• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
عضویت در خبرنامه
    • عبارت :
      تعداد درصفحه :
کد سوال : 54074
موضوع : گنجینه مذهبی>واحد پاسخ به سوالات دفتر تبليغات اسلامي
پرسش : چرا خداوند به پيامبر آن همه مقامات را بخشيد، اما چرا به انسان هاي ديگر نداده است؟
پاسخ : خدا براى رسانيدن پيام خويش، پيامبرانى را از بين مردم برگزيده است و در هر زمان اين شخص برگزيده داراى بالاترين فضائل اخلاقى است و بين مردم زمان خويش عالم‏ترين و با كمال‏ترين و شايسته‏ترين انسان براى رساندن پيام الهى و به دست گرفتن اين مسئوليت بزرگ مى‏باشد. وى بين مردم به تقوا و علم معروف مى‏باشد و شايستگى لازم را براى دريافت وحى و به دوش گرفتن بار مسئوليت الهى دارد. طبق نص صريح قرآن بين پيامبر و مردم هيچ تفاوتى از جهت انسان بودن نيست "قل انما أنا بشر مثلكم؛ اى پيامبر ما، به مردم بگو: من انسانى همانند شما هستم". (1) پس پيامبر، هيچ تفاوتى با انسانهاى ديگر ندارد، مثلاً پيامبر گرامى اسلام (ص) بسان ساير انسان‏ها داراى زندگى عادى و طبيعى بود كه در عين زندگى عادى، با مجاهدت و كوشش فراوان، بندگى خود را به اثبات رساند.وقتى با چله نشينى در غار حرا و عبادت خدا و محمد امين شدن بين مردم و ترك گناه، شايستگى خود را ثابت كرد و از هر جهت آماده دريافت وحى و پيام خداوند شد در چهل سالگى به پيامبرى مبعوث شد. قبل از آن با الهام الهى و ارتباط قلبى با خدا، عمر مى‏گذراند. مقاماتى كه پيامبر بدان‏ها رسيد، اكتسابى بود، نه اين كه مجبور باشد گناه نكند، بلكه با كمال اختيار، در مسير الهى گام مى‏نهاد، و از ديگر سو، طبق آيه قرآن "الله يعلم حيث يجعل رسالته" خداوند اين مقام را در جايى قرار مى‏دهد كه شايستگى لازم فراهم آمده باشد حال در زمان ما ديگر پيامبرى مبعوث نمى‏شود، چرا كه دين پيامبر خاتم اديان است. راه وحى تشريعى بسته شده اما راه دل و ضمير خداشناسى باز است و اگر انسان بتواند با خودسازى، هرگونه گناه و پليدى را از خود دور نمايد، بدان جا مى‏رسد كه مى‏تواند كارى پيامبر گونه انجام دهد و به مقامى عظيم برسد. براى هر انسانى امكان آن است كه به مقام عصمت نايل گردد و عقلاً هيچ محذورى ندارد و عصمت چيزى نيست كه به كسى تفويض شده باشد، بلكه هر كسى مى‏تواند شايستگى رسيدن به اين مقام را در سايه علم و عمل داشته باشد و به آن دست يابد. بنابراين اگر افرادي راه خودسازي را شروع كنند، خداوند خود را به آن ها نشان خواهد داد و از بركات و رحمت الهي استفاده مي كنند.قرآن نقل مي كند: "كساني كه مي گويند پروردگار ما الله است، سپس بر گفتة خود استقامت مي كنند و كمترين انحرافي پيدا نمي كنند و آن چه لازمه آن است در عمل و گفتار نشان مي دهند، فرشتگان الهي بر آنان نازل مي شود كه نترسيد و غمگين نباشيد".(2)برخي از مفسران گفته اند: اين بشارت ها دائمي و مستمر است و انسان مي تواند با انجام كارهاي خوب به مقامي برسد كه فرشتگان با او صحبت كنند و در مشكلات و ناراحتي ها او را كمك نمايند.پى‏نوشت‏ها: 1. كهف (18) آيه 110.2. همان، آية 30.
کد سوال : 54075
موضوع : گنجینه مذهبی>واحد پاسخ به سوالات دفتر تبليغات اسلامي
پرسش : چرا از نظر اهل تسنن، مذهب تشيع غير قابل قبول است و يا بالعكس؟
پاسخ : هر يك از دو مذهب دلايل خاص خود را دارد و مانند بسياري از موارد كه انسان ها به واسطة داشتن دلائل متفاوت، عقايد گوناگون دارند.مذهب تشيع معتقد است كه وصي و جانشين پيامبر اسلام(ص) علي(ع) است و مي بايست پس از رحلت رسول گرامي اسلام(ص) حكومت و رهبري امت اسلام به دست علي(ع) مي افتاد و پس از حضرت علي امام حسن مجتبي و مسئلة جانشيني پيامبر(ص) به دوازده امام يكي بعد از ديگري منتقل مي شد. افزون بر اين شيعه بر اين باور است كه راه صحيح (كه اسلام محمدي(ص)) به وسيلة امامان شيعه روشن و تفسير مي شود و ديگران به خاطر نداشتن عصمت و علم لدني نمي توانند اسلام واقعي را روشن كنند و امت را به راه صحيح و اسلامي هدايت نمايند، بلكه طبق نظر خودشان مردم را اداره مي كنند و چه بسا نظريات آنان مطابق با واقع نباشد و مردم را به بيراهه بكشند، چنان كه بارها خليفة دوم عمر بن خطاب گفت: "اگر علي(ع) نبود، عمر هلاك شده بود".(1) يعني مسئلة را عوضي فتوا مي داد و بر خلاف اسلام حكم مي كرد شيعه دلايل درستي ادعايش را در كتاب هاي خود به طور مفصل بيان كرده و چون بر حق است، از مطالعه و داشتن كتاب هاي اهل تسنن هراسي ندارد. كتابخانه هاي شيعيان پر است از كتاب ها و تفسير هاي اهل سنت.اهل سنت به خاطر عدم بررسي صحيح كتب تاريخ و احاديث اسلامي بر اين باورند كه محبت علي(ع) و اهل بيت پيامبر اسلام لازم است و موجب نجات انسان مي شود، ولي امامت علي(ع) را (به معنايي كه شيعه معتقد است) قبول ندارند، بلكه حضرت را خليفة چهارم پيامبر(ص) مي دانند.مذهب تشيع به همة اشكال هاي اهل تسنن پاسخ گفته و كتاب هاي بسيار ارزشمندي در اين زمينه نوشته شده است.كتاب بسيار مفيد و مختصر منشور عقايد اماميه نوشتة آيت الله جعفر سبحاني و ترجمه المراجعات سيد شرف الدين حسيني را مطالعه فرماييد.پي نوشت ها: 1. وسائل الشيعه، ج 28، ص 112.
کد سوال : 54076
موضوع : گنجینه مذهبی>واحد پاسخ به سوالات دفتر تبليغات اسلامي
پرسش : چرا خدا بايد خدا باشد و ويژگي هاي خاص خدا بودن را داشته باشد؟
پاسخ : اگر خدا ويژگي ها و صفات خداوندي را نداشته باشد، خدا نمي شود، بلكه مي شود يكي از موجودات مثل ما. اگر خدا با چشم ديده شود، مي شود يك موجود محدود و مادي و نيازمند به مكان و زمان؛ محال است كه خدا (آفريدگار تمام جهان كه همه حتي مكان و زمان نيز به او نيازمندند) شود؛ همين طور است اگر نياز به غذا داشته باشد يا از كارش خسته شود، يا احتياج به خواب و استراحت داشته باشد. در همة اين صورت ها خداوند را ممكن الوجود و نيازمند، به حساب آورده ايم. موجود نيازمند محال است خدا باشد، چون نياز به آفريننده خواهد داشت، پس خدا بايد ويژگي خدا بودن را داشته باشد، چنان كه اگر موجودي بخواهد انسان باشد، بايد خصوصيات انسان را داشته باشد. مطمئناً يك درخت يا سنگ نمي تواند ويژگي هاي انسان را داشته باشد. سؤال فوق مانند آن است كه بگوييم: چرا بايد انسان ويژگي هاي انسان بودن را داشته باشد؟اگر كسي بخواهد رهبر جامعه اي باشد، بايد شايستگي رهبري را داشته باشد، و اگر دانش آموزي بخواهد در رشتة رياضي فيزيك قبول شود، بايد در اين رشته كار كرده باشد. اين مثال در بحث خداشناسي مهم ترين بحث اين است كه نيازمند نيست، يعني محال است كه نيازمند باشد، چون اگر نيازمند باشد ديگر خدا نيست، بلكه موجودي است مثل موجودات ديگر، از اين رو خداوند بايد صفات خود را داشته باشد، مثل قدرت مطلق و علم مطلق و همواره زنده بودن و محدود نبودن به هيچ چيز، اعم از زمان و مكان يا هر چيز ديگر.اگر يكي از اين صفات را نداشته باشد، مي شود محتاج و نيازمند، نه خداي بي نياز. براي اطلاع بيشتر به كتاب خدا را چگونه بشناسيم آيت الله مكارم شيرازي مراجعه فرماييد.
کد سوال : 54077
موضوع : گنجینه مذهبی>واحد پاسخ به سوالات دفتر تبليغات اسلامي
پرسش : تمامي اديان به منجي باور دارند: مسيحيت به حضرت عيسي، مسلمانان به حضرت مهدي(عج) و ... آيا نجات دهندگان براي هدف خاصي ظهور مي كنند يا اين كه هر يك هدف خاصي را دنبال مي كنند؟
پاسخ : در آيين هاي هند و زردتشت، يهود، مسيحيت و اسلام اين باور وجود دارد كه در آيندة جهان فرد صالحي ظهور خواهد نمود، و در جهت زدودن ستم و نجات بشر قدم بر مي دارد و در اين راه موفق خواهد شد. همة اين ها در هدف كلّي، يعني هدايت و ارشاد و نجات بشر از ناداني و گمراهي وحدت نظر دارند. حال ممكن است در امور و اهداف جزيي و برخي از ويژگي ها ديدگاه هاي متفاوتي داشته باشند. توضيحي دربارة ظهور مهدي و مصلح آخرالزمان از نگاه اديان بزرگ را به اطلاع شما مي رسانيم.همه پيروان اديان الهى و برخى از پيروان اديان غير الهى عقيده دارند كه در يك عصر بحرانى جهان كه فساد و ظلم بيداد مى‏كند، نجات دهنده بزرگ و مصلح جهانى ظهور مى‏كند و اوضاع آشفته جهان را اصلاح نموده و عدل را گسترش مى‏دهد.(1) گرچه در اين كه مصلح جهانى كيست، داراى چه ويژگى‏هايى است، نام او چيست و منسوب به كدام ملت و دين است، اختلاف نظر دارند.(2) هر ملتى او را با لقب مخصوص و ويژگى‏هايى مى‏شناختند و او را از خودشان مى‏دانند. زرتشتيان او را ايرانى و از پيروان زرتشت مى‏دانند.(3) يهوديان اورا از بنى اسرائيل و عيسويان او را مسيح موعود مى‏خوانند .اين مهدي و منجي در آيين هاي بزرگ بدين شرح بيان شده است.1ـ در آيين هندو و بودا:در آيين هندو نيز از نجات دهنده و موعود، به نام "آواتا" سخن به ميان آمده و در منابع هندوها در كتاب اوپانيشا دها مطرح شده است.(4) مظهر ويشنو (مظهر دهم) كه در انقضاى كلى يا عصر آهن، سوار بر اسب سفيد ظاهر مى‏شود، درحالى كه شمشير برهنه درخشانى به صورت ستاره دنباله دار در دست دارد. شريران را تماماً هلاك مى‏سازد و خلقت را از نو تجديد مى‏كند و پاكى را رجعت خواهد داد. مظهر دهم در انقضاى عالم ظهور خواهد كرد.(5) در يكى از كتاب‏هاى ديگر هندوها آمده است: گردش دنيا به پادشاه عادلى در آخرالزمان تمام شود كه پيشواى ملائكه و پريان و آدميان باشد. حق همراه او است و آنچه در درياها و كوه‏ها پنهان شده باشد، همه را به دست مى‏آورد. از آسمان‏ها و زمين، آنچه باشد، خبر دهد و از او كسى بزرگتر به دنيا نيايد.(6) در آيين بودايى كه يكى از شاخه‏هاى كشين هندويى است، مسئله انتظار مطرح شده و شخصيت مورد انتظار بوداى پنجم مى‏باشد.(7)2ـ آيين زرتشت‏در آيين زرتشت سه منجى به نام‏هاى هوشيذر، هوشيذر ما و سوشيانس (نجات دهنده مرگ) از نسل زرتشت مطرح است. گويند: آنان پس از ديگرى جهان را پر از عدل خواهند كرد. از جمله، مهم‏ترين آنان، آخرين ايشان است كه او را سوشيانس پيروز گر مى‏خوانند(8) كه پس از ظهور، دين را به جهان رواج خواهد داد؛ فقر و تنگدستى را ريشه كن مي كند و مردم جهان را هم فكر، هم گفتار و هم كردار مى‏گرداند.(9)3 - آيين يهوددر آيين يهود نيز از شخص موعود سخن گفته شده است. گر چه يهوديان در اين كه موعود كيست، اختلاف نظر دارند. چون يهوديان به حضرت مسيح ايمان نياورده‏اند، به باور آنان موعودشان هنوز ظهور نكرده است. با اين حساب انتظار در يهوديت كيفيت ويژه مى‏يابد، ولى آنچه يهوديان بر آن اتفاق دارند، خروج شخصي در آخر زمان است كه كوكب افروز مى‏باشد و روى زمين را به نور رب كريم روشن مى‏گرداند... يهوديان به انتظار او زمان مى‏گذارنند.(10) موعود كسى است كه به عدالت داورى كند و مظلومان زمين را به راستى حكم راند و گرگ با بره سكونت كرده و پلنگ با بزغاله خوابد... در تمام كوه مقدس، ضرر و فسادى ديده نشود؛ زيرا جهان از معرفت خداوند پر خواهد شد.(11)4 - آيين مسيحيت مسيحيان نيز در انتظار مصلح جهانى هستند و اگر چه باور دارند كه او حضرت عيسى مسيح(ع) است كه از آسمان نزول كرده و جهان را پر از عدل خواهد كرد.(12) در انجيل مرقس آمده است: "پس بيدار باشيد، زيرا نمى‏دانيد در چه وقت صاحب خانه مى‏آيد، در شام، يا نيمه شب، يا بانگ خروس، يا صبح! مبادا ناگهان آمده، شما را خفته يابد!".(13)5 - آيين اسلام‏يكى از مسايل بسيار مهمى كه در حوزة انديشة اسلامي قرار دارد، اعتقاد به مصلح جهانى است. ما شيعيان عقيده داريم كه مصلح جهانى امام زمان(عج) است كه در آيات (14) و روايات(15) به آن اشاره شده است. امام زمان(عج) همان مهدى(ع) است كه جهان را پر از عدل و داد مى‏كند، همان گونه كه پر از ظلم شده است.(16) اعتقاد به مهدويت از معارف قطعي تمامي مذاهب اسلامي است.ابن ابى الحديد كه از عالمان اهل سنت است مى‏گويد: "ميان همه فرقه‏هاى مسلمان اتفاق قطعى است كه عمر دنيا به پايان نمى‏رسد، مگر پس از ظهور مهدى(عج)"(17) از آنچه گذشت مى‏توان نتيجه گرفت كه همه اديان الهى و برخى اديان غير الهى درخصوص مصلح جهانى اتفاق نظر دارند؛ ولى نمى‏توان قضاوت نمود كه مقصود آنان از مصلح جهانى امام زمان(ع) مى‏باشد كه در اسلام بدو اشاره شده است. گرچه برخى از نشانه‏ها و مشخصاتى كه در ساير اديان براى مصلح جهانى ذكر شده، درباره امام زمان(ع) نيز هم خوان است.(18)با توجه به اين كه بشارت به ظهور مصلح جهانى در اديان الهى بيان شده و مسئله ظهور حضرت مهدى(عج) در اديان الهى، پيش از تحريف‏شان وجود داشته، مصلح تمام اديان الهى، مهدى موعود است و مقصود دين‏شان همين است، اما پيروان آنها در تطبيق و تعيين مصداق به خطا رفته‏اند و با توجه به آن چه بيان شد تا حدودي هدف هاي آيين هاي مذكور از مهدويت نيز روشن مي شود.پى‏نوشت‏ها: 1. ابراهيم امينى، دادگستر جهان، ص 76.2. همان؛ فريده گل محمدى آرمان، رسالت جهانى حضرت مهدى، ص 98 به بعد. 3. ابراهيم امينى، همان.4. كتاب اوپانيشاد، ص 737.5. معارف اسلامى در جهان معاصر، ص 245.6. اديان و مهدويت، ص 19.7. رسالت جهانى مهدى(عج) ص 103 - 104.8. جاماسب نامه، ص 121، به نقل از فريده گل محمدى، همان، ص 99.9. همان؛ اديان و مهدويت، ص 19.10. ترجمه الملل و النحل، ج‏1، ص 312.11. رسالت جهانى مهدى، ص 106.12. رسالت جهانى مهدى(عج)، ص 109.13. انجيل مرقس، با اقتباس از رسالت جهانى مهدى(ع) ص 109.14. قصص (28) آيه 5.15. بحارالانوار، ج‏51، ص 67 به بعد.16. المهدى الموعود، ج‏2، ص 72؛ كتاب الغيبة نعمانى، ص 425.17. منتخب الاثر، ص 11 به بعد.18. ابراهيم امينى، دادگستر جهان 76 - 77.
کد سوال : 54078
موضوع : گنجینه مذهبی>واحد پاسخ به سوالات دفتر تبليغات اسلامي
پرسش : چرا سرنوشت و قسمت دو نفر انسان يكسان متفاوت است، يكي در آخر خوشبخت و ديگري بدبخت مي شود؟
پاسخ : در ابتدا بايد معناي خوشبختي و بدبختي حقيقي را بدانيم. اگر مقصود از خوشبختي، ثروت و راحتي آسايش ظاهري دنيا باشد، نمي تواند اين عقيده به نحو كلي درست باشد. چه بسيار انسان هايي كه با ثروت بسيار از خوشبختي و راحتي برخوردار نيستند تا چه رسد به خوشبختي واقعي و حقيقي. تازه در مورد همين امور نيز بسياري از موارد به دست انسان تأمين مي شود، يعني انسان است كه با تلاش و كوشش خود يا حتي از راه هاي نادرست به ثروت دنيايي مي رسد و اين مسئله مربوط به سرنوشت و تقدير نمي باشد، اگر چه نمي توانيم آن را خوشبختي واقعي بدانيم.اما اگر مقصود از خوشبختي سعادت دنيا و آخرت باشد، در پاسخ مي گوييم: تفاوت عملكرد انسان ها ناشي از اختيار آن ها است. انسان موجودي است كه سرنوشتش به دست خود وي سپرده شده، او موجودي است كه آزادي و مختار بودن در انتخاب راه و رسم زندگي با سرشتش آميخته شده است. خداي مهربان از يك طرف به بشر عقل داده تا خوب و بد را بفهمد و از سوي ديگر پيامبران را فرستاده تا خوب و بد و مصلحت مفسده اي كه عقل بشر يا به آن ها نمي رسد و يا به طور كامل نمي رسد، آن ها را به بشر نشان دهند و آشنايش كنند تا هر كس خواست، راه خوب را برگزيند و هر كس هم خواست، راه بد را انتخاب نمايد. آن كه راه خير را گرفت و اين راه را تا آخر ادامه داد، عاقبت به خير مي شود و هر كس راه شر را برگزيد و آن را تا آخر ادامه داد، عاقبت به شر مي شود. ممكن است كه اوّل آدم بدي باشد، ولي در آخر كار توبه كند و كارهايش را اصلاح كند و عاقبت به خير شود. علتش هم به دست خود انسان است، حتي توفيق هاي الهي را كه شامل كسي مي شود، آن هم منشأش خود انسان است وگرنه از طرف خداوند بخل و دشمني در كار نيست.او نسبت به همة بندگان مهربان و فيض او به همة انسان ها واصل مي شود. خداوند بدون حساب و كتاب رفتار متفاوت نمي كند. همة مخلوق اويند و او نسبت به همه يكسان نگاه مي كند. اگر تفاوتي در جلب فيوضات الهي باشد، عاملش انسان ها هستند. قرآن مي فرمايد: "ما حقيقتاً راه (حق و باطل) را به انسان نشان داديم، حال خواهد هدايت پذيرد و شكر اين نعمت كند و خواه (نپذيرد) و كفران نعمت كند".(1) نيز فرمود: "آيا راه خير و شر را به او (بشر) ننموديم و هدايت نكرديم".(2) پس خوشبختي و بدبختي مربوط به انسان است كه كدام را انتخاب كند.چند چيز از عوامل عاقبت به خيري است از جمله: 1ـ شيعة واقعي بودن. امام جعفر صادق(ع) فرمود: "آتش دوزخ نرسد به بدن كسي كه بر مذهب تشيع باشد".2ـ حق خدا را ادا كردن. حضرت صادق(ع) فرمود: "اگر مي خواهي عملت به خير انجامد، حق خدا را بزرگ تر از آن بدان كه نعمت هاي او را در راه نافرماني اش صرف كني، يا به بزرگواريش بر خود مغرور گردي".3ـ انسان كاري براي كسي انجام دهد واو بر عاقبت به خيري انسان دعا كند.پيامبر(ص) فرمود: "مردي از راهي عبور مي كرد، ديد مؤمني عورتش پيدا است و خود نمي داند، بدون آن كه به او بگويد، به وسيله اي عورت وي را پوشاند، بعداً آن مؤمن متوجه شد گفت: خداوند عاقبتت را خير كند، خداوند دعاي وي را پذيرفت و او را عاقبت به خير خواهد نمود".(3)پي نوشت ها: 1. انسان (76) آية 3.2. بلد (90) آية 10.3. مصطفي حسيني دشتي، معارف و معاريف، مادة عاقبت به خيري.
کد سوال : 54079
موضوع : گنجینه مذهبی>واحد پاسخ به سوالات دفتر تبليغات اسلامي
پرسش : تكليف اخروي غير مسلمانان چيست؟
پاسخ : در پاسخ به چند مسئله اشاره مي شود:1ـ هر كس راه شناخت حق روي او بسته باشد و هيچ كوتاهي در شناخت حق نكرده باشد و در عين حال ديني غير از اسلام داشته باشد، براي مسلمان نبودنش به جهنم نمي رود. چنين كسي اگر به نداي عقل و فطرت خود (كه برخي از كارها را پليد و زشت و برخي ديگر را خوب و لازم مي داند) عمل نكرد، استحقاق عذاب الهي دارد.2ـ هر كس از روي عناد و لجاجت حق را منكر شود، يقيناً كافر و جهنمي است: "و جحدوا بها و استيقنتها انفسهم ظلماً و علواً؛ آن را از روي ظلم و سركش انكار كردند، در حالي كه در دل به آن يقين داشتند".(1)3ـ هر كس در شناخت حق كوتاهي كند، در حالي كه مي توانسته آن را بشناسد، براي مخالفت هاي عملي كه به دليل جهل به حق پيدا كرده است، استحقاق عذاب دارد.به طور خلاصه مي توان گفت: هر كس به ميزان امكانات و استعدادي كه دارد، مسئول است و بايد پاسخگو باشد: "لا يكلّف الله نفساً إلاّ وسعها؛ خداوند هيچ كس را جز به اندازه توانايي اش تكليف نمي كند".(2)پي نوشت ها: 1. نمل (16) آية 14.2. بقره (2) آية 286.
کد سوال : 54080
موضوع : گنجینه مذهبی>واحد پاسخ به سوالات دفتر تبليغات اسلامي
پرسش : آيا مسئلة حجاب به طور جدي در ساير اديان بيان شده يا اين مسئله با تمام ريزه كاري هايش مختص اسلام است؟
پاسخ : از برخى متون استفاده مى شود "اصل حجاب" ميان اقوام و ملل مختلف مطرح بوده و سابقه طولانى دارد، گرچه نحوه بهره‏گيرى از حجاب، حدود و احكام آن بر حسب سنت و آداب جوامع متفاوت بوده است.(1)در اديان يهود و مسيحيت به مسئله حجاب اشاره شده است.حجاب در شريعت موسى(ع):ويل دورانت راجع به قوم يهود و قانون تلمود مى نويسد: "اگر زنى به نقض قانون يهود مى پرداخت، مثلاً بى آن كه چيزى بر سر داشت، به ميان مردم مى رفت و يا در شارع عام نخ مى ريسيد يا با هر سخنى با مردان درد دل مى كرد يا صدايش آن قدر بلند بود كه چون در خانه‏اش تكلّم مى كرد، همسايگانش مى توانستند سخنان او را بشنوند، در آن صورت مرد حق داشت بدون پرداخت مهريه او را طلاق دهد".(2)از كتاب مقدس نيز بر مى آيد كه در عهد سليمان(ع) زنان علاوه بر پوشش بدن، بُرقَعْ (روبند) به صورت مى انداختند.(3) همين سنت در زمان ابراهيم(ع) رايج بود. نامزد اسحق رِفْقه ابتدا كه اسحق را ديد، برقع به صورت انداخت.(4) حجاب در شريعت عيسى(ع):آن چه از حجاب در شريعت موسى(ع) بيان شد، در شريعت حضرت عيسى(ع) نيز وجود دارد، چون عيسى گفت: "فكر نكنيد كه من آمده‏ام تا تورات و نوشته‏هاى پيامبران را منسوخ نمايم، بلكه آمده‏ام تا آن‏ها را به تحقق برسانم".(5)زن‏ها در قرن‏هاى اوليه مسيحيت تنها با چادر مى توانستند در مراسم عبادى شركت كنند، زيرا گيسوانشان فريبنده به شمار مى رفت و مى گفتند حتى فرشتگان ممكن است در موقع اجراى نماز از ديدن آن‏ها حواسشان پرت شود!(6) پاولوس فرمان داد زنان بايد حجاب داشته و سر خود را بپوشاند.(7) بنابراين حجاب و پوشش زنان هم در دين يهود وجود دارد و هم در دين مسيحيت، بله در جزئيات حجاب كه چه مقدار پوشش لازم است، بين اديان و مذاهب تفاوت هايى وجود دارد.از متون تاريخي چنان بر مي آيد كه در اديان ديگر تا حدي مشكل تر از قانون حجاب در اسلام بوده است.پى نوشت‏ها: 1. مجله پيام زن، ش 19، ص 69 - 71؛ ش 20، ص 80 - 83.2. ويل دورانت، تاريخ و تمدن، ج 4، عصر ايمان، ص 461؛ ابراهام كهن، گنجينه‏اى از تلمود، ص 186.3. كتاب مقدّس، عهد قديم، سفر نشيد الاناشيد، باب 5.4. همان، سفر تكوين، باب 24.5. عهد جديد، انجيل متى، باب 20.6. تاريخ تمدن، ج 9، ص 242، به نقل از مجله پيام زن، ش 20، ص 80 - 83.7. جلال الدين آشتيانى، تحقيق در دين مسيح، ص 286.
کد سوال : 54081
موضوع : گنجینه مذهبی>واحد پاسخ به سوالات دفتر تبليغات اسلامي
پرسش : امام زمان(عج) كي ظهور خواهد نمود؟
پاسخ : از روايات اهل بيت(ع) استفاده مي شود وقت ظهور امام زمان(عج) را جز خداوند بزرگ نمي داند. آنان حتي گفته اند اگر كسي وقت ظهور حضرت را مشخص كند، او را تكذيب نماييد. بنابراين تنها مي توان در مورد نشانه هاي ظهور حضرت مهدي(عج) سخن گفت، بي آن كه وقت را معيّن نماييم.دربارة نشانه هاي ظهور حضرت مهدي(عج) كه به نوعي با وقت ظهور حضرت ارتباط دارد، مطالب مفيدي به پيوست ارسال مي داريم. آن را خوب مطالعه نماييد. چنانچه سؤالي باقي ماند، در مكاتبات بعدي براي ما بنويسيد.
کد سوال : 54082
موضوع : گنجینه مذهبی>واحد پاسخ به سوالات دفتر تبليغات اسلامي
پرسش : دين اسلام چرا براي مسلمانان برگزيده شد؟
پاسخ : كسي پيشتر، دين اسلام را براي مسلمانان برنگزيده است، بلكه مسلمانان بوده اند كه با تلاش فكري خود تحقيق و پژوهش و بررسي، دين اسلام را انتخاب كرده و به اين نتيجه رسيده اند كه اسلام كامل است و از اديان ديگر بهتر است و مي تواند برنامة جامع براي سعادت دنيا و آخرت انسان ارائه دهد.به پيوست دلايل كامل بودن دين اسلام نسبت به ساير اديان ضميمه شده، آن را نيز مطالعه فرماييد.
کد سوال : 54083
موضوع : گنجینه مذهبی>واحد پاسخ به سوالات دفتر تبليغات اسلامي
پرسش : آيا در زمان ظهور حضرت مهدي(عج) انسان ها از همه نعمت ها بهره مند خواهند شد؟ آيا آن جامعه تجسمي از بهشت است؟
پاسخ : در زمان ظهور حضرت مهدي(عج) اگر چه بركات و نعمت هاي خداوندي بيش از ادوار گذشته بر بشريت عرضه مي شود، و زمينه هاي رشد و نعمت و آسايش انسان ها بيشتر فراهم مي گردد، ليكن به معناي بهره مندي بشر از تمامي نعمت هاي الهي نيست، چون زندگي دنيا همواره با يك سري كاستي ها، رنج ها، اندوه ها و حرمان ها روبرو است.بنابراين نمي توان پذيرفت كه زندگي در دورة ظهور حضرت مهدي(عج) تجسمي از بهشت باشد. بله از اين كه ظلم ها و تجاوزها نسبت به دوره هاي گذشته بسيار كمتر است، مي توان تا حدودي به زندگي بهشتيان مقايسه كرد، ليكن نمي توان گفت كه نوعي زندگي بهشتي است.بين اين دو زندگي فرق هاي فراواني وجود دارد كه از جمله آن است كه در اين زندگي تكليف و حرمان ها وجود دارد، امّا در زندگي آخرت از اين ها خبري نيست.در اين زندگي آدمي بايد تلاش كند تا سرنوشت خويش را رقم بزند. در زندگي بهشت سرنوشت آدمي تلاش نيست، بلكه انسان فقط نتيجه تلاش خود را در دنيا مشاهده مي كند.در زندگي دنيا زاد و ولد، وجود دارد، امّا در زندگي آخرت زاد و ولد نيست. لذت ها و دردها در دنيا خالص نيست، بلكه غم و شادي به هم تنيده شده است. اما در آن عالم يا لذت خاص يا درد و عذاب خالص است.زندگي دنيا آغشته با مرگ است؛ يعني حيات مطلق نيست، امّا در زندگي آخرت و بهشت، حيات مطلق است و مرگ ندارد. قرآن زندگي آخرت را به "حيوان" يعني حيات محض تعبير نموده است. (و إنّ الدّار الآخرة نهي الحيوان).(1)پي نوشت ها: 1. عنكبوت (29) آية 64.