داستان و حکایت
زندگانی سیبی است،گاز باید زد با پوست
کشاورزی با الاغ پیرش از جایی می گذشت. ناگهان الاغ در چاهی عمیق افتاد که بیرون آوردنش ناممکن به نظر می رسید. کشاورز هنگامی که این وضعیت را دید برای آنکه مانع زجر کشیدن الاغ شود شروع کرد به پر کردن چاه با خاک و سنگریزه تا الاغ بمیرد و زجر نکشد. هر بار که خاکی درون چاه ریخته می شد الاغ آن ها را پس می زد و روی آن ها نشسته بالا می آمد تا آنجا که به لبه چاه رسید و بیرون آمد.
مشکلات می توانند ما را در خود مدفون کنند و یا این که سکوی پرتاب ما باشند، مهم این است که ما چگونه به آنها نگاه کنیم و کدام را بر می گزینیم.
.
سه شنبه 6/10/1390 - 6:39
آلبوم تصاویر
سه شنبه 6/10/1390 - 6:36
سينمای ایران و جهان
مهدی امینیخواه: تا اطلاع ثانوی نقش منفی بازی نمیكنم!
یکی از شخصیتهای اصلی این سریال مهندس جوانی است بهنام عدالتخواه که نقش او را مهدی امینیخواه بازی می کند. بازیگر شخصیت حمید در سریال....
مدت کوتاهی است که سریال پنجره سه روز در هفته از شبکه تهران پخش میشود. این سریال که اتفاقا اولین سریال سازنده اش قدرت اله صلح میرزایی است، در ۲۶ قسمت ۴۵ دقیقهای براساس داستانی از شعله شریعتی ساخته شده است. داستان این سریال هم درباره یک نابغه ریاضی است که طی داستان دچار مشکلاتی میشود و تلاش او برای رسیدن به هدفش پیشبرنده قصه است. یکی از شخصیتهای اصلی این سریال مهندس جوانی است بهنام عدالتخواه که نقش او را مهدی امینیخواه بازی می کند. بازیگر شخصیت حمید در سریال «مهمانی از بهشت» حالا پس از سالها فعالیت در سینما و تلویزیون به یکی از بازیگران شناخته شده تبدیل شده است. با او به این بهانه گفتوگویی داشتیم که در زیر میخوانید.
شما بازی در تلویزیون را با نقشهای مثبت آغاز کردید و بعد از مدتی بیشترین بازیای که از شما دیدیم نقشهای منفی بود ولی درحال حاضر با بازیای در سریال پنجره دوباره به روزهای اول بازگشتید. آیا این اتفاق از روی فکر و برنامه بود و یا به پخش سریالها بستگی داشت؟
من مدت 9 سال در نقشهای مثبت بازی کردم و بعد از آن به سمت بازی در نقشهای منفی رفتم، چرا که معتقدم یک بازیگر نباید کلیشه شود و باید در هر نقشی بتواند بازی کند. همانطور که در نقش طنز هم بازی کرده ام ولی تا اطلاع ثانوی دیگر نقش منفی بازی نمی کنم و بازیهایم مثبت خواهند بود.
چرا شما که در نقشهای منفی موفق بودید. آیا احساس خطر کردید از اینکه در اینگونه نقشها ماندگار شوید یا اینکه از سوی مخاطب به خاطر اینگونه بازی طرد شوید؟
سینمای ما با سینمای جهان کاملا متفاوت است. شما در سینمای آمریکا بازیگری همچون آل پاچینو را می بینید که در تمام نقشها بازی کرده است هم منفی و هم مثبت و از دید مردم و دست اندرکاران سینما این گونه بازی اتفاقا مورد توجه قرار می گیرد و استقبال می شود، اما در سینمای ایران موضوع کاملا متفاوت است یعنی اگر شما یک نقش منفی بازی کنید مردم با این تصور که این شخصیت خود بازیگر است، شما را منفی و سیاه می دانند از طرفی دستاندرکاران هم تمایل به این دارند که شما تنها در این گونه نقشها بازی کنید. درحالی که این اکت بازیگر است. مدتی پیش مقاله ای خواندم درباره داریوش ارجمند که بعد از ناخدا خورشید 150 نقش ناخدا به او پیشنهاد شد تا بازی کند چرا چون در فیلم ناخدا خورشید و در نقش ناخدا خوش درخشید. متاسفانه در جامعه ما این گونه است. در حالی که یک بازیگر موفق باید توان محک زدن خود را در تمام زمینهها داشته باشد.
پس به همین خاطر شخصیت مهندس عدالتخواه را بازی کردید تا کمی از فضای بازی در نقشهای منفی خارج شوید؟
بله
شما در عرصه طنز هم فعالیت داشته و فیلمهای بسیاری در این زمینه بازی کردید چطور شد که به سمت بازی در نقشهای طنز کشیده شدید و فکر می کنید چقدر از عهده این کار بر آمده اید؟
قبل تر هم گفته ام که بازیگر باید از کلیشه شدن پرهیز کند. من هم خودم را مستثنا از این امر نکردم و در تمام ژانرها به ایفای نقش پرداخته ام. ضمن اینکه این دهه از سینمای ما دهه کمدی بود و فیلمهای کمدی از استقبال خوبی برخوردار بودند. من نیز به دلیل استقبال مخاطب از این ژانر، از بازی در چنین نقشهایی پرهیز نکردم و با میل و استقبال فراوان این کار را انجام دادم، اما اینکه چقدر در این عرصه موفق بوده ام، نظر مردم است و آنها باید بگویند که من در این ژانر توانسته ام آنچه را که باید بازی کنم یا خیر.
از نحوه ورودتان به پروژه پنجره برایمان بگویید؟
در فیلم سینمایی «شاخه گلی برای عروس» با قدرت الله صلح میرزایی کار کرده بودم و شیوه کاری او را میدانستم. زمانی که با من تماس گرفتند فیلمنامه را خواندم و احساس کردم ازاین دست شخصیتها بسیار در جامعه وجود دارند که به آنها کمتر پرداخته شده است، چون جای کار داشت همکاری کردم.
آیا برای شروع مانند بسیاری از سریالهای دیگر با سیناپس شروع کردید یا از یک فیلمنامه کامل استفاده کردید؟
حدود 15 قسمت از کار آماده بود و باقی قسمتها تا قسمت 26 در مدتی که ما مشغول تصویر برداری بودیم نوشته شد. البته ناگفته نماند که این سریال با یک وقفه یکماه رو به رو شد و به همین دلیل کمی زمان تولید طولانی شد.
با توجه به اینکه می گویید این شخصیت نمونههایش در جامعه بسیار است چقدر الگو برداری کردید؟
ما در زندگی روزمره از این دست آدمها در اطرافمان بسیار میبینیم. آدمهای با استعدادی که استعدادشان قبل از شکوفایی خفه می شود. عدالتخواه از آن دسته از آدمهای مثبت، باهوش و کارکنی است که سعی می کند جلوی اتفاقات بد را بگیرد. سعی کردم از نمونههای پیشین الگو بردارم و به آنها خودم را نزدیک کنم و به نوعی حرف دل این آدمها را به تصویر بکشم.
باوجودی که این سریال سه شب در هفته پخش می شود روند استقبال مخاطبان چگونه بوده است؟
تا الان که اخبار خوبی دریافت کردیم و ورود خوبی داشته است امیدوارم که تا انتها هم به همین شکل پیش رفته و بتواند با مخاطبان ارتباط برقرار کند.
در ارزیابی کارنامه کاری خود روند فعالیت در این سالها را چطور بررسی می کنید؟
کار ما اجرایی است. من هم سعی کردم کارم را کامل و جامع انجام دهم، با توجه به اینکه از حرفه ای ترین اصول پیروی کرده ام آنچه که سهم من بوده شک ندارم به درستی انجام شده است و تلاشم را کرده ام، اما بخشهایی از کار دیگر دست من نیست شما به عنوان یک بازیگر تا زمانی که کار جلوی دوربین و درحال تصویربرداری است می توانید فعالیت کنید، نظر یا پیشنهاد دهید و اگر احساس کردید کار خوب نشده با صحبت با کارگردان جهت بهبود فعالیت کنید ولی از زمانی که دوره تولید تمام می شود و برای تدوین و اکران یا پخش میرود دیگر دست شما نیست و از توان بازیگر خارج است، درنهایت آنچه که دیده می شود تلفیقی از هر دو بخش است.
بعد از این سریال در سینما تا چه حد فعال بودید؟
دو فیلم آماده اکران دارم «چگونه میلیاردر شدم» و «زمان معکوس» که ظاهرا قرار است در جشنواره فیلم فجر شرکت و به نمایش در آید، یک فیلم سینمایی دیگر هم دارم به نام «انسانها» که 7 دی ماه اکران می شود.
با توجه به حضور در دو فیلم از جشنواره فیلم فجر تا چه حد به موفقیت در جشنواره امسال امید دارید؟
واقعا در سینمای ایران نمیتوان چنین اظهار نظری کرد، در تاریخ سینما فیلمهای خوبی داشته ایم که با شکست مواجه شده اند تجربه نشان داده است تا زمان اکران هیچچیز مشخص نیست من هم پاسخ به این سوال شما را موکول به زمان پخش میکنم.
گردآوری: گروه فرهنگ و هنر سیمرغ
www.seemorgh.com/culture سه شنبه 6/10/1390 - 4:54
شخصیت ها و بزرگان
رازهای زندگی رضا صادقی که نمیدانستید!
مادر رضا قرصها و آمپول را از داروخانه گرفت. آمپول را به پرستار داد و رفت پشت پرده، بدون اینكه بداند این آمپول برای همیشه سرنوشت پسرش را عوض خواهد كرد. بعد از آمپول حال رضا بد شد.....
موفقیت برای رضا صادقی بندری میزند!!
گوشه های ناگفته از زندگی پادشاه رنگ ها
رضا صادقی یكی از پرطرفدارترین خوانندههای پاپ ایران است. خوانندهای كه راه سختی را طی كرد تا به اینجا رسید. خوانندهای شهرستانی با صدایی خاص و سبكی متفاوت كه در تهران همانقدر او را دوست دارند كه در بندر. رضا صادقی زندگی پرفراز و نشیبی داشته كه گزیدهای از آن را در اینجا میخوانید.
یك
مهتاب بود. باد در كوچههای گلی تاریك میپیچید. پنجره خانههای كاهگلی یكییكی تاریك میشد و خبر از خواب آرام ساكنان میداد. جیرجیركها در كوچهها آواز میخواندند و باد صدای عوعوی سگها را از كوچهها میگذراند و به خانهها میرساند. ساعتی كه از شب گذشت، غیر از یكی از پنجرههای خانهای كوچك كه حیاطی نقلی داشت با یك نخل كه خرماهای آن را تازه چیده بودند، پنجره روشنی در كوچه باقی نماند. از آن پنجره صدای گریه كودكی میآمد و با تاریكی شب و آواز جیرجیركها میآمیخت. صدای گریه وقتی آرام میشد كه صدای لالایی اوج میگرفت. پشت پنجره مادری برای كودك بیمارش آواز میخواند و خواهر و برادرهای كودك كنار آن دو نشسته بودند و به سرنوشت تلخی فكر میكردند كه روزگار برای كودك رقم زده. رضای كوچك تازه از بیمارستان برگشته بود. مریض شده بود و مادر او را برای درمان برده بود.
- این قرصها رو بخوره، این آمپول رو هم بزنه. خوب میشه.
مادر رضا قرصها و آمپول را از داروخانه گرفت. آمپول را به پرستار داد و رفت پشت پرده، بدون اینكه بداند این آمپول برای همیشه سرنوشت پسرش را عوض خواهد كرد. بعد از آمپول حال رضا بد شد. مدتی گذشت تا فهمیدند آمپول اشتباه بوده. آمپول عوارض جبرانناپذیری داشت. رضا را فلج كرد و تا آخر عمر، لذت دویدن و خرامیدن را از او گرفت. رضا برگشته بود خانه و با صدای لالایی مادر خوابش برده بود. پنجره روشن آن خانه تا نزدیكیهای صبح خاموش نشد.
دو
رضای كوچك كنار ایستاده و به بازی بچهها نگاه میكند. پسرهای كوچه همه جمع هستند. دمپاییها را از پا درآوردهاند، با عرقگیر و شلوارهای كوتاه، 2 تكه آجر 2 طرف كوچه گذاشتهاند و با توپ پلاستیكی 2لایه، یك لایه قرمز و یك لایه آبی، فوتبال بازی میكنند. عباس توپ را از زیر پای حمید درمیآورد، علی عباس را به زمین میزند و میدود. خاك كوچه از جای قدمهایش بلند میشود و توپ همراه او تا دروازه میدود. محمد پایش را پیش میآورد تا جلوی توپ را بگیرد، اما نمیتواند. توپ از بین پای او و از بین آجرها رد میشود و صدای فریاد بچهها بلند میشود: «گـل!»رضا كنار ایستاده و به عصاهایش تكیه كرده است. رضا به پاهایش نگاه میكند و به بچهها كه باز دارند چابك و سبك دنبال توپ میدوند. رضا اما دلش فوتبال بازی كردن نمیخواهد. او هیچ وقت به بچههایی كه پای سالم دارند و میدوند حسودیاش نمیشود. چیزی كه رضا را محسور كرده، فوتبال و بازی نیست. رضا صدایی شنیده و دلش رفته. او آرزوی داشتن یك ساز را دارد. سازی كه بنشیند، رضا او را در آغوش بگیرد، بنوازد و غصههای كودكانهاش را با صدای آن سهیم شود. رضا به بازی بچهها نگاه میكند و به ساز نداشتهاش فكر میكند. سازی كه آرزویش است. آرزویی كه زندگیاش را عوض خواهد كرد. اما رضا میداند به این زودی و با این وضع مالی خانواده، حالا حالاها باید آن را فراموش كند.
سه
تهران، خیابان آزادی، طبقه ششم یك ساختمان قدیمی در خیابان اسكندری. خانه رضا اینجاست. او تازه از بندرعباس به تهران آمده و این خانه كوچك و نمور را برای زندگی پیدا كرده. پولش به خانه دیگری نمیرسد. رضا با كهنگی و كوچكی خانه مشكلی ندارد. تنها سختی او بالا رفتن از این همه پله است. 16 پله اول را بالا رفته و به نفسنفس افتاده. میداند كه چارهای ندارد و مجبور است سعی كند. نفس عمیقی میكشد، عصا را میگذارد روی پله بالایی، وزنش را روی آن میاندازد و تنش را بالا میكشد. پای اول بالا رفت. حالا نوبت پای بعدی است. عصای چپ را روی پله میگذارد و آن پایش را هم بالا میكشد. حالا باید از اول شروع كند تا یك پله دیگر بالا برود. یك پله میشود 16 پله و به طبقه دوم میرسد. بعد سوم و چهارم و پنجم و ششم در پیش است، رضا مینشیند. عصا را كنار میگذارد و خستگی در میكند. فكر میكند دیگر نمیتواند. 100 پله را باید هر روز پایین و بالا برود. آن هم با این پاها كه یاریاش نمیكنند. اما نه. حالا وقت پشیمانی نیست. رضا به بندرعباس فكر میكند. به اینكه هر چه میتوانست را آنجا آموخته و حالا نوبت پایتخت است كه فتحش كند. رضا در بندر هم میتوانست ساز بزند و هماهنگ بسازد. آلبومی منتشر كرده بود و خیلیها او را میشناختند. اما بندر دیگر برای او كوچك شده بود. او فكرهای بزرگتری در سر داشت. بخش زیادی از آرزویش باقی بود و میدانست كه برای آن مجبور است تلاش كند. حتی اگر این تلاش بالا رفتن و پایین آمدن هر روزه از 100 پله نفسگیر باشد. نفسی تازه میكند، عصا را روی پله بعد میگذارد و خودش را بالا میكشد.
چهار
رضا دارد لباس میپوشد. پیراهن مشكیاش را تن میكند. شلوار مشكی، جورابها و كفشهای مشكی براقش را میپوشد. موهایش را محكم میبندد و شالگردن مشكیاش را دور گردن میاندازد. ریشش را شانه میزند، عصاها را برمیدارد و راه میافتد. امشب برای خواندن در یك عروسی دیگر قرار گذاشته. این كار را دوست ندارد اما مجبور است. خرج زندگی در تهران بیشتر از این حرفهاست. باید اجاره خانه را بدهد، خرج خورد و خوراكش را دربیاورد و در عین حال راهی برای پیشرفتش باز كند. نوازنده و استودیو در تهران بیش از تصورش خرج برمیدارد. رضا راه میافتد. پایش را كه به مجلش میگذارد صدای تشویق بلند میشود. او را میشناسند و دوستش دارند. رضا میكروفون را دست میگیرد و میخواند. مردم همراهیاش میكنند و رضا به روزی فكر میكند كه میتواند روی استیج بخواند. چشمهایش را میبندد و صدای طرفداران را میشنود. قند توی دلش آب میشود. مردم ترانههایش را به یاد دارند. چشمهایش را باز میكند و میفهمد كجاست، دلش میگیرد. دلش از اتفاقات بدی كه در تهران برایش میافتد میگیرد. صفای همشهریهایش اینجا نیست. رضا به این مردم عادت ندارد. فكر میكند مجبور است عادت كند. باید بتواند گلیمش را از آب بیرون بكشد. باید با همه اینها كنار بیاید تا بتواند كار كند. باید روحیهاش را حفظ كند. باید قوی باشد. باز چشمهایش را میبندد و خودش را روی استیج تصور میكند. میخواند و مردم را به شوق میآورد.
پنج
رضا در خانه جدیدش نشسته و به آهنگی خوب برای ترانه جدیدی فكر میكند كه به تازگی سروده. رضا برای آلبومهایش محتاج هیچكس نیست. خودش میتواند شعر بگوید و آهنگ بسازد. رضا تلفن جواب میدهد. درباره قراردادی جدید است. رضا نمیپذیرد. او با سبك جدیدش، ترانههای ساده و لباس مشكی پرطرفدارش آنقدر معروف شده كه خیلیها دوست داشته باشند با او كار كنند. رضا موسیقی را خوب میشناسد و فقط بهترینها را میپذیرد. رضا بیحاشیه است. فكر میكند باید با جایی مصاحبه كند و این شایعه عجیب و غریب مشكیپوشیاش كه نمیداند از كجا آمده را تكذیب كند. هر وقت به آن فكر میكند عصبی میشود. شایعه شده او با همسرش در جاده تصادف كرده. خودش فلج شده و همسرش را از دست داده و از آن به بعد مشكی میپوشد. رضا فكر میكند باید بگوید كه مشكی برای او عزا نیست. فقط یك پرچم است. نمادی كه او را متمایز میكند.
شش
رضا روی استیج ایستاده. نور صحنه روشن است و مردم را درست نمیبیند اما میداند كه چند نفرند. نفسهایشان را حس میكند.
- من، رضا صادقی عاشقتونم!
صدای تشویق جمعیت فراتر از تصورش است. رضا به نوازندههای بندریاش اشاره میكند. همه آمادهاند. میكروفون را بالا میگیرد.
- مشكی رنگ عشقه.
میكروفون را رو به جمعیت میگیرد. صدای مردم بلند میشود.
- مث رنگ چشای مهربونه.
او مثل یك سلطان روی سن ایستاده. مردم ترانههایش را حفظ هستند. هم در كنسرتها دیده و هم در كوچه و خیابان بارها و بارها شنیده. شروع به خواندن میكند و همه او را همراهی میكنند. رضا میداند چطور هوادارانش را راضی كند. میداند كه باز هم مثل همیشه مردم راضی به خانه برمیگردند. رضا به مادرش فكر میكند. به خانهای كه در گذشته داشتند و به خانهای كه الان دارند. رضا به فیلم «بیخداحافظی» فكر میكند. فیلمی كه قرار است بر مبنای سرگذشت عجیب و سخت زندگی او ساخته شود و خودش قرار است در آن بازی كند. رضا میداند كه در پایان راه نیست. ترانه آخر را میخواند. مردم یك لحظه هم آرام نمیمانند. چند بار میرود و میآید تا بالاخره كنسرت را تمام میكند. رضا خوشحال است و راضی. هیچچیز نتوانسته جلوی او را بگیرد. او زندگی را شكست داده. سوار پورشه مشكیرنگش میشود و روشن میكند. صدای تشویقها هنوز توی گوشش است. نفس عمیقی میكشد و راه میافتد. باید تا مهرشهر كرج رانندگی كند.
گردآوری: گروه فرهنگ و هنر سیمرغ
www.seemorgh.com/culture سه شنبه 6/10/1390 - 4:54
ادبی هنری
آثار و گالری نقاشی استاد فخرالدین مخبری
از همان دوران کودکی علاقمند به نقاشی بود . در سن 19 سالگی به فراگیری آن تحت نظر چند مدرس نقاشی از جمله کلاس های آزاد دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران پرداختند .
فخرالدین مخبری 14 مهرماه 1344 در یکی از شهرستان های تبریز ( سراب ) متولد شد.
از همان دوران کودکی علاقمند به نقاشی بود . در سن 19 سالگی به فراگیری آن تحت نظر چند مدرس نقاشی از جمله کلاس های آزاد دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران پرداختند .
مطالعه 50 × 60 سانتی متر
در انتظار امتحان 45 × 60 سانتی متر
چهره دختر جوان 40 × 50 سانتی متر
چهره دختر جوان 50 × 70 سانتی متر
نوازندگان کرد 133× 100 سانتی متر
تنهایی 80 × 60 سانتی متر
روستا 47 × 35 سانتی متر
در سال 1364 ازدواج کردند و در سال 1371 در رشته علوم تربیتی فارغ التحصیل شدند و در همان سال آموزشگاه نقاشی خود را تاسیس کردند .
از همان دوران نوجوانی علاقه مند به آثار نقاشی استاد مرتضی کاتوزیان بزرگترین نقاش واقعگرای ایران بودند .
در سال 1378 افتخار شاگردی ایشان را به دست آوردند . در سال های 1381 الی 1383 در برنامه آموزشی شبکه پنج تلویزیون به خانه برمیگردیم به تعلیم نقاشی پرداختند . مهم ترین نمایشگاه هایی که او در آن شرکت نمود عبارتند از دومین و سومین نمایشگاه دوسالانه نقاشان ایران در سال های 1372 و 1374 .
نمایشگاه گروهی آتلیه کارا در موزه هنرهای زیبای کاخ سعدآباد تهران سال 1382 – نمایشگاه گروهی روزنه ای به باغ بهشت در نگارخانه صبا موزه هنرهای زیبای کاخ سعد آباد سال 1385 – نمایشگاه گروهی امید و عدالت در موزه هنرهای معاصر تهران سال 1387 .
جهت دریافت اطلاعات بیشتر می توانید با موسسه هنری مخبری تماس بگیرید
اطلاعات تماس :
تلفن : 88716053
موبایل : 09128087797
سایت : http://mokhberiart.com
ایمیل : info@mokhberiart.com
آدرس : تهران - یوسف آباد - سید جمال الدین اسد آبادی - بین شماره 9 و 11 - شماره 61 - موسسه هنری مخبری
سه شنبه 6/10/1390 - 4:52
اقتصاد
اگر کم درآمد هستید، اینطوری پول خرج کنید
در مواقعی که درآمد شما متوسط یا پایین است، مدیریت مالی مشکلتر است و هر هزار تومان ارزش بیشتری پیدا میکند.
برای حفظ وضعیت هنگام پایین بودن درآمد و مدیریت بهتر، از روشهای زیر استفاده کنید :
1- در حد درآمد خود خرج کنید
در حد درآمد خود خرج کردن به معنی آن است که خانه، ماشین و سطح زندگی شما مناسب با درآمدتان باشد. میزان رهن یا اجاره منزل مسکونی، صورتحسابها و اتومبیلی که از آن استفاده میکنید، باید متناسب با میزان درآمد ماهانه شما باشد.
نباید بیش از یک سوم درآمد خود را به اجاره اختصاص دهید. حدود یک دهم را برای مخارج ماشین و بنزین و بیمه آن در نظر بگیرید. مابقی را صرف صورتحسابها و سایر مخارج روزانه کنید.
2- تنها روی میزان درآمد خود حساب کنید
زمانی که منابع درآمد شما محدود است، باید در مورد تخصیص آنها با دقت عمل کنید. چارهای نیست یا باید درآمد خود را افزایش دهید یا باید حد و حدود مخارج را رعایت کرده، از آن فراتر نروید.
بعد از کسر قبضها ، اجاره خانه و هزینههای ماشین، میزان باقیمانده را به خورد و خوراک و خرید اختصاص دهید.
برای خود و سایر اعضاء خانواده با توجه به میزان پول باقیمانده، مقرری یا پول توجیبی در نظر بگیرید.
میزان پول باقیمانده را به ماه، هفته و روز تقسیم کنید و برای هریک از اعضاء خانواده به صورت روزانه، هفتگی و ماهانه مقرری تعیین کنید.
توجه داشته باشید که بیش از این حد خرج کردن و استفاده از کارتهایی که مجبور به پرداخت آنها در پایان ماه باشید، چیزی جز بدهی و افزایش صورتحسابهای بعدی به دنبال نخواهد داشت.
3- هزینههای مربوط به غذا را پایین آورید
سعی کنید کمتر ازیک چهارم درآمد خود را به خرید سوپرمارکت اختصاص دهید. قیمتها را با هم مقایسه کنید و از مارکهای معمولیتر استفاده کنید.
به طور موقت تا بهتر شدن شرایط مالی، از رفتن به رستوران صرف نظر کرده، برای تفریح کم هزینهتر، در صورت خوب بودن هوا با اعضاء خانواده به پیکنیک بروید.
4- هزینههای سرگرمی را پایین آورید
فعالیتهای سرگرمکننده مانند رفتن به سینما و مراکز تفریحی را که هزینهبر است، میتوان به زمان مناسبتر موکول کرد.
زمانی که درآمد پایینی دارید، اینها چیزهایی نیستند که محوریت داشته، حتما مجبور به انجام آن باشید. میتوانید در مورد این مبالغ صرفهجویی کنید. با اجاره فیلم بهراحتی سینما را به خانه خود آورید.
اگر درآمد شما کمتر از هزینههای لازم بوده و جوابگوی نیازهای ضروری شما نیست، به دنبال شغل دوم باشید.
گردآوری : گروه سبک زندگی سیمرغ
www.seemorgh.com/lifestyle
سه شنبه 6/10/1390 - 4:47
تزیینات و دکوراسیون
طرح معمار ایرانی، برای موزه بالیوود !
در این پروژه، مفهوم جنبش و جریان برگرفته از سینمای بالیوود، در کالبد یک ساختار انعطاف پذیر نمود پیدا کرده است.
یزدانی در دانشگاههای تگزاس-آستین و دانشگاه هاروارد تحصیلات خود را در معماری به پایان رسانید، و مدتی نیر در دانشگاه تگزاس در آرلینگتون تدریس نمود.
استودیوی معماری یزدانی، با مدیریت مهرداد یزدانی، طرح پیشنهادی را برای طراحی موزه بالیوود در شهر بمبئی هندوستان ارائه داده است.
این طراحی، تظاهر فیزیکی از یک پاسخ عاطفی به سینمای هند است. این موزه از 3 بخش اصلی تشکیل شده است که شامل: موزه هنر و سینمای هندوستان، سالن سینما، سالن تئاتر و باغ سینما می باشد.
هدف طراحان این پروژه، خلق یک پیوستگی بین تمام عوامل شکل دهنده پروژه بود. آن ها سعی کردند به جای ساختن یک بنای واحد، مجموعه ای از بناها را طراحی کنند که در جستجوی تغییر دادن زمینه موجود باشد.
در این پروژه، مفهوم جنبش و جریان برگرفته از سینمای بالیوود، در کالبد یک ساختار انعطاف پذیر نمود پیدا کرده است.
مهرداد یزدانی، متولد ۱۹۵۹ در تهران، معمار آمریکایی_ ایرانی تبار است.
یزدانی در سال ۱۹۹۹ برنده مسابقه طرح ایستگاه متروی لسآنجلس در هالیوود گردید. همین طرح وی یکی از «۲۵۰ طرح کلیدی معماری در قرن بیستم آمریکا» نامگذاری گردیدهاست.
نشریه پراگرسیو آرکیتکچر( Progressive Architecture) یزدانی را «یکی از معماران برتر جهان در آینده نزدیک» نامیدهاست.
باهم تصاویر این پرژه را ببینیم :
گردآوری : گروه سبک زندگی سیمرغ
www.seemorgh.com/lifestyle
سه شنبه 6/10/1390 - 4:45
تزیینات و دکوراسیون
کوچک ترین آشپزخانه دنیا !
اکثر شرکتهای نوآور در حوزه طراحی فضاهای مسکونی ، هدف اصلی خود را ، کوچک سازی در کنار فضای چندکاره قرار داده اند . میباشد . او آشپزخانه فوق کوچک سونیا را طراحی کرده است" Vitot Xavier " یکی از این طراحان
این آشپزخانه دارای 3 ویژگی می باشد:
1- حجم بسیار کوچک
2- قابلیت بهره برداری چند منظوره
3- متریال دوستدار محیط زیست
گردآوری : گروه سبک زندگی سیمرغ
www.seemorgh.com/lifestyle
سه شنبه 6/10/1390 - 4:43
آشپزی و شیرینی پزی
پلوی سه رنگ ویژه ی میز مهمانیهای شما!
سبزی پلو را با نصف برنج مخلوط کنید و نصف برنج سفید را با قدری روغن مخلوط کرده در ته دیگ بریزید سپس هویج و کلم و نخود فرنگی...
مواد لازم:
هویج: ۳۷۵ گرم
سیب زمینی: ۲۷۵ گرم
سبزی پلوئی: مقداری
کلم پیچ قرمز: ۵ برگ
نخود فرنگی: ۷۵۰ گرم
برنج: ۱۰۰۰ گرم
طرز تهیه:
هویج و کلم و سیب زمینی و نخود فرنگی را خرد کنید و سیب زمینیها را دو نصف نموده سرخش نمائید. مقداری سبزی پلو را خرد کنید و کنار بگذارید. یک کیلو برنج را خیس نموده در آب جوش ریخته صافش کنید. سبزی پلو را با نصف برنج مخلوط کنید و نصف برنج سفید را با قدری روغن مخلوط کرده در ته دیگ بریزید سپس هویج و کلم و نخود فرنگی و سیب زمینی سرخ شده را روی آن ریخته، قدری دیگر برنج سفید روی سبزیجات مزبور بریزید. موقع کشیدن اول پلوئی که در آن هویج و غیره است. بکشید سپس پلو سبزی را بکشید و آخر از همه پلو ساده را. قدری زعفران سائیده شده هم روی پلو بریزید.
تهیه شده توسط شرکت گلستان
www.seemorgh.com/lifestyle
سه شنبه 6/10/1390 - 4:42
آموزش و تحقيقات
روش تمیز کردن دندان های مصنوعی
دندان مصنوعی نیز مانند دندان طبیعی مستعد تجمع میکروب است. خاصیت اسیدی سرکه باعث می شود تا دندان بدون این که آسیب ببیند، به راحتی تمیز شود.
نحوه تمیز کردن دندان مصنوعی نسبت به دندان طبیعی متفاوت است. دندان مصنوعی از مینای طبیعی ساخته نشده است و باید با خمیردندان، مسواک و تمیزکننده مخصوص پاکیزگی آن را حفظ کرد زیرا مسواک و خمیردندان معمولی باعث خرابی آن می شود.
* ابتدا، دندان را زیر آب بگیرید تا تمیز شود. سپس با مسواک و خمیردندان مخصوص، دندان را مسواک بزنید و دوباره با آب بشویید. در طول شب دندان را در لیوان آب حاوی مایع تمیز کننده قرار دهید.
* به نقل از «ehow» پس از خیس کردن دندان کمی جوش شیرین روی آن بپاشید و با مسواک تمیز کنید. جوش شیرین ماده مناسبی برای تمیز کردن و ضدعفونی کردن دندان مصنوعی است.
* استفاده از سرکه علاوه بر تمیز کردن دندان مصنوعی، باعث طول عمر بیشتر آن می شود. سرکه خاصیت ضدقارچی و ضدعفونی کننده دارد. دندان مصنوعی نیز مانند دندان طبیعی مستعد تجمع میکروب است. خاصیت اسیدی سرکه باعث می شود تا دندان بدون این که آسیب ببیند، به راحتی تمیز شود.
* پراکسید هیدروژن نوعی ماده اکسید کننده است که اغلب برای سفید کردن به کار برده می شود. همانند سرکه، خاصیت ضدعفونی کننده دارد.دندان ها را در ظرف حاوی این محلول قرار دهید و پس از نیم ساعت بشویید.
* توجه داشته باشید برای تمیز نگه داشتن دندان، لازم است بهداشت دهان نیز رعایت شود. قبل از قرار دادن دندان مصنوعی، دهان خود را خوب تمیز کنید.
* افرادی که از دندان های مصنوعی استفاده می کنند ممکن است برای قرار گرفتن دندان روی لثه از چسب های حاوی روی استفاده کنند. اگر چه روی نقش مهمی در بدن ایفا می کند اما مصرف بیش از حد آن می تواند برای افراد مضر باشد زیرا قورت دادن این ماده باعث تهوع، معده درد و ناراحتی دهان می شود.
گردآوری : گروه سبک زندگی سیمرغ
www.seemorgh.com/lifestyle
سه شنبه 6/10/1390 - 4:41