• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 1361
تعداد نظرات : 278
زمان آخرین مطلب : 4132روز قبل
اهل بیت
ویژه نامه اربعین حسینی

یک عمر بود هجر تو ، یک اربعین نبود

ما را که غیر داغ غمت بر جبین نبود
نگذشت لحظه ای ، که دل ما غمین نبود



هر چند آسمان به صبوری چو ما ندید
ما را غمی نبود، که اندر کمین نبود

راهی اگر نداشت ، به آزادی و امید
رنج اسارت ، این همه ، شور آفرین نبود


ای آفتاب محمل زینب ! کسی چو من
از خرمن زیارت تو ، خوشه چین نبود


تقدیر، با سر تو مرا همسفر نمود
در این سفر مقدر من ، غیر از این نبود

گر از نگاه گرم تو ، آتش نمی گرفت
در شام و کوفه خطبه ی من آتشین نبود

گر شوق سر به چوبه محمل زدن نداشت
زینب پس از تو ، زینب محمل نشین نبود

در حیرتم که بی تو ، چرا زنده مانده ام
عهدی که با تو بستم از اول، چنین نبود

ده روزه ی فراق تو ، عمری به ما گذشت
یک عمر بود هجر تو ، یک اربعین نبود

پیش فرض
شنبه 27/8/1391 - 20:32
اهل بیت
«از عاشورا تا اربعین
عاشورا، روز شهادت حماسه سازان
و اربعین، روز زیارت مرقد عاشورا سازاناست.
عاشورا، خروش خون حسین
واربعین، پژواک این فریاد ظلم شکن است.
عاشورا و اربعین، نقطه ابتدا و انتهای عشق نیست؛
بلکه چله عارفانه تشیع سرخ علوی است.
عاشورا تا اربعین،نقطه اوج عشق حسینی است».

 

سلام بر حسین و اربعینش،

سلام بر زینب و اندوه جانکاهش

سلام بر اشکهای غریبانه سید الساجدینش

سلام بر اربعین و زائرانش!

سلام بر کاروانیان به سوگ نشسته

که به سوغات بر مزار کشتگان،

عشق بردند واندوه را به مویه نشستند.

یا ثار الله و ابن ثاره

به شوق زیارت صحن و سرای جان فزایت،

اربعین شهادتت را به سوگ می نشینیم،

 

 

 

شنبه 27/8/1391 - 20:31
اهل بیت
« برخی از مورّخان نوشته‏اند که امام حسن مجتبی علیه ‏السلام پی در پی ازدواج می‏کرد و طلاق می‏داد. و این کار آن قدر تکرار شد که امیرمؤمنان علیه‏السلام به مردم کوفه فرمود: ای اهل کوفه! دخترانتان را به عقد حسن در نیاورید؛ چرا که او فردی طلاق دهنده است. مردی از طایفه هَمْدان گفت: ما به او دختر می‏دهیم؛ اگر خواست، نگه دارد واگر مایل نبود، طلاق دهد».

سایت فرهنگی و مذهبی نگار

بنا بر عده ای روایات ، یکشنبه هفتم ماه صفر ، سالروز شهادت امام حسن مجتبی علیه السلام می باشد .

یکی از موضوعات ساختگی، که برخی از مورّخان اسلامی، آگاهانه یا نا آگاهانه به نقل آن پرداخته‏ اند، موضوع ازدواجها و طلاقهای متعدد حضرت امام حسن مجتبی علیه‏السلام است. بسیار جای تأسف است که اینان بدون بررسی صحّت و یا عدم صحّت این گونه قضایا، آنها را در کتابهای خود آورده‏اند.

همین کوتاهی‏ ها موجب شد دشمنان اسلام و اهل بیت علیهم‏ السلام برای انتقام گرفتن از اسلام، روی همین موضوع ساختگی، سخت پافشاری نموده و توهین و جسارتها را از حد بگذرانند. وظیفه خود دیدیم در برابر هتّاکی های نویسندگان مغرض، مانند «اکرم البستانی»، به بررسی این موضوع از جنبه تاریخی بپردازیم.

امام حسن علیه‏السلام و تهمت طلاق

برخی از مورّخان نوشته‏اند که امام حسن مجتبی علیه ‏السلام پی در پی ازدواج می‏کرد و طلاق می‏داد. و این کار آن قدر تکرار شد که امیرمؤمنان علیه‏السلام به مردم کوفه فرمود: ای اهل کوفه! دخترانتان را به عقد حسن در نیاورید؛ چرا که او فردی طلاق دهنده است. مردی از طایفه هَمْدان گفت: ما به او دختر می‏دهیم؛ اگر خواست، نگه دارد واگر مایل نبود، طلاق دهد.۱

این سخن، تهمتی بیش نیست و از واقعیت به دور است؛ چرا که اوّلاً: این روایات هرگز با شأن و منزلت و مقام امام حسن مجتبی علیه‏السلام سازگار نیست. ثانیاً: بیشتر این نقلهای تاریخی از سه مورّخ نقل شده است که آن سه نیز کتابهای خود را زیر سایه دولتهای غاصب بنی‏عباس به رشته تحریر درآورده‏اند. ثالثاً: این تهمت از سوی منصور عباسی برای خنثی سازی شورش حسنی‏ها طرح ریزی شده است.

ما نخست به نقل روایات و نقلهای تاریخی پیرامون این مسئله می‏پردازیم و سپس پاسخ آنها را می‏آوریم.

روایات پیرامون ازدواجهای مکرّر امام حسن مجتبی علیه‏السلام سه دسته هستند:

دسته اوّل

در این دسته از روایات فقط به نهی از ازدواج و علت آن اشاره شده است.

۱٫ برقی در کتاب محاسن از حضرت صادق علیه‏السلام روایت کرده که مردی خدمت امیرمؤمنان علیه‏السلام آمد و عرض کرد: آمده‏ام با تو درباره دخترم مشورت کنم؛ چرا که فرزندانت: حسن و حسین و عبداللّه بن جعفر به خواستگاری او آمده‏اند. امام فرمود: «المستشار مؤتمن؛ بدان که حسن، همسران خویش را طلاق می‏دهد، دخترت را به ازدواج حسین درآور که برای دخترت بهتر است.»۲

۲٫ کلینی به سند خود از عبداللّه بن سنان نقل کرده: امام صادق علیه‏السلام فرمود: روزی امیرمؤمنان علیه‏السلام بر فراز منبر، مردم کوفه را مخاطب قرار داده، فرمود: به فرزندم حسن زن ندهید که او مردی است طلاق دهنده. پس مردی از طایفه هَمْدان گفت: آری! به خدا سوگند، دخترانمان را به ازدواج او درمی‏آوریم؛ چرا که او فرزند رسول خدا صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم و امیرمؤمنان علیه‏السلام است؛ پس اگر خواست، نگه دارد و اگر مایل نبود، آنها را طلاق دهد.۳

دسته دوم

در این دسته از روایتها امیرمؤمنان علیه‏السلام از ازدواجها و طلاق‏های مکرّر امام حسن مجتبی علیه‏السلام سخت اظهار نگرانی کرده است.

۱٫ بلاذری از ابی صالح نقل کرده که امیرمؤمنان علیه‏السلام فرمود: آن قدر حسن علیه‏السلام زن گرفت و طلاق داد که ترسیدم دشمنی دیگران را در پی‏داشته باشد.۴

۲٫ سیوطی از علی علیه‏السلام نقل کرده: حسن علیه‏السلام ازدواج می‏کرد و طلاق می‏داد، به طوری که بیم داشتم از قبایل و طوایف عداوت و دشمنی به ما برسد.۵

 . ابوطالب مکّی می‏نویسد: علی علیه‏السلام از ازدواجهای امام حسن علیه‏السلام دلتنگ می‏شد و در سخنرانی خود می‏فرمود: فرزندم حسن، زنان خویش را طلاق می‏دهد؛ به او زن ندهید.۶

 ۴٫ مجلسی از محمد بن عطیه نقل می‏کند: امیرمؤمنان علیه‏السلام از طلاق زنان توسط امام حسن علیه‏السلام دلتنگ می‏شد و از خانواده‏های آنها شرم و حیا می‏کرد و می‏فرمود: حسن بسیار طلاق می‏دهد؛ به او زن ندهید.۷

 دسته سوم

در دسته سوم به تعداد زنها اشاره شده است؛ و ابن حجر، ابوطالب مکی، ابوالحسن مدائنی، کلینی، کفعمی، بلخی و ابن شهرآشوب به نقل آن پرداخته‏اند و تعداد زنان امام حسن علیه‏السلام را چنین گفته‏اند:

۱٫ کفعمی: شصت و چهار.۸

۲٫ ابوالحسن مدائنی: هفتاد.۹

 ۳٫ ابن حجر: نود.۱۰

 ۴٫ کلینی: پنجاه.۱۱

۵٫ بلخی: دویست.۱۲

۶٫ ابوطالب مکی: دویست و پنجاه.۱۳

۷٫ برخی نیز آورده‏اند که وی سیصد زن داشته است.۱۴

۸٫ همچنین نقل شده که تعداد زنهای امام به چهار صد زن رسیده است.۱۵

پاسخ ما

الف ـ تنافی این روایات با شخصیت امام

چنانچه گفته شد، این کار با شأن و مقام امام حسن مجتبی علیه‏السلام هرگز سازگار نیست؛ زیرا چهره‏ای که قرآن و سنت و سایر معصومین علیهم‏السلام از امام حسن علیه‏السلام ترسیم کرده‏اند، با روایاتی که نقل شده، قابل جمع نیست. قرآن در شأن و منزلت امام حسن علیه‏السلام و سایر اهل‏بیت علیهم‏السلام آیه «تطهیر»۱۶ و آیه «مودّت»۱۷ را نازل فرموده است.

پیامبر درباره امام حسن علیه‏السلام می‏فرماید: «حسن و حسین سرور جوانان اهل بهشت هستند.»۱۸ همچنین رسول اکرم صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم در مورد امام حسن و امام حسین علیهماالسلام فرمود: «هرکس این دو را دوست داشته باشد، من دوستش دارم و کسی را که من دوست دارم، خدا نیز او را دوست خواهد داشت و کسی که خدا او را دوست داشته باشد، در بهشت‏های پر نعمت وارد خواهد کرد.»۱۹

ابن کثیر دمشقی می‏نویسد: امیرمؤمنان علیه‏السلام فرزند خود امام حسن علیه‏السلام را بسیار احترام و تعظیم می‏کرد.۲۰

مام حسین علیه‏السلام به خاطر احترام و عظمتی که برای برادرش، امام حسن علیه‏السلام قائل بود، هرگز در حضورش سخن نمی‏گفت.۲۱ در حین طواف، مردم برای اظهار ارادت به امام حسن و امام حسین علیهماالسلام آن چنان به یکدیگر فشار می‏آوردند که گاه ممکن بود به زیر دست و پا بروند.۲۲

گاهی امام حسن علیه‏السلام بر در خانه می‏نشست، در چنین لحظاتی رفت و آمد مردم به جهت هیبتی که او داشت، قطع می‏شد.۲۳

در حالات معنوی امام حسن علیه‏السلام آورده‏اند: به هنگام وضو، رخسارش دگرگون می‏شد و در پاسخ پرسش کنندگان می‏فرمود: «حقّ علی کلّ من وقف بین یدی ربّ العرش ان یصفر لونه و یرتعد فرائصه۲۴؛ شایسته است کسی که در برابر پروردگار می‏ایستد، رنگش زرد گردد و لرزه بر اندامش بیفتد.»

حال سؤال ما این است:

۱٫ آن امام معصومی که برای حضور در برابر خالق یکتا، آن چنان لرزه بر اندامش می‏افتد، چگونه حاضر می‏شود خدا را به وسیله چهار صد مرتبه طلاق دادن ـ که مبغوض‏ترین عمل حلال در نزد خداوند شمرده می‏شود ـ از خود برنجاند؟

 ۲٫ روایات بر فرض صحّت، در زمانی صادر شده است که امیرمؤمنان علیه‏السلام در کوفه بوده‏اند، که اگر تعداد روزهای حضور آن حضرت را در کوفه با حذف روزهای جنگ جمل، صفین و نهروان و پیامدهای آن حساب کنیم، به یقین دروغ بودن این اتهام آشکار خواهد شد؛ چرا که آن فرصت بسیار کم و پردردسر گنجایش چنین مدعایی را نداشته است. اگر زمان هریک از ازدواج‏ها تا طلاق را در نظر بگیرید و اینکه بیشتر از چهار زن دائم، جایز نبوده و نیز لحاظ شرایط فقهی طلاق دادن، خود به دروغ بودن این روایات گواهی خواهید داد.

 ۳٫ آیا نهی امام علی علیه‏السلام ، نهی از منکر بود یا نهی از حلال؟ در هر دو صورت، هیچ کدام درست نیست؛ زیرا به شهادت آیه «تطهیر»، هرگز فعل قبیح و منکر از امام معصوم مشاهده نمی‏شود تا مورد نهی قرار گیرد. نهی از حلال هم نمی‏تواند باشد؛ زیرا در کدام شریعت از حلال نهی شده که در اسلام چنین باشد؟!

 . آیا نهی امیرمؤمنان علیه‏السلام با مقدمه بوده یا بدون مقدمه؟ اگر بدون مقدمه و یادآوری بوده، که چنین سخنی با مقام والای امیرمؤمنان علیه‏السلام سازگار نیست که آن حضرت بدون یادآوری قبلی، آبروی فرزند خود را بریزد! و اگر پس از یادآوری بوده، ولی امام حسن علیه‏السلام زیربار نرفته، می‏گوییم این هم با شخصیت والای امام حسن مجتبی علیه‏السلام سازگار نبوده است که این گونه پدر و امام خویش را در تنگنا و مشکل قرار دهد.

۵٫ آیا باور می‏کنید امام حسن مجتبی علیه‏السلام با آن شأن و منزلت، اسباب شرمندگی پدر خویش را فراهم آورد تا جایی که حضرت دلتنگ شده و از خانواده‏ها شرم و حیا کند، و یا از بیم دشمنی طوایف و قبایل کوفه نسبت به آنها رنج برد؟!

طبق نقل ابن عساکر، از سوید بن غفله نقل شده: یکی از همسران امام حسن علیه‏السلام که از طایفه خشعم بود؛ پس از شهادت امیرمؤمنان علیه‏السلام و بیعت با امام حسن علیه‏السلام به ایشان تبریک گفت. امام به وی فرمود: تو خوشحالی و شماتت خود را به کشته شدن امیرمؤمنان علیه‏السلام اظهار کردی. من تو را سه طلاقه کردم. آن زن گفت: به خدا سوگند! قصد من این نبود. و پس از پایان عده‏اش از خانه امام خارج شد.

امام مبلغ باقی مانده از مهرش را به اضافه بیست هزار درهم برایش فرستاد. آن زن گفت: متاع کمی است که از دوستی جدا شده به من می‏رسد. وقتی که سخن آن زن را به امام گفتند، حضرت گریه کرد و فرمود: اگر نبود که از پدرم، از جدّم شنیده‏ام که می‏فرمود: «کسی که همسر خود را سه طلاقه دهد، تا آن زن شوهر دیگری انتخاب نکند، بر شوهر اوّل حلال نمی‏گردد؛ مراجعت می‏کردم.»۲۵

دلیل نخست بر مجهول و ساختگی بودن این روایت، این است که امام حسن علیه‏السلام بدون هیچ مقدمه‏ای و بدون آن که کوچک‏ترین توجهی به قصد و هدف زن داشته باشد، برآشفته و همسر خویش را به خاطر تهنیتی، طلاق می‏دهد؛ که این حرکت، از یک انسان غیر معصوم بعید است، چه رسد به امام معصوم.

ثانیاً: از نظر فقه اهل بیت، طلاق باید در حضور دو شاهد عادل صورت گیرد؛ در حالی که هیچ یک از این مسائل رعایت نشده؛ حال چگونه امام کاری بر خلاف نظر خویش انجام داده است.

ثالثاً: اگر طلاق به خاطر اظهار دشمنی و شماتت بوده، به چه علت برای او بیست هزار درهم اضافه بر مهر خویش می‏فرستد؟

و رابعاً اینکه طبق این نقل، امام در یک مجلس همسر خویش را سه طلاقه کرده است؛ در حالی که این طلاق نه فقط در مذهب اهل‏بیت علیهم‏السلام ، بلکه در زمان رسول خدا صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم و ابوبکر و دو سال پس از خلافت عمر نیز، یک طلاق به حساب می‏آمد.۲۶

با این بیان، امام می‏توانسته پس از طلاق برگردد، چون طلاق اوّل بود و پس از طلاق اول، زن مطلقه رجعیه است و مرد در حال عدّه می‏تواند به زن خود رجوع کند. همچنین حضرت پس از پایان عدّه نیز می‏توانست بدون آن که زن شوهر دیگری کند، او را به عقد خویش در آورد.

 آری! فرمایش رسول خدا صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم مربوط به زمانی است که سه مرتبه طلاق صورت گرفته و مرد پس از آن رجوع کرده باشد. اینجا است که زن می‏باید شوهر دیگری انتخاب کند. از آنجا که متن روایت ابن عساکر از اضطراب کامل برخوردار است، دیگر نیازی به بررسی سندی ندارد.

  بررسی اسناد

۱٫ بیشتر مورّخان این نقل تاریخی را یا بدون سند آورده‏اند و یا آن را به ابوالحسن مدائنی و محمد بن عمر واقدی و ابوطالب مکّی رسانده‏اند که در هردو صورت، دارای اشکال است. مثلاً ابن عساکر می‏نویسد: وروی محمد بن سیرین…۲۷؛ میرخواند شافعی آورده است: نقل است که… ۲۸؛ سیوطی می‏گوید: کان الحسن یتزوج…۲۹ ابوطالب مکّی می‏نویسد: انّه تزوّج…۳۰؛ سبط بن الجوزی آورده است: و فی روایة انّه تزوّج…۳۱؛ ابوالحسن مدائنی آورده است: کان الحسن کثیرالتزویج.۳۲

 تمامی این نقلها، مرسل است و به آنانی که به این سه مورّخ اعتماد کرده‏اند، باید گفت: این سه مورّخ نیز این جریان را بدون سند نقل کرده‏اند. چنانچه از مدائنی و مکّی نقل کردیم. بدین جهت می‏گوییم داستان تعداد زنان امام حسن علیه‏السلام و ماجرای طلاق آنها، فاقد هرگونه ارزش و اعتبار است.

 ۲٫ بسیاری، این سه مورّخ را ضعیف شمرده و ردّ کرده‏اند. از میان آنها می‏توان به ذهبی،۳۳، عسقلانی۳۴، ابن الجوزی۳۵، عماد حنبلی۳۶، رازی۳۷، ابن الاثیر جزری۳۸، زرکلی۳۹، علامه امینی۴۰، سیدمحسن امین۴۱، هاشم معروف الحسنی۴۲ و… اشاره کرد.

 ۳٫ هریک از این سه مورّخ از مشایخی روایت نقل کرده‏اند که یا جزو هواداران بنی‏امیه بوده‏اند و یا ضعیف و مجهول هستند. مثلاً مدائنی از عوانه نقل می‏کند، در حالی که عوانه به نفع بنی‏امیه جعل حدیث می‏کرده۴۳ و برخی از مشایخ او همانند جعفر بن هلال۴۴، عاصم بن سلیمان احول۴۵ و ابن عثمان۴۶، ضعیف یا مجهول هستند. طبق گفته یحیی بن معین: حدیث واقدی از مدنیها، از شیوخ مجهول برخوردار است.۴۷

هاشم معروف الحسنی می‏نویسد: مدائنی، معاصر عباسی‏ها و از جمله کسانی است که متهم به دروغگویی و جعل حدیث است.

در «میزان الاعتدال» ذهبی آمده است: مسلم در صحیح خود از نقل روایت از وی خود داری کرده و ابن عدی او را ضعیف دانسته و اصمعی به او گفته: به خدا سوگند که چیزی از اسلام در تو نمانده است… صاحب «لسان المیزان» گفته است: او از غلامان عبدالرحمن بن سمرة بن حبیب اموی بوده است. به علاوه بیشتر روایات او از نوع مراسیل است.

اینها همه گواه بر آن است که روایت هفتاد همسر را ـ که جز مدائنی کسی آن را نقل نکرده ـ از جعلیات قدرتمندان و دشمنان علویها است…۴۸

اما روایت کلینی که در دسته اوّل آمده، در سندش حمید بن زیاد و حسن بن محمد بن سماعة دیده می‏شوند، که واقفی هستند.۴۹

علامه حلّی درباره حمید بن زیاد می‏گوید: در نزد من، زمانی روایت او مورد قبول است که معارضی نداشته باشد.۵۰

 علامه مجلسی ضمن مؤثق شمردن حدیث، چنین توجیه کرده است که: شاید غرض امام از این سخن، استعلام حال آنها یعنی مراتب ایمانشان بوده است؛ نه اینکه فرزند خویش را که معصوم و تأیید شده از سوی پروردگار بود، مورد نکوهش قرار داده باشد.۵۱

 اما با توجه به واقفی بودن برخی از راویان و فرمایش علامه حلی ـ که روایت او در صورتی که معارضی نداشته باشد، مورد قبول است ـ به نظر می‏رسد که این روایت حجّیتی ندارد؛ اگرچه علامه مجلسی به توجیه آن برخاسته است.

و اما روایت کافی از ابن ابی‏العلاء که در دسته سوم قرار گرفته است؛ علامه مجلسی این حدیث را مجهول می‏داند.۵۲

پاسخ ما به روایت برقی در محاسن نیز، این است که: اگرچه خود احمد بن ابی‏عبداللّه برقی توثیق شده، اما وی بیشترِ روایات را از ضُعفا نقل کرده است.۵۳

پایه‏گذار شبهه

دلائل و شواهد موجود به خوبی نشان می‏دهد که تا پیش از منصور عباسی چنین افترایی در کتابها نبوده است و این منصور بود که برای خنثی سازی شورشهای علوی و حرکتهای ضدّ حکومتی نوادگان امام حسن مجتبی علیه‏السلام این تهمت و شبهه را علیه امام پایه‏گذاری کرد.

وی که از این شورشها سخت به وحشت افتاده بود، برای رفع نگرانی خود، هیچ حربه‏ای را بهتر از لکه‏دار کردن چهره پاک و معصوم امام حسن علیه‏السلام ندید. وی پس از دستگیری عبداللّه بن حسن که علیه ظلم و جور قیام کرده بود، در برابر بسیاری از مردم به سخنرانی پرداخت و علی‏بن ابی‏طالب و امام حسن علیهماالسلام و همه فرزندان ابی‏طالب را مورد دشنام و افترا و ناسزاگویی قرار داد و از جمله گفت: به خدایی که جز او نیست، فرزندان ابی‏طالب را در خلافت تنها گذاردیم و هیچ کاری به کارشان نداشتیم؛ در آغاز علی بن ابی‏طالب بدان پرداخت… و پس از وی، حسن بن علی برخاست… معاویه با نیرنگ به او وعده داد تا ولیعهدش کند، بدین ترتیب او را برکنار ساخت و همه چیزِ وی را گرفت. حسن بن علی نیز همه کارها را به معاویه واگذارد و به زنان روی آورد؛ او امروز با یکی ازدواج می‏کرد و فردا دیگری را طلاق می‏داد و همچنان بدین کار مشغول بود تا اینکه در بسترش مرد…۵۴

استاد، هاشم معروف در ردّ این تهمت ناجوانمردانه می‏نویسد: و اما روایت هفتاد و نود و از این قبیل روایاتی که او را زن باره توصیف می‏کنند و اینکه پدرش می‏گفت: به فرزندم حسن زن ندهید که او زن باره است؛ این روایات آن چنان که از اسنادشان بر می‏آید، منبعی جز مدائنی و امثال دروغگوی او ندارد. مدائنی و واقدی و دیگر مورّخان پیشین، تاریخ را در سایه حکومتهایی نوشته‏اند که با اهل‏بیت علیهم‏السلام سر دشمنی داشتند، و از هر وسیله‏ای برای خدشه‏دار کردن واقعیت‏های آنها و ضربه زدن به ایشان فروگذار نمی‏کردند. حکام دولت عباسی نیز در تعصّب و پلیدی نیّت، دست کمی از اسلاف اموی خود نداشتند. عباسی‏ها در جعل احادیث علیه «علویها» با امویها هم دست بودند، به ویژه نسبت به حسنیها کینه خاصّی می‏ورزیدند، چون بیشتر آنهایی که علیه ستم سر به شورش برمی‏داشتند؛ از فرزندان و نوادگان امام حسن علیه‏السلام بودند.۵۵

واقعیت چیست؟

آنچه که تاکنون گفته شد، پاسخ به اتهاماتی بود که درباره ازدواجها و طلاقهای متعدد امام حسن علیه‏السلام طرح ریزی شده بود.

واقعیت این است که امام در طول عمر، بیشتر از هشت یا ده۵۶ همسر نداشته که تعدادی از این همسران کنیز بوده‏اند. داشتن این تعداد همسر در آن زمان برای قاطبه مردم، امری طبیعی بوده است؛ بلکه برخی تعداد همسرانشان بیش از این بوده، در حالی که کسی متعرض آنان نشده است. حال چه شد که در بین این مردم، فقط امام حسن علیه‏السلام مورد حملات بیشرمانه دشمنان قرار گرفت؟ آیا نمی‏شود حدس زد این رقم بسیار بزرگ، نشانه ساختگی بودن این احادیث است؟

چرا ابوطالب مکّی که تعداد زنهای امام حسن علیه‏السلام را به ۲۵۰ می‏رساند، جز چند نفر از آنها نام نمی‏برد؟ چرا مورخّان که به تبعیت از ابوالحسن مدائنی و واقدی و مکّی تعداد زنان امام را بیش از هشت تن ذکر کرده‏اند، بیشترین آماری که برای فرزندان امام داده‏اند، بیش از سی و یک فرزند نیست؟۵۷

 اینک از ابوطالب مکّی باید پرسید: اگر امام چهارصد همسر داشته پس چرا بیش از سی و یک فرزند نداشت؟ آیا همه آن زنان عقیم و نازا بودند؟ آیا امام رغبتی به فرزند نداشت و یا از پرداخت نفقه و هزینه زندگی و تأمین معاش آنها عاجز بوده است؟

پی‏نوشت‏ها:

۱٫ کافی، ج ۶، ص ۵۶٫

۲٫ محاسن برقی، ج ۲، ص ۶۰۱؛ منتخب التواریخ، ص ۱۹۰٫

۳٫ کافی، ج ۶، ص ۵۶؛ بحارالانوار، ج ۴۴، ص ۱۷۲٫

۴٫ انساب الاشراف، ج ۳، ص ۲۵٫

۵٫ تاریخ الخلفاء، ص ۱۹۱٫

۶٫ وکان علی(ع) یضجر من ذلک فکان یقول فی خطبته ان الحسن مطلاق فلاتنکحوه (بحارالانوار، ج ۴۴، ص ۱۶۹٫)

۷٫ همان، ص ؟

۸٫ چهارده معصوم (زندگانی امام حسن(ع))، ص ۵۵۳٫

۹٫ بحارالانوار، ج ۴۴، ص ۱۷۳٫

۱۰٫ الصواعق المحرقه، ص ۱۳۹٫

۱۱٫ کافی، ج ۶، ص ۵۶٫

۱۲٫ البدء و التاریخ، ج ۵، ص ۷۴٫

۱۳٫ مناقب آل ابی‏طالب، ج ۴، ص ۳۰٫

۱۴٫ همان.

۱۵٫ چهارده معصوم، ص ۵۵۳، به نقل از قوت القلوب.

۱۶٫ الصواعق المحرقه، ص ۱۴۳؛ سنن بیهقی، ج ۲، ص ۱۴۹٫

۱۷٫ الدرالمنثور، ج ۷،ص ۷٫

۱۸٫ الحسن و الحسین سیدا شباب اهل الجنة، (مستدرک حاکم، ج ۳، ص ۱۶۷؛ مسند احمد، ج ۳، ص ۲٫)

 ۱۹٫ من احبهما احببته و من احببته احبه اللّه و من احبه اللّه أدخله جنات النعیم…(اخبار اصبهان، ج ۱، ص ۵۶٫)

۲۰٫ البدایة و النهایة، ج ۷، ص ۳۷٫

۲۱٫ مناقب آل ابی‏طالب، ج ۳، ص ۴۰۱٫

۲۲٫ البدایة و النهایة، ج ۷، ص ۳۷٫

۲۳٫ الامام المجتبی(ع)، ص ۱۰٫

۲۴٫ همان، ص ۸۶٫

۲۵٫ تاریخ دمشق، (حیاة الامام الحسن(ع))، ص ۱۵۴٫

۲۶٫ نیل الاوطار، ج ۶، ص ۲۳۰؛ من لایحضره الفقیه، ج ۳، ص ۳۲۰٫

۲۷٫ تاریخ دمشق، (ترجمه امام حسن(ع))، ص ۱۵۵٫

۲۸٫ روضة‏الصفا، ج ۳، ص ۲۰٫

۲۹٫ تاریخ الخلفاء، ص ۱۹۱٫

۳۰٫ بحارالانوار، ج ۴۴، ص ۱۶۹٫

۳۱٫ تذکرة‏الخواص، ص ۱۲۱٫

۳۲٫ بحارالانوار، ج ۴۴، ص ۱۷۳٫

۳۳٫ میزان الاعتدال، ج ۳، ص ۱۰۷٫

۳۴٫ لسان المیزان، ج ۴، ص ۳۸۶٫

۳۵٫ المنتظم، ج ۷، ص ۱۸۹٫

۳۶٫ شذرات الذهب، ج ۳، ص ۱۲۰٫

۳۷٫ الجرح والتعدیل، ج ۴، ص ۲۱٫

۳۸٫ الکامل فی‏التاریخ، ج ۹، ص ۴۴٫

۳۹٫ الأعلام، ج ۷، ص ۱۶۰٫

۴۰٫ الغدیر، ج ۵، ص ۲۹۰٫

۴۱٫ اعیان الشیعه، ج ۴۶، ص ۱۷۲٫

۴۲٫ سیرة‏الائمة الاثنی عشر، ج ۱، ص ۶۲۰٫

۴۳٫ لسان المیزان، ج ۴، ص ۳۸۶٫

۴۴٫ میزان الاعتدال، ج ۱، ص ۴۳۰٫

۴۵٫ همان، ج ۴، ص ۳۵۰٫

۴۶٫ همان، ج ۶، ص ۱۹۸٫

۴۷٫ تذکرة الحفاظ، ج ۱، ص ۳۴۸٫

۴۸٫ زندگی دوازده امام، ج ۱، ص ۶۰۴٫

۴۹٫ جامع الرواة، ج ۱، ص ۲۲۵ و ۲۸۴٫

۵۰٫ الخلاصة، ص ؟

۵۱٫ مرآة‏العقول، ج ۲۱، ص ۹۶٫

۵۲٫ همان.

۵۳٫ الخلاصة، ص ؟

۵۴٫ سیرة‏الائمة الاثنی عشر، ج ۱، ص ۶۱۸٫

۵۵٫ زندگی دوازده امام، ج ۱، ص ۶۰۲٫

۵۶٫ صلح الحسن(ع)، ص ۲۵٫

۵۷٫ بین مورّخین اختلاف است، از هفت فرزند گفته شده تا سی و یک فرزند. رجوع شود به البدء و التاریخ، ج ۵، ص ۷۴؛ الفصول المهمه، ص ۱۶۶؛ بحارالانوار، ج ۴۴، ص ۱۶۸؛ کشف الغمه، ج ۲، ص ۱۵۲؛ اعلام الوری، ص ۲۱۳؛ ناسخ التواریخ، جلد امام حسن(ع)، ص ۲۷۰؛ تذکرة الخواص، ص ۲۱۲؛ نورالابصار، ص ۱۳۶؛ ذخائرالعقبی، ص ۱۴۳؛ تاریخ یعقوبی، ج ۲، ص ۲۲۸٫

شنبه 27/8/1391 - 20:29
اهل بیت
«امام صادق(ع) چنان حقیقت مقامات اهل بیت(ع) را آشکار ساخت که دیگر کسی نتواند در هیچ علمی خود را برتر از ایشان و اهل بیت(ع) معرفی کند. همه علوم از ایشان سرچشمه می گیرد و این گونه است که شاگردان مکتب ایشان و پدرشان، همواره به عنوان بنیانگذاران علوم مختلف چون اصول فقه، جبر و ریاضیات، فلسفه اسلامی، کلام اسلامی، فقه استدلالی، مفسران عقل گرا و تحلیلی، جامعه شناسی و روان شناسی و مانند آن شناخته می شوند».

سایت فرهنگی و مذهبی نگار

احسان رضازاده
هر یک از امامان (ع) نقشی خاص در هدایت و معرفی سبک زندگی اسلامی ایفا کردند. نقش های آنان مکمل نقش های یکدیگر است. آنان اسوه های کاملی هستند که می توان با توجه به شرایط متغیر زندگی هر شخص و جامعه، دستور و راهکارهای در میان زندگی آنان جست.
مجموعه متراکم بیش از شش هزار آیه و صدهزار حدیث و روایت در بیش از یک صدمجلد، چیزی را کم نگذاشته است و هر کس و هر جامعه ای با هر روحیه و شرایط زندگی می تواند سبک مناسب زندگی و راه راست خدایی و ربانی شدن را بیابد و به سعادت لقاء الله برسد و زندگی دنیوی و اخروی او سرشار از آرامش و آسایش شود.
نویسنده در این مطلب بر آن است تا نقش امام باقر(ع) در تبیین راه راست و بازگرداندن مرجعیت دینی به اهل بیت(ع) و اسوه قرار گرفتن ایشان در این حوزه وعرصه را براساس آموزه های وحیانی قرآن و اسلام روشن سازد.
مقامات اهل بیت(ع) براساس آموزه های قرآنی
اهل بیت(ع) به معنای اهل بیت رسول الله(ص) کسانی هستند که ما از آنان به عنوان معصوم(ع) براساس آیه ۳۳ سوره احزاب یاد می کنیم. براساس آموزه های قرآنی و روایی، چهارده معصوم(ص) از امت آخر الزمان کسانی هستند که مسئولیت های خاصی را به عهده دارند.
مطابق آیات و روایات، در مقام نفسی، تفاوتی میان هر یک از آنان با دیگری نیست و چهارده معصوم(ع) یک نفس به شمار می روند. از این رو خداوند به صراحت در آیه ۶۱ سوره آل عمران از امیرمؤمنان علی(ع) به عنوان نفس پیامبر(ص) یاد می کند.
پیامبر(ص) نیز بارها به اشکال گوناگون و ادبیات و تعابیر مختلف از مقام یگانگی و یکتایی خود با اهل بیت(ع) سخن گفته است. از جمله اینکه در مقام قدسی، نور ایشان و نور علی(ع) یکتا و یگانه است؛ و یا اینکه «فاطمه (س) بضعه منی» و جگرگوشه من است؛ و یا «حسین منی و انا من حسین» و مانند آن از مواردی است که بر این یکتایی و یگانگی وجودات مطهر آنان در مراتب قدسی تاکید می کند.
پیامبر(ص) در روایت دیگری که متواتر از اهل اسلام است، بر امامت دوازده نفر از فرزندان خویش تاکید می کند و آنان را جانشینان به حق خود در میان مردم پس از خود معرفی می کند. از نظر حضرت، این دوازده تن همانند اوصیای پیامبران دیگر هستند و ولایت و اطاعت از آنان واجب است.
خداوند در قرآن به صراحت در آیه ۹۵ سوره نساء از وجوب اطاعت از ایشان همانند اطاعت از خود و پیامبر(ص) سخن می گوید و فرمان می دهد: «اطیعوا الله و اطیعوا الرسول و اولی الامر منکم؛ خدا و رسول و صاحبان امری را که از میان خود شماست اطاعت کنید.»
در روایات متواتری این معنا به اثبات رسیده است که مصداق اتم و اکمل این اولی الامر همان امامان(ع) از اهل بیت پیامبر(ص) می باشند.
در آیات دیگری نیز مقاماتی برای رسول الله (ص) و امامان معصوم(ع) بیان شده که از مهمترین این مقامات، مرجعین دینی، مرجعیت سیاسی و قضایی است. به این معنا که همه مقاماتی که خداوند برای پیامبر(ص) بیان کرده برای اوصیاء و خلفای به حق ایشان یعنی امامان معصوم(ع) اثبات می شود.
از نظر آموزه های قرآنی، خلافت و جانشینی امامان معصوم(ع) همانند خلافت و جانشینی انسان کامل از خداوند است. براساس این آموزه ها، هر آن چیزی را که خداوند به طور ذاتی دارا می باشد، به حکم عرضی و مظهریت، انسان کامل داراست و انسان کامل، مظهر اکمل و اتم همه اسماء و صفات الهی است که به انسان تعلیم داده شده است. (بقره، آیه ۱۳) از این رو متاله (یعنی انسانی که خدایی شده) مظهر ربوبیت الهی نیز می باشد و در مقام خلافت الهی قرار می گیرد و همه موجودات هستی از فرشتگان مقرب و کروبی گرفته تا پست ترین موجودات می بایست تحت تسخیر تکوینی و ولایت الهی انسان کامل باشند و بر او سجده اطاعت برند و هرگونه تمرد و طغیانی از این حکم به معنای کفر به خدا و ولایت اوست که مجازات سقوط و لعن دارد. (بقره، آیات ۰۳ تا ۴۳)
خداوند در توبیخ و سرزنش ابلیس به سبب تمرد و طغیان از سجده بر آدم(ع) به او یادآور می شود که تنها انوار امامان معصوم(ع) هستند که بر حضرت آدم(ع) سجده نمی برند؛ زیرا آنان در مقام علیین و از عالیین هستند (ص، آیه ۵۷) و از اطاعت و سجده بر حضرت آدم(ع) معاف می باشند؛ زیرا این انوار قدسی کلمات تامات وجودی هستند که بر همه موجودات هستی شرافت دارند و اشرف آفریده های الهی می باشند و آنان در مقامی قرار گرفته اند که گویی هیچ فاصله ای میان ایشان و خدا نیست و در تدنی و تدلی تا آنجا رفته اند که «قاب قوسین او ادنی» است. خداوند خود در این باره گزارش می کند: ثم دنی فتدلی فکان قاب قوسین او ادنی (نجم، آیات ۸ و ۹)
ابوسعید خدری می گوید: با عده ای از اصحاب در حضور رسول خدا(ص) نشسته بودیم که مردی از راه رسید و گفت: ای رسول خدا توضیح بده که منظور از عالین در این آیه چه کسانی هستند: «استکبرت ام کنت من العالین؛ خداوند به ابلیس فرمود: چرا بر آدم سجده نکردی؟ تکبر کردی یا از عالین (برترین ها) بودی؟
رسول خدا فرمود: «دو هزار سال پیش از آن که خداوند آدم را بیافریند، من و علی و فاطمه و حسن و حسین در سراپرده عرش، او را تسبیح می کردیم و فرشتگان نیز به دلیل تسبیح ما خداوند را تسبیح می کردند.
زمانی که خداوند آدم را آفرید، فرشتگان را امر کرد که برای او سجده کنند ولی به ما فرمان سجده نداد. همه فرشتگان سجده کردند جز ابلیس که خودداری کرد و سجده نکرد. در این هنگام خداوند متعال به او فرمود: «استکبرت ام کنت من العالین؛ تکبر کردی یا از عالین (برترین ها) بودی؟ یعنی از پنج نفری که نام هایشان در سراپرده عرش نوشته شده است.»
آن گاه رسول خدا افزود: «ما در خدا هستیم که تنها از آن می توان به خدا رسید. هدایت شدگان با ما هدایت می یابند؛ هر کس ما را دوست بدارد، خداوند او را دوست می دارد و در بهشت جایش می دهد و هر کس ما را دشمن بدارد خداوند او را دشمن می دارد و در دوزخ می افکند؛ و فقط کسانی که نسل شان پاک است، دوستدار مایند.» (بحارالانوار، ج ۹۳، ص ۳۰۶، حدیث ۱۲۰)
حقوق امامان(ع) و وظایف ما
براساس آموزه های قرآنی این کلمات تامات الهی که شافع حضرت آدم(ع) نیز شدند (بقره، آیه ۷۳) دارای همان مقامات و حقوقی هستند که برای پیامبر(ص) است. تنها تفاوتی که میان ایشان(ع) و پیامبر(ص) است آن که بر ایشان وحی تشریعی نمی رسد؛ زیرا با وفات حضرت محمد(ص) ختم رسالت تشریعی شده است. (احزاب، آیه ۰۴) هرچند که حضرت امیرمؤمنان علی(ع) در هنگام نزول وحی همه چیز را می دید و می شنید. خود آن حضرت(ع) در نهج البلاغه این مطلب را نقل می کند و تأیید پیامبر(ص) را نیز می آورد: پیامبر(ص) چند ماه از سال را در غار حرا می گذراند، تنها من او را مشاهده می کردم و کسی جز من او را نمی دید، در آن روزها، در هیچ خانه اسلام راه نیافت جز خانه رسول خدا که خدیجه هم در آن بود و من سومین آنان بودم.
من نور وحی و رسالت را می دیدم و بوی نبوت را می بوییدم. من هنگامی که وحی بر پیامبر فرود می آمد، ناله شیطان را شنیدم، گفتم ای رسول خدا، این ناله کیست؟ گفت: شیطان است که از پرستش خویش مأیوس گردید. تو آنچه را من می شنوم، می شنوی و آنچه را که من می بینم، می بینی، جز این که تو پیامبر نیستی، بلکه وزیر من بوده و به راه خیر می روی». (نهج البلاغه، ترجمه دشتی، ص ۳۹۹؛ و نیز شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج ۳۱، ص ۲۰۸)
بر این اساس حضرت علی(ع) به عنوان خلیفه و وزیر پیامبر (ص) همه ویژگی ها و نیز مقامات و مناصب پیامبری جز رسالت تشریعی را به عهده دارد و هنگامی که خلافت وی غصب می شود، همانند حضرت هارون(ع) خطاب به قبر پیامبر(ص) کلام هارون(ع) را می خواند و می فرماید: ان القوم استضعفونی و کادوا یقتلوننی فلا تشمت بی الاعداء و لا تجعلنی مع القوم الظالمین (اعراف، آیه ۱۵۰؛ و نیز الاختصاص، ص ۱۸۶)
براساس آموزه های قرآنی از حقوق اهل بیت(ع) و وظیفه ما در برابر ایشان امور چندی است که مهم ترین آنها، شناخت و معرفت نسبت به مقام و منزلت ایشان، دلسپردگی و مودت و محبت آنان (شوری، آیه ۳۲)، سرسپردگی و اطاعت از آنان (نساء، آیه ۹۵) و شیعه و پیرو واقعی بودن چون حضرت ابراهیم(ع) است (صافات، آیه ۳۸)به گونه ای که آنان را اسوه تمام و کمال دانسته و همه زندگی خود را برساس آنان تنظیم کنیم و طابق النعل بالنعل گام در گام آنان بنهیم و در شادی آنان شاد و در عزای آنان عزادار باشیم. (خصال شیخ صدوق ج ۲ ص ۶۳۵، بحارالانوار ج ۰۱ ص ۱۱۴؛ غررالحکم، ج ۱، ص ۲۳۵ و روایات دیگر)
بنابراین، از حقوق آنان و وظایف ما، مراجعه به ایشان در همه امور زندگی دنیایی و اخروی است. پس دین و دنیا را می بایست از ایشان بگیریم و مسایل خود رابا آنان در میان گذاریم؛ چرا که ایشان اسوه کامل و نیک برای همه بشریت هستند. (احزاب، آیه ۱۲) ولذا در مسایل دنیوی و اخروی باید به ایشان مراجعه کرده و از ایشان بپرسیم که اینان اهل الذکر هستند (نحل، آیه ۳۴)؛ چه ذکر را پیامبر(ص) بدانیم که آنها اهل بیت همان پیامبر(ص) هستند یا ذکر را قرآن بدانیم که ایشان همان اهل ذکر و راسخون در علم می باشند. (آل عمران، آیه ۷)
امام باقر (ع) و بازگشت به مرجعیت دینی
پس از غصب خلافت ظاهری از سوی منافقان قدیم و جدید و مظلوم واقع شدن حضرت امیرمومنان علی(ع) همانند هارون(ع)، دولت غاصب تلاش کرد تا در یک فرآیندی مرجعیت علمی را همانند مرجعیت سیاسی و قضایی از اهل بیت سلب کند.
از این رو تلاش جدی صورت گرفت که روایات ثبت و ضبط نشود و قرآن بی زبان و صامت بماند؛ زیرا قرآن صامت به سبب داشتن متشابهات (آل عمران، آیه ۷) و بطون از این قابلیت برخوردار بود که هرگونه تفسیر و تبیین شود؛ در حالی که براساس آموزه های قرآنی، قرآن تنها بخشی از حقیقت اسلام است؛ و آن مقومی دارد که پیامبر(ص) و اولوالامر است؛ زیرا به تفسیر و تبیین آنان است که معنای واقعی را می یابد و آیات متشابه به محکم تبدیل می شود.لذا اطاعت خدا همان اطاعت از پیامبر(ص) و اولوالامر (نساء، آیه ۹۵) دانسته شده است.
قرآن صامت بی قرآن ناطق یعنی اولوالامر(ع)، ساکت است و می توان آن را به شکلی درآورد.
اصولا فهم قرآن نیازمند آن است که به مخاطب اصلی آن مراجعه شود؛ زیرا در قرآن کلیات آمده است و اینکه چگونه نماز بخوانیم و روزه بگیریم و حج بگزاریم و کشور را مدیریت کنیم و قضاوت و عدالت را بر پا داریم، نیازمند مفسر و مبین است.
از سوی دیگر، در قرآن آیاتی است که تنها مخاطب آن، مطالب آن را می فهمد. مثلا در آیه ۲۸۲ سوره بقره آمده است: واتقوا الله و یعلمکم الله؛ تقوای الهی پیشه گیرد و خداوند به شما تعلیم می دهد. در این آیه با واو تعلیم الهی بیان می شود؛ این بیانگر آن است که امور دیگر نیز در تقوای الهی انسان پدید می آید که بیان نشده و تنها تعلیم الهی بیان می شود که یکی از آثار تقوای الهی است آنچه در اینجا نهان و مخفی شده را تنها مخاطبان اصلی قرآن یعنی پیامبر(ص) و اولوالامر(ع) می فهمند.
جلوگیری از ثبت و ضبط احادیث این امکان را به غاصبان و طاغوتیان می داد تا سنت و عترت را از دایره مدیریت جامعه اسلامی بیرون رانند؛ زیرا سنت، تفسیر کننده آیات و تبیین گرمقامات عترت بود. از این رو پیامبر(ص) هشدار می دهد که عترت را رها نکنید؛ زیرا قرآن بی عترت، ناطق نیست و نمی تواند شما را در مسیر راست نگه دارد؛ چرا که قرآن نیز مقومی چون اولوالامر دارد که آن را به استنطاق و نطق درآورد و مسایل را چنان که هست براساس آموزه های قرآنی تبیین کند و مردم را در راه راست نگه دارد و از گمراهی حفظ کند. (صحیح البخاری، ج ۴، ص ۱۳- باب دعاء النبی الی الاسلام و النبوه ؛ صحیح البخاری، ج ۱، ص ۶۳- ۷۳- کتاب العلم؛ ج ۳، ص ۱۱۵۵، باب اخراج الیهود من جزیره العرب؛ صحیح البخاری، ج ۵، ص ۷۳۱، باب مرض النبی و وفاته؛ صحیح مسلم- ج ۵- ص۵۷- باب ترک الوصیه … (… لاتضلوا بعدی)؛ صحیح البخاری، ج ۸، ص ۰۶۱، باب قول النبی لاتسألوا اهل الکتاب عن شیء؛ مسند احمد- الامام احمدبن حنبل- ج ۱- ص ۴۲۳- مسند عبدالله بن العباس؛ السنن الکبری- النسائی- ج ۴- ص ۰۶۳- قول المریض قوموا عنی؛ صحیح البخاری، ج ۷، ص ۹؛ صحیح مسلم- ج ۵- ص ۶۷- باب ترک الوصیه …؛ سنن ترمذی، ج ۴، ص ۸۰۳، ابواب تفسیر القرآن، باب و من سوره النساء)
ممنوع کنندگان ثبت و ضبط احادیث، گام بلندی برای حذف عترت حتی از مرجعیت دینی برداشتند. این گونه است که به جای مراجعه به اهل الذکر و راسخون فی العلم (آل عمران، آیه ۷) به کسانی مراجعه می کنند که خود چیزی ندارند چه رسد که بتوانند از باطن قرآن استنطاق کنند. بر طبق سخن امیرمومنان(ع) عام و خاص، مطلق و مقید، ناسخ و منسوخ، مجمل و مبهم قرآن را نمی شناسند ولی مفسر قرآن و مبین احکام و معارف آن می شوند.
دراین دوره است که مرجعیت دینی به دست گروهی از اهل کتاب به ویژه یهودیان به ظاهر مسلمان می افتد و افکار غیراسلامی و التقاطی یعنی اسرائیلیات، تمام فکر و فرهنگ اسلامی را تغییر می دهد و تهاجم گسترده ای از سوی یهودیان و مسیحیان علیه فرهنگ اسلامی صورت می گیرد و مفاهیم و احکام و معارف اسلامی دستخوش دگرگونی بزرگی می شوند و جبرگرایی و مانند آن بر اذهان و افکار مردم حاکم می گردد.
امیرمومنان علی(ع) می داند که مشکل اساسی در از دست رفتن حاکمیت سیاسی است؛ زیرا قدرت سیاسی، افکار مردم را به دست می گیرد و آنان را به هر سمتی می راند که می خواهد؛ زیرا الناس علی دین ملوکهم؛ مردمان بردین حاکمان خویش هستند.
شاید مهمترین مبارزه برای بازگرداندن حاکمیت سیاسی از سوی امیرمومنان علی (ع)، امام حسن(ع) و امام حسین (ع) انجام شد؛ ولی از آن جایی که مردم اصولا اهل بیت (ع) را کنار گذاشته بودند، هیچ فایده ای نداشت.
امام حسین (ع) شاید بزرگ جانفشانی را برای به دست آوردن حاکمیت سیاسی انجام داد؛ زیرا بازگرداندن حاکمیت سیاسی زمینه ساز بازگشت حاکمیت های دیگر به اهل بیت(ع) بود. برای اینکه مردم از حق طبیعی و الهی اهل بیت (ع) درحوزه حاکمیت سیاسی آگاه شوند و از خواب خوش و طولانی بیدار گردند، با عاشورا طومار حاکمیت طاغوتی را زد و گروهی از مردم دانستند که حاکمیت از آن اهل بیت (ع) است.
تلاش امام حسین (ع) موجب شد که دشمن به شدت ضربه سهمگین بخورد به گونه ای که دیگر نتوانست حاکمیت شرعی خود را اثبات کند و حتی اهل سنت، حاکمیت را به دو دسته راشدین و غیر راشدین تقسیم کردند تا ضمن توجیه حکومت سه نفر نخست، از وضعیت بغرنج سیاسی بیرون آیند.
امام حسین(ع) این اندیشه را زنده کرد که حاکمیت سیاسی از آن اهل بیت (ع) است و هر کسی دیگر غاصب این مقام و منزلت الهی است. از این رو قیام ها علیه دولت های دیگر همواره شکل گرفت و هرگز دولت های پس از امام حسین (ع) رنگ آسایش سیاسی و امنیت را ندیدند، زیرا مشروعیت سیاسی آنان مخدوش شده بود.
پس از این دوره است که فشار سختی بر امام سجاد (ع) اعمال می شود؛ زیرا ایشان می کوشد تا نوع دیگری از مرجعیت را به اهل بیت(ع) بازگرداند. ایشان تلاش می کرد که به عنوان مرجع روحی و معنوی مردمان درآید. این گونه است که دعاهای عرفانی آن حضرت (ع) و جنبه عطوفت و مهربانی وی موجب می شود که ملجا و ماوای همه دل شکسته گان شود.
اقدام دیگری که می بایست صورت گیرد، بازگرداندن مرجعیت علمی و دینی به اهل بیت (ع) بود.
این مهم را امام باقر(ع) و فرزند بزرگوارش امام جعفر صادق (ع) انجام دادند.
با تشکیکی که درمشروعیت الهی و قانونی دولت ها با شهادت امام حسین (ع) و قیام ایشان و احیا و اصلاح امت انجام گرفت، امت دریافته بود که مرجعیت سیاسی از آن اهل بیت است.
از این رو همه قیام ها حتی در دوره امام سجاد به یکی از اعضای اهل بیت (ع) باز می گشت و بر محور آنان بود، هرچند که در انتخاب شخص باز به بیراهه می رفتند و به خانه زیدبن علی (ع) یا یحیی بن زید بن علی (ع) و مانند آن مراجعه می کردند.
کمبود یاوران راستین
در زمان امام صادق(ع) بزرگترین قیام ها برای بازگشت حاکمیت سیاسی به اهل بیت (ع) انجام گرفت و حتی ابومسلم خراسانی پیشنهاد می دهد که امام صادق (ع) عهده دار خلافت شود؛ هرچند که آن حضرت (ع)، به عللی آن را نپـذیرفت، زیرا هنوز شرایط برای پذیرش مقامات اهل بیت(ع) فراهم نشده بود و مردم می بایست اهل بیت (ع) را در همه چیز چون پیامبر(ص) اطاعت کنند و اطاعت نصف و نیمه درحوزه عمل سیاسی کفایت نمی کند. مردم می بایست بپذیرند که اهل بیت (ع)همانند پیامبر(ص) اولی از جان خودشان است (احزاب، آیه ۶) و از اهل بیت (ع) به طور مطلق و بی چون و چرا اطاعت کنند؛ چنان که یکی از یاران حضرت (ع) این گونه بی چون و چرا به درون آتش تنور می رود.
شخصی به نام سهل به امام صادق (ع) عرض کرد: چرا نشسته ای با این که صدهزار شمشیر زن یار و یاور داری.
امام صادق دستور داد در تنور خانه آتش افروختند آن گاه به سهل فرمود: به درون آتش تنور برو و در آتش بنشین.
سهل عرض کرد: ای آقای من مرا در آتش نسوزان مرا رها کن تا من نیز حرفم را پس بگیرم.
امام فرمود: تو را رها ساختم.
در همین هنگام هارون مکی که یکی از یاران راستین امام صادق(ع) بود وارد شد. امام به او فرمود: برو در درون آتش تنور بنشین.
او بی درنگ رفت و در درون آتش نشست.
امام صادق درباره اوضاع خراسان با سهل به گفت وگو پرداخت به گونه ای که گویا در خراسان بوده و همه اوضاع آنجا را از نزدیک دیده است.
سپس به سهل خراسانی فرمود: برخیز و ببین چه کسی در میان تنور آتش است.
او برخاست و کنار تنور آمد دید هارون مکی چهار زانو در میان آتش نشسته است.
امام به سهل فرمود: در خراسان چند نفر مانند این شخص هست.
سهل گفت: سوگند به خدا حتی یک نفر مثل این شخص نیست.
امام صادق(ع) فرمود من خروج و قیام نمی کنم در زمانی که (حتی) پنج نفر یار راستین برای ما پیدا نشود ما به وقت قیام آگاه تر هستیم. (سفینه البحار، ج۲، ص۴۱۷).
به هر حال، با تلاش های امامان پیشین مرجعیت سیاسی اهل بیت(ع) به گونه ای برای مردم حل شده بود، ولی این مرجعیت سیاسی به تنهایی کفایت نمی کند، زیرا می بایست اهل بیت(ع) به عنوان مرجع کل و اسوه تمام و کامل شناخته می شدند و به آنان مراجعه می شد، چنان که به پیامبر(ص) به این عنوان مراجعه می شد.
براین اساس امام باقر(ع) گام بزرگ دیگری را برمی دارد تا این مهم تحقق یابد. آن حضرت(ع) با طرح مسایل و معارف علمی و قرآنی، مرجعیت علمی و دینی را به اهل بیت(ع) باز می گرداند به گونه ای که همگان حتی منابع علمی اهل سنت و رهبران آنان نیازمند اهل بیت(ع) می شوند و برای شاگردی به در خانه ایشان می آیند. این گونه است که همه امامان چهارگانه اهل سنت به گونه ای شاگردان اهل بیت(ع) می شوند هر چند که خودسری هایی نیز دارند. ابوحنیفه امام مذهب حنفی می گوید که اگر دو سال تحصیل در نزد امام صادق(ع) نبود من هلاک شده بودم.
امام باقر(ع) را به باقرالعلوم بعدالنبیین می شناسند، زیرا او علم را همانند شکافنده زمین شکافت و بذر علم را برای مردم بیرون آورد و نشان داد. او این گونه مرجعیت علمی را به اهل بیت(ع) بازگرداند.
فرزندش در ادامه تلاش کرد تابخش های دیگر ناگفته از مرجعیت اهل بیت(ع) را در حوزه اعتقادی، عرفانی و مانند آن بیان کند. به طوری که اهل عرفان و تصوف خود را جیره خوار خرمن ایشان می دانند و همه مذاهب و نحله های عرفانی و صوفی خود را به ایشان متصل می کنند. با نگاهی به کتاب تذکره الاولیای عطار نیشابوری می توان این مرجعیت را دریافت.
امام صادق(ع) چنان حقیقت مقامات اهل بیت(ع) را آشکار ساخت که دیگر کسی نتواند در هیچ علمی خود را برتر از ایشان و اهل بیت(ع) معرفی کند. همه علوم از ایشان سرچشمه می گیرد و این گونه است که شاگردان مکتب ایشان و پدرشان، همواره به عنوان بنیانگذاران علوم مختلف چون اصول فقه، جبر و ریاضیات، فلسفه اسلامی، کلام اسلامی، فقه استدلالی، مفسران عقل گرا و تحلیلی، جامعه شناسی و روان شناسی و مانند آن شناخته می شوند.
پس از ایشان امامان دیگر از اهل بیت(ع) تلاش کردند تا وجوه دیگر و مقامات و منازل اهل بیت(ع) را به مردم بشناسانند و بدین ترتیب فرصت برای بازگشت به سوی اهل بیت(ع) در جهان امروز فراهم آمده است و مردم تشنه معارف اهل بیت(ع) و بازگشت آنان برای مدیریت جهانی هستند و در انتظار منجی عدالت پرور روز شماری می کنند.

منبع:نگار

شنبه 27/8/1391 - 20:28
مهدویت
«پیامبر خدا فرموده است: گروهی از امت من تلاش فکری و معنوی فراوانی خواهد کرد تا حقیقت را قبل از فرارسیدن قیامت برپا کند. در چنین هنگامه ای مسیح پسر مریم به زمین نزول خواهد کرد. رهبر آن گروه قائم ، به مسیح خواهد گفت که ما را در برپایی نماز مقتدایی کن. و او در پاسخ خواهد گفت : نه . سپس مسیح ، مقام امامی را به او اعطا خواهد کرد».
سایت فرهنگی و مذهبی نگار

مقاله ای فوق العاده مهم از عدنان اکتار که از کشور ترکیه برای ما ارسال کرده اند … حتما مطالعه کنید

حضرت مهدی (عج) دستوراتی را که خداوند به حضرت رسول داده است را جامه عمل خواهد پوشاند.

دانش و اطلاعات مربوط به آخرالزمان را خداوند از طریق حضرت جبرئیل به رسول گرامی اسلام داده است. و رسول اکرم نیز این دانش را که از طریق الهامات برای وی منکشف گردیده است، از طریق احادیث با دیگر مسلمانان در میان گذاشته است. حضرت مهدی (عج) بصورت کامل از این دستورات الهی ، که پیشتر بر پیامبر اکرم نازل شده است، اطاعت خواهد کرد. حضرت مهدی (عج) به عنوان کسی که در عشق و ترس از خدا به سر می برد، به تلاش بی وقفه خود در راستای اجرای دستورات الهی ادامه خواهد داد. او با گسترش عشق، علم، هنر، اخلاق حسنه، صلح،و خردورزی، اخلاق و سیرت اسلامی را در تمام جهان مستقر خواهد کرد.

دستوراتی که از طریق الهام بر قلب مبارک حضرت رسول نازل شده و اجرای آنها بر حضرت مهدی(عج) واجب می باشد، از این قرار است:

۱- حضرت مهدی (عج) خونی نخواهد ریخت.

مردم پیرامون حضرت مهدی (عج) جمع خواهند شد، همانگونه که زنبوران به دور ملکه خویش حلقه می زنند. او زمین را که مملو از ظلم شده است با عدل پر خواهد کرد. عدالت او به شکلی خواهد بود که هیچ خوابیده ای از خواب نخواهد پرید و قطره ای خون به زمین نخواهید ریخت. و زمین به دوران وفور نعمت باز خواهد گشت. ( ابن حجر الهیثمی، القول المختصر فی علامات المهدی المنتظر – چاپ قاهره – ص ۲۹ )

حضرت مهدی (راه حضرت رسول را ادامه خواهد داد)، هیچ خوابیده ای را از خواب بیدار نخواهد کرد و هیچ خونی نخواهید ریخت. ( البرزنجی ، العشاء لعشرة الصئاح – ص ۱۶۳ )

در زمان [حضرت مهدی (عج) ] هیچ خوابیده ای از خواب نخواهید پرید، و خونی نخواهید ریخت. ( ابن حجر الهیثمی، القول المختصر فی علامات المهدی المنتظر – چاپ قاهره – ص ۴۴ )

کسانی که از او [حضرت مهدی(عج) ] اطاعت می کنند، و تابع او هستند با او در بین رکن و مقام ( در مسجدالحرام) بیعت خواهند کرد. آنها کسی را از خواب بیدار نخواهند کرد، و هرگز خونی نخواهند ریخت. ( ابن حجر الهیثمی، القول المختصر فی علامات المهدی المنتظر – چاپ قاهره – ص ۲۴ )

۲ – حضرت مهدی (عج) از طریق اقدامات علمی، اخلاقیات اسلامی را در تمام جهان نهادینه خواهد کرد.

حضرت مهدی (عج) بقدری مهربان و دلسوز است که هیچ خوابیده ای را از خواب بیدار نخواهد کرد و هیچ خونی نخواهید ریخت.(ابن حجر الهیثمی، القول المختصر فی علامات المهدی المنتظر – چاپ قاهره – ص ۴۲ )

حضرت مهدی (عج) در صلح قدم خواهد زد. ( البرزنجی ، العشاء لعشرة الصئاح – ص ۱۷۳)

او [حضرت مهدی (عج)] راه پیامبر گرامی اسلام را ادامه خواهد داد. او هیچ خوابیده ای را از خواب بیدار نخواهد کرد و هیچ خونی نخواهید ریخت. ( البرزنجی ، العشاء لعشرة الصئاح – ص ۱۶۳)

۳ – حضرت مهدی (عج) وظایف خود را در قسطنطنیه ( استانبول ) نیز به انجام خواهد رساند.

روایت شده است از ابن عمر ، که می گوید:پیامبر خدا (ص) گفته است که شش چیز در جامعه آخر الزمانی رخ خواهد داد : … ششمین مورد چیره شدن بر شهر است. پرسیدم که : ای رسول خدا ، منظور شما از شهر ، کدام شهر است؟ و او پاسخ داد : قسطنطنیه [استانبول] .

[ پیروزی حضرت مهدی (عج) بر استانبول از نوع برتری معنوی خواهد بود.] ( البرزنجی ، العشاء لعشرة الصئاح – ص ۲۰۴ . – احمد دیا الدین الکموشخناوی، رموز الحادیث – ج ۱ – ص ۲۹۶ )

حضرت مهدی (عج) بر قسطنطنیه و ارتفاعات دیلم توفق و برتری [معنوی] خواهد یافت. (ابن حجر الهیثمی، القول المختصر فی علامات المهدی المنتظر – چاپ قاهره – ص ۲۷)

حضرت مهدی (عج) در استانبول نیز ظهور خواهد کرد و میراث مقدس پیامبر را نیز با خود خواهد داشت.

او بعنوان نشانه ، پیراهن، شمشیر ، و آیین های پیامبر را نیز با خود خواهد داشت. پرچمی که هرگز بعد از رحلت پیامبر اسلام بر افراشته نشده است. و هرگز تا ظهور حضرت مهدی (عج) نیز بر افراشته نخواهد شد. ( البرزنجی ، العشاء لعشرة الصئاح – ص ۱۶۴ ).

۴ – حضرت مهدی (عج) با تکبیر بر استانبول پیروز خواهد شد، . و این کاری علمی خواهد بود.

این زمان فرا نخواهد رسید تا اینکه مومنین بقدری قوی شوند که قادر باشند تا با تکبیر و تسبیح بر استانبول و سرزمین روم برتری یابند. ( دیلمی، الفردوس ، ۸۲/۵ شماره ۷۵۲۴؛ التبارانی ، المعجم الکبیر ۱۵/۱۷ ، ص ۲۱ )

پیامبر (ص) ما اظهار داشته است که : آنها با تکبیر و تسبیح بر قسطنطنیه پیروزی و برتری [معنوی] خواهند یافت و به آنچنان غنیمتی دست خواهند یافت که پیشتر هرگز مشاهده نشده است. ( ابن مجاه ، کتاب الفتن ، ص ۳۵ )

پیامبر اسلام فرموده است:

روز قیامت فرا نخواهید رسید تا اینکه قبل از آن فردی از اهل البیت من [ حضرت مهدی ]، بر جهان حکمرانی کند. او بر استانبول و جبال هفتگانه آن برتری خواهد یافت. ( ماری ابن یوسف کرمی حنبلی، فوائد الفکر الفکر فی المهدی المنتظر )

۵- حضرت مهدی (عج) بر رم نیز تسلط خواهد یافت.

” حضرت مهدی(عج) و شاگردان او با تسبیح و تکبیر الهی بر رم مسلط خواهند شد.( البرزنجی ، العشاء لعشرة الصئاح – ص ۲۰۴ ) و ( السیوطی، الحاوی للفتاوی – ج ۲ – ص ۸۱)

” …. حضرت مهدی (عج) و پیروان او رم را با تکبیر و تسبیح خداوند تسخیر خواهند کرد، و دیوارهای آن شهر [ واتیکان] فرو خواهد ریخت. ( البرزنجی ، العشاء لعشرة الصئاح – ص ۲۰۴ )

۶-حضرت مسیح (عج) یاری کننده حضرت مهدی (عج) خواهد بود.

حضرت مسیح (عج) از آسمان نزول خواهند کرد تا به امام زمان بپیوندند، او به امام زمان خواهد پیوست و پشت سر او نماز خواهد خواند. ( شیخ صدوق ، العمالی ، فصل ۳۹ – ص ۱۸۱)

پیامبر خدا فرموده است: گروهی از امت من تلاش فکری و معنوی فراوانی خواهد کرد تا حقیقت را قبل از فرارسیدن قیامت برپا کند. در چنین هنگامه ای مسیح پسر مریم به زمین نزول خواهد کرد. رهبر آن گروه قائم ، به مسیح خواهد گفت که ما را در برپایی نماز مقتدایی کن. و او در پاسخ خواهد گفت : نه . سپس مسیح ، مقام امامی را به او اعطا خواهد کرد. (صحیح مسلم – ج اول – ص ۲۰۹)

ابن ابی شیبا به نقل از ابن شیرین در کتاب مصنف خود می گوید: رهبر این گروه همان حضرت مهدی (عج) است که به مثابه یک امام بر حضرت مسیح (عج) عمل خواهد کرد. (المتقی الهندی، البرهان فی علامات المهدی آخرالزمان – ص ۷۹)

نعیم ابن حامد از عبدالله بن عمر نقل می کند که وی گفت: حضرت مهدی (عج) همان کسی است که، مسیح پسر مریم پس از نزول از آسمان پشت سر او به اقامه نماز خواهد ایستاد. (المتقی الهندی، البرهان فی علامات المهدی آخرالزمان – ص ۷۹)

۷ – اقدامات حضرت مهدی (عج) موجب خواهد شد تا اخلاق اسلامی بر تمام عالم مستولی گردد.

چهار نفر پادشاهان زمین بوده اند. دو نفر از آنها از مومنین بودند . و دو نفر از کافرین. آن دو مومن یکی ذوالقرنین (عج) بود و دیگری حضرت سلیمان (عج) . آن دو کافر یکی نمرود بود و دیگری بخت النصر (Nebuchadnezzar).اما نفر پنجمی هم (حضرت مهدی) از میان مومنین قیام خواهد کرد که پادشاه کل زمین خواهد بود. (المتقی الهندی، البرهان فی علامات المهدی آخرالزمان – ص ۱۰)

حضرت مهدی (عج) جهان را به مانند حضرت سلیمان و حضرت ذوالقرنین (عج) اداره خواهد کرد.(ابن حجر الهیثمی، القول المختصر فی علامات المهدی المنتظر – چاپ قاهره – ص ۳۰ )

ابو بشیر می گوید: از امام جعفر صادق پرسیدم : ای پسر رسول خدا (ص) چه کسی قائم شما اهل البیت خواهد بود؟ او پاسخ داد : حضرت مهدی (عج) بر جهان چیره خواهد شد، حضرت مسیح پسر مریم پشت سر او به اقامه نمار خواهد ایستاد. در آن زمان جهان به نور الهی روشن خواهد شد. و در تمام نقاط دنیا ، حتی در جاهایی که قبلا چیزی غیر از خدا پرستیده می شد، خداوند متعال مورد پرستش قرار خواهد گرفت. و حتی اگر مشرکان تمایل نداشته باشند، تنها ایمان موجود در آن دوره ، ایمان به خدای واحد و احد خواهد بود. (بحارالانوار – ج ۵۱ – ص ۱۴۶)

حضرت رسول (ص) به حضرت علی ( ره ) فرمود: تو اولین هستی، و مهدی آخرین خواهد بود؛ که خداوند تسلط بر جهان را برای شما قرار داده است. ( بحارالانوار – ج ۵۲ – ص ۳۷۸ )

حضرت مهدی (عج) بر شرق و غرب عالم مسلط خواهد شد و اسلام را در تمام جهان به صحنه عمل خواهد آورد…. خداوند به مردم قدرتی خواهد داد که هر کسی در هر نقطه ای از عالم ، صدای او را خواهد شنید، حضرت مهدی (عج) به اسلام حیات خواهد بخشید. (بحارالانوار – ج ۵۲ – ص ۲۷۹ و ج ۵۳ – ص ۱۲ ؛ شیخ صدوق ، کمال الدین – ج ۲ – ص ۳۶۷)

۸ – حضرت مهدی ، جهان ترک ، و جهان عرب را در یکجا جمع خواهد کرد.

ابراهیم ابن عبیدالله ابن علا نقل می کند که پدرش به نقل از امام جعفر صادق گفته است که: روزی حضرت علی (عج) به شرح وقایعی پرداخت که پیش از ظهور قائم رخ خواهد داد …. پرچمهای گروههایی از ترکها در هر جا دیده خواهد شد که به یاری پسر من [حضرت مهدی (عج) ] خواهند شتافت. ( شیخ محمد ابن ابراهیم نعمانی، الغیبة النعمانی – ص ۳۲۳ )

ملک ابن زمرا می گوید: حضرت علی (عج)، امیر المومنین به من گفت : … ای ملک ، بهترین اتفاق نیکو مربوط به آخر الزمان است که در آن قائم ما ظهور خواهد کرد … و خداوند تمامی افراد را گرد او جمع خواهد کرد. (شیخ محمد ابن ابراهیم نعمانی، الغیبة النعمانی – ص ۲۴۲)

امیر مومنان می گوید : اگر شما منتظر بمانید تا خداوند مقرر نماید که یک نفر ( حضرت مهدی) برای خاطر شما به پا خیزد، کسی که شما را با هم متحد نماید ، در حالی که پیشتر متفرق بودید، آنگاه خداوند به شما پاداش خواهد داد و به یقین در خواهید یافت که او [حضرت مهدی (عج)] همان کسی است که منتقم خواهد بود ( کسی که پاسخ فکری قطعی برای مقابله با داروینیسم، ماتریالیسم، و کفر و الحاد ارائه خواهد کرد) در برابر خطاکاران، و حقوق تضییع شده شما را باز خواهد گرداند، ( کتاب الغیبة ، بحارالانوار ج ۵۱ و نیز در کتاب امام قائم – محمد باقر مجلسی ، انتشارات انصاریان – ایران – قم – ۲۰۰۳ – ص ۱۸۲)

امر ابن نفیل می گوید: شنیدم که امام حسین (عج) گفت : “کسی که شما منتظر قیام او هستید [(حضرت مهدی(عج) ] ظهور نخواهد کرد تا اینکه عصری برسد که شما خود اقرار کنید که چقدر از هم فاصله گرفته اید، عصری که شما بروی همدیگر آب دهان پرت کنید، عصری که یکدیگر را به کفر متهم نمایید، و همدیگر را دشنام بدهید”. از او پرسیدم : پس در این صورت در آن زمان دیگر چیز فرخنده و مبارکی باقی نخواهد ماند ؟ او پاسخ داد : آن عصر ، عصر تمام مبارکی ها خواهد بود ، چراکه قائم ما ظهور خواهد کرد و بر همه آنها خط بطلان خواهد کشید. ( شیخ محمد ابن ابراهیم نعمانی، الغیبة النعمانی – ص ۲۴۱ )

۹ – حضرت مهدی (عج) بر مردم اهل کتاب با تکیه بر تورات و انجیل واقعی حکومت خواهد کرد.

جابر ابن یزید جعفی از امام محمد باقر نقل می کند که :

علت اینکه حضرت مهدی در میان مردم بعنوان حضرت مهدی شناخته می شود این است که امری سری را عیان خواهد کرد. او به غاری در انطاکیه خواهد رفت و نسخه اصلی تورات و انجیل و سایر کتب مقدس را از آن غار بیرون خواهد آورد، و بر مسیحیان بر مبنای آن انجیل و بر یهودیان بر مبنای آن تورات حمکرانی خواهد کرد. (المهدی الموعود ، ج ۱ – ص ۲۵۴ و ۲۵۵)

” علت اینکه وی حضرت مهدی (عج) نامیده می شود، این است که او بسوی کوهی از کوههای دمشق خواهد رفت. و در آنجا کتاب اصلی تورات را پیدا خواهد کرد…” (السیوطی، الحاوی للفتاوی – ج ۲ – ص ۸۱ )

۱۰ – حضرت مهدی (عج) در برابر ماتریالیسم، الحاد، داروینیسم، و بی دینی، به پیروزی علمی دست خواهد یافت.

شیخ الطوسی در کتاب الغیبة گفته است: پیروزی حضرت مهدی (عج) بدلیل بهره بردن از برهان و دلایلی متقن است که حضرت درباره تمامی آنچه که خداوند خلق کرده است ، آنها را در اختیار دارد . دلایل او به حدی زیاد است که هیچ کس دیگر نمی تواند در برابر او عذری بیاورد و یا آنها را انکار کند. ( کتاب الغیبة ، بحارالانوار ج ۵۱ و نیز در کتاب امام قائم – محمد باقر مجلسی ، انتشارات انصاریان – ایران – قم – ۲۰۰۳ – ص ۷۰)

ابو بشیر می گوید: از امام محمد ابوبکر و یا امام جعفر صادق نقل شده است : همان کسی که به او [مهدی (عج) ] امامت اعطا نموده است ، همو به وی دانش و کتاب خواهد داد و او را تنها نخواهد گذاشت. (شیخ محمد ابن ابراهیم نعمانی، الغیبة النعمانی – ص ۳۸۷)

۱۱ – حضرت مهدی در عصر آخرالزمان بر علیه ادیان دروغین و ادیان متعصب کوشش خواهد کرد.

هفتاد هزار نفر از علمای دینی جامعه من از ضدمسیح پیروی خواهند کرد. ( احمد ابن حنبل مسند – ص ۷۹۶ )

در آخرالزمان چنین امتی پدید خواهد آمد، آنها قرآن تلاوت خواهند کرد، در حالی که قرآن فقط در دهانهای آنها است و در جان آنها فرو نمی رود. ارتباط آنها از دین قطع خواهد شد، همانگونه که تیر از کمان جدا می شود. و هر مسلمانی حق دارد بر آنها بشورد. آنها سرهای تراشیده دارند. ( ابو عبدالرحمن احمد بن شعیب النصایی، حضرت علی در احادیث، ص ۱۴۲)

همچنین از امر بن سعد نقل شده است:

حتی اگر مردم دعوت شوند که با فرزند من باشند، آنها باز هم از او دور خواهند بود، این گروه بقدری شریر هستند که پایبند هیچ ارزش اخلاقی نیستند. آنها برای [خوشایند] حاکم ستمگر، دستور شلاق و تازیانه صادر می کنند، به ظالمان درس فساد می دهند، و برای خون و خونریزی، فتوا صادر می کنند. (شیخ محمد ابن ابراهیم نعمانی، الغیبة النعمانی – ص ۱۷۰)

۲۵ نکته که هر شیعه باید درباره حضرت مهدی(عج) بداند ! ۲۵ نکته که هر شیعه باید درباره حضرت مهدی(عج) بداند !

۱۲-حضرت مهدی بسیار دوست داشتنی، مهربان و دلسوز خواهد بود.

خدمات حضرت مهدی بقدری شایان و بزرگ خواهد بود که درباره اش گفته شده است که : نه تنها انسانها، بلکه تمام موجودات زنده روی زمین و آسمان نیز از او راضی خواهند بود. (محمد بن علی السبان ، ایسافور رقیبین، ص ۱۴۶ ؛ السیوطی، الحاوی للفتاوی ، ج ۲ ، ص ۶۶ و ۶۷)

ظهور او سر منشاء شادمانیها خواهد بود، نه تنها برای مومنین، بلکه برای تمام خلایق عرض و سما . چه بسیار خواهند بود پرندگان، حیوانات وحشی، و حتی ماهیان دریاها که از آمدن او به وجد و شادمانی خواهند پرداخت. ( البرزنجی ، العشاء لعشرة الصئاح – ص ۱۶۲ و ۱۶۳)

او ( حضرت مهدی) همان راه پیامبر را در پیش خواهد گرفت. او هیچ فرد خوابیده ای را از خواب بیدار نخواهد کرد. … جهان به جای ظلم و جور و شکنجه با عدل پر خواهد شد. او ( حضرت مهدی) همه امکانات را بر مبنای برابری و عدالت و حقیقت میان مردم تقسیم خواهد کرد. این همان چیزی است که باعث خواهد شد تا ساکنان زمین و آسمان از او خشنود و راضی باشند. بسیار خواهند بود پرندگان آسمان ، حیوانات وحشی جنگل ها، و حتی ماهیان دریاها که از این کار او به وجد آمده و خشنود باشند. (البرزنجی ، العشاء لعشرة الصئاح – ص ۱۶۳)

تمام افراد بدور او خواهند نشست، همانند پدر مهربانی که کودکانش بدور او حلقه می زنند، یا همانند پادشاه بخشنده ای که مردم در گرداگرد او جمع می شوند، و با هم سخنان نیکو می زنند ، و محفلشان برای همیشه سراسر وجد و شادمانی است، و حاضرین با شور و اشتیاق برای غایبین از آن تعریف می کنند.(سید مرتضی سیستانی، گزیده هایی از صحیفه المهدیه، نشر الماس ، ص ۲۵۷ )

[ در دوره حضرت مهدی] گوسفندان در کنار گرگها به چرا خواهند پرداخت، و کودکان با مارها و عقربها به بازی خواهند پرداخت، و هیچ آسیبی نخواهند دید، در این دوره ، افراد یک دانه خواهند کاشت، و هفتصد دانه برداشت خواهند کرد.(ابن حجر الهیثمی، القول المختصر فی علامات المهدی المنتظر – چاپ قاهره – ص ۴۳)

طاووس: ” یکی از شاخصه های حضرت مهدی (ع) نظارت دقیق و موشکافانه آن حضرت بر مقامات منسوب خویش می باشد”. (السیوطی، الحاوی للفتاوی ، ج ۲ ، ص ۱۵۰ )

در زمان ظهور حضرت، هیج خوابیده ای از خواب بیدار نخواهد شد، و از بینی هیچ کس، قطره ای خون نخواهد چکید. (ابن حجر الهیثمی، القول المختصر فی علامات المهدی المنتظر – چاپ قاهره – ص ۴۳ )

” مهربانی خاص حضرت نسبت به فقرا، از دیگر مشخصات حضرت مهدی خواهد بود.” (ماری ابن یوسف کرمی حنبلی ، فوائد فوائد الفکر فی مهدی المنتظر)

۱۳ – حضرت مهدی (ع) بازدارنده ریاکاری و دو رویی خواهد بود.

“بسیاری از مردم بدلیل ترس از او ( حضرت مهدی ) – ( بیش از ترسی که از قرآن دارند ) از ارتکاب به گناهان اجتناب می کنند… ” ( محی الدین ابن عربی – الفتوحات المکیه ، ص ۶ )

اصبغ النباته میگوید: علی، امیر المومنین گفت : بگذارید برای شما مثالی بزنم . فردی که دارای گندم فراوان می باشد، گندمهای خود را تمیز و مرتب کرده و در انبار خود ذخیره می کند، پس از مدتی که به آنها سرکشی می کند می بیند که گندمها آلوده به شپش شده اند. او گندمهای آلوده را جدا می کند و دوباره انبار می کند، پس از مدتی که برای سرکشی می آید می بیند که گندمها دوباره آلوده شده اند، او این کار را چند بار تکرار می کند، و سرانجام از آن انبوه خرمن گندم ، مقدار بسیار اندکی از گندم سالم و آلوده نشده برای وی باقی می ماند، گندمهایی که شپشها دیگر نمی توانند به آنها آسیب برسانند. در آخرالزمان نیز دوره ای فرا خواهد رسید که تعداد انسانهای پاک که آلوده به فساد نشده اند بسیار اندک خواهد شد. ( احمد بن محمد بن سعید نیز همین حدیث را نقل کرده است – شیخ محمد ابن ابراهیم نعمانی، الغیبة النعمانی – ص ۲۴۶ )

۱۴ – وجود مبارک حضرت مهدی (ع) به گونه ای عمل خواهند کرد تا همه اقرار کنند که براستی محمد (ص) پیامبر خدا است.

حدیث دیگری از امام بکر نقل شده است که : پیروزی و برتری زمانی تحقق خواهد یافت که حضرت مهدی (ع) از نوادگان محمد (ص) ظهور کند. در آن زمان دیگر منکری باقی نخواهد ماند. ( تفسیر البرهان – ج ۲ – ص ۱۲۱ )

۱۵ – حضرت مهدی (ع) تمام عوامل و بهانه ها و موانع پیش روی نهادینه شدن اخلاق اسلامی را از میان برخواهد داشت، و عصر وی همانند دوران های پربرکت خواهد بود.

او (حضرت مهدی ) همه کارهایی را که پیامبر انجام داد، انجام خواهد داد؛ او به همان شیوه پیامبر، تمام بنیانهای جهل را از بین خواهد برد، همانگونه که پیامبر این کار را انجام داد. او اسلام را از نو احیا خواهد کرد.(میکاییل المکارم ، ج ۱ ، ص ۵۷)

او ( حضرت مهدی) اسلام را در دوره آخرالزمان دوباره تثبیت خواهد کرد، همانگونه که پیامبر در عهد اول این کار را کرد .(ابن حجر الهیثمی، القول المختصر فی علامات المهدی المنتظر – چاپ قاهره – ص ۲۷ )

…. حضرت مهدی دین را به همان شکل که در آغاز بوده است، پیاده خواهد کرد. او تمام مکاتب دینی دیگر را در جهان از میان خواهد برد. و پس از مذهب راستین و خالص ، دیگر هیچ مکتب دینی ناخالصی باقی نخواهد ماند.(البرزنجی ، العشاء لعشرة الصئاح – ص ۱۸۷ و ۱۸۶)

حضرت مهدی (ع) هیچ نوع بدعت و نو آوریهای دینی را نخواهد پذیرفت.(ابن حجر الهیثمی، القول المختصر فی علامات المهدی المنتظر – چاپ قاهره – ص ۴۳ )

حضرت مهدی (ع) بدعت ها و نو آوریهای دینی را ریشه کن نکرده ، رها نخواهد کرد.او تمام اجبارهای دینی در دوره آخر الزمان را از حالت اجباری در آورده و بصورت اختیاری خواهد کرد، همانگونه که در صدر اسلام اینگونه بوده است.(ابن حجر الهیثمی، القول المختصر فی علامات المهدی المنتظر – چاپ قاهره – ص ۱۶۳ )

۲۵ نکته که هر شیعه باید درباره حضرت مهدی(عج) بداند ! ۲۵ نکته که هر شیعه باید درباره حضرت مهدی(عج) بداند !

۱۶ – حضرت مهدی (ع) خشونت و فلسفه خشونت را بر خواهد چید.

شیخ طوسی در کتاب الغیبة می گوید: ” هنگامی که زمانه ظهور او فرا برسد، خداوند به نور خود تمام دروغها را به دست او از بین خواهد برد، و به دست او تمام خشونت ها را به پایان خواهد برد. او (حضرت مهدی ) شرم بندگی و بردگی دیگران را از گردن شما برخواهد داشت”. (کتاب الغیبة ، بحارالانوار ج ۵۱ – محمد باقر مجلسی ، انتشارات انصاریان – ایران – قم – ۲۰۰۳ – ص ۱۳۲ ).

در زمان رهبری حضرت مهدی (ع) ، دوره حکام و ستمگران و برتری سیاسی ریاکاران و سالوسان و خیانتکاران به پایان خواهد رسید. (المهدی الموعود – ج ۱ – ص ۲۵۲)

۱۷- حضرت مهدی (ع) نسبت به حمایت از اسلام به شدت حساس است ، او از حقوق اسلامی حمایت جدی خواهد کرد.

کوچکترین کلمه ای که بر علیع اسلام زده شود، باعث آزرده خاطری وی خواهد شد. (ابن حجر الهیثمی، القول المختصر فی علامات المهدی المنتظر – چاپ قاهره – ص ۳۰ )

حضرت مهدی (ع) در مقابل ستمگران از حقیقت دفاع خواهند کرد. براستی او کسی است که حقیقت را از دل انسان استخراج و آن را احیا خواهد نمود. ( العقیلی ، النجم الثاقب فی بیان النعال من اولاد علی بن ابو طالب )

از نهج البلاغه : رسول مومنان (ص) فرمود: هنگامی که او (حضرت مهدی) از دیده ها پنهان شود، هیچ شخصی قادر نخواهد بود تا را او را شناسایی و رهگیری کند. (کتاب الغیبة، بحار الانوار، ج ۵۱ – انتشارات انصاریان – ایران – قم – ۲۰۰۳ – ص ۱۸۶)

۱۸- حضرت مهدی (ع) احادیث مربوط به آخرالزمان را به شیوه ای صحیح برای مردم توضیح خواهند داد.

ابو بشیر میگوید: من شنیدم که امام محمد باقر فرمودند: هنگامی که حضرت مهدی (ع) ظهور کند، شیوه رسول الله را بکار خواهد بست. و تنها اوست که قادر است که کارهای حضرت رسول را توضیح داده و تشریح کند . ( شیخ محمد بن ابراهیم نعمانی، الغیبة النعمانی ، ص ۱۹۱ )

اقبال الدین می گوید:

از محمد بن سینان ، امیر ابن شمیر ، جابر و ابو جعفر نقل شده است: دانش مربوط به کتاب خداوند تبارک و سنت رسول الله همانند یک نهال در قلب مهدی (ع) رشد کرده و به بالندگی خواهد رسید. ( کتاب الغیبة، بحار الانوار، ج ۵۱ – انتشارات انصاریان – ایران – قم – ۲۰۰۳ – ص ۷۲ )

۱۹- حضرتمهدی (ع) خرد نهفته در آیات قرآنی را برای مردم بازگو خواهد کرد، و موجب خواهد شد تا آنها خود به قرآن ایمان بیاورند.

هنگامی که مردم بر اساس فهم اندک خود به تفسیر آیات قرآنی می پردازند، او به اصلاح دیدگاههای مردم خواهد پرداخت، و آنها را به حقیقت قرآن رهنمون خواهد کرد. بدین ترتیب، او به مردم نشان خواهد داد ، که بدلیل دوری از حقیقت قرآن ، مردم چگونه عملا سنت اسلامی را فراموش کرده اند. او معانی حقیقی قرآن را برای ایشان شرح خواهد داد. ( نهج البلاغه ، خطبه ۱۳۴ )

شیوه تعامل حضرت مهدی به گونه ای خواهد بود که قلب همه انسانها را تحت تاثیر قرار خواهد داد، و مردم با یقین قلبی ، به سوی الله روی خواهند آورد. حتی آنهایی که از دین رویگردان شده بودند، با رضایت و اطمینان ، خود به وظایف و الزامات دینی شان عمل خواهند کرد.

۲۰- حضرت مهدی (ع) عادل و دادگر خواهد بود.

جهانی که قبل از آمدن او مملو بود از ظلم و جور ، با آمدن او پر خواهد شد از عدل و داد. (ابن حجر الهیثمی، القول المختصر فی علامات المهدی المنتظر – چاپ قاهره – ص ۲۰)

هنگامی که پیغامبر آنها بیاید، تمام تصمیمات آنها بر اساس عدالت خواهد بود، آنها اشتباه نخواهند کرد. ( سوره یونس – آیه ۴۷ )

۲۱- حضرت مهدی (ع) بخشنده خواهد بود.

طاووس : حضرت مهدی (ع) در توزیع کالاها بسیار بخشنده خواهد بود. (السیوطی، الحاوی للفتاوی ، ج ۲ – ص ۱۵۰ )

در دوره آخرالزمان ، خلیفه ای خواهد بود که کالاها را بدون شمارش و محاسبه توزیع خواهد کرد. ( المتقی الهندی، البرهان فی علامات المهدی آخر الزمان – ص ۱۵ )

رهبری از میان رهبران خواهد آمد که کالاها را شمارش نخواهد کرد. هرگاه از او چیزی خواسته شود، او پاسخ خواهد داد : برگیر. آنگاه شخص درخواست کننده، پیراهن خود را خواهد گسترد تا عطایای او را جمع کند. ( المتقی الهندی، البرهان فی علامات المهدی آخر الزمان – ص ۱۵ )

۲۲ – مبنای عملکرد حضرت مهدی (ع) مبتنی بر رضایت خداوند می باشد و نه رضایت مردم.

حضرت علی (ع) در این باره و اینکه پس از ظهور حضرت مهدی (ع) چه چیزی رخ خواهد داد، می گوید:

او نیازی به نظرات و قضاوت شخصی افراد نخواهد داشت؛ عملکرد او بر اساس قوانین قرآنی خواهد بود. ( میکاییل المکارم – ج ۱ – ص ۸۱ )

روزها و شبها به پایان نخواهد رسید تا اینکه مردی از خاندان من (حضرت مهدی) خواهد آمد، کسی که به سادگی ، جلوی بی نظمی و اغتشاش را خواهد گرفت، و از عمل کردن دلسرد و نومید نخواهد شد، حتی اگر تهدید به مرگ شود.( المتقی الهندی، البرهان فی علامات المهدی آخر الزمان – ص ۱۳ )

“ای رسول مومنان درباره حضرت مهدی (ع) با ما سخن بگو ” … پس آنگاه ایشان فرمودند: ” او هنگامی که مرگ وی را احاطه کند ، نخواهد ترسید. او به کناری نخواهد کشید، او به مومنانی که گرداگرد او حلقه زده اند ، پشت نخواهد کرد. هنگامی که جنگجویان به مخالفت با او برخیزند، او نخواهد ترسید، … او سخاوتمند و شجاع خواهد بود”. ( کتاب الغیبة، بحار الانوار، ج ۵۱ – انتشارات انصاریان – ایران – قم – ۲۰۰۳ – ص ۱۸۴ )

۲۳ – حضرت مهدی به مجاهده فکری خویش ادامه خواهد داد تا اینکه همه مردم را به راه راست بازگرداند.

او به کوششهای خویش ادامه خواهد داد تا اینکه همه مردم را به راه راست بازگرداند. (ابن حجر الهیثمی، القول المختصر فی علامات المهدی المنتظر – چاپ قاهره – ص ۲۳ )

حتی اگر کوهها در مقابل وی ایستادگی نمایند، او آنها را خرد کرده و راهی برای خود یافته و و به راه خود از میان کوهها ادامه خواهد داد، (ابن حجر الهیثمی، القول المختصر فی علامات المهدی المنتظر – چاپ قاهره – ص ۳۹ )

حضرت مهدی (ع) خود را به کار خویش اختصاص خواهد داد. (البرزنجی ، العشاء لعشرة الصئاح – ص ۱۷۵)

۲۴- حضرت مهدی (ع) به سرعت ، عمل خواهد کرد.

این کار هفت سال طول خواهد کشید، اما هر سال او معادل ۲۰ سال شما است. (ابن حجر الهیثمی، القول المختصر فی علامات المهدی المنتظر – چاپ قاهره – ص ۴۴)

۲۵ – حضرت مهدی بهترین استفاده ها را از تکنولوژی خواهد برد.

پیروان حضرت مهدی (ع) دارای این قدرت هستند که کل کره زمین را در عرض یک لحظه طی کنند. ( میکایل المکاریم – ج ۱ – ص ۱۴۴ )

امام صادق می گوید: او (حضرت مهدی) در بین رکن و مقام ابراهیم خواهد ایستاد و با صدای بلند فریاد خواهد زد: ای نمایندگان من ، ای اصحاب خاص من، ای کسانی که خداوند شما را در این دنیا مهیا کرد تا به یاری من بشتابید، از من اطاعت کنید و به سوی من بیایید. آنها صدای او را خواهند شنید، در حالی که در شرق و غرب عالم هستند، در خانه های خود هستند و یا در محراب. صدای او به گوش همه آنها خواهد رسید، و همگی بسوی او خواهند شتافت، و در اندک زمانی گرداگرد او حلقه خواهند زد، در عرض یک چشم بر هم زدن. این اجتماع در بین رکن و مقام ابراهیم رخ خواهد داد ( قبل از طلوع آفتاب) . ( بحارالانوار – ج ۵۳ – ص ۷)

شنبه 27/8/1391 - 20:27
اهل بیت
«از محمود بن لبید در جریان گفتمانی که با فاطمه ‏علیها السلام درباره امامت علی‏ علیه السلام داشته است،نقل شده است: از او پرسیدم: ای بانوی من! چرا او (علی ‏علیه السلام) از گرفتن حقّش دست کشید؟ فرمود:«ای ابو عمر! پیامبر خدا فرمود: “مَثَل امام (یا فرمود: مَثَل علی‏ علیه السلام)، مَثَل کعبه است که به سراغش می ‏آیند، ولی او به سراغ کسی نمی ‏رود”»

سایت فرهنگی و مذهبی نگار

 

غربت مهدی فاطمه دست کمی از خانه نشینی همسر زهرا ندارد،
امام اول را نخواستند؛
خانه نشین شد.
امام دوم را نخواستند؛
خانه نشین شد.
امام سوم را خواستند؛
اما یاری اش نکردند؛
شهید شد.
تا امام یازدهم را ما گفتیم.
تاریخ هم برای ما خواهد نوشت که؛
امام دوازدهم را یا نمی خواستند و یا با رَگِ کوفیشان می خواستند؛
یاری اش نمی کردند و فقط با زبان او را می خواندند.

از محمود بن لبید در جریان گفتمانی که با فاطمه ‏علیها السلام درباره امامت علی‏ علیه السلام داشته است،نقل شده است:
از او پرسیدم: ای بانوی من! چرا او (علی ‏علیه السلام) از گرفتن حقّش دست کشید؟
فرمود:«ای ابو عمر! پیامبر خدا فرمود:
“مَثَل امام (یا فرمود: مَثَل علی‏ علیه السلام)، مَثَل کعبه است که به سراغش می ‏آیند، ولی او به سراغ کسی نمی ‏رود”» [۱]

پیامبر خدا صلی الله علیه وآله به علی‏ علیه السلام فرمود:
« مَثَل تو در بین امّت، همچون کعبه است که خداوند، آن را نشان قرار داده که از هر راه دور و وادی دور افتاده ‏ای به سوی تو آیند، و تو همان نشانه ‏ای که نشان هدایت است و آن نور دینی که همان نور خداست.»[۲]

از ابوذر هم نقل شده است:
پیامبر خدا صلی الله علیه وآله فرمود:
«مَثَل علی بین شما (یا فرمود بین این امّت)، همچون مَثَل کعبه پوشیده است. نگاه کردن بر آن، عبادت است و آهنگ او نمودن، واجب است.»[۳]

دیروز محمد آقا را دیدم، خیلی ناراحت بود. ازش پرسیدم چی شده؟
گفت:
« باز هم تو قرعه کشی تمتع اسمم در نیومد.»
آدم فراموشکاریه این آقا محمد.
پرسیدم:
« مگر ثبت نام کردی؟»
گفت:
« اوم! نه!»
اینم یه جورشه دیگه!
—————
[۱]. کفایة الأثر:۱۹۹، بحار الأنوار:۲۲۴:۳۵۳:۳۶٫
[۲] خصائص الأئمّة:۷۳٫
[۳] تاریخ دمشق:۸۹۴۸:۳۵۶:۴۲، مناقب علی بن أبی طالب:۱۴۹:۱۰۷، کفایة الطالب: ۱۶۱٫

شنبه 27/8/1391 - 20:26
اهل بیت

شما هیاتی هستید من یک سوال از شما می‌پرسم، اگر بلد نبودید بدانید در حق امام حسن علیه السلام کم گذاشتید. چه کسانی می‌دانند که صلح امام حسن چند بند داشت و اصلی ترین بندهای آن چه بود؟ یکی از همین نامردها گفته بود که چرا همیشه از امام حسین علیه السلام می‌گویید و ملت را به جنگ و خون ریزی در مقابل قدرتها می‌کشانید.خب اسلام امام حسن علیه السلام هم دارد! یک مدتی بیاید امام حسنی رفتار کنید، این کسی که این حرف را می‌زند و از وجدان و شرف بویی نبرده می‌خواهد یک امام حسین دورغین به شما معرفی کند. حرفی نیست، ما از امام حسن علیه السلام تبعیت می‌کنیم، تو بیا بگو صلح امام حسن علیه السلام چه طور بوده و راستش را بگو.

یکی از بندهای صلح امام حسن علیه السلام با معاویه این بود که شهادت معاویه پذیرفته نیست، در اسلام تنها شهادت مومن، در آن جاهایی که باید شهادت دهند، پذیرفته است؛ یعنی حضرت معاویه را اصلا مومن نمی‌دانست چه رسد به اینکه امیر المومنین باشد.

از همه اینها بالاتر در خصوص این صلح نامه این است که معاویه یک کاغد سفید امضا کرد، فرستاد خدمت امام و گفت هرچه تو بنویسی قبول دارم.

ما حاضریم صلح حسنی کنیم، سازمان ملل کاغد سفید امضا کند و بفرستد، اینجا ما امام داریم به امام خود می‌دهیم ومی‌گوییم هرچه می‌خواهی بنویس. انرژی هسته‌ای حق مسلم ماست، گورتان را گم کنید و از عراق و افغانستان بیرون بروید، ما با کسی دعوایی نداریم. یکی از راه‌های دشمن برای فریب عوام و مردم ریاکاری و تحریف و انحراف در حقیقت دین است.

به جای مطیع بودن خود را رفیق رهبر می‌دانند، نامه هم که می‌نویسند، زورشان می‌آید که با سلام باشد

پس استفاده از چهره های شناخته شده و به اصطلاح بزرگ که خود را برادر و رفیق و همراه رهبری می‌دانند از جمله کارهای جبهه باطل است، امروز هم برخی به جای اینکه بگویند ما مطیع و رهرو رهبری هستیم، خود را برادر و رفیق و همراه می‌نامند و نامه هم که می‌نویسند، زورشان می‌آید که سلام بنویسند.

در قرآن می فرماید ” قالوا ربّنا انّا اطعنا سادتنا و کبرائنا فأضلّونا سبیلاً” ما از بزرگان‌مان پیروی کردیم که ما را گمراه کردند. البته نمی‌گویم نباید از بزرگان پیروی کرد، معنایش این است که بزرگ را باید با معیار حق شناخت و الا طلحه هم بزرگ بود.

در زمان غیبت امام معصوم حق کیست، بالاخره این خدایی که ما می‌خواهیم از او تبعیت کنیم، نماینده ای در زمین دارد که ما او را ببنیم و از او دستور بخواهیم یا نه؟

حضرت امیر المومنین علیه السلام راهکار سوم جبهه باطل را این چنین تبیین می‌کنند که آنها جوسازی می‌کنند، از شگردهای همیشه جبهه باطل شلوغ بازی و سر و صدا کردن است، از طریق جوسازی یا عده‌ای را مرعوب می‌کنند یا با بزرگ و قوی جلوه دادن خودشان عده‌ای را جذب می‌کنند.

در جنگ جمل این کار را کردند، حضرت در خطبه ۱۱۹ نهج البلاغه می‌فرماید: “و قد ارعدوا و ابرقوا و مع هذین الأمرین الفشل ” غریدند و رعدیدند و با همه این سر وصداهایی که کردند، شکست خوردند.

بعد می فرماید “و لسنا نرعد حتّى نوقع و لا نسیل حتّى نمطر” ما نمی‌غریم، مگر موقعی که بباریم و ما نمی‌باریم مگر موقعی که سیل جاری کنیم.

یک کسی در منبر فریاد زد که چه نشسته‌اید ای مسلمانان و فلان اتفاق افتاد و به اسلام جفا شد و…، در همین حال یکی از وسط جمع بلند شد و داد زد که آشیخ، بگو بببنم کی بود تا نفسش رو ببرم، شیخ به او گفت: بنشین، بعد که منبر تمام شد به سراغ آن مرد رفت و گفت اگه تو مرد عمل بودی که سر و صدا نداشت، از پشت سر که من هم نبینمت، مشخصات این جسارت کننده را می‌گرفتی و می‌رفتی کارخودت را می‌کردی.

این کلام امیر المومنین است: آنان رعد و برق راه انداختند و بالاخره با آن همه هیاهو و خروش شکست خوردند ولی ما برای تهدید دیگران، رعد آسا نمی‌خروشیم، مگر شکست دشمن، تهدید عملی آنها باشد و تا باران سیل آسا نیاوریم بارشی به راه نمی‌اندازیم.

منبع:نگار 

شنبه 27/8/1391 - 20:26
اهل بیت

جبهه باطل از بزرگان استفاده می‌کند

استفاده از چهره‌های شناخته شده و به اصطلاح بزرگ، یکی دیگر از راه‌کارهای جبهه باطل است.

در صدر اسلام به زبیر، سیف الاسلام ( شمشیر اسلام) می‌گفتند، پیامبر صلی الله علیه و آله به طلحه، طلحه الخیر می‌گفتند. که جبهه باطل اینها را با خودشان همراه کردند، به همسران پیامبر ام المومنین می‌گفتند، آن وقت جبهه باطل همسر پیامبر خدا را با خود همراه کرد. برای همین بود که آن جاهل احمق به حضرت علی علیه السلام عرض کرد که علی جان! من مانده‌ام که کدام طرف بایستم و بجنگم. این طرف شما هستید و عمار و آن طرف همسر و یاران پیامبر؟! حضرت جواب دادند که بنده خدا تو کلاه سرت رفته است! تو می‌خواهی حق را با آدم ها بسنجی و بشناسی؟! “اعرف الحق تعرف اهله”؛حق را بشناس آدم‌هایش را هم خواهی شناخت.

اگر حق را نشناسیم، اگر حقیقت قیام امام حسین علیه السلام را درک نکنیم، اگر حقیقت صلح امام حسن علیه السلام را نشناسیم، پناه بر خدا یک امام حسن سازش‌کار به ما معرفی می‌کنند. یکی از ابعاد مظلومیت‌های بزرگ شیعه این بود که به امام حسن علیه السلام می گفتند یا مذل المومنین؛ خدا لعنت‌شان کند!

منبع:نگار 

شنبه 27/8/1391 - 20:25
اهل بیت

عمر سعد و شمر یک‌باره قاتل حسین علیه السلام نشدند

بدانید عمر سعد و شمر به یکباره جانباز سپاه امیر المومنین علیه السلام نشده بودند، که بعدا بشوند، قاتل امام حسین؛ کم کم با تبعیت از هوای نفس خود این‌طور شدند.

پس قدم اول ان این است که پا بگذاریم بر خواسته‌های دل و دلم می‌خواهد و خوشم می‌آید را هرچقدر که می‌توانیم، کنار بگذاریم. در روایت داریم که “اعدا عدوک نفسک التی بین جنبیک”؛ بدانیم نفس ما بزرگترین دشمن ماست.

این در مورد ماست، اما حالا دشمن چه کار می‌کند که ۱۳ میلیون طرفدار پیدا می‌کند، البته خیلی از اینها که رفقای من و شما هم هستند، بچه های خوبی‌اند، اما به همین کسانی که می‌گوییم سران فتنه رای دادند. چه طور می‌شود که جبهه باطل دل اینها را می‌برند.

چه شد که صدای آمریکا و اسرائیل و منافقین و سلطنت طلبان و رقاصه‌ها با سازمان مجاهدین انقلاب و حزب مشارکت یک حرف زدند

حضرت امیر در نهج البلاغه به چند راهکار دشمنان در این باره اشاره می‌کند، یکی این است که آنها متحدند و کار منسجم و تشکیلاتی می‌کنند.

شما در صدر اسلام به ناکثین و قاسطین و مارقین که خون به دل امیر المومنین علیه السلام کردند، نگاه کنید که این‎ها چقدر متحد و متشکل عمل کردند، امروز هم همین‌طور است، از صدای آمریکا و اسرائیل و منافقین و سلطنت طلبان و رقاصه‌ها و آوازه خوان‌ها تا سازمان مجاهدین انقلاب و حزب مشارکت همه با هم یک حرف می‌زنند، آخر شما چه ربطی به هم دارید که این‌طور با هم یکی شده اید؟

صدر اسلام معاویه‌ای که در شام شبیه به کشور روم غیر مسلمان که همسایه شام بود، زندگی می‌کرد و همسر رومی و کنیز رومی داشت، همدست می‌شود با طلحه و زبیر؛ همسر پیامبر خدا را هم می‌آورند، این‌طور تشکیلاتی عمل می‌کنند. گفته می‌شود که استاندار کوفه هم هزینه جنگ جمل را داده است. معلوم نیست چه وضعی است، همه با هم جفت شده‌اند برای اینکه جنگ جمل را به خونخواهی از خلیفه مسلمین راه بیندازند. از شام آدم فرستاده بود، وقتی عثمان را کشتند پیراهن خونی‌اش را زود بردارد و ببرد آنجا تا پیراهن عثمان کرده و به این بهانه بر علیه حضرت امیر فضاسازی کنند.

اینجاست که حضرت امیر علیه السلام این حرف را می‌زند، که جگر انسان را آتش می‌زند خطبه ۲۷ نهج البلاغه” فَیا عَجَباً عَجَباً! وَاللّهِ یُمیتُ الْقَلْبَ، وَ یَجْلِبُ الْهَمَّ اجْتِماعُ هؤُلاءِ الْقَوْمِ عَلى باطِلِهِمْ،. وَ تَفَرُّقُکُمْ عَنْ حَقِّکُمْ”؛عجبا عجبا، به خدا قلب انسان می میرد از این وحدت و یگانیگی که دشمنان شما بر باطل خودشان دارند و این وحدت و چند گانگی که شما در حق خودتان دارید.

منبع:نگار 

شنبه 27/8/1391 - 20:25
اهل بیت

آن که اهل رحمت است، اهل ملایمت و عطوفت است و مدیریت پیامبر بر این ویژگى‏ها استوار بود.

پیامبرِ رحمت و محبت، مسلمانان را نیز به همین صفت کمالى مى‏خواند، چنان‏که علّامه حلّى در رساله سعدیه از آن حضرت نقل کرده است که فرمود:

“وَ الَّذِی نَفْسِی بِیَدِهِ لَا یَضَعُ اللَّهُ الرَّحْمَةَ إِلَّا عَلَى رَحِیمٍ. قَالُوا: یَا رَسُولَ اللَّهِ، کُلُّنَا رَحِیمٌ. قَالَ: لَیْسَ الَّذِی یَرْحَمُ نَفْسَهُ وَ أَهْلَهُ خَاصَّةً، وَلکِنِ الَّذِی یَرْحَمُ الْمُسْلِمِینَ؛ وَ قَالَ – صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ – : قَالَ تَعَالى: إِنْ کُنْتُمْ تُرِیدُونَ رَحْمَتِی فَارْحَمُوا.” ( النوری، مستدرک الوسائل ۹ / ۵۴ )

سوگند به آن که جانم در دست اوست، رحمت خدا جز افراد مهربان را در بر نمى‏گیرد. اصحاب گفتند: اى رسول خدا، ما همه مهربانیم. فرمود: مقصود کسانى نیستند که فقط نسبت به خود و خانواده‏شان مهربانند و عطوفت دارند بلکه مقصود کسانى‏اند که نسبت به همه مسلمانان مهربانند؛ و فرمود: خداى متعال فرموده است: اگر خواهان مهربانى و بخشایش من هستید پس نسبت به هم مهربان باشید و عطوفت بورزید.

آنان که صفت رحمت را در خود جلوه‏گر مى‏کنند مورد رحمت خدا واقع مى‏شوند و پیامبر اکرم (ص) فرمود:

“الرَّاحِمُونَ یَرْحَمُهُمُ الرَّحْمنُ؛ اِرْحَمُوا مَنْ فِی الْأَرْضِ یَرْحَمْکُمْ مَنْ فِی السَّمَاءِ.” (الترمذی، السنن ۴ / ۲۸۵)

خداى رحمان بر مهربانان مهربانى مى‏کند؛ پس بر آنان که در زمینند مهربانى کنید تا آنان که در آسمانند بر شما رحمت آورند.

و نیز مى‏فرمود:

“مَنْ لَا یَرْحَمُ النَّاسَ لَا یَرْحَمُهُ اللَّهُ.” (مسند احمد بن حنبل ۴ / ۳۶۲ ؛ البخاری، الادب المفرد / ۴۷)

هر کس نسبت به مردم رحمت ندارد، مورد رحمت خدا واقع نمى‏شود.

آن کس که مورد رحمت خدا واقع شود، اهل رحمت و الفت و ملایمت با خلق خدا مى‏شود و چنین کسى است که محبوب پیامبر رحمت است.

رفق و مدارا در سیره اجتماعى رسول خدا (ص) نقشى مبنایى داشته و مایه قوام و دوام روابط و مناسبات صحیح اجتماعى بوده است. برخوردهاى از سرِ رفق و ملایمت و به دور از درشتى و خشونت آن حضرت در عرصه جامعه و در معاشرت، سازنده‏ترین عنصر در اصلاح جامعه و روابط و مناسبات اجتماعى بود. سیره‏نویسان از حسین بن على (ع) از قول امیرمؤمنان على (ع) در توصیف برخوردهاى اجتماعى رسول خدا (ص) چنین آورده‏اند:

“کَانَ دَائِمَ الْبِشْرِ، سَهْلَ الْخُلْقِ، لَیِّنَ الْجَانِبِ، لَیْسَ بِفَظٍّ وَ لَا غَلِیظٍ.” (ابن سعد، الطبقات الکبری ۱ / ۴۲۴)

منبع:نگار 

شنبه 27/8/1391 - 20:21
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته