• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 1058
تعداد نظرات : 2080
زمان آخرین مطلب : 3817روز قبل
تبریک و تسلیت

 

اول خدا

 

...

 

 

میلاد مسعود یگانه منجی عالم بشریت مهدی موعود رو به شما دوستان عزیز و

 

اهالی خوب تبیان تبریک می گم .

 

                                         شادباشین و زلال  آنیما

دوشنبه 3/4/1392 - 9:33
تبریک و تسلیت

 

اول خدا

 

رسول الله فرمودند : شباهت بنی اسرائیل با شما (مسلمانان) همچون شباهت دو سر یک شانه  و  دو لنگ کفش است هر آنچه در میان آنها به وقوع پیوست در میان شما هم اتفاق خواهد افتاد.

بنی اسرائیل در اثر ستم فراوانی که پس از رحلت حضرت یوسف کشید بسیار مضطر شده بودند و چاره ای جز شکوائیه بردن به درگاه خدا نداشتند و عجیب اینکه خداوند متعال 170 سال از زمان غیبت منجی ایشان (حضرت موسی) را به خاطر اضطرار ایشان و اشک های دسته جمعی شان بخشید.

أَمَّنْ یُجیبُ الْمُضْطَرَّ إِذا دَعاهُ وَ یَكْشِفُ السُّوءَ وَ یَجْعَلُكُمْ خُلَفاءَ الْأَرْضِ أَ إِلهٌ مَعَ اللَّهِ قَلیلاً ما تَذَكَّرُون

ترجمه: یا آن كس كه دعاى بیچاره مضطر را به اجابت مى‏رساند و رنج و غم آنان را بر طرف مى‏سازد و شما (مسلمین) را جانشینان اهل زمین قرار مى‏دهد؟ آیا با وجود خداى یكتا خدایى هست؟ اندكى متذكر هستند.

براستی آیا هنوز هم از نبود مولایمان مضطر نشده ایم؟ اللهم عجل لولیک الفرج

...

 

 

دوشنبه 3/4/1392 - 9:30
تبریک و تسلیت

 

اول خدا

...

 

 

پنج شنبه 23/3/1392 - 11:15
تبریک و تسلیت

 

اول خدا

 .......

 

زمین و آسمان مكه آن شب نور باران بود
و موج عطر گل در پرنیان باد می پیچید
امید زندگی در جان موجودات می جوشید
هوا آغشته با عطر شفابخش بهاران بود
شبی مرموز و رؤیائی

به شهر مكه مهد پاك جانان دختر مهتاب می خندید
شبانگه ساحت" ام القری" در خواب می خندید
ز باغ آسمان نیلگون صاف و مهتابی
دمادم بس ستاره می شكفت و آسمان پولك نشان می داد
صدای حمد و تهلیل شباویزان خوش آهنگ
به سوی كهكشان می شد
دل سیاره ها در آسمان حال تپیدن داشت
و دست باغبان آفرینش در چنان حالت
سر " گل آفریدن" داشت
شگفتی خانه " ام القری" در انتظار رویدادی بود
شب جهل و ستمكاری
به امید طلوع بامدادی بود

سراسر دستگاه آفرینش اضطرابی داشت
و نبض كائنات از انتظاری دمبدم می زد
همه سیاره ها در گوش هم آهسته می گفتند
كه : امشب نیمه شب خورشید می تابد
ز شرق آفرینش اختر امید می تابد

در آن حال" آمنه" در عالم سرگشتگی می دید
به بام خانه اش بس آبشار نور می بارد
و هر دم یك ستاره در سرایش می چكد رنگین و نورانی
و زین قدرت نمائی ها نصیب او
شگفتی بود و حیرانی
در آن مرغكی را دید با پرهای یاقوتی
و منقاری زمّرد فام
كو سویش پر كشید از بام
و در صحن سرا پر زد
و پرهای پرندین را به پهلوی زن درد آشنا سائید
بناگه درد او آرام شد، آرام

به كوته لحظه ای گرداند سر را " آمنه" با هاله امید
تنش نیرو گرفت و در دلش نور خدا تابید
چو دید آن حاصل كون و مكان و لطف سرمد را
دو چشمش برق زد تا دید رخشا ن چهره احمد را
شنید از هر كران عطر دلاویز محمد را

سپس بشنید این گفتار وحی آمیز
الا، ای " آمنه" ای مادر پیغمبر خاتم!
سرایت خانه توحید ما باد و مشید باد
سعادت همه جان تو و جان " محمد " باد
بدو بخشیده ایم " آمنه" ای مادر تقوا!
صدای دلكش " داوود" و حبّ " دانیال" و عصمت " یحیی"
به فرزند تو بخشیدیم:
كردار" خلیل" و قول" اسماعیل" و حسن چهره " یوسف"
شكیب " موسی عمران" و زهد و عفت" عیسی"
بدو دادیم: خلق" آدم" و نیروی " نوح" و طاعت " یونس"
وقار و صولت " الیاس" و صبر بی حد" ایوب"
بود فرزند تو یكتا
بود دلبند تو محبوب
سراسر پاك
سرا پا خوب

دو گوش" آمنه" بر وحی ذات پاك سرمد بود
دو چشم " آمنه" در چشم رخشانی " محمد" بود
كه ناگه دید روی دخترانی آسمانی را
به دست این یكی ابریق سیمین در كف آن دیگری طشت زمّرد بود
دگر حوری پرندی چون گل مهتاب در كف داشت
" محمد" را چو مروارید غلتان شستشو دادند
به نام پاك یزدان بوسه ها بر روی او دادند
سپس از آستین كردند بیرون" دست قدرت را"
زدند از سوی درگاه خداوندی
میان شانه های حضرتش مُهر نبوت را
سپس در پرنیانی نقره گون آرام پیچیدند

همان شب قصه پردازان ایرانی خبر دادند
كه آمد تكسواری در مدائن سوی نوشروان
و گفت: ای پادشه " آتشكده آذر گشسب" ما
كه صد سال روشن بود
هم امشب ناگهانی خاموش شد، خاموش
به یثرب یك یهودی برفراز قله ها فریاد را سر داد:
كه امشب اختری تابنده پیدا شد
و این نجم درخشان اختر فرزند "عبدالله ..."
نوین پیغمبر پاك خداوندست
و انسانی كرامندست

یكی مرد عرب اما بیابانگرد و صحرائی
قدم بگذاشت در " ام القری" وین شعر را برخواند
كه یاران مگر دیشب به خواب مرگ پیوستید؟
چه كس دید از شما آن روشنای آسمان را؟
كه دید از مكیّان آن ماهتاب پرنیانی را؟
زمین و آسمان مكه آن شب نور باران بود
هوا آغشته با عطر شفا بخش بهاران بود
بیابان بود و تنهایی و من دیدم
كه از هر سو ستاره در زمین ما فرود آمد
به چشم خویش دیدم ماه را از جای خود كندند
ز هر سو در بیابان عطر مشك و بوی عود آمد
بیابان بود و من اما چه مهتاب دلارائی!
بیابان بود و من اما چه اخترهای زیبائی
بیابان، رازها دارد
ولی در شهر، آن اسرار، پیدا نیست
بیابان نقش ها دارد كه در شهر آشكارا نیست
كجا بودید ای یاران؟
كه دیشب آسمان ها، زمین مكه را كردند گلباران
ولی گل نه، ستاره بود جای گل
زمین وآسمان مكه دیشب نورباران بود
هوا آغشته با عطر شفا بخش بهاران بود

به شعر آن عرب مردم همه حالی عجب دیدند
به آهنگ عرب این شعر را خواندند و رقصیدند:
كجایی ای عرب ای ساربان پیر صحرائی؟
كجائی ای بیابانگرد روشن رأی بطحائی؟
كه اینك بر فراز چرخ ، یابی نام" احمد" را
و در هر موج بینی اوج گلبانگ محمد را
" محمد" زنده و جاوید خواهد ماند
محمد تا ابد تابنده چون خورشید خواهد ماند
جهانی نیك می داند
كه نامی همچو نام پاك پیغمبر مؤید نیست
و مردی زیر این سبز آسمان همتای احمد نیست

 

" مهدی سهیلی "

 

جمعه 17/3/1392 - 15:25
تبریک و تسلیت

 

اول خدا

 

 ...

 

آهسته گذارید روی تخته تنش را

تا میخ اذّیّت نكند پیرهنش را

 

اصلاً بگذارید رویِ خاك بماند

زشت است بیارند غلامان بدنش را

 

این ساق ِبهم ریخته كِتمان شدنی نیست

دیدند روی تخته ی در ، تا شدنش را

 

این مرد الهی مگر اولاد ندارد

بردند چرا مثل غریبان بدنش را

 

این مرد نگهبان كه حیا هیچ ندارد

بد نیست بگیرد جلوی آن دهنش را

 

این هفت كفن روضه ی گودال حسین است

ای كاش نیارند برایش كفنش را

 

نه پیرهنی داشت حسین نه كفنی داشت

مدیون حصیرند مرتب شدنش را

 

" علی اکبر لطیفیان "

چهارشنبه 15/3/1392 - 11:18
تبریک و تسلیت

 

اول خدا

 

...

 


تو كه خود خال لبی از چه گرفتار شدی
تو طبیب همه ای از چه تو بیمار شدی

تو كه فارغ شده بودی ز همه كان و مكان
دار منصور بریدی همه تن دار شدی

عشق معشوق و غم دوست بزد بر تو شرر
ای كه در قول و عمل شهره بازار شدی

مسجد و مدرسه را روح و روان بخشیدی
وه كه بر مسجدیان نقطه پرگار شدی

خرقه پیر خراباتی ما سیره توست
امت از گفته در بار تو هشیار شدی

واعظ شهر همه عمر بزد لاف منی
دم عیسی مسیح از تو پدیدار شدی

یادی از ما بنما ای شده آسوده ز غم
ببریدی ز همه خلق و به حق یار شدی

 

" حضرت آیه الله خامنه ای "

 


 

سه شنبه 14/3/1392 - 11:47
مهدویت

 

اول خدا

....

 

یا اباصالح المهدی "عج " ادركنی

 

می آورد نسیم تو را صبح زودها

جاریست در صدای تو آواز رودها

سر می كشی به هر نبوده ست و هست و نیست

آغاز می شود ز تو بود و نبودها

ای از هر آنچه ابر به باران شبیه تر

جاری تر از چكامه آرام رودها

ابری ترین بهانه شب های شانه ام

ای غربت همیشه پهلو كبودها

كی می رسی ز جاده جامانده از سفر

آتش گرفته اند ز داغ تو عودها

" عباس محمدی "


 

جمعه 10/3/1392 - 12:16
تبریک و تسلیت

 

اول خدا

 

 شهادت جانسوز امام هادی "ع" را به محضر مقدس حضرت ولی عصر"عج "

 شما دوستان عزیزم و

 اهالی خوب تبیان تسلیت عرض می کنم .

 

...

 

 

 

 

سه شنبه 24/2/1392 - 18:30
مهدویت

 

اول خدا

 

...

 

یا اباصالح المهدی "عج " ادرکنی

 

 خدایا !

شیعه ی آخرالزمان را

همین شرمساری بس که مراد و محبوبش پیوسته یاد او کند

- ولا ناسین لذکرکم -

و اوهیچ از محبوب خود یاد نکند!

ما را از این شرمساری برهان!

 

اللهم عجل لولیک الفرج

 

جمعه 20/2/1392 - 12:53
تبریک و تسلیت

 

اول خدا

 

بوی گل بوی بهاران می دهی
مثل شبنم بوی باران می دهی
آبی استی مثل آرامش به من
درس خوبی درس ایمان می دهی
یک بغل لبخند با فرفره
دست ما گل های خندان می دهی
تو به من با لحن خوب کودکی
یاد ایام دبستان می دهی
یاد ژاله یاد گلهای غریب
مانده در اندوه گلدان می دهی
روز باران و کتاب گمشده
یاد کبرای پریشان می دهی
بوی خوبی بوی بودن بوی مهر
بوی لطف خاله مرجان می دهی
آب بابا نان ندارد دست تو
خالی اما تو به من جان می دهی
خوب می دانم اگر دارا شوی
به تمام کودکان نان می دهی
آشنای تشنگی های زمین
تو به شبنم چشم گریان می دهی
در جهانی خالی از مهر و صفا
بوی بخشش بوی احسان می دهی
برگ ها گر تر شد از اشک یتیم
دفتری از جنس باران می دهی
میرزای کوچک قلب منی
بوی جنگل های گیلان می دهی
میهن خود را کنیم آباد را
یاد فرزندان ایران می دهی

 

" اعظم سبحانی "

 

 روزت مبارک

 

 

پنج شنبه 12/2/1392 - 13:39
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته