• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 308
تعداد نظرات : 300
زمان آخرین مطلب : 4660روز قبل
طنز و سرگرمی

تدریس استاد در دانشگاه:

 

2=1+1

 

تمرین در خانه:

 

5=2*2

 

امتحان :

 

4x(552/12 +56.36)^52   + 400%(78x96  +12^15)x2

 

----------------------------------------------------------------------------------------------- 

 

دوشنبه 3/5/1390 - 16:39
خاطرات و روز نوشت

سلام به همه ی دوستان تبیانی

خوبید ایشالله؟

خدا رو شکر

خدا رو شکر به خاطر اینکه دوستان عزیز هر روز دارن مطالب بیشتری رو رو سایت میزارن و با امید روز افزون ادامه میدن

خدا رو شکر که تبیان هم مثل قبلا میگفتیم بیا به حرفای ما گوش کن کیفیت رو بالا ببر مشکل ایجاد نشه هنوزم ما رو جزو دوستاش میدونه و همیشه حامی ما هست

خدا رو شکر که دوستان عزیز جدیدی به جمع ما اومدن که تبیان رو کن فیکون کردند

 خدا رو شکر که دوستانی مثل اون دوستان که اون بالا خیلی توجه جذب کن هستن وجود داره و هفته ای 150 تا نظر به مطلبش میدن

خدا رو شکر که همچین دوستانی با مطالب ارزشمندشون تونستن جای مطالب گزاف و بیهوده ی یه سری دیگه رو بگیرن وبقیه شرم کنن و مطالب با کیفیت بزارن

خدا رو شکر تبیان همیشه حرفای ما رو جدی میگرفت و میگیره و ما مشکلی از بابت ارائه ی پیشنهاد نداریم

خدا رو شکر تبیان هم هرچی که به نفع ما هست رو تایید میکنه و از مطالب بد و بیهوده ای که افکار رو منحرف میکنه جلوگیری میکنه

خدا رو شکر که ثبت مطلب تبیان از همه ی قسمتای دیگش قویتره

خدا رو شکر که تبیان عجیب به دنبال پذیرش انتقادات و پیشنهادات فوق العاده هست

خدا رو شکر که تبیان رو داریم غم نداریم

خدا رو شکر که این مطلب تایید شد

چهارشنبه 18/12/1389 - 14:46
خاطرات و روز نوشت

 دعاهای زیر از کتاب  سومین جشنواره بین‌المللی "دستهای کوچک دعا" است. این جشنواره سه سال است که در تبریز برگزار می‌شود و دعاهای بچه‌های دنیا را جمع ‌آوری می‌کند و برگزیدگان را به تبریز دعوت و به آنها جایزه می‌دهد. دعاهایی که می‌خوانید از بچه‌های ایران است.



لطفاً آمین بگوئید:


آرزو دارم سر آمپول‌ها نرم باشد! (تاده نظر‌بیگیان / ۵ ساله)


خدای مهربانم! من در سال جدید از شما می‌خواهم اگر در شهر ما سیل آمد فوراً من را به ماهی تبدیل کنی! (نسیم حبیبی / ۷ ساله)

ای خدای مهربان! پدر من آرایشگاه دارد. من همیشه برای سلامت بودن او دعا می‌کنم. از تو می‌خواهم بازار آرایشگاه او و همه آرایشگاه‌ها را خوب کنی تا بتوانم پول عضویت کانون را از او بگیرم چون وقتی از او پول عضویت کانون را می‌خواهم می‌گوید بازار آرایشگاه خوب نیست! (فرشته جبار نژاد ملکی / 11 ساله)


خدای عزیزم! من تا حالا هیچ دعایی نکردم. میتونی لیستت رو نگاه کنی. خدایا ازت میخوام صدای گریه برادر کوچیکم رو کم کنی! (سوسن خاطری / 9 ساله)


خدایا! یک جوری کن یک روز پدرم من را به مسجد ببرد. (کیانمهر ره‌گوی / 7 ساله)


خدای عزیزم! در سال جدید کمک کن تا مادربزرگم دوباره دندان دربیاورد آخر او دندان مصنوعی دارد! (الناز جهانگیری / 10 ساله)

آرزوی من این است که ای کاش مامان و بابام عیدی من را از من نگیرند. آنها هر سال عیدی‌هایی را که من جمع می‌کنم از من می‌گیرند و به بچه‌ آنهایی می‌دهند که به من عیدی می‌دهند! (سحر آذریان / ۹ ساله)

بسم الله الرحمن الرحیم. خدایا! از تو می‌خواهم که برادرم به سربازی برود و آن را تمام کند. آخه او سرباز فراری است. مادرم هی غصه می‌خورد و می‌گوید کی کارت پایان خدمت می‌گیری؟ (حسن / 8 ساله)

ای خدا! کاش همه مادرها مثل قدیم خودشان نان بپزند من مجبور نباشم در صف نان بایستم! (شاهین روحی / 11 ساله)


خدایا! کاری کن وقتی آدم‌ها می‌خوان دروغ بگن یادشون بره! (پویا گلپر / 10 ساله)

خدا جون! تو که اینقدر بزرگ هستی چطوری میای خونه ما؟ دعا می‌کنم در سال جدید به این سؤالم جواب بدی! (پیمان زارعی / 10 ساله)

خدایا! یک برادر تپل به من بده!! (زهره صبورنژاد / 7 ساله)

خدایا! در این لحظه زیبا و عزیز از تو می‌خواهم که به پدر و مادر همه بچه‌های تالاسمی پول عطا کنی تا همه ما بتوانیم داروی "اکس جید" را بخیریم و از درد و عذاب سوزن در شبها رها شویم و در خواب شبانه‌یمان مانند بچه‌های سالم پروانه بگیریم و از کابوس سوزن رها شویم... (مهسا فرجی / 11 ساله)


دلم می‌خواهد حتی اگر شوهر کنم خمیر دندان ژله‌ای بزنم! (روشنک روزبهانی / 8 ساله)

خدایا! شفای مریض‌ها را بده هم چنین شفای من را نیز بده تا مثل همه بازی کنم و هیچ‌کس نگران من نباشد و برای قبول شدن دعا 600 عدد صلوات گفتم ان شاء الله خدا حوصله داشته باشد و شفای همه ما را بدهد. الهی آمین. (مهدی اصلانی / 11 ساله)

خدایا! دست شما درد نکند ما شما را خیلی دوست داریم! (مینا امیری / 8 ساله)

خدایا! تمام بچه‌های کلاسمان زن داداش دارند از تو می‌خواهم مرا زن دادش دار کنی! (زهرا فراهانی / 11 ساله)

ای خدای مهربان! من سالهاست آرزو دارم که پدرم یک توپ برایم بخرد اما پدرم بدلیل مشکلات نتوانسته بخرد. مطمئن هستم من امسال به آرزوی خودم می‌رسم. خدایا دعای مرا قبول کن... (رضا رضائی طومار آغاج / 13 ساله)

ای خدای مهربان! من رستم دستان را خیلی دوست دارم از تو خواهش می‌کنم کاری کنی که شبی او را در خواب ببینم! (شایان نوری / 9 ساله)

خدایا ماهی مرا زنده نگه دار و اگر مرد پیش خودت نگه دار و ایشالله من بتوانم خدا را بوس کنم و معلم‌مان هم مرا بوس کند!! (امیرحسام سلیمی / 6 ساله)

خدیا! دعا می‌کنم که در دنیا یک جاروبرقی بزرگ اختراع شود تا دیگر رفتگران خسته نشوند! (فاطمه یارمحمدی / 11 ساله)

ای خدا! من بعضی وقت‌ها یادم می‌رود به یاد تو باشم ولی خدایا کاش تو همیشه به یاد من بیوفتی و یادت نرود! (شقایق شوقی / 9 ساله)

خدای عزیزم! سلام. من پارسال با دوستم در خونه‌ها را می‌زدیم و فرار می‌کردیم. خدایا منو ببخش و اگه مُردم بخاطر این کار منو به جهنم نبر چون من امسال دیگه این کار رو نمی‌کنم! (دلنیا عبدی‌پور / 10 ساله)

آرزو دارم بجای این که من به مدرسه بروم مادر و پدرم به مدرسه بروند. آن وقت آنها هم می‌فهمیدند که مدرسه رفتن چقدر سخت است و این قدر ایراد نمی‌گرفتند! (هدیه مصدری / 12 ساله)


خدایا مهدکودک از خانه ما آنقدر دور باشد که هر چه برویم، نرسیم. بعد برگردیم خانه با مامان و کیف چاشتم. پاهای من یک دعا دارند آنها کفش پاشنه بلند تلق تلوقی (!) می‌خوان دعا می‌کنند بزرگ شوند که قدشان دراز شود! (باران خوارزمیان / 4 ساله)

خدایا! برام یک عروسک بده. خدایا! برای داداشم یک ماشین پلیس بده! (مریم علیزاده / 6 ساله)

خدایا! می‌خورم بزرگ نمیشم! کمکم کن تا خیلی خیلی بزرگ شوم! (محمد حسین اوستادی / 7 ساله)

خدایا! من دعا می‌کنم که گاو باشم (!) و شیر بدهم تا از شیر، کره، پنیر و ماست برای خوراک مردم بسازم! (سالار یوسفی / 11 ساله)

من دعا می‌کنم که خودمان نه، همه مردم جهان در روز قیامت به بهشت بروند. (المیرا بدلی / 11 ساله)

خدای قشنگ سلام! خدایا چرا حیوانات درس نمی‌خواننداما ما باید هر روز درس بخوانیم؟ در سال جدید دعا می‌کنم آنها درس بخوانند و ما مثل آنها استراحت کنیم! (نیشتمان وازه / 10 ساله)


اگر دل درد گرفتیم نسل دکترها که آمپول می‌زنند منقرض شود تا هیچ دکتری نتواند به من آمپول بزند! (عاطفه صفری / 11 ساله)

خدای مهربان! من یک جفت کفش می‌خواهم بنفش باشد و موقع راه رفتن تق تق کند مرسی خدایا! (رویا میرزاده / 7 ساله)
------------------------------------------------------------------------------------

مباحث داغ جاری  :   دانشگاه آزاد یا دولتی؟مساله اینست

پنج شنبه 12/12/1389 - 1:58
شعر و قطعات ادبی

پروردگارا! ببخش مرا كه از تمسخر دیگران لذت بردم.

پروردگارا! ببخش مرا كه براى رسوا كردن دیگران تلاش كردم.

پروردگارا! ببخش مرا كه نمازم، وقت یافتن گمشده‏هاى من است.

پروردگارا! ببخش مرا كه نادانى دیگران را به رُخِشان كشیدم.

پروردگارا! ببخش مرا كه براى همه گردن كشیدم، به غیر از خودم.

پروردگارا! ببخش مرا كه دیگران را وادار به معذرت خواهى كردم.

پروردگارا! ببخش مرا كه همه‏اش دعا كردم خدایا! مرا از شر خلق دور بدار و یك بار نگفتم: خلقت را از شر من دور دار.

پروردگارا! ببخش مرا كه فكر و دلم از تو عزلت گزید و از گناه نه.

پروردگارا! ببخش مرا كه هر چه با من مدارا كردى، من بر تو خیره‏سرى كردم.

پروردگارا! ببخش مرا كه آن قدر كه حسرت نداشته‏هایم را خوردم، شاكر داشته‏هایم نبودم.

پروردگارا! ببخش مرا كه آن قدر كه بر بى‏منزلى و بى‏كارى و ... گریستم، بر غم فراق از تو گریه نكردم.

پروردگارا! ببخش مرا كه آن قدر كه به فكر زیبایى ظاهر و مد لباس و ... بودم، به فكر زیبایى و طهارت باطنم نبودم.

پروردگارا! ببخش مرا كه بارها و بارها به دنبال جنازه این و آن رفتم و فقط با یك «اِ اِ» گفتن، از كنارش گذشتم و هنوز باورم نیست كه من هم رفتنى هستم.

پروردگارا! ببخش مرا كه با رفتار زشتم، دیگران را به دین بدبین كردم.

پروردگارا! ببخش مرا كه در مجادله با این و آن فهمیدم كه حق با من نیست؛ ولى به رو نیاوردم.

پروردگارا! ببخش مرا كه براى نظرات دیگران، آنگونه كه حق‏شان بود، ارزش قائل نشدم.

پروردگارا! ببخش مرا كه با پرسش‏هاى مشكل از استادانم، خود را در چشم دیگران بزرگ جلوه دادم و استادانم را تحقیر كردم.

پروردگارا! ببخش مرا كه موقع تعریف و تمجید دیگران، باورم شد كه راستى راستى كسى هستم!

پروردگارا! ببخش مرا كه تاب شنیدن تعریف از دیگران را نداشتم!

پروردگارا! ببخش مرا كه توان حل مشكل دیگران را داشتم؛ ولى سكوت كردم و گفتم دردسر نمى‏خواهم.

پروردگارا! ببخش مرا كه آن قدر كه حسرت نداشته‏هایم را خوردم، شاكر داشته‏هایم نبودم.

پروردگارا! ببخش مرا كه اگر 1000 تومانم گم شد، غصه‏دار شدم؛ ولى نمازم قضا شد و، آن قدر غصه نخوردم.

پروردگارا! ببخش مرا كه واله و شیداى مخلوقاتت شدم و خالقیتت را از یاد بردم.

پروردگارا! ببخش مرا كه آن قدر كه غصه روزى‏ام را خوردم، غصه آخرتم را نخوردم.

پروردگارا! ببخش مرا كه مدام دروغ گفتم و توجیه كردم كه دروغ مصلحتى بود.

پروردگارا! ببخش مرا كه خود را به خواب زدم تا از انجام كارى كه وظیفه‏ام بود، شانه خالى كنم.

پروردگارا! ببخش مرا كه با دروغ‏هاى مكرر خود، زشتى دروغ را در ذهن فرزندم از بین بردم.

پروردگارا! ببخش مرا كه آن قدر كه اهل حرف بودم، اهل عمل نبودم.

پروردگارا ...

           پروردگارا!!! می‎بخشی مرا ؟؟؟؟

 

تنظیم بخش و دین و اندیشه، مهری هدهدی .

------------------------------------------------------------------------

مباحث داغ جاری : زن ریحانه ی آفرینش یا گزنه ی آفرینش؟

جمعه 6/12/1389 - 11:52
سخنان ماندگار
آنتونی رابینز !!  

یک به مردم بیش از آنچه انتظار دارند بدهید و این کار را با شادمانی انجام دهید .

دو
با مرد یا زنی ازدواج کنید که عاشق صحبت کردن با او هستید. برای اینکه وقتی پیرتر می شوید ، مهارتهای مکالمه ای مثل دیگر مهارتها خیلی مهم میشوند .

سه همه ی آنچه را که می شنوید باور نکنید، همه ی آنچه را که دارید خرج نکنید و یا همانقدر که می خواهید نخوابید .

چهار وقتی می گویید "دوستت دارم" منظورتان همین باشد .


پنج وقتی می گویید "متاسفم" به چشمان شخص مقابل نگاه کنید .


شش قبل از اینکه ازدواج کنید حداقل شش ماه نامزد باشید .


هفت به عشق در اولین نگاه باور داشته باشید .


هشت هیچوقت به رؤیاهای کسی نخندید . مردمی که رؤیا ندارند هیچ چیز ندارند .


نه عمیقاً و بااحساس عشق بورزید . ممکن است آسیب ببینید ولی این تنها راهی است که به طور کامل زندگی می کنید .


ده در اختلافات منصفانه بجنگید و از کسی هم نام نبرید .


یازده مردم را از طریق خویشاوندانشان داوری نکنید .


دوازده آرام صحبت کنید ولی سریع فکر کنید .


سیزده وقتی کسی از شما سوالی می پرسد که نمی خواهید پاسخ دهید ، لبخندی بزنید و بگویید "چرا می خواهی این را بدانی؟"


چهارده به خاطر داشته باشید که عشق بزرگ و موفقیتهای بزرگ مستلزم ریسک های بزرگ هستند
.

پانزده وقتی کسی عطسه می کند به او بگویید "عافیت باشد "


شانزده وقتی چیزی را از دست می دهید ، درس گرفتن از آن را از دست ندهید .


هفده
این سه نکته را به یاد داشته باشید : احترام به خود ، احترام به دیگران و مسئولیت همه کارهایتان را پذیرفتن

هجده اجازه ندهید یک اختلاف کوچک به دوستی بزرگتان صدمه بزند .

نوزده وقتی متوجه می شوید که اشتباهی مرتکب شده اید ، فوراً برای اصلاح آن اقدام کنید .


بیست وقتی تلفن را بر می دارید لبخند بزنید ، کسی که تلفن کرده آن را درصدای شما می شنود .


بیست و یک زمانی را برای تنها بودن اختصاص دهید .


یک دوست واقعی کسی است که دست شما را بگیرد و قلب شما را لمس کند .

 

 
پنج شنبه 5/12/1389 - 14:1
اخبار

سلام

راستش دیشب یه اتفاقی افتاد خواستم همتون هوشیار باشید

دیشب یکی از دوستانمون حدودا ساعت 11.45 زنگ زد که حتما فردا یا همین الان این مطلبی که میل کردم واست رو بخون

منم که طاقت نیاوردم همون دیشب خوندم...شما هم حتما باید بخونید اگه میخوایین اتحادمون حفظ بشه...مناظره ی بین ایشون و یک منافق 2 آتیشه که آیدیشو هم در انتها نوشتم هست در  یاهو مسنجر که اتفاقی به پست همدیگه خوردن

این دوست ما مسیحی هست و طرفدار یکی دیگه از نامزدهای انتخاباتی و چندان با این دولت میونه ی خوبی نداشت...دقت کنید نداشت

ولی دیشب اتفاقی با یکی برخورد کرد تو لیست ادش که تا حالا ندیده بود آنلاین باشه...خلاصه دیده بود هست و جلوی آیدیش نوشته:

رهبری مشهور..روزی محبوب روزی منفور...

و این دوست ما به اون آقا یا خانوم پیام داد که منظورتون چیه؟(آخه ایشون به دور از هر نژاد پرستی و طرفداری از نامزد خاصی دیروز با ما به راهپیمایی اومده بودند)با فونت سبز گفت واضحه

یعنی چی واضحه؟یعنی رهبر این کشور الان محبوب هست یا منفور؟

شما چی فکر میکنید

من میگم هرچی باشه خوشحالم که با شما و بقیه متحدم و با این رهبری و اون رهبر کاری ندارم ولی چون باید حرف یکی باشه تا حدی که بتونم قبول میکنم

شما دوست داری بهتون دیکته کنند؟

یعنی الان شما داری منو تحریک میکنی؟(و کلی حرف که شما تو لیست من نبودی و از کجا اومدی و من مسیحیم و با دین و اینا کاری ندارم و ... تا رسید به اینجا...البته اینارو به پینگیلیش نوشته بودند که من پارسیشو نوشتم)نگفتی..تو چجور آدمی هستی؟

منم مثل تو هستم منظورم هم از این شعاری که دیدی نوشتم حسنی مبارک بوده که یه روز محبوب بوده یه روز منفور(هرچند این دوستمون خوب جوابشو نداد چون اطلاعاتی نداره در این زمینه و میدونیم که حسنی مبارک از دیر باز و بدو ورودش منفور بوده و امام خمینی هم سقوطش رو پیش بینی کرده بوده ولی در ادامه خوب جواب داد)

خوب پس ای کاش مینوشتی  منظورت حسنی مبارکه

نه دیگه شعارهای ادبیاتی سیاسی رو که توش اسم شخص نمیارن

ولی من فکر کنم به زودی بقیه هم بریزن سرت بابت این ایهامت

نه این شما بودی که به من حمله کردی

حمله؟

اشکالی نداره ولی کاش مطالعت رو بیشتر میکردی و میدیدی اطرافتو (و دوباره کلی بحث و حرف شد و به انجا رسید...در کل این مطلب خلاصه شده ی 2 ساعت چت هست)

منظورت چیه؟من خیلی هم به کشورم افتخار میکنم تو هر زمینه ای با هرکی  مشکل داشته باشم گوش به اراجیف تو نمیدمالان دیگه مطمئن هستم تو مشکوکی و قصد تخریب داری

من کی باشم بخوام این کار رو بکنم

خودتو مظلوم جلوه نده خواهشا

همتون ساده این و نمیدونین چیکار میکنین به زودی سرنوشت امثال شما رو میبینیم

منم بی صبرانه منتظرم.دست بجنبونید.ببینم چیکار میکنید میتونید اتحاد و همبستگی ما رو به هم بزنید؟

زهی خیال باطل خانوم محترم..در برابر غول الکترونیک و رایانه شکست میخورید

این شما هستی که خیال خام داری چون ما تو خیلی از نبردها نشون دادیم یکدلیم...نمونمش جنگ ایرانه که با اینکه مارو از همه لحاظ تحریم کرده بودید و 3 کشور هم قسم شدید که ما رو نابود کنید شکست خوردید.کدوم سلاح قویتر بود؟

این قصه ها رو کی براتون گفته؟شما هنوزم شکست خورده اید و توان بلند شن ندارین بهتره کمی بیشتر ببینید و به جای اینکه با منی که 29 سالمه و هزاران کتاب خوندم و اگاهیم بیشتر از شماست بحث کنید بشینید فکر کنید عاقبت این افکار کلیشه ایتون چی میشه...کمی هم بدبینی بد نیست خیلی از حقایق رو مشخص میکنه

اولا که مثل اینکه شما کتاب های رده سنی الف و ب میخونید..رده سنی کتاباتونو ارتقاع بدیندوما که شما فرض کن من کور و چشم و گوش بسته ام..میخوام همینجوری پیرو دستور شخص اول باشم.اینو هم میگم آتیش بگیریوووبا اینکه نه من نه خانوادم دینمون اسلامه و نه از......... خوشمون میاد ولی رفتیم راهپیمای تا کور شود هر آنکه نتواند دید

من هم دوست دارم.کی گفته؟22 بهمن مایه ی افتخار ما هست

خودتو با ما جمع نبند میدونم میخای نزدیک شی و خودتو مثبت نشون بدی

امام حسین میگه  با برادرانتان همزیستی کنید تا خشنودی خدا را بخرید

بیخودی خودتو قاطی مذهب و دین نکن که میدونم میخای اینجوری خودتو توجیه کنی و مظلوم و پاک نشون بدیدوما که گفتم من دینم مسیحه با امامای اسلام کاری نداریم فقط احترام میزاریم

ولی مثل اینکه شما میخاین  دردسر درست کنین

من نه فقط دارم از ایرانی بودنم دفاع میکنم

نه شما قصدتون خرابکاریه.شما نباید به ایرانی بودنت افتخار کنی...من بعضی وقت ها میبینم دخترانی رو که به خاطر یه لقمه نون تن فروشی میکنن و نمیدونم چی بگم و فقط شکایت از این ملت به خدای خودم میبرم و اشک میریزم.یا الله

باز هم که داری خودتو پاک و خدا پرست نشون میدی...خوب دستتو میخونم نه؟من رشتم اینه..در مورد اون دخترا..نکنه خریدارشون شمایی؟تازشم من که دیگه از این چیزا نمیشنوم دورانه کهن ایران بود ولی الان انصافن نشنیدم تازشم اونا که آدم نیستند به خاطر.................................... که این کارا رو میکنند

دوران کهن دوباره برگشته با این سیاست قبیح ایران داره به ذلت کشیده میشه و شما هم به زودی در این گرداب دفن میشیهمدیگه رو میبینیم

حیف که من اطلاعات چندانی ندارم باهات بحث کنم ولی اینقدر بگم که تا ما هستیم اشک تو چشاتون میاریم(بعد این هم کلی حرف زدند که بیشتر این دوست ما میخواست حرص اون آقا رو در بیاره و به دلیل تخصصش موفق شد و اون دوست محترم شروع به فحاشی به همه ی مقدسات کرد)واقعا که لطفا دیگه پیامی ندید وگرنه ایگنور میشید

نه این منم که واستون متاسفم که ذره ای مطالعه ندارید

باشه من مطالعه ندارم شما چی؟این همه آموخته هات در این حد بود که در برابر یه دختر بی اطلاع ... ساله تا این حد ذلیل شدی و فحش دادی و من همه ی نقشه هات  رو خوندم؟

اگر عاقلی بخواهد نادانی را به راه آورد او نیز در نادانی او شریک است

باشه من نادونم ولی اشک تو چشات میاریم تا هستیم کورتون کنیمتو و امسال تو که دست به دست بیگانه ها دادین تا ایران رو از هم پاره کنین ولی کور خوندین این طناب پاره شدنی نیست..از دور میبینین باریکه بیاین نزدیکتر ببینین چیه

شما داری جنجال به پا میکنیشما منافقیشما داری اختشاش میکنی

هه نه بابا...میخوای منو با این کلمات بترسونی؟اصلا برو گزارش بده من ...  ...  ساله منافقم...منو نترسون منافق تویی بدبخت

شما داری توهین میکنی

نه. این توصیفه نه توهین

شما داری جنگ روانی راه میندازی

نه ولی تخصصم اعصابه

ولی موفق نمیشی چون این تخصص ما هست ما واسه این کارا آموزش های کاملی دیدیم

پس اعتراف کردی

به چی؟

اینکه برای ضد ایران و ایرانیا کمر بستی

نه یه سری کلاس های دوره ای ثبت نام کردم همین

ولی خیلی تابلوییخیلی حال دادی امشب..کلی خندیدیم میشه آیدیتو به همه بدم واسه اوقات فراقت اونا رو هم بخندونی؟ببخشید منحرف کنی؟

متاسفم براتون شب خوش

شب شما هم خوش

میبینی؟به جای اینکه امشب شهادت امام رو تسلیت بگم بهم چه تهمتای زدی؟

اااااه...اولا که تو که باز رفتی تو لاکه مثبتت..هزار بار همه جوره تهدید کردی دیگه خنگ هم بودم میدونستم یه بی دینیتازشم این هزار بار من مسیحیم.تسلیت

ولی من آیدیتو واسه همه میفرستم بخندیم

ولی من نابودی شما رو میبینم.تو جنگ با ابزار ما بازنده این

و در ادامه هم کلی با هم جر و بخث کردند که مثل همینا بود و این دوستمون خواست که یه نکته ای رو به همه بگم که خودمم یه چیزایی بهش اضافه کردم:

1-اینها طبق اون حرفی که زدند آموزش های کامل تو تمام زمینه ها میبینن که معلومع از طرف کشور های غربی هست

2-اینها از ترفند عمروعاص استفاده کردند و میکنند یعنی با پوشش و جلوه ی اسلامی حرفاشونو میزنن و با این کار خیلی ها مثل همون جنگ با عمروعاص امام رو تنها میزارن و میگن ما با خدا نمیجنگین

3-اینها کاملا مودبانه و با جلوه ای موجه وارد میدان میشوند وعموما از جملات حکیمانه استفاده میکنند در این مورد بگم این خانوم استاد بودند که تونستندتا این حد ایشون رو کفری کنند

4-اینها در مواقعی که دیگه حرفی و چیزی ندارن تو جوابهای کوبنده بدن میان شخص مقابل رو میترسونن و میگن شما منافقی و خطرناکی و...

من اینقدر از این فهمیدم حالا باز شما هم اگه میدونین بگین

ولی با اینکه این دوستمون خییییییییلی بهتر میتونست جواب بده ولی خیلی زیرکانه همه ی ترفندهای دشمنش رو فهمید ولی چون اطلاعات دینیش کم بود از این روش به ایشون جواب میداد

اینها کاملا حقیقی بودند و من مطالب رو تا حد بسیاری خلاصه کردم..خیلی خلاصه کردم چون بیشتر از این نمیتونستم بنویسم خسته شدم بابا...و نمیدونم آیدی اون آقا یا خانوم رو بذارم یا نه؟

ولی ای کاش همه از همه ی ادیان از همه ی اقشار مثل این دوستمون بودند که در کمال اینکه هیچی برای اثبات برتری خودشو و اتحادشون نمیدونستند ولی دیدین که چجوری داغ یه نفس راحت رو به سینه اون دست نشونده ها گذاشت.ای کاش همه با هم اینجوری متحد باشن.خدا رو شکر دیروز این اتحاد رو به چشم دیدم.یه نفس راحت کشیدم...اسم اون دوستمون م.ر هست.دست مریزاد

راستی یه طنز هم آخر مطلب بگم حال کنین:

بی بی سی + یه سری کشورهای دیگه ..دیگه چیزی برای عرض اندام و تفرقه نداشتند ببینید چی گفتند.مثل سال های قبل محاسبه به روش روبوسی   ببخشید بی بی سی:

به گفته ی اخبار داخلی ایران تعدادی از مردم در کوچه جهت خرید به میدان آزادی رفتند که این مقدار را حدود 5 میلیون تخمین زدند حال در خدمت دکتر نوربالا هستیم:دکتر آیا این حقیقت داره؟

منم به نوبه خودم این خانه نشینی رو به همه تبریک میگم و میگم اینها همش کذب محضه چون طبق محاسبات من اگر خیابان و میدان آزادی  3000 متر در 1000 فرض کنیم(که خیلی هم دست بالا گرفتیم مشتری شن)میشه چیزی به عبارت 3,000,000 متر مربع که اگر در هر متر مربع یک انسان بایستد میشود 3 میلیون نفر که آن 2 میلیون نفر اضافی بوده و حق الناس است و جدای آن خود من از طریق دوربین های ایران شمارش کردم و اگر آن بچه ی درون کالسکه را هم حساب کنیم میشوند 2536654 نفر که احتمالا 2000056 نفر برای خرید و بقیه برای ساندیس آمده بودند...

با تشکر از آقای نور بالا در خدمت آقای جفت چراغ هستیم.آقای جفت چراغ بفرمایید:...

شنبه 23/11/1389 - 14:17
انتقادات و پيشنهادات

سلام

به همه ی اونهایی که دنبال نوشتن مطلبی نیستند که نظرات جمع کنند...خوب شد من یه مدت سرم شلوغ شد و فهمیدم این تزریق روزانه ی 100 مطلب در روز دوستان چه بلایی سر اونهایی که مطالب خوب میذارن میاره...خودمو نمیگما من که مطالبم یا طنز هست یا معما یا شعر و در کل بیشتر واسه اوقات فراغتتون مینویسم و اگرم نخونید هیچی نمیشه ولی اون دسته از دوستایی که خیلی مطالبشون ارزشمنده خیلی اخبار فوری و مهمی دارند و ... رو چجوری پیدا کنیم؟

مثلا یه دوستی که از ته قلب عذرخواهی میکنم که یادم نمیاد اسمش چی بود یه مطلبی رو تحت عنوان خبر نوشت که خیلی مهم بود.نه فقط واسه کسایی که دنبال اخبار روز هستند و تو اخبار پرسه میزنن بلکه واسه هممون

این دوستمون گفته بود:

طی اخبار تکان دهنده ای خانومی در یکی از تئاترهای شهرمون رفته بود و بعد از نشستن روز صندلی احساس کرد شی تیزی ایشون رو اذیت میکنه بعد از صندلی بلند شد و دید یه سوزن بوده که روش یه کاغذ بوده با این عنوان:به جمع انجمن ایدزی ها خوش آمدید.یعنی سوزن آلوده به ویروس ایدز بوده.این اتفاق به شکل های دیگری هم در حال جریانه

(حالا درست و دقیق خبر رو یادم نمیاد اگر ایشون خودش میدونه یبار دیگه اون مطلب رو بذاره یا لینک کنه)

و امسال این اخبار که خیلی مهم اند و باید حواسمون جمع باشه تو همین سایت با انگشت های کاربرا نوشته میشه و به راحتی زیر هجوم مطالب.... له میشه

روزی 150 مطلب ثبت کردن چرا آخه...

در کل به دوستانم میگم خواهش میکنم یکمی ارزش مطالب رو بالا ببرین و به فکر انداختن مطلبی که نظرات جمع کنید نباشید

من خودم دیگه تا یه اخبار مهم یا مطلب خوب نداشته باشم ثبت نمیکنم اگرم مطالب طنز داشته باشم 150 تا در روز ثبت نمیکنم شما هم رعایت کنید از یه داداش کوچولوتون اینو قبول کنید تا هم بقیه انگیزه ی گذاشتن مطالب داشته باشن و هم مطالبشون دیده بشه و دوستیمون تو این بخش محدود به 15   20 نفر نباشه...همه با هم صمیمی باشیم در این حدی که تو بخش"مورد توجه ترین های هفته" با هم دوستیم و همین 10 15 نفر با هم رفیقیم نباشیم.هرچند این بستگی به خود شخص داره

منم یه هفته دیگه به جمعتون برمیگردم و از مطالبتون استفاده میکنم و در مورد مطالبتون بحث میکنیم مثل همیشه

بازم این در حد حرفه و احتمالا زیر حملات مطالب محو میشه ولی بیاین کیفیت رو بالا ببریم تا بعدا با افتخار بگیم مطلب نویسای تبیانیم

سیاست تبیان هم تو این مورد خیلی خوبه و جای تشکر داره ولی اگه یه فکری واسه این مشکل هم بکنه خیلی خوب میشه

و ما هم یه سری نظر در راستای بهتر شدن این حکایات داریم بدیم ولی عاقبت نظرات پیشکسوتان(...angh) بخش انتقادات و پیشنهادات رو دیدیم و در این باره حرفی نمیزنمیم...

تا هفته ی بعد در پناه حق

جمعه 22/11/1389 - 16:57
خاطرات و روز نوشت

سلام دوستای عزیز

خیلی خوشحالم که 30 دقیقه وقت دارم.باور کنید کارم به اینجا رسیده...

اون اوایل حدود 1 هفته پیش که نمرات رو زدن رو سایت و طبق معمول اعتراض ما سر به فلک میکشه و خدا نکنه دانشگاهتون مثل ما باشه واسه فهمیدن اینکه استاد تو کدوم ساختمون و واحد هست نصف روز وقت میخواد حالا خودش بماند...

3 روز پیش هم که موسس انجمن علمی دانشگاه گیر داده یه پروژه ای داده باید به اون برسیم

جدای اون ما یه اشتباه کردیم اومدیم تو یه کارخونه هم واسه پول و هم کمی تجربه کار کنیم که از شانس خجسته ما خوردیم به ممیزی و گواهینامه و تهیه مستنداات و اهل این کاغذ بازیا میدونن

خلاصه عبرت بگیرید تو زمان دانشجویی همون یه هندوانه رو با دستتون بگیرین(البته پشیمون نیستم)

خوب خوبین؟

ایشالا که سلامت باشین.وقت پیدا کردن مطلب خوب واسه شما دوستا رو ندارم(خیلی معذرت میخوام)ولی جواب یه سری از معما ها رو میزنم تا ایشالا بتونم و وقت شه سعادت مطلب نویسی کنار شما رو هم داشته باشم

خوب...از معمای قاتل شروع کنیم؟

ببینید تاکید سوال روی عشق و جنون دختره بود...و از اونجا که دختره هیچ شماره و راه ارتباطی با تدی نداشت بنابراین خودش مادرش رو میکشه تا شانس دوباره دیدن تدی رو پیدا کنه.دقت کنید که دختره به جنون رسیده بود و این معما رو دوست خوبمون ronin-hamid حل کردند

معمای بعدی معمای نسبت خانوادگی بود که جاده ی دوستی که تا همه جا کشیده شده جواب داد و درست بود.بله با کشیدن یه چارت ساده میشه فهمید پدرش میشد.یه جواب دیگه هم میتونه داشته باشه منتظر میمونیم

جواب اون سوالی که خانوما نمیتونن حل کنن و تو این مطلب به یقین به خودم اثبات شد که نتونستند اینه که آقایون در شرایط مساوی خانومها خانوم دوم رو انتخاب میکنند(واسه آقایون این حرکت و حرف این نوع خانوم ها بیشتر ارزش داره)دوستان زیادی جواب دادند مثل salavat bar zohorash وخیلیای دیگه که اسمشون رو به زودی میزنم. دوست دیگمون azarakhsh61 هم تشکر میکنم که جواب کاملی دادند.ولی جواب مورد نظر اینی که گفتم بود دیگه.تبریک

معمای شرکت رو هم میگم....ببینید دوستان زیاد رمانتیک نباشین و اینکه سوال رو هم خوب بخونید ! اول ماشین رو میدین به دوستتون که پیرزن رو ببره بیمارستان و برگرده اون دختره رو ببره یه جای امن مثل خونه خودشون!! و برگرده دنبال شما و ببرتتون.ببینید این سوال رو 100% از یه دید دیگه میشه دید و با یه راه دیگه حل کرد مثل اینکه شما خودتون هی برین و بیایین دنبال این و اون ولی بهترین جواب اینه و اگه دوستان دلیلشو میخوان بدونن بگن یا صبر کنن من یکم وقتم بیشتر شه و تو همین بنویسم.این سوال رو دوست خوبمون جاده دوستی  جواب دادند و یه عزیز دیگه با نام معروف salavat bar zohorash هم همینطور که به هردوی اینا تبریک میگیم که تا حد زیادی جواب رو گفتند.تبریک

در مورد جزایر لانگرهانس هم اااااااااااااااااااه باز که این جاده درست گفته...اه اه...بذارین برم شهرداری بگم این جاده رو بکنن یه لوله گاز ترکیده درستش کنن

شوخی بود...بله باز هم این پسره(جاده دوستی) درست گفت...دمش گرم.ناز شصتش..تبرییییییییییییک رفیق

جوابش اینه:یه جایی تقریبا نزدیک لوزالمعده

معمای بعدیمون معمای بچه ها...ببینیم احتمال تو اینجا چی میگه.گفتیم اگه بچه اول پسر باشه احتمال اینکه بچه بعدی دختر باشه چقدره.عدد نمیخواییم و همتون هم درست فهمیدین ولی کمی بی دقت بودید دیگه...یکی گفت چون اولی پسره احتمال دختر بودن صفر هست.دوست من.احتمال اینکه بچه بعدی دختر باشه چجوریاس؟خیلیا مثل این رفیقمون اشتباه کردند و این جواب رو دادند.به هر حال جواب اینه...چون مسئله هیچ چیز دیگه ای رو دخیل نکرده تو این مسئله و وفقط اینکه یه بچه پسر آوردن رو گفته ما شرایط رو ثابت و بی تاثیر در نظر میگیریم...حالا وقتی در شرایط ثابت و قبل از اینکه بچه اول به دنیا بیاد 50 50 بود پسر باشه یا دختر...درسته؟خوب بعد از اینکه یه پسر به دنیا اومد حالا قضیه فرق داره احتمالا اینا استعداد پسردار شدن دارند ولی همچنان نمیشه قضاوت کرد که بعدی دختره یا پسر ولی اینکه اولی پسر بوده احتمال اینکه دومی هم پسر باشه بیشتره(بازم میگم معلوم نیست و قانون احتمالات اینو میگه و کاملا هم درسته)پس احتمال اینکه بچه بعدی دختر باشه کمتره...همتون میگفتین بیشتره یا صفر هست و یا به اندازه هم اند...اگه خواستین با یه مثال بهتر روشن کنم(زیادم سخت نگیرین اینا احتمالاتن--ر.ب.تئوری احتمال و کاربرد آن-بخش احتمالات شرطی)

 در مورد معمای زندان هم کمی صبر میکنیم ببینیم کسی جز یکی که گفته میگه یا نه تا بعد که بریم سراغ سوالای سخت تر

دوستای ناشناس زیادی جواب سوالا رو دادند و درست هم بوده بینشون ولی اسم که ندارن چی بگیم...

فعلا که رقیب اصلی این دور جاده دوستی هست و بعد از اون salavat bar zohorash و بعد از اون ronin-hamid و بعد دوست عزیزی که چند ووقتی میشه تو جمع ما اومده.دوستمون adiat که سعی کردند جواب  سوالی رو بدند ولی بی دقت بودند واز ایشون هم تشکر میکنم

خوب فعلا رفقا...به زودی برمیگردم...به قول جاده دوستی ببینیم تو جنگ با فرصت کم برنده میشیم یا نه

سه شنبه 19/11/1389 - 22:1
خاطرات و روز نوشت

سلام به همه ی دوستان

به دلیل کمبود وقت شدیدم تا چند روز نمیتونم تو حضور صمیمیتون باشم

به زودی جواب یه سری از معماها رو براتون میزنم

اونایی که بیشتر جواب داده شدند و یا بیشتر سعی شدن حل بشن...

به همراه اسم افرادی که اونارو حل کردند و تحسین هوششون(مثل ج-د)

روز و روزگار خوش

سه شنبه 19/11/1389 - 0:27
مهدویت

 البته بگم این شعر در مورد خودم صادق هست.کسی از دل  کسی خبر نداره...

در پی گریه های شبانه                      میخورد بر تنم تازیانه

نیست در شهر ما راد مردی               اهل عشق و صفا اهل دردی

عده ای غرق فقر ونداری                  عده ای مرد از دین فراری

دیگر اینجا کسی با خدا نیست              در خیابان و کوچه حیا نیست

غیرت از شهر ما رخت بسته                حرمت  ناخدایان شکسته

عده ای در نوا و خروشند                     دین خود را به زر می فروشند

چهره ها را ببین در نقاب است             عقلشان در پی یک سراب است

سینه خسته مان پر ز آه است              دم زدن از خدا هم گناه است

گوئیا عصر هوش و نبوغ است                این همه ادعاها دروغ است

بخت بر ما اگر رو نماید                     گیرم این جمعه آقا بیاید

گیرم این جمعه باشد فرجش                 با چه روئی کنیم ما نگاهش

او بیاید همه ناتوانیم                      منکر اوی صاحب زمانیم

از ظهور ولی می خروشیم                    زود او را به زر می فروشیم

گرد غم کی ز رویش زدودیم             یار خوبی برایش نبودیم

هو بیاید غریب است و تنها                     باز یک کوفه چاه است و مولا

هی فقط میگیم و میگیم...من یکی که واقعا بگم بعضی وقتها زورم به وسوسه های شیطون نمیرسه ولی خودش میدونه من کم نمیارم ..10 بار من..یبار اون...ولی بازم پیش اقا شرمنده ام...

دوشنبه 11/11/1389 - 16:23
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته