• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 103
تعداد نظرات : 87
زمان آخرین مطلب : 3869روز قبل
سخنان ماندگار

پندهای بهداشت و سلامت از زبان مولا علی (ع)

خون گرفتن بدن را سالم و عقل را محکم میکند.

عطر به شارب ( محاسن ) زدن از اخلاق پیامبر است و احترامی برای نویسندگان اعمال است.

مسواک موجب خشنودی خداست ، سنت پیغمبر (ص) است و دهان را خوشبو میکند.

روغن زدن پوست را نرم و قوای دماغی را زیاد میکند مجاری عرق را باز میکند خشکی را برطرف مینماید و رنگ را روشن میکند.

شستن سر ، چرک را میبرد و گردو خاک را پاک میکند.

آب در دهان گرداندن و شستن بینی سنت است و دهان و بینی را پاک میکند.

نوره ( ماده موبر)  نشاط آور و تمیز کننده تن است.

کفش نیکو نگهدار بدن است و کمک وضو و نماز است.

ناخن گرفتن درد بزرگ را جلو میگیرد و روزی را زیاد میکند.

 برطرف کردن موی زیر بغل بوی بد را رفع میکند و پاک کننده است و سنتی است که پیغمبرپاک (ص) دستور داده.

شستن دستها پیش از غذا و بعد از آن روزی را فراوان کند مانع چربی لباس است و دیده را روشنی بخشد.

سیب معده را شستشو دهد و نظیف کند.

کندر جویدن دندانها را محکم و بلغم را رفع کند و بوی دهان را برطرف کند.

به قلب ضعیف را تقویت میکند معده را پاکیزه و قوت قلب را زیاد میکند ترسو را پر دل و فرزند را زیبا نماید.

طهارت گرفتن با آب سرد بواسیر را قطع میکند.

شستن لباس غم و قصه را زایل کند ( چرک را از بین می برد ) و شرط نماز است.

پس از غذا انگشتان خود را بلیسید که خداوند به شما برکت دهد.

غذا را بگذارید سرد شود هر وقت غذای گرم نزد پیغمبر می آوردند میفرمود : بگذارید سرد و قابل خوردن شود خدا نخواسته ما حرارت آتش را بچشیم برکت در غذای سرد است.

از گوشت پرندگان که سنگدان و خارپشت پا و چینه دان ندارند اجتناب کنید.

از خوردن گوشت درندگان نیشدار و پرندگان چنگال دار پرهیز کنید. 

سپرز( دمبلان گوسفند ) نخورید که خون را فاسد میکند.

از غده های گوشت اجتناب کنید که رگ خوره را تحریک میکند. 

خرما بخورید که شفای هر دردی است.

اگر به درد چشم مبتلا شدید آیه الکرسی بخوانید و به خود تلقین کنید که خوب شدم انشاء الله بهبودی پیدا می کنید.

بر سر سفره غذا نام خدا ببرید و طغیان نکنید که نعمت و روزی خدا است میخورید.

هرگاه مسلمانی ضعیف شد گوشت و شیر بخورد که خدا در آنها قوت نهاده .

 بدون شام نخوابید که بدن ویران میشود.

هر دردی از داخل بدن است بجز زخم و تب که ( از خارج ) به بدن میرسد .

سوزش تب را با بنفشه و آب خنک فرو نشانید که حرارت تب گوئیا از نفس جهنم است.     

تا مرض بر صحت غلبه نکند نباید مسلمان درمان کند.

 بوی ناراحت کننده بدن را با آب برطرف کنید.

با انگشت ( یا زبان) عسل خوردن درمان هر دردی است خداوند فرموده : ( از شکم زنبورها نوشابه ای رنگارنگ بیرون آید که در آن برای مردم شفا است ) عسل خوردن و قرآن خواندن و کندر جویدن بلغم  را آب کند.

پیش از غذا نمک بخورید اگر مردم از خواص نمک خبر داشتند آنرا بر باز هر مجرب ترجیح میدادند. هرکه قبل از غذا نمک بخورد هفتاد بلا و آفتهایی که جز خدا نمی داند از جانش دور شود.

در تابستان بر بدن تب دار آب سرد بریزید که حرارت را خاموش میکند.

کسی را که بر سر غذا نشسته شتابزده نکنید تا فارغ شود و همچنین کسی را که مشغول قضای حاجت است.

 یاد ما خانواده برای دردها و وسواس سینه ها شفاست و دوستی ما رضایت پروردگار است.

از سگ فاصله بگیرید اگر تصادفا با آن تماس پیدا کردید اگر با رطوبت بود جامه را بشویید و اگر خشک بوده آب بر آن بپاشید. 

کدو بخورید که قوای دماغی را زیاد میکند ، پیغمبر (ص) به کدو علاقه داشت.

قبل و بعد غذا ترنج بخورید آل محمد چنین میکنند.

گلابی قلب را جلا میبخشد و دردهای داخلی را تسکین می دهد.

آب را به جای بوی خوش بکار برید.

ایستاده آب نخورید که باعث درد بی درمان است مگر اینکه خدا علاج کند.

نوزاد را روز هفتم ختنه کنید از سرما و گرما هم نترسید چه آنکه ختنه پاک کننده بدن است.

و زمین از بول ختنه نشده به خدا می نالد.

من دوست دارم مومن پانزده روز یک بار نوره بکشد.

سر کشیدن شیر ، خوردن شیر درمان هر دردی است بجز مرگ.

ماهی کم بخورید که بدن را آب میکند بلغم را زیاد و خون را غلیظ مینماید.

انار را با پیه آن بخورید که معده را دباغی میکند.

هر دانه انار که در معده قرار گیرد تا چهل شب دل را زنده کند و جان را از امراض امان بخشد و وسوسه شیطان را براند.

سرکه نان خورش خوبی است صفرا بر و حیات بخش قلب است.

کاسنی بخورید که در هر صبحگاه قطره ای شبنم بهشتی بر برگ آن مینشیند.

آب باران بخورید که بدن را پاک کند و مرض را براند خدا فرموده : ( از آسمان باران فرود آورد تا شما را پاک کند و آلودگی شیطان را از جانتان دور کند و دلها را محکم و قدمها را استوار نماید)

سیاه دانه دوای هر دردی است مگر زهر آگین باشد.

برای زن آبستن دوا و غذایی بهتر از خرمای تازه نیست خدای متعال به مریم فرمود : ( درخت خرما را به جانب خود تکان ده خرمای تازه برایت فرو ریزد بخور و بنوش و چشم روشن دار )

با خرما کام نوزادان را بردارید پیغمبر (ص) با حسن و حسین (ع) چنین کرد.

با بنفشه انفیه بسازید.

حجامت را از دست ندهید.

( کتاب نصایح باب چهارصد از صفحه 373 تا 404 )

سه شنبه 13/2/1390 - 11:22
اخبار

پدیدار شدن آیات قران کریم روی پوست بدن یک نوزاد »

.

پدیدار شدن آیات قران کریم روی پوست بدن یک نوزاد داغستانی این روزها به بحث داغ رسانه های روسیه و کشورهای قفقاز تبدیل شده است تا جایی که رئیس جمهوری داغستان – موخو علی اف – نیز به منزل این کودک و والدین او رفته است.

به گزارش البرز مادر این نوزاد می گوید هر دوشنبه و جمعه کودکش دچار تب ۴۰ درجه ای می شود و پس از ان آیاتی از کلام الله مجید روی پوست او نقش می بندد و در مدت سه روز هم دیگر اثری از آن نوشته ها باقی نمی ماند

خانواده یعقوبو نام کودکشان را “علیگذاشته اند. والدین نوزاد می گویند قصد نداشتند به مردم در این باره چیزی بگویند تا زمانی که بر روی بدن کودک جمله “حدیث مرا به مردم نشان دهیدبوجود آمد و انها از تصمیم خود منصرف شدند.

