• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 258
تعداد نظرات : 1680
زمان آخرین مطلب : 4692روز قبل
شعر و قطعات ادبی

بخوان دعای فرج را دعا اثر دارد


دعا کبوتر عشق است بال و پر دارد


بخوان دعای فرج را و عافیت بطلب


که روزگار بسی فتنه زیر سر دارد


بخوان دعای فرج را ولی به قلب صبور


که صبر میوه شیرین تر از ظفر دارد


بخوان دعای فرج را با شکسته دلان


نسیم لطف خدا انس بیشتر دارد


بخوان دعای فرج را که صبح نزدیک است


خدای را شب یلدای غم سحر دارد


بخوان دعای فرج را که آسمانها را


نسیم غنچه نرگس زجای بر دارد

 

بخوان دعای فرج را به شوق روز وصال


مسافر دل ما، نیت سفر دارد


بخوان دعای فرج را که یوسف زهرا


زپشت پرده غیبت به ما نظر دارد


بخوان دعای فرج را که ایزد منان


حجاب غیبت ازآن روی ماه بردارد

 

بخوان دعای فرج را به یاد خیمه ی سبز

 

که آخرین گل سرخ از همه خبر دارد

 

 
پنج شنبه 23/3/1387 - 13:19
خواستگاری و نامزدی

زندگی یعنی دو رکعت عشق ناب

 

زندگی یعنی نگاه آفتاب

 

زندگی خورشید پر خون است و بس

 

سایه لک بید مجنون است و بس

 

زندگی فریاد سرخ بادهاست

 

انعکاس تیشه فرهادهاست

 

 
سه شنبه 21/3/1387 - 14:8
محبت و عاطفه

دلم می گیرد از گفتن، دریغا شهر قلبم را غروبی تیره پوشانده است. تمام

 

پیکرم از سردی شبهای غربت سخت می لرزد، حصار ذهن من آشفته و

 

تبدار، درونم از حباب لحظه ها سرشار،که همچون ضربه ساعت همیشه با

 

قدمهای زمان از دور می آید و غم چون زخمه یی بر تار، تمام پیکرم را می

 

خراشد از جدایی ها و ذهنم در حصار تنگ اندیشه.. صبورم از باور بودن،

 

غمین از حیرت ماندن، دریغا نمی گویم غمم را با چه کس گویم بگو با من تو

 

ای همراز ای همدرد مگر آیا مجال اعتمادی هست؟؟؟

 

دلم می گیرد از گفتن.....

 

 

يکشنبه 19/3/1387 - 12:47
دعا و زیارت

یا فاطمه....

 

رنجی نیست

 

اگر زمین را از تو بگیرند

 

آسمان زیر پای توست....

 
جمعه 17/3/1387 - 14:0
شعر و قطعات ادبی

شاخه با ریشه ی خود حس غریبی دارد

 

باغ امسال چه پاییز عجیبی دارد

 

غنچه شوقی به شكوفا شدنش نیست دگر

 

با خبر گشته كه دنیا چه فریبی دارد

 

خاك كم آب شده مثل كویری تشنه

 

شاید از جای دگر مزرعه شیبی دارد

 

سیب هر سال در این فصل شكوفا می شد

 

باغبان كرده فراموش كه سیبی دارد...

 

 
چهارشنبه 15/3/1387 - 15:50
محبت و عاطفه

یه نفر داد می زنه :

 

 ( برف پارو می کنیم)

 

چشام از  خواب  می پرن

 

پلکامو هم میزنم

 

شیشه ها بخار گرفتن

 

پا می شم پنجره رو وا می کنم

 

همه ی کوچه پُره از پر قو

 

شاخه ها عروس شدن

 

آدما دستاشونو ها می کنن

 

جای پاشون میشه کفش مخملی

 

چه هوای پاکیه

 

ریه هامو پر و خالی می کنم

 

حسّ شاعرانه ام گل می کنه

 

قلمو ور می دارم

 

توی دفترم می نویسم:

 

اونی که دلم براش پر می زنه

 دوس دارم الان بیاد در بزنه

 

دوشنبه 13/3/1387 - 14:17
دانستنی های علمی

می دانم كه مسیرها همه آبی و زلال نیست


می دانم كه تو حقیقتی


حقیقتی مقابل چشمان كم نور من


حقیقتی میان خواب و بیدار دنیا


میان بزرگی و كوچكی من


پس دریاب مرا كه سخت محتاجم...

 
يکشنبه 12/3/1387 - 13:31
دعا و زیارت

آقای جمعه های غریبی ظهور کن

 

دهلیزهای شب زده را غرق نور کن

 

یگ گوشه از جمال تو یعنی تمام عشق

 

یا بازگرد یا دل ما را صبور کن

 

آقا چقدر فاصله , اندوه , انتظار

 

فکری به حال این سفر راه دور کن

 

آقا اگر که آمدی و عاشقت نبود

 

یک فاتحه نوازش اهل قبور کن

 

 

جمعه 10/3/1387 - 16:4
محبت و عاطفه

گفته بودی؛ دلتنگی هایم را با قاصدک ها قسمت کنم تا به گوش تو برسانند. می گفتی قاصدکها گوش

 شنوا دارند. غم هایت را در گوششان زمزمه کن و به باد بسپار .آنها تمام غصه هایت را برایم می

 اورند در گوشم  می گویند .گفته بودی هر وقت خواستی ام به قاصدکها بسپار خبرم می کنند....

من اکنون صاحب دشتی قاصدکم. اما مگر تو نمی دانستی قاصدکهای خیس از اشک می میرند...

 
پنج شنبه 9/3/1387 - 12:22
محبت و عاطفه

آن که مست آمد ودستی به دل ما زد و رفت

 

 در این خانه ندانم به چه سودا زد و رفت

 

خواست تنهایی ما را به رخ ما بکشد

 

 تنه ای بر در این خانه ی تنها زد و رفت

 
چهارشنبه 8/3/1387 - 13:0
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته