• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 319
تعداد نظرات : 701
زمان آخرین مطلب : 3792روز قبل
موسيقي
سلام به همه دوستانم ( محمد ش و  faryoosh zarriz )شعر اومدی پیشم دوباره و گل سرخ آرزوها رو خواننده خوب کشورمون حمیدرضا گلشن خونده..... می دونم کسانی هستن که اونو نمی شناسن و آهنگاشو ندارن ..... آخه خودم آهنگاشو از طریق رادیو می شنوم و هرچی دنبالش گشتم پیدا نکردم.....

 می دونم اگه یکی از آهنگاشو بشنوین اونقدر شیفته می شین که دلتون می خواد همه آهنگاشو داشته باشین .......

 

اینم شعری از حمید رضا گلشن   

 

دارم می رم   دلم تنگه  پریشون   نمی مونه

 

آره طاقت نمی یاره   دلم پیش تو می مونه

 

همیشه فرصتم کم بود  واسه دیدن  واسه موندن

 

خداحـــافظ به تو گفتن   چقدر سخته برای من

 

نمی دونم چیه حسم  همون حسی که می دونی

 

چه پیش تو چه دور از تو همیشه با تو سر کردم

 

به یادم باش تا باشم  می خوام پیش تو برگردم

 

بزار پیش تو برگردم

 

پیشنهاد می کنم حتما دنبال آهنگاش بگردین ضرر نمی کنین...

 
پنج شنبه 2/8/1387 - 20:49
موسيقي

دلم از دنیا گرفته می دونی * آخه بد جوری غرورمو شکست

 

هر چی بود دارو ندارمو گرفت *اون سقوط و دید و بی صدا نشست

 

دلم از دنیا گرفته چی بگم * بعد تو انگاری حسی ندارم

 

این هیچ کسی نمی بینه منو * زخمامو با گریه مرهم می زارم

 

اون روزا که مثل ماهی توی آب*  بودنم بسته به بودن تو بود

 

وقتی خسته از تموم آدما * آرزوم همیشه داشتن تو بود

 

یادمه که اعتبار عاشقی * روی پینه های دستای تو بود

 

اسم برگین رو تن پیر درخت * زندگیم قد نفسهای تو بود

 

اون روزا تموم اون روزای خوب * مثل خوابی با تو همسفر شدن

 

رفتی ترانه هام یکی یکی * گم شدن سوختن در به در شدن

 

رفتی اما اسم تو مثل نفس * حتی لحظه ای فراموش نمی شه

 آخه خورشید با یه دنیا عشق و نور*  که به این سادگی خاموش نمی شه سلام به دوستان گلم این شعرو حمیدرضا گلشن می خونه .
پنج شنبه 2/8/1387 - 19:14
دانستنی های علمی
منو تو پرنده نیستیم که پرواز کنیم منو تو باد بادک هم نیستیم که اوج بگیریم منو تو حتی موشک کاغذی دست بچه ها هم نیستیم....چون همه اینها نیستیم آزادیم
پنج شنبه 2/8/1387 - 19:11
خاطرات و روز نوشت
آخ چه روزگاری بود تو بودی و ترانه ها تموم تو تموم من تموم عاشقانه هاآخ چه روزگاری شد روزهای از تو کم شدن روزهای خط به خط سکوت روزهای تو روزهای من .
پنج شنبه 2/8/1387 - 19:9
محبت و عاطفه



شب چه زیباست! ...



هنگامی که در تاریکی شب ستارگان در اعماق فضای آزاد می درخشند .



هنگامی که بی نوا با نوایی شور انگیز احساسات خود را تعبیر می کند .



هنگامی که بلبل افسرده از جور خزان به پای گل خاک بر سر می ریزد .



در آن هنگام مرا به یاد آور ...



هنگامی که کبوتر بال شکسته در آشیانه از دست آسمان می نالد .



هنگامی که پروانه سوخته بال با تشنج و اضطراب در راه شمع جان می سپارد .



در آن هنگام مرا به یاد بیاور مرا به یاد بیاور و بدان که "دوستت دارم"




 

پنج شنبه 2/8/1387 - 19:8
محبت و عاطفه
آمدنت را خوب یادم نیست بی صدا آمدی بی آنکه من بدانم و بی اجازه ماندی بی آنکه من بخواهم اما اکنون که با ذره ذره ی وجودم ماندنت را تمنا می کنم قصد سفر داری تو ای مهمان ناخوانده ی قلبم بمان بمان که ماندنت را سخت دوست دارم !
پنج شنبه 2/8/1387 - 19:5
دانستنی های علمی

برای شنیدن صدایی که دوستش داری

 

همین لحظه هم بسیار دیر است

 

افسوس خواهی خورد...

زمانی که از آن سوی سیم ها کسی بی احساس می گوید:

 

"بر قراری ارتباط با مشترک مورد نظر مقدور نمی باشد" !!!
چهارشنبه 1/8/1387 - 18:54
محبت و عاطفه
همیشه چنین بوده که عشق ژرفای خود را نمی شناسد مگر هنگام جدایی....
چهارشنبه 1/8/1387 - 18:52
ادبی هنری
خانه ی دوست کجاست؟

در فلق بود که پرسید سوار آسمان مکثی کرد رهگذر شاخه ی نوری که به لب داشت به تاریکی شن ها بخشید و به انگشت نشان داد سپیداری و گفت
: نرسیده به درخت کوچه باغی است که از خواب خدا سبز تر است و در آن عشق به اندازه پرهای صداقت آبی است میروی تا ته آن کوچه که از پشت بلوط سر بدر می آرد پس به سمت گل تنهایی میپیچی دو قدم مانده به گل پای فوارهی جاوید اساطیر زمین می مانی و تو را تر سی شفاف فرا می گیرد در صمیمییت سیال فضا خش خشی می شنوی کودکی میبینی رفته از کاج بلندی بالا.جوجه بر دارد از لانه ی نور و از او می پرسی خانه ی دو ست کجاست؟

چهارشنبه 1/8/1387 - 18:51
محبت و عاطفه
 من به اندوه درون می اندیشم و به آن لحظه که تو می آیی و به آن دم که مرا می خواهی و به آن کولی مژگان بلند که ندانسته دلم را سد کرد و نفهمید که با من بد کرد من به آن لحظه فرا خوانده شدم که سکوت است و سکوت است و سکوت و در آن شمعی ست در حال سقوط ...
درقلمرو دل آن چه را براستی از زندگی تمنا داری دراین جهان سراغ نتوانی كرد تمامی آن كه مشتاقی وآرزومند نهفته بدرون توست ودیگر هیچ كجا یافت می نشود در اعماق دل خویش جستجو كن و چون باز تو راز گوید روشنی پیام را در پندارهای باطل مپیچ او یگانه پیامبر توست پیغام را دریاب كه دل، تنها راه هموار است به جانب عشق و شادمانی و سرشاری. آن چه در دست های تو گنجد فراتر از قامت دست نرود اما خیالی كه بر دل نشیند همواره فزونی یابد وسعت پذیرد و جاودانه در گستره های تكامل ریشه دواند دل را وسعتی ست به پهنه ی گیتی و جایگاه عشق است تا كه در او جای گیرد و لبریزش كند و این معنای مطلق زندگی است !!!
چهارشنبه 1/8/1387 - 18:50
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته