• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 7199
تعداد نظرات : 862
زمان آخرین مطلب : 3821روز قبل
خواص خوراکی ها
سمنو می‌خواهید سفره هفت‌سین سال جدید را با چه سین‌هایی كامل كنید؟ سین هایتان خوردنی است یا نه؟ هر شییء كه اول نامش با سین آغاز شود مانند ساعت، سبد و سكه را در سفره می‌گذارید و خیالتان را از این بابت راحت می‌كنید، اما باید بدانید سفره هفت‌سین باید پیام تغذیه‌ای سالم زیستن را برایتان به ارمغان آورد. اجزای این سفره باید ریشه گیاهی داشته و برای سلامت سودمند باشد. سیب، سیر، سركه، سماق، سنجد، سپند و سمنو هم خوراكی‌اند و هم سمبل شادابی و سلامت.خوشمزه‌ترین آن سمنو است كه معمولا دقایقی پس از تحویل سال نو نوش‌جان می‌شود و آن وقت است كه می‌توانید سبزه را جایگزین آن كنید.سبزه گندم همان جوانه‌های به ثمر نشسته‌ای است كه ماده اولیه سمنو را تشكیل می‌دهد. اندر فواید سمنو سمنو دارای ویتامین‌های A،E ،K و گروه B است و به دلیل دارا بودن كلسیم و پتاسیم مصرف متعادل آن به افراد سالمند و كسانی كه دچار پوكی استخوان هستند، توصیه می‌شود. فسفر آن قابل توجه بوده و برای رشد مغزی كودكان و زنان شیرده مفید است. آهن، اسید فولیك و ویتامین‌های گروه B آن عاملی برای خونسازی و تنظیم هورمون‌ها بوده و می‌تواند در رفع خستگی وآرامش اعصاب تاثیر گذار باشد.اگر در سمنو از بادام شیرین استفاده شود هنگام طبخ، ریزمغذی‌هایش جذب سمنو شده و باعث مقوی‌تر‌شدن این غذا می‌شود. شیرینی سمنو طبیعی است اما سوالی كه بیشتر خانواده‌ها می‌پرسند این است كه آیا به سمنو شكر می‌زنند؟ در فرآیند جوانه‌زدن، ویتامین‌ها و املاح معدنی گندم چند برابر شده و در مقابل از كالری و كربوهیدرات آن كاسته می‌شود. پروتئین‌های آن قابلیت هضم و جذب بهتری داشته و بر میزان ویتامین C آن افزوده می‌شود. در این مرحله اگر طعم گندم جوانه زده را بچشید متوجه شیرینی آن خواهید شد. در واقع گندم تا زمانی كه جوانه نزده است، مواد قند‌ی‌اش به صورت نشاسته ذخیره می‌شود و طعم شیرین ندارد، اما در فرآیند جوانه زنی، نشاسته تجزیه و تبدیل به واحدهای كوچك‌تری به نام مالتوز می‌شود و اینجاست كه شیرینی سمنو پدیدار می‌شود ولی برخی فروشندگان به دلیل آن‌كه شیرینی سمنو طبیعی است، مصرف آن را به مبتلایان به دیابت و افراد چاق توصیه می‌كنند، اما باید بدانید در سمنو علاوه بر عصاره جوانه گندم از آرد كامل گندم هم استفاده می‌كنند و از این رو در هر صد گرم آن 300 كالری انرژی نهفته است، گرچه سمنو پروتئین زیاد و چربی كمی دارد، اما بیشتر حجم محصول را مواد كربوهیدراتی (قند) تشكیل می‌دهد. البته قند آن در مقایسه با ساكاروز، شیرینی كمتری دارد، اما این دلیلی نمی‌شود كه افراد در مصرف آن زیاده روی كنند. این قند در بدن تولید انرژی كرده و مازاد آن موجب چاقی می‌شود و برای مبتلایان به دیابت و چربی خون بالا محدودیت مصرف دارد. هر سمنویی نخرید سمنویی كه به صورت فله‌ای تهیه شود، می‌تواند حاوی مقادیر زیاد شكر باشد. همچنین از خرید سمنویی كه در اماكن عمومی به صورت روباز در معرض انواع آلودگی‌های ویروسی، عفونی و هوای آلوده به سرب و جیوه است، اجتناب كنید. سمنو به دلیل بافت چسبناك مستعد پذیرش انواع آلودگی‌ها بوده و طعم ترشیدگی و مزه كپك نشان‌دهنده فساد آن است.
سه شنبه 14/8/1392 - 11:37
دانستنی های علمی
... دختران و پسران تا قبل از بلوغ به یک میزان گریه می‌کنند، چراکه ترشح هورمون پرولاکتین که باعث تحریک... 1) زنان در یک ماه 4 تا 5 برابر بیشتر از مردان گریه می‌کنند. 2)دختران و پسران تا قبل از بلوغ به یک میزان گریه می‌کنند، چراکه ترشح هورمون پرولاکتین که باعث تحریک تولید اشک می‌شود به یک میزان در هر دو جنس تولید می‌شود. 3) پس از بلوغ میزان ترشح پرولاکتین که در تولید و تناوب گریه موثر است در زنان 60درصد بیشتر از مردان می‌شود. 4)غدد اشکی مردان از لحاظ ساختاری متفاوت و کوچک تر از غدد اشکی زنان می‌باشد و یکی از دلایل بیشتر گریه کردن زنان نیز همین مسئله می‌باشد. مردان و زنان نمی‌توانند یکدیگر را بخاطر چگونه گریه کردن شان مورد سرزنش قرار دهند. 5)یکی دیگر از علل بیشتر گریه کردن زنان باورهای فرهنگی می‌باشند، که اجتماع گریه کردن زنان را بیشتر مورد پذیرش قرار می‌دهد. 6)مردان آرام، بدون صدا و با اندکی اشک گریه می‌کنند. بطوری که معمولا کاسه چشمان آنها از اشک پر می‌شود، اما به ندرت اشک به گونه ها سرازیر می‌گردد. 7)زنان معمولا پر سر و صدا و با اشک های فراوان گریه می‌کنند. 8)مردان اغلب در نتیجه احساسات مثبت و زنان پس از درگیری و مشاجره با دیگران و یا در نتیجه احساس بی‌کفایتی گریه می‌کنند.
سه شنبه 14/8/1392 - 11:36
دانستنی های علمی
... فرحزاد، این منطقه به دلیل آب و هوای فرح انگیزش به همین نام معروف شده است... قلهک، کلمه قلهک از دو کلمه "قله‌" و "ک‌" تشکیل شده است که... سید خندان سید خندان نام ایستگاه اتوبوسی در جاده قدیم شمیران بوده است. سیدخندان پیرمردی دانا بوده که پیش گویی‌های او زبانزده مردم در سی یا چهل سال پیش بوده است. دلیل نامگذاری این منطقه نیز احترام به این پیرمرد بوده است. فرمانیه در گذشته املاک زمین‌های این منطقه متعلق به کامران میرزا نایب‌السلطنه بوده است و بعد از مرگ وی به عبدالحسین میرزا فرمانفرما فروخته شده است. فرحزاد این منطقه به دلیل آب و هوای فرح انگیزش به همین نام معروف شده است. شهرک غرب دلیل اینکه این محله به نام شهرک غرب معروف شد ساخت مجتمع‌های مسکونی این منطقه با طراحی و معماری مهندسان آمریکایی و به مانند مجتمع‌های مسکونی آمریکایی بوده و در گذشته نیز محل اسکان بسیاری از خارجی‌ها بوده است. آجودانیه آجودانیه در شرق نیاوران قرار دارد و تا اقدسیه ادامه پیدا می‌کند. آجودانیه متعلق به رضاخان اقبال السلطنه وزیر قورخانه ناصرالدین شاه بوده، او ابتدا آجودان مخصوص شاه بوده است. اقدسیه نام قبلی اقدسیه (تا قبل از 1290 قمری) حصار ملا بوده است. ناصرالدین شاه زمین‌های آنجا را به باغ تبدیل و برای یکی از همسران خود به نام امینه اقدس (اقدس الدوله) کاخی ساخت و به همین دلیل این منطقه به اقدسیه معروف شد. جماران زمین‌های جماران متعلق به سید محمد باقر جمارانی از روحانیان معروف در زمان ناصر الدین شاه بوده است. برخی از اهالی معتقدند که در کوه‌های این محله از قدیم مار فراوان بوده و مارگیران برای گرفتن مار به این ده می‌آمدند و دلیل نامگذاری این منطقه نیز همین بوده است و عده ای هم معتقدند که جمر و کمر به معنی سنگ بزرگ است و چون از این مکان سنگ‌های بزرگ به دست می آمده ‌است‌، آن‌جا را جمران‌، یعنی محل به‌ دست آمدن جمر نامیده‌اند. پل رومی پل رومی در واقع پل کوچکی بوده که دو سفارت روسیه و ترکیه را هم متصل می‌کرده است. عده‌ای هم معتقدند که نام پل از مولانا جلال‌الدین رومی گرفته‌شده است‌. جوادیه (در جنوب تهران) بسیاری از زمین‌های جوادیه متعلق به آقای فرد دانش بوده است که اهالی محل به او جواد آقا بزرگ لقب داده بودند. مسجد جامعی نیز توسط جواد آقا بزرگ در این منطقه بنا نهاده است که به نام مسجد فردانش هم معروف است. داودیه (بین میرداماد و ظفر) میرزا آقاخان نوری صدر اعظم این اراضی را برای پسرش‌، میرزا داودخان‌، خرید و آن را توسعه داد. این منطقه در ابتدا ارغوانیه نام داشت و بعدها به دلیل ذکر شده داودیه نام گرفت‌. درکه اگر چه هنوز دلیل اصلی نامگذاری این محل مشخص نیست اما برخی آنرا مرتبط به نوعی کفش برای حرکت در برف که در این منطقه استفاده می شده و به زبان اصلی «درگ» نامیده می شده است دانسته‌اند. دزاشیب (در نزدیکی تجریش) روایت شده است که قلعه بزرگی در این منطقه به نام « آشِب » وجود داشته است و در گذشته نیز به این منطقه دزآشوب و دزج سفلی و در لهجه محلی ددرشو می‌گفتند. زرگنده احتمالا دلیل نامگذاری این محل کشف سکه‌ها و اشیاء قیمتی در این محل بوده است. در گذشته این منطقه ییلاق کارکنان روسیه بوده است. قلهک کلمه قلهک از دو کلمه "قله‌" و "ک‌" تشکیل شده است که قله معرب کلمه کله‌، مخفف کلات به معنای قلعه است‌. عقیده اهالی بر این است که به دلیل اهمیت آبادی قلهک که سه راه گذرگاه‌های لشگرک‌، ونک و شمیران بوده است‌، به آن( قله- هک) گفته شده است‌. کامرانیه زمین‌های این منطقه ابتدا به میرزا سعیدخان‌، وزیر امور خارجه‌تعلق داشت، و سپس کامران میرزا پسربزرگ ناصرالدین شاه‌، با خرید زمین‌های حصاربوعلی‌، جماران و نیاوران‌، اهالی منطقه را مجبور به ترک زمین‌ها کرد و سپس آن جا را کامرانیه نامید. محمودیه ( بین پارک وی و تجریش یا ولیعصر تا ولنجک) در این منطقه باغی بوده است که متعلق به حاج میرزا آقاسی بوده است و چون نام او عباس بوده آنرا عباسیه می‌گفتند. سپس علاءالدوله این باغ بزرگ را از دولت خرید و به نام پسرش‌، محمودخان احتشام‌السلطنه‌، محمودیه نامید. نیاوران نام قدیم این منطقه گردوی بوده است و برخی معتقدند در زمان ناصرالدین شاه نام این ده به نیاوران تغییر کرده است به این ترتیب که نیاوران مرکب از "نیا" (حد، عظمت و قدرت‌) ؛"ور" (صاحب‌) و "ان‌" علامت نسبت است و در مجموع یعنی کاخ دارای عظمت‌. ونک نام ونک تشکیل شده است از دو حرف (ون‌) به نام درخت و حرف (ک)که به صورت صفت ظاهر می‌شود. یوسف آباد منطقه یوسف آباد را میرزا یوسف آشتیانی مستوفی‌الممالک در شمال غربی دارالخلافه ناصری احداث کرد و به نام خود، یوسف آباد نامید. پل چوبی قبل از این که شهر تهران به شکل امروزی خود درآید، دور شهر دروازه هایی بنا شده بود تا دفاع از شهر ممکن باشد. یکی از این دروازه‌ها، دروازه شمیران بود با خندق‌هایی پر از آب در اطرافش که برای عبور از آن‌، از پلی چوبی استفاده می‌شد. امروزه از این دروازه و آن خندق پر از آب اثری نیست‌، اما این محل همچنان به نام پل چوبی معروف است. شمیران نظریات مختلفی درباره این نام شمیران وجود دارد. یکی از مطرح ترین دلایل عنوان شده ترکیب دو کلمه سمی یا شمی به معنای سرد و « ران » به معنای جایگاه است و در واقع شمیران به معنای جای سرد است. به همین ترتیب نیز تهران به معنای جای گرم است. همچنین در نظریه دیگری به دلیل وجود قلعه نظامی در این منطقه به آن شمیران می‌گفتند و همچنین برخی نیز معتقدند که‌ یکی از نه ولایت ری را شمع ایران می‌گفتند که بعدها به شمیران تبدیل شده است. گیشا نام گیشا که در ابتدا کیشا بوده است برگرفته از نام دو بنیانگذار این منطقه (کینژاد و شاپوری) می‌باشد. منیریه (در جنوب ولیعصر) منیریه در زمان قاجار یکی از محله‌های اعیان نشین تهران بوده و گفته شده نام آن از نام زن کامران‌میرزا، یکی از صاحب‌منصبان قاجر، به نام منیر گرفته شده‌است.
سه شنبه 14/8/1392 - 11:36
دانستنی های علمی
یک مایع بسیار خطرناک است که نیروهای امنیتی هیچ فرودگاهی نمی تواند از شما جدا کند... ۱) معده یک اسید فاسد ترشح می کند. یک مایع بسیار خطرناک است که نیروهای امنیتی هیچ فرودگاهی نمی تواند از شما جدا کند: این مایع در معده تان قرار دارد. سلولهای معده شما اسید هیدروکلرویک ترشح می کنند که ترکیبی فاسد و خورنده است که برای ضدزنگ کردن فلزات استفاده می شود. این ترکیب فلز را داغان می کند اما لایه غشایی معده از این ماده سمی در دستگاه گوارش محافظت می کند تا غذاهای شما را تجزیه کند. ۲) وضعیت بدن بر حافظه تاثیر می گذارد. سالگرد ازدواجتان را یادتان نمی آید؟ اشکالی ندارد روی یک زانو خم شوید به یادتان می آید. خاطرات در حواس ما قرار گرفته اند. یک رایحه یا صدا یک خاطره خیلی دور از بچگی را برایتان زنده خواهد کرد. ارتباطات بین این حواس و خاطرات آشکار یا گاهی مرموز هستند. یک تحقیق جدید به کشف این ارتباطات کمک می کند. خاطرات گذشته وقتی در حالت و وضعیت بدنی مشابه قرار بگیرید سریعتر به ذهنتان می رسد. ۳) استخوان ها برای تنظیم موادمعدنی بدن می شکنند. علاوه بر محافظت از اندام ها و عضلات بدن، استخوان ها به تنظیم سطح کلسیم در بدن نیز کمک می کنند. استخوان ها حاوی فسفر و کلسیم هستند که دومی مورد نیاز عضلات و اعصاب می باشد. اگر ذخیره این عنصر در بدن کم باشد، برخی هورمون های خاص باعث می شود استخوان ها شکسته تا سطح کلسیم بالا رود تا جایی که به یک غلظت خاص و مناسب از این عنصر در خارج سلولها برسیم. ۴) بیشتر غذایی که می خوریم برای مغز است. مغز بااینکه فقط ۲ درصد از وزن بدن را تشکیل می دهد، ۲۰ درصد از اکسیژن و کالری های آن را می گیرد. برای تامین منابع کافی برای این عضو مهم بدن، سه سرخرگ مغزی اصلی بطور مداوم اکسیژن به مغز پمپاژ می کنند. هرگونه انسداد یا پارگی در یکی از این رگ ها باعث گرسنه ماندن سلولهای مغزی می شود و موجب می شود که عملکرد مغزی در آن ناحیه آسیب ببیند و منجر به سکته شود. ۵) هزاران تخمک غیرقابل استفاده توسط تخمدان هستند. وقتی خانم ها به اواخر چهل و اوایل پنجاه سالگی خود می رسد، چرخه ماهانه قاعدگی که سطح هورمون ها را در بدن او تنظیم می کند و تخمک ها را برای تلقیح آماده می کند، خاموش می شود. تخمدان ها همینطور استروژن کمتر و کمتری تولید می کنند و این مسئله موجب تغییرات احساسی و جسمی در بدن زن می شود. فولیکول های رشد نیافته تخمک دیگر مثل قبل منظم تخمک تولید نمی کنند. یک دختر نوجوان به طور متوسط ۳۴،۰۰۰ فولیکول رشد نیافته تخمک دارد در حالیکه تقریباً فقط ۳۵۰ تای آن در طول زندگی وی رشد می کنند و بالغ می شوند. تخمک های استفاده نشده بعداً خراب می شوند. ۶) بلوغ ساختار مغز را تغییر می دهد. می دانیم که تغییرات هورمونی در بدن برای تحریک رشد و آماده کردن بدن برای تولید مثل لازم هستند اما چرا نوجوانان اینقدر از نظر احساسی ناخوشایند هستند؟ هورمون هایی مثل تستوسترون رشد نورون های عصبی در مغز را تحت تاثیر قرار می دهند و تغییراتی که در ساختار مغز ایجاد می شود تغییرات رفتاری زیادی را در بر دارد. با بالغ شدن ناحیه جلویی غشای مغز، خامی احساسی، بی عاطفگی و قدرت ضعیف در تصمیم گیری را باید انتظار داشت. ۷) موهای سلولی ماده مخاطی را حرکت می دهد. اکثر سلولها در بدن پوششی مو مانند روی خود دارند که به عملکردهای بسیاری در بدن کمک می کند، از هضم غذاها گرفته تا شنوایی. در بینی، این موها به خشک کردن ماده مخاطی در حفره بینی تا گلو کمک می کند. هوای سرد این فرایند خشک کردن را کندتر می کند و باعث می شود که ماده مخاطی بالا بیاید و باعث شود که آب بینیتان بیاید. ۸) دندان عقل فقط جای دندان ها در دهان را تنگ تر می کند. سیر تکامل بی عیب و کامل نیست. اگر بود باید به جای دندان عقل بال در می آوردیم. گاهی اوقات ویژگی های بی استفاده در برخی انواع موجودات ایجاد می شود فقط به خاطر اینکه آسیبی نمی رساند. اما دندان عقل همیشه هم توسط دندانپزشکان جراحی و کشیده نمی شد. در گذشته، این دندانها یک ست دیگر از دندان های آسیاب بودند اما با رشد مغز، ساختار استخوان فک ما تغییر کرد و باعث شد که دیگر دهان جایی برای دندان عقل نداشته باشد. ۹) دنیا با شما می خندد. همانطور که وقتی کسی کنار شما خمیازه بکشد شما هم به خمیازه می افتید، شواهد جدید نشان می دهد که خنده هم تقلید برانگیز است. شنیدن خنده ناحیه مغز را تحریک به آن حرکت در صورت می کند. تقلید نقش مهمی در روابط اجتماعی دارد. اشاراتی مثل عطسه کردن، خندیدن، گریه کردن و خمیازه کشیدن راهی برای ایجاد روابط اجتماعی قوی بین یک گروه است. ۱۰) پوست شما چهار رنگ دارد. همه پوست ها در حالت عادی سفید کرم رنگ است. رگ های خونی نزدیک به سطح پوست سرخی به آن می دهد. رنگ دانه زرد هم پوست را تحت تاثیر قرار می دهد. همچنین ملانین قهوه ای رنگ هم که در واکنش به اشعات فرابنفش ایجاد می شود در تعداد بالا رنگ سیاهی به پوست می دهد. این چهار رنگ در اندازه های مختلف میکس شده و رنگ پوست همه نژادهای کره زمین را می سازد.
سه شنبه 14/8/1392 - 11:34
آشپزی و شیرینی پزی
ته چین از نمونه غذاهای خوشمزه و رسمی است که می‌توانید با روش‌های مختلف تهیه کنید، در این دستور ته چین به صورت دو رنگ درست می‌شود. در ادامه با مواد لازم و طرز تهیه ته چین دو رنگ آشنا می‌شوید. مواد لازم برای 6 تا 8 نفر: برنج یک کیلو گرم روغن مایع نصف لیوان ماست چکیده 1 لیوان مرغ 1 عدد زرده تخم مرغ 5 عدد زرشک، خلال بادام و پسته به مقدار لازم زعفران به مقدار لازم طرز تهیه: مرحله 1 - مرغ را شسته و با یک پیاز، کمی نمک و زردچوبه بگذارید تا بپزد ولی له نشود. سپس آن را تکه کنید. مرحله 2 - برنج را نیز از قبل خیس کرده، طبق رویه‌ی همیشگی آبکش کنید ولی کمی زنده تر از حد معمول بردارید. مرحله 3 - ماست، روغن مایں زرده تخم مرغ را با هم مخلوط کرده سپس مایه را نصف کنید، به نیمی از آن زعفران و به نیم دیگر رنگ خوراکی دلخواه را بریزید. مرحله 4 - نصف از برنج را با مخلوط زعفرانی و مابقی برنج را با مایه رنگی دلخواه مخلوط کنید. مرحله 5 - کف ظرف پیرکس یا قابلمه تفلون را چرب کرده، نیمی از برنج زعفرانی را کف قابلمه ریخته با پشت قاشق کمی فشار دهید سپس نصف از مرغ ریش شده را نیز روی برنج بریزید و در آخر مابقی برنج زعفرانی را ریخته و سپس کمی زرشک روی برنج بریزید. مرحله 6 - دوباره نصف از برنج رنگی را روی مواد قبلی ریخته و مابقی مرغ را روی آن بریزید، در نهایت برنج باقیمانده را ریخته و با پشت قاشق فشار دهید. روی ظرف را فویل کشیده و در طبقه وسط فر با حرارت 350 درجه فارنهایت یا 180 درجه سانتی‌گراد به مدت 45 تا 1 ساعت قرار دهید و حدود 5 دقیقه آخر فویل را جدا کنید. مرحله 7 - پس از پخت و بعد از این که از داغی افتاد ته چین را در ظرف مورد نظر برگردانده، روی آن را با زرشک، خلال پسته یا بادام تزیین کرده و سرو نمایید.
سه شنبه 14/8/1392 - 11:32
آشپزی و شیرینی پزی
مواد اولیه : بادنجان بزرگ: دو عدد پاستای فرمی درشت: دو پیمانه گوجه فرنگی: دو عدد پنیر سفید: ۱۵۰ گرم فلفل دلمه ای رنگی: یک عدد نمک و فلفل سیاه نیم کوب: به میزان لازم ریحان تازه: چند عدد روغن: به میزان لازم طرز تهیه : ابتدا بادنجان ها را کبابی و به تکه های درشت خرد می کنیم. آب را به جوش آورده، یک قاشق نمک و روغن مایع در آن ریخته و پاستا را به آن اضافه می کنیم و طبق دستورالعمل می پزیم. پاستا را آبکش کرده درون ظرف ریخته مقداری روغن به آن اضافه نموده هم می زنیم. سپس بادنجان کبابی را افزوده گوجه فرنگی های خرد شده را در کمی روغن سرخ می کنیم. فلفل دلمه ای خرد شده را هم اضافه کرده و تفت می دهیم تا نرم شود سپس به پاستا می افزاییم. نمک و فلفل به مواد اضافه کرده و در ظرف مورد نظر می کشیم. پنیرهای خرد شده را به همراه برگ های ریحان روی مواد ریخته و سرو می کنیم.
سه شنبه 14/8/1392 - 11:32
آشپزی و شیرینی پزی
مواد اولیه: برنج یک کیلوگرم شوید 350 گرم سیب‌زمینی متوسط چهار عدد پیاز داغ دو قاشق سوپخوری دارچین یک قاشق چایخوری کره آب کرده به میزان لازم مرغ پخته شده پنج تکه نمک و روغن به میزان لازم طرز تهیه: سیب‌زمینی‌های پوست گرفته را به صورت حبه‌ای خرد کرده، درون آب نمک می‌گذاریم تا نشاسته آنها برود. برنج را داخل آب جوش ریخته و نزدیک به پخت آن که شد، سیب‌زمینی‌ها را به آن اضافه کرده و پس از این‌که یک جوش زد، آنها را آبکش می‌کنیم. درون قابلمه کمی روغن ریخته، بعد از آن کمی برنج روی آن می‌ریزیم، روی برنج نیز شوید خرد شده و کمی دارچین اضافه می‌کنیم، این کار را به صورت لایه‌لایه تا انتها تکرار کرده و در لایه رویی پس از این‌که شوید و دارچین ریختیم، پیاز داغ را نیز اضافه کرده، دم‌کش قابلمه را گذاشته و به مدت 45-40 دقیقه می‌گذاریم تا پلو دم بکشد. پس از دم کشیدن پلو نیز کره را روی آن ریخته و همراه مرغ سرو می کنیم. نکته: می‌‌توانید این پلو را همراه گوشت یا مرغ میل کنید. اگر خواستید در این غذا از شوید خشک استفاده کنید، آن را در آب زده و در بیاورید. این پلو را به صورت کته هم می‌توانید درست کنید.
سه شنبه 14/8/1392 - 11:31
آشپزی و شیرینی پزی
این غذا خیلی خوش‌رنگ و مجلسی و اشتها آور است و در ضمن اصلاً طعم آن شیرین نمی‌شود. مواد لازم: ماست: یک لیوان تخم‌مرغ: 3 عدد لبو: 4 الی 5 عدد بدون رگ و ریشه و پررنگ ارغوانی - رنده شده آب لبو: نصف پیمانه روغن و کره: به میزان لازم زعفران دم شده برنج: 5 پیمانه فیله مرغ: به تعداد نفرات پیاز و پیاز داغ فراوان طرز تهیه * اول با کمی روغن پیاز داغ کنید و فیله مرغ را با زعفران و نمک و کمی کره بپزید. * بعد برنج را آبکش کرده، کمی زنده‌تر بردارید. * بعد 3 عدد تخم مرغ کامل و یک لیوان ماست و آب غلیظ لبو و کمی روغن و نمک را با هم مخلوط کرده و کمی برنج درونش بریزید. * سپس درون ماهیتابه، روغن و کره را داغ کرده و کمی از آن را باقی بگذارید و بقیه را درون لیوان نگه دارید برای آخر کار و روی ظرف در مرحله‌ی انتهایی. * حالا یک ردیف از مایه‌ی سرخابی (لبو رنده شده و ماست و تخم مرغ و نمک و روغن) را ته ظرف بریزید و روی آن را صاف کنید. * لبوهای پخته شده را رنده درشت کرده و یک ردیف روی برنج سرخابی‌ها بریزید و روی آن را صاف کنید و ردیف بعدی یک ردیف برنج سفید ساده برای این که ترکیب رنگی قشنگی را داشته باشید. * بعد فیله‌های مرغ‌ را با پیاز داغ و کمی آب باقی‌مانده مرغ (خیلی کم حدود 4 - 5 قاشق به شرطی که برنج زنده باشد) روی ظرف می‌ریزیم و با پشت قاشق فشار داده و صاف می‌کنیم. * حالا کمی دیگر از برنجی که داشتیم را زعفران زده و کمی روی ظرف می‌ریزیم و کمی دیگر از همان را برای تزیین نگه می‌داریم. * سپس باقی روغن و کره را روی آن بریزید و درش را با کاغذ فویل بپوشانید. ولی دو تا سوراخ کوچک دو طرفش تعبیه کنید که بخار اضافی بیرون برود و پلو با ترکیب بخار حاصل خمیر نشود. * یک ساعت و نیم روی شعله ملایم دم کنید. * پس از دم کشیدن برنج، شعله‌ی زیر ته‌چین را خاموش کرده و فویل را برداشته تا کمی برنج خنک شود و کمی بعد ماهیتابه را از بالا به پایین محکم بتکانید!! یعنی کمی تکان بدهید تا بفهمید که کف آن کنده شده است تا قالبی در بیاید یا نه. * یادتان باشد اگر تازه ته چین را خاموش کردید و نگذاشتید خنک شود، امکان دارد ته چین‌مان ته‌اش به ظرف بچسبد و قالبی در نیاید. * اگر فکر کردید که ممکن است چسبیده باشد، ته ظرف را درون آب سرد بگذارید تا کمی بماند و بعد درون دیس گرد برگردانید. * خنک شدن ته چین قبل از کشیدن در ظرف، کمک می‌کند تا قالبی در بیاید.
سه شنبه 14/8/1392 - 11:31
آشپزی و شیرینی پزی
باقیمانده شکر را آسیاب کنید تا نرم شود بعد با یک لیتر آب ولرم و آب حاصل از زرشک و شکر مخلوط کنید، داخل قابلمه لعابی بریزید و روی حرارت متوسط قرار دهید تا شربت بجوشد. مواد لازم : زرشک قرمز تازه: یک کیلوگرم شکر: ۱۲۰۰ گرم وانیل: یک دوم قاشق چای خوری جوهرلیمو: یک قاشق چای خوری آب ولرم: حدود یک لیتر طرز تهیه : زرشک را پاک کنید و خوب بشویید. داخل ظرف مناسبی بریزید و ظرف را با آب کاملا سرد پر کنید طوری که روی زرشک ها را بپوشاند. زرشک ها را ۲ تا ۳ ساعت در آب خیس کنید تا گرد و خاک روی دانه ها کاملا ته نشین شود. زرشک ها را آبکش کنید، به آرامی شست و شو دهید و ۲۰۰ گرم از شکر را لابه لای آنها بپاشید و به مدت 5 یا 6 ساعت و حتی بهتر است یک روز داخل یخچال قرار دهید تا هم آب بیندازد و هم مزه دار شود. باقیمانده شکر را آسیاب کنید تا نرم شود بعد با یک لیتر آب ولرم و آب حاصل از زرشک و شکر مخلوط کنید، داخل قابلمه لعابی بریزید و روی حرارت متوسط قرار دهید تا شربت بجوشد. در آخر می توانید جوهرلیمو اضافه کنید. زرشک زود می سوزد پس دقت داشته باشید که شعله ملایم باشد. زرشک را داخل شربت بریزید، دقت کنید اصلا مربا را هم نزنید. هر از گاهی دسته قابلمه را بگیرید و با حرکت دادن آن، مواد را مخلوط کنید. اواخر طبخ وانیل را اضافه کنید. کف روی مربا را با یک قاشق استیل بردارید. به محض قوام آمدن مربا، حرارت را خاموش کنید. اجازه دهید مربا، با در باز در مجاورت هوا قرار گیرد تا خنک شود و بعد داخل ظرف مورد نظرتان بریزید و در یخچال نگهداری کنید. نکته : یکی از شایع ترین علل شکرک زدن مربا، جوشیدن بیش از حد آن است. البته اگر به اندازه کافی حرارت ندیده و نجوشیده باشد امکان کپک زدن خواهد داشت پس به زمان جوشیدن مربا کاملا دقت کنید.
سه شنبه 14/8/1392 - 11:30
دعا و زیارت
زکریا(ع) یکى از پیامبران الهى است که عمر با برکت خویش را در راه دعوت به خداپرستى و خدمت در بیت المقدس سپرى نمود. وى آرزومند بود خداوند به او پسرى مرحمت کند تا پس از او رسالت پدر را استمرار بخشد و قوم او به گمراهى نیفتند؛ زیرا نشانه هاى گمراهى میان آنان هویدا بود، ولى پیرى و سالخوردگى حضرت و نازایى همسر سالخورده اش امید و آرزوى فرزند داشتن او را کاهش مى داد، اما زکریا که به پروردگار خویش ایمان داشت، مى دانست هیچ مانعى نمى تواند در برابر قدرت الهى عرض اندام کند. روزى در معبد، بر مریم وارد شد -چه این که مریم شب و روز خود را در آن جا مى گذراند - در برابر او خوراک و آشامیدنى و میوه هاى غیر فصلى ملاحظه کرد، از او پرسید اینها را از کجا آورده اى؟ پاسخ داد: اینها از نزد پروردگارى است که به هر که خواهد بى اندازه نعمت مى دهد. وقتى زکریا این نشانه هاى بارز قدرت الهى و احترامى را که به مریم پارسا و تنها عنایت کرده بود، مشاهده نمود، او را بر این داشت که با پروردگار خود مناجات کند و عرضه بدارد: پروردگارا، من پیر و سالخورده گشته ام و استخوان هایم ضعیف و ناتوان شده و موى سرم سپید گشته است، آرزو و امید بسیار دارم که دعایم را بپذیرى و به من فرزندى عنایت کنى، چه این که من خود را از عطاى بى انتهاى تو هرگز محروم ندانسته، بلکه با استجابت دعایم انتظار سعادتمندى دارم. پروردگارا، من به جهت خواسته دنیوى و صرف علاقه به فرزند به درگاهت دعا نکردم، اما ملاحظه مى کنم که خویشاوندان من به تبهکارترین مردم تبدیل شده اند و مطمئن نیستم پس از من احکام دین را به پاداشته و میان مردم به عدالت رفتار کنند، ولى پروردگارا با وجود نازایى همسرم، تو قادرى که دعایم را مستجاب گردانى و به من پسرى عنایت کنى تا علم و دانش و دین را از من و ملک و پادشاهى را از آل یعقوب به ارث برد و او را مورد خرسندى خویش قرار ده. « کلما دخل علیها زکریا المحراب وجد عندها رزقا قال یا مریم أنى لک هذا قالت هو من عند الله إن الله یرزق من یشاء بغیر حساب هنالک دعا زکریا ربه قال رب هب لى من لدنک ذریة طیبة إنک سمیع الدعاء» (آل عمران آیات 37) ترجمه: هر گاه زکریا در مکان عبادت بر مریم وارد مى شد، طعامى را نزدش ملاحظه مى کرد، گفت: اى مریم، این خوراکى ها را از کجا آورده اى؟ گفت: اینها از نزد خدایند، خداوند به هر که خواهد بى حساب روزى مى دهد. سخن و دعای زکریا (ع) به درگاه خداوندخداوند می فرماید: « هنالک دعا زکریا ربه قال رب هب لى من لدنک ذریة طیبة إنک سمیع الدعاء» (آل عمران آیات 38) ترجمه: اینجا بود که زکریا پروردگار خویش را خواند و عرضه داشت: پروردگارا، از پیشگاه خودت به من فرزندانى پاک سرشت عنایت کن، به راستى که تو دعا را مى شنوى و مستجاب مى گردانى. همسر زکریا و مادر مریم خواهر یکدیگر بودند و اتفاقا هر دو در آغاز، نازا و عقیم بودند، هنگامى که مادر مریم از لطف پروردگار، صاحب چنین فرزند شایسته اى شد و زکریا اخلاص و سایر ویژگیهاى شگفت آور او را دید، آرزو کرد که او هم صاحب فرزندى پاک و با تقوا همچون مریم شود، فرزندى که چهره اش آیت و عظمت خداوند گردد، و با اینکه سالیان درازى از عمر او و همسرش گذشته بود، و از نظر معیارهاى طبیعى بسیار بعید به نظر مى رسید که صاحب فرزندى شود، ولى ایمان به قدرت پروردگار و مشاهده وجود میوه هاى تازه در غیر فصل، در کنار محراب عبادت مریم، قلب او را لبریز از امید ساخت که شاید در فصل پیرى، میوه فرزند بر شاخسار وجودش آشکار شود، به همین دلیل هنگامى که مشغول نیایش بود از خداوند تقاضاى فرزند کرد، و آن گونه که قرآن در نخستین آیه فوق مى گوید: " در این هنگام زکریا پروردگار خویش را خواند و گفت: پروردگارا! فرزند پاکیزه اى از سوى خودت به من (نیز) عطا فرما که تو دعا را مى شنوى" و اجابت مى کنى. دیدگاه علامه طباطباییعلامه طباطبایی می فرماید: انگیزه زکریا از اینکه گفت: " رب هب لی من لدنک ذریة طیبة" این بود که در این درخواست کرامتى بود که از خداى تعالى در باره خصوص مریم مشاهده کرد، کرامتى که دلش را از امید پر کرده و اختیار را از دستش ربود و وادارش ساخت که چنین درخواست عظیم و کرامت مهمى را بکند، لذا باید گفت: منظورش از ذریه طیبه فرزندى بوده که نزد خدا کرامتى شبیه به کرامت مریم و شخصیتى چون او داشته باشد، و به همین جهت است که خداى تعالى عین همین درخواست را در باره اش مستجاب نمود، یحیى (ع) را باو داد که شبیه ترین انبیا به عیسى (ع) است و جامع ترین پیغمبرى است که همه صفات کمال و کرامتهاى موجود در مریم و عیسى را واجد بود، و بخاطر همین جامعیت فرزند زکریا بود، خدا او را یحیى نامید و در باره اش فرمود: " مصدقا بکلمة من الله و سیدا و حصورا و نبیا من الصالحین" و این صفات نزدیکترین صفات است براى انسانى که شبیه به مریم و فرزندش عیسى (ع) باشد. همین ماجرای دعا و سخن گفتن و درخواست زکریا از خداوند در سوره مریم نیز ذکر شده است «ذکر رحمة ربک عبده زکریا * إذ نادى ربه نداءا خفیا * قال رب إنى وهن العظم منى واشتعل الرأس شیبا ولم أکن بدعائک رب شقیا * وإنى خفت الموالى من ورائى وکانت امرأتى عاقرا فهب لى من لدنک ولیا * یرثنى ویرث من آل یعقوب واجعله رب رضیا» (مریم آیات 2 - 6) ترجمه: پروردگار تو از رحمت خویش بر بنده اش زکریا سخن مى گوید، آن گاه که زکریا خداى خود را نهانى خواند و عرض کرد: پروردگارا، استخوان هایم سست گشته و پیرى مویم را سپید نموده است، ولى من هیچ گاه از عطاى تو محروم نبوده ام. بار خدایا، من از این وارثان کنونى بیمناکم که راه باطل پویند و همسرم نیز نازاست، از پیشگاه خود به من جانشینى شایسته عنایت کن که وارث من و همه آل یعقوب باشد، خداوندا، او را وارثى پسندیده و صالح مقرر دار. علامه طباطبایی می فرماید: در اینجا حضرت زکریا زمینه چینی برای درخواست بزرگی از خدا می کند. مراد از رحمت، استجابت دعاى زکریا به وسیله خداى سبحان است که تفصیل آن از جمله" إذ نادى ربه" شروع شده. " إذ نادى ربه نداء خفیا". ظرف" اذ" متعلق است به جمله" رحمة ربک" و کلمه" نداء" و همچنین" مناداة" به معناى صدا زدن به آواز بلند است، در مقابل" مناجات" که به معناى آهسته صدا زدن است. شاید گفته شود: اگر نداء به این معنا است پس چرا خداى تعالى آن را با وصف" خفى" توصیف کرد؟ در پاسخ باید گفت: منافاتى ندارد، زیرا ممکن است همین دعوت با صداى بلند در جایى صورت گیرد که احدى آن را نشنود، مانند بیابان و امثال آن، بعضى گفته اند: توجه، در تعبیر به نداء این است که حضرت زکریا خود را از خدا دور تصور کرده، و خواسته است رعایت این ادب را بکند که گناهان و بدیهایش او را از خدا دور کرده است، هم چنان که حال هر کسى که از عذاب خدا بترسد همین طور است که خود را دور مى بیند. « قال رب إنی وهن العظم منی» گفت پروردگارا! من از پیرى استخوانم سست گردیده است. این آیه زمینه چینى مى کند براى درخواستى که بعدا از زکریا نقل مى نماید که گفت: " فهب لی من لدنک ولیا". مرا از نزد خود فرزندى عطا کن. اگر کلمه" رب" را جلوتر آورد خواسته در مقدمه دعا، دریاى رحمت خدا را به خروش آورد و بعد دعا کند. و اگر با کلمه" ان" مطلب خود را تاکید کرد براى این است که برساند حاجتش به داشتن فرزند حاجتى است مبرم و حیاتى. و کلمه" وهن" به معناى ضعف و نقصان نیرو است. و اگر این ضعف خود را به استخوانهایش اختصاص داد براى این است که آدمى در تمامى حرکتها و سکونهایش بر آن قرار مى گیرد. و اگر نگفت" استخوانهایم" و یا" استخوانم" براى این است که ضعف را به جنس استخوان نسبت دهد، و هم اینکه این ابهامی باشد براى توضیح بعدی. که جمله " و اشتعل الرأس شیبا" و سرم سفید شده است -" اشتعال" به معناى انتشار زبانه آتش و سرایت آن است، در هر چیزى که قابل احتراق باشد. درکتاب مجمع البیان گفته: جمله" و اشتعل الرأس شیبا" از بهترین استعارات است، و معنایش این است که سفیدى موى در سر من منتشر شده آن چنان که شعاع آتش منتشر مى شود، و کانه منظور از شعاع آتش همان زبانه آن است «و لم أکن بدعائک رب شقیا» و در زمینه خواندن تو اى پروردگار بى بهره نبوده ام -" شقاوت" خلاف سعادت است، و گویا منظور از آن محرومیت از خیر است که یا لازمه شقاوت است و یا خود آن. کلمه" بدعائک" متعلق به شقى است، و" باء" آن باء سببیت و یا به معناى" فى" است. و معناى آیه این است که: پروردگارا! من همواره به سبب دعاى خود قرین سعادت بوده ام و هر وقت تو را مى خواندم اجابتم مى فرمودى، بدون اینکه مرا شقى و محروم سازى. و یا این است که: پروردگارا من هیچ وقت در دعاى خود از ناحیه تو محروم و ناامید نبوده ام، مرا به اجابت کردنت عادت داده اى و هر وقت تو را مى خواندم قبول مى نمودى. " و إنی خفت الموالی من ورائی و کانت امرأتی عاقرا". تتمه تمهید و زمینه چینى است که قبل از دعاى خود کرده. و منظور از" موالى" عموها و پسر عموها هستند. بعضى گفته اند منظور از" موالى"" نسب اصلی (پدر ومادر وفرزندان ) است، و بعضى دیگر گفته اند(همه فامیل بغیرازپدرومادر وفرزندان ) است. و بعضى گفته اند تنها پسر عموها است، و بعضى گفته اند که منظور ورثه است. و به هر حال، به هر معنا که باشد غیر اولاد اصلی است. و مقصود از اینکه گفت" از موالى مى ترسم" این است که از عمل موالى مى ترسم. و مقصود از" من ورائى" بعد از مرگ است. و خلاصه اینکه حضرت زکریا مى ترسیده از اینکه از دنیا برود و نسلى که وارث او باشند، نداشته باشد، و این کنایه از همان بى اولاد مردن است. کلمه" عاقر" در جمله" و کانت امرأتی عاقرا" به معناى زن نازا است، و مرد عاقر آن مردى را گویند که فرزنددار نشده باشد. و اینکه چنین تعبیر کرده که" همسرم عاقر است" خود دلالت مى کند بر اینکه همسرش علاوه بر اینکه تا آن روز که این دعا را مى کرده فرزند نیاورده از سن فرزنددار شدن هم گذشته بوده است. مجموع کلام " و إنی خفت الموالی... " عاقرا" فصل واحدى از داستان است، و این معنا را مى رساند که چون همسرم عاقر است جا دارد که از ورثه بعد از خودم بترسم. پس مجموع زمینه چینى هایى که آن جناب براى دعاى خود کرده است به دو بخش بر مى گردد: اول اینکه خداى عزوجل او را در طول زندگیش و تا روزى که پیرى سالخورده شده به استجابت دعا عادت داده. دوم اینکه او از ورثه بعد از مرگش مى ترسد، چون همسرش عاقر است. و ممکن است کلام را به سه بخش تقسیم نمود، به اینکه پیرى خودش را یک بخش و عاقر بودن همسرش را بخش مستقل دیگرى شمرد. درخواست فرزند از خداوندخداوند این درخواست را اینگونه بازگو می نماید: « فهب لی من لدنک ولیا یرثنی و یرث من آل یعقوب و اجعله رب رضیا» ( مریم، 6) ترجمه: پس مرا از جانب خود فرزندى عطا کن. که هم وارث من باشد و هم وارث خاندان یعقوب، و اى پروردگار من! او را پسندیده گردان. این همان دعائى است که براى اداى آن زمینه چینى کرد، و در آن موهبت الهیى را که درخواست کرد مقید به قید" من لدنک" نمود، چون از اسباب عادى مایوس شده بود. یکى از اسباب عادى که در اختیار او و هر فرد دیگرى است استعداد شوهر است که آن جناب این استعداد را به خاطر پیرى از دست داده بود. یکى دیگر استعداد همسر است براى باردار شدن که وى این را هم نداشت، زیرا همسرش در جوانى عاقر بود تا چه رسد به امروز که پیرى سالخورده شده. و اگر از خدا ولیى درخواست کرد بدین جهت بود که ولى هر کس عبارت است از آن شخصى که متولى و عهده دار کار او باشد، و ولى میت آن کسى است که به امر او قیام مى کند، و جانشین او در ارثیه اش مى شود. کلمه" آل" در آل یعقوب به معناى خاصه، یعنى کسانى است که امرشان به او محول است، مانند فرزندان و خویشاوندان و سایران. و بعضى گفته اند این کلمه در اصل اهل بوده. و منظور از" یعقوب"فرزند اسحاق بن ابراهیم (ع) است. و بعضى گفته اند مراد یعقوب بن ماثان برادر عمران بن ماثان پدر مریم است، و همسر زکریا خواهر مریم بوده. و بنا بر این معناى" یرثنی و یرث من آل یعقوب" این مى شود که: از من و از همسرم که یکى از افراد خاندان یعقوب است ارث ببرد. آن وقت مناسب تر این است که بگوییم کلمه" من" در جمله" من آل یعقوب" براى تبعیض است، هر چند که اگر ابتدائیه هم بگیریم صحیح است. " و اجعله رب رضیا"- کلمه" رضى" به معناى" مرضى" (پسندیده) است. و اطلاق رضاء، اقتضاء دارد که این مطلق شامل علم و عمل هر دو شود. پس مراد آن کسى خواهد بودکه هم اعتقادش و هم عملش مورد پسند باشد، یعنى خدایا او را آراسته به علم نافع و عمل صالح گردان. خداى عز و جل این داستان را در سوره آل عمران هم که سوره اى است مدنى و بعد از سوره مریم نازل شده در ذیل داستان مریم آورده و فرموده: " هنالک دعا زکریا ربه قال رب هب لی من لدنک ذریة طیبة إنک سمیع الدعاء" « اینجا بود که (امید زکریا به لطف خدا به هیجان آمده) پروردگار خود را ندا کرد که اى پروردگار من مرا از نزد خودت ذریه پاکى ارزانى دار که تو شنواى دعائى (سوره آل عمران، آیات 37 و 38) و هر کس در این دو آیه دقت کند جاى شکى برایش باقى نمى ماند که تنها چیزى که زکریا را به دعاء وادار کرد و آن دعاى مذکور را نمود همان کرامتى بود که از خدا نسبت به مریم مشاهده کرد، و عبودیت و خلوصى بود که مریم نسبت به خدایش داشت. از مشاهده این وضع لذت برد، و دوست داشت که اى کاش بعد از او هم فرزندى داراى قرب و کرامتى این چنین مى داشت، لیکن از سوى دیگر متوجه سالخوردگى و ناتوانى خود و پیرى و نازایى همسرش شد و به یاد وارثانش که هیچ یک حال و وضعى چون مریم ندارند افتاده، دچار وجد و شعفى سوزان گردید، و ناگهان جرقه اى در دلش شعله زد و به یاد این معنا افتاد که خداى تعالى تا این روز از زندگیش وى را به استجابت دعا و کفایت همه مهمات عادت داده بود، لذا دست به دعا بلند کرده با دلى سرشار از امید ذریه اى طیب درخواست نمود. پس جمله رب هب لی من لدنک ذریة طیبة" در سوره آل عمران در مقابل" فهب لی من لدنک ولیا یرثنی و یرث من آل یعقوب و اجعله رب رضیا" است. و کلمه" طیبة" در آنجا مقابل جمله" و اجعله رب رضیا" در اینجا است. و مراد از" رضى" هم همان قرب و کرامتى بود که از خدا نسبت به مریم دید، و آن عمل صالحى بود که از مریم نسبت به خدا مشاهده کرد. باقى مى ماند جمله" هب لی من لدنک ذریة" در آنجا، در مقابل" فهب لی من لدنک ولیا یرثنی و یرث من آل یعقوب" در اینجا که در حقیقت تفسیر کننده کلمه" ولیا" در آنجا است. پس مقصود از جمله" ولیا یرثنی... " فرزند صلبى است که از او ارث ببرد. زکریا (علیه السلام) از خداوند فرزند صلبى خواسته که از او ارث ببرد و اینکه ادعاى برخى از مفسرین که مراد از ارث را وراثت نبوت یا علم یا... دانسته اند بدون قرینه و شاهد است. برخی گفته اند: " زکریا در جمله" فهب لی من لدنک ولیا یرثنی... " از خدا کسى را خواسته که قائم مقام و وارث او باشد چه فرزند و چه غیر فرزند". و همچنین گفتار بعضى دیگر که گفته اند: " او از فرزنددار شدن از همسرش مایوس بود، و لذا از خدا کسى را خواست که از او ارث ببرد و قائم مقام او شود هر چند از سایر مردم باشد". وجه فساد آنها این است که آیه سوره آل عمران صریح در این است که فرزند خواسته، چون گفته است: رب هب لی من لدنک ذریة طیبة" «پروردگارا مرا از ناحیه خود فرزندى و نسلى پاک ببخش (سوره آل عمران، آیه 38) - علاوه بر اینکه تعبیر به عبارتى مانند: " هب لى" خود مشعر به نوعى ملکیت است که زکریا مالک آن شود و با سایر مردم سازگارى ندارد، چون معنا ندارد زکریا مالک مردم بیگانه شود، و اگر منظور آن بود که این مفسرین پنداشته اند جا داشت بگوید: " اجعل لى ولیا- ولیى برایم قرار ده" هم چنان که در آیه 75 سوره نساء فرموده: " و اجعل لنا من لدنک ولیا و اجعل لنا من لدنک نصیرا" « و از ناحیه خودت سرپرستى برایمان بفرست و یا از جانب خود یار و مددکارى برایمان قرار ده. از اینجا این معنا روشن مى شود که مراد از جمله" ولیا یرثنی" فرزند پسر است، هم چنان که در سوره آل عمران از آن به ذریه تعبیر فرموده، پس منظور از" ولى" ذریه اى است که ولى در ارث است، و بى شک متبادر به ذهن از ارث همان ارث بردن ما ترک میت از اموال و اسباب زندگى است، حال یا به خاطر اینکه این کلمه حقیقت در همان ارث مالى است، و در غیر مال مجاز است، چنانچه مى گویند فلانى علم و شجاعت و زهد و سایر صفات معنوى را از پدرش ارث برده. و یا به خاطر این است که به ارث مال انصراف دارد هر چند که در ارث صفات هم حقیقت باشد. پس به هر حال لفظ، ظاهر در وراثت مال است لیکن با انضمامش به ولى متعین مى شود که مراد از وارث تنها همان فرزند است، جمله" و إنی خفت الموالی من ورائی" که قبل از جمله مورد بحث بود،این ظهور را تقویت مى کند. ادب زکریا (ع ) در دعا براى درخواست فرزند از پروردگارتنها چیزى که آن جناب را وادار و ترغیب کرد که چنین دعائى کند و از پروردگار خود فرزندى بخواهد، مشاهده داستان مریم دختر عمران و زهد و عبادت او بود، و ادب عبودیتى بود که خداوند به وى کرامت کرده و رزق غیبى آسمانى بود که از ناحیه خود ارزانیش داشته بود، و قرآن این داستان را چنین شرح مى دهد: «و کفلها زکریا کلما دخل علیها زکریا المحراب وجد عندها رزقا قال یا مریم انى لک هذا قالت هو من عندالله ان الله یرزق من یشاء بغیر حساب. هنالک دعا زکریا ربه قال رب هب لى من لدنک ذریه طیبه انک سمیع الدعاء» از دیدن آن عنایاتى که به مریم داشت آتش شوق به داشتن فرزندى طیب و صالح در دلش زبانه کشید، فرزندى که از او ارث ببرد و پروردگار او را به طور مرضى عبادت کند، همانطورى که مریم وارث عمران شد و جد و جهدش ‍ در عبادت پروردگارش به نهایت رسید و از ناحیه مقدسه اش به آن کرامتها نائل آمد، چیزى که هست خود را پیر مردى مى دید که قوایش همه از دست رفته و همچنین از همسرش هم مایوس بود، زیرا او زنى نازاى مادر زاد بود، از این نظر حسرتى از محرومیت از فرزندى طیب ومرضى داشت که خدا مى داند و بس و لیکن در عین حال از طرفى هم غیرتى نسبت به پروردگار خود داشت و مى خواست از پروردگارش که چنین عزتى (اولاد دار شدن در پیرى ) به وى بدهد. این درخواست، او را بر آن مى داشت که به درگاه او رجوع نموده و تضرعى پیش آورد که باعث برانگیختن لطف و ترحم او باشد، و آن این بود که خاطرات خود را از این درگاه بدین تفصیل معروض ‍ دارد که از دوران جوانى تا امروز که استخوانهایش سست و سرش سفید شده دائما معتکف و گداى این درگاه بوده و هیچ وقت ناامید و تهى دست بر نگشته است، و او خداى سبحان را خدائى شنواى دعا یافته است. این نحو تضرع، خود باعث مى شده که خدا این دعایش را نیز شنیده و او را وارثى پسندیده، ارزانى دارد. و دلیل بر اینکه هیجان غم و اندوه مسلط بر نفس زکریا شده و آن جناب را وادار به چنین درخواستى نمود، این است که پروردگار متعال بعد از اینکه به وحى، استجابت دعایش را اعلام مى کند از قول آن جناب چنین حکایت مى فرماید: ((قال رب انى یکون لى غلام و کانت امراتى عاقرا و قد بلغت من الکبر عتیا. قال کذلک قال ربک هو على هین و قد خلقتک من قبل و لم تک شیئا)). و وجه دلالت این آیه بر مدعاى ما روشن است، زیرا آیه شریفه ظهور در این دارد که وقتى زکریا مژده استجابت دعایش را شنیده از خود بیخود شده و از غرابت درخواستى که کرده بوده و جوابى که شنیده به حیرت فرو رفته تا حدى که به صورت استبعاد از این استجابت پرسش نموده و براى اطمینان خاطر درخواست نشانه و دلیلى بر آن نموده است و این درخواستش هم به اجابت رسیده است. به هر حال ادبى را که آن حضرت در دعاى خود به کار برده، همان بیان حالى است که از اندوه درونیش و حزنى که عنان از کفش ربوده، کرده است، و براى اینکه در موقفى قرار دهد که هر بیننده دلسوزى بر او رقت کند مقدم بر دعا این جهت را ذکر کرد که حالش در راه عبادت پروردگارش بکجا انجامیده، و چطور تمامى عمر خود را در سلوک طریقه انابه و مسئلت سپرى کرده است، آنگاه درخواست فرزند نمود و آنرا به اینکه پروردگارش ‍ شنواى دعا است موجه و معلل کرد، غرضش از مقدمه دعایش این بود نه اینکه خواسته باشد با عبادتهاى سالیان دراز خود بر پروردگار خود منتى گذاشته باشد. پس معنى گفتار او - بنابر آنچه که در سوره آل عمران است - که گفت: ((رب هب لى من لدنک ذریه طیبه انک سمیع الدعاء)) این است که پروردگارا! اگر من از تو این درخواست را کردم نه از این جهت بود که براى عبودیت (دعا)ى چندین ساله ام ارزشى در نزد تو قائلم یا در آن منتى بر تو دارم، بلکه از این جهت بود که تو را شنواى دعاى بندگانت و پذیراى دعوت سائلین مضطرب، یافتم، و اینک از ترس خویشاوندان باز مانده ام و همچنین علاقه شدیدم به داشتن ذریه اى طیب که تو را بندگى کند مرا به چنین درخواستى وا داشت. ادب دیگرى که آن جناب در کلام خود به کار برده این بود که دنبال ترس از خویشاوندان گفت: ((و اجعله رب رضیا)) و کلمه ((رضى )) گر چه به حسب طبع هیاءت و صیغه دلالت مى کند بر ثبوت رضا براى موصوف (یحیى ) و به حسب اطلاق شامل مى شود هم رضاى خدا را و هم رضاى زکریا را و هم رضاى یحیى را، لیکن اینکه در سوره آل عمران گفت: ((ذریه طیبه )) از آنجائى که داراى چنان اطلاقى نیست دلالت مى کند بر اینکه مقصود به رضا، رضاى زکریا است و اما اینکه چطور داراى چنان اطلاقى نیست؟ براى اینکه ذریه وقتى طیب است که براى صاحبش باشد نه براى غیر. مژده ولادت یحیى(ع)خداوند دعاى زکریا را به استجابت رساند و فرشتگانى را نزد او فرستاد تا به او مژده دهند که خداى متعال به زودى به او فرزندى عنایت خواهد فرمود و نام یحیى را برایش برگزیند که ویژه اوست و هیچ کس را به این اسم نام گذارى نکرده است و به زودى برکات الهى بر او وارد مى شود. وى به کتاب الهى ایمان مى آورد و پیشواى قوم خود خواهد بود و از شهوات و هواى نفس اجتناب و دورى مى کند. زکریا از این مژده شگفت زده شد؛ زیرا او پیرمردى سالخورده بود و همسرى نازا داشت که حتى در دوران جوانى، فرزندى از او متولد نشده بود. بدو گفته شد: خداوند این چنین اراده فرموده و این کار بر او آسان است، چنان که خداوند تو را نیز از نیستى به هستى آورد. اینجا بود که زکریا از پروردگار خویش خواست: تا نشانه و علامتى براى او ارائه دهد که پى ببرد همسرش بارداراست و خداى متعال او را مطلع ساخت. علامتى که به واسطه آن برباردارى همسر خود آگاه گردد، این خواهد بود که مدت سه روز نمى تواند با مردم سخن بگوید و چیزى را جز با اشاره دست یا چشم و یا حرکت دادن سر و امثال آن، نمى تواند بدانان بفهماند. زکریا سه روز بدین منوال گذراند، چه این که خداوند به او دستور داده بود در مدت این سه روز خدا را زیاد یاد کرده و در صبح و شام او را تسبیح گوید؛ زیرا وى هر چند توان سخن گفتن با مردم را ندارد، ولى مى تواند عبادت نموده و خدا را تسبیح گوید. خداى متعال فرمود: « یا زکریا إنا نبشرک بغلام اسمه یحیى لم نجعل له من قبل سمیا * قال رب أنى یکون لى غلام وکانت امرأتى عاقرا وقد بلغت من الکبر عتیا * قال کذلک قال ربک هو علی هین وقد خلقتک من قبل ولم تک شیئا * قال رب اجعل لی آیة قال آیتک ألاتکلم الناس ثلاث لیال سویا * فخرج على قومه من المحراب فأوحى إلیهم أن سبحوا بکرة وعشیا» (مریم، آیات 7 - 11) ترجمه: اى زکریا، ما تو را به پسرى به نام یحیى مژده مى دهیم، و قبلا کسى را به این اسم ننامیده ایم. عرض کرد: پروردگارا، چگونه من صاحب فرزند مى شوم، در صورتى که همسرم نازاست و من پیرى سالخورده ام. فرشته گفت: خداوند فرمود: این کار بر من آسان است و من خودت را از نیستى به هستى آوردم. عرض کرد: پروردگارا، برایم نشانه اى قرار ده. فرمود: نشانه ات این باشد که سه روز با مردم سخن نگویى. وى از محل عبادت خارج و نزد مردم رفت و خداوند به آنان وحى کرد که صبح و شام به ذکر و تسبیح خدا بپردازید. در سوره آل عمران آمده: « فنادته الملائکة وهو قائم یصلى فى المحراب أن الله یبشرک بیحیى مصدقا بکلمة من الله وسیدا وحصورا ونبیا من الصالحین * قال رب أنى یکون لى غلام وقد بلغنى الکبر وامرأتی عاقر قال کذلک الله یفعل ما یشاء* قال رب اجعل لی آیة قال آیتک ألا تکلم الناس ثلاثة أیام إلا رمزا واذکر ربک کثیرا وسبح بالعشى والإبکار» ( آل عمران آیات 39 - 41 ) ترجمه: سپس فرشتگان زکریا را که در محراب عبادت به نماز ایستاده بود، ندا کردند که خداوند تو را به ولادت یحیى مژده مى دهد، چه این که او نبوت عیسى را تصدیق مى کند و خود فردى پیشوا وپارسا و پیامبرى از شایستگان است، عرضه داشت: پروردگارا، چگونه من صاحب فرزندى شوم در صورتى که پیر و سالخورده گشته ام و همسرم نیز نازاست: گفت: چنین است کار خدا، هر عملى را بخواهد انجام مى دهد. عرض کرد: پروردگارا، برایم نشانه اى مقرر فرما، فرمود: نشانه ات این است که مدت سه روز با مردم جز به اشاره سخن نگویى، و پروردگار خویش را صبح و شام بسیار ذکر و تسبیح بنما. علامه طباطبایی در تفسیر این آیات می فرماید: بعد از دعای زکریا برای فرزنددار شدن خداوند خواسته اورا اجابت کرد وبه او بشارت آمدن فرزندی راداد. در جمله اول آیه یک نکته ادبى به نام (کوتاه گویى) به کار رفته، وتوضیح آن چنین است: " فاستجبنا له و نادیناه یا زکریا... - دعایش را مستجاب کردیم و ندایش دادیم که اى زکریا... " در سوره انبیاء همین جمله حذف شده را اظهار نموده و فرموده: " فاستجبنا له و وهبنا له یحیى " پس دعاى او را اجابت نمودیم و یحیى را بدو بخشیدیم «سوره انبیاء، آیه90. » و در سوره آل عمران نیز اظهار نموده و فرموده: " فنادته الملائکة و هو قائم یصلی فی المحراب أن الله یبشرک بیحیى " ملائکه ندایش دادند در حالى که او در محراب به نماز ایستاده بود که خداوند تو را بشارت مى دهد به یحیى. سوره آل عمران، آیه 39». آیه آل عمران گواهى نمى دهد که جمله" یا زکریا إنا نبشرک" در آیه مورد بحث وحى و کلام خداى تعالى بوده که ملائکه آن را به زکریا رسانده، و این معنا در آیه بعد که مى فرماید: " قال کذلک قال ربک هو علی هین" حامل پیام به وى) گفت: پروردگار تو چنین است، و همو فرموده که این بر من آسان است، روشن تر به نظر مى رسد. آیه مورد بحث دلالت دارد بر اینکه خداى تعالى خودش فرزند زکریا را به نام یحیى نام نهاده چون مى فرماید: " اسمش یحیى است و ما قبل از او احدى را بدین نام ننامیده ایم، و کسى در این نام شریک او نیست". و بعید نیست مقصود از کلمه" سمى" همنام نباشد بلکه مثل و مانند باشد، هم چنان که در آیه" فاعبده و اصطبر لعبادته هل تعلم له سمیا" « پس او را بپرست و در برابر پرستش او بر دشواریها صبر کن، آیا کسى را مانند او سراغ دارى. سوره مریم، آیه 65» چنین مى باشد. شاهدش هم این است که اوصافى که خداى تعالى در کلامش براى یحیى شمرده اوصافى است که در هیچ پیغمبرى قبل از او نظیرش نیست، مثل دارا شدن حکم را در کودکى" و آتیناه الحکم صبیا" (سوره مریم: 12) و سیادت و ترک ازدواج و" سیدا و حصورا" «سوره آل عمران آیه 39. » و سلام کردن خدا بر او در روز ولادت و روز مرگ و روز قیامتش" و سلام علیه یوم ولد و یوم یموت و یوم یبعث حیا"« سوره مریم، آیه 15». حضرت مسیح (ع) پسر خاله آن جناب هر چند در این اوصاف با او شریک است، لیکن او بعد از یحیى متولد شده، پس تا روز بشارت به ولادت یحیى هیچ پیغمبرى در این صفات نظیر او نبوده است. شگفت زده شدن زکریا از بشارت به پسر دار شدن" قال رب أنى یکون لی غلام و کانت امرأتی عاقرا و قد بلغت من الکبر عتیا". گفت: پروردگارا! چگونه باشد مرا پسرى با اینکه همسرم نازا است و خودم از پیرى به فرتوتى رسیده ام؟ اینکه حضرت زکریا عرض کرد به عتى رسیده ام کنایه از بطلان شهوت ازدواج و نومیدى از فرزنددار شدن است. علت تعجب زکریااین تعجب خاصیت بشریت است، و با ایمان به قدرت خدا منافات ندارد، و در حقیقت پرس وجو از خصوصیات آن است، که چطور صورت مى گیرد، نه انکار. به هر بشرى بشارتى بدهند که به خاطر وجود موانع و نبود وسائل و اسباب، انتظار و توقعش را ندارد آنا دلش مضطرب گشته و به محض شنیدن شروع مى کند به پرسش از خصوصیات آن بشارت، تا به این وسیله آن اضطراب درونى را ساکن و آرام کند، با اینکه از همان اول یقین دارد که بشارت راست است. پاسخ خداوند به استفهام و استعجاب زکریا« قال کذلک قال ربک هو علی هین و قد خلقتک من قبل و لم تک شیئا» ( مریم، 9) حامل پیام به وى) گفت: پروردگار تو چنین است، و همو فرموده که این بر من آسان است، از پیش نیز تو را که چیزى نبودى خلق کرده ام. این آیه پاسخى است از سوال زکریا و پرس وجویی که به منظور آرامش خاطر کرده بود. ضمیر در" قال" به خداى تعالى بر مى گردد، و کلمه" کذلک" مقول قول خدا است، و خبرى است براى مبتدایى که حذف شده، و تقدیر آن" و هو کذلک" است، یعنى واقع مطلب همین است که گفتیم و در این بشارت هیچ شکى نیست. جمله" قال ربک هو علی هین" گفته دومى است براى" قال" ى اول، و معنایش این است که" گفت این چنین پروردگارت، گفت که این براى من آسان است... " و به منزله تعلیل براى" کذلک" است که با آن هر تعجبی را بر طرف مى سازد، و مى رساند که هیچ مرادى از اراده او تخلف نمى پذیرد، و امر او چنین است که وقتى اراده چیزى کند بگوید: بباش، مى باشد. پس خلق کردن فرزندى از پدرى پیر و زنى نازا براى او آسان است. این استفهام و جواب در لحن داستان در سوره آل عمران به این تعبیر آمده: " قال رب أنى یکون لی غلام و قد بلغنی الکبر و امرأتی عاقر قال کذلک الله یفعل ما یشاء" زکریا گفت: اى پروردگار من! از کجا باشد مرا پسرى در حالى که پیرى من رسیده و زنم نازا است. به همین حال که هستید، خدا آنچه را که بخواهد انجام مى دهد ( سوره آل عمران، آیه 40) جمله" قال ربک هو علی هین" در آیه مورد بحث در سوره مریم مقابل" الله یفعل ما یشاء" است. و همین اختلاف تعبیر، معنایى را که ذکر شد، تایید مى کند. و جمله" و قد خلقتک من قبل و لم تک شیئا" بیان بعضى از مصادیق خلقت است، که تعجب را بر طرف مى سازد. در تفسیر آیه وجوه دیگرى ذکر کرده اند، یکى این است که گفته اند: کلمه" کذلک" متعلق به کلمه" قال" دومى است، و مجموع جمله، جواب از استفهام زکریا است. و بنا بر این تفسیر، معنا چنین مى شود" پروردگارت به این معنا امر کرده، و این چنین قضا رانده است" و آن وقت جمله" هو علی هین" مقول دیگرى است براى قول دومى و یا به منظور حکایت آورده شده. و یکى دیگر این است که: خطاب در" ربک" به رسول خدا (ص) است نه به زکریا (ع) و لیکن سیاق با هیچ یک از این وجوه مساعد نیست. « قال رب اجعل لی آیة قال آیتک ألا تکلم الناس ثلاث لیال سویا» ( مریم، 10) گفت: پروردگارا! براى من علامتى بگذار. گفت: نشانه ات این باشد که سه شب تمام با مردم سخن گفتن نتوانى. در سوره آل عمران بشارت فرزنددار شدن را ملائکه به زکریا القاء نمودند، چون در آنجا داشت: «فنادته الملائکة و هو قائم یصلی فی المحراب أن الله یبشرک بیحیى» (سوره آل عمران، آیه 39)و زکریا درخواست آیت و نشانه اى کرد تا حق را از باطل تمیز دهد، و بفهمد ندایى که شنیده وحى ملائکه بوده نه القاء شیطانى، و لذا در جواب به او گفته شد: نشانه الهى بودن آنکه شیطان در آن راهى ندارد این است که سه روز زبانت جز به ذکر خدا به چیز دیگر باز نشود، چون انبیاء معصوم به عصمت الهى هستند و دیگر شیطان نمى تواند در نفوس ایشان تصرفى کند. پس اینکه گفت: " خدایا برایم نشانه اى قرار بده" درخواست نشانه اى است براى تمیز. و جمله" نشانه تو اینکه سه روز تمام با مردم حرف نزنى" اجابت آن درخواست است، که سه روز هر چه جز ذکر خدا بخواهد بگوید زبانش به کار نیفتد، در عین اینکه زبانش صحیح و سالم است، و به مرض و آفتى مبتلى نشده باشد. پس منظور از حرف نزدن این است که نتواند حرف بزند، و مقصود از" ثلاث لیال" سه شب با روزهاى آنها است و این تعبیر در استعمال شایع است. حضرت زکریا در این سه شبانه روز سرگرم عبادت و ذکر خدا بود، ولى نمى توانست با مردم حرف بزند مگر با رمز و اشاره. خواهى گفت: رمز و اشاره را از کجاى آیه استفاده کردى؟ مى گوییم از آیه سوره آل عمران که صریحا مى فرماید: «قال رب اجعل لی آیة قال آیتک ألا تکلم الناس ثلاثة أیام إلا رمزا و اذکر ربک کثیرا و سبح بالعشی و الإبکار» «زکریا گفت: براى من نشانه اى قرار ده. خداى تعالى گفت: علامت تو این است که سه روز قادر به سخن گفتن نباشى، مگر به صورت اشاره، و پروردگار خود را بسیار یاد کن و به پاکى در آخر و اول روز(سوره آل عمران، آیه 41)«فخرج على قومه من المحراب فأوحى إلیهم أن سبحوا بکرة و عشیا» (مریم، 9 ) پس از عبادتگاه نزد قوم خود شد و با اشاره به آنان دستور داد که صبح و شام خدا را تسبیح گویید. تولد یحیى (ع)اراده الهى تحقق یافت و همسر زکریا(ع) باردار شد، پس از پایان مدت حمل، یحیى متولد گشت، خداوند به وى موهبت هاى بزرگى بخشید، از جمله به او هوشمندى و خوش فهمى عنایت کرد و به او دستور داد تا تورات را بخواند و با عزمى راسخ به دستورات آن عمل نماید و از همان کودکى به وى بینشى عطا کرد که توان درک و فهم دین و احکام آن را داشته باشد و از رحمت وافر خویش به او نفسى رؤوف و قلبى مهربان عنایت کرد و او را از پلیدى ها پاکیزه گرداند و پرهیزکار و فرمانبردار خدا قرار داده و در مدت زندگى مرتکب گناهى نشد و به پدر و مادر فوق العاده نیکى و احسان مى نمود. او انسانى فروتن و خوش رفتار بود. خداوند بر او درود پاک فرستاد و او را در عافیت و امان قرار داد تا هیچ گونه گزندى در روز ولادت، و روز وفات و روز قیامت که براى حسابرسى در پیشگاه خداوند زنده مى شود، به او نرسد. منبع: http://www.tahoordanesh.com/page.php?pid=13185
سه شنبه 14/8/1392 - 11:29
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته