تبیان، دستیار زندگی

.... دنگ........... دنگ..........                                                  

ساعت گیج زمان در شب عمر می زند پی در پی

زهر این فکر که این دم گذر است

 میشود نقش به دیوار رگ هستی من

لحظه ام پر شده از لذت یا به زنگار غمی آلوده است

 لیک چون این دم گذر است

 پس اگر می خندم و اگر می گریم

خنده ام بیهوده است............

دنگ.......... دنگ......... دنگ..........لحظه ها می گذرد

آنچه بگذشت نمی

قصه ای هست که هرگز دیگر نتواند شد آغاز

مثل این است که یک پرسش بی پاسخ

 بر لب سرد زمان ماسیده است

تند بر می خیزم تا به دیوار همین لحظه

 که در آن همه چیز رنگ لذت دارد  آویزم

آنچه می ماند از این جهد بجای:

خنده ی لحظه ی پنهان شده از چشمانم و

 آنچه بر پیکر او می ماند نقش انگشتانم

دنگ........... دنگ........... دنگ............

-----------------------------------------------

لطفا+ جون مادرتون ناشناس نظر ندین پشتمون حرف در میارن

آه!که چقدر زمانه وفادار است!......آه!کاش در کنار انبار در گرمای کاه آسوده بودم!.......بجای آنکه به سائقه ی التهاب ولگرد باشم و خشکی بیابانها را درنوردم!......ناتانائیل ,می خواهم شوق را به تو بیاموزم. ناتانائیل,-به مصداق آنکه نزد آنچه به تو شبیه است درنگ مکن ناتانائیل.-همانگاه که پیرامون تو با تو شباهت یافت یا همانگاه که تو خود را شبیه پیرامون خود ساختی دیگر برایت سودمند نیست.و باید که آنرا به ترک گوئی.هیچ چیز برای تو خطرناک تر از خانواده ی تو ,خانه ی تو ,و گذشته ی تو نیست.    

     آندره ژید

--------------------------------------------

لطفا+ جون مادرتون ناشناس نظر ندین پشتمون حرف در میارن

 تو کیستی که من اینگونه بی تو بی تابم

شب از هجوم خیالت نمی برد خوابم

تو کیستی که من از موج هر تبسم تو

به سان قایق سرگشته روی گردابم

 وابستگی چه زود اتفاق می افتد قبل از آنکه بدانی راه برگشت را گم کرده ای این دلتنگی ها را بگیر از من هنوز تولد نیافته ام من خوب بودن را در فاصله یافتم!!!!

تو نبودی و من با عشق نا آشنا بودم............

تو نبودی و در نهان خانه دلم جایت خالی بود......

تو نبودی و باز به تو وفادار بودم...............

تو نبودی جز تو هیچ کس را به حریم قلبم راه ندادم........

و تو آمدی از دور دست ها........

---------------------------------------------------

لطفا+ جون مادرتون ناشناس نظر ندین پشتمون حرف در میارن

زندگی

زندگی رسم خوشایندی است:

زندگی بال و پری دارد با وسعت مرگ

پرشی دارد اندازه ی عشق

زندگی چیزی نیست که لب طاقچه ی عادت از یاد منو تو برود

زندگی جذبه ی دستی است که می چیند

زندگی نوبر انجیر سیاه،در دهان گیس تابستان  است

زندگی بعد درخت است به چشم حشره

زندگی تجربه ی شب پره در تاریکی است

زندگی حس غریبی است که یک مرغ مهاجر دارد

زندگی سوت قطاریست که در خواب پلی می پیچد

زندگی دیدن یک باغچه از شیشه ی مسدود هواپیماست

خبر رفتن موشک به فضا

لمس تنهایی ماه

فکربوییدن گل در کره ای دیگر

زندگی شستن یک بشقاب است

زندگی مجذور آینه است

زندگی گل بتوان ابدیت

زندگی ضرب زمین در ضربان دل ماست.

----------------------------------

لطفا+ جون مادرتون ناشناس نظر ندین پشتمون حرف در میارن

كاش می شد سه چیز را از كودكان یاد بگیریم: بی دلیل شاد بودن و پای كوبیدن* همیشه سرگرم كار بودن و بیهوده ننشستن* حق و خواسته خود را با تمام وجود خواستن و فریاد زدن

--------------------------------------

لطفا+ جون مادرتون ناشناس نظر ندین پشتمون حرف در میارن

ازخدا پرسیدم خدایا چه چیزی تو را ناراحت می کند؟ خداوند فرمود: هر وقت بنده ای با من سخن می گوید، چنان به حرفهای او گوش می دهم که گویی به جز او بنده دیگری ندارم. ولی او چنان سخن می گوید که انگار من خدای همه هستم الا او

-----------------------------------

لطفا+ جون مادرتون ناشناس نظر ندین پشتمون حرف در میارن

خدایا چنان نزدیكی كه نمی توانم ببینمت صدای تو هر لحظه با من سخن می گوید ، اما من آن را نمی شنوم . مرا به اعماق درونم ببر تا شكوه بی پرده جمال تو را بشنوم مرا بیاموز که پیوسته تو را بجویم و همواره به عنوان یگانه پناهگاهم به تو رو كنم.

--------------------------------------------

لطفا+ جون مادرتون ناشناس نظر ندین پشتمون حرف در میارن

دلم از باد خزان می لرزد

زانکه من زادهء تابستانم      

شعر منءآتش پنهان من است

روز و شب شعله کشد در جانم

    My heart trembles with autumn wind

For I am the offspring of summer

MY poetry is MY hidden fire

Ceaselessly flames within MY existence.

--------------------------------------------------------------------------

منبع:shadow

لطفا جون مادرتون ناشناس نظر ندین پشتمون حرف در میارن

سلام به دوستان عزیز(مدیر ثبت مطالب هم جزء دوستان عزیز هستند)

امتخانات با افتخار به پایان رسیدند و یه پست زیبا از یه سری عکس های جالب واستون گذاشتم که اگه

 مثل ما دانشجویین خستگی امتحانات و اگه نه که خستگی زندگی از تنتون بیرون بره

بازم میگم.قصد توهین نداریم فقط مطالب جالب در محیطی سالم

منابع عکس ها هم رو خودشون هست نبود از ادرسشون معلومه

تقدیم به لباتون بلکه از هم وا شن  اگه خوشتون اومد به پست قبلی

 که با همین عنوان بود هم سر بزنید...خیلی جالب ترند...تقدیم به نگاهاتون :

امیدوارم همیشه مثل الان خنده ی کوچیک هم شده رو لباتون بیارم.از مدیر این بخش هم

 عذر خواهی میکنم که تعداد عکسهام کمی بیشتر از 5 تا شد

روز و روزگار خوش

---------------------------------------------------------------------------------------------------

یادمون باشه امام زمانمون میگه:

ما گاهی اوقات اونقدر به پیروانمان نزدیک میشیم که آستینمان به استینشان میخورد