• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
عضویت در خبرنامه
    • عبارت :
      تعداد درصفحه :
کد سوال : 54104
موضوع : گنجینه مذهبی>واحد پاسخ به سوالات دفتر تبليغات اسلامي
پرسش : لطفاً دعايي را كه به هنگام ختم و پايان قرائت، قاريان مي خوانند (اللّهم نور قلوبنا بالقرآن...) بيان كنيد.
پاسخ : به فرمودة امير مؤمنان علي(ع) مستحب است براي ختم قرآن اين دعا خوانده شود: "اللهم اشرح بالقرآن صدري و استعمل بالقرآن بدني و نوّر بالقرآن بصري و اطلق بالقرآن لساني و اعنّي عليه ما ابقيتني فإنّه لا حول و لا قوه إلاّ بك اللهم إنّي اسئلك إخبات المخبتين و اخلاص الموقنين و مرافقة الأبرار و استحقاق حقايق الايمان و الغينمة من كلِّ برّ و السلامة من كلِّ اثم و وجوب رحمتك و عزائم مغفرتك و الفوز بالجنه والنجاة من النّار".(1)غير از اين، دعاهاي ديگري نيز براي ختم قرآن ذكر شده و دعايي كه قاريان معمولاً در ختم قرآن مي خوانند، برگرفته از اين دعاها است. در واقع دعايي كه مورد سؤال است، به زبان عربي است كه قارئان خواسته هاي خود را به آن زبان بيان كنند، بي آنكه عبارات آن دعا مأثور باشد. در جايي نيافتيم كه به اين عبارات از زبان معصوم نقل شده باشد.پي نوشت ها: 1. بحارالأنوار، ج 92، ص 206.
کد سوال : 54105
موضوع : گنجینه مذهبی>واحد پاسخ به سوالات دفتر تبليغات اسلامي
پرسش : حكم نوارهايي كه با مهر وزارت ارشاد مجوز آن ها صادر مي شود و اصطلاحاً مجازند چيست؟
پاسخ : موسيقي مطرب و مناسب با مجالس لهو و لعب و عياشي كه گوش دادن به آن ها انسان را به وادي شهوت راني مي كشاند و از راه و ياد خدا دور مي كند، چه مجوز وزارت ارشاد داشته و چه نداشته باشد، حرام است، ولي صداهاي مشكوك مانعي ندارد.(1)پي نوشت ها: 1. آيت الله فاضل لنكراني، استفتائات، ج 1، ص 254، س 987 و ص 256، س 999.
کد سوال : 54106
موضوع : گنجینه مذهبی>واحد پاسخ به سوالات دفتر تبليغات اسلامي
پرسش : با توجه به روايات، آيا مي توانند اشخاصي مانند صدام و بوش، همان دجال و سفياني باشند؟(پ)
پاسخ : در مورد دجال از ظاهر روايات استفاده مى شود او فردى است كه در آخرالزّمان و پيش از قيام مهدى(ع) خروج مى كند و غير عادى است و با انجام كارهاى شگفت‏انگير جمع زيادى از مردم را فريب مى دهد و سرانجام به دست حضرت عيساى مسيح(ع) به هلاكت مى رسد.آيا دجال يك فرد است، يا يك جريان الحادى، نمى توان به طور يقين قضاوت نمود. دجال از ريشه "دجل" به معناى دروغ‏گو و حيله‏گر است. از ظاهر روايات اسلامى استفاده مى‏شود دجال فردى است كه در آخرالزمان و پيش از قيام حضرت مهدى(عج) خروج مى‏كند. مردى كه داراى يك چشم و از مادرى يهودى و با ظاهرى غير عادى است. وى با انجام كارهاى شگفت‏انگيز جمع زيادى را فريب مى‏دهد و در يك دوره چهل روزه يا چهل ساله دنيا را پر از ظلم و جور مى‏كند. اين فرد سرانجام به دست حضرت عيساى مسيح به هلاكت مى‏رسد.(1)از پيامبر(ص) روايت شده است كه امت من به چهار فتنه گرفتار مى‏گردد كه چهارمين آن فتنه دجال است.(2)آيا دجال نام شخص است يا يك جريان انحرافى؟در اين مورد چند احتمال وجود دارد: 1- ممكن است دجال نام فرد معيّنى نباشد، بلكه هر كسى كه با ادعاهاى پوچ و بى‏اساس و با توسل به حيله‏ها و نيرنگ‏ها درصدد فريب مردم برآيد. در همين راستا است كه در روايات آمده است كه قبل از ظهور حضرت مهدى(ع) كذاب‏ها و دجال‏هاى متعددى خروج خواهند نمود.(3) 2- احتمال دارد فردى معيّن به عنوان دجال در دوره غيبت با ويژگى هايى كه براى او بيان شد، خروج كند و مردم را به انحراف بكشاند. 3- ممكن است مراد از دجال، سفيانى باشد؛ يعنى فردى با ويژگى‏هاى ابوسفيان، يا از نسل ابوسفيان قيام كند و جهان را به آشوب و فساد بكشاند. اين فرد در كتاب‏هاى اهل سنت بيش تر به عنوان دجال و در كتاب‏هاى‏شيعه بيش تر به عنوان سفيانى ياد شده است. 4- ممكن است دجال كنايه از فرهنگ غلط و منحرف كننده و يا هر ابزارى كه موجب آن شود، يا مقصود كفر جهانى و سيطره فرهنگ مادى بر همه جهان باشد.براى اطلاع بيش تر در اين زمينه مى‏توانيد به كتاب "چشم به راه مهدى(ع) بحث مربوط به "بررسى نشانه‏هاى ظهور" مراجعه نماييد.پى‏نوشت‏ها: 1- فصلنامه حوزه، ش 71 - 70، ص 262؛ مصاحب، دائرةالمعارف فارسى، ح 1، ص 921.2- كنزالعمال، ج 11، ص 163، خ 31049.3- بحارالانوار، ج 52، ص 209؛ ارشاد مفيد، ج 2، ص 371؛ كنزالعمال، ح 14، ص 200.
کد سوال : 54107
موضوع : گنجینه مذهبی>واحد پاسخ به سوالات دفتر تبليغات اسلامي
پرسش : از علائم ظهور كدام يك تا كنون به وقوع پيوسته است؟(پ)
پاسخ : نشانه‏هاى ظهور:در روايات برخى امور به عنوان نشانه‏هاى ظهور ذكر شده است. از جمله انحراف بنى عبّاس و از هم گسستن حكومت آنان، جنگ صليبى، فتح قسطنطنيه به دست مسلمانان، در آمدن پرچم‏هاى سياه از خراسان، خروج مغربى در مصر و تشكيل دولت فاطميان، وارد شدن ترك‏ها در منطقه بين النّهرين، وارد شدن روميان در منطقه رمله و شام، رها شدن كشورهاى عرب از قيد قدرت‏هاى ظالم (استعمار)، بالا آمدن آب رودخانه دجله و سرازير شدن آن به كوچه‏هاى كوفه، بسته شدن پل روى دجله در بين بغداد و كرخ، اختلاف بين شرق و غرب و جنگ و خونريزى فراوان، خروج سفيانى، خروج يمانى، خروج دجال، صيحه آسمانى، قتل نفس زكيه، فراگير شدن جهان از ظلم، رواج علوم دينى در قم و نشر آن در ساير بلاد و....(1)ليكن از اين امور نمى‏توان قضاوت نمود كدام يك حتمى و كدام يك غير حتمى است، نيز كدام يك به وقوع پيوسته و كدام يك در آينده به وقوع مى‏پيوندد و آن چه به وقوع پيوسته، همان است كه در روايات آمده.براى روشن شدن اين مطالب لازم است امورى بدين شرح بيان گردد.1- نامعلوم بودن وقت ظهور: اگر از نشانه‏هاى ظهور سخن به ميان مى‏آيد، بدين معنا نيست كه از اين طريق وقت ظهور حضرت مهدى(عج) را مشخص كنيم. بنا به مصالحى زمان ظهور حضرت مشخص نشده است. هيچ كس جز خدا از وقت دقيق ظهور حضرت آگاه نيست. بارها از امامان(ع) در مورد زمان خروج قائم پرسيدند، اما آنان از مشخص نمودن آن نهى نمودند و زمان ظهور را همانند علم به قيامت در انحصار خدا معرّفى كرد.(2)"شيخ طوسى" در اين‏باره مى‏گويد: زمان ظهور مهدى(عج) به روشنى بر ما معلوم نيست، بلكه او تا آن‏گاه كه خداوند اجازه خروج بدهد، از ديدگاه ما پنهان است.(3)بنابراين نشانه‏هاى ظهور تنها بيانگر نزديك شدن زمان ظهور است. بيش از آن نبايد انتظار داشت. حال اگر روايتى باشد كه در آن زمان ظهور حضرت مشخص شده است، ناگزير بايد آن را توجيه نمود و يا به كنارى نهاد.2- مراد از نشانه‏هاى ظهور: مقصود از نشانه‏هاى ظهور اين نيست كه با تحقق هر يك ظهور حضرت وقوع مى‏يابد، بلكه مراد، رخدادهايى است كه بر اساس پيشگويى معصومان(ع) پيش و يا در آستانه ظهور حضرت مهدى(عج) پديد خواهند آمد كه تحقق هر يك نويد نزديك‏تر شدن ظهور حضرت است، به گونه‏اى كه با وقوع تمامى آن رخدادها و به دنبال آخرين نشانه‏هاى ظهور، حضرت قيام خواهد نمود. 3- انواع نشانه‏هاى ظهور: با نگاهى به روايات معصومان(ع) مى‏توان نشانه‏هاى ظهور را بدين شرح تقسيم و دسته بندى نمود:أ) نشانه‏هاى حتمى و غير حتمى: نشانه‏هاى شمارى به روشنى به عنوان علائم حتمى ظهور ياد شده است؛ بدين معنا كه بدون هيچ قيد و شرطى قطعاً تحقق خواهند يافت و ظهور حضرت منوط به پيدايش آن‏ها مى‏باشد، امّا نشانه‏هاى غير حتمى به نشانه‏هايى گفته مى‏شود كه مقيد و مشروط به امورى هستند كه در صورت تحقق آن‏ها، به عنوان نشانه به شمار مى‏آيند.(4)ب) نشانه‏هاى عادى و غير عادى: برخى از نشانه‏هاى ظهور به روال طبيعى و عادى تحقق مى‏يابد، مانند زوال دولت عباسيان، ولى برخى به روال غير طبيعى و غير عادى است مانند "صيحه آسمانى" و "طلوع خورشيد از مغرب".اين دسته روايات را بايد به نوعى خاص معنا نمود، چون پديدار شدن آن‏ها عادتاً ممكن نيست. اين‏ها را يا مى‏بايست در چار چوب معجزه قرار داد و توجيه نمود، يا از معناى ظاهرى آن دست كشيد و به معناى كنايى و مجازى آن دانست.ج) نشانه‏هاى متصل و غير متصل: در روايات شمارى از نشانه‏هاى ظهور به گونه‏اى بيان شده است كه از آن‏ها استفاده مى‏شود بين آن‏ها و ظهور حضرت فاصله‏اى وجود ندارد، بلكه به زمان ظهور متصل مى‏باشند، مانند خروج سفيانى و يمانى. اين‏ها نشانه‏هاى متصل به ظهورند، امّا بيشتر نشانه‏ها به گونه‏اى ديگر است كه بين تحقق آن‏ها و زمان ظهور حضرت مهدى ممكن است فاصله زيادى وجود داشته باشد، به عنوان مثال در روايات آمده: يكى از نشانه‏ها در آمدن پرچم‏هاى سياه از خراسان است. حال اگر اين را به خروج ابومسلم خراسانى و سپاه سياه جامگان تفسير كنيم، بين اين نشانه و ظهور حضرت مهدى زمان طولانى فاصله است.4- شمار نشانه‏هاى ظهور: در مورد شمار نشانه‏هاى ظهور پاسخ دقيق و روشنى وجود ندارد.برخى از عالمان بزرگ مانند شيخ مفيد در بحث "علامات قيام القائم" با اشاره به اخبار و آثارى كه از معصومان(ع) رسيده، بيش از پنجاه نشانه را بيان كرده است.(5) برخى ديگر همانند علامه مجلسى شمار بيشترى را متذكّر شده‏اند.(6)عالمان اهل سنت در كتاب‏هاى خويش به برخى امور ديگر اشاره كرده‏اند. هنگامى كه به اين آثار و نشانه‏ها و روايات دقت كنيم، متوجه مى‏شويم كه: برخى از علائم تنها نشانه ظهورند و برخى نشانه ظهور و برپايى قيامت.بعضى كلى هستند و برخى به امور جزئى پرداخته‏اند. برخى از نظر سند مشكل دارند و پاره‏اى مشكل ندارند. برخى در دلالت معنايى مشكل دارند و بعضى ندارند، بنابراين نمى‏توان در مورد و تعداد نشانه‏هاى ظهور قاطعانه سخن گفت.5- خلط بين نشانه‏هاى ظهور و برپايى قيامت: برخى از نشانه‏ها مانند خروج دجال و طلوع خورشيد از مغرب، در پاره‏اى از منابع روايى، از نشانه‏هاى برپايى قيامت و "اشراط الساعة" آمده است اما در بعضى ديگر از نشانه‏هاى قيام حضرت مهدى(عج)، به نظر مى‏رسد در برخى روايات بين اين دو دسته نشانه‏ها جابجايى صورت گرفته باشد. بعيد نيست برخى از نشانه‏هاى غير عادى كه در پاره‏اى از منابع روايى، از نشانه‏هاى ظهور حضرت آمده است، نشانه‏هاى برپايى قيامت باشند، نه نشانه‏هاى ظهور، چون اين گونه امور با "اشراط الساعة" بيشتر تناسب دارد.6- خلط بين قائم و مهدى موعود: در روايات گاهى سخن از حضرت مهدى آمده است و گاهى از قائم، نمى‏توان تمامى مواردى را كه واژه قائم به كار رفته است، به مهدى موعود حمل نمود، چرا كه اين واژه به تمامى امامان(ع) اطلاق شده است. در روايت آمده است "كلّنا قائم بأمراللَّه واحدٌ بعد واحد؛(7) همه ما يكى پس از ديگرى قيام كننده به حكم خدا هستيم". نيز به غير امامان هم اطلاق شده، چرا كه قائم به معناى قيام كننده است. هر كسى كه انقلاب كند و مردم را بر ضد ظلم فرا خواند، قائم است. امام على(ع) در خطبه‏اى كه در مورد حوادث آينده ايراد كرد فرمود: "إذا قام القائم بخراسان... و قام منّا قائم بجيلان؛(8) هنگامى كه قائم در خراسان قيام كند و قيام كننده‏اى از ما در سرزمين گيلان قيام كند...". اين احاديث را نمى‏توان درباره حضرت مهدى(عج) دانست.7- خلط بين "فرج" و ظهور حضرت مهدى(عج): گرچه ظهور حضرت مهدى(عج) براى اهل بيت پيامبر(ص) و شيعيان فرج و گشايش است، ليكن همه جا واژه فرج را نمى‏توان به ظهور حضرت مهدى حمل نمود. متأسفانه گاهى چنين خلطى يافت مى‏شود. پيش گويى‏هاى معصومان در مورد رخدادهاى دوران حكومت امويان و عباسيان و چگونگى فروپاشى آن‏ها و حركت هايى كه در مقابل آن‏ها شكل مى‏گيرد، گاه از آن‏ها به علائم فرج ياد شده است، كه لزوماً به معناى نشانه‏هاى ظهور حضرت مهدى(عج) نيست، بلكه مى‏تواند به معناى لغوى فرج؛ يعنى گشايش در كار شيعيان باشد.8- احتمال جعل و تحريف: اهميّت بحث مهدويّت به ويژه بهره مندى آن از بار سياسى از يك شو، و علاقه شديد مسلمانان به آگاهى از چگونگى رخدادهاى آينده و پديدار شدن نشانه‏هاى ظهور از سوى ديگر، سبب شد كه برخى در پى تحريف و جعل روايات در زمينه مهدويّت و نشانه‏هاى ظهور برآيند.با دقت در رواياتِ نشانه‏هاى ظهور اين سخن تأييد مى‏شود، زيرا بسيارى از رواياتى كه در زمينه نشانه‏هاى ظهور وجود دارد، از نظر سند ضعيف و قابل مناقشه است و دلالت آن‏ها نيز با مشكل مواجه است.از مطالبى كه بيان شد، به اين نتيجه نايل مى‏شويم كه در زمينه علائم ظهور حضرت مهدى(عج)، و اين كه كدام يك از آن‏ها به راستى به وقوع پيوسته است، نمى‏توان قضاوت قاطعى را ابراز نمود. پى نوشت‏ها: 1. سيد محمد صدر، تاريخ الغيبه الكبرى، ج 2، ص 472 به بعد؛ كتاب الغيبة، محمد بن ابراهيم نعمانى، ص 283 - 247؛ سفينة البحار، ج 2، ص 445.2. مجلسى، بحارالأنوار، ج 52، ص 182.3. الغيبه، ص 425.4. مجله حوزه، شماره 72، ص 240.5. ارشاد، ج 2، ص 368 به بعد.6. بحار، ج 52، ص 279 - 180.7. كلينى، كافى، ج 1، ص 536.8. مجلسى، بحار، ح 52، ص 235.
کد سوال : 54108
موضوع : گنجینه مذهبی>واحد پاسخ به سوالات دفتر تبليغات اسلامي
پرسش : پس از ظهور حضرت مهدي(عج) وضعيت جهان چگونه خواهد بود؟(پ)
پاسخ : اتفاقاتى كه در دوره ظهور امام مهدى(عج) مى‏افتد، بسيار است. با بهره مندى از روايات اهل بيت(ع) تنها به بيان چند رخداد مهم اشاره مى‏كنيم:1- اعلان ظهور: اولين حادثه‏اى كه بعد از ظهور امام زمان(ع) شكل مى‏گيرد، اعلام ظهور امام زمان(ع) است. ظهور حضرت به وسيله منادى آسمانى اعلام مى‏گردد، آن گاه حضرت در حالى كه به كعبه تكيه داده است، با دعوت به حق، ظهور خود را اعلام مى‏دارد.(1) دعوت حضرت هم به منظور اعلام ظهور حضرت است و هم به منظور فراخوان عمومى جهت پذيرش حكومت جهانى صورت مى‏گيرد. امام على(ع) فرمود: "هنگامى كه منادى از آسمان ندا مى‏دهد: حق از آنِ آل محمد است و اگر طالب هدايت و سعادت هستيد، به دامان آل محمد چنگ زنيد، حضرت مهدى(عج) ظهور مى‏كند".(2)2- رجعت و بازگشت برخى از مؤمنان صالح و پيامبران الهى مانند حضرت عيسى(ع) كه در ركاب حضرت مهدى(عج) خواهند بود و در قيام و مبارزه او با ستمگران شركت دارند.3- مبارزات امام زمان(عج): يكى از حوادث مهم كه بعد از ظهور امام زمان(ع) به وجود مى‏آيد، مبارزه امام با دشمنان و مخالفان ظهور است. برخى از افراد و گروه‏ها حكومت عدالت گستر امام زمان(ع) را بر نمى‏تابند و با حضرت به جنگ مى‏پردازند. مخالفان امام را افراد و گروه‏هاى مختلف تشكيل مى‏دهند(3) و سياست امام در برابر آن‏ها متفاوت است.امام زمان(ع) نخست همگان را به دين و صلح فرا مى‏خواند و با مدارا با آن‏ها رفتار مى‏نمايد.امّا دشمنان دعوت امام را ناديده مى‏گيرند و به جنگ با امام مى‏پردازند. امام با بهره‏گيرى از همه قدرت و امكانات، با دشمنان برخورد مى‏كند، و جنگ سختى به وقوع مى‏پيوندد.(4) از جمله جنگ امام زمان(عج) با دجال(5) و سفيانى.(6)4- پيروزى امام زمان(عج): در اين درگيرى‏ها سرانجام حضرت پيروز مى‏شود. در برخى روايات از پيروزى امام بر شرق و غرب،(7)، جنوب و قبله(8) گزارش شده است.امام باقر(ع) فرمود: "حضرت قائم از ما است و فرمانروايى حضرت شرق و غرب را فرا مى‏گيرد".(9) از پيامبر اسلام(ص) گزارش شده است كه حضرت مهدى(عج) لشكريانش را به سراسر زمين گسيل مى‏دارد.(10)5- تشكيل حكومت جهانى و برچيده شدن مرزهاى جغرافيايى:امام مهدى(عج) حكومت جهانى تشكيل مى‏دهد و مرزهاى جغرافيايى را بر مى‏چيند. اين حكومت همان حكومت آرمانى موعود است كه از آن در روايات گاهى به مدينه "فاضله" سخن گفته شده است.(11) گاهى به جامعه مطلوب و گاهى به "دولت كريمه" ياد شده است.حكومت جهانى امام زمان(ع) از مؤلّفه‏ها و شاخصه هايى برخوردار است كه تحقق هر كدام از آن‏ها مى‏تواند يكى از حوادث بعد از ظهور امام زمان(ع) محسوب شوند، از جمله: أ) گسترش عدالت:يكى از ويژگى‏هاى حكومت امام زمان(ع) عدالت است. عدالت عنصر گم شده‏اى است كه همگان دنبال آن هستند. اين گمشده در حكومت امام زمان تحقق پيدا مى‏كند. پيامبر اسلام فرمود: "يملاء الأرض قسطاً و عدلاً بعد ما ملئتْ ظلماً و جوراً"؛(12) امام زمان(ع) حكومت را به گونه‏اى سازماندهى مى‏كند كه ديگر واژه ستم از ذهن‏ها رخت بر مى‏بندد و كسى به ديگرى ظلم نمى‏كند؛ ب) گزينش كارگزاران شايسته:طبيعى است كه حكومت آرمانى امام زمان(ع) كه رهبرى آن را امام مصلح و پارسا بر عهده دارد، كارگزاران آن نيز از صالحان و پارسايان خواهند بود، از اين رو در روايات آمده است كه دولت امام زمان(ع) را برخى از پيامبران و جانشينان آنان و صالحان و از اصحاب پيامبر اسلام(ص) تشكيل مى‏دهند. حضرت عيسى(ع) به امام زمان(ع) مى‏گويد: "من به عنوان وزير فرستاده شده‏ام؛ نه امير و فرمانروا".(13) 6- رشد آگاهى و دانش:يكى از حوادث بسيار مهم رشد دانش و صنعت در عصر امام زمان(ع) است. دوره ظهور دوران گسترش علم و دانايى است و مدينه فاضله اسلامى "مدينة العلم" است. با آمدن آن منجى همان گونه كه ظلم جاى خود را به عدل و داد مى‏دهد، دانايى و فرزانگى جايگزين جهل و نادانى مى‏شود و جهان از نور عقل و دانش آكنده مى‏گردد.(14) 7- رشد عقل و خرد ورزى: در اين دوره بشر به حاكميت عقلانيت نايل مى‏گردد.در روايات آمده است كه در عصر ظهور حضرت مهدى(عج) بركات خداوندى به بشر ارزانى داشته و دست رحمت ايزدى بر عقل‏هاى مردم كشيده مى‏شود و مردم از نظر عقل و بصيرت در وضع بى مانندى قرار مى‏گيرند.(15) 8- رفاه اقتصادى و معيشتى: به فرموده پيامبر اسلام(ص) در دوره حضور حضرت مهدى(عج) مردم به نعمت هايى نايل مى‏گردند كه در هيچ زمانى سابقه ندارد. براى همگان بركات الهى از آسمان نازل مى‏شود و زمين چيزى از روييدنى‏هاى خود را پنهان نمى‏كند.(16)سطح رفاه زندگى در اين دوره به حدّى است كه طبق روايات رسيده از امام صادق(ع) در اين دوره فقيرى يافت نمى‏شود تا مردم زكات اموالشان را به او بدهند.(17) 9- برقرارى امنيت اجتماعى: در اين دوره امنيت اجتماعى به نحو كامل برقرار مى‏گردد. به گونه‏اى كه اگر زنى به تنهايى بخواهد از عراق به شام مسافرت نمايد، در مورد امنيتش هيچ ترس و دلهره‏اى ندارد.(18)10- رشد تربيتى و شكوفايى فرهنگى و اخلاقى: در اين دوره افراد به رشد تربيتى و اخلاقى و جامعه به بالاترين درجه تعالى و شكوفايى نايل مى‏گردند. امام على(ع) فرمود: "چون قائم ما قيام كند، كينه‏ها از دل‏ها زدوده مى‏شود".(19) امام باقر(ع) فرمود: "هنگامى كه قائم ما قيام كند، خداوند قواى فكرى مردم را تعالى مى‏بخشد و اخلاق آنان را به كمال مى‏رساند".(20) در روايتى ديگر از آن حضرت نقل شده است كه "در دوره ظهور، دوستى و يگانگى بين مؤمنان در نهايت خود قرار مى‏گيرد، به گونه‏اى كه هر كس نيازمند باشد، بدون هيچ ممانعتى از جيب ديگرى پول بر مى‏دارد (و ديگرى هم از اين كار راضى است".(21)براى اطلاع بيشتر در اين مورد به كتاب عصر زندگى و چگونگى آينده انسان و اسلام، پژوهشى در انقلاب جهانى حضرت مهدى(عج)، تأليف محمد حكيمى مراجعه نماييد.پى نوشت‏ها: 1. نجم الدّين طبسى، چشم اندازى به حكومت مهدى، ص 64 - 65.2. احقاق الحق، ج 13، ص 324.3. نعمانى، كتاب الغيبه، ص 231؛ اثبات الهداة، ج 3، ص 539؛ بحارالانوار، ج 52، ص 353.4. نجم الدين طبسى، همان، ص 138.5. صافى گلپايگانى، منتخب الاثر، ص 60.6. همان.7. صافى، همان، ص 470 - 471.8. نجم الدّين طبسى، همان، ص 119.9. احقاق الحق، ج 13، ص 259؛ ينابيع المودّه، ص 487؛ بحارالانوار، ج 52، ص 378.10. القول المختصر، ص 23، با اقتباس از: نجم الدين طبسى، همان، ص 121.11. مجله حوزه، ويژه امام زمان، ص 134 به بعد.12. كنز العمال، ج 14، ص 175.13. ابن طاووس، ملاحم، ص 83.14. لطف اللَّه صافى، منتخب الاثر، ص 607.15. بحارالانوار، ج 75، ص 51.16. همان، ج 51، ص 78.17. همان، ج 52، ص 337.18. منتخب الاثر، ص 474.19. همان، ص 484.20. بحارالأنوار، ج 52، ص 336.21. مفيد، اختصاص، ص 19.
کد سوال : 54109
موضوع : گنجینه مذهبی>واحد پاسخ به سوالات دفتر تبليغات اسلامي
پرسش : چه عواملي باعث قيام عاشورا شد و آثار و ثمرات آن چه بود؟
پاسخ : در مورد عواملي كه باعث قيام امام حسين(ع) شد، مقدمتآً مي گوييم:پيامبر گرامي اسلام(ص) رحلت كردند و جسد مباركش هنوز تشييع و تكفين و تدفين نشده بود كه گروهي در محلّّي به نام سقيفة بني ساعده جمع شدند و بر خلاف دستور قرآن و نص صريح رسول خدا(ص) شخصي را به عنوان خليفة مسلمانان برگزيدند. نتيجه اين شد كه اسلام عزيز از مسير اصلي خود منحرف شود و اين انحراف ادامه پيدا كرد، كه تا عصر زمامداري معاوية بن ابي سفيان به اوج رسيد. در چنين اوضاعي براي تحكيم هر چه بيشتر حاكميت و جلب اطاعت و حمايت از مردم، با نقل روايات از پيامبر(ص) و تفسير برخي از آيات، حاكمان اسلامي كه به هر طريقي به خلافت رسيدند، به عنوان اولي الامر شناخته شدند، كه مخالفت با آنان، مخالفت با خدا و پيامبر(ص) محسوب مي شود. در اين عصر از عدالت و انصاف و ارزش هاي اسلامي خبري نبود. دون صفتان و معاندان و مخالفان اسلام همة پست هاي كليدي را اشغال كردند. باوفاترين صحابة رسول خدا(ص) و ياران علي(ع) مورد ضرب و شتم و كتك قرار گرفتند. در منابر و خطبه هاي نماز جمعه به دومين شخصيت عالم انساني اميرمؤمنان(ع) سبّ و لعن مي نمودند. سنّت هاي رسول خدا(ص) به دست فراموشي سپرده شده و يا عمداً آن را زير پا مي گذاشتند و ... .بعد از مرگ معاويه پسرش يزيد به عنوان اميرمؤمنان و خليفة مسلمين بر اريكة خلافت تكية زد؛ كسي كه پاي بند چيزي جز شهوات و تمايلات حيواني نيست و علناً شراب مي خورد و با ميمون ها بازي مي كند و ... .در چنين اوضاع و احوالي حضرت ابا عبدالله(ع) قيام مي كند و اهدافي داشتند كه برخي عبارت بود از: 1. زنده كردن اسلام.2. آگاه ساختن مسلمانان و افشاي ماهيت امويان.3. احياي سنّت نبوي و سيرة علوي.4. اصلاح جامعه و بيدار كردن امت.5. از بين بردن سلطة استبدادي سلطة بني اميه.6. آزادسازي ارادة ملّت از محكوميت سلطه و زور.7. حاكم ساختن حق و نيروبخشدن به حق پرستان.8. تأمين قسط و عدل اجتماعي و اجراي قانون شرع.9. از بين بردن بدعت ها و كج روي ها.10. تأسيس يك مكتب عالي تربيتي و شخصيت بخشيدن به جامعه.11. زنده كردن سنّت مهمّ فراموش شدة امر به معروف و نهي از منكر.(1)در اين باره مقام رهبري در سخنراني كه در جمع فرماندهان سپاه ايراد نمودند، محورهاي اصلي زمينه هاي قيام امام حسين(ع) را چنين بيان داشته اند:1) كم رنگ شدن و از بين رفتن ارزش هاي اصيل اسلامي،2) دنيا دوستي و دنيا خواهي،3) تفرقه و تشتت ميان مسلمانان،4) تبديل و تغيير چهرة خلافت به سلطنت.شهيد مطهري در مورد فلسفة قيام امام حسين(ع) به سه عامل اصلي؛ يعني اصلاح جامعة اسلامي، امر به معروف و نهي از منكر و دعوت كوفيان تأكيد داشته است.خود امام حسين(ع) در مورد فلسفة قيامش به عنصر اصلاح، امر به معروف و نهي از منكر اشاره نموده است.امّا در مورد آثار و بازتاب قيام: قيام امام حسين در حوزه هاي مختلف آثار متعددي داشت كه در طول تاريخ ظهور و نمود پيدا كرد. در اين جا به برخي از آن ها اشاره مي شود: 1) پاسداري از دينبي ترديد قيام امام حسين(ع) سبب بقاي دين رسول خدا شد. اگر قيام امام نبود، امويان دين ستيز چيزي از دين و آموزه هاي آن باقي نمي گذاشتند. يكي از علل قيام امام حسين(ع) حفظ دين و همان ارزش هاي اسلامي بود كه حضرت بارها بدان اشاره نمود.(2) تأثير گزاري قيام امام حسين(ع) به گونه اي بودكه گفته اند: "إنّ الأسلام محمدي الحدوث، حسيني البقاء"(3) به قول شاعر: اگر كه دين مصطفي هنوز در جهان به پا است از آن سـر بريدة تو هسـت و از نـواي تو(4)در اشعار منسوب به امام حسين(ع) آمده است: "إن كان دين محمد لم بستقيم إلا بقتلي يا سيوف خذيني".(5)2) آزادي و آزادگياز مهم ترين آثار نهضت كربلا و از الفباي فرهنگ عاشورا، آزادگي و حريّت و تن به ظلم ندادن است. امام حسين(ع) فرمود: "مرگ با عزت بهتر از زندگي با ذلّت است".(6) امام حسين(ع) با عدم پذيرش بيعت در يك جنگ نابرابر شركت كرده و به مردم اعلام نموده كه آزاده بوده و پاسدار آزادي باشند.درس آزادي به دنيا داد رفتار حسين بذر همت در جهان افشاند افكار حسينبا قيام خويش بر اهل جهان معلوم كرد تابع اهل ستم گشتن بُوَد عار حسين(7)مهاتما گاندي (رهبر استقلال طلب هند) مي گويد: "من زندگي امام حسين(ع)، آن شهيد بزرگ اسلام را به دقت خوانده ام و توجه كافي بر صفحات كربلا نموده ام و بر من روشن شده است كه اگر هندوستان بخواهد يك كشور پيروز گردد، بايد از امام حسين پيروي كند".(8) 3) شكل گيري قيام هايكي از آثار مهم قيام امام حسين(ع) را مي توان قيام هايي دانست كه بعد از حادثة عاشورا به وجود آمدند. قيام امام موجب شد كه فرهنگ ظلم ستيزي در جامعه حاكم شده و مردم بدانند كه رهبران ستمگر بر آنان حكومت مي كردند. افزون بر آن مردم آگاه شدند كه مرتكب چه گناه بزرگي شده و فرزند پيامبر خدا را به قتل رسانده اند. قيام توابين، قيام مختار، قيام مردم مدينه و ... از انقلاب امام حسين(ع) تأثير پذيرفته و برخي از آن ها به خونخواهي امام حسين(ع) به وجود آمدند. در عصر حاضر نيز نهضت هايي مانند انقلاب اسلامي ايران، جنبش ضد اشغالگري لبنان و فلسطين از قيام امام حسين(ع) تأثير پذيرفته اند. از اين رو امام حسين(ع) قيام خود را الگو معرّفي نمود.(9) 4) آثار ديگرآثار قيام امام به پيامدهاي مذكور خلاصه نمي شود، بلكه قيام امام آثار ديگري مانند آگاه ساختن مسلمانان و افشاي ماهيت امويان، اصلاح جامعه، از بين بردن سلطه استبدادي بني اميه بر جهان اسلام، از بين بردن بدعت ها و كجروي ها، احياي فريضه امر به معروف و نهي از منكر، محبوبيت خاندان پيامبر و ... را نيز در پي داشت.(10)پي نوشت ها: 1. جواد محدثي، فرهنگ عاشورا، ص 62.2. حياه الامام الحسين، ج 2، ص 264.3. فرهنگ عاشورا، ص 149.4. همان.5. همان، ص 151.6. مناقب ابن شهر آشوب، ج 4، ص 68.7. فرهنگ عاشورا، ص 27.8. همان، ص 279.9. تاريخ طبري، ج 4، ص 304، مقتل خوارزمي، ج 1، ص 235.10. فرهنگ عاشورا، ص 62.
کد سوال : 54110
موضوع : گنجینه مذهبی>واحد پاسخ به سوالات دفتر تبليغات اسلامي
پرسش : آيا اين حديث كه راه هاي رسيدن به خدا به تعداد مردم است، صحت دارد؟ آيا معنايش اين است كه هر كس با هر كاري مي تواند به خدا برسد؟
پاسخ : اين سخن حديث نيست، بلكه منسوب به بعضي از دانشمندان مي باشد. البته ممكن است اين تعبير توجيه داشته باشد كه به شمار هر موجودي و حتي ذره اي به ظاهر بي مقدار، راه براي شناخت خدا وجود داشته باشد، زيرا تمام موجودات، شعاعي از ذات وجود خدا مي باشند. در نتيجه از آيات و نشانه هاي الهي به شمار مي آيند و ما را به سمت آفريدگار مي كشانند. علاوه بر وجود انسان ها، وجود جانداران و حتي اشياي به ظاهر بي جان چون كوه ها، جنگل ها و اقيانوس ها همه از ذات خدا حكايت داشته و ما را به طرف حق هدايت مي كنند. معناي سخن آن نيست كه هر كسي با هر كاري مي تواند به خدا برسد.فطرت و نفس هر بشري در صورتي كه دست نخورده بماند و از عوارض شيطاني آلوده نشود، به طور فطري به سمت خدا متوجه مي گردد، اما چنين فطرت و نفسي براي رسيدن به قرب حق و دريافت تمام ملكات انساني، به تعليم و تربيت و نيز تزكيه نياز دارد. قرآن فرمود: "قد أفلح من زكّيها و قد خاب من دسّيها؛ هر كسي آن (نفس) را پاك گردانيد، قطعاًٍ رستگارند و هر كسي آن نفس را آلوده اش كرد قطعاً زيانكار شد".(1) بعضي خيال مي كنند از راه موسيقي (كه امروزه به عنوان هنر مورد توجه قرار گرفته است) مي توان به خدا رسيد، به همين دليل گاهي حالتي خلسه مانند را مي توان در افراد موسيقي دان هنگام نواختن ديد كه به خيال خودشان اين حالت خلسگي نوعي تقرب يا دريافت نشئات عرفاني و ورود به درگاه الهي است، اما در واقع اين طور نيست و چنين پنداري فقط خوش خيالي است، بلكه چه بسا با مشغول كردن انسان به خود، از خدا و ياد او انسان را هر چه بيشتر دور كند.در هر صورت هر كاري نمي تواند راهي براي رسيدن به خدا باشد، بلكه كاري مي تواند خدايي باشد كه براي رضا و در مسير او در لباس عبوديت و بندگي صورت پذيرد. منشأ و ريشة تمام راه هايي كه انسان را به قرب حق مي رساند، بندگي است.(2)از اين رو اگر بخواهيم در مسير بنده شدن گام برداريم، اولين كار اين است كه بايد دل و خواسته هاي آن را كنار بگذاريم و خواستة خدا را محور اعمال و رفتارمان قرار دهيم، تشريع واجبات و محرّمات درشريعت به همين منظور صورت گرفته است. انجام واجبات و ترك محرّمات تمريني است براي اين كه بتوانيم همة كارهايمان را بر اساس خواست خدا انجام دهيم و جز به ارادة او توجهي نداشته باشيم.(3)پي نوشت ها: 1. سورة شمس (91) آية 9 و 10.2. استاد محمد تقي مصباح يزدي، به سوي او، ص 65.3. همان، ص 64.
کد سوال : 54111
موضوع : گنجینه مذهبی>واحد پاسخ به سوالات دفتر تبليغات اسلامي
پرسش : چرا ائمه با وجود عصمت، توبه و استغفار مي كردند؟
پاسخ : به نظر مي رسد پيامبران و امامان(ع) با توبه خود چندهدف مشخص را دنبال مي كرده اند:1‌ـ تعليم و تربيت: عده اي از بزرگان از جمله ملا مهدي نراقي معتقدند پيامبر و امام با توبه و استغفار، طريق بازگشت به خدا را به مردم آموخته اند.(1) يعني ادب بندگي و روش توبه و آداب آن، موضوعي است كه مي توان از كلام و عمل معصومان فرا گرفت.2ـ بازگشت به خدا: بعضي از بزرگان مانند مرحوم خواجه نصير الدين طوسي، توبه پيامبر(ص) و امامان(ع) را توبه از التفات به غير خدا و اشتغال به امور دنيا دانسته اند.(2)توضيح آن كه: پيامبر(ص) و امام(ع) تنها براي آموزش ديگران توبه نمي كردند، بلكه واقعاً با توبه، به دنبال بازگشت به خدا بودند، اما نه بازگشت از گناه، بلكه آن بزرگواران چون توجه به امور مادي را (كه لازمة ضروري زندگي مادي است) دور از شأن و بندگي و مقام عصمت خود و گناه تلقي مي كردند، از اين امور اجتناب ناپذير توبه مي نمودند. افعالي كه براي ديگران مباح يا مكروه شمرده مي شود، براي آنان گناه ناميده مي شود و جمله معروف "حسنات الابرار سيئات المقرّبين؛ اعمال نيك خوبان، گناه مقربان خدا محسوب مي شود" ناظر به همين حقيقت است.بر اين اساس امام سجاد(ع) در مناجات خود مي گويد: استغفرك من كلِّ لذّة بغير ذكرك و من كلّ راحة بغير اُِنسك و من كلّ سرور بغير قربك و من كلّ شغل بغير طاعتك؛ خدايا، آمرزش مي خواهم از هر راحتي و آسودگي كه جز از طريق انس با تو حاصل آيد، از هر سرور و شادي كه به جز از راه قرب به تو حاصل شود؛ از هر كاري به جز طاعت تو درخواست مغفرت مي كنم".(3)جزوة عصمت پيامبران كه آيات به ظاهر متضاد با عصمت نيز در آن مورد بررسي قرار گرفته است، ضميمه مي شود.پي نوشت ها: 1. ملا محمد مهدي نراقي، جامع السعادات، ج 3، ص 81.2. جعفر سبحاني، منشور جاويد، ج 8، ص 228، با تلخيص.3. مفاتيح الجنان، مناجات ذاكرين.
کد سوال : 54112
موضوع : گنجینه مذهبی>واحد پاسخ به سوالات دفتر تبليغات اسلامي
پرسش : آيا درست است كه مهرية خانمي هموزن خودش باشد؟ آيا مي شود مثلاً قلب يا كلية داماد را مهرية زن قرار داد؟ اگر بر اين اساس عقد خوانده شد، آيا عقد باطل است؟
پاسخ : مَهر يا صداق مالي است كه زن بر اثر ازدواج مالك آن مي گردد و مرد ملزم به دادن آن به زن مي شود. هر گاه مهر در عقد نكاح تعيين شده باشد، آن را مهر المسمي گويند و عبارت از مال معيّني است كه با عنوان مَِهر با توافق زوجين تعيين مي شود. اين مال ممكن است عين معيّن باشد مانند خانه و زمين و باغ و اتومبيل، يا ممكن است منفعت باشد، چنان كه اجاره بهاي خانه اي يا سكونت در منزلي را براي مدّت معيّن مهر قرار دهند. نيز ممكن است مَهر كاري باشد كه ارزش اقتصادي داشته باشد، مانند آموزش زبان خارجي. همچنين مهر ممكن است نه عين باشد، نه منفعت و نه عمل، بلكه حق باشد، مانند حق انتقاع و حق خيار.(1)چيزي كه به عنوان مهر تعيين مي شود، بايد داراي شرايط عمومي مورد معامله باشد، يعني:الف) بايد ماليت داشته باشد، يعني اين كه داراي ارزش داد و ستد اقتصادي باشد.ب) مهر بايد قابل تملك به وسيله زن باشد.ج) مهر بايد منفعت عقلايي داشته باشد.د) شوهر بايد قدرت بر تسليم مهر داشته باشد وگرنه تعيين مهر درست نخواهد بود.هـ) مهر بايد مشخص باشد. اگر مالي كه به عنوان مهر مشخص شده، مجهول و نامعين باشد، مهر باطل مي شود. با توجه به شرايطي كه ذكر شد اگر مهر را به اندازه وزن زن قرار دهند، اگر مشخص باشد، مثلاً 50 كيلو طلا مانعي ندارد، هر چند از نظر اسلام مهريه خيلي زياد مذمت بسيار شده است امّا اگر به صورت نامشخص صرفاً وزن زن را بگويند، چون امر مجهولي است و ممكن است در هر زماني وزن زن تغيير بكند، اين مهر باطل مي باشد.اگر بخواهد مهر را قلب يا ديگر اعضاي بدن داماد قرار دهد، چون در اين موارد مهر قابل تملّك به وسيلة زن نمي باشد و هرگاه زن مطالبه كند، داماد قدرت بر تسليم اعضاي خود را ندارد (چون در صورت تسليم اعضاي بدن خود مانند قلب ديگر نمي تواند به حيات خود ادامه دهد و اين امر غير عقلايي و نادرستي مي باشد) اين مهر باطل مي باشد.اگر بر اساس مهريه اي كه مجهول و نامشخص است و مهريه اي كه قدرت بر تسليم آن براي داماد وجود ندارد، عقد نكاح محقق شد، مهر باطل مي باشد، ولي عقد نكاح دائم صحيح مي باشد، چون مهر جزء اركان نكاح دائم نمي باشد كه با بطلان مهر به عقد نكاح خدشه اي وارد شود. در صورت بطلان مهر تعيين شده، مهريه قابل مطالبه مهر المثل خواهد بود. مهر المثل مهري است كه به موجب قرار داد تعيين نشده و بر اساس حال زن از حيث شرافت خانوادگي و ساير صفات و وضعيت او و مقتضيات زمان و مكان معيّن مي شود.(2)پي نوشت ها: 1. دكتر سيد حسين صفائي، حقوق خانواده، ج 1، ص 193 و 195.2. همان، ص 214.
کد سوال : 54113
موضوع : گنجینه مذهبی>واحد پاسخ به سوالات دفتر تبليغات اسلامي
پرسش : چرا زنان در انجام هر امري نياز به رضايت شوهر دارند و بر عكس اين صادق نيست؟
پاسخ : ابتدا بايد بگوييم كه اين جمله به گونة كلّي و مطلق درست نيست كه در هر امري اگر چه مربوط به حقوق همسر و فرزندان و كانون خانواده نباشد، نياز به رضايت شوهر باشد، مثلاً زن مي تواند مالي را كه متعلّق به او است، در هر راهي كه صلاح بداند صرف كند.اما در مورد وظايف و مسئوليّت زنان و مردان در درون خانواده بايد گفت:زن و مرد هستة اوليِّه خانواده را به وجود مي آورند و براي هر كدام از آن ها بر اساس ويژگي هاي خاصشان مي توان دو گونه مسئوليت را در محيط خانه و در جمع خويشان و جامعه و تاريخ بشري مطرح كرد.از آنجا كه خانواده مجموعه اي محوري و از مهم ترين كانون هاي پرورش نيروي انساني است (كه بايد از انسجام و هماهنگي لازم برخوردار باشد) ضرورتاً نيازمند سرپرستي است. وظيفة سرپرست خانواده، حمايت اقتصادي و ايجاد انتظام و هماهنگي و زمينه سازي رشد و ارتقاي اين مجموعه است. چنين اختياراتي در هر مجموعه منسجمي به مسئول آن مجموعه داده مي شود و اين امر پاسخي به اين سؤال اساسي است كه: اصولاً نهاد خانواده نيازمند به سرپرستي است يا نه؟ اگر نياز به سرپرست براي خانواده ضروري است، سرپرستي و مديريت خانواده با چه كسي مي باشد؟(1)اسلام براي انتظام امور خانواده و ضمن توجه به نارسايي هايي كه در سرپرستي هر يك از زن و مرد ممكن است بروز كند، بر اساس صلاحيت غالبي، مرد را با اختياراتي محدود، به سرپرستي خانواده منصوب و وظايف و مسئوليت ها و حقوقي را براي وي مقرّر نموده است و چنين راه حلي متضمن مصلحت خانواده و پايداري اين كانون مهم است؛ نيز به مصلحت زن و مرد نزديكتر است، مشروط بر آن كه مرد به عنوان سرپرست خانواده با حقوق اعضاي خانواده و شأن ويژه زن به عنوان همسر و مادر و محوريت اخلاق و محبت در ارتقاي كانون خانواده، آشنا گردد.(2)وقتي كه مبناي اداره كانون خانواده مديريت مرد باشد، اگر بحث از رضايت شوهر و اجازه از وي در بعضي امور مطرح مي شود، از جهت استحكام داشتن كانون خانواده است. در اين راستا حتي اگر زن درآمد و مال كسب نمايد، باز تعهد و مسئوليتي بر اساس موازين ديني در برابر مخارج خانواده ندارد، هر چند عملاً زن مسلمان درآمد خود را در كانون خانواده خرج مي كند، و اين امور بيانگر تفاوت جايگا هاي زن و مرد مي باشد. چون زن موجودي است با ويژگي هاي خاص كه خدا خواسته براي محفوظ ماندن وي در جهت صيانت از خانواده، در برخي از امور با كسب رضايت شوهر اقدام كند.از طرف ديگر مرد هم بايد براي تشكيل كانون گرم خانواده از هيچ كوششي دريغ نكند و موجبات رفاه و آسايش زن و گرمي كانون خانواده را فراهم آورد. اين تقسيم كار بر اساس ويژگي هاي فطري و بر اساس طبيعت اين دو جنس صورت گرفته، هر دو يعني زن و مرد در خدمت هدفي بزرگ تر يعني تعالي بخشيدن به كانون خانواده و تربيت فرزنداني با ايمان و صالح قدم بر مي دارند. تفاوت نقش ها بازگشت به تفاوت طبيعت مي كند و نشانگر تبعيض نمي باشد.در اين مسير دايرة تكاليف مرد نسبت به كانون خانواده بسيار زياد مي باشد كه بايد آن ها را به خوبي به انجام برساند. در اين طريق مرد هم بايد در كارها و امور با هدف جلب رضايت و آرامش همسر و خانواده حركت كند. در كارهايي كه مربوط به حق زنان است، رضايت اينان نيز مدّ نظر قرار گرفته است.پي نوشت ها: 1. مجموعه مقالات هم انديشي بررسي مسائل و مشكلات زنان، اولويت ها و رويكردها، ج 1، ص 477 و 478.2. همان، ص 478.