• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 258
تعداد نظرات : 1680
زمان آخرین مطلب : 4677روز قبل
محبت و عاطفه

گفتند؛

 

غروب سه شنبه..زمستان بود..هفتم دی

 

تو پرستوی خیسی را در آستین خود به خانه آوردی!

 

گفتم انکار نمی کنم!

 

گفتند؛

 

و صبح روز بعد..چیزی شبیه یک پرنده ی عاشق

 

از بام شما به جانب دریا برخاست!

 

گفتم انکار نمی کنم!

 

گفتند؛

 

تو در تجمع قلیلی ترانه ی مبهم.. پی معنایی دیگر

 

مشتی نور از کف آسمان چیدی!

 

گفتم انکار نمی کنم!

 

گفتند؛

 

تو...

 

عامل اعتماد آینه به آوای فانوسکی بر ایوان شب بودی!

 

گفتم انکار نمی کنم!

 

گفتند؛

 

همگان می گویند تو بدگمان ترین مزاحم مظنونی!

 

دهان تو از عطر یک پیاله ی شیر لبریز است!

 

گفتم انکار نمی کنم!

 

گفتند؛

 

حوالی یک تغزل تاریک..کنار حوض همسایه

 

برای آن ماهی سرخ..از کرانه ی دریا ترانه می خواندی!

 

گفتم انکار نمی کنم!

 

گفتند؛

 

از میان تمامی قبور..تو در پی گوری گمنام

 

آهسته در آستین خویش می گریستی!

 

گفتم انکار نمی کنم!

 

گفتند؛

 

تو از بد گمانی گلدانی خشک

 

خبر از باران برای باغچه بردی!

 

گفتم انکار نمی کنم!

 

گفتند؛

 

برای پیله ی خردی..ترانه از شکفتن فردا سروده ای!

 

گفتم انکار نمی کنم!

 

گفتند بس است!

 

گمان نمی کنی که در انکار عشق

 

تو صاحب نوعی سکوت مقدسی؟

 

گفتم انکار نمی کنم!

 

گفتند بنویس!..

 

بنویس که تقدیر نانوشته ی خویش را انکار نمی کنم!

 

و نوشتم انکار نمی کنم..

 

و همسرایانی غریب..از پس دیوارهای جهان زمزمه کردند

 

همه ی شاعران تنها گویا چنین زیسته اند!

 

 
يکشنبه 9/4/1387 - 12:18
شعر و قطعات ادبی

خدا  کند که  دل من در  انتظار  تو  باشد


درون  کلبه  قلبم  همیشه  جای  تو  باشد


مرا  نسیم  نگاهت به  باغ  آینه ها  برد


خوشا کبوتر  عشقی که در هوای تو باشد


قنوت  سبز  نمازم  به   التماس  در آمد


چه میشود  که  مرا خیری از دعای تو باشد


به   گور  میبرد   ابلیس ، آرزوی  دلش  را


اگر که  تکیه دستم به شانه های تو باشد


در  این دیار حریمی برای حرمت دل نیست


بیا   حریم  دلم  باش  تا سرای  تو   باشد


 خدا کند  که  دلم  را  به هیچکس  نفروشم


خدا کند  که  دل  من فقط   برای  تو باشد

 
جمعه 7/4/1387 - 14:7
دانستنی های علمی

به نام دوست

 

عرض سلام و ادب و احترام و ... خدمت همه دوستان تبیانی عزیز!

 

خداروشكر بازم فرصتی پیش اومد تا در كنارتون مطلب بنویسم

 

حرف زیادی برا گفتن ندارم

 

این مطلب رو فقط برا تشكر می نویسم...

 

از همتون ممنون

 

از همه دوستان عزیزی كه تو این مدت كوتاهی كه مجددا به ثبت مطالب

 

برگشتم در كنارم بودند

 

اسم نمی برم چون واقعا اسامی زیاده و فرصت من كم...

 

از دوستان عزیزی كه برا كنكور من دعا كردن واقعا ممنونم!

 

از مدیریت ثبت مطالب واقعا تشكر می كنم...

 

بخدا انتظار نداشتم برام پیغام بفرستید

 

منو شرمنده خودتون كردید...

 

دیگه نمی دونم چی باید بگم

 

فقط اینكه،انشاالله روزی برسه كه این همه محبت دوستان رو جبران كنم

 

ضمنا،دوست عزیزی كه با نام مستعار "سمیرا" برام نظر می ذاری؛من كجا باید

 

 

 جواب شما رو بدم؟؟؟

 

به هرحال

 

برا همتون آرزوی سلامتی می كنم

 

همین

 یا حق

 

چهارشنبه 5/4/1387 - 18:18
محبت و عاطفه

روز مادر یعنی؛

 

به تعداد همه ی روزهای گذشته ی تو صبوری...

 

روز مادر یعنی؛

 

به تعداد همه روزهای آینده تو ،دلواپسی...

 

روز مادر یعنی؛

 

به تعداد آرامش همه خوابهای کودکانه تو، بیداری...

 

روز مادر یعنی؛

 

بهانه ی بوسیدن خستگی دستهایی که عمری به پای بالیدن تو چروک شد...

 

روز مادر یعنی؛

 

بهانه ی در آغوش کشیدن مادری که نوازشگر همه سالهای دلتنگی تو بود...

 

روز مادر یعنی باز هم بهانه ی مادر گرفتن...

 
سه شنبه 4/4/1387 - 14:8
محبت و عاطفه

من براى سال ها مینویسم ،

 

سال ها بعد كه چشمان تو عاشق میشوند...

 

افسوس ...

 

كه قصه ى مادربزرگ درست بود ؛

 

همیشه یكى بود یكى نبود ...

 
يکشنبه 2/4/1387 - 0:25
خواستگاری و نامزدی

اگر سنگ و صخره در مسیر رودخانه زندگی نباشد ،


شنیدن صدای آب زیبا نیست ...!

جمعه 31/3/1387 - 21:25
شعر و قطعات ادبی

ما منتظریم از سفر، برگردی

 

یک روز شبیه رهگذر برگردی

 

با کاسه ی آب و مجمری از اسپند

 

ما آمده ایم پشت در، برگردی

 

وقتی سر شب که رفتنت را دیدیم

 

گفتیم نمی شود سحر، برگردی؟؟

 

ما منتظر تو ایم آقا، نکند

 

یک جمعه غروب، بی خبر برگردی

 

من گوشه نشین کوچه ی برگشتــم

 

ای کاش که از همین گذر برگردی

 

پرواز نمی کنیم از اینجا، باید

 

در فصل نبود بال و پر برگردی

 

وقتش نرسیده است ای مرد ظهور

 

با سیصدوسیزده نفر، برگردی؟

 

 

چهارشنبه 29/3/1387 - 12:12
شعر و قطعات ادبی

دل من باز هم بهانه میگیرد

 

قلب سرخ تو را نشانه میگیرد

 

آسمان  دلم  بارانیست

 

چشمهایم هوای گریه میگیرد

 

گشته ام  کوچه های  شهرم را

 

شاید از تو نشانی تازه میگیرد

 

آفتابم  چهره  افشا  کن

 

حرفهایم  بوی شکوه  میگیرد

 

 
سه شنبه 28/3/1387 - 17:39
محبت و عاطفه

یاد گرفتم که عشق با تمام عظمتش 3-2 ماه بیشتر

 

زنده نیست ، یاد گرفتم که عشق یعنی فاصله و فاصله

 

یعنی 2 خط موازی که هیچگاه به هم نمی رسند ، یاد

 

گرفتم در عشق هیچکس به اندازه خودت وفادار نیست و

 

یاد گرفتم هر چه عاشق تری ، تنهاتری...

 
دوشنبه 27/3/1387 - 9:38
محبت و عاطفه

خدایا ! ستاره ها که رفتند، تو خورشید را نگه دار...

شنبه 25/3/1387 - 18:38
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته