• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 1361
تعداد نظرات : 278
زمان آخرین مطلب : 4134روز قبل
اهل بیت

هر انسانی نیازمند تربیت خود و پرورش استعدادهایش است. این امر با تعلیم و تزکیه انجام می گیرد. البته خداوند نخستین مربی و تربیت کننده انسان است. خداوند آدم(ع) را از آن رو برگزید تا او را تربیت کند و پرورش دهد. (طه، آیه ۲۲۱) ناگفته نماند که واژه تربیت از ریشه «ربو» به معنای فزونی و نمو است. (لسان العرب، ج۵، ص ۶۲۱- ۸۲۱، «ربا»)راغب می نویسد: «ربیت الولد» از واژه «ربو» است (مفردات الفاظ قرآن کریم، راغب اصفهانی، ص ۰۴۳، «ربو») و برخی گفته اند: اصل آن از مضاعف (رب- ربب) بوده است. بدین جهت در معنای رب می نویسد: رب، در اصل به معنای تربیت و آن ایجاد شیء به صورت تدریجی تا حد رسیدن به کمال است. (همان، ص ۶۳۳) بر این اساس، تربیت، پرورش دادن و استعدادهای درونی، بالقوه را به فعلیت رساندن (تعلیم و تربیت در اسلام، شهید مطهری، ص ۷۵) و کاربرد آن در اشیایی همانند فرزند و زراعت است که قابلیت رشد و نمو داشته باشد. (لسان العرب، ج۵، ص ۸۲۱، «ربو»)
بنابراین نخستین معلم و مربی و تربیت کننده بشر، خداوند است. خداوند حتی زمانی که آدم(ع) برخلاف آموزه های تربیتی اش عمل کرد و هبوط نمود، از پرورش او از طریق وحی باز نایستاد.(بقره، آیات ۷۳ و ۸۳) این عمل خداوند خود بیانگر ارزش و اهمیت تربیت در نظام الهی است. از سوگند های قرآن در آیات ۱ تا ۹ سوره شمس نیز می توان این اهمیت و ارزش را استنباط کرده و به دست آورد.
از آیات ۹۲۱ و ۱۵۱ سوره بقره و نیز آیه ۴۶۱ سوره آل عمران و آیه ۲ سوره جمعه نیز می توان به دست آورد که تربیت انسان ها از اهداف ماموریت و فلسفه بعثت پیامبران از جمله پیامبر(ص) بوده است. آن حضرت(ص) در جمله مشهوری می فرماید: انما بعثت لاتمم مکارم الاخلاق؛ من جز برای اتمام مکارم اخلاقی برانگیخته نشده ام.
خداوند تربیت اهل خانواده از جمله تربیت دینی آنان را از جمله وظایف و مسئولیت های مومنان دانسته است. (تحریم، آیه ۶) این تربیت می بایست از زمان انتخاب همسر یعنی انتخاب کفو و از خانواده خوب و شریف و مومن آغاز شود و تا زمان آبستنی و سپس در دوره شیرخوارگی ادامه یابد. روایات بسیاری در این باره وارد شده که در منابع می توان آنها را مطالعه کرد.
در دوره کودکی وظیفه و مسئولیت سرپرست خانواده بسیار افزایش می یابد تا کودک را به گونه ای آموزش و پرورش دهد که در مسیر رشد و کمالی قرار گیرد و از دوزخ نقص و دوری الهی رهایی یابد. (تحریم، آیه ۶)
تربیت فرزندان
مراقبت و پی گیری آموزش مسایل اخلاقی و دینی (ابراهیم، آیات ۷۳ و ۰۴؛ مریم، آیه ۵۵)، اقامه نماز و آموزش و تربیت کودک بر آن و نیز آموزش و تربیت پرداخت حقوق مالی و حفظ حیا وعفت و حجاب، ترغیب به رعایت تقوا و نهی از گفتار تحریک آمیز، ملازم بودن دختر و جنس مونث در خانه و پرهیز از جلوه گری های جاهلی (احزاب، آیات ۲۳ و ۳۳) و نیز آموزش و چگونگی ورود به حریم خصوصی افراد حتی والدین (نور، آیات ۸۵ و ۹۵) از نمونه هایی است که در آیات قرآنی به آن اشاره شده و به عنوان مسئولیت والدین در تربیت فرزندان بیان شده است.
با نگاهی به سیره حضرت فاطمه(س) می توان او را الگوی عینی و اسوه تمام و کمال همه خوبی ها و نیکی ها دانست. ایشان بر آن بود تا در محیط زندگی خود آموزه های قرآنی را تجسم بخشد و آن را عینیت دهد. از این رو طوری عمل می کرد که تاثیرات تربیتی را برخانه و خانواده و حتی اطرافیان به جا گذارد و مسئولیت اجتماعی خویش را نیز به خوبی ادا کند.
آن حضرت(س) در دوره آبستنی با قرائت قرآن می کوشید تا روح و روان کودک را آماده رشد و تکامل کند. پس از تولد اذان و اقامه برگوش ایشان خواند. در روایت است که چون هنگام ولادت کودک فاطمه(س) فرا رسید، رسول خدا(ص) به اسماء بنت عمیس و ام سلمه فرمود: نزد فاطمه بشتابید و چون کودکش به دنیا آمد در گوش راستش اذان گویید و در گوش چپ او اقامه بگویید زیرا با هر کودکی که این گونه رفتار شود از شیطان ایمن می ماند.
در هنگام خردسالی، کودکانش را به آغوش می کشید و برایشان لالایی می خواند. آن حضرت به هنگام حرکت دادن کودکش می فرمود: اشبه اباک یا حسن و اخلع عن الحق الرسن و اعبد الها ذا المنن و لا توال ذا الاحن یعنی: حسن جان مانند پدرت باش، حق را از بند اسارت رها ساز، خدایی پرفضل و احسان را بپرست، از دشمنان کینه توز دوستی و پیروی مکن.
آنگاه که حضرت زهرا(س) امام حسین(ع) را بر روی دست نوازش می کرد، می فرمود: انت شبیه بابی؟ لست شبیهابعلی؟«حسین جان تو به پدرم شباهت داری و به پدرت علی (ع) شبیه نیستی.» امام علی (ع) سخنان فاطمه (س) را می شنید و لبخند می زد.
از آن جایی که اسم و نام کودک بسیار مهم و تاثیرگذار حتی در شخصیت کودک است، نامگذاری را با شرایط و حساسیت سختی انجام می دهد و بر آن است تا نامی برگزیده شود که نماد خاندان اهل بیت عصمت و طهارت باشد. از این رو بر شوهر عالم خویش پیشی نمی گیرد تا آنکه نام از سوی خداوند بر پیامبر (ص) وحی می شود.
علی (ع) عرض کرد: هرگز بر شما پیشی نمی گیرم! رسول خدا (ص) فرمود: من نیز بر خدای خویش پیشی نمی گیرم! پس خدا به جبرئیل فرمود: فرود آدمی و محمد را از جانب ما سلام و تهنیت گوی و به او بگوی که خدایت می فرماید نام فرزند تو همسان نام فرزند هارون (جانشین و برادر حضرت موسی (ع) باید باشد، پیامبر پرسید: نام پسر هارون چیست؟ جبرئیل پاسخ داد: شبر. فرمود: به عربی چه نامیده می شود و جبرئیل پاسخ داد: حسن. پیامبر نام کودک را حسن گذاشت.
امام صادق (ع) فرمود: فاطمه زهرا (س) هر دو پسرش را عقیقه کرد و در روز هفتم تولدشان موی سر آنان را تراشید و به اندازه و زن آن پول های نقره صدقه داد. در روایتی دیگراضافه فرمود: فاطمه زهرا (س) حسن و حسین را عقیقه نمود، به خانم قابله ای که درتولد آنان کمک کرده بود یک ران گوسفند و یک سکه طلا هدیه داد. در روایت آمده، امام حسن (ع) مریض شد و درد و بی تابی آن بزرگوار بالا گرفت، حضرت زهرا (س) فرزند عزیزش را خدمت رسول خدا برده و گفت: ای رسول خدا!پروردگارت را بخوان تا فرزندت را شفا دهد.»
حضرت فاطمه (س) خود به تعلیم و تربیت کودکان مشغول شد و به آنان خط نوشتن و سواد خواندن متون را بیاموخت و ضمن آموزش های مورد نیاز آن روز، در تعلیم معارف و احکام و پرورش عملی تلاش کرد. او کودکان را برای نماز شب درخردسالی بیدار می کرد تا سلوک عبادت شبانه را بیاموزند؛ چرا که در روایات است کودکان را بیدار کنید تا آنان از نگاه به عبادت و تضرع و زاری پـدر و مادر درس های فردا را فراگیرند.
امام حسن مجتبی (ع) می گوید: شب جمعه ای مادرم را می دیدم که در محراب عبادت ایستاده بود و همواره دررکوع و سجود بود تا سپیده دمید، در تمام این مدت می شنیدم که برای مؤمنین و مؤمنات دعا می کرد و آنان را نام می برد و هیچ گاه برای خودش دعا نکرد. به او گفتم: مادرجان چرا برای خودت دعا نکردی و همه اش برای دیگران دعا نمودی؟! فرمود: فرزندم اول همسایه سپس خانواده. درنمونه ای دیگر می بینیم که حضرت زهرا (س) چگونه کودکان خویش را به عبادت و شب زنده داری وامی دارد. امیر مؤمنان (ع) فرمود: چون شب بیست و سوم ماه رمضان فرامی رسید زهرا (س) دراین شب نمی گذاشت هیچ یک از افراد خانواده اش به خواب روند و آنان را با خوراندن غذای کمتر برای این شب زنده داری آماده می ساخت و خود از روز بیست و دوم برای شب زنده داری شب بیست و سوم مهیا می شد و می فرمود: محروم (واقعی) کسی است که از خیر امشب محروم شود.
در همه زندگی فاطمه (س) توجه به تربیت خانواده به خوبی نمایان است. البته ایشان به تربیت خانواده بسنده نمی کرد. بلکه به آموزش و پرورش زنان مدینه می پرداخت و چون سخنور و شیوا بیان بود زنان به حضور ایشان می شتافتند و از ایشان بهره می بردند.

منبع:نگار-چارچوب

جمعه 26/8/1391 - 20:34
اهل بیت
انسان ها هر چند که به عقل و وحی مجهز شده اند، ولی از آنجایی که راه فعلیت بخشی به توان و استعدادهای بشری بس سخت و دشوار و دوزخی است، (مریم، آیه۱۷) بسیاری هر چند که بدین راه یقین دارند حتی از گام نهادن در آن ناتوان و یا از ادامه آن دلسرد می شوند؛ چرا که مسیر پرورش استعدادها و تربیت آن، سنگلاخی و پوشیده از سختیها است: حفت الجنه بالمکاره و حفت النار بالشهوات؛ بهشت را ناملایمات و ناکامیها و دوزخ را کامروائیها فرا گرفته است. (بحارالانوار، ج ۸۶، ص ۲۷)
چه بسا کسانی که بیشتر راه را به درستی می پیمایند، ولی در ادامه دلسرد می شوند؛ یا چکاد مظهریت در الوهیت و ربوبیت و متاله و ربانی شدن را بس عظیم و دشوار می بینند و آن را دور از دسترس بشر می دانند؛ چنان که مشرکان و کافران نسبت به ارتباط انسان با خدا این گونه می اندیشیدند و وحی را به سبب همین وهم و خیال می دانستند و می گفتند: شما بشری مثل ما هستید. (ابراهیم، آیه ۰۱؛ هود، آیه ۷۲ و آیات دیگر)
در چنین شرایطی لازم است نمونه های بشری به مردم معرفی شوند که متاله و ربانی شده اند و از انسانها خواسته شود راه و روش ایشان را در پیش گیرند تا خدایی گردند. (آل عمران، آیه ۹۷)
پیامبران(ع) نمونه هایی بودند که خداوند به مردم نشان می دهد. اما همه پیامبران(ع) به تمامیت در کمال نرسیده اند و تفاوت های بسیاری با هم دارند، هر چند که همه آنان در کف معیارها و موازین انسانیت مشترک هستند و از دیگر انسان ها برتر می باشند و مثل دیگران نیستند؛ چرا که خود را از بشر بودن بیرون برده و انسان شده و لیاقت و شایستگی دریافت وحی را یافته اند (انعام، آیه ۶۸) ولی تفاوت های آنان در میزان دسترسی به سطح نهایی و غایی انسانیت و متاله و ربانی شدن است. (بقره، آیه ۳۵۲)
خداوند حتی حضرت ابراهیم(ع) را اسوه تمام و کمال معرفی نمی کند و دست کم یک مورد را در ایشان نشان می دهد که قابل پیروی نیست. (ممتحنه، آیه ۴) در این میان خداوند تنها پیامبر گرامی(ص) را اسوه حسنه کامل و تمام و مطلق معرفی می کند که بی چون و چرا قابل پیروی است و می تواند اسوه همگان در همه دوران و اماکن تا روز قیامت باشد. (احزاب، آیه ۱۲) از این رو قول و فعل و تقریر آن حضرت(ص) به عنوان سنت معتبر، نه تنها شایسته پیروی است بلکه انسان ها می بایست از ایشان اطاعت محض کرده و در همه زندگی او را برتر از خود بدانند (احزاب، آیه ۶) و به اطاعت از ایشان بپردازند؛ چرا که اطاعت ایشان عین اطاعت خداوند است. (آل عمران، آیات ۳۲ و ۲۳۱)
در آیات قرآنی، دیگرانی که نفس و جان آن حضرت(ص) معرفی شده اند (آل عمران، آیه ۱۶) نیز در مقام عصمت (احزاب، آیه ۳۳) اسوه های کامل و نیک الهی معرفی شده اند. این افراد همان چهارده معصوم(ع) هستند که شامل پیامبر(ص)، دوازده امام(ع) و حضرت فاطمه(س) می شود.
خداوند در میان زنان، حضرت مریم(س) و همسر فرعون آسیه(س) را به عنوان اسوه در آیات ۱۱ و ۲۱ سوره تحریم معرفی می کند، ولی حضرت فاطمه(س) را به عنوان برترین زنان جهان و هستی به جهانیان معرفی می کند و ایشان را بی چون و چرا الگوی زندگی نه تنها زنان بلکه همه انسانها می داند. در سوره انسان و نیز آیه ۳۳ سوره احزاب و آیات دیگر، آن حضرت را معرفی و جایگاه برتر وی را بیان می کند.
فاطمه(س) خود سری از اسرار الهی است و دسترسی و شناخت مقام بلندش برای ما انسانهای خاکی به سادگی ممکن نیست، بالاتر از آن، گوشه های بسیاری از زندگانی اش چون أرّ در صدف، مخفی و پنهان باقی مانده است. آنچه از برخی آیات و روایات می توان در شناخت مقامات فاطمه(س) گفت، در یک کلمه همان متاله و ربانی بودن ایشان است که او را شایسته اسوه مطلق و تمام انسانیت کرده است.
از نامهای معروف فاطمه زهرا(س) محدثه است که امام صادق(ع) در سبب نامگذاری مادرش فاطمه به محدثه چنین می فرماید: انما سمیت فاطمه محدثه لان الملائکه کانت تهبط من السماء فتنادیها کما تنادی مریم بنت عمران( عوالم العلوم و المعارف و الاحوال، علامه بحرانی، ص ۶۳) اینکه فاطمه(س) به محدثه نامگذاری شد چون فرشتگان پیوسته از آسمان فرود می آمدند و به فاطمه(س) خبر می دادند همانطور که به مریم دختر عمران خبر می دادند.
فرشتگان خطاب به فاطمه(س) این آیات را تلاوت می کردند: -یا فاطمه – ان الله اصطفاک و طهرک و اصطفاک علی نساءالعالمین- یا فاطمه – اقنتی لربک و اسجدی و ارکعی مع الراکعین. (آل عمران، آیات ۲۴ و ۳۴)
فاطمه(س) به فرشتگان خبر می داد و آنان به او خبر می دادند و سخنانی با یکدیگر داشتند که در یکی از شبها فاطمه به آنها گفت: آیا مریم دختر عمران بر زنان عالم برتری ندارد؟
گفتند: مریم در روزگار خویش بانوی بزرگ زنان بود ولی خداوند عزوجل تو را در عصر خویش و در عصر او بزرگ بانوی زنان قرار داده است وتو «سیده نساءالاولین و الاخرین» هستی. (عوالم العلوم و المعارف و الاحوال، ص ۶۳)
گر چه فرشتگان با کسی جز پیامبران الهی گفتگو نداشتند، ولی چهار بانوی بزرگ در تاریخ انبیاء بودند که پیامبر نبودند و در عین حال فرشتگان با آنان سخن می گفتند: الف)مریم، مادر حضرت عیسی(ع)؛ ب) همسر عمران مادر حضرت موسی و مریم (علیهما السلام)؛ ج)ساره، مادر حضرت اسحاق و یعقوب(ع)؛ د) فاطمه زهرا(س). (مناقب ابن شهر آشوب، انتشارات علامه، ح۳، ص ۶۳۳).
جمعه 26/8/1391 - 20:31
اهل بیت
«امیر مؤمنان (ع) فرمود: چون شب بیست و سوم ماه رمضان فرامی رسید زهرا (س) دراین شب نمی گذاشت هیچ یک از افراد خانواده اش به خواب روند و آنان را با خوراندن غذای کمتر برای این شب زنده داری آماده می ساخت و خود از روز بیست و دوم برای شب زنده داری شب بیست و سوم مهیا می شد و می فرمود: محروم (واقعی) کسی است که از خیر امشب محروم شود».

 

علی جواهردهی
تربیت به معنای پرورش استعدادها و فعلیت بخشی به قوا، از مهم ترین وظایف انسان است. هر چند که مرد و زن در تربیت فرزند نقش دارند، ولی باتوجه به شرایط مختلف و نیازهای متفاوت کودک، گام نخست تربیتی بر دوش مادر است. در حقیقت این مادر است که بنیادهای تربیتی و پرورش استعدادهای کودک را به عهده دارد. مادران، مسئولیت سنگین آموزش و پرورش کودک را از زمانی که نطفه در رحم بسته می شود تا زمان شیرخوارگی به عهده می گیرند. آنان از تغذیه کودک که بستر رشد و نمو کودک را فراهم می آورد تا آموزش راه رفتن و زبان آموختن و مانند آن را به قصد تربیت، پرورش و رشد و نمو کودک از لحاظ جسمی و روحی، مادی و معنوی به خوبی انجام می دهند. از این رو همگان از دامن مادر به معراج و بهشت می روند و بهشت در زیر پای مادران قرار دارد.
هر چند که همه مادران بطور فطری و طبیعی می دانند که چگونه فرزند خویش را تربیت کرده و پرورش دهند؛ اما دست یابی به بهترین شیوه تربیتی نیازمند بهره گیری از سلوکی است که عقل و وحی در اختیار مادران قرار می دهد. آگاهی از شیوه های تربیتی، اسوه های کمالی و نیک بشریت، می تواند فرآیند تربیتی کودک را بهبود بخشد و فرصت بهتر و مناسب تری را برای حضور مناسب و خوب و قوی کودک در صحنه های زندگی دنیوی فراهم آورد و امکان عروج او به مقامات انسانیت را آسان تر کند.
نویسنده در این مطلب بر آن است تا با نگاهی به آموزه های وحیانی قرآن، سلوک تربیتی حضرت فاطمه(س) را که از سوی خدا به عنوان برترین زنان جهان و سرمشق همگان معرفی شده، بیان کند.
پرورش توان خدایی از طریق بندگی
انسان ها موجوداتی بس پیچیده هستند. پیچیدگی انسان به سبب آن است که همه صفات الهی در او نهاده شده است. در برخی از روایات بیان شده که خداوند حضرت آدم(ع) را به صورت خویش آفریده است؛ به این معنا که اگر خداوند بخواهد صورت بپذیرد و تجسم یابد، در شکل انسانی تجسم می یافت. ریشه این سخن را می توان در آیه ۳۱ سوره بقره یافت که در آن از تعلیم همه اسماء الهی به انسان سخن به میان آمده است؛ زیرا اسم در خداوند به معنای صفاتی است که در خداوند است و هر اسمی بیانگر صفتی از صفات الهی می باشد؛ چرا که اسم به معنای نشانه برجسته ای است که گویای صفات الهی است؛ بنابراین، خداوند هنگامی که همه اسماء الهی را به انسان تعلیم بخشیده، در حقیقت صفات خویش را در صورت انسانی قرار داده است.
از آن جایی که همه اسماء و صفات الهی در انسان قرار داده شده، انسان موجودی بس پیچیده شده است. این پیچیدگی آثار و پیامدهائی در زندگی بشر دارد؛ زیرا به عنوان نمونه، از اسماء و صفات الهی مرید و اراده است؛ پس انسان نیز موجودی مرید و دارای صفت اراده است. همین یک صفت به تنهایی وضعیت انسانی را از دیگر موجودات و آفریده های هستی متمایز می سازد؛ زیرا انسان به اراده و اختیار خود می تواند راه های متضادی را در پیش گیرد که گاه در تقابل سلب و ایجابی یکدیگر قرار می گیرد.
از آن جایی که صفات الهی تنها در انسان ها به ودیعت گذاشته شده، نیازمند عوامل و بسترهایی است تا این صفات بروز و ظهور کند و به فعلیت برسد. به این معنا که صفات الهی در انسان ها به شکل قوه و توان وجود دارد و می بایست آن را با کمک علل و عوامل به نیرو و فعلیت در آورد. اینجاست که نقش پراهمیت علل و عوامل فعلیت بخش قوا و توان، به خوبی روشن می شود.
براساس آموزه های وحیانی قرآن، در ذات انسان، عاملی به عنوان عقل و فطرت قرار داده شده است تا به درستی این نقش را ایفا کند و توان انسان ها را به نیرو و قوای او را به فعلیت درآورد؛ چرا که فطرت و عقل انسانی به صورت طبیعی گرایش به کمال داشته و از هرگونه نقص در هر شکل و قالبی گریزان است؛ پس تلاش می کند تا با استفاده از ابزارهای موجود در طبیعت، توان خویش را به نیروی فعلیت یافته تبدیل کند. پس هر انسانی به طور طبیعی به کمک عقل و فطرت، به پرورش خود مشغول می باشد و راه کمال و نمو و پرورش استعدادهای خویش را دنبال می کند.
اما در این میان، مشکلی است که اجازه نمی دهد تا انسان ها به سلامت بگذرند؛ زیرا یک عامل درونی ونیز یک عامل بیرونی، می تواند این مسیر را تخریب کند و یا گمراهی را موجب شود و انسان نتواند به پرورش خود بپردازد و توان خویش را به درستی آزاد کرده و به عنوان انسان خدایی و متاله، ظهوریابد؛ چرا که عامل هواهای نفسانی در درون و وسوسه های شیطانی از بیرون، او را از انتخاب درست راه باز می دارد و علل و عواملی را در پیش روی انسان قرار می دهد که از راه راست بیرون می رود، به ویژه که وسوسه های شیطانی و نجواهای پیاپی در گوش جان آدمی، فرصت درست فکر کردن و درست عمل کردن را از شخص می گیرد و گاه آدمی را در انتخاب درست راه و علت و عامل رشدی به اشتباه می افکند و فریب می دهد؛ چرا که شیطنت ابلیس و شیاطین، در ایجاد اشتباه و فریب و تزیین باطل به عنوان حق و تشابه سازی است. (آل عمران، آیه۱۴؛ انعام، آیه۴۳؛ نساء، آیه۱۱۹)
در اینجاست که فطرت و عقل آدمی، نیازمند عاملی است که او را در انتخاب راه حق و راست یاری کند و از اشتباه و خطا درآورد. خداوند پس از هبوط آدم(ع) به زمین به او عده داد تا با کمک وحی او را به سوی حق هدایت کند و راه راست را بشناساند تا انسان با پیروی از آن خود را پرورش دهد و در مسیر عبودیتی گام بردارد که توان هایش را آزاد ساخته و او را به مظهر تمامی اسماء و صفات الهی درآورد و خدایی و ربانی کند. (بقره، آیه۳۸ و آیات دیگر) از امام صادق(ع) نقل شده که فرمود: العبودیه جوهره کنهها الربوبیه ، گوهر و جوهر عبودیت همان ربوبیت الهی است. به این معنا که انسان از طریق عبودیتی که عقل و وحی بیان می کند، متاله و خدایی می شود و استعداد و توان الهی او که به شکل اسماء و صفات در انسان سرشته شده را پرورش و فعلیت می بخشد و می تواند به عنوان مظهر خداوندی در مقام خلافت الهی، به ربوبیت و پرورش دیگران بپردازد.

منبع:نگار

جمعه 26/8/1391 - 20:30
اهل بیت
«برای رسیدن به یک زندگی سعادتمندانه ضروری است که با مدیریت پیامبر اسلام(ص) در خانواده و چگونگی رفتار آن حضرت با همسرانش آشنا شویم و از روش های آن حضرت درس زندگی بیاموزیم. در مقاله حاضر فرازهائی از سیره خانوادگی رسول خدا(ص) بازگو شده است».

سایت فرهنگی و مذهبی نگار

عبدالکریم پاک نیا تبریزی
امروزه یکی از مهم ترین مشکلات خانواده ها نداشتن مدیریت صحیح در زندگی است؛ بسیاری از اختلافات، چالش ها و مشاجرات که مقدمه فروپاشی خانواده هاست، ناشی از نداشتن الگویی کامل در اداره خانواده است. به طور حتم درصد قابل توجهی از مشکلات، به رفتار شوهران برمی گردد، برخی مردان محیط خانه را با فضای محل کار اداری و یا پادگان های نظامی اشتباه گرفته و می خواهند با ادعاهای خشک و بی روح و تعصبات جاهلانه، خانه را اداره کنند درحالی که سخت گیری های غیرمنطقی از آفات مهم و آسیب های نظام خانواده بوده و استحکام آن را تهدید می کند، حتی برخی از مردان با سخت گیری های غیرمنطقی خانه را به زندانی تبدیل می کنند که زن باید از هرگونه فعالیت های اقتصادی و اجتماعی پرهیز کند. در مقابل، برخی دیگر به صورت لجام گسیخته، دم از آزادی و راحتی اعضای خانواده می زنند؛ بدیهی است که هر دو روش نادرست است و نتیجه آن، چیزی جز افراط و تفریط و پیامدهای ناگوار نخواهد بود. براستی راه حل مشکل چیست؟ و چه باید کرد؟
واقعیت این است که برای رسیدن به خوشبختی و مدیریت موفق یک خانواده، داشتن راهنما و الگوی کامل امری ضروری است و هرگز بدون آن نمی توان به اهداف مقدس زندگی نائل شد. به قول حافظ:
طی این مرحله بی همرهی خضر مکن
ظلمات است بترس از خطر تنهایی
بهترین اسوه و راهنما را قرآن کریم دراین زمینه به ما معرفی می کند: «لقد کان لکم فی رسول الله اسوه حسنه ؛ (۱) قطعا برای شما در اقتدا به رسول خدا(ص) سرمشقی نیکوست.» او کامل ترین نسخه انسانیت در عالم هستی از هر لحاظ برای تمام انسان ها الگو و اسوه محسوب می شود.
برای رسیدن به یک زندگی سعادتمندانه ضروری است که با مدیریت پیامبر اسلام(ص) در خانواده و چگونگی رفتار آن حضرت با همسرانش آشنا شویم و از روش های آن حضرت درس زندگی بیاموزیم. در مقاله حاضر فرازهائی از سیره خانوادگی رسول خدا(ص) بازگو شده است.
مهربانترین نسبت به همسر
آن رهبر فرزانه اسلام از سویی به سلاطین و رهبران جهان نامه نوشته و با اقتدار کامل با آنان سخن می گفت و در جنگ با مشرکان نیز قاطع و باصلابت بود و از سوی دیگر در میان خانواده اش با مهربانی، عطوفت، حلم و تواضع برخورد می کرد. هیچ کس از آن حضرت در خانواده اش خوش اخلاق تر نبود. هریک از یاران و یا اعضای خانواده اش که او را صدا می زد، در پاسخ با کمال نشاط و خوشرویی می فرمود: لبیک (۲)
پیامبر اکرم(ص) در منزل، خدمتکار اهل خانه محسوب می شد. گوشت خرد می کرد. وقتی بر سر سفره ساده غذا می نشست، خدا را یاد می کرد و انگشتان خود را بعداز غذا می لیسید. بز و گوسفند و شتر را می دوشید. لباس خود را وصله می کرد. به گوسفندان و شترش رسیدگی می نمود. به همراه اهل خانه گندم را آسیاب کرده و خمیر می ساخت. خانه خویش را نظافت می کرد. لوازم زندگی را به دوش کشیده و از بازار به منزل می برد. در منزل را شخصا باز می کرد و محبوب ترین کارها نزد پیامبر(ص) خیاطی بود.(۳)
رسول گرامی اسلام(ص) فرمود: نشستن مرد نزد همسرش در پیشگاه خداوند از اعتکاف در مسجد من محبوب تر است.(۴)
رسول خدا(ص) همواره مردان مسلمان را توصیه می کرد که با همسرانشان عالی ترین رفتار را داشته باشند و خود نیز چنین بود. آن حضرت در این زمینه به مردان مسلمان فرموده است: «خیرکم خیرکم لاهله انا خیرکم لاهلی؛(۵) بهترین شما کسی است که نسبت به همسرش نیکوکار باشد و من نیکوکارترین شما نسبت به همسرم هستم.»
این شیوه پیامبر(ص) برگرفته از آموزه های قرآنی است که فرموده: «و عاشروهن بالمعروف؛(۶) و با همسرانتان به نیکی و شایستگی رفتار کنید.»
هدیه به همسر
کارشناسان امور تربیت و خانواده بر این باورند که هدیه دادن به همسر تأثیر فراوانی در تحکیم روابط خانواده دارد؛ زیرا هدیه نوعی اظهار محبت و اثبات صداقت در زندگی مشترک است. گذشته از آن، هدیه، مصداق بارز سپاس گزاری است. پیامبر(ص) در این زمینه این جملات را فرمود: «هدیه کینه را می برد.»، «هدیه محبت و دوستی به همراه دارد و ارتباط طرفین را تقویت می کند.»، «هدیه در بسته را باز می کند.» (۷)
دقت در این سه جمله نبوی، نکات حکیمانه و آموزه های تربیتی فراوانی به همراه دارد که بر اهلش پوشیده نیست.
رسول گرامی اسلام(ص) در کلام زیبایی فرمود: «هرکس وارد بازار شود و هدیه ای بخرد و آن را برای خانواده خود ببرد، پاداش او همانند کسی است که برای گروهی نیازمند صدقه ای برد و باید در دادن هدیه از دختران شروع کند.»(۸)
خوش بویی و خوش خویی
همسر شایسته همواره از شوهرش توقع دارد که زیبایی ظاهر را در خانه و جامعه حفظ کند و بی نظم و درهم ریخته نباشد که موجب تنفر مردم گردد. همچنان که شوهر چنین انتظاری از همسرش دارد.
رسول گرامی اسلام همواره می فرمود:«خداوند خوشبو است و بوی خوش را دوست دارد، پاکیزه است و پاکیزگی را دوست دارد، بزرگوار است و بزرگواری را دوست دارد، بخشنده است و بخشش را دوست دارد، پس جلو خانه های خویش را پاکیزه سازید و مانند یهودیان نباشید.(۹)
رسول خدا (ص) خود نیز چنین بود. انس بن مالک می گوید: من ده سال با پیغمبر(ص) همنشین بودم و انواع عطرها را استشمام کرده ام ولی هرگز بویی از بوی دهان حضرتش بهتر نیافتم و چون یکی از اصحاب به ملاقات اومی آمد حضرت با او برمی خاست و جدا نمی شد تا طرف جدا شود و برگردد و چون یکی ازاصحاب به وی می رسید و دست می داد پیامبر(ص) دست خود را از دست او نمی کشید تا طرف قبلاً دست خود را درآورد و هرگز پاهایش را جلو همنشینی دراز نکرد و هیچ کس درمحضر او نمی نشست مگر اینکه وقتی می خواست برخیزد، پیغمبر به احترام او برمی خاست (۰۱)
پیغمبر(ص) با مشک، خود را خوشبو می فرمود، چندان که مشک بر فرق سر حضرت برق می زد و به چیزهای بی رنگ که مناسب مردان است، مثل مشک و عنبر خود را معطر می فرمود و نیز به عطر خود را خوشبو می کرد و همسرانش او را به آن خوشبو می کردند. و خود را با عود قماری (نوعی عود) خوشبو می نمود و درشب تاریک پیش از آنکه که دیده شود از بوی خوشش شناخته می شد چنان که رهگذر می گفت، این پیغمبر است. پیامبر(ص) فرمود: دوست من جبرئیل (ع) به من گفت: یک روز در میان، خود را معطر ساز و روزهای جمعه عطر زدن را ترک مکن. (۱۱)
رسول خدا (ص) به علی (ع) سفارش کرد: یا علی! عطر زدن در روزهای جمعه را ترک مکن که این جزو سنت من است و تا زمانی که بوی عطر از تو استشمام شود، برایت حسنه نوشته می شود. (۲۱)
رسول خدا (ص) از راهی عبور نمی کرد، مگر اینکه کسانی که از آنجا می گذشتند، از عطر آن حضرت متوجه می شدند که ایشان از آن محل گذشته است. (۳۱)
عفت و غیرت
خداوند متعال برای اینکه حریم ناموس مسلمانان حفظ شود، نگاه های هوس آلود را از طرف زن و مردم نامحرم، ممنوع اعلام کرده و به رسول اعظم فرموده است:«قل للمؤمنین یغضوا من أبصارهم … و قل للمؤمنات یغضضن من ابصارهن (۴۱) ای رسول ما! به مردان مومن بگو چشم های خود را از نگاه به نامحرمان بپوشانند… و به زنان با ایمان نیز اعلام کن تا دیدگان خود را از هر نامحرمی فروبندند.»
جدایی زن و مرد نامحرم، یکی از دستورهای صریح قرآن و رسول خدا است که درسلامت جامعه تاثیر فراوان دارد. بدون تردید حفظ «عفت عمومی» برای پایداری هر جامعه ای ضرورتی انکارناپذیر است و یکی از راه های جلوگیری از نفوذ شیطان و وسوسه های آن، ایجاد حریم میان زن و مرد و رعایت پوشش لازم است تا از نگاه های هوس آلود و تماس های غیر شرعی جلوگیری شود.
سیره رسول اعظم (ص) در زمینه عفاف برگرفته ازمعارف قرآن کریم بود. مواردی درتاریخ نقل شده که نشان دهنده اهتمام فراوان آن گرامی به این مسئله است. در اینجا به چند نمونه اشاره می کنیم:
الف- رعایت حریم با نامحرم
امام صادق(ع) فرمود: هنگامی که آیه ۲۱ سوره ممتحنه [که درباره بیعت زنان است] در فتح مکه نازل شد، پیامبر(ص) در کوه صفا بود. دستور داد: طشتی را پر از آب کنند. سپس آن حضرت دست خود را در آن فرو برد و بیرون آورد، آنگاه زنان به عنوان «بیعت» یکی یکی آمدند و دست خود را در آن فرو بردند.(۵۱)
زن جوانی در حجت الوداع به محضر رسول خدا(ص) آمد تا مسئله ای بپرسد. حضرت در هنگام پاسخ، متوجه شد فضل بن عباس- که جوانی زیباروی و پشت سر پیامبر سوار بر اسب بود- به آن زن نگاه می کند و او هم به فضل خیره شده است. رسول خدا برای جلوگیری از رد و بدل شدن نگاه های هوس آلود، با دست خود سر فضل را به سوی دیگر برگرداند. سپس فرمود: «ترسیدم شیطان بین مرد جوان و زن جوان داخل شود.»(۶۱)
رسول خدا(ص) فرمود: «میان زنان و مردان نامحرم فاصله ایجاد کنید».(۷۱)
چرا که تقویت ایمان، آرامش روحی و روانی، سلامت جسمی، استحکام بنیان خانواده، عزت و سربلندی، امنیت بانوان و دوری از افکار ناسالم، برخی از برکات این دستور نبوی است.
ب- حفظ ناموس از دید نامحرم
در حدیثی از پیامبر اکرم(ص) می خوانیم: «کان ابراهیم ابی غیورا و انا اغیر منه و ارغم الله انف من لایغار من المؤمنین؛ پدرم حضرت ابراهیم مرد غیوری بود و من از او غیورترم. خداوند بینی مؤمنانی را که غیرت ندارند به خاک بمالد».(۸۱)
در حدیث دیگری از رسول خدا(ص) آمده است که فرمود: «انی لغیور والله عز و جل اغیر منی و ان الله تعالی یحب من عباده الغیور؛ من غیورم و خداوند از من غیورتر است و خداوند بندگان غیورش را دوست دارد».(۹۱)
روزی ابن مکتوم- که یکی از یاران پیامبر و مردی نابینا بود- به خانه رسول خدا آمد. دو تن از همسران آن حضرت (عایشه و حفصه) در کنار پیامبر بودند و با ورود او پوشش اسلامی را رعایت نکردند.
بعد از رفتن آن مرد، پیامبر(ص) آنان را سرزنش کرد که: چرا حجاب خود را رعایت نکردید؟ آنان گفتند: او که ما را نمی دید. فرمود: «آیا شما هم او را نمی دیدید؟ شما که نابینا نیستید».(۰۲)
آن حضرت نه تنها نسبت به ناموس خود غیرتمند بود، بلکه برای غیرتمندان ارزش ویژه ای قائل بود. امام صادق(ع) فرمود: گروهی از اسیران را خدمت پیامبر(ص) آوردند پیامبر(ص) (به خاطر جنایاتی که آنها انجام داده بودند) دستور قتل آنها را صادر کرد به استثنای یک نفر، آن فرد تعجب نمود وعرض کرد چگونه مرا از میان همه آنها آزاد کردی؟! فرمود: جبرئیل ازسوی خدا این خبر را به من داده است که تو دارای پنج صفت هستی که خدا و پیامبرش(ص) آن را دوست دارند: «الغیره الشدیده علی حرمک، والسخاء و حسن الخلق، و صدق اللسان و الشجاعه ؛ غیرت شدید نسبت به ناموست، سخاوت، اخلاق نیکو، راستگویی و شجاعت»! هنگامی که آن مرد اسیر آزادشده این سخن را شنید اسلام آورد و در زمره مسلمانان شایسته قرارگرفت. (۱۲)
رهنمود رسول خدا(ص) به حضرت علی(ع) و فاطمه زهرا(س) درمورد تقسیم کار، یکی دیگر از مواردی است که از اهتمام آن حضرت به حفظ حریم خانواده از دید نامحرم حکایت می کند. هنگامی که آن دو بزرگوار از محضر پیامبراکرم(ص) تقاضای تقسیم کار کردند، پیامبر کارهای داخل منزل را به فاطمه(س) و کارهای بیرون منزل را نیز به علی(ع) سپرد. پس از این داوری واقع بینانه، حضرت زهرا فرمود: «خدا می داند که چقدر از این تقسیم کار خوشحال شدم؛ چرا که رسول خدا(ص) مرا از انجام کارهایی که مربوط به مردان است، معاف نمود و مرا وادار نکرد که دوشادوش مردان نامحرم به کار بپردازم.(۲۲)
صبر در سختی ها
صبر در مشکلات زندگی، بویژه مصیبت ها فقط برای زنان نیست بلکه شوهران بیشتر نیازمند صبر و حوصله هستند و آن هم در تمامی مراحل زندگی از اختلافات کوچک گرفته تا مصیبت های سنگین زندگی که برای همه رخ می دهد و فراز و نشیب در زندگی اجتناب ناپذیر است.
رفتار رسول خدا(ص) دراین زمینه بهترین درس برای ماست؛ ابراهیم پسر پیامبراکرم(ص) در اواخر سال هشتم هجری متولد شد (۳۲) و در رجب سال دهم هجری وفات یافت. رسول خدا(ص) در هنگام وفات ابراهیم پسر دوساله اش با چشمانی اشکبار فرمود: «ای ابراهیم! کاری از ما برای تو ساخته نیست. تقدیر الهی نیز برنمی گردد. چشم پدرت در مرگ تو گریان و دل او محزون و اندوهبار است؛ ولی هرگز سخنی را که موجب خشم خداوند باشد، بر زبان جاری نمی سازم. اگر وعده صادق الهی نبود که ما نیز به دنبال تو خواهیم آمد، در فراق و جدایی تو بیش از این گریه می کردم و غمگین می شدم.» (۴۲)
وقتی سیلاب اشک از چشمان پیامبر(ص) جاری بود، برخی گفتند: یا رسول الله! چرا در فراق فرزندت این گونه گریه می کنی؟ فرمود: این گریه علامت دلسوزی و رحمت و محبت است و هرکس رحم و عاطفه نداشته باشد، مورد رحمت قرار نخواهدگرفت. (۵۲)
خشم فقط برای خدا
عصبانیت و بدخلقی درخانواده، سمی مهلک برای روابط زن و شوهر است که گاهی عوارض ناشی از آن هرگز جبران نمی شود. پیامبر(ص) در مورد مفاسد خشم و غضب فرمود: «خشم، ایمان را فاسد می کند؛ همچنان که سرکه عسل را از بین می برد.» (۶۲)
مهرورزی و حسن خلق آن حضرت در خانواده و اجتماع چنان در مورد حضرتش می درخشد که دوست و دشمن را به تحیر واداشته است؛ اما مهمترین نکته آموختنی از سیره نبی مکرم اسلام(ص) این است که آن وجود باعظمت با این حال، همواره دعا می کرد که : «اللهم حسن خلقی؛(۷۲) خدایا! اخلاقم را زیبا گردان!» «اللهم جنبنی منکرات الاخلاق؛ (۸۲) پروردگارا مرا از اخلاق زشت دور بگردان!»
دنیا و ناملایمات آن هرگز او را به خشم درنمی آورد و چون حقی پایمال می شد از شدت خشم کسی او را نمی شناخت و از هیچ چیز پروا نداشت، تا آنکه حق را یاری کند. (۹۲)آن گرامی با آن همه عظمت و بزرگی، در منزل کار می کرد و به نگهداری و پرستاری از کودکان می پرداخت. درمسائل شخصی عصبانی نمی شد. هرگاه حرمت الهی شکسته می شد و یا ارزش های اسلامی مخدوش می گردید، فقط برای خدا، خشمگین می شد. این مقال را با این بیت زیبای حافظ به پایان می بریم که:
به حسن و خلق و وفا کس به یار ما نرسد
تو را در این سخن انکار کار ما نرسد
اگرچه حسن فروشان به جلوه آمده اند
کسی به حسن و ملاحت به یار ما نرسد
۱- احزاب/ ۲۱
۲- سنن النبی، ج ۱، ص ۲٫۵
۳- تفسیر فخر رازی، ج ۰۳، ص ۱۸؛ من لایحضره الفقیه، ج ۳، ص ۳۴۴؛ الجامع الصغیر، ج ۱، ص ۹۹۵؛ سیره النبی، ص ۴٫۱۶
۴- التفسیر المعین ص ۶٫۴۰
۵- من لا یحضره الفقیه/ ج ۳/ ۵٫۵۵
۶- نساء/ .۱۹
۷- بحارالانوار، ج ۴۷، ص ۸٫۱۶
۸- امالی صدوق، ص: ۷٫۵۷
۹-نهج الفصاحه – ص ۲۹۶
۰۱- مکارم الاخلاق/ ترجمه میرباقری، ج۱، ص ۳۳
۱۱و۲۱- الحیاه با ترجمه احمد آرام، ص ۶،ص ۰۲۲
۳۱- سنن النبی (ص)/ باب اول.
۱۴-نور/۰۳٫
۵۱- الکافی، ج ۵، ص .۵۲۶
۶۱- المبسوط، شیخ طوسی، ج ۴، ص .۱۶۰
۷۱- مواهب الجلیل، ج ۲، ص ۸۷۵؛ کشف الخفاء ج ۱، ص .۲۷۹
۸۱- بحارالانوار، ج ۱۰۰، ص ۸۴۲، حدیث ۳۳٫
۹۱ و ۰۲- کنزالعمال، حدیث ۶۷۷۰، (ج ۳، ص ۳۸۷).
۱۲- بحارالانوار، ج۱۸، ص.۱۰۸
۲۲- مستدرک الوسائل، ج۳۱، ص۸۴٫
۳۲-ابراهیم از ماریه قبطیه متولد شد و در سنین کودکی از دنیا رفت.
۴۲- فروغ ابدیت، ج۲، ص.۴۲۶
۵۲-مسکن الفؤاد، ص۴۹٫
۶۲- الکافی، محمدبن یعقوب کلینی، تهران، دارالکتب الاسلامیه، ۵۱۳۶ش، ج۲، ص.۲۰۲
۷۲ و ۸۲- همان، ص۹۵٫
۹۲-سنن النبی ص۳۱

نگار

جمعه 26/8/1391 - 20:30
اهل بیت
« به اطراف خود نگاه کنیم. جامعه ی ما – که هر سال بیش از چند ماه عزادار مصائب ائمه ی معصومین(ع) است – افسرده تر است یا جوامع غربی؟ جوامعی که هیچ عزاداری برای آن ها تعریف نشده است.قشر مذهبی ما افسرده ترند یا قشر لامذهب؟».

سایت فرهنگی و مذهبی نگارچندوقت پیش در یکی از هفته نامه های اصفهان مطلبی با این تیتر خواندم: شکل گیری دهه های عزاداری ؛ تکریم یا تخریب اسلام؟

مطلب ، خیلی عوامانه نوشته شده بود آنقدر که در خودِ آن، تناقض های متعدد وجود داشت. از مردم کوچه و بازار نقل قول کرده بود و …مطلب درج شده برایم اهمیتی نداشت. یک مطلب در یک هفته نامه ی محلی آنقدر دیده نمی شود که باعث پیدایش انحراف در سطح جامعه شود.مسئله ی مهم تر تفکری بود که باعث نوشتن آن شده بود. تفکری که متاسفانه در میان مردم ما مخصوصا در این چند سال به شدت رواج پیدا کرده است.

عزاداری = افسردگی = اسلام

یکی از آن دروغ هایی که آنقدر جدی گفته می شود که همه باورمی کنند، این است که عزاداری مساوی با افسردگیست. معمولا در این موارد هیچ دلیل مستند و منطقی گفته نمی شود.

۱- اگر عزاداری مساوی با افسردگی باشد باید در ماه هایی مثل محرم و صفر مردم افسرده و بداخلاق باشند.طبعا در یک جامعه ی افسرده ناهنجاری ها ، جرم و جنایت ها بیشتر است. چگونه است که همیشه آمار جرم و جنایت و دزدی و به طور کلی ارتکاب گناه در ماه محرم – که سراسر عزاداری است – کاهش چشمگیر دارد؟ این کاهش هم مربوط به امسال و سال پیش نیست. قبل از انقلاب و در گذشته نیز چنین بوده است.

۲- اگر عزاداری و گریه برای مصائب آل الله(ع) مساوی افسردگی است چرا در احادیث و اخباری که از ائمه(ع) نقل شده است به عزاداری و گریه برای مصائب ائمه(ع) سفارش شده است؟مگر می شود معصومین(ع) مسلمانان را به امری کسل کننده سفارش کنند؟ علاوه بر این مگر آن بزرگواران- که مصداق انسان کامل و معصوم از خطا و اشتباه بودند- برای مصیبت های دیگر ائمه(ع) عزاداری نمی کردند؟ مگر در احادیث از ائمه(ع) نقل نشده است که هرگاه یاد مصائب حضرت زهرا(س) می شد گریه می کردند؟

۳- به اطراف خود نگاه کنیم. جامعه ی ما – که هر سال بیش از چند ماه عزادار مصائب ائمه ی معصومین(ع) است – افسرده تر است یا جوامع غربی؟ جوامعی که هیچ عزاداری برای آن ها تعریف نشده است.قشر مذهبی ما افسرده ترند یا قشر لامذهب؟

۴- مسئله ی مهمتر اینکه در عقاید مذهبی شیعه اصلا افسردگی جایی دارد؟ شیعه مصیبت حضرت زهرا(س) را یادآور می شود تا بداند که سکوت و بی تفاوتی مردم در برابر آن، باعث مصائب بعدی کربلا شد. شیعه مصائب گذشته ی خود را تجربه ای برای آینده می داند.آینده ای که از آنِ حکومت عدل جهانی حضرت مهدی (عج) است.

ترس از نگاه دشمن
تمسخر ناشی از جهل است. فرد جاهل به جای تفکر و تعقل تمسخر می کند.طبیعی است کسانی که نسبت به معارف اسلام جاهلند مسلمانان را تمسخر می کنند.طبیعی است کسی که نه امام حسین (ع) را می شناسد و نه کربلا را و نه اصلا می داند امام یعنی چه و برای چه امام آمده است و اصلا چه نیازی به وجود امام است، حادثه ی کربلا برایش بیش از یک داستان جالب ارزش ندارد.وقتی می بیند که مسلمانان۱۴ قرن برای این حادثه گریه می کنند تعجب می کند.جواب تمسخر عقب نشینی نیست. جواب تمسخر ، استدلال صحیح و عقلانی است. اگر قرار بود تمسخر دشمنان اسلام، مسلمانان را از حرکت بازدارد هیچگاه تمدن اسلامی شکل نمی گرفت.مگر دشمنان اسلام، مسلمانان صدر اسلام را تمسخر نمی کردند؟ مگر دشمنان ائمه (ع) ایشان را تمسخر نمی کردند؟ در همه ی عصرها اسلام برای جاهلان مسخره بوده است.اما زمانی این جاهلان در اقلیت بوده اند و جرئت اظهار نظر نداشته اند و زمانی در اکثریت بوده اند و بی پروا مسلمانان را تمسخر می کردند.تمسخر برای کسی ترسناک است که منطق نداشته باشد. کسی که منطق دارد از تمسخر دشمنان به هیچ وجه نمی ترسد.جالب است در همان هفته نامه و درست در همان صفحه که آن مقاله ی کذایی نوشته شده بود مطلبی درباره ی ترس آمده بود.حضرت علی (ع) می فرمایند: در راه خدا از سرزنش هیچ نکوهش گری مترسید که او(خدا) شما را در برابر هر کس که بخواهد به شما گزندی برساند و ستمی روا دارد محافظت می کند.در روایت دیگری نترسیدن از ملامت دیگران، یکی از سه رکن کامل شدن ایمان معرفی شده است.

دهه های عزاداری من درآوری است!
یکی دیگر از شبهاتی که همیشه مطرح می شود این است که چرا زمان هیچ کدام از ائمه ی معصوم(ع) عزاداری در این دهه ها (دهه های محرم و صفر و دهه ی فاطمیه و …) مرسوم نبوده است؟

زمان هیچ یک از معصومین (ع) ، خلفای زمان آزادی عمل- در این حد که مجالس بزرگ عزاداری برای مصائب ائمه ی قبل از خود برگزار کنند – به آن ها نمی دادند.زمان حضرت علی(ع) آنقدر فضای خفقان و وحشت در جامعه حکمفرما بود که حضرت زهرا(س) وصیت کردند بدن مبارکشان پس از شهادت شبانه دفن شود.آیا در این فضا اهل بیت پیامبر(ص) می توانستند آشکارا عزاداری کنند؟بقیه ی ائمه ی معصومین نیز به دست خلفا شهید می شدند، در چنین شرایطی اصلا آزادی برای عزاداری و یا برگزاری هرگونه جلسه ی عمومی از طرف ائمه (ع)، وجود نداشت.چه برسد به اینکه این عزاداری ها بخواهد یک ماه به طول بیانجامد.

علاوه بر این اگر قرار باشد نام هر کاری که زمان معصومین(ع) (به خاطر تقیه و مسائل دیگر) انجام نشده و هم اکنون انجام می شود «من درآوری» گذاشت و با این نام، آن عمل را تمسخر نمود، قسمت زیادی از رساله های همه ی مراجع عظام من درآوری است. مگر زمان ائمه(ع) مسئله ی نماز خواندن در هواپیما، بیمه و .. مطرح بود؟طبیعی (و البته شرعی) است که علما برای این مسائل راه حل هایی (با استفاده از قرآن و عترت) پیدا می کنند.

مگر اسلام شادی ندارد؟

اگر از بُعد دیگر بخواهیم به این مسئله نگاه کنیم این سوال مطرح می شود که مگر اسلام شادی ندارد؟

علاوه بر تفریحات سالم که در اسلام حلال و بعضی مواقع به آن سفارش شده، در مناسبت های اسلامی به همان مقدار که عزاداری هست اعیاد مذهبی هم وجود دارد.اعیاد غدیر ،قربان، فطر، مبعث و همچنین ایام ولادت معصومین(ع) همه از اعیاد اسلامی اند.این مسئله هیچ ربطی به عزاداری و ایام سوگواری ندارد و هیچکدام نفی کننده ی دیگری نیستند.

منبع:نگار

جمعه 26/8/1391 - 20:28
اهل بیت

بی گمان برای فهم تاریخ و درک درست از سنت ها و سیره های اسوه های نیک الهی، شناخت اوضاعی که سنت و سیره ای صدور یافته، امری ضروری است. اگر بخواهیم از سنت معصومان(ع) که در قالب قول و فعل و تقریر انجام گرفته، فقیهانه آگاهی و اطلاع یابیم و عمق و ژرفای سنت را درک کرده و براساس آن، سبک زندگی خود را به فرمان الهی سامان دهیم (احزاب، آیه ۲۱) چاره ای نداریم که موقعیت صدور سنت را بشناسیم چرا که حتی خداوند در بیان آموزه های معرفتی و دستوری خود که در قالب گزارش های تاریخی از سنت پیامبران پیشین آورده به بیان موقعیت و اوضاع صدوری آن سنت توجه می دهد.
یکی از مشکلاتی که برخی از اسلام شناسان و اسلام گویان با آن مواجه هستند، مطالعه و تبیین سنت و سیره معصومان(ع) به دور از موقعیت و اوضاع صدور حدیث و روایتی است که ناقل سنت و سیره معصومان(ع) می باشد. برش زدن، تقطیع احادیث، عدم توجه به رجال حدیث و روایت و مخاطبان آن و اموری از این دست می تواند مانع جدی در فهم و درک درست از سنت و سیره شود.
مرحوم آیت الله فاضل لنکرانی بارها در درس خویش براین نکته تاکید داشتند که مطالعه رجال حدیث و مخاطب آن بسیار مهم و اساسی است؛ زیرا کسی که مخاطب حدیث و روایتی است با توجه به شغل و موقعیت علمی و ضبط حدیث و مانند آن، مخاطب قرار می گیرد و می بایست به این نکات در فهم حدیث توجه داشت. شاید اگر روایت و حدیثی، بی پرسشی از سوی دیگران، از معصوم(ع) صدور یافته باشد، از یک اطلاقی برخوردار باشد، ولی پاسخ هایی که معصومان(ع) به پرسشگران خود می دهند بی گمان در چارچوب موقعیت مخاطب، وضعیت و اوضاع صدور حدیث و روایت، فهم و درک ایشان و مانند آن است. هرچند که براساس اصول و قواعد اصولی درفهم کلام از جمله حدیث و روایت، اصل، حذف اما و اگرها است و می بایست آن کلام را کامل و تمام دانست و به ظاهر آن تمسک جست و ظاهر را حجت دانست؛ ولی شکی نیست که این رجوع به اصول به حکم عقل و عقلاء، زمانی مجاز دانسته می شود که تفحص و بررسی کامل و درحد قابل قبول انجام گرفته شده باشد و تفحص کننده از دست یابی به مقیدات و مخصصات کلام مایوس شده باشد. بنابراین لازم است تا با توجه به تفاوت ها در شرایط صدوری حدیث و مخاطبان، تلاش های مقبولی را برای شناخت شرایط صدور انجام داد؛ زیرا معصوم(ع) خود به این نکته به عنوان یک اصل و معیار کلیدی توجه داده است: نحن معاشر الانبیاء نکلم الناس علی قدر عقولهم؛ ما پیامبران با مردم درحد عقول و فهم مخاطبان سخن می گوئیم. این بدان معناست که در پرسش و پاسخ ها، به فهم و عقل مخاطبان توجه داشته و براساس آن سخن می گفتند. پس لازم است که دست کم از اوضاع مخاطبان و پرسشگران مطلع شویم و اوضاع و شرایط صدور حدیث و روایت یعنی سنت و سیره را به دست آوریم.
از آنچه گفته شد، به درستی می توان دریافت که درک شرایط و اوضاع اجتماعی صدور سنت و سیره می تواند نقش اساسی و کلیدی در فهم سنت و سیره ایفا کند و ما را در انتخاب نوع سبک زندگی در اوضاع همانند و مشابه یا متشابه یاری رساند.
اوضاع اجتماعی عصر پیامبر(ص)
خداوند در آیات قرآنی به اوضاع اجتماعی، فکری، فرهنگی و سیاسی عصر پیامبر(ص) توجه کرده است. گزارش های بسیاری را قرآن درباره وضعیت آن زمان بیان کرده تا روشن نماید که پیامبر(ص ) چرا رفتار خاصی داشته است. به عنوان نمونه گزارش های قرآنی درباره دو دوره مشخص رسالت پیامبر در مکه و مدینه، نشان می دهد که اوضاع دراین دو دوره بسیار متفاوت بوده است. از این رو که سوره ها و آیات مکی با مدنی از جهات گوناگون متفاوت است؛ چنان که شیوه های رفتاری پیامبر(ص) دراین دو دوره متفاوت می باشد.
پیامبر(ص) در دوره مکی با جریانی چون جریان نفاق مواجه نبود؛ اما در دوره مدنی به سبب حضور دولت اسلامی و قدرت و اقتدار گفتمان اسلامی در مدینه، جریانی در مدینه شکل می گیرد که در ادبیات قرآنی از آن به جریان نفاق یاد می شود. اگر پیامبر(ص) و پیروان آن حضرت(ص) در دوره مکه ناچار به تقیه بودند و حتی عمار فرزند یاسر و سمیه با تقیه از مرگ حتمی گریخت (نحل، آیه ۱۰۶) در دوره مدنی، به سبب حاکمیت گفتمان اسلامی در مدینه، جریان مخالفان به شکل جریان نفاق شکل می گیرد تا ضمن بهره مندی از مواهب شهروندی و مسلمانی، اهداف کفر آمیز خود را پی گیری کنند و از درون به گفتمان اسلامی ضربه وارد سازند و آن را فروبپاشند.
در دوره مدنی و حکومت و حاکمیت پیامبر(ص) و گفتمان اسلامی، سه جریان اصلی به عنوان جریان های اسلامی در مدینه حضور داشتند. اگر ما از جریان کفر و شرک و جریان اهل کتاب از یهودی و مسیحی بگذریم، سه جریان قوی در جامعه اسلامی حضور داشته که از نام اسلام و مسلمانی سود می بردند.
جریان نخست، جریان مؤمنان واقعی است که در همه شرایط و سختی ها در کنار پیامبر(ص) بوده و تقوا را پیشه می کردند و به اطاعت محض از پیامبر(ص) بی هیچ چون و چرایی می پرداختند. از آیات سوره شعراء به دست می آید که همه پیامبران(ع) از مردم می خواستند تا تقوای الهی پیشه گیرند و به اطاعت از پیامبران بپردازند. از این رو این عبارت در همه دعوت ها و رسالت های پیامبران تکرار می شود؛ زیرا تجلی ایمان به توحید را می بایست در تقوای الهی و اطاعت از اولیای او جست وجو کرد.
این جریان در مدینه شامل گروه اندکی از مؤمنان می شد که از دام فتنه ها و آزمون ها به سلامت بیرون آمده و پیامبر(ص) را در همه چیز، اولی بر خود می دانستند. (احزاب، آیه۶؛ حجرات، آیه۱۵ و آیات دیگر)
جریان دوم مسلمان ها (احزاب، آیه۱۵) یا سست ایمان ها است که یا در آغاز اسلام آوری هستند یا اینکه در فتنه ها شکست می خورند و در جنگ ها پیامبر(ص) را رها می کنند و می گریزند و خطر پذیر و مطیع محض نیستند و نسبت به برخی از کارهای پیامبر(ص) اشکال و اعتراض می کنند. این جریان که اکثریت را تشکیل می دادند در بسیاری از مواقع در دام جریان بعدی یعنی جریان نفاق گرفتار می آمدند و هماهنگ با ایشان ساز مخالفت می نواختند. (سوره توبه)
جریان سوم یا جریان نفاق شاید پیچیده ترین، خطرناک ترین و بدترین جریان در حکومت اسلامی باشد که از کفر خطرناک تر است؛ از این رو خداوند اهل نفاق را در پست ترین و بدترین جایگاه دوزخ قرار می دهد. (نساء، آیه۱۴۵) این جریان که در مدینه شکل گرفته بود، با تظاهر به اسلام و کفر در قلب، علیه اسلام و پیامبر(ص) توطئه ها و فتنه ها کردند. لذا در تمامی آیات سوره های مدنی از این جریان سخن به میان آمده است. جریانی که با مسجد ضرار خویش، پایگاهی را ایجاد کردند تا مسلمانان را از دور پیامبر(ص) و حضور در مسجدالنبی(ص) بازدارند. اینان مدعیان اصلاح طلبی، تعقل و خردورزی در برابر تعبد تعقل گرایانه مؤمنان و مانند آن بودند و گاه حتی به اسلام و ایمان پیامبر(ص) خرده می گرفتند و او را متهم به بی عدالتی و رفتار خلاف ایمان می کردند.
براساس گزارش های قرآنی این جریان تا هنگام رحلت آن حضرت(ص) فعال بود و می کوشید تا اسلام را نابود سازد و یا آن را چنان تهی کند که تنها پوستین اسلام بی محتوا باقی بماند. جریان نفاق، جریانی بیرون از اصحاب پیامبر(ص) نبود؛ زیرا برخی از اصحاب پیامبر(ص) نه تنها در جرگه سست ایمان ها بودند، بلکه عضوی از اعضای جریان نفاق بودند که پیامبر(ص) از ایشان احساس خطر می کرد. از این رو آیات قرآنی، بر سلامت و وثاقت همه اصحاب تأکیدی ندارد و برخی از ایشان را متهم به نفاق می کند.
مبارزه فاطمی با جریان نفاق در اثبات ولایت علوی چنان که روشن شد، این جریان نفاق در همه دوره پیامبر(ص) وجود داشت و به شدت فعال بود به گونه ای که حتی سوره هایی که در آخر عمر حضرت نازل شده گواهی بر وجود و حضور جریان قوی و سامان یافته نفاق دارد. خداوند در سوره های بقره، منافقون، برائت و توبه و حتی مائده از جریان نفاقی سخن می گوید که پیامبر(ص) از ایشان هراسان بود؛ زیرا جریان نفاق در انتظار رحلت آن حضرت(ص) بود تا بتواند مدیریت حاکمیت جامعه اسلامی را در اختیار گیرد؛ این در حالی بود که پیامبر(ص) از همان آغاز با اعلام نظام سیاسی اسلام در قالب نظام ولایی به طور مشخص دیدگاه خود را درباره رهبری آینده جامعه اسلامی بیان کرده بود و اعلان رسمی و تعیین جانشین باعث شد که جریان نفاق به سرعت دست به کار شود و اجازه ندهد تا نظام ولایی براساس آموزه های وحیانی قرآن به عنوان نظام سیاسی اسلام ادامه یابد.
این مطلب تنها یک ادعا نیست، زیرا هم گزارش قرآن و هم تاریخ نشان می دهد که این جریان در حال طرح ریزی توطئه ترور رهبران بوده است. (مائده، آیه ۶۷؛ المحلی، ابن حزم، ج۱۱، ص ۲۲۴ و نیز الثقات، ص ۴۶۵؛ تاریخ الاسلام(خلفاء)، ص ۴۹۴؛ البدایه و النهایه، ابن اثیر، ج۵، ص ۲۵)
پیامبر(ص) در نهایت به دستور الهی در روز عید غدیر در هنگام بازگشت از حجه الوداع، در حضور بیش از صدهزار نفر، جانشینی امیرمؤمنان علی(ع) را اعلام می کند و حتی کسانی که در ترور پیامبر(ص) نقش داشتند برای تبریک به سوی امیرمؤمنان علی(ع) می شتابند و به وی به عنوان ولایت بر مسلمانان تبریک می گویند و به ظاهر بر: من کنت مولاه فهذا علی مولاه، مهر تأیید می زنند. این گونه است که ماموریت و رسالت پیامبر(ص) به پایان می رسد و روز اکمال الدین و اتمام النعمه (مائده، آیه ۳) جشن گرفته می شود؛ زیرا نظام ولایی اسلام دارای رهبری شده است تا ادامه دهند خط ثابت حق تا قیامت باشد و با پایان پیامبری و ختم نبوت، حق جاودان در قالب نظام امامت و ولایت اولیایی، رهبری جامعه ایمانی و امت اسلام را به عهده گیرد.
در این روز بود که کافران و منافقان مایوس شدند، ولی دست از تلاش برنداشتند تا اجازه ندهند این حقیقت در جامعه اسلامی واقعیت یابد و سرنوشت امت در دستان اولیای الهی و امامان معصوم(ع) قرار گیرد. این گونه است که پس از شکست در ترور رهبران اسلامی، در سقیفه بنی ساعده گرد آمدند تا نیات شوم خود را عملی کنند و ولایت حکومت و حاکمیت را به ولایت محبت محدود سازند و ولایت مطلقه را از امیرمؤمنان علی(ع) سلب کنند.
در این دوره می توان چهار جریان را شناسایی کرد که در مدینه شکل گرفته و فعال بودند. جریان طراحان حذف نظام ولایی که در سقیفه گرد آمده بودند و شامل گروه هایی از خواص انصار و مهاجر می شدند. جریان همراهان که شامل جریان نفاق قدیم و جدید بود. جریان سوم توده های مردم و سست ایمان ها بودند که به خواص می نگریستند و منفعل عمل می کردند و در حقیقت جریان فعالی نبودند و از ساکتین و خاموشان بودند. اینان گوسفندوار حرکت و عمل می کنند و از بصیرت بی بهره اند.
در مقابل این سه جریان، تنها معدود افراد انگشت شماری از خواص انصار و مهاجران بودند که در کنار امیرمؤمنان علی(ع) قرار گرفتند و کفر نورزیدند؛ زیرا نفی ولایت الهی و منصوص و منصوب از سوی پیامبر(ص) به معنای کفر است؛ هر چند که این کفر، ایشان را از اسلام خارج نمی کند و خون ایشان را هدر نمی دهد، ولی ایشان نیز همانند منافقان تنها از مزایای شهروندی اسلام در دنیا بهره مند خواهند بود و اگر توبه نکنند در آخرت به عنوان کافران در دوزخ خواهند شد و رستگاری ابدی را نخواهند چشید.
در این زمان که شماری چند که در برخی از روایات به چهار و پنج نفر یاد شده است به دفاع از نظام ولایی و منصوص می پردازند و علیه طراحان حذف نظام ولایی از نظام سیاسی اسلام اقدام می کنند و حاضر به بیعت با خلیفه سقیفه نمی شوند. این افراد شامل مقداد، سلمان، ابوذر و عمار و یکی دو نفر دیگر می شود. از این رو اهل بیت پیامبر(ص) تنها می مانند.
اوضاع اجتماعی و سیاسی در این عصر به گونه ای بود که خفقان به شدت حاکم شده و هر فریاد و گفتمان مخالفی به شدت سرکوب و در نطفه خفه می شد. در این زمان است که حضرت فاطمه(س) علیه جریان ضدولایی قیام می کند و پرچمدار مبارزه با غصب خلافت می شود.
حضرت فاطمه(س) که در این زمان دختری جوان ولی داغدار مرگ رسول و رسالت بود، در هیجده سالگی علیه غاصبان قیام می کند و خواهان بازگشت حکومت و حاکمیت اسلام در مسیر الهی آن می شود که خداوند در آیات قرآنی و پیامبر(ص) به نصوص بسیار بیان کرده بود.
ایشان بارها با گرد آوردن زنان انصار و مهاجر به نقد مواضع شوهران آنان می پردازد و خواهان بازگشت نظام ولایی می شود. به خانه های انصار و مهاجر می رود و روز غدیر و بیعت مردم با ولایت امیرمؤمنان علی(ع) را گوشزد می کند و جایگاه و خلافت آن حضرت(ع) در پیشگاه خدا و پیامبر(ص) را یادآور می شود.
از آن جایی که طراحان حذف نظام ولایی و غصب ولایت، از پیش برنامه های خود را چیده بودند و مخالفان را شناسایی کرده و با تطمیع و تهدید و قتل از سر راه برداشته بودند، مدینه غرق در سکوت و خاموش از هرگونه جریان فعال ضدخلافت غصبی شده بود.
از این رو آن حضرت(س) آستین را بالا می زند و نه به دفاع از شوهر بلکه به دفاع از ولایت به همراه گروهی از زنان به مسجد وارد می شود و خطبه و سخنرانی روشنگرانه و بی مانند خود را بیان می کند و طراحان و همراهان و ساکتان را رسوا می سازد.
با توجه به محدودیت هایی که از سوی طراحان و عمال دولت غاصب انجام می گیرد، حضرت فاطمه(س) به سبب جایگاه اجتماعی و محبوبیتی که در نزد توده های مردم داشت، ناچار می شود تا شیوه های دیگر مبارزاتی را در پیش گیرد که از آن جمله مبارزه منفی و فعال با بهره گیری از ضجه و ناله است. تضرع و انابه ای که ایشان در گوشه گوشه شهر مدینه و حتی قبرستان شهدای جنگ احد راه می اندازد و شکایت خویش را به خدا و پیامبرش می برد و در قبرستان بقیع بر سر مزار شهدا می نشیند و حق خود و علی(ع) را می طلبد موجب می شود که طراحان با مشکل عدم مشروعیت و مقبولیت سیاسی مواجه شوند. اگر این روند ادامه می یافت مردم از خود می پرسیدند که نظام سیاسی چه کاری با فاطمه کرده که این گونه فریاد برمی دارد و خدا و پیامبر(ص) را به یاری و استغاثه می خواند.
دشمنان از اینکه ایشان به احد می رود و در سایه درختی به تضرع می پردازد و رسواگر دولت غاصب می باشد به تنگ می آیند و حتی درختی را که سایبان آنجا بود قطع می کنند تا ایشان از سایه درخت نیز بی بهره شود و نتواند در آفتاب سوزان بماند. آنگاه که در خانه می گریست و ضجه ها و فریادها و ناله هایش اهل مسجد را آگاه می ساخت از او خواستند که از خانه خارج شود؛ زیرا خانه او متصل به مسجد بود و دری به سوی آن داشت. پس می بایست از این همه فشار بی مانندی که مبارزات فاطمی موجب می شد رهایی یابند. در قبرستان بقیع نیز وضعیت برای طراحان حذف ولایت بهبود نیافت و رسواتر از پیش شدند. از این رو او را به اشکال گوناگون تهدید و تطمیع و ترغیب به سکوت کردند. خلیفه خود به خانه ایشان شتافت تا نشان دهد که ارتباط با خانواده رسول(ص) و اهل بیت(ع) میان دولت غاصب و اهل بیت(ع) وجود دارد ولی با بی اعتنایی و روشنگری فاطمی، توطئه همراهی اهل بیت(ع) با نظام سیاسی غاصب با شکست مواجه شد و خلیفه رسواتر و سرخورده تر از پیش سر در گریبان و گریان به خانه بازگشت.
گزارش های تاریخی نشان می دهد که آن حضرت(س) برای دفاع از حریم ولایت و خلافت علوی(ع) از هیچ گونه کوششی دریغ نکرد بلکه به اشکال گوناگون روشنگری کرد و غاصبان را رسوا ساخت تا جایی که جان خویش را در راه ولایت گذاشت و به عنوان اولین شهید دفاع از حریم ولایت با فرزند سقط شده اش به پیشگاه خداوند شتافت تا حجت را بر امت تمام کند و اتمام حجت نماید که حقیقت چگونه در سقیفه ذبح شد و ثارالله در کربلا و ولی الله در محراب کوفه و سروران جوانان بهشت و همه اهل بیت(ع) عصمت و طهارت (احزاب، آیه ۳۳) شربت شهادت را برای حقیقت ولایت نوشیدند.
اگر هیچ پرسشی برای مخاطبان امروز وجود نداشته باشد تنها می بایست به این پرسش پاسخ دهند که چرا فاطمه(س) وصیت کرد تا شبانه به خاک سپرده شود و قبرش برای کسی آشکار نشود؟ مگر چه کردند که ایشان نخواست تا جز همان خواص مؤمن کسی بر تشییع جنازه اش حاضر شود..

منبع:نگار 

جمعه 26/8/1391 - 20:28
اهل بیت
« در دوره مدنی و حکومت و حاکمیت پیامبر(ص) و گفتمان اسلامی، سه جریان اصلی به عنوان جریان های اسلامی در مدینه حضور داشتند. اگر ما از جریان کفر و شرک و جریان اهل کتاب از یهودی و مسیحی بگذریم، سه جریان قوی در جامعه اسلامی حضور داشته که از نام اسلام و مسلمانی سود می بردند».

سایت فرهنگی و مذهبی نگار

 

خلیل منصوری

تاریخ دانشگاه بزرگی است که در آن، از سنت ها و قانون حاکم بر تاریخ و جامعه بشری سخن به میان می آورد و ضمن بیان امکان وقوعی اموری، به تحلیل و تبیین علل وقوعی آن نیز اشاره می کند. درس هایی که انسان از تاریخ می گیرد، بسیار متنوع و متعدد است. از این رو قرآن به تاریخ گذشتگان بسیار اهمیت می دهد و آموزه های معرفتی و دستوری خود را در قالب سرگذشت ها بیان می دارد.
پیامبران(ص) و امامان معصوم(ع) به عنوان اسوه های بشریت، اصلی ترین و مهم ترین الگوهای بشری هستند تا با سرمشق قراردادن آنان، سبک زندگی امروز خود را سامان دهند و در امور و مسائل زندگی با مراجعه به آنان، راه درست را بیابند و بپیمایند. در این میان بر اساس آموزه های قرآنی، پیامبرگرامی(ص) و نفس، جان و قلب ایشان که معصومان (ع) می باشند، اسوه های کامل و نیکی هستند که همه زندگی ایشان به سبب عصمت، بی هیچ چون و چرایی، الگو و معیاری برای سبک زندگی اسلامی است، لذا مراجعه به سنت و سیره آنان می تواند ما را در انتخاب سبک زندگی امروزین یاری رساند.
حضرت فاطمه زهرا(س) دختر گرامی پیامبر(ص) و همسر امیرمؤمنان علی مرتضی(ع) به عنوان یکی از اصحاب کساء که در آیه تطهیر از عصمت وی سخن به میان آمده و در سوره انسان(دهر) به عنوان اهل بهشت معرفی شده و در آیات دیگر قرآنی بر مظهریت وی در الوهیت و ربوبیت تأکید شده است، از جمله الگوهای برتر ایمانی است که مطالعه سبک زندگی او در سنت و سیره می تواند در سبک زندگی ما تأثیر مستقیم و مهمی به جا گذارد.
نویسنده در این مطلب بر آن است تا شیوه های مبارزاتی آن حضرت(س) را در دفاع از مرزهای اسلام و ولایت تبیین نماید.

 منبع:نگار

جمعه 26/8/1391 - 20:27
اهل بیت
«آن حضرت(س) با وصیت خود کاری کرد تا جریان کفر و نفاق تا قیامت رسوا شود؛ زیرا اجازه نداد کسی بر ایشان نماز گزارد و او را شبانه دفن کنند تا قبرش هرگز مشخص و معلوم نشود و مردم از خود بپرسند که چه شده قبر آن حضرت(س) مخفی مانده است و کسی از آن آگاهی ندارد؟».

سایت فرهنگی و مذهبی نگار

علی جواهردهی
در نگرش اسلام، دو جریان حق و باطل از زمانی که دنیا آفریده شد، بوجود آمد. البته زمانی این دو جریان پدیدار شد که موجودات دارای اراده و اختیار چون جن و انسان آفریده شد؛ چرا که اراده و اختیار به این دو موجود این امکان را می بخشد تا خود به اختیار خویش، انتخاب کنند.
آزمونی برای حق شناسی
خداوند در آیات قرآنی گزارش می کند که تا زمانی که تقابل و تضادی پیش نیامده و امتحان و آزمونی انجام نگرفته بود، جریان باطل خود را نشان نداده بود و به صورت جریان نفاق، به طور نهانی به حیات خود ادامه می داد و حتی بسیاری از مقامات را به دست آورده و بسیاری از عقول را فریفته خود ساخته بود.
اما هنگامی که حضرت آدم(ع) به عنوان خلیفه الهی آفریده می شود تا مسئولیت را به عهده گیرد، ابلیس از جنیان (کهف، آیه ۵۰) کفر باطل خویش را آشکار می کند و از فرمان الهی سرپیچی می کند. (بقره، آیه ۳۴)
این داستان نشان می دهد که نقش آزمون و ابتلاء، بسیار مهم و اساسی برای جداسازی خودی از غیرخودی، حق از باطل و ایمان از کفر است. از این رو، یکی از سنت های الهی، سنت آزمون و امتحان است که با ابزارها و روش های گوناگونی چون بلا، فتنه، جنگ، مال، ثروت، نعمت و نقص انجام می گیرد. پس هیچ موجود مختاری چون جن و انسان نیست مگر اینکه می بایست تحت این سنت و قانون آزموده شود تا سیه رو شود هر که در او غش باشد.
گزارش های قرآنی همچنین روشن می سازد که بسیاری از انسان ها و جنیان در این آزمون شکست می خورند و در مسیر حق باقی نمانده و کفر و باطل را در پیش می گیرند. از این رو جریان باطل که با عناوینی چون کفر، نفاق، شیطان، اولیای شیطان، حزب شیطان و مانند آن شناخته می شود، در جامعه انسانی و جنی شکل می گیرد.
شیاطین جنی با نفوذ و وسوسه در افکار و اندیشه ها و قلوب بشری، گروهی از انسان ها را به خدمت خود درمی آورند و به عنوان بندگان هوی و هوس و یا بندگان جنیان و شیاطین، در مسیر باطل می کشانند. (سباء، آیه ۴۱، فرقان، آیه ۴۳؛ جاثیه، آیه ۲۳)
جریان کفر و سبک زندگی آن
جریانی که به نام کفر در میان انسان ها و جنیان معروف شده، در برابر جریان الهی ایمان، سبک خاصی از زندگی را ارایه می دهد که براساس مخالفت با فطرت سالم، عقل سلیم، قلب سلیم، وحی الهی و مانند آن می باشد. از این رو پیروان جریان کفر با همه تفاوت های آن در یک امر یعنی دلبستگی به دنیا و کافی بودن به سبک زندگی وحیانی و عقلانی متحد هستند؛ هرچند که این جریان دارای طیف های مختلفی است و یک دست نمی باشد؛ چرا که اولیای کفر متعدد هستند و هرگز در هیچ چیز با هم متحد نمی باشند؛ این در حالی است که اولیای الهی همیشه متحد بوده و یک خط فکری و سبک زندگی را در پیش می گیرند. (بقره، آیات ۲۵۵ تا ۲۵۷)
خداوند در این آیات و آیات دیگر قرآن بیان می کند که کفر و ایمان دارای اولیاء و رهبرانی است که سبک زندگی دو جریان را تبیین می کنند. اولیای الهی و ایمانی به سبب وحدت در هدف و رویه همواره یک چیز می گویند و تفاوت های ماهوی و اصیل را در میان آنان نمی توان یافت؛ چرا که تفاوت های موجود در شرایع هیچ تأثیری در کلیت دعوت و سبک زندگی به جا نمی گذارد، بلکه به سبب شرایط و مقتضیات زمانی و به حسب تغییرات طبیعی در هستی و انسان، آن تفاوت ها بیان شده است.
از این رو در آیات قرآنی از دین اسلام به عنوان کلیت دعوت همه پیامبران یاد شده است و ملل و نحل را به عنوان شرایع دانسته و آن را یکی از علل راستی و درستی دین وحیانی اسلام در طول تاریخ بشریت از آدم(ع) تا خاتم(ص) می داند. (آل عمران، آیه۱۹؛ شوری، آیه۱۳)

جریان ایمان، وحدت در فکر و عمل
سبک زندگی که جریان ایمان بیان می کند، هر چند که در طول تاریخ دارای اولیای بسیار بوده است و بیش از یکصد و بیست و چهار هزار پیامبر(ص) و چندین برابر آن اوصیاء و اولیای آنان، در خدمت این جریان بودند، ولی همواره از وحدت در فکر و عمل برخوردار بودند و سبک زندگی آنان هرگز بیرون از دایره توحید نبوده است. اصولی که آنان بر آن تأکید داشتند، توحید، نبوت، معاد، عدالت و امامت بوده است. پیروان این جریان در حوزه اخلاقی نیز بر مکارم و محاسن آن تأکید داشته و هرگز به نسبیت در حوزه اخلاق و رفتار اعتقادی نداشتند و اگرچه قائل به اصول متغیری در برخی از حوزه های زندگی هستند، ولی همواره اصول ثابت و غیرقابل تغییری را معرفی کرده و بر آن پایبند بودند که متأثر از مقتضیات زمان و مکان نیست.

ولایت علوی، انتقال از ولایت نبوی به ولایت امامت
پیش از ولایت امیرمؤمنان علی(ع) ولایت الهی در ولایت پیامبران(ع) جریان داشت؛ اما با پایان ارسال رسولان و انزال کتب از سوی خداوند، ولایت الهی به ولایت امامت منتقل شد و حضرت محمد(ص) به عنوان آخرین پیامبر(ص) و قرآن به عنوان آخرین کتاب وحیانی و آسمانی معرفی شد؛ به طوری که پس از ایشان هیچ پیامبری نخواهد آمد و هیچ کتابی نازل نخواهد شد. بنابراین، ادعای پیامبری و کتاب از سوی هر کسی دیگر، ادعای باطل و ادامه همان مسیر کفر و باطل شیطانی خواهد بود؛ زیرا جریان کفر و باطل همواره خود را در میان حق نهان کرده و می کند.
با آغاز ولایت علوی، شکل ولایت الهی تغییر می یابد؛ هر چند که اصل کلی ولایت و محتوای آن باقی و برقرار است. اما در این میان دشمنان ولایت و خلافت الهی در برابر آن قرار می گیرند و می کوشند تا جلوی این انتقال گرفته شود و با پایان ولایت نبوی، پایان ولایت الهی نیز رقم بخورد و انسان از سبک زندگی الهی محروم شود و در دام کفر و باطل افتد و سبک زندگی شیطانی و کفر بر جهان چیره شود.
توطئه های بسیاری در این مسیر از سوی اولیای کفر انجام گرفت، ولی پیامبر(ص) آن را رسوا و گاه نابود ساخت. دشمنان بر آن بودند تا پیامبر(ص) را ترور کنند و اجازه نصب ولایت الهی به علی(ع) به طور رسمی به پیامبر(ص) داده نشود. (مائده، آیه ۶۷)
پس از نصب ولی الله از سوی خدا و معرفی پیامبر(ص) در روز عید غدیر، دشمنان بر شدت دشمنی و فتنه و توطئه ها افزودند و در نهایت در سقیفه آنچه نباید اتفاق می افتاد، رخ داد.

فاطمه(س) علیه جریان نفاق
در این میان هیچ کس جرأت نداشت به مبارزه با جریان کفر و باطل و به حمایت از ولایت علوی بپردازد. تنها فاطمه(س) به سبب جایگاهی که در میان مردم داشت، به حمایت از ولی الله پرداخت؛ اما تنها چهار تن از مهاجر و انصار به یاری آمدند و از چهل نفر که به حضرت فاطمه قول مساعدت داده بودند، کسی حاضر نشد تا جان در طبق اخلاص به خدمت ولی الله درآید و به حمایت از جریان ایمان بپردازد.
فاطمه(س) با اشکال گوناگون به رسواگری جریان کفر پرداخت و غصب خلافت را ادامه جریان باطلی دانست که آغازکننده آن ابلیس بوده است.
آن حضرت(س) چنان با شیوه های گوناگون از قبیل عزاداری و گریه بر سر خاک شهیدان اهل حق، سخنرانی های آتشین در مسجد و بقیع و خانه های انصار و مهاجر، دولت غاصب را رسوا ساخته بود که هر آن ممکن بود شورشی عظیم رخ دهد. پس دشمنان به خانه اش رفتند و در خانه اش را سوزانده و تن ایشان را کوفتند و در بر شکم کوبیدند تا محسن را سقط کرد و آسیب جدی بر او وارد شد و با این حادثه به شهادت رسید.
آن حضرت(س) با وصیت خود کاری کرد تا جریان کفر و نفاق تا قیامت رسوا شود؛ زیرا اجازه نداد کسی بر ایشان نماز گزارد و او را شبانه دفن کنند تا قبرش هرگز مشخص و معلوم نشود و مردم از خود بپرسند که چه شده قبر آن حضرت(س) مخفی مانده است و کسی از آن آگاهی ندارد؟
بی گمان مخفی ماندن قبر به معنای فریاد بلند رسواگری است که جریان کفر و نفاق با آن نتوانست هرگز حقانیت خود را اثبات کند و خود را به عنوان جریان اصیل اسلام به جهانیان معرفی نماید. بی گمان شهادت و نهان شدن قبر آن حضرت(س) بزرگ ترین عامل رسوایی دشمنان و جریان کفر و نفاق است.

منبع:نگار

جمعه 26/8/1391 - 20:25
موبایل
تغییر برند سرویس نقشه های نوكیا به Nokia HERE

به گزارش پایگاه اطلاع رسانی GsmAria ، مدیر عامل كمپانی نوكیا در نمایشگاهی كه در سنفرانسیسكو برگزار شد اعلام نمود نوكیا برند سرویس نقشه های خود را تغییر می دهد و آن را Nokia HERE می نامد. نوكیا علاوه براین چند ویژگی جدید نیز به این سرویس اضافه می كند. نخستین ویژگی جدید این سرویس ، Collections نام دارد كه به كاربر امكان می دهد محل ها را در حساب نوكیا ذخیره كند و هر با بدون نیاز به جستجو ، سریعا به آنها دسترسی پیدا كند. پس از وصل شدن به حساب نوكیا ، این محل ها سریعا در گوشی ها همگامسازی می شوند. ویژگی جدید دیگر ، نقطه های سه بعدی است كه در آن یك تصویر سه بعدی از چندین محل كلیدی در سراسر دنیا بدست می آورید.

این ویژگی همانند ویژگی Flyover در Apple Maps جدید است و داده آن نیز توسط همان كمپانی كه C3 Technologies نام دارد ، فراهم شده است.

نوكیا ویرایشگر نقشه ها را نیز اضافه كرده است بنابراین كاربران اكنون می توانند اسامی خیابان و اطلاعات ترافیك را به روزرسانی كنند و اطلاعات برای مشاهده سایر افراد به نقشه ها اضافه می شود. نوكیا همچنین كمپانی نقشه برداری از حالت مشاهده خیابان ، Earthmine را خریداری كرد كه قابلیت مشاهده خیابان را به نقشه های نوكیا می آورد. نوكیا درنظر دارد نقشه های HERE خود را در iOS و آندروید نیز ایجاد نماید.

جمعه 26/8/1391 - 19:39
موبایل
نوكیا گوشی Lumia 920 را در امارات عرضه می كند

به گزارش پایگاه اطلاع رسانی GsmAria ، كمپانی فنلاندی نوكیا بطور رسمی گوشی های جدید ویندوزفون 8 خود را در بازار موبایل امارات متحده عربی معرفی كرد و تایید نمود كه این گوشی ها از هفته آینده برای خرید موجود می شوند. این كمپانی از طریق توییتر اعلام كرد كه كل موجودی این گوشی ها را هم اكنون برای كاربران اماراتی پیش فروش كرده است.

گوشی های جدید ویندوزفون 8 نوكیا در ماه سپتامبر با یك سری ویژگی ها و قابلیت های جدید رونمایی شدند. گوشی نوكیا Lumia 920 دارای یك صفحه نمایش 4.5 اینچ PureMotion HD ، پردازنده دو هسته ای 32GB ، 1.5GHZ حافظه داخلی ، دوربین 8 مگاپیكسل NFC ، Pureview و شارژ بی سیم است درحالی كه مدل نوكیا Lumia 920 به یك صفحه نمایش 4.3 اینچ ، پردازنده دو هسته ای ، 16GB ، 1GB RAM حافظه داخلی ، محل كارت حافظه MicroSD ، دوربین 8 مگاپیكسل با اپتیك Wi-Fi ، Carl Zeiss ، بلوتوث و ... مجهز می باشد.

جمعه 26/8/1391 - 19:36
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته