• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 3184
تعداد نظرات : 132
زمان آخرین مطلب : 3350روز قبل
دعا و زیارت
هان كه روز قیامت سه پرچم نزد من خواهد آمد، پرچم اولى پرچمى است سیاه و تاریك كه فرشتگان از آن به وحشت خواهند بود و در نزد من مى ایستند، پس مى گویم : شماها كیانند ؟ نام مرا از یاد ببرند، و گویند: ما خدا پرستان از عرب هستیم من به آنان گویم : نام من احمد و پبغمبر عرب و عجم هستم ، آن گاه گویند: یا احمد، ما از امت تو هستیم به آنان گویم : پس از من با عترت من و كتاب پروردگار من چگونه رفتار كردید ؟
گویند: اما كتاب را كه ضایعش نمودیم ، و اما عترت كوشیدیم كه همگى شان را از صفحه زمین براندازیم ، آن هنگام من روى آن از آن بگردانم تشنه و دل سوخته و با روى سیاه از نزد من باز مى گردند.

سپس پرچم دیگرى سیاه تر از اولى بر من وارد شود به آنان كه زیر پرچم اند گویم :
پس از من با دو یادگار گرانبهاى من بزرگ و كوچك یعنى كتاب پروردگارم و عترتم چگونه بودید ؟
گویند: اما یادگار بزرگ را مخالف كردیم ، و اما یادگار كوچك را خوار نمودیم و تا آن جا كه توانستیم پاره پاره كردیم .
گویم : از من دور شوید پس تشنه و جگر سوخته و با روى سیاه از من دو شوند.

سپس پرچم دیگرى نزد من مى آید كه نور صورت افراد زیر پرچم مى درخشد، به آنان گویم شما كیانند ؟
گویند: ما مردم یكتاپرست و پرهیزكار و از امت محمد صلى الله علیه و آله هستیم و ماییم باقیمانده اهل حق كه كتاب حق را برداشتیم ، حلالش را حلال و حرامش را حرام دانستیم و دوستدار خاندان پیغمبر خویش محمد صلى الله علیه و آله بودیم ، از همه امكاناتى كه در مورد یارى خویشتن داشتیم براى یارى آنان نیز استفاده نمودیم و در ركاب آنان با دشمنانشان جنگیدیم پس من به آنان گویم :
مژده باد شما را كه من پیغمبر شمایم و راستى كه شما در دنیا این چنین بودید كه ستودید، سپس آنان را از حوض خود سیراب كنم و سیراب و خندان از نزد من بروند و سپس داخل بهشت شوند و براى همیشه در آن جاوید بمانند

 ترجمه لهوف ، زنجان ، ص 21.

پنج شنبه 27/10/1386 - 9:41
دعا و زیارت

دو سال از ولادت امام حسین علیه السلام گذشت پیغمبر به سفرى رفت و در رهگذرى ایستاد و فرمود:
انا الله و انا الیه راجعون (سوره بقره ، آیه 152) و اشك از دیدگان حضرت سرازیر شد، از علت این حال سوال شد، فرمود:
اینك جبرئیل است ، مرا خبر مى دهد از زمینى كه در كنار شط فرات واقع شده و كربلایش گویند كه فرزند من حسین ، پسر فاطمه علیها السلام در آن سرزمین كشته مى شود.
عرض شد: یا رسول الله كه او را مى كشد؟
فرمود: مردى به نام یزد، خدایش لعنت كند و گویى جایى را كه حسین علیه السلام در آن جان مى دهد و محلى كه در آن دفن مى شود مى بینم.
سپس رسول خدا صلى الله علیه و آله با حالتى اندوهناك از این سفر بازگشت و بر منبر شد و مردم را پند داد و حسن و حسین نیز در مقابل آن حضرت بودند.
چون از خواندن خطبه فارغ شد دست راستش بر سر حسن علیه السلام نهاد و دست چپ بر سر حسین علیه السلام و سر به سوى آسمان برداشت و عرض كرد :
پروردگارا! همانا محمد پیغمبر تو و بنده تو است و این دو پاك ترین فرد خاندان من و برگزیده فرزندان من و خانواده من هستند كه پس از خود این دو را در میان امتم به جاى مى گذارم ؛ جبرئیل مرا خبر داد كه این پسرم كشته و خوار خواهد شد بار الها، این جانبازى را بر او مبارك فرما و او را از سروران شهیدان قرار بده بار الها بر كشنده اش و آن كه او را خوار مى كند بر كت عطا نكن مردمى كه در مسجد بودند یكباره ناله از دل بركشیدند و هاى هاى گریستند رسول خدا (ص) فرمود:
آیا بر حسینم گریه مى كنید و او را یارى نمى كنید ؟
سپس آن حضرت با رنگى افروخته و چهره اى سرخ بازگشت  و خطبه كوتاه دیگرى خواند و اشك از هر دو دیده آن حضرت به شدت فرو ریخت ، سپس فرمود:
اى مردم ، همانا كه دو یادگار نفیس در میان شما به جاى گذاشتم و آن دو كتاب خداست و عترت من ، یعنى خاندان من ، آنان كه با آب و گل من آمیخته شده و میوه دل من و جگر گوشه من اند و این دوازدهم هرگز جدا نشوند تا در كنار حوض بر من وارد شوند ؛ هان كه من در انتظار ملاقات با آنان هستم و من درباره این دو هیچ از شما نمى خواهم به جز آنچه پرودرگار من به فرمان داده است پروردگار من به من امر فرموده : من دوستى خویشان و نزدیكان خود را از شما خواستار شوم ، مراقب باشید فرداى قیامت كه در كنار حوض مرا ملاقات مى كنید مبادا خاندان مرا دشمن داشته و به آنان ستم روا داشته باشید.

ترجمه لهوف ، زنجانى ، ص 18

پنج شنبه 27/10/1386 - 9:40
دعا و زیارت

حضرت رسول اكرم صلى الله علیه و آله در منزل ام سلمه بود، فرمود: نگذار كسى داخل شود، حسین علیه السلام آمد زمانى كه طفل بود ام سلمه نتوانست جلو او را بگیرد، حسین علیه السلام بر جدش وارد شد دید حسین علیه السلام بر بالاى سینه پیامر صلى الله علیه و آله قرار گرفته است و حضرت رسول گریه مى كند ام سلمه سبب گریه حضرت را پرسید؟
حضرت فرمود: اى ام سلمه ، جبرئیل به من خبر داد كه حسین تو كشته مى شود، این تربت را هم به تو بدهم در نزد تو باشد كه جبرئیل برایم آورده است در شیشه اى بگذار، زمانى كه خون شد آن وقت حسین من كشته مى شود

 احقا الحق ،ج 11 ،ص 360

پنج شنبه 27/10/1386 - 9:34
دعا و زیارت

روایت شده است كه حضرت عیسى علیه السلام در ایام سیاحت با حواریین گذرش به كربلا افتاد ناگاه شیر غرانى بر سر راه ایشان آمد و راه را برایشان بست عیسى علیه السلام پیش رفت و فرمود: چرا سر راه بر ما گرفته و نمى گذارى كه ما عبور كنیم ؟
شیر به زبان فصیح گفت : نمى گذارم شما درگذرید مگر این كه یزید را كشنده حسین علیه السلام است لعن كنید.
عیسى علیه السلام فرمود:حسین چه كسى است ؟
شیر گفت : سبط محمد النبى الامى و ابن على الولى ، فرزند زاده پیغمبر امى و پسر على ولى است.
حضرت عیسى علیه السلام فرمود: قاتل او كیست ؟
شیر گفت : قاتل وى ملعون وحوش بیابان ها و گرگان و درندگان صحراهاست ، به خصوص در روز عاشورا، پس حضرت عیسى علیه السلام دست برداشت و لعن و نفرین كرد بر یزید، و حواریین آمین گفتند و شیر از راه دور شد و ایشان به مقصد خود رفتند.

وقایع الایام خیابانى ، ص 160

پنج شنبه 27/10/1386 - 9:31
دعا و زیارت

در حدیث طویل از سعد بن عبدالله اشعرى در حكایت شرفیاب شدن به حضور حضرت مهدى علیه السلام گفت :
خبر ده مرا از تاویل كهیعص
حضرت فرمود: این حروف از خبرهاى غیبى است كه خداوند بنده خود زكریا را از آن آگاه كرد و حكایت آن را براى محمد صلى الله علیه و آله بیان فرمود و آن چنان است كه زكریا از خداوند خواست نام پنج تن را به وى آموزد جبرئیل فرود آمد و او را بیاموخت و زكریا هر گاه نام محمد صلى الله علیه و آله و على و فاطمه و حسن علیهم السلام را مى برد اندوهش برطرف مى شد و غمش زایل مى گشت و هرگاه نام حسین علیه السلام مى برد گریه گلوى او را مى گرفت و نفسش به شمار مى افتاد روزى گفت :
اى پروردگار من ! چون است كه وقتى نام چهار كس از آنها را مى برم از اندوه تسلیت مى یابم و هر گاه یاد حسین مى كنم اشكم ریزان مى شود و ناله ام بیرون مى آید ؟
خداوند تبارك و تعالى او را خبر داد و فرمود: كهیعص پس كاف نام كربلاست و ها هلاكت عترت است و یا یزید است كه بر امام حسین علیه السلام ستم مى كند و عین عطش حسین است و صاد صبر و شكیبایى آن حضرت چون زكریاى این بشنید، سه روز از مسجد خود جدا نگشت و مردم را از داخل شدن به محضر خود منع فرمود و به گریه و ناله پرداخت.و او را رثا مى گوید: كه خداوندا ! آیا بهترین خلق خود را به مصیبت فرزند وى مبتلا مى كنى ؟ آیا چنین بلایى بر خانه او فرود مى آورى ؟ آیا على و فاطمه علیهماالسلام را لباس سوگوارى مى پوشانى و اندوه آن را در منزل آنها مى آورى ؟
آن گاه گفت : اى خداى من ، مرا فرزندى روزى كن كه در پیریم چشم من به وى روشن شود و چون روزى كردى ، مفتون كن مرا به دوستى او آنگاه به مرگ او اندوهناكم ساز چنان كه رسول خدا صلى الله علیه و آله حبیب را به فرزندش اندوهناك ساختى پس خداوند یحیى را به وى بخشید و او را مبتلا كرد و حمل یحیى شش ماه بود چنان كه حمل حسین علیه السلام چنین بود.

نفس المهوم ، ص 20.

چهارشنبه 26/10/1386 - 22:16
دعا و زیارت

سلیمان بن داود علیه السلام بر فرش خود مى نشست و در هوا سیر مى كرد.
روزى گذرش به زمین برسید باد فرش ، او را سه بار روانه كرد و برگردانید و سلیمان ترسید از در آمدن به زمین ، باد ساكت شد، به سرزمین كربلا نزول كرد.
سلیمان به باد گفت : چرا ساكت شدى ؟
باد گفت : در این سرزمین حسین علیه السلام كشته مى شود سلیمان گفت : حسین كیست ؟
گفت : سبط محمد مختار صلى الله علیه و آله و پسر على كرار.
گفت : قاتلش كه باشد ؟
گفت : لعن انس به دعایش آمین گفته ، باد ورزید و فرش را برداشت.

ریان بن شبیب از حضرت امام رضا علیه السلام نقل مى كند كه ایشان فرمود: اى پسر شبیب اگر خوش باشى ، به سكونت قصرهاى بهشتى با پیغمبر صلى الله علیه و آله ، لعن كن به كشندگان امام حسین علیه السلام

الدار المنفصود، ص 151.

چهارشنبه 26/10/1386 - 22:14
دعا و زیارت

مرحوم خیابانى در ذیل خبرى طولانى مى گوید: حضرت موسى علیه السلام دوباره به كربلا رفته است ، یك بار تنها و بار دیگر با وصى خود یوشع بن نون چنان كه طریحى مى گوید: حضرت موسى (ع) با یوشع بن نون مى رفت چون به زمین كربلا رسیدند بند نعلین آن حضرت پاره شد و خارى بر پاى وى فرو رفت و خون از پایش جارى شد پس عرض كرد:
اى خداى من ، چه گناهى از من صادر شد كه بدین كیفر گرفتار شدم ؟
خداى بزرگ به او وحى فرستاد كه در این موضع خون امام حسین علیه السلام ریخته مى شود و خون تو به موافقت خون وى جارى شد.
عرض كرد: خدایا، حسین كیست ؟
خطاب آمد: او فرزندزاده محمد مصطفى و پسر على مرتضى.
عرض كرد: قاتل او كیست ؟
ندا رسید: قاتلش ‍ یزید است.
پس حضرت موسى علیه السلام دست برداشت و بر یزید لعن و نفرین كرد و یوشع بن نون آمین گفت

 وقایع الایام خیابانى ، ص 155.

چهارشنبه 26/10/1386 - 20:45
دعا و زیارت

روایت است كه گوسفندان حضرت اسماعیل علیه السلام در كنار فرات مى چریدند. روزى شبان آنها به خدمت حضرت اسماعیل علیه السلام آمد و گفت : چند روز است كه گوسفندان از این نهر آب نمى آشامند پس ‍ حضرت در مناجات با خدا از سبب این حالت سوال كرد همان ساعت حضرت جبرئیل علیه السلام از طرف خداوند خدمت حضرت اسماعیل علیه السلام نازل شد و گفت : اى اسماعیل سبب این حالت را از گوسفندان بپرس ، آنها پاسخت را خواهند داد.
پس آن حضرت از گوسفندان پرسید: چرا از این رودخانه آب نمى نوشید ؟
گوسفندان به زبان فصیح پاسخ دادند: به ما خبر رسیده كه فرزند تو حسین كه سبط گرامى محمد صلى الله علیه و آله است در این زمین با لب تشنه كشته خواهد شد پس ما از این آب نمى آشامیم به جهت حزن و اندوه براى تشنگى آن بزرگوار.
كسى كه اهل آسمان ها و زمین ها او را لعنت مى كنند. پس حضرت اسماعیل علیه السلام فرمود: خداوندا لعنت كن بر قاتل حسین علیه السلام.

محن الابرار، ص 49

چهارشنبه 26/10/1386 - 20:42
دعا و زیارت

اوى كسى كه لعنت بر قاتل امام حسین علیه السلام حضرت ابراهیم علیه السلام بود و امر كرد فرزندان خود را عهد و پیمان از ایشان گرفت كه پیوسته او را لعنت كنند.
پس از آن حضرت موسى علیه السلام او را لعنت كرد و امت خود را به آن امر كرد، سپس داود علیه السلام او را لعنت كرد و بنى اسرائیل را امر نمود كه لعنت كنند یزید را سپس حضرت عیسى (ع) لعنت كرد و بسیار مى گفت بنى اسرائیل را كه لعنت كنند بر قاتلان حسین علیه السلام اگر زمان او را دریافتند در خدمت او جهاد كنید كسى كه با او شهید شود چنان است كه با پیامبر صلى الله علیه و آله شهید شده است

كشف الغمه ، ج 2، ص 179، دمعه الساكبه ، ص 272.

چهارشنبه 26/10/1386 - 20:40
دعا و زیارت

روایت شده است كه حضرت ابراهیم علیه السلام وقتى سواره به صحراى كربلا بگذشت اسبش رم كرد. آن جناب از پشت اسب بر روى زمین افتاد و سرش بشكست و خون از آن جارى شد پس زبان به استغفار بگشاد و گفت :
پرودگارا از من چه گناهى سر زده است ؟
جبرئیل علیه السلام نازل شد و گفت : اى ابراهیم ! گناهى از تو صادر نگشت و لكن كشته مى شود در این محل سبط خاتم الانبیا و پسر خاتم الاوصیا، پس خون تو به موافقت خون او ریخته شد.
فرمود: اى جبرئیل ، قاتل او كیست ؟
گفت : قاتل او ملعون اهل آسمان ها و زمین و قلم جارى شد بر لوح آن پلید پس ابراهیم علیه السلام دست برداشت و یزید پلید را لعن بسیار كرد و اسب آن حضرت به زبان فصیح آمین گفت.
ابراهیم علیه السلام به او خطاب كرد و فرمود: بر تو چه معلوم شد كه آمین گفتى ؟
گفت : اى ابراهیم ، من همیشه فخر مى كردم كه تو بر پشت من سوار مى شوى و چون تو از پشت من درافتادى خجلت و شرمسارى من زیاد شد و سبب این از یزید بود خداوند او را لعنت كند.
مرحوم شوشترى رحمه الله در خصایص مى گوید كه شاید محل توسط حضرت ابراهیم علیه السلام از اسب همان محل سقوط حضرت امام حسین علیه السلام باشد از اسب خود یعنى در مقتل آن جناب به زمین افتاده باشد پس ملاحظه كن فرق این دو سقوط را

وقایع الایام ، ص 152.

چهارشنبه 26/10/1386 - 20:37
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته