• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 7199
تعداد نظرات : 862
زمان آخرین مطلب : 3833روز قبل
آموزش و تحقيقات
وقتی به چیزی فکر می‌کنید، در واقع برایش کارت دعوت می‌فرستید. آیا هرگز برایتان پیش آمده که به دوستی که مدت‌ها از او بی‌خبر بوده‌اید فکر کنید و او ناگهان پس از سال‌ها، به شما تلفن بزند؟ شما با کلام خود می‌توانید روند حوادث را تغییر دهید. آیا هیچ‌وقت به این موضوع فکر کرده‌اید که ارادهٔ شما، تولید کننده افکارتان است نه اتفاقات روزمره. افکار و تصاویر ذهنی خود را کنترل کنید و اراده خود را بر آن‌ها تحمیل کنید. هرگز اجازه ندهید فردی یا موضوعی افکار شما را دستخوش نوسان کند یا تصویر ذهنی نامطلوبی برای شما بسازد. به‌جای تصاویر درهم و منفی، تصاویری زیبا از ذهنتان بسازید آن‌گاه خواهید دید که ذهن شما چه پیشگوی قابلی است. آینده را تصاویر ذهنی انسان می‌سازد وقتی به چیزی فکر می‌کنید، در واقع برایش کارت دعوت می‌فرستید. آیا هرگز برایتان پیش آمده که به دوستی که مدت‌ها از او بی‌خبر بوده‌اید فکر کنید و او ناگهان پس از سال‌ها، به شما تلفن بزند؟ آیا می‌دانید این اتفاق چگونه رخ می‌دهد؟ فکر شما امواجی تولید می‌کند که باعث جذب ذهن و فکر دوست شما می‌شود و او با شما تماس می‌گیرد. در مورد آینده نیز همین قانون صدق می‌کند. وقتی شما شرایطی را برای آینده در نظر می‌گیرید و به آن فکر می‌کنید امکان وقوع آن را به طرز چشم‌گیری قطعی می‌کنید. تصاویر ذهنی شما، به‌سوی شما باز می‌گردند. زندگی مانند آینه‌ای است که همیشه تصویر ذهن خودتان را منعکس می‌کند. افراد مثبت، مهربان، شاد و باگذشت، دنیا را مانند خودشان شاد و دلنشین می‌بینند و افراد منفی، غمگین، ناراضی و کینه‌جو تصاویر سخت و تاریکی در آن خواهند دید. همیشه انتظار بهترین رویدادها را داشته باشید امیدوار باشید ( امید، همان ایمان است ) امید یکی از زیباترین وجوه ذهن شماست و ناامیدی بدترین جنبه آن است. هنگامی‌که از رویدادی ناامید می‌شوید در واقع درهای ارتباط خود را با خداوند می‌بندید، در حالی‌که وقتی به آینده امیدوارید و دعا می‌کنید، رحمت خداوند را به‌سوی خود می‌کشید. اگر می‌خواهید در این آینه کروی، آنچه به‌سویتان می‌آید زیبا و شادی بخش باشد، همان‌طور بیندیشید اگر انتظارات منفی و بدبینانه داشته باشید به طرف بدبختی و اتفاقات نامطلوب خواهید رفت ولی اگر انتظار بهترین‌ها را داشته باشید و ذهن خود را مملو از تصاویر و اتفاقات مثبت و زیبا از آینده نمائید برای شما همان اتفاق مثبت رخ خواهد داد. ناامیدی دیواری است محکم، که پشت آن یک پرتگاه است امید جاده‌ای است روشن که به مقصود نهایی، منتهی می‌شود. دربارهٔ آینده صحبت کنید. سعی کنید در استفاده از کلمات، آنهائی را انتخاب کنید که در آن علامتی از تحقق آرزوهای شما وجود داشته باشد. سعی کنید قالب‌های فکری نادرست کلمات منفی را درون خود ویران کنید و هنگام سخن گفتن از قدرت نفوذ کلام خود، نهایت بهره را ببرید. با کلمات امیدوار کننده، در خود شور و شوق ایجاد کنید. شما هم حتماً در اطراف خود به افرادی برخورد کرده‌اید که معروف به منفی‌بافی هستند؟ آیا هرگز دقت کرده‌اید که همین افراد تا چه میزان ( نسبت به دیگران ) بیشتر دچار بد شانسی و بد بیاری می‌شوند؟ فکر می‌کنید علت چیست؟ مسلماً علت این امر، منفی‌بافی درونی خود آنهاست. در گذشته وقتی قصد انجام کاری را داشتند می‌گفتند: نفوس بد نزنید یا نفوس خوب بزنید. این اصطلاح نیر دقیقاً به همین اصل باز می‌گردد که شما با کلام خود می‌توانید روند حوادث را تغییر دهید.
چهارشنبه 8/8/1392 - 22:35
شخصیت ها و بزرگان
تصور کنید که شما همین دیروز متولد شده‌اید و نامتان هم ”گول‌خور“ است. در اینجا به مواردی اشاره می‌کنیم تا اگر کسی در حال دروغ گفتن به شما بود بتوانید خیلی سریع آن را تشخیص دهید: ۱) چشم‌های طرف مقابل را بخوانید. اگر او بیقرار و مردمک چشمش بیش از اندازه گشاده شده بود نشانه‌ای از دروغگوئی است. اگر تمام مدت پائین را نگاه کرد و یا چشمش را که این طرف و آن طرف چرخاند و هیچگاه مستقیماً به چشم‌های شما خیره نشد بدانید که حرف‌هایش کذب محض است. ۲) اگر فردی که در حال سخن گفتن است یا دست جلوی دهان و یا قسمت‌های دیگر صورتش را بگیرد نشانگر دروغگوئی اوست. ۳) اگر شخص، هنگام پاسخگوئی به پرسش شما مکث کرد و بینی خود را خاراند بدانید که قصد دارد به دروغ متوسل شود. ۴) اگر کسی ضمن صحبت شما راه برود و دائماً به این طرف و آن طرف حرکت کند یا روی صندلی جابجا شود و به نحوی بخواهد تمرکز شما را بر هم بزند به راست بودن گفتارش شک کنید. ۵) مِن مِن کردن، اسامی را فراموش کردن و سپس بازگشتن و کلمات قبلی را اصلاح کردن نیز از نشانه‌های یک فرد دروغگو است (البته ممکن است گاهی فراموشی برای شما هم پیش آمده باشد که در این مواقع، برای اینکه با افراد دروغگو اشتباه گرفته نشوید بهتر است به جمله قبلی برنگردید تا کلمات غلط تلفظ شده را مجدداً اصلاح کنید). ۶) فرد دروغگو ممکن است اشارهٔ مختصری به جزئیات قضیه بکند (چون موردش ساختگی است و آن را فراموش می‌کند پس وارد جزئیات نمی‌شود) یا برای متقاعد کردن خودش، همان جزئیات را چندین بار تکرار کند تا از خاطرش نرود. ۷) فرد دروغگو همیشه هنگام پاسخ دادن به پرسش ات شما از جمله ” آیا تو به من اطمینان داری؟“ استفاده می‌کند. ۸) فرد دروغگو پرسش اتی را که به نفعش نیست معمولاً نمی‌شنود ”چی“؟ آیا او واقعاً در عرض ۱۰ ثانیه راه گوشش مسدود می‌شود؟ او زمانی که از شما خواهش می‌کند تا پرسش خود را مجدداً تکرار کنید، در واقع احتیاج به زمان دارد تا به گفته‌های کذبش، شاخ و برگ بدهد و در مدت زمانی که شما پرسش خود را دوباره تکرار می‌کنید او فرصت کافی را به‌دست می‌آورد.
چهارشنبه 8/8/1392 - 22:32
ازدواج و همسرداری
اینکه بدانید چرا عشق به تدریج محو شده و از بین می‌رود به درک معنا و مفهوم عشق و رابطه کمک کرده و کمکمان می‌کند بتوانیم روابطمان را نجات داده و از برهم خوردن آنها جلوگیری کنیم. انگار همین دیروز بود که عشق در رابطه‌تان بسیار شیرین و تمام‌نشدنی به نظر می‌رسید. اما خیلی زود، قول و قرارهایتان فراموش شد. روزهایی که مدام دوست داشتنش را در گوشتان زمزمه می‌کرد گذشته است. حالا دلتنگ گرمای آغوشش هستید و از خودتان می‌پرسید: عشم ما کجا رفت؟ پس اگر عشق از بین رفتنی است ممکن است تاثیرات بدی روی ازدواج داشته باشد. خوشبختانه خیلی از ازدواج‌ها به آن نقطه نمی‌رسد اما خیلی از افراد هم هستند که فشارهایی اینچنینی را در ازدواج خود تجربه می‌کنند. در زیر می‌خواهیم به اختصار به چند مورد از عواملی که می‌تواند به ما برای درک معنای عشق و رابطه و اینکه چرا گاهی عشق‌ در رابطه تدریجاً محو می‌شود، اشاره کنیم. 1. توقع نابجا: خیلی‌ها قبل از اینکه وارد صحنه اصلی ازدواج شوند، تصور می‌کرده‌اند که یکی از اسطوره‌های روابط عاشقانه هستند. توقع دارند که عشق و لطافت رابطه همیشه وجود داشته باشد اما هیچکدام از اینها واقعی نیست و فقط خیال باطل است و منجر به ناامیدی می‌شود. آنها نتوانستند درک کنند که داستان‌های عشقی که در فیلم و کتاب می‌بینند و می‌خوانند فقط نمود یک رابطه غیرواقعی است. وقتی پای سفره عقد می‌نشینند تصور می‌کنند که رویاهایشان به حقیقت پیوسته است اما بعد از گذشت چند سال از ازدواجشان به این نتیجه می‌رسند که همه چیز خیالی بیش نبوده است. اما در ازدواج توقعات درست و منطقی هم می‌تواند وجود داشته باشد، مثل عشق، توجه و حمایت همسر. اما حتی اینها هم ممکن است برآورده نشوند. بنابراین عاقلانه است که این واقعیت را در نظر داشته باشیم که حتی در بهترین ازدواج‌ها هم ممکن است فرد تنها، خسته و ناامید باقی بماند. 2. ناسازگاری: معمولاً خیلی طول نمی‌کشد که زوج ازدواج کرده متوجه شوند که آنقدرها که در دوران نامزدی تصور می‌کردند سازگاری ندارند. حالا می‌بینند که هیچ وجه اشتراکی با هم ندارند و هیچ روزی نیست که از ازدواجشان اظهار پشیمانی نکنند. تصورشان این است که همسرشان زوج مناسبی برای آنها نیست و ازدواجشان فقط یک اشتباه بزرگ بوده است. ممکن است گاهی شباهت‌هایی در سلیقه و شخصیتشان پیدا کنند اما تفاوت‌هایشان معمولاً عمده‌تر و شاخص‌تر است. همه اینها باعث می‌شود که وقتی مشاجره و مشکلی پیش بیاید، مصالحه و آشتی کردن سخت‌تر شود. 3. مشاجرات و کشمکش‌های مداوم: دعوا کردن، داد کشیدن، شکوه و شکایت کردن مداوم و عصبانیت به طریقی مخرب ابراز می‌شود. وقتی این اتفاق می‌افتد، مکالمه بین دو نفر به یک میدان مبارزه تبدیل خواهد شد که در آن هرکس از نظر و عقیده خودش دفاع می‌کند و کلمات دیگر ابزار برقراری ارتباط نیستند و به سلاح برای هر فرد تبدیل می‌شود. این کلمات ناراحت‌کننده باعث سرد شدن عشق آنها می‌شود. در زیر به برخی از عوامل مرتبط با دعواها و مشاجرات زوج‌ها اشاره می‌کنیم: • مشکلات مالی • وظائف والدین • خیانت • روابط جنسی 4. احساس نفرت: عشق شما ممکن است به تدریج با متضاد آن که خودخواهی و نفرت است جایگزین شود. بااینکه ممکن است هنوز عشقی در دلتان وجود داشته باشد اما صدای نفرت بلندتر است. بی‌عاطفگی، ترس و غرور دلتان را مثل سنگ کرده است و ارتباط دوباره در ازدواج را سخت‌تر می‌کند. 5. تسلیم شدن: متاسفانه بعضی از زوج‌ها آنقدر به ازدواج بدون احساسشان عادت می‌کنند که امید هیچ تغییری ندارند. تصور می‌کنند که زندگی زناشویشان دیگر هیچوقت درست نمی‌شود. حتی تصور می‌کنند که هر کاری از دستشان برمی‌آمده انجام داده‌اند اما چیزی که شکسته است دوباره درست نمی‌شود. به این نتیجه می‌‌رسند که طلاق و جدایی آخرین راه‌حل آنهاست. توقعات نابجا، ناسازگاری، مشاجرات، نفرت و تسلیم شدن فقط چند مورد از عواملی است که موجب بی‌عشق شدن روابط می‌شود. اما اگر قطعیت داشته باشید و هر دو با هم همکاری کنید، این مشکلات قابل حل هستند.
چهارشنبه 8/8/1392 - 22:31
آموزش و تحقيقات
قرمز به گزارش نیک صالحی رنگ قرمز نشان گر خیال، شوق، تجمل، شجاعت و رقابت است. افرادی که رنگ قرمز را به عنوان رنگ مورد علاقه‌شان بر می‌گزینند بسیار رومانتیک هستند. آن‌ها عاشق نشان دادن محبت به همه هستند. پرجوش و سرشار از سرزندگی‌اند. عاشق توجه هستند. دوست دارند گل سرسبد باشند. آن‌ها حاضرند در برابر تقریباً همه چیز مقاومت به خرج دهند. سرگرمی‌های بسیار زیادی داشته و دوست دارند در هر کاری که وارد می‌شوند بهترین باشند. همچنین عاشق زرق و برق و تجمل هستند. آبی آبی رنگی شاهانه، آرام بخش و سرد است. دوستداران رنگ آبی عموماً خون گرم و فروتن هستند. آن‌ها از قوه طنز برخوردار بوده و به سادگی با دیگران عیاق می‌شوند. زیاد درباره آینده نگرانی ندارند. آن‌ها طرفدار جمله هرچه آید خوش آید هستند. اگرچه متناقض آن نیز مشاهده شده است. از آنجایی که چندین قرن رنگ آبی را مربوط به اشرافیت می‌دانستند، در نتیجه افراد اصیل خود را «دارای خون آبی» می‌نامیدند، حتی تا به امروز این همبستگی وجود دارد. افرادی که رنگ آبی را دوست دارند معمولاً سطح بالا و به طور طبیعی تند مزاج هستند. به بیان دیگر، افرادی که رنگ آبی را دوست دارند می‌توانند صفات متفاوتی را کسب کنند. می‌توانند بسیار سطح بالا یا فروتن و یا ترکیبی از هر دو را از خود نشان دهند. مشکی اغلب رنگ مشکی رنگی بسیار منفی شناخته شده است و رنگی بر خلاف مثبت اندیشی است. دوستداران این رنگ همه چیز را در زندگی با کمی نمک به روی آن می‌پذیرند. آن‌ها از ریسک کردن متنفر بوده و همیشه از اینکه جلب توجه کنند گریزانند. مشکی رنگ قدرتمندی است و به سادگی می‌تواند با رنگ‌های دیگر ترکیب شود ولی می‌تواند بر هر رنگی که مخلوط شده غلبه کند. دوستداران این رنگ قدرت را در رهبری به دست می‌گیرند. آن‌ها ممکن است خجالتی باشند ولی وقتی که بتوانند از پیله خود بیرون بیایند بسیار قابلیت قدرت را خواهند داشت. سفید سفید بیانگر صلح، شفقت و خلوص است. افرادی که رنگ سفید را دوست دارند بسیار متواضع و مهربان هستند. رنگ سفید وقتی با دیگر رنگ‌ها مخلوط شود به سادگی با آن‌ها ترکیب می‌شود و دوستداران این رنگ هم همین کیفیت را دارند. آن‌ها به سادگی با محیط و موقعیت‌ها خود را وفق می‌دهند. همچنین بسیار از خود گذشتگی دارند و اغلب دیگران را به خود ترجیح می‌دهند. برخلاف رنگ مشکی آن‌ها مثبت اندیش هستند. سبز سبز رنگ مقاومت و مصمم بودن است. دوستداران این رنگ اغلب جاه طلب، سخت کوش، شجاع و لجوج هستند. به محض اینکه معطوف چیزی شوند دیگر دست بردار نیستند. آن‌ها از این که به راحتی حرف خود را بزنند کمتر واهمه دارند. دوست دارند حرف آخر را در هر بحثی بزنند. نارنجی نارنجی رنگ انرژی، هیجان و گرماست. رنگ قدرت و ریاست است. همچنین نمایان گر روحیه رقابتی به عنوان یک جنگجو است. برای دوستداران این رنگ موقعیت از دست رفته بدترین چیزی است که ممکن است برای آن‌ها رخ دهد. شجاع بوده و اشتیاق بسیار زیادی برای یادگیری چیزهای جدید دارند. بسیار با نفوذند و قابلیت تحریک کردن دیگران را دارند. مردم اغلب برای تشویق و نصیحت به آن‌ها رجوع می‌کنند. زرد زرد رنگ نور خورشید است. دوستداران این رنگ قدرت روشن کردن زندگی نزدیکان و عزیزانشان را دارند. با روحیه مثبت اندیش و دوستانه‌ای که دارند واقعاً می‌توانند زندگی را زیبا کنند. آن‌ها به طور مطلق عاشق یافتن دوست‌های جدید هستند. آن‌ها برای مصاحبت افراد فوق‌العاده‌ای هستند چرا که هیچ وقت از روشنی بخشیدن باز نمی‌ایستند. همچنین دوستان وفادار با درک بسیار بالا هستند. خلاقیت و ابتکار دیگر خصوصیت آن‌ها است. بنفش بنفش به عنوان رنگی شاهانه در نظر گرفته می‌شود. دوستداران این رنگ به سمت معنویت تمایل داشته و رگه‌هایی از خلاقیت در آن‌ها دیده می‌شود. همیشه ایده‌های شگفت انگیزی ارائه می‌دهند و اگر شما هیچ ایده‌ای در مورد چیزی نداشته باشید می‌توانید به آن‌ها تکیه کنید اگرچه آن‌ها اغلب خود را برتراز دیگران می‌دانند. تهیه و ترجمه: گروه روانشناسی نیک صالحی / طیبه نصرت ا را لو می دهند
چهارشنبه 8/8/1392 - 22:31
بیماری ها
افسردگی محرک‌های زیادی دارد؛ ضربه‌روحی، مشکلات مالی، سوگ از دست دادن عزیزان و بیماری ها نمونه‌هایی از این محرک ها هستند. اما اگر افسرده هستید و هیچکدام از این ها در مورد شما صدق نمی‌کند، تعیین یک دلیل خاص برای افسردگی تان کمی دشوار است. در واقع، ممکن است افسردگی شما یک دلیل خاص و مشخص نداشته باشد. در زیر به برخی از علت‌های عجیب افسردگی اشاره می‌کنیم. 1- هوای تابستان اختلال خلقی فصلی بیشتر با افسردگی زمستانی شناخته شده است که افراد زیادی را تحت‌تاثیر قرار می‌دهد. اما برای تعدادی از این افراد، این نوع افسردگی در تابستان اتفاق می‌افتد. افسردگی هوای گرم زمانی اتفاق می‌افتد که بدن برای وفق یافتن با فصل جدید دچار تاخیر می شود. این مشکل می‌تواند به‌خاطر عدم تعادل موادشیمیایی در مغز و هورمون ملاتونین باشد. 2- مصرف دخانیات افرادی که در معرض افسردگی قرار دارند، بیشتر به کشیدن سیگار روی می‌آورند. اما گفته می‌شود که نیکوتین بر فعالیت انتقال‌دهنده‌های عصبی در مغز اثر می‌گذارد و موجب بالا بردن سطح دوپامین و سروتونین (که مکانیزم عمل داروهای ضدافسردگی نیز هست) می‌شود. این موضوع می‌تواند اعتیادآوری دارو و تغییرات خلق‌وخو که با آن همراه است و همچنین این که چرا افسردگی با ترک سیگار همراه است را توضیح دهد. خودداری از کشیدن سیگار و ترک آن می‌تواند به متوازن کردن موادشیمیایی مغز شما کمک کند. 3- بیماری تیروئید وقتی غده تیروئید نتواند هورمون کافی تولید کند، به آن کم‌کاری تیروئید گفته می‌شود و افسردگی یکی از علائم آن است. این هورمون چندکاره است، اما یکی از مهمترین وظایف آن انتقال دادن پیام های عصبی و تنظیم سطح سروتونین در بدن است. اگر علائم جدیدی از افسردگی را در خود مشاهده می‌کنید (مخصوصاً اگر همراه با حساسیت به سرما، یبوست و خستگی باشد) بد نیست که یک آزمایش تیروئید انجام دهید. کم‌کاری تیروئید با دارو قابل درمان است. 4- عادات بد خواب جای تعجب نیست که کمبود خواب منجر به آسیب‌پذیری شود، اما می‌تواند احتمال بروز افسردگی را نیز افزایش دهد. در یک تحقیق که در سال 2007 انجام گرفت مشخص شد که وقتی به افراد سالم کمبود خواب اعمال شد، بعد از مشاهده تصاویر ناراحت‌کننده، فعالیت مغزی بیشتری داشتند تا آن دسته از شرکت‌کنندگان که خواب کافی داشتند و این درست شبیه به واکنشی است که افراد افسرده دارند. اگر به اندازه کافی نخوابید، وقت کافی برای تجدید قوای سلول‌های مغزی ندارید و مغز خوب کار نخواهد کرد و این یکی از عواملی است که می‌تواند موجب افسردگی شود. 5- فعالیت بیش از حد در فیسبوک آیا وقت زیادی را در چت‌روم‌ها و وب سایت‌های اجتماعی می‌گذرانید؟ تحقیقات زیادی نشان می‌دهد که این می‌تواند با افسردگی مرتبط باشد، مخصوصاً در نوجوانان. معتادان به اینترنت با ارتباطات انسانی واقعی در کشمکش هستند و معمولاً همراهی ندارند و دیدگاهشان به دنیا تا حدی غیرواقعی است. برخی متخصصین حتی آن را "افسردگی فیسبوکی" می‌نامند. طی یک تحقیق که در سال 2010 انجام گرفت، محققان دریافتند که حدود 2/1 درصد از افراد بین 16 تا 51 سال زمان زیادی را در اینترنت سپری می‌کنند و این افراد بیشتر در معرض ابتلا به افسردگی متوسط تا شدید هستند. 6- محل زندگی بحث بر سر این که زندگی شهری بهتر است یا روستایی، بحثی بی‌پایان است، اما تحقیقات نشان می‌دهد که افرادی که در شهر زندگی می‌کنند تا 39 درصد بیشتر در معرض اختلالات روحی هستند تا آن هایی که در روستا زندگی می‌کنند. تحقیقی که در سال 2011 انجام گرفت، برای این مسئله توضیحاتی ارائه می‌دهد: شهرنشینان در بخشی از مغز که استرس را تنظیم و تعدیل می‌کند، فعالیت بیشتری دارند و مقدار بیشتر استرس می‌تواند موجب اختلالات روانی شود. میزان افسردگی در کشورها و شهرهای مختلف نیز متفاوت است. افسردگی برخی کشورها شایع‌تر می‌باشد. 7- داشتن گزینه‌های انتخابی زیاد داشتن گزینه‌های زیاد برای انتخاب یک چیز، کار را سخت می‌کند. البته این موضوع برای آن دسته از افراد که در خرید معمولاً اولین چیزی که نظرشان را جلب می‌کند می‌خرند، مشکل نیست. اما افرادی هستند که در صورت زیاد بودن گزینه‌های انتخاب، وقت بسیار زیادی را صرف بررسی چندباره هر گزینه می‌کنند تا بهترین را انتخاب کنند. تحقیقات نشان می‌دهد که این نوع برخورد موجب ایده آل‌گرایی و افسردگی می‌شود. 8- نخوردن ماهی مصرف کم اسیدهای چرب امگا3 که در ماهی ها و روغن‌های گیاهی یافت می‌شود، می‌تواند موجب افزایش احتمال ابتلا به افسردگی شود. در یک تحقیق که در سال 2004 انجام گرفت، رابطه‌ی بین مصرف کم ماهی و بروز افسردگی در خانم‌ها مشخص شد. اما در آقایان این مسئله دیده نشد. این اسیدهای چرب انتقال‌دهنده‌های عصبی مثل سروتونین را تنظیم می‌کنند که می‌تواند علت افسردگی باشد. مکمل روغن ماهی هم می‌تواند کمک کند. حداقل یک تحقیق تایید کرده است که این مکمل‌ها به کاهش افسردگی در افراد مبتلا به اختلال دوقطبی کمک کرده است. 9- روابط خواهر و برادری ضعیف با این که نداشتن رابطه خوب با هرکسی می‌تواند موجب افسردگی شود، اما در یک تحقیق که در سال 2007 انجام شد، مشخص گردید که مردهایی که قبل از سن 20 سالگی با خواهر و برادرهای خود کنار نمی‌آمدند، در سال های بعد و بزرگسالی بیشتر در معرض ابتلا به افسردگی قرار داشته‌اند. با این که مشخص نیست چه چیزی در رابطه خواهربرادری اینقدر مهم است، اما محققان حدس می‌زنند که این روابط می‌تواند با توانایی برقراری ارتباط افراد با هم‌سالان خود مرتبط باشد. کشمکش زیاد بین خواهر و برادرها می‌تواند فرد را تا قبل از سن 50 سالگی در معرض ابتلا به افسردگی قرار دهد 10- قرص‌های ضدبارداری داروهای جلوگیری خوراکی حاوی سنتزی هورمون پروژسترون هستند که تحقیقات مشخص کرده است می‌تواند موجب افسردگی در خانم‌ها شود. دلیل آن هنوز مشخص نیست و این مشکل برای همه اتفاق نمی‌افتد، اما اگر خانم‌ها سابقه افسردگی دارند یا در معرض ابتلا به آن قرار دارند، با استفاده از قرص های ضدبارداری احتمال بیشتری برای افسرده شدن آنها وجود دارد. 11- داروها افسردگی می‌تواند از جمله عوارض ‌جانبی بسیاری از داروها باشد. به عنوان مثال، آکوتان و نوع ژنتیکی آن (ایزوترتینیون) برای از بین بردن جوش‌های پوستی تجویز می‌شود، اما افسردگی و فکر خودکشی از جمله خطراتی است که افراد را با مصرف این دارو تهدید می‌کند. مصرف داروهای ضداضطراب و خواب‌آور مثل والیوم و زاناکس، لوپرسور که برای درمان فشارخون بالا تجویز می‌شود، داروهای پایین آورنده کلسترول مثل لیپیتور و پریمارین برای سندرم‌های پیش از یائسگی نیز از جمله این داروها هستند. هر زمان که دارو جدیدی برایتان تجویز می‌شود حتماً قسمت عوارض‌جانبی آن را مطالعه کنید و حتماً از پزشکتان سوال کنید که در خطر ابتلا به آن قرار نداشته باشید. افسردگی را درمان کنید هر کسی در هر سن، جنس، نژاد یا وضعیت اجتماعی ممکن است به افسردگی مبتلا شود. از هر 10 نفری که به پزشکان مراجعه می کنند، یک نفر افسردگی دارد. در نیمی از موارد، بیماری این افراد تشخیص داده نمی شود و درمان نشده باقی می ماند. اگر افسردگی درمان نشود، کیفیت زندگی بسیار پایین آمده و خطر خودکشی همواره وجود دارد. ممکن است شما تشخیص ندهید که افسرده هستید و یا به دنبال درمان آن نباشید. اما اگر هر چه زودتر به فکر علائم و به دنبال درمان باشید، شانس درمان کامل، سریع تر و بیشتر است. پیشگیری از عود بیماری نیز بسیار مهم است. افسردگی در هیچ سنی، طبیعی تلقی نمی شود و درمان آن اهمیت زیادی دارد. افسردگی در بچه ها معمولا به سختی تشخیص داده می شود. همچنین افراد مسن ممکن است تصور کنند که احساس افسردگی آن ها طبیعی است. درمان این افراد از ناتوانی زودرس آن ها جلوگیری می کند و از خطر مرگ مربوط به افسردگی می کاهد. حمایت خانواده در درمان افسردگی نقش مهمی دارد. داروها را نباید خودسرانه مصرف کرد. مصرف برخی داروها با هم، ممکن است کشنده باشد. ترکیبات گیاهی نیز با برخی داروها تداخل دارند و ممکن است عوارض جدی ایجاد کنند. در برخی موارد حتی بعضی از غذاها ممکن است با دارو تداخل داشته باشند. بر اساس تاریخچه بیماری، شدت و ماهیت افسردگی، نوع دارو توسط پزشک انتخاب می شود و در مورد رژیم غذایی، و تداخلات دارویی توضیحات لازم داده می شود.
چهارشنبه 8/8/1392 - 22:27
آموزش و تحقيقات
حس ششم که به آن قدرت شهود هم گفته می شود، نوعی استعداد خدادادی است. می توان گفت همه افراد از این استعداد برخوردار هستند، هرچند تنها بعضی ها افراد از آن به خوبی استفاده می کنند. در این جا به بعضی نکات ساده اشاره می کنیم که به شما کمک می کنند حس ششم خود را تقویت کنید. 1. احساسات را خودتان خلق کنید. این دقیقا به معنای تظاهر کردن است. حتما برای شما هم پیش آمده که عیرغم احساسات ناراحت کننده درونیتان، لبخند زده اید. وقتی خودتان را به لبخند زدن وادار می کنید، ناخودآگاه احساسات واقعیتان تحت تاثیر قرار می گیرد و بعد ناگهان احساس می کنید که جهان روشن تر و بازتر شده است. به همین دلیل است که به شما توصیه می کنیم تظاهر کنید. وقتی احساساتمان را تغییر می دهیم، توجهمان به چیزهای متفاوت جلب می شود و احساساتمان از آنچه یک دقیقه قبل وجود داشت فراتر می روند. بنابراین می توان گفت دامنه احساساتمان وسیع تر شده است و به همین دلیل خواهیم توانست اطلاعات بیشتری را به شکل انرژی دریافت کنیم. استفاده از حس ششم به معنای دریافت و سپس تفسیر انرژی کائنات، محیط و افرادی است که در اطرافمان وجود دارند. 2. به اطلاعاتی که از محیط دریافت می کنید دقت کنید. اطلاعات شهودی مانند چهره ای هستند که در نقاب پوشیده شده است و از کنار ما رد می شود. اگر به موقع نایستیم و به آن نگاه نکنیم، ممکن است محو شود و از بین برود. اطلاعات را یادداشت کنید. پس از گذشت مدتی خواهید دید که اطلاعات ثبت شده چقدر با هم هماهنگ هستند. به حواس خود دقت کنید، بینایی، شنوایی، چشایی، بینایی، لامسه و احساسات و دانشتان، همه مهم هستند. بعد از مدتی خواهید توانست این لحظه ها را به هم پیوند بدهید و زنجیره ای تولید کنید که اطلاعات ارزشمندی راجع به شما و زندگیتان فراهم می کنند. 3. خودتان را دوست داشته باشید. عشق بزرگترین و مهم ترین عنصر در قلمروی معنویات است. عشق از خود شما آغاز می شود. وقتی بتوانید انرژی خود را سالم و دست نخورده نگه دارید، حواستان دقیق تر و قدرتمندتر خواهد شد. همه حواس از جمله حس ششمتان تبدیل به کانالی بسیار شفاف و دقیق خواهد شد و بدن، ذهن، روح و احساساتتان از تاثیرات منفی رها خواهد شد. 4. به خواب های خود اهمیت بدهید. وقتی می خوابیم ضمیر خودآگاهمان به خواب می رود و قدرت های شهودی که در هنگام بیداری فعال نیستند فعال می شوند. قدرت شهود اکثر افراد یا سرکوب می شود، یا انکار می شود یا نادیده گرفته می شود، ولی هنگام خواب این قدرت فرصتی برای فعالیت پیدا می کند. برا ی اینکه به قدر کافی از خواب هایتان استفاده کنید، آنها را در دفترچه ای ثبت کنید. همانطور که آنها را یادداشت می کنید، به احساسات و همه حواسی که در صحنه های خوابتان وجود داشتند توجه کنید. اینها همه سرنخ هایی هستند که می توانند به تقویت قوای شهودی شما کمک کنند. 5. تمرین کنید. کار نیکو کردن از پر کردن است. هر خلبان، آشپز، آرایشگر و هر فرد موفق دیگری با تمرین و تکرار به موفقیت دست پیدا کرده است. تقویت حس ششم هم مانند هر مهارت دیگری به تمرین و تکرار نیاز دارد. حواس شما مرتبا اطلاعاتی را از محیط پیرامون شما دریافت می کند. از طریق تمرین و تکرار خواهید توانست بر اطلاعاتی که به پرسش ها و مسائل موردنظریا شرایط زندگیتان مربوط هستند تمرکز کنید و اطلاعات غیرضروری یا نامربوط را نادیده بگیرید. تمرین، پشتکار، تلاش و بردباری راهی جدید را پیش روی شما باز می کنند و حس ششم شما را شکوفا خواهند کرد. با به کار بستن عادات جدید کم کم از آرامش ذهنی برخوردار خواهید شد و وقتی حس ششم خود را دنبال می کنید آرزوها و تمایلاتتان روشن خواهند شد. حس ششم که به آن قدرت شهود هم گفته می شود، نوعی استعداد خدادادی است. می توان گفت همه افراد از این استعداد برخوردار هستند، هرچند تنها بعضی ها افراد از آن به خوبی استفاده می کنند. در این جا به بعضی نکات ساده اشاره می کنیم که به شما کمک می کنند حس ششم خود را تقویت کنید. 1. احساسات را خودتان خلق کنید. این دقیقا به معنای تظاهر کردن است. حتما برای شما هم پیش آمده که عیرغم احساسات ناراحت کننده درونیتان، لبخند زده اید. وقتی خودتان را به لبخند زدن وادار می کنید، ناخودآگاه احساسات واقعیتان تحت تاثیر قرار می گیرد و بعد ناگهان احساس می کنید که جهان روشن تر و بازتر شده است. به همین دلیل است که به شما توصیه می کنیم تظاهر کنید. وقتی احساساتمان را تغییر می دهیم، توجهمان به چیزهای متفاوت جلب می شود و احساساتمان از آنچه یک دقیقه قبل وجود داشت فراتر می روند. بنابراین می توان گفت دامنه احساساتمان وسیع تر شده است و به همین دلیل خواهیم توانست اطلاعات بیشتری را به شکل انرژی دریافت کنیم. استفاده از حس ششم به معنای دریافت و سپس تفسیر انرژی کائنات، محیط و افرادی است که در اطرافمان وجود دارند. 2. به اطلاعاتی که از محیط دریافت می کنید دقت کنید. اطلاعات شهودی مانند چهره ای هستند که در نقاب پوشیده شده است و از کنار ما رد می شود. اگر به موقع نایستیم و به آن نگاه نکنیم، ممکن است محو شود و از بین برود. اطلاعات را یادداشت کنید. پس از گذشت مدتی خواهید دید که اطلاعات ثبت شده چقدر با هم هماهنگ هستند. به حواس خود دقت کنید، بینایی، شنوایی، چشایی، بینایی، لامسه و احساسات و دانشتان، همه مهم هستند. بعد از مدتی خواهید توانست این لحظه ها را به هم پیوند بدهید و زنجیره ای تولید کنید که اطلاعات ارزشمندی راجع به شما و زندگیتان فراهم می کنند. 3. خودتان را دوست داشته باشید. عشق بزرگترین و مهم ترین عنصر در قلمروی معنویات است. عشق از خود شما آغاز می شود. وقتی بتوانید انرژی خود را سالم و دست نخورده نگه دارید، حواستان دقیق تر و قدرتمندتر خواهد شد. همه حواس از جمله حس ششمتان تبدیل به کانالی بسیار شفاف و دقیق خواهد شد و بدن، ذهن، روح و احساساتتان از تاثیرات منفی رها خواهد شد. 4. به خواب های خود اهمیت بدهید. وقتی می خوابیم ضمیر خودآگاهمان به خواب می رود و قدرت های شهودی که در هنگام بیداری فعال نیستند فعال می شوند. قدرت شهود اکثر افراد یا سرکوب می شود، یا انکار می شود یا نادیده گرفته می شود، ولی هنگام خواب این قدرت فرصتی برای فعالیت پیدا می کند. برا ی اینکه به قدر کافی از خواب هایتان استفاده کنید، آنها را در دفترچه ای ثبت کنید. همانطور که آنها را یادداشت می کنید، به احساسات و همه حواسی که در صحنه های خوابتان وجود داشتند توجه کنید. اینها همه سرنخ هایی هستند که می توانند به تقویت قوای شهودی شما کمک کنند. 5. تمرین کنید. کار نیکو کردن از پر کردن است. هر خلبان، آشپز، آرایشگر و هر فرد موفق دیگری با تمرین و تکرار به موفقیت دست پیدا کرده است. تقویت حس ششم هم مانند هر مهارت دیگری به تمرین و تکرار نیاز دارد. حواس شما مرتبا اطلاعاتی را از محیط پیرامون شما دریافت می کند. از طریق تمرین و تکرار خواهید توانست بر اطلاعاتی که به پرسش ها و مسائل موردنظریا شرایط زندگیتان مربوط هستند تمرکز کنید و اطلاعات غیرضروری یا نامربوط را نادیده بگیرید. تمرین، پشتکار، تلاش و بردباری راهی جدید را پیش روی شما باز می کنند و حس ششم شما را شکوفا خواهند کرد. با به کار بستن عادات جدید کم کم از آرامش ذهنی برخوردار خواهید شد و وقتی حس ششم خود را دنبال می کنید آرزوها و تمایلاتتان روشن خواهند شد.
چهارشنبه 8/8/1392 - 22:26
ازدواج و همسرداری
با آن مواجه می‌شوند . می‌دانستید اگر در این موقعیت درست برخوردنکنید ممکن است فاجعه به بار بیاورید؟ ناتوانی دختر جوان در گفتن پاسخ قطعی به خواستگارش، فاجعه آفرید. شاید این خبر را چند هفته قبل در صفحه حوادث روزنامه ها خوانده باشید. فرزاد 24 ساله، كه مدت‌ها منتظر گرفتن بله از دختر موردعلاقه‌اش بود، بودن مرد دیگری را در كنار او نپذیرفت و مرتكب قتل شد. گرچه فرزاد خیلی وقت بود به انتظار پاسخ دختر نشسته ‌بود اما پای خواستگار دیگری به نام «محسن» به میان آمد و «مینا» را بیش از پیش به‌تردید انداخت. قاتل جوان در این مورد می‌گوید: «فكر می‌كردم جواب پیشنهادم را به‌زودی خواهد داد ولی مینا به بهانه‌های مختلف از جواب دادن به پیشنهاد من خودداری می‌كرد. تصور كردم كه قصد ازدواج با كس دیگری را دارد، به همین بهانه سایه‌به‌سایه او را تعقیب می‌كردم تا اینكه...» اما مینا این داستان را به شكلی دیگر روایت می‌كند. او می‌گوید: «وقتی تصمیم گرفتم به محسن جواب منفی بدهم، با او قرار گذاشتم، سوار ماشینم شد و در حال صحبت كردن بودیم كه ناگهان فرزاد پشت چراغ قرمز سوار ماشین شد. با هم در‌گیر شدند و فرزاد با اسلحه به او شلیك كرد.» كدام‌شان مقصرند؛ مینایی كه با ناتوانی‌اش در نه گفتن زندگی دو نفر دیگر را به بازی گرفته یا فرزادی كه نتوانسته با این موضوع كنار بیاید و جان رقیبش را گرفته؟ شاید هر دو. اما در این صفحه نمی‌خواهیم از فرزادها حرفی بزنیم. تنها می‌خواهیم به شما نكته‌هایی را گوشزد كنیم كه با به‌كار بستن‌شان، اشتباهات مینا را تكرار نكنید. با عشق شوخی نكنید با ادای احترام به همه خانم‌های جوان، باید قبول كنیم در سال‌های اخیر، بعضی باورهای نادرست و «عوامانه» به‌عنوان اصول زندگی درست و «عاقلانه» در ذهن خانم‌های جوان جا گرفته است. البته این را هم قبول داریم كه شكل‌گیری این ذهنیت‌ها، ناشی از برخوردهای نادرست جامعه و به‌خصوص برخی رفتارهای نادرست آقایان در قبال خانم‌ها بوده است اما چیزی كه اشتباه است، اشتباه است و اینكه چه زمینه‌های قبلی باعث آن شده، از اشتباه‌بودن آن كم نمی‌كند. یكی از این گزاره‌های غلط در ذهن خانم‌های جوان، راهبرد «در آب نمك خواباندن» آقا پسرهاست. گاهی خانم‌ها، وقتی با پیشنهاد خواستگاری روبه‌رو می‌شوند، هرچه سبك و سنگین می‌كنند، نمی‌توانند به این نتیجه برسند كه بله را بگویند یا نه. این طبیعی است. گریزی هم از آن نیست اما رفتار خانم‌ها در این دوره تردید، باید رفتار استانداردی باشد، با رعایت 3 اصل: اول اینكه باید صریح و شفاف به طرف مقابلشان بگویند كه هنوز تصمیمی نگرفته‌اند و نیاز به زمان دارند. دوم اینكه باید زمانی را برای خود مشخص كنند و به‌خودشان تكلیف كنند تا آن زمان، تصمیم قطعی‌شان را بگیرند و آن را به خواستگارشان اعلام كنند. سوم اینكه در طول این مدت باید تلاش كنند به شناختی برسند كه بتوانند بر مبنای آن، تردیدهایشان را برطرف كرده و به نتیجه قطعی برسند. متاسفانه بعضی خانم‌ها، حتی وقتی جمع‌بندی نسبی‌شان این می‌شود كه به خواستگارشان نه بگویند، بازهم این را اعلام نمی‌كنند. گاهی نمی‌دانند چطور نه بگویند (به خصوص اگر خواستگارشان خیلی علاقه نشان بدهد) و گاهی هم پیش خودشان فكر می‌كنند بهتر است چیزی نگویند و این مورد را از دست ندهند، شاید مرد بهتری پیدا نشد! توضیح اینكه این رفتار چقدر خطرناك است، بحث مفصلی می‌طلبد اما كافی است به حادثه تلخی كه در همین صفحه به آن اشاره شده، توجه كنید. همین كافی نیست؟ بگویم بله؟ بگویم نه؟ اگر هنوز نتوانسته‌اید تصمیم بگـیرید‏، ایــن4 نکته را فراموش نکنید شهر را خبر نكنید اگر گیج شوید هم حق دارید. پای یك عمر زندگی در میان است و به سادگی نمی‌توانید در موردش تصمیم بگیرید. اما با تمامی این اوصاف، می‌توانید راه را كوتاه‌تر كنید و انتخابی بهتر و منطقی‌تر داشته‌باشید. قرار نیست به تنهایی تصمیم بگیرید اما كمی راز‌دار بودن، می‌تواند شما را در داشتن انتخابی مناسب‌تر كمك كند. اگر می‌خواهید با آرامش بیشتری به این موضوع فكر كنید، باید از ورود هر عامل مزاحمی جلوگیری كنید. رودربایستی‌های اجتماعی، ترس از اینكه فرصت دیگری برایتان فراهم نشود و تحریك‌های دیگران، بزرگ‌ترین مشكلاتی هستند كه می‌توانند شما را در تصمیم‌گیری به اشتباه بیندازند، پس قدم اول شما برای داشتن یك انتخاب خوب، این است كه موضوع را با هركسی در میان نگذارید. از میان آدم‌های اطرافتان، می‌توانید چند نفر كه اعتماد بیشتری به آنها دارید و فكر می‌كنید خودشان به‌دلیل داشتن یك زندگی موفق می‌توانند راهنمایتان باشند را انتخاب كنید و راز كوچك‌تان را برایشان فاش كنید. این افراد به شما كمك می‌كنند كه واقعیت را بدون توجه كردن به احساسات‌تان ببینید و با نگاهی منطقی در مورد آینده‌تان تصمیم بگیرید. تند نروید عجله نكنید. به‌خودتان و او فرصت دهید تا شرایط را بررسی كرده و باتوجه به تمامی مسائل در مورد آینده‌تان تصمیم بگیرید. خانواده‌ها را به‌طور كامل به این روند وارد كنید. برای تفریح‌های خانوادگی برنامه‌ریزی كرده و با خانواده‌ها و دوستان‌تان بیرون بروید. فكر نكنید حالا كه خیلی‌ها از این موضوع خبردار شده‌اند، هیچ راه برگشتی ندارید. این دوره كوتاه نامزدی، فقط و فقط برای شناخت بیشتر است، پس اگر فكر می‌كنید به هزار و یك دلیل نمی‌توانید كنارش احساس خوشبختی كنید، با خانواده‌تان در این مورد صحبت كنید و از آنها بخواهید برای گرفتن تصمیمی درست شما را همراهی كنند. اگر هم جواب‌تان مثبت است، به‌دلیل بهانه‌های كوچك ماجرا را كش ندهید. اجازه ندهید كه نامزدی‌تان كمتر از 6 ماه و بیشتر از دو سال باشد چراكه روانشناسان معتقدند نامزدی بیشتر و كمتر از این زمان، می‌تواند زندگی مشترك‌تان را دچار آسیب كند. وقت را تلف نکنید قطعا هر كدام از شما برای آینده‌تان برنامه‌هایی دارید، پس با تلف كردن وقت و ناتوانی در تصمیم‌گیری، همدیگر را بازی ندهید. حالا كه دید دقیق‌تری در مورد او و توانایی‌هایش به دست آورده‌اید و نظرهای علمی و بی‌طرف مشاور را هم در اختیار دارید، وقت را تلف نكنید. دو دو تا چهار تا كنید و با دادن پاسخ‌تان، او را هم از این تعلیق بیرون بیاورید. اگر جواب‌تان مثبت است، می‌توانید فاز بعدی را شروع كنید و برای ساختن یك زندگی موفق، از همین حالا تلاش كنید و اگر جواب‌تان منفی ‌است، می‌توانید از راه‌هایی كه در ادامه گفته ‌شده، برای قطع این ارتباط كمك بگیرید. مهم نیست چه جوابی می‌دهید، مهم این است كه با كش دادن این موضوع، زندگی او و خودتان را تلف نكنید. تعارف نكنید؛ حرف دلتان را بگویید درست است كه تا قبل از ازدواج خیلی چیزها را در مورد زندگی مشترك و فراز و فرود‌هایش نمی‌دانید، اما حتی قبل از این مرحله هم، موضوعاتی برایتان اهمیت دارند. احتمالا شما هم فكر می‌كنید بدون برخی معیارها نمی‌توانید زندگی كنید و البته در ذهن‌تان شرایط خاصی را برای ساختن و ادامه این زندگی تصور می‌كنید. این موضوع‌ها را بدون پرده با خواستگار‌تان درمیان بگذارید. شاید از برخی مسائل بتوانید بگذرید و او هم بتواند خودش را تاحدودی با نیازهای شما تطبیق دهد. اما اگر در مورد موضوعات اساسی اختلاف دارید و فكر می‌كنید سبك زندگی و نیازهایتان زمین تا آسمان با هم فرق می‌كند، قید این گزینه را بزنید. چطــــــــوری بگویــــم نه؟ بالاخره تصمیم تان را گرفتید؟ حالا به این نکته‌ها توجه کنید راستش را بگویید اگر بعد از بررسی تمام موارد بالا و درست تحلیل كردن شرایط‌تان، باز هم فكر می‌كنید برای هم ساخته نشده‌اید، باید هرچه زودتر حرف‌ دل‌تان را به او هم بگویید. حستان را در دلتان نگه ندارید و سعی نكنید با تحقیر و كم‌محلی، به او پاسخ منفی‌تان را نشان‌دهید. دلایل‌تان را بیان كنید و مقابلش اعتراف كنید كه علاقه‌ای به او ندارید. از شكستن دلش نترسید و نگذارید كه بیشتر از این امیدوار باشد و در دلش برای ازدواج كردن با شما برنامه بریزد. پرده‌پوشی را كنار بگذارید. اگر قرار بود منظور شما را به زبان بی‌زبانی بفهمد تا حالا فهمیده بود، پس وقت آن است كه با صراحت تمام و بدون ترس، تكلیف را روشن كنید. ممكن است حرف شما دلش را بشكند. اشكالی ندارد. اگر بدون توهین و او نشانه گرفتن نقاط ضعفش، تنها واقعیت را روشن كنید، دیگر مسئولیتی متوجه شما نخواهد بود، پس كاملا منطقی و بدون اینكه هیجان بی‌موردی به این روند تزریق كنید، بگویید كه برای خودتان و او آینده خوبی نمی‌بینید یا اینكه احساسی كه به او دارید از این جنس نیست و هیچ‌وقت هم نخواهد بود. چشم در چشم حرف بزنید اگر هنوز جواب منفی‌تان را قاطعانه به او نداده‌اید، بجنبید. در نخستین فرصت یك قرار دونفره با او بگذارید و بدون گوشه و كنایه یا در لفافه حرف‌زدن، برایش همه چیز را توضیح دهید. احترام گذاشتن به او پذیرش این موضوع را برایش آسان‌تر می‌كند و تنظیم كردن چنین قراری یكی از نشانه‌های این احترام است. قرار نیست این ملاقات را دوباره تكرار و ده‌ها بار موضعتان را بیان كنید. چه قانع شود و چه نه، شما تنها باید یك‌بار و برای همیشه تكلیف این ماجرا را روشن كنید. غرورش را نشکنید هیچ وقت او را به‌دلیل علاقه‌ای كه به شما دارد، تحقیر نكنید. شما هر راهی را برای رد كردن درخواستش می‌توانید بروید؛ اما حق ندارید به او حمله و توهین كنید یا به‌دلیل حسی كه دارد او را سرزنش كنید. اگر او با درخواست‌های مكررش شما را آزار می‌دهد، تنها جریان ارتباط‌تان را قطع كرده و تلاش كنید تاجایی كه می‌توانید از او فاصله بگیرید. مراقب واژه‌ها باشید موضعتان را طوری بیان كنید كه امكان هیچ برداشت دیگری وجود نداشته باشد و مهم‌تر اینكه، هیچ امیدی برای آینده به او ندهید. جملاتی مثل «فعلا قصد ازدواج ندارم»، «بگذار بازهم فكر كنم»، «به‌دلیل مخالفت خانواده‌ام نمی‌توانم» و... نه تنها كمكی به پیشبرد این ماجرا نمی‌كند بلكه او را هم معلق و بلاتكلیف گذاشته و آینده‌اش را تحت‌تاثیر قرار می‌دهند. به‌دلیل ناتوانی در نه گفتن، با او بازی نكنید. علمی تصمیم بگیرید، نه احساسی قبل از آنكه موضوع را علنی كنید، باید یك قدم دیگر هم بردارید. یك روانشناس خبره پیدا كنید و برای مشاوره و البته دادن یك تست از او وقت بگیرید. تست‌های شخصیت كه از هر دو شما گرفته می‌شوند، می‌توانند تاحدودی آینده ازدواج‌تان را پیش‌بینی كنند. مشاور با تحلیل تستی كه از شما می‌گیرد، می‌تواند بگوید كه چقدر با هم تفاهم دارید و در چه مواردی ممكن است دچار مشكل شوید. بگذارید از احساسش حرف بزند متكلم وحده نباشید و به او هم اجازه دهید كه حرف‌هایش را بزند و از خودش دفاع كند. بدون آنكه حرفش را قطع كنید یا با لحنی تند و شتاب‌زده به او جواب دهید، بگذارید خودش را خالی كند. او به‌عنوان خواستگار شما، حق دارد تمام تلاشش را بكند و هر راهی كه گمان می‌كند برای رسیدن به شما منتهی می‌شود را برود. پس به او این فرصت را بدهید اما در تمام مراحل، قاطعانه روی موضع اولی‌تان پافشاری كنید. با اقتدار حرف بزنید اینجا هم اعتماد به نفس حرف اول را می‌زند مثل آدم‌های ضعیف رفتار نكنید و با اعتماد به‌نفس حرف دلتان را بزنید. این حق شماست كه تنها با كسی كه دوستش دارید زیر یك سقف زندگی كنید و علاقه فرد دیگری به شما، نمی‌تواند این حق را از بین ببرد. هر كسی مسئول احساسات خودش است و اگر شما كاری نكرده‌اید كه به او آسیب بزند، پس دیگر نباید نگران چیزی باشید. او باید آنقدر منطقی باشد كه بتواند با این موضوع كنار بیاید و اگر در این مورد ناتوان است، شما نمی‌توانید كمكی به او بكنید. بگویید دیگران عاشقش می شوند اما شما نه ! اگر می‌خواهید یك پایان‌بندی خوب ایجاد كنید و مثل یك فرشته به او نه بگویید، كمی او را تحسین كنید. در ذهن‌تان فهرستی از نقاط قوت او را بچینید و وقت نه گفتن، با اشاره به همه آنها برایش توضیح دهید كه باز هم می‌تواند شانس عاشق شدن و دوست داشته شدن را داشته باشد. فقط برایش توضیح دهید كه او را به چشم مرد زندگی‌تان ببینید و این به معنای بد بودن یا ناتوان بودن او نیست. رابطه را کش ندهید اگر پیشنهاد ازدواجش را رد كرده‌اید، باید تا آب‌ها از آسیاب نیفتاده از او فاصله بگیرید. به هیچ بهانه‌ای به او زنگ نزنید. شاید برای شما كه به او احساسی ندارید، این اتفاق كاملا عادی به‌نظر برسد و بخواهید كاملا دوستانه با او حرف بزنید یا ببینیدش، اما اشتباه می‌كنید، حتی باوجود پایان گرفتن این ارتباط، ماجرا در او تمام نشده، پس آتشی كه سعی كردید خاموشش كنید را دوباره روشن نكنید. وقت مشاوره اگر می‌بینید كه بعد از گفتن حرف دلتان، شرایط زندگی برای او روز به روز سخت‌تر می‌شود یا اینكه با نپذیرفتن حرف شما، همچنان برای برقراری این ارتباط تلاش می‌كند، یك راه دیگر را امتحان كنید. با او به جلسه‌های مشاوره بروید و حل كردن این ماجرا را به علم روانشناسی بسپارید. به او نگویید كه برای قانع كردنش نیاز به كمك روانشناس دارید، بلكه موضوع مشاوره پیش از ازدواج را مطرح كنید و بگویید اگر واقعا با شما بودن را می‌خواهد، باید این شرط، یعنی شركت در جلسات مشاوره را بپذیرد. شاید او در كنترل و شناخت احساساتش دچار مشكل شده و نیاز به كمك‌های یك متخصص داشته باشد. بازندگی‌تان بازی نكنید هرگز به‌دلیل ترحم وارد یك ارتباط نشوید. اگر واقعا به او حسی ندارید، حق ندارید به‌دلیل اینكه دلش را بشكنید به او وعده‌ای بدهید كه در مورد ادامه‌ دادنش مطمئن نیستید. اگر به آینده مشترك‌تان امیدی ندارید، قبل از آنكه چیزی شروع شود، تمامش كنید. شما نمی‌توانید یك عمر با ترحم زندگی كنید، پس با كش دادن این ماجرا با احساسات و آینده او بازی نكنید و خودتان را هم به بازی نگیرید. تصمیم‌تان را بگیرید، می‌خواهیدش یا نه؟ قبل از آنكه حجت را برای این خواستگار‌تان تمام كنید، به پیشنهاد خواستگار دیگری فكر نكنید. درست است كه رابطه‌ای میان شما و هیچ كدام از آنها نیست اما تا زمانی‌كه پاسخ قطعی‌تان را نداده‌اید، در قبال فكری كه این خواستگار در مورد آینده مشترك‌تان می‌كند، مسئولید، پس با گفتن جواب‌تان به این مسئولیت پایان دهید. شاید هم پاسخ ندادن شما به‌دلیل تردید باشد، اما اگر فكر می‌كنید كه اول باید موقعیت بهتری پیدا كنید و بعد باید به این خواستگار جواب منفی بدهید در اشتباه هستید. شما حق ندارید به‌دلیل منافع خودتان، دیگران را معلق نگه‌ دارید.
چهارشنبه 8/8/1392 - 22:24
بیماری ها
بی‌‌خوابی و بدخوابی بی‌‌خوابی و بدخوابی فقط آرامش اعصاب و روانتان را به هم نمی‌‌ریزد بلکه همه بدنتان را تحت‌تاثیرقرار می‌دهد. تحقیقات مختلف ثابت کرده بی‌‌خوابی و بدخوابی می‌‌تواند عوارض زیادی روی پوست شما ایجاد کند... این مساله واقعیت دارد که خواب شبانه کافی، پادزهر استرس است و روز بعد که از خواب بیدار می‌‌شوید، شادابی پوست و رفع خستگی عضلات‌ را برایتان به ارمغان می‌‌آورد. حتی ایجاد چروک‌‌‌های اطراف چشم نیز با بالش‌‌های نامناسبی که برخی از ما شب‌‌ها زیر سرمان می‌‌گذاریم، مرتبط است. خواب ناكافی باعث ایجاد بی‌قراری، عدم تمركز، خستگی و تحریك‌پذیری می‌شود و علاوه بر آن سرعت پاسخ‌دهی به محرك‌های بیرونی و قدرت هماهنگی شما با محیط و نیز قدرت حفظ و نگهداری اطلاعاتتان كاهش می‌یابد. اگر شما 6 تا 8 ساعت در روز خواب کافی نداشته باشید، آثار خستگی روی پوستتان دیده می‌‌شود. خواب کافی باعث تنظیم متابولیسم بدن و دفع مواد زائد و سمی از عضلات، کبد و پوست می‌‌شود. هنگام خواب، دستگاه گوارش شما استراحت می‌‌کند و حتی سیستم عصبی‌‌تان تغییراتی می‌‌کند که لازمه بازسازی و بازتوانی آن است. در واقع خواب نامرتب در ساعت‌های نامنظم و نامشخص شبانه‌روز، باعث گسسته‌شدن ساعت‌های بیولوژیك بدن شما می‌شود و تنظیم مجدد آن مدت‌ها زمان خواهد برد. این حالت به‌خصوص در افرادی اتفاق می‌افتد كه از لحاظ شغلی مجبور هستند شیفت‌های شبانه داشته باشند یا در شیفت‌های مختلفی از شبانه‌روز سركار باشند. در این حالت تمام ارگان‌های بدن به نوعی تحت‌تاثیر قرار می‌گیرند و پوست نیز به عنوان یك عضو مهم بازتابی از این احتمال را بروز خواهد داد. در كوتاه‌مدت چون خواب كافی باعث راحتی عضلات صورت می‌شود،‌ بنابراین آرامش و شادابی و كاهش خطوط صورت را بعد از یك خواب راحت شبانه تجربه می‌كنیم و حتی روز بعد شما پوست خود را شفاف‌تر و جوان‌تر احساس می‌كنید اما كم‌خوابی در طولانی‌‌مدت، باعث افزایش سطح هورمون‌های استرس و كاهش سطح ایمنی بدن می‌شود و این دو عامل می‌تواند باعث بروز چین‌وچروك‌های زودرس، شلی پوست، تیرگی دورچشم و فراهم‌شدن زمینه برای ایجاد بدخیمی‌های پوست در نتیجه كاهش ایمنی بدن شود، بنابراین توصیه می‌شود در ساعت‌های استراحت صورت خود را کاملا شستشو دهید و سپس بخوابید، چون پاکی صورت آرامش‌‌بخش است و می‌‌تواند زمینه را برای خواب آرام مهیا کند. می‌توانید از سرم‌ها یا کرم‌های ضدچروک استفاده کنید. بهترین فرم خوابیدن برای پوست خوابیدن به پشت است چون در این حالت هم فرم طبیعی ستون‌فقرات حفظ می‌شود و هم عامل کششی بر پوست تحمیل نمی‌شود. توصیه می‌‌کنم اگر مشکل یا اختلالی در خواب شبانه‌‌تان دارید، به بهانه حفظ سلامت و شادابی پوستتان هم که شده در صدد رفع آن برآیید و خودتان را از این نعمت خدادادی محروم نکنید.
چهارشنبه 8/8/1392 - 22:23
بهداشت روانی
افسردگی بعد از عروسی افسردگی بعد از عروسی، حالتی است که بیشتر گریبان‌گیر عروس خانم های جوان می شود و مردان کمتر با این مسئله روبرو می شوند. البته افسردگی بعد از عروسی یک بیماری بالینی نیست. این حالت پس از اتمام هیجانات دوران نامزدی و دوندگی های قبل از عروسی به سراغ زوجهای جوان می آید آنهم درست در زمانی که آنها رسما زندگی مشترک خود را آغاز کرده اند. درواقع عروس و داماد برای تشکیل زندگی مشترک و اصطلاحا سرو سامان گرفتن عروسی می کنند تا دنیای بهتری برای خودشان بسازند. شاید بتوان این وضعیت را به دست اندرکاران یک نمایش تئاتر تشبیه کرد که شروع به ساخت یک نمایش جدید می کنند. سعی می کنید همه چیز به بهترین شکل ممکن انجام شود. برای رسیدن به روز بزرگ زندگی تان انرژی، وقت و هزینه صرف می کنید و خلاقیت به خرج می دهید. برنامه ریزی می کنید، انتخاب می کنید، اطلاعات جمع آوری می کنید و خلاصه شور و هیجان خاصی بر زندگی شما حاکم می شود. و فردای روز عروسی همه چیز به شکلی ناگهانی تمام می شود! تحقیقات نشان می دهد عروس و دامادهایی که به شکل جدی و دقیق برنامه ریزی عروسی خود را انجام می دهند و زمان و انرژی زیادی را صرف سازماندهی و اجرای عروسی خود می کنند، بعد از عروسی به شکل ناخودآگاه تمایل دارند که مسایل دیگری را نیز سازماندهی و برنامه ریزی کنند. در واقع ذهن آنها تبدیل به یک ذهن برنامه ریز می شود. اگر این احساس و انرژی (میل به مدیریت و برنامه ریزی) نادیده گرفته شود، تبدیل به نوعی افسردگی می شود. اما می توان از این موضوع به نحو مثبت استفاده کرد. برای ازبین بردن افسردگی بعد از عروسی می بایست فعالیت هایی را انجام دهید که نیاز به سازماندهی، برنامه ریزی، مدیریت و خلاقیت داشته باشد. در اینجا چند نمونه از این فعالیت ها را ذکر می کنیم. اگر زیاد اهل نوشتن کتاب نیستید، وبلاگ می تواند جایگزین خوبی باشد. بدون هیچ هزینه ای می توانید یک وبلاگ در اینترنت راه اندازی کنید و تجربیات و ایده های خود را درباره عروسی به اشتراک بگذارید تا دیگران نیز استفاده کنند نوشتن درباره برنامه ریزی عروسیشما تجربیات زیادی در برنامه ریزی عروسی دارید. چرا تجربیات مفید خود را به صورت یک کتاب منتشر نمی کنید؟ این کار علاوه بر اینکه می تواند برای شما جذاب باشد، ممکن است برای شما سودآوری هم داشته باشد: شاید کتاب شما پر فروش شد. اگر زیاد اهل نوشتن کتاب نیستید، وبلاگ می تواند جایگزین خوبی باشد. بدون هیچ هزینه ای می توانید یک وبلاگ در اینترنت راه اندازی کنید و تجربیات و ایده های خود را درباره عروسی به اشتراک بگذارید تا دیگران نیز استفاده کنند. مهمانی های کوچک برگزار کنید ترتیب دادن چند مهمانی کوچک علاوه بر اینکه می تواند شما را سرگرم کند، می تواند هیجان و شوراشتیاق تهیه و تدارک یک جشن را در شما تداعی کند و میل به برنامه ریزی را در شما ارضا نماید. امتحان کنید! شروع به یادگیری یک چیز جدید کنید یادگیری یک زبان جدید، یک هنر زیبا و یا یک حرفه جدید می تواند شما را حسابی سرگرم کند و شور و هیجان شما را در مسیر درستی هدایت نماید. آنچه مسلم است شما می بایست هیجان و شور و حال ماه‌های نزدیک به عروسی خود را بعد از برگزاری عروسی به مسیر درستی هدایت کنید تا تبدیل به یک نوع افسردگی نشود. روش های بالا می توانند شما را در این راه یاری کنند
چهارشنبه 8/8/1392 - 22:22
آموزش و تحقيقات
بنابراین احساس آرامشی که از درون آب بودن به ما دست می‌دهد، دور از طبیعت مان نیست. تابستان با گرمای شدیدش از راه رسیده است. همان طور که ماهی ها برای ادامۀ حیات نیاز به بازگشت به محیط اصلی شان دارند، بسیاری از کودکان نیز از شیرجه زدن در آب دریا، استخر، دریاچه و رودخانه ها لذت می‌برند، دوست دارند در گل ولای راه بروند، دست و پا بزنند و یا شنا کنند. اما بعضی از بچه ها لب ساحل می‌مانند. چرا آنها از آب می‌ترسند؟ همه ما از آب می‌آییم... همۀ ما اولین ماه های حیات مان را درون آب گذرانده ایم، و در مایع آمونیاکی، در گرما بدن مادرمان شناور بوده ایم. بنابراین احساس آرامشی که از درون آب بودن به ما دست می‌دهد، دور از طبیعت مان نیست. آب، برخی از بچه ها، چه کوچک و چه بزرگ را می‌ترساند. مادر پریسیلیا کوچولوی دو و نیم ساله، که حیران و سرگشته شده است، مشکلش را این طور بیان می‌کند: «او خیلی از آب می‌ترسد، چه از آب استخر، چه از آب دریا، حتی در حمام هم فقط تا زمانی آرام است که آب با صورتش تماس پیدا نکرده است.» همۀ بچه ها از آب لذت نمی‌برند در بیشتر مواقع، آب برای اکثر افراد به معنای لذت و سرخوشی است. فرو رفتن در آب حمام پوست نوزاد را تحریک می‌کند و باعث احساس خوشایندی برایش می‌شود که این حس خوشایند را با لبخند یا غان و غون کردن، ابراز می‌کند. با این حال، به نظر نمی‌رسد که همۀ نوزادان از این وضعیت لذت ببرند و احساس شادی کنند، برخی از نوزادان با اولین تماس انگشت پای شان با آب خیلی سریع به شما می‌فهمانند که از آب خوششان نمی‌آید. برخی روان شناسان اعتقاد دارند که این ترس زودرس از آب ناشی از آزردگی روحی خاصی هنگام تولد است؛ پارگی کیسۀ آمنیوتیک می‌تواند عامل بروز شرایط بسیار پر استرس و نگران کننده برای نوزاد بشود و این موضوع در حافظه اش بماند. برای مأنوس شدن با آب، راه حل آموزش است گاهی اوقات، برخی از پدر و مادرها از فرزندشان تعجب می‌کنند، اصولاً نوزاد از چهار ماهگی می‌تواند در آب شنا کند، یا در دو سالگی مانند یک ماهی در آب حرکت می‌‌کند، اما همین نوزاد در تابستان، از لب استخر و یا خصوصاٌ دریا عقب عقب برود. در واقع، خو گرفتن با آب هم یک آموزش است، دقیقاً مثل زمانی که شما می‌خواهید دیگر از پوشک برای نوزادتان استفاده نکنید و به او آموزش می‌دهید. اغلب بچه ها دوره های مهم و عمدۀ آموزشی را پشت سر می‌گذراند. شرایط برای شنا در دریا واقعی تر است، زمانی که کودک بزرگتر شده، می‌تواند از حرکت موج ها، سر و صدا و عظمت دریا آگاه شود، و همین موضوع ممکن است او را بترساند. چرا برخی از بچه ها از آب می‌ترسند؟ از لحاظ تئوری، کودک تا قبل از 4 ماه ترس را احساس نمی‌کند. بعد از این سن، چندین علت برای ترس از آب وجود دارد. هر کودک ماجرای خاص و دلایل خاص خودش را برای ترس از آب دارد. یک خاطرۀ بد: ممکن است او تجربه های ناخوشایندی از آب داشته باشد. بدون اینکه خودش بداند، کودک آن تجربۀ ناخوشایند را در حافظه اش نگه داشته و هر بار که موقعیت جدیدی برای تماس با آب برایش ایجاد می‌شود، این خاطرۀ ناخوشایند زنده می‌شود و او را می‌ترساند. برای مثال، ممکن است زمانی که خیلی کوچک بوده، وارد آب خیلی داغ شده باشد، یا یک فنجان نوشیدنی خیلی داغ نوشیده باشد، شاید هم زمانی که سرش را داخل آب فرومی‌برد، عفونت گوش شرایط دردناکی را برایش ایجاد کند. تجربه ای ناخوشایند در مدرسه: ممکن است که ترس از آب دیرتر و به طور ناگهانی بروز پیدا کند، شاید یک روز که از استخر مدرسۀ بیرون می‌آید، بد خلق و ناراحت باشد. شاید توسط یکی دیگر از بچه ها به داخل آب پرتاب شده باشد، شاید سرش را زیر آب نگه داشته باشند یا به زور مجبورش کرده باشند که به درون استخر شیرجه بزند. حتی ممکن است دیگران او را در آب مورد تمسخر قرار داده باشند. آب شبیه به کابوس است: در برخی زمان های رشدش، خصوصاٌ از دو سالگی به بعد، ممکن است ترس کودک از آب دریا شروع شود، خصوصاً اگر آب دریا را قورت داده باشد. بنابراین او قربانی تخیل طغیان کننده اش است، در واقع او برای تفاوت قائل شدن میان واقعیت و تخیل دچار مشکل شده است. در این مثال می‌توانیم نمونۀ لودویک را ذکر کنیم، پسر بچۀ شش ساله ای که هر بار از حمام وحشت می‌کند زیرا تصور می‌کند که سیفون حمام او را به داخل خواهد کشید. یک بیماری روانی: گاهی اوقات، خصوصاً اگر کودک از قبل هیچ ترسی نداشته است، ترس از آب به طور ناگهانی مانند یک بیماری داخلی بدون هیچ ارتباط خاصی با آب ایجاد می‌شود. دلایل این ترس را باید در محیط زندگی (اساس کشی، تولد یک خواهر یا برادر، جدایی والدین و...) جستجو کرد یا خیلی سریع یک برنامۀ آموزشی دیگر (مثلاً آموزش راه رفتن و...) برای او ترتیب داد. ترس از آب از یکی از والدین: این یکی از دلایل شایع ترس از آب در بین کودکان است، زیرا بسیاری از بزرگترها (طبق آمارها یک چهارم افراد بزرگسال) خودشان از آب می‌ترسند. بنابراین ممکن است یکی از والدین، حتی بدون اینکه ترسش را ابراز کند، این احساس را به فرزندش منتقل کرده باشد. آب هراسی یا هیدروفوبی: برخی از افراد از آب و برخی دیگر از عنکبوت یا مار می‌ترسند ، حتی ممکن است قبلاً این حشرات را ندیده باشند. بنابراین، این ترس یک فوبی واقعی است، یعنی یک ترس بی دلیل، که ممکن است هیچ ربطی به خاطرۀ ناخوشایندی از آب نداشته باشد.
چهارشنبه 8/8/1392 - 21:6
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته