• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
عضویت در خبرنامه
    • عبارت :
      تعداد درصفحه :
کد سوال : 54094
موضوع : گنجینه مذهبی>واحد پاسخ به سوالات دفتر تبليغات اسلامي
پرسش : چرا مشروبات الكلي در دين اسلام به عنوان نوشيدني حرام ياد شده است ولي در اديان ديگر حرام نيست؟
پاسخ : شراب به خاطر زيان هاي گوناگون و عواقب شوم تحريم گرديده است و آثار شوم شراب از نظر روحي و رواني و جسمي و ... اصلاً قابل مقايسه با منافع ناچيز اقتصادي و احياناً جسمي (در معالجه برخي امراض) نمي باشد. ملاك امتياز آدمي بر ساير جانداران عقل او است و به خاطر عقل است كه انسان علم و دانش مي اندوزد. همه ترقيات و پيشرفت هاي جوامع بشري ثمرة دانش بشري است و شراب، عقل را زايل مي كند.قرآن كريم مي فرمايد: "دربارة شراب و قمار از تو سؤال مي كنند، بگو: در آن ها گناه بزرگي است، و منافعي (از نظر مادي) براي مردم در بر دارند(ولي) گناه (و مفسده) آن ها از نفع آن ها بيشتر است".(1)اين مسئله كاملاً همخوان با عقل و منطق است. چيزي كه ضررش بسيار بيشتر از منفعت آن باشد، انسان عاقل از آن پرهيز مي كند و در دين نيز از آن نهي و تحريم شده است. قاعده اهم و مهم بر همين اساس است.در آيات قرآن قمار و شراب امري پليد و شيطاني دانسته شده است كه دو ابزار مهم شيطاني اند: "شيطان مي خواهد كه به وسيلة شراب و قمار در شما انسان ها دشمني و كينه ايجاد كند".(2)براي روشن شدن زيان هاي شراب، قسمتي از آخرين نظرهاي دانشمندان روان شناس و پزشكان را در مورد زيان هاي شراب مي آوريم: اثر الكل در عمر: يكي از دانشمندان مشهور غربي اظهار مي دارد كه هر گاه از جوانان 21 تا 23 ساله معتاد به مشروبات الكلي 51 نفر بميرند، در مقابل از جوان هاي غير معتاد ده نفر هم تلف نمي شوند. دانشمند ديگري ثابت كرده است كه جوان هاي 20 ساله كه انتظار مي رود پنجاه سال عمر كنند، در اثر نوشيدن الكل بيشتر از 35 سال عمر نمي كنند.زيان هاي اجتماعي الكل:طبق آماري كه پزشك قانوني شهر "نيون" در 1961 تهيه نموده، جرائم اجتماعي الكليست ها از اين قرار است: مرتكبين قتل هاي عمومي 50 درصد، ضرب و جرح 77/8 درصد، سرقت 88/5 درصد، جرائم جنسي، 88/8 درصد. اين آمار نشان ميدهد كه بيشتر جنايات و جرائم بزرگ در حال مستي روي مي دهد.(3)آنچه در آمارها آمده تنها گوشه اي از آثار و مضرات شراب، آن هم از نظر جسماني و مادي است امّا آثار مخرب اجتماعي و روحي و معنوي آن بسيار بزرگتر و عظيم تر است. بر اساس روايات، نوشيدن شراب در اديان ديگر آسماني نيز حرام بوده است. از حضرت باقر(ع) نقل است: "خداوند هيچ پيامبري را نفرستاد مگر اين كه حرمت شراب جزء برنامة رسالت او بود و شراب از ابتدا حرام بوده است".آنچه فعلاً مشهود است كه پيروان اديان آسماني مانند مسيحي ها شراب مي نوشند دليل نمي شود بر اين كه حضرت مسيح(ع) آن را حلال شمرده باشد، بلكه چه بسا به جهت تحريف در آموزه هاي ديني اين امر صورت مي گيرد.پي نوشت ها: 1. بقره (2) آية 219.2. تفسير نمونه، ج 2، ص 74 و 75. براي اطلاع بيشتر از مضرّات مشروبات الكلي بهتر است به تفسير نمونه، ج 5، ص 74 مراجعه فرماييد.3. مائده (5) آية 91.
کد سوال : 54095
موضوع : گنجینه مذهبی>واحد پاسخ به سوالات دفتر تبليغات اسلامي
پرسش : چرا در اسلام، دين و سياست از يكديگر جدا نيست، اما كشورهايي كه اين دو را از هم جدا كرده اند، پيشرفت نموده اند؟
پاسخ : انسان در رهگذر زندگي اين جهاني، چهار نوع رابطه دارد: رابطه با خود، خدا، طبيعت و انسان هاي ديگر. اسلام به عنوان دين كامل به اين ابعاد چهارگانه توجه نموده و براي هر يك دستور عمل هايي صادر كرده است. سياست، رابطة انسان با ديگران را تنظيم مي كند، پس در قلمرو دين قرار مي گيرد، بر خلاف پندار غلط كه دين اسلام را در يك سلسله مسايل عبادي فردي محدود مي كند. بنابراين جامعيت اسلام اقتضا مي كند دين در سياست دخالت نمايد.نكتة ديگر آن است كه: اهتمام اسلام به ابعاد مختلف حيات بشر و از جمله سياست، در جهت فعليت بخشيدن به قوا و استعدادهاي او و آمادگي وي براي حيات اخروي است، بعثت انبيا و شريعت اسلام در جهت تحقق بخشيدن به يك سلسله اهداف والا است، مانند برقراري عدالت اجتماعي، رها سازي مردم از بند طاغوت و احقاق حقوق مستضعفان.بديهي است كه براي اين منظور نياز به وسائل و ابزار و امكانات فراواني است كه بايد در جامعه فراهم گردد. بدون ساختار سياسي و حكومتي دستيابي به اهداف مزبور ممكن نيست.نكتة سوم آن است كه: ماهيت احكام اسلام اقتضا مي كند كه در سياست دخالت كند. اجراي مقررات اسلام در زمينة مسائل مالي و اقتصادي و قضايي و نظام حقوقي مدني و كيفري و اجراي حدود و جهاد و امر به معروف و نهي از منكر و غيره به جز از طريق تشكيل حكومت و سازمان گستردة سياسي امكان پذير نيست.نكتة چهارم آن كه: يكي از اهداف اساسي فرستادن پيامبران الهي و نزول آيات خداوند، اجراي قسط و عدالت در جامعه است. عدالت در جامعه زماني امكان دارد كه سياستمداران بر اساس آموزه ها و تعاليم ديني عمل نموده و آن را گسترش دهند. مفهوم همراه بودن سياست با دين همين است.البته منظور از سياست، سياست غير مشروع يعني خدعه، نيرنگ و فريب نيست، بلكه مراد سياست مشروع است كه جهت اصلاح جامعه و حفظ نظم از آن بهره گرفته مي شود. اين معنا جدا شدني از اسلام نيست. استاد مطهري مي گويد: "تنها در يك صورت است كه مي توان مسئلة حكومت را از دين در آيين اسلام جدا كرد و آن هنگامي است كه بتوان پيوند جسم را از روح آدمي گسست و با اين وصف او فردي زنده و منشأ اثر باشد".(1)در مورد پيشرفت كشورهاي صنعتي و عقب ماندگي مسلمانان، اين مسئلة اختصاص به ايران نداشته و شامل تمام كشورها مي شود، خواه كساني كه به پيوند دين و سياست اعتقاد دارند و يا ندارند. بايد عوامل و ريشه هاي آن را جستجو كرد كه در واقع به چندين قرن پيشين بر مي گردد و عوامل متعددي دارد. چنانچه بخواهيد از آن آگاه شويد، در نامه هاي بعدي براي شما ارسال خواهد شد. در هر حال اين موضوع ربطي به پيوند دين به سياست يا جدايي آن دارد و اگر نقشي هم داشته باشد، با اجراي صحيح دين و احكام آن، مطمئناً تأثير مثبت خواهد بود، نه منفي.پي نوشت ها: 1. استاد مطهري، امامت و رهبري، ص 32.
کد سوال : 54096
موضوع : گنجینه مذهبی>واحد پاسخ به سوالات دفتر تبليغات اسلامي
پرسش : در موقع خواب، روح به كجا مي رود؟ آيا در آن مكان ها كه سير مي كند، واقعاً به آن جا رفته است؟
پاسخ : انسان تركيبي از روح وجسم است و روح گوهري غير مادي است كه ارتباط آن با جسم ماية حيات آن است.به هنگام مرگ خداوند اين رابطه را قطع مي كند و روح را به عالم ارواح مي برد. به هنگام خواب نيز روح را مي گيرد و منتقل به بدن مثالي مي شود و با بدن مثالي به سير و حركت ادامه مي دهد، مثلاً وقتي خواب مي بيند از شهر خود به مشهد مسافرت كرده ايد، روح واقعاً با بدن مثالي به مشهد رفته است، ولي چون با بدن مثالي كار مي كند، اين كارها را خيلي سريع انجام مي دهد.وقتي انسان به خواب مي رود، ارتباط روح با بدن حسي و مادي به كلي قطع نمي شود؛ زيرا روح نسبت به بدن داراي سه حالت است: أ‌) ارتباط تام (حالت حيات و بيداري)ب‌) ارتباط ناقص (حالت خواب)ج) قطع ارتباط به طور كامل (حالت مرگ).(1)خواب چهره ضعيفي از مرگ و مرگ نمونة كاملي از خواب است، هم چنان كه روح بعد از مرگ منتقل به بدن مثالي مي شود و وارد عالم برزخ مي شود. در عالم خواب نيز روح منتقل به بدن مثالي مي شود و با بدن مثالي كارهايش را انجام مي دهد. در همه جا و مكاني كه سير مي كند، با بدن مثالي است و حوادث و اتفاقات واقعي كه با آن ها روبرو مي شود يا در آينده اتفاق مي افتد، نشان از آن دارد كه خواب و سير انسان در هنگام خواب يك واقعيت است.پي نوشت ها: 1. مكارم شيرازي، تفسير نمونه، ج 19، ص 478.
کد سوال : 54097
موضوع : گنجینه مذهبی>واحد پاسخ به سوالات دفتر تبليغات اسلامي
پرسش : در دين اسلام آمده كه زن و مرد مكمل يكديگرند، پس چرا مديريت خانواده با مرد است؟ آيا زن كفايت مديريت ندارد؟
پاسخ : خانواده يك واحد كوچك اجتماعي است كه همانند اجتماع بزرگ نياز به رهبر و سرپرست دارد. قرآن مجيد تصريح كرده كه مديريت خانواده بر عهده مرد است: "الرّجال قوّامون علي النّساء؛ مردان سرپرست و عهده دار امور زنان هستند".(1) البته منظور از سرپرستي و مديريت، استبداد و زورگويي نيست، بلكه منظور، اداره امور و هدايت زندگي و تأمين معيشت است. اين موقعيت به خاطر خصوصيات جسمي و روحي مردان است مانند: داشتن بنية بدني و نيروي جسمي و غلبه قوه تفكّر مديريتي بر نيروي عاطفه.توضيح: مسلّماً زن و مرد تفاوت هايي از نظر آفرينش دارند كه خداوند حكيم تفاوت ها را به خاطر اين كه زن و مرد بتوانند مكمّل يكديگر باشند، در وجود آنان قرار داده است. وجود تفاوت ها علّت كاستي يكي و كمال ديگري نيست، بلكه هر دو در حدّ خود، موجودي كامل هستند. كامل بودن زن به همين وضع است و كامل بودن مرد نيز به همين گونه است. هر يك از آن دو بايد كمال خويش را در خود جستجو كنند، نه در جنس مخالف. زن با آن روحيات و جسميات و احساسات و جمال و لطافت بايد باشد و مرد هم با ويژگي هاي خود بايد باشد. خداوند يكي را كامل و ديگري را ناقص خلق نكرده است. هر دو كامل و مكمّل يكديگرند.تعبير قرآن در اين باره بسيار زيبا است: "هنّ لباس لكم و انتم لباس لهنّ".(2) روانشناسان پس از بررسي هاي فراوان به اين نتيجه رسيده اند كه مردان در مديريت كردن موفق تر از زنان هستند. از طرفي اگر بنا باشد خرج و مخارج زندگي بر عهدة مرد باشد، خواه ناخواه و به طور طبيعي مديريت و ادارة زندگي خانوادگي بر عهدة وي مي افتد. قرآن پس از مسئوليت سرپرستي مردان مي فرمايد: "مردان نگهدارندة زنان هستند، به خاطر توانايي هايي كه دارند و به خاطر اين كه از اموالشان خرج آنان مي كنند".(3) بنابراين مديريت بر ادارة خانه به طور طبيعي بر عهدة مرد (كه مسئوليت مالي زن و فرزندان را به عهده دارد) نهاده شده است. البته گاهي ممكن است برخي از زنان بر شوهران خود از برتري ها و امتيازاتي برخوردار باشند اما قوانين به تك تك افراد نظر ندارد، بلكه نوع انسان ها را در نظر مي گيرد. البته مديريت از ديدگاه اسلام به معناي رياست كردن و آقايي كردن و تفاخر كردن و زورگويي نيست، بلكه وظيفة سنگين الهي است كه بر دوش مردان سنگيني مي كند و بايد روز قيامت پاسخگوي آن باشند.(4)پي نوشت ها: 1. نساء (4) آية 34.2. بقره (2) آية 187.3. نساء (4) آية 34.4. تفسير نمونه، ج 3، ص 370.
کد سوال : 54098
موضوع : گنجینه مذهبی>واحد پاسخ به سوالات دفتر تبليغات اسلامي
پرسش : چرا امام زمان(عج) براي خود نايب تعيين نكرده است؟ آيا به جهت بالا رفتن سطح و آگاهي مردم است يا اين كه اگر تعيين مي كرد، مورد سوء قصد قرار مي گرفت؟
پاسخ : اگر چه امام زمان(عج) مانند زمان غيبت صغري افراد خاصي را به عنوان نايب خويش تعيين نكرده است، ولي در زمان غيبت نيز نايب دارد. با اين تفاوت كه در زمان غيبت صغري نواب خاص داشته(1) ولي در زمان غيبت كبري نيابت عام تعيين شده است؛ بدين معنا كه امام، شرايط و ضوابط كلِّي را بيان كرده تا در طول زمان هر فردي كه شرايط با او همخوان باشد، نايب شناخته شده و به نيابت از امام، در امر دين و دنيا، مرجع شيعيان باشد. در زمان غيبت كبري علماي واجد شرايط نائبان امام زمان(ع) هستند؛ زيرا شرايط و ضوابطي كه از سوي امام زمان(عج) تعيين شده، بر آنان تطبيق مي كند. بر اين اساس علماي دين و مجتهدان واجد شرايط موظف هستند كه به مشكلات مردم رسيدگي كنند. و پاسخگوي مسايل ديني مردم بوده و به هدايت و رهبري آنان بپرازند. از سوي ديگر مردم نيز وظيفه دارند كه از مجتهدان واجد شرايط پيروي نمايند. اسحاق بن يعقوب مي گويد: از محمد بن عثمان (دومين نائب خاص حضرت مهدي(عج)) خواستم نامه ام را به پيشگاه امام برساند. در آن نامه مسائل مشكلي را كه داشتم پرسيده بودم. از جمله سؤالاتم اين بودكه در پيشامدها در عصر غيبت به چه كسي مراجعه كنم؟ در پاسخ فرمود: "در حوادثي كه رخ مي دهد، به راويان احاديث ما مراجعه كنيد. آن ها حجت من بر شما هستند و من حجت خدا (بر شما) هستم".(2) با آن كه اسحاق بن يعقوب در اين نامه در مورد وظيفه خود سؤال كرد، ولي امام به صورت عمومي پاسخ داده و وظيفة همة شيعيان را معيّن نموده است.بر اين اساس امام زمان(عج) در زمان غيبت كبري به طور عام نماينده تعيين كرده است. تعيين نيابت عام در زمان غيبت كبري بر اساس شرايط زمان و مصالح عمومي بوده است. در ضمن مي توان گفت كه با تعيين علماي واجد شرايط، به صورت نائب عام، رشد فكري مردم نيز مورد توجه قرار گرفته است؛ زيرا مردم در صدد يافتن عالم ترين و با تقواترين عالمان ديني بر مي آيند و از اين طريق قدرت فهم و درك مردم هم نسبت به اصل دين و هم عالمان ديني براي همخواني با معيارها افزايش مي يابد.پي نوشت ها: 1. سيرة پيشوايان، ص 675 ـ 682.2. وسايل الشيعه، ج 18، ص 101.
کد سوال : 54099
موضوع : گنجینه مذهبی>واحد پاسخ به سوالات دفتر تبليغات اسلامي
پرسش : چرا حضرت علي(ع) با توجه به اين كه مي دانست عثمان بر حق نيست، از او دفاع كرد و كوشيد مردم او را نكشند؟
پاسخ : دفاع امام از عثمان بدان معنا نيست كه حضرت حكومت وي را قانوني دانسته و بدان جهت از عثمان دفاع كرده و مانع قتل او گرديد. به نظر مي رسد عوامل زير از اهميت ويژه اي برخوردار است:1) رفع اتهامانتقادهاي شديد امام از عثمان موجب شده بودكه اين نگرش به وجود آيد كه امام مخالف عثمان بوده و ممكن است وي را به قتل برساند. امام بدان جهت به دفاع از عثمان پرداخت تا متهم به قتل وي نشود. همان گونه كه دشمنان امام ـ به رغم دفاع ايشان از عثمان ـ وي را متهم به قتل عثمان نموده و از آن استفاده ابزاري كرده و افكار عمومي را منحرف كردند! اگر امام به دفاع از عثمان نمي پرداخت، اين اتهام بسيار پررنگ مي شد. امام سعي كرد با دفاع خود ـ تا اندازه اي ـ از انحراف افكار عمومي جلوگيري كرده و اتهام را كم رنگ نمايد.در نامه اي كه معاويه بعد از قتل عثمان به امام مي نويسد؛ وي را متهم به قتل عثمان مي كند و امام(ع) در جواب، به رفع اتهام پرداخته و به علل انتقاد خود از عثمان مي پردازد.(1)2) جلوگيري از خليفه كشيامام علي(ع) به رغم آن كه خلافت عثمان را غير قانوني مي دانست، ولي قتل وي را بدين صورت كه انقلابيون به در خانة وي رفته، او را به قتل برسانند، جايز نمي دانست. اگر عثمان بر فرض اين كه مستحق قتل بود، بايد محاكمه و طبق قانون با او رفتار مي شد. هنگامي كه انقلابيون به در خانة امام آمده و از وي خواستند رهبري انقلاب را به عهده گيرد، امام آنان را از قتل عثمان منصرف نمود، زيرا قتل كسي كه به عنوان خليفه حكومت مي كرد، موجب مي شد كه در حوزة تاريخ اسلام باب خليفه كشي باز شود. باز شدن باب خليفه كشي پيامدها و فتنه هايي را در پي داشت كه به صلاح امت اسلامي نبود. امام آن گاه كه به عنوان ميانجي، خواسته هاي انقلابيون را براي عثمان مطرح كرد، نگران خود از اين كه عثمان در مسندخلافت كشته شود و باب فتنه اي بزرگ باز گردد، به عثمان اعلام كرد: "من تو را به خدا سوگند مي دهم كاري نكني كه پيشواي مقتول اين امت بشوي، زيرا اين سخن گفته مي شود كه در اين امت يك پيشوا كشته خواهد شد كه كشته شدن او درِ كشت و كشتار را بر امت خواهد گشود و كار امت را مشتبه خواهد ساخت و فتنه ها بر امت خواهد انگيخت، كه حق را از باطل نشناسند و در آن فتنه ها غوطه بخورند".(2)شهيد مطهري مي نويسد: "... علي(ع) با روش عثمان مخالف است. در عين حال مخالف است كه باب خليفه كشي باز شود. نمي خواهند خليفه را بكشند كه باب فتنه ها بر مسلمانان باز گردد".(3)3) جلوگيري از فتنهامام با دفاع خود از عثمان در صدد بود كه جريان بدون خونريزي خاتمه يافته و جلو برخي از فتنه ها و توطئه ها گرفته شود. امام دقيقاً پيش بيني مي كرد كه بعد از قتل عثمان برخي از اطرافيان و دوستان او مانند معاويه از قتل او استفادة ابزاري نموده، زمينه هاي فتنه هاي بزرگ را فراهم خواهندكرد. به قول شهيد مطهري قتل عثمان مولود فتنه ها بود كه قرن ها دامنگير اسلام شد و آثار آن هنوز باقي است.(4)جنگ جمل و صفين و نهروان اولين فتنه هايي بود كه ريشه در قتل عثمان داشت.حضرت علي(ع) با توجه به اين دلايل، بر حسب وظيفه خود در مقابل منافع عموم مسلمانان و اصل اسلام عمل نمود. همان گونه كه يك رهبر موفق و دلسوز مسلمانان براي 25 سال جهت رعايت مصالح اسلامي در برابر خلفا سكوت مي كند و حتي با آنان در برخي از مسايل همكاري كرد.پي نوشت ها: 1. نهج البلاغه، نامه 28.2. سيري در نهج البلاغه، ص 172؛ نهج البلاغه، خطبه 162. 3. سيري در سيرة ائمه اطهارع ص 24 ـ 25.4. سيري در نهج البلاغه، ص 170.
کد سوال : 54100
موضوع : گنجینه مذهبی>واحد پاسخ به سوالات دفتر تبليغات اسلامي
پرسش : اگر مردي در خواستگاري با زوجه اش به توافق برسند كه زن مي تواند تحصيل كند، ولي بعد از مدتي با توجه به يك سري عوامل اجتماعي، خانوادگي و ... مانع از تحصيل زن بشود، اشكال دارد؟
پاسخ : اگر در ضمن عقد ازدواج شرط كرده باشند كه زن بتواند تحصيل كند، رعايت شرط لازم است و مرد حق ندارد با آن مخالفت بكند،(1) مگر اين كه هر دو به توافق برسند، يا مرد بتواند همسر خود را قانع كند و زن بپذيرد.پي نوشت ها: 1. آيت الله فاضل، جامع المسائل، ج 1، ص 429.
کد سوال : 54101
موضوع : گنجینه مذهبی>واحد پاسخ به سوالات دفتر تبليغات اسلامي
پرسش : آيا دين اسلام دين فقر و گرسنگي است؟ علت فقر اقتصادي جوامع اسلامي چيست؟
پاسخ : متأسفانه يكي از آسيب هاي دين شناسي آن است كه برخي خاستگاه چالش ها و نارسايي هاي مربوط به مسلمانان را دين و آموزه هاي آن مي دانند، حال آن كه عقب ماندگي و مشكلات مسلمانان مربوط به خود آنان بوده و اسلام چيزي است و مسلمان بودن چيزي ديگر.(1)در اسلام مسلمانان به فعاليت هاي اقتصادي فرا خوانده شده و از فقر و هر گونه تن پروري و بيكاري نهي شده اند تا آن جا كه كار در راه تأمين هزينه زندگي اعضاي خانواده، ارزش جهاد در راه خدا را پيدا كرده است.(2) يكي از نويسندگان در ذيل تفسير آية 20 مزمل مي نويسد: "در آيه تلاش براي زندگي در كنار "جهاد في سبيل الله" قرار داده شده و اين نشان مي دهد كه اسلام براي اين موضوع اهميت زيادي قائل است. چرا چنين نباشد، در حالي كه يك ملّت فقير و گرسنه و محتاج به بيگانه، هرگز استقلال و عظمت و سربلندي نخواهد يافت؟! اصولاً "جهاد اقتصادي" بخشي از "جهاد با دشمن" است.(3)امام صادق(ع) در خصوص اهميت كسب روزي فرمود: "لا تكسلوا في طلب معايشكم فأنّ آبائنا كانوا يركضون فيها و يطلبونها؛(4) در تحصيل روزي تنبلي نكنيد، زيرا پدران ما در اين راه مي كوشيدند و روزي را طلب مي كردند".بر اين اساس، اسلام مسلمانان را نه تنها به دوري از فقر فرا خوانده، بلكه آن را مانند جهاد دانسته است. اما فقر مسلمانان ريشه در عوامل ديگر دارد. يكي از علل مهم، سياست هايي است كه در طول تاريخ توسط حاكمان ستمگر به كار گرفته شده و دشمنان نيز از آن حمايت مي كردند. دشمنان مي دانند كه استقلال اقتصادي مسلمانان، با منافع آنان در تضاد است.آنان ذلت و وابستگي جهان اسلام را مي خواهند! داده هاي تاريخي نشان از آن دارد كه يكي از وابستگي هايي كه شديداً جامعه اسلامي را آسيب پذير نمود، وابستگي اقتصادي به كشورهاي استعمار گر است. برداشت هاي انحرافي از دينيكي از علل گسترش فقر در جهان اسلام برداشت هاي انحرافي از دين مي باشد. برخي تصور مي كنند كه دين انسان ها را به آخرت فرا خوانده و از تلاش و فعاليت در دنيا بر حذر داشته، كه غلط بودن اين پندار كاملاً روشن است.در برخي از روايات يكي از مؤلفه هاي جامعة آرماني امام زمان(عج) پيشرفت هاي اقتصادي و علمي بيان شده است. اين نشان مي دهد كه يكي از اهداف مهم اسلام فقر زدايي و فرا خواني به فن آوري و پيشرفت هاي اقتصادي است. پيامبر اسلام و ائمه به فعاليت هاي اقتصادي مي پرداختند و در صدد تشكيل جامعة بدون فقر بودند. امام علي(ع) يكي از وظايف حاكمان را فقر زدايي دانست.(5)البته در اسلام همان گونه كه به فعاليت هاي اقتصادي سفارش شده، به تقوا و معنويت گرايي نيز سفارش شده است، زيرا همه خوشبختي ها در داشتن مال و ثروت ظهور نمي كند.اين كه تصور مي شود ملت هاي فاقد ايمان و پرهيزگاري، غرق در ناز و نعمت هستند، اشتباره بزرگي است؛ زيرا اگر به درون اين جوامع نفوذ كنيم، دردهاي جانكاهي (كه روح و جسم آن ها را درهم مي كوبد) مي بينيم و قبول خواهيم كرد كه بسياري از آن ها از بيچاره ترين مردم روي زمين هستند،(6) زيرا معنويت مهم ترين سرمايه زندگي است. اگر در اسلام از درآمدها و ثروت اندوزي غير مشروع نهي شده، بدين جهت است كه مردم از معنويت فاصله نگيرند و عدالت اجتماعي گسترش يابد.خود باختگي يكي از علل مهم فقر جوامع اسلامي خود باختگي است، بدين معنا كه امروزه مسلمانان توانايي ها و قابليت هاي خويش را فراموش كرده و تصور مي كنند فقط ديگران توان اقتصادي و خلاقيت هاي علمي دارند. روحيه خود باختگي موجب شده است كه در جوامع اسلامي از نيروهاي انساني كشورهاي بيگانه استفاده شده و اين رويكرد فقر اقتصادي و وابستگي را در پي دارد.پي نوشت ها: 1. تفسير نمونه، ج 6، ص 270.2. وسائل الشيعه، ج 12، ص 43 (الكاد علي عياله كالمجاهد في سبيل الله).3. تفسير نمونه، ج 25، ص 200.4. وسائل الشيعه، ج 12، ص 28.5. نهج البلاغه، نامة 53.6. تفسير نمونه، ج 6، ص 268.
کد سوال : 54102
موضوع : گنجینه مذهبی>واحد پاسخ به سوالات دفتر تبليغات اسلامي
پرسش : حضرت آدم(ع) بعد از هبوط با چه زباني تكلّم مي كرد؟ خدا را چگونه عبادت مي كرد و از چه ديني پيروي مي كرد؟
پاسخ : با توجه به اين كه خط و زبان محصول زندگي جمعي و مستمر عده اي از افراد بشر، آن هم در بستر زماني نسبتاً طولاني است. مي توان گفت: انسان هاي آغازين فاقد زبان متداول بودند. آنان در آغاز با اشاره و اصوال بسيط، خواسته هاي خويش را به ديگران تفهيم مي كردند و كم كم اصوات بسيط، جاي خويش را به اصوات مركب داد و زبان ابتدايي شكل گرفت، ساليان متمادي گذشت و به تدريج خط تصويري يافت شد و سپس تكامل نمود و خط ميخي و بعد خط حروفي پديد آمد.بنابراين، مي توان نتيجه گرفت كه در زمان حضرت آدم(ع) خط و زبان متداول وجود نداشت؛ ليكن نمي توان اين سخن را با قاطعيت بيان داشت، چون اين امور از مسائل ما قبل تاريخ است و شواهد تاريخي براي اثبات و يا نفي آن چندان وجود ندارد. وانگهي حضرت آدم(ع) پيامبر بود و او از راه وحي ـ كه راهي است غير متعارف ـ دانش آموخت. قرآن مي گويد: "و علّم آدم الأسماء كلّها؛(1) خداوند همه نام ها را به او آموخت... در تفسير اين آيه برخي از مفسران گفته اند: "خداوند جميع لغاتي را كه فرزندان آدم تا روز قيامت به آن تكلّم مي كنند، به او آموخت.(2) طبق اين تفسير مي توان گفت كه حضرت آدم(ع) با بهره مندي از علم لدني تمامي زبان ها را مي دانست. البته برخي از مفسران مقصود از علم به اسماء، علم به حقايق علم هستي را مقصود دانسته اند، نه كلمات و لغات را.افزون بر اين در برخي از روايات آمده است كه زبان حضرت آدم(ع) "سرياني" بود.(3) برخي ديگر گفته اند كه آن حضرت به عربي سخن مي گفت و اشعاري به زبان عربي مي سرود.(4)كوتاه سخن اين كه: در مورد زبان حضرت آدم(ع) نمي توان پاسخ دقيق و قطعي ارائه نمود، چون كه پرسش مربوط است به دورة "ما قبل تاريخ"؛ يعني دوره اي كه براي آن تاريخ مكتوب و مدوّن و اسنادي كه بشود به آن استناد نمود، وجود ندارد. حضرت به عبادت خدا مي پرداخت امّا زبان عبادتش چگونه بود، مانند سؤال بالا است كه دقيقاً بر ما روشن نيست. در مورد دين و شريعت او نيز مي گوييم: آن زمان اديان وجود نداشت. حضرت آدم(ع) پيامبر بود و هدايت تشريعي را از خدا دريافت مي كرد.پي نوشت ها: 1. علامه طباطبايي، تفسير الميزان، ج 1، ص 147.2. همان، ص 148.3. همان.
کد سوال : 54103
موضوع : گنجینه مذهبی>واحد پاسخ به سوالات دفتر تبليغات اسلامي
پرسش : در نامة 31 نهج البلاغه آمده "فانّك اوّل ما خُلقتَ جاهلاً ثم عُلِّمتَ" مقصود از اين كه نادان بودي چيست؟ (با توجه به اين كه حضرت امام حسن(ع) معصوم بود).
پاسخ : اين سخن حضرت علي(ع) به فرزندش امام حسن(ع) صريح يكي از آيات قرآن است كه خداوند فرموده: "خدا شما را از شكم مادرانتان بيرون آورد، در حالي كه هيچ نمي دانستيد و ...".(1)اين آيه شامل همه انسان ها مي شود. با اين تفاوت كه پيشوايان معصوم پس از تولد، با عنايت خداوند داراي علم خاص شدند. البته مانند ديگر انسان ها برخي از علوم و شناخت هاي عادي و روزمره زندگي را نيز فرا گرفتند.بنابراين سخن حضرت هيچ منافاتي با مقام عصمت ندارد.در عين حال اين جمله به فضل و عنايت خداوند نيز اشاره دارد كه انسان از خود هيچ علم و دانش ندارد و آنچه ياد مي گيرد، به واسطة بخشش و لطف خداوند است يا به طريق مستقيم كه به امامان معصوم(ع) داده مي شود و يا با در اختيار گذاشتن ابزارهاي شناخت مانند چشم و گوش و عقل و دل.هم چنين سخن حضرت تشويق و ترغيبي به سوي دانش و معرفت است و اين كه از معارف الهي بايد بهره گرفت و هيچ عيب نيست كه به دنبال معرفت و دانش باشد، زيرا انسان در ابتداي آفرينش به همه چيز آگاه نبود، بلكه به مرور زمان و در اثر تجارب و شناخت هاي بسيار ديگر كه يافته، بر علم و دانش خود افزود.بنابراين حضرت با اين سخن به فضيلت كسب علم و معرفت و لطف الهي بر انسان اشاره مي كند.پي نوشت ها:1. نحل (96) آية 78.