خانم یعقوبو می گوید: علی فرزند دوم ماست. برای دخترم این مسئله پیش نیامده بود.
عبدالله، امام جماعت مسجد روستای «کراسنو- اکتیابرسکایا» معتقد است که این آیات علائمی از سوی پروردگار است
.

 

يکشنبه 28/1/1390 - 12:26
شعر و قطعات ادبی
خاطرات كودكی زیباترند

یادگاران كهن مانا ترند

درسهای سال اول ساده بود

آب را بابا به سارا داده بود

 

درس پند آموز روباه وکلاغ

روبه مكار و دزد دشت و باغ

 

 

روز مهمانی كوكب خانم است

سفره پر از بوی نان گندم است

 

كاكلی گنجشككی با هوش بود

فیل نادانی برایش موش بود

 

با وجود سوز و سرمای شدید

ریز علی پیراهن از تن می درید

 

 

تا درون نیمكت جا می شدیم

ما پر از تصمیم كبری می شدیم


پاك كن هایی زپاكی داشتیم

یك تراش سرخ لاكی داشتیم

 

 

كیفمان چفتی به رنگ زرد داشت

دوشمان از حلقه هایش درد داشت

گرمی دستان ما از آه بود

برگ دفترها به رنگ كاه بود

 

 

مانده در گوشم صدایی چون تگرگ

خش خش جارو یا پا روی برگ

همكلاسیهای من یادم كنید

باز هم در كوچه فریادم كنید

 

 

همكلاسیهای درد و رنج و كار

بچه های جامه های وصله دار

بچه های دكه خوراك سرد

كودكان كوچه اما مرد مرد

 

كاش هرگز زنگ تفریحی نبود

جمع بودن بود و تفریقی نبود

كاش می شد باز كوچك می شدیم

لا اقل یك روز كودك می شدیم

 

 

یاد آن آموزگار ساده پوش

یاد آن گچها كه بودش روی دوش

 

ای معلم یاد و هم نامت بخیر

یاد درس آب و بابایت بخیر


ای دبستانی ترین احساس من  

بازگرد این مشقها را خط بزن

 

ای دبستانی ترین احساس من  

بازگرد این مشقها را خط بزن
يکشنبه 28/1/1390 - 12:18
طنز و سرگرمی

سعید بیابانكی متن كامل شعر طنزی را كه در دیدار شاعران با رهبر معظم انقلاب خواند، در اختیار خبرگزاری ها قرار داد.
 
 
شكر ایزد فن‌آوری داریم
صنعت ذره‌پروری داریم

از كرامات تیم ملی‌مان
افتخارات كشوری داریم

با نود حال می‌كنیم فقط
بس كه ایراد داوری داریم

وزنه‌برداری است ورزش ما
چون فقط نان بربری داریم

می‌توانیم صادرات كنیم
بس كه جوك‌های آذری داریم

گشت ارشاد اگر افاقه نكرد
صد و ده و كلانتری داریم

خواهران از چه زود می‌رنجید
ما كه قصد برادری داریم

ما برای اثبات اصل حجاب
خط تولید روسری داریم

این طرف روزنامه‌های زیاد
آن طرف دادگستری داریم!

جای شعر درست و درمان هم
تا بخواهی دری وری داریم

حرف‌هامان طلاست سی سال است
قصد احداث زرگری داریم

ما در ایام سال هفده بار
آزمون سراسری داریم

اجنبی هیچكاك اگر دارد
ما جواد شمقدری داریم

تا بدانند با بهانه طنز
از همه قصد دلبری داریم

هم كمال تشكر از دولت
هم وزیر ترابری داریم
منبع:jahannews.com

دوشنبه 22/1/1390 - 11:37
شهدا و دفاع مقدس
هرلحظه این احساس را داشتم; كه هر وقت باشد، شهید مى شود. همیشه هم بهش مى گفتم. مى گفتم كه «هر وقت باشه، شهید مى شى. ولى دوست دارم به این زودى ها شهید نشى. هنوز پسرام داماد نشدند. مى خوام خودت دامادشون كنىخواب دیده بود. دیده بود كه یكى از دوست هاى شهیدش آمده ببردش. نمى رفته. به ما نگاه مى كرده و نمى رفته. ما خیلى گریه مى كرده ایم. دوستش به زور دستش را كشیده بوده و برده بودش.

بعد از این خوابش، بهم گفت «تو باید راضى باشى تا من برم. خودت رو آماده كن

                             ****************************************************************

همه جایش رامى دانستند. مى دانستند كه وقتى مى آید نماز جمعه تهران، كجا مى نشیند. با آن اوركتش، روزهاى پاییزى كه مى رفت نماز جمعه، مى شناختندش. مى رفتند سراغش.

با همه احوال پرسى و روبوسى مى كرد; خیلى مهربان. اگر چیزى هم ازش مى خواستند، نه نمى گفت. اگر مى توانست، انجام مى داد.

***********************************************************************

مثل كارمندها نمى آمد ستاد كل; كه هفت ونیم یا هشت صبح، كارت ورود بزند و چهار بعد از ظهر، كارت خروج. زود مى آمد و دیر مى رفت. خیلى دیر.

مى گفت «ما توى كشور بقیة الّله هستیم. خادم این ملتیم. مردم ما رو به این جا رسوندن، مردم. باید براشون كار كنیم

***********************************************************************

زمستان بود. توى راه كرمانشاه، بچه بغلش بود. و لباسش رانجس كرد. رسیدیم به یك قهوه خانه بین راهى. گفت «نگه دارپیاده شد. همه پیاده شدیم. از قهوه چى سراغ آب گرم را گرفت. فكر كرد براى چاى مى خواهیم.گفت «داریم.» بعد كه فهمید مى خواهد خودش را آب بكشد، گفت «نه، نداریم. این جا حموم نداریم كه

صیاد دست بردار نبود. بالأخره هر طور بود، خودش را آب كشید و لباسش راعوض كرد كه پاك باشد، كه نماز اوّل وقت را از دست ندهد.

********************************************************************

قرار بود بهش درجه سرلشگرى بدهند.«گفتیم به سلامتى مباركه باباخندید. تند و سریع گفت «خوش بحالم. امّا درجه گرفتن، فقط ارتقاى سازمانى نیست.وقتى آقا درجه رو بذارن رو دوشم، حس مى كنم ازم راضیَن.وقتى ایشون راضى باشن، امام عصر هم راضین.

همین برام بسه.

******************************************************************

رفته بود تهران درس بخواند. سال آخر دبیرستان. دوستش از یك كوچه مى رفته مدرسه، على از یك كوچه دیگر. دوستش بهش مى گفته «چرا از اونجا مى رى؟ بیا از این كوچه بریم. پر از دختره

على مى گفته «شما میخواهى برى برو. به سلامت. من نمیام.

************************************************************************

دوره تكاورى بین شیراز و پل خان به سمت مرودشت. دانشجوها را برده بودم راهپیمایى استقامت. از آسمان آتش مى بارید. خیلى ها خسته شده بودند. نگاهم افتاد به صیاد; عرق بدنش بخار مى شد و مى رفت هوا. یك لحظه حس كردم دارد آب مى شود. آتش مى گیرد و ذوب مى شود.شنیده بودم قدرت بدنى بالایى دارد. با خودم گفتم «این هم كه داره مى بُره».رفتم نزدیكش. گفتم «اگه برات مقدور نیست، میتونى آروم تر ادامه بدى».هنوز صیاد چیزى نگفته بود كه یكى از دانشجوها خودش رو رساند به ما.- استاد ببخشید! ایشون روزه ان. شونزده - هفده روزه.- روزه است؟- بله. الان ماه رمضونه، صیاد روزه میگیره.

ایستادم. جا ماندم. صیاد رفت، ازم فاصله گرفت.

***********************************************************************

اوایل انقلاب ژیان داشت. بهش مى گفتم «بابا، این همه ماشین توى پاركینگ موتوریه، چرا یكیش رو برنمى دارى، سوار شى؟»مى گفت «همین هم از سرم زیاده»از استاندارى دو تا حواله پیكان فرستادند. هر پیكان، چهل و پنج هزار تومان; یكى براى صیاد، یكى براى من. صدایش را در نیاوردم. نود هزار تومان جور كردم و ریختم به حساب ناسیونال.تلخ شد. گفت «كى پیكان خواسته بود؟»ماجرا را گفتم.گفت «پولم كجا بود؟»ژیانش را گرفتم. فروختم بیست هزار تومان. بیست و پنج هزار تومان هم براش وام گرفتم، تا خیالش راحت شد.چند سال بعد، ستاد مشترك ارتش بهش حواله حج داد. قبول نكرد با پول ستاد برود.

پیكانش رو فروخت. خرج مكه اش كرد.

*********************************************************************

همیشه بود; هیچ وقت خودش را كنار نكشید. حتّى وقتى به تهران احضار شد و درجه هاى سرهنگیش را گرفتند; وقتى بنى صدر خلع درجه اش كرد. با لباس بسیجى مى رفت سپاه، طرح مى داد و برنامه ریزى ستاد مى كرد. همیشه بود. حىّ و حاضر. هیچ وقت خودش را كنار نكشید; چه زمان جنگ، چه بعد از جنگ.

**************************************************************************
 
يکشنبه 21/1/1390 - 8:53
شهدا و دفاع مقدس
     دختری از جمله‌ای تر مانده است / چشم‌های پاکش اما خیره بر در مانده است

روی دیوار اتاق کوچک تنهایی‌اش / عکس بابایش کنار شعر مادر مانده است . . .

***

باز هم در دل جنون آغاز شد / زخم میدانهای مین ابراز شد

باز هم مجنون لیلایی شدیم / بعد عمری باز شیدایی شدیم . .

***.

باید بهشتی وار در راه خدا رفت / اینگونه در راه حسین سر جدا رفت

باید چو چمران رفت تا اوج رهایی / در باغ آتش سوختن همچون رجایی . . .

***.

روییده زتربت شهیدان، گل سرخ / پیغام شهید است به دوران، گل سرخ

تا جان دگر فدا کند رهبر را  / روییده هزار باغ و بستان، گل سرخ . . .

***

رفت و برنگشت و این رسم روزگار ماند / چشم جاده ها هنوز، محو در غبار ماند

این همه شب است و باز، این همه حضور تلخ / فصل‌های محکم خالی از بهار ماند . . .

***

ای روشنای خانه امید، ای شهید / ای معنی حماسه جاوید، ای شهید

چشم ستارگان فلک از تو روشن است / ای برتر از سراچه خورشید ای شهید

***

ای شهیدان ، عشق مدیون شماست / هرچه ما داریم از خون شماست

ای شقایق ها و ای آلاله ها / دیدگانم دشت مفتون شماست . . .

***

دید در معرض تهدید دل و دنیش را / رفت با مرگ خود احیا کند آیینش را

رفت و حتی کسی از جبهه نیاورد به شهر / چفیه و قمقمه اش کوله و پوتینش را . . .

***

رفتن به جهاد نفس راهی است بزرگ / از جبهه گریختن گناهی است بزرگ

ما بر سر پست انقلابیم اکنون / خفتن سر پست اشتباهی است بزرگ . . .

پنج شنبه 18/1/1390 - 10:11
داستان و حکایت
گویند وقتی كه برادران یوسف علیه السلام، او را در چاه آویزان كردند تا او را به آن بیفكنند، طبیعی است كه یوسف خردسال در این حال محزون و غمگین بود، اما در این میان غم و اندوه، دیدند لبخندی زد، خنده ای كه همه برادران را شگفت زده كرد، از هم می پرسیدند، یعنی چه؟ اینجا جای خنده نیست؟ گفتند بهتر است از خودش بپرسیم. یكی از برادران كه یهودا نام داشت، با شگفتی پرسید: برادرم یوسف! مگر عقل خود را باخته ای، كه در میان غم و اندوه، می خندی؟ خنده ات برای چیست؟ یوسف با جمال، كه به همان اندازه و بیشتر با كمال نیز بود، دهانش چون غنچه بشكفید و گفت: روزی به قامت شما برادران نیرومندم نگریستم، با خود گفتم: ده برادر نیرومند دارم، دیگر چه غم دارم! آنها در فراز و نشیب زندگی مرا حمایت خواهند كرد و اگر دشمنی به من سوء قصد داشته باشد، با بودن چنین برادران شجاع و برومندی، چنین قصدی نخواهد كرد، و اگر سوء قصدی كند، آنها مرا حفظ خواهند كرد. اما چرا خدا را فراموش كردم، و به برادرانم بالیدم، اكنون می بینم همان برادرانم كه به آنها بالیدم، پیراهنم را از بدنم بیرون كشیدند و مرا به چاه می افكنند. این راز را دریافتم كه باید به غیر خدا تكیه نكنم، خنده ام خنده عبرت بود، نه خنده خوشحالی
سه شنبه 16/1/1390 - 12:28
خواص خوراکی ها
مزایای دارویی عسل و دارچین

نشان داده شده است که مخلوطی از عسل و دارچین بسیاری از بیماریها را درمان می کند. عسل در بیشتر کشورهای جهان تولید می شود. دانشمندان امروزه عسل را به عنوان داروی "رام بان" (بسیار موثر) برای انواع بیماری ها پذیرفته اند. عسل می تواند بدون هیچ گونه عوارض جانبی برای هر نوع بیماری استفاده شود.
علم امروز می گوید که حتی اگر عسل شیرین است ، اگر در دوز دارو به عنوان درست بکار رود برای بیماران دیابتی نیز ضرر ندارد. عسل و دارچین میتواند به صورتهای مناسب برای درمان بیماریهای زیر بکار رود.

http://www.dietiran.com/files/honey-comb-l.jpg


بیماری های قلبی:
ساخت خمیر عسل و پودر دارچین ، روی نان به جای ژله و مربا ، و خوردن آن را به طور منظم برای صبحانه. که باعث کاهش کلسترول در شریان ها و مراقبت بیمار از حمله قلبی شود. همچنین ، کسانی که تاکنون دچار حمله شده اند با این درمان به صورت روزانه می تونند احتمال حمله دیگر را به فاصله بیشتری بتاخیر اندازند. استفاده منظم باعث رفع نفس تنگی و تقویت ضربان قلب می گردد.

آرتروز :
بیماران آرتریت ممکن است روزانه ، صبح و شب ، یک فنجان آب داغ با 2 قاشق عسل و 1 قاشق چای خوری پودر دارچین استفاده کنند. اگر به طور منظم بکار برده شود حتی آرتریت مزمن قابل درمان است. در پژوهش اخیر انجام شده در دانشگاه کپنهاگ ، معلوم شد که وقتی پزشکان بیماران خود را با مخلوط 1 قاشق غذاخوری عسل و نصف قاشق چای خوری پودر دارچین قبل از صبحانه تحت درمان قرار دادند ، آنها دریافتند که در عرض یک هفته ، از 200 نفر عملا 73 بیمار کاملا از درد برطرف شدند ، و
طی یک ماه ، اکثرا تمام بیمارانی که نمی توانستند راه بروند و یا به دلیل ورم مفاصل به اطراف حرکت کنند، راه رفتن بدون درد را شروع کنند.

عفونت مثانه :
هنگامی که 2 قاشق غذاخوری پودر دارچین و یک قاشق چای خوری عسل در یک لیوان آب ولرم تهیه و نوشیده شود می تواند باعث از بین رفتن جرمها و میکروبهای مثانه شود.

دندان درد :
برای کاهش درد دندان میتوان 1 قاشق چای خوری پودر دارچین و 5 قاشق چایخوری عسل را روی دندان درد قرار داد. این عمل ممکن است 3 بار در روز تا زمانی که دندان درد متوقف شود استفاده شود.

کلسترول :
هنگامی که دو قاشق غذاخوری عسل و سه قاشق چایخوری پودر دارچین را در 16 اونس آب جوش مخلوط کرده و به بیمار کلسترولی بدهیم ، مشخص شده است که سطح کلسترول در خون در عرض دو ساعت 10 درصد کاهش می یابد. همانطور که برای بیماران مبتلا به اماس مفصل ذکر شد ، در صورت تکرار 3 بار در روز ، هر کلسترول مزمنی درمان می شود. بر اساس اطلاعات بیان شده در مجلات ، مصرف عسل خالص با غذای روزانه مشکلات کلسترول. را برطرف میکند. به هر حال ، اگر شما داروی کلسترول مصرف می کنید دست نگه دارید ! همه آنها حاوی استاتین هستند که ماهیچه های شما را تضعیف می کنند از جمله ماهیچه های قلب شما و هیچ یک برای جلوگیری از حملات قلبی یا سکته مغزی تایید نشده است!!!!

سرما خوردگی :
کسانی که مبتلا به سرماخوردگی معمولی و یا شدید هستند باید 1 قاشق عسل ولرم را با 4 / 1 قاشق پودر دارچین را در روز به مدت 3 روز استفاده کنند. این فرایند اغلب سرفه مزمن و سرماخوردگی را درمان کرده و سینوسها را پاک میکند.

ناراحتی معده:
عسل با پودر دارچین دردهای معده را درمان کرده و معده را از ریشه از زخم معده تخلیه میکند.

گاز معده:
مطالعات انجام شده در هند و ژاپن نشان داده است که اگر عسل با پودر دارچین مصرف شود گاز معده برطرف می گردد.

سیستم ایمنی بدن:
استفاده روزانه از عسل و پودر دارچین سیستم ایمنی بدن را تقویت و بدن را از حملات ویروسی و باکتریایی محافظت می کند. دانشمندان دریافتند که عسل دارای ویتامین های مختلف و مقادیر زیاد آهن است. استفاده مداوم از عسل باعث تقویت گلبولهای سفید خون در مبارزه با بیماری های باکتریایی و ویروسی می شود.

سه شنبه 24/12/1389 - 10:59
داستان و حکایت
.

کشیشى یک پسر نوجوان داشت و کم‌کم وقتش رسیده بود که فکرى در مورد شغل آینده‌اش بکند.
پسر هم مثل تقریباً بقیه هم‌سن و سالانش واقعاً نمی‌دانست که چه چیزى از زندگى می‌خواهد و ظاهراً خیلى هم این موضوع برایش اهمیت نداشت.

یک روز که پسر به مدرسه رفته بود، پدرش تصمیم گرفت آزمایشى براى او ترتیب دهد....

به اتاق پسرش رفت و سه چیز را روى میز او قرار داد:
یک کتاب مقدس،
یک سکه طلا
و یک بطرى مشروب .

کشیش پیش خود گفت :
« من پشت در پنهان می‌شوم تا پسرم از مدرسه برگردد و به اتاقش بیاید.
آنگاه خواهم دید کدامیک از این سه چیز را از روى میز بر می‌دارد.
اگر کتاب مقدس را بردارد معنیش این است که مثل خودم کشیش خواهد شد که این خیلى عالیست.
اگر سکه را بردارد یعنى دنبال کسب و کار خواهد رفت که آنهم بد نیست.
امّا اگر بطرى مشروب را بردارد یعنى آدم دائم‌الخمر و به درد نخوری خواهد شد که جاى شرمسارى دارد.»

مدتى نگذشت که پسر از مدرسه بازگشت.
در خانه را باز کرد و در حالى که سوت می‌زد کاپشن و کفشش را به گوشه‌اى پرت کرد و یک راست راهى اتاقش شد.
کیفش را روى تخت انداخت و در حالى که می‌خواست از اتاق خارج شود چشمش به اشیاء روى میز افتاد.
با کنجکاوى به میز نزدیک شد و آن‌ها را از نظر گذراند.

کارى که نهایتاً کرد این بود که کتاب مقدس را برداشت و آن را زیر بغل زد، سکه طلا را توى جیبش انداخت و در بطرى مشروب را باز کرد و یک جرعه بزرگ از آن خورد . . .

کشیش که از پشت در ناظر این ماجرا بود زیر لب گفت:
« خداى من! چه فاجعه بزرگی ! پسرم سیاستمدار خواهد شد ! »
« خداى من! چه فاجعه بزرگی ! پسرم سیاستمدار خواهد شد ! »



 

سه شنبه 24/12/1389 - 10:53
داستان و حکایت

روزی یک مرد روحانی با خداوند مکالمه ای داشت: "خداوندا! دوست دارم بدانم بهشت و جهنم چه شکلی هستند؟ "، خداوند او را به سمت دو در هدایت کرد و یکی از آنها را باز کرد، مرد نگاهی به داخل انداخت، درست در وسط اتاق یک میز گرد بزرگ وجود داشت که روی آن یک ظرف خورش بود، که آنقدر بوی خوبی داشت که دهانش آب افتاد، افرادی که دور میز نشسته بودند بسیار لاغر مردنی و مریض حال بودند، به نظر قحطی زده می آمدند، آنها در دست خود قاشق هایی با دسته بسیار بلند داشتند که این دسته ها به بالای بازوهایشان وصل شده بود و هر کدام از آنها به راحتی می توانستند دست خود را داخل ظرف خورش ببرند تا قاشق خود را پر نمایند، اما از آن جایی که این دسته ها از بازوهایشان بلند تر بود، نمی توانستند دستشان را برگردانند و قاشق را در دهان خود فرو ببرند.

مرد روحانی با دیدن صحنه بدبختی و عذاب آنها غمگین شد، خداوند گفت: "تو جهنم را دیدی، حال نوبت بهشت است"، آنها به سمت اتاق بعدی رفتند و خدا در را باز کرد، آنجا هم دقیقا مثل اتاق قبلی بود، یک میز گرد با یک ظرف خورش روی آن و افراد دور میز، آنها مانند اتاق قبل همان قاشق های دسته بلند را داشتند، ولی به اندازه کافی قوی و چاق بوده، می گفتند و می خندیدند، مرد روحانی گفت: "خداوندا نمی فهمم؟!"، خداوند پاسخ داد: "ساده است، فقط احتیاج به یک مهارت دارد، می بینی؟ اینها یاد گرفته اند که به یکدیگر غذا بدهند، در حالی که آدم های طمع کار اتاق قبل تنها به خودشان فکر می کنند!"

هنگامی که موسی فوت می کرد، به شما می اندیشید، هنگامی که عیسی مصلوب می شد، به شما فکر می کرد، هنگامی که محمد وفات می یافت نیز به شما می اندیشید، گواه این امر کلماتی است که آنها در دم آخر بر زبان آورده اند، این کلمات از اعماق قرون و اعصار به ما یادآوری می کنند که یکدیگر را دوست داشته باشید، که به همنوع خود مهربانی نمایید، که همسایه خود را دوست بدارید، زیرا که هیچ کس به تنهایی وارد بهشت خدا (ملکوت الهی) نخواهد شد.

سه شنبه 24/12/1389 - 10:45
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته