• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 380
تعداد نظرات : 62
زمان آخرین مطلب : 5961روز قبل
ازدواج و همسرداری
 

بسم الله الرحمن الرحیم

 

مقاله استاد حسین انصاریان در رابطه با :

اخلاق زناشویی

حركات زن و شوهر نسبت به یكدیگر باید محصول ادب و وقار، دوستى و رفاقت، تعاون و همكارى، عشق و علاقه، و تواضع و فروتنى باشد.

كردار زن و شوهر نسبت به هم باید بر اساس احترام متقابل، و ارج نهادن به شخصیت یكدیگر باشد.

مرد باید بداند زن از نظر خلقت و آفرینش ظریف، لطیف، كانون مهر و عاطفه، و منبع عشق و علاقه و حیا و شرم است، در رفتار با او لازم است تمام این خصوصیات را لحاظ كند.

زن باید بداند مرد از نظر خلقت موجودى است قوى، مقاوم، و داراى حالات و احوالاتى سنگین تر از زن، وخلاصه ساختمانى كه قوام زندگى متكى بهوجوداوست.

الرّجال قوّامون على النّساء بما فضّل الله بعضهم على بعض و بما انفقوا من اموالهم.

مردان قوام زندگى زنانند، به واسطه برترى، كه خدا بعضى را بر بعض دیگر مقرّر داشته و به خاطر آنكه از اموال و ثروت خود براى زندگى خانواده و گذران امور همسر و فرزندان خرج مى كنند.

روى این حساب همسران باكرامت، و زنان بزرگوار، باید در رفتار خود نسبت به شوهران این معانى را رعایت نمایند، كه تحقق اصل عالى توافق و همزیستى مسالمت آمیز در سایه رعایت این واقعیات از جانب دو طرف امكان پذیر است.

سعى كنیم عمل و كردار و رفتار هر یك نسبت به دیگرى مصداق حقیقى عمل صالح و كردار شایسته باشد، تا هم امور زندگى را بگذرانیم، و هم از اجر و ثواب اخروى به خاطر عمل صالح و جلب رضایت یكدیگر بهره مند شویم.

زن و شوهر سخن و كلامشان با یكدیگر باید آمیخته به عشق و محبت و بیان عاطفه و احساس، و جلوه شعور و عقل، و وجدان و انصاف باشد.

باید در سخن گفتن با یكدیگر از قول عدل، قول حسن، قول لیّن، قول میسور، قول احسن، استفاده نمایند.

سخن وقتى رنگ خدائى داشته باشد، قضاوت وقتى صحیح باشد، كلام وقتى نرم و ساده و سهل باشد، گفتار وقتى ریشه در عدالت و انصاف داشته باشد، به زندگى، گرمى، استحكام، عشق و سلامت مى بخشد.

سخن وقتى سخن حق باشد، و لحن آن لحنى گرم و همراه با عاطفه و محبت باشد، مزدش باز شدن چشم بصیرت، و شنیدن آواى حق است.

رسول خدا (صلى الله علیه وآله وسلم) فرمود :

لَوْ لا تَكْثیرٌ فى كَلامِكُمْ وَ تَمْریجٌ فى قُلُوبِكُمْ لَسَمِعْتُمْ ما اَسْمَعُ وَ لَرَأَیْتُمْ ما اَرى.[

اگر كثرت كلام شما نبود، و سرزمین قلب شما چراگاه شیطان قرار نمى گرفت هر آینه مى شنیدید آنچه را من مى شنوم، و مى دیدید آنچه را من مى بینم!

از سخن زیاد و كثرت كلام و اضافه گفتن، و بیان آنچه كه سود دنیائى و آخرتى ندارد بپرهیزید.

رسول حق (صلى الله علیه وآله وسلم) فرمود :

مِنْ حُسْنِ اِسْلامِ الْمَرْءِ تَرْكُهُ الْكَلامَ فیما لا یَعْنیهِ.[

از نیكوئى اسلام مرد، ترك سخن در چیزى است كه براى او فایده ندارد.

امیرالمؤمنین(علیه السلام) بر مردى پرگو گذشت به او فرمود: اى مرد پرونده اى را بدست حافظان عمل از سخن اضافى پر مى كنى، كه آن پرونده به حق عرضه مى شود، سخن در امور فایده دار بگو، و از بیان آنچه سودمند نیست بپرهیز.

ابوذر فرمود :

اِجْعَلِ الدُّنْیا كَلِمَتَیْنِ : كَلِمَةً فى طَلَبِ الْحَلالِ، وَ كَلِمَةً لِلاْخِرَةِ وَ الثّالِثَةُ تَضُرُّ وَ لا تَنْفَعُ فَلا تَرِدْها.[

دنیا را دو كلمه قرار بده، سخنى در طلب حلال در تمام زمینه ها، و سخنى در طلب آخرت، سخن سوم زیانبار و بى منفعت است، در آن وارد مشو.

رسول حق (صلى الله علیه وآله وسلم) فرمود :

كُلُّ كَلامِ اِبْنِ آدَمَ عَلَیْهِ لا لَهُ اِلاّ اَمْرٌ بِمَعْرُوف اَوْ نَهْیٌ عَنْ مُنْكَر، اَوْ ذِكْرُ اللّهِ.[

تمام سخن فرزند آدم به زیان اوست نه به سودش، مگر امر به معروف یا نهى از منكر، یا ذكر خدا.

امیرالمؤمنین (علیه السلام) فرمود :

مَنْ كَثُرَ كَلامُهُ كَثُرَ خَطاؤُهُ، وَ مَنْ كَثُرَ خَطاؤُهُ قَلَّ حَیاؤُهُ، وَ مَنْ قَلَّ حَیاؤُهُ قَلَّ وَرَعُهُ، وَ مَنْ قَلَّ وَرَعُهُ ماتَ قَلْبُهُ، وَ مَنْ ماتَ قَلْبُهُ دَخَلَ النّارَ.[

كسى كه سخن و كلامش زیاد شود، خطا و اشتباهش فراوان مى شود، و آنكه خطایش زیاد گردد، حیا و شرمش اندك مى گردد، و آنكه حیاءاش اندك شود، پارسائى اش كم مى شود، و هر كه پارسائى اش و ورعش كم شود دلش مى میرد، و آنكه دلش بمیرد وارد آتش جهنم مى شود!!

زن و شوهر در خانه با هم سخن از آهنگ زندگى بگویند، از مایحتاج خانه و نیاز یكدیگر و فرزندان حرف بزنند، نسبت به هم اظهار علاقه و محبت كنند، یكدیگر را به حق و صبر توصیه نمایند، اسرار یكدیگر را حفظ كرده و حرف خانه را به خانه پدر و مادر و اقوام و دوستان نبرند، خانه را محل كلام حق، نماز، قرآن و پرهیز از دروغ، غیبت، و فحش و ناسزا، و تحقیر یكدیگر قرار دهند، كه از آیات قرآن و روایات استفاده مى شود دروغ، غیبت، تهمت، ناسزا و فحش و تمسخر و تحقیر، انسان را از رحمت خدا دور، و مستحق عقاب الهى مى كند.

مرد از آوردن اهل گناه به خانه، و تشكیل مجالس خلاف حق در منزل بپرهیزد كه ابتدا زیان و ضررش به خود و زن و بچه اش باز مى گردد، آنگاه آخرت او و اهل بیت وى را به باد مى دهد.

زن از اسراف در امور حیات، و مخارج بیهوده، و خرج اضافى به بار آوردن كه گاهى محصول تلخ چشم همچشمى است بپرهیزد، كه هر دینار آن در قیامت حساب دارد.

مرد و زن با روش و اخلاق و گفتار و كردار خود، وقار و ادب، و دیندارى، و سلامت نفس را عملاً به فرزندان و اطرافیان خود سرایت دهند، كه ثواب هدایت یك انسان گرچه فرزند خود آدم باشد بمانند هدایت تمام انسانهاى آفریده شده است.

 برگرفته از سایت استاد حسین انصاریان به نشانی Erfan.ir

جمعه 30/9/1386 - 14:43
دانستنی های علمی
 

بسم الله الرحمن الرحیم

 

عید سعید قربان را خدمت آقا امام زمان و تمامی شیعیان آن حضرت در سر تا سر جهان تبریک و تهنیت می گویم

 به امید ظهور ش صلوات

جمعه 30/9/1386 - 14:37
دعا و زیارت
 

بسم الله الرحمن الرحیم

 

مقاله استاد حسین انصاریان در رابطه با :

از اشک عرفه تا ذبح قربان (قسمت دوم)

 

فرازهایی از دعای عرفه حسین بن علی(ع)

1ـ ستایش حق تعالی:

ستایش سزاوار خداوندی است كه كس نتواند از فرمان قضایش سرپیچد و مانعی نیست كه وی را از اعطای عطایا، باز دارد. و صنعت هیچ صنعتگری بپای صنعت او نرسد. بخشنده بیدریغ است. اوست كه بدایع خلقت را بسرشت و صنایع گوناگون وجود را با حكمت خویش استوار ساخت.......

 

2ـ تجدید عهد و میثاق با خدا:

پروردگارا بسوی تو روی آورم. و به ربوبیت تو گواهی دهم. و اعتراف كنم كه تو تربیت كننده و پرورنده منی. و بازگشتم بسوی توست. مرا با نعمت آغاز فرمودی قبل از اینكه چیز قابل ذكری باشم.......

 

3ـ خود شناسی:

 و قبل از هدایت مرا با صنع زیبایت مورد رأفت و نعمتهای بیكرانت قرار دادی. آفرینشم را از قطره آبی روان پدید آوردی. و در تاریكیهای سه گانه جنینی سكونتم دادی: میان خون و گوشت و پوست. و مرا شاهد آفرینش خویش نگرداندی و هیچیك از امورم را بخودم وا نگذاشتی........

 

4ـ راز آفرینش انسان:

ولی مرا برای هدفی عالی یعنی هدایت (و رسیدن به كمال) موجودی كامل و سالم بدنیا آوردی. و  در آن هنگام كه كودكی خردسال در گهواره بودم، از حوادث حفظ كردی. و مرا از شیر شیرین و گوارا تغذیه نمودی. و دلهای پرستاران را بجانب من معطوف داشتی. و با محبت مادران به من گرمی و فروغ بخشیدی........

 

5ـ تربیت انسان در دانشگاه الهی:

تا اینكه با گوهر سخن مرا ناطق و گویا ساختی. و نعمتهای بیكرانت را بر من تمام كردی. و سال به سال بر رشد و تربیت من افزودی. تا اینكه فطرت و سرنوشتم، به كمال انسانی رسید. و از نظر توان اعتدال یافت. حجتت را بر من تمام كردی كه معرفت و شناختت را به من الهام فرمودی.......

 

6ـ نعمتهای خداوند:

آری این لطف تو بود كه از خاك پاك عنصر مرا بیافریدی. و راضی نشدی ای خدایم كه نعمتی را از من دریغ داری. بلكه مرا از انواع وسائل زندگی برخوردار ساختی. با اقدام عظیم و مرحمت بیكرانت بر من. و باحسان عمیم خود نسبت به من، تا اینكه همه نعماتت را درباره من تكمیل فرمودی......

 

7ـ شهادت به بیكرانی نعمت های الهی:

الهی! من به حقیقت ایمانم، گواهی دهم. و نیز به تصمیمات متیقن خود و به توحید صریح و خالصم

و به باطن نادیدنی نهادم. و پیوستهای جریان نور دیده ام. و خطوط ترسیم شده بر صفحه پیشانی ام، و روزنه های تنفسی ام، و نرمه های تیغه بینی ام. و آوازگیرهای پرده گوشم و آنچه در درون لبهای من پنهان است......

 

8ـ ناتوانی بشر از بجا آوردن شكر الهی:

گواهی می دهم ای پروردگار كه اگر در طول قرون و اعصار زنده بمانم و بكوشم تا شكر یكی از نعمات تو بجا آورم، نتوانم مگر باز هم توفیق تو رفیقم شود، كه آن خود مزید نعمت و مستوجب شكر دیگر، و ستایش جدید و ریشه دار باشد...........

 

9ـ ستایش خدای یگانه:

معهذا من با تمام جد و جهد و توش و توانم تا آنجا. كه وسعم می رسد با ایمان و یقین قلبی گواهی می دهم. و اظهار می دارم:

حمد و ستایش خدایی را كه فرزندی ندارد تا میراث برش باشد. و در فرمانروایی نه شریكی دارد تا با وی در آفرینش بر ضدیت برخیزد و نه دستیاری دارد تا در ساختن جهان به وی كمك دهد.....

 

10ـ خواسته های یك انسان متعالی:

خداوندا، چنان كن كه از تو بیم داشته باشم، آنچنان كه گویی تو را می بینم و مرا با تقوایت رستگار كن! اما بخاطر گناهانم مرا به شقاوت دچار مساز! مقدر كن كه سرنوشت من به خیر و صلاح من باشد. و در تقدیراتت خیر و بركت بمن عطا فرما!

 

11ـ سپاس به تربیت های الهی:

خداوندا! ستایش از آن تست كه مرا آفریدی. و مرا شنوا و بینا گرداندی! و ستایش سزاوار تست كه مرا بیافریدی و خلقتم را نیكو بیاراستی. بخاطر لطفی كه به من داشتی والا......

 

12ـ نیازهای تربیتی از خدا:

و مرا بر مشكلات روزگار، و كشمكش شبها و روزها یاری فرمای! و مرا از رنجهای این جهان و محنتهای آن جهان نجات بده و از شر بدیهایی كه ستمكاران در زمین می كنند نگاه بدار.............

 

13ـ شكایت به پیشگاه خداوند:

خدایا! مرا به كه وا می گذاری؟ آیا به خویشاوندی كه پیوند خویشاوندی را خواهد گسست؟ یا به بیگانه كه بر من بر آشفتد؟ یا به كسانیكه مرا به استضعاف و استثمار كشانند؟ در صورتیكه تو پروردگار من و مالك سرنوشت منی؟

 

14ـ ای مربی پیامبران و فرستنده كتب آسمانی:

ای خدای من و ای خدای پدران من! ابراهیم، اسماعیل، اسحق و یعقوب، و ای پروردگار جبرئیل، مكائیل و اسرائیل. و ای تربیت كننده محمد، خاتم پیامبران و فرزندان برگزیده اش. ای فرو فرستنده تورات، انجیل زبور و فرقان......

 

15ـ تو پناهگاه منی:

تو پناهگاه منی، بهنگامی كه راهها با همه وسعت، بر من صعب و دشوار شوند و فراخنای زمین بر من تنگ گردد. و اگر رحمت تو نبود من اكنون جزء هلاك شدگان بودم. و تو مرا از خطاهایم باز می داری. و اگر پرده پوشی تو نبود از رسوایان بودم.

 

 

 

عید بزرگ قربان

 اولین معنایی كه از عید به ذهن میرسد، تغییراتی است كه انسان از ظاهر خود و یا در طبیعت میبیند . این آرایش ظاهری همچون پوشیدن   لباس نو و آمدن بهار طبیعت به یك معنا عید نامیده شده است

در روایتی از امیر المومنین علی علیه السلام آمده است كه : هر روزی كه انسان در آن به زشتی آلوده نگردد آن روز عید است چرا كه زشتی مهمترین بستر ظهور نزاع میان آدمیان است وباعث برهم خوردن آرامش درونی و بیرونی انسانها میگردد و این همان چیزی است كه با عید یعنی آرامش و شادمانی منافات دارد .

از سوی دیگر حركت انسانها به سوی علم و معرفت همواره با شادمانی و نشاط توأم است خاصه آنكه وقتی  انسان معنای جدیدی كشف میكند ، ابتهاج زائد الوصفی تمام وجود آدمی را در بر میگیرد ، آن لحظه تازه عید نامیده می شود .

معنای دیگری كه از عیدعارفان به ما آموخته اند ، جان باختن و قربانی كردن جان خویش در پای معشوق است . و نماد ظاهری آن ایام حج و عید قربان است كه حیوانی را انسان به عنوان تحفه و هدیه به طرف جایگاه معینی میبرد تا برای كامل شدن عبادت قربانی كند .

كشته شدن در پای محبوب و قربانی كردن خود مهمترین تعریفی است كه مولوی ازعید به ما می دهد

آری عید قربان یاد آور آزمایشهای سخت و سنگین الهی از حضرت ابراهیم (علیه السلام ) و ذبح حضرت اسماعیل (علیه السلام )است عید قربان یكى از اعیاد بزرگ اسلامى است كه داراى منزلتى والا نزد عموم مسلمانان می باشد.

عید قربان روز خجسته و مباركى است كه مسلمانان به حج رفته، پس از تمام شدن‏اعمال حجشان، قربانى مى‏كنند و پس از قربانى، آنچه بر آنان در حال احرام حرام شده‏ بود، حلال مى‏گردد، لذا آن روز را عید تلقى مى‏كنند عیدى كه پس از انجام وظایف‏سنگین حج، به عنوان جایزه الهى و رهایى از احرام پیش مى‏آید. و هم چنین این روزبراى سایر مسلمانان جهان نیز عید است و احترام ویژه دارداین روز، روز گرفتن جایزه از خداى منان است، روزى است كه باید در آن‏ آهنگ گناه نشود و انسان‏هاى مؤمن، با استفاده از چنین روز باعظمتى كه درهاى بهشت‏بر رویشان گشوده مى‏شود و باب رحمت الهى باز مى‏گردد، دست‏هاى آلوده از گناه خویش‏را به سوى آسمان بلند كنند و با تضرع و زارى، به پیشگاه رحمان و رحیم، درخواست‏مغفرت و آمرزش نمایند و حاجت‏هاى فردى و نیازهاى اجتماعى و گروهى خود را با امیداستجابت و روا شدن، بطلبند و بسیار عبادت و نیایش كنند. و قربانى در این روزاگر براى زائران خانه خدا واجب است، براى سایر مسلمانان نیز سنت موكد است و برآن تاكید فراوان شده است.

در روایت‏هاى مكررى نقل شده كه در روز عید اضحى قربانى كنید تا گرسنگان وبیچارگان از خوردن گوشت‏سیر شوند; آنان كه روزها بلكه ماه‏ها توان تهیه گوشت‏براى خانواده خویش را ندارند، در این روز فرخنده كه براى همگان عید است وبسیار خجسته و مبارك است، خوشحال گردند و از خوردن گوشت‏حلال، بى‏منت،سیر شوند.

و امروز روز «تكبیر» است; تكبیرى گویا، كوبنده، محكم و بامحتوا، تكبیرى كه‏بازتابش كاخ ستمگران را به لرزه درآورد و قلب ستم ‏دیدگان را شاد سازد; تكبیرى كه دشمنان را براى همیشه از ضربه زدن به اسلام، نومید گردان. 

برگرفته از سایت استاد حسین انصاریان به نشانی Erfan.ir

پنج شنبه 29/9/1386 - 15:41
دعا و زیارت
 

بسم الله الرحمن الرحیم

مقاله استاد حسین انصاریان در رابطه با :

از اشک عرفه تا ذبح قربان (قسمت اول)

روز عرفه:

 امام صادق (علیه السلام )فرموده اند :«كسى كه در ماه رمضان آمرزیده نگردد تا رمضان آینده آمرزیده نمى‏گردد؛ مگر این كه روز عرفه را درك كند»

 

عرفات، نام منطقه وسیعى است با مساحت حدود 18 كیلومتر مربع در شرق مكه معظمه، اندكى متمایل به جنوب كه در میان راه طائف و مكه قرار گرفته است. زائران بیت‏الله الحرام در روز عرفه - نهم ذى حجّه - از ظهر تا غروب در این منطقه حضور دارند. در نقلى آمده است كه آدم و حوّا(ع) پس از هبوط از بهشت و آمدن به كره خاكى، در این سرزمین همدیگر را یافتند و به همین دلیل، این منطقه «عرفات» و این روز «عرفه» نام گرفته است. چنین گفته اند كه جبرائیل علیه السلام هنگامی كه مناسك را به ابراهیم می آموخت  ، چون به عرفه رسید به او گفت «عرفت» و او پاسخ داد آری ، لذا به این نام خوانده شد  و نیز گفته اند سبب آن این است كه مردم از این جایگاه به گناه خوداعتراف میكنند و بعضی آن را جهت تحمل صبر و رنجی میدانند كه برای رسیدن به آن باید متحمل شد . چرا كه یكی از معانی «عرف » صبر و شكیبایی و تحمل است .

عرفه، از عیدهاى بزرگ است؛ هر چند عید نامیده نشده است و روزى است كه حق تعالى بندگان خویش را به عبادت و طاعت خود دعوت كرده،سفره جود و احسان خود را براى آنها گسترده است. شیطان دراین روز، از همه اوقات خوارتر وحقیرتر وخشمناك‏تر است.

روایت شده كه حضرت زین‏العابدین(ع) در روز عرفه صداى فقیرى را شنید كه از مردم كمك مى‏خواست. حضرت فرمود: واى بر تو! آیا دست نیاز به سوى غیر خدا دراز مى‏كنى؛ در حالى كه امید مى‏رود در این روز بچه‏هایى كه در شكم مادر هستند، مورد فضل و لطف الهى قرار گیرند و سعادت‏مند گردند؟

 

بهترین عمل در روز عرفه دعا است و در میان روزهاى سال، این روز براى دعا امتیاز ویژه‏اى دارد.

تاریخچه عرفه

صحرای عرفات در خود خاطراتی از مردان بزرگ الهی چون آدم ، ابراهیم ، خاتم الانبیاء و حضرت سید الشهداء(علیهم السلام) دارد که حضور هر یک با عنایات خاص حضرت حق همراه بوده است .

 

حضرت آدم (ع) در عرفات:

 

فَتَلَقی آدَمُ مِنْ رَبِّه كَلماتًُ فتابَ عَلیهِ اِنَّه’ هو التَّوابُ الرّحیمْ

آدم از پروردگارش كلماتی دریافت داشت و با آن بسوی خدا بازگشت و خداوند، توبه او را پذیرفت، چه او توبه پذیر مهربان است.

طبق روایت امام صادق(ع)، آدم (ع) پس از خروج از جوار خداوند، و فرود به دنیا، چهل روز هر بامداد بر فرار كوه صفا با چشم گریان در حال سجود بود، جبرئیل بر آدم فرود آمد و پرسید:

ـ چرا گریه می كنی ای آدم؟

ـ چگونه می توانم گریه نكنم در حالیكه خداوند مرا از جوارش بیرون رانده و در دنیا فرود آورده است.

ـ ای آدم به درگاه خدا توبه كن و بسوی او بازگرد.

ـ چگونه توبه كنم؟

جبرئیل در روز هشتم ذیحجه آدم را به منی برد، آدم شب را در آنجا ماند. و صبح با جبرئیل به صحرای عرفات رفت، جبرئیل بهنگام خروج از مكه، احرام بستن را به او یاد داد و به او لبیك گفتن را آموخت و چون بعد از ظهر روز عرفه فرا رسید تلبیه را قطع كرد و به دستور جبرئیل غسل نمود و پس از نماز عصر، آدم را به وقوف در عرفات واداشت و كلماتی را كه از پروردگار دریافت كرده بود به وی تعلیم داد، این كلمات عبارت بودند از:

"سبحانک اللهم و بحمدک لا اله الا انت عملت سوء و ظلمت نفسی و اعترف بذنبی اغفر لی انک انت الغفور الرحیم "


آدم (ع) تا بهنگام غروب آفتاب همچنان دستش رو به آسمان بلند بود و با تضرع اشك می ریخت، وقتیكه آفتاب غروب كرد همراه جبرئیل روانه مشعر شد، و شب را در آنجا گذراند. و صبحگاهان در مشعر بپاخاست و در آنجا نیز با كلماتی به دعا پرداخت و به درگاه خداوند توبه گذاشت......

 حضرت ابراهیم (ع) در عرفات

در صحرای عرفات، جبرئیل، پیك وحی الهی، مناسك حج را به حضرت ابراهیم (ع) نیز آموخت و حضرت ابراهیم (ع) در برابر او می فرمود: عَرِفتُ، عَرِفتُ (شناختم، شناختم).

پیامبر اسلام (ص) در عرفات

و نیز دامنه كوه عرفات در زمان صدر اسلام كلاس صحرایی پیامبر اسلام (ص) بود و بنا به گفته مفسرین آخرین سوره قرآن در صحرای عرفات بر پیغمبر (ص) نازل شد و پیغمبر این سوره را كه از جامع ترین سوره های قرآن است و دارای میثاق و پیمانهای متعدد با ملل یهود، مسیحی و مسلمان و علمای آنها می باشد، و قوانین و احكام كلی اسلام را در بر دارد، به مردم و شاگردانش تعلیم فرمود.

و طبق مشهور میان محدثان پیامبر (ص) در چنین روزی سخنان تاریخی خود را در اجتماعی عظیم و با شكوه حجاج بیان داشت:

...... ای مردم سخنان مرا بشنوید! شاید دیگر شما را در این نقطه ملاقات نكنم. شما به زودی بسوی خدا باز می گردید. در آن جهان به اعمال نیك و بد شما رسیدگی میشود. من به شما توصیه می كنم هركس امانتی نزد اوست باید به صاحبش برگرداند. هان ای مردم بدانید ربا در آئین اسلام اكیداً حرام است. از پیروی شیطان بپرهیزید. به شما سفارش می كنم كه به زنان نیكی كنید زیرا آنان امانتهای الهی در دست شما هستند، و با قوانین الهی بر شما حلال شده اند.

......... من در میان شما دو چیز بیادگار می گذارم كه اگر به آن دو چنگ زنید گمراه نمی شوید، یكی كتاب خدا و دیگری سنت و (عترت) من است.

هر مسلمانی با مسلمان دیگر برادر است و همه مسلمانان جهان با یكدیگر برادرند و چیزی از اموال مسلمانان بر مسلمانی حلال نیست مگر اینكه آنرا به طیب خاطر به دست آورده باشد.....

صحرای عرفات همایش شناخت و خودسازی امام حسین (ع)

حضرت سیدالشهدا، امام حسین (ع) نیز بعد از ظهر روز عرفه همراه با فرزندان و گروهی از اصحاب از خیمه های خود در صحرای عرفات بیرون آمدند، و روی به دامن «كوه رحمت» نهادند و در سمت چپ كوه روی به كعبه، همایشی تشكیل دادند، كه موضوع آن بمناسبت روز عرفه (روز شناخت)، شناخت و سازندگی بود. این همایش، تنها جنبه علم و معرفت نداشت بلكه شناخت توأم با عمل و سازندگی و تزكیه و خودسازی بود و فهرست مطالب آن عبارت بودند از:

1ـ شناخت خدا و صفات الهی.

2ـ شناخت خود یا خودشناسی.

3ـ شناخت جهان.

4ـ شناخت آخرت.

5ـ شناخت پیامبران.

6ـ خودسازی با صفات الهی.

7ـ پرورش نفس با كمالات الهی.

8ـ توبه و بازگشت به خدای مهربان.

9ـ دور كردن صفات نكوهیده از خود با تسبیح پروردگار.

10ـ فراگیری راه تعلیم و تربیت از خدا.

11ـ شناخت و درخواست بهترین مسئلت ها.

12ـ تبدیل خود پرستی نفس به خدا پرستی.

13ـ تبدیل خود برتر بینی نفس به تواضع و فروتنی.

14ـ تبدیل خودخواهی نفس به ایثار و غیر خواهی.

15ـ تعلیم مفاهیم و ادبیات قرآن.

نگاهی دقیق تر به دعای عرفه حسین بن علی(ع)

روز عرفه داراى دعاهاى فراوانى است؛ ولى در این میان، دعاى عرفه امام حسین(ع) داراى جایگاه ممتاز،أخص و ویژه است و در واقع، ناب‏ترین و عمیق‏ترین معارف الهى و توحیدى در این دعا، بر زبان سالار شهیدان(ع) جارى گشته است.

عصر روز عرفه امام حسین(ع) با گروهى از خاندان و فرزندان و شیعیان، با نهایت خاكساری و خشوع از خیمه بیرون آمدند و در جانب چپ كوه ایستادند. امام(ع) چهره مبارك خود را به سوى كعبه گردانید مانند مسكین نیازمندى كه غذا مى‏طلبد، دست‏ها را برابر صورت خود گرفت و دعایش را چنین آغاز كرد:

 

«الحمدلله الذى لیس لقضائه دافع و لا لعطائه مانع و لا كصنعه صانع و هو الجواد الواسع؛ سپاس خداوندى را سزاست كه چیزى قضایش را دور نمى‏سازد و از عطا و بخشش او جلوگیرى نمى‏كند و هیچ آفریننده‏اى آفرینش او را ندارد و او سخاوت‏مندى عالم گستر است.»

 حضرت(ع) سپس به بیان گوشه‏اى از نعمت‏هاى بى پایانِ خداوند كه انسان را در تمام مراحل رشد و تكامل در برگرفته، مى‏پردازد و مهربانى مادران و دایه‏ها و مواظبت و پرستارى و دل‏سوزى آنان را از الطاف و عنایت‏هاى خداوند مى‏شمرد؛ سپس به لزوم شكر نعمت‏هاى الهى اشاره مى‏كند و خود را از اداى یك شكر نیز عاجز و ناتوان مى‏بیند. هر فرازى از این دعا، دریچه‏اى از نور و توحید و عشق و محبت به خداوند را به سوى دل انسان مى‏گشاید و عباراتِ دعا و محتواى آن، نشان مى‏دهد كه امام حسین(ع) در حال این دعا یك سره از خود و عالم غافل گشته، تمام جهان را به یك سو نهاده، با همه وجود حضور خداوند و احاطه و اشراف او به همه ذرات هستى و نفوذ علم و قدرت و حیات او را بر تك تك ذرات و موجودات عالم مشاهده مى‏نماید و آن چه را كه دیده، بر زبان آورده است. امام حسین(ع) مى‏خواهد با این نیایش، انسان و خدا را بشناساند و نزدیكى آن را به هم بنماید. او با این نیایش، منطقى‏ترین و واقعى‏ترین رابطه انسان با خداوند را با زیباترین شكل به تصویر می كشد.

دعاى عرفه سیدالشهداء(ع) سراسر نور و عرفان پروردگار است و آمیزه‏اى از شور و عشق و محبت و معرفت به ذات پاك خداوندی است. در فرازهاى این دعا، امام حسین(ع) با خداوند چنین عاشقانه زمزمه مى‏كند:

 خداوندا! اجازه فرما تا دمى چند در برابرت به زانو درافتم و قطراتى از اقیانوسِ جان، نثار بارگاهت نمایم. خیال دورى راه تا درگاه جمالت خسته و فرسوده ام كرده است كه:

 

از گِل آدم شنیدم بوى تو     راه‏ها پیموده‏ ام تا كوى تو

  

خدایا! موجوداتى كه در هستى خود نیازمند تو هستند، چگونه مى‏توانند راهنماى من به سوى تو باشند؟

پروردگارا! آیا حقیقتى غیر از تو آن روشنایى را دارد كه بتواند تو را بر من آشكار سازد؟ كى از نظر غایب و پنهان بوده‏اى كه نیازمند راهنمایى به سوى خود باشى و چه وقت از من دور بوده‏اى تا نمودهاى جهان مرا به تو برساند؟

 

همه عالم به نور توست پیدا     كجا گردى تو از عالم هویدا؟

 

خدایا! روشنایى جمال و جلالت در جهان هستى آشكارتر از هر چیز است و وجودِ تو خِفا و پوشیدگى ندارد تا چراغى سر راه بگیرم و بارگاه ربوبى تو را جست و جو نمایم و یا دلیلى را راهنماى خود به سوى تو قرار دهم؛ چون فروزنده چراغ تو و سازنده دلیل و راهنما، تویى.

خداى من! چشمى كه تو را بر خود نگهبان و مراقب نبیند، كور و فرو بسته باد و بنده‏اى كه از متاع محبت تو بى بهره باشد، سرمایه باخته و ورشكسته باد.

 

دیده‏اى كان چهره روشن نبیند كور باد     خاطرى كَز توست خالى، تیره و بى نور باد

 

امام حسین(ع) با این دعا روحى تازه به كالبد عرفات دمید و این نغمه خوش آسمانى و آواى دل‏انگیز ملكوتى را تا ابد در سینه سیناى عرفات به یادگار گذاشت.

 

از صداى سخن عشق ندیدم خوش‏تر     یادگارى كه در این گنبد دوّار بماند

 صحراى عرفات كالبد و امام حسین(ع) روحِ آن است و به همین دلیل حق تعالى، در روز عرفه پیش از آن كه به اهل موقفِ عرفات نظر لطف كند، به زائران قبر پاك حسین(ع) نظر رحمت مى‏افكند.

برگرفته از سایت استاد حسین انصاریان به نشانی Erfan.ir

پنج شنبه 29/9/1386 - 10:31
دعا و زیارت
 

بسم الله الرحمن الرحیم 

مقاله استاد حسین انصاریان در رابطه با :

اخلاق حضرت امام هادى (علیه السلام)

ابوهاشم جعفرى مى گوید : تنگدستى بسیار سختى به من رسید ، به سوى ابى الحسن على بن محمّد (علیهما السلام) رفتم ، به من اجازه ورود داد ، هنگامى كه نشستم فرمود : اى ابا هاشم ! كدام نعمت خداى عزّ و جلّ را بر خود مى خواهى شكر كنى ؟ !

زبانم بند آمد و نمى دانستم چه جوابى به حضرت بدهم ، امام (علیه السلام)شروع به سخن كرده ، فرمود :

رَزَقَكَ الإیمَانَ فَحَرَّمَ بَدَنَكَ عَلَى النَّارِ ،

خداى مهربان ایمان را روزى تو كرد و در نتیجه بدنت را بر آتش دوزخ حرام نمود .

وَرَزَقَكَ العَافِیَةَ فَأعَانَكَ عَلَى الطَّاعَةِ ،

و سلامتى و عافیت به تو بخشید ، در نتیجه تو را بر طاعت و عبادت یارى داد .

وَرَزَقَكَ القُنُوعَ فَصَانَكَ عَنِ التَبَذُّلِ .

و قناعت را روزى تو فرمود در نتیجه از ناخویشتن دارى مصونت داشت .

اى ابوهاشم ! من به این خاطر با این مطالب با تو شروع به سخن كردم كه گمان بردم مى خواهى نزد من از كسى كه این همه لطف و محبت در حق تو كرده ، شكایت كنى ، در ضمن دستور داده ام صد دینار به تو بدهند ، آن را بگیر .

محبت و لطف ویژه حضرت به شیعیان

گروهى از اهل اصفهان از جمله ابوالعباس احمد بن نضر و ابوجعفر محمّد بن علویه مى گویند : در اصفهان مردى بود شیعه ، به نام عبدالرحمن ، به او گفتند : به چه سبب در این روزگار اعتقاد به امامت امام على النقى (علیه السلام) ـ نه كس دیگر ـ را بر خود واجب نمودى ؟

گفت : شاهد چیزى بودم كه آن را بر من واجب كرد و آن اینكه من مردى فقیر و تهیدست بودم ، با زبانى گویا و با جرأت . سالى از سال ها اهل اصفهان مرا با كسان دیگرى براى دادخواهى به بارگاه متوكل فرستادند .

روزى بر در بارگاه متوكل بودیم كه فرمان احضار على بن محمّد بن رضا (علیهم السلام)صادر شد ، به برخى از كسانى كه حاضر بودند گفتم : این مرد كه فرمان به احضارش داده اند كیست ؟ گفته شد : مردى علوى است و رافضیان به امامتش اعتقاد دارند سپس گفت كه ممكن است متوكل براى به قتل رساندنش او را احضار كرده است ، گفتم : از اینجا نمى روم تا بنگرم این مرد چه مردى است .

ایشان سوار بر اسب آمد در حالى كه مردم در طرف راست و چپ راه ایستاده بودند و او را تماشا مى كردند ، هنگامى كه او را دیدم عشقش به دلم افتاد و پیش خود دعا كردم كه خدا شر متوكّل را از او دفع كند .

او در حال حركت میان مردم فقط به یال اسبش نظر مى كرد و توجهى به راست و چپش نداشت و من هم پیوسته براى او در حال دعا بودم ، چون بر من عبور كرد با چهره مباركش به من روى آورد و فرمود : خدا دعایت را مستجاب كرد و عمرت را طولانى نمود ، و ثروت و اولادت را بسیار و فراوان كرد ، به خود لرزیدم و در میان یارانم افتادم ، پرسیدند : تو را چه شد ؟ گفتم : خیر است و چیزى در آن باره نگفتم .

پس از آن به اصفهان باز گشتم ، خدا درب ثروتى فراوان به رویم گشود تا جایى كه امروز غیر از آنچه بیرون خانه است ، چیزى هایى به ارزش هزار هزار درهم در خانه دارم و ده فرزند به من عنایت شد و اكنون عمرم به هفتاد و چند سال رسیده است و تا حال قایل به امامت آن بزرگوار هستم كه آنچه در دل من بود دانست و خدا دعایش را درباره من و براى من مستجاب كرد .

برگرفته از سایت استاد حسین انصاریان به نشانی Erfan.ir

چهارشنبه 28/9/1386 - 13:37
ازدواج و همسرداری

 

بسم الله الرحمن الرحیم

 

مقالات استاد حسین انصاریان در رابطه با :

هم كفوى در ازدواج

از شرایط بسیار مهم ازدواج هم كفو بودن زوجین است.   كفو در لغت به معناى شبیه و مانند است، در مسئله ازدواج تا حدّى باید از نظر ظاهر و باطن بین دختر و پسر شباهت وجود داشته باشد.

مهمترین مرحله شباهت، باید در چهره دیندارى جلوه كند به این معنا كه به فرهنگ پاك حق، مؤمن هم كفو مؤمنه، و دین دار شبیه و مانند دیندار است.

به فرموده قرآن مجید:

وَ الطَّیِّباتُ لِلطَّیِّبینَ.

زنان پاك لایق مردان پاكند.

كتاب حق مى فرماید:

فَانْكِحُوا ماطابَ لَكُمْ مِنَ النِّساءِ.

پس با زنان پاك ازدواج كنید.

این پاكى در زنان و مردان در مرحله اول پاكى و پاكیزگى باطن است، كه عبارت از ایمان به خدا و قیامت و نبوت و قرآن و ملائكه و متخلّق بودن به اخلاق حق است.

بنابراین مرد مسلمان و مؤمن حق ازدواج با زنان غیر مسلمان و غیر مؤمنه را ندارد، و اگر این ازدواج انجام بگیرد، باطل است و فرزندان آنان بدون شك زاده زنا هستند، و همچنین زن مؤمنه حق ندارد با انسان غیر مؤمن ازدواج كند، زیرا از نظر شرعى این ازدواج باطل و حرام و فرزندان آنان زاده حرامند.

مؤمن و مؤمنه هم كفو غیر مؤمن و غیر مؤمنه نیستند، كه اگر این ازدواج باطل صورت بگیرد درى از عذاب قیامت بر روى هر دو باز شده!!

قرآن مجید از ازدواج انسان پاك یعنى انسان مؤمن با انسان ناپاك منع شدید فرموده:

و لا تنكحوا المشركات حتّى یؤمنَّ و لأمة مؤمنة خیر من مشركة و لو اعجبتكم و لا تنكحوا المشركین حتّى یؤمنوا و لعبد مؤمن خیر من مشرك و لو اعجبكم اولئك یدعون الى النّار و الله یدعوا الى الجَّنة و المغفرة باذنه و یبیِّن آیاته للناس لعلَّهم یتذكَّرون.

با زنان مشرك تا ایمان نیاورده اند ازدواج نكنید، كنیزان باایمان از زن آزاد مشركه بهتر است، اگرچه زیبائى یا ثروت او شما را به شگفتى اندازد.

و زنان خود را به ازدواج مردان مشرك تا ایمان نیاورده اند در نیاورید زیرا یك بنده باایمان از یك مرد مشرك بهتر است اگر چه موقعیت و زیبائى او شما را شگفت زده كند، مشركان دعوت به آتش مى كنند، و خدا دعوت به بهشت و آمرزش به فرمان خود مى نماید، و آیات خود را براى مردم بیان مى كند شاید اهل تفكر و اندیشه شوند.

بنابراین مواظب باشید دختر باایمان خود را به جوانى كه اهل حق و حقیقت نیست، و در لجنزار انكار واقعیات دست و پا مى زند به زنى ندهید، و براى جوان پاك و مؤمن خود، دخترى كه منكر اصول الهى است به همسرى انتخاب نكنید كه شرط اول در صحت ازدواج ایمان پسر و دختر است تا دو نور و دو پاك و دو پاكیزه و دو مؤمن به هم برسند، و از به هم رسیدن آنان ثمرات شایسته و پاك كه همان فرزندان صالحند بوجود بیایند.

تصور نكنید كه زیبائى و مال و موقعیّت در مردى كه ایمان ندارد، و در زنى كه آراسته به حقیقت نیست موجب سعادت و سلامت و نشاط و دوام در زندگى است.

البته بر خانواده ها لازم است در مسئله هم كفو بودن، سختگیرى نكنند، وقتى پسر و دختر از نظر اعتقاد و اخلاق و عمل اسلامى، و از نظر قیافه و هیكل ظاهر نزدیك به هم باشند، این دو از نظر شرع مقدس هم كفو و شبیه و همانند یكدیگرند، و در ازدواج آنان رحمت و بركت حق تجلّى خواهد كرد.

در رابطه با مسئله كفو به روایات زیر توجه كنید:

عَنْ اَبى عَبْدِاللّهِ(علیه السلام) أَنَّهُ قالَ : الْكُفْوُ اَنْ یَكُونَ عَفیفاً وَ عِنْدَهُ یَسارٌ.

امام صادق(علیه السلام) فرمود: آنكه داراى عفت همه جانبه است و زندگى در كنار او از نظر نفقه سهل و آسان است كفو دختر عفیفه و آسان زندگى كن شماست.

رسول خدا(صلى الله علیه وآله وسلم) فرمود:

اِذا جائَكُمْ مَنْ تَرْضَوْنَ دینَهُ وَ اَمانَتَهُ یَخْطُبُ اِلَیْكُمْ فَزَوِّجُوهُ اِنْ لا تَفْعَلُوهُ تَكُنْ فِتْنَةٌ فِى الاَْرْضِ وَ فَسادٌ كَبیرٌ.

كسى كه از دختر شما خواستگارى كرد و شما نسبت به دین و امین بودن وى رضایت داشتید، حتماً زمینه این ازدواج را فراهم نمائید، كه منع ازدواج كفو با كفو از جانب شما زمینه ساز فتنه در روى زمین و فساد بزرگ است.

رسول خدا در روایت دیگر مى فرماید:

اِذا جائَكُمْ مَنْ تَرْضَوْنَ خُلُقَهُ وَ دینَهُ فَزَوِّجُوهُ و اِنْ لا تَفْعَلُوهُ تَكُنْ فِتْنَةٌ فِى الاَْرْضِ وَ فَسادٌ كَبیرٌ.

آنكس كه اخلاق و دینش مورد رضایت و پسند شما بود به او دختر بدهید، چنانچه از تحقق این ازدواج جلوگیرى كنید موجب فتنه و فساد بزرگ در زمین شده اید.

آرى سخت گیرى در ازدواج، و ایجاد موانع، و تكیه بر عادات و رسومات غلط، و پیگیرى شرایط سخت، و طلب جمال و ثروت و مقام، از جانب خانواده ها براى پسران و دختران خود، علت ازدیاد استمناء، لواط، زنا، فشارهاى عصبى، و بیماریهاى روانى در دختران و پسران است، و این همه فتنه و فساد عواقب و توابعش در دنیا و آخرت گریبانگیر آن پدران و مادران و اقوام و خانواده هائى است كه در مسئله ازدواج سخت گیرى مى كنند.

رسول حق فرمود:

اَنْكِحُوا الاَْكْفاءَ وَ انْكِحُوا مِنْهُمْ وَ اخْتارُوا لِنُطَفِكُمْ.

زمینه ازدواج هم كفوها را فراهم كنید، و با هم كفو ازدواج كنید و آنان را براى بوجود آمدن فرزندان شایسته به عقد خود درآورید.

آرى ایمان و اخلاق و امانت و درستى در پسر و دختر مایه هم كفویست، و بر پدران و مادران و خانواده ها واجب اخلاقى است، هر چه زودتر و سریع تر و با آسان گیرى كامل و پرهیز از شرایط غیر الهى و سنن غیر اخلاقى زمینه عروسى دو هم كفو را فراهم آورند، تا رضا و خوشنودى و رحمت و لطف حق را نسبت به خود جلب كنند.

حضرت باقر(علیه السلام) مى فرماید:

ما مِنْ رُزْءَة أَشَدَّ عَلى عَبْد اَنْ یَأْتِیَهُ اِبْنُ اَخیهِ فَیَقُولَ زَوِّجْنى فَیَقُولَ لا اَفْعَلُ أَنَا أَغْنى مِنْكَ.

مصیبتى از این شدیدتر نیست كه جوان مؤمنى دختر برادر مؤمنش را خواستگارى كند، و پدر دختر جواب بدهد، من از این ازدواج عذر مى خواهم زیرا تو از نظر مالى در رتبه من نیستى!

در مسئله ازدواج عصبیّت قومى، شهرى، قبیله اى نباید لحاظ شود، زیرا اینگونه تعصّبات در آئین الهى مردود شناخته شده و باطل اعلام شده است.

فقر و غنا، این شهر و آن شهر، این قبیله و آن قبیله را ملاك ازدواج قرار ندهید، مردان و زنان همه و همه دختران و پسران یك پدر و مادرند، و براى هیچ یك بر دیگرى، جز به تقوا و پرهیزكارى امتیاز نیست.

نظر حضرت سجاد(علیه السلام) نسبت به كفو

امام پنجم حضرت باقر(علیه السلام) نقل مى كنند: پدر باكرامتم حضرت زین العابدین(علیه السلام)در یكى از مواقف حج به خانمى برخورد كه اخلاق نیكش آن حضرت را جذب كرد، سئوال كردند این زن داراى همسر است؟ عرضه داشتند وى را شوهر نیست، پدرم بدون این كه از حسب و نسب وى تحقیق كند از او خواستگارى كرد، و این خواستگارى منجر به ازدواج با او شد.

فردى از انصار از داستان آگاه شد، ازدواج به این سادگى براى او بسیار سنگین و گران آمد، به نظر آورد ممكن است آن زن فردى بى اصل و نسب باشد، و علت سرزنش نسبت به امام چهارم شود.

مدتى در مقام جستجو برآمد و معلوم شد آن زن از طایفه شیبان است، خدمت امام چهارم رسید و جریان را با آن حضرت در میان گذاشت كه خدا را شكر همسر شما از فامیلى معروف و محترم است، امام به او فرمودند من شما را خردمندتر از این مى دانستم كه به این امور پاى بند باشى، مگر نمى دانى خداوند عز و جل به بركت اسلام پستى ها را برداشت و نقصها را جبران فرمود، بزرگوارى و كرامت را جایگزین پستى و دنائت نمود، اینك مسلمان در هر موقعیتى باشد محترم است و او را پستى نیست، لئامت و خسّت از آنِ جاهلیت است و بس.

بنابراین هم قبیله بودن، همشهرى بودن، به اندازه هم ثروت داشتن، موجب هم كفوى نیست، بنا به حكم اسلام، عرب را بر عجم، سپید را بر سیاه، قرشى را بر غیر قرشى امتیازى نیست، امتیاز به تقواست و دو مرد و زن مسلمان با داشتن ایمان و تقوا و اخلاق و امانت و عفت و پاكى و طهارت و سلامت هم كفو یكدیگرند گرچه یكى عرب و دیگرى عجم، یكى شهرى و دیگرى روستایى، یكى غنى و دیگرى فقیر، یكى سپید و دیگرى سیاه، یكى قبیله دار و دیگرى بى قبیله باشد.

على بن اسباط به حضرت جواد(علیه السلام) نوشت: من براى دخترانم كسى را كه در اخلاق و ایمان همانند خودم باشد نیافته ام تا آنان را شوهر دهم، حضرت در پاسخ نامه وى نوشت: آنچه را درباره دخترانت نوشته بودى یافتم، خداوند ترا مورد رحمت و لطفش قرار دهد، تا این حدود دقت در كار دختر لازم نیست، پیامبر فرمود اگر خواستگارى آمد كه دین و اخلاقش مورد پسند بود قبولش كنید ور نه فتنه و فساد بزرگ در زمین روى مى دهد.

امام صادق(علیه السلام) به مردى به نام ابراهیم فرمود: هیچ مؤمنى بهره اى و سودى خطرناك تر از ثروت نبرده، ضرر مال از زیان دو گرگ درنده كه به گله اى بى چوپان از سر و ته گله حمله كنند بیشتر است، این گرگها با گوسپندان چه مى كنند، عرضه داشتم جز فساد كارى نمى كنند، فرمود: راست گفتى، كوچكترین زیان مال این است كه مسلمانى خواستگارى دختر مسلمان بیاید و او به عذر نداشتن مال او را براند و از دادن دختر به او خوددارى كند.

 

برگرفته از سایت استاد حسین انصاریان به نشانی Erfan.ir

چهارشنبه 28/9/1386 - 9:6
دعا و زیارت
 

بسم الله الرحمن الرحیم

مقاله استاد حسین انصاریان در رابطه با :

حماسه وجود اخلاقى حضرت زهرا (علیها السلام) در تاریخ

گاه اشخاص هیچ اثرى از خود نمى گذارند و بى نام و نشان مى میرند ، گاه هم در روزگار خود اثر مى گذارند و پس از مرگ فراموش مى شوند و گاه هم اشخاصى پیدا مى شوند كه در تمام روزگاران اثر گذارند . وجود تاریخ این كسان به یكى از سه گونه است :

* وجود تاریخى مادى ـ عینى .

* وجود تاریخى فعلى ـ رفتارى .

* وجود تاریخى نظرى .

وجود تاریخى مادى به گونه هاى مختلف تحقق مى پذیرد مانند ادامه وجود با اعقاب و نوادگان و آرامگاه و آثار عینى ملموس همچون آثار هنرى كه از میكل آنژ به جاى مانده كه یكى از اركان ماندگار و عظیم هنر غرب است .

وجود تاریخى فعلى ـ رفتارى ، به سنت ها و عادت ها و رفتارهاى متراكمى است كه شخص بنیاد مى نهد و ترویج مى كند خواه مثبت باشد و خواه منفى . در ادبیات دینى ما به این رفتارهاى متراكم ماندنى « سنت » اطلاق مى شود .

وجود تاریخى نظرى هم با وجود شخصیت والا و گرانمایه و معارف بلند انسانى و دینى كه تولید مى كند صورت مى بندد كه در ابدیت زمان همه را از صاحب نظران گرفته تا افراد عادى به خود و به مواریث معارفى خود مشغول مى كند . حضرت مسیح از جهت وجودى و ارسطو از جهت علمى بدینگونه هستند .

خلاصه آنكه برخى افراد قابلیت واستعداد بقا در تاریخ دارند یا در یكى از ابعاد سه گانه یا در تمام آن ابعاد . حضرت زهراى اطهر (علیها السلام) در هر سه بعد تبلور و تجسم تاریخى دارند :

درباره بعد فعلى ـ رفتارى وجود تاریخى حضرت زهرا (علیها السلام) ، به حق مى توان گفت كه آن حضرت از این جنبه شگفتى ساز و دگرگون كننده است ! زن جوانى كه بیش از هجده بهار از عمر او نگذشته بود ، پایه گذار یك سنت ـ رفتار متراكم ـ و مبدل به یك الگوى تمام عیار مى گردد تا آنجا كه امام عصر ( عج ) درباره ایشان مى گوید :

 وَفِى ابْنَةِ رَسُولِ اللّهِ (صلى الله علیه وآله) لِی أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ.

انسان شناسان را اصطلاحى است به عنوان « شخصیت اساسى » . بنابراین اصطلاح ، حضرت زهرا (علیها السلام) با تجرید از قید و بندهاى فردى ، یك سرمشق مطلق مى شود و بدینگونه در جاودانه تاریخ ماندنى مى گردد كه چنین هم شد .

جامعه شناسان مى گویند سر منشأ اوضاع بحرانى نسل جوان در جهان سوم ، خلأ الگوى رفتارى است . در این حیطه حضرت زهرا (س) می تواند منجی و مشکل گشا باشد، چراکه آن حضرت الگوی کامل و بی عیب و نقصی است که می تواند سرمشق جامعه باشد.

فاطمه علیهاالسلام مظهر عفاف و حجاب فاطمه علیهاالسلام بهترین مظهر عفت و پوشش ‍ زنان مسلمان است ؛ زیرا با توجه به این كه فاطمه علیهاالسلام آن بانویى نبود كه كاملا با خارج از خانه قطع رابطه كرده باشد؛ چون تاریخ گواه است كه وى دعوت دیگر زنان را مى پذیرفته ، هم چنین جهت تهیه وسائل روزمره به ویژه در روزهایى كه حضرت على علیه السلام حضور نداشتند بیرون مى رفته ، مرتب به خانه پیامبر صلى الله علیه و آله رفت و آمد مى كرده ، در جنگ احد، به همراه دیگر زنان به مداواى زخمهاى پیامبر صلى الله علیه و آله پرداخته ، و در فتح مكه و حجة الوداع همراه پیامبر صلى الله علیه و آله بوده و پس از شهادت حمزه پیوسته به احد مى رفته ، و گاه برخى از یاران پیامبر صلى الله علیه و آله را به همراه آن حضرت به حضور مى پذیرفته ، اما با این حال باز هم بر مسئله عفاف و حجاب زن سخت تكیه مى كرده است .فاطمه علیهاالسلام در پى آن بود كه زن به كرامت انسانى اش پى ببرد، و خود را فداى امیال و هوسهاى دیگران نكند، فاطمه مى خواست كه دامان زن مسلمان و هر آزاداندیش را از هر گونه فساد اخلاق و روابط نامشروع و ضد ارزشهاى دینى پاك نگه دارد.از حضرت على علیه السلام روایت شده كه فرمود: ما روزى خدمت پیامبر صلى الله علیه و آله نشسته بودیم ، فرمود به من خبر دهید چه چیز براى زنان بهتر است ؟هیچكدام نتوانست جواب حضرت را بگویند و برخواسته پراكنده شدند.من به نزد فاطمه علیهاالسلام آمدم و سؤ ال را براى او نقل كردم و در ضمن گفتم كه هیچیك از ما جواب رسول خدا را نمى دانستیم ، حضرت زهرا علیهاالسلام فرمود من جواب سؤ ال را مى دانم سپس فرمود: بهترین ویژگی براى زن این است كه هیچ مردى او را نبیند و او هم هیچ مردى را نبیند. من به نزد رسول خدا صلى الله علیه و آله برگشتم و گفتم یا رسول الله بهترین چیز براى زن این است كه هیچ مردى او را نبیند و او هم هیچ مردى را نبیند.حضرت با تعجب فرمود: شما كه قبلا این جا حاضر بودید و چیزى نگفتید، پس این جواب را از كجا آوردى ؟!گفتم از فاطمه .پیامبر صلى الله علیه و آله ضمن تعجب از دخترش فاطمه ، فرمود: براستى كه فاطمه پاره تن من است . نا گفته نماند كه این حدیث را هر یك به گونه اى معنى كرده اند كه برخى از آن ها چندان صحیح بنظر نمى رسد، مثلا برخى معتقدند كه مراد فاطمه علیهاالسلام این است كه زن نگاه شهوت آلود به مرد نكند. و همچنین به زن چنین نگاهى نكند.در پاسخ باید گفت : این گونه نگاه كردن براى زن و مرد حرام است نه این كه بهتر آن است كه چنین نگاهى نكند.و با این بیان حدیث را چه جور معنى كنیم ، آیا مقصود فاطمه این است كه زن هرگز از خانه بیرون نرود، كه این معنى هم صحیح نیست ، زیرا نه تنها این امر امكان ندارد و عملى نیست ، بلكه با خطى مشى و سیره خود فاطمه مخالف است . زیرا عرض شد خود فاطمه علیهاالسلام رفت و آمد داشته .پس منظور حضرت از این جمله چیست ؟بنظر مى رسد كه حضرت زهرا علیهاالسلام تكیه اش بر این بوده كه زن تا مى تواند از حضور غیر ضرورى خود بكاهد و در صورت حضور، از اختلاطهاى نامشروع و گفت و شنودهاى غیر اخلاقى پرهیز كند.

برگرفته از سایت استاد حسین انصاریان به نشانی Erfan.ir

چهارشنبه 28/9/1386 - 8:58
دعا و زیارت
 

بسم الله الرحمن الرحیم

 

مقاله استاد حسین انصاریان در رابطه با :

دنیا طلبان اهل بیت (علیهم السلام) را درك نمى كنند

هركس در همه شؤون زندگى اش به اهل بیت (علیهم السلام) مراجعه كند ، به اندازه فهم و گنجایش و ظرفیتش از ولایت و حقیقت آنان كه ولایت خدا و حقیقت قرآن است ، بهره مى برد .

افراد كم گنجایش و انسان هاى متوسط و دارندگان سعه وجودى ـ هر كدام به گونه اى ـ با اسوه قرار دادن اهل بیت (علیهم السلام) حقیقت آنان را ادراك مى كنند و به آن مؤمن مى شوند و به آثارشان اقتدا مى نمایند و بر پایه همان ادراك و ایمان و اقتدا ، به پاداش و جزا مى رسند ولى فرو رفتگان در چاه طبیعت كه نمى خواهند از آن به در آیند :

( . . . كَمَن مَثَلُهُ فِى الظُّلُمَاتِ لَیْسَ بِخَارِج مِنْهَا . . . ).

. . . مانند كسى است كه در تاریكى ها ىِ جهل و گمراهى است و از آن بیرون شدنى نیست . . .

هرگز حقیقت رسالت و ولایت را درنمى یابند و به این خاطر نه اینكه آن بزرگواران را سرمشق و اسوه خود قرار نمى دهند بلكه به آنان كفر مىورزند !

از این جهت قرآن بیان مى دارد كه سرّ اینكه گروهى پیامبر را با چشم سر مى نگرند ولى شخصیت و رسالت و نبوتش را درك نمى كنند این است كه در مادیت محض و چاه طبیعت و دره هولناك هوا فرو افتاده اند و همان طور كه صراط مستقیم را نشناخته اند ، وى و اهل بیتش را نیز نشناخته اند و به عبارت دیگر ، آنان كه نمى توانند یا نمى خواهند باطن قرآن را تحمل كنند ; باطن اهل بیت (علیهم السلام) را نیز نمى توانند بشناسند زیرا زندگى آنان و به ویژه قلبشان در پوشش و حجابى است كه نمى گذارد حقیقت اهل بیت (علیهم السلام) و پیشوایى و امامتشان را درك كنند .

این پوشش و حجاب همان است كه از تداوم و كثرت گناه و فسق و تعصب و لجاجت فراهم مى آید و میان انسان و مشاهده حقیقت حائل مى شود !

( . . . تَرَاهُمْ یَنظُرُونَ إِلَیْكَ وَهُمْ لاَیُبْصِرُونَ ).

. . . و آنان را مى بینى كه به سوى تو مى نگرند در حالى كه نمى بینند .

اهل نگریستن هستند ولى اهل بصیرت نیستند ، ظاهر را مى بینند ولى از دیدن حقیقت كورند . اینانند كه تداوم گناه و تعصب جاهلانه و لجاجت بر چشم باطنشان پرده و حجاب افكنده است :

( . . . أَعْیُنُهُمْ فِى غِطَاء عَن ذِكْرِى . . . ).

. . . همان كسانى كه دیده بصیرت شان از یاد من در پرده غفلت بود . . .

 

برگرفته از سایت استاد حسین انصاریان به نشانی Erfan.ir

سه شنبه 27/9/1386 - 23:23
دعا و زیارت
 

بسم الله الرحمن الرحیم 

مقاله استاد حسین انصاریان در رابطه با :

اصلاح واقعی

 آیا كسانى كه با تقلب و حیله ، مكر و خدعه ، پشت هم اندازى و ریا كارى به كارى دست مى زنند ، یا مسأله ى پوچ را با رنگ علمى به خورد مردم مى دهند ، یا چهره ى واقعى خود را پنهان مى دارند ، یا با گول زدن توده ى مردم میداندار زندگى آنان مى شوند ، یا ملت ها را به مكتب هاى بى مایه اى كه به آن لعاب علم زده شده دعوت مى كنند ، به خود و مسایلى كه به عرصه ى حیات بشر ریخته اند ، آگاهى ندارند ؟

به گفته ى قرآن مجید آگاهى دارند ، ولى اینان قومى هستند كه در طول تاریخ آب دریاى حیات را با این امور گل آلود كردند تا بتوانند براى تغذیه ى امیال و شهوات خود ماهى بگیرند .

بى تردید فضاى فرهنگ این دار و دسته ، فضاى گمراهى و تاریكى است ، و حمیت و نخوت و غیرت آنان صد در صد جاهلى است .

اینان كه به تمام حقایق هستى و بخصوص به خداوند هستى آفرین كفر ورزیدند ، و به انكار آیات حق برخاستند باید دچار چنین فرهنگى شوند ، و مسایل سخیف و بى پایه اى در مغز آنان پدیدار شود ، آنگاه به عنوان مكتب و آیین به خورد دیگران دهند تا دیگران را هم مانند خود از خدا و حقایق جدا سازند !

اینان هدفى جز فساد در زمین ، و هلاك نسل و كشاورزى ، و آلوده كردن اقوام و ملل به انواع معاصى و گناهان ندارند .

  وَإِذَا تَوَلَّى سَعَى فِی الاَْرْضِ لِیُفْسِدَ فِیهَا وَیُهْلِكَ الْحَرْثَ وَالنَّسْلَ وَاللّهُ لاَ یُحِبُّ الْفَسَادَ 

 سردمداران صهیونیسم در كتاب پروتوكل هاى خود نوشته اند : ما پیروزى داروین و ماركس و نیچه را به وسیله ى آراى ایشان پایه گذارى كردیم ، و اثر مخرب اخلاقى كه علوم ایشان در فكر غیر یهودى پدید مى آورد با كمال تأكید براى ما واضح است .

یهودیت جهانى توسط سه تن از دانشمندان خود : ماركس ، فروید و دركایم ، نظریه ى داروین و تئورى تطور را با زننده ترین صورتى كه در راه كوبیدن هر فضیلتى كه در جاهلیت اروپایى باقى مانده بود مورد استفاده قرار داد ، و این سه دانشمند مغرض بطور دایم دین را با تحقیر و سرزنش یاد مى كردند ، و چهره ى آن را در نفوس و اذهان مردم زشت و آلوده نشان مى دادند .

اینان همراه با نظریات دانشمندان وابسته به خود ، هیچ یك از جوانب تصور بشر را بدون فساد باقى نگذاشته اند ، زیرا كلیه ى تصورات و علایق انسان را ، از علاقه به خالق گرفته تا علاقه به جهان هستى ، و زندگى و علاقه به ابنا نوع ، همگى را فاسد و تباه ساخته و به یك سلسله از انحرافات تبدیل كرده است .

انحراف اصلى در تصور حقیقت الهى و علاقه ى انسان به خدا ، انحراف در تصور جهان هستى و علاقه ى آن به خدا ، و علاقه ى انسان به جهان و علاقه ى جهان به انسان .

انحراف در تصور حیات و پیوستگى ها و اهداف آن ، انحراف در تصور نفس بشرى و روابط انسان با انسان و فرد با اجتماع و همسر با همسر ، و به طور خلاصه انحراف در كلیه ى شئون حیات .

در سایه ى شوم این انحراف ، شرایط زندگانى واقعى تحت تأثیر اهوا ، خضوع در برابر طاغوت و تسلیم در چنبر شهوات واقع مى شود ، و دامنه ى فساد به طور روزافزون گسترش مى گیرد ، و كار هلاك و دمار وقتى به پایان مى رسد كه « خدا » آخرین و بى تأثیرترین معبود در زندگى مردم گردد ، و آلهه و معبودات باطل بر كلیه ى شئون حیات مسلط شوند.

اینان كار را با ژست علمى به خود گرفتن به جایى رساندند كه به باور اكثر مردم دنیا دادند كه جبر اقتصادى ، جبر اجتماعى و جبر تاریخى همگى در سرنوشت انسان حكومت و تأثیر دارند و به صورت قدر حتمى و قاطعى ، بدون مداخله ى اراده ى انسان ، زندگانى انسان را تحت سیطره و تسخیر قرار مى دهند .

این جملات واهى و كلمات سخیف ، كار بسیارى از مردم جهان بخصوص اروپا و آمریكا ، و بخصوص نسل جوان بسیارى از جوامع را به جایى رساند كه گویى لا ینقطع این فریادها را از گلوى انسان مى شنویم :

« من از قید بندگى و طوق عبودیت رسته ام ، و برنامه ى زندگى خود را به میل و اراده ى خویش طرح و تنظیم مى كنم ! من عقاید و سلوك خود را بر وفق عقل و نظر خود پایه گذارى و ترسیم مى كنم .    من زندگى كنونى و آینده ى خود را با استقلال ذاتى و بدون سرپرستى خدا مى سازم ! »

در نتیجه ى همین ادعا ، خویش را از سنگر حمایت خدا بیرون رانده ، و به دام مكر و حیله ى شیطان درافكنده است .

در نتیجه ى همین ادعاست كه اهریمن شر و فتنه فرصت یافته و تسلط و نفوذ خود را در سراسر زمین گسترش داده است .

در نیتجه ى همین ادعا و غرور است كه ظلم و بیداد ، اكناف جهان را فرا گرفته و انواع عبودیت ، همگى اقوام بشرى را زیر یوغ ذلت كشیده و گروهى را به عبودیت سرمایه ، و گروهى را به عبودیت دولت ، و گروهى را به عبودیت دیكتاتور ، و گروهى را به عبودیت شهوات خانمانسوز گرفتار ساخته است .

در نتیجه ى همین ادعا و غرور است كه فسق و فجور در سراسر جهان گسترش یافته و همگى پسران و دختران را در معرض آلودگى و فساد قرار داده است .

در نتیجه ى همین ادعا و انحراف است كه از یك سو جنون و اختلال مشاعر ، تیمارستانهاى كشورهاى متمدن را بر دیوانگان تنگ ساخته ، و از دیگر سو وسوسه ى مدپرستى و فیلم ها و ستاره هاى سینما و تلویزیون و سایر شهوات ، مردم را از توجه به حقیقت خویش باز داشته ، و سراسر عمرشان را در غفلت و تباهى گذاشته است .

نتیجه ى این زندگى نكبت بار كه تمام شئون ظاهر و باطنش غرق آلودگى و انحراف ، و فسق و فجور است این است كه بسیارى از مردم جهان را سرخورده كرده ، و ابر سیاه و تاریك یأس و ناامیدى را در فضاى جانشان جاى داده ، و در عین اینكه زیر ضربات تازیانه ى وجدان و فشار فطرت دست و پا مى زنند مى گویند : راه اصلاح به روى انسان بسته است یا اگر هم باز باشد انسان قدرت حركت در آن را ندارد و در نهایت براى اینكه خود را تا اندازه اى آرام كند مى گوید : انسان نسبت به همه ى امورش محكوم قضا و قدر و جبر است .

ولى این جملات هم محصول حكومت همان فرهنگ شیطانى ، و فضاى جاهلى است ، و چیزى جز نشخوار همین آلودگان و تبهكاران نیست .

فرهنگ پاك اسلام ناب كه تبلور قطعى در مذهب شیعه ى دوازده امامى دارد با تكیه بر آیات قرآن و معارف امامان معصوم ، همراه با دلیل و حكمت و منطق و برهان اعلام مى دارد كه راه اصلاح هرگز به روى بشر بسته نیست ، و تا روز برپا بودن جهان بسته نخواهد شد ، و حركت انسان در راه صلاح و سداد ، در امكان تمام افراد انسان ، گرچه به انواع گناهان آلوده باشند هست ، و عقاید و اعمال و اخلاق آدمى به هیچ وجه جبرى و محكوم قضا و قدر نیست .

شایسته است به گوشه اى از معارف الهیه ، و فرامین ملكوتیه كه هدایت كننده ى انسان به سوى صلاح و سداد ، پاكى و پاكدامنى و نسخه ى نجات دهنده ى انسان از آلودگى و معاصى است اشاره شود. امام صادق (علیه السلام) به مردى فرمودند :

 اِنَّكَ قَد جُعِلْتَ طَبیبَ نَفْسِكَ ، وَبُیِّنَ لَكَ الدّاءُ ، وَعُرِّفْتَ آیَةَ الصِّحَّةِ ، وَدُلِلْتَ عَلى الدَّواءِ ، فَانْظُرْ كَیْفَ قِیامُكَ عَلى نَفْسِكَ..

همانا تو را طبیب خودت قرار داده اند ، و درد را برایت بیان كرده اند ، و نشانه ى صحت را به تو شناسانده اند ، و به دارویت راهنمایى كرده اند ، در نتیجه اندیشه كن كه چگونه در اصلاح وضع خود به پا مى خیزى .

 آرى انسان آگاه به موقعیت و وضع و شأن خویش طبیب خود است ، درد او عقاید باطله ، اخلاق شیطانى و اعمال ناهنجار است كه مفصلا در قرآن و روایات براى او بیان شده . ایمان مستقیم ، سلامت اخلاق ، آرامش درون ، عمل پاك ، همه و همه نشانه و علامت سلامت است . توبه و استغفار ، تقوا و عفت و مبارزه با گناه داروى تمام دردهاست ، این انسان است كه با كمك گیرى از این حقایق باید به اصلاح خود اقدام نماید .

امام باقر (علیه السلام) از پدرانش روایت مى كنند كه پیامبر در وصیتش به امیرالمؤمنین على بن ابى طالب (علیه السلام) فرمودند :

 یا عَلِىُّ ! اَفْضَلُ الْجِهادِ مَنْ اَصْبَحَ لاَ یَهُمُّ بِظُلْمِ اَحَد.

یا على ! برترین جهاد این است كه شخص صبح كند در حالى كه نیت ستم به احدى را نداشته باشد .

 انسان اگر هر روزش را بدین صورت قرار دهد كه از خانه خارج شود در حالى كه نیتش نسبت به تمام انسانها حتى به دشمنانش خیر باشد ، و قصدى جز خدمت به مردم نداشته باشد ، ادامه ى این حالت ، باطن را غرق نور و ظاهر را آراسته به صلاح و درستى مى نماید . امام صادق (علیه السلام) فرمودند :

مَنْ مَلَكَ نَفْسَهُ اِذا رَغِبَ ، وَاِذا رَهِبَ ، وَاِذا اشْتَهى ، وَاِذا غَضِبَ ، وَاِذا رَضِىَ ، حَرَّمَ اللهُ جَسَدَهُ عَلَى النَّارِ.

كسى كه به وقت رغبت ، و زمان ترس ، و به هنگام میل ، و در گیر و دار خشم و خشنودى ، وجودش را از افتادن در گناه و معصیت ، و ظلم و ستم حفظ نماید ، خداوند بدنش را به آتش دوزخ حرام مى كند .  امیرالمؤمنین (علیه السلام) بسیار مى فرمودند :

 نَبِّهْ بِالتَّفَكُّرِ قَلْبَكَ ، وَجَافِ عَنِ اللَّیْلِ جَنْبَكَ ، وَاتَّقِ اللهَ رَبَّكَ.

قلب خود را با اندیشه در امور بیدار كن ، شب را به عبادت حق بپرداز و در تمام شئون زندگى پروردگارت را پروا كن .  امام صادق (علیه السلام) فرمودند :

 اَلتَّفَكُّرُ یَدْعُو اِلَى الْبِرِّ وَالْعَمَلِ بِهِ .

اندیشه در همه ى امور ، انسان را به جانب نیكى و عمل به آن مى كشاند .

 مردى به حضرت صادق (علیه السلام) عرضه داشت : مرا از مكرمت هاى اخلاقى خبر ده ، حضرت فرمودند :

 اَلعَفْوُ عَمَّنْ ظَلَمَكَ ، وَصِلَةُ مَنْ قَطَعَكَ ، وَاِعْطاءُ مَنْ حَرَمَكَ ، وَقَوْلُ الْحَقِّ وَلَوْ عَلى نَفْسِكَ .

گذشت و چشم پوشى از كسى كه بر تو ستم نموده ، و صله نمودن با كسى كه با تو جدایى كرده ، و عطا كردن به كسى كه تو را محروم از بخشش خود نموده ، و گفتن حق گرچه به ضرر خودت باشد .

رسول خدا (صلى الله علیه وآله وسلم) فرمودند :

كسى كه عمل زشتى یا شهوت حرامى بر او عرضه شود ، پس به خاطر ترس از خدا اجتناب كند ، خداوند آتش قیامت را بر او حرام نماید و از وحشت اكبر امانش دهد و به وعده اى كه در كتابش داده « براى كسى كه مقام پروردگارش را بترسد دو بهشت است » وفا نماید .

بدانید هركس دنیا و آخرت به او عرضه شود پس دنیا را بر آخرت اختیار كند ، خداوند عزّ و جلّ را در قیامت ملاقات كند در حالى كه حسنه اى براى نجاتش از عذاب نخواهد داشت ، و هركس آخرت را بر دنیا اختیار نماید و دنیاى فانى را معبود خود قرار ندهد ، خداوند از او خشنود گردد ، و زشتى هاى عملش را بیامرزد. راوى مى گوید به حضرت صادق (علیه السلام) گفتم :

 قَوْمٌ یَعْمَلُونَ بِالْمَعَاصِى وَیَقُولُونَ : نَرْجُو ، فَلاَ یَزالُونَ كَذَلِكَ حَتّى یَأْتِیَهُمُ الْمَوْتُ ! فَقالَ : هؤُلاءِ قَوْمٌ یَتَرَجَّحُونَ فِى الاَْمانِىَّ ، كَذَبُوا ، لَیْسُوا بِراجینَ ، إنَّ مَنْ رَجا شَیْئاً طَلَبَهُ ، وَمَنْ خَافَ مِنْ شَىْء هَرَبَ مِنْهُ .

گروهى اهل معصیت و گناهند و مى گویند در عین آلودگى امیدواریم ، به همین صورت زندگى مى كنند تا بمیرند ! حضرت فرمودند : اینان مردمى هستند كه به جانب آرزوى پوچ چرخیده اند ، دروغ گفتند ، اهل امید نیستند . كسى كه به حقیقتى امید دارد آن را مى طلبد ، و از چیزى كه بیم دارد از آن فرار مى كند .  امام صادق (علیه السلام) در توضیح آیه ى : ( ولِمَن خافَ مَقامَ رَبِّهِ جَنَّتانِ (2) ، فرمودند :

مَنْ عَلِمَ اَنَّ اللهَ یَراهُ ، وَیَسْمَعُ ما یَقُولُ ، وَیَعْلَمُ ما یَعْمَلُهُ مِنْ خَیْر اَوْ شَرّ ، فَیَحْجُزُهُ ذلِكَ عَنِ الْقَبیحِ مِنَ الاَعْمالِ ، فَذلِكَ الَّذِى خَافَ مَقامَ رَبِّهِ وَنَهَى النَّفْسَ عَنِ الهَوى .

كسى كه بداند خدا او را مى بیند ، و آنچه مى گوید مى شنود ، و آنچه از خوبى و بدى انجام مى دهد مى داند ، و این توجه او را از زشتى باز دارد ، كسى است كه از مقام خدا خائف است و نفس را از هوا باز داشته .  امام صادق (علیه السلام) به عمرو بن سعید فرمودند :

 اُوصِیكَ بِتَقْوَى اللهِ وَالْوَرَعِ وَالاِجْتِهادِ ، وَاعْلَمْ أَنَّهُ لاَ یَنْفَعُ اجْتِهادٌ لاَ وَرَعَ فِیهِ.

تو را به پیروى از خدا در همه ى امور ، و پرهیز از گناه ، و كوشش در عبادت و خدمت به خلق سفارش مى كنم ، و بدان كوششى كه در آن پرهیز از گناه نباشد سودى ندارد .

 امام صادق (علیه السلام) مى فرمودند :

عَلَیْكَ بِتَقْوَى اللهِ وَالْوَرَعِ وَالاِْجْتِهادِ ، وَصِدْقِ الْحَدیثِ ، وَاَداءِ الاَمانَةِ ، وَحُسْنِ الخُلْقِ ، وَحُسْنِ الجِوارِ ، وَكُونُوا دُعاةً اِلى اَنْفُسِكُمْ بِغَیْرِ اَلْسِنَتِكُمْ ، وَكُونُوا زَیْناً وَلاَ تَكُونُوا شَیْناً ، وَعَلَیْكُمْ بِطولِ الرُّكوعِ وَالسُّجودِ ، فَاِنَّ اَحَدَكُمْ اِذَا اَطالَ الرُّكوعَ وَالسُّجودَ هَتَفَ اِبْلیسُ مِنْ خَلْفِهِ وَقالَ : یا وَیْلَهُ ، اَطاعَ وَعَصَیْتُ ، وَسَجَدَ وَاَبَیْتُ.

بر شما باد به پرواى از حق در همه ى امور ، و حفظ خویش از تمام گناهان ، و كوشش در عبادت و خدمت به مردم ، و راستى در گفتار و اداى امانت ، و حسن خلق ، و نیكو همسایه دارى ، و جلب مردم به آیین حق با اعمال و رفتار و اخلاق صحیح . زینت دین باشید ، عامل وهن و سبكى دین نباشید ، ركوع و سجود خود را در نمازها طولانى كنید ، همانا وقتى یكى از شما ركوع و سجودش را طولانى كند ، ابلیس از پشت سر او فریاد مى زند : واى اطاعت كرد و من سرپیچى نمودم ، سجده كرد و من امتناع كردم !  

رسول خدا به امیرالمؤمنین (علیه السلام) فرمودند :

 ثَلاثَةٌ مَنْ لَقِىَ اللهَ عَزَّ وَجَلَّ بِهِنَّ فَهُو مِنْ اَفْضَلِ النَّاسِ : مَن اَتَى اللهَ عَزَّ وَجَلَّ بِمَا افْتَرَضَ عَلَیْهِ فَهُوَ مِنْ اَعْبَدِ النَّاسِ ، وَمَنْ وَرِعَ عَنْ مَحارِمِ اللهِ فَهُوَ مِنْ اَوْرَعِ النّاسِ ، وَمَنْ قَنَعَ بِما رَزَقَهُ اللهُ فَهُوَ مِنْ اَغْنَى النّاسِ . ثُمَّ قالَ : یا عَلِىُّ ! ثَلاثٌ مَنْ لَمْ یَكُنَّ فِیهِ لَمْ یَتِمَّ عَمَلُهُ : وَرَعٌ یَحْجُزُهُ عَنْ مَعاصِى اللهِ ، وَخُلْقٌ یُدارى بِهِ النّاسَ ، وَحِلْمٌ یَرُدُّ بِهِ جَهْلَ الْجاهِلِ ـ اِلى اَنْ قَالَ ـ یَا عَلِىُّ ! الاِسْلامُ عُرْیانٌ وَلِباسُهُ الْحَیاءُ ، وَزِینَتُهُ الْعِفافُ ، وَمُرُوَّتُهُ العَمَلُ الصّالِحُ ، وَعِمادُهُ الْوَرَعُ .

سه برنامه است كه هركس خدا را با آنها ملاقات نماید از بهترین مردم است : كسى كه عمل به آنچه بر او واجب شده است را به پیشگاه حق ارایه كند ، او برترین بنده است ، و كسى كه از تمام حرامها خوددارى كند از پارساترین بندگان است ، و آنكه به روزى داده شده ى خداوند قناعت ورزد ، از بى نیازترین مردم است ; سپس فرمودند : یا على ! سه چیز است كه در هر كس نباشد عملش تمام نیست : قدرتى كه او را از معاصى خدا مانع گردد ، و اخلاقى كه با آن با مردم مدارا نماید ، و حوصله و حلمى كه جهل جاهل را با آن برگرداند تا فرمودند : یا على ! اسلام عریان است ، لباسش حیا ، و زینتش عفاف ، و جوانمردى اش عمل صالح ، و ستونش ورع و پارسایى است .

امام باقر (علیه السلام) فرمودند :

اِنَّ اَفْضَلَ العِبَادَةِ عِفَّةُ الْبَطْنِ وَالْفَرْجِ .

همانا برترین عبادت نگاهدارى شكم و شهوت از حرام خداست. امام صادق (علیه السلام) فرمودند :

 اِنَّما شِیعَةُ جَعْفَر مَنْ عَفَّ بَطْنُهُ وَفَرْجُهُ ، وَاشْتَدَّ جِهادُهُ وَعَمِلَ لِخالِقِهِ ، وَرَجا ثَوابَهُ ، وَخَافَ عِقابَهُ ، فَاِذا رَأَیْتَ أُولئِكَ ، فَأُولئِكَ شِیعَةُ جَعْفَر .

همانا پیرو جعفر كسى است كه شكم و شهوت را از حرام حفظ كند ، كوشش او در راه خدا شدید باشد ، محض خدا عمل كند ، به پاداش حق امیدوار و از عذابش بترسد ، چون اینان را دیدى ، اینان شیعه ى امام صادق هستند .  رسول خدا (صلى الله علیه وآله وسلم) فرمودند :

لاَ تَزالُ اُمَّتِى بِخَیْر ما تَحابُّوا وَتَهادَوْا وَاَدُّوا الاَمانَةَ ، وَاجْتَنبُوا الحَرامَ ، وَقَرَوُا الضَّیْفَ ، وَاَقامُوا الصَّلاةَ ، وَآتُوا الزَّكاةَ ، فَاِذَا لَمْ یَفْعَلُوا ذلِكَ ابْتُلُو بِالْقَحْطِ وَالسِّنینَ(1) .

دایم امت من به خیر و نیكى اند تا به یكدیگر محبت ورزند و به یكدیگر هدیه دهند ، و امانت را ادا كنند ، و از حرام بپرهیزند ، و مهمان را پذیرایى نمایند و نماز را برپا دارند و زكات مال را بپردازند . اگر این امور را انجام ندهند به قحطى و خشكسالى مبتلا شوند .

از روایاتى كه در سطور قبل ملاحظه كردید استفاده مى شود كه راه اصلاح به روى همگان براى همیشه باز است ، و حركت در این راه نورانى ، براى هركس كه بخواهد ممكن است ، و انسان در عمل و رفتار ، و كردار و اخلاق به چیزى مجبور نیست ، و آزادانه مى تواند با نیتى پاك و تصمیم و عزمى جدى به واقعیاتى كه در آن روایات اشاره شده و خلاصه اش به شرح زیر است آراسته گردد ، و این همه نیكى و خیر و زیبایى معنوى را به جاى آن همه زشتى و بدى و هیولاى شیطانى بگذارد ، و با دست خود همراه با یارى و نصرت حق ، سیئات اخلاقى و عملى و باطنى را تبدیل به حسنات باطنى و عملى و اخلاقى نماید ، كه هركس در راه اصلاح قرار بگیرد ، خداوند در تبدیل شدن سیئات به حسنات به او كمك خواهد داد ، و چون حسنات را جایگزین سیئات كند ، تمام سیئات گذشته اش بخشیده خواهد شد .

 إِلاَّ مَن تَابَ وَآمَنَ وَعَمِلَ عَمَلاً صَالِحاً فَأُولئِكَ یُبَدِّلُ اللَّهُ سَیِّئَاتِهِمْ حَسَنَات وَكَانَ اللَّهُ غَفُوراً رَحِیماً 

مگر آنان كه توبه كردند و ایمان آوردند و عمل شایسته انجام دادند ، اینانند كه خداوند سیئات آنان را به حسنات تبدیل كرد و خداوند آمرزنده ى مهربان است .

  إِلاَّ مَن ظَلَمَ ثُمَّ بَدَّلَ حُسْناً بَعْدَ سُوء فَإِنِّی غَفُورٌ رَّحِیمٌ .

مگر كسانى كه ستم كردند ، آنگاه در مقام توبه و جبران برآمدند و بدى را تبدیل به نیكى كردند ، من نسبت به آنها آمرزنده و مهربانم .

برگرفته از سایت استاد حسین انصاریان به نشانی Erfan.ir

سه شنبه 27/9/1386 - 11:56
دعا و زیارت
 

بسم الله الرحمن الرحیم

 

مقاله استاد حسین انصاریان در رابطه با :

جایگاه و ارزش فرزند

اولاد چه دختر و چه پسر از بزرگترین و بامنفعت ترین نعمت هائى است كه حضرت حق به بندگان مؤمنش عنایت مى كند.

ابراهیم (علیه السلام)، فرزند نداشت، از این بابت اندوهگین بود، خداوند مهربان به عبد شایسته اش در ایام كهولت اسماعیل و اسحاق را مرحمت كرد.

اسحاق ریشه انبیاء الهى تا زمان مسیح، و اسماعیل ریشه خاتم انبیاء و امامان معصوم و هزاران حكیم و عارف و فقیه است.

فرزند نعمت فوق العاده اى است، منبع خیر است، منبع كرامت و سود دنیا و آخرت براى انسان است، البته انسانى كه مؤمن به حق است، و به خاطر ایمانش فرزندان خود را مؤمن و صالح و شایسته تربیت مى كند.

ابراهیم به خاطر فرزنددار شدن به حمد كامل حق برخاست، كه فرزنددار شدن به راستى اقتضاى حمد مى كند، حمدى كه با زبان و قلب و اعضاء و جوارح تحقق پیدا كند.

اَلْحَمْدُ لِلّهِ الَّذى وَهَبَ لى عَلَى الْكِبَرِ اِسْمعیلَ وَ اِسْحاقَ اِنَّ رَبّى لَسَمیعُ الدُّعاءِ

خداى را سپاس كه در زمان پیرى به من اسماعیل و اسحاق را بخشید، همانا پروردگار من شنواى دعاى بندگان است.

از آیـه شریفه استفاده مى شود، كه آنقـدر فرزند جایگاه مهمى در زنـدگى دارد، كه ابراهـیم به وقت پیرى از حضرت حق درخواست فرزند كرد، و دعـایش مستجاب شد.

زكریا به هنگام پیرى در محراب عبادت از حضرت حق درخواست فرزند كرد :

فهب لى مِن لدنك ولیّاً یرثنى و یرث من آل یعقوبَ.

مرا از جانب خود جانشینى صالح عطا فرما كه از من و آل یعقوب ارث ببرد.

اسحاق بن عمار از امام ششم (علیه السلام) روایت مى كند : شخصى گفت در داشتن فرزند بى رغبت بودم، تا توفیق وقوف در عرفات نصیبم شد، در كنارم نوجوانى را دیدم دعا مى كرد و اشك مى ریخت و مى گفت :

یا رَبِّ والِدَیَّ والِدَیَّ فَرَغَّبَنى فِى الْوَلَدِ حینَ سَمِعْتُ ذلِكَ

خداوندا پدر و مادرم، پدر و مادرم، با شنیدن دعاى او نسبت به پدر و مادرش شوق پیدا كردن فرزند در من پدید آمد.

پدران و مادران از دنیا رفته، از عبادت و مناجات، و كار خیر فرزندانشان در صورتى كه اهل ایمان بودند بهره كامل مى برند.

فرزند دارى در اسلام            …

از رسول حق (صلى الله علیه وآله وسلم) روایت شده :

خَمْسَةٌ فى قُبُورِهِمْ وَ ثَوابُهُمْ یَجْرى اِلى دیوانِهِمْ : مَنْ غَرَسَ نَخْلاً ، وَ مَنْ حَفَرَ بِئْراً ، وَ مَنْ بَنى لِلّهِ مَسْجِداً ، وَ مَنْ كَتَبَ مُصْحَفاً ، وَ مَنْ خَلَّفَ اِبْناً صالِحاً

پنج نفر از دنیا رفته اند، ولى پرونده آنان بسته نشده، دائم به آنان ثواب مى رسد : كسى كه درختى كاشته، چاه آبى براى بهره بردارى مردم حفر كرده، مسجدى ساخته، قرآنى نوشته، فرزند شایسته اى از او به جا مانده.

امام ششم (علیه السلام) مى فرماید :

وقتى یوسف برادر مادرى خود را دید، به او گفت چگونه بعد از من زمینه ازدواجت را فراهم كردى ؟ گفت : پدرم یعقوب مرا امر كرد و گفت :

اِنْ اِسْتَطَعْتَ اَنْ یَكُونَ لَكَ ذُرِّیَّةٌ تُثْقِلُ الاَْرْضَ بِالتَّسْبیحِ فَافْعَلْ.

اگر بتوانى فرزندانى بیاورى كه زمین حق را به تسبیح و ثناى خود نسبت به پروردگار سنگین كنند، این كار را انجام بده.

حضرت سجاد (علیه السلام) فرمود :

مِنْ سَعادَةِ الْمَرْءِ الْمُسْلِمِ اَنْ یَكُونَ مَتْجَرُهُ فى بِلادِهِ، وَ یَكُونَ خُلَطاؤُهُ صالِحینَ، وَ یَكُونَ لَهُ وَلَدٌ یَسْتَعینُ بِهِ.

خوشبختى مرد مسلمان در سه چیز است : محل تجارت و كسبش در شهر خودش باشد، كه پس از پایان روز نزد زن و فرزند خود برود، و دوستانش شایسته و صالح باشند، و فرزندانى داشته باشد كه از كمك آنان سود جوید.

چقدر نعمت وجود فرزند باارزش است كه در قرآن مجید آمده :

و الله جعل لكم من انفسكم ازواجاً و جعل لكم من ازواجكم بنین و حفدة و رزقكم من الطّیِّبات

خداوند از گوهر وجود شما همسرانتان را قرارداد، و از همسرانتان فرزندان و نوه و داماد نصیب شما نمود، و روزى شما را از پاكیزه ها قرار داد.

امام صادق (علیه السلام) فرمود :

فرزندان مسلمانان در قیامت شفاعت مى كنند، شفاعت آنان پذیرفته است، چون به دوازده سالگى برسند، حسنات آنان ثبت مى شود، و چون به تكلیف برسند، گناه بر آنان نوشته مى شود. امام هفتم (علیه السلام) فرمود :

سَعِدَ اِمْرُؤٌ لَمْ یَمُتْ حَتّى یَرى خَلَفاً مِنْ نَفْسِهِ.

 خوشبخت شد مردى كه نمرد تا فرزندى از خود دید.

سود فرزند داشتن تا كجاست كه امیرالمؤمنین (علیه السلام) فرمود :

فِى الْمَرَضِ یُصیبُ الصَّبِىَّ اَنَّهُ كَفّارَةٌ لِوالِدَیْهِ

بیمارى فرزند كفاره گناهان پدر و مادر اوست.

رسول حق (صلى الله علیه وآله وسلم) فرمود :

اَلْوَلَدُ الصّالِحُ رَیْحانَةٌ مِنَ اللّهِ قَسَمَها بَیْنَ عِبادِهِ . . .[

فرزند شایسته دسته گلى خوشبو از جانب خدا است كه بین بندگانش قسمت كرده.

و فرمود :

اَلْوَلَدُ الصّالِحُ رَیْحانَةٌ مِنْ رَیاحینِ الْجَنَّةِ.

فرزند شایسته دسته گلى خوشبو از گلهاى بهشت است.

در روایت آمده : رسول خدا بر منبر مسجد مدینه در حال موعظه بود، حسن و حسین (علیهما السلام) وارد مسجد شدند، پیراهن قرمز رنگ به تن داشتند در حال آمدن به زمین خوردند، پیامبر به سرعت از منبر به زیر آمد و هر دو را به آغوش گرفت سپس این آیه را تلاوت فرمود :

انَّما اموالكم و اولادكم فتنة و الله عنده اجر عظیم.

مال و اولاد شما از جانب خداوند آزمایش است، نزد حق براى شما در این آزمایش اجر بزرگ است.

در تهران قناتى حفر شد كه حفركننده آن مردى بود به نام حاج علیرضا، بیش از صد سال است كه مردم یكى از مناطق تهران از آن آب استفاده مى كنند، یكى از علماى بزرگ مى فرمود، شخصى او را به خواب دید در باغى بزرگ كنار نهرى عظیم، به او گفت این باغ یكى از باغهاى بهشت است و این نهر هم نهر بهشتى، این هر دو به مزد آن قنات به من عطا شده، ولى اى كاش برایم فرزندى بود كه یك بار « لا اله الا اللّه » مى گفت و مى مرد، كه بهره اى عظیم از اقرار او به توحید نصیب من مى شد.

 

برگرفته از سایت استاد حسین انصاریان به نشانی Erfan.ir

دوشنبه 26/9/1386 - 21:36
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته