تبیان، دستیار زندگی

تورا نديده ام ولی ندیده دوست دارمت

در زمزمه تلخ تنهاييم تنها زماني كه نام تو جاري مي شود به آرامش مي رسم . آرامشي كه مدتهاست از دست داده ام و در جاده حيراني سر گردانم و هنوز نمي دانم به كدامين ره بروم كه تو را بجويم بي آنكه خودم را از دست بدهم .مي خواهم تو را با خود داشته باشم . بيا كه شبهاي بي ستاره ام با نام توست كه روشن مي شود .....

 نظر .....

صدها هزار نفرين ، بر آن نگاه اول

آغاز دل سپردن ، اول نگاه من بود

سرگشته و پريشان ، در جستجوي كويش

اين خرقه گدايي ، تنها گواه من بود

هر كس شراب نوشيد ، مستوجب فنا شد

دستان پر زمهرش ، هم تكيه گاه من بود

فرهاد همچو مجنون ، راه وصال گم كرد

راهي كه رفته بودند ، آن راه ، راه من بود

تاريك و تار چون شب ، پس كوچه هاي اميد

فانوس ديدگانش ، نور پگاه من بود

زنجير كرده بودند ، رندان با وفا را

مژگان بي مثالش تنها پناه من بود

روزي كه گردن عشق بر دار كرده بودند

تنها صداي آنجا ، فرياد آه من بود

در دادگاه عشقش ، محكوم حكم مرگم

شايد كه بي گناهي ، تنها گناه من بود

چشمه به چشمه ، كوه به كوه ، دريا به دريا در خيالم به دنبال تو مي آيم . تو همه نوري و جاذبه و من برگي از شاخه جدا شده در دست طوفان ، بي قرار به تو مي انديشم و سر از پا نمي شناسم . به خوبي ها فكر مي كنم و در همه جاهاي خوب به دنبال تو مي گردم . تو اكنون پدر امتي و از جايي رفيع به فرزندانت مي نگري . به من نيز نگاهي مهربانانه بيافكن تا روشني وجودم را فرا بگيرد و در قابي از نشاط و نور فرياد بزنم :

« الهم عجل لوليك الفرج »

نظر....

وقتي اولين لبخند را روي لبانت ديدم ، خودم را خوشبخت ترين دنيا دانستم كه تو عاشقش شده بودي . به اوج رسيدم و پرواز كردم . به هفت آسمان رسيدم و دو ستاره براي خودمان چيدم و آن را به ديوار اتاقك قلب آويزان كردم . هر روز با ديدنت شاد مي شدم و براي زندگي جديدم لحظه شماري مي كردم تا اينكه يك بار قلبم طوفان به پا كرد و ستاره تو گم شد و هر چه گشتم پيدايش نكردم . وقتي آمدم به تو گفتم ، تو لبخند زدي و گفتي ؛ « اشكال ندارد . ستاره هايي كه براي هم ساخته نشده باشند ، يكدفعه گم مي شوند وهيچ وقت پيدا نمي شوند .»

دوستاي خوبم نظر يادتون نره ...