستم و روح گفت که تو خدای قهار و واحد هستی و من هیچی ندارم. خدا می خواست که روح در این سختی ها ساخته بشود.
حالت علو و برتری در وجود انسان گذاشته شده است. امام فرمود که خیلی از روح ها ادعای ربوبیت و پیامبری به ناحق کردند. بخاطرهمین خداوند آنها را به دنیا فرستاد تا در سختی باشند. خدا می خواهد منیت های انسان از بین برود. پس حکمت اینکه خدا ما را به زمین فرستاد این است که دست از خدایی برداریم . امام در ادامه می فرماید: هزاران طرح و گزینه وجود دارد ، خدا بهترین را انجام می دهد. و خدا هیچ وقت به کسی ظلم نمی کند. پس اگر کسی در این دنیا دچار فقر یا ظلم می شود بخاطر این است که باید مورد امتحان قرار گیرد. پیامبران در حد اعلای ابتلاء بودند تا روح شان برتری جویی نکند.
بزرگان می فرمودند که ما مواظب هستیم که درمقابل خدا برای خودمان عنوان درست نکنیم.
گرفتم آنرا که مرا بگیری به هیچ گناهی همین گناه مرا بس که باوجودتوهستم اولیاء اولیاءی خدا مواظب بودند که در مقابل خدا مَن مَن نکنند. تواضع و ادب علامه طباطبایی زبانزد شاگردانش بود و در خیلی موارد، وقتی از ایشان سوال می کردند می گفت که نمی دانم. ایشان خودیت را از بین برده بودند و هیچ وقت عصبانی نمی شدند.
یکی از شاگردان ایشان تعریف می کرد که همراه ایشان به منزل شان رفتیم و وقتی در زدیم، خدمتکارشان نیامد و ما چندین بار در زدیم و خدمتکار از پشت درد دشنام داد که چرا این قدر در می زنید؟ وقتی او در را باز کرد، آقا چیزی به او نگفت و حتی نگاه تند هم به او نکرد. کسی نمی توانست ایشان راعصبانی کند. ایشان با مخالفین خودشان با تأمل رفتار می کردند. امام صادق(ع) می فرماید:به خدا مومن ،مومن واقعی نمی شود مگر اینکه برادر مومنش را مثل خودش بداند. و مثل یک جسد واحد با برادرش بشود . ما باید به فکر سود و ضرر دیگران هم باشیم. کسی که فقط به فکر خودش است مومن واقعی نیست. ما باید برادر مومن خودمان را هم بالا ببریم .
یکی از عرفا بنام مجذوب علی شاه می نویسد:
یک شب آتشی در نیستانی فتاد سوخت عشقی که برجانی فتاد شعله تا سرگرم کار خویش شد هر نی شمع مزار خویش شد نی به آتش گفت :کاین آشوب چیست مر تورا زین سوختن مطلوب چیست؟ گفت آتش بی سبب نفرختند دعوی بی معنی ات را سوختند زانکه می گفتی نی ام با صد نُمود همچنان در بند خود بودی که بود مرد را اگر دردی باشد خوش است درد بی دردی علاجش آتش است چون روزی فردی نیستان را آتش زد و همه ی نی ها سوختند. نی به آتش گفت که چرا همه را به آتش کشیدی ؟ آتش گفت که من دارم ادعای تو را می سوزانم زیرا تو ادعا می کردی که نی هستی ولی در بند خودت بودی .( بعضی نی را نیستی معنا کرده اند که این فرد هیچی نیست و هنوز در اول راه است )ملا عبدالله می گوید: کسانی که به ما تلنگر می زنند به روح و جان و ما برنمی خورد ولی به نفس ما برمی خورد که این خوب است .انبیاء از همه بیشتر دشمن داشتند. نی بند دارد . بند نی باید باز بشود تا صدا از آن رد بشود.
بیشتر اشعار مثنوی با نی شروع می شود:
بشنو از نی چون شکایت می کند و زجدایی ها شکایت می کند تا مرا از نیستان ببریده اند از نفرینم مرد و زن نالیده اند ما باید بندهای خودمان را از بین ببریم و ابتلائات این بندها را از بین می برد. در طب قدیم و جدید می گویند که چیزی که درد را از بین می برد سوزاندن یا لیزر است. یعنی اگر دردی با دارو خوب نشد آنرا می سوزانند. بزرگی می فرمود که نفسانیات ما یا باید با آتش محبت خدا یا با آتش جهنم شکسته شود.
عشق ویران شدن وخانه برانداختن است میل خوبان نکند خانه برانداز نی انشاءالله ما با آتش محبت خدا ساخته بشویم. اگر ما بسوزیم دیگر خوف و ناراحتی اثری ندارد.

 حجت الاسلام فرحزاد/منبع:سایت یا مجیر

جمعه 8/6/1392 - 2:31
مصاحبه و گفتگو

وقتی شیر را روی حرارت می گذارند جوش می آید و سرریز می شود. به چند علت شیر سرریز می شود: گاهی شعله زیاد است، پس باید شعله را کم کرد تا از سرریز جلوگیری شود. علت دیگر این است که مواد داخل ظرف زیاد است .اگر این مواد کمتر باشد شیر سرریز نمی شود. علت دیگر این است که ظرف کوچک است یعنی اگر ظرف را بزرگتر کنیم شیر سرریز نمی شود.
راه حل اصلی کم کردن شعله است ولی راه حل های دیگرهم خوب است. گاهی خستگی و کار زیاد باعث بداخلاقی می شود. روایت داریم که ساعاتی را برای کار، ساعتی را برای تفریح و ساعاتی را برای عبادت بگذارید. در روایات برای ساعت تفریح و استراحت سفارش ویژه شده است. روایت داریم که ساعاتی که شما استراحت و تفریح می کنید به کار وعبادت شما کمک می کند.
کار دنیا تمام شدنی نیست ،ما باید به اندازه ی ظرفیت مان کار کنیم .چرا باید زیاد کار کنیم، خسته بشویم و این باعث عصبانیت و بداخلاقی ما بشود؟ وقتی میهمان به خانه ی ما می آید نباید خودمان را به تکلف بیندازیم و می توان آنرا ساده برگزار کنیم. یکی از راه های به آرامش رسیدن انسان این است که انسان محتوای کار خودش را کمتر بکند. یعنی بیشتر از توان از خودمان کار نکشیم مخصوصا خانم ها زیرا کار خانه مثل نظافت، بچه داری و میهمانی تمام شدنی نیست. اگر زیاد کار کنیم به خودمان فشار می آوریم و بعد بداخلاق می شویم. البته در خانه نباید کارهای اساسی را فراموش کرد ولی باید کارهای زیادی را کمتر کرد. پس ما باید فعالیت مان را معتدل بکنیم.
راه حل دیگر این است که ظرف وجودی مان را بزرگ کنیم. بعضی ها دل شان به اندازه ی یک حوض است و با یک تلنگر سرریز می کند. بعضی دل شان به اندازه ی دریا و بعضی دل شان به اندازه ی اقیانوس است. انس با خدا ،اهل بیت و نشستن با بزرگان و خوبان انسان را از تنگ نظری بیرون می آورد و انسان وسعت دید پیدا می کند.
وقتی حضرت موسی مامور شد که به طرف فرعون برود از خدا خواست که به او شرح صدر بدهد و دلش را وسیع کند. اگر روح و جان ما وسیع بشود ،تحمل ما بالا می رود. اتصال به خدا ،قرآن و اولیاء باعث می شود که دریا دل بشویم. وقتی شرح صدر زیاد بشود انسان دیر عصبانی می شود. پس راه اصلی کم کردن یا خاموش کردن شعله است. انسانی که عصبانی می شود ولی خودش را کنترل می کند به خودش فشار می آورد ولی گناه نمی کند و حق الناس گردنش نمی افتد ولی اگر سرریز کند به حقوق دیگران تعدی می کند مثلا فحش می دهد. عصبانی شدن برای اعصاب و بدن ما ضرر دارد. کاظمین الغیظ یعنی خشم فروبردن و خاموش کردن آن.
روح ما قبل از بدن ما خلق شده است. بزرگترین اشتباه انسان ها این است که فکر می کنند خودشان همان جسم شان است ولی در حقیقت اصل ،روح وجان انسان است. این دو از هم جداست. بدن ما مَرکب روح ماست و اشتباه ما این است که همه سرمایه گذاری ها را روی جسم مان کرده ایم. مثلا ماشین مرکب انسان است ولی انسان نباید تمام حواسش را به ماشین بدهد و خودش که راننده است را فراموش کند. ما فراتر از این بدن هستیم، حقیقت ما جان ماست . جسم جنین بعد از چهارماه ،در شکم مادر کامل می شود ولی بعد از آن روح به بدنش دمیده می شود . اگر کسی جنین را قبل از چهارماه سقط کند باید یک دهم دیه بپردازد ولی بعد از چهارماه،باید دیه کامل بپردازد.
پس حقیقت ما روح و جان ماست. در مثنوی دارد که فردی فکر می کرد که زمینی مال خودش است و خیلی برای آن سرمایه گذاری کرد ولی بعد صاحب زمین آمد و آنرا گرفت. این بدنی که همه ی سرمایه را برای آن می گذاری، همه ی تو نیست ،تو فقط این بدن نیستی ،تو روح هم داری. مرحوم دولابی می فرمود :ما در قالب دنیا درآمده ایم. بدنمان از خاک خلق شده است و به خاک می رود ولی روح ما خیلی بزرگ است زیرا روح الهی در ما دمیده شده است.ما یک شناسنامه برای بدن داریم که مثلا در فلان روز می میریم و دفن می شویم و از بین می رویم ولی شناسنامه ی روح ما هیچ وقت بسته نمی شود و روح ما از قبل بوده است. روح ما پیش خدا بوده است و بعد به عالم دنیا آمده ایم و باز به سمت خدا برمی گردد. ما ازعالم بالا به زندان دنیا آمده ایم و بعد ما را در قفس تن قرار داده اند. مرغ باغ ملکوتم نیم از عالم خاک، چند روزی قفسی ساخته اند اندر بدنم، من ملک بودم و فردوس برین جایم بود .رجوع به خدا یعنی اینکه ما پیش خدا بودیم و باز به سمت خدا برمی گردیم .ما سالها مقیم درِ یار و اندر حریم محرم یار بوده ایم و ...
روایت داریم : اتصال روح مومن به روح خدا از اتصال شعاع شمس به خورشید بیشتر است.

حجت الاسلام فرحزاد/منبع:سایت یا مجیر

جمعه 8/6/1392 - 2:28
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته