• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 199
تعداد نظرات : 188
زمان آخرین مطلب : 5270روز قبل
دانستنی های علمی

مَنْ هانَ عَلَیْهِ بَذْلُ الاَْمْوالِ تَوَجَّهَتْ اِلَیْهِ الاَّْمالُ. [ شرح غررالحكم، ج 5، ص 229. ]

آن كه بخشش اموال بر او سهل باشد، امیدها به او رو كنند.

دوشنبه 1/7/1387 - 12:59
دانستنی های علمی

آخرین دیدار

همه ى فرزندانش بنا به خواسته او، گرد بسترش نشسته بودند و با چشمانى اشكبار به سیماى مردى چشم دوخته بودند كه مى خواست در آخرین دیدار، آخرین حرفهاى خود را بگوید. بزرگان بنى هاشم و روساى شیعه را هم خواسته بود تا در آن مجلس حضور یابند.

براى آن كه همه ى مدعوین حاضر و شاهد باشند، بستر آن حضرت را در اتاق نسبتا بزرگى گسترده بودند. هركس وارد اتاق مى شد از دیدن آن عزیز، بى اختیار سیل اشك بر رخسارش جارى مى شد. آیا این على است؟ شیر غران میدانهاى جنگ؟ موج خروشان كارزارهاى سخت؟ كوه صلابت و قدرت؟ قهرمان یكه تاز بدر و احد؟ سردار سرافراز خندق و خیبر؟ اینك اوست كه این چنین رنجور و ناتوان در بستر افتاده است؟

پیشانى مباركش را با دستمال زردى بسته بودند. رنگش چهره پارچه یكى بود، سم قوى و مهلكى را كه به تیغه ى شمشیر خورانده بودند، پیدا بود كه در سرتاسر خونش پراكنده گشته است و اثر كشنده ى خود را كاملا به جا نهاده است. اطرافیان آرام مى گریستند. اما لبخند نمكین و كم رنگى بر لبان بى رنگ آن حضرت نقش بسته بود. دیگران را دلدارى مى داد و مى فرمود: آرام باشید. غم مخورید. بى تابى مكنید. اگر بدانید به چه مى اندیشم و چه مى بینم هرگز غمگین نخواهید بود. اگر نمى دانید بدانید كه همه ى دل مشغولى من این است كه هر چه زودتر به حبیب و سرورم پیامبر اكرم بپیوندم. دوست دارم هرچه زودتر به دیدار همسر مهربان و فداكارم، زهراى عزیز، بشتابم. آگاه باشید این پیامبر خداست كه هم اینكه به روى من مى خندد و مرا پیش خود فرامى خواند. عزیزانم ناراحت نباشید، صبورى كنید.

از پشت در، صداى گریه ى آرام و سوزناك زنان و دختران، دل انسان را كباب مى كرد. به دستور آن حضرت، ایشان نباید ضجه بزنند و بى تابى كنند. نباید صدا به ناله و فریاد بلند كنند. حق داشتند فقط گریه كنند، اشك بریزند، عزادارى كنند. اما نباید سیلى به صورت بزنند یا گونه به ناخن بخراشند یا موى از سر بكنند یا فریاد بزنند و بى قرارى كنند. مردان حاضر در مجلس هم همین وظیفه را داشتند. البته زینب و ام كلثوم آموخته بودند كه هرچند آتش غم، وجودشان را شعله ور سازد، چگونه آرام و بى سر و صدا اشك بریزند. آخر آنها زمانى كه كودكانى بیش نبودند در مصیبت مرگ مادر همین دستور را از پدر امر و توصیه ى پدر، آرام اشك مى ریختند.

امیرالمومنین علیه السلام نگاهش را كه بى فروغ بود اما هنوز تا عمق جان نفوذ مى كرد، در جمع حاضر به گردش درآورد و همه را از نظر گذراند و نگاهش به دیدگان پر اشك حسن، پسر بزرگش دوخته شد و آهى كشید و فرمود: پسرم حسن! جلوتر بیا، بیا كه با دیدن چهره ى جذاب و گیراى تو، خاطره ى برادرم رسول خدا برایم زنده مى شود. شباهت تو به پیامبر بسیار شگفت انگیز است. جلو بیا، به نزد من.

حسن به دستور پدر جلو آمد و در مقابل بستر آن حضرت ایستاد. امیرالمومنین خواست به او كمك كنند تا بنشیند. دو سه بالش كوچك تكیه گاهش كردند تا توانست در بستر بنشیند. آنگاه دستور داد صندوقى را كه درون گنجه اى قرار داشت بیاورند. در حضور همه، خود، در صندوق را گشود. شمشیر ذوالفقار، عمامه و رداى رسول اكرم، كتابچه اى سر به مهر، كتابى نسبتا قطور، قرآنى كه خود به دست مباركش فراهم آورده و نوشته بود، و چند چیز دیگر كه از پیامبر به عنوان میراث امامت به ارث برده بود، همه را یك به یك تسلیم حضرت حسن كرد. و حاضران به شهادت طلبید و فرمود: شما همگى شاهد باشید، امام و پیشواى پس از من، حسن، سبط اكبر پیامبر است. سپس به امام حسن فرمود: و تو پسرم، اینها را كه امانت امامت است پس از خود به برادرت حسین خواهى سپرد. آنگاه امیرالمومنین سربرگردانید و چشم به حسین دوخت. همه ى آنهایى كه آنجا بودند دیدند كه وقتى چشم آن حضرت به حسین افتاد، چند بار سر تا پاى او را ورانداز كرد و اشك در چشمان بى فروغش حلقه زد و فرمود: حسین جان، جلوتر بیا. شبیه ترین چهره ها به چهره ى پیامبر از آن حسن است و شبیه ترین اندامها به اندام آن حضرت از آن تو. و شما دو نفر هر دو فرزندان رسول خدا و از اصحاب كساء هستید. پسرم حسین تو هم فراموش مكن كه امام پس از تو پسرت على است.

 

کتابخانه تبیان .

دوشنبه 1/7/1387 - 12:54
دانستنی های علمی

2. معنای قدر و تقدیر چیست؟

قدر در لغت به معنای اندازه و اندازه‏گیری است.5 تقدیر نیز به معنای اندازه‏گیری و تعیین است.6 اما معنای اصطلاحی قدر عبارت است از ویژگی هستی و وجود هر چیز و چگونگی آفرینش آن؛7 به عبارت دیگر، اندازه و محدوده وجودی هر چیز قدر نام دارد.8 یعنی در نظام آفرینش هر چیزی اندازه‏ای خاص دارد و هیچ چیز بی حساب و كتاب نیست. جهان حساب و كتاب دارد، بر اساس نظم ریاضی تنظیم شده و گذشته و حال و آینده آن با هم ارتباط دارد. استاد مطهری در تعریف قدر می‏فرماید: "... قدر به معنای اندازه و تعیین است... حوادث جهان... از آن جهت كه حدود و اندازه و موقعیت مكانی و زمانی آن‏ها تعیین شده است، مقدور به تقدیر الاهی است."9 پس در یك كلام قدر به معنای ویژگی‏های طبیعی و جسمانی چیزها است كه شامل اندازه و حدود و طول و عرض و موقعیت‏های مكانی و زمانی آن‏ها می‏گردد و تمام موجودات مادی و طبیعی را در بر می‏گیرد. این معنا از روایات استفاده می‏شود؛ چنان كه در روایتی از امام رضا ـ سلام الله علیه ـ پرسیده شد: معنای قدر چیست؟ فرمود: "تقدیر الشی‏ء طوله و عرضه؛ اندازه‏گیری هر چیز اعم از طول و عرض آن 10 در روایت دیگر، این امام بزرگوار در معنای قدر فرمود: "هندسة شی‏ء من طول و العرض و البقاء؛ اندازه هر چیز اعم از طول و عرض و بقا."11

بنابراین، معنای تقدیر الاهی این است كه در جهان مادی آفریده‏ها از حیث هستی و آثار و و یژگی‏هایشان محدوده‏ای خاص دارند. این محدوده با اموری خاص مرتبط است؛ اموری كه علت‏ها و شرایط آن‏ها هستند و به دلیل اختلاف علل و شرایط، هستی و آثار و ویژگی‏های موجودات مادی نیز متفاوت است. هر موجود مادی به وسیله قالب‏هایی از داخل و خارج اندازه‏گیری و قالب‏گیری می‏شود. این قالب حدود یعنی طول و عرض و شكل و رنگ و موقعیت مكانی و زمانی و سایر عوارض و ویژگی‏های مادی آن به شمار می‏آید. پس معنای تقدیر الاهی در موجودات مادی یعنی هدایت آن‏ها به سوی مسیر هستی شان كه برای آن‏ها مقدر گردیده است و در آن قالب‏گیری شده‏اند.12

 

برگرفته از سایت تبیان / کتابخانه

دوشنبه 1/7/1387 - 12:51
دانستنی های علمی

یارى مستضعفین، فرمان خداست

چه كسى به انسان مال مى دهد؟ و چه كسى به انسان جان مى بخشد؟ مال را خداوند مى بخشد و همو آفریننده ى جان است. بنابراین... هنگامى كه خداوند ما را فرامى خواند كه در راه او از مستضعفین كه آنان نیز در خیل او هستند دستگیرى كنیم، چرا به دعوت او پاسخ نگوئیم؟ و چرا در راه او از به خطر افكندن جان خود بهراسیم؟ آن كه به ما مال بخشیده، خواهان آن است، و آنكس كه جان ما را آفریده، از ما مى طلبد كه از خطر كردن دورى نكنیم. اما آیا ما به خواسته ى او عمل مى كنیم؟ امام على "ع" مى گوید: فلا اموال بذلتموها للذى رزقها، و لا انفس خاطرتم بها للذى خلقها، تكرمون بالله على عباده، و لا تكرمون الله فى عباده،

فاعتبروا بنزولكم منازل من كان قبلكم، و انقطاعتكم عن اوصل اخوانكم. "نه ازمال در راه كسى كه روزى رسان شماست گذشتید و نه، جان خود را در راه آفریننده ى آن به خطر افكندید. به سبب دین خدا در میان بندگانش ارج یافتید و خدا را در میان بندگانش گرامى نداشتید "از بذل مال و جان خود در راه او دریغ كردید". پس از فرود آمدن در منزلهاى كسانى كه پیش از شما بوده اند و از بریدن از نزدیكترین برادرانتان عبرت گیرید. [ نهج البلاغه، خطبه ى 116. ]

چنانكه خداى تعالى فرموده است: و در خانه كسانى كه به خویشتن ظلم نمودند، سكونت گزیدید و آشكارتان شد كه با آنها چه كردیم و مثالها آوردیم.[ قرآن كریم، سوره ى 14، آیه ى 45. ]

 

برگرفته از سایت تبیان

 

سه شنبه 22/5/1387 - 16:13
دانستنی های علمی

هنوز به استقبال خدا نرفته ام

هنوز مى ترسم كه خداى بزرگ را، رو در رو ملاقات كنم و مى ترسم كه به خانه اش قدم بگذارم. هنوز خود را آماده پذیرش مطلق او نمى بینم و هنوز در گوشه هاى دلم خواهش هاى پست مادى وجود دارد. هنوز زیبارویان دلم را تكان مى دهند و هنوز دلم در گرو مهر همسرم مى لرزد. هنوز یاد دردناك كودكان فرشته صفتم، روح مرا سراپا مملو از درد و اندوه مى كند. هنوز دست از حیات نشسته ام و هنوز جهان را سه طلاقه نكرده ام. هنوز مهر زندگى در عروقم مى دود و هنوز از همه چیز به كلى ناامید نشده ام. هنوز قلب و روح خود را یكسره وقف خدا نكرده ام و بر كثیرى از آرزوها و امیدها خط بطلان كشیده ام، مقادیرى از خواهش ها و لذات را فراموش كرده ام و از بسیارى مردم، دوستان و كسان قطع امید نموده ام. اما... خود را گول نمى زنم، اما در زوایاى دلم آرزو و امید و خواهش وجود دارد. هنوز یكسره پاك نشده ام، هنوز دلم جایگاه خاص خدا نشده است. لذا از ملاقاتش مى گریزم، با این كه در حیات خود همیشه با او راز و نیاز مى كنم، همیشه او را مى خوانم، همیشه در قدومش اشك مى ریزم.

همیشه در خلوت شب هاى تار با او راز و نیاز مى كنم. همیشه دلم از شور عشقش مى سوزد، مى طپد و مى لرزد. همیشه مردم را به سوى او مى خوانم. همیشه به سوى او مى روم و هدف حیاتم اوست.

اما، اما هیچ گاه رو در رو و بى پرده در مقابل او ننشسته ام. گویى، مى ترسم از شدت نورش كور شوم. هراس دارم از جلال كبریایى اش محو گردم. شرم دارم كه در مقابلش بنشینم و در دلم و جانم چیز دیگرى جز او وجود داشته باشد.

او را خیلى دوست مى دارم. او خداى من است. محرم راز و نیاز من است. همدم شب هاى تار من است. تنها كسى است كه هرگز مرا ترك نكرده است و من نیز هرگز یادش را از ضمیر نبرده ام.

سراپاى وجودم سرشار از عشق و محبت به اوست، اما از او مى ترسم، از حضورش شرم دارم، دائماً از او مى گریزم، او را مى خوانم، از پشت پرده با او راز و نیاز مى كنم، با او مكاتبه مى كنم، همه را به سوى او مى خوانم، براى لقایش اشك مى ریزم، اما همین كه او به ملاقات من مى آید من مى گریزم، مخفى مى شوم، در سكوتى مرگ زا فرو مى روم. جرأت ملاقاتش را ندارم. صفاى حضورش را در خود نمى یابم.

او همیشه آماده است كه مرا در هر كجا و در هر شرایطى ملاقات كند. اما این منم كه خود را شایسته ملاقاتش نمى بینم. از ترس و كوچكى خود شرم مى كنم، از او مى گریزم.(دکتر مصطفی چمران)

 

برگرفته از سایت تبیان . بخش کتابخانه

سه شنبه 22/5/1387 - 16:8
خواستگاری و نامزدی
بوی غربت میدهم اما غریبه نیستم .گرچه میدانم كه عمری در غریبی زیستم . مثل رودی بستر این خاك را طی كرده ام . تا بفهمم عاقبت در جستجوی چیستم . در عبور از لحظه ها بر روی پای اشتیاق . لب شكست از خشكی اما همچنان می ایستم . دستهایت برگهای عمر سبزم را ربود .گرچه اینجا هستم اما در حقیقت نیستم . ای فریماه شب تار یاریم كن تا بدانم سایه گمگشته ای از كیستم
دوشنبه 21/5/1387 - 20:22
شعر و قطعات ادبی
شاد باش که از شادی تو دل شادم / تا شادی ز غم هر دو جهان ازادم / زندگی من همه خوشحالی توست / بی وفایم که وفایت برود از یادم/
دوشنبه 21/5/1387 - 20:21
دانستنی های علمی
كیفر كتمان علم امام علیه السلام انس بن مالك را(براى اتمام حجت) به سوى بصره جهت ارشاد طلحه و زبیر اعزام داشت و در آن ماموریت ناگزیر بود مطالبى را كه درباره مقاصد طلحه و زبیر و موقعیت امام علیه السلام از رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم شنیده بود یادآور شود، اما انس این ماموریت را به انجام نرسانید و بازگشت و عرض كرد: آن مطلب را فراموش كرده ام. امام علیه السلام به او فرمود: اگر دروغ مى گوئى خدا سفیدى درخشانى در سرت به وجود آورد كه عمامه آن را نپوشاند. توضیح: انس در خدمت  رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم بوده و تا زمانى كه آن حضرت زنده بود نسبت به دودمان پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم عنایت خاصى داشت. پس از مرگ رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم كه بوته امتحان آغاز شد انس از كسانى بود كه چند مرتبه بلا دید: كور شد، به مرض تشنگى گرفتار گردید و صورتش تغییر پیدا كرد.
يکشنبه 20/5/1387 - 17:0
دانستنی های علمی

حجاب اسلامی در مراکش به یک مد تبدیل شده است

تبدیل شدن حجاب به مد

امروزه توجه ی زیادی در گوشه و کنار جهان به مد می شود. طی یک تحقیق توسط سازمان ملی زنان و سازمان دموکرات زنان در مراکش مشخص شده است که تعداد زیادی از دختران جوان مراکش حجاب را انتخاب می کنند، فقط  بخاطر اینکه تابع مد باشند.

 

بسیاری از این غیر مسلمانان هیچ چیز از اسلام نمی دانند اما سعی می کنند به تقلید از زنان مسلمان پوششان را مثل آنها بکنند. عده ای از آنها روسری و مانتو می پوشند و عده ی دیگری چادر اسلامی بر سر می کنند و امروزه حجاب اسلامی در مراکش مد شده است.

 

خیلی ها از این مد پیروی می کنند و بسیاری از دختران غیر مسلمان مراکشی به این مد علاقه مند شده اند و خیلی از خانواده های مراکشی مخالف این طرز لباس پوشیدن فرزندانشان هستند اما جوانان به این مد علاقه مند شده اند و روسری و چادر های اسلامی با رنگهای متفاوت می پوشند.

منبع : سایت تبیان . بخش اجتماعی

شنبه 19/5/1387 - 15:17
دانستنی های علمی

  

 کوتاهه اما با معنیه !!!  

 

حکمت 114

(و فرمود:) از دست دادن فرصت اندوهى گلوگیر است.

شنبه 19/5/1387 - 15:16
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